پاسخ, به شبهات, دکتر علی سینا ,شبهه 3-(صفیه، زن یهودی پیغمبر)

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پاسخ, به شبهات, دکتر علی سینا ,شبهه 3-(صفیه، زن یهودی پیغمبر)

[=Tahoma][=Tahoma]با سلام به عزیزان اسک دین !:Gol:

چند سال پیش در سال ۱۳۸۶ شخصی به اسم دکتر علی سینا دست به شبهه پراکنیهای زد و با وجود خلق و خوی اسلام ستیزی که داشت!دکتر علی سینا یک جایزه 50,000دلاری برای کسی که بتواند ادعاهای او و اتهامهایی که او بر پیامبر اسلام وارد می‌کند رد کند در نظر گرفته است
و سایتهای اسلام ستیز هم به شدت استقبال کردند !
هر چند شبهات این ملعون بی خرد نخ نما ست !
اما برای انعکاس ان در محیط مجازی اینترنت لازم دیدم شبهات این ملعون را در سایت مطرح کنم تا با کمک اساتید بزرگوار
و[=&quot]دوستان [/][=&quot]گرامی[/] جوابی کوبنده و کامل به این شبهات داده شود !

قابل توجه عزیزان اینکه از شما بزرگوارم طلب بخشش دارم در مورد سخنان این ملعون که پر از بی احترامی و توهین به پیامبر ص میباشد !و تا آنجا که بتوانم سعی میکنم از سخنان توهین آمیز این از خدا بی خبر استفاده نکنم

خب [/][/]سومین شبهه ایشان در مورد (صفیه، زن یهودی ) پیامبر ص میباشد
که اینطور عنوان میکند


دکتر علی سینا:


پیامبر به خیبر حمله کرد، صفیه را برده خود کرد، و در همان روزی که شوهرش را، پدرش را و بسیاری از اطرافیانش را کشت، به او ازدواج کرد، آیا این روش برخوردی است که یک پیامبر باید داشته باشد؟

این کاملا درست است که صفیه پدر و همسر خویش و همچنین بسیاری از نزدیکانش را از دست داده بود، اما شما فراموش کردید که بگوید او عزیزان خود را به دلیل اینکه پیامبر آنها را کشته بود از دست داد، کشتن مردان و دزدیدن ثروتها و زنانشان از رسوم غارنشین ها بود. از یک پیامبر خدا انتظار میرود که رسوم غارنشین ها را تکرار نکند و با این تکرار آنها را جاودانه نکند، بلکه معیار ها و روش های اخلاقی جدیدی را بنیان بگذارد.

اگر پیامبر میخواست این زنان بیچاره را از سختی نجات دهد، چرا با زنان مسن تر ازدواج نکرد؟ چرا زیباترین زن را انتخاب کرد؟ صفیه بخاطر زیبایی اش انتخاب شد، این هم حدیثی در مورد این مسئله،جلد نخست کتاب 8 ام شماره 367
عبدالعزیز نقل میکند:
انس گفت، "وقتی رسول خدا به خیبر حمله کرد، ما نماز فجر را در صبح زود وقتی هنوز هوا تاریک بود خواندیم"، پیامبر جلو من (سوار بر مرکب) حرکت میکرد و ابو طلحه نیز حرکت میکرد و من پشت ابو طلحه حرکت میکردم، پیامبر به سرعت از راه خیبر عبور کرد و زانوی من ران پیامبر را لمس میکردند، او رانهای خود را برهنه کرد و من سفیدی رانهای او را دیدم. وقتی او به شهر وارد شد گفت "الله اکبر"، خیبر نابود شده است. هرگاه ما به سرزمینی نزدیک میشویم، صبح آنان شر میشود، او این جمله را سه بار تکرار کرد، مردم از سر کارهایشان بیرون آمدند و بعضی از آنها گفتند "محمد (آمده است)"، (برخی از همراهان ما که از ارتش او بودند گفتند) ما خیبر را فتح کردیم، اسیران را گرفتیم و غنایم نیز جمع آوری شدند. دحيهآمد و گفت، "ای پیامبر یک دختر برده از میان بردگان به من بده" پیامبر گفت "برو و هرکدام از دختر های برده شده را که میخواهی بگیر"، او صفیه بنت حیی را انتخاب کرد. مردی پیش پیامبر آمد و گفت "ای رسول الله، تو صفیه بنت حیی را به دحيه دادی و او بانوی بزرگ قبایل بنی قریظه و بنی نضیر است، و او برازنده هیچکس غیر از تو نیست. پس پیامبر گفت "آن دو نفر را (صفیه و دحيهرا) بیاورید"، پس دحيه با صفیه آمدند، پیامبر به دحيهگفت، "یک دختر برده دیگر غیر از این را از میان اسرا انتخاب کن"، انس ادامه میدهد، "پیامبر او را آزاد کرد و با او ازدواج کرد".
ثابت از انس پرسید "ای ابو حمزه! پیامبر چه به او پرداخت (بعنوان مهریه)؟"، او گفت، "او خود مهریه خود بود، برای اینکه پیامبر اورا آزاد کرد و بعد با او ازدواج کرد." انس ادامه داد" وقتی در راه بودیم، ام سلمه او را لباس (عروسی) پوشانید، و در شب او را بعنوان عروس به نزد پیامبر آوردند.


باتوجه به حدیث بالا، در میابیم که فتح خیبر یک اتفاق کاملا غیر منتظره بود. به مردم شهر هیچ هشداری داده نشده بود و آنها آماده مقابل شدن با این تهاجم نبودند و این هم کاملا از پیامبر قابل انتظار است که به قربانیان خود اجازه دفاع کردن از خودشان را نیز ندهد. او ناجوانمردانه بدون هیچ هشدار و اعلام جنگی به آنها حمله کرده بود، در حقیقت کلمه "غزوه" هیچ مفهومی به جز "حمله ناگهانی" ندارد. خیبر هیچ معاهده ای را که قبلا با پیامبر بسته باشد زیر پا نگذاشته بود، هیچ نشانی از چیزی که بخواهد مسلمانان را تهدید کند وجود نداشت، هرکس را که در مقابلش ایستاد سلاخی کرد و زنهای زیبا را بعنوان برده های جنسی تسخیر کرد، این بود که پیامبر ثروت آنها را میخواست و او تنها به این دلیل به خیبر حمله کرد.

اما پیامبر تنها به اینها هم راضی نشد، او حتی افراد مسن زن و مرد را نیز که نکشته بود و یا بعنوان برده های جنسی تسخیر نکرده بود مجبور کرد که به کشت بپردازند و 50% محصولاتش را به او خراج دهند. هر کسی با ذره ای انصاف، میفهمد که این عدالت نیست، کاری که پیامبر کرد شیطانی و غیر مقدس بود.

سیرت الرسول ابن هشام جلد دوم صفحه 830
"کنان بن الربیع که شوهر صفیه بود اسیر کردند و اورا پیش پیغمبر علیه السلام آوردند و گنجهای قوم بنی النضیر بدست وی بود که ایشان به ودیعت پیش وی نهاده بودند، و سید، علیه السلام، از وی میپرسید تا نشان آن گنجها بدهد و بگوید که کجا مدفونست، و وی انکار مینمود و هرچند که سید، علیه السلام، با وی می گفت، او پاسخ میداد: من خبر از آن ندارم، و هرچند که سید، علیه السلام، با وی میگفت تا اقرار کند و نشان بدهد، البته اقرار نمیکرد، پس یکی هم از یهود خیبر پیش سید علیه اسلام، آمد و خبر آن گنجها از وی بپرسید، وی گفت: من نمیدانم، لیکن کنانه بن الربیع هروقتی یا هر روزی میدیدم که برفتی و گرد آن خرابه بر آمدی و چیزی از آن جایگاه طلب کردی، اکنون گمان چنان می برم که گنجها هم آنجا مدفون است.
پس سید علیه السلام دیگر بار کنانه بن الربیع پیش خود فراخواند و اورا گفت: اگر نشانه این گنجها که تو انکار میکنی پیش تو بیابم، ترا بکشم؟
گفت: بلی.
بعد از آن سید، علیه السلام، بفرمود تا آن خرابه که یهودی نشان داده بود بکندند و بجستند و گنجها بعضی در آن خرابه بیافتند.
پس سید، علیه السلام دیگر بار کنانه بن الربیع پیش خود خواند و اورا گفت اکنون بگوی تا بقیت این گنجها کجا پنهان کرده ای؟
و کنانه هم ابا کرد، و انکار نمود. پس سید، علیه السلام، زبیر بن العوام را بفرمود تا اورا عذاب میکند تا آنوقت که اقرار بکند.
و زبیر اورا عقوبت میکرد و هیچ اقراری نمیکرد. پس سید علیه السلام، اورا به محمد (بن) مسلمه داد تا وی را بعوض برادر خود محمود بن مسلمه بازکشد. پس محمد برخاست و وی را در حال گردن بزد.

آری محمد شوهر صفیه را شکنجه میکرد تا از او حرف بکشد، و سر انجام شخصاً برخاست و گردن اورا زد و کنانه آنقدر امانتدار بود که تا آخرین قطره خود در امانتداری و اطمینانی که سایرین به او کرده بودند خیانت نکرد.


[=Century Gothic]با سلام
قبل از اینکه به یاوه گوییهای دکتر سینا جواب دهیم لازم است به طور مختصر توضیحی در مورد این ازدواج بدهیم

ازدواج پیامبر(ص) با "صفیه دختر حی بن اخطب"1 را می‌توان در راستای کسب نیرو، کاستن از خصومت دشمنان به ­واسطه پیوند قبیله‌ای و به­دست آوردن اقوام بیشتر که بتوانند یاریگر اسلام نوپا باشند، توصیف کرد. 2
ضمن آنکه صفیه از بزرگان قوم خویش بودند 3
و آموزه‌های دینی، به کنیزی رفتن و به ذلت و خفت افتادن آنان را خوش نمی‌داشت4.
همچنین این ازدواج، یک حکمت دیگر هم داشت.
در شرایطی که نگاه جامعه به زنان اسیر تحقیرآمیز بود و از آنان برای فساد و هوس­رانی استفاده می‌کردند و کمترین حقوقی برای آنان قائل نبودند، پیامبر اسلام(ص) به تکریم زنان اسیر به ­ویژه‌ این همسر خود پرداخت و با فرهنگ‌ سازی نسبت به آزادسازی زنان، خود به آزاد کردن آنان اقدام و حتی با آنها ازدواج نمود و به­جای کنیزی، آنان را به همسری گرفت.
نکته مهم این است که پیامبر می‌توانست زنان اسیر را به عنوان کنیز نزد خود نگه دارد و هم از تمتعات جنسی بهره ببرد و هم دشواری‌های یک همسر را بر خود تحمیل نکند و لیکن این کار را نکرد و آن را به عنوان همسر برگزید. نه تنها آنها را اکرام کرد؛ بلکه به تربیت آنان اهتمام ویژه نمود.
"صفیه" تازه مسلمان، از رفتار پیامبر اکرم(ص) با خود چنین گزارش می‌دهد: «ما رأیت احداً قطّ احسن خلقاً من رسول الله: بطور قطع، شخصی را به حسن خلق رسول الله(ص) ندیدم».5
ثمربخشی این تربیت را می‌توان در این جمله «صفیه» یافت: وی در لحظات آخر عمر پیامبر(ص) قدردانی خویش و دلبستگی و فدایی بودنش نسبت به معلم بزرگ خویش را با جمله «به خدا سوگند دوست دارم بیماری شما بر جان من بود و شما سالم می‌بودید» بیان می‌دارد.6
لذا [=Century Gothic]«صفیه»[=Century Gothic] با عباراتی که حاکی از شوق آنان به پیوند با رسول مکرم اسلام(ص) است، از این ازدواج، استقبال نمودند.7

[=Century Gothic]1. برای اطلاع بیشتر از نحوه ازدواج پیامبر (ص) با این دو همسر به منابع زیر مراجعه نمائید: البدایه و النهایه، ج 4، ص 223، طبقات الکبری، ج 8، ص 61.

[=Century Gothic]2. بنابر روایتی، پس از آنکه پدر جویریه نزد پیامبر آمد و گفت:‌ همانند دختر من نباید اسیر و کنیز تلقی گردد. پیامبر به درخواست او با جریره ازدواج نمود که تحت تاثیر این پیوند، پدر، برادر و جمعی از خویشاوندان جویریه به اسلام گرویدند (ابن سعد، طبقات الکبری، ج 8، ص 120).

[=Century Gothic]3. در برخی گزاراشات تاریخی آمده است که فردی به نام «دحیه کلبی» از پیامبر (ص) تقاضا کرد تا کنیزی از میان اسرا به وی اعطا کند. وی نیز صفیه را برگزید. یکی از مسلمانان به خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: یا رسول الله (ص) «صفیه» سیده دو قبیله «بنی نضیر» و «بنی قریطه» است. بنابراین شایسته است که شما آن را برای خود برگزینید.

[=Century Gothic]4. پیامبر (ص): «کریم و بزرگ قومی که به ذلت و سختی افتاده، احترامش کنید» (بحارالانوار، ج 31، ص 133). همچنین ر.ک: به: سنن الکبری، ج 8، ص 168 و مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 207.

[=Century Gothic]5.طیبی، ناهید، زن در چشم پیامبر، ص 102 به نقل از سهیلی، روض الانف، ج 7، ص 104؛ متقی هندی، کنزالعمال، ح 37609.

[=Century Gothic]6.همان، ص 74.

[=Century Gothic]7. ر.ک: به: آشنایی، علی محمد، مقاله چرایی تعدد همسران، پرسمان، ش 20.

نوشت:


دکتر علی سینا:


پیامبر به خیبر حمله کرد، صفیه را برده خود کرد، و در همان روزی که شوهرش را، پدرش را و بسیاری از اطرافیانش را کشت، به او ازدواج کرد، آیا این روش برخوردی است که یک پیامبر باید داشته باشد؟

این کاملا درست است که صفیه پدر و همسر خویش و همچنین بسیاری از نزدیکانش را از دست داده بود، اما شما فراموش کردید که بگوید او عزیزان خود را به دلیل اینکه پیامبر آنها را کشته بود از دست داد، کشتن مردان و دزدیدن ثروتها و زنانشان از رسوم غارنشین ها بود. از یک پیامبر خدا انتظار میرود که رسوم غارنشین ها را تکرار نکند و با این تکرار آنها را جاودانه نکند، بلکه معیار ها و روش های اخلاقی جدیدی را بنیان بگذارد.

اگر پیامبر میخواست این زنان بیچاره را از سختی نجات دهد، چرا با زنان مسن تر ازدواج نکرد؟ چرا زیباترین زن را انتخاب کرد؟ صفیه بخاطر زیبایی اش انتخاب شد،


با سلام
سعد در طبقات مي‌نويسد:
پيامبر به صفيه فرمود: اگر مسلمان شوي، آزادت مي‌کنم و تو را به همسري خويش درمي‌آورم، او اسلام آورد و پس از عدّه شرعي با او ازدواج کرد.(1)
در تاريخ طبري نيز آمده که از جمله اسراي خيبر، صفيه دختر حيي بن اخطب بود، که در اختيار پيامبر قرار گرفت.(2) ابن هشام، نيز صفيه دختر حيي بن اخطب را از اسراي جنگ خيبر به حساب مي‌آورد که در اختيار پيامبر قرار گرفت.(3) يعقوبي مي‌نويسد، پيامبر(ص) صفيه دختر حيي بن اخطب را براي خود برگزيد و او را آزاد کرد سپس با وي ازدواج کرد.(4) در سنن نسائي نيز دربارة صفيه و انتخاب وي به عنوان همسر پيامبر آمده است.(5) بنابر اين تمام مورخان دربارة صفيه و اين که وي همسر پيامبر(ص) شد، اتفاق نظر دارند.

در طبقات ابن سعد، ج 8، ص 129، المستدرک على الصحيحين، ج 4، ص 28؛ سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 231 و 232 با صراحت مسلمان شدن صفيه را ذکر کرده‌اند. همچنين در کتاب «الصحيح من سيرة النبي الأعظم» روايت مسلمان شدن صفيه را نقل کرده است.(6)

در منابع متعددي از جمله: تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 56 (واقعه خيبر)؛ الطبقات الکبرى، ج 8، ص 129؛ سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 231 ـ 232 و اسد الغابه في معرفة الصحابه، ج 5، ص 490، آمده که پيامبر «اعتقها و تزوجها» او را آزاد کرد و سپس با وي ازدواج نمود، که عبارت در برخي منابع، با يکديگر اختلاف مختصري دارند ولي در تمام آنها، آزاد شدن صفيه توسط حضرت و ازدواج با وي آمده است.(7)
پس ازدواج پیامبر با صفیه بعد از مسلمان شدن او و آزاد شدنش به دست پیامبر بوده است و صفیه مجبور به این کار نشده است.
در مورد اینکه ادعا میشود که پیامبر در همان شبی که پدر و شوهر صفیه کشته شدند(پدر صفیه در جنگی عامل اصلیش دسیسه های خود یهودیان و در رأسشان پدر صفیه بود، کشته شد و شوهرش بخاطر قتل یکی از مسلمانان بعد از اتمام جنگ، به قصاص محکوم شده و اعدم شد)، با صفیه عروسی و زفاف فرمود، میگوییم که طبق اسناد تاریخی پيامبر بعد از کشته شدن شوهر صفيه در جنگ خيبر و مسلمان شدن صفيه و تمام شدن عدّه وي با او ازدواج کرد، اين موضوع در منابعي چون صحيح مسلم، ج 4، ص 147؛ سنن ابي داود، ج 2، ص 31؛ إمتاع الاسماع، مقريزي، ج 10 ص 218؛ جوامع السيره، ص 212، به نقل از تاريخ پيامبر اسلام، دکتر آيتي، ص 505 آمده است، خب بدون شک وقتی صفیه عده را نگهداشته است، مدتها بعد از مرگ شوهر و پدر با پیامبر عروسی و زفاف داشته است.

پي‌نوشت‌ها:
1. الطبقات الکبرى، ج 8، ص 129؛ المستدرک على الصحيحين، ج 4، ص 28؛ سير اعلام النبلاء، ج 2، ص231.
2. تاريخ طبري، ج 2، ص 298.
3. السيره النبويه، ج 3، ص 365 ـ 366.
4. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 56.
5. سنن نسائي، ج 6، ص 133.
6. الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج 18، ص 83.
7. در صحيح مسلم، ج 4، ص 146 نيز اين موضوع ذکر شده است.

با سلام

باید از دکتر علی سینا سوال کرد که شما که اینقدر برای دشمنان پیامبر (ص) چنین سخنانی را به زبان آورده اید چرا و به چه دلیل یهودیان ان منطقه اجدادی خودشان را با ان آب و هوا رها کرده به سوی يثرب می آیند مگر در ان بیابان چه چیزی بوده که آنها تمایل به آنجا داشته اند ؟

مدينه نخستين پايتخت حكومت پيامبر است؛ در تاريخ آمده است نخستين گروهي كه به يثرب آمدند يهوديان بودند كه اين شهر را بنيان گذاردند.

اين سوال پر رنگ است يهوديان كه مي‌دانند پيامبر آخرالزمان در مكه مبعوث مي‌شود چرا به مكه نيامدند؟
چرا در منطقه‌اي مستقر شدند كه خالي از سكنه است؟


چرا يهود در سرزمين حجاز پراكنده شده‌اند در حالي‌كه منطقه ميان اين دو كوه عير و احد منطقه مدنظر آنهاست؟


ادعاي يهوديان بر استقرار در مدينه اين است كه در يافتن مصداق اين منطقه دچار خطا شده‌اند و برخي به خيبر، برخي به تبوك و برخي نيز در مناطق ديگر ساكن شده‌اند. با نگاهي دقيق به محل استقرار آن‌ها در مي‌يابيم كه آنها بر سر راه مدينه به قدس قرار گرفته‌اند تا راه پيامبر به بيت‌المقدس را ببندند.

پيامبر از هر راهي كه بخواهد به سرزمين فلسطين (كنعان) برود يهوديان پيشاروي او بودند و بايد از هفت خاكريز عبور مي‌كرد. بني‌قريظه، بني‌مصطلق، بني‌نظير، خيبر، تبوك، موته و قدس.


در سيزده سالي كه پيامبر (ص) در مكه بودند، هم فاقد قدرت بودند و هم به دليل شرايط حاكم بر مدينه حتي حق اعتراض به آزارها و شكنجه‌ها را نداشتند به دليل آنكه در مكه همه با هم، قوم و خويش بودند.

قدرت و حكومت پيامبر از مدينه آغاز مي‌شود و گسترش مي‌يابد بنابراين عمليات آشكار يهود از اين نقطه آغاز شد.


پس از ورود پيامبر به مدينه، هيئتي متشكل از سه قبيله يهودي بني‌قريظه، بني‌نظير و بني‌قينقاع خدمت حضرت رسيدند و گفتند: ما آمده‌ايم با شما صلح كنيم كه به سود و زيان تو نباشيم و كسي را عليه تو ياري نكنيم و متعرض يارانت نشويم. تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوي تا ببينيم كار تو و قومت به كجا مي‌انجامد.

پيامبر (ص) پذيرفت و قراردادي نوشته شد. در اين قرارداد ذكر شد كه اگر يهود تعهدات اين قرارداد را ناديده بگيرد رسول خدا مي‌تواند خون ايشان را بريزد، زن و فرزندانشان را اسير و اموالشان را غنيمت بگيرد.

شگرد كلي يهود اين بود كه پيش از آنكه عملياتي را ضد پيامبر راه اندازد، مشركان را به ميدان آورد.
با توجه به آيه 82 سوره مائده، يهود محور اصلي است و دشمني مشركان نسبت به يهود تبعي است.



[=Century Gothic]علّت مهاجرت يهود به مدينه تاريخ نگاران نوشته ­اند كه يهوديان، در اصل، اهل حجاز نبوده­ اند.
آنان در كتب مذهبي خود خوانده بودند كه پيامبري از سرزمين يثرب ظهور خواهد كرد؛ از اين رو، به اين سرزمين كوچ كردند و در انتظار اين ظهور بزرگ ماندند( 8 ) تا جزو نخستين كساني باشند كه به او ايمان مي­آورند.:Sham::Sham:
مرحوم علامة طباطبايي، در الميزان، به نقل از تفسير عياشي، ذيل آية مباركة (وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَكانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَي الْكافِرينَ)(9)
دربارة چگونگي ورود و سکونت يهود در مدينه، روايتي از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود:
يهودي­ها در كتاب­هاي خود خوانده بودندکه هجرتگاه محمّد، پيامبرخدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در ميان «عير» و «اُحُد» خواهد بود؛ از­اين­رو، براي يافتن آن مکان، از سرزمين خود بيرون آمده، به كوهي رسيدند كه آن را «حداد» مي ناميدند.
گفتند «حداد» و «اُحد» يكي است و در همانجا متفرق شدند؛ بعضي در «تيما» منزل كردند و بعضي در «فدك» و گروهي در «خيبر».:Sham:
آنان­كه در «تيما» بودند، تصميم گرفتند به ديدار برادرانشان بروند.
در اين اثنا، عربي از آنجا عبور مي کرد که شتراني داشت.
يهوديان شتراني از وي كرايه کردند
. عرب گفت: شما را از ميان «عير» و «اُحد» عبور مي­دهم.
گفتند: وقتي به آنجا رسيدي ما را آگاه كن.
عرب هنگامي­كه به يثرب رسيد، گفت: آن «عير» است و اين «احد».

[=Century Gothic]برای ادامه مطالب به این لینک مراجعه کنید

http://www.askdin.com/showthread.php?t=12693
.

موضوع قفل شده است