پاسخی بر شبهه وارده بر معجزه شق القمر

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با سلام

شق القمر یکی از معجزات مسلم پیامبر اکرم جهت هدایت برخی از انسان های مشرک و لجوج بوده و مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند .

همانطور که آنروز پس از این اتفاق باز هم با بهانه های واهی ایمان نیاوردند ؛ هیچ بعید به نظر نمی رسد که امروز نیز عده ای نپذیرند .

اما اینکه دانشمندی به نتیجه نرسیده که ماه دو نیم شده چیز زیاد مهمی نیست . دانشمندان خیلی چیزها را نمی دانند .

ممکن است آقای حایری در استفاده از نظر یک دانشمند به عنوان شاهد مثال راه صحیحی نپیموده باشد ؛ ولی این کار هیچ ضرری به صحت شق القمر وارد نمی سازد .


موفق باشید . :Gol::Gol::Gol:






هر چند غربیان تلاش می کنند تا معجزات رسول اکرم (ص) و آثار و نشانه های اسلامی را پاک کرده و یا آنها راکمرنگ جلوه دهند اما همچنان در خفا به دنبال تحقیق و جستجو در دلایل این معجزات و اجرای تحقیقات علمی و فرستادن ماهواره های تحقیقاتی برای اطمینان از حصول آن معجزات می باشند. یکی از این معجزات شق القمر یا شکافته شدن ماه است.


حسب اخباری که از ناسا انتشار یافته ، تصاویری از ماه وجود دارد که حاکی از وجود یک رشته صخره های تغییر شکل یافته در سطح ماه می باشد که تا عمق آن امتداد یافته و از نیمه دیگر آن برآمده و این دلیلی بر شکافته شدن ماه و پیوند دوباره آن در دورانی از حیات آن می باشد.


در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا کردند برای صدق دعوی خود ماه را به دو نیم بشکافد و به او قول دادند که اگر چنین نماید به دین اسلام و صدق گفتار او ایمان خواهند آورد... آن شب آسمان صاف و ماه به صورت کامل ( بدر) بود، پیامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را که کفار مکه از او خواسته اند به آنها نشان بدهد تا ایمان بیاورند ...خداوند دعای پیامبرش را اجابت کرد ...و سپس ماه به دو نیم شکافته شد نیمی در کوه صفا و نیم دیگر در کوه قیقعان در مقابل آن قرار گرفت.



کفار مکه که در حال مشاهده این واقعه بودند گفتند که محمد (ص) ما را سحر کرده است، سپس گفتند ، اگر او ما را سحر کرده باشد نمی تواند همه مردم را سحر کند، ابوجهل گفت صبر کنید تا یکی از اهل بادیه بیاید و از او سئوال کنیم که آیا انشقاق ماه را دیده است یا نه، اگر تایید کرد ایمان می آوریم و اگر نه معلوم می شود که محمد (ص) چشمان مارا سحر کرده است.
بالاخره یکی از اهالی بادیه به مکه آمد و این خبر را تصدیق کرد و آنگاه ابو جهل و مشرکان گفتند " این سحر مستمر است" و آنگاه این آیات مبارک نازل شد... "اقتربت الساع ة وانشق القمر ..." باری این موضوع پایان یافت و مشرکان ایمان نیاوردند.



در یکی از نشستهای دکتر زغلول النجار در یکی از دانشگاههای انگلیس، وی در خصوص معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پیامبر (ص) به عنوان یکی از معجزات پیامبر (ص) که توط ناسا به اثبات رسیده است صحبت می کرد. در این میان یکی از حاضران که به اسلام خیلی توجه و اهتمام داشت به نام "داوود موسی بیتکوک " که در حال حاضر نیز رئیس حزب اسلامی بریتانیا است ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:
هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران کریم به زبان انگلیسی را به من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و اتفاقا سوره قمر آمد. سپس شروع به خواندن کردم ....و ماه شکافته شد...وقتی به این جمله رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را بسته و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم. و دیگر سراغ آن کتاب هم نرفتم. روزی در مقابل تلویزیون نشسته بودم و طبق معمول شبکه بی بی سی را مشاهده می کردم ، برنامه ای بود که در آن مجری با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم فضایی مصاحبه داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف میلیاردها دلار در این راه و اعتراض به این موضوع بود. مجری با بیان اینکه صدها میلیون نفر در سراسر جهان از گرسنگی رنج می برند دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با بیان مفید بودن این تحقیقات در مجالات کشاورزی و صنعت و غیره از این طرحها دفاع می کردند... مجری سپس سئوال دیگری را طرح می کند بااین مضمون که "شما در یکی از سفرهای خود به ماه حوالی 100 میلیارد دولار هزینه کردید و تنها خواسته اید که پرچم آمریکا را بر روی ماه نصب کنید...آیا این عاقلانه است"؟؟! در جواب این گوینده دانشمند آمریکایی لب به سخن گشوده و می گوید که در آن سفر ، هدف ما مطالعه ترکیب داخلی ماه بوده که بدانیم چه تشابهاتی با زمین دارد و در این زمینه به موضوع عجیبی برخورد کردیم که عبارت بود از یک کمر بندی از سنگها و صخره های تغییر شکل یافته که سطح کره ماه را به طرف عمق و به طرف سطح دیگر آن پوشانده بود و هنگامی که این اطلاعات را به زمین شناسان منتقل کردیم مایه شگفتی آنان شده و گفتند چنین چیزی امکان ندارد مگر آنکه ماه در مرحله ای از حیات خود به دو نیم تقسیم شده و سپس دوباره جمع شده باشد و به شکل اول بازگشته باشد.و این نوار از صخره های تغییر شکل یافته نتیجه برخورد دو نیمه ماه در لحظه جمع شدن و به هم پیوستن دو نیمه آن می باشد.


"داوود موسی بیتکوک " سپس می گوید: با شنیدن این مطلب از جای خود پریدم و گفتم این معجزه ای است که در 1400 سال قبل به دست پیامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده و از عجایب روزگار این است که آمریکایی ها باید میلیاردها دلار خرج کنند تا آن را برای مسلمانان اثبات نمایند! بی شک این دین حق و حقیقت است...


به این ترتیب سوره قمر سبب اسلام آوردن این شخص شد ، پس از آنکه عاملی برای دوری او از اسلام شده بود و این خود از دیگر معجزات اسلام است.








منبع

The Splitting up of Moon

حکیم;53128 نوشت:
نوشته اصلی توسط : خردبین
آنچه که آیت الله بی آزار شیرازی به نقل از دکتر «دیوید پیت کوک» فرموده اند، توسط خود دکتر «دیوید پیت کوک» تکذیب شده است. تا کنون هیچ شیار کمربندی بر روی ماه یافت نشده و ناسا هم هرگز هیچگونه گزارش و مقاله ای در اینمورد ندارد، در برنامه ی تلویزیونی که آیت الله بی آزار شیرازی ادعا کرده است فضا نوردان گفته اند روی ماه شیاری کمربندی دیده اند، هرگز سخنی از چنین شیاری برده نشده است و ادعای آیت الله بی آزار شیرازی در اینمورد کذب محض است. آنچنانکه خود کتر «دیوید پیت کوک» میگوید، سخنان وی بصورت یک کلاغ چهل کلاغ در آمده و خود او، آنچه را که به نقل از وی گفته شده است را سخنان «یاوه و مزخرف و مهمل» خوانده است و داستان مسلمان شدن خودش با دیدن این برنامه ی تلویزیونی را هم تکریب کرده است.
در اینمورد قبلا در کانون بحث شده و بنده مدارک کافی که ثابت میکند مدعیات آیت الله بی آزار شیرازی کذب است را عرضه کرده ام.
بعنوان نمونه به تاپیکهای زیر رجوع کنید:
هشت دلیل بر انکار معجزه ی «شق القمر» پیامبر
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=15682
ترجمه ی مکاتبه با دکتر پیدکوک را در اینزمینه در اینجا بخوانید. در این مکاتبه، دکتر پیدکوک آنچه را که از طرف وی در مورد شیار کمربندی ماه نقل شده است را تکذیب نموده.

انكار معجزه شق القمر (2)
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=16162
خلاصه ای از مدارک را هم در زیر میبینید:
یکی از شایعاتی که شوربختانه بطور گسترده در سطح اینترنت در مورد معجزه شق القمر پخش شده است، مربوط است به سخنرانی آيت‌الله بی‌آزار شيرازی که گویا در نشست «شق‌القمر معجزه پيامبر اعظم (ص) با استناد به تحقيقات ناسا» ایراد شده است. این نشست توسط معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی (مركز پژوهش‌ها و فعاليت‌های قرآن و عترت) برگزار شده است.
در طی این سخنرانی، آیت الله بی آزار شیرازی، به نقل از دكتر «ديويد پيد كوك» (رئيس كرسی حزب اسلامی بريتانيا) اظهار کرده است که سه فضانورد که توسط آپولوی 10 به ماه سفر کرده بوده اند، در یک برنامه ی تلویزیونی شرکت کرده و ادعا نموده اند که بر روی کره ی ماه، "شكاف‌هايی كمربندی" وجود دارد که "دور تا دور ماه" را در بر گرفته است و ماه را به دو قسمت مساوی تقسیم نموده است. همچنین ادعا شده است که این سه فضانورد، این شیارها را ناشی از "دونیمه شدن ماه و جوش خوردن مجدد آن" دانسته اند. در این رابطه نیز به عکسی که توسط آپولو 10 گرفته شده است استناد میشود.

بنده در مورد این خبر که متاسفانه بدون تحقیق و بررسی و بطور گسترده در اینترنت و رسانه ها و مطبوعات منتشر شده است، تحقیق نموده و دریافتم که این خبر کذب است. در اینجا لازم است که بنده نتیجه ی پیگیری های خودم را به منظور نشان دادن بطلان این خبر درج نمایم:

1 - فردی که آیت الله بی آزار شیرازی از وی نقل قول کرده است، دکتر «ديويد موسی پيدکوک» (رئيس حزب اسلامی بريتانيا) می باشد که در رابطه با نقل قولهایی که از جانب وی صورت گرفته شده است، فردی از طریق ایمیل با وی مکاتبه نموده و وی این نقل قولها را شایعه و کذب دانسته است.
توجه: هر یک از دوستان که مایل باشند، میتوانند از طریق سایت دکتر پیدکوک (و یا ایمیل )، با او تماس گرفته و خودشان کذب بودن این را مدعیات را سوال نمایند.
صفحه ی شخصی دکتر پيدکوک را در اینجا ببینید: http://www.islamicparty.com/people/david.htm
صفحه ی ارسال سوال برای آقای پیدکوک: http://www.islamicparty.com/feedback.htm
صفحه ی مربوط به ایمیلی که از پیدکوک در مورد نقل قولها سوال شده است و وی آنرا شایعه دانسته است:
http://www.mail-archive.com/islamcit.../msg02010.html
و...................
خردبین سبز اندیش.
:Gig:

نقد بخش اول

بسم الله الرحمن الرحيم

« يُرِيدُونَ لِيُطْفُِواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون‏[1]» (آنان مى ‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولى خدا نور خود را كامل می ‏كند هر چند كافران خوش نداشته باشند).

از همه دوستاني كه در صدد دفاع از ساحت مقدس قرآن مجيد و پيامبراكرم(ص) بر آمدند سپاسگزارم. در شرائطي كه دشمنان اسلام از كشيدن كاريكاتور پيامبر(ص) و سوزاندن قرآن و تلاش هاي مذبوحانه ديگر به نتيجه اي نرسيدند برخي افراد سعی دارند که از راه هاي ديگر از جمله شبهه پراكني قصد خدشه در معارف قرآني و عقائد اسلامي مسلمانان ايجاد کنند. هرچند اميدوارم شبهه افكن حاضر آن طور كه خودشان ادعا مي كنند از اين دسته نباشند. ولي اين اقدام نيز ان شاالله مانند ساير تلاش هايشان ناكام و ابتر خواهد ماند.
از کاربر گرامی كه زمينه اي فراهم نمود تا بنده بتوانم نسبت به ساحت مقدس قرآن كريم عرض ارادت و ايمان نماييم (و البته ایشان اصل بحث را در سایت و انجمن گفتگوی قرآنی یا همان اسک قرآن مطرح کرده بود و در آنجا با شانتاژ و جو سازی تلاش کرده بود که خود را غالب جلوه دهد ) و همچنين با اثبات بي اساس بودن شبهات وارده ايشان، ايمان و اعتقاد پيروان قرآن مجيد و عاشقان نبي مكرم اسلام(ص)‌ روز افزون شود تشكر مي‌كنم. از آنجا كه شبهات مطرح شده ايشان به نظر بنده، باطل بودنش آشكار است و نيازي به پاسخ ندارد، علاقه مند بودم از ساير ادله ايشان_ اگر ادله اي وجود داشته باشد_مطلع شوم. با اين وجود بنابر درخواست ايشان و وظيفه انساني و ديني به طور خلاصه به اين شبهات پاسخ مي دهم.
1- اين كه شما از قول قرآن گفتيد پيامبر(ص) مانند ساير انسان ها است و هيچ تفاوتي با آنها ندارد، اگر به ادامه همان آيات توجه مي كرديد به راحتي پاسخ آن را دريافت مي‌كرديد. زيرا اگرچه رسول خدا(ص) مانند ساير انسان ها است و از جهت بشري با ديگران تفاوتي ندارد،‌ اما از جهت ديگري با ديگران تفاوت دارد و آن مسئله دريافت و ابلاغ وحي است. به عنوان نمونه مي توانيد به آخرين آيه سوره كهف مراجعه فرمائيد:«بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما (امتيازم اين است كه) به من وحى مى‏شود».
اينكه آيا معجزه به قدرت خداوند انجام مي شود يا قدرت پيامبر(ص)‌، پاسخ اش واضح است كه اين نيرو و اعجاز از جانب خداوند است اما تحقق و اجراء آن توسط پيامبر(ص)‌ مي باشد. همان طور كه در مورد ساير پيامبران نيز چنين بود، مثلاً حضرت عيسي(ع)‌ كه مرده زنده مي كرد به اذن و اراده الهي بود:«من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏سازم سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏كنم و از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏هاى خود ذخيره مى‏كنيد، به شما خبر مى‏دهم مسلماً در اينها، نشانه‏اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد[2]».
و عصاي حضرت موسي(ع)‌ به اذن خداوند به مار بزرگ يا اژدها تبديل مي شد:«و آنچه را در دست راست دارى بيفكن، تمام آنچه را ساخته‏اند مى‏بلعد! آنچه ساخته‏اند تنها مكر ساحر است و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد[3]».
اما نكته مهم اين است كه اين پيامبران در اثر عبادت و بندگيِ خداوند، به چنين مقامي رسيدند كه از جانب خدا براي انجام اين مأموريت ها انتخاب شدند. آيا دريافت و ابلاغ وحي و انجام معجزات به دست پيامبران از نظر شما مطلب كوچك و كم اهميتي است؟!
2- در دليل دوم نيز مانند دليل اول شما مي خواهيد معجزه پيامبر(ص) را مستقل از خداوند ‌بدانيد و بعد نتيجه بگيرد كه پيامبر(ص)‌ هيچ معجزه اي نداشت. مثلاً اين عبارت‌تان: از طرفی در هیچ کجای قرآن پیامبر صراحتا معجزه ای را بهخود نسبت نداده است. همانطور كه ذكر شد قدرت انجام معجزه از جانب خداوند به پيامبران عطا مي شد. بنابراين معني كلام پيامبر(ص) كه مي فرمايد كن نمي توانم معجزه بياورم، يعني من در آوردن معجزه مستقل نيستم و انجام معجزه مشروط به اذن خداوند مي باشد. بلكه دشمنان پيامبر(ص) معجزات فراواني را مشاهده كرده بودند. از جمله ابوجهل در مسجدالحرام پيامبر(ص)‌ را در حال نماز مي بيند و تصميم مي گيرد كه سنگي بر سر حضرت بزند اما موفق نشد خودش داستان را اين طور نقل مي كند: خواستم سنگ را بيندازم؛ اما وقتى به محمد نزديك‏تر شدم، از پشت سر او شترى نر به من حمله آورد و خواست مرا نابود كند. سوگند به خدا، تاكنون سر و گردن و دندان هيچ شترى را به اين بزرگى نديده بودم[4].

[=&quot][1][=&quot] - سوره صف،آيه8.

[=&quot][2][=&quot] - سوره آل عمران،آيه49.

[=&quot][3][=&quot] - سوره طه،آيه69.

[=&quot][4][=&quot] -[=&quot] سيرة ابن اسحاق(كتاب السير و المغازي) ،ص:200[=&quot].

بخش دوم


[=&quot]در مورد آياتي كه به آنها استناد كرديد مانندآيات181 تا 184 سوره آل عمران،‌ با توجه در مضمون آيات ياد شده مشخص مي شود كه بحث پيامبر(ص) با يهوديان لجباز و بهانه جو است كه علي رغم مشاهده معجزات مكرر از پيامبران خويش و پيامبر اسلام(ص) باز از پذيرش حق سر باز مي زدند، بنابراين خداوند مي فرمايد كه اين افراد كساني نيستند كه حق برايشان آشكار نباشد و بدنبال يافتن حقيقت باشند، لذا درخواست معجزه هاي مكررشان جز به منظور طفره رفتن از حق نيست. علاوه براين همان طور كه مي دانيد سوره آل عمران از سوره هاي مدني است و طبيعتاً پس از هجرت پيامبر(ص)‌ به مدينه اساساً مشركين قريش از ايشان درخواست معجزه نداشتند.

[=&quot]در مورد آيه 7 سوره رعد و آيه 37 سوره انعام كه به يك مضمون هستند، همان طور كه بيان شد خداوند مي فرمايد معجزه به دست من است و هدف از انجام معحزه اثبات حقانيت دعوت و ادعاي پيامبران است. اين چنين نيست كه هر لحظه مشركين درخواست هر معجزه اي كنند، انبياء آن را انجام دهند. بلكه پس از آوردن معجزات كافي كه بيانگر حقانيت پيامبر است، ديگري لزومي براي انجام مكرر معجزات مختلف وجود ندارد.« در خانه اگر كس است يك حرف بس است».

[=&quot]در مورد آيه 59 سوره اسراء، خداوند داستان شتر حضرت صالح(ع)‌را ذكر مي كند، كه خداوند طبق درخواست قومش اين معجزه را محقق مي كند و با اين كار حجت بر آنها تمام مي شود، يعني اگر در مقابل اين معجزه رفتار مناسبي نداشته باشند، عذاب الهي شامل حالشان خواهد شد و اين چنين شد. اما از آنجا كه پيامبر اسلام(ص)‌ رحمت براي همه مردم بود:«[=&quot] [=&quot]ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم[=&quot][5]» خداوند نمي خواست با انجام چنين معجزاتي حجت بر آنان تمام و عذاب بر سرشان نازل شود.

[=&quot]3- در شبهه سوم گفتيد آيات مربوط به شق القمر كه در سوره « قمر» آمده قديمي تر از ساير آياتي است كه در آنها از پيامبر(ص)‌ درخواست معجزه شده است. يعني پس از نزول آيات مربوط به شق القمر، باز هم مشركين از ايشان درخواست معجزه داشتند و پيامبر(ص)‌ به آنان پاسخ مثبت نداد، و شما انجام ندادن مجدد معجزه توسط پيامبر(ص) را، اظهار ناتواني قلمداد مي كنيد! آيا افرادي كه با ديدن معجزه اي مانند شق القمر، ايمان نياوردند با چه معجزه اي ايمان خواهند آورد؟!

[=&quot]علاوه بر اين در كجاي قرآن يا منابع تاريخي معتبر آمده است كه اهالي مكه از پيامبر(ص)‌ معجزه اي خواسته باشند،‌ و حضرت امتناع كرده باشند. آن مواردي كه شما ذكر كرديد عموما درباره يهوديان است كه به دليل بهانه جويي هاي متعددشان خداوند آوردن معجزه جديد را برايشان مفيد ندانستند.

[=&quot]علاوه بر اين پيامبر(ص)‌ كجا از انجام معجزه اظهار ناتواني كرد؟ اگر منظورتان آيات مطرح در شبهه قبلي و يا ساير آيات نظير آن باشد كه پاسخ آن بيان شد، اگر دليل ديگري داريد بفرماييد.[=&quot]

[=&quot]4- در مورد شبهه چهارم شما كه بي ارتباط با شبهه سوم نيست، دو نكته قابل توجه است اول اينكه از كجا شما مي فرماييد تنها معجزه پيامبر(ص)‌شق القمر بود؟! مگر جريان هجرت پيامبر(ص)‌ و رفتن به غار و تنيده شدن تار عنكبوت بر در غار، در قرآن نيامده[=&quot][6]؟! آيا پرتاب كردن خاك و سنگ ريزه توسط پيامبر(ص)‌ كه در چشمان مشركين فرو رفت و موجب وحشت آنان شد و خداوند اين معجزه را به خودش نسبت مي دهد[=&quot][7] اخبار غيبي جنگ ميان ايران و روم[=&quot][8] و افشاء راز پيامبر(ص)[=&quot][9] و معجزات فراوان ديگري كه در قرآن و كتب سيره ذكر شده است، از نظر شما معجزه محسوب نمي‌شود؟!

[=&quot]نكته دوم اين كه، قرار نيست هر زمان كسي درخواست معجزه كرد، برايش معجزه آورده شود و راه ايمان آوردن مردم از طريق معجزه نيست، بلكه معجزه تنها وسيله اي جهت اثبات نبوت پيامبران است تا مردم بدانند كه او در ادعاي پيامبري اش راست مي گويد. نه اين كه هر كسي ايمان آوردن خود را متوقف بر آوردن معجزه مورد نظرش كند.

[=&quot]5- درست است كه معني غالب كلمه «االساعه» در قرآن، قيامت است، اما اين مطلب دليلي بر ادعاي شما نمي شود، زيرا قرآن قيامت را نزديك مي داند:« قيامت نزديك است گرچه در مقياس عمر دنيا ممكن است هزاران سال طول بكشد، اما با توجه به مجموع عمر اين جهان از يك سو، و با توجه به اينكه تمام عمر دنيا در برابر قيامت لحظه زودگذرى بيش نيست منظور از اين تعبير روشن مى‏شود[=&quot] [=&quot]ذكر اين دو حادثه با هم، همانگونه كه جمعى از مفسران گفته‏اند، به خاطر آن است كه اصولا ظهور پيامبر اسلام (ص) كه آخرين پيامبران الهى است خود از نشانه‏هاى نزديكى قيامت است، لذا در حديثى از خود پيامبر ص مى‏خوانيم كه فرمود:" مبعوث شدن من و قيامت همچون اين دو است (اشاره به دو انگشت مباركش كه در كنار هم قرار گرفته)»[=&quot][10].

[=&quot][5][=&quot] - سوره انبياء،آيه107.

[=&quot][6][=&quot] - سوره توبه،آيه40.

[=&quot][7][=&quot] - سوره انفال،آيه17.

[=&quot][8][=&quot] - سوره روم،آيه2-6.

[=&quot][9][=&quot] - سوره تحريم،آيه3.

[=&quot][10][=&quot] - تفسير نمونه،ج23،ص8.

[=&quot]


[=&quot]بخش سوم
[/]

[=tahoma][=&quot]
[/]
[/]
[=tahoma][=&quot]با مطالبي كه بيان شد، روشن مي شود اگركلمه « الساعه» به معني قيامت باشد تناقضي با مسئله شق القمر ندارد.[/][/]


[=tahoma][=&quot]6- پاسخ شبهه ششم شما در مطالب قبلي بيان شد، ولي يك بار ديگر به اختصار ذكر مي كنم. اشكال شما در مورد فاعل شق القمر است، يعني چه كسي اين كار را انجام داده و شما مي خواهيد بفرمائيد اين كار توسط پيامبر(ص) انجام نشده است. [/][/]

[=tahoma][=&quot]يك سوال مطرح مي شود: اگر شق القمر توسط پيامبر(ص) انجام نشده توسط چه شخصي انجام شد؟ آيا هيچ انسان ديگر مدعي انجام اين كار است؟ اگر بگوييد اين كار توسط خداوند انجام شد، اين مطلب در مورد همه معجزات مطرح است، زيرا تمام معجزات به امر و قدرت خداوند انجام مي‌شود، اما مجري انجام آن پيامبران هستند و هنر پيامبران همين است كه به مرحله و درجه اي رسيده اند كه خداوند آنان را واسطه و مجري تحقق معجزه قرار داده است.[/][/]

[=tahoma][=&quot]7- در شبهه هفتم شما گفتيد تمام سندها و مطالب پيرامون شق القمر توسط مسلمانان بيان شده است. به نظر شما آيا انتظاري غير از اين بايد داشت. آيا معجزات حضرت موسي(ع)‌ توسط غير يهوديان ذكر شد؟ آيا غير از مسيحيان كسي يافت مي شود كه از معجزات حضرت عيسي(ع)‌خبر داده باشد؟ حال كه چنين نيست چرا در مورد معجزات پيامبر اسلام(ص)‌ انتظار داريد غير مسلمانان آن را بيان كنند؟! و كتاب آسماني ديگري پس از قرآن نازل نشد كه بخواهد مانند قرآن [/][/]

[=tahoma][=&quot]اينكه ادعا مي كنيد معجزات پيامبر اسلام(ع)، ‌پس از ايشان و توسط مسلمانان خيال پرداز بيان شده است، ‌با معجزاتي كه در قرآن مجيد آمده و برخي از آنان در شبهه چهارم ذكر شد، منافات دارد. يعني اولاً اين معجزات مربوط به زمان خود پيامبر(ص)‌ مي باشد و ثانياً خيال نمي باشد بلكه در كتاب حق و حقيقت يعني قرآن مجيد بيان شد. ساير معجزاتي كه در سيره پيامبر(ص)‌ ذكر شده است را در صورتي ما مي پذيريم كه داراي سند و مدرك صحيح باشد و اگر مطلبي ذكر شود كه دچار اشكال باشد ما نيز آن را نمي پذيريم.[/][/]

[=tahoma][=&quot]در مورد اين كه اگر اين معجزه انفاق افتاده بود حتماً مي بايست افراد مختلفي آن را مي ديدندو بيان مي كردند، علاوه بر مواردي كه خودتان اشاره كرديد،‌ نكته مهم و اساسي ديگري وجود دارد كه مورد توجه قرار نداديد. اين معجزه براي افرادي كه آن را درخواست كرده بودند و گفته بودند كه اگر پيامبر(ص)‌ اين كار را انجام دهد ايمان خواهند آورد انجام شد. بنابراين نكته اساسي در اين معجزه ديدن درخواست كنندگان آن است كه محقق شد. اما اينكه آيا ديگران آن را ديدند يا نه و يا چرا نديده اند،‌ موضوع و مورد نظر و هدف معجزه نبود. فرض كنيد افرادي در نقاط مختلف شق القمر را مي ديدند، آيا براي چنين افرادي كه از هدف انجام شق القمر بي اطلاع بودند اين مشاهده فايده وتأثيري داشت؟![/][/]

[=tahoma][=&quot]8- در مورد شبهه هشتم كه شايد مهمترين شبهه شما باشد و به همين دليل آن را در آخر ذكر كرديد نكاتي را عرض مي كنم.[/][/]

[=tahoma][=&quot]اين كه گفتيد دو نيم شدن ماه موجب بروز تغييرات در كره زمين و ماه مي شود،‌ يك نكته اساسي در اين رابطه مورد غفلت قرار گرفته است،‌ بحث در اين است كه اين عمل توسط خداوند و به صورت معجزه اي با واسطه پيامبر(ص)‌ انجام شده است،‌ نه اين كه يك رويداد طبيعي باشد تا عوارض و پيامد هاي طبيعي و خاص خود را به دنبال داشته باشد.[/][/]

[=tahoma][=&quot]آيا در مورد عصاي حضرت موسي(ع)‌ كه به مار بزرگ يا اژدها تبديل و دوباره به حالت قبل بر مي گشت،‌ مي توانيد با قوانين فيزيك و شيمي آن را مورد بررسي قرار دهيد؟ و يا اگر مورد بررسي قرار دهيد،‌ نشانه اي از تغيير و تبديل شدن آن به مار بزرگ در آن يافت مي شود؟ آيا در مورد دست حضرت موسي(ع) هنگامي كه در گريبان مي گذاشت درخشان مي شد و دوباره به حالت قبل بر مي گشت، مي توان با توجه به علوم بشري مانند پزشكي در مورد آن اظهار نظر كرد؟ و يا آثار آن حالت پس از برگشتن به حالت طبيعي در آن يافت مي شد؟ آيا معجزه حضرت صالح كه كوه شكافته شد و شتري از آن خارج شده و كوه به حالت اول برگشت را مي توان با علومي مانند فيزيك و جغرافيا مورد كاوش قرار داد؟! آيا مي توان گفت اين معجزه اگر پاسخ شما به اين سوالات و سوالات بي شمار ديگر از اين قبيل منفي است، چطور مي خواهيد معجزه شق القمر را با اين قوانين مورد بررسي قرار دهيد؟![/][/]



بخش چهارم ( پایانی )


مطلب ديگري كه روي آن مانور زيادي داديد و خواستيد بوسيله آن معجزه شق القمر را زير سوال ببريد،‌ مربوط به اظهار نظري بود كه برخي براساس گزارشي منسوب به سه تن از دانشمندان ناسا بيان كردند. طبق اين اظهار اين فضا نوردان گفته بودند كه در روي كره ماه يك شيار سراسري وجود دارد كه ناشي از دو نيمه شدن ماه و جوش خوردن دوباره آن است،‌ بعد گفتيد كه اين گزارش و ادعا صحيح نيست و از اين نتيجه گرفتيد كه شق القمري انجام نشد!از شما سوال مي كنم،‌ مگر ادعا و اثبات شق القمر بر اساس و پايه اظهار نظر اين سه دانشمند بود كه اكنون با تكذيب اين گزارش اصل مسئله شق القمر زير سوال برود و دروغ باشد؟!اساساً اگر مطالب علمي و اكتشافات دانشمندان علوم مختلف مطابق با اخبار و گزارش ها و گزاره‌هاي ديني بود،‌ مويدي بر صحت مطالب ديني محسوب مي شود نه دليل درستي مطالب ديني. بنابراين اگر گزارش علمي درباره مسائل ديني مطرح و بعد كذب يا اشتباه بودن آن اثبات شد، اين گزارش اشتباه علمي موجب بي اعتباري مسائل ديني نمي شود. بنابراين رد گزارش ذكر شده دليلي بر انكار شق القمر محسوب نمي شود. بنابراينانتساب شق القمر به پیامبر(ص) ‌بر خلاف آنچه شما تصور كرديد، مخالف با عقل و شواهد علمی و خلافنص صریح قرآن نيست.آنچه كه شما به عنوان تفسير معقول و خرد پسند از ميان تفاسير مختلف پسنديد،‌ تنها موافق نظر شما مي باشد،‌ زيرا عموم مفسران قرآن كريم جز مورد شاذي كه شما اشاره كرديد اين تفسير را نپذيرفتند و اين آيه را اشاره به معجزه شق القمر پيامبر اسلام(ص)‌ مي دانند.به اميد اينكه همه ما با در دست گرفتن معيار صحيح در تفسير قرآن و كنار گذاشتن نظرات و سليقه هاي شخصي از هدايت قرآن بهره مند شويم.
و العاقبه للمتقین
ع. درزی

ایمان;15429 نوشت:
اما اینکه دانشمندی به نتیجه نرسیده که ماه دو نیم شده چیز زیاد مهمی نیست . دانشمندان خیلی چیزها را نمی دانند .

پس آنها نیز مقابل می گویند بسیاری از باور های مذهبیون خرافات و خیالپردازی است !
ایمان اینکه نشد جواب !!!! انصافا خودت بگو شما خود مگر چه می دانید؟؟

خودت انصافاً قضاوت کن که شما بیشتر وامدار تفکر ات و زحمات دانشمندان و مدیون اندیشه های آنها هستی یا آنها مدیون تو ؟؟

[="red"]آیا[/] به هواپیمایی که با آن پرواز می کنی فکر کرده ای؟؟ آن را تفکرات تو و امثال تو ساخته است یا تفکرات دانشمندان ؟؟
[="red"] آیا[/] به ماشینی که سوار می شوی اندیشیده ای ؟؟؟ آن را اندیشه هایی چون فکر تو ساخته یا زحمات دانشمندان ؟؟
[="red"]آیا [/]به رایانه ای که در حال استفاده از آن هستی فکر کرده ای ؟؟؟ آن را تو ساخته ای یا آنان ؟؟/

نمک می خوری و نمکدان می شکنی ؟؟؟؟ این چه مذهبی است که تو داری ؟؟؟


ایمان;15429 نوشت:

ایمان;15429 نوشت:

شق القمر یکی از معجزات مسلم پیامبر اکرم جهت هدایت برخی از انسان های مشرک و لجوج بوده و مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند .

همانطور که آنروز پس از این اتفاق باز هم با بهانه های واهی ایمان نیاوردند ؛ هیچ بعید به نظر نمی رسد که امروز نیز عده ای نپذیرند .


با درود.

اينكه به فرموده ي شما، مسلمانان بر وقوع شق القمر اتفاق نظر دارند،‌ هرگز دليلي بر صحت اين ادعا نيست و ثابت نميكند كه پيامبر واقعا ماه را به دو نيمه كرده باشد.

لطفا بجاي تكرار بلا دليل مدعاي خود و ساير مسلمانان،‌ لااقل يك دليل بر وقوع آن ارائه كنيد. اگر چنين دليلي در دست داريد چرا آنرا بيان نميكند تا ما هم بدانيم؟!

ایمان;15429 نوشت:

ممکن است آقای حایری در استفاده از نظر یک دانشمند به عنوان شاهد مثال راه صحیحی نپیموده باشد ؛ ولی این کار هیچ ضرری به صحت شق القمر وارد نمی سازد .

البته جالب اينجاست كه بسياري از تارنگارهاي اسلامي در ايران،‌ همين مهملاتي را كه به دكتر پيدكوك و ناسا نسبت داده شده است را با آب و تاب فراوان تكثير كرده و ميكنند و به خودشان زحمت نميدهند كه كمي در مورد آنچه منتشر ميكنند تحقيق نمايند. البته مشخص است كه تعصب مذهبي جايي براي تحقيق و بررسي نميگذارد!

حتي پس از اينكه در همينجا رديه ي اين لاطائلات توسط sosme عزيز به نقل از پستهاي من از تارنگار گفتمان قرآني آورده شده، باز هم برخي دوباره همان دروغ ها را در همينجا تكرار كردند!

خردبين سبز انديش.

حکیم;53130 نوشت:
با اين وجود بنابر درخواست ايشان و وظيفه انساني و ديني به طور خلاصه به اين شبهات پاسخ مي دهم.


با درود.

بنده يادم نمي آيد كه از شما در خواست كرده باشم كه به مقاله ي "انكار شق القمر" پاسخ بدهيد. هر چند كه مسلما هر كسي ميتواند بدان پاسخ بدهد و من هم استقبال ميكنم. اما هيچ درخواستي به شما نداده ام. اما به واژگون شما لينك اين صفحه را برايم ارسال فرموديد تا در اينجا حاضر شوم!

ضمن اينكه مقاله ي "هشت دليل بر انكار معجزه شق القمر" در تارنگار گفتمان قرآني منتشر شده و در همانجا هم بحثي در مورد آن انجام شد و صد البته مديران تصميم گرفتند كه بحث را نيمه تمام گذاشته و تاپيك را قفل كرده و مقاله را فورا به بخش آرشيو بفرستند تا از دم دست و ديد كاربران پنهان بماند! از طرفي موضوع اصلي اين تاپيك،‌ ادعاي آيت الله بي آزار است كه در پست اول مطرح شده است و sosme عزيز به خوبي پاسخ آنرا داد و جايي براي دفاع باقي نميگذارد و دروغ بودن مدعيات آيت الله بي آزار به خوبي روشن شد.
شما بدون آنكه اصل مقاله را براي مطالعه ي كاربران قرار بدهيد،‌ تنها به نقد آن پرداخته ايد و كاربر بي اطلاع، اصلا نميداند كه شما در حال نقد كردن چه هستيد!
پاسخهاي شما هم به مقاله ي بنده؛ در كانون نيز مطرح شد و بنده هم جواب دادم و پيشنهاد ميكنم كه خواننده ي علاقه مند،‌ بحث را در همانجا مطالعه نمايند.


خردبين سبز انديش.

حکیم;53135 نوشت:
بخش چهارم ( پایانی )


مطلب ديگري كه روي آن مانور زيادي داديد و خواستيد بوسيله آن معجزه شق القمر را زير سوال ببريد،‌ مربوط به اظهار نظري بود كه برخي براساس گزارشي منسوب به سه تن از دانشمندان ناسا بيان كردند. طبق اين اظهار اين فضا نوردان گفته بودند كه در روي كره ماه يك شيار سراسري وجود دارد كه ناشي از دو نيمه شدن ماه و جوش خوردن دوباره آن است،‌ بعد گفتيد كه اين گزارش و ادعا صحيح نيست و از اين نتيجه گرفتيد كه شق القمري انجام نشد!از شما سوال مي كنم،‌ مگر ادعا و اثبات شق القمر بر اساس و پايه اظهار نظر اين سه دانشمند بود كه اكنون با تكذيب اين گزارش اصل مسئله شق القمر زير سوال برود و دروغ باشد؟!


شما فرموده ايد كه بنده از كذب بودن مدعيات آيت الله شيرازي و اظهارات منسوب به دكتر پيدكوك نتيجه گرفته ام كه شق القمر رخ نداده است. حال آنكه بنده هرگز چنين ادعايي نكرده ام و شما دراينجا مدعاي كذب و بي اساسي را به بنده نسبت داده ايد. لطفا بفرماييد كه بنده در كجا چنين استدلال بي منطق و بي ارزشي كرده ام؟! مسلما نميتوان از دروغ بودن مدعيات آيت الله بي آزارشيرازي نتيجه گرفت كه اساسا شق القمر رخ نداده است.

حکیم;53135 نوشت:
اساساً اگر مطالب علمي و اكتشافات دانشمندان علوم مختلف مطابق با اخبار و گزارش ها و گزاره‌هاي ديني بود،‌ مويدي بر صحت مطالب ديني محسوب مي شود نه دليل درستي مطالب ديني. بنابراين اگر گزارش علمي درباره مسائل ديني مطرح و بعد كذب يا اشتباه بودن آن اثبات شد، اين گزارش اشتباه علمي موجب بي اعتباري مسائل ديني نمي شود.

فكر ميكنم مشكل اينجا كه شما نسبت ميان علم و دين و متدلوژي هر كدام و اساسا موضوعات و جايگاه هر كدام را بدرستي نميدانيد. و به نظر ميرسد كه در تفكر شما،‌ اصالت و تقدم با مدعيات ديني و محتواي كتب ديني است. به همين دليل است كه شما اگر يافته هاي علمي مويد باورها و مدعيات ديني باشد،‌ فورا آنرا قبول كرده و سعي ميكنيد كه بواسطه ي اعتبار و جايگاهي كه علوم بطور عام و علوم تجربي و رياضيات بطور خاص در نزد همگان دارند، اعتباري براي مدعيات ديني خود بر بسازيد. اما هر كجا كه همين يافته هاي علمي با روشن ترين شواهد و مدارك و قاطع ترين براهين رياضي، بطلان باورهاي ديني و خرافي را ثابت كرد،‌ شما بجاي پذيرش واقعيت ها، همچنان به باورهاي ديني خود چنگ زده و يافته هاي علمي را انكار ميكنيد. پيشنهاد ميكنم كمي در زمينه ي فلسفه ي علوم تجربي و فلسفه ي رياضيات مطالعه بفرماييد. لااقل آثار كارل پوپر را مطالعه بفرماييد تا ديد صحيحي نسبت به علوم و روش شناسي علوم و نسيت علم و دين پبدا كنيد.

خردبين سبز انديش.

خردبین;53315 نوشت:

شما فرموده ايد كه بنده از كذب بودن مدعيات آيت الله شيرازي و اظهارات منسوب به دكتر پيدكوك نتيجه گرفته ام كه شق القمر رخ نداده است. حال آنكه بنده هرگز چنين ادعايي نكرده ام و شما دراينجا مدعاي كذب و بي اساسي را به بنده نسبت داده ايد. لطفا بفرماييد كه بنده در كجا چنين استدلال بي منطق و بي ارزشي كرده ام؟! مسلما نميتوان از دروغ بودن مدعيات آيت الله بي آزارشيرازي نتيجه گرفت كه اساسا شق القمر رخ نداده است.

فكر ميكنم مشكل اينجا كه شما نسبت ميان علم و دين و متدلوژي هر كدام و اساسا موضوعات و جايگاه هر كدام را بدرستي نميدانيد. و به نظر ميرسد كه در تفكر شما،‌ اصالت و تقدم با مدعيات ديني و محتواي كتب ديني است. به همين دليل است كه شما اگر يافته هاي علمي مويد باورها و مدعيات ديني باشد،‌ فورا آنرا قبول كرده و سعي ميكنيد كه بواسطه ي اعتبار و جايگاهي كه علوم بطور عام و علوم تجربي و رياضيات بطور خاص در نزد همگان دارند، اعتباري براي مدعيات ديني خود بر بسازيد. اما هر كجا كه همين يافته هاي علمي با روشن ترين شواهد و مدارك و قاطع ترين براهين رياضي، بطلان باورهاي ديني و خرافي را ثابت كرد،‌ شما بجاي پذيرش واقعيت ها، همچنان به باورهاي ديني خود چنگ زده و يافته هاي علمي را انكار ميكنيد. پيشنهاد ميكنم كمي در زمينه ي فلسفه ي علوم تجربي و فلسفه ي رياضيات مطالعه بفرماييد. لااقل آثار كارل پوپر را مطالعه بفرماييد تا ديد صحيحي نسبت به علوم و روش شناسي علوم و نسيت علم و دين پبدا كنيد.

خردبين سبز انديش.


با سلام

جناب خردبین، sosme گرامی دوستان قدیمی، شما کجا اینجا کجا ؟؟؟

بدون مقدمه بریم سر اصل مطلب؛ گمانم تصور کرده اید که با این مقاله و دست نوشته های ضمیمه ای تان، شق القمری دیگر کرده اید، اگر چه مطلب جدیدی مشاهده نکردیم و تنها ادعاهای منکران صراط توحیدی و راه انبیاء الهی و معجزات، در طول تاریخ، را با ادبیات و داستان جدیدی (ردیه بر اظهارات دکتر بی آزار شیرازی در خصوص معجزه شق القمر) هموار ساختید.

در هر صورت خسته نباشید ...:khandeh!:

این نوشتار پاسخی است به همۀ ادعاهای شما در خصوص وارد ساختن شبهه به معجزه شق القمر، پس توصیه می کنم، با دقت مضاعف مطالعه کنید::Ealam:

در پاسخ به منتقدان معجزۀ شق القمر،:Sokhan: تذکر چند نکته حائز اهمیت است:

اول آنکه؛ منتقدان معجزات انبیای الهی باید بدانند، چنانکه می دانند؛ واژه معجزه از ریشه لغوی «عجز» و به معنای «ناتوان کننده» است.[1] و سرّ نامگذاری معجزه توسط متکلمان به این نام، ویژگی منحصر به فرد آن یعنی «تحدی و مبارز طلبی» است. در قرآن از این اصطلاح استفاده نشده و اعمال خارق العاده پیامبران با عنوان «آیه» و «بینه» شناسانده شده‌اند.[2]

معجزه، از آنجائیکه مبنا و منشأ آسمانی و ریشه در قدرت الهی دارد، عجز و ناتوانی دیگران، در آوردن همانند آن، از ثوابت است، و چه بسا رسیدن به رمز و راز آن معجزه نیز از توان علم و عقل محدود بشری خارج باشد. باید حقیقت آن را با نور ایمان و چشم دل درک نمود، نه با چشم سر.

دوم آنکه؛ قبل از پرداختن به نقد مقاله جناب خرد بین و همفکر وی sosme لازم است موضع خود را پیرامون چند امر مشخص کنیم.

آیا به عنوان فردی از نسل امروز و حاضر در این عصر (عصر تکنولوژی و پیشرفت) به معجزه می‌نگریم یا فردی از جامعه عصر پیامبران؟

از طبقه متفکران و اندیشمندان هستیم یا طبقه عوام؟

جویای کشف حقیقتیم یا متعصب در عقاید شخصی خود؟

نوع پاسخ به هر سوال گونه‌ای خاص از بحث را می‌طلبد:

1. اگر به عنوان فردی از عصر حاضر و آگاه از اعتلای سطح علمی و فرهنگی جوامع بشری این دوران، به معجزه نگاه کنیم بدون شک جایی برای طرح بسیاری از شبهات ذکر شده در مقاله مورد نظر نخواهد بود. با غنای علمی این عصر و رشد فزاینده تکنولوژی، تحقیق و تفحص پیرامون معجزات انبیا و کشف یقینی ویژگی‌های شمرده شده برای آنها کاری سهل و آسان است. زیرا با گذشت هزاران سال از معجزات انبیای گذشته با اینکه در عصر علم و تکنولوژی به سر می‌بریم (آنهم با اینهمه هیاهو و سرو صدای دانشمندان غربی)، شاهد آنیم که هنوز هیچ کس نتوانسته مانندی برای معجزات انبیا بیاورد. بسیاری از رموز وقایع و پدیده‌‌های عالم طبیعت کشف شده اما تاکنون نه هیچ دانشمندی توانسته است معجزات انبیا را در چارچوب اصول ثابت شده علوم تجربی تفسیر و تحلیل نماید و نه مرتاضان و دیگر گروه‌‌های از این دست توانسته‌اند بسان معجزات انبیا را انجام دهند.

آنچه در خصوص معجزۀ الهی شق القمر، واجد اهمیت است و معجزه بودن ان را اثبات می کند، عبارت از اینست که چنانکه گفتیم؛ بعد از 1400 و اندی سال، با اینهمه پیشرفت های گوناگون علمی تا کنون، دانشمندان از امکان تکرار پدیدۀ مذکور (معجزه شق القمر) ناتوان و عاجز مانده اند و این همان موضوعی است که در اندیشۀ دینی اهمیت دارد، اما اینکه تحقیقات دانشمندان، بنا بر ادعای مطرح شده، بدان جائی راه یافته باشد که خط شکاف شق القمر را مشخص کرده باشد، می تواند صحت داشته و یا نداشته باشد، زیرا اثبات اینکه این شکاف ها، آثار بجای مانده از معجزه شق القمر باشد، نیازمند دلایل متقن و استوار است.

اگر این امر محقق شود و دلایل کافی و متقن گرداوری شود، نعم المطلوب و نعم المراد، لکن اگر تحقیقات ناقص و یا هیچ دلیلی بر آن اقامه نگردد، این مطلب هیچ خللی به اصل معجزه و تحقق آن در 1400 و اندی سال پیش توسط پیامبر وارد نمی سازد. زیرا علوم طبیعی و بشری در طول سالیان درازی که به حسب ظاهر گام های بلندی در مسیر پیشرفت و ترقی برداشته اند، هنوزه ناتوان تر از ان هستند که بتوانند به کنه و حقیقت معجزات الهی راه یابند. از اینروست که می بینیم معمولاً انها که با نگاه صرفاً علوم تجربی و طبیعی به مسائل می نگرند، علوم الهی و وحیانی و معجزات را انکار می کنند و این امری طبیعی است.

از اینرو اگر شما به تصور خودتان، گمان می کنید با این دسته اقاویل بی پایه و اساس، توانسته اید حقانیت معجزه شق القمر را ریشه کن کنید، زهی خیال باطل، تنها چیزی در این میان ثابت می شود اینکه عنادورزان با مکتب الهی وحی و معجزات الهی به تاریخ انبیاء و در همۀ اعصار وجود داشته اند، بی شک، شما نیز بدلیل ناپرهیزی و گرفتار آمدن در دام همین گروه منکران دین،(برخی دانشمندان علوم طبیعی و فلاسفۀ غربی) ایمان و عقیده به حقیقت وحی الهی را به دستاوردهای ناقص و عاجز دانشمندان علوم طبیعی و فلسفه های مادی و تجربی و عقلانی محدود بشری فروخته اید.

2. ممکن است شخصی، خویش را به عنوان فردی از جامعه عصر انبیا تصور کند؟ ولی از کدام طبقه اجتماعی؟ لایه‌‌های اصلی تشکیل دهنده هر جامعه عبارتند از طبقه عوام( توده مردم) و طبقه خواص (بزرگان، دانشمندان محققان، صاحب منصبان، رؤسا). عوام نوعاً دنباله رو خواص و متاثر از ایشان‌اند؛ اما در دستیابی به حقیقت و قبول آن نسبت به طبقه خواص از پیچیدگی کمتری برخوردارند و به اطمینان و علم عادی (ظن راجح) بسنده می‌کنند.[3] به همین دلیل متکلمین اسلامی راه‌های یقین آور و مطمئن شناسایی پیامبران را منحصر به معجزه نمی‌دانند و متناسب با بافت اجتماعی جوامع بشری دست کم از دو شیوه دیگر یعنی جمع قراین و شواهد زندگانی مدعی نبوت (اخلاق و منش، شاگردان، منهج و روش، محتوای آموزه‌ها و ...) و معرفی و تصدیق نبی سابق نام برده‌اند.[4]

با این وجود ارائه معجزه به عنوان دلیلی همگانی بر اثبات ادعای نبوت ناگزیر می‌نماید.[5] اما در مواجهه با این دلیل نیز دو گروه اصلی شکل گرفت. حق مداران و عناد ورزان.

عنادورزان بر خلاف حق مداران با مشاهده معجزات و ناتوانی در مواجهه با آن از سلاح تهمت و افترا استفاده می‌کردند و بدون ارائه هیچ دلیلی معجزات انبیا را بسان سحر و جادو معرفی می‌نمودند.[6]

ادامه دارد ... در پست بعدی ...
:Gol:

پاورقی_____________________________________________
[1] . المفردات فی غریب القرآن،ماده عجز
[2] . ایضاح المراد،ص381
[3] . ایضاح المراد، ص 379
[4] . الالهیات،ج3،ص65؛آموزش عقاید،ص263
[5] . گوهر مراد،ص 382؛راهنما شناسی،ص 151
[6] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: مقاله نقدي بر مقاله «نگاهي نقادانه به معجزه»(1)(چگونگي اثبات معجزه بودن يك فعل خاص)، پژوهشکده باقرالعلوم.

خردبین;53315 نوشت:

شما فرموده ايد كه بنده از كذب بودن مدعيات آيت الله شيرازي و اظهارات منسوب به دكتر پيدكوك نتيجه گرفته ام كه شق القمر رخ نداده است. حال آنكه بنده هرگز چنين ادعايي نكرده ام و شما دراينجا مدعاي كذب و بي اساسي را به بنده نسبت داده ايد. لطفا بفرماييد كه بنده در كجا چنين استدلال بي منطق و بي ارزشي كرده ام؟! مسلما نميتوان از دروغ بودن مدعيات آيت الله بي آزارشيرازي نتيجه گرفت كه اساسا شق القمر رخ نداده است.
فكر ميكنم مشكل اينجا كه شما نسبت ميان علم و دين و متدلوژي هر كدام و اساسا موضوعات و جايگاه هر كدام را بدرستي نميدانيد. و به نظر ميرسد كه در تفكر شما،‌ اصالت و تقدم با مدعيات ديني و محتواي كتب ديني است. به همين دليل است كه شما اگر يافته هاي علمي مويد باورها و مدعيات ديني باشد،‌ فورا آنرا قبول كرده و سعي ميكنيد كه بواسطه ي اعتبار و جايگاهي كه علوم بطور عام و علوم تجربي و رياضيات بطور خاص در نزد همگان دارند، اعتباري براي مدعيات ديني خود بر بسازيد. اما هر كجا كه همين يافته هاي علمي با روشن ترين شواهد و مدارك و قاطع ترين براهين رياضي، بطلان باورهاي ديني و خرافي را ثابت كرد،‌ شما بجاي پذيرش واقعيت ها، همچنان به باورهاي ديني خود چنگ زده و يافته هاي علمي را انكار ميكنيد. پيشنهاد ميكنم كمي در زمينه ي فلسفه ي علوم تجربي و فلسفه ي رياضيات مطالعه بفرماييد. لااقل آثار كارل پوپر را مطالعه بفرماييد تا ديد صحيحي نسبت به علوم و روش شناسي علوم و نسيت علم و دين پبدا كنيد.
خردبين سبز انديش.


ادامه پست قبلی ...

با سلام مجدد:Gol:

تا اینجا مطلب را پروراندیم که: اما در مواجهه با دلیل دوم،(شماره 2) نیز دو گروه اصلی شکل گرفت. حق مداران و عناد ورزان.

عنادورزان بر خلاف حق مداران با مشاهده معجزات و ناتوانی در مواجهه با آن از سلاح تهمت و افترا استفاده می‌کردند و بدون ارائه هیچ دلیلی معجزات انبیا را بسان سحر و جادو معرفی می‌نمودند.(6)


و اینک ادامه بحث ...

حکایت حال هر کدام از دو گروه، روشن است، معاندان که در هر شرایط و زمانه ای عناد میورزند، اگر در همانند آوردن معجزات الهی عاجز و ناتوان باشند که معمولاًهستند، به تهمت و افتراء و تخریب و تکذیب روی می آورند، حتی حجاب عنادورزیشان تا بدانجا پیش می رود که اگر در انکار حقیقت معجزه ناکام باشند، راههای دیگر را تجربه می کنند بعنوان مثال، اگر به فرض صحت، تحقیقاتی ازدانشمندان عصر، نشان دهندۀ علامت هائی از معجزۀ قرن ها پیش باشد، تلاش میکنند در وهلۀ اول ان را تکذیب کنند و در صورت ناتوانی ان را معکوس جلوهدهند.

گاهاً نیز حق مداران، دچار اشتباهمی شوند، بدون دلیل و بدون نیاز واقعی به تمسک جستن به برخی علوم طبیعی ومادی در اثبات یکی از حقایق دینی و الهی و معجزات، به برخی اظهار نظرها کههنوز محل تردید و پر اشکال است، استناد می کنند، و مثلاً می خواهند برایحقانیت معجزه ای استناد علمی اقامه کنند، که معمولاً این قبیل اقدامات،توفیق چندانی به همراه ندارد، بلکه مشکلات عدیده و زمینه انتقادات و شبهاتی را فراهم می اورد.

و این در حالی است که حیطۀ دین، وحیالهی و معجزات الهی مستقلاً برای اثبات خود نیازی به عرصۀ علم و دانش وتکنولوژی ندارد، بلکه این عرصه های علم و تکنولوژی هستند که برای تأمیننیازهای حقیقی بشری، بی نیاز از حرکت در مسیر وحی الهی نیستند.

حال جنابان خردبین و سوسمه شما خودتان، قضاوت کنید، از کدام گروه هستید؟ بر کدامین طبل می کوبید و گام در چه راهی گذاشته اید؟

اگر شما سکوت اختیار کنید، کاربران و خوانندگان این نوشتار خود بخوبی قضاوت خواهند نمود ...

کلام پایانی؛ می بینم، به مطالعۀ آثار کارل پوپر، توصیه کرده اید، اگر چه مطالعه امر مفیدی است اما این قبیل آثار که سراسر بنیادهای شکاکیت مذمن و مضموم را بصورت بیمارگونه ای رواج می دهد و عاری از ایمان و معنویت است، جز برای اهل بینش وبصیرت که بدلیل غوص در قران و کلام اهل بیت (ع)، پایه های اعتقادی شان به غایت، قوی گردیده توصیه نمی شود، گواه آن اینکه متأسفانه شاهد آنیم که بیراهه ای که به دیگران توصیه می کنید چگونه عقل و ایمان(دین) از شما و امثال شما ربوده، به گونه ای که به سهولت چون (راحت الحلقومی) علم و عقل محدود بشری را بر کلام وحی و نور هدایت انبیاء و اوصیاء الهی ترجیح می دهید.

بگونه ای که قدرت ابتکار و اختراع دانشمندان غربی را اگر چه خود ندیده باشید، تنها به صرف شنیدن، اذعان و تأیید نموده و باور میکنید، اما قدرت بی انتهای خدای لایزال را در تحقق معجزات انبیاء الهی تردید و انکار می کنید خداوندی که قدرت و اراده اش مافوق قدرت و اراده سایرین است. (فتأملوا فی هذا الحدیث)

یک توصیه دوستانه ...

به وضعیت خویش به درستی بنگرید، به خوراک هایتان (مادی و معنوی) نگاه کنید (البته خوراک فکری و معنوی مهم تر است)یقین خواهید دید:

که این راه که رفتید عزیزان/ نی ره، که دو صد چاه مخوف است ...

و ببینید، چگونه است که امروز، به این وسعت،از صراط مستقیم هدایت الهی که همانا قرآن و اهل بیت (ع) دور افتاده اید.

"والسلام علی من التبع الهدی"

موفق باشید ... انشاء الله ... :Gol:

ترجمه المیزان، ج 19، صص 105-87

سوره مبارکه قمر آيات 1 تا 8

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ ﴿1﴾

وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ ﴿2﴾

وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ ﴿3﴾

وَلَقَدْ جَاءهُم مِّنَ الْأَنبَاء مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ ﴿4﴾

حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ﴿5﴾

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ ﴿6﴾

خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ ﴿7﴾

مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ ﴿8﴾



ترجمه آيات

به نام خداى رحمان و رحيم.
قيامت بسيار نزديك شد، و قرص ماه دو نيم گشت (1).
ولى آنانكه كافر دلند هر آيتى ببينند روى مى‏گردانند و مى‏گويند سحرى است پى‏درپى (2).
پيامبر و آنچه او آورده است را تكذيب كردند ، و هواهاى نفسانى خود را پيروى نمودند ، اما به زودى هر امرى در مستقر خود قرار خواهد گرفت (3).
با اينكه در كتاب او اخبارى كه بقدر كافى هشدار مى ‏داد آمده بود (4).
اين آيات حكمت‏هاى بالغه الهى است اما اين هشدارها مؤثر نيفتاد (5).
پس تو اى رسول ! روى از ايشان بگردان، كه اينان منتظر روزى هستند كه داعيان مردم را به سوى داهيه و عذابى سخت مى‏خوانند (6).
در حالى كه از شدت شرمسارى و خشوع ديدگان خود پايين انداخته از گورها در آيند ، و همچون ملخ‏هاى پراكنده به هر سو مى ‏دوند (7).
در حالى كه به سوى دعوت كننده به سرعت بدوند، آن روز كافران بگويند اين روز چه روز سختى است (8).


اشاره به مطالب سوره مباركه قمر
بيان آيات
اين سوره به جز دو آيه از آخرش كه متقين را وعده بهشت و حضور در نزد خداى تعالى مى دهد بقيه آياتش يكسره مربوط به انذار و تهديد است، نخست در اين سوره به معجزه شق القـمـر اشـاره مى كند، كه رسول خدا(ص) آن را به خاطر مطالبه قومش آورد. و سپس مى فـرمـايـد كـه : هـمـان قـوم او را سـاحـر خـواندند، و نبوتش را تكذيب نموده همچنان هواهاى نفسانى را پيروى كردند، با اين كه خبرهاى تكان دهنده اى از اخبار روز قيامت و از داستان هاى امم منقرضه در گذشته بگوششان خورد.

...

آنگاه دوباره به نقل پاره اى از آن داستان ها بر مى گردد، اما پيداست كه با خشم و عتاب آنها را نقل مى كند و بد حاليشان در روز قيامت هنگام بيرون شدن از قبرها و حضورشان را براى حساب خاطرنشان مى سازد.
و سپس به داستان هايى از قوم نوح، عاد، ثمود، قوم لوط، و دودمان فرعون، و عذابهاى دردنـاكـى كـه بـه خاطر تكذيبشان پيامبران را بر سر آنان آمد، پرداخته ، مى فرمايد : قـوم پـيامبر اسلام نزد خدا عزيزتر از آنان نيستند، و ايشان هم مانند آنها نمى توانند خدا را عاجز سازند، و در آخر همانطور گفتيم سوره را با بشارت به متقين ختم مى كند.
و ايـن سوره به شهادت سياق آياتش در مكّه نازل شده، و نبايد به گفته آنان كه گفته انـد: در جـنـگ بـدر نـازل شـده، و يـا آنـهـا كـه گـفـتـه انـد: بـعـضـى از آياتش در مدينه نازل شده، اعتناء كرد.
و از جمله آيات برجسته اش آيات راجع به قدر است كه در آخر سوره قرار دارد.

اقتربت الساعة و انشق القمر
كـلمـه(اقـتـراب )بـه مـعـنـاى بسيار نزديك شدن است ، پس اين كه فرمود: (اقتربت الساعة )معنايش اين است كه : ساعت خيلى نزديك شده، و ساعت عبارت است از ظرفى كه در آن ظرف قيامت بپا مى شود.

مقصود از انشقاق قمر و وجوه مختلف در اين باره

و مـعـنـاى اين كه فرمود: (و انشق القمر)اين است كه اجزاى قرص قمر از هم جدا شده، دو قـسـمـت گـرديـد، و ايـن آيـه بـه مـعـجـزه شـق القـمـر كـه خـداى تـعـالى بـه دسـت رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) در مـكـّه و قـبـل از هـجـرت و بـه دنـبـال پـيـشنهاد مشركين مكّه جاريش ساخت اشاره مى كند. روايات اين داسـتـان هـم بـسـيـار زيـاد اسـت، و بـه طـورى كـه مـى گـويـنـد هـمـه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن احاديث اتفاق دارند، و كسى از ايشان مخالفت نكرده جز حسن، عطاء و بلخى كه گفته اند: معناى اين كه فرمود: (انشق القمر)اين است كه به زودى در هنگام قيام قيامت قمر دو نيم مى شود، و اگر فرموده : دو نيم شده، از باب اين است كه بفهماند حتما واقع مى شود.
ليكن اين معنا بسيار بى پايه است، و دلالت آيه بعدى كه مى فرمايد: (و ان يروا ايه يـعـرضـوا و يـقـولوا سـحـر مـسـتمر)آن را رد مى كند، براى اين كه سياق آن آيه روشن تـريـن شـاهـد اسـت بـر ايـن كـه مـنـظـور از (آيـه )مـعـجـره بـه قـول مـطلق است، كه شامل دو نيم كردن قمر هم مى شود، يعنى حتى اگر دو نيم شدن قمر را هـم بـبـينند مى گويند سحرى است پشت سر هم، و معلومكّه روز قيامت روز پرده پوشى نـيـسـت، روزى اسـت كـه هـمـه حـقـايـق ظـهـور مـى كـنـد، و در آن روز هـمـه در بـدر دنـبـال مـعـرفـت مى گردند، تا به آن پناهنده شوند، و معنا ندارد در چنين روزى هم بعد از ديـدن شـق القـمـر بـاز بـگـويند اين سحرى است مستمر، پس هيچ چاره اى نيست جز اين كه بـگـويـيـم شـق القمر آيت و معجره اى بوده كه واقع شده تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت كند، و چنين چيزى را ممكن است انكار كنند و بگويند سحر است.
نظير تفسير بالا در بى پايگى گفتار بعضى ديگر است كه گفته اند: كلمه (آيه )اشـاره اسـت به آن مطلبى كه رياضى دانان اين عصر به آن پى برده اند، و آن اين است كـه كـره مـاه از زمين جدا شده، همانطور كه خود زمين هم از خورشيد جدا شده، پس جمله (و انـشـق القـمـر)اشـاره اسـت بـه يـك حـقـيـقـت عـلمـى كـه در عـصـر نزول آيه كشف نشده بود، و بعد از ده ها قرن كشف شد.
وجـه بـى پايگى اين تفسير اين است كه : در صورتى كه گفتار رياضى دانان صحيح بـاشـد آيه بعدى كه مى فرمايد: (و ان يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر)با آن نمى سازد، براى اين كه از احدى نقل نشده كه گفته باشد خود قمر سحرى است مستمر.
علاوه بر اين جدا شدن قمر از زمين اشتقاق است، و آنچه در آيه شريفه آمده انشقاق است و انـشقاق را جز به پاره شدن چيزى و دو نيم شدن آن اطلاق نمى كنند، و هرگز جدا شدن چيزى از چيز ديگر كه قبلا با آن يكى بوده را انشقاق نمى گويند.
نـظـيـر وجه بالا در بى پايگى اين وجه است كه بعضى اختيار كرده و گفته اند: انشقاق قمر به معناى بر طرف شدن ظلمت شب، هنگام طلوع قمر است. و نيز اين كه بعضى ديگر گفته اند: انشقاق قمر كنايه است از ظهور امر و روشن شدن حق.

...

البته اين آيه خالى از اين اشاره نيست كه انشقاق قمر يكى از لوازم نزديكى ساعت است.

معناى جمله (و يقولوا سحر مستمر)و (كل امر مستقر)
و ان يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر
استمرار از هر چيزى به معناى عبور از آن است، البته عبورى پى در پى، و به همين جهت بـر دوام و عـمـوميت هر چيزى هم اطلاق مى شود، پس (سحر مستمر)به معناى سحرهايى پى در پى و دائمى است.
و كـلمـه (آيـه )نـكـره در سـياق شرط است، يعنى كلمه مذكور بدون الف و لام و هم در جـمـله اى شـرطـيـه قـرار گرفته، و بر حسب قواعد ادبى عموميت را مى فهماند، و معنايش (هـر آيـتى )است، پس مى فهماند مشركين هر آيتى ببينند درباره اش مى گويند: اينها همه سحرهايى است پشت سرهم.
و بعضى از مفسرين، مستمر را به محكم و مورد وثوق تفسير كرده اند.
و بـعـضى ديگر آن را به از بين رفتنى و زائل شدن، و بعضى ديگر آن را زشت و منفور معنا كرده اند. ولى اين معانى بعيد است.

و كذبوا و اتبعوا اهواءهم و كل امر مستقر
در ايـن جـمـله صـريـحـا نـفـرمـوده چـه چـيـز را تـكـذيـب مـى كـنـنـد، ولى بـه قـريـنـه ذيـل آيـه مـى فـهـميم كه منظور تكذيب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و آياتى است كه آورده.
و مـعـناى آيه اين است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و آياتى را كه آورده تكذيب كردند، در حالى كه همه امور مستقر و در مجراى خود قرار مى گيرد، آن وقت فهميده مـى شـود كـه آن امر حق است يا باطل، راست است يا دروغ ؟ پس به زودى خواهند دانست كه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) بـر حـق و صـادق، و يـا بـر بـاطل و كاذب است. بنابر اين جمله و كل امر مستقر در معناى آيه و لتعلمن نباه بعد حين مى باشد.
بعضى از مفسرين گفته اند: تكذيب در آيه مورد بحث مربوط به انشقاق قمر است و معناى آيـه ايـن اسـت كـه : مـشـركـيـن انـشـقـاق قمر را تكذيب نموده باز هم هواهاى نفسانى خود را پيروى كردند، ولى جمله و كل امر مستقر آنطور كه بايد با اين تفسير معنا نمى دهد و نمى سازد.

و لقد جاءهم من الانباء ما فيه مزدجر
كلمه (مزدجر)مصدر ميمى و به معناى پند گيرى است، و جمله (من الانباء)بيان همان چيزى است كه در آن عبرت و پند گيرى و مزدجر است، و مراد از آن (انباء)، اخبار امتهاى گـذشـتـه اى اسـت كـه هـلاك شـدنـد، و يـا مـقـصـود اخـبـار روز قـيامت است، و هر دو وجه را احتمال داده اند، و از ظاهر اين آيت را با بيان خبرهاى روز قيامت و سپس با خبرهاى عده اى از امت هلاك شده تعقيب كرده، بر مى آيد كه مراد از اخبارى كه در آن عبرت و مزد جر هست، همه اخبار مذكور است.

حكمة بالغة فما تغن النذر
(حـكمت )به معناى كلمه حقى است كه از آن بهره بردارى شود، و كلمه (بالغه )از مـاده بلوغ است كه به معناى رسيدن هر رونده اى است به آخرين حد مسافت، ولى به طور كـنـايـه در تـمـاميت و كمال هر چيزى هم استعمال مى شود، پس (حكمت بالغه )آن حكمتى است كه كامل باشد، و از ناحيه خودش نقصى و از جهت اثرش كمبودى نداشته باشد.

...

و حـرف (فـاء)در جـمـله (فـمـا تـغـن النـذر)فـاى فـصـيحه است كه از حذف شدن جـزئيـاتى خبر مى دهد، جزئياتى كه گفتار متفرع بر آنها است، و كلمه نذر جمع نذير و نذير يا به معناى منذر و بيم رسان است، و يا به معناى انذار و بيم رساندن است، و هر دو معنا صحيح است، هر چند معناى اول به فهم نزديك تر است.
و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه : ايـن قـرآن و يا آنچه به سوى آن دعوت مى كند، حكمتى است بالغ، ولى آن را تكذيب كرده دنبال هواهاى نفسانى خود را گرفتند، و در نتيجه منذرين و يا انذارها سودى به حالشان نبخشيد.

فتول عنهم يوم يدع الداع الى شى ء نكر
كلمه (تولى )كه مصدر فعل (تـول )اسـت بـه مـعناى اعراض است، و حرف فاء كه بر سرش در آمده فاى تفريع اسـت، مـى فـهـمـانـد جـمـله فـرع و نـتـيـجـه مـطـالب قـبـلى اسـت كـه حال كفار را توصيف مى كرد و مـى فـرمـايـد: وقـتـى مـكـذبين به تو، پيرو هواهاى نفسانى باشند، و در نتيجه انذارها سـودى بـه حـالشـان نـدهـد و عـبـرت هـا و مواعظ به خرجشان نرود، تو هم از ايشان روى بگردان و اصرارى بر دعوتشان مورز.
راغب مى گويد: انكار، ضد عرفان است، و براى اظهار اين كه من فلانى را نمى شناسم، هـم گـفـتـه مـى شـود: (انـكـرت فـلانـا)، و هـم گـفـتـه مـى شود: (نكرت فلانا)، و اصـل مـعـنـاى ايـن كـلمـه ايـن است كه چيزى وارد بر قلب شود كه قلب تصورش را نكرده بـاشـد، و ايـن خـود نـوعـى جـهـل اسـت، و در قـرآن كـريـم آمـده : (فـلمـا راى ايـديـهـم لا تـصل اليه نكرهم - وقتى ديد دستشان به غذا نمى رسد ناشناس ‍ تشخيصشان داد). و نيز مى گويد: كلمه (نكر)هم به معناى زيركى است و هم به معناى امرى دشوار است، كه اذهان آن را نمى شناسد.

مفاد جمله (يوم يدع الداع...)در آيه : (فتول عنهم يوم يدع الداع...)

گـفـتـار در بـيـان حـال مكذبين در برابر حكمت بالغه اى كه به ايشان القاء مى شود، و مـواعـظـى كـه بـه عـنـوان انـذار گـوشـزدشـان مـى گـردد در جـمـله (فـتـول عنهم )تمام مى شود، و از جمله (يوم يدع الداع )مجددا به قسمتى ديگر از آن مـواعـظـى كـه قـبـلا داشـت پـرداخـتـه حـال و وضـع مـكـذبـيـن در قـيـامـت و حال و روز امت هاى مكذب گذشته را در لحن عتاب و توبيخ شديد ذكر مى كند، در لحنى كه دل هـا را بـراى تـنـبـه تكان مى دهد، و ديگر عذرى براى اعراض اعراض كنندگان باقى نمى گذارد.
پـس بـنـابـر ايـن جـمـله (يـوم يـدع الداع...)كـلامـى اسـت جـداى از مـا قبل خود، كلامى است كه مى خواهد دوباره آن مواعظى را كه قبلا ذكر كرده بود در مقام جواب از سـوالى تـقـديـرى از سـر گـيـرد، گـويـا بـعـد از آنـكـه فـرمـود: (فـتـول عـنـهـم )شـخـصـى پـرسـيـده : خـوب وقـتـى پـيـامـبر از ايشان روى بگردانيد مـال كـار آنـان چـه بـود؟ فـرمـود: (يـوم يـدع...)، يـعـنـى حـال عـاقـبـت دنـيـايـشـان را كـه گـفـتـيـم كـه هـمـان حـال امـثـال آنـان از قـوم نوح و عاد و ثمود و ديگران بود، چون اينها بهتر از آنها نيستند، و اما حال آخرتشان در روزى كه دعوت كننده دعوت مى كند...
و بـنـابر اين ظرف در جمله (يوم يدع )متعلق است به جمله اى كه به زودى مى آيد، و مـى فرمايد: (يخرجون )و معنايش اين است كه : روزى كه دعوت كننده به چيزى نديده و نـشـنـاخـته دعوت مى كند، همه از قبرها خارج مى شوند... و ممكن هم هست متعلق به جمله اى تـقـديـرى بـاشـد، و تـقـدير كلام (اذكر يوم يدع الداعى - بياد آر روزى را كه دعوت كـنـنـده دعـوت مـى كـنـد)و حـاصـل كـلام ايـن بـاشـد كـه بـيـاد آر آن روز را و حال ايشان را در آن داد.
و ايـن آيـه در مـعـنـاى آيـه شـريـفه (هل ينظرون الا الساعه ان تاتيهم )و آيه شريفه (فهل ينتظرون الا مث ل ايام الذين خلوا من قبلهم )مى باشد.
در ايـن آيـه شـريـفـه نـام دعـوت كـننده را نبرده كه كيست، چيزى كه هست در جاى ديگر اين دعوت را به خود نسبت داده و فرموده : (يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده ).

...

و اگـر از مـيـان همه خبرهاى مربوط به قيامت مسأله دعوت براى خروج از قبرها و حضور بـراى فصل قضا و خروجشان از قبر در حال خشوع و سرعت گرفتنشان به سوى داعى را يادآور شده، براى اين بود كه اين دعوت مقابل دعوت آنان در دنيا قرار گيرد، كه ايشان را بـه سـوى ايـمـان بـه آيـات دعـوت مى كرد و ايشان اعراض نموده مى گفتند: اينها همه سحرهايى است مستمر.
و مـعـنـاى آيـه ايـن است كه : به ياد آر روزى را كه دعوت كننده ايشان را امرى بس دشوار دعوت مى كند، و آن امر دشوار همان داورى و پاداش و كيفر است
.

تشبيه كردن مردم در بيرون شدن از قبر را به ملخ ‌هاى منتشر
خشعا ابصارهم يخرجون من الاجداث كانهم جراد منتشر
كلمه (خشع )جمع خاشع است كه مصدر آن خشوع به معناى نوعى ذلت است، و اگر اين خشوع را به ديدگان نسبت داده، از اين جهت حالت خشوع و ذلت بيش از هر چيز در ديدگان ظهور مى كند.
و كـلمـه (اجـداث )جـمـع جدث به معناى قبر است، و جراد (ملخ ) حيوانى معروف است، و اگر مردم را در بيرون شدن از قبر تشبيه كرده به ملخ ‌هاى منتشر، از اين جهت است كه ملخ وقـتـى مـنـتشر مى شود هر دسته داخل در دسته ديگر مى شود و با هم مخلوط مى شوند، با ايـن كـه بـه ظـاهر هر يك از آنها جهتى مخالف جهت ديگر دارد، در روز قيامت هم مردم اينچنين درهم و برهم مى شوند، قرآن كريم در جاى ديگر مى فرمايد: (يوم يخرجون من الاجداث سراعا كانهم الى نصب يوفضون خاشعه ابصارهم ).

مهطعين الى الداع يقول الكافرون هذا يوم عسر
يـعنى در حالى از گورها بيرون مى شوند كه به سرعت به سوى صاحب دعوت مى دوند و دعوتش را اجابت مى كنند، آن روز كافران گويند امروز روزى بس دشوار است.

بحث روايتى
رواياتى راجع به معجزه شق القمر در ذيـل آيـه : (اقـتـربـت السـاعـة و انـشـق القمر)
در تـفـسـير قمى در معناى (اقتربت الساعة )آمده كه : يعنى قيامت نزديك شد، چون بعد از پيامبر اسلام ديگر پيامبرى تا قيامت نخواهد آمد، و طومار نبوت و رسالت برچيده شد.
و در مـعـنـاى (انـشـق القـمـر)آمـده كـه قـريـش از رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) خـواسـت تـا مـعـجـره اى بـرايـشـان بـياورد، رسـول خـدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دعا كرد، و از خدا خواست قرص قمر را برايش دو نـيـم كـنـد، و خـداى تـعـالى ايـن كـار را كرد، به طورى كه مشركين همه آن را ديدند، و دوباره آن دو قسمت به هم چسبيدند، با اين حال گفتند: سحرى مستمر يعنى صحيح.
و در امـالى شـيـخ به سند خود از عبيداللّه بن على از حضرت رضا از آباء گرامى اش از عـلى (عليه السلام) روايـت آورده كـه فـرمـود: در مـكـّه قـرص قـمـر دو نـيـم شـد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: (شاهد باشيد، شاهد باشيد).
مؤلف: مسأله انـشقاق قمر براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در روايات شيعه از ائمه اهل بيت (عليهم السلم) در رواياتى بسيار آمده، و علما و محدثين ايشان آنها را بدون هيچ توقفى پذيرفته اند.
و در الدر المـنـثـور اسـت كـه : عـبدالرزاق، احمد، عبد بن حميد، مسلم، ابن جرير، ابن منذر، تـرمـذى، ابـن مـردويه، و بيهقى (در دلائل )، از انس روايت كرده اند كه گفت : مردم مكّه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) معجزه اى خواستند، خداى تعالى قرص ماه را دو نـيـم كـرد، و به دنبالش آيه نازل شد: (اقتربت الساعة و انشق القمر... سحر مستمر)يعنى سحرى از بين رفتنى.
و در همان كتاب است كه ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، ابو نعيم، و بيهقى، هـر دو در كـتـاب دلائل خـود از طـريـق مـسـروق از ابـن مـسـعـود روايت كرده اند گفت : در عهد رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) قـرص قـمر دو نيم شد، و قريش گفتند: اين سـحـر ابـن ابى كبشه بود، آنگاه به يكديگر گفتند: منتظر باشيم تا مسافران از خارج بـيـايند، ببينيم آيا آنها هم اين جريان را ديده اند يا نه، چون محمد نمى تواند تمام مردم عـالم را سـحـر كـنـد، مـسـافـران يكى پس از ديگرى از راه رسيدند، و قريش جريان را از ايشان پرسيدند، گفتند: آرى ما هم ديديم كه ماه دو نيم شد، راجع به اين جريان بود كه خداى تعالى اين آيه را نازل كرد (اقتربت الساعة و انشق القمر).

...

و نـيـز در آن كـتـاب اسـت كـه مـسـلم، تـرمـذى، ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، حاكم، بيهقى و ابو نعيم، در دلائل از طريق مجاهد از ابن عمر روايت كرده اند كه : در تفسير آيه (اقـتـربـت السـاعة و انشق القمر)گفته : اين آيه مربوط به جريانى است كه در عهد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) پيش آمد، يعنى قرص ماه دو نيم شد، يك نيمه آن جـلو كـوه و نـيـم ديـگـرش پـشـت كـوه قـرار گـرفـت، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) عرضه داشت : پروردگارا شاهد باش.
و بـاز در هـمـان كتاب آمده كه احمد، عبد بن حميد، ترمذى، ابن جرير، حاكم، ابو نعيم، و بـيـهـقـى از جـبـيـر بـن مـطـعـم روايـت كـرده انـد كـه در شأن نـزول آيـه و (انـشـق القـمـر)گـفـتـه : مـا در عـهـد رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم) در مكّه بوديم كه قرص ماه دو نيم شد، نيمى بـالاى ايـن كـوه قرار گرفت، و نيمى ديگر بر بالاى اين كوه ديگر ايستاد، مردم گفتند: محمد ما را سحر كرد، در آن ميان مردى گفت اگر سحر باشد تنها مى تواند براى ما سحر باشد، و او نمى تواند تمام مردم را سحر كند.
و نـيـز در آن كـتـاب آمـده كـه ابـن جـريـر و ابـن مـردويـه و ابـونـعـيـم (در كـتـاب دلائل ) از ابـن عـباس روايت كرده اند كه در تفسير آيه (اقتربت الساعة و انشق القمر)گفته : اين جريان قبل از هجرت اتفاق افتاده بود، و آن از اين قرار بود كه ماه دو نيم شد، به طورى كه همه هر دو نيمه آن را ديدند.
و نـيـز در آن كتاب است كه ابن ابى شيبه، عبد بن حميد، عبداللّه بن احمد، در كتاب زوائد الرهـد، و ابـن جرير و ابن مردويه و ابونعيم، از ابى عبد الرحمان سلمى روايت كرده اند كـه گـفت : روزى در مدائن حذيفه بن يمان براى ما خطبه خواند، بعد از حمد خدا و ثناى او گفت:
(
اقـتـربت الساعة و انشق القمر)، آگاه باشيد كه ساعت قيامت نزديك شد، آگاه باشيد كـه قرص ماه در عهد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) پاره شد، آگاه باشيد كه دنيا فراق خود را اعلام نمود آگاه باشيد امروز مسابقه و فردا روز پيروزى است.
مؤلف: مسأله انشقاق قمر به دعاى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از اين چند نـفـر از صـحـابـه يـعـنى انس، عبداللّه بن مسعود، ابن عمر، جبير بن مطعم، ابن عباس، و حذيفه بن يمان، به طرق بسيار مختلفى نقل شده.
و در روح المـعـانـى از جـمـله صـحـابـه اى كـه ايـن جـريـان از ايـشـان نـقـل شـده عـلى (عليه السلام) را شـمـرده، و آنـگـاه از سـيـد شـريـف نـقـل كـرده كـه او در كـتـاب خـود (شـرح المـواقـف ) از ابـن سـبـكـى نـقـل كـرده كـه او در كـتـاب خـود (شرح مختصر) گفته : اين حديث متواتر است، و نبايد در تواترش ترديد كرد.
خـوب ايـن حـال حـديـث بـود از نـظـر اهـل سـنـت، وضـع آن را از نـظـر شـيعه نيز دانستى، حال به بحث پيرامون اين جريان بپردازيم.

گفتارى اجمالى پيرامون مسأله شق القمر

مـعـجـره شـق القـمـر بـه دسـت رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) در مـكـّه و قـبـل از هـجـرت و بـه پـيـشـنـهـاد مـشـركـيـن، مسأله اى اسـت كـه مـورد قبول همه مسلمين است، و كسى از ايشان در آن ترديد نكرده.
و از قـرآن كـريـم آيـاتـى كـه به روشنى بر آن دلالت دارد يكى آيه مورد بحث است كه فـرمـوده : (اقـتـربـت السـاعـة و انـشـق القـمـر و ان يـروا ايـه يـعرضوا و يقولوا سحر مـسـتمر)، چون همان طور كه قبلا اشاره كرديم كلمه (آيت )در آيه دوم جز اين كه همان بـاشـد كه در جمله (انشق القمر)از آن خبر داده، با هيچ آيتى ديگر منطبق نيست، براى اين كه نزديك ترين معجره با نزول اين آيه همان معجره شق القمر بوده كه مشركين از آن مانند ساير آيات اعراض كردند و گفتند: سحرى است مستمر.
و امـا از حـديث بايد دانست كه روايات بى شمارى بر آن دلالت دارد شيعه و سنى آنها را نقل كرده اند و محدثين هر دو طايفه آنها را پذيرفته اند، كه در بحث روايتى گذشته چند روايت از آنها را نقل كرديم.
پـس هـم كـتـاب بر وقوع چنين معجزه اى دلالت دارد و هم سنت، و اما اين يك كره آسمانى دو نـيـم شـود، چـنـيـن چـيـزى فـى نـفـسـه مـمـكـن اسـت و عـقـل دليـلى بـر مـحـال بـودن آن نـدارد، از سـوى ديـگـر معجره هم امرى خارق العاده، و وقوع حوادث خارق العـاده نـيـز مـمـكـن اسـت، عـقـل دليـلى بـر مـحـال بـودن آن نـدارد، و مـا در جـلد اول ايـن كتاب به طور مفصل در اين باره بحث نموده، هم امكان معجره را اثبات كرديم و هم وقـوع

...

آن را، و يـكـى از روشـن تـرين شواهد بر وقوع شق القمر، قرآن كريم است، پس بايد آن را بپذيريم هر چند كه از ضروريات دين نباشد.

سخن كسانى كه بـا اسـتـنـاد بـه چـنـد آيـه قـرآنـى بـه وقـوع مـعـجـزه شق

القمر اشكال كرده اند و پاسخ آن
ولى بـعـضـى هـا بـه وقـوع چـنـيـن مـعجره اى اشكال كرده و گفته اند: اين معجزات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم) با اقتراح و پيشنهاد مردم انجام شود، با آيه (و ما منعنا ان نـرسـل بـالايـات الا ان كـذب بـهـا الاولون و اتـيـنـا ثـمـود الناقة مبصرة فظلموابها و ما نـرسـل بـالايـات الا تـخـويفا)منافات دارد، براى اين كه از اين آيه يا چنين استفاده مى شـود كـه مـا ديگر براى اين امت معجزاتى نمى فرستيم براى اين كه هر چه معجره براى امـت هـاى سـابـق فـرسـتـاديـم هـمـه را تـكـذيـب كـردنـد، و ايـن امـت هـم مـثل همان امت ها و داراى طبيعت همان ها هستند، و در نتيجه اينان نيز معجزات ما را تكذيب خواهند كرد، و وقتى معجره اثر نداشته باشد، ديگر چه فايده اى در فرستادن آن است ؟
و يـا اسـتـفاده مى كنيم كه مى خواهد بفرمايد: ما هيچ معجره اى براى اين امت نمى فرستيم، براى اين كه اگر بفرستيم اين امت نيز مانند ساير امت گذشته آن را تكذيب مى كنند، و در اثـر تـكـذيـب مـعذب و هلاك مى شوند، و ما نمى خواهيم اين امت منقرض گشته به عذاب است يصال گرفتار آيد.
پـس به هر حال آيه فوق دلالت دارد كه خداى تعالى هيچ معجره اى به اقتراح و پيشنهاد اين امت نمى فرستد، آنطور كه در امت هاى گذشته مى فرستاد.
البـتـه ايـن اشـكـال هـمـان طـور كـه اشاره شد در خصوص معجزاتى است كه با اقتراح و پـيـشـنـهاد مردم جارى شود، نه آن معجزاتى كه خود خداى تعالى و بدون اقتراح مردم به مـنـظور تأييد رسالت يك پيامبر جارى مى كند، مانند معجره قرآن براى پيامبر اسلام، و دو مـعـجـره عـصا و يد (بيضا) براى موسى (عليه السلام) و معجره زنده كردن مردگان و غيره براى عيسى (ع) و هـمچنين آيات نازله ديگر كه همه لطفى است از ناحيه خداى تعالى، و نيز مانند معجزاتى كه از پيامبر اسلام سر زد بدون اين كه مردم از او خواسته باشند.
پـس بـه حـكـم آيـه 59 سـوره اسـرى هـيـچ پـيـغمبرى نمى تواند به پيشنهاد مردم معجره بـيـاورد، پـس مـا هـم نـمـى تـوانـيـم مـعـجـره شـق القـمـر را قـبـول كنيم چون هم به پيشنهاد مشركين بوده - البته اگر بوده - و هم اين كه مشركين بـه آن ايـمـان نـيـاوردند. و نظير آيه سوره اسرى آيه شريفه زير است كه مى فرمايد: (و قـالوا لن نـومـن لك حـتـى تـفـجـر لنـا مـن الارض يـنـبـوعـا... قـل سـبـحان ربى هل كنت الا بشرا رسولا)و آياتى ديگر غير آن، چون از آيه مذكور نيز بـه دسـت مـى آيـد وقـتـى از آن جـنـاب خـواسـتـنـد تا به معجزه چشمه اى از زمين برايشان بـجـوشـانـد، در پـاسـخ خـداى را تـسـبيح كرد، و فرمود: من كه به جز يك فرستاده شده نـيـسـتـم (لابـد مـعنايش اين است كه بشر رسول نمى تواند از پيش خود و به دلخواه مردم معجره بياورد؟) در پاسخ با ذكر مقدمه اى ثابت مى كنيم كه اولا هيچ فرقى ميان معجزات پـيـشـنـهـادى و غـيـر آن نـيـسـت، و در صـورت وجـود دليـل مـحـكـم نـقـلى هـر دو قـسـم قـابـل قـبـول اسـت، و ثـانـيـا نازل نشدن عذاب بر مشركين عرب علتى ديگر داشته، كه با كنار رفتن آن علّت عذاب هم بر آنان نازل شد.

بيان مقدمه اى براى اثبات اينكه شق القمر معجزه پيامبر صلى الله عليه و آله

وسلم به دنبال پيشنهاد مشركين بوده است
تـوضـيـح مـقدمه اين است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بر مشركين عرب بـه تـنـهـايـى مـبـعـوث نـبـود، و امـت او هـمـه جـهـانـيـان تـا روز قـيـامـت هـسـتـنـد، بـه دليل آيه شريفه (قل يا ايها الناس انى رسول اللّه اليكم جميعا)، و آيه شريفه (و اوحـى الى هـذا القـران لانـذركـم بـه و مـن بـلغ )و آيـه شـريـفـه (و لكـن رسول اللّه و خاتم النبيين )و آياتى ديگر.
چـيزى كه هست آن جناب دعوت خود را از مكّه و از ميان قوم خودش مردم مكّه و اطراف آن بودند شـروع كـرد و جـمـعـيـت بـسيارى دعوتش را پذيرفتند، ولى عامه مردم بر كفر خود باقى مـانـده تـا آنجا كه توانستند دعوتش را با دشمنى و اذيت و استهزاء مقابله نموده، تصميم گـرفـتـنـد يـا او بـه قـتل برسانند و يا اين كه از آن شهر بيرون كنند كه خداى تعالى دستورش داد كه هجرت كند.
و آنـهـايـى كـه بـه آن جـنـاب ايـمان آوردند هر چند نسبت به مشركين كم بودند، و در تحت شكنجه آنان قرار داشتند، امـا بـراى خـود جـمـعـيـتـى بـوده انـد كـه قرآن درباره شان فرموده : (الم ترالى الذين قـيـل لهـم كـفـوا ايـديـكـم و اقـيـمـوا الصـلوة )حـتـى آنـقـدر زيـاد بـودنـد كـه از رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليه و آله و سلم) اجازه مى خواستند تا با مشركين مبارزه و نبرد كـنـنـد، ولى خـداى تـعـالى اجـازه نـداد، (بـه روايـات وارده درنزول آيه فوق مراجعه فرماييد).

...

پـس مـعـلوم مـى شـود مـسـلمـانـان مـكـّه عده و عده اى داشته اند، و روز به روز به جمعيتشان اضـافـه مـى شـده، تا آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به مدينه مهاجرت كـرد و در آنـجـا دعـوتـش گـسـتـرش و اسـلام نـشـر يـافـت، مـديـنـه و قـبـائل اطـرافـش را تـا يـمـن و سـايـر اطـراف شـبه جزيره عربستان را گرفت، و از اين سـرزمـين پهناور تنها مكّه و اطراف آن باقى ماند، و اين گستردگى همچنان ادامه يافت تا از مـرز عـربـسـتـان هـم گـذشـت، و رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) در سـال ششم هجرت نامه هايى به پادشاهان و بزرگان فارس و روم و مصر نوشت، و در سـال هـشـتـم هـجـرت مـكـّه را هم فتح كرد، و درفاصله يعنى فاصله هجرت تا فتح مكّه عده زيـادى از اهـالى مـكـّه و اطـرافـش بـه ديـن اسـلام در آمـدنـد. تـا آنـكـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم) از دنيا رحلت نموده و انتشار اسلام به جايى رسـيـد كـه هـمه مى دانيم، و به طور مداوم جمعيتش بيشتر و آوازه اش گسترده تر شد، تا امروز كه يك پنجم جمعيت دنيا را تشكيل داده اند.
حال كه اين مقدمه روشن شد مى گوييم : آيه مورد بحث يعنى مسأله دو نيم شدن قرص ماه، مـعـجـره اى بـود پـيـشـنـهـادى كـه مـشـركـيـن مـكـّه آن را از رسـول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) خواسته بودند، معجزه اى كه اگر تكذيبش مى كردند، دنبالش عذاب بود، و تكذيبش ‍ هم كردند، براى اين كه گفتند سحرى است مستمر و ليـكـن تـكـذيـب مـشـركـيـن باعث آن نمى شد كه خداى تعالى تمامى امت اسلام را كه پيامبر اسـلام رسـول ايـشـان اسـت هلاك كند، آرى امت اسلام تمامى ساكنان روى زمين هستند، و در آن ايـامـى كـه مـشـركـيـن شق القمر را تكذيب كردند حجت بر تمامى مردم روى زمين تمام نشده بـود، چـون اين معجزه پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاد، و خداى تعالى خودش فرموده : (ليهلك من هلك عن بينه ).
و حـتى باعث اين هم نمى شد كه تمامى اهل مكّه را هلاك كند، چون در ميان آنان جمعى از مسلمين بـودند، و به همين جهت ديديم كه در صلح حديبيه خداى تعالى مقابله مسلمانان با مشركين را بـه صـلح انـجـام داد، و وقـتـى مـسـلمـانـان از ايـن كـه نـتـوانـسـتـنـد داخل مكّه شوند ناراحت شدند، فـرمـود: (و لولا رجـال مـومنون و نساء مؤمنات لم تعلموهم ان تطوهم فتصيبكم منهم معره بـغـيـر عـلم ليـدخـل اللّه فـى رحـمـتـه من يشاء لو تزيلوا لعذبنا الذين كفروا منهم عذابا اليما).
عـلاوه بـر ايـن ايـن فرض هم صحيح نبود كه خداى تعالى تنها كفار مكّه را هلاك نموده مؤمنـيـن ايـشـان را نـجـات دهـد، چـون جـمـع بـسـيـارى از هـمـان كـفـار نـيـز در فـاصـله پـنـج سال قبل از هجرت و هشت سال بعد از هجرت و تمامى آنان در فتح مكّه مسلمان شدند، هر چند كه اسلام بسيارى از آنها ظاهرى بود، زيرا دين مبين اسلام در مسلمانى اشخاص به اقرار به شهادتين هر چند به ظاهر باشد اكتفا مى كند.
از ايـن هـم كـه بـگـذريـم عـمـوم اهـل مـكـّه و حـوالى آن اهـل عـنـاد و لجـاج نـبـودنـد، و تـنـهـا صـنـاديـد و بـزرگـان ايـشـان عـنـاد داشـتـنـد، و رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله و سلم) را استهزاء مى كردند و مسلمانان را شكنجه مى دادند و عليه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) اقتراح (پيشنهاد) معجزه مى دادند. و منظور از آيه (ان الذين كفروا سواء عليهم انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤمنون )همين طبقه بوده است و خداى تعالى همين لجبازان را كه اقتراح معجزه مى كردند در چند جا از كلام خود تـهـديـد كرد به محروميت از ايمان و هلاكت، و به همين تهديد خود وفا هم نمود، هيچ يك از آنـان ايـمـان نـيـاوردنـد، و در واقـعـه جـنگ بدر هلاكشان كرد، (و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا).

بررسى مـفـاد آيه 59 از سوره اسرى درباره معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
و اما اينكه صاحب اشكال تمسك كرد به آيه 59 از سوره اسرى براى خداى تعالى مطلقا مـعـجـزه نـمـى فرستد. در پاسخش مى گوييم آيه شريفه همان طور كه خود او نيز اقرار كرد شامل آن معجزات كه رسالت يك پيامبر را تأييد مى كند نمى شود، مانند قرآن براى تأييد رسـالت رسـول اسـلام، و نـيـز شـامـل آيـاتـى كـه جـنبه لطف دارد نمى شود از قبيل خوارق عاداتى كه از آن جناب سر مى زد، از غيب خبر مى داد و بيمارانى كه به دعايش شفا مى يافتند و (صدها) مانند آن.
بـنـابـرايـن بـر فـرض هـم كـه آيـه مـذكـور مـطـلق بـاشـد، تـنـهـا شامل معجزات اقتراحى مشركين مكّه مى شود كه اقتراحاتشان نظير اقتراحات امت هاى گذشته بـود، بـراى ايـن نـبـود كه با ديدن معجزه ايمان بياورند، بلكه براى اين بود كه آن را تكذيب كنند، و خلاصه سر به سر پيغمبر خود بگذارند، چون طبع مشركين مكه طبع همان مـكـذبين از امت هاى گذشته بود، و لازمه آيه مزبور هم است كه مشركين مكّه را معذب كند، و خدا نخواست فورى آنان را عذاب كند.
البـتـه ايـن را هـم بـگـويـيـم كـه در آيـه مـذكـور دو احـتـمـال هـسـت. يـكـى ايـن كـه حـرف (بـاء)در جـمـله (و مـا نـرسـل بـالايـات )زايـده بـاشـد، و كـلمـه (آيـات )مـفـعـول جـمـله (نرسل )باشد، و معنا اين باشد كه ما آيات را نمى فرستيم مگر براى تـخـويـف، و احـتـمـال دوم ايـن كـه بـاى مـصـاحبه و به معناى باى فارسى باشد، در اين صـورت مـفـعـول جـمـله (نرسل )رسول تقديرى است، و معناى آيه اين است كه : ما هيچ پيغمبرى را با آيات نمى فرستيم مگر براى تخويف.

...

و امـا ايـن كـه گـفتيم خدا نخواست فورى آنان را عذاب كند، علّت آن را خود خداى تعالى در جـاى ديـگـر تـوضـيح داده و فرموده : (و ما كان اللّه ليعذبهم و انت فيهم و ما كان اللّه مـعـذبـهـم و هـم يـسـتـغـفـرون )پـس، از ايـن آيـه بـر مـى آيـد عـلّت نفرستادن آيت و به دنـبـال تكذيب آن عذاب اين نبوده كه خدا نخواسته آيت و معجره اى بفرستد، بلكه علت اين بوده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در بين آنان مانع فرستادن آيت بوده، هـمـچـنـان كـه از آيـه شـريـفـه (و ان كـادوا ليـسـتفزونك من الارض ليخرجوك منها و اذا لا يلبثون خلافك الا قليلا)نيز همين معنا استفاده مى شود.
از سـوى ديـگـر فـرمـوده : (و ما لهم الا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجد الحرام و ما كانوا اوليائه ان اولياوة الا المتقون و لكن اكثرهم لا يعلمون و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصدية فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون ).
و اين آيات بعد از جنگ بدر نازل شد و اين آيات اين معنا را بيان مى كند از طرف كفار هيچ مـانـعـى از نـزول عـذاب نـيـسـت، تـنـهـا مـانـع آن وجـود رسـول خـدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در بين ايشان است، وقتى مانع بر طرف شود عـذاب هـم نـازل مى شود، همچنان كه بعد از خارج شدن آنجناب از بين مشركين قريش خداى تعالى ايشان را در جنگ بدر به آن وضع عجيب از بين برد.
و كوتاه سخن آنكه مانع از فرستادن آيات، تكذيب بود، هم در امت گذشته و هم در اين امت، چـون مـشـركين در خصيصه تكذيب مثل امت هاى گذشته بودند، و مانع از فرستادن عذاب، وجـود رسـول خـدا (ص) بـود، هـمـيـنـكـه مـقـتـضـى عـذاب از قـبـيـل سـوت زدن و كـف زدن مـوجـود شـد، و يـكـى از دو ركـن مـانـع كه عبارت بود از وجود رسـول خـدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در بين آنان برطرف گرديد، ديگر نه مانعى براى فرستادن آيت و معجزه باقى ماند، و نه مانعى براى فرستادن عذاب، چون بعد از تـكـذيـب مـعـجـزه، و بـه خـاطـر مـقـتـضـيـات عـذاب كـه هـمـان سـوت و كـف زدن و امثال آن بود حجت بر آنان تمام گرديد.
پـس بـه طـور خـلاصـه مـى گـويـيـم مـفـاد آيـه شـريـفـه (و مـا مـنـعـنـا ان نـرسـل بـالايـات...)يـكـى از دو احـتـمـال اسـت، يـا ايـن اسـت كـه : مـادامـى كـه رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) در بين ايشان است خداى تعالى از فرستادن مـعـجـره امـتـنـاع مى كند، كه در اين فرض آيه شريفه با فرستادن آيت (شق القمر)و (پيروزى بدر)و تاخير عذاب تا آن جناب از ميان آنان بيرون شود منافاتى نداشته، و دلالتـى بر امتناع از آن ندارد، و چگونه ممكن است بر آن دلالت كند با اينکه خداى سبحان تـصريح كرده به اين كه داستان بدر خود آيتى بوده، وكشته شدن كفار در آن واقعه هم عذابى بوده است.
و يا اين است كه فرستادن آيت وقتى است كه لغو نباشد، و اگر لغو بود خداى تعالى از فـرسـتـادن آن امـتـنـاع مـى نـمـود، و چون كفار مكّه مجبول و سرشته بر تكذيب بودند، لذا بـراى آنـان آيت و معجره نخواهد فرستاد، كه در اين هم آيه شريفه با فرستادن معجره و تـاخـيـر عـذاب كـفار تا بعد از هجرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) منافاتى نـدارد، چـون در ايـن فـرض فـرسـتـادن آيـت لغـو نـيـسـت، بـلكـه فـايـده احـقـاق حـق و ابطال باطل دارد، پس چه مانعى دارد كه آيت شق القمر هم از آيات و معجزاتى باشد كه خـدا نـازل كـرده، و فـايده اش اين باشد كه كفار را به جرم تكذيبشان عذاب كند، البته بـعـد از آنـكـه مـانـع عـذاب بـر طـرف شـده بـاشـد، يـعـنـى رسـول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از ميان آنان بيرون رفته باشد، آن وقت ايشان را در جنگ بدر نابود كند.

پاسخ استدلال منكرين شق القمر به
آيـه (قل سبحان ربى هل كنت الا بشرا رسولا)
و امـا ايـن كـه اسـتـدلال كـردنـد بـه آيـه (قـل سـبـحـان ربـى هـل كـنـت الا بشرا رسولا)بر اين كه هيچ معجره اى به پيشنهاد مردم صورت نمى گيرد، در پـاسـخ مـى گـويـيـم : مـفـاد آيـه شـريـفـه ايـن نـيـسـت كـه خـداى سـبـحـان نـبـوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را به وسيله معجره تاييد نمى كند، چون مفاد آن اين است كه : بگو من از آنجا كه يك بشر هستم كه از ناحيه خدا فرستاده شده ام، از ناحيه خود قدرتى بر آوردن معجره ندارم.
چـون اگـر مـفاد آن انكار معجزات از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) باشد انكار مـعـجـره هـمـه انـبـيـاء هـم خـواهـد بـود، زيـرا هـمـه انـبـيـاى بـشـرى رسـول بـودنـد، و حـال آنـكـه قـرآن كـريـم در ضـمـن نقل داستان هاى انبياء معجزاتى بسيار براى آنان اثبات كرده، و از همه آن معجزات روشن تـر خـود ايـن آيـه خودش را رد مى كند، براى اين كه آيه شريفه يكى از آيات قرآن است كـه خـود مـعـجـزه اسـت، و بـه بـانـگ بـلنـد اعـلام مـى كـنـد اگـر قـبول نداريد يك آيه به مثل آن بياوريد، پس چگونه ممكن است اين آيه معجره را انكار كند با اين كه خودش معجره است ؟
بلكه مفاد آيه اين است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بشرى است فرستاده شـده، خـودش از اين جهت بشر است قادر بر هيچ چيز نيست، تا چه رسد به آوردن معجره، تنها امر به دست خداى سبحان

...

است، اگر بخواهد به دست او معجزه جارى مى كند، و اگر نـخـواهـد نـمـى كند همچنان كه در جاى ديگر فرموده : (و اقسمو اباللّه جهد ايمانهم لئن جاءتهم ايه ليومنن بها قل انما الايات عند اللّه و ما يشعركم انها اذا جاءت لا يومنون )و نـيـز از قـوم نـوح حـكـايـت كـرده كـه گفتند: (قالوا يا نوح قد جادلتنا فاكثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان كنت من الصادقين قال انما ياتيكم به اللّه ان شاء)و نيز فرموده : (و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن اللّه )و آيات در اين معنا بسيار است.

جواب به دو شبهه ديگر پيرامون معجزه شق القمر

يـكـى ديـگـر از اعـتـراضـاتـى كـه بـه آيـت شـق القـمـر شـده - بـه طـورى كـه نقل شده - اين است كه اگر اينطور كه مى گويند قـرص ماه دو نيم شده باشد بايد تمام مردم دنيا ديده باشند، و رصدبندان شرق و غرب عـالم ايـن حـادثـه را در رصـدخـانـه خود ضبط كرده باشند، چون اين از عجيب ترين آيات آسـمـانـى اسـت، و تـاريـخ تـا آنـجا كه در دست است و همچنين كتب علمى هيئت و نجوم كه از اوضاع آسمانى بحث مى كند نظيرى براى آن سراغ نمى دهد، و قطعا اگر چنين حادثه اى رخ داده بـود اهـل بـحـث كـمـال دقـت و اعـتـنـا را در شـنـيـدن و نقل آن بكارمى زدند، و مى بينيم كه نه در تاريخ از آن خبرى هست و نه در كتب علمى اثرى.
بـعـضـى هـم پـاسـخـى از ايـن اعتراض داده اند كه خلاصه اش از نظر خواننده مى گذرد، گفته اند:
اولا مـمـكـن است مردم آن شب از اين حادثه غفلت كرده باشند، چه بسيار حوادث جوى و زمينى رخ مى دهد كه مردم از آن غافلند، اينطور نيست كه هر حادثه اى رخ دهد مردم بفهمند و آن را نزد خود محفوظ نگهداشته، و سينه به سينه تا عصر ما باقى بماند.
و ثانيا سرزمين حجاز و اطراف آن از شهرهاى عرب نشين و غيره رصد خانه اى نداشتند تا حـوادث جـوى را ضـبط كنند، رصدخانه هايى كه در آن ايام بر فرض كه بوده باشد در شـرق در هـنـد، و در مغرب در روم و يونان و غيره بوده، در حالى كه تاريخ از وجود چنين رصدخانه هايى در اين نواحى و در ايام وقوع حادثه هم خبر نداده و اين جريان به طورى كـه در بـعـضـى از روايـات آمـده در اوائل شـب چـهـاردهـم ذى الحـجـه سال ششم بعثت يعنى پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاده.
عـلاوه بـر ايـن بـلاد مـغـرب كـه اعـتـنـايـى بـه ايـنـگـونـه مسائل داشته اند (البته اگر در آن تاريخ چنين اعتنايى داشته بودند) بام كه اختلاف افق داشته اند، اختلاف زمانى زيادى كه باعث مى شد آن بلاد جريان را نبينند، چون به طورى در بـعـضـى از روايـات آمده قرص ماه در آن شب بدر بوده، و در حوالى غروب خورشيد و اوائل طـلوع مـاه اتـفـاق افـتـاده، و مـيـان انـشـقـاق مـاه و دوبـاره متصل شدن آن زمانى اندك فاصله شده است، ممكن است مردم آن بلاد وقتى متوجه ماه شده اند كه اتصال يافته بوده.
از ايـن هـم كـه بـگـذريـم، مـلت هـاى غـيـر مـسـلمـان يـعـنـى اهل كليسا و بت خانه را در امور دينى و مخصوصا حوادثى كه به نفع اسلام باشد متهم و مغرض مى دانيم.
اعـتراض سومى كه به مسأله شق القمر شده اين است كه بعضى گفته اند: دو نيم شدن ماه به هيچ وجه ممكن نيست، مـگـر وقـتـى كه جاذبه ميان دو نيمه آن از بين برود، و اگر از بين برود ديگر ممكن نيست دوبـاره بـه هـم بـچـسـبـنـد، پس اگر انشقاقى اتفاق افتاده باشد بايد تا ابد به همان صورت باقى بماند.
جـواب از ايـن اشـكـال ايـن اسـت كـه : قـبـول نـداريـم كـه چـنـيـن چـيـزى مـحـال عـقـلى بـاشـد، بـله مـمـكـن اسـت مـحـال عـادى يـعـنـى خـارق عـادت بـاشـد، و ايـن مـحـال بودن عادى اگر مانع از التيام بعد از انشقاق باشد مانع از انشقاق بعد از التيام هـم خـواهـد بـود، بـه ايـن مـعـنـا كـه از هـمـان اول انـشـقـاق صـورت نـمـى گـرفـت، و حال آنكه انشقاق به حسب فرض صورت گرفته، و در حقيقت اساس اعتراض انكار هر امر خـارق العـاده اسـت، و گـرنـه كسى خرق عادت را جايز و ممكن بداند، چنين اعتراضى نمى كند.

بسم الله الرحممن الرحیم
مناسب است در ابتدا یک دیدگاه کلی نسبت به معجزه داشته باشیم
طبق آیات زیادی مردم مطالبه معجزه میکردند که گاهیا نبیا آن را انجام و گاهی انجام نمی دادند چه اینکه مطالبات پشت سرهم تا پیامبر(ص) بنشیند و فقط آنها را پاسخ گوید خلاف حکمت الهی و نقض غرض است منظور از معجزه پذیرش اجباری دین نیست و فقط به منظور اتمام حجت است. و اینکه معجزه باید به اذن خداوند باشد؛
ما کان لرسول ان یأتی بایة الا باذن الله؛ مومن،78

چنانچه پیامبر پیشین به پیامبری پس از خود خبر دهد و حجت با این کلام تمام شود دیگر احتیاج به معجزه نیست بنابراین بحث بر سر اتمام حجت است .
این اتفاق افتاده(شق القمر) و قرآن که کلام خداوند است آن را بیان کرده حالا به دلایل غیر منطقی سخن اقای بی آزار شیرازی را نمی پذیرید به معجزه بودن این واقعه خللی وارد نمی سازد و نبوت پیامبر صلی الله علیه واله نیز خدشه دار نمی شود چه اینکه معجزه جاوید وی بر سر جای خودش هست و چیزی از ارزش آن نمیکاهد.
- حال چنانچه بعضی اشکال کرده اند که آیه مربوط به قیامت است و یا ناظر به جدایی ماه از زمین است که این سخنان خلاف ظاهر آیه است زیرا این به عنوان آیة و معجزه ای بود نه به عنوان یک امر طبیعی تکوینی به علاوه انشق به معنی پاره شدن جدا شدن از هم است در غیر اینصورت اشتقّ یا انفصل به کار میرفت.

- نکته دیگر اینکه معجزه یک حادثه غیر منتظره است مردم همیشه ننشسته اند به آسمان نگاه کنند ببینند که چه اتفاقی می افتد کسانی که توجه شان به آسمان است و منتظرند که آیا میشود یا نه ،آنها میبینند.
- در آن موقع وضع چنین نبود که تمام حوادث ضبط شود و به همه خبرداده شود وسایل ارتباط جمعی نبود که فورا خبر پخش شود.

- وقتی چنین حادثه ای اتفاق می افتد معنایش این نیست در همه جا دیده شود چون وقتی ماه در اول شب هست هنوز ماه در بسیاری از مناطق طلوع نکرده است.
ر.ک. راه و راهنما شناسی،محمد تقی مصباح یزدی.

با سلام و احترام
دوستان عزیز بی شک این بحث سرانجامی ندارد
زیرا شرایط کامل یک بحث در اینجا وجود ندارد
شرایط بحث وگفتگو:
1- موضوع :در هر بحث و گفتگو یی طرفین گفتگو موضوعی برای بحث دارند که در این جا بحث راجع به وفوع معجزه شق القمر است که خوشبختانه موضوع بحث وجود دارد
2- مبنای بحث:که در اینجا متاسفانه دو طرف از دو مبنا برای بحث استفاده میکنند و همین مبنای دو گانه رسیدن به نتیجه را تا متوقف شدن بحث ناممکن میسازد. مبنای طرفین: الف: علوم نقلی که فقط مورد قبول مدافعین وقوع شق القمر است ب: علوم عقلی و تجربی که فقط مورد استناد منکرین شق القمر است
3-هدف بحث : که میتواند متقاعد کردن طرف مقابل باشد ویا روشن شدن موضوع باشد و یا به توافق رسیدن بر سر نتیجه دیگری که از ابتدا ادعای اصلی و روشن دو طرف نبوده است متاسفانه در اینجا با توجه به تکرار ادله و طولانی شدن بحث چنین نیتی در دو طرف دعوا یافت نمیشود و هر دو طرف از قبل تصمیم بر رای و نظر خود گرفته اند
4- مبنای قضاوت و قاضی: که معمولا اگر بحث حقوقی وکیفری نباشد معمولا در بحثهای علمی مرجعهای مشترک که متاسفانه به خاطر وجود دو مبنای متفاوت مرجع مشترکی بین دو طرف وجود ندارد می ماند ناظرین که در این سایت امکان رای گیری از ناظرین نیست میماند وجدان و عقل سلیم که این کاملا شخصی است و قابل اندازه گیری و بیان نیست در مورد ناظرین و افکار عمومی هم با توجه به محدودیتهای زمانی دسترسی به کل مردم که فعلا منتفی است

پیشنهاد میکنم اول مبنای مورد توافق طرفین مشخص شود و بحث شروع شود با این پیش فرض که طرفین از قبل رای خود را صادر نکرده باشند
چنانچه مبنا مشخص شد خوشحال میشوم که من هم در بحث شرکت کنم

خردبین;53315 نوشت:
شما فرموده ايد كه بنده از كذب بودن مدعيات آيت الله شيرازي و اظهارات منسوب به دكتر پيدكوك نتيجه گرفته ام كه شق القمر رخ نداده است. حال آنكه بنده هرگز چنين ادعايي نكرده ام و شما دراينجا مدعاي كذب و بي اساسي را به بنده نسبت داده ايد. لطفا بفرماييد كه بنده در كجا چنين استدلال بي منطق و بي ارزشي كرده ام؟! مسلما نميتوان از دروغ بودن مدعيات آيت الله بي آزارشيرازي نتيجه گرفت كه اساسا شق القمر رخ نداده است.
خردبین;53300 نوشت:
بنده يادم نمي آيد كه از شما در خواست كرده باشم كه به مقاله ي "انكار شق القمر" پاسخ بدهيد. هر چند كه مسلما هر كسي ميتواند بدان پاسخ بدهد و من هم استقبال ميكنم. اما هيچ درخواستي به شما نداده ام. اما به واژگون شما لينك اين صفحه را برايم ارسال فرموديد تا در اينجا حاضر شوم!

اين كه گفتيد : بنده يادم نمي آيد كه از شما در خواست كرده باشم كه به مقاله ي "انكار شق القمر" پاسخ بدهيد. بنده از اين قسمت از پيام شما:« از تمام سروران و خوانندگان بزرگوار نیز تقاضا دارم که به دور از عصبیت های دینی و ایمانی، نور خرد و بینش خود را بر نوشتار بنده بیاندازند و اگر ایراد و پاسخی بدان دارند، بیان نمایند» استنباط كردم شايد واقعاً به دنبال جواب و پاسخ باشيد، اما ظاهرا اين طور نيست. بنابراين اگر در برداشت واقعي از كلام شما دچار اشتباه شدم عذر مي خوام.
مطلب ديگري كه اصل اين شبهه را در سايت ديگري وارد كرديد و اينجا به آن پاسخ داده شد، اگر شما دنبال پاسخ باشيد به نظر نمي رسد، بين اين سايت تا آن سايت راه زيادي باشد و اين مسئله براي شما خيلي اهميت داشته باشد.
اين كه ادعا مي كنيد موضوع اصلي مقاله شما ادعاي آيت الله بي آزار است:« از طرفي موضوع اصلي اين تاپيك،‌ ادعاي آيت الله بي آزار است كه در پست اول مطرح شده است » (عين مطلب شما را آوردم تا بعدا نفرماييد چنين چيزي نگفته بوديد)،‌از طرفي با عنواني كه براي مقاله انتخاب كرديد،‌تناسب چنداني ندارد،‌چون معمولا عنوان مقاله را بر اساس موضوع اصلي آن انتخاب مي كنند.

مطلب ديگر شما كه مرقوم كرديد:« شما فرموده ايد كه بنده از كذب بودن مدعيات آيت الله شيرازي و اظهارات منسوب به دكتر پيدكوك نتيجه گرفته ام كه شق القمر رخ نداده است. حال آنكه بنده هرگز چنين ادعايي نكرده ام و شما دراينجا مدعاي كذب و بي اساسي را به بنده نسبت داده ايد. لطفا بفرماييد كه بنده در كجا چنين استدلال بي منطق و بي ارزشي كرده ام؟!» اين فرمايش شما با مطلب قبلي كه عرض كردم يعني موضوع اصلي تاپيك خود را ادعاي آيت االه بي آزار قرار داديد و همچنين عنوان مقاله « هشت دلیل بر انکار معجزه ی «شق القمر» پیامبر» به وضوح بيانگر اين است كه شما در صدد انكار معجزه شق القمر توسط پيامبر(ص)‌ هستيد. اگر غير از اين است و باز بنده در استباط فرمايش شما دچار اشتباه شدم لطف بفرماييد و تذكر دهيد.


مسئله ديگري كه در تاپيك اول تان اشاره كرديد:« بنده ابتدا طرح موضوع کرده و سپس شبهات و ایرادات خود را در 8 فقره بیان نموده و در پایان به نتیجه گیری خواهم پرداخت. البته شبهات دیگری نیز وجود دارد که فعلا همین 8 مورد را برای نتیجه گیری کافی میدانم». در صورت وجود و امكان ساير شبهات مورد نظرتان را نيز بفرماييد تا آگاه شويم.


علی درزی

اگر منکر انشقاق و الصاق مجدد ماه یهودی یا مسیحی باشد :
وقایعی در کتب مقدس و مورد وثوق اهل کتاب موجود است مانند :

1 - قضیه ی برگشتن آفتاب برای یوشع . 1
2 - حادثه ی طوفان نوح .
3 - ردّ آفتاب برای شعیا .
این سه مورد قبول یهودیان و مسیحیان است .
4 - قضیه ی 4 ساعت فرا گرفتن تاریکی و ظلمت در تمام جهان به خاطر بردار زدن حضرت عیسی علیه السلام در روز .2
5 - قضیه ی شکافته شدن قبور و بیرون آمدن و بر خواستن بسیاری از اجساد مقدسین و داخل شدن آنان در شهرها . 3

با این وجود نامی و یادی از این وقایع در کتب تاریخی سایر ملل مانند چین و هند و ایران نیامده است . و بسیاری دیگر از این قبیل حوادثی که در کتب شما موجود است لکن در هیچ تاریخی از تواریخ دنیا ثبت و ضبط نگردیده است .
پس عقلاَ و نقلاَ و حلاّ و نقضاّ هیچ گونه انکار و اعتراضی در رد بر قضیه ی شق القمر به دست نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله از ناحیه ی یهودی و مسیحی و اهل کتاب وارد نیست ، که ادعا بکنند چرا معجزه ی شق القمر اگر رخ داده چرا در تاریخ جهان ثبت و ضبط نشده است فقط قرآن و روایات پیشوایان مسلمان آن را تأیید می کند .

ادامه مطلب حاوی خلاصه و فشرده ای از جواب های داده شده بر منکرین مادی گرای معجزه ی شق القمر خواهد بود .

پی نوشت ها :
1 - کتاب یوشع باب 10 آیه ی 12 .
2 - اناجیل متی و مرقس و لوقا .
3 - انجیل متی و لوقا باب 3 و انجیل مرقس باب اول .

و من الله التوفیق

شبهه ی مادّیّین و دشمنان اسلام :
اگر چنین معجزه ای به اراده ی و خواست حضرت محمد صلی الله علیه و آله رخ داده بود باید همه ی خلق روی زمین یا بخش عمده ای از اهل زمین آن را دیده باشند ، حال آن که این قضیه در هیچ کتاب تاریخی ثبت و ضبط نگردیده است ؟

سابقه و پیش آگاهی و رصد :
شق القمر و الصاق مجدد آن مانند خسوف( ماه گرفتگی ) و کسوف ( خورشید گرفتگی ) دارای سابقه ی حساب نبوده است تا منجمین آن عصر قبل از بروز آن همگان را آگاه کنند و به رصد این معجزه بنشینند . اصلا رصد خانه ای در آن عصر موجود نبوده است .
تنها عده ای از مؤمنین و عده ای از مشرکین متقاضی انشقاق آن هم در محدوده ی زمانی بسیار اندکی پیش آگاهی پیدا نموده و متوجه آسمان شدند تا این معجزه رسول خدا را نظاره گر باشند .

افق و جغرافیا :
این اتفاق بزرگ در محدوده ی جغرافیایی و در افق خاصی از منطقه حجاز و اطراف قابل رؤیت بوده و در غیر آن افق مرئی و قابل دیدن نبوده است .

سرعت و طول زمان :
انشقاق و الصاق در محدوده ی زمانی خاص آن هم در عرض چند دقیقه یا شاید چند ده ثانیه رخ داده است . طبق اخبار زمان شق القمر و الصاق مجدد آن در وقت غروب در پشت کوه ابوقبیس بوده است .

جمعیت و امکان رؤیت :
در افقی که امکان رؤیت این اتفاق بوده عوامل مختلفی می توانسته علت عدم رؤیت همگان باشد :
1 - جمعیت اندک آن زمان .
2 - عدم پیش آگاهی که عرض شد .
3 - ابری بودن آسمان در برخی از مناطق قابل رؤیت .
4 - خاک باد بودن آسمان در برخی از مناطق قابل رؤیت ..
5 - عدم توجه مردم در شرائط عادی به آسمان .
6 - عدم حضور در فضای باز و غیر مسقف در هنگام رخداد این معجزه .
7 - خواب بودن بسیاری از مردم .
8 - بر فرض رؤیت عده ای ، امکانات ارتباطی برای اعلان و یا ثبت در آن عصر موجود نبوده .
9 - بر فرض رؤیت عده ای ، احتمال وقوع معجزه ندادند .
10 - بر فرض رؤیت ، عده ای احتمال داده اند یک خسوف جزئی بعضی از وسط ماه بوده است .
11 - بر فرض رؤیت عده ای ، شاید آنان در رؤیت خود شک کرده و نادیده گرفته باشند .

ثبت و امکان ثبت :

1 - عدم حضور مورخین و وقایع نگاران عرب در آن عصر . تنها برخی از اوقات و ندرتاَ وقایع را از طریق شعر و سینه به سینه به آیندگان منتقل می نموده اند ، چنان که همین معجزه ی عظیم رسول خدا را امرأ القیس از شعرا و فصحای نامدار عرب آورده است :
دنت الساعة و انشق القمر
عن غزال صاد قلبي و نفر

2 - بر فرض ثبت و امکان آن در برخی مناطق از جمله حجاز ، بسیاری از کتب به دستور خلیفه ی دوم و با شعار حسبنا کتاب الله سوزانده شد و کتاب سوزی بارها در کشورهای اسلامی از ناحیه ی مهاجمین رخ داده است و اسناد تاریخی این واقعه ی ثبت شده را از بین برده باشند . و همین طور در آن عصر به غیر از برخی مناطق از جمله روم و اسلامبول ، اکثر مناطق غرب وحشی صرف بودند و از علوم بی بهره بوده اند تا بخواهند ثبت وقایع نمایند .

3 - اگر این واقعه ثبت مکتوب شده باشد محتمل است که اسنادی در کتابخانه های سرّی مسیحیت و یهودیت نگهداری شده باشد و به خاطر اغراض اعتقادی و دشمنی با اسلام و رسول خدا از افشای آن جلوگیری نموده باشند ، چنان که این سابقه دارد .

ادامه دارد ...

و من الله التوفیق

ممنون از همگی.

من هر دو مقاله رو خوندم . هم مقاله فعلی و هم اون "هشت دلیل" جناب خردبین.

در مورد آن هشت دلیل که خب جای بحث هست و بنظرم میشه خیلی ها را براحتی نقد کردو برای رد آنها دلیل اقامه کرد. (که به برخی موارد توسط دوستان اشاره شد و اگر لازم شد ما هم وارد بحث خواهیم شد.)

اما در مورد ابطال آن ادعای عجیب و دروغین آقای بی آزار که در پیک نخست این موضوع هم اشاره شده است ، منصفانه این بود که حالا که این ادعای دروغین با آب و تاب نقل شده ، رد آن و دلایل دروغین بودنش را هم می آوردید.

سلیم;55275 نوشت:
شبهه ی مادّیّین و دشمنان اسلام :
اگر چنین معجزه ای به اراده ی و خواست حضرت محمد صلی الله علیه و آله رخ داده بود باید همه ی خلق روی زمین یا بخش عمده ای از اهل زمین آن را دیده باشند ، حال آن که این قضیه در هیچ کتاب تاریخی ثبت و ضبط نگردیده است ؟

سابقه و پیش آگاهی و رصد :
شق القمر و الصاق مجدد آن مانند خسوف( ماه گرفتگی ) و کسوف ( خورشید گرفتگی ) دارای سابقه ی حساب نبوده است تا منجمین آن عصر قبل از بروز آن همگان را آگاه کنند و به رصد این معجزه بنشینند . اصلا رصد خانه ای در آن عصر موجود نبوده است .
تنها عده ای از مؤمنین و عده ای از مشرکین متقاضی انشقاق آن هم در محدوده ی زمانی بسیار اندکی پیش آگاهی پیدا نموده و متوجه آسمان شدند تا این معجزه رسول خدا را نظاره گر باشند .

افق و جغرافیا :
این اتفاق بزرگ در محدوده ی جغرافیایی و در افق خاصی از منطقه حجاز و اطراف قابل رؤیت بوده و در غیر آن افق مرئی و قابل دیدن نبوده است .

سرعت و طول زمان :
انشقاق و الصاق در محدوده ی زمانی خاص آن هم در عرض چند دقیقه یا شاید چند ده ثانیه رخ داده است . طبق اخبار زمان شق القمر و الصاق مجدد آن در وقت غروب در پشت کوه ابوقبیس بوده است .

جمعیت و امکان رؤیت :
در افقی که امکان رؤیت این اتفاق بوده عوامل مختلفی می توانسته علت عدم رؤیت همگان باشد :
1 - جمعیت اندک آن زمان .
2 - عدم پیش آگاهی که عرض شد .
3 - ابری بودن آسمان در برخی از مناطق قابل رؤیت .
4 - خاک باد بودن آسمان در برخی از مناطق قابل رؤیت ..
5 - عدم توجه مردم در شرائط عادی به آسمان .
6 - عدم حضور در فضای باز و غیر مسقف در هنگام رخداد این معجزه .
7 - خواب بودن بسیاری از مردم .
8 - بر فرض رؤیت عده ای ، امکانات ارتباطی برای اعلان و یا ثبت در آن عصر موجود نبوده .
9 - بر فرض رؤیت عده ای ، احتمال وقوع معجزه ندادند .
10 - بر فرض رؤیت ، عده ای احتمال داده اند یک خسوف جزئی بعضی از وسط ماه بوده است .
11 - بر فرض رؤیت عده ای ، شاید آنان در رؤیت خود شک کرده و نادیده گرفته باشند .

ثبت و امکان ثبت :

1 - عدم حضور مورخین و وقایع نگاران عرب در آن عصر . تنها برخی از اوقات و ندرتاَ وقایع را از طریق شعر و سینه به سینه به آیندگان منتقل می نموده اند ، چنان که همین معجزه ی عظیم رسول خدا را امرأ القیس از شعرا و فصحای نامدار عرب آورده است :
دنت الساعة و انشق القمر

عن غزال صاد قلبي و نفر

2 - بر فرض ثبت و امکان آن در برخی مناطق از جمله حجاز ، بسیاری از کتب به دستور خلیفه ی دوم و با شعار حسبنا کتاب الله سوزانده شد و کتاب سوزی بارها در کشورهای اسلامی از ناحیه ی مهاجمین رخ داده است و اسناد تاریخی این واقعه ی ثبت شده را از بین برده باشند . و همین طور در آن عصر به غیر از برخی مناطق از جمله روم و اسلامبول ، اکثر مناطق غرب وحشی صرف بودند و از علوم بی بهره بوده اند تا بخواهند ثبت وقایع نمایند .

3 - اگر این واقعه ثبت مکتوب شده باشد محتمل است که اسنادی در کتابخانه های سرّی مسیحیت و یهودیت نگهداری شده باشد و به خاطر اغراض اعتقادی و دشمنی با اسلام و رسول خدا از افشای آن جلوگیری نموده باشند ، چنان که این سابقه دارد .

ادامه دارد ...

و من الله التوفیق



در این مورد چند تا صحبت کوچک و مختصر دارم :

1- آیا اینکه انتظار داشته باشیم در سرزمین های هم افق دیگر کسی چنین رویداد شگفت انگیزی را دیده و ثبت کرده باشد غیر منطقیست؟
با توجه به اینکه طبق روایتی که گفته شد برخلاف سخن شما یک معجزه و پدیده لحظه ای نبوده بلکه بطور مستمر ادامه داشته تا اونجا که ناظرین صبر می کنن تا کاروانی از صحرا برگرده و از اونها خبر این واقعه رو بگیرند.

2- دومین بحث هم اینکه آیا چنین واقعه ای از نظر فیزیکی ممکن هست یا خیر ؟ (که احتمالا می فرمایید این از افتخارات معجزات است که با هیچ علمی سازگاری ندارند.)
به هر صورت آیا باید در جهان خارج عوارض و علائمی هم بوجود بیاورد ؟ یا اینکه باز معتقدید معجزه وار تمامی آن علائم هم از پیکره هستی حذف شده است !!!

برهان;56976 نوشت:
1- آیا اینکه انتظار داشته باشیم در سرزمین های هم افق دیگر کسی چنین رویداد شگفت انگیزی را دیده و ثبت کرده باشد غیر منطقیست؟

کسی مدعی نشده که در سرزمین های هم افق این معجزه رؤیت نشده برای همین ما برخی احتمالات رؤیت را آورده ایم که فکر کنم بر هر منصفی قابل پذیرش باشد . بحث ثبت رؤیت را از این جهت عرض کردیم .

برهان;56976 نوشت:
با توجه به اینکه طبق روایتی که گفته شد برخلاف سخن شما یک معجزه و پدیده لحظه ای نبوده بلکه بطور مستمر ادامه داشته تا اونجا که ناظرین صبر می کنن تا کاروانی از صحرا برگرده و از اونها خبر این واقعه رو بگیرند.

بله ولی نه در حد ساعت معمول یا چند ساعت و ضمنا دعوا سر مدتش نیست بلکه اصل وقوع چنین معجزه ایست چه پنج دقیقه طول کشیده باشد و چه یک ساعت در هر صورت این معجزه شگفت انگیز رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اذن الله رخ داده است . و در هر صورت این خرق عادت می باشد .

برهان;56976 نوشت:
2- دومین بحث هم اینکه آیا چنین واقعه ای از نظر فیزیکی ممکن هست یا خیر ؟ (که احتمالا می فرمایید این از افتخارات معجزات است که با هیچ علمی سازگاری ندارند.)

همانطور که دوستان جواب دادند چنین چیزی محال عقلی نیست بلکه محال عادی است و خرق عادت می باشد و در ثانی مگر بشر به همه علوم دست یافته است که چنین ادعایی می کنید علومی پیشرفته الان به وجود آمده که اگر بیست سال قبل به کسی می گفتند غیر قابل باور بوده ولی الان تحقق پیدا نموده و در دسترس بشر است . و علومی که بشر در انتظار آن و در تلاش برای به دست آوردن آن است تا بسیاری از راز ها و مجهولات هستی را به وسیله ی آن علوم گشوده معلوم نماید .

برهان;56976 نوشت:
ه هر صورت آیا باید در جهان خارج عوارض و علائمی هم بوجود بیاورد ؟ یا اینکه باز معتقدید معجزه وار تمامی آن علائم هم از پیکره هستی حذف شده است !!!

قطعا علائمی را در عالم ایجاد کرده و کسی منکر این مسئله نیست منتهی تشخیص و شناسایی این علائم و تأثیرات نیاز به علم دارد و بشر کنونی هم به همه علوم دست نیافته ، بلکه در مسیر تکامل علمی است اگر چه با همین علوم کنونی به خصوص در بخش فضا همان گونه که مدارک و تصاویرش در سایت ها آمده فی الجمله این اتفاق عظیم شق القمر و الصاق مجدد آن تأیید می شود و کمترین حالتش اثبات امکان وقوع چنین واقعه ای است .

و من الله التوفیق

سلام دوست عزیزجناب سلیم
در پست اخیرم در این تاپیک به بی سرانجام بودن این بحث اشاره کردم
ولی از آنجا که شما برهان های خود را بر دو مبنا گرفتید
پاسخ من بر مبنای عاوم عقلی و تجربی است
لطفا بر رد پاسخ اینجانب از مبنای عقل وتجربه استفاده کنید
در نظر من امر محال محال است
حال یک امر محال را به شخصیت بزرگی چون حضرت محمد منتسب کنید و چه فاعلش را خداوند قهار بدانید باز آن امر محال است
ما عادت به رجزخوانی و یک کلاغ چهل کلاغ کردن داریم
بزرگ کردن اسلام با دروغ نمیشود
به خاطر تنبلی مان در علوم و عدم رشد عقلی در اعتقادتمان باعث کوچکی و حقارت ما در فهم دین وخدا شده
ناتوایمان در عمل به دین را در بزرگ کردن و محیرالعقول کردن بزرگان دین جبران میکنیم
مانند مسیحیان که ابراز ارادت خود را به مسیح با خدا خواندن او به اثبات میرسانند و خود شما چون تثلیث را مخالف عقل میدانید راضی به مطالعه مسیحیت هم نیستید

برای اثبات اسلا م دست آویز به چیزهایی که خارج از عقل و منطق است دست آوردی به جز سست کردن بنیان اسلام ندارد.
شما مسلما فیزیک خوانده اید و اثر گذاری جاذبه ماه زمین و خورشید در پدید آوردن پدیده عظیم جزر و مد
اگر چنین اتفاقی به واقع در عالم پیش آمده بود و ماه با تمام جرم خود به دو نیم گشته بود و آنقدر از هم فاصله گرفته بود که برای ناظر زمینی هر پاره آن در قسمتی از افق قرار میگرفت
نیازی به حساب و کتاب ندارد و نمی خواهد فیزیکدان و ریاضیدان زبر دستی باشید کافی است شما یا ساحل نشین باشید یا روز وشبی را کنار ساحل دریا گذرانده باشید آن موقع چنان امواج سنگینی از دریا و اقیانوسهاروانه دواحل زمین میشد که تا چندین کیلومتر کنار ساحل تمامی بنادر زمین را تخریب میکرد و تمامی کشتیهای کوچک آن زمان را غرق میکرد
در صورتیکه هیچ گزارش تاریخی از این موضوع در شرق و غرب عا لم ثبت نشده مگر آنکه این واقعه یا دروغ باشد یا یک سحر بزرگ در چشم اعراب بیابانگرد مکه که بدون چشم بندی هم آنان چشم بند سحر فسون وافسانه هستند
خدا چشم و گوش همه ما را باز کند
برای اینکه اثرات مخرب جزر و مد به حداقل برسد باید زمان این شق القمر طولانی باشد که با مشاهده نشدن در دیگر نقاط مغایرت دارد
واگر عدم مشاهده را با کوتاه شدن زمان شق القمر توجیه کنید شدت تخریب جزر ومد بیشتر میشود
در ضمن اثر جزر و مد ماه بر زمین نیاز به هم افق بودن را ندارد
به خاطر در بدر بودن ماه عدم مشاهده شق القمر به خاطر هم افق نبودن ناظران زمینی را منتفی میکند

دوست گرامی
من تازه وارد بحث شده ام و مطالب دوستان از جمله شما ،جناب متحیر، را خواندم.
:Gol:

متحیر;58266 نوشت:
سلام دوست عزیزجناب سلیم
در پست اخیرم در این تاپیک به بی سرانجام بودن این بحث اشاره کردم
ولی از آنجا که شما برهان های خود را بر دو مبنا گرفتید
پاسخ من بر مبنای عاوم عقلی و تجربی است
لطفا بر رد پاسخ اینجانب از مبنای عقل وتجربه استفاده کنید
در نظر من امر محال محال است
حال یک امر محال را به شخصیت بزرگی چون حضرت محمد منتسب کنید و چه فاعلش را خداوند قهار بدانید باز آن امر محال است
ما عادت به رجزخوانی و یک کلاغ چهل کلاغ کردن داریم
بزرگ کردن اسلام با دروغ نمیشود
به خاطر تنبلی مان در علوم و عدم رشد عقلی در اعتقادتمان باعث کوچکی و حقارت ما در فهم دین وخدا شده
ناتوایمان در عمل به دین را در بزرگ کردن و محیرالعقول کردن بزرگان دین جبران میکنیم
مانند مسیحیان که ابراز ارادت خود را به مسیح با خدا خواندن او به اثبات میرسانند و خود شما چون تثلیث را مخالف عقل میدانید راضی به مطالعه مسیحیت هم نیستید

برای اثبات اسلا م دست آویز به چیزهایی که خارج از عقل و منطق است دست آوردی به جز سست کردن بنیان اسلام ندارد.


مطلبی که در مورد امور محال گفته اید در صورتی که در مورد محال عقلی باشد درست است مثلا جمع نقیضین مثل اینکه یک چیز هم سفید باشد و هم سیاه که این محال عقلی است. اما مثال شما در مورد محال عقلی نیست. شما در حقیقت استبعاد ذهنی دارید که چنین امری محال است . مثل این می ماند که 200 سال پیش به کسی می گفتند به ماه می توان رفت و او استبعاد می کرد که محال است که کسی بتواند به ماه برود. در حالیکه الان برای رفتن به کرات و کهکشانهای دیگر برنامه ریزی می کنند.
آنچه مورد ادعای مسلمانان است اگر برای آن دلیلی نداشته باشند سخن شما درست است که بزرگ کردن دین است بدون منطق. اما دلیلی که ارائه می شود از متن قرآن است که خود بزرگترین نشانه و معجزه رسول خدا صلی الله علیه و آله است.

به نظر من دلایل شما در رد این واقعه از راه علمی کاملا سست است . شما عنوان می کنید که:


متحیر;58266 نوشت:

شما مسلما فیزیک خوانده اید و اثر گذاری جاذبه ماه زمین و خورشید در پدید آوردن پدیده عظیم جزر و مد
اگر چنین اتفاقی به واقع در عالم پیش آمده بود و ماه با تمام جرم خود به دو نیم گشته بود و آنقدر از هم فاصله گرفته بود که برای ناظر زمینی هر پاره آن در قسمتی از افق قرار میگرفت
نیازی به حساب و کتاب ندارد و نمی خواهد فیزیکدان و ریاضیدان زبر دستی باشید کافی است شما یا ساحل نشین باشید یا روز وشبی را کنار ساحل دریا گذرانده باشید آن موقع چنان امواج سنگینی از دریا و اقیانوسهاروانه دواحل زمین میشد که تا چندین کیلومتر کنار ساحل تمامی بنادر زمین را تخریب میکرد و تمامی کشتیهای کوچک آن زمان را غرق میکرد

در صورتیکه این تنها یک فرضیه از جانب شما ست که فعلا علم امروز راهی برای اثبات یا رد آن ندارد. یک مثال برای شما می زنم تا امروز دانشمندان همه بر این باور بودند که با اب شدن یخهای قطب شمال سطح ابهای آزاد به طور چشمگیری بالا خواهد آمد اما اکنون عده ای معتقدند که چون حجم یخ از آب بیشتر است پی سطح ابها یا تغییری نمی کند یا پائین می رود. البته فعلا هیچکدام از این فرضیه ها اثبات نشده و این خاصیت علوم تجربی است. در علم فیزیک تعداد قوانین و اصلهای ثابت شده بسیار کمتر از فرضیه های اثبات نشده است . دانش ما در مورد آسمان بالای سرمان در چه حد است؟ چند بار به نقطه ای دور تر از ماه رفته ایم؟ ( چه تفاوت می کند که ما رفته باشیم یا دانشمندان غربی؟> آیا غیر از این است که انها با وامداری از دانشهای دانشمندان مسلمان به تدریج به این علوم دست یافتند و اگر امثال غیاث الدین جمشید ها و ابو ریحانها نبود علم نجوم به این پایه نرسیده بود؟ بهتر است در عین اینکه با دیده نقادانه نقاط ضعف خود را می بینیم به نقاط قوت خود هم بنگریم تا دچار حقارت نشویم)
حال کدام راه مطمئنتر است راه علم که دائما در حال تغییر است و زمانی زمین را مرکز عالم می دانست و زمانی کهکشانها را کشف نموده و خدا می داند در آینده چه تحولی خواهد یافت؟ یا راه دین که به منبع خالق هستی متصل است که اگر با مدد جوئی از اولیائ خدا در این راه گام نهیم قطعا از جانب خداوند خالق مطلق هدایت و سعادت نصیب ما خواهد بود و حقیقت را بدست خواهیم آورد؟
دوست گرامی بحث معجزاتی از قبیل شق القمر برای کسی که به دین اسلام متعقد نیست و قرآن را قبول ندارد به عنوان یک کتاب آسمانی قطعا غیر قابل قبول است. از این طریق ما به اثبات حقانیت اسلام مبادرت نمی کنیم بلکه معجزه جاوید دین اسلام قرآن است که اگر می خواهید بدانید این دین حق است به آن باید مراجعه کنید که خود می فرماید اگر می توانید شبیه آن را بیاورید.

[=Times New Roman]سلام جناب famon عزیز
[=Times New Roman]خوش آمدید
[=Times New Roman]بر سر در این سایت نوشته اند پرسشگری را تجربه کنیم
[=Times New Roman]دوست عزیز محال استبعادی یعنی آنکه من دو تکه شدن ماه را محال بدانم چنین چیزی از کلامم بر نمی آید
[=Times New Roman] اگر ماه در 1400 سال پیش دو تکه شود اثرات آن جهانگیر است 1- مشاهده و ثبت میشود توسط مردم.
[=Times New Roman] که دلایلی آوردند هر چند مخالف دلایل ایشانم بر فرض قبول کردم!
[=Times New Roman] بنده گفتم اثر تغییر موضع ماه و تغییر جرم ماه واثر جاذبه ماه بر مد آبها و اثر جاذبه زمین بر جزر آبها چنین انشقاقی و چنین زمان کوتاهی بر انشقاق محال است ساحل نشینان و دریانوردان را خانه خراب نکند.
[=Times New Roman] محال عقلی و استبعادی را بار دیگر بخوانید و باز پاسخ اینجانب را!؟
[=Times New Roman] پرسشگری اشکال ندارد ولی مطالعه و فهم هم لازم است.
[=Times New Roman] دوست عزیز هرگز آرزوی سربازی امام زمان را ندارید؟ لاقل رویایش را داشته باشید !سرباز امام زمان مسلح است.به مهیب ترین سلاحها!!! مهیب ترین اسلحه ای که سراغ دارید چیست؟
[=Times New Roman]بر کارشناسان این سایت یادآوری کنم که صبر وتحمل و بردباری حضرت محمد را دریابید هنگامی که بر عرب سنگدل و امی به مهربانی میگفت و خسته نمیشد قولو لا اله الله تفلحو
[=Times New Roman] پس همه تا جهان باقی است بر محمد و آل محمد درود فرستیم
[=Times New Roman]حال یک دلیل دیگر امروزه داشتن تلسکوپهای قوی خاص کفار نیست
[=Times New Roman]ماه جو ندارد به خاطر جرم کوچکش میلیارد سالی است که آتشفشان نداشته منظورم این است که فرسایش در ماه نیست شهابسنگی که میلیارد سال پیش بر ما سقوط کرده اثرش را گذاشته شما و همینطور سفر به ماه آن چنان گران که محو کردن آثار شق القمر با آن چند سفر کوچک محال است.
[=Times New Roman] تا فرصت باقی است ماه را نظاره کن !! اثری از دو پارگی 1400 سال قبل بر آن باقی مانده؟؟
[=Times New Roman]حضرت محمد صبور بود وچون کوه پایدار
[=Times New Roman]بنده هم در این ادعا نه علم ونبوغ ؟ گالیله و نه تحملش ! بلکه تحملم از او بسیارهم کمتر است با چند کپی پست پاسخم به کناره میرود و در پشت صفحات بیشمار گم .
[=Times New Roman]اگر اینگونه میخواهید در محشر کبری حاضر شوید ؟ بسم الله !! ولی قدری تامل کنید آن جا توشه را مینگرند و ادعا ها را
[=Times New Roman]هم خودم و هم شمارا برحذر میدارم
[=Times New Roman]خودم که هیچ توشه ای از عمل ندارم امانت را هم که به تحیر واداشتم و گِردَش کردم
[=Times New Roman] بر باب دوستی ادعا کردم ولی باب دوستی را به بها میگشایند تا دستگیریمان کنند
[=Times New Roman] در محضرخدایی با آن عظمت و بزرگواری و به آن ستاری سردرگمیم و خجل.
[=Times New Roman]حال دوستان او؟!!! که بر در ذات احدیت بسیار کوچکتر و غیور تر....
[=Times New Roman]حال خود قضاوت کنید چه عقل سلیمی این چنین....... حکم می کند
[=Times New Roman]جناب سلیم منتظرم

متحیر;58266 نوشت:
پاسخ من بر مبنای عاوم عقلی و تجربی است لطفا بر رد پاسخ اینجانب از مبنای عقل وتجربه استفاده کنید

دوست گرامی مشکل شما این است که فکر می کنید کاربرد عقل تنها در درک فعل است نه فعل و فاعل باهم . خود می دانید که علوم تجربی مادی ناقص اندر ناقص است و عقل مورد نظر شما هم عقل تجربی است . و بشر به صرف تجربه نخواهد توانست به حقایق و اسرار هستی پی ببرد .

متحیر;58266 نوشت:
حال یک امر محال را به شخصیت بزرگی چون حضرت محمد منتسب کنید و چه فاعلش را خداوند قهار بدانید باز آن امر محال است

برخی امور از نظر عقل رشد نایافته ی ما محال اند نه در عالم واقع و نه در نظر صاحبان عقول رشد یافته و یا کامل . روزی پرواز برای بیشتر مردم دنیا امر محالی بود اما اکنون این امر با استفاده از فرمول ها و اسباب آن محقق شده و به یک امر عادی بدل شده است . معلوم گشته است که امر پرواز از اول هم محال نبوده است ، عدم کشف فرمول و رشد علمی و عقلی موجب این نوع تشکیکات است .
و باید بدانیم که رسول مکرم اسلام فاعل مستقل نبوده به اذن الله این اعجاز را انجام داده است . و قطعا محال است کسی در عالم فاعل مستقل باشد مگر خداوند متعال . انجام این امور از کسانی صادر می شود که صاحب ولایت تکوینی باشند این ولایت را هم خداوند اعطا فرموده است و در طول ولایت الله صاحب ولایتند .
برای درک حقائق هستی باید بنیان های اعتقادی را تقویت کرد به جای توجه ناقص به پدیده ها به پدید آورنده توجه کنیم که لا مؤثر فی الوجود الا الله - در عالم وجود مؤثر حقیقی خداوند است .
لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم - هیچ جنبش و نیرویی در عالم نیست مگر به اذن و اراده حق تعالی .

توجه شما به عالم و حتی رسول خدا توجه بدون خداست برای درک شخصیت و علم و قدرت انبیا باید به علم و قدرت خدایشان توجه نمود تا عظمت مقام آنان را درک کرد .
دوست گرامی برای رهایی از تحیّر و سرگردانی و یافتن پاسخ راهی جز دین و ارتباط حقیقی با مدیر و مدبر عالم متصور نیست .

متحیر;58266 نوشت:
برای اثبات اسلا م دست آویز به چیزهایی که خارج از عقل و منطق است دست آوردی به جز سست کردن بنیان اسلام ندارد.
شما مسلما فیزیک خوانده اید و اثر گذاری جاذبه ماه زمین و خورشید در پدید آوردن پدیده عظیم جزر و مد
اگر چنین اتفاقی به واقع در عالم پیش آمده بود و ماه با تمام جرم خود به دو نیم گشته بود و آنقدر از هم فاصله گرفته بود که برای ناظر زمینی هر پاره آن در قسمتی از افق قرار میگرفت
نیازی به حساب و کتاب ندارد و نمی خواهد فیزیکدان و ریاضیدان زبر دستی باشید کافی است شما یا ساحل نشین باشید یا روز وشبی را کنار ساحل دریا گذرانده باشید آن موقع چنان امواج سنگینی از دریا و اقیانوسهاروانه دواحل زمین میشد که تا چندین کیلومتر کنار ساحل تمامی بنادر زمین را تخریب میکرد و تمامی کشتیهای کوچک آن زمان را غرق میکرد
در صورتیکه هیچ گزارش تاریخی از این موضوع در شرق و غرب عا لم ثبت نشده مگر آنکه این واقعه یا دروغ باشد یا یک سحر بزرگ در چشم اعراب بیابانگرد مکه که بدون چشم بندی هم آنان چشم بند سحر فسون وافسانه هستند
خدا چشم و گوش همه ما را باز کند
برای اینکه اثرات مخرب جزر و مد به حداقل برسد باید زمان این شق القمر طولانی باشد که با مشاهده نشدن در دیگر نقاط مغایرت دارد
واگر عدم مشاهده را با کوتاه شدن زمان شق القمر توجیه کنید شدت تخریب جزر ومد بیشتر میشود
در ضمن اثر جزر و مد ماه بر زمین نیاز به هم افق بودن را ندارد
به خاطر در بدر بودن ماه عدم مشاهده شق القمر به خاطر هم افق نبودن ناظران زمینی را منتفی میکند


دوست گرامی این ها را خوانده ایم دانسته ایم ولی نادانسته هایمان بیشتر است هنوز قانون جاذبه ی زمین زیر سئوال برخی از تئوری پردازان قرار دارد . شما فقط به فعل توجه دارید فاعل را فراموش کرده اید خدایی که می تواند به وسیله پیامبرش ماه را دو نیم نموده و ملصق کند آیا قدرت برداشتن عوارض و نتائج بد طبیعی آن را ندارد ؟ آیا خداوند نمی تواند کاری بکند که عوارضی متوجه زمین نشود .
مثال :
خاصیت باران خیس کردن است این یک قانون ثابت و شناخته شده است . حالا باران می آید اگر مانعی ایجاد بکنیم آیا باران ما را خیس خواهد کرد ؟ چطور ما می توانیم برای در امان ماندن از عوارض باران مانع ایجاد کنیم و خیس نشویم ولی خداوند قادر نبوده برای نرسیدن عوارض احتمالی شق القمر بر زمین مانعی ایجاد کند و آن عوارض را بر طرف نماید ؟
مشکل اساسی شما در بنیانهای اعتقادی شماست نه در مسئله ی شق القمر . نظر شما فقط به پدیده هاست لذا از پدیدآورنده غافلید . لذا معجزات را دروغ به حساب آورده منکرید . در این باره خدای متعال می فرماید :

وَ‌ لَقَد‌ ارسَلنا مُوسي‌ بِآياتِنا وَ‌ سُلطان مُبِين اِلي‌ فِر‌عَونَ‌ وَ‌ هامانَ‌ وَ‌ قارُونَ‌ فَقالُوا ساحِرٌ‌ كَذ‌ابٌ‌ .. ( غافر/ 25-23)
همانا موسي‌ را همراه‌ با آياتمان‌(معجزات) و با حجتي‌ آشكار فرستاديم‌ به‌ سوي‌ فرعون‌ و هامان‌ و قارون؛ پس‌ گفتند كه‌ جادوگري‌ دروغ‌پرداز است.

فرعون و تابعینشان معجزات را با چشم خود دیدند و منکر شدند و دیگرانی هم ندیده منکرند . و گروهی نیز مانند سحره فرعون معجزه را دیدند و ایمان آوردند و دیگرانی هم ندیده در برابر خداوند قهار با عقل سلیم و توجه به ندای فطرت مؤمن شدند . انشقاق قمر و الصاق آن مربوط به گذشته ای بوده که ما نبودیم و ندیدیم و محل و مکان آن نیز دور از ما و در فضا قرار دارد و همگان امکان سفر و بررسی و دید از نزدیک ندارند اما رسول خداوند معجزه ای مهم تر هم دارد که هم اکنون در نزدیکش قرار داریم و در میان دستان و دیدگان ما قرار دارد و نیازی به اثبات و بررسی تجربی و سفر ندارد عکس العمل ما در برابر معارف این اعجاز چگونه است ؟ آیا ایمانی است ؟ یا انکاری ؟ اگر انکاری و الحادی است ما حرفی با کسی نداریم بگذار بیفتد و بیند سزای خویش ، اما اگر عکس العمل ایمانی و یقینی است پس چرا تشکیک ؟ پس چرا انکار اخبار آن ؟ مگر قرآن کریم خبر از واقعه ی عظیم شق القمر و الصاق مجدد آن نداده است ؟ براستی ما و شما جزو کدام گروه هستیم ؟ عکس العملمان چگونه است ؟ اگر جزو مؤمنین هستیم و عکس العمل ما هم ایمانی است پس چرا تشکیک ؟

دوست عزیز متشکرم
از ابتدا گفتم این بحث پایان ندارد
بنده عاجزانه عجز خود را در مقابل برهان های عقلی شما اعلام میدارم
در روز اگر اذان وواقامه را قبل از نماز قرائت نکنیم
چندین بار اذان را میشنویم
در ابراز
لا اله الا الله
مانده ایم
مدعی
محمد رسول الله
هستیم
وبرتر از آن
علی ولی الله
را فریاد میرنیم
جز پذیرش شکست چاره ای ندارم

متحیر;58681 نوشت:
دوست عزیز متشکرم
از ابتدا گفتم این بحث پایان ندارد
بنده عاجزانه عجز خود را در مقابل برهان های عقلی شما اعلام میدارم
در روز اگر اذان وواقامه را قبل از نماز قرائت نکنیم
چندین بار اذان را میشنویم
در ابراز
لا اله الا الله
مانده ایم
مدعی
محمد رسول الله
هستیم
وبرتر از آن
علی ولی الله
را فریاد میرنیم
جز پذیرش شکست چاره ای ندارم

دوست عزیز و گرامی بنده جایی شما را نامسلمان و کافر اعلان نکرده ام که این گونه ناراحت شدید خطابات بنده ، من و شمای نوعی بود زود از کوره در نروید بحث را ادامه دهید . دقت بفرمایید در مطالب شما را دوست خطاب می کنم اگر نستجیر بالله کافر بودید که شما را دوست نمی گرفتم و نگاه ما به مطلب شماست نه خود شما ، چون جنابعالی رسماّ در این اعجازی که خداوند متعال خبر آن را در قرآن کریم و حضرات معصومین سلام الله علیهم در احادیث و روایات منتشر نموده اند تشکیک نمودید . که آن را به حساب یادگیری گذاشتیم مبنا هم همین است باید شبهات را مطرح کرد و دنبال جوابش بود .
عرضم این است که اگر ما کلام خدا را قبول نکنیم چه کنیم ؟مگر در وحی بودن قرآن شک داریم ؟ یا نه در صادق بودن خدا شک داریم ؟ اگر ما کلام خدا و رسولش را نپذیریم پس حرف چه کسی را بپذیریم ؟ علوم بشری نسبی است و همیشه قابل اعتماد نیست اما علوم الهی مطلق و یقین آور است .

برهان;56976 نوشت:
دومین بحث هم اینکه آیا چنین واقعه ای از نظر فیزیکی ممکن هست یا خیر ؟ (که احتمالا می فرمایید این از افتخارات معجزات است که با هیچ علمی سازگاری ندارند.) به هر صورت آیا باید در جهان خارج عوارض و علائمی هم بوجود بیاورد ؟ یا اینکه باز معتقدید معجزه وار تمامی آن علائم هم از پیکره هستی حذف شده است !!!

اولا مراد شما از علم چه نوع علمی است؟ به عبارت واضحتر علم به ما هو علم از نظر شما چیست؟
اگر مرادتان علم تجربی حسی است که خود دانشمندان علم تجربی نیز به ابطال پذیری آن اذعان دارند و به وفور یقینی نبودن آن برای هریک از ما ثابت شده است. پس چگونه توقع دارید که معجزه که ماهیت آن اثبات صدق ادعای نبی باشد با علم تجری قابل تطبیق باشد یعنی به نظر شما خداوند امر به این مهمی را با تجربه حسی منطبق میکند.

بلی اگر مرادتان از علم که واقعا به ما علم بدهد آگاهی بدهد عقل و به تبع آن نقل صادق باشد بلی معجزه با عقل و نقل قابل اثبات است .

اثبات عقلی و انطباق با عقل:

محال 3 نوع است:
محال عقلی که شامل ذاتی و وقوعی است.

- محال ذاتی
- محال وقوعی
- محال عادی

محال ذاتی ؛ امری است که ذاتا و عقلا محال است . مثل اجتماع نقیضین(جمع شدن دو نقیض مثل وجود و عدم) که ذاتا متصف به محال میشود.

محال وقوعی؛ محال است که ذاتا متصف به محال نمیشود ولی اگر ببخواهد در خارج محقق شود محال است . مثل به وجود آمدن معلول بدون علت.

محال عادی ؛ محال است که نه ذاتا محال است و نه امکان وقوعش محال است بلکه طبق روال عادی طبیعت محال است .

حال معجزه محال عقلی نیست که بر خلاف عقل باشد و به ادعای شما همین که خلاف عقل است افتخار است خیر چنین نیست بلکه معجزه محال عادی است طبق قوانین طبیعت و روال عادی طبیعی محال اسن نه اینکه ذاتا و وقوعا محال باشد.


دیگر اینکه ندیدن دال بر نبودن نیست اگر علائم را ندیده اند دلالت بر نبودن علائم نیست مضافا بر اینکه امروزه حتی به علم تجربی نیز ثابت شده است که کره ماه دو نیم شده است.

دوستان بزرگوار
جناب متحیر با سلام
من خودم مدافع پرسشگریم و اگر نظری را ابراز کردم برای کمک به غنای بحث بود و در پاسخم از حیطه ادب پاسخگوئی خارج نشدم و به شخصه اگر مشغله هایم اجازه دهد تا هر زمان که توفیق الهی یاریم نماید تو این بحثها پایه ام:khandeh!:
البته واقعا بی حوصله گی یا شاید بهتر باشه بگیم خستگی بزرگواران و مسئولان سایت و کارشناسان محترم ( که قابل درک هم هست) آفت این گونه سایتهاست. اگر هر دو طرف پرسشگر و پاسخگو یا بهتر است بگویم هر دو طرف شرکت کننده در بحث محققانه و حقجویانه با رعایت نزاکت و ادب در بحثها شرکت کنند این خستگی به نشاط مبدل می شود و هم کسی که سوالی دارد و هم کسی که نظرش را در رد و یا تائید آن ابراز می کند با شور و هیجان به بحث مفید می پردازند.
دوست گرامی
به عقیده من
تسلیم شدن در بحث اعتقادی چندان معنای خوبی ندارد یعنی مثلا یا شما دیگر حوصله ای برای ادامه بحث ندارید یا اینکه با وجود عدم پذیرش حرف طرف مقابل اما پاسخی در مقابل او ندارید. و این دو معنی خوب نیست چرا که هدف بحث که رسیدن به حقیقت است حاصل نشده است . امیدوارم که من اشتباه برداشت کرده باشم.
از اینکه افراد با شور و هیجانی مانند شما به دنبال حقیقت باشند خوشحال می شوم و امیدوارم همه ما در راه صحیح و مستقیم قدم زدن و تا پایان در آن راه استقامت کردن را، تجربه کنیم.

در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا کردند برای صدق دعوی خود ماه را به دو نیم بشکافد و به او قول دادند که اگر چنین نماید به دین اسلام و صدق گفتار او ایمان خواهند آورد… آن شب آسمان صاف و ماه به صورت کامل (بدر) بود، پیامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را که کفار مکه از او خواسته اند به آنها نشان بدهد تا ایمان بیاورند… خداوند دعای پیامبرش را اجابت کرد… و سپس ماه به دو نیم شکافته شد، نیمی در کوه صفا و نیم دیگر در کوه قیقعان در مقابل آن قرار گرفت.

کفار مکه که در حال مشاهده این واقعه بودند گفتند که محمد (ص) ما را سحر کرده است، سپس گفتند اگر او ما را سحر کرده باشد نمی تواند همه مردم را سحر کند، ابوجهل گفت: “صبر کنید تا یکی از اهل بادیه بیاید و از او سئوال کنیم که آیا انشقاق ماه را دیده است یا نه، اگر تایید کرد ایمان می آوریم و اگر نه معلوم می شود که محمد (ص) چشمان ما را سحر کرده است.”

بالاخره یکی از اهالی بادیه به مکه آمد و این خبر را تصدیق کرد و آنگاه ابو جهل و مشرکان گفتند: “این سحر مستمر است” و آنگاه این آیات مبارک نازل شد … “اقتربت الساعه وانشق القمر …” باری این موضوع پایان یافت و مشرکان ایمان نیاوردند.

در یکی از نشستهای دکتر زغلول النجار در یکی از دانشگاههای انگلیس، وی در خصوص معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پیامبر (ص) به عنوان یکی از معجزات پیامبر (ص) که توسط ناسا به اثبات رسیده است صحبت می کرد. در این میان یکی از حاضران که به اسلام خیلی توجه و اهتمام داشت به نام “داوود موسی بیتکوک ” که در حال حاضر نیز رئیس حزب اسلامی بریتانیاست ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:

“هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران کریم به زبان انگلیسی را به من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و اتفاقا سوره قمر آمد. سپس شروع به خواندن کردم ….و ماه شکافته شد… وقتی به این جمله رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را بسته و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم و دیگر سراغ آن کتاب هم نرفتم.

روزی در مقابل تلویزیون نشسته بودم و طبق معمول شبکه بی بی سی را مشاهده می کردم، برنامه ای بود که در آن مجری با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم فضایی مصاحبه داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف میلیاردها دلار در این راه و اعتراض به این موضوع بود. مجری با بیان اینکه صدها میلیون نفر در سراسر جهان از گرسنگی رنج می برند، دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با بیان مفید بودن این تحقیقات در مجلات کشاورزی و صنعت و غیره از این طرحها دفاع می کردند…

مجری سپس سئوال دیگری را طرح می کند با این مضمون که “شما در یکی از سفرهای خود به ماه حوالی 100 میلیارد دلار هزینه کردید و تنها خواسته اید که پرچم آمریکا را بر روی ماه نصب کنید… آیا این عاقلانه است؟؟!” در جواب این گوینده دانشمند آمریکایی لب به سخن گشوده و می گوید که: “در آن سفر، هدف ما مطالعه ترکیب داخلی ماه بوده که بدانیم چه تشابهاتی با زمین دارد و در این زمینه به موضوع عجیبی برخورد کردیم که عبارت بود از یک کمر بندی از سنگها و صخره های تغییر شکل یافته که سطح کره ماه را به طرف عمق و به طرف سطح دیگر آن پوشانده بود و هنگامی که این اطلاعات را به زمین شناسان منتقل کردیم مایه شگفتی آنان شده و گفتند چنین چیزی امکان ندارد مگر آنکه ماه در مرحله ای از حیات خود به دو نیم تقسیم شده و سپس دوباره جمع شده باشد و به شکل اول بازگشته باشد و این نوار از صخره های تغییر شکل یافته نتیجه برخورد دو نیمه ماه در لحظه جمع شدن و به هم پیوستن دو نیمه آن می باشد.”

داوود موسی بیتکوک سپس می گوید:

“با شنیدن این مطلب از جای خود پریدم و گفتم این معجزه ای است که در 1400 سال قبل به دست پیامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده و از عجایب روزگار این است که آمریکایی ها باید میلیاردها دلار خرج کنند تا آن را برای مسلمانان اثبات نمایند! بی شک این دین حق و حقیقت است…”

به این ترتیب سوره قمر سبب اسلام آوردن این شخص شد، پس از آنکه عاملی برای دوری او از اسلام شده بود و این خود از دیگر معجزات اسلام است.

sajedee;124481 نوشت:
ناسا و معجزه شق القمر ...

سلام
خیلی قشنگه . دستت درد نکنه . امیدوارم فردا کسی نگه با فتوشاپ درست کردنش .
موفق باشید

من هیچ وقت نتونستم همچین مطلبی رو در هیچ سایت یا مقاله ای وابسته به ناسا پیدا کنم..... اگر کسی آدرسی داره لطفا بذاره.

(می ترسم ماجرای این حرف هم مثل ماجرای عکسی باشه که میگفتن مربوط نقاشی پیامبر هست و یا اون آرم شرکت اپل که میگفتن آمریکایی ها یه مشروب فروشی ساختن شکل کعبه و .....)

سلام.

ممنون بابت تاپیک.

منجم باشی;124525 نوشت:
من هیچ وقت نتونستم همچین مطلبی رو در هیچ سایت یا مقاله ای وابسته به ناسا پیدا کنم..... اگر کسی آدرسی داره لطفا بذاره.

(می ترسم ماجرای این حرف هم مثل ماجرای عکسی باشه که میگفتن مربوط نقاشی پیامبر هست و یا اون آرم شرکت اپل که میگفتن آمریکایی ها یه مشروب فروشی ساختن شکل کعبه و .....)

معمولا هم چنین هست که می فرمایید و دروغ هستند

به نظر می رسد کلیت ماجرا صحت دارد ولی اکثر جزئیات و ریزه کاری ها دروغ هست

بهترین مطلب در این مورد در سایت همکار ( askquran ) توسط کاربر گرامی جناب طیب گردآوری شده است

ایشان با خود آقای داوود موسی بیتکوک تماس گرفته اند و ماجرا را جویا شده اند

از اول صفحه ۱۲ مطالعه بفرمایید

خود من هم دنبال آن برنامه تلویزیونی هستم ولی فعلا که چیزی نیافته ام

التماس دعا
تشکر

حامد;124512 نوشت:
امیدوارم فردا کسی نگه با فتوشاپ درست کردنش


حالا من شک دارم !!!

شما معجزه فتوشاب نمی دونید !!!!!!( من درمورد عکس گفتم نه در مورد شق القمر )

باتشکر

منجم باشی;124525 نوشت:
من هیچ وقت نتونستم همچین مطلبی رو در هیچ سایت یا مقاله ای وابسته به ناسا پیدا کنم..... اگر کسی آدرسی داره لطفا بذاره.

(می ترسم ماجرای این حرف هم مثل ماجرای عکسی باشه که میگفتن مربوط نقاشی پیامبر هست و یا اون آرم شرکت اپل که میگفتن آمریکایی ها یه مشروب فروشی ساختن شکل کعبه و .....)

رحیمی;124538 نوشت:
سلام.

ممنون بابت تاپیک.

معمولا هم چنین هست که می فرمایید و دروغ هستند

به نظر می رسد کلیت ماجرا صحت دارد ولی اکثر جزئیات و ریزه کاری ها دروغ هست

بهترین مطلب در این مورد در سایت همکار ( askquran ) توسط کاربر گرامی جناب طیب گردآوری شده است

ایشان با خود آقای داوود موسی بیتکوک تماس گرفته اند و ماجرا را جویا شده اند

از اول صفحه ۱۲ مطالعه بفرمایید

خود من هم دنبال آن برنامه تلویزیونی هستم ولی فعلا که چیزی نیافته ام

التماس دعا
تشکر

madanchi11;124560 نوشت:

حالا من شک دارم !!!

شما معجزه فتوشاب نمی دونید !!!!!!( من درمورد عکس گفتم نه در مورد شق القمر )

باتشکر

سلام

ممنون از جناب رحیمی عزیز. و کاربر محترم و حقیقت جوی اون تالار جناب "طیب". ایشون حتی زحمت کشیده بودن و متن ایمیل ها رو ترجمه هم کرده بودند. کاری که من هرگز حس و حالش رو ندارم. واقعا از این روحیه لذت بردم.
حتما دوستان لینکی که جناب رحیمی لطف کردن رو بخونن.

در مورد شیار های موجود در سطح ما، باید بگم که این شیار فتوشاپ نیست. شیار معروفی هست به طول 300 کیلومتر که در یکی از حفره های مشهور ماه واقع شده و اتفاقا در مرکز ماه هم نیست. از روی زمین هم قابل روئیت هست و من هم عکسش رو قبلا گرفتم که اگه پیدا کنم میذارم.

اما از این دست شیار ها بسیار هست، هرچند که این شیار یکی از مشهورترین ها در نوع خودش هست.

موضوع قفل شده است