ولایت فقیه یا ولایت شورای فقهاء؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ولایت فقیه یا ولایت شورای فقهاء؟

آیا روایاتی مبنی بر ولایت مطلقه ی فقیه داریم؟
اگر داریم پس چرا عده ای معتقد به ولایت شورای فقها هستند.
همچنین روایتی داریم که می فرماید در عصر غیبت (منظور کلمه عصر غیبت بوده) به راویان احادیث ما مراجعه کنید.
آیا این روایت دلیل بر ولایت شورای فقها نمی شود؟

با نام الله


کارشناس بحث: استاد کریم

الحیاة;476156 نوشت:
آیا روایاتی مبنی بر ولایت مطلقه ی فقیه داریم؟

با سلام
از مجموع روایاتی که در این زمینه از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است ولایت مطلقه فقیه به دست می آید وفقهاء بر اساس این روایات بر ولایت مطلقه فقیه استدلال کرده اند. از جمله ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الایام 19 روایت را همراه با دلالت آنها بر ولایت ملقه فقیه ذکرکرده است.
در زمان غیبت امام معصوم این ولایت برای حفظ احکام وحدود الهی وپیاده کردن معارف دینی به علماء ربانی وفقهاء از جانب معصومین داده شده است با توجه به احادیث یکه علماء را وارثان انبیاء معرفی کرده ویا در حدیث امام صادق علیه السلام می فرماید: ما آنها (علما وروات احادیث) را حاکم بر شما قرار دادیم. ویا در توقیع شریف امام عصر(عج) می فرماید در حوادث پیش آمده به روات احادیث ما مراجعه کنید.( کمال الدین، ج2، ص484) مجموع این احادیث که 19 حدیث می باشد، همراه با توضیح در کتاب عوائدالایام ملا احمد نراقی، ص186آمده است.
مراجعه به دو موضوع زیر نیز در این زمینه خوب ومفید است. که باز اگر سوالی بود بنده خدمت شما هستم.
http://شیخ انصاری و ولایت مطلقه فقیه

http://شک در تدبیر و مدیریت ولایت فقیه و شک کردن به دین

الحیاة;476156 نوشت:
اگر داریم پس چرا عده ای معتقد به ولایت شورای فقها هستند.

بحث شروای فقهاء در تضاد با ولایت مطلقه فقیه نیست. موضوع ولایت مطلقه این است که: آیا فقیه همان اختیاراتی که امام معصوم دارد دارا است مگر موارد استثناء شده یا اینکه ولایت فقیه در موارد خاص واضطراری است مثل ولایت ایتام بی سرپرست و...که اصطلاحا امور حسبیه گفته می شوند. شکل اول ولایت مطلقه فقیه نامیده می شود واگر شورایی هم باشد ولایتشان مطلقه خواهد بود. واگر مطلقه نباشد در فرد واحد یا شورا تفاوتی نمی کند.

الحیاة;476156 نوشت:
همچنین روایتی داریم که می فرماید در عصر غیبت (منظور کلمه عصر غیبت بوده) به راویان احادیث ما مراجعه کنید.
آیا این روایت دلیل بر ولایت شورای فقها نمی شود؟

ولایت فقهاء در چند مورد است. ولایت در فتوا، قضاوت که در این موارد فقهاء جامع شرایط ولایت دارند. اما وقتی بحث ولایت مطلقه است واینکه این شخص در اجرای حدود الهی، رهبری جامعه هم ولایت دارد. اینجا کسی که علاوه بر فقه وقضاوت در امور سیاسی واجتماعی ومدیریت آنها هم خبره است تعیین می شود که می تواند فردی باشد یا شورایی.

کریم;476427 نوشت:
از مجموع روایاتی که در این زمینه از معصومین علیهم السلام به ما رسیده است ولایت مطلقه فقیه به دست می آید وفقهاء بر اساس این روایات بر ولایت مطلقه فقیه استدلال کرده اند. از جمله ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الایام 19 روایت را همراه با دلالت آنها بر ولایت ملقه فقیه ذکرکرده است.

با سلام و عرض ادب.
میشه چند تا از این روایات رو بیارین؟
ممنون میشم.

الحیاة;477781 نوشت:
میشه چند تا از این روایات رو بیارین؟

بله، در حدیثی که از امام صادق علیه السلام در کتاب اصول کافی نقل شده از حضرت می پرسند که اگر دو نفر از شیعیان برای مرافعه وقضاوت نزد قاضی منصوب از طرف حاکم جور بروند، درست است یانه؟ حضرت بعد از اینکه می فرماید درست نیست بیام می کنند که باید نزد علمایی بروند که احادیث ما را روایت می کنند وآگاه به حلال وحرام ما هستند. ودر آخر می فرمایند: قد جعلته علیکم حاکما، من این فقهاء را بر شما حاکم قرار دادم. از کلمه حاکم استفاده می شود که هر چیزی که یک حاکم در آن می تواند تصرف کند وحکم دهد فقهاء هم می توانند، که از جمله آن امور دنیوی ورسیدگی به آنها است واین همان ولایت مطلقه است.
این حدیث معروف به مقبوله ابن حنظله است.
یا در حدیثی که شیخ صدوق در کمال الدین نقل کرده از امام زمان علیه اسلام در توقیع شریفشان رسیده است که واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجةالله علیهم(کمال الدین، ج2، ص498) در حوادث پیش آمده به روات احادیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما ومن حجت خدا بر آنها هستم.
یا اینکه رسول خدا می فرمایند: العلماء ورثة الانبیاء، مراد از علماء در اینجا فقهاء هستند وآنها وارثان انبیاء می باشند ویکی از شوون انبیاء رهبری اجتماعی مردم بود که بالتبع به وارثان آنها هم می رسد.
برای مطالعه بیشتر به منابعی که پست های قبلی ذکر شده است می توانید مراجعه کنید.

کریم;478323 نوشت:
بله، در حدیثی که از امام صادق علیه السلام در کتاب اصول کافی نقل شده از حضرت می پرسند که اگر دو نفر از شیعیان برای مرافعه وقضاوت نزد قاضی منصوب از طرف حاکم جور بروند، درست است یانه؟ حضرت بعد از اینکه می فرماید درست نیست بیام می کنند که باید نزد علمایی بروند که احادیث ما را روایت می کنند وآگاه به حلال وحرام ما هستند. ودر آخر می فرمایند: قد جعلته علیکم حاکما، من این فقهاء را بر شما حاکم قرار دادم. از کلمه حاکم استفاده می شود که هر چیزی که یک حاکم در آن می تواند تصرف کند وحکم دهد فقهاء هم می توانند، که از جمله آن امور دنیوی ورسیدگی به آنها است واین همان ولایت مطلقه است.
این حدیث معروف به مقبوله ابن حنظله است.
یا در حدیثی که شیخ صدوق در کمال الدین نقل کرده از امام زمان علیه اسلام در توقیع شریفشان رسیده است که واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجةالله علیهم(کمال الدین، ج2، ص498) در حوادث پیش آمده به روات احادیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما ومن حجت خدا بر آنها هستم.
یا اینکه رسول خدا می فرمایند: العلماء ورثة الانبیاء، مراد از علماء در اینجا فقهاء هستند وآنها وارثان انبیاء می باشند ویکی از شوون انبیاء رهبری اجتماعی مردم بود که بالتبع به وارثان آنها هم می رسد.
برای مطالعه بیشتر به منابعی که پست های قبلی ذکر شده است می توانید مراجعه کنید.

با سلام.
فکر کنم متوجه منظور من نشدید.
در اینکه هدایت جامعه باید بر عهده ی شخصی باشد که آگاه به علوم دین است شکی نیست.
سوال اینجاست که چرا حکومت باید بر عهده ی شخصی باشد و نه اشخاصی.
این طور که من از احادیث بالا برداشت کردم ولایت جامعه بر عهده ی شورای فقهاست و نه یک فقیه.
اگه امکان داره روایاتی رو بفرمایید که دال بر ولایت یک فقیه است و نه شورای فقهاء.
با تشکر

الحیاة;478341 نوشت:
سوال اینجاست که چرا حکومت باید بر عهده ی شخصی باشد و نه اشخاصی.
این طور که من از احادیث بالا برداشت کردم ولایت جامعه بر عهده ی شورای فقهاست و نه یک فقیه.
اگه امکان داره روایاتی رو بفرمایید که دال بر ولایت یک فقیه است و نه شورای فقهاء.

طبق همین احادیث فقهاء ولایت بر مردم ولایت دارند، ولی مساله این است که به حکم عقل نمی شود که هر فقیهی جداگانه در مورد امور جامعه رهبری داشته باشند که در اینصورت جامعه به نزاع ودعوا کشیده می شود. پس لازم است که یک وحدت رویه وهماهنگی وجود داشته باشد. در بحث فتوا وقضاوت چنین مشکلی پپش نمی آید. اما درامور اجتماعی چنین نیست. پس همین فقهاء که ولایت دارند با شور ومشورت وبا در نظر گرفتن صلاح جامعه ومسلمانان بهترین راه را برای رهبری جامعه تعیین می کنند اگر نیاز باشد شورای رهبری تشکیل می دهند. وهیچ منعی ندارد واگر رهبری واحد کار آمدتر باشد رهبر واحد انتخاب می کنند. روایات نیز رهبری واحد را نفی نمی کنند چنانچه همین فقهایی که نواب ائمه علیهم السلام هستند ووارثان انبیاء می باشند. خود انبیاء وائمه در دوران خودشان اگر رهبری اجتماعی هم داشتند جمعی نبوده بلکه یک امام یا پیامبر بوده است.

الحیاة;478341 نوشت:
سوال اینجاست که چرا حکومت باید بر عهده ی شخصی باشد و نه اشخاصی.
این طور که من از احادیث بالا برداشت کردم ولایت جامعه بر عهده ی شورای فقهاست و نه یک فقیه.
اگه امکان داره روایاتی رو بفرمایید که دال بر ولایت یک فقیه است و نه شورای فقهاء.
با تشکر

خیلی سادست امام باید یکی باشد درزمان امام حسن ع و امام حسین که دو امام در یک عصر بودند امام حسن امام بود و امام حسین ع اطاعت می کرد
ما در کتب اهل سنت داریم مصل صحیح بخاری لوضع خلیفتین اگر دو خلیفه شد یکی دیگر را بکشید
ولایت فقیه هم همین شکلی است
در مورد حدیث مورد نظر در کتب مختلف امده است:
كمال الدين : 484 / 4 ، الغيبة ، الشيخ الطوسي : 176 ، الإحتجاج : 469 ، وسائل الشيعة 18 : 101 ، كتاب القضاء ، أبواب صفات القاضي ، الباب 11 ، الحديث 9 .
و در این زمینه روایات کتاب علامه طهرانی کتاب بسیار قوی ای است که ادله مخالفین را اورده است و مورد نقد قرار داده است
موضوع قفل شده است