جمع بندی وقتی خدا دروغ می گوید!!

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اگر خداوند طوری حقیقت را بیان کند که مردم ان را واقعیت بپندارند؟ دروغ است یا توریه؟

پارسا مهر;918547 نوشت:
خواهشن به این سوال پاسخ بدید...منظور خدا از قرار دادن عنکبوت در غار چه بوده یا بهتره بگم منظور های خدا چه بوده....آیا یکی از منظور ها این نبوده که مشرکا رو فراری بده و به مشرکا بگه کسی در غار نیست
و به این سوال پاسخ بدید..کارشناس که پاسخ ندادن....اگر خدا قرار بود دروغ بگوید صحنه چطور تغییر می کرد...فرض کنید خدا واقعا می خواست دروغ بگوید از نظر شما...البته نه دروغ گفتاری....صحنه چطور تغییر می کرد

فکر کنم خدا قصدش این بود که مشرکان فکر کنند کسی در غار نیست...
یعنی واقعیت خارجی وجود دو نفر در غار بود
اما خدا با تار عنکبوت جلوی کشف واقعیت را گرفت...
یعنی تار عنکبوت یک مقدمه شد تا نبودن فردی در غار را نتیجه بدهد...
مثلا اگر من بودم لزوما چنین نتیجه ای نمیگرفتم...
اما قصد خدا این بود که انها چنین نتیجه ای بگیرند و خدا اگر میدانست چنین نتیجه ای نمیگیرند باید از راه دیگری جان پیامبر را حفظ میکرد...
شاید عرف به خاطر وجه بدی که در لفظ دروغ است از نسبت دادن دروغ ابا داشته باشند
و چنین استعمالی حتی در عرف زبانی نادرست باشد... چون وجه قبح این لفظ پر رنگ است....
حتی اگر توجه کنید در دروغ مصلحتی، عرف زبانی یک قید را اضافه میکنند تا وجه قبحش از بین برود...
پس هر جا دروغی خوب باشد یا قیدی به همراه دارد یا از لفظی دیگر استفاده میکنند...
پس از یک جهت دروغ است اما از حیث قبحش دروغ نیست...

مثل استتار در جنگ یا کشتن دشمن...

مشکور;918605 نوشت:
با مثالهایی که زدید نشان می دهد که شما حتی معنا و مفهوم توریه را هم نفهمیده اید

اگر نفهمیده ام مقصرش شخص شما و دوستان فرهیخته ی شما هستند...بنده از خودم معنا و مفهوم توریه را در نیاوردم....از جناب نقطه نقل قول کردم...ایشون نوشته اند:

  • مثل اینکه شما اگر طوری رفتار کنید که اگرچه خلاف واقع چیزی نگفته باشید اما طرف شما برداشت دیگری را بکند این را توریه می‌گویند ...
خوب طبق معنا و مفهومی که جناب نقطه یا دوست فرهیخته ی شما دادند اگر طوری رفتار کنید که اگر چه خلاف واقع چیزی نگفته باشید اما طرف شما برداشت دیگری را بکند را توریه گویند...خوب من هم گفتم بن بسته و بن بست به هندی یعنی خوش آمدید...خلاف واقع چیزی نگفتم...اگر اشتباه هست..دوست فرهیخته ی شما هم معنای توریه را نفمیده اند...
می دانم الان هم شما و هم دوست فرهیخته اگر اشکالی ببینند خواهند گفت، خیر منظور ما چیز دیگه ای بود..منظور ما این بود...خوب هرچه بود، همان منظور را ابتدا می نوشتید دیگر...می دانم، خوب هرچه باشد شما شاگردان مکتب قرآن هستید و قرآن هم هیچوقت منظورش را صاف و پوست کنده و دقیق مطرح نمی کند و هر دم منظور جدیدی رو می کند و تا قیام قیامت کسی منظورش را نخواهد فهمید...چطور انتظار می رود شما منظورتان را درست...حساب شده..دقیق و بدون ابهام مطرح کنید...؟؟؟خیر این انتظار بی جایی از شما و دوستان فرهیخته ی شماست که از شاگردان مکتب قرآن هستید...ببخشید نظرم را رک می گویم...
مشکور;918605 نوشت:
در مثال ادبیات فرد هندی، هیچ توریه ای ملحوظ نیست!

بنده نمی دانم چرا وقتی باید به اصل مطلب بپردازید تفره می روید...شما می نویسید که ادبیات فرد هندی توریه ای نیست..خوب خدا پدرتان را بیامرزد چرایش را می نوشتید دیگر تا ما هم تفهیم بشویم...آخر کجا در بحث ها کسی بی دلیل اظهار نظری می کند که شما بی دلیل اظهار نظر می کنید....

مشکور;918605 نوشت:
و در مثال فردی که شعر "هوا بارونیه" رو هجی کرده یا قصد و نیتش دروغ بوده که حکم دروغ ثابت است

خوب الحمد الله...شما به نیت توجه داشتید...صدبار بنده گفتم خواهش کردم به نیت توجه کنید...به نیت توجه کنید و شما اصلا در پاسخ اشاره ای به نیت و خواهش بنده نداشتید...اینجا گفتید نیت دروغ بوده...الحمدالله...خوب چرا بنده می گویم نیت خدا هم دروغ بوده اصلا به حرف بنده اهمیت نمی دهید...؟؟چرا بنده از شما خواهش می کنم به این سوال پاسخ بدهید پاسخ ندادید...؟؟؟؟؟؟بنده خواهش کردم به این سوال پاسخ بدهید:
شما اعتقاد دارید که هدف حفظ جان پیامبر بوده همانطور که نوشته اید( ...مشرکان در همان آغاز با دستیابی به پیامبر (ص) مانع رسالتش می شدند...) پس هدف حفظ جان پیامبر و فراری دادن مشرکان بوده...یعنی خدا هرکاری کرده نیتش این بوده بگوید کسی در غار نیست...یعنی نیت خدا اظهار امر خلاف واقع بوده.یعنی نیت دروغ بوده....

چطور نیت خدا دروغ نیست، ولی نیت من در گفتن اینکه باران نمی بارد دروغ می شود؟
استاد گرامی نمی دانم چرا انقدر مایلید تاپیک بسته شود...بنده واقعا سوالات جدی ای دارم و اگر شما می توانید پاسخ بدهید...نمی دانم چرا باید از این امر خود داری کنید و تاپیک را ببندید...بنده صاف و پوست کنده سوال پرسیدم و خواهش کردم که پاسخ بدهید بعد آنوقت شما می گویید پاسخ داده شده...خوب به خاطر خواهش بنده اشکالی داشت صاف و پوست کنده یک بار دیگه پاسخ بدهید؟؟حالا باز خواهش دارم به این سوال پاسخ بدهید...نیت خدا مگر این نبود که بگوید کسی در غار نیست..خوب به پیر پیغمبر این نیت دروغ گفتن است...شما می خواهی اسمش را بگذارید توریه....داستان فرق نمی کند...
به هر حال اگر فکر می کنید که تاپیک بسته بشود بهتر است..خوب ببندید...من نمی توانم جلویتان را بگیرم...ولی مطمئن باشید...صد بار هم شده باشد تاپیک جدید ایجاد می کنم و از کارشناسان دیگر پرس و جو خواهم کرد...

عقل عملی که دروغ مصلحتی را بر خدا محال نمیداند
عقل نظری هم دروغ مصلحتی را مطلقا محال نمیداند بلکه در مسیر هدایت بشر محال میداند

پس نمیدانم چرا برخی ها سعی میکنند چنین دروغ نیکی را از خدا نفی کنند؟!!!
و از قبول ان وحشت دارند؟!

و طاها;918611 نوشت:
خوب حالا این را هم بررسی کنید
که آیا ممکن است خدا توریه کند ...
مثلا طوری در قران حرف بزند که ما فکر کنیم فلان چیز عذاب دارد یا فلان چیز واجب است
اما در واقع نه عذاب داشته باشد و نه واجب باشد؟

من هم دوست دارم تعریف دوستان را بدانم...
تعریفشان چیست؟
البته هنوز فرصت نکردم در این زمینه تحقیق کنم...


سلام جناب وطاها@};-

در پاسخ ابهام شما گفتنی است: سخن گفتن خداوند، از شئون ربوبیت الهى و تدبیر جهان و انسان است و بر اساس علم و حکمت و به منظور هدایت مخلوقات و فراهم کردن وسیله شناخت هاى صحیح، براى مخاطبان است. اگر فرض کنیم ممکن است برخى از گفته هاى او، مخالف با واقع و حقیقت باشد (دروغ و کذب) و یا حتی (توریه)، نمى توان بر آنها اعتماد کرد و این مطلب، خلاف حکمت الهى است که مى خواهد انسان ها، بر گفته هاى او اعتماد و تکیه کرده، راه صلاح و اصلاح را در پیش گیرند. بنابراین از آنجا که لازمه دروغ و کذب و حتی توریه، عدم اعتماد به سخنان خداوند است و این با غرض و حکمت الهى ـ که هدایت مخلوقات و فراهم ساختن وسیله شناخت هاى صحیح براى آنان است ـ ناسازگار مى باشد؛ پس تمامى گفتار خداوند متعال، صادق و راست خواهد بود.(1)

علاوه بر آن، از آنجا که «کذب و دروغ» صفتى زشت و قبیح بوده و بیانگر نوعى نقص و احتیاج و محدودیت در گوینده آن است، بطور قطع و یقین از ساحت مقام ربوبى اش به دور مى باشد؛ زیرا خداوند، متصف به صفات ناپسند نیست؛ بلکه چنین صفاتى از او سلب مى شود. از طرفى، هیچ نقص و احتیاج و محدودیتی در او نیست تا نعوذباللّه مترصد آن باشد که بدلیل خروج از ان تنگنا و محدودیت گفتارى در مقام "توریه" از او صادر گردد؛ از اینرو تکلیف کذب و دروغ که روشن است! بلکه از آنجا که هر صفت کمالى و نیکویى، در خداوند به نحو اتم و اکمل وجود دارد، صادق ترین و بی پرده ترین گوینده ها خداوند متعال است؛ چنان که قرآن مى فرماید: « ...وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً»(2) « ... و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟».

بعلاوه لازم بذکر است؛ با اینکه لفظ توریه در قرآن کریم نیامده است اما بیشتر مفسران بر این باورند که در قرآن آیاتی است که نشان می دهد برخی از پیامبران الهی در شرایط خاص از توریه استفاده کرده اند.(3) در مقابل، عده ای از اهل تفسیر، معتقدند که توریه موجب سلب اطمینان مردم و تردید در رسالت پیامبر خدا می شود و لذا بر نبی جایز نیست که توریه نماید.(4)

بنابراین وقتی بنا به اعتقاد برخی از مفسران، توریه حتی بر پیامبران علیهم السلام جایز نیست، تکلیف آن با توجه به مطالبی که در باره واجدیت صفات کمالی و مبرا بودن ذات احدیت از هرگونه نقص و ضعف و محدودیت در باره خدای سبحان گفتیم روشن می شود.

موفق باشید ...@};-

پی نوشت__________________________________________________
1. آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 117.
2. نساء 4، آیه 87.
3. توریه حضرت ابراهیم(ع) در دو آیه از قرآن، (صافات/88 و89)، (انبیاء/63) ؛ توریه حضرت یوسف(ع)، (یوسف/70)، (یوسف/76) ؛ توریه حضرت موسی(ع)، (شعرا/20). [=book antiqua](ر.ک: سایت تبیان، آیا پیامبر می تواند توریه کند؟)
4. ترجمه تفسیر المیزان، ج7، ص313.

و طاها;918617 نوشت:
اگر خداوند طوری حقیقت را بیان کند که مردم ان را واقعیت بپندارند؟ دروغ است یا توریه؟

سلام

خدای سبحان، حقیقت را در مقام کلام یا تحقق امرش، همیشه عین حق و صدق و راستی بیان می کند و بدلیل اینکه مبرا از هر نقص و ضعف و محدودیت و فقر و نیامندی است، نیازی ندارد که حقیقت را بگونه ای بیان کند اما اراده اش چیز دیگری باشد، علم و قدرت و اراده حقتعالی عین حق و حقیقت بوده و به همان کم و کیف اعمال می شود. از اینرو سؤال شما نادرست و واجد اشکال است.

موفق باشید ...

مشکور;918626 نوشت:

سلام جناب وطاها@};-

[=&quot]بنابراین از آنجا که لازمه دروغ و کذب و حتی توریه، عدم اعتماد به سخنان خداوند است و این با غرض و حکمت الهى ـ که هدایت مخلوقات و فراهم ساختن وسیله شناخت هاى صحیح براى آنان است ـ ناسازگار مى باشد؛ پس تمامى گفتار خداوند متعال، صادق و راست خواهد بود.(1)[=&quot]


با سلام و احترام

[=&quot]جالب است شما به شکل موجبه کلیه

[=&quot]هم دروغ و هم توریه را بر خدا محال دانستید ...

[=&quot]پس کسانی که تا به حال مدام می گفتند خدا توریه کرده یک فکری برای حرف هایشان بکنند ...
[=&quot]اما من فکر می کنم
[=&quot]لازمه ی دروغ و توریه ای که قبیح است، عدم اعتماد به سخنان خداوند است ...
[=&quot]اما لازمه ی دروغ و توریه ای که نیک و خوب است، عدم اعتماد به سخنان خداوند نیست ...

پارسا مهر;918545 نوشت:
سلام.
خیلی خوب شما می گید که توریه است...حالا تویه تعریفش چیه...شما نوشتید که:
...
فرض کنید که من به زبان هندی مسلط هستم....در زبان هندی کلمه بن بسته به معنی خوش اومدید تعریف شده...پس در هندی بن بسته یعنی خوش آمدید....من هم به زبان هندی مسلطم....خوب حالا فرض کنید که شما دارید از کوچه ای رد می شید و رهگذری هستید...من جلوی شما رو می گیرم...می گم...سلام علیک...آقای نقطه...بن بسته بن بسته....آره جونم:)
خوب شما هم بر میگردی و می گی پس اینطور، بن بسته...خدافظ...و بر می گردی و می رید...چون فکر کردید که کوچه بن بسته...حالا اینجا من توریه کردم یا دروغ گفتم؟؟به شما باشه می گی که توریه کردم...من من طوری رفتار کردم که خلاف واقع چیزی نگفتم....گفتم بن بسته و بن بسته هم به زبان هندی یعنی خوش آمدید...من به شما گفتم به کوچه خوش آمدید....این شما بودی که برداشت دیگری کردی....من که دروغ نگفتم...ولی اگر به من باشه...من می گم که من به زبان قابل فهم شما گفتم که کوچه بن بسته و خودم هم نیت و هدفم همین بود...پس دروغ گفتم....

سلام،
بگذارید اول یک آیه از قرآن برایتان بیاورم که از خواندن آن ابتدا گمان خواهید کرد که نظرتان از ابتدا درست بوده است ولی بعد توضیح می‌دهم که چرا اینطور نیست، این آیه برای فهم بهتر مفهوم دروغ و توریه کمک می‌کند:إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ

در روایت داریم که شخصی از معصوم علیه‌السلام سؤال کرد که آیا ممکن است کسی حرف درستی بر زبان براند ولی دروغ گفته باشد؟ پاسخ فرمودند که بله و بعد آیه‌ی بالا را تلاوت کردند که وقتی منافقون شهادت می‌دهند که تو هر آینه رسول خدا هستی با آنکه خداوند هم می‌داند که تو هرآینه رسول او هستی ولی با این حال شهادت می‌دهد که منافقون هرآینه دروغگو هستند. در آیه‌ی بعدی حداقل یکی از دلایل این شهادت خداوند بر دروغگو بودن منافقون اینطور توسط خود خداوند بازگو می‌شود:اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

یعنی منافقون کسانی هستند که اظهار ایمان داشتن می‌کنند و این تظاهر به ایمان داشتن را سپر بلای خود می‌کنند تا در پشت این سپر بتوانند از راه خدا باز مانده و دیگران را نیز باز بداند و به کارهای زشت خودشان برسند و کسی نتواند متعرض ایشان شود.
پس می‌بینید که ممکن است حرفی آنطور که ادا می‌شود درست باشد ولی در اصل دروغ محسوب شود، از نظر دین و شرع (البته خدا به غیب آگاه است و ما نیستیم، پس برای ما به شرط آنکه اثبات کافی برای دروغ بودنش یافت شود) دروغ محسوب شود ... بحث ما در باره‌ی نظر اسلام در مورد دروغ هست مگرنه که هر کسی شاید برای خودش تعریفی ارائه بدهد ... مطابق آیه‌ی دوم هم دلیل این مطلب به نیت این دروغ‌گویان نسبت داده شده است ... تا اینجا گمان خواهید کرد که پس حق با شماست چون اول و آخر مطلب را نیت تعیین می‌کند ... مثل همینکه اگر کسی قصد دروغ گفت نداشته باشد و مطلب اشتباهی را بر زبان جاری کند لااقل در محکمه‌ی خدا در این یک مورد دروغگو شمرده نخواهد شد، گرچه شاید در اشتباهی که مرتکب شده است کوتاهی کرده باشد و جرمش همان کوتاهی‌اش باشد ... با این حساب تا بحال فرض بر این است که حق با شماست و توریه هم فرقی با دروغ ندارد ... ولی فرق دارند ... خیلی هم فرق دارند ... از زمین تا آسمان ...
یکی می‌گوید نیت مهم است و دیگر هر کسی ممکن است یک برداشت از نیت کردن داشته باشد ...
مثلاً فرض کنید یک نیت ابتدایی در هر دروغی این است که حقیقتی را به گمان خودمان کتمان کنیم، توریه هم همینطور است و می‌خواهیم به کمک آن به گمان خودمان حقیقتی را کتمان کنیم ... تأکید دارم «به گمان خودمان»، مگرنه شاید اصلاً حقیقت چیز دیگری باشد و خود ما هم درست آن را ندانیم، ولی از آنجا که الأعمال بالنیات است پس گمان ما زمینه‌ساز میدانی است که نیت کردن ما در این میدان شکل می‌گیرد، یعنی همینکه ما فکر کنیم چیزی حقیقت است و اراده به کتمان آن کنیم این هم دروغ را شامل می‌شود و هم توریه را ...
مسأله‌ی بعدی در مورد نیت این است که اصلاً چرا می‌خواهیم حقیقت را کتمان کنیم؟ در مورد دروغ این بخش مسأله است که سبب می‌شود دروغ شما یکی از بزرگترین حرام‌های خدا باشد و یا یک دروغ مصلحتی باشد ... مصلحت هم با منفعت فرق دارد ... در مصلحت‌جویی باید اولویت‌ها رعایت شود، مصلحت جمعی مسلمین، اینکه حق‌الناس مؤمنین ضایع نشود، و دست آخر مصلحت شخصی خود ... یعنی اگر کسی مثلاً مال کس دیگری را بدزدد و بعد او را ببینند و او کتمان کند و دروغ بگوید و بعد بگوید که من به خدا و اسلام ایمان دارم و دفاع از آبروی مؤمن هم واجب است و در نتیجه دروغی که گفتم مصلحتی است در اینجا باید برای او فرق میان مصلحت و منفعت را توضیح داد اگرچه حتماً خودش هم می‌داند که دارد بهانه‌تراشی می‌کند ... «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ * وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ » ... این مسأله در مورد توریه هم صادق است ... ولی اول بگذارید فرق دروغ و توریه را بگوییم و بعد این مطلب را بازتر کنیم ...
یک بار شخص الف تعمداً به صورت مستقیم حرفی را بر خلاف آنچه که گمان می‌کند حقیقت است می‌زند، این را می‌گویند دروغ ... این دروغ می‌تواند مصلحتی باشد و یا منفعتی ...
یک بار شخص الف تعمداً حرفی که گمان می‌کند حقیقت است را می‌زند به این نیت که با این تظاهرکاری منافع خودش و امثال خودش را فراهم کند، این را بسته به شرایط می‌گویند ریا و نفاق و امثال آن و می‌تواند مصداق دروغ باشد ...
یک بار شخص الف تعمداً حرفی را می‌زند که گمان می‌کند خلاف حقیقت نباشد ولی کلمات و جملات و لحن بیانش را طوری انتخاب می‌کند که چیزی غیر از حقیقت را انتقال بدهد، اگر نیتش مثل مورد بالا باشد پس کارش دروغ است چون حتی اگر لحنش طوری بود که خود حقیقت را هم در مخاطبش القاء نماید باز کارش دروغ بود تا چه برسد به الآن، اما اگر نیتش از کتمان حقیقت سوء استفاده‌ی شخصی و منفعتی امثال آن نباشد کارش دروغ نیست و توریه است ... در واقع خلاف حقیقت را نگفته است و قصدش هم سوء استفاده نبوده است، لااقل در مواردی که صورت ریا و نفاق داشته بوده باشد
پس یک فرق بزرگ دروغ و توریه در صورت شکلی آن‌ها است که دروغ ممکن است تماماً مطابق با حقیقت یا به صورت کلی یا جزئي مخالف با آن باشد، حال آنکه توریه باید تماماً موافق با حقیقت باشد و چیزی خلاف واقع بیان نگردد ... یک فرق بزرگ دیگر بین آن‌ها در نیت آن‌هاست که توریه اگر به قصد سوء استفاده و ریا و نفاق و امثال آن باشد مصداق دروغ خواهد بود ...
یک کاربرد توریه در شوخی کردن است ... هیچ اشکالی هم ندارد ... خوب هم هست اگر باعث شادی مسلمین شود ...
یک کاربرد دیگر توریه هم در جاهایی است که اگر دروغ هم گفته باشد دروغ مصلحتی است و حرام نیست، گرچه در این شرایط همیشه توریه بر دروغ افضل است و اولیاء الهی مبرّا بوده‌اند از اینکه حتی دروغ مصلحتی بگویند و ولو در ظاهر کلامشان چیزی را عامدانه بگویند که خلاف گمان ایشان از حقیقت بوده باشد ... این بحث گمان بخصوص در تشیع که اعتقاد به بداء دارد خیلی مهم است، چنانکه در حدیث امام باقر علیه‌السلام چیزی در این زمینه و در ارتباط با دو علم قطعی و غیرقطعی خداوند وارد شده است که گفتنش احتمالاً سبب انحراف بحث به حواشی دیگری خواهد بود ...
در مورد خداوند به طور خاص داریم که قوله حق و فعله صدق ... قول خداوند منطبق است بر فعل خداوند و اگر خداوند چیزی را بگوید که حتی آن چیز به آن صورت که خداوند فرموده تحققی نداشته و از حقیقتش فاصله داشته باشد همین حق بودن قول خدا یعنی متحقق شدن آن چیز به آن صورتی که خداوند فرموده است، آن چیز کن فیکون می‌شود، یعنی اگر خداوند به مشرکان وحی می‌فرستاد که پیامبر من اکنون در این غار نیست حقیقت اینگونه تغییر می‌کرد که پیامبر بدون شک در آن زمان از غار بیرون می‌بودند، با طیّ الأرض یا هر راه دیگری، حتی اگر شده برای لحظاتی عدم می‌شدند و دوباره خلق می‌شدند تا قول خداوند متحقق باشد، بنابراین اینکه در ادامه پرسیدید
پارسا مهر;918547 نوشت:
و به این سوال پاسخ بدید..کارشناس که پاسخ ندادن....اگر خدا قرار بود دروغ بگوید صحنه چطور تغییر می کرد...فرض کنید خدا واقعا می خواست دروغ بگوید از نظر شما...البته نه دروغ گفتاری....صحنه چطور تغییر می کرد


مطابق اعتقادات ما امکان‌پذیر نیست چرا که حقیقت آن چیزی است که خداوند، حضرت حق جلّ و علی، بفرماید یا انجام دهد ... کل عالم آفرینش قول خداست، کتاب آفرینش همان امّ الکتاب است و همه‌ی مخلوق‌ها کلمات این کتاب آفرینش هستند: «وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّـهِ» ... بنابراین شما نمی‌توانید برای این کتاب آفرینش وضعیتی را تصور نمایید که در آن خداوند نعوذبالله دروغ گفته باشد، حتی دروغ مصلحتی ... در مورد اینکه می‌فرمایید دروغ بگوید ولی نه لزوماً دروغ گفتاری باید گفت که منظور خداوند از هر خلقتی متناسب است با مشیت الهی که اولین خلقت خداست مطابق با حدیث امام رضا علیه‌السلام، و اصولاً مصلحت هم در چهارچوب همین مشیت الهی تعریف می‌شود که هر چیزی که مطابق باشد با خلقت خداوند و موافق آن باشد و موافق سنن الهی باشد از آنجا که خداوند حکیم است پس بدون شک آن چیز به مصلحت است، یعنی اصلاً تعریف مصلحت همین است، معیار تشخیص مصلحت حکمت است و علم به سنن الهی و قوانین حام بر خلقت ... در نتیجه خداوند که هرگز خلاف حقیقت بیان نمی‌کند، از طرفی منظور او از هر کاری هم که همیشه منطبق است بر حکمت و مشیت ابتدایی او، پس خداوند هرگز دروغ نمی‌گوید، چه به صورت گفتاری و چه غیرگفتاری ... مطابق با بحث‌هایی که کمی قبل در بالای همین پست داشتم ...
پارسا مهر;918545 نوشت:
اگر بخوایید توریه ای رو معتبر بدانیم در کنار دروغ دیگه توریه و دروغ قابل تشخصی نیستن....من به شما بر می گردم به دروغ می گم هوا بارونیه....بعد می گم دروغ نگفتم که من یک سری حرف از دهنم بیرون آوردم...چیزی خلاف واقع نگفتم...گفتم ه و ا ب ا ر و ن ی ه....یک سری حرف رو هجی کردم یا پشت سر هم به زبون آوردم این شما بودی که برداشت دیگری کردی....این توریه بود..دیگه همه جا می تونیم دروغ بگیم و بگیم توریه گفتیم...
یاد پینوکیو افتادم :^oپینوکیو هم هر وقت دماغش دراز می شد می تونست بگه من توریه کردم.دروغ نگفتم که =d>

بله همه جا می‌توانید دروغ بگویید و بعد هم به خودتان بگویید که من که دروغ گفتم بلکه توریه کردم، ولی آیا می‌توانید خودتان را فریب بدهید با آنکه می‌دانید که چه وقت فلان کار را برای منفعت کردید و چه وقت واقعاً‌مصلحتی در کار بوده است؟ ... ظاهراً هر انسانی بخش‌هایی در درون خودش دارد که چندان تسلیم حرف‌های ما نمی‌شوند و عذاب وجدان رهایمان نمی‌کند اگر ما خودمان را به فراموشی نزنیم و با بهانه‌تراشی‌ها و توجیه‌هایی که برای خودمان می‌کنیم به ندای عقل و فطرتمان پشت نکنیم ... (عقل و موعظه‌گر باطنی انسان‌ها همان حجت باطنی خداست و پشت کردن به آن مشابه پشت کردن به پیامبر یا امامی است که اگر بر ما حجت آشکار قرار داده شود ما را به خدا و انجام کار درست دعوت می‌کند) ... «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ﴿٩ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ﴿١٠» ... معمولاً اینطوره که گول زدن دیگران و دروغ گفتن به ایشان ساده‌تر است تا دروغ گفتن به خود، چه آنکه خیلی‌ها برای آنکه بتوانند خودشان را فریب بدهند ابتدا دیگران را فریب می‌دهند و از ایشان در جهت تأیید خودشان برای اشتباهات خودشان تأیید می‌گیرند و بعد به خودشان رو کرده و می‌گویند که یعنی این همه آدم اشتباه می‌کنند و تو راست می‌گویی؟ نه حتماً من اشتباه می‌کنم و این کارم خطا نبوده ... «وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»
پارسا مهر;918545 نوشت:
به نظر شعور و تعقل از نظر شما این است که هرچیزی را بتوان توجیه کرد...هرچیزی را بتوان ماست مالی کرد....از شیر مرغ تا جون آدمیزاد رو بشه توجیه کرد و پذیرفت می شه شعور و آگاهی پررنگ و می شه صفر و یکی نگاه نکردن و می شه شیعه....

نه برادر، من اگر چیزی را به خواست خودم توجیه کنم که البته اسمش هم تأویل به رأی است این کار حرام بوده است، وقتی گفتم یک عده صفر و یکی هستند منظورم این بود که یک تعریف ساده را روی آن پافشاری می‌کنند با آنکه از همان قرآن هم مشخص است که این تعاریف اشتباه هستند، در عوض ما می‌توانیم با همان آیات قران بین ان صفر و یک شرایط متعددی را بیابیم که دیگر آن تعاریف ساده جوابگو نخواهند بود ... کما اینکه در این پست به مقدار کمی این کار را انجام دادیم ... اشتباه شما این بود که وقتی صحبت از نیت می‌کردید گمان می‌کردید منظور ما از نیت این است که کتمان حقیقت بکنیم یا نکنیم، در حالیکه منظور ما در دین از نیت چرایی این کتمان است و نه لزوماً خود اینکه دست آخر کتمان بکنیم یا نکنیم ... این می‌شود همان انعطاف و بلوغی که در شیعه هست و لااقل تا این حد در میان اهل تسنن نیست، البته تا جایی که من دیدم، شاید هم عده‌ای بیایند و بگویند شناخت ما طور دیگری است ...
پارسا مهر;918547 نوشت:
خواهشن به این سوال پاسخ بدید...منظور خدا از قرار دادن عنکبوت در غار چه بوده یا بهتره بگم منظور های خدا چه بوده....آیا یکی از منظور ها این نبوده که مشرکا رو فراری بده و به مشرکا بگه کسی در غار نیست

جواب دادم ... ان شاء الله کافی بوده باشد
موفق باشید ان شاء الله

پارسا مهر;918624 نوشت:
اگر نفهمیده ام مقصرش شخص شما و دوستان فرهیخته ی شما هستند...بنده از خودم معنا و مفهوم توریه را در نیاوردم....از جناب نقطه نقل قول کردم...ایشون نوشته اند:

مثل اینکه شما اگر طوری رفتار کنید که اگرچه خلاف واقع چیزی نگفته باشید اما طرف شما برداشت دیگری را بکند این را توریه می‌گویند ...

خوب طبق معنا و مفهومی که جناب نقطه یا دوست فرهیخته ی شما دادند اگر طوری رفتار کنید که اگر چه خلاف واقع چیزی نگفته باشید اما طرف شما برداشت دیگری را بکند را توریه گویند...خوب من هم گفتم بن بسته و بن بست به هندی یعنی خوش آمدید...خلاف واقع چیزی نگفتم...اگر اشتباه هست..دوست فرهیخته ی شما هم معنای توریه را نفمیده اند...


سلام

آقای نقطه تعریف توریه را درست بیان کرده اند، اما شما با مثالهایی که زده اید گویای انست که معنای آن را نفهمیده اید! لطفاً بیشتر دقت کنید. توضیح اشتباه شما را در باب مثالهایتان عرض کردم.

پارسا مهر;918624 نوشت:
می دانم الان هم شما و هم دوست فرهیخته اگر اشکالی ببینند خواهند گفت، خیر منظور ما چیز دیگه ای بود..منظور ما این بود...خوب هرچه بود، همان منظور را ابتدا می نوشتید دیگر...می دانم، خوب هرچه باشد شما شاگردان مکتب قرآن هستید و قرآن هم هیچوقت منظورش را صاف و پوست کنده و دقیق مطرح نمی کند و هر دم منظور جدیدی رو می کند و تا قیام قیامت کسی منظورش را نخواهد فهمید...چطور انتظار می رود شما منظورتان را درست...حساب شده..دقیق و بدون ابهام مطرح کنید...؟؟؟خیر این انتظار بی جایی از شما و دوستان فرهیخته ی شماست که از شاگردان مکتب قرآن هستید...ببخشید نظرم را رک می گویم...

حکم توریه از لحاظ فقهی متفاوت با دروغ و کذب است و اگر مصادیق توریه در انبیاء الهی که در برخی آیات قرآن بیان شده و مورد تأکید بعض مفسران است قابل اعتنا باشد، هیچ اشکالی ندارد و در فقه شیعه بنا به روایات بسیاری که توسط اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بیان شده جایز است و نمی توان ان را از مصادیق کذب و دروغ دانست. البته اصراری نداریم که شما هم اعتقاد مکتب قران و اهل بیت(ع) شوید، پیشتر هم گفته ام: در مجال اختلاف و عدم پذیرش حق توسط مخالفین، قران به ما آموخته است: "لکم دینکم ولی دین".

پارسا مهر;918624 نوشت:
بنده نمی دانم چرا وقتی باید به اصل مطلب بپردازید تفره می روید...شما می نویسید که ادبیات فرد هندی توریه ای نیست..خوب خدا پدرتان را بیامرزد چرایش را می نوشتید دیگر تا ما هم تفهیم بشویم...آخر کجا در بحث ها کسی بی دلیل اظهار نظری می کند که شما بی دلیل اظهار نظر می کنید....

دلیلش روشن است، چون در سخن گفتن فرد هندی، هیچ قصد عامدانه و آگاهانه ای نهفته نیست بعبارتی فرد هندی می خواسته واقعاً به شما خوش آمد بگوید، قلباً و زباناً قصدش خوش امدگویی بوده، حتی او به اشتراک لفظی بن بست، در زبان هندی و فارسی توجه نداشته و شما بر اساس همان اشتراک لفظی سخن فرد هندی را حمل بر این کرده اید که راه بن است است.

در توریه، علی فرض، بنده فردی هندی و می دانم که در فارسی بن بست چه معنایی دارد، از طرفی خوش ندارم شما از این راه بروید، نیت می کنم به شما با زبان هندی خوش آمدگویی کنم و می گویم "بن بسته، بن بسته" نیت و زبان من به اقتضای زبان هندی خوش امدگویی است، اما آن فرد فارسی زبان، معنای اینکه راه بن بست است را دریافت نموده و باز می گردد. این می شود توریه.

نه آنگونه که شما در فرض مثال گفتید.

پارسا مهر;918624 نوشت:
خوب الحمد الله...شما به نیت توجه داشتید...صدبار بنده گفتم خواهش کردم به نیت توجه کنید...به نیت توجه کنید و شما اصلا در پاسخ اشاره ای به نیت و خواهش بنده نداشتید...اینجا گفتید نیت دروغ بوده...الحمدالله...خوب چرا بنده می گویم نیت خدا هم دروغ بوده اصلا به حرف بنده اهمیت نمی دهید...؟؟چرا بنده از شما خواهش می کنم به این سوال پاسخ بدهید پاسخ ندادید...؟؟؟؟؟؟بنده خواهش کردم به این سوال پاسخ بدهید:
شما اعتقاد دارید که هدف حفظ جان پیامبر بوده همانطور که نوشته اید( ...مشرکان در همان آغاز با دستیابی به پیامبر (ص) مانع رسالتش می شدند...) پس هدف حفظ جان پیامبر و فراری دادن مشرکان بوده...یعنی خدا هرکاری کرده نیتش این بوده بگوید کسی در غار نیست...یعنی نیت خدا اظهار امر خلاف واقع بوده.یعنی نیت دروغ بوده....

چطور نیت خدا دروغ نیست، ولی نیت من در گفتن اینکه باران نمی بارد دروغ می شود؟


در اعتقادات ما (مکتب قران و اهل بیت) اراده و خواست بشری را بدلیل وجود نقص و ضعف و کاستی و محدودیت به هیچ عنوان نمی توان با اراده و خواست خدای متعال مقایسه کرد. فلذا در افعال و نیات بشری (غیر معصومین) امکان دروغ و کذب منتفی نیست اما اراده و خواست خداوند در تحقق امور، دقیقاً منطبق با عدل و صدق و راستی است، بعبارتی وقتی خداوند اراده کاری را می کند حق و صدق، تحقق همان امر است و اگر جز آن بود بر خلاف حق و صدق و راستی بود. (که بیان مطلب گذشت)

پارسا مهر;918624 نوشت:
استاد گرامی نمی دانم چرا انقدر مایلید تاپیک بسته شود...بنده واقعا سوالات جدی ای دارم و اگر شما می توانید پاسخ بدهید...نمی دانم چرا باید از این امر خود داری کنید و تاپیک را ببندید...بنده صاف و پوست کنده سوال پرسیدم و خواهش کردم که پاسخ بدهید بعد آنوقت شما می گویید پاسخ داده شده...خوب به خاطر خواهش بنده اشکالی داشت صاف و پوست کنده یک بار دیگه پاسخ بدهید؟؟حالا باز خواهش دارم به این سوال پاسخ بدهید...نیت خدا مگر این نبود که بگوید کسی در غار نیست..خوب به پیر پیغمبر این نیت دروغ گفتن است...شما می خواهی اسمش را بگذارید توریه....داستان فرق نمی کند...

بنده اصراری بر بستن تایپیک ندارم، اگر از تکرار بدون دلیل مطالب قبلی که پاسخ داده شده و حاشیه دادن و جوپردازی بپرهیزید، بنده در خدمت تان برای پاسخگویی هستم.

گفته شد که غرض خداوند طبق حکمت حکیمانه و سنتش، حفظ جان پیامبر و حفظ غرض رسالت و نبوت و آشکار کردن نشانه و آیت دیگری برای مستضعفین در ایمان بود که در بیان دوستان هم اشاره شد. نه اینکه به کفار و مشرکین القاء کند که کسی در غار نیست؟! زیرا اگر قصد خداوند العیاذ بالله دروغ گفتن بود می توانست به قدرت بی انتهایش و قهاریتش، اصلاً تمام نشانه ها و جای پاهای پیامبر را محو کند و یا با تصرف بر ذهن مشرکین، خودشان را از یاد ببرند تا چه برسد به جستجوی پیامبر (ص) و نظائر آن ... در حالیکه خداوند طبق اراده و قضا و قدر و سنت های خویش، با مأمور کردن عنکبوت، کار خودش را محقق ساخت و اجازه داد مشرکین هم با اتکال به تدبیر خود کار خودشان را تا دهانه غار پیش ببرند و علیرغم وجود همه شواهد (علمی و عینی) مبنی بر حضور پیامبر (ص) در غار، گرفتار غلبه ظن و گمان و خیال محدودشان شوند.

نتیجه اینکه در این اراده حقتعالی هیچ دروغ و توریه ای ملحوظ نیست و همه اش اراده حکیمانه و تحقق سنت قطعی الهی و آیت و نشانه است و در رفتار مشرکین است که علاوه بر بطلان و دروغ، گرفتاری در تبعیت ظن و گمان و خیال که هیچ بهره ای از حق ندارد نهفته است.

پرسش:
[=book antiqua]بر اساس یکی از داستانهای قرآنی؛ پیامبر(ص)، به همراه ابوبکر از دست مشرکان در حال فرار بودند، در غاری پنهان می شوند.... هنگامیکه مشکران به غار می رسند، خدا از طریق معجزه یا هر چیزی، عنکبوتی را در دهانه ی غار قرار می دهد در حالی که تاری را تنیده و دهانه ی غار را بسته! و می شود گفت خدا از این طریق به مشرکانی که در پی پیامبر بودند به دروغ می گوید که کسی در غار نیست! آیا بر این اساس می توان گفت: خداوند دروغ می گوید؟

پاسخ:

سلام و تشکر@};-
در پاسخ به ابهام شما نکاتی را تقدیم می کنیم:

اولاً نمونه های دیگری را نیز می توان به این نمونه و مثال شما افزود نظیر آنکه حضرت ابراهیم(ع) را وقتی نمرودیان با منجنیق در آتش افکندند، همه می دانیم که خاصیت آتش، سوزانندگی است اما به امر خدا آتش بر ابراهیم سرد و سلامت(گلستان) شد، مردم با تحیر می نگریستند، پس (العیاذ بالله) خدا به مردم دروغ گفته بوده که خاصیت تکوینی آتش فقط و فقط سوزانندگی است در حالی که آن طور نبوده بلکه آتش دو جلوه دارد: جلوه سوزانندگی و جلوه گل و بلبل و بوستان؟؟؟ در حالیکه پر واضح است که حق همان است که آتش بطور تکوینی خاصیت و اثر سوزانندگی دارد

اما از آنجایی که همه کائنات مقهور اراده حقتعالی هستند و آتش مخلوق و معلول نمی تواند از تدبیر خالق و علت اصلی و حقیقی خود سرپیچی کند در داستان حضرت ابراهیم(ع) چون اراده خدا بر ادامه حیات وی و پیگیری رسالتش بوده، آتش به امر خدا بر خلاف جریان طبیعی اش بگونه ای اعجازوار به گلستان مبدل می شود و در این پدیده که معجزه الهی بوده هیچ دروغی ملحوظ نیست. یا در داستان معجزات موسی (ع) که چوب خشکی به ماری رونده و جهنده مبدل می شود در حالیکه خاصیت چوب خشکی و سکون و بی تحرکی است و یا در جریان معجزه بازشدن، شکافته شدن و ایستایی رود نیل در حالیکه خاصیت آب رودخانه حرکت و موج است و نظائر آن ...

پس باید بگوییم (العیاذ بالله) خداوند دروغ گفته که خاصیت چوب (عصا) خشکی و سکون و بی تحرکی است و خاصیت آب جاری، حرکت و موج داشتن است؟! در حالیکه بر اهل دقت و نظر ثابت است که بطور طبیعی حق همان است که درباره چوب و آب نزد عقلا مطرح است اما در مقام معجزه و اثبات حقانیت نبوت، از آنجا که همه کائنات و مخلوقات تحت تدبیر و اراده حق تعالی و مقهور قدرت اویند، به امر او بر خلاف طبیعت خود واقعیتی دیگر از قدرت لایزال و بی انتهای الهی را به نمایش می گذارند. این قبیل تمثیلات در معجزات همه انبیاء الهی مطرح بوده و قابل بیان است و هیچکدام دلیل بر دروغگویی خداوند (العیاذبالله) نیست.

ثانیاً در نمونه مثال شما نیز اصل بر همان صادق القول بودن حق تعالی است و از آنجایی که از یک سو سنت خداوند بر امداد رسانی انبیاء و اوصیاء الهی در مسیر رسالتشان است و از سوی دیگر همه کائنات تحت تدبیر و مقهور قدرت اویند، خداوند جلوه هایی از قدرت خویش را در قالب معجزه، یا مستقیم یا از طریق فرشتگان الهی و یا بدستان خود انبیاء برای اثبات حقانیت و امدادرسانی به ایشان جلوه گر می سازد. در این فقره نیز از آنجایی که اگر بطور طبیعی کار پیش می رفت و امداد الهی در کار نبود، مشرکان ،حضرت محمد(ص) را در همان آغاز راه رسالت می یافتند و نقشه شومشان را عملی می کردند،

از این رو به امر خدا، عنکبوتی مأمور به امداد رسانی و خلق آن معجزه می شود تا مشرکان در رسیدن به هدف شومشان ناکام بمانند. بنابراین هیچ دروغی در کار نیست بلکه طبق سنت الهی امداد و وعده های حق خداوند، حق همان بوده که می باید تحقق می یافت و اگر غیر از این بود و مشرکان در همان آغاز با دستیابی به پیامبر (ص) مانع رسالتش می شدند خلاف صادق القول و صادق الوعد بودن خداوند می بود. ضمن اینکه کار عنکبوت تنیدن تار است و تنیدن تار بر سر در غار چندان غیر طبیعی و غیر معمول نیست که شائبه خلف معمول و عدم صداقت داشته باشد، آنچه صرفاً در این امر اعجازگونه جلوه گر است، اقدام بموقع عنکبوت به امر خدای متعال به همان دلایلی که عرض شد برای تنیدن تار بر دهانه غار بوده است.

ثالثاً فرع بر سؤال و ابهام شما باید ببینیم در این جریان، حق محض نزد خدا، چه کسی بوده و باطل و دروغ محض چه کسی بوده است؟ بر اهل معرفت روشن است که رسول مکرم اسلام و عمل او که همان تبلیغ رسالت الهیه است حق محض بوده و کفار و مشرکین و عمل ایشان باطل محض بوده، فلذا حمایت خداوند از پیامبرش در آن داستان اعجازگونه، دفاع از حق محض در برابر باطل و دروغ محض بوده است و این اقدام، عین حق و صدق و درستی است و اگر خلافش اتفاق می افتاد خارج از مدار حقانیت و صداقت و وعده های حق الهی بود. در واقع، آن اقدام خداوند، مکر و تدبیر شایسته خداوند در برابر مکر و تدبیر ناشایست کفار و مشرکین بوده

چنانکه خویش فرموده: : [=book antiqua]"وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ؛ و [دشمنان] مكر ورزيدند و خدا [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و خداوند بهترين مكرانگيزان است"(1) ماده "مکر" در قرآن کریم ۴۳ بار به کار رفته که بیشتر موارد درباره خداوند مطرح شده، (2) بر اساس معنایی که برای "مکر" ذکر شده، مکر جنبه ابزاری دارد و می‌تواند ابزاری برای افعال خیر یا افعال شر قرار گیرد؛ از این رو مکر هم می‌تواند در افعال شر و هم در افعال خیر به کار رود؛ مانند: خوراندن داروی مفید به کودک مریض به وسیله مکر.(3)

و قطعاً مکر و تدبیر خدا در زمره افعال خیر و عین حق و صدق است البته برای دلهای حق جو و حق پذیر، و از آنها که [=book antiqua]"في قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا؛ در دلهای آنان یک نوع بیماری است؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده"(4) انتظار پذیرش حق نمی رود. وانگهی غرض خداوند از ارسال رسل و بعثت آخرین پیامبرش تکمیل و تتمیم دین الهی و صراط حق هدایت و نجات بوده، و طبق قاعده لطف و باستناد صفات کمالی علم و قدرت و حکمت، اقتضاء می کند که خداوند تمام اسباب و لوازم تحقق غرضش را مهیا کند که حفظ جان پیامبر از این جنس و سنخ امدادهاست، اگر در آن داستان، امدادی صورت نمی گرفت و کفر به پیامبر ص دست می یافتند نقشه شومشان (قتل پیامبر) را محقق می ساختند و این یعنی نقض غرض خداوند و این بر خلاف فرض غرض اصلی خداوند و متضاد با قول و وعد صدق و سنت الهی است.

رابعاً در قالب مثال می توان گفت: اگر به فرض عده ای دنبال شخصی می گردند به محلی برسند که درب آنجا را از بیرون قفل شده ببینند (توسط عده ای در حمایت آن فرد از بیرون قفل شده) و جویندگان بر این اساس گمان کنند که آن فرد نمی تواند در این مکان باشد و از جستجوی آن مکان منصرف شوند، آیا این به معنای دروغ و خلاف واقع است؟ از نگاه ما این اقدام، تدبیر و کیاست حامیان و نقص و ضعف جویندگان که به ظن و گمان خود اعتنا کردند را می رساند. زیرا در حالی که فرد مورد نظر داخل آن مکان بوده، جویندگان به ظن و گمان خویش [=book antiqua]"إِنَّ الظَّنَّ لاَ یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً؛به راستی که گمان و خیالات موهوم کسی را بی نیاز از حق نمی گرداند"(5) اکتفا و اتکال کرده و خود را از دستیابی به مطلوبشان محروم ساختند.

در قضیه پیامبر (ص) هم تار عنکبوت بمنزله همان قفل است که خداوند به تدبیر حکیمانه اش در حمایت از پیامبرش بر سر در غار نصب کرده بود و کفار بدلیل نقص و ضعف اندیشه و اتکاء به ظن و گمان از ادامه جستجو در غار صرفنظر کردند. و نیز این نوع حمایت حق مدارانه بمثابه مثالی است که در باره شکافتن رود نیل بیان کردیم، خداوند به تدبیر حکیمانه و قدرت لایزالش(مبتنی بر وعده و سنت حقش) با شکافتن رود نیل بنی اسراییل را از دست فرعونیان رهایی بخشید در این وضعیت، فرعونیان به ظن و گمان و خیال باطل خود که این حالت رود نیل ثابت خواهد ماند به نیل زدند و چنان شد که باید می شد. غافل از اینکه این امداد فقط برای پیروان حق است و شامل دشمنان و کافران نمی شود. چنانکه مشاهده می کنید فرعونیان گرفتار در مکر و تدبیر الهی شده و به دلیل پیروی از ظن و گمان باطل خویش، هلاکت خودشان را رقم زدند نه اینکه گمان شود خداوند العیاذ بالله به فرعونیان دروغ گفته باشد؟!(دقت کنید)

پنجم: اصولاً خدای سبحان، حکیم علی الاطلاق(بدون محدویت) است و طبق یکی از معانی حکمت، خدای سبحان مبرا از هر کار قبیح و زشت و ناپسند است زیرا قبایح و کارهای زشت و ناپسند که دروغ از آن جمله است، یا ناشی از جهل است؛ یا بدلیل ضعف و عجز است و یا منبعث از فقر و ناداری است. در حالی که خدای سبحان به هیچ یک از این صفات متصف نمی شود بلکه او عالم و قادر و غنی علی الاطلاق است که هیچ محدودیت و تنگنایی دامن ربوبی اش را متأثر نمی سازد. اعجاز و مکر و تدبیر امور توسط او همه و همه داخل در حکمت حکیمانه و لم یزلی اوست

که البته فهم و درک معارف توحیدی و این قبیل ظرافت ها و دقایق معرفتی برای کسانی که ذهن و دلشان به شبهات و تشکیکات و تردیدات مشبهان و مشککان آلوده شده چندان سهل و آسان نیست. بعلاوه اگر فرض کنیم ممکن است برخى از گفته هاى خداوند، مخالف با واقع و حقیقت باشد (دروغ و کذب) و یا حتی (توریه)، نمى توان بر آنها اعتماد کرد و این مطلب، خلاف حکمت الهى است که مى خواهد انسان ها، بر گفته هاى او اعتماد و تکیه کرده، راه صلاح و اصلاح را در پیش گیرند. بنابراین از آنجا که لازمه دروغ و کذب و حتی توریه، عدم اعتماد به سخنان خداوند است و این با غرض و حکمت الهى ـ که هدایت مخلوقات و فراهم ساختن وسیله شناخت هاى صحیح براى آنان است ـ ناسازگار مى باشد؛ پس تمامى گفتار خداوند متعال، صادق و راست خواهد بود.(6)

لازم بذکر است؛ با اینکه لفظ توریه در قرآن کریم نیامده است اما جمعی از مفسران بر این باورند که در قرآن آیاتی است که نشان می دهد برخی از پیامبران الهی در شرایط خاص از توریه استفاده کرده اند.(7) در مقابل، عده ای از اهل تفسیر، معتقدند که توریه موجب سلب اطمینان مردم و تردید در رسالت پیامبر خدا می شود و لذا بر نبی جایز نیست که توریه نماید.(8) بنابراین وقتی بنا به اعتقاد برخی از مفسران، نسبت دادن توریه حتی بر پیامبران الهی جایز نیست، تکلیف آن با توجه به مطالبی که در باره واجدیت صفات کمالی و مبرا بودن ذات احدیت از هرگونه نقص و ضعف و محدودیت گفتیم روشن می شود.

نتیجه آنکه غرض خداوند طبق حکمت حکیمانه و سنتش، حفظ جان پیامبر و حفظ غرض رسالت و نبوت و آشکار کردن نشانه و آیت دیگری برای مستضعفین در ایمان بود که به موارد بسیاری اشاره شد، نه اینکه به کفار و مشرکین القاء کند که کسی در غار نیست؟! زیرا اگر قصد خداوند (العیاذ بالله) دروغ گفتن بود می توانست به قدرت بی انتهایش و قهاریتش، اصلاً تمام نشانه ها و جای پاهای پیامبر را محو کند و یا با تصرف بر ذهن مشرکین، خودشان را از یاد خودشان ببرد تا چه برسد به جستجوی پیامبر (ص) و نظائر آن ...

در حالیکه خداوند طبق اراده و قضا و قدر و سنت های خویش، با مأمور کردن عنکبوت، کار خودش را محقق ساخت و اجازه داد مشرکین هم با اتکال به تدبیر خود کار خودشان را تا دهانه غار پیش ببرند و علیرغم وجود همه شواهد (علمی و عینی) مبنی بر حضور پیامبر (ص) در غار، گرفتار غلبه ظن و گمان و خیال محدودشان شوند. بنابراین، در این اراده حقتعالی هیچ دروغ و توریه ای ملحوظ نیست و همه اش اراده حکیمانه و تحقق سنت قطعی الهی و آیت و نشانه است و در رفتار مشرکین است که علاوه بر بطلان و دروغ، گرفتاری در تبعیت ظن و گمان و خیال که هیچ بهره ای از حق ندارد نهفته است.

موفق باشید ...@};-

پی نوشتها___________________________________

  1. آل عمران، 54.
  2. از این رو برخی برای مکر در قرآن کریم خصوصاً در باره خداوند معنای تدبیر و تقدیر را ارائه داده‌اند. قاموس قرآن‏، ج‏۶، ص۲۶۵.
  3. کرانه سعادت، ترجمه سیدمهدی شمس الدین، ص۲۱۳.
  4. بقره، 10.
  5. یونس، 36.
  6. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 117.
  7. توریه حضرت ابراهیم(ع) در دو آیه از قرآن، (صافات/88 و89)، (انبیاء/63) ؛ توریه حضرت یوسف(ع)، (یوسف/70)، (یوسف/76) ؛ توریه حضرت موسی(ع)، (شعرا/20). (ر.ک: سایت تبیان، آیا پیامبر می تواند توریه کند؟).
  8. ترجمه تفسیر المیزان، ج7، ص313.
موضوع قفل شده است