جمع بندی وظیفه پیامبر تبلیغ دین است یا تشریع دین؟

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پرسش:
علمای شیعه و سنی بر این باورند که پیامبر علاوه بر ابلاغ پیام پروردگار، وظیفه تشریع دین را نیز بر عهده داشته و حاکم شرع نیز می باشد، آیا این با اصل توحید در تضاد نیست؟! آیا مستندی برای این ادعا وجود دارد؟

پاسخ:
برای پاسخ به این پرسش، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. اقسام ولایت تشریعی: ولایت بر تشریع و ولایت در تشریع
باید مقدمتا این مطلب را متذکر شد که ولایت تشریعی به دو صورت ولایت بر تشریع یا ولایت در تشریع قابل بحث است:
ولایت بر تشریع بدین معناست که شخص ولایت دارد تا خودش شارع و قانونگذار احکام دینی باشد؛ یعنی نه فقط ابلاغ کننده احکام است بلکه خودش نیز -به صورت محدود یا مطلق- شارع و قانونگذار است و بر دیگران لازم است به حکم الهی از او پیروی کنند.
ولایت در تشریع بدین معناست که شخص ولایت دارد تا در حوزه اجرای احکام الهی در اجتماع، احکام و الزاماتی را تشریع کند. در این صورت، شخص شارع احکام دین نیست اما در حوزه اجرا، لازم الاتباع است و دیگران باید از او پیروی کنند. احکامی که از او از این شان صادر می شوند، جزء دین نیستند اما دینی و لازم الاتباع هستند.

2. سازگاری ولایت تشریعی وتوحید
قبل از بررسی مستندات و اقوال موجود در باب ولایت بر تشریع و ولایت در تشریع، لازم به ذکر است که حتی اگر کسی این دو ولایت را برای نبی یا امام بپذیرد، چون مدعایش این است که مستند به متون دینی، خداوند چنین ولایتی را برای نبی یا امام در نظر گرفته است و ولایت آنها مستقل از ولایت الهی نیست، نباید او را مشرک بدانیم. در واقع، در صورتی شخص مشرک می شود که برای ولایت استقلالی خداوند شریک قائل شود. اما روشن است که طرفداران ولایت تشریعی چنین ادعایی ندارند و ولایت نبی یا امام را برآمده از اراده الهی می دانند. چنین مطلبی نه فقط در باب ولایت تشریعی بلکه در سایر حوزه ها همچون شفاعت و فاعلیت و علم غیب ... نیز جاری است. مثلا در مورد علم غیب، آن را منحصرا برای خودش می داند: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ»(1)؛ اما در جای دیگر تخصیص می زند و می فرماید برخی از آن مطلع هستند: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»(2)

3. ولایت بر تشریع
اما در باب ولایت بر تشریع دو نظر است:

3/1. گروهی با آن موافقند و گروهی مخالف. کسانی که موافق ولایت تشریعی ماذون برای نبی یا امام هستند به این آیات و احادیث استناد می کنند: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(3) سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند؛ همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر[ اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد(و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين(كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.(4)

همچنین به احادیثی از این قبیل استناد می کنند: امام صادق(علیه السلام) فرمود خداوند به پیامبرش علم و محاسن اخلاق آموخت. پس علم و اخلاقش را نیکو نمود و آنگاه که علم و اخلاقش را کامل کرد، فرمود: «إ‌ِنَّک لَعَلى خُلُق‌ٍ عَظِیم‌ٍ.» سپس امور دین و امت را به آن حضرت سپرد تا متولی امور بندگانش شود؛ آنگاه فرمود: «ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.» و به‌راستی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) استوار و موفق و مؤید به روح‌القدس بود؛ همان روحی که در هیچ‌چیز از اموری که مربوط به تدبیر خلق است، لغزش و خطایی از او سر نمی‌زند؛ پس تحت تعلیم علم و اخلاق خداست. سپس آن حضرت مواردی از امور دین را که به آن حضرت واگذار شده است، بیان نموده و فرمودند: خدای عزوجل نماز‌های واجب را دو رکعتی قرار داد که در مجموع ده رکعت شد؛ اما رسول‌الله دو رکعت به آنها اضافه کرد و یک رکعت به نماز مغرب افزود و این اضافات همسان واجب الهی شد؛ به‌گونه‌ای که جز در سفر، ترک آن جایز نیست، و اما یک رکعت مغرب را در سفر و حضر باقی گذاشت و خدای متعال همه این موارد را به آن حضرت اجازه داد؛ ازاین‌رو نمازهای واجب هفده رکعت شد. (5)

3/2. اما مخالفان معتقدند که اولا آیات مربوط ناظر به ولایت تشریعی نیست بلکه نهایتا ناظر به ولایت در امور اجتماعی و قضایی است یعنی در تطبیق احکام و رفع اختلافات قضایی. ثانیا حدیث نیز ناظر به تفویض ولایت تشریعی نیست بلکه ناظر به تفویض بیان احکام است. یعنی خداوند خودش امور را تشریع می کند اما نحوه بیانش را به نبی واگذاشته است. سپس مخالفان به آیات و روایاتی استناد می کنند که صراحتا ولایت تشریعی را از غیرخدا نفی کرده است و احکام را از جانب خداوند می داند نه رسول. از این منظر، رسول فقط موظف به ابلاغ است: «اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ» (6) از چيزى كه از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پيروى كنيد، و از اوليا و معبودهاى ديگر جز او، پيروى نكنيد. اما كمتر متذكّر مى‏ شويد. «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَ»(7) و اين كتاب‏[ قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى ‏كند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احكامى كه خدا نازل كرده، در ميان آنها حكم كن. از هوى و هوسهاى آنان پيروى نكن و از احكام الهى، روى مگردان. ما براى هر كدام از شما، آيين و طريقه روشنى قرار داديم؛ و اگر خدا مى ‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى ‏داد؛ ولى خدا مى ‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد. «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ»(8) اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد! و(از مخالفت فرمان او) بترسيد و اگر روى برگردانيد، (مستحق مجازات خواهيد بود؛ و) بدانيد بر پيامبر ما، جز ابلاغ آشكار، چيز ديگرى نيست. «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» (9) بگو: «خدا را اطاعت كنيد، و از پيامبرش فرمان بريد و اگر سرپيچى نماييد، پيامبر مسئول اعمال خويش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت كنيد، هدايت خواهيد شد؛ و بر پيامبر چيزى جز رساندن آشكار نيست».

به همین جهت، آیاتی که به اطاعت از نبی و ولی اشاره دارند، یا ناظر به ولایت در اجرای احکام در امور عمومی هستند و یا ناظر به مقام ابلاغ. هیچ یک از آنها را نباید به معنای ولایت بر تشریع احکام گرفت بلکه نبی نیز موظف به ابلاغ احکام است و در حوزه اجرا نیز نباید از این حدود تخطی نماید و آنها را تغییر دهد.

4. ولایت در تشریع
اما در حوزه ولایت در تشریع اشتراک نظر است و کمتر کسی مخالف آن است. اصطلاحا به احکام صادر شده از این شان، احکام ولایی گفته می شود. احکام ولایی پیامبر یا امام، احکام متغیر (یا به تعبیر بهتر، تغییرپذیر ) هستند که وابسته به تفاوت موقعیت، متفاوت می شوند اما در زمان صدور و تا زمانی که الزام پابرجاست، آنها نیز واجب لازم الاتباع هستند. به تعبیر فنی، احکام ولایی، جزء اسلام نیستند اما اسلامی هستند و پیروی از آنها نیز لازم است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) متناسب با شان ولایت، احکامی را متناسب با موقعیتی که در آن قرار داشت، وضع می نمود. از آن جایی که اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) واجب است، مردم موظف بودند از این احکام نیز پیروی کنند با این که آن را جزء دین اسلام به حساب نمی آوردند: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»(10)؛ یعنی: « اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر[ اوصياى پيامبر] را. و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد(و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين(كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است». برای فهم بهتر این مساله می توان به حکم مالکیت شخص نسبت به زمینی که آبادش کرده، اشاره کرد که به نظر شافعی این حکم ناشی از شان ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است و اگرچه اسلامی است اما حکم اسلام نمی باشد. همچنین می توان به حکم منع فروش آب زاید بر آبیاری نخل اشاره کرد که به باور برخی از فقهای شیعه ناشی از شان ولایت است و ناظر به موقعیت خاص است وگرنه اصل اولی جواز فروش آبی است که مالکش هستیم.(11)
بنابراین، نبی یا امام ولایت در تشریع دارند. اگر خداوند ما را از اولیایی غیر از خودش برحذر می دارد(همچون آیه 102 سوره مبارکه کهف: « أَ فَحَسِبَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادي مِنْ دُوني‏ أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ نُزُلاً»)، روشن است که منظورش اولیای ناماذون از جانب خودش است وگرنه چرا اطاعت از اولی الامر را لازم کرد و یا چرا اطاعت از رسول را لازم کرد و چرا رسول غیر از قرآن، از احکام دیگر خبر می داد و مثلا کیفیت نماز را مشخص می کرد و یا در حوزه سیاسی احکامی را برای جنگ و ... وضع می نمود؟! روشن است که در قرآن کیفیت اقامه نماز مشخص نشده است اما با این حال، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به نحو خاصی نماز می خواندند و دیگران نیز از او پیروی می کردند:

ابوحمید ساعدی که خود از اصحاب پیامبر است در جمع ده نفر از یاران پیامبر گفت: من به نماز پیامبر از شما داناترم! گفتند: چطور؟ شما که بیشتر از ما از پیامبر پیروی نکرده و بیشتر از ما با ایشان مصاحبت و همراهی نکرده ای؟ گفت: بله. اصحاب گفتند: نماز رسول الله را به ما نشان و معرفی نما. جواب داد: رسول خدا وقتی به نماز می ایستاد، دست ها را تا محاذی شانه هایش، بالا می برد، سپس تکبیر می گفت تا این که بدن ثابت و بی تحرک می شد. حمد و سوره، قرائت می فرمود و به هنگام رکوع دست ها تا شانه بالا و تکبیر می گفت و سپس به رکوع می رفت. در رکوع، بدن حضرت مستقیم بود، طوری که دست ها روی زانو قرار داشت. سر را نه خم و نه بلند می کرد. وقتی سر از رکوع بر می داشت، می فرمود: سمع الله لمن حمده. سپس دست ها را تا محاذی شانه بلند کرده و در حال قیام و سکون بدن، می فرمود: الله اکبر و به سجده می رفت. در سجده دست ها را از بدن دور می کرد، در حالی که انگشتان پای حضرت، باز بود. حضرت بین دو سجده روی پای چپ می نشست. همین طور ادامه می داد تا سلام آخر که حضرت روی پای چپ نشسته و تکیه داده بودند. همه آن ده صحابی گفتند: راست گفتی! نماز رسول الله همان است که نقل کردی.»(12)

5. نتیجه
کوتاه سخن این که ولایت تشریعی به دو صورت متصور است: ولایت بر تشریع و ولایت در تشریع. متفکران مسلمان در این مساله که نبی یا امام، ولایت بر تشریع دارند، اختلاف نظر دارند؛ گروهی موافقند و گروهی مخالف. اما همگی عمدتا در باب ولایت در تشریع اشتراک نظر دارند و برای نبی یا امام چنین شانی را در نظر می گیرند. روشن است که موافقان با ولایت تشریعی، برای مدعای خود مستند دینی ارائه می کنند و اعتقادشان این است که نبی یا امام به اذن الهی دارای ولایت شده اند. بنابراین، مدعای آنها ولایت استقلالی آنها نیست تا محکوم به شرک باشند. آری، در برخی از آیات قرآنی، ولایت منحصرا برای خداست اما می دانیم که ساختار زبانی قرآن به گونه ای است که باید کلیت آن را در نظر گرفت و آیات را به مثابه قرینه ای برای هم در نظر آورد تا به فهم صحیح از آنها برسیم. اگر به کلیت آیات قرآنی بنگریم، متوجه می شویم که خداوند ولایت را برای خودش و برای کسانی که ماذونند در نظر گرفته است. اما کسانی که ماذون نیستند، فاقد ولایت هستند و به همین جهت، از جانب خداوند مذمّت شده اند.

پی نوشت ها:
1. انعام: 59
2. جن: 26-27
3. مائده: 55
4. نساء: 59
5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، انتشارات دارالحدیث، 1387ش، ج1، ص 663
6. اعراف: 2
7. مائده: 48
8. مائده: 92
9. نور: 54
10. نساء: 59
11. صدر، محمد باقر، اقتصادنا، انتشارات دار التعارف، 1402ق، ص726
12. ابی داود، سلیمان، سنن أبی داود، انتشارات دار الرساله العالمیه، 1430 ق، ج‏2، صص50-51


موضوع قفل شده است