وظایف فرشته ها در دنیا و آخرت

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وظایف فرشته ها در دنیا و آخرت

در نظام طولی جهان، ذات حق در رأس همه موجودات قرار دارد و ملائکه، مجریان فرمان او هستند، بین خود ملائکه نیز سلسله مراتب محقق است: بعضی ریاست و فرماندهی دارند و بعضی از اعوان و انصار بشمار می‏روند، میکائیل فرشته مأمور ارزاق، و عزرائیل ملک موت و موکل بر قبض ارواح‏ است، و برای هر یک از آن دو، اعوان و یارانی نیز وجود دارد، هر ملکی‏ پستی مشخص و جایی معین دارد: «و ما منا الا له مقام معلوم؛ هر یک از ما فرشتگان، مقام معینی داریم» (الصافات / 164».
نسبت خدا به موجودات، نسبت آفریدن و ایجاد کردن و تکوین است. تشکیلات و دستگاه او را مانند تشکیلات اجتماعی و روابط قراردادی که در اجتماع بشر دائر است، نباید پنداشت. قرآن کریم تدبیر خلقت را گاهی به خداوند نسبت می دهد و گاهی به فرشتگان. گاه می فرماید: «یدبر الامر من السماء الی الارض؛ خدا امر را از آسمان به زمین تدبیر می کند و می فرستد» (سجده/5) و گاه می فرماید: «فالمدبرات امرا؛ قسم به فرشتگان تدبیر کننده امر» (نازعات/5). گاهی قبض و دریافت نفوس انسانهایی را که می میرند به فرشتگان نسبت می دهد و گاهی به فرشته خاص مرگ. گاهی وحی را به یک فرشته نسبت می دهد: «نزل به به الروح الامین* علی قلبک؛ روح الامین (جبرئیل ) قرآن را بر قلب تو فرود آورد» (شعراء/ 194-193) و گاهی آن را به ذات اقدس احدیت: «انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا؛ ما خود قرآن را بر تو نازل کرده ایم» (دهر/23). این موارد گویای این معنی است که کار خداوند نظام و ترتیب دارد.
در سوره فاطر آیات 1 تا 2 در مورد اوصاف و ویژگیهای فرشتگان می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ * ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما یُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ؛ ستایش مخصوص خداوندى است كه آفریننده آسمانها و زمین است، خداوندى كه فرشتگان را رسولانى قرار داد كه صاحب بالهاى دو گانه و سه گانه و چهارگانه‏اند او هر چه بخواهد در آفرینش مى‏افزاید، او بر هر چیزى قادر است. خداوند هر رحمتى را به روى مردم بگشاید كسى نمى‏تواند جلو آن را بگیرد، و هر چه‏ را امساك كند كسى غیر از او قادر به فرستادن آن نیست، و او عزیز و حكیم است. از آنجا كه تدبیر این عالم از سوى پروردگار- به حكم اینكه عالم، عالم اسباب است- بر عهده فرشتگان گذارده شده، بلافاصله از آفرینش آنها و قدرتهاى عظیمى كه پروردگار در اختیارشان گذارده سخن مى‏گوید. خداوندى كه فرشتگان را رسولانى قرار داد كه داراى بالهاى دو گانه و سه گانه ‏و چهارگانه‏اند. سپس مى‏افزاید: خداوند هر چه بخواهد در آفرینش مى‏افزاید چرا كه او بر هر چیزى قادر و توانا است.
در اینجا سه سؤال مطرح است. نخست اینكه رسالت ملائكه و فرشتگان كه در آیه فوق آمده در چه چیز است؟ آیا رسالت تشریعى است؟ یعنى همان پیام آوردن از سوى خدا براى انبیا، یا رسالت تكوینى است؟ یعنى به عهده گرفتن ماموریتهاى مختلف در جهان آفرینش، چنان كه در بحث نكات به آن اشاره خواهد شد، و یا هر دو جهت است؟ با توجه به اینكه در جمله قبل سخن از آفرینش آسمانها و زمین بود، و در جمله مورد بحث سخن از بالهاى متعدد فرشتگان است كه نشانه‏هاى قدرت آنهاست، و نیز با توجه به اینكه عنوان رسالت را براى همه فرشتگان قائل شده (توجه داشته باشید كه الملائكه جمعى است كه با الف و لام همراه است و معنى عموم مى‏دهد) چنین به نظر مى‏رسد كه رسالت در اینجا در معنى وسیع و گسترده‏اى به كار رفته كه هم رسالت تشریعى را شامل مى‏شود و هم رسالت تكوینى را.
اطلاق رسالت بر رسالت تشریعى و آوردن پیام وحى به انبیاء در قرآن فراوان است، ولى اطلاق آن بر رسالت تكوینى نیز كم نیست. در آیه 21 سوره یونس مى‏خوانیم: «ان ارسلنا یكتبون ما تمكرون؛ رسولان ما (فرشتگان ما) مكرهاى شما را مى‏نویسند» و در آیه 61 انعام مى‏خوانیم: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا؛ تا زمانى كه مرگ یكى از شما فرا رسد رسولان ما قبض روح او مى‏كنند». در آیه 31 سوره عنكبوت در مورد فرشتگانى كه مامور در هم كوبیدن سرزمین قوم لوط بودند آمده است: «و لما جاءت رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَها كانُوا ظالِمِینَ؛ هنگامى كه رسولان ما نزد ابراهیم آمدند گفتند ما اهل این آبادى را هلاك خواهیم كرد چرا كه مردمى ستمگرند». در آیات دیگر قرآن نیز مى‏بینیم ماموریتهاى مختلفى بر عهده فرشتگان گذاشته شده كه رسالتهاى آنها محسوب مى‏شود. بنا بر این رسالت مفهوم وسیعى دارد.
دیگر اینكه منظور از بالهاى فرشتگان آن هم بالهاى دو گانه و سه گانه و چهار گانه چیست؟ بعید نیست منظور از بال و پر در اینجا قدرت جولان و توانایى بر فعالیت بوده باشد كه بعضى از آنها نسبت به بعضى برتر و داراى توانایى بیشترند و به همین جهت براى آنها سلسله مراتب در بالها قائل شده كه بعضى داراى چهار بال (مثنى- دو دو) و بعضى داراى شش بال و بعضى داراى هشت بالند. اجنحه جمع جناح (بر وزن جمال) به معنى بال پرندگان است كه همانند دست براى انسان مى‏باشد، و از آنجا كه بال وسیله نقل و انتقال پرندگان و حركت و فعالیت آنها است گاهى این كلمه در فارسى یا در عربى به عنوان كنایه از وسیله حركت و اعمال قدرت و توانایى به كار مى‏رود، مثلا گفته مى‏شود فلان كس بال و پرش سوخته شد كنایه از اینكه نیروى حركت و توانایى از او سلب گردید، یا فلان كس را زیر بال و پر خود گرفت، یا انسان باید با دو بال علم و عمل پرواز كند، و امثال این تعبیرات كه همگى بیانگر معنى كنایى این كلمه است.

ادامه دارد........

در موارد دیگر نیز تعبیراتى مانند عرش و كرسى و لوح و قلم دیده مى‏شود كه معمولا توجه به مفاهیم معنوى آنها است نه جسم مادى آن. البته بدون قرینه نمى‏توان الفاظ قرآنى را بر غیر معانى ظاهرى آنها حمل كرد، اما در آنجا كه پاى قرائن روشن در كار است مشكلى ایجاد نمى‏شود. در بعضى از روایات آمده است: جبرئیل (پیك وحى خداوند) ششصد بال دارد! و هنگامى كه با این حالت پیامبر اسلام (ص) را ملاقات كرد ما بین زمین و آسمان را پر كرده بود!. یا اینكه خداوند فرشته‏اى دارد كه ما بین نرمى گوش او تا چشمش به اندازه پانصد سال راه به وسیله پرنده‏اى (تیز پرواز) است! . یا اینكه در نهج البلاغه هنگامى كه سخن از عظمت فرشتگان پروردگار در میان است، مى‏فرماید: «و منهم الثابتة فى الارضین السفلى اقدامهم، و المارقة من السماء العلیا اعناقهم، و الخارجة من الاقطار اركانهم، و المناسبة لقوائم العرش اكتافهم؛ بعضى از فرشتگان چنان عظمت دارند كه پاهایشان در طبقات پائین زمین ثابت است و گردنشان از آسمان برین برتر، اركان وجودشان از اقطار جهان بیرون رفته و شانه‏هایشان براى حمل عرش پروردگار متناسب است!» (نهج البلاغه /خطبه 1).
پیدا است كه این گونه تعبیرات را بر جنبه‏هاى جسمانى مادى نمى‏توان حمل كرد، بلكه بیانگر عظمت معنوى و ابعاد قدرت آنها است. اصولا مى‏دانیم بال تنها براى حركت در جو زمین به كار مى‏خورد، چرا كه اطراف كره زمین را هواى فشرده گرفته، و پرندگان به وسیله بالشان روى امواج هوا قرار مى‏گیرند و مى‏توانند بالا و پائین بروند، ولى از محیط جو زمین كه خارج شویم در آنجا كه هوا نیست بال كوچكترین تاثیرى براى حركت ندارد، و از این نظیر درست مانند سائر اعضاء مى‏باشد. از این گذشته فرشته‏اى كه پاهاى او در اعماق زمین و سر او از برترین آسمان بالاتر است نیازى به پرواز جسمانى ندارد! باید بدانیم که بال و پر آنها وسیله فعالیت و حركت و قدرت است كه قرائن فوق براى این هدف به قدر كافى گویا است، همانگونه كه عرش و كرسى گرچه به معنى تختهاى پایه بلند و پایه كوتاه است اما مسلما منظور از آن قدرت پروردگار در ابعاد مختلف جهان مى‏باشد.
سومین سؤال این است كه آیا جمله «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ؛ هر چه بخواهد بر آفرینش خود مى‏افزاید اشاره به افزایش بال و پر فرشتگان است، آن گونه كه بعضى از مفسران گفته‏اند؟ و یا معنى وسیعى دارد كه هم آن را شامل مى‏شود و هم سایر افزایشهایى كه در آفرینش موجودات صورت مى‏گیرد؟ مطلق بودن جمله از یك سو، و بعضى از روایات اسلامى كه در تفسیر آیات فوق وارد شده از سوى دیگر نشان مى‏دهد كه معنى دوم مناسبتر است. از جمله در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (ص) آمده است كه در تفسیر این جمله فرمود: «هو الوجه الحسن، و الصوت الحسن، و الشعر الحسن»: منظور صورت زیبا و صداى زیبا و موى زیبا است!. بعد از بیان خالقیت پروردگار و رسالت فرشتگان كه واسطه فیض‏اند سخن از رحمت او به میان مى‏آورد كه زیربناى تمام عالم هستى است، مى‏فرماید: آنچه را خداوند از رحمت براى مردم بگشاید كسى نمى‏تواند جلو آن را بگیرد و آنچه را باز دارد و امساك كند كسى بعد از او قادر به فرستادن آن نیست. چرا كه او قدرتمندى است شكست ناپذیر و در عین حال حكیم و آگاه.
خلاصه اینكه تمام خزائن رحمت نزد او است و هر كس را لایق ببیند مشمول آن مى‏سازد و هر كجا حكمتش اقتضا كند درهاى آن را مى‏گشاید، و اگر جمله جهانیان دست به دست هم بدهند تا درى را كه او گشوده است ببندند، یا درى را كه او بسته بگشایند، هرگز قادر نخواهند بود، و این در حقیقت شاخه مهمى از توحید است كه منشأ شاخه‏هاى دیگرى مى‏باشد.
طبق آیات قرآن فرشتگان وظائف مهم و بسیار متنوعى از سوى خداوند بر عهده دارند: گروهى حاملان عرشند (حاقه/ 17) و گروهى مدبرات امرند (نازعات/ 5). گروهى فرشتگان قبض ارواحند (اعراف/ 37). خداوند در جای دیگرمی‏فرماید: « قل یتوفیکم ملک الموت الذی وکل بکم؛ بگو قبض روح‏ شما را ملک الموت انجام می‏دهد، فرشته‏ای که موکل برای قبض روح و میراندن افراد است قبض روح می‏کند» (سجده / 11 ). همچنین آیات دیگری است که با هر دوی اینها منافات دارد، مثل اینکه می‏فرماید: «ان الذین توفاهم‏ الملائکه؛ کسانی که فرشتگان جان آنها را می ستانند» (نساء/ 97 )، یا آیه می‏فرماید : « و لو تری اذ یتوفی‏ الذین کفروا الملائکه یضربون وجوههم و ادبرهم و ذوقوا عذاب الحریق؛ و اگر ببینى كافران را هنگامى كه فرشتگان (مرگ)، جانشان را مى‏گیرند و بر صورت و پشت آنها مى‏زنند و (مى‏گویند) بچشید عذاب سوزنده را ( به حال آنان تأسف خواهى خورد)! (انفال/50).
در این آیات می‏گوید فرشتگانی می‏آیند و روحها را قبض می‏کنند. صحبت از فرشتگان است نه یک فرشته. پس در یک‏ جا می‏گوید خود خدا قبض روح می‏کند، در جای دیگر می‏گوید ملک الموت و در یک جا می‏گوید عده‏ای از ملائکه چنین کاری می‏کنند. کدامیک از اینها قبض روح می‏کنند: خدا یا ملک الموت یا عده‏ای از ملائکه؟ فرمود تو اشتباه کرده‏ای. این سه تا با همدیگر منافات ندارد. آنچه که‏ ملک الموت می‏کند، به امر و اراده خداست، از پیش خود کاری نمی‏کند. او مجری اراده پروردگار است بلکه مجرای اراده پروردگار است.
فرشتگان‏ نیز مجری اوامر و جنود ملک الموت هستند، و ملک الموت امر پروردگار را به وسیله آنها انجام می‏دهد. مطلب این است‏ که کار جهان نظام دارد، نظام علت و معلول. هر چیزی در جا و پست خود کار خودش را انجام می‏دهد و همه مجری امر و اراده پروردگار هستند. بنابراین این آیه از آن آیاتی است که قبض روح را نه به خدا نسبت‏ داده است نه به ملک الموت، بلکه به گروهی از فرشتگان که به امر ملک‏ الموت، امر الهی را اجرا می‏کنند نسبت داده است و گروهى مراقبان اعمال بشرند (سوره انفطار/ 10 تا 13). گروهى حافظان انسان از خطرات و حوادثند (انعام/ 61) و گروهى مامور عذاب و مجازات اقوام سركشند (هود- 77). گروهى امدادگران الهى نسبت به مؤمنان در جنگها هستند (احزاب- 9) و بالآخره گروهى مبلغان وحى و آورندگان كتب آسمانى براى انبیاء مى‏باشند (نحل- 2).
در بهشت و جهنم نیز فرشتگان الهی وجود دارند و وظائفی بر عهده آنهاست: جهنمیان خطاب می‏کنند به مالک جهنم «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال انک ماکثون؛ آنها فریاد مى‏كشند: اى مالك دوزخ! (اى كاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)! مى‏گوید: شما در این جا ماندنى هستید!» (زخرف/77). فریاد می‏کنند ای مالک! «لیقض علینا ربک» دیگر نمی‏گویند «ربنا» پروردگارت کار ما را تمام کند. از قرآن چنین استنباط می‏کنیم که آن موجود و آن ملک و فرشته‏ای که‏ اختیاردار جهنم است نامش " مالک " است. این نامگذاری مثل‏ نامگذاریهای دنیا نیست که نامگذاری می‏کنند تا با همدیگر اشتباه نکنند، نام در آنجا یعنی صفت، یعنی حقیقت، غیر از نامگذاری اینجاست که به یکی می‏گوییم " حسن "، حسن یعنی نیک، ولی ما به او می‏گوییم‏ " حسن " نه به اعتبار اینکه نیک است، اسم گذاشته‏ایم، قرارداد کرده‏ایم، ممکن است خیلی هم زشت باشد ما به او بگوییم " حسن ".
اسم‏ گذاری است، غیر از این است که صفت و حقیقت باشد. در اخبار هم زیاد وارد شده که آن فرشته مأمور جهنم نامش " مالک " است و متقابلا خادم‏ بهشت نامش "رضوان" است و این نکته‏ای و لطیفه‏ای دارد. چطور شده‏ که آنجا نگفته‏اند مالک بهشت، گفته‏اند " رضوان "، ولی اینجا گفته‏اند مالک جهنم؟ این برای آن است که در آنجا سخن، سخن خشنودی و رضای پروردگار است، او باب رضوان الهی است، یعنی آن کسی که از خودخواهی و خودپرستی و مالکیت نفس گذشته و تسلیم امر پروردگار و راضی‏ به رضای پروردگار است، او می‏شود بهشتی. این " مالک " که در اینجا گفته می‏شود، مظهری است از آن خودخواهیهای انسان و مالکیت انسان‏ خودش را و خودپرستیهای انسان. این است که نام این شده " مالک " و نام آن شده " رضوان ".


عدل الهی، ص 131-130،
آشنایی با قرآن 5، ص50-49،
تفسير نمونه، ج‏18، ص172-166

موضوع قفل شده است