وسواس در احکام : به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد

تب‌های اولیه

147 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وسواس در احکام : به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد

سلام خواهش می کنم عاجزانه در خواست می کنم کمکم کنین
من تا حدودای چهل صفحه از کتاب بی خیال در مانی رو خوندم حالا خواهش می کنم به داد دل من برسین
میخام باهاتون راحت صحبت کنم من احساس می کنم شیطان درون من رخنه کرده به نوعی چشام و گوشامو کور و کر کرده از هرکی راهنمایی خواستم همه به من گفتن بی اعتنا باش بی خیال باش دستور خدا برای همچین افرادی بی خیالیه ولی انگار نه انگار گوش من بدهکار نیستینی با وجود اینکه به درستی حرف اطرافیانم اعتقاد دارم انگار یک میرویی از درون نمیذاره که من به حرفشون گوش کنم و خودمو از این وضع نجات بدم!
خواهش می کنم به چن تا از افکاری که داره منو نابود می کنه گوش بدین و به من راهکار بدین!
روی میز تلویزیون و خود تلویزیون ما خون ریخته بود بعد من اینو با یه دستمال برطرف کردم حالا هر چن روز روی اونا گرد و خاک میشینه مکافات من از اونجا شروع میشه که میخام اونجا رو گردگیری کنم مامانم میگه با یه دستمال خیس بکش که گردو خاکا بچسبه بهش حالا من همش میترسم که این گردو خاکا بیاد بریزه روی فرشی که جلوی تلویزیونه و ما با پای خیس از اونجا رد شیم و پامون نجس بشه واقعا اعصابم خورد شده!!
یا اینکه من قبلاها خیلی با آرامش میرفتم حموم و غسل می کردم ولی یه افکاری اومد تو ذهن من که تو حموم واقعا مخم کار نمی کنه من قبل از غسل شامپو و صابون میزنم وقتی از حموم میام بیرون روی پوست دستم روی قسمت ساق دستم یه سفیدکایی میزنه که وقتی روشون دست می کشم مثل پودر میریزه من مقلد آقای خامنه ای هستم ایشون می گن در صورتی که صابون جرم داشته باشه مانع وضو هستش حالا این امد به ذهنم که نکنه اینا جرم صابونه زنگ زدم به دفتر ایشون و یه آقایی گفتن نخیر شما غسلتونو بکنین و اینا جرم نیست و چیکار دارین که جرم چیه حالا این فکر همش منو اذیت می کنه که نکنه اون آقا اشتباه جواب منو داده نکنه غسلای من درست نباشه علاوه براین من تو اینترنت خوندم که یه نفر مقلد آقای سیستانی بود و پرسیده بود اون سفیده هایی که روی ناخن بعد از حموم میبنده و با دست برطرف میشه آیا مانع غسله و ایشون گفته بودن بله ولی باز وقتی از دفتر رهبری پرسبدم گفتن به کناره ناخن چه کار دارین غسل بکنین بیاین بیرون حالا دارم یوونه میشم میگم نکنه اشتباه گفته یا اینکه اینا واقعا مانعه همینجور وقتی که یه جایی زخم میشه و روش میبنده ایشون گفتن که پاکه در صورتی که تو اینترنت نآشته بود اگه آبکشی نکنین اون روئه نجسه ر توروخدا کمکم کنین حالم خیلی بده همش فک می کنم اون آقا اشتباه گفته توروخدا به من بگین من چکار کنم نسبت به اون گردوخاک نسبت به این خیالا تازه یه عالمه دیگه از این افکار تو ذهن من هستش دیگه خسته شدم واقعا خسته شدم از شکل و قیافه افتادم ریزش مو پیدا کردم این افکار داره منو از پا درمیاره هردفعه یه موضوع جدید یه فکر پوچ و اذیت کننده دیگه توروخدا راهنماییم کنین!

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام بر شما
ممنون از اعتمادتون
ازخواندن سخنان شما متأثر شدم مي دونم كه حال خوبي نداريد و از اين وضعيت به شدت به هم ريخته ايد و حال و روز خوبي نداريد
بزرگوار قبل از پاسخ لطف كنيد با دقت به پرسش هاي بنده پاسخ دهيد
سن؟
تحصيلات؟
متأهل يا مجرد؟
برنامه زندگي؟
در خانواده كسي وسواس دارد؟
اضطراب يعني چه؟ چند نشانه براش بيان كنيد؟
تا حالا با مشاور فقهي تماس داشته ايد؟ چند بار حدودا؟
با مشاور روان شناس چه طور؟
دارويي مصرف مي كنيد؟
من را به عنوان كارشناس قبول داريد؟
حاضريد به سخنان خوب گوش كنيد و بعد عمل كنيد؟
[/]

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حامی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]
سلام بر شما
خب واقعا بنده نمي دانستم اينجا مطلب گذاشته ايد و اي كاش با پيام خصوصي به من خبر داده بوديد يا با واسطه به من پيام مي داديد.



فرموديد حدود 50 صفحه از كتاب بي خيال درماني را خوانده ايد
اين 50 صفحه هيچ فايده اي هم براتون داشت؟
اگر بله كدام قسمت
اگر نه چه طور؟
[/]

وقتی میخوندم آرامش می گرفتم تا حدودی که آدم باید بی خیال باشه تا زندگیش راحت بگذره ولی بعدش که میومدم رو افکار خودم عذاب وجدان ولم نمیکرد البته تا حدود دو سه تاشو بی خیال میشدم ولی بقیشو نمیتونستمقسمت خاصی نبود هم گفته های سما هم تجربه های دیگران تا حدودی تاثیر داشت
میخاستم اهمیت بدم ولی می گفتم اینا که نمیدونن زندگی من چجوریه حساسیت من نسبت به مسائل چجوریه گاها شده نجاست مثل اون میزمونو که گفتم دیدم ولی نمیتونم بی خیال باشم

[="Tahoma"][="DarkGreen"]بازم از اين كه منتظر مانديد تا تاپيك باز شد عذرخواهي مي كنم
راستش شرايط شما براي بنده كاملا محسوس است و درك مي كنم چون تجربه هايي از اين كار را داشته ام. مي خواهي هم بي خيال شوي انگاري عذاب وجدان داري و هي نفست بهت ميگه كارت درست نيست
تا حالا براي كمك به خودتون از چه شيوه هايي كمك گرفته ايد؟
چه كارهايي كه مي كني آرامشتون بيشتر يا كمي بيشتر ميشه؟
[/]

خواهش می کنم
ممنون که منو درک می کنین
همش با خودم میگم تا یقین به نجاست چیزی ندارم اون چیز پاکه و اینکه هی اینجا نجسه و اونجا نجسه مذخرفه حدودا ده دیقه آرامش میگیرم و بی خیال میشم ولی باز شروع میشه میگه تو از کجا میدونی پاکه مثل همون لباسشویی که گفتم یا همون میز و اون قطره آب
باز هی میگم ائمه ما اینطوری بودن تا یقین نمیکردن اهمیت نمیدادن فکر کنم داستان اون سک و کاسه ماست که تو زمان امام صادق بوده رو شنیدین میخام از اون الهام بگیرم ولی انگار نه انگار انقد منو اذیت می کنه که دیگه کم میارم دلشوره و اضطراب به من حمله می کنه

مامانم بابام دیگه از ددست من کلافه شدن به طوری مامانم از رو فشار هی برام دعاهای بدبد می کنه هی منو لعنت می کنه خودمم دیگه داغون شدم دلم نمیخاد اذیتشون کنم
هی میگم تا یقین نداری بی خیال باش بعد میگم بابا یقین دارم با چشم خودم دیدم خونو یا اون لباسی که نجس به بول بود!!
بعد میگم لباسه رو یقین داری درو لاستیک لباسشویی رو که یقین نداری بعد با خودم میگم مگه میشه اونا نجس نشده باشه!!
تا دلتتون بخاد از این افکار تو ذهنمه حتی وقتی میخام واسه کسی بازگو کنم یا بنویسم بهم فشار میاد میگم مردم کجای کارن و من کجا!!

1- شعري برايتان ارسال مي كنم(پيام خصوصي)
2- تلاش كنيد در دفتر مخصوصي با استفاده از چند رنگ يادداشتش كنيد.
و بعد حفظش كنيد
اگر جايي از ان براي تام نامفهوم بود را فردا بفرماييد
فردا منتظر نتيجه هستم
****
3- من اعتماد كنيد
تا فردا نگران پاك و نجسي نباشيد

4-(بگيد به گردن كارشناس و مراجع)
***
5- اگر چيزي تو ذهنتون وسوسه كرد بگيد الان اداره تعطيله برويد بعد بياييد
مثل اداره هاي ما باهش برخورد كنيد اين قدر اين اتاق و اون اتاق بفرستيدش تا
اجدادش بياييد جلوي چشمش:Nishkhand:
..

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
6- خداي مهربونم براي كفار هم مهربونه چه برسه به من كه عاشق حضرت زهرا سلام عليها هستم گل سر سيد دو جهان
(هر موقع خسته شديد با اين جملات خودتان را شارژ كنيد)

منتظرم گزارش دهيد
موفق باشيد


ممنونشما گفتید منند عرف متدینان رفتار کنیم خب مادر من میدونه اونلباس به بول نجس بوده یا اینکه روی اون میز خون ریخته ولی میگه چون من در توانم. نیست پس ولش می کنم و بیشتر از این نمیتونم خودمو زجر بدم حالا من چکار کنم هر جفتمون میدونیم نجسه ولی مامانم بی خیالش شده و میگه نشاالله که پاکه آیا منم مثل اون باشم؟

بزرگوار قرار شد تا امروز به مسائل فكر نكنيد ها
قرار شد گام به گام با من بياييد
ولي
براي اين كه خيال تون راحت باشه به اين نكته دقت كنيد

خداوند تبارك و تعالي ديني را به حضرت خاتم دادند كه در ذاتش آساني است و قرار نيست ما با درد و رنج دينداري كنيم
دوم
خداوند تبارك و تعالي براي افرادي كه بيمار مي شوند و از نظر ذهني يا جسمي رنجور مي شود تكاليف را سبك تر مي گيرد و اين كار حكيمانه است همين طور كه ما از مثلا فرزند بيماران كار سخت نمي خواهيم
سوم
هفت هشت درصد از بدن ما را خون تشكيل داده خوني كه مايه و مايع حيات است. پس از اين جهت نعمت بزرگي است ولي خداوند فرموده خون ما در بيرون نجس است ولي بايد يقين داشته باشيم كه جايي خوني است.
چهارم
وقتي سخن از يقين مي شود
يعني اين كه مثلا يك فرد دينداري كه به اين راحتي قسم نمي خورد بتواند قسم بخورد كه والله اين قسمت يقينا نجس شده است.
فردي كه وسواس داد و پيوسته شك مي كند نمي تواند چنين قسمي بخورد و بايد به يقين ديگران توجه كند و مانند متعارف عمل كند.

پنجم
درباره نجس بودن ميز تلويزيون اولا بايد يقين داشته باشيد ان لكه هم خون بوده يعني مادرتان نه شما بتواند قسم بخورد مثلا كه يقين دارم نجس است اگر نتواند قسم بخورد اصلا نيازي نيست فكر كنيد كه اگر و مگر هم ندارد پاك پاك پاك است
اگر بتواند قسم بخورد
خب حالا دستمال خيس را كشيده است روي ميز
بعد مي تواند قسم بخورد اين دستمال رطوبتش آن قدر زياد بوده كه جاي ديگري هم ماليده است؟ نيز مي تواند قسم بخورد كه همان قسمت دستمال را ماليدم كه نجس بوده و رطوبتش هم زياد بوده؟ اگر نتواند قسم بخورد باز پاك پاك پاك است
ولي اگر قسم خورد فقط آن چند وسيله نجس شده كه مي تواند قسم بخورد و بگويد دستمال خيس بوده و رطوبت داشته وگرنه باز هم پاك است

[HL]براي اثبات نجس بودن بايد مادرتان ( نه خودتان) بتوانند قسم بخورند
براي پاك بودن نيازي به قسم نيست اصل اين است كه همه چيز پاك است[/HL]

خب اگر مادرتان قسم خورد كه مثلا چند وسيله نجس است از ايشان يا ديگري بخواهيد كه انها را آب كشد ( شما هم برويد برايشان چايي بريزيد اصلا هم نيازي نيست ببينيد چه طوري آب مي كشند و نبايد هم ببينيد و بپرسيد
( قرار شد طبق توصيه هاي بنده جلو برويم پس همين كار را بكنيد وگرنه وقت ديگران ضايع مي شود كه اينجا منتظر مشاوره هست و زندگي خودتون و خانواده)

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

الهه ۱۲;788881 نوشت:
ممنونشما گفتید منند عرف متدینان رفتار کنیم خب مادر من میدونه اونلباس به بول نجس بوده یا اینکه روی اون میز خون ریخته ولی میگه چون من در توانم. نیست پس ولش می کنم و بیشتر از این نمیتونم خودمو زجر بدم حالا من چکار کنم هر جفتمون میدونیم نجسه ولی مامانم بی خیالش شده و میگه نشاالله که پاکه آیا منم مثل اون باشم؟

از قول من به مادر محترم تون سلام برسونيد
بپرسيد شما مي توانيد قسم بخوريد كه والله آن لكه باقي مانده خون است و ميز نجس بوده ياان لباس نجس بوده است (بدون شك و ترديد)؟ دقت كنيد شك و ترديد نه يقين صددرصد[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]يك تجربه
يكي از كارمندان بعد از ساعت كاري خواست ببيندم. خب، تا حدودي حدس زده بودم كه داستان چيه. مثل بقيه موارد اين بار هم با همسرش اختلاف داشت.
مي گفت. كل زندگي ما نجس شده است. دو تا بچه پشت سر همي كوچيك دارم.
گفتم انتظارت از همسرت چيه؟
گفت: انتظار زيادي ندارم. هر وقت هرجاي خونه نجس شد را سريع آب بكشد.
گفتم: چه قدر در نگهداري بچه ها كمكش مي كني؟
گفت: خب وقتي خسته و كوفته مي رسم خونه ديگر رمقي برام نمي مونه كه بخوام كمكش كنم.
كمي سر به سرش گذاشتم بعد گفتم خداييش حاضري كارت را با خانمت عوض كني؟ يعني شما نگهداري بچه ها را به عهده بگيري. خانمت هم يك كار اداري داشته باشد؟
هنوز كلامم منعقد نشده بود كه گفت عمرا
گفتم: ما مردها نمي توانيم از يه بچه شيطون يا نق نقو مراقبت كنيد. نگهداري دوتا بجه پشت سر همي واقعا رمق گير است.
گفتم: چرا خودت آب جايي را كه نجس مي كنن نمي كشي؟
گفت: خب هركسي وظيفه اي دارد؟
گفتم: خب، واقعا براي خانمت هم مقدور نيست تنهايي به اين همه كار برسد اصلا چرا خونه بايد پاك باشه؟
گفت: يعني نجس باشد؟
گفتم: خب چي ميشه؟
گفت: خب آخه آدم ي حالي ميشه؟
گفتم : گفتم از اين حال و روزي كه شما و همسرت و بچه هات دارند بدتره؟
گفت: يعني بذاريم نجس بمونه؟
گفتم: خب پاكي خوبه ولي به چه قيمتي؟ قرار است ما زندگي كنيم و دين به ما آرامش بده ولي اين ديني كه شما داريد بچه هات رو هم بي دين ميكنه.
چي ميشه دو سه سال بي خيال پاك فرش ها بشيد. اصلا مپايي رو فرشي داشته باشيد و بچه ها را تشويق كنيد راحت باشيد اينجا رو تو را خدا مثل خونه خودتون بدونيد:Nishkhand:
شما جايي كه مي خواي نماز بخوني اون هم مهر بايد پاك باشد ولي اگر سجاده هم نجس باشد ولي خشك باشد ايرادي نداره
گفت: ولي اقوام مي پرسند از پاكي و اشكال مي كنن كه شما چرا اين طوريد
گفتم:‌بگيد خونه بچه هامه دلشون مي خواد. اين طوري راحت ترن:khaneh:

[/]

حامی;788964 نوشت:
ولي اين ديني كه شما داريد بچه هات رو هم بي دين ميكنه.

با سلام

نمیدونم این مطلب چقدر علمی هست یا نه ، ولی چیزی که من در افراد وسواسی دیدم اینه که مثل بیماری سرماخوردگی که مسری هست ، مشکل وسواسشون ، به بچه هاشون هم منتقل میشه ، یعنی مثلا مادری که در طفولیت بچه ، خیلی وسواس به خرج میده و هی یکسره به بچه نابالغ ، تذکر پاکی و نجسی میده و خیلی بچه رو بشور بشور میکنه ، احتمالا این بچه در بزرگسالی خودش به وسواس مبتلا میشه...

در کنار راهنمایی ها و توصیه هایی که جناب حامی و سایر عزیزان به شما میکنن ، به شما توصیه میکنم حتما فایل صوتی زیر رو گوش بدید...
سخنرانی استاد فاطمی نیا در مورد وسواس هست

ایشون راه حلهای فوق العاده کاربردی و فوق العاده ساده ای میده که با عمل به اونها ، ان شالله، وسواس در زمینه های مختلف ، مثل غسل و طهارت و.... کامل میتونه مرتفع بشه...

ایشون یک نسخه خیلی شفاف و روشنی برای افراد وسواسی داده باشه
اب پاکی رو روی دست همه میریزه و عمل به دستور ساده ای که میده میتونه معجزه کنه.
لحظه ای درنگ نکنید برای گوش دادن به این فایل ارزشمند.

موفق باشید.

http://media.rasekhoon.net/003/pr/h1...khoon.net).mp3

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

مولکول 68;788968 نوشت:
ولی چیزی که من در افراد وسواسی دیدم اینه که مثل بیماری سرماخوردگی که مسری هست ، مشکل وسواسشون ، به بچه هاشون هم منتقل میشه ،

سلام بر شما
كل هيجان ها مسري اند يعني شما دو سال بنشين نزد ي آدم دل مشنگ و شنگول شاد ميشي
حالا برو پيش ي آدم افسرده، حالت گرفته ميشه
اضطراب ريشه وسواس است و اضطراب افراد وسواسي به نزديكان سرايت مي كند
وسواس ممكن است به تربيت و الگوگيري به فرزندان مستقيم يا غيرمستقيم تحميل شود و اضطراب هم تشديدش كند[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

[/]

سلام، بنده هم شاید مثل خیلی ها که این مطلب رو خوندن این جمله را گفتم که : بعضی ها چه دغدغه هایی دارند و بعضی دیگر غرق در مشکلات و رنج های شدید
اما خب ما حق نداریم قضاوت و سرزنش کنیم، طبیعی هست که وسواس خیلی زیاد اختلال هست و باید درمان بشه
اما یه توصیه دارم وقتی که مدام ذهن تون درگیر میشه یه نگاهی به انسان های رنج دیده بکنید (که متأسفانه خیلی هم زیاد هستند) و این سؤال رو از خودتون بپرسید که آیا این وسواس من قابل مقایسه است با اونا؟!! و حیف نیست با چنین وسواس هایی فرصت های مثبت ‌
رو نابود کنم و خودم رو آزار روانی بدم

ممنون بابت این فایل صوتی به آدم آرامش میده!!

آقای حامی این آدرس باز نمیشه


باز نمیشه این آدرس

حامی;788951 نوشت:

از قول من به مادر محترم تون سلام برسونيد
بپرسيد شما مي توانيد قسم بخوريد كه والله آن لكه باقي مانده خون است و ميز نجس بوده ياان لباس نجس بوده است (بدون شك و ترديد)؟ دقت كنيد شك و ترديد نه يقين صددرصد

خیلی ممنون از راهنماییاتون از صب کمی آرامش گرفتم
ولی دو سوال تو ذهن من وجود داره اونم اینه که یقین صد در صد داره که اون لباس نجس به بول بوده ولی به در و لاستیک لباسشویی یقین نداره
یکی دیگم گفتین اگه که توانست قسم بخوره که روی میز خون بوده یا روی خود تلویزیون ازشون بخواهید اونجا رو آب بکشن ولی امکان آب کشیدن تلویزیون و میز نیست به نظر شما اشکالی نداره؟؟

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

الهه ۱۲;789006 نوشت:
ولی دو سوال تو ذهن من وجود داره اونم اینه که یقین صد در صد داره که اون لباس نجس به بول بوده ولی به در و لاستیک لباسشویی یقین نداره
یکی دیگم گفتین اگه که توانست قسم بخوره که روی میز خون بوده یا روی خود تلویزیون ازشون بخواهید اونجا رو آب بکشن ولی امکان آب کشیدن تلویزیون و میز نیست به نظر شما اشکالی نداره؟؟

سلام
نه چه اشكالي داره؟
در معده و مثانه و رگ هاي ما چيزهايي است كه بعد از خون از بدن شارع گفته ازشون پرهيز كنيم نگفته كه اينا ديگه بمب اتم هستند يا سرطان زا.
بنابراين اگر نشد هيچ ايرادي هم نداره
شما موقع نماز ي مهر و يك سجاده پاك نياز داريد
پيامبر يه بچه گوري مگوري را بغل گرفتن بچه جيش كرد
بابا يا مامان بچه گفت اي داد بي داد پيامبر را نجس و آبروي ما را لكه دار كرد
پيامبر با خونسردي گفتن كاريش نداشته باشيد آرامش اين گوگوري مگوري رو به هم نزنيد و اذيتش نكنين بعدا لباسم رو آب ميكشم
به همين راحتي
...
خب
چه خبر
شعر را حفظ كرديد؟[/]


وَ کانَ رَسُولُ اللهِ یُؤتی بِالصَّبِیِّ الصَّغیِر لِیَدعُوَ لَهُ بِالبَرَکَةِ اَو یُسَمّیهِ،
فَیَأخُذَهُ فَیَضُمُّهُ فی حِجِرهِ تَکَرِمَةً لِاَهلِهِ،فَرُبمَّا بالَ الصَبیّ عَلَیه فیصیح بعضُ مَن رآه حین یَبُول.
فَیَقول: لا تزرموا بِالصَّبِیّ فَیَدَعُهُ حَتّی یَقضی بَولَهُ،ثُمَّ یَفرغَ لَهُ مِن دُعائِهِ او تَستَمینه وَ یَبلُغَ سرورَ اَهلِهِ فیه وَ لا یَرونَ اَنَّهُ تَأَذی بِبَولِ صَبِیّهِم،فَاِذا انصََرَفَواُ غَسَلَ ثَوبَهُ بَعدَهُ



گاهی نوزادی را خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) می آوردند تا آن حضرت، بر او دعا خیر کند، یا نامی برایش انتخاب نماید.
آن حضرت برای تکریم پدر و مادر کودک را در آغوش می گرفت و گاه کودک در آغوش پیامبر (صلی الله علیه و آله)
ادرار می کرد و برخی از کسانی که مشاهده ماجرا بودند برسر کودک فریاد می کشیدند.
امّا حضرت می فرمود: ادرارش را قطع می کنید،و کودک را به حال خود می گذاشت تا ادرارش تمام شود.سپس برایش دعا می کرد. یا نامی برای او انتخاب می نمود وبدین ترتیب باعث سرور و شادی پدر و مادر طفل می گشت و آنها احساس نمی کردند که پیامبر از ادرار فرزندشان ناراحت است و آنگاه آنجا را ترک می کرد و لباس خود را می شست.
مکارم الاخلاق- ص25

حامی;789013 نوشت:

سلام
نه چه اشكالي داره؟
در معده و مثانه و رگ هاي ما چيزهايي است كه بعد از خون از بدن شارع گفته ازشون پرهيز كنيم نگفته كه اينا ديگه بمب اتم هستند يا سرطان زا.
بنابراين اگر نشد هيچ ايرادي هم نداره
شما موقع نماز ي مهر و يك سجاده پاك نياز داريد
پيامبر يه بچه گوري مگوري را بغل گرفتن بچه جيش كرد
بابا يا مامان بچه گفت اي داد بي داد پيامبر را نجس و آبروي ما را لكه دار كرد
پيامبر با خونسردي گفتن كاريش نداشته باشيد آرامش اين گوگوري مگوري رو به هم نزنيد و اذيتش نكنين بعدا لباسم رو آب ميكشم
به همين راحتي
...
خب
چه خبر
شعر را حفظ كرديد؟


نه نتونستم حفظش کنم ولی خط به خطش از ذهنم میاد و رد میشه خیلی جالبه
میدونین بذارین یه چیزی رو راحت بهتون بگم وقتی که این شعرو میخوندم و ماجرای بلالو که در حد توانش سین و شینو ادا می کنه رو میدیدم همش نفسم از درون بهم میگه تو الکی داری ادا درمیاری که من در توانم نیست و خدا بیشتر از این از ما نخواسته همش به خودم میگم تو توان داری پس چون توان داری کم کاری کنی خدا مواخذت می کنه
همش میگم آدمی و تنبلی!! آدمواگه ولش کنی توان هیچ کاری رو نداره پس ما داریم تو جیه می کنیم!!
ببینین افکار من در چ حدیه به خودم میگم کی گفته تو وسواسی تو رفتارات عادیه!!

خیلی ببخشید من هی با افکارم شما رو اذیت می کنم و خستتون می کنم ولی خواهش می کنم جوابمو بدین
اگه روی تلویزیون ومیزش خون ریخته اشکال نداره چون ما اصلا کاری با اونجا نداریم ولی گردوخاکی که روش میشینه و با گردگیری روی فرش میریزه و ممکنه با پای خیس از اونجا رد بشیم چی؟؟

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

الهه ۱۲;789016 نوشت:
خدا مواخذت می کنه

مگه داعش را حمايت كردي
مگه رفتي از بانك بدون ضمانت وام كلان گرفتي
مگه پارتي بازي كردي و جايي استخدام شدي
مگه تو اداره اي كار مي كني و از وسائل انجا بر خلاف قانون استفاده شخصي مي كني؟
مگر با پول بيت المال هر روز ي سفر خارجي و داخلي داري؟
مگر عموي پيامبر را كشتي
مگر پزشكي و زير ميزي كلان ميگري؟
مگر معلم يا دبيري هستي كه تو وقت تدريس كم كاري مي كني و بعد كلاس اضافه مي گذاري و پول مي گيري.؟

....
نه
كاري به كسي نداري مي خواي زندگي خودت را بكني اگر اين كارهاي زشت را هم انجام داده بودي و حق الناس را پايمال كرده بودي راه بازگشت باز است و خدا عاشق فرد توبه كننده است و تو قرانش ميگي خيلي دوستش دارم.
....

خيلي خوبه
بازم اون شعر
را روش كار كنيد
خودتون يا كسي كه از صداش تو خانوده خوشتون مياد بگيد تو گوشي تون بخونه و گوش كنيد[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

الهه ۱۲;789017 نوشت:
خیلی ببخشید من هی با افکارم شما رو اذیت می کنم و خستتون می کنم ولی خواهش می کنم جوابمو بدین
اگه روی تلویزیون ومیزش خون ریخته اشکال نداره چون ما اصلا کاری با اونجا نداریم ولی گردوخاکی که روش میشینه و با گردگیری روی فرش میریزه و ممکنه با پای خیس از اونجا رد بشیم چی؟؟

جواب تونو مي دم
ولي
قول ميديد
بار آخري باشه از من و ديگران سؤال مي كنيد؟[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]يكي از كانديداي خبرگان كه سخنران خوبي هم هستند مي گفتند اين متن را روي منبر استفاده مي كنم

داش مَشتی و مُشت درمانی
یکی از تکنیک های مفید در مبارزه با وسواس با موضوعات دینی مانند غسل و وضو و نماز و...«داش مَشتی و مُشت درمانی» است. مرحوم دهخدا می گوید: «داش مشتی مخفف داداش مشهدی است. در تداول عامه دسته ای از مردم باشند با صفاتی خاص چون : حمیت ، شجاعت ، زورگویی ، تفوق طلبی ، جوانمردی ، لوطی گری ، و از مشخصات آنان سرپیچی از قیود اجتماعی است و زیست به طرز و گونه ای خاص ، اندکی مغایر با پسند عرف و اجتماع.» این تکنیک را جدی بگیرید. برای این که حساسیت احتمالی برخی نسبت به کلمه داش کاهش پیدا کند به حکایت زیر دقت کنید:
«استاد فاطمی نیا می گوید:علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم.
گفت: بابا علی خان کجاست؟
گفتند: تبریز.
راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟
گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا نباشم.»
و یکی از بزرگان از عارفی نقل می کرد که در نجف لاتی بود که ظاهرش غلط انداز بود ولی باطنش افتاده و متواضع بود.

بنابراین بد نیست منش خوب افراد را بگیریم. در جنگ فردی سینه را ستبر کرده بود و دستها را باز نگه داشته بود و حرکت می کرد پیامبر فرمودندکه این نوع تکبر در برابر دشمن خوب است و خدواند این حالت را دوست دارد. تکبر نزد متکبران عین تواضع است. در تکنیک داش مَشتی و مُشت درمانی باید بزنیم به تریپ لوتی گری. تجسم کنید شیطان سراغ شما می آید با کلاه مسخره شیپوریش و مانند گلام در گالیور هی تو دماغی میگه: من می دونم من می دونم وضوت یا غسلت باطله.
این جا ست که بهت بر می خوره و به داش مشتی های دور برت میگه برید کنار خودم حسابشوم میرسم. کمی لبه کلاهتو کج می کنی پاشنه گیوه تو می کشی بالا زنجیرتو یک چرخی دور انگشت اشاره ان می دهی و دستی به سبیلت می کشی و آستین بالا می زنی و سینه را ستبر می کنی و با مشت می زنی تخت سینه اش و پهن زمینش می کنی. بعد پاتو می گذاری روی خر خره شیطان و میگی: «زکی شرّتو کم می کنی یا مادرتو به عزا بشونم جوجه فکسنی.» بعد خیره می شوی تو چشمانش و عربده می کشی:« افتاد؟ خدا به من گفته این طوری عمل کنم من عقشم میکشه که وضوم و غسلم و نماز همگی باطل باشه افتاد ها یا شیر فهمت کنم. حالا پاشو هری.دمتو بذار روی کولتو بزن به چاک. به من میگن داش حالیته؟»[1]






1-بی خیال درمانی، محمدحسین قدیری، ج2، ص145. به نقل از ماهنامه خانه خوبان، 1394.


[/]

حامی;789020 نوشت:
يكي از كانديداي خبرگان كه سخنران خوبي هم هستند مي گفتند اين متن را روي منبر استفاده مي كنم

داش مَشتی و مُشت درمانی
یکی از تکنیک های مفید در مبارزه با وسواس با موضوعات دینی مانند غسل و وضو و نماز و...«داش مَشتی و مُشت درمانی» است. مرحوم دهخدا می گوید: «داش مشتی مخفف داداش مشهدی است. در تداول عامه دسته ای از مردم باشند با صفاتی خاص چون : حمیت ، شجاعت ، زورگویی ، تفوق طلبی ، جوانمردی ، لوطی گری ، و از مشخصات آنان سرپیچی از قیود اجتماعی است و زیست به طرز و گونه ای خاص ، اندکی مغایر با پسند عرف و اجتماع.» این تکنیک را جدی بگیرید. برای این که حساسیت احتمالی برخی نسبت به کلمه داش کاهش پیدا کند به حکایت زیر دقت کنید:
«استاد فاطمی نیا می گوید:علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم.
گفت: بابا علی خان کجاست؟
گفتند: تبریز.
راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟
گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا نباشم.»
و یکی از بزرگان از عارفی نقل می کرد که در نجف لاتی بود که ظاهرش غلط انداز بود ولی باطنش افتاده و متواضع بود.

بنابراین بد نیست منش خوب افراد را بگیریم. در جنگ فردی سینه را ستبر کرده بود و دستها را باز نگه داشته بود و حرکت می کرد پیامبر فرمودندکه این نوع تکبر در برابر دشمن خوب است و خدواند این حالت را دوست دارد. تکبر نزد متکبران عین تواضع است. در تکنیک داش مَشتی و مُشت درمانی باید بزنیم به تریپ لوتی گری. تجسم کنید شیطان سراغ شما می آید با کلاه مسخره شیپوریش و مانند گلام در گالیور هی تو دماغی میگه: من می دونم من می دونم وضوت یا غسلت باطله.
این جا ست که بهت بر می خوره و به داش مشتی های دور برت میگه برید کنار خودم حسابشوم میرسم. کمی لبه کلاهتو کج می کنی پاشنه گیوه تو می کشی بالا زنجیرتو یک چرخی دور انگشت اشاره ان می دهی و دستی به سبیلت می کشی و آستین بالا می زنی و سینه را ستبر می کنی و با مشت می زنی تخت سینه اش و پهن زمینش می کنی. بعد پاتو می گذاری روی خر خره شیطان و میگی: «زکی شرّتو کم می کنی یا مادرتو به عزا بشونم جوجه فکسنی.» بعد خیره می شوی تو چشمانش و عربده می کشی:« افتاد؟ خدا به من گفته این طوری عمل کنم من عقشم میکشه که وضوم و غسلم و نماز همگی باطل باشه افتاد ها یا شیر فهمت کنم. حالا پاشو هری.دمتو بذار روی کولتو بزن به چاک. به من میگن داش حالیته؟»[1]







1-بی خیال درمانی، محمدحسین قدیری، ج2، ص145. به نقل از ماهنامه خانه خوبان، 1394.



خیلی ممنون مرسی بابت راهنماییتون

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام بر شما
پرسيديد

الهه ۱۲;789017 نوشت:
خیلی ببخشید من هی با افکارم شما رو اذیت می کنم و خستتون می کنم ولی خواهش می کنم جوابمو بدین
اگه روی تلویزیون ومیزش خون ریخته اشکال نداره چون ما اصلا کاری با اونجا نداریم ولی گردوخاکی که روش میشینه و با گردگیری روی فرش میریزه و ممکنه با پای خیس از اونجا رد بشیم چی؟؟

گفتم

حامی;789019 نوشت:
جواب تونو مي دم
بار آخري باشه از من و ديگران سؤال مي كنيد؟

پاسخ بنده را نفرموديد ها[/]

حامی;789032 نوشت:
سلام بر شما
پرسيديد

گفتم

پاسخ بنده را نفرموديد ها


بله خیلی ممنون

[="Tahoma"][="DarkGreen"]براي مطالعه
اگر سؤالي بود بپرسيد

دقت كنيد

فرايند عملكرد وسواس



سه بخش شخصيت ما
1- نهاد:khoshgel: سيري ناپذير و لذت جو است = ميگه بابا بي خيالش راحت باش
2- فرامن: :pir:سرزنش گر و تابع ارزش ها است = ميگه اين كار را بكن اون كار را نكن. اين خوبه اون بده

كشمكش و تعارض: ميل به لذت و راحتي ( نهاد):khoshgel: --------------- ميل به نظم و تميزي و ارزشي بودن(فرامن):pir:


3- من::yes: سازسگر و آشتي جو = من ميگه دعوا نكنيد باييد با هم ي طوري كنار بياييد :frind: براي رهايي از فشار تنش ها و كشمكش هاي بالا كه اضطراب زا هم هست مكانيزم هاي دفاعي را به راه مي اندازد: مانند تكرار عمل، شوخي، انكار، گريز، توجيه و..

ادامه..... كليك

[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

الهه ۱۲;789035 نوشت:
بله خیلی ممنون

خب خدا رو شكر
ببينيد دقيقا در منزل خودم اين اتفاق افتاده است
چي شده
انگشت پاي دخترم زخم شد و كف سالن خوني شد. بعد فراموش كرده بود بگويد هنگام تي كشيدن راه رو حسابي نجس شده بود
بعد همه متوجه شديم
چه كار كرديم؟
فكر مي كنيد
چراغ ها را خاموش كرديم و ذكر مصيبت خوانديم؟
گفتم: خب چيزي نيست دنيا اخر نشده
الان امكان آب كشي نيست
بعدا آب مي كشيم فرشي هم پهن كرديم اونجا
و تمام:solh:
خب تو خونه گفتندكي آب مي كشيد؟
گفتم عقلم رو؟
گفتند نه كف سالن رو؟
گفتم كمي كارم كمتر شود ان شاالله در اسرع وقت
ولي 7-8 ماه گذشته و كارم كمتر نشده كه بيشتر شده
خونه تكوني كه مانند زلزله است از خودش فرار بشه از پس زلزله اش نميشه فرار كرد اگر عمري بود همين روزها آب ميكشمش.
نشد هم نشده ديگه
راستش اين قدر گرفتار هستيم كه نبايد براي خودمون گرفتاري بتراشيم
خدا گفته موقع نماز لباس و بدن طاهر باشد من هم[HL] ميگم: چشم قربون[/HL]
شيطون مي گويد اين جا را «همين الان» آب بكش [HL]ميگم: چشم فضول كور[/HL][/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

الهه ۱۲;789017 نوشت:
خیلی ببخشید من هی با افکارم شما رو اذیت می کنم و خستتون می کنم ولی خواهش می کنم جوابمو بدین
اگه روی تلویزیون ومیزش خون ریخته اشکال نداره چون ما اصلا کاری با اونجا نداریم ولی گردوخاکی که روش میشینه و با گردگیری روی فرش میریزه و ممکنه با پای خیس از اونجا رد بشیم چی؟؟

فكر كنم از پيام قبلي جواب را گرفته باشيد
نه اين كه ايرادي نداشته باشد
به هيچ وجه ايرادي ندارد اصلا براي اين كه لج شيطون و نفس فضول را دربياري عمدا از روي همون گردها راه برو
تصور كن شيطان با يك كاه بوقي آنجا روي كنار ميز نشسته
چهار تا بشكن ببخشيد چهار تا بشكن حلال بزنيد و همون شعر را براش بخونيد اگر حفظ نشديد از روي دفترتون بخونيد (حداقل چندتا بيتش رو) البته داستان را به خانواده بگوييد وگرنه تماس مي گيرند اورژانس و بعد هم .....شوك درماني:Nishkhand:[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]يه چيزي يواشكي بگم
گروه فقه نشود:Nishkhand:
سؤال پرسيدن از احكام شرعي طهارت و پاكي براي شما حرام است فعلا
اگر هم خواستيد از همان معشوق درماني در كتاب بي خيال درماني كمك بگيريد. اگر خيلي خيلي خيلي اورژانسي بود ( مراقب باش شيطون خيلي راحت توجيه مي كني كه اورژانسيه خيلي بد جنسه )
فقط و فقط از يك دفتر يا كارشناس مسلط بپرس آن هم يك سؤال.
بگو فعلا من مي خواهم عارف باشم
يه موقع گول نخوريد بگيد مي خواهد به دين عمل نكنم و كافر باشم ها
چون والله اين كارتون مجاهده با نفس است و چون سخت است اجر خيلي يعني بيش از تصور به شما مي رسد و چون دقيقا بي خيالي عين دستور شرع است شما كار عرفاني مي كنيد
اين همان خضر درماني است

به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالك بي خبر نبود ز راه و رسم منزل ها[/]

خضر درماني با پلوي ماهي بدون تيغ

خضر رهي كو كه ما عاجز و درمانده ايم
كعبه مقصود دور، خار مغيلان به پا


داستان حضرت خضر و موسي(ع) در سوره‌ كهف آمده‌است. حضرت موسي چون مي‌دانست حضرت خضر كارهايش حكيمانه و خداپسند است. قول داد كه مطيع باشد و به كارهاي او اعتراض يا اشكالي نكند.
حافظ نيز مي‌گويد: در سير و سلوك شاگرد و راهرو بايد مطيع خضر راه، استاد و راهبرش باشد و به «علم و تجربه‌» او اعتماد كند. هر چند در ظاهر احساس كني، دستورش برخلاف شرع است:
«به مي سجاده رنگين كن گرت پيرمغان گويد.»


ما بايد مطيع شرع و كارشناسان آن يعني مَراجع باشيم تا گرفتار وسواس نشويم و تكاليف شرعي را برخود دشوار نكنيم.
پيامبر مژده دادند كه من براي شما «دين آساني» آورده‌ام.
خداوند در قرآن فرموده: من براي شما آساني مي‌خواهم نه سختي،
و ائمه فرموده‌اند: خداوند دوست دارد فرد با ايمان همان گونه كه واجبات را انجام مي‌دهد و از محرمات دوري مي‌كند، از رخصت‌ها و مجوزهاي ديني استفاده كند و بر خود سخت نگيريد. بسياري از وسواس‌هاي ديني، ريشه در ناآگاهي از دستورات شرع دارد.
[HL]همان‌گونه كه پلو با ماهي پرتيغ، لذت خوردن را از ما مي‌گيرد، وسواس در عبادات، لذت عبادات را از ما سلب مي‌كند.
[/HL]

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع



سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش[1]

[=&quot]تذكر عرفاني

[=&quot]برخي به افراد وسواسي مي گويند به شك و وسواس خدا بي اعتنا باشيد و بگوييد مي خواهم كافر باشم مدتي. اين توصيه اشتباه است. وسواسي چون به تكليفش عمل مي كند و بي اعتنايي سخت است كاري عرفاني انجام مي دهد بنابراين بايد بگويد مي خواهم كار عرفاني انجام دهم با بي خيالي خودم. زندگي به خودي خود گرفتاري و سختي به همراه دارد نبايد براي خودمان گرفتاري بتراشيم. خدا گفته موقع نماز لباس و بدن طاهر باشد بگو: «چشم قربان». شيطان مي گويد اين جا را «همين الان» آب بكش بگو: «چشم فضول كور[=&quot]!»

.......................
[1]. منبع: مثل هاي روان ( تمثيل هاي روان شناختي و تربيتي)، (حرف واو)، محمدحسين قديري، ص98.(مركز مشاوره مأوا وابسته به مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم)



[/HR]

حامی;789043 نوشت:
و همون شعر را براش بخونيد

سلام
ببخشید وسط بحثتون اومدم
ما مشتاق شدیم اون شعر رو بخونیم
اگه اشکالی نداره البته!
میزارینش؟

اگر بدونین حالم چقد ناجوره استرس بهم حمله کرده
دارم سعی می کنم حرفای شما رو عمل کنم ولی از درون داره منو داغون می کنه

ان شاالله که خدا کمکم کنه

الهه ۱۲;789049 نوشت:
اگر بدونین حالم چقد ناجوره استرس بهم حمله کرده
دارم سعی می کنم حرفای شما رو عمل کنم ولی از درون داره منو داغون می کنه

خب شما هم به استرس حمله کنید:yes:



الهه ۱۲;789050 نوشت:
ان شاالله که خدا کمکم کنه

سلام
فعلا رو كمك خدا حساب نكنيد:Nishkhand:
خودتون حركت كنيد ولي بدانيد

يك قدم شما برويد
ده قدم خدا مياد

حامی;789043 نوشت:

فكر كنم از پيام قبلي جواب را گرفته باشيد
نه اين كه ايرادي نداشته باشد
به هيچ وجه ايرادي ندارد اصلا براي اين كه لج شيطون و نفس فضول را دربياري عمدا از روي همون گردها راه برو
تصور كن شيطان با يك كاه بوقي آنجا روي كنار ميز نشسته
چهار تا بشكن ببخشيد چهار تا بشكن حلال بزنيد و همون شعر را براش بخونيد اگر حفظ نشديد از روي دفترتون بخونيد (حداقل چندتا بيتش رو) البته داستان را به خانواده بگوييد وگرنه تماس مي گيرند اورژانس و بعد هم .....شوك درماني:Nishkhand:


اگه عمدا از روش راه برم پس تکلیف جاهای دیگه که نجس میشه چی میشه!!
کلافه شدم حسابی
اصلا انگار حرف تو گوش من نمیره:geristan:

الهه ۱۲;789049 نوشت:
اگر بدونین حالم چقد ناجوره استرس بهم حمله کرده
دارم سعی می کنم حرفای شما رو عمل کنم ولی از درون داره منو داغون می کنه

سگ هار ديديد؟
غريبه و خودي سرش نميشه
استرس چنين حالتي داره
بترسيد و جلو برويد و مديريتش كنيد


معرفی کوتاه:کتاب حاضر، به موضوع ترس و علل آن و روش‌هاي غلبه بر آن اختصاص دارد. نويسنده در کتاب حاضر، با ارائه برنامه‌اي روشن و کاربردي روش‌هاي شناسايي ترس، علل ترس، عواقب تسليم شدن به ترس، شهامت تصميم‌گيري، عمل کردن براي رسيدن به اهداف و رؤياها با وجود ترس را بيان کرده است. وي هم‌چنين، راه‌هاي خلاصي از منفي بافي ذهن، افزايش عزت نفس، داشتن قاطعيت، در اختيار گرفتن زندگي، برگزيدن عشق و اعتماد به جاي ترس و سرانجام تبديل رؤيا به واقعيت و لذت بردن از زندگي را به مخاطب آموخته است.


به نام خدا

با سلام

الهه ۱۲;789060 نوشت:
اگه عمدا از روش راه برم پس تکلیف جاهای دیگه که نجس میشه چی میشه!!
کلافه شدم حسابی
اصلا انگار حرف تو گوش من نمیره

یه ضرب المثلی هست میگه
مورچه چیه که کله پاچش باشه:khaneh:
حالا باز گرد و غبار چیه که بخواد جایی رو نجس کنه

اصلا مگه نجس و پاکی فرمان کیه؟
خوب معلومه فرمان دین

حالا این وسواس چیه؟
فرمان شیطان

خوب حالا شما دارید از کدام فرمان پیروی میکنید؟
و به خاطر چی خودتون رو حرص میدید؟

دختر ایرونی;789065 نوشت:
به نام خدا

با سلام

یه ضرب المثلی هست میگه
مورچه چیه که چش باشه:khaneh:
حالا باز گرد و غبار چیه که بخواد جایی رو نجس کنه

اصلا مگه نجس و پاکی فرمان کیه؟
خوب معلومه فرمان دین

حالا این وسواس چیه؟
فرمان شیطان

خوب حالا شما دارید از کدام فرمان پیروی میکنید؟
و به خاطر چی خودتون رو حرص میدید؟


گردوغبار خودش چیز بزرگی نیس ولی اگه به وسیله خیسی به پام بچسبه خب طبیعتا پامم نجس میشه اونوقته که پام باعث انتقال نجاست میشه

به نام خدا

الهه ۱۲;789067 نوشت:
گردوغبار خودش چیز بزرگی نیس ولی اگه به وسیله خیسی به پام بچسبه خب طبیعتا پامم نجس میشه اونوقته که پام باعث انتقال نجاست میشه

اصلا من یه سوال ازتون میپرسم (که خودم یه جایی خوندم ولی یادم نیست کجا توی همین سایت اسک دین بود)

ببینید شما باید 17 رکعت نماز بخونید با لباس پاک.
خوب حالا فرض کنید قرار باشه که 2 رکعت نماز با لباس نجس بخونید
اونوقت شما با همین گرد و غبار نماز می خونید؟:Cheshmak:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

الهه ۱۲;789067 نوشت:
اگه به وسیله خیسی به پام بچسبه

اين اگرها پدر ما را در مياره
گفتم بايد ديگران( نه شما) بتونن قسم بخورن كه نجس است
گفتم ديگران قسم بخورن چون شما فعلا مثلا سرماخورده ايد بايد استراحت كنيد و اضطراب تون بهتون دروغ ميگه
.....
تو خونه كسي را داشتيد كه وسواسي باشه؟[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

خب مي خواستم بگويم وقتي عمدا مي خواهيد خيال و فكري را از سر بدر كنيد او سمج ميشه و بر مي گرده
در وسواس فكري هم نبايد زياد فكرش رو بكنيم
و گرنه سمج ميشه و بر مي گرده
در برابر خيالات خوب را با اين كلك تقويت كنيد
مثلا بگيد من در تصويرسازي ذهني موفق شده ام وسواس را شكست بدهم ولي نمي خوام به اين پيروزي فكر كنم

[/]

حامی;789072 نوشت:

اين اگرها پدر ما را در مياره
گفتم بايد ديگران( نه شما) بتونن قسم بخورن كه نجس است
گفتم ديگران قسم بخورن چون شما فعلا مثلا سرماخورده ايد بايد استراحت كنيد و اضطراب تون بهتون دروغ ميگه
.....
تو خونه كسي را داشتيد كه وسواسي باشه؟


نه نداشتیم

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;788871 نوشت:
1- شعري برايتان ارسال مي كنم(پيام خصوصي)
2- تلاش كنيد در دفتر مخصوصي با استفاده از چند رنگ يادداشتش كنيد.
و بعد حفظش كنيد
اگر جايي از ان براي تام نامفهوم بود را فردا بفرماييد
فردا منتظر نتيجه هستم
****
3- من اعتماد كنيد
تا فردا نگران پاك و نجسي نباشيد

4-(بگيد به گردن كارشناس و مراجع)
***
5- اگر چيزي تو ذهنتون وسوسه كرد بگيد الان اداره تعطيله برويد بعد بياييد
مثل اداره هاي ما باهش برخورد كنيد اين قدر اين اتاق و اون اتاق بفرستيدش تا
اجدادش بياييد جلوي چشمش
..

6- خداي مهربونم براي كفار هم مهربونه چه برسه به من كه عاشق حضرت زهرا سلام عليها هستم گل سر سيد دو جهان
(هر موقع خسته شديد با اين جملات خودتان را شارژ كنيد)

منتظرم گزارش دهيد
موفق باشيد

سلام
امشب وقتم اينجا تمامه
تمرين هاي بالا را جدي بگيريد
تا فردا
راستي يادتون نره
شما الان بايد استراحت كنيد

حامی;788950 نوشت:
براي اثبات نجس بودن بايد مادرتان ( نه خودتان) بتوانند قسم بخورند
براي پاك بودن نيازي به قسم نيست اصل اين است كه همه چيز پاك است
[/]
موضوع قفل شده است