همسر فرزندان آدم ع ، مخلوق یا موجود ؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=Century Gothic]با سلام
خداى تعالى پس از خلقت آدم ، حوّا را نيز آفريد تا ضمن اين كه آدم را از تنهايى مى رهاند، وسيله اىطبيعى براى ازدياد نسل او در زمين فراهم سازد.
آن دو به فرمان خداى سبحان با هم ازدواج كرده و داراى فرزند شدند.
در تواريخ واحاديث ، تعداد فرزندانى كه آدم از حوّا پيدا كرد مختلف نقل شده است . برخى آن ها را چهل فرزند در پاره اى از روايات صدنفر و برخى بيش از صدها فرزند ذكر كرده اند كه از آن جمله در پسران نام هاى : هابيل ، قابيل (1) و شيث (ياهبة اللّه ) و در دختران نام هاى : عناق ، اقليما، لوزا و... ذكر شده است . (2)
اختلاف ديگرى كه در اين جا به چشم مى خورد، درباره كيفيت ازدواج فرزندان آدم و چگونگى ازدياد نسل او در زمين است .:Sham:
بيشتر تاريخ نويسان و راويان اهل سنت گفته اند: حوّا در دو نوبت چهار فرزند زاييد. نخست قابيل و خواهرش اقليما و سپس هابيل و خواهرش لوزا به دنيا آمدند - يا بالعكس - و پس از آن كه به حد رشد و بلوغ رسيدند، خداوند سبحان امر فرمود (ياخود آدم به اين فكر افتاد) كه هر يك از دختران را به عقد برادر ديگرى درآورد؛ يعنى اقليما را به عقد هابل درآورد و لوزا را به ازدواج قابيل .
به دنبال اين مطلب گفته اند: چون دخترى كه سهم هابيل شده بود زيباتر از همسر قابيل بود، قابيل به اين تقسيم و ازدواج راضى نشد و زبان به اعتراض گشود. سرانجام قرار شد هر كدام جداگانه قربانى اى به درگاه خدا ببرند و قربانى هر كدام كه قبول شد، آن دختر زيبا سهم او شود.(3)

ولى روايات شيعه عمومااين مطلب را نادرست خوانده و گفته اند:
خداوند براى همسرى هابيل حوريه اى فرستاد و براى قابيل همسرى از جنيان انتخاب كرد و نسل آدم از ان دو پديد آمد، علاوه بر اين در چند حديث همسر شيث را نيز حوريه اى از حوريه هاى بهشت ذكر كرده اند.(4)
در برخى از روايات نيز آمده كه همسر هابيل يا شيث از همان زيادى گل آدم و حوّا خلق شد، و موضوع اختلاف قابيل و هابيل را - كه منجر به قتل هابيل گرديد- موضوع وصيت و جانشينى آدم دانسته اند كه بعدا خواهد آمد.:Sham:
و اجمال آن چه از ائمه بزرگوارِ ما در اين باره رسيده اين است كه ازدواج برادر و خواهر در همه اديان حرام بوده و آدم ابوالبشر نيز چنين كارى نكرد و همان خدايى كه خود آدم و حوّا را از گِل آفريد، اين قدرت را داشت كه افراد ديگرى را نيز براى همسرى پسران آدم خلق كند يا از عالم ديگرى بفرستد.:Sham:


[=Century Gothic]از جمله حديث هاى كاملى كه در اين باره داريم ، حديثى است كه عياشى در تفسير خود از سليمان بن خالد روايت كرده كه گويد:
به امام صادق (ع ) عرض كردم : قربانت گردم مردم مى گويند كه حضرت آدم دختر خود را به پسرش ‍ تزويج كرد؟
حضرت صادق (ع ) فرمود: مردم چنين مى گويند، امّا اى سليمان ! آيا ندانسته اى كه پيغمبر فرمود: اگر من مى دانستم آدم دختر خود را به پسرش تزويج كرده بود، من هم (دخترم ) زينب را به پسرم (قاسم ) مى دادم و از آيين آدم پيروى مى كرد.
.
:Sham:
[=Century Gothic] سليمان گويد: گفتم قربانت گردم ! مردم مى گويند سبب اين كه قابيل هابيل را كشت ، آن بود كه به خواهرش رشك برد.
امام فرمود:اى سليمان چگونه اين حرف را مى زنى . آيا شرم ندارى كه چنين سخنى را درباره پيغمبر خدا آدم مى گويى ؟:Sham:
عرض كردم : پس علت قتل هابيل به دست قابيل چه بود؟
حضرت فرمود:درباره وصيّت بود.:Sham:
آن گاه ادامه داده فرمود:اى سليمان ! خداى تبارك و تعالى به آدم وحى فرمود كه وصيّت و اسم اعظم را به هابيل بسپارد با اين كه قابيل از او بزرگ تر بود.:Sham:
قابيل كه از موضوع مطّلع شد، غضبناك گشت و گفت : من سزاوارتر به وصيت بودم و از اين رو آدم بر طبق فرمان الهى به آن دو دستور داد تا قربانى كنند، و چون به درگاه خداوند قربانى بردند، قربانى هابيل قبول شد، ولى از قابيل پذيرفته نگشت .
همين ماجرا سبب شد كه قابيل بر وى رشك برد و او را به قتل برساند.:Sham:

عرض كردم : قربانت گردم !
نسل فرزندان آدم از كجا پيدا شد؟
آيا به جز حوّا زنى و به جز آدم مردى بود؟
حضرت فرمود:اى سليمان ! خداى تبارك و تعالى از حوّا قابيل را به آدم داد و پس از وى هابيل به دنيا آمد. هنگامى كه قابيل به حدّ بلوغ و رشد رسيد، زنى از جنّيان براى او فرستاد و به حضرت آدم وحى كرد تا او را به ازدواج قابيل در آورد.:Sham:
آدم نيز اين كار را كرد و قابيل هم راضى و قانع بود تا اين كه نوبت ازدواج هابيل شد و خدا براى او حوريه اى فرستاد و به آدم وحى فرمود كه او را به ازدواج هابيل در آورد.
:Sham:
حضرت آدم اين كار را كرد و هنگامى كه قابيل برادرش هابيل را كشت ، آن حوريه حامله بود و پس از گذشتن دوران حمل ، پسرى زاييد و آدن نامش را هبة اللّه و به حضرت آدم وحى شد كه وصيت و اسم اعظم را به او بسپارد.

حوّا نيز فرزند ديگرى زاييد و حضرت آدم نامش را شيث گذارد. وقتى او به حدّ رشد و بلوغ رسيد، خداوند حوريّه ديگرى فرستاد و به آدم وحى كرد او را همسرى شيث درآورد.:Sham:
آدم نيز اين كار را كرد و شيث درآورد.

آدم نيز اين كار را كرد و شيث از آن حوريه دخترى پيدا كرد و نامش را حورة گذارد.:Sham:
وقتى آن دختر بزرگ شد، او را به ازدواج هبة اللّه در آورد و نسل آدم از آن دو به وجود آمد. در اين وقت هبة اللّه از دنيا رفت و خداوند به آدم وحى كرد كه وصيت و اسم اعظم را به شيث بسپارد و حضرت آدم نيز اين كار را كرد
.(5)

1- در تورات و برخى كتاب هاى ديگر((قاين )) يا((قائين )) به جاى ((قابيل )) نقل شده است .

2- تاريخ طبرى ،ص 98؛ ابن كثير قصص الانبياء، ج 1، ص 92؛ بحارالانوار، ج 11، ص 225 به بعد.
3- ابن كثير، قصص الانبياء، ج 1، ص 85 و 86؛ كامل ابن اثير، ج 1، ص 41-43.
4- علل الشرائع ، ص 17 و 18؛ بحارالانوار، ج 11، ص 223 به بعد.
5- تفسير عياشى ، ج 1، ص 312.

رضا;76328 نوشت:
[=Century Gothic]
بيشتر تاريخ نويسان و راويان اهل سنت گفته اند: حوّا در دو نوبت چهار فرزند زاييد. نخست قابيل و خواهرش اقليما و سپس هابيل و خواهرش لوزا به دنيا آمدند - يا بالعكس - و پس از آن كه به حد رشد و بلوغ رسيدند، خداوند سبحان امر فرمود (ياخود آدم به اين فكر افتاد) كه هر يك از دختران را به عقد برادر ديگرى درآورد؛ يعنى اقليما را به عقد هابل درآورد و لوزا را به ازدواج قابيل .
به دنبال اين مطلب گفته اند: چون دخترى كه سهم هابيل شده بود زيباتر از همسر قابيل بود، قابيل به اين تقسيم و ازدواج راضى نشد و زبان به اعتراض گشود. سرانجام قرار شد هر كدام جداگانه قربانى اى به درگاه خدا ببرند و قربانى هر كدام كه قبول شد، آن دختر زيبا سهم او شود.(3)

ولى روايات شيعه عمومااين مطلب را نادرست خوانده و گفته اند:
خداوند براى همسرى هابيل حوريه اى فرستاد و براى قابيل همسرى از جنيان انتخاب كرد و نسل آدم از ان دو پديد آمد، علاوه بر اين در چند حديث همسر شيث را نيز حوريه اى از حوريه هاى بهشت ذكر كرده اند.(4)
در برخى از روايات نيز آمده كه همسر هابيل يا شيث از همان زيادى گل آدم و حوّا خلق شد، و موضوع اختلاف قابيل و هابيل را - كه منجر به قتل هابيل گرديد- موضوع وصيت و جانشينى آدم دانسته اند كه بعدا خواهد آمد.:Sham:

سلام :Gol:
با تشکر از کارشناس محترم
روایت زیبایی را نقل کرده اید که می توان ظاهرش را پذیرفت هرچند خالی از اشکال به نظر نمی رسد
ما اصولی را اینجا مطرح می کنیم که نتیجه اش اعراض از بعضی ظواهر روایت است یعنی باید ظاهر روایت را به نحو دیگری فهمید .
1- پیامبر اکرم ص ازدواج فرزندان آدم ع را رد فرمودند چه اینکه این ازدواج منافر فطرت انسان است و خدا به امر منافر فطرت امر نمی کند .
2- ازدواج با فرشتگاه ممتنع است چون فرشتگان موجودات مجرد عقلی اند و اصلا جنبه جسمانی ندارند لذا ما همان کلمه حوری را می پذیریم و آن را حمل بر زن زیبای غیر عادی می کنیم .
3- از دواج با اجنه نیز با فطرت الهی انسان سازگار نیست چه اینکه انسان و جن دو موجود متفاوتند و از لحاظ خلقت ( خاک و آتش ) اختلاف دارند . دیگر اینکه در ازدواج نتیجه و مولود تابع جنس اخس است و این معنایش غلبه بعد جنی فرزند قابیل بر خواص انسی آن است که حتی در جسم او این غلبه محسوس خواهد بود . لذا در فرزندان آدم ع این خصلت استمرار یافته و باقی می ماند واین با حکمت الهی سازگار نیست لذا می توان زن قابیل را باز زنی مخلوق و غیر عادی اما متناسب با ویژگیهای خودش دانست که فرمود : الخبیثات للخبیثین
4- همه می انیم که انبیاء الهی به اذن الله قدرت خلق داشته اند و در همین روایت شریف هم بحث خلقت مطرح است و چون هیچ امر الهی بدون سبب نمی شود می توان این خلقت را به خود حضرت آدم ع نسبت داد فلذا می توان پذیرفت که همسران فرزندان حضرت آدم ع همه مخلوق اراده الهی حضرت آدم ع باشند اما بواسطه استبعاد مخاطبان ائمه ع ایشان از بیان واقع امر پرهیز می کرده و با بیانی قابل فهم مطلب را القا می فرموده اند . ضمن اینکه در این روایت هیچ سخنی از همسران دختران حضرت آدم ع به میان نیامده درحالیکه نیاز به همسر در زن و مرد یکسان است .
این دلیل یعنی مخلوق اراده آدم ع بودن همسران فرزندان ایشان مصداق وجود مقتضی و فقدان مانع است و آنرا بهترین راه حل می توان به حساب آورد .
موفق در پناه حق:Gol:

.یا ستار..

با سلام..

قران می گوید:

و بثّ منهما رجالا كثيرا و نساء..

از آن دو تن خلقى بسيار در اطراف عالم از مرد و زن بر انگيخت (پراکنده ساخت)...

این ایه در این حکم هر دو را دخیل قرار داده است و همه نسل را از خود ان دو یا از جنس اندو دانسته است، نتیجتا نسل کنونی بشر از اندوست ؛نه از یک نفر انهاست؛ نه از غیر خود انها وگرنه می فرمود ..و بث منهما و من غيرهما....نتیجتا بحث حوری و جن منتفی است؛چون هر دوی انها نظامی مغایر با نظام مادی دارند...

البته درست هم هست؛چون حکم ازدواج یک امر شرعی است ؛مثلا حکم ازدواج چندین خواهر با هم برای یک مرد حلال بود والان حرام است...و در موارد شرعی حکم ؛حکم خداست..یک موقع بخواهد حلال است و یک موقع حرام..

یا حق

erfan_alavi;76466 نوشت:
و بثّ منهما رجالا كثيرا و نساء.. از آن دو تن خلقى بسيار در اطراف عالم از مرد و زن بر انگيخت (پراکنده ساخت)... این ایه در این حکم هر دو را دخیل قرار داده است و همه نسل را از خود ان دو یا از جنس اندو دانسته است، نتیجتا نسل کنونی بشر از اندوست ؛نه از یک نفر انهاست؛ نه از غیر خود انها وگرنه می فرمود ..و بث منهما و من غيرهما....نتیجتا بحث حوری و جن منتفی است؛چون هر دوی انها نظامی مغایر با نظام مادی دارند... البته درست هم هست؛چون حکم ازدواج یک امر شرعی است ؛مثلا حکم ازدواج چندین خواهر با هم برای یک مرد حلال بود والان حرام است...و در موارد شرعی حکم ؛حکم خداست..یک موقع بخواهد حلال است و یک موقع حرام..

سلام :Gol:
با تشکر از اظهر نظرتون
1- برای تحقق بث از منهما همان فرزندان اولیه کافی است
2- احکام شرعی بر اساس مصالح و مفاسد واقعی در متن تکوین است و نمی توان این امر را نادیده گرفت ضمن اینکه انسان فطرتا از ازدواج با خواهر و برادر خود انزجار دارد . این چیزی که شما فرمودید با روایت بالا هم سازگاری ندارد و مطابق رای علامه طباطبایی است که بعضی بزرگان که از ایشان کمتر نیستند از جمله علامه حسن زاده آملی مقبول واقع نشده است به دلیل فوق الذکر
موفق در پناه حق
:Gol:

.یا ستار..

با سلام..

جناب حامد ؛امری که برای نفس تکوینی باشد از دایره اختیار خارج می گردد به عبارتی ؛حکم ضرورت را می رساند ؛نتیجتا اگر این امر ؛امری تکوینی باشد باید اصلا یک شخص این عمل را با اختیار انجام نداده باشد ؛چون خارج از دایره اختیار است چون بالضروره عدم انجام ان در تکوین نفس نهاده شده است؛...

پس اعمال شرعی هیچکدام در تکوین شما گذارده نشده است چون اگر اینطور بود حتی یک نفر هم نبود که ترک شرعیات را بکند؛چون امور تکوینی عینی و حقیقی هستند ؛مانند رابطه بین عمل هاضمه و غذا ویا همین درک حسی که در انسان موجود است اینها ؛ضرورت را می رساند و لی در احکام اختیاری که احکام شرعی دایر مدار ان قرار دارد ؛اینها اموری اعتباری است یعنی از سنخ بایدها می باشد ؛چون خدا حکم کرده باید اجرا شود ؛ یعنی دلتان بخواهد نماز می خوانید ؛نخواهید نمی خوانید ؛به هیچ جا هم بر نمی خورد.....

در ثانی وقتی همه نسل به این دو برگردد؛نتیجتا نباید چیزی خارج از این دو وارد موضوع گردد؛نتیجتا فرزندان انها نیز دایر بر چنین مداری قرار می گیرند ؛وباید به این دو بر گردند و همچنین نسل فرزندان حضرت ادم ؛نتیجتا چه از طرف مذکر و چه از طرف مونث ؛حکم خارج از ان موضوعیتی ندارد ؛چون باعث خارج شدن ان از این حکم می گردد؛چون انگاه نسل دیگر به این دو بر نمی گردد؛بلکه به این دو نفر و غیرهما بر می گردد و این خلاف نص ایه است....

در احتجاج از امام سجاد ع آمده که در حدیثى و گفتگوئى که با مردى قرشى داشته سخن بدینجا رسانده که: "هابیل"، با"لوزا"خواهر همزاى"قابیل"ازدواج کرد و "قابیل"با"اقلیما"، همزاى هابیل، راوى مى‏گوید: مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟فرمود: آرى، مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان امروز است، راوى مى‏گوید: حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را مى‏کنند و ما آن را باطل مى‏دانیم براى این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام مى‏دهند، آنگاه اضافه نمود: منکر این مطلب نباش براى اینکه درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟در عین حال مى‏بینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکم شریعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود...

خلاصه اینکه اگر صد نسل بعد از حضرت ادم باز کسی خارج از این این دایره وارد شود و نسل ادامه پیدا نماید ؛باز نص ایه مورد اشکال واقع می گردد؛و نسل به ان دو برگشت نمی گردد ؛پس این نسل هر چه باشد باید خارج از خودش نباشد چه از طرف مونث چه از طرف مذکر......

اگر قانع نشدید با دلایل عقلی ادامه می دهیم...

یا حق

erfan_alavi;76539 نوشت:
پس اعمال شرعی هیچکدام در تکوین شما گذارده نشده است چون اگر اینطور بود حتی یک نفر هم نبود که ترک شرعیات را بکند؛چون امور تکوینی عینی و حقیقی هستند ؛مانند رابطه بین عمل هاضمه و غذا ویا همین درک حسی که در انسان موجود است اینها ؛ضرورت را می رساند و لی در احکام اختیاری که احکام شرعی دایر مدار ان قرار دارد ؛اینها اموری اعتباری است یعنی از سنخ بایدها می باشد ؛چون خدا حکم کرده باید اجرا شود ؛ یعنی دلتان بخواهد نماز می خوانید ؛نخواهید نمی خوانید ؛به هیچ جا هم بر نمی خورد.....

سلام
عرفان عزیز
گرسنگی از امور تکوینی است یا خیر ؟ آیا شما برای خوردن مجبورید ؟
تکوینیات در شوون مختلفی قرار دارند . مثلا در مرتبه نفس نباتی که کار گردش خون را انجام می دهد و شما در آن اختیاری ندارید . اما وقتی به مرتبه نفس حیوانی می رسیم فطریات به نحو مقتضی و تمایل دهنده در شما ظهور می کند مثلا خوردن و آشامیدن و نکاح و ... همه اینها را شما با اختیار انجام می دهید و صدورشان از شما غیر اختیاری نیست . و احکام بر این امور اختیاری مترتب می شوند .
ضمن اینکه اتفاق علمای شیعه بر این است که احکام شرعی ناشی از مصالح و مفاسد حقیقیه است . مراجعه بفرمایید!

اگر احکام بر اساس مصالح و مفاسد حقیقیه تکوینی نباشد قائل شدن به اثر هم بالاعتبار خواهد بود یعنی اینکه نماز خواندن شما به واقع هیچ اثری ندارد اثرش فقط برای اینستکه که خدا گفته است و این عقیده علماء شیعه نیست عقیده اهل سنت است .

erfan_alavi;76539 نوشت:
در ثانی وقتی همه نسل به این دو برگردد؛نتیجتا نباید چیزی خارج از این دو وارد موضوع گردد؛نتیجتا فرزندان انها نیز دایر بر چنین مداری قرار می گیرند

باز هم عرض می شود برای بث منهما فرزندان اولیه کافیند و ورود غیر به آن ضرر نمی زند ببینید می گویند ائمه فرزندان رسول الله هستند در حالیکه بسیاری از مادران ائمه از غیر بنی هاشم و قریش بوده اند . ضمن اینکه در جمله مربوطه لفظی که دلالت بر انحصار بث منهما بکند هم وجود ندارد .
erfan_alavi;76539 نوشت:
در احتجاج از امام سجاد ع آمده که در حدیثى و گفتگوئى که با مردى قرشى داشته سخن بدینجا رسانده که: "هابیل"، با"لوزا"خواهر همزاى"قابیل"ازدواج کرد و "قابیل"با"اقلیما"، همزاى هابیل، راوى مى‏گوید: مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟فرمود: آرى، مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان امروز است، راوى مى‏گوید: حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را مى‏کنند و ما آن را باطل مى‏دانیم براى این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام مى‏دهند، آنگاه اضافه نمود: منکر این مطلب نباش براى اینکه درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا است که چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟در عین حال مى‏بینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکم شریعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود...

آشنایان به مسائل فقهی می دانند که گاهی معتبرترین روایات بخاطر مخالفت با اصول طرح می شوند . این که در احکام عملی است که ظنیات در آن صاحب شانی بلندند چه رسد در معارف جزئیه که این ظنیات معتبر نیستند یعنی نیازی به تعبد بدانها نیست و چون امثال این روایات خلاف اصلند هم در احکام ( که ازدواج خواهر و برادر در تمام شرایع ممنوع است ) هم در معارف که خداوند به منافر فطرت امر نمی کند مورد استناد نیستند .
موفق در پناه حق
:Gol:

..یا ستار..

با سلام..

دوست عزیز رابطه بین غذا و هاضمه یک رابطه تکوینی است ؛و این امر وجودی است که منجر به فرعیت گرسنگی و تشنگی می گردد؛والا در مرتبه فرع و عمل که دیگر بحث اختیار جایگاهی ندارد گرسنگی و تشنگی منتج از ان رابطه بین دستگاه هاضمه و غذاست و این رابطه تکوینی است ؛یعنی این یکرابطه ضروری است ولی اثر ان که منجر به حس گرسنگی و تشنگی می گردد فرع بر این قضیه است واز ان منتج می گردد؛نتیجتا اینکه شما با اختیار غذا نخورید فرق می کند با منشا و اصل حس ان که رابطه ای وجودی بین عضوها می باشد....

توجه می کنید...

در ثانی احکام شرعی همه از جنس اعتباریات می باشد؛ولی چون منتج به امور حقیقی از قبیل پاداش و جزا می گردد به انها حقایق نسبی می گویند ،یعنی بر حسب نسبت با یک امر عینی حقیقی هستند ولی ذاتا اعتباری هستند..یعنی عینیتی در ورای خارجی ندارند...

در مورد ازدواج بین فرزندان ادم ؛شما اگر هزار روایت بیاورید که مخالف عقل و نقل قطعی یعنی قران باشد ارزشی ندارد....

اخر اینکه ؛اصل پرستش و دین فطری است یعنی انسان میل به ان دارد ؛نتیجتا احکام ان نیز تنافی با فطرت نمی باشند؛ولی چیزی که هست احکام الهی تابع مصالح است نتیجتا ممکن است جایی مغایر فطرت حکمی صادر گردد در حالی که منافی با ان نیست ؛احکام ناسخ و منسوخ تابع چنین موردی هستند....

مثلا ازدواج با چندین خواهر تنافی با فطرت ندارد ؛ولی مغایر با حکم منسوخ است؛اینها همه تابع مصالح هستند و جایی که بی عفتی شایع گردد ؛مصالح تعلق به علل ان می گردد ؛نتیجتا الان به حکم همچین موردی ازدواج با محارم حرام است؛نه اینکه اصلا نشود این کار را انجام داد ؛بلکه همچین چیزی می شود ولی چون خدا گفته این کار را نکن نباید انجام داد....احکام تکوینی از جنس کن می باشد و در تعلقات تکوینی بحث انجام دادن وندادن بی معنا است...

یا حق

اساتید گرامی و مدیریت سایت خواهشمندم نظر نهایی شیعه در این خصوص را اعلام فرمائید.ضمنا از مباحثات شما خیلی لذت بردم.

مشتاق هدایت;88958 نوشت:
اساتید گرامی و مدیریت سایت خواهشمندم نظر نهایی شیعه در این خصوص را اعلام فرمائید.ضمنا از مباحثات شما خیلی لذت بردم.

سلام :Gol:
بنده انتظار مطلب جدیدی ندارم . آنچه ما عرض کردیم جدیدنرین حرف بود که مبنا هم دارد .
موفق در پناه حق

حامد;76296 نوشت:
سلام :Gol:
یکی از مباحث داغ در تاریخ زندگی بشر از نطر متدینین ازدواج فرزندان حضرت آدمه ع
نظرات مختلفی در این مورده :
1- ازدواج با فرشتگان
2- ازدواج با اجنه
3- ازدواج با همدیگر
4- ازدواج با انسان نماها
و اما یک نظریه جنجالی یعنی از این به بعد :
5- ازدواج با همسرانی مخلوق
یعنی چه ؟
یعنی همسرانی که به اراده حضرت آدم یا خود فرزندان او ایجاد شده اند .
اصلا این ممکنه یا نه ؟
دلیل رد و قبولتان را بنویسید .
موفق در پناه حق:Gol:
با سلام:Gol:

در ایـن باره در میان دانشمندان اسلامی دو نظر وجود دارد و هر کدام برای خود دلایلی از قرآن و روایات ذکر کرده اند.

نظریه اول:
در آن زمان هنوز قانون تحریم ازدواج خـواهر و برادر از طرف خداوند قرار داده نشده بود و چون راهی برای بقای نسل بشر غیر از این راه نبود، از این جهت ازدواج آنان با یکدیگر صورت گرفته است؛ ناگفته پیداست که دستگاه قانون گذاری از آن خداست. «إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ» «حکم تنها از آن خداست»(1)

چه اشکال دارد که به طور مـوقـت بـرای گـروهـی از راه ضرورت این گونه ازدواج در آن زمان بلا مانع و مباح باشد و برای دیـگـران عـموما تحریم ابدی شود؟

طرفداران این نظریه از ظواهر قرآن با این آیه برای خود دلیل مـی آورنـد: «وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیرًا وَ نِساءً» «و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت»(2).

ظاهر این آیه می گوید که نسل بشر فقط به وسیله این دو تن به وجود آمده است و اگرغیر از این دو در بقای نسل او دخالت داشتند باید بفرماید"و بث منهما و من غیرهما" یعنی به وسیله این دو و غیر آنان

نظریه دوم:
چون ازدواج با محارم یک عـمـل قـبـیح و زشت است، لذا ازدواج فرزندان آدم(ع) با یکدیگر ممکن نبوده و فرزندان آدم(ع) با دخترانی از نژاد و نسل دیگر که در روی زمین بودند ویا با فرشتگان و یا اجنه ازدواج کـردنـد، بـعـدا کـه فرزندان آنها با هم پسر عمو شدند زناشویی در میان خود آنان صورت پـذیـرفت و این نظر را نیز بعضی از روایات تایید می کند، زیرا نسل آدم نخستین انسان روی زمین نبوده، بلکه پیش ازاو نیزانسان هایی در زمین زندگی می کرده اند.

حـاصل این که: طبق نظریه دوم ممکن است گفته شود که پسران آدم با بقایای انسان های پیشین که قبل از خلقت آدم و حوا در روی زمین زندگی می کردند ، ازدواج کرده اند و از گفتگوی خدا با فرشتگان درباره آفرینش آدم در روی زمین استفاده می شود که قبل از آدم و حوا انسان هایی در روی زمین زندگی می کردند و این حقیقت از روایات نیز استفاده می شود.(3)

اما علامه طباطبائی (ره) در خصوص موضوع ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) با یکدیگر چنین نظری دارد: از ظاهر اطلاق آيه شريفه زير كه مى‏فرمايد: "و بث منهما رجالا كثيرا و نساء... "به بيانى كه گذشت‏بر مى‏آيد كه در انتشار نسل بشر غير از آدم و همسرش هيچ كس ديگرى دخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهى به اين دو تن بوده و بس، نه هيچ زنى از غير بشر دخالت داشته، و نه هيچ مردى، چون قرآن كريم در انتشار اين نسل تنها آدم و حوا را مبدا دانسته، و اگر غير از آدم و حوا مردى يا زنى از غير بشر نيز دخالت مى‏داشت، مى‏فرمود: "و بث منهما و من غيرهما "، و يا عبارتى ديگر نظير اين را مى‏آورد تا بفهماند كه غير از آدم و حوا موجودى ديگر نيز دخالت داشته و معلوم است كه منحصر بودن آدم و حوا در مبدايت انتشار نسل، اقتضا مى‏كند كه در طبقه دوم ازدواج بين خواهر و برادر صورت گرفته باشد.

و اما اينكه چنين ازدواجى در اسلام حرام است و بطورى كه حكايت‏شده در ساير شرايع نيز حرام و ممنوع بوده ضررى به اين نظريه نمى‏زند، براى اينكه تحريم حكمى است تشريعى، كه تابع مصالح و مفاسد است، نه حكمى تكوينى(نظير مستى آوردن شراب)و غير قابل تغيير، و زمام تشريع هم به دست‏خداى سبحان است، او هر چه بخواهد مى‏كند و هر حكمى بخواهد مى‏راند، چه مانعى دارد كه يك عمل را در روزى و روزگارى جايز و مباح كند، و در روزگارى ديگر حرام نمايد، در روزى كه جز تجويزش چاره‏اى نيست تجويز كند و در روزگارى ديگر كه اين ضرورت در كار نيست تحريم كند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى كه تجويزش باعث‏شيوع فحشا و جريحه‏دار شدن عفت عمومى نمى‏شود تجويز كند و در روزگارى ديگر كه باعث اين محذور مى‏ شود تحريم كند.

ممکن است بگوئی كه تجويز چنين ازدواجى هم مخالف با فطرت بشر و همچنين، مخالف با شرايع انبيا است كه آن نيز طبق فطرت است، همچنان كه خداى عز و جل فرموده: "فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم " (4) ، و حاصل مفاد آيه اين است كه شرايع الهى همه مطابق با فطرت است و دين پايدار هم دينى است كه چنين باشد.

در پاسخ مى‏گوئيم: اين سخن كه ازدواج خواهر و برادر منافى با فطرت باشد درست نيست و فطرت چنين ازدواجى را صرفا به خاطر اينكه ازدواج خواهر و برادر است نفى نمى‏كند و از آن تنفر ندارد، بلكه اگر نفى مى‏ كند و اگر از آن تنفر دارد براى اين است كه باعث‏شيوع فحشا و منكرات مى‏شود و باعث مى‏ گردد غريزه عفت ‏باطل گردد و عفت عمومى لكه‏دار شود.

و پر واضح است كه شيوع فحشا بوسيله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است كه جامعه گسترده‏اى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى كه در تمامى روى زمين غير از چند پسر و چند دختر از يك پدر و مادر وجود ندارند و از سوى ديگر مشيت‏خداى تعالى تعلق گرفته كه همين چند تن را زياد كند، و افرادى بسيار از آنان منشعب سازد، ديگر عنوان فحشا بر چنين ازدواجى منطبق و صادق نيست.(5)

موفق باشید ...:Gol:

پى‏ نوشتها__________________________________________
1. سوره یوسف،آیه 40.
2. سوره نساء آیه 1.
3. پاسخ به پرسش های مذهبی، ص 454، بنقل از حوزه نت.
4. "سوره روم آيه 30 "
5. علامه طباطبايى كتاب: تفسير الميزان ج 4 ص 228

سلام
ما هم عرض کردیم که ازدواج با خواهر منافر فطرت است و خدای متعال انسان را به عمل منافر فطرتش امر نمی کند ولو برای چند لحظه دیگر اینکه در هیچ یک از شرایع الهی ازدواج خواهر و برادر مجاز نبوده است و این تاکیدی است بر فطری بودن این موضوع و آخر اینکه حضرت آدم ع باذن الله قادر به ایجاد بوده لذا جمع بین ممنوعیت فطری و وجود قدرت بر ایجاد ، ما را به مخلوقیت همسران راهنمایی می کند بلکه بگذارید عرض کنم که حضرت حوا هم به توجه ایجادی ایشان خلق شدند . و همه" مِن " هایی که در آیات و روایات وجود دارد نه من بیان جنس بلکه من ابتدا و آغاز است یعنی آدم ع منشا ایجاد حوا ع بوده است . اگر به قدرت اعجاز انبیاء الهی اندکی توجه کنیم از استبعاد در این مورد مصون خواهیم ماند . اساسا نوع انسان با آدم ع آغاز شده نه با آدم و حوا . در بحث خلقت هم فقط از آدم سخن به میان آمده . خلقت حضرت حوا ثانوی و از طریق خود آدم ع بوده است . بیانات دینی هم ما را به این امر هدایت می کند . الا اینکه بُعد این مطلب از اذهان ، بسیاری افراد را به تصورات دیگر کشانده است .
موفق در پناه حق

موضوع قفل شده است