همسرمو تازه شناختم

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همسرمو تازه شناختم

با سلام
لطفا کمکم کنید
من پنج سال ازدواج کردم ۲۴سالمه و دو پسر کوچک دارم من شوهرمو خیلی دوس داشتم همیشه با هم دعوامون میشد سر مسایل مختلف ولی عاشقش بودم تا سال قبل که سر بچه دومم حامله بودم کسی بهم گفت که همسرت که دوسال پیش رفته بوده ارمنستان برا کار نبوده و رفته واسه خرابی ... خلاصه از زیر زبون خودشم کشیدم و معلوم شد درست بلاخره بخشیدمشو قول داد که اشتباه بود و ... تا چند روز پیش که متوجه شدم از کسایی که هم سیگار میکشه تفریحی هم گاهی تریاک و مشروب و زنا و... خلاصه داغون شدم ما هر دومون خانواده مذهبی هستیم و توش موندم که این چطور اینجوری بار اومده من تازه بعد پنج سال شناختمش و متوجه شدم اصلا نماز و ... همش نمایشی بوده که همونارم درس حسابی انجام نمیداد و حتی شنیدم که از رابطه زناشوییمون هم با اسم همه چی برا دیگران تعریف میکرده که اومدم بطور غیر مستقیم بهش گفتم یکی از دوستام پشت در شنیده که شوهرش داشته از رابطشون برا دیگران میگفته و... گفت اینا ی دلیل داره که طرف حتما اعتقاد ب خدا نداره و... خلاصه که خیلی از مسایلی و که فهمیدم ب روش اوردم و انکار و تازه منو تهدید میکنه که اگه بفهمه که کی اینا رو ب من گفته اونو میکشه و طلاقمم نمیده و ... خلاصه نمیدونم چ کنم دوتا بچه هامم گناه دارن و دیگه نمیکشم دیگه جونی برا زندگی ندارم فقط میگه میرم سر ی کار درستی و خیالت راحت باشه من دیگه میخوام درس شم و هیچ وقت بهت خیانت نمیکنم ولی دیگه باورش ندارم و نمیدونم چه کار کنم؟
میدونم که دوستمم داره...
موقعیتمم طوریه که نمیتونم برم مشاوره کمکم کنید خواهش میکنم .

با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شفیق
هوالمحبوب با سلام به شما کاربر گرامی با توجه به شرایطی که از زندگیتون توصیف کردین می شه تصور کرد که چه شرایط سختی و می گذرونید و حال روحی خوبی نداشته باشید. لطفا برای روشن شدن مسأله به چند پرسش زیر جواب بدین. - بعد از این جریانات، مدل ارتباطی شما با همسرتان چگونه است؟ لطفا توضیح دهید. - دو بارداری را تجربه کرده اید، در این زمانها چه شرایطی داشته اید به لحاظ جسمی و روحی، مدل ارتباطی تان چگونه بوده است. ( اگر لازم  میدانید برخی موارد را به صورت خصوصی برای بنده بفرستید) - این مسائل را با چه کسانی مطرح کرده اید؟ با تشکر از اینکه به سوالات پاسخ می دهید.
چطور میتونم خصوصی بفرستم براتون؟!
با سلام اگر به صندوق پیام خود مراجعه نمایید برایتان پیغام گذاشته ام  
جمع بندی پرسش:  پنج سال است که ازدواج کرده ام و دو فرزند پسر دارم به همسرم علاقه مند بودم. سر مسائل مختلف با هم دعوا می کردیم تا اینکه زمان بارداری پسر کوچکم، کسی به من خبر داد که همسرم که دو سال پیش به ارمنستان رفته بود برای کارکردن نرفته بود بلکه برای مسائل دیگر رفته بود و از خودش هم اعتراف گرفتم. قول داد که اشتباه کرده تا چند روز پیش که متوجه شدم اهل سیگار، تفریحانه تریاک و مشروب و زنا هم هست. خیلی داغون شدم. ما هردو از خانواده مذهبی هستیم به تازگی متوجه شده ام که نماز خواندن هایش هم نمایشی بود. خودم شنیدم از مسائل خصوصی من و خودش هم برای دیگران تعریف می کرد. همه مسائل رو به رویش آوردم گفت طلاقت نمی دهم؛ خلاصه نمی دانم چه کنم دیگر انرژی ای برای زندگی ندارم خودش می گوید دیگر می خواهم درست زندگی کنم و هیچ گاه دیگر به تو خیانت نمی کنم ولی من باورش ندارم. پاسخ:  مسائلی که شما خواهر محترم و گرامی مطرح کرده اید برای هر خانمی در زندگی سخت و طاقت فرساست و احساس غم درونی در فرد ایجاد می کند. تصمیم گیری در این زمان بسیار سخت است و شک و تردید، انسان را اسیر می کند. اما هر تصمیمی که در این زمان بگیرید جزء مهمترین و بزرگترین تصمیم زندگی شما و فرزندانتان است که باید با فکر و تدبر گرفته شود. با توجه به شرایطی که از وضعیت روحی تان گفته اید؛ منطقی فکر کردن دشوار است. بنابراین قبل از تصمیم گیری بهتر است به لحاظ روحی روی خودتان کار کنید و هیجان های منفی مثل غم، ناامیدی و بی انگیزگی را در خود کمی، کاهش دهید تا منطق جای خود را در تصمیم گیری شما بیشتر باز کند. برای کاهش دادن احساسات و هیجانهای منفی، بهتر است با یک روانشناس صحبت کرده و میزان غمگینی شما بررسی شود، ممکن است نیاز به درمان دارویی داشته باشید. سعی کنید هیجانهای منفی را به صورت رفتاری در زندگی بروز ندهید؛ بلکه به صورت کلامی به همسرتان، غمتان را از اتفاقی که افتاده، ابراز کنید. برای مثال: به جای غمگینی و اندوه مداوم، بی انرژی بودن و بی حوصله بودن  در زندگی، با ارتباط کلامی با همسرتان، غمتان را بروز دهید و یا نامه ای برایش بنویسید و میزان اندوه خود از این موضوع را بیان کنید. البته ابراز کلامی با همسر نباید به صورت کنایه زدن باشد بلکه ماوقع بیان گردد و هیجانتان از آن اتفاق بیان شود. مطلب دیگر اینکه، ابراز کلامی مداوم و مکرر نباشد؛ چراکه خستگی و فرسودگی برای طرف مقابل ایجاد می کند. سعی کنید بیشتر در محیط شاد باشید از گوش دادن به موسیقی و ترانه های غمگین خودداری کنید. به نعمت هایی که خداوند در زندگی به شما داده بیشتر توجه کنید. برای نمونه دو فرزند سالمی که خداوند به شما هدیه داده است. همسر شما همه چیز زندگی شما نیست شما خدا را دارید که همه باید در مقابل پروردگار، پاسخگو باشیم و این دنیا معبری بیش نیست. مولا علی (علیه السلام) می فرمایند: (شخص صبور، پیروزی را از دست نخواهد داد هرچند طول بکشد) (1) برای تصمیمی که می خواهید در زندگی تان بگیرید؛ مهمترین موضوعی که بسی جای تأمل و تدبر دارد وجود دو فرزند شماست که تصمیم شما، پازل زندگی آنها را نیز تغییر خواهد داد و توجه داشته باشید که چیدن تکه های از پازل زندگی شما، چه تصویری در سرنوشت فرزندانتان ایجاد میکند از جوانب و عمق بیشتری به قضیه نگاه کنید. تدبیر کنید یعنی عاقبت امور را پیش بینی کنید که تصمیم شما چه عاقبتی برای شما و فرزندانتان خواهد داشت. طلاق آسیب های زیادی برای فرزندان دارد که به راحتی قابل جبران نیست؛ چراکه پدر و مادر به عنوان مطمئن ترین منبع امنیت و آرامش در زندگی، از پس زندگی خودشان برنیامده اند چگونه می توانند دلبستگی ایمن در کودکان ایجاد کنند که از مهمترین عامل برای سلامت روانی انسان می باشد. سعی نمایید حریم خصوصی همسرتان را محترم بشمارید و مداوم ایشان را چک نکنید چراکه با چک کردن فقط آرامش خودتان را به هم ریخته اید و نتیجه ای برای شما نخواهد داشت. بگذارید همسرتان باور کند که به او اطمینان دارید و احساس اطمینان داشتن از طرف همسر، از عوامل مهمی برای اقتدار بخشی به مردان است. مردی که اقتدارش بیشتر گردد، مراقب است خطایی نکند که مورد سرزنش قرار گیرد و بزرگی خود را حفظ می نماید. همسرتان درخواست فرصت از شما دارد تا خود را به شما اثبات کند که دیگر در مسیر نادرست نیست، آیا فرصت دادن به ایشان، اوضاع را بدتر می کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟    دربدترین حالت این است که کارهایش را تکرار کند که برای شما قابل پیش بینی تا حدودی هست و آسیب چندانی نخواهید دید؛ چراکه همیشه فهمیدن دفعه اول این مسائل سخت تر است. ولی اگر واقعا جبران کنند، پشیمان نخواهید شد و از آسیب های دیگری که از فرصت ندادن ممکن است برای زندگیتان ایجاد گردد، جلوگیری کرده اید. از جهت دیگر اگر این فرصت را به ایشان ندهید ممکن است بعدها خودتان را بابت این موضوع سرزنش نمایید. بگذارید حداقل برای خودتان اثبات شود. به رفتارهایی که با همسرتان دارید، توجه کنید؛ چراکه قضاوتی که از ایشان در ذهن دارید به صورت ناخودآگاه بر رفتارهایتان اثرگذارند. انرژی منفی ای که از شما به ایشان منتقل می گردد مخرّب رابطه هاست. کار سختی است برای شما که رفتارهای محبت آمیز با ایشان داشته باشید. اما خوب است از این جهت به قضیه نگاه کنید که حداقل پدر فرزندانم است و برای اینکه رابطه اش با فرزندانم خوب باشد با او بهتر رفتار نمایم و یا اینکه بالاخره درحال حاضر دارید با ایشان زندگی میکنید؛ پس بهتر است اوضاع زندگی را خراب تر نکنید. به روابط خاص زناشویی خود توجه داشته باشید. سعی نمایید نیازهایش در این موضوع را شناسایی نمایید. از بازگو کردن این مسائل با دیگران بخصوص اقوام نزدیک خود، خودداری نمایید. به این بیندیشید که ایشان پدر کودکان شماست که قرار است آنها بزرگ شوند و با این پدر شناخته شوند. مدام و مکرر این مسائل را به بهانه های مختلف با همسرتان بازگو نکنید و راجع به آن بحث و دعوا نکنید. سعی کنید از این بحران، با آسیب های کمتری برای خود، فرزندانتان و زندگیتان عبور کنید. ممکن است بخشش به این سرعت برای شما سخت باشد، ولی نمی توانید تا آخر عمر برای این موضوع، وضعیت روانی نابسامانی داشته باشید و همه چیز زندگیتان تحت الشعاع این مسأله قرار بگیرد. تصور کنید چاهی در مسیر رفتن برای شما ایجاد شده شما نمی توانید تا آخر عمرتان کنار چاه بایستید و ناراحت و غمگین از نرفتن باشید و اگر از همان راه بروید در چاه قرار بگیرید اوضاع وخیم تراست و هرگز به مقصد نمی رسید ولی می توانید راههای دیگری برای رفتن پیدا کنید. عبور کردن از این مسأله یعنی اینکه آن را به عنوان یک اتفاق در زندگی در نظر بگیر که باید گذر کنی اگرچه سخت و دشوار است. درنهایت اگر همسرتان موافقت کنند به یک درمانگر زوج مراجعه نمایید تا مسائل بین شما برطرف گردد و اگر همسرتان دچار اختلالی باشد، شناسایی شود.  پی نوشت:   
  1.    ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، منشورات مکتبه آیه الله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1404ق، حکمت 153.
                                                                                      
موضوع قفل شده است