همراه با مستبصرين(تبعيت از سلف)

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
همراه با مستبصرين(تبعيت از سلف)

همراه با مستبصرين


گروهي ازاهل سنت بعد از شناخت راه حق و تابيدن نور هدايت به دلهاي آن ها ،خود را از بند گمراهي نجات داده و به مكتب حق ايمان آوردند.

اين يافتن حقيقت و التزام به آن جايگاه بسيار ارزشمندي را دارد.گروهي از اين مستبصرين با توجه به شناخت منابع اهل سنت ،بعد از گرويدن به مذهب تشيع كتاب هاي ارزشمندي را تاليف كردند كه هر كدام دريچه اي رابه سوي حقيقت باز مي كند.به همين خاطر تصميم گرفتم گزيده اي از مطالب آنهاراطي سلسله بحث هاي( همراه با مستبصرين) بياورم و از دوستان خواهشمندم در صورت امكان ما را از نظرات و احيانا نقد هاي خود بهره مند كنند.

همراه با مستبصرين-مروان خليفات-(تبعيت از سلف)-قسمت اول


سوالي كه از اين فرقه پرسيده مي شود اين است كه در فهم كتاب و سنت چه دليلي بر تبعيت از سلف-صحابه و تابعين-وجود دارد وآيا رسول خدا به تبعيت از روش آنها امر كرده است؟


آنها در جواب خواهند گفت زيرا سلف صالح كساني هستند كه خدا و رسولش بر افضليت آنها در فهم اسلام بر ديگران شهادت داده اند و دلايلي براي مدعاي خود مي آورند كه به عنوان نمونه مي توان به موارد زير اشاره كرد:


1-سخن خدا در مورد بر حذر داشتن مردم از مخالفت با روش سلف: (ومن يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى ويتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى ونصله جهنم وساءت مصيرا)[1]

کسى که بعد از آشکار شدن حق، با پيامبر مخالفت کند، و از راهى جز راه مؤمنان پيروى نمايد، ما او را به همان راه که مي‏رود مي‏بريم؛ و به دوزخ داخل مى‏کنيم؛ و جايگاه بدى دارد.


2-سخن رسول خدا:«ستفترق امتي الى ثلاث وسبعين فرقة كلها في النار الا واحدة في الجنة، قالوا:ومن هي يا رسول اللّه ؟ قال: ما انا عليه واصحابي».

امت من در آينده به هفتاد و سه فرقه تقسيم مي شوند كه غير از يك فرقه بقيه آنها در آتش هستند،گفتند:اي رسول خدا آن فرقه چه كساني هستند؟حضرت فرمودند:آنچه كه من و اصحابم بر آن هستيم.


3-«در ميان شما چيزي را باقي مي گذارم كه اگر به آندو تمسك كنيد هرگز گمراه نمي شويد:كتاب خدا و سنت من.».


[1]- النساء : 115

حال ما چند موضوع را مطرح مي كنيم تا اشتباه ادعاي آنها آشكار شود:


كتاب و سنت


قران وسنت مرجع مسلمين هستند بلا خلاف ولي ما اموري جديد داريم كه حكم صريحي در مورد عمل به آنها در قران و سنت نيامده است و لذا نياز به يك مبين امين نياز داريم كه بيان كاملي در مورد اين امور شرعيه مستحدثه داشته باشد.آيا اين مبين، سلف از صحابه و تابعين و پيروان آنها هستند؟


وآيا سلف بر همه مسائلي كه به آنها عرضه ميشد قادر بر جواب بودند؟


مواردي به عنوان نمونه ذكر مي كنيم:


1-ابن عمر در بسياري از مسائل كه به او عرضه مي شد مي گفت لا ادري

عتبة بن مسلم ميگويد:«با ابن عمر 34 ماه همراهي كردم و بسيار بود كه از او سوالي ميشد مي گفت:نمي دانم و شعبي از مساله اي پرسيد و او گفت نمي دانم)[1]


2-امام مالك هم در جواب دادن به بسياري از مسائل ناتوان بود(ابن وهب مي گويد:اگر مي خواهي الواحي از سخنان مالك را بنويسي :نمي دانم ،آن را انجام داده اي!)[2]


3-در مورد احمد بن حنبل نيز ابوداود مي گويد:« از احمد شنيدم درحالي كه مسئله اي ازاو سوال شد، و او گفت: ما را ازاين مسائل مستحدثة وا گذار!! قابل شمارش نيست كه من شنيدم از احمد درمسائلي كه علما در آن اختلاف داشتند و او مي گفت: نمي دانم ».

احمد در بسياري از مسايلي كه در آن ها اختلاف بود توقف مي كرد و بسيار پيش مي آمد مي گفت از غير من بپرسيد.[3]


[1]- اعلام الموقعين : 4/218 و257 . وراجع سنن الدارمي : 1/52 .


[2]- سير اعلام النبلاء : 8/108


[3]- اعلام الموقعين : 4/206 و 1/33


وقتي امام اين گروه –احمد بن حنبل-كتاب و سنت براي او در مورد جواب سائل كفايت نمي كنند چگونه براي پيروان او كفايت مي كنند وشاهد مثال آن در بيان حكم تلگراف است كه حكمي از آن در كتاب و سنت پيدا نكردند!و دشمنان اسلام به همين خاطر اتهام نقص و ناتواني از جواب به مسائل به اسلام مي زنند در حالي كه خداوند مي فرمايد: (اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا)[1]

اگر اين منهج صحيح است كه نشان دهنده چهره اسلام است چگونه در بيان بسياري از احكام توقف مي كنند در حالي كه خداوند دينش را كامل و نعمتش را تمام كرده است؟و معقول نيست كه خداوند حاملان دينش را عاجز از جواب دادن به مردم قرار دهد و اگر خداوند چنين كند قصد تحير مردم و كتمان دينش را كرده است و اين از خداوند سبحان به دور و محال است.



[1]-المائدة : 3


همچنين در جواب دوستم كه مي گفت دليل براي معرفت احكام مستحدثه ،اجماع و قياس و غير اين دو و علماي هر زمان هستند گفتم :آيا خداوند دين خود را به صورت ناقص نازل كرده و يا رسول خدا كوتاهي در امر تبليغ كرده كه نياز به اين موارد باشد تا اين كوتاهي ها جبران شود؟

مضافا بر اين ، اين موارد ،خود مورد اختلاف بين مسلمانان هستند و اهل ظاهر و مالكيه و شافعيه منكر قياس و استحسان هستند وچگونه خداوند راضي به ادله اي مي شود كه مورد اختلاف هستند؟بالاتر از اين آيا اين ادله بر خدا و رسولش پنهان بوده اند تا علما بيايند و آنها را كشف كنند؟يا اينكه اين ادله را ديده اند ولي بيان نكرده اند تا بين مسلمين اختلاف پيش بيايد؟!!!

ترجمه و تلخيص كتاب (...و ركبت السفينه)ص83-87
اثر مروان خليفات

مروان خليفات عالم شيعه اردني است كه در سال 1973 در شهر اربد كشور اردن به دنيا آمد.او پس از تحقيقات بسيار به حقانيت تشيع پي برده و مذهب تشيع را برگزيد.در حال حاضر در دمشق زندگي مي كند.

و ركبت السفينة (آنگاه كه بر كشتى [نجات] نشستم)

اين كتاب به وسيله پژوهشگر اردنى، مروان خليفات، فارغ التحصيل دانشكده شريعت اردن، كه مذهب تشيع را اختيار كرده، نوشته شده است. پيش از شيعه شدنش، گفت و گو و مناقشاتى ميان او و همكارانش صورت گرفت كه او را به پژوهش درباره مذهب اهل بيت عليهم السلام وا داشت.
ردّ بر وهابيت و اشكالات وارد بر نظام آموزشى مدارس دينى (سنى) از ديگر موضوع هايى است كه نويسنده بدان ها پرداخته، و معتقد است كه مدارس دينى (سنى) نيازمند آن هستند تا سلامت مكتب خود و همسويى آن را با اسلام اصيل ثابت كنند.

موضوع قفل شده است