جمع بندی هفت آسمان از منظر اسلام

تب‌های اولیه

45 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد
میقات

[="Tahoma"]

چالشگر;405540 نوشت:
با عرض سلام
منظور از هفت آسمان در آیات قرآن کریم و همینطور احادیث و روایات چیست؟
با تشکر

«هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ»
او خدايى است كه همه آنچه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود. (بقره، 29)

با سلام و درود

در این زمینه، به عنوان مقدمه، مطلبی عرض می شود:

كلمه "سماء" در لغت به معنى ارتفاع، بلندی، علو و طرف بالا است. (كتاب العين، ج ‏7، ص 318، واژه سمو؛ المفردات في غريب القرآن، ص 427؛ لسان العرب، ج ‏14، ص 397؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏5، ص 218)

اين مفهوم جامعى است كه مصداق هاى مختلفى دارد، لذا در قرآن در موارد گوناگونى به كار رفته است:

ـ گاهى به "جهت بالا" در قسمت مجاور زمين (ارتفاع کم) اطلاق شده: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ» (ابراهيم، 24)

ـ گاه به منطقه ‏اى دورتر از سطح زمين (محل ابرها و تشکیل بارن) اطلاق شده: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً» (ق، 9)

ـ گاه به "قشر متراكم هواى اطراف زمين" گفته شده: «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً» (انبياء، 32)

ـ و گاهى به معنى "كرات بالا" آمده: «ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ» ( فصلت، 11)

بنا بر این:

لفظ "سماء" در قرآن، علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است، بلکه در معانی و مصادیق مختلف به کار رفته است؛ به عبارت دیگر، مشترک لفظی است.

لذا نباید تصور کرد که در همه جا و همه آیات باید به یک معنا و مراد باشد.

__________
(ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏1، ص 165)

[="Tahoma"]آسمان های هفتگانه

اقوال مفسران و دانشمندان اسلامى در باره آسمان های پنجگانه را می توان این چنین برشمرد:

1. آسمان هاى هفتگانه همان هفت سياره (عطارد زهره، مريخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشيد) هستند كه به عقيده دانشمندان فلكى قديم جزء سيارات بودند.

2. منظور طبقات متراكم هواى اطراف زمين، و قشرهاى مختلفى است كه روى هم قرار گرفته اند.

3. عدد هفت در اينجا به معنى عدد تعدادى (عدد مخصوص) نيست، بلكه عدد تكثيرى است كه به معنى تعداد زياد و فراوان مى ‏باشد.

4. مقصود از "سماوات سبع" همان معنای واقعى آسمان هاى هفتگانه است. تكرار اين عبارت در آيات مختلف قرآن، نشان مى ‏دهد كه عدد "سبع" در اين جا به معنای تكثير نيست، بلكه اشاره به همان عدد مخصوص است.

از آيات قرآن چنين استفاده مى‏شود كه تمام كرات و ثوابت و سياراتى را كه ما مى ‏بينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است، و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مى ‏دهند.

از آیات (فصلت، 12) و (صافات، 6) به خوبى استفاده مى‏ شود كه همه آن چه را ما مى ‏بينيم و جهان ستارگان را تشكيل مى ‏دهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏1، ص 167)

مؤلفین تفسیر نمونه، همین قول چهارم را انتخاب کرده و صحیح تر دانسته اند.

حقیقت آسمان های هفتگانه

ممكن است اين فضاى پهناور كه نهايتش را جز خدا نمی داند، مشتمل بر هفت طبقه باشد كه طبقه اول، همين آسمان پرستاره‏ ای است كه ما مشاهده می كنيم. اما حقيقت اين طبقات هفتگانه، مانند حقيقت عرش، كرسى، بيت المعمور، سدرة المنتهى و امثال اين ها، بر ما مكشوف نيست و جز خداوند نمی داند. (أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏1، ص 494)

سلام
با تشکر از توضیخات استاد میقات گرامی

خدا در قران گفته ما این دنیا ها را بیهوده خلق نکردیم یعنی ساختیم که بشتر در طول سالیان دراز عمر خود ببیند و به وجود خالقی متفکر و با علم بی منتها پی ببرد و او را سپاس بگوید

حالا یک سوالی که پیش می اید این است که آیا منظور، آن اسمان ها هم بوده یا نه فقط جستجو در اسمان اول را خدا مد نظر قرار داده و انسان ها والا مقام مثل پیامبران و امامان فقط می توانند به سیر و سیاحت در شگفتیهای اسمان های بالاتر تا سدر المنتهی بروند!(مثلا امام خمینی هر وقت سخنرانی داشت دائم از عالم های بالاتر سخن می گفت و از جبروت و ...حرف میزد!...لابد از هفت اسمان هم عبور کرد که به جبروت وارد شد دیگه نه!؟)

و اینکه اگر بمیریم (ما مردم عادی) ایا این حقایق را حواهیم دید!

تشکر

میقات;407667 نوشت:
و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است، و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مى ‏دهند.

درود پس

ولا تقف ما لیس لک به علم = پشت سر ندانسته هایت راه میفت

من که هفت آسمان را نمی پذیریم چون هنوز برایم استوار و پایور نشده اند


میقات;407667 نوشت:
همه آن چه را ما مى ‏بينيم و جهان ستارگان را تشكيل مى ‏دهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏1، ص 167)

هاتوا بر هانکم ان کنتم صادقین !! , [=arial] [=arial]بـــه[=arial] عــــمل کـار بـرآیــــــد [=arial]بـــــه سخنـــرانـــی نیست

نقل قول:
من که هفت آسمان را نمی پذیریم چون هنوز برایم استوار و پایور نشده اند

سلام
نوری نیرو تو سنی هستی؟:Nishkhand:

تو قران نوشته ما اسمان اول جهان خلقت (سبع سوامات) را به ستارگان زینت دادیم یعنی اینکه شما مردم عادی فقط ستارگان را می تونید ببینید و اونطرف و نمی تونید ببنید

میقات;407667 نوشت:
اقوال مفسران و دانشمندان اسلامى در باره آسمان های پنجگانه را می توان این چنین برشمرد:
1. آسمان هاى هفتگانه همان هفت سياره (عطارد زهره، مريخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشيد) هستند كه به عقيده دانشمندان فلكى قديم جزء سيارات بودند.

با عرض سلام
همانگونه که مطلع میباشید تاریخ هفت آسمان به دوران بابلیان بر میگردد. دانشمندان آن دوره موفق شده بودند چند سیاره همسیایه زمین از جمله زهره، عطارد و مشتری را رصد کرده و تصور کنند هر یک از آنها در مدار خاصی به دور (ما) میگردند. با همین استدلال آنها ماه و خورشید را هم به این سیارات اضافه کردند و چنین نتیجه گرفتند که هر یک از این سیارات (محموعا هفت سیاره شامل ماه و خورشید!) در آسمانی خاص خوذ مستفر هستند و بر همین اساس هفت آسمان در جهان وجود دارد.
قبل از ورود به دوران اسلامی لازم میدانم مثالی از یکی از اتفاقاتی که در این دوران افتاده بزنم تا بجث روشن تر شود:
مردم مکه بت پرست بودند. شما بهتر میدانید.... انواع بت ها در جای جای مکه مورد پرستش واقع میشندند. آنها همان خدا نامیده میشدند و مانند خدا هم پرستش میشدند. پیامبر اسلام با تعریفی جدید از خدا، تمام آنها را نفی کرد و گفت خدا یکی است.... چرا پیامبر این کار را کرد؟ چون تعریف قبلی از خدا غلط بود. ایشان این تعریف را اصلاح کردند و تلاش کردند همان را به مردم انتقال دهند.
برگردیم به هفت آسمان:
در آیات قرآن کریم مکررا از هفت اسمان سخن به میان آمده است. در احادیث و روایات هم همینطور. چرا با وجود تکرار نسبتا زیاد هفت آسمان هیچ تعریف جدیدی از انها نشده؟ آیا تعریف قبلی درست بوده؟ (که میدانیم درست نبوده) اگر تعریف قبلی درست نبوده چرا پیامبر اجازه داده اند مردم در جهل این تعریف باقی بمانند؟

میقات;407667 نوشت:
از آيات قرآن چنين استفاده مى‏شود كه تمام كرات و ثوابت و سياراتى را كه ما مى ‏بينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است، و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مى ‏دهند.
از آیات (فصلت، 12) و (صافات، 6) به خوبى استفاده مى‏ شود كه همه آن چه را ما مى ‏بينيم و جهان ستارگان را تشكيل مى ‏دهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏1، ص 167)

توجه شما را به بخشی از خطبه اول نهج البلاغه جلب می کنم:

سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مى نشست، آب را بر بادى طوفانى و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب مسلط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود. فضا در زير تندباد و آب بر بالاى آن در حركت بود، سپس خداى سبحان طوفانى برانگيخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پى در پى درهم كوبيد، طوفان بشدت وزيد، و از نقطه اى دور دوباره آغاز شد، سپس به طوفان امر كرد، تا امواج درياها را به هر سو روان كند و برهم كوبد، و با همان شدت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آبها حمله ور گردد، از اول آن برمى داشت و به آخرش مى ريخت. و آبهاى ساكن را به امواج سركش برگرداند. تا آنجا كه آبها روى هم قرار گرفتند، و چون قله هاى بلند كوهها بالا آمدند، امواج تند كفهاى برآمده از آبها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهارشده، و آسمانهاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد، بى آنكه نيازمند به ستونى باشد، يا ميخهايى كه آنها را استوار كند، آنگاه فضاى آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده، زينت بخشيد، و در آن چراغى روشنايى بخش، و ماهى درخشان، به حركت درآورد، كه همواره در مدار فلكى گردنده و برقرار، و سقفى متحرك، و صفحه اى بى قرار، به گردش خود ادامه دهند.
صرف نظز از سایر مطالبی که جضرت در این خطبه فرموده اند، در بخش بولد شده ایشان نیز اشاره به این دارند که آسمان اول شامل ستارگان میشود. با این تفاوت که خلقت تمام این آسمان را پس از خلقت زمین میدانند. نظر شما چیست؟
با تشکر

[="Tahoma"]

چالشگر;405540 نوشت:
با عرض سلام
منظور از هفت آسمان در آیات قرآن کریم و همینطور احادیث و روایات چیست؟
با تشکر

سلام
ظاهرا منظور از هفت آسمان طبقات جو است
چون قرآن کریم خلقت هفت آسمان را بعد از خلقت زمین می داند و این معنایی جز آفرینش جو ندارد ضمن اینکه به خلقت هفت زمین هم تصریح می کند که بیانگر پیدایی طبقات زمین است
والله الموفق

اضراییل;407729 نوشت:
سلام
نوری نیرو تو سنی هستی؟
خودم که نه ولی گوشیم چرا - سُنیه !:khandeh!:

حامد;407773 نوشت:
ظاهرا منظور از هفت آسمان طبقات جو است

[=Traditional Arabic]أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

میقات;407667 نوشت:
از آيات قرآن چنين استفاده مى‏شود كه تمام كرات و ثوابت و سياراتى را كه ما مى ‏بينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است، و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مى ‏دهند.
از آیات (فصلت، 12) و (صافات، 6) به خوبى استفاده مى‏ شود كه همه آن چه را ما مى ‏بينيم و جهان ستارگان را تشكيل مى ‏دهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم

حامد;407773 نوشت:
ظاهرا منظور از هفت آسمان طبقات جو است

با عرض سلام
پس اجازه بدهید چنین نتیجه بگیریم که کسی نمی داند منظور از هفت آسمان چیست؟ اگر به این نتیجه برسیم راه برای ادامه گفتگو باز تر میشود. اگر هم این نتیجه غلط است اطفا مشخصا بگویید (غلط است) و نتیجه درست را ارائه بفرمایید.
با تشکر

[="Tahoma"]

اضراییل;407692 نوشت:
سلام
با تشکر از توضیخات استاد میقات گرامی

خدا در قران گفته ما این دنیا ها را بیهوده خلق نکردیم یعنی ساختیم که بشتر در طول سالیان دراز عمر خود ببیند و به وجود خالقی متفکر و با علم بی منتها پی ببرد و او را سپاس بگوید

حالا یک سوالی که پیش می اید این است که آیا منظور، آن اسمان ها هم بوده یا نه فقط جستجو در اسمان اول را خدا مد نظر قرار داده و انسان ها والا مقام مثل پیامبران و امامان فقط می توانند به سیر و سیاحت در شگفتیهای اسمان های بالاتر تا سدر المنتهی بروند!(مثلا امام خمینی هر وقت سخنرانی داشت دائم از عالم های بالاتر سخن می گفت و از جبروت و ...حرف میزد!...لابد از هفت اسمان هم عبور کرد که به جبروت وارد شد دیگه نه!؟)

و اینکه اگر بمیریم (ما مردم عادی) ایا این حقایق را حواهیم دید!

تشکر

با سلام و درود

آن چه ما می بینیم، همه در آسمان دنیا که آسمان اول است می باشد، و از جزئیات شش آسمان دیگر چیز زیادی نمی دانیم.

از اینرو در قدم اول، توجه و تذکر قرآن، به دقت و تفکر در همین آسمان دنیا است که بسیار پهناور است و حتی خیلی از ابعاد آن برای انسان کشف نشده، و دانسته های انسان از آسمان دنیا در مقابل مجهولاتش، بسیار اندک است.

در مورد مقامات عرفانی و ... چیزی نمی دانم. افزون بر این که منجر به خروج از موضوع تاپیک می شود.

[="Tahoma"]

نوری نیرو;407709 نوشت:
درود پس

ولا تقف ما لیس لک به علم = پشت سر ندانسته هایت راه میفت

من که هفت آسمان را نمی پذیریم چون هنوز برایم استوار و پایور نشده اند

هاتوا بر هانکم ان کنتم صادقین !! , [=arial]بـــه[=arial] عــــمل کـار بـرآیــــــد [=arial]بـــــه سخنـــرانـــی نیست

با سلام و درود

1. بله، ولی علم و دانش که فقط از طریق تجربه (علم تجربی) به دست نمی آید، بلکه پس از ایمان و از طریق وحی نیز حاصل می شود. لذا با توجه به آیات قرآن، این علم و آگاهی حاصل شده و پیروی از آن، پیروی از علم محسوب می شود.

2. این که اطلاع دقیقی از شش آسمان دیگر نداریم، که نیاز به اثبات و برهان ندارد.

اگر هم منظورتان وجود هفت آسمان است، که قرآن از آن خبر داده است:

«الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً»؛ همان كسى كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد. (ملک، 3)

میقات;407667 نوشت:
حقیقت آسمان های هفتگانه
سلام خسته نباشید با توجه به مطلبی که گفتید این هفت اسمون همون هفتایی هست که پیامبر معراج کردند ؟ یه سوال دیگه - من اون دنیا هم نمیتونم این اسمون ها رو ببینم یا فقط مخصوص خوده پیامبر و حضرت علی و خداست ؟

سلام و عرض ادب

چالشگر;405540 نوشت:
منظور از هفت آسمان در آیات قرآن کریم و همینطور احادیث و روایات چیست؟

چالشگر;408026 نوشت:
پس اجازه بدهید چنین نتیجه بگیریم که کسی نمی داند منظور از هفت آسمان چیست؟ اگر به این نتیجه برسیم راه برای ادامه گفتگو باز تر میشود.

بله راه برای بحثی دیگر باز میشود و نه پاسخ برای سؤال اصلی تاپیک. چون به واقع هیچکس نمیداند منظور از هفت آسمان چیست.

سلام و عرض ادب

حامد;407773 نوشت:

سلام
ظاهرا منظور از هفت آسمان طبقات جو است
چون قرآن کریم خلقت هفت آسمان را بعد از خلقت زمین می داند و این معنایی جز آفرینش جو ندارد ضمن اینکه به خلقت هفت زمین هم تصریح می کند که بیانگر پیدایی طبقات زمین است
والله الموفق

برادرم، طبقات جو، طبقاتی فیزیکی و مشخص نیستند. بلکه بر اساس خواص مختلف، طبقه بندی‌های مختلف بدست می‌آید.
که مهمترین خاصیت برای طبقه بندی اتمسفر زمین، دما می‌باشد.
عدد 7 با هیچ خاصیتی حاصل و شمارش نمیشود.

البته جواب جنابعالی را به مطالب فوق می‌دانم:

حامد;374665 نوشت:
صرف وجود طبقات مختلف ولو اینکه به هفت نرسد کفایت می کند چه اینکه ما نمی دانیم مبنای قرآن برای تعدد در اینجا چه چیزی بوده است و یا اینکه ممکن است طبقاتی باشد که ما نمی شناسیم مثل لایه ازون که مدتها ناشناخته بود

[="Tahoma"]

چالشگر;407742 نوشت:
با عرض سلام
همانگونه که مطلع میباشید تاریخ هفت آسمان به دوران بابلیان بر میگردد. دانشمندان آن دوره موفق شده بودند چند سیاره همسیایه زمین از جمله زهره، عطارد و مشتری را رصد کرده و تصور کنند هر یک از آنها در مدار خاصی به دور (ما) میگردند. با همین استدلال آنها ماه و خورشید را هم به این سیارات اضافه کردند و چنین نتیجه گرفتند که هر یک از این سیارات (محموعا هفت سیاره شامل ماه و خورشید!) در آسمانی خاص خوذ مستفر هستند و بر همین اساس هفت آسمان در جهان وجود دارد.
قبل از ورود به دوران اسلامی لازم میدانم مثالی از یکی از اتفاقاتی که در این دوران افتاده بزنم تا بجث روشن تر شود:
مردم مکه بت پرست بودند. شما بهتر میدانید.... انواع بت ها در جای جای مکه مورد پرستش واقع میشندند. آنها همان خدا نامیده میشدند و مانند خدا هم پرستش میشدند. پیامبر اسلام با تعریفی جدید از خدا، تمام آنها را نفی کرد و گفت خدا یکی است.... چرا پیامبر این کار را کرد؟ چون تعریف قبلی از خدا غلط بود. ایشان این تعریف را اصلاح کردند و تلاش کردند همان را به مردم انتقال دهند.
برگردیم به هفت آسمان:
در آیات قرآن کریم مکررا از هفت اسمان سخن به میان آمده است. در احادیث و روایات هم همینطور. چرا با وجود تکرار نسبتا زیاد هفت آسمان هیچ تعریف جدیدی از انها نشده؟ آیا تعریف قبلی درست بوده؟ (که میدانیم درست نبوده) اگر تعریف قبلی درست نبوده چرا پیامبر اجازه داده اند مردم در جهل این تعریف باقی بمانند؟

توجه شما را به بخشی از خطبه اول نهج البلاغه جلب می کنم:

سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مى نشست، آب را بر بادى طوفانى و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب مسلط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود. فضا در زير تندباد و آب بر بالاى آن در حركت بود، سپس خداى سبحان طوفانى برانگيخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پى در پى درهم كوبيد، طوفان بشدت وزيد، و از نقطه اى دور دوباره آغاز شد، سپس به طوفان امر كرد، تا امواج درياها را به هر سو روان كند و برهم كوبد، و با همان شدت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آبها حمله ور گردد، از اول آن برمى داشت و به آخرش مى ريخت. و آبهاى ساكن را به امواج سركش برگرداند. تا آنجا كه آبها روى هم قرار گرفتند، و چون قله هاى بلند كوهها بالا آمدند، امواج تند كفهاى برآمده از آبها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهارشده، و آسمانهاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد، بى آنكه نيازمند به ستونى باشد، يا ميخهايى كه آنها را استوار كند، آنگاه فضاى آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده، زينت بخشيد، و در آن چراغى روشنايى بخش، و ماهى درخشان، به حركت درآورد، كه همواره در مدار فلكى گردنده و برقرار، و سقفى متحرك، و صفحه اى بى قرار، به گردش خود ادامه دهند.
صرف نظز از سایر مطالبی که جضرت در این خطبه فرموده اند، در بخش بولد شده ایشان نیز اشاره به این دارند که آسمان اول شامل ستارگان میشود. با این تفاوت که خلقت تمام این آسمان را پس از خلقت زمین میدانند. نظر شما چیست؟
با تشکر

با سلام و درود

قرآن کتاب کیهان شناسی نیست بلکه کتاب هدایت است. موضوع توحید و یکتا پرستی، اصل موضوع هدایت است و اصلا ادیان الهی آمده اند تا بت پرستی را بردارند؛ در حالی که موضوع هفت آسمان، این گونه نیست.

مطلب دیگر این که قرآن نیامده تا تصور مردم از هفت آسمان که سیارات منظومه شمسی بوده را تایید کند. خود مردم بر اساس باور و توهم خودشان، هفت آسمان قرآنی را بر باورهای خودشان تطبیق داده اند.

پیام آیه از هفت آسمان، این بوده که توجه مخاطب را به خالق و آفریدگار آسمان ها معطوف داشته و آن ها را به تفکر و تعمق در این راستا وا دارد. لذا در صدد کیهان شناسی و تایید یا رد عقیده انسان های آن موقع نبوده است.

قرآن حقیقتی را بایست اشاره می نمود که اشاره فرموده و چون مردم آن زمان تحمل درک حقیقت آن را نداشته اند، به بیان حقیقت آن نپرداخته است.

در ضمن، تقدم خلقت آسمان بر زمین، موضوع دیگری است که بطور مستقل بایستی بدان پرداخته شود چرا که موجب خروج از موضوع تاپیک می شود. لذا لطف نموده و آن را در تاپیک مستقلی پیگیری نمایید.

[="Tahoma"]

چالشگر;408026 نوشت:
با عرض سلام
پس اجازه بدهید چنین نتیجه بگیریم که کسی نمی داند منظور از هفت آسمان چیست؟ اگر به این نتیجه برسیم راه برای ادامه گفتگو باز تر میشود. اگر هم این نتیجه غلط است اطفا مشخصا بگویید (غلط است) و نتیجه درست را ارائه بفرمایید.
با تشکر

بله می توان گفت ما حقیقت هفت آسمان را نمی دانیم، و چه بسا اشاره به آسمان های ملکوتی باشد.

میقات;408134 نوشت:
قرآن کتاب کیهان شناسی نیست بلکه کتاب هدایت است. موضوع توحید و یکتا پرستی، اصل موضوع هدایت است و اصلا ادیان الهی آمده اند تا بت پرستی را بردارند؛ در حالی که موضوع هفت آسمان، این گونه نیست.
مطلب دیگر این که قرآن نیامده تا تصور مردم از هفت آسمان که سیارات منظومه شمسی بوده را تایید کند. خود مردم بر اساس باور و توهم خودشان، هفت آسمان قرآنی را بر باورهای خودشان تطبیق داده اند.
پیام آیه از هفت آسمان، این بوده که توجه مخاطب را به خالق و آفریدگار آسمان ها معطوف داشته و آن ها را به تفکر و تعمق در این راستا وا دارد. لذا در صدد کیهان شناسی و تایید یا رد عقیده انسان های آن موقع نبوده است.
قرآن حقیقتی را بایست اشاره می نمود که اشاره فرموده و چون مردم آن زمان تحمل درک حقیقت آن را نداشته اند، به بیان حقیقت آن نپرداخته است.

با عرض سلام
ظاهرا من نتوانستم منظور خود را بیان کنم.
عرض من این بود همانگونه که فرآن کریم خدایان باطل و بت ها را (به علت باطل و نادرست بودنشان) نفی کرد، بر اساس همان منوال میبایست اعتقاد به هفت آسمان متشکل از مدارات گردش پنج سیاره، ماه و خورشید به دور زمین را هم که از آن به عنوان هفت آسمان نام می بردند نفی کرده و مفهوم درست هفت آسمان را جایگزین باور باطل قبلی کند. اگر در منطق عرض من تا اینجا مشکلی وجود دارد بفرمایید.
ولی مشاهده میکنیم هیچ گونه جایگزینی تعریف هفت اسمان پس از اسلام صورت نگرفته و این در حالی است که به کرات از هفت اسمان در فرآن یاد میشود. حال بگذارید برگردیم به صدر اسلام....

مردم (طبقه عالم) در صدر اسلام برداشتی از هفت اسمان دارند(همان برداشتی که بابلیان مطرح کرده و آن را توضیح دادم). جال به آیه و یا آیاتی بر میخورند که در آنها به هفت آسمان اشاره شده. آیا غیر از این است که ناخود آگاه تصویر ذهنی هفت آسمان بابلی در ذهن آنها نقش ببندد؟ در این شرایط (به چه دلیل) فرآن کریم آیه ای یا توضیحی حداقل مبنی بر نادرست بودن برداشت بابلیان و اشاره ای به هفت آسمان واقعی نمی آورد؟
یک تازه مسلمان در صدر اسلام که تا آنزمان همان هفت آسمان بابلی را میشناخته، بعد از تایید هفت آسمان در قرآن کریم چه فکر میکند؟ با توجه به ایمانی که به اسلام آورده آیا چنین فکر نخواهد کرد که مریخ، مشتری، زهره، عطارد، زحل، ماه و خورشید! همگی به دور زمین در چرخشند؟ کدام آیه قرآن این تصور باطل در مورد هفت آسمان را از ذهن او بیرون می برد؟

لطفا به قسمت بولد شده مشخصا پاسخ دهید.

با تشکر

سلام و عرض ادب

میقات;408137 نوشت:

بله می توان گفت ما حقیقت هفت آسمان را نمی دانیم، و چه بسا اشاره به آسمان های ملکوتی باشد.


البته طبقه بندی 7 آسمان در ظرف زمان (یومین) صورت گرفته و نمیتواند مربوط به عالم امر باشد.

چالشگر;408160 نوشت:
عرض من این بود همانگونه که فرآن کریم خدایان باطل و بت ها را (به علت باطل و نادرست بودنشان) نفی کرد، بر اساس همان منوال میبایست اعتقاد به هفت آسمان متشکل از مدارات گردش پنج سیاره، ماه و خورشید به دور زمین را هم که از آن به عنوان هفت آسمان نام می بردند نفی کرده و مفهوم درست هفت آسمان را جایگزین باور باطل قبلی کند. اگر در منطق عرض من تا اینجا مشکلی وجود دارد بفرمایید.

با سلام خدمت دوست گرامی.
همانطور که جناب کارشناس گفتند :
میقات;408134 نوشت:
قرآن کتاب کیهان شناسی نیست بلکه کتاب هدایت است. موضوع توحید و یکتا پرستی، اصل موضوع هدایت است و اصلا ادیان الهی آمده اند تا بت پرستی را بردارند؛ در حالی که موضوع هفت آسمان، این گونه نیست.

قرآن کتاب هدایت است. نه کتاب کیهان شناسی. دانستن حقیقت آسمان ها چه قرابتی با هدایت بشری دارد؟ اعتقاد به آسمان های هفت گانه اعتقادی رایج در عصر نزول بود. خداوند هم از این اعتقاد به عنوان ابزاری برای هدایت قوم استفاده کره است.
بنده در تاپیک آیا خدا دروغ مصلحتی می گوید؟ ثابت کردم که هیچ مانعی ندارد که خداوند مانند والدینی که برای تربیت کودکشان از پیش فرض های ذهنی او استفاده می کنند از پیش فرض های ذهنی مردم برای هدایتشان استفاده کند. اگر وقت مطالعه تمام تاپیک راندارید از صفحه 14 به بعد را مطالعه بفرمایید. 3 صفحه.
لذا اگر ثابت شد که آسمان های هفت گانه وجهی حقیقی دارند که مشکلی نیست و اگر هم ثابت شد که با علم بشری در تناقض است باز هم مشکلی نیست. چرا که :
خداوند به زبان قوم سخن گفته است.
نظر علامه طباطبایی در تفسیر آیه :
الم تروا کيف خلق الله سبع سموات طباقا. وجعل القمر فيهن نورا:آيا نينديشيده ايد که خداوند چگونه هفت آسمان را تو در تو آفريده است. و ماه در آن پرتو افشان (نوح، 15-16 )
میفرماید :
“اينکه آسمانها را هفتگانه خوانده - آن هم در زمينه ای که می خواهد اقامه حجت کند - دلالت دارد بر اينکه مشرکين معتقد به هفتگانه بودن آسمانها بودند ، و آن را امری مسلم می شمردند و قرآن با آنان به وسيله همين چيزی که خود آنان مسلم می دانستند احتجاج کرده و به هر حال داستان هفتگانه بودن آسمانها که در کلام نوح آمده به خوبی دلالت دارد بر اينکه اين مساله از انبياء از قديم ترين زمانها رسيده است… اينکه فرمود : ماه را در آسمانها نور قرار داد و آسمانها را ظرف ماه خواند – منظور اين است که بفرمايد ماه در ناحيه آسمانها قرار دارد ، نه اينکه همه آسمانها را نور می دهد ، مثل اينکه خود ما می گوييم در اين خانه ها يک چاه آب هست ، با اينکه چاه آب در يکی از آنها است ، و بدين جهت می گوييم در اين خان هها که وقتی در يکی از آنها باشد مثل اين است که در همه باشد ، و باز نظير اينکه می گوييم : من به ميان مردم بنی تميم رفتم ، با اينکه به خانه بعضی از آنان رفته ام” طباطبايی ،الميزان، جلد ٢٠ ، صص ۴٩
در واقع علامه در کنار پاسخ به آسمان هفت گانه می خواهد نورافشانی ماه را هم پاسخ دهد غافل از اینکه توجه نمی کند که ماه اصلا پرتویی از خود نمی افشاند بلکه پرتوهای خورشید را منعکس می کند.
علامه شعرانی هم در این زمینه می گوید :
“قول ابن عباس به حق و حقيقت نزديک تر است، زيرا خداوند متعال به آن چه در آن عصر می شناخته اند و جزء علوم آن زمان بوده، استدلال کرده است. در عصر رسالت، معروف در نظر مردم اين بوده که سماوات بر هفت مورد می باشد و زمين بر هفت اقليم است و اين اقليم ها طبقاتی نيستند که هر طبقه بر روی طبقه ای ديگر باشد، بلکه تقسيم خود زمين بر هفت قسمت بوده است”
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;408218 نوشت:
قرآن کتاب هدایت است. نه کتاب کیهان شناسی

با عرض سلام
عرض بنده در مورد بخش کیهان شناسی از کتاب هدایت است. قبول بفرمایید موضوعاتی مانند قمر، شمس ، سما ووو موضوعاتی کیهانی هستند.، هرچند با هدف هدایت گری نوع بشر به آنها اشاره شده باشد. در هر صورت اگر چنین هم باشد، باز موضوعیت خود را دارند و به سهم خود و در اندازه خود باید روشن و مشخص باشند.

شریعت عقلانی;408218 نوشت:
دانستن حقیقت آسمان ها چه قرابتی با هدایت بشری دارد؟ اعتقاد به آسمان های هفت گانه اعتقادی رایج در عصر نزول بود. خداوند هم از این اعتقاد به عنوان ابزاری برای هدایت قوم استفاده کره است.

من در حدی نیستم که بخواهم قرابتی تعریف یا قرابتی را نفی کنم. ولی انتظار دارم آنچه در قرآن کریم آمده برای من و در دوره من (مفهوم) باشد. من نه در گذشته زندگی میکنم و نه در آینده. اگر قرآن کتاب هدایت است، این کتاب با تمام ابعادش باید برای من سودمند باشد. آیا این انتظاری نادرست است؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.

شریعت عقلانی;408218 نوشت:
بنده در تاپیک آیا خدا دروغ مصلحتی می گوید؟ ثابت کردم که هیچ مانعی ندارد که خداوند مانند والدینی که برای تربیت کودکشان از پیش فرض های ذهنی او استفاده می کنند از پیش فرض های ذهنی مردم برای هدایتشان استفاده کند. اگر وقت مطالعه تمام تاپیک راندارید از صفحه 14 به بعد را مطالعه بفرمایید. 3 صفحه.

از راهنمایی شما متشکرم. نگاهی به تاپیک داشتم. نکته اول این است که جمع بندی ای از مباحث انجام نشده بود و به همین دلیل هم گریز من به اواخر تاپیک کمک زیادی به من در فهم مطلب نکرد. ضمن اینکه تا الآن (که آن مبحث را کامل نخوانده ام و در بحث هم شرکت نداشته ام ) با دروغ مصلحتی توسط خداوند مخالفم و برایم قابل توجیه نیست که گر ملک زباغ رعیت خورد سیبی، برآورند غلامان او درخت از بیخ....

شریعت عقلانی;408218 نوشت:
خداوند به زبان قوم سخن گفته است.

کدام قوم؟ مگر قرآن برای قوم و دوره ای خاص آمده؟ زبان ما که زبان آن قوم نیست! خداوند برای قوم این دوران چه گفته که سخن گفتن برای آن قوم را توجیه کند؟

با تشکر

نوشت:
میقات;قرآن کتاب کیهان شناسی نیست

اگر نیست چرا در باره ی پدیده های کیهان شناسی نخستین که اربها نیازی بدانستن آنها نداشته اند نگر داده است

أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا

خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا(نوح/15)

وووو

چالشگر;408476 نوشت:
عرض بنده در مورد بخش کیهان شناسی از کتاب هدایت است. قبول بفرمایید موضوعاتی مانند قمر، شمس ، سما ووو موضوعاتی کیهانی هستند.، هرچند با هدف هدایت گری نوع بشر به آنها اشاره شده باشد. در هر صورت اگر چنین هم باشد، باز موضوعیت خود را دارند و به سهم خود و در اندازه خود باید روشن و مشخص باشند.

با سلام خدمت شما دوست عزیز که همیشه موضوعات چالش برانگیز را انتخاب می کنید.
اگر شما کتابی برای هدایت بشر بخواهید بنویسید از علوم روز استفاده نمی کنید؟ از گزاره های علمی رایج استفاده نمی کنید؟ حال اگر همین گزاره هایی که شما امروز در کتاب هدایتتان استفاده می کنید در آینده نقض شدند آیا کتاب شما دیگر کاربرد هدایتی نخواهد داشت؟ اگر بنده در آینده بیایم و از روشی که شما برای هدایت استفاده کردید و از روشی که شما با استفاده از گزاره های علمی روز برای هدایت بشر اتخاذ کردید استفاده کنم و دوباره از نو و بر اساس گزاره های علمی روز در زمان خودم و از روش شما کتاب هدایت دیگر بنویسم آیا امکان پذیر نیست؟
لذا به اعتقاد بنده باید دانست که مخاطب اصلی ظاهر خیلی از جملات قرآن همان اعراب بودند و بس. بی خود و بی جهت نباید انتظار داشت که در قرآن از گزاره های علمی صحیح استفاده شود. چیزی که برای ما مهم است و باید از آن بهره بگیریم روح حاکم بر کلمات قرآن است نه ظاهر آن. شاید هدف خداوند از بکار بردن این گزاره های علمی این بوده که به اعراب بفهماند هر آسمانی که به آن اعتقاد دارید ساخته دست پروردگاری است که یکتاست. با اراده او همه چیز شکل گرفته است.
چالشگر;408476 نوشت:
من در حدی نیستم که بخواهم قرابتی تعریف یا قرابتی را نفی کنم. ولی انتظار دارم آنچه در قرآن کریم آمده برای من و در دوره من (مفهوم) باشد. من نه در گذشته زندگی میکنم و نه در آینده. اگر قرآن کتاب هدایت است، این کتاب با تمام ابعادش باید برای من سودمند باشد. آیا این انتظاری نادرست است؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.

آیا اگر مثلا بفهمیم که گزاره های قرآن با یافته های علم بشری مطابق است تاثیری در هدایت دارد؟ برای شما سودمند خواهد بود؟ سودمندی تطابق گزاره های قرآن با یافته های بشری چیست؟ که اگر تطابق نداشته باشد سودمند نیست.

چالشگر;408476 نوشت:
از راهنمایی شما متشکرم. نگاهی به تاپیک داشتم. نکته اول این است که جمع بندی ای از مباحث انجام نشده بود و به همین دلیل هم گریز من به اواخر تاپیک کمک زیادی به من در فهم مطلب نکرد. ضمن اینکه تا الآن (که آن مبحث را کامل نخوانده ام و در بحث هم شرکت نداشته ام ) با دروغ مصلحتی توسط خداوند مخالفم و برایم قابل توجیه نیست که گر ملک زباغ رعیت خورد سیبی، برآورند غلامان او درخت از بیخ....

البته نظر بنده این است که اسم این کار را نمی توان دروغ مصلحتی گذاشت. همان طور که به رفتار کودکانه والدین با فرزندشان نمی توان دروغ مصلحتی گفت. لذا اینکه خداوند بر اساس پیش فرض های ذهنی انسان ها با آنها سخن بگوید نقصی بر خدا نیست. نقص بر پیش فرض های ذهنی آدمیان است. به ظاهر کلام قرآن کاری نداشته باشید. به روح حاکم بر آن بنگرید.
ما زبان را ننگریم و قال را ..................... ما روان را بنگریم و حال را


چالشگر;408476 نوشت:
کدام قوم؟ مگر قرآن برای قوم و دوره ای خاص آمده؟ زبان ما که زبان آن قوم نیست! خداوند برای قوم این دوران چه گفته که سخن گفتن برای آن قوم را توجیه کند؟

همان طور که عرض شد مخاطب ظاهر کلام خدا اعراب همان زمانند. ولی باطن کلام او برای تمام بشریت است. بر همین اساس قرآن باید ترجمه فرهنگی شود نه ترجمه ظاهری.
و من الله توفیق

[="Tahoma"]

استوار;408126 نوشت:
برادرم، طبقات جو، طبقاتی فیزیکی و مشخص نیستند. بلکه بر اساس خواص مختلف، طبقه بندی‌های مختلف بدست می‌آید.
که مهمترین خاصیت برای طبقه بندی اتمسفر زمین، دما می‌باشد.

سلام
قران کریم در این خصوص بیانی دارد که بر اساس شواهد بر طبقات جو قابل تطبیق است
همانطور که طبقات زمین بر لایه های هفتگانه قابل تطبیق است
حال یا ما این تطبیق را می پذیریم
یا میگوییم مصداقش برایمان ناشناخته است
به نظر بنده شواهد برای این تطبیق کافی است
هرچند برای این آیات تفسیر انفسی هم قابل تصور است
والله الموفق

شریعت عقلانی;408524 نوشت:
اگر شما کتابی برای هدایت بشر بخواهید بنویسید از علوم روز استفاده نمی کنید؟ از گزاره های علمی رایج استفاده نمی کنید؟ حال اگر همین گزاره هایی که شما امروز در کتاب هدایتتان استفاده می کنید در آینده نقض شدند آیا کتاب شما دیگر کاربرد هدایتی نخواهد داشت؟ اگر بنده در آینده بیایم و از روشی که شما برای هدایت استفاده کردید و از روشی که شما با استفاده از گزاره های علمی روز برای هدایت بشر اتخاذ کردید استفاده کنم و دوباره از نو و بر اساس گزاره های علمی روز در زمان خودم و از روش شما کتاب هدایت دیگر بنویسم آیا امکان پذیر نیست؟

با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست گرامی
من متوجه این موضوع نمیشوم که شما چگونه انسان را با خدا مقایسه می کنید. ما میدانیم که انسان محدود است. موجودی که فرآیند تکامل نا کاملش را در گوشه ای گم از کائنات نامحدود و در دوره زمانی ای به کوتاهی فقط چند هزار سال از میلیارد ها سال عمر کائنات در حد و اندازه ای محدود طی کرده چگونه قابل مقایسه با خالقی است که معتقدیم از حیث صفات عالیه در تعریف نمی گنجد؟ خالقی که تمام این کائنات را آفریده و برای او ناتوانی معنا ندارد؟ آیا واقعا کتابی که من می نویسم باید قابل مقایسه با کتابی باشد او نازل کرده؟ کتابی که خود جهانیان را برای آوردن آیه ای مشابه آیاتش به چالش کشیده؟
آیا کتاب او برای تمام قرون و اعصار نیامده؟ آیا قرار است کتاب دیگری در تکمیل آن در آینده نازل شود که پاسخگوی سوالات انسان امروز و فردا باشد؟ بنده به هیچ کس توهین نمیکنم و نسبتی نمی زنم ولی شخصا از اینکه جهل خود را در پس پرده توجیه پنهان کنم بیزارم.

شریعت عقلانی;408524 نوشت:
لذا به اعتقاد بنده باید دانست که مخاطب اصلی ظاهر خیلی از جملات قرآن همان اعراب بودند و بس. بی خود و بی جهت نباید انتظار داشت که در قرآن از گزاره های علمی صحیح استفاده شود.

من فکر میکنم این اولین نتیجه گیری از پذیرفتن دروغگویی مصلحتی توسط خداوند است که شما به ان رسیده اید که قبلا عرض کردم با تعریفی که از خداوند برای ما شده سازگار نیست.

شریعت عقلانی;408524 نوشت:
آیا اگر مثلا بفهمیم که گزاره های قرآن با یافته های علم بشری مطابق است تاثیری در هدایت دارد؟ برای شما سودمند خواهد بود؟ سودمندی تطابق گزاره های قرآن با یافته های بشری چیست؟ که اگر تطابق نداشته باشد سودمند نیست.

مگر غیر از این است که هر جا کشف جدیدی صورت می گیرد و به یافته علمی جدیدی می رسبم که حتی اندکی قابل انطباق با قرآن است با افتخار فریاد میزنیم قرآن 14 قرن پیش در آنمورد سخن گفته؟ آیا این مطلب بر ایمان ما اضافه نمیکند؟ آیا از این ابزار برای تبلیغ اسلام استفاده نمیکنیم؟ آیا در آنمورد کتاب نمی نویسیم و مستند نمی سازیم؟
حال بگذارید همین سوال شما را از زاویه ای دیگر نگاه کنیم:
اگر بر قرض در قرآن به مجومعه ای از آیات بر بخورید که تناقض آشکار با یافته های علمی داشته باشد، مثلا اگر قرآن بگوید" و ما زمین را به شکل هسته خرما بلند و با دو سر تیز آفریدیم و آن را در مرکز جهان قرار دادیم تا تمام ستارگان و خورشید به دور آن بگردند" آیا این آیه تاثیر سویی بر ایمان شما نخواهد داشت؟ آیا این موضوع برای شما سوال ایجاد نمی کند؟ آیا همچنان پا برجا بر ایمانتان می مانید؟

شریعت عقلانی;408524 نوشت:
به ظاهر کلام قرآن کاری نداشته باشید. به روح حاکم بر آن بنگرید

1- چرا نباید به ظاهر کلام قرآن کار داشته باشید؟
2- روح قرآن را از چه طریق برداشت میکنید؟ آیا راهی غیر از مطالعه قرآن و تفسیر آیات آن برای رسیدن به آنچه شما آنرا روح قرآن می نامید وجود دارد؟

شریعت عقلانی;408524 نوشت:
همان طور که عرض شد مخاطب ظاهر کلام خدا اعراب همان زمانند. ولی باطن کلام او برای تمام بشریت است. بر همین اساس قرآن باید ترجمه فرهنگی شود نه ترجمه ظاهری.

مطلبی که شما می فرمایید بعنوان یک دیدگاه شخصی قابل احترام است. ولی در اینجا ما از قرانی سخن میگوییم که بر اساس ظاهر ایاتش حکم ها صادر میشود و فتواها داده میشود. فرآنی که ظاهر آیاتش شعار میشود و این شعار تبلیغ میشود. قرانی که انتظار می رود (آیاتش) سرمشق امور باشد.... ما جایی از روح قرآن سخن نگفته ایم.
با تشکر

[="Tahoma"]

سلما;408081 نوشت:
سلام خسته نباشید با توجه به مطلبی که گفتید این هفت اسمون همون هفتایی هست که پیامبر معراج کردند ؟ یه سوال دیگه - من اون دنیا هم نمیتونم این اسمون ها رو ببینم یا فقط مخصوص خوده پیامبر و حضرت علی و خداست ؟

با سلام و درود

از حقیقت آن ها اطلاع دقیقی نداریم و نمی توان در این زمینه نظر قطعی داد.

ما تا اندازه ای که در روایات و بیان معصومین علیهم السلام در این زمینه مطلبی وارد شده و قابل درک و فهم ما باشد می توانیم چیزی بگوییم؛ و الا چون از امور ماورایی و غیب است، عقل بشر دسترسی و درکی از آن ندارد.

در بیانات معصومین نیز بطور دقیق، حقیقت آسمان های هفتگانه و جزئیات آن ها بیان نشده است؛ البته لزومی هم نبوده چرا که که اگر هدایت بشر متوقف بر فهم حقیقت هفت آسمان بود، قطعا در قرآن و یا کلام معصومین علیهم السلام، به آن پرداخته می شد.

[="Tahoma"]

نوری نیرو;408488 نوشت:
اگر نیست چرا در باره ی پدیده های کیهان شناسی نخستین که اربها نیازی بدانستن آنها نداشته اند نگر داده است

أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا

خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا(نوح/15)

وووو

با سلام و درود

پیام این آیات، توجه دادن مخاطب به عظمت آسمان ها، نظم و تدبیر آن ها، و نیز توجه دادن به خالق آن ها است.

وقتی به کسی که فقط این آسمان اول را می بیند و مقهور عظمت و گستردگی آن می شود، خبر دهند که هفت آسمان داریم، نه یکی؛ او را بیشتر به تعمق و دقت در آفرینش جهان هستی و نیز خالق و آفریدگار آن وا می دارد.

پیام و هدف اصلی این آیات، همین توجه دادن به عظمت و قدرت خداوند متعال است؛ که در این هدف هم موفق بوده است.

[="Tahoma"]

چالشگر;408160 نوشت:
با عرض سلام
ظاهرا من نتوانستم منظور خود را بیان کنم.
عرض من این بود همانگونه که فرآن کریم خدایان باطل و بت ها را (به علت باطل و نادرست بودنشان) نفی کرد، بر اساس همان منوال میبایست اعتقاد به هفت آسمان متشکل از مدارات گردش پنج سیاره، ماه و خورشید به دور زمین را هم که از آن به عنوان هفت آسمان نام می بردند نفی کرده و مفهوم درست هفت آسمان را جایگزین باور باطل قبلی کند. اگر در منطق عرض من تا اینجا مشکلی وجود دارد بفرمایید.
ولی مشاهده میکنیم هیچ گونه جایگزینی تعریف هفت اسمان پس از اسلام صورت نگرفته و این در حالی است که به کرات از هفت اسمان در فرآن یاد میشود. حال بگذارید برگردیم به صدر اسلام....

مردم (طبقه عالم) در صدر اسلام برداشتی از هفت اسمان دارند(همان برداشتی که بابلیان مطرح کرده و آن را توضیح دادم). جال به آیه و یا آیاتی بر میخورند که در آنها به هفت آسمان اشاره شده. آیا غیر از این است که ناخود آگاه تصویر ذهنی هفت آسمان بابلی در ذهن آنها نقش ببندد؟ در این شرایط (به چه دلیل) فرآن کریم آیه ای یا توضیحی حداقل مبنی بر نادرست بودن برداشت بابلیان و اشاره ای به هفت آسمان واقعی نمی آورد؟
یک تازه مسلمان در صدر اسلام که تا آنزمان همان هفت آسمان بابلی را میشناخته، بعد از تایید هفت آسمان در قرآن کریم چه فکر میکند؟ با توجه به ایمانی که به اسلام آورده آیا چنین فکر نخواهد کرد که مریخ، مشتری، زهره، عطارد، زحل، ماه و خورشید! همگی به دور زمین در چرخشند؟ کدام آیه قرآن این تصور باطل در مورد هفت آسمان را از ذهن او بیرون می برد؟

لطفا به قسمت بولد شده مشخصا پاسخ دهید.

با تشکر

با سلام و درود

چرا فرمایشتان رسا بود و عرض بنده هم در جواب همین مطلب بود.

موضوع بت پرستی با موضوع هفت آسمان، بسیار متفاوت است. اصل تشریع ادیان برای همین توحید و مبارزه با بت پرستی است، در حالی که موضوع هفت آسمان، این گونه نیست.

این که برخی تصور کنند مراد از هفت آسمان، منظومه شمسی است یا ...، ضرری به هدایت و سعادت آن ها نمی رساند.

به بیان دیگر، هدایت بدون توحید معنا ندارد و هدایت متوقف بر توحید است، ولی هدایت بدون فهم صحیح و کامل از هفت آسمان هم محقق می شود.

لذا موضوع هفت آسمان از نظر اهمیت و جایگاه، مانند موضوع توحید نیست و به همین خاطر نوع برخورد با آن هم یکسان نبوده است.

[="Tahoma"]

استوار;408181 نوشت:
سلام و عرض ادب

البته طبقه بندی 7 آسمان در ظرف زمان (یومین) صورت گرفته و نمیتواند مربوط به عالم امر باشد.

با سلام و درود

"یومین" (دو روز)، اشاره به دو دوره و دو مرحله است، لذا منافاتی با امر معنوی ندارد.

میقات;408672 نوشت:

با سلام و درود

"یومین" (دو روز)، اشاره به دو دوره و دو مرحله است، لذا منافاتی با امر معنوی ندارد.

سلام و عرض ادب.
مگر مرحله و دوره (مثلا چندین میلیون یا میلیارد سال) ظرف زمان نیست؟
مگر در عالم امر ظرف زمان دخیل است؟

حامد;408570 نوشت:

قران کریم در این خصوص بیانی دارد که بر اساس شواهد بر طبقات جو قابل تطبیق است...
حال یا ما این تطبیق را می پذیریم
یا میگوییم مصداقش برایمان ناشناخته است
به نظر بنده شواهد برای این تطبیق کافی است

سلام.
لطفا موارد مد نظرتان را بیان کنید تا تطبیق با طبقات جو زمین بر اساس شواهد بررسی گردد.

[="Navy"]با سلام
بنده با این مطلب کاملاً موافقم:

میقات;408050 نوشت:
آن چه ما می بینیم، همه در آسمان دنیا که آسمان اول است می باشد، و از جزئیات شش آسمان دیگر چیز زیادی نمی دانیم.

در قرآن مجید هم فرموده: «و زیّنّا السّماء الدّنیا بمصابیح» (پایین ترین آسمان را با چراغ‌هایی آراستیم) (فصّلت: 12)
مرحوم علاّمه طباطبایی هم در ذیل این آیه فرموده: مستفاد از ظاهرش -هر چند که صریح نیست- این است که پایین‌ترین آسمان از آسمان‌های هفتگانه عبارت است از جهان ستارگانی که بالای سر ما است.

البته بحث هفت آسمان، در مورد زمین هم جاری می‌شود که هفت زمین هم داریم: «الله الّذی خلق سبع سماوات و من الأرض مثلهنّ یتنزّل الأمر بینهنّ» (طلاق: 12)

علاّمه کبیر، سیّد علی خان شیرازی قدّس سرّه نیز در شرح دعای عرفه صحیفه سجّادیّه (دعای 47) در معنای آسمانها و زمین‌های هفتگانه تحقیق زیبایی دارد.[/]

میقات;408671 نوشت:
موضوع بت پرستی با موضوع هفت آسمان، بسیار متفاوت است. اصل تشریع ادیان برای همین توحید و مبارزه با بت پرستی است، در حالی که موضوع هفت آسمان، این گونه نیست.
این که برخی تصور کنند مراد از هفت آسمان، منظومه شمسی است یا ...، ضرری به هدایت و سعادت آن ها نمی رساند.
به بیان دیگر، هدایت بدون توحید معنا ندارد و هدایت متوقف بر توحید است، ولی هدایت بدون فهم صحیح و کامل از هفت آسمان هم محقق می شود.
لذا موضوع هفت آسمان از نظر اهمیت و جایگاه، مانند موضوع توحید نیست و به همین خاطر نوع برخورد با آن هم یکسان نبوده است.

با تقدیم سلام
در فرمایشات شما هیچ دلیلی برای عدم توضیح هفت اسمان در قرآن کریم وجود ندارد. بنا بر این آنچه میماند توجیه عدم توضیح است در صورتیکه سوال اصلی این تاپیک این است:
منظور از هفت آسمان در آیات قرآن کریم و همینطور احادیث و روایات چیست؟
با این ترتیب من اینگونه نتیجه می گیرم که از این دیدگاه، مسائلی که قابل توضیح نیستند قابل توجیهند. لطفا اگر اشتباه میکنم تصحیح بفرمایید.
با تشکر

چالشگر;408640 نوشت:
با عرض سلام و ادب خدمت شما دوست گرامی

با سلام مجدد خدمت شما دوست عزیز.
قبلا از شروع بحث سوالی و البته خواهشی از شما داشتم :
اصولا هدف شما از طرح چنین مباحثی دقیقا چیست؟ می خواهید به چه نتیجه ای برسید؟ می خواهید ثابت کنید که در دین خدا نقص وجود دارد؟ بهتر نیست منظور و مقصود اصلی خود را از این بحث روشن کنید تا بهتر بتوانیم به مباحثه بپردازیم. تا احیانا بحث های انحرافی پیش نیاید.
به اعتقاد این مباحث پیش زمینه هایی را می طلبد که باید به آن پرداخته شود. مانند اینکه آیا اصولا کلام انسانی را می توان مستقیما به خدا نسبت داد؟ یا آیا ادیان کاملا الهی و خداییند یا وجه بشری هم دارند؟ یا فلسفه ادیان چیست و هدف از ظهور دین چیست؟ اینها مسایل بسیار جزیی ای هستند که لازمه اش پرداختن به این مباحث بسیار کلی است.
بنده بر خلاف اکثر متدینان معتقدم هیچ وجه حقیقی در آیات مربوط به هفت آسمان وجود ندارد و هفت آسمان قرآن دقیقا همان هفت آسمانی است که اعراب جاهل به آن معتقد بودند.
البته بنده از علامه طباطبایی و علامه شعرانی برای شما مطالبی را آوردم و عرض شد که آنها هم معتقدند که قرآن به زبان قوم سخن گفته است.
چالشگر;408640 نوشت:
من متوجه این موضوع نمیشوم که شما چگونه انسان را با خدا مقایسه می کنید. ما میدانیم که انسان محدود است. موجودی که فرآیند تکامل نا کاملش را در گوشه ای گم از کائنات نامحدود و در دوره زمانی ای به کوتاهی فقط چند هزار سال از میلیارد ها سال عمر کائنات در حد و اندازه ای محدود طی کرده چگونه قابل مقایسه با خالقی است که معتقدیم از حیث صفات عالیه در تعریف نمی گنجد؟ خالقی که تمام این کائنات را آفریده و برای او ناتوانی معنا ندارد؟ آیا واقعا کتابی که من می نویسم باید قابل مقایسه با کتابی باشد او نازل کرده؟ کتابی که خود جهانیان را برای آوردن آیه ای مشابه آیاتش به چالش کشیده؟

اصولا اگر نتوان خداوند را به هیچ روشی با بشر مقایسه کرد ( که بنده با شما در این زمینه موافقم ) لذا کلام خداوند را هم نمی توان به هیچ روشی با کلام بشری مقایسه کرد. لذا کلام خداوند به هیچ وجه شبیه کلام انسان نیست. عربی نیست. از حرف و کلمه و جمله تشکیل نشده است. اصولا نمی توان به خداود کلامی را منتسب کرد. چون کلام مختص انسان است نه خدا. برای همین هم هست که عرض شد این مبحث مباحث ریشه ای تری را نیازمند است. بنده در پست قبل قصد مقایسه خداوند با انسان را نداشتم. بلکه خواستم عرض کنم که نقصی که شما به آن اشاره دارید متوجه خدا نیست بلکه متوجه انسان است. یعنی وقتی والدین با زبان کودکانه و از پیش فرض های غلط ذهنی کودکشان با او سخن می گویند شما این نتیجه را می گیرید که والدین ضعف داشتند؟ و این غلط ها متوجه والدین است؟ یا متوجه کودک؟
قصد بنده مقایسه نبود بلکه تشبیه بود.
شما ظاهرا می گویید خداوند قادر مطلق است و هر کاری از او بر می آید لذا با انسان قابل مقایسه نیست ولی خداوند امور عالم را با اسبابش انجام می دهد. یکی از همین اسباب هم پی فرض های ذهنی آدمیان است.
چالشگر;408640 نوشت:
آیا کتاب او برای تمام قرون و اعصار نیامده؟ آیا قرار است کتاب دیگری در تکمیل آن در آینده نازل شود که پاسخگوی سوالات انسان امروز و فردا باشد؟

چه سوالاتی؟ سوالات کیهانی؟ آیا این انتظار درستی از دین است؟
چالشگر;408640 نوشت:
بنده به هیچ کس توهین نمیکنم و نسبتی نمی زنم ولی شخصا از اینکه جهل خود را در پس پرده توجیه پنهان کنم بیزارم.

چه توجیهی؟ دقیقا منظورتان چیست؟ ما از هیچ چیز واهمه ای نداریم که بخواهیم بی خود توجیه کنیم. اگر به تاپیک نقد و بررسی نظریه دکتر سروش پیرامون مکانیزم نزول وحی نظری بیافکنید خواهید دید بنده در آنجا سعی در اثبات وجه بشری دین کردم. سوال شما هم دقیقا معطوف به همین وجه بشری دین است.
چالشگر;408640 نوشت:
من فکر میکنم این اولین نتیجه گیری از پذیرفتن دروغگویی مصلحتی توسط خداوند است که شما به ان رسیده اید که قبلا عرض کردم با تعریفی که از خداوند برای ما شده سازگار نیست.

اولا که عرض شد بنده این را دروغ مصلحتی نمی دانم. همانطور که زبان کودکانه والدین را هم دروغ مصلحتی نمی توان گفت. به زبان قوم سخن گفتن چیز دیگری است. دروغ مصلحتی چیز دیگر.
درضمن چه کسی و چه تعریفی از خدا برای شما کرده. می توانید توضیح دهید. به همین خاطر است که عرض شد پاسخ به این تاپیک پیش فرض هایی را می طلبد. اصولا شما بیان بفرمایید آیا به خداوند ادیان و خداوندی که دین نازل می کند و با انسان به زبان خودش سخن می گوید معتقدید؟ یا معتقدید که قرآن سخن خداوند است؟ اگر این ها را باور دارید راهی جز توجیه هفت آسمان ندارید. اگر هم از راه غلط بودن هفت آسمان قرآنی سعی دارید دین را از جانب غیر خدا جلوه دهید راه مناسبی نیست. راه های مناسبتری هم برای این هدف وجود دارد.
چالشگر;408640 نوشت:
مگر غیر از این است که هر جا کشف جدیدی صورت می گیرد و به یافته علمی جدیدی می رسبم که حتی اندکی قابل انطباق با قرآن است با افتخار فریاد میزنیم قرآن 14 قرن پیش در آنمورد سخن گفته؟ آیا این مطلب بر ایمان ما اضافه نمیکند؟

ایمان بر این مبنا ایمان درستی نیست. چراکه ممکن است همین یافته ها در آینده نقض گردد و ایمان ما متزلزل شود.
چالشگر;408640 نوشت:
اگر بر قرض در قرآن به مجومعه ای از آیات بر بخورید که تناقض آشکار با یافته های علمی داشته باشد، مثلا اگر قرآن بگوید" و ما زمین را به شکل هسته خرما بلند و با دو سر تیز آفریدیم و آن را در مرکز جهان قرار دادیم تا تمام ستارگان و خورشید به دور آن بگردند" آیا این آیه تاثیر سویی بر ایمان شما نخواهد داشت؟ آیا این موضوع برای شما سوال ایجاد نمی کند؟ آیا همچنان پا برجا بر ایمانتان می مانید؟

عرض شد ایمانی که بر اساس تطابق یا عدم تطابق گزاره های قرآنی با گزاره های علمی شکل بگیرد ایمان درستی نیست. در ضمن باید دید هدف قرآن از اوردن چنین گزاره هایی چه بوده است؟ اگر هدف را بدرستی بازشناسیم پس از آنکه عدم تطابق آن گزاره های را با علم بشری یافتیم شاید تاثیری در ایمانمان ایجاد نشود. مهم شناختن هدف قرآن از آوردن چنین گزاره هایی است. مسلما هدف بیان یک سری حقایق علمی نیست. چیز دیگری است. باز هم می گویم یکی از پیش فرض های این بحث فلسفه و هدف دین است.
چالشگر;408640 نوشت:
- چرا نباید به ظاهر کلام قرآن کار داشته باشید؟

چون مخاطبش شما نیستید اعراب جاهلیت هستند.
چالشگر;408640 نوشت:
- روح قرآن را از چه طریق برداشت میکنید؟ آیا راهی غیر از مطالعه قرآن و تفسیر آیات آن برای رسیدن به آنچه شما آنرا روح قرآن می نامید وجود دارد؟

روح حاکم بر آیات قران دقیقا مبتنی بر هدف ظهور ادیان است. مطالعه و تفسیر مسلما لازم است. ولی تدبر و تاملی بالاتر از اینها را می طلبد.
خیلی از احکام قرآن در حد ظرفیت اعراب آن زمان صادر شده است. اینها ظاهر قرآن است.
چالشگر;408640 نوشت:
مطلبی که شما می فرمایید بعنوان یک دیدگاه شخصی قابل احترام است. ولی در اینجا ما از قرانی سخن میگوییم که بر اساس ظاهر ایاتش حکم ها صادر میشود و فتواها داده میشود. فرآنی که ظاهر آیاتش شعار میشود و این شعار تبلیغ میشود. قرانی که انتظار می رود (آیاتش) سرمشق امور باشد

چه کسی این حکم ها را صادر کرده است؟ چه کسی این فتواها را داده است؟ فقها؟ آیا کلام آنها حجت است؟ آیا فتاوی آنها قابل نقد نیست؟ شعار شدن برخی آیات چه ربطی به آیات هفت آسمان دارد؟ چه کسی گفته ظاهر تمام آیات باید سرمشق امور باشد؟ چرا نباید روح حاکم بر آنها سرمشق امور باشد؟
و من الله توفیق

[="Tahoma"]

استوار;408698 نوشت:
سلام.
لطفا موارد مد نظرتان را بیان کنید تا تطبیق با طبقات جو زمین بر اساس شواهد بررسی گردد.

سلام
قرآن خلق این آسمانها را بعد از خلقت زمین می داند و این با ایجاد جو زمین مطابق است بعد هم مثل و مقابلی برایش از طبقات زمین ذکر می کند که این هم در لایه های زمین ثابت شده که وجود دارد لذا به حسب دانسته های ما جو تنها مصداق یا یک مصداق از این موضوع است
والله الموفق

[="Tahoma"]

استوار;408697 نوشت:
سلام و عرض ادب.
مگر مرحله و دوره (مثلا چندین میلیون یا میلیارد سال) ظرف زمان نیست؟
مگر در عالم امر ظرف زمان دخیل است؟

با سلام و درود

ادامه این موضوع را باید در بحث فلسفه پیگیری نمود، ولی بطور اختصار عرض می کنم:

در صورتی که مراحل، رُتبی باشند، زمان دخیل نیست، مانند رتبه علت و معلول، که با وجود علت، معلول هم محقق می شود و زمانشان یکسان است، ولی از نظر رتبی، علت مقدم بر معلول است.

[="Tahoma"]

چالشگر;408735 نوشت:
با تقدیم سلام
در فرمایشات شما هیچ دلیلی برای عدم توضیح هفت اسمان در قرآن کریم وجود ندارد. بنا بر این آنچه میماند توجیه عدم توضیح است در صورتیکه سوال اصلی این تاپیک این است:
منظور از هفت آسمان در آیات قرآن کریم و همینطور احادیث و روایات چیست؟
با این ترتیب من اینگونه نتیجه می گیرم که از این دیدگاه، مسائلی که قابل توضیح نیستند قابل توجیهند. لطفا اگر اشتباه میکنم تصحیح بفرمایید.
با تشکر

با سلام و درود

قرار نیست چون موضوع تاپیک این است، واقع و حقیقت امر هم تغییر بکند.

راجع به هفت آسمان قرآن، آن چه مشهور بود، خدمتتان عرض شد. تا آن اندازه که برای هدایت انسان نیاز بوده، قرآن و روایات بیان کرده اند؛ و بیش از آن برای هدایت، ضرورتی نداشته و لذا بین نشده است.

مطلبی دیگر؛ در زبان علمی، توجیه یعنی وجه و جهت را بیان کردن، لذا با آن توجیه عرفی فرق دارد.

بنا بر این وقتی ما به دین باور و ایمان پیدا کرده ایم، مسائلی که برای ما ابهام دارد را با توجه به قرائن و شواهد، به بهترین و مناسب ترین وجه آن حمل می کنیم؛ به این می گویند توجیه علمی که صحیح و منطقی هم هست.

لذا اگر منظورتان از توجیه، از نوع علمی است، صحیح است؛ و الا صحیح نیست.

شریعت عقلانی;408749 نوشت:
وقتی والدین با زبان کودکانه و از پیش فرض های غلط ذهنی کودکشان با او سخن می گویند شما این نتیجه را می گیرید که والدین ضعف داشتند؟ و این غلط ها متوجه والدین است؟ یا متوجه کودک؟

نه ضعف والذین است و نه کودک! یاد یک موضوع در برق افتادم..... جالب است،..... تمام دنیا از اصولی واحد پیروی می کنند. اجازه بدهید این موضوع را بازگو کنم:
در الکترونیک (و برق) اصلی است به نام اصل انتقال قدرت ماکزیمم بین یک منبع و یک مصرف کننده. بر اساس این اصل زمانی حد اکثر فدرت از منبع به مصرف کننده ارسال میشود که امپدانس هر دو سو یکسان و برابر باشد. در موضوع ما (با پیش فرض های اعتقادی اسلامی) برای انسان محدود که امکان تعالی نامحدود برای درک ایات الهی وجود ندارد پس بنا بر این ایات الهی باید تا سطح انسانی ما تنزل کند تا درگاه انتقال اطلاعات بتواند در حد اکثر ظرفیت خود کار کند.
حالب است حتی اگر با این نگرش هم به موضوع نگاه کنیم بال و پر فرشتگان باید دلیلی داشته باشد وگرنه یا این اصل نقض میشود و یا .....

شریعت عقلانی;408749 نوشت:
قبلا از شروع بحث سوالی و البته خواهشی از شما داشتم :
اصولا هدف شما از طرح چنین مباحثی دقیقا چیست؟ می خواهید به چه نتیجه ای برسید؟ می خواهید ثابت کنید که در دین خدا نقص وجود دارد؟ بهتر نیست منظور و مقصود اصلی خود را از این بحث روشن کنید تا بهتر بتوانیم به مباحثه بپردازیم. تا احیانا بحث های انحرافی پیش نیاید.

با عرض سلام
من ابهاماتی در پذیرش برخی مبانی و مفاهیم دینی دارم و سعی میکنم آنها را برطرف کنم. اگر برطرف شد که اجرش با دوستانی است که به من کمک کرده اند. اگر هم نشد اجر دوستان ضایع نمی شود. من قصد القای مطلبی را ندارم و مهم این است که درستی یا نادرستی مطلبی برای خودم اثبات شود.

شریعت عقلانی;408749 نوشت:
اصولا اگر نتوان خداوند را به هیچ روشی با بشر مقایسه کرد ( که بنده با شما در این زمینه موافقم ) لذا کلام خداوند را هم نمی توان به هیچ روشی با کلام بشری مقایسه کرد. لذا کلام خداوند به هیچ وجه شبیه کلام انسان نیست. عربی نیست. از حرف و کلمه و جمله تشکیل نشده است. اصولا نمی توان به خداود کلامی را منتسب کرد. چون کلام مختص انسان است نه خدا.

با این نتیجه گیری فلسفه ارسال انبیا زیر سوال میرود چون آنها برای انتقال فرامین الهی به کتب الهی استناد می کردند.
شریعت عقلانی;408749 نوشت:
وقتی والدین با زبان کودکانه و از پیش فرض های غلط ذهنی کودکشان با او سخن می گویند شما این نتیجه را می گیرید که والدین ضعف داشتند؟ و این غلط ها متوجه والدین است؟ یا متوجه کودک؟

نه ضعف والذین است و نه کودک! یاد یک موضوع در برق افتادم..... جالب است،..... تمام دنیا از اصولی واحد پیروی می کنند. اجازه بدهید این موضوع را بازگو کنم:
در الکترونیک (و برق) اصلی است به نام اصل انتقال قدرت ماکزیمم بین یک منبع و یک مصرف کننده. بر اساس این اصل زمانی حد اکثر فدرت از منبع به مصرف کننده ارسال میشود که امپدانس هر دو سو یکسان و برابر باشد. در موضوع ما (با پیش فرض های اعتقادی اسلامی) برای انسان محدود که امکان تعالی نامحدود برای درک ایات الهی وجود ندارد پس بنا بر این ایات الهی باید تا سطح انسانی ما تنزل کند تا درگاه انتقال اطلاعات بتواند در حد اکثر ظرفیت خود کار کند.
حالب است حتی اگر با این نگرش هم به موضوع نگاه کنیم بال و پر فرشتگان باید دلیلی داشته باشد وگرنه یا این اصل نقض میشود و یا .....

شریعت عقلانی;408749 نوشت:
اصولا شما بیان بفرمایید آیا به خداوند ادیان و خداوندی که دین نازل می کند و با انسان به زبان خودش سخن می گوید معتقدید؟ یا معتقدید که قرآن سخن خداوند است؟

در حال بررسی هستم

شریعت عقلانی;408749 نوشت:
اگر هم از راه ....دین را از جانب غیر خدا جلوه دهید راه مناسبی نیست. راه های مناسبتری هم برای این هدف وجود دارد.

در این مورد هم ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید.

شریعت عقلانی;408749 نوشت:
عرض شد ایمانی که بر اساس تطابق یا عدم تطابق گزاره های قرآنی با گزاره های علمی شکل بگیرد ایمان درستی نیست. در ضمن باید دید هدف قرآن از اوردن چنین گزاره هایی چه بوده است؟ اگر هدف را بدرستی بازشناسیم پس از آنکه عدم تطابق آن گزاره های را با علم بشری یافتیم شاید تاثیری در ایمانمان ایجاد نشود. مهم شناختن هدف قرآن از آوردن چنین گزاره هایی است. مسلما هدف بیان یک سری حقایق علمی نیست. چیز دیگری است. باز هم می گویم یکی از پیش فرض های این بحث فلسفه و هدف دین است.

وقتی بنده به عنوان یک مسلمان که ده ها سال از عمر خود را با قرآن و کتاب و راویان آن گذرانده نتوانم هدف قرآن را بفهمم، چگونه قرآن میتواند مدعی باشد برای هدایت (نسل بشر) آمده؟ با این ترتیب با احتمالی بالا بیش از 99.99 درصد مردم هدف قرآن را درک نکرده اند و مسلمانند چون پدرانشان مسلمان بوده اند....
شریعت عقلانی;408749 نوشت:
چون مخاطبش شما نیستید اعراب جاهلیت هستند.

پس قرآنی که قرار است من مخاطبش باشم کجاست؟

شریعت عقلانی;408749 نوشت:
خیلی از احکام قرآن در حد ظرفیت اعراب آن زمان صادر شده است.

اگر این آیات برای ما نیست، آیا میتوانیم آنها را از قرآن حذف کنیم؟

شریعت عقلانی;408749 نوشت:
چه کسی این حکم ها را صادر کرده است؟ چه کسی این فتواها را داده است؟ فقها؟ آیا کلام آنها حجت است؟ آیا فتاوی آنها قابل نقد نیست؟ شعار شدن برخی آیات چه ربطی به آیات هفت آسمان دارد؟ چه کسی گفته ظاهر تمام آیات باید سرمشق امور باشد؟ چرا نباید روح حاکم بر آنها سرمشق امور باشد؟

من در مورد قرآن و دینی صجبت میکنم که مدافعش فقها و به تبع آنها بزرگواران پاسخگو در این سایت هستند. اگر شما نگاه دیگری به قرآن و دین دارید شاید من هم با شما هم عقیده باشم. ولی قبول بفرمایید این موضوع جای بحثی مستقل و کافی برای خود دارد.
با عرض ارادت و تشکر

میقات;408821 نوشت:
قرار نیست چون موضوع تاپیک این است، واقع و حقیقت امر هم تغییر بکند.

با عرض سلام
قرار هم نبوده سوال بنده پاسخی بسیار پیجیده داشته باشد!

میقات;408821 نوشت:
راجع به هفت آسمان قرآن، آن چه مشهور بود، خدمتتان عرض شد. تا آن اندازه که برای هدایت انسان نیاز بوده، قرآن و روایات بیان کرده اند؛ و بیش از آن برای هدایت، ضرورتی نداشته و لذا بین نشده است.

از آنچه قرآن و روایات از هفت آسمان بیان کرده اند چه هدایتی حاصل میشود؟

میقات;408821 نوشت:
وقتی ما به دین باور و ایمان پیدا کرده ایم، مسائلی که برای ما ابهام دارد را با توجه به قرائن و شواهد، به بهترین و مناسب ترین وجه آن حمل می کنیم؛ به این می گویند توجیه علمی که صحیح و منطقی هم هست.
لذا اگر منظورتان از توجیه، از نوع علمی است، صحیح است؛ و الا صحیح نیست.

نه منظورم توجیه از نوع علمی نیست چون اصولا قرائن و شواهدی برای هفت اسمان وجود ندارد. تنها قرینه موحود - همانگونه که عرض شد باور بابلبان بوده که نادرست است. اگر هر قزینه یا شاهدی برای هفت آسمان وجود دارد بفرمایید.

با تشکر

چالشگر;409099 نوشت:
من ابهاماتی در پذیرش برخی مبانی و مفاهیم دینی دارم و سعی میکنم آنها را برطرف کنم. اگر برطرف شد که اجرش با دوستانی است که به من کمک کرده اند. اگر هم نشد اجر دوستان ضایع نمی شود. من قصد القای مطلبی را ندارم و مهم این است که درستی یا نادرستی مطلبی برای خودم اثبات شود.

با سلام. این ایراد هایی که شما می گیرید مفاهیم دینی نیستند. شما به مفاهیم دینی دارید ایراد علمی می گیرید. دین که برای کشف حقایق علمی نیامده.
در ضمن اگر در نهایت برای شما مسلم شد که این هفت آسمان همان هفت آسمان رایج در عصر ظهور دین اسلام بود و حقیقتی علمی ورای آن نیست آیا تاثیری در التزام شما به دین دارد؟ اگر ندارد چرا به این مباحث کم اهمیت می پردازید و اگر هم در ایمان شما تاثیر دارد باید بدانید که چنین راهی برای ایمان آوردن را در هیچ کجا و توسط هیچ عالم و متکلم و فیلسوفی بیان نشده است و هیچ کدام چنین راهی را برنگزیده اند. راه ایمان آوردن یا باید با شهود عارفانه باشد یا علوم عقلی و فلسفی. راه علمی بر آن مترتب نیست. وقتی که با علوم عقلی و فلسفی به دین ایمان آوردید بر اساس نگرشی که پس از ایمان برای شما بوجود امد باید عمل کنید. مثلا اگر ایمانتان بر این اساس شکل گرفت که در کلام خدا به هیچ عنوان سخن غیر علمی وجود ندارد و بعد به غیر علمی بودن کلام خدا پی بردید باید نگرشی که ایمانتان بر اساس آن شکل گرفته را اصلاح کنید و نگرشی را بر گزینید که غیر علمی بودن گزاره های قرآنی را توجیه کند. مثلا اگر در ایمانتان به تناقض رسیدید ایراد به دین خدا نیست ایراد به نوع ایمانتان است. باید ایمانتان را اصلاح کنید. باید نگرشتان را به دین اصلاح کنید. باید تصویری از دین را برگزینید که این تناقض های علمی قرآن را پاسخگو باشد. یافتن نگرش صحیح نسبت به دین و کلام خدا در این تاپیک میسر نیست. به تاپیکهای :
نقد و بررسی مکانیزم نزول وحی از دیدگاه دکتر سروش
قرآن کلام خداست یا پیامبر
فرآیند عقلی پذیرش دین و عصمت
و تاپیک های فراوانی که در این زمینه هستند رجوع کنید و ابتدا ایمانتان را به درستی برگزینید تا اگر هم به تناقضی علمی در آیات قرآن رسیدید در ایمانتان تزلزلی ایجاد نگردد.
چالشگر;409099 نوشت:
با این نتیجه گیری فلسفه ارسال انبیا زیر سوال میرود چون آنها برای انتقال فرامین الهی به کتب الهی استناد می کردند.

عرض شد به تاپیک های بالا مراجعه کنید اگر به نتیجه ای در مورد دین رسیدید بعد به این مباحث بپردازید. هر چند که به اعتقاد بنده پرداختن به این مباحث وقت تلف کردن است.
چالشگر;409099 نوشت:
در حال بررسی هستم

روش بررسیتان را تغییر دهید.
چالشگر;409099 نوشت:
در این مورد هم ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید.

راه های مناسب تر روش های عقلی و براهین فلسفی است. در آن تاپیک ها به آن ها پرداخته شده است. روش علمی راه درستی نیست. مثلا هر چقدر هم شما در کلام خدا تناقض علمی پیدا کردید در ایمان بنده تزلزل ایجاد نخواهد کرد. لذا این روش نتیجه ای را در بر ندارد. چه اینکه خود علما و فقها هم دینشان را از این طریق نپذیرفته اند. بلکه با براهین عقلی و فلسفی آن را پذیرفته اند. اگر تلاش دارید اصلاحی صورت دهید از همان روش خودشان در مورد دینشان پرسش کنید.
چالشگر;409099 نوشت:
وقتی بنده به عنوان یک مسلمان که ده ها سال از عمر خود را با قرآن و کتاب و راویان آن گذرانده نتوانم هدف قرآن را بفهمم، چگونه قرآن میتواند مدعی باشد برای هدایت (نسل بشر) آمده؟ با این ترتیب با احتمالی بالا بیش از 99.99 درصد مردم هدف قرآن را درک نکرده اند و مسلمانند چون پدرانشان مسلمان بوده اند....

عرض بنده این نبود نمی توان به هدف آیات قرآن پی برد. بلکه عرض شد مسلما هدف بیان حقایق علمی نیست. هدف هدایت است. هدف سرکوب نفس سرکش انسان است. هدف بالا بردن انسان به عالمی دیگر است. هدف به معراج بردن انسان هاست. این اهداق مقدماتی دارد. بیان هفت آسمان و استفاده از این دیدگاه رایج ( و البته غیر علمی ) اعراب برای این بود که انسان ها به حقارت خود هر چه بیشتر پی ببرند و نفس سرکششان سرکوب گردد. انوقت است که بال و پر در می آورند و مانند فرشتگان به عالم بالا می روند. ( اینها تمثیل است و بالا هم منظور بالای مکانی نیست. بلکه رتبی است. )
چالشگر;409099 نوشت:
پس قرآنی که قرار است من مخاطبش باشم کجاست؟

همین جاست. قرار نیست متن عوض شود. دید باید عوض شود.
ما زبان را ننگریم و قال را ............. ما روان را بنگریم و حال را
چالشگر;409099 نوشت:
اگر این آیات برای ما نیست، آیا میتوانیم آنها را از قرآن حذف کنیم؟

این آیات برای شماست. به باطن بنگرید.
چالشگر;409099 نوشت:
من در مورد قرآن و دینی صجبت میکنم که مدافعش فقها و به تبع آنها بزرگواران پاسخگو در این سایت هستند. اگر شما نگاه دیگری به قرآن و دین دارید شاید من هم با شما هم عقیده باشم. ولی قبول بفرمایید این موضوع جای بحثی مستقل و کافی برای خود دارد.
با عرض ارادت و تشکر

عرض شد اگر بنا دارید ایرادات این دید فقها را مشخص کنید باید به روش خودشان از دینشان سوال کنید. روش آنها براهین فلسفی و عقلی است.
با این ایرادات هیچ تغییری در دین هیچ کسی ایجاد نمی شود.
و من الله توفیق

[="Tahoma"]

چالشگر;409106 نوشت:
با عرض سلام
قرار هم نبوده سوال بنده پاسخی بسیار پیجیده داشته باشد!

از آنچه قرآن و روایات از هفت آسمان بیان کرده اند چه هدایتی حاصل میشود؟

نه منظورم توجیه از نوع علمی نیست چون اصولا قرائن و شواهدی برای هفت اسمان وجود ندارد. تنها قرینه موحود - همانگونه که عرض شد باور بابلبان بوده که نادرست است. اگر هر قزینه یا شاهدی برای هفت آسمان وجود دارد بفرمایید.

با تشکر

با سلام و درود

1. عرایض بنده، پیچیدگی ندارد و روشن است. البته ممکن است مطابق انتظار شما نباشد.

2. پیام این آیات، توجه دادن مخاطب به عظمت آسمان ها، نظم و تدبیر آن ها، و نیز توجه دادن به خالق آن ها است.

وقتی به کسی که فقط این آسمان اول را می بیند و مقهور عظمت و گستردگی آن می شود، خبر دهند که هفت آسمان داریم، نه یکی؛ او را بیشتر به تعمق و دقت در آفرینش جهان هستی و نیز خالق و آفریدگار آن وا می دارد.

پیام و هدف اصلی این آیات، همین توجه دادن به عظمت و قدرت خداوند متعال است؛ که در این هدف هم موفق بوده است.

3. صریحترین و روشن ترین دلیل بر وجود هفت آسمان، آیه قرآن است، از جمله: «الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً»؛ همان كسى كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد. (ملک، 3)

البته از کیفیت و جزئیات آسمان های هفتگانه اطلاع نداریم، ولی در اصل وجود چیزی به عنوان آسمان های هفتگانه، شکی نیست.

عنایت داشته باشید که شما با پیش فرض ذهنی خود به دنبال هفت آسمان مانند آسمان دنیا هستید، ولی هفت آسمان قرآن می تواند ـ به احتمال قوی ـ غیر از این باشد.

شریعت عقلانی;409242 نوشت:
دین که برای کشف حقایق علمی نیامده.

با عرض سلام
من میپذیرم که دین برای کشف حقایق علمی نیامده. اما:
در صورتی که موضوعی علمی را - هرچند تنها در یک آیه - بیان میکند، این موضوع باید با علم سازکار باشد و تناقضی با علم نداشته باشد.

شریعت عقلانی;409242 نوشت:
در ضمن اگر در نهایت برای شما مسلم شد که این هفت آسمان همان هفت آسمان رایج در عصر ظهور دین اسلام بود و حقیقتی علمی ورای آن نیست آیا تاثیری در التزام شما به دین دارد؟

بله تاثیر دارد. قرار نیست دین تافته جدا بافته ای باشد که یا دستاورد های علمی را رد کند، یا با آنها انطباق نداشته باشد. قبلا همین سوال را پرسیدم: اگر دینی یک واقعیت مشهود علمی را کاملا اشتباه و نادرست جلوه دهد، آن دین قابل پذیرش است؟ آیا شما چنین دینی را می پذیرید؟ البته من چنین ادعایی ندارم که واقعیتی مشخص در دین اسلام اشتباه نشان داده شده. من سوالی دارم و سوای تمام مباحث و استفاده ای که از گفتار شما و سایر بزرگواران برده ام بر این باورم که سوال من باید چواب قانع کننده داشته باشد (چون) این سوال از آیات قرآن است. اگر بحث بر سر گفتار هر عالمی بود هر احتمالی هم پذیرفته بود. این خود قرآن است که میگوید بیان کننده هر چیزی است:

-نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ وَ هُدي ً وَ رَحْمَةً وَ بُشْري لِلْمُسْلِمينَ
-تَفْصيلَ كُلِّ شَيْ ءٍ

شریعت عقلانی;409242 نوشت:
راه ایمان آوردن یا باید با شهود عارفانه باشد یا علوم عقلی و فلسفی

با این ترتیب احتمالا اکثریت قاطع مسلمین بی ایمانند. چون نه از شهود عارفانه بویی برده اند و نه از علوم عقلی و فلسفی اطلاعی دارند. و باز این خود قرآن است که از سادگی درک خود خبر می دهد:

فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ

شریعت عقلانی;409242 نوشت:
وقتی که با علوم عقلی و فلسفی به دین ایمان آوردید بر اساس نگرشی که پس از ایمان برای شما بوجود امد باید عمل کنید. مثلا اگر ایمانتان بر این اساس شکل گرفت که در کلام خدا به هیچ عنوان سخن غیر علمی وجود ندارد و بعد به غیر علمی بودن کلام خدا پی بردید باید نگرشی که ایمانتان بر اساس آن شکل گرفته را اصلاح کنید و نگرشی را بر گزینید که غیر علمی بودن گزاره های قرآنی را توجیه کند

جالب است! برای اثبات وجود خدا به طبیعت، کائنات، آفاق و انفس و در یک کلام هر آنچه با حواس پنج گانه قابل درک است متوسل میشویم ولی اگر در همین چهار چوب سوالی بی پاسخ ماند میگوییم روش ایمان آوردن شما غلط است!

شریعت عقلانی;409242 نوشت:
همین جاست. قرار نیست متن عوض شود. دید باید عوض شود.

شریعت عقلانی;409242 نوشت:
بیان هفت آسمان و استفاده از این دیدگاه رایج ( و البته غیر علمی ) اعراب برای این بود که انسان ها به حقارت خود هر چه بیشتر پی ببرند و نفس سرکششان سرکوب گردد

استناد شما برای تغییر دید کدام یک از آیات قرآن است؟ شما چگونه به چنین برداشتی رسیده اید که برخی ایات مربوط به دوران جاهلیت است؟
شریعت عقلانی;409242 نوشت:
عرض شد اگر بنا دارید ایرادات این دید فقها را مشخص کنید باید به روش خودشان از دینشان سوال کنید. روش آنها براهین فلسفی و عقلی است.
با این ایرادات هیچ تغییری در دین هیچ کسی ایجاد نمی شود.

من قصد ندارم ایراد کسی را اصلاح کنم. چیزی را هم به کسی نمیخواهم ثابت کنم. میخواهم ابهامات خودم را برطرف کنم.

با تشکر

پرسش:
منظور از هفت آسمان در آیات قرآن کریم چیست؟

پاسخ:
«هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ»؛ او خدايى است كه همه آنچه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود.(1)
با سلام و درود
در این زمینه، به عنوان مقدمه، مطلبی عرض می شود:
كلمه "سماء" در لغت به معنى ارتفاع، بلندی، علو و طرف بالا است.(2)
اين مفهوم جامعى است كه مصداق هاى مختلفى دارد، لذا در قرآن در موارد گوناگونى به كار رفته است:
ـ گاهى به "جهت بالا" در قسمت مجاور زمين (ارتفاع کم) اطلاق شده: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ»(3)
ـ گاه به منطقه ‏اى دورتر از سطح زمين (محل ابرها و تشکیل بارن) اطلاق شده: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً»(4)
ـ گاه به "قشر متراكم هواى اطراف زمين" گفته شده: «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً»(5)
ـ و گاهى به معنى "كرات بالا" آمده: «ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ»(6)
بنا بر این: لفظ "سماء" در قرآن، علم و لغت به یک معنای واحد به کار نرفته است، بلکه در معانی و مصادیق مختلف به کار رفته است؛ به عبارت دیگر، مشترک لفظی است.
لذا نباید تصور کرد که در همه جا و همه آیات باید به یک معنا و مراد باشد.(7)
آسمان های هفتگانه:
اقوال مفسران و دانشمندان اسلامى در باره آسمان های پنجگانه را می توان این چنین برشمرد:
1. آسمان هاى هفتگانه همان هفت سياره (عطارد زهره، مريخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشيد) هستند كه به عقيده دانشمندان فلكى قديم جزء سيارات بودند.
2. منظور طبقات متراكم هواى اطراف زمين، و قشرهاى مختلفى است كه روى هم قرار گرفته اند.
3. عدد هفت در اينجا به معنى عدد تعدادى (عدد مخصوص) نيست، بلكه عدد تكثيرى است كه به معنى تعداد زياد و فراوان مى ‏باشد.
4. مقصود از "سماوات سبع" همان معنای واقعى آسمان هاى هفتگانه است. تكرار اين عبارت در آيات مختلف قرآن، نشان مى ‏دهد كه عدد "سبع" در اين جا به معنای تكثير نيست، بلكه اشاره به همان عدد مخصوص است.
از آيات قرآن چنين استفاده مى‏شود كه تمام كرات و ثوابت و سياراتى را كه ما مى ‏بينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است، و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مى ‏دهند.
از آیات (8) و (9) به خوبى استفاده مى‏ شود كه همه آن چه را ما مى ‏بينيم و جهان ستارگان را تشكيل مى ‏دهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم.(10)
مؤلفین تفسیر نمونه، همین قول چهارم را انتخاب کرده و صحیح تر دانسته اند.
حقیقت آسمان های هفتگانه:
ممكن است اين فضاى پهناور كه نهايتش را جز خدا نمی داند، مشتمل بر هفت طبقه باشد كه طبقه اول، همين آسمان پرستاره‏ ای است كه ما مشاهده می كنيم. اما حقيقت اين طبقات هفتگانه، مانند حقيقت عرش، كرسى، بيت المعمور، سدرة المنتهى و امثال اين ها، بر ما مكشوف نيست و جز خداوند نمی داند.(11)

____________

  1. بقره، 29.
  2. كتاب العين، ج ‏7، ص 318، واژه سمو؛ المفردات في غريب القرآن، ص 427؛ لسان العرب، ج ‏14، ص 397؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏5، ص 218.
  3. ابراهيم، 24.
  4. ق، 9.
  5. انبياء، 32.
  6. فصلت، 11.
  7. ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏1، ص 165.
  8. فصلت، 12.
  9. صافات، 6.
  10. ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏1، ص 167.
  11. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏1، ص 494.
  12. فصلت، 12.
موضوع قفل شده است