هزار و یک نکته نهفته در تربیت فرزندان
تبهای اولیه
[="]هزار و یک نکته نهفته در تربیت فرزندان
[/]
[="]
[/]
[="]آیا می دانید:
[="]یکی از بهترین نشانه های فرزند خوب آن است که به همه افراد خوبی کند بدون آنکه انتظار داشته باشد دیگران نیز به او خوبی کنند؟
[="]تا چه اندازه چنین روحیه ای را در فرزند خود و فرزندان خویش بارور ساخته ایم؟
[="]کرامت و بزرگی چیزی جز داشتن چنین فضیلتی نیست و به قول آن عارف بزرگ:
[="]" عده ای از طعام لذت برند و عده ای از اطعام!"
[="]آیا می دانید:
[="]مسلط ترین و قادرترین سلاح مبارزه با شر ، نیکی است؟
[="]زیرا نیکی همه چیز را مغلوب می کند و خودش هرگز مغلوب نمی شود.
[="]امام معصوم (ع) فرمود: " کسی که بدی را با نیکی دفع کند، پس او پیروز و غالب است.
[="]پس چه زیباست که همیشه این سلاح شکست ناپذیر را در دست فرزندانمان آماده و مهیا قرار دهیم.
شاید به ظاهر به نظر برسد که فقدان والدین مسئله زاتر از اختلاف والدین است. در صورتیکه اکثریت تحقیقات به نتایج عکس آن دست یافته اند.
تحقیقات نشان داده است که کودکانی که در خانواده هایی زندگی می کنند که والدین با یکدیگر اختلاف دارند، دچار مشکلات عاطفی و روانی بیشتری نسبت به دو گره فوت شده و یا طلاق گرفته شده می باشند.
هنگامی که در خانواده اختلاف وجود دارد، فرزندان دچار یک سردر گمی در انتخاب فرد بیگناه و مقصر می شوند. معمولا در این میان والدین، کودکان خود را به قضاوت می خوانند و یا هر یک سعی می کند که دیگری را متهم کند که عامل اختلاف کیست.
کودک که به هر دو ( پدر و مادر ) علاقه دارد و در عین حال آمادگی کافی ذهنی برای پذیرش بعضی از مسائل را ندارد؛ در بین کشمکش والدین به دو جهت مخالف سوق داده می شود که به پشتیبانی یکی برخاسته و دیگری را نفی می کند که در این صورت مورد غضب طرف مقابل قرار می گیرد و یا هر دو را نقصر می داند که در این صورت طرد کامل می شود، در نتیجه سرگردان در انتخاب است و در واقع او مایل به انتخاب گناهکار یا بی گناه نیست؛ او هر دوی آن ها را دوست دارد و می خواهد در محیط آرام و امن و بی جنجالی زندگی کند.
کانون خانواده، آشیانه کودک است. خودش را وابسته می داند و بدان دلگرم است. اگر پدر و مادر رفیق و صمیمی باشند، آشیانه اش را استوار و گرم و باصفا می یابد و احساس آسایش و امنیت می کند و در چنین آشیانه ای بهتر می تواند پرورش یابد و قوا و استعدادهای درونی خویش را به ثمر برساند.
نزاع و کشمکش و اختلافات پدر و مادر امنیت و آسایش را از کودکان خانواده می گیرد و و آن جوجه های بی پر و بال را مضطرب و پریشان می سازد.
چنین کودکانی غالبا عقده دار، پریشان، بدبین، مبتلای به دلهره و ضعف اعصاب خواهند بود.
کودک چون از داشتن یک محیط آرام و بدون جنجال محروم می شود، برای فرار از نزاع های دائمی منزل برای خود راهی انتخاب می کند. نظیر فرار از منزل، گوشه گیری، پرخاشگری، لجبازی و یا با قوانین منزل و جامعه هر ستیز می کند.
به هر حال زن و شوهر قبل از بچه دار شدن آزادند، اما بعد از تولید نسل وظیفه دارند که از اتلافات بپرهیزند و کانون خانوادگی خویش را حتی القوا حفظ کنند و اسباب ناراحتی و پریشانی فرزندان بیگناهشان را فراهم نسازند، والا در پیشگاه عدل الهی مسئول خواهند بود.
یادمان باشد وقتی کودکی تنبیه می شود تنها چیزی که به آن فکر نمی کند کار بدی است که انجام داده است او فقط به این می اندیشد که مورد بی احترامی و توهین قرار گرفته.
[="][/]
[="]از دعوا و بگو مگو خودداری کنید.[/]
[="]اگر فرزندتان می خواهد شما را با خلق عصبانی خود و یا با اظهارات بی ادبانه اش امتحان کند، بهترین کار این است که اتاق را ترک کنید و به او بگویید که شما در اتاق دیگری خواهید بودو او می تواند در صورت تمایل شما را در آن جا ببیند و در آن مورد خاص صحبت کند. هیچ گاه اتاق را با ناکامی، عصبانیت شدید و یا با به صورت فردی مغلوب ترک نکنید. [/]
[="]اتکای به خود را در کودکان ترغیب کنید.
[="]
[="]هیچ گاه کاری را که کودک می تواند برای خودش بکند برایش انجام ندهید.
[="]این قانون انقدر اهمیت دارد که باید بارها تکرار شود.
[="]مریم ، پنج ساله نور چشم مادرش بود، بی نهایت زیبا بود، مادر هم به او می رسید ، هر روز حمامش می کرد ، بند کفش هایش را می بست ، موهایش را برس می زد و شانه می کرد.
[="]مریم یک عروسک کامل بود، جذاب ، شاد و دلربا، اما نمی توانست دکمه هایش را ببندد، جورابهایش را بالا بکشد ، نه پشت و روی لباسش را تشخیص میداد و نه کفش راست و چپش را.
[="]یک شب در یکی از جلسات گروهی مطالعه مادران بحث شد که: نباید کاری را که کودک می تواند برای خودش بکند، برایش انجام داد.
[="]مادر مریم خشمگین شد که من دلم می خواهد برای دخترم هر کاری بکنم . از اینکه از او مراقبت می کنم ، لذت می برم ، او همه چیز من است.
[="]اگر مادر مریم درک می کرد که چه بر سر فرزندش می آورد ، وحشت می کرد، در واقع عشق و علاقه او به مریم عشق به خود است، او خود را مادر کاملا شیفته ای می داند که همه زندگیش را وقف خدمتگزاری به دخترش کرده است.
[="]از سوی دیگر او دارد به مریم می آموزد که دختری است ، حقیر، درمانده ، وابسته ، بی کفایت و بی فایده.
[="]ادامه دارد....
[="]منبع: firooz.com
[="]
[="]
[="]ای بسا مریم هم متوجه شده باشد که تنها وقتی در خانواده جایگاه دارد که همه چیز برایش انجام می شود و مادر خدمتگزاریش را می کند. [/]
[="]تا یک سال دیگر ماری باید به مدرسه برود ، آنوقت مادر آنجا نیست که همه کارها را برایش انجام بدهد. بنابراین ماری دست و پای خود را گم می کند . جرات خود را از دست می دهد و درماندگی اش افزونتر می گردد. چه بسا با بحرانی روبرو شود که برای آن به هیچ روی آمادگی ندارد. [/]
[="]هر گاه برای کودک کاری کنیم که او خودش می تواند برای خودش انجام دهد ، به زبان بی زبانی به او می گوئیم که از او بزرگتر ، بهتر، لایق تر ، باتجربه تر و مهم تر هستیم. [/]
[="]پیوسته برتری خیالی خود را بر حقارت فرضی او به تماشا می گذاریم. آنگاه از خودمان می پرسیم چرا فرزندمان بی کفایت است و نارسایی دارد. [/]
[="]انجام آنچه کودک می تواند برای خود انجام دهد ، بی اندازه مایوس کننده است. [/]
[="]زیرا او را از آزمون توانائیهای خود باز می دارد و عدم اعتماد کامل ما را نسبت به توانایی ، شجاعت و کفایت او نمایان می سازد. [/]
[="]بدین ترتیب احساس امنیت او را که بر پایه توانایی او برای روبرو شدن و حل مشکلات استوار است، از او می ربائیم و او را از حق خودکفا شدن محروم می کنیم. و همه این کارها را به بهای حفظ نماد ضروری بودن خود انجام می دهیم، بدین ترتیب بی احترامی کامل خود را نسبت به کودک به عنوان یک انسان به نمایش می گذاریم. [/]
[="]به مجرد اینکه کودک نشان میدهد می خواهد کاری برای خود انجام دهد ، می بایست از فرصت استفاده کنیم و در صورت امکان اجازه دهیم به کارش ادامه دهد. [/]
[="]در برخورد با کودکان قاطع باشید ؛ نه سلطه جو
گاهی درک تفاوت بین قاطعیت و سلطه جوئی [="]دشوار است. کودکان نیازمند قاطعیت هستند، زیرا حد و مرزی تعیین می کند که بدون آن احساس ناراحتی می کنند.
[="]اگر حد و مرزی نباشد کودک مرتبا پا را از گلیم خود فراتر می گذارد، که معمولا نتیجه اش این است که رفتار کودک به خشونت می انجامد [="]و در این هنگام است که همه چیز متوقف می شود و هماهنگی خانوادگی به هم می خورد.
[="]لازمه قاطعیت بدون سلطه جویی، تمرین و ورزش در احترام متقابل است.
[="]می بایست حق کودک را در آنچه می بایست انجام دهد ، محترم بشماریم. با دوری جستن از اینکه در معرض آزار کودکان قرار بگیریم، می توانیم برای خود کسب احترام بنمائیم.
[="]احترام به نیازها و خواستهای کودک ضروری است. لازم است برای تشخیص بین نیازها و هوس های او ، حساسیت بیشتری نشان دهیم. باید نیازهای وضعیت را به طور کلی راهنمای خود قرار دهیم.
[="]سرپیچی از تسلیم شدن در برابر توقعات بیجای کودک و برنیاوردن هوسهای او ، قاطعیت شمرده می شود.
ادامه دارد...
منبع
كودكان چه نيازهايي نسبت به والدين خود دارند ؟
نيازهاي كودك :
عشق و محبت :
اين مهم ترين و حياتي ترين نياز كودك است ، اگر كودك خود را بدون هيچ شرط و واسطه اي دوست بداريد ؛او با اعتماد به نفس بيشتر رشد مي كند و نسبت به خودش هم مثبت تر و مسئول تر خواهد بود .
توجه :
كودكان نيازمند توجه مناسب و مثبت هستند.
مهر مادری فرزند را شجاع میکند
دانشمندان کشف کرده اند که نوزادانی که به اندازه کافی از مهر و محبت مادری بهره نمی برند ، در بزرگسالی ترسو ، پرخاشگر و خشن و آنهایی که مهر مادری بسیاری را تجربه کرده اند، مهربان تر ، شجاع تر و اجتماعی تر می شوند
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، در آزمایشگاه مایکل مینی در دانشگاه مکگیل مونترآل، (McGill University Montréal)، موشهای آزمایشی زیادی با هم زندگی میکنند. این موشها در قفسهایشان راه میروند، بو میکشند و با لیس زدن همدیگر را تمیز میکنند.
اما چنین برداشت سطحیای از آنها گمراهکننده است، چون همهی آنها مثل هم رفتار نمیکنند. بعضی از آنها پرخاشگر، خشن، ترسو، غیراجتماعی و بسیار عصبی هستند، اما بعضی دیگر بسیار شجاع، اجتماعی، مهربان و نیز دارای قابلیت یادگیریاند.
مرحله پس از تولد، زمان بسیار مهم و حساس در زندگی نوزاد
مایکل مینی که پژوهشگر مغز و اعصاب است دلیل این تفاوت را میداند: مادران بچههای ترسو، در ۸ روز اول پس از تولد کودکان خود، به آنها به اندازهی کافی محبت نکردهاند.
اما نوزادان شجاع، آنهایی هستند که مادرانشان به آنها بسیار رسیدگی کردهاند. در اینجا، اینکه آیا نوزاد، نوزاد واقعی یک مادر است، نقشی بازی نمیکند. دانشمندان در آزمایشی نوزادان مادران را با هم عوض کردند.
آن فرزندانی که مادرشان به آنها محبت نکرده بود، ترسو بودند – فرقی نمیکرد که آن مادر، مادر واقعیشان بوده یا نه.
بدین ترتیب این نه ژنها، بلکه اولین تجربیات نوزاد هستند که باعث تفاوتهای شخصیتی میشوند. بنابراین مرحلهی پس از تولد، زمان بسیار مهم و حساسی در زندگی نوزاد است.
تجربیات اولیه در سلولهای مغزی تاثیر میگذارند
البته هنگامی که مینی و همکاران دانشمندش نتایج آزمایشهای خود را منتشر کردند، یافتهی علمی جدیدی را معرفی نمیکردند. تحقیق آنان بیشتر به این دلیل محبوبیت یافت که برای اولین بار نشان میداد که رفتار متضاد موشها در تغییرات سلولی مغز آنها نیز منعکس میشود.
چنین آزمایشاتی دربارهی میزان محبت مادران در اواخر سالهای ۱۹۹۰ نیز انجام میگرفت. دانشمندان این محبت را بر اساس اینکه چندبار مادر، فرزند خود را تمیز یا نوازش میکند، اندازهگیری میکنند.
مادر با تمیز کردن و نوازش فرزندش به او پناه میبخشد، چیزی که هر نوزادی به آن احتیاج دارد. هر چه کودکان بیشتر احساس امنیت کنند، با تهدیدهایی که با آن در آینده روبرو میشوند، راحتتر برخورد خواهند کرد.
مینی و دانشمندان دیگر کشف کردهاند که این اطلاعات وارد مغز میشوند. تجربیات اولیه در بخش مهمی از سلولهای مغزی روی نقش د.ن.ا. (DNA) و همچنین روی یک ژن مشخص تاثیر میگذارند.
درست همین ژن ترشح هورمون استرس کورتیزول را تحت تاثیر قرارمیدهد. به این صورت که حتی فشارهای کوچک باعث ترشح این هورمون استرسی ازغدهای در مغز آنها میشود.
نتیجه آن است که رفتار این حیوانات عوض میشود، ترسو و خشن میشوند و حتی در یادگیری آنان نیز اختلال ایجاد میگردد، زیرا ترشح این هورمون در مراکز یادگیری مغز خدشه وارد میکند.
به گفتهی مینی، این نشان میدهد که محبت مادری در برنامههای مغزی نوزادان تاثیر زیادی میگذارد.