هر روزقبل از طلوع آفتاب لحظاتی با قرآن و الله

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال



" روز نخست ، اول اسفند ماه سال 1392 ، ساعت 6.20 صبح ، آیه ی نخست "



« سوره ی انسان »

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

In the name of Allah, Most Gracious, Most Merciful



آیه و ترجمه ی آن :

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا

فولادوند: آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود.

مکارم: آيا چنين نيست كه زماني طولاني بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكري نبود؟!

خرمشاهی: آرى مدتى از روزگار بر انسان گذشت كه هنوز چيزى قابل ذكر نبود.

QARIB: indeed, there came upon the human a period of time when he was an unremembered thing.

SHAKIR: there surely came over man a period of time when he was a thing not worth mentioning.

PICKTHAL: hath there come upon man (ever) any period of time in which he was a thing unremembered?

YUSUFALI: has there not been over man a long period of time, when he was nothing - (not even) mentioned?

تفسیر آیه :

با اين كه بيشترين بحث هاى اين سوره پيرامون قيامت و نعمت هاى بهشتى است، ولى در آغاز آن سخن از آفرينش انسان است چرا كه توجه به اين آفرينش زمينه ساز توجه به قيامت و رستاخيز است، مى‏ فرمايد: «آيا (چنين نيست كه) زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود»! (هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا).

منظور از «انسان» در اينجا نوع انسان است، و عموم افراد بشر را شامل مى‏ شود.

« هَلْ أَتي . . . » : = قَدْ أَتي . استفهام تقريري است و مراد تحقّق و تذكّر است ، يعني بلي كه چنين زماني بوده است . « مَذْكُوراً » : قابل ذكر . داراي نام و نشان .‏

«دَهر» به معناى زمان و دوران است.

امام باقر (علیه السلام ) در روایتى فرمودند: «كان شیئاً لم یكن مذكوراً» انسان، چیزى بود ولى قابل ذكر نبود و بعداً قابلیّت پیدا كرد.

امام صادق‏ (علیه السلام ) مى‏ فرماید: انسان در تقدیر الهى بود، ولى چیز موجودى نبود. «لم یكن شیئاً مذكوراً»

براى بیدار كردن وجدان خفته، گاهى مسائل قطعى در قالب سؤال مطرح مى ‏شود. چنانكه مادر از فرزند خود مى‏ پرسد: آیا من به تو شیر ندادم؟ در این آیه هم كلمه «هل» به معناى «قد» م ى‏باشد. «هل اتى على الإنسان...» یعنى به تحقیق، بر هر انسانى دورانى گذشته كه چیز قابل ذكر نبوده است.

ناچیز بودن انسان گاهى طبیعى است، «لم یكن شیئاً مذكوراً» ولى گاهى به خاطر عملكرد نامناسب، انسان خودش را به مرز ناچیز بودن مى ‏رساند. چنان كه قرآن مى‏ فرماید: «یا أهل الكتاب لستم على شى‏ءٍ حتّى تقیموا التوراة والانجیل و ...» اى اهل كتاب! اگر كتاب آسمانى را برپا ندارید، هیچ هستید.

پیام های آیه :

1- انسان، باید درباره منشأ وجود خود فكر كند. «لم یكن شیئاً مذكوراً»

2- انسان موجودى نوآفریده و حادث است. «لم یكن شیئاً مذكورا»

3- انسان در مسیر وجودى خود، روند تكاملى داشته و مراحلى را طى نموده است: ابتدا وجود نداشت، «لم یكن شیئاً» بعد از بوجود آمدن هم، چیز قابل ذكرى نبود «لم یكن شیئاً مذكوراً»

4- یاد ضعف‏ ها، غرور انسان را برطرف و او را تسلیم خداوند مى‏ كند. «لم یكن شیئاً مذكورا»






" روز دوم ، دوم اسفند ماه سال 1392 ، ساعت 2.40 بامداد ، آیه ی دوم "

آیه و ترجمه ی آن :

إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا

فولادوند: ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم و او را مى‏ آزماييم بدين جهت او را شنوا و بينا قرار داديم.

مکارم: ما انسان را از نطفه مختلطي آفريديم، و او را مي ‏آزمائيم (لذا) او را شنوا و بينا قرار داديم.

خرمشاهی: ما انسان را از نطفه‏ اى آميخته آفريده ‏ايم و به آزمونش كشانده‏ ايم، و او را شنوا و بينا ساخته‏ ايم‏.

QARIB: we have created the human from a (sperm) drop, a mixture, testing him; we made him to hear and see.

SHAKIR: surely we have created man from a small life-germ uniting (itself): we mean to try him, so we have made him hearing, seeing

PICKTHAL: lo! we create man from a drop of thickened fluid to test him; so we make him hearing, knowing.

YUSUFALI: verily we created man from a drop of mingled sperm, in order to try him: so we gave him (the gifts), of hearing and sight.

تفسیر آیه :

بعد از اين مرحله، نوبت آفرينش انسان، و موجود قابل ذكر شدن است. مى‏ فرمايد: «ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مى‏ آزمائيم، (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم» (انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا).

آفرينش انسان از «نطفه مخلوط» ممكن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و تركيب «اسپرم» و «اوول» بوده باشد همان گونه كه در روايات اهل بيت عليهم السّلام اجمالا به آن اشاره شده است.

امام باقرعلیه السلام فرمودند: مراد از «نطفة امشاج»، اختلاط نطفه مرد با زن است.

يا اشاره به استعدادهاى مختلفى كه در درون نطفه از نظر عامل وراثت از طريق ژنها و مانند آن وجود دارد، و يا اشاره به اختلاط مواد مختلف تركيبى نطفه است، چرا كه از ده ها ماده مختلف تشكيل يافته، و يا اختلاط همه اين ها با يكديگر.

معنى اخير از همه جامعتر و مناسب تر است.

جمله «نبتليه» اشاره به رسيدن انسان به مقام «تكليف و تعهد و مسؤوليت و آزمايش و امتحان» است و از آنجا كه «آزمايش و تكليف» بدون «آگاهى» ممكن نيست، در آخر آيه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش مى ‏كند كه در اختيار انسان ها قرار داده است.

« أَمْشَاجٍ » : جمع مَشَِج يا مَشيج ، آميخته . آميزه . مراد تركيبي از موادّ و عناصر مختلف ، يا آميزه‌اي از اسپرماتوزوئيد و اوول است . صفت ( نُطْفَةٍ ) است ، چرا كه مراد از نطفه ، مجموع اسپرماتوزوئيد و اوول ، يا اجزاء مختلفه است و موصوف به منزله جمع گرفته شده است. « نَبْتَلِيهِ » : او را با وظائف و تكاليف و عبادات مي‌آزمائيم . « فَجَعَلْنَاهُ » : حرف ( فَ ) سببيّه است ، و اصل جمله بدين شكل است : فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً لِنَبْتَلِيَهُ .‏

قرآن، 12 مرتبه از آفرینش انسان از نطفه یاد كرده است، تا هم قدرت خداوند معلوم شود كه از نطفه ‏اى انسان مى ‏سازد و هم انسان دچار غرور و تكبّر نگردد.

پیام های آیه :

1- آفرینش انسان از نطفه‏ اى ناچیز، جلوه ‏اى از عظمت الهى است. «إنّا خلقنا الإنسان من نطفة...»

2- خداوند، با صورت‏گرى روى آب، قدرت نمایى مى ‏كند. «من نطفة امشاج»

3- آفرینش انسان، حكیمانه و هدفدار است. «خلقنا الانسان ... نبتلیه»

4 - انسان، موجودى مسئول و مكلّف است. (آزمایش كردن نشانه تكلیف است.) «نبتلیه»

5- همه انسان‏ ها در طول تاریخ مورد آزمایش الهى واقع مى ‏شوند. «نبتلیه»

6- بیان دو ویژگى شنوایى و بینایى براى نمونه است وگرنه تمام اعضاى بدن مورد امتحان واقع مى ‏شوند. «سمیعاً بصیراً»


( عذر خواهم به دلیل تأخیر )


" روز سوم ، سوم اسفند ماه سال 1392 ، ساعت 7.55 صبح ، آیه ی سوم"

آیه و ترجمه ی آن :

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا

فولادوند: ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.

مکارم: ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا كفران كند.

خرمشاهی: ما او را به راه آورده ‏ايم، چه سپاسگزار باشد، چه ناسپاس‏.

QARIB: indeed, we have guided him to the path, he is either grateful or ungrateful.

SHAKIR: surely we have shown him the way: he may be thankful or unthankful

PICKTHAL: lo! we have shown him the way, whether he be grateful or disbelieving.

YUSUFALI: we showed him the way: whether he be grateful or ungrateful (rests on his will).


تفسیر آیه :

« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ » : خدا راه را به انسان ها نشان داده است . خرد را بدو بخشيده است ، و كتاب هستي را در مقابل ديدگانش باز كرده است ، و پيغمبراني براي او روانه نموده است ، و بالاخره راه خوب و راه بد را بدو نشان داده است. اين ، انسان است كه به اختيار و انتخاب خود راه سعادت يا راه شقاوت مي‌پويد و بهشت يا دوزخ را مي‌جويد. « شَاكِراً » : حال ضمير ( ه ) است . برخي هم احتمال مي‌دهند كه خبر ( يَكُونُ ) محذوفي بوده و تقدير چنين است : إمَّا يَكُونُ شَاكِراً وَ إمَّا يَكُونُ كَفُوراً .

و از آنجا كه تكليف و آزمايش انسان علاوه بر مسأله آگاهى و ابزار شناخت نياز به دو عامل ديگر يعنى «هدايت» و «اختيار» دارد- اين آيه به آن اشاره كرده، مى‏ فرمايد: «ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس» (انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا).

«هدايت» در اينجا معنى وسيع و گسترده‏ اى دارد كه هم هدايت «تكوينى» را شامل مى ‏شود و هم هدايت «فطرى» و هم «تشريعى» را هر چند سوق آيه بيشتر روى هدايت تشريعى است.

گاهى هدایت فطرى است. چنانچه قرآن مى‏ فرماید: «فالهمها فجورها و تقواها» خداوند به نفس بشر، خیر و شرّ را الهام كرد.

نوع دیگر، هدایتى است كه از طریق تحصیل، تعقّل، مشورت، تجربه ومطالعه به دست مى‏ آید.

و نوع سوم هدایتى است كه از راه تبلیغ و ارشاد انبیا و اولیا صورت مى‏ گیرد.

تشكّر گاهى قلبى است، یعنى همه نعمت‏ها را از خدا بدانیم؛ گاهى عملى است، بدین معنا كه انسان نعمت‏هاى خداوند را فقط در راه حق مصرف كند و گاهى زبانى است، یعنى انسان «الحمد للّه ربّ العالمین» را بر زبان جارى كند.

انسان در مسیر بندگى و تشكّر از خداوند، مرحله ضعیف یا متوسّطى را طى مى‏ كند ولى در طریق سركشى و تمرّد، مرحله بالایى را مى‏ پیماید. در شكر، شاكر است (نه شكور)، ولى در كفر، كفور است. «امّا شاكراً و امّا كفوراً» یعنى شكر او معمولى ولى كفر او قوى است. به چند نمونه دیگر توجه كنید. قرآن مى ‏فرماید:

«انّه لیؤوس» انسان بسیار مأیوس است.

«انّ الانسان لظلوم» به راستى كه انسان بسیار ظالم است.

«كان الانسان عجولاً» انسان موجودى عجول است.

«كان الانسان قتوراً» انسان، تنگ نظر است.

«انّ الانسان خلق هلوعاً» انسان بسیار حریص و كم طاقت است.

«اذا مسّه الشر جزوعاً» هنگامى كه شرّى به او رسد، بسیار جزع و فزع مى‏ كند.

«انّ الانسان لربّه لكنود» انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است.

پیام های آیه :

1- آزمایش انسان، براساس آگاهى و آزادى است:

آگاهى به واسطه چشم و گوش و عقل و فطرت درونى و هدایت بیرونى؛ و آزادى برمبناى اختیار كه به تمام انسان‏ها داده شده است:

«نبتلیه... سمیعاً بصیراً هدیناه... امّا شاكراً و امّا كفوراً»

2- خداوند، حجت را بر انسان تمام كرده است. «انّا هدیناه السبیل»


3- راه درست، یكى بیش نیست. «انّا هدیناه السبیل» (كلمه «سَبیل» مفرد است.)

4- هدایت، نعمتى در خور سپاس است. «انّا هدیناه السبیل امّا شاكراً» (پیمودن راه دین، شكر الهى و انحراف از آن، كفران و ناسپاسى است.)

5 - كسانى كه هدایت انبیا را نپذیرند، بالاترین مرحله از كفر را مرتكب شده ‏اند. (به جاى آنكه بگوید «امّا كافراً»، فرمود: «امّا شاكراً و امّا كفوراً». زیرا «كفور»، اوج كفر است.)

6- هركس شاكر نباشد، كفور است، راه سوّمى وجود ندارد. «امّا شاكراً و امّا كفوراً»



سلام و عرض ادب
با تشکر از زحمات شما
دوست گرامی لطفا بفرمایید که تفسیر آیات،مطابق کدام تفسیر شریف است !!!
با سپاس:Gol:

[="Tahoma"]

باغ بهشت;481889 نوشت:
سلام و عرض ادب
با تشکر از زحمات شما
دوست گرامی لطفا بفرمایید که تفسیر آیات،مطابق کدام تفسیر شریف است !!!
با سپاس:Gol:

سلام خدمت شما دوست عزیز

تفسیر ها از منابع مختلف مثل المیزان ، نور و ... هست . خودم ادغام کردم و برای اینکه شلوغ نشه لزومی در ذکر منبع ندیدم ، بسیار متشکرم از توجهتون . :hamdel:

( زودتر ګذاشتنم به این خاطر هست که شاید عزیزی زودتر مطالعه کنن و من تأخیر داشته باشم در ارسال پست .)


" روز چهارم ، چهارم اسفند ماه سال 1392 ، ساعت 2.15 بامداد ، آیه ی چهارم "



آیه و ترجمه ی آن :

إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَا وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا

فولادوند: ما براى كافران زنجيرها و غل ها و شعله‏ هاى سوزان آتش آماده كرده ‏ايم.

مکارم: ما براي كافران زنجيرها و غل ها و شعله‏ هاي سوزان آماده كرده ‏ايم.

خرمشاهی: ما براى كافران زنجيرها و بندها و آتش فروزان آماده ساخته‏ ايم‏.

QARIB: indeed, for the unbelievers we have prepared chains, fetters and a blazing (fire).

SHAKIR: surely we have prepared for the unbelievers chains and shackles and a burning fire

PICKTHAL: lo! we have prepared for disbelievers manacles and carcans and a raging fire.

YUSUFALI: for the rejecters we have prepared chains, yokes, and a blazing fire.

تفسیر آیه :

«سَلاسل» جمع «سِلسلة» به معناى زنجیر و «اَغلال» جمع «غُلّ» به معناى طوقى است كه به گردن مى‏نهند و «سَعیر» به معناى آتش افروخته است.

در رسم‌الخطّ قرآني الف زائدي در آخر دارد .

در اين آيه، اشاره كوتاه و پرمعنائى به سرنوشت كسانى كه راه كفر و كفران را مى‏ پويند كرده، مى‏ فرمايد: «ما براى كافران زنجيرها و غل ها و شعله‏ هاى سوزان آتش آماده كرده ‏ايم» (انا اعتدنا للكافرين سلاسل و اغلالا و سعيرا).

ذكر غل و زنجير، و سپس شعله‏ هاى سوزان آتش بيانگر مجازات عظيم اين گروه است كه در آيات ديگر قرآن نيز به آن اشاره شده، و عذاب و اسارت در آن جمع است.

پیام های آیه :

1- در تربیت انسان، نقش هشدار، بیش از بشارت است. (لذا قرآن ابتدا هشدار مى‏ دهد و سپس بشارت.) «انّا اعتدنا للكافرین...»

2- كیفرهاى الهى داراى ملاك و معیارند. «اعتدنا للكافرین سلاسل و اغلالاً و سعیراً»

3- هر انتخابى، سرانجام خود را به دنبال دارد. كفر، دوزخ را و شكر، بهشت را. «اِمّا شاكراً و اِمّا كفوراً... انّا اعتدنا للكافرین... انّ الأبرار...»



" روز پنجم ، پنجم اسفند ماه سال 1392 ، ساعت 5.5َ بامداد ، آیه ی پنجم "

آیه و ترجمه ی آن :

إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا

فولادوند: به يقين ابرار و نيكان از جامى مى ‏نوشند كه با عطر خوشى آميخته است.

مکارم: ابرار (نيكان) از جامي می نوشند كه با عطر خوشي آميخته است


خرمشاهی: بى‏ گمان نيكان از جامى كه آميزه آن كافور است، مى ‏نوشند.

QARIB: but the righteous shall drink of a goblet mixed with camphor;

SHAKIR: surely the righteous shall drink of a cup the admixture of which is camphor

PICKTHAL: lo! the righteous shall drink of a cup whereof the mixture is of kafur,

YUSUFALI: as to the righteous, they shall drink of a cup (of wine) mixed with kafur

شأن نزول آیه :

سندى بزرگ بر فضيلت اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ابن عباس مى‏ گويد: «حسن و حسين عليهما السّلام بيمار شدند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با جمعى از ياران به عيادتشان آمدند، و به على عليه السّلام گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏ كردى.

على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام و فضه كه خادمه آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا يابند سه روز روزه بگيرند.

چيزى نگذشت كه هر دو شفا يافتند، در حالى كه از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على عليه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه عليها السّلام يك سوم آن را آرد كرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: «السّلام عليكم اهل بيت محمّد صلّى اللّه عليه و آله سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمين هستم، غذائى به من بدهيد».

آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند.

روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى كه غذائى را آماده كرده بودند (همان نان جوين) يتيمى بر در خانه آمد آن روز نيز ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند).

در سومين روز اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى كه صبح شد على عليه السّلام دست حسن و حسين عليهما السّلام را گرفته بود و خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را مشاهده كرد ديد از شدت گرسنگى مى ‏لرزند! فرمود: اين حالى را كه در شما مى‏ بينم براى من بسيار گران است، سپس برخاست و با آنها حركت كرد هنگامى كه وارد خانه فاطمه عليها السّلام شد ديد در محراب عبادت ايستاده، در حالى كه از شدت گرسنگى شكم او به پشت چسبيده، و چشمهايش به گودى نشسته، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ناراحت شد در همين هنگام جبرئيل نازل گشت و گفت اى محمّد! اين سوره را بگير، خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت مى‏گويد، سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند».

بعضى گفته‏ اند كه از آيه «ان الابرار» تا آيه «كان سعيكم مشكورا» كه مجموعا هيجده آيه است در اين موقع نازل گشت.

آنچه را در بالا آورديم نص حديثى است كه با كمى اختصار در «الغدير» آمده است، و در همان كتاب از 34 نفر از علماى معروف اهل سنت نام مى‏ برد كه اين حديث را در كتاب هاى خود آورده‏ اند.

به اين ترتيب روايت فوق از رواياتى است كه در ميان اهل سنت مشهور بلكه متواتر است.

و اما علماى شيعه همه اتفاق نظر دارند كه اين هيجده آيه يا مجموع اين سوره، در ماجراى فوق نازل شده است و همگى بدون استثناء در كتب تفسير يا حديث روايت مربوط به آن را به عنوان يكى از افتخارات و فضائل مهم على عليه السّلام و فاطمه زهرا و فرزندانشان عليهم السّلام آورده‏ اند.

تفسیر آیه :

« كَأْسٍ » : جام پر از شراب . « مِزَاجُ » : آميزه . آميخته . چيزي كه در جام است كه خود شراب است . « كَافُوراً » : گياه خوشبوئي است كه عرب ها آن را به داخل شراب مي‌ريختند تا معطّر گردد. ولي در اينجا اسم آبي است در بهشت . تشبيه آن به كافور از لحاظ سفيدي و خوشبوئي است . « كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً » : آميخته به كافور است . محتواي آن از آبي به نام كافور است . شراب آن ، خوشبو و سفيد همچو كافور است .‏

پاداش عظيم ابرار! در آيات گذشته بعد از آن كه انسان ها را به دو گروه «شاكر» و «كفور» يا شكرگزار و كفران كننده تقسيم كرد، اشاره كوتاهى به مجازات و كيفر سخت كفران كنندگان آمده بود، در اينجا به سراغ پاداش هاى شكرگزاران و ابرار (نيكان و پاكان) مى‏ رود، و نكات جالبى در اين زمينه يادآورى مى ‏كند، نخست مى‏ فرمايد: «به يقين ابرار (و نيكان) از جامى مى‏ نوشند كه با عطر خوشى آميخته است» (ان الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا).

آيه فوق نشان مى‏ دهد كه اين شراب طهور بهشتى بسيار معطر و خوشبو است كه هم ذائقه از آن لذت مى‏ برد، و هم شامه.

«اَبرار» یا جمع «بَرّ» است، (همانند «اَرباب» كه جمع «رَبّ» است) یا جمع «بارّ» است (نظیر «اَشهاد» كه جمع «شاهد» است). به هر حال «بَرّ» به معناى گستردگى است و بیابان را به خاطر گستردگى آن، «بَرّ» مى‏ گویند. انسان نیكوكار داراى روحى باز و گسترده است و هدف او از انجام كار نیك، رسیدن به مال و مقام نیست بلكه فكرى فراتر از مال و مقام دارد. دست نیكوكاران براى كمك به دیگران باز و اجر آنان نیز گسترده است.

«كافور» به معناى گیاه خوشبو است كه در خنكى و سفیدى ضرب المثل است.

راساس روایات، مراد از «ابرار» در این آیات، اهل بیت پیامبرعلیهم السلام هستند كه با نذر روزه گرفتند و افطارى خود را به یتیم و مسكین و اسیر دادند كه در آیات بعد آمده است.

با اینكه عدّه‏ اى این سوره را مدنى مى ‏دانند، امّا بعضى مغرض و مخالف مى‏ گویند: سوره انسان مكّى است و حَسنین ‏علیهما السلام در مدینه متولّد شده‏ اند، بنابراین این آیات درباره اهل بیت نازل نشده، زیرا بیمارى آنان و عیادت پیامبر و روزه والدین آنها در مدینه بوده است!

در پاسخ مى‏ گوییم: در بسیارى از سوره‏ هاى مكّى، آیات مدنى وجود دارد و بهترین شاهد مطلب آن است كه كلمه «أسیر» در این آیات آمده، با آن كه در مكّه اسیرى وجود نداشته و اسیر گرفتن مربوط به جنگ‏ هاى پس از هجرت به مدینه است.

پیام های آیه :

1- احسان و نیكوكارى جلوه‏اى از شكر هدایت الهى است. «امّا شاكراً... انّ الاَبرار...»

2- نوشیدنى‏ هاى بهشتى مخلوط با موادّ خوشبو و معطّر است. «كان مزاجها كافوراً»


[="Tahoma"]

سلام

ازون جایی که تاپیک استقبال چندانی نداره و من هم بنا به دلایلی شاید نتونم دو سه هفته ای در خدمت دوستان باشم ، قول نمیدونم این ماه سوره ی انسان که شامل 31 یا 32 آیه هست تموم بشه و شاید نصف اون به سال 93 موکول بشه ، با عرض پوزش از همه ی بزرګواران ...

" روز ششم ، ششم اسفند ماه سال 1392 ، ساعت 7.55 صبح ، آیه ی ششم "

آیه و ترجمه ی آن :

عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا

فولادوند: چشمه‏اى كه بندگان خدا از آن مى‏ نوشند و [به دلخواه خويش] جاريش مى ‏كنند.


مکارم: از چشمه‏اي كه بندگان خاص خدا از آن می نوشند، و از هر جا بخواهند آنرا جاري مي ‏سازند!


خرمشاهی: چشمه‏اى كه بندگان [درستكار] خداوند از آن مى ‏آشامند و روان مى‏ كنندش هرگونه بخواهند.



QARIB: a fountain at which the worshipers of allah drink and make it gush forth abundantly;


SHAKIR: a fountain from which the servants of allah shall drink; they make it to flow a (goodly) flowing forth


PICKTHAL: a spring wherefrom the slaves of allah drink, making it gush forth abundantly,


YUSUFALI: a fountain where the devotees of allah do drink, making it flow in unstinted abundance.



تفسیر آیه :

« عَيْناً » : چشمه‌اي . بدل از ( كافُوراً ) يا مفعول به فعل محذوف ( أَعْني ) يا ( أَخُصُّ ) است . « يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً » : به گونه شگفتي از آن مصرف مي‌كنند و مي‌نوشند . جاري و روان مي‌كنند . بر مي‌جوشانند و به فوران در مي‌آورند .‏


سپس به سر چشمه ‏اى كه اين جام شراب طهور از آن پر مى ‏شود اشاره كرده، مى ‏افزايد: «از چشمه‏ اى كه بندگان خاص خدا از آن مى‏ نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى ‏سازند»! (عينا يشرب بها عباد الله يفجرونها تفجيرا).


آرى! اين چشمه شراب طهور چنان در اختيار ابرار و عباد اللّه است كه هر جا اراده كنند از همانجا سر بر مى ‏آورد، و جالب اين كه در حديثى از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه در توصيف آن فرمود: «اين چشمه‏ اى است در خانه پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كه از آنجا به خانه ساير پيامبران و مؤمنان جارى مى شود».


آرى! همان گونه كه در دنيا چشمه ‏هاى علم و رحمت از خانه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به سوى بندگان خدا و نيكان سرازير مى‏ شود، در آخرت كه تجسم بزرگى از اين برنامه است چشمه شراب طهور الهى از همين بيت وحى مى ‏جوشد، و شاخه‏ هاى آن به خانه‏ هاى مؤمنان سرازير مى ‏گردد! و با نوشيدن از اين شراب هرگونه اندوه و ناراحتى و ناخالصى را از درون جان خود مى‏ شويند.


«تفجیر» به معناى شكافتن است و به كسى كه با گناه پرده حیا را بشكافد، «فاجر» مى‏ گویند و «فجر» نورى است كه تاریكى شب را مى‏ شكافد.

پیام های آیه :

1- كامیابى‏ هاى بهشتى به كسانى تعلّق مى‏ گیرد كه خود را به مرحله عبودیّت رسانده باشند. «یشرب بها عباد اللّه»

2- محرومیّت ‏هاى موقّت بندگان خدا در دنیا، در قیامت جبران مى شود. «یشرب بها عباد اللّه»


3 - اهل بیت، به خاطر رسیدگى به محرومان، به لقب ابرار و به خاطر اطاعت از خداوند، به لقب عباد اللّه ملقّب شدند. «انّ الابرار... عباد اللّه»


4- بندگان خدا، اهل نیكى به دیگران هستند و نیكوكاران، بنده خدا هستند. «الابرار یشربون... یشرب بها عباداللّه»


5- اراده بهشتیان كارساز است و آنان به هر چه اراده كنند مى‏ رسند و هرچه را اراده كنند انجام مى‏ شود. «یفجرونها تفجیراً»

[="Tahoma"]

" یازدهم اسفند ماه سال 1392 ، ساعت 2.35 بامداد ، آیه ی هفتم "



آیه و ترجمه ی آن :

يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا

فولادوند: [همان بندگانى كه] به نذر خود وفا مى‏ كردند و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مى ‏ترسيدند.

مکارم: آنها به نذر خود وفا می كنند، و از روزي كه عذابش گسترده است مي‏ترسند.

خرمشاهی: آنان به نذر خود وفا مى ‏كنند و از روزى كه شرش دامن ‏گستر است، بيم دارند.


QARIB: they who keep their vows and fear a day whose evil is spread;

SHAKIR: they fulfill vows and fear a day the evil of which shall be spreading far and wide

PICKTHAL: (because) they perform the vow and fear a day whereof the evil is wide-spreading,

YUSUFALI: they perform (their) vows, and they fear a day whose evil flies far and wide.

تفسیر آیه :

در آيات بعد به ذكر اعمال و اوصافى كه «ابرار» و «عباد اللّه» دارند، پرداخته، با ذكر پنج وصف دليل استحقاق آنها را نسبت به اين همه نعمتهاى بى‏مانند توضيح داده، مى ‏فرمايد: «آنها به نذر خود وفا مى‏ كنند» (يوفون بالنذر).

«و از روزى كه شر و عذابش گسترده است بيمناكند» (و يخافون يوما كان شره مستطيرا)

ترس آنها از شرّ آن روز بزرگ اشاره به ايمانشان به مسأله معاد، و احساس مسؤوليت شديد در برابر فرمان الهى است.

«مُستطیر» از «سَیطره» یعنى سلطه است و ریشه آن «طَیر»، به معناى گستردگى است.

« النَّذْرِ » : مراد دو چيز است : نخست ، چيزي كه انسان براي خوشنودي خدا بر خود واجب مي‌كند ، ديگر چيزي كه خدا بر انسان واجب گردانده است . « مُسْتَطِيراً » : پران و گسترده . فراگير و پراكنده .‏

پیام های آیه :

1- وفاى به نذر واجب است و كسى كه به نذر خود وفا نكند، از قهر الهى بترسد. «یوفون بالنذر و یخافون یوماً»




( به جبران چند روزی که قرار ندادم )



" آیه ی هشتم "

آیه و ترجمه ی آن :

وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا

فولادوند: و به [پاس] دوستى [خدا] بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى ‏دادند.

مکارم: و غذاي (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسير می ‏دهند.

خرمشاهی: و خوراك را با وجود دوست داشتنش به بينوا و يتيم و اسير اطعام كنند.


QARIB: who give food, for the love of him to the needy, the orphan, and the captive,

SHAKIR: and they give food out of love for him to the poor and the orphan and the captive:

PICKTHAL: and feed with food the needy wretch, the orphan and the prisoner, for love of him,

YUSUFALI: and they feed, for the love of allah, the indigent, the orphan, and the captive,-

تفسیر آیه :

سپس خداوند به ذكر سومين عمل شايسته آنها پرداخته، مى ‏گويد:

«و غذاى (خود) را با اين كه به آن علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسير مى‏دهند» (و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا).

اطعام كردن آنها ساده نيست، بلكه توأم با ايثار در هنگام نياز شديد است، و از سوى ديگر اطعامى است گسترده كه انواع نيازمندان را از «مسكين» و «يتيم» و «اسير» شامل مى‏شود، و به اين ترتيب رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است.

ضمنا از آيه فوق به خوبى استفاده مى‏ شود كه يكى از بهترين اعمال، اطعام محرومين و نيازمندان است، نه تنها نيازمندان مسلمان كه اسيران بلاد شرك نيز تحت پوشش اين دستور اسلامى قرار گرفته، تا آنجا كه اطعام آنها يكى از كارهاى برجسته «ابرار» شمرده شده است.

« عَلي حُبِّهِ » : به خاطر دوست داشت خدا و عشق به الله ، با وجود دوست داشت خوراك و نياز خود بدان . ضمير ( ه ) به خدا بر مي‌گردد كه از سياق كلام پيدا است . و يا به طعام برمي‌گردد .‏


بر اساس برخى روایات، اطعام مسكین و یتیم و اسیر در یك شب واقع شد و براساس برخى، در سه شب متوالى اتفاق افتاد و هر شب، یكى از آنها مراجعه كرد.

مراد از «یطعمون الطعام على حبّه» آن است كه اهل بیت با آنكه آن غذا را دوست داشتند، به دیگران دادند. چنانكه قرآن در جاى دیگر مى‏ فرماید: «لن تنالوا البرّ حتّى تنفقوا ممّا تحبّون» به نیكى نمى‏ رسید مگر آنكه از آنچه دوست دارید، انفاق كنید.

صاحب تفسیر المیزان مى ‏فرماید: محبّت اهل بیت به خداوند در آیه بعد مطرح شده كه مى‏ گویند: «انّما نطعمكم لوجه اللّه» و منظور از «على حبّه»، علاقه به غذا است كه در این صورت، علاوه بر اخلاص، ایثار آنان نیز ثابت مى‏ شود.

در این آیه، كلمات مسكین و یتیم و اسیر به صورت نكره آمده تا بگوید: در اطعام، نباید گزینش كرد، بلكه به هركس كه بود انفاق كنید.

پیام های آیه :

1- كمال واقعى زمانى است كه نیكى در انسان نهادینه شود. (تمام كمالات با فعل مضارع كه نشانه استمرار فعل است، آمده است.) «یوفون، یخافون، یطعمون و...»

2- اطعام و انفاق زمانى ارزش بیشتر دارد كه شى‏ء انفاق شده، مورد نیاز و علاقه انسان باشد. «یطعمون الطعام على حبّه»

3- اسلام، حامى مستمندان و یتیمان و اسیران است. «و یطعمون الطعام... مسكینا و یتیما و اسیراً»

4- گروهى طعام را دوست دارند و گروهى اطعام را. «یطعمون الطعام على حبّه»

[="Tahoma"]








" آیه ی نهم "

آیه و ترجمه ی آن :

إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا

فولادوند: ما براى خشنودى خداست كه به شما مى‏ خورانيم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏ خواهيم.


مکارم: (و مي‏گويند) ما شما را براي خدا اطعام مي‏كنيم و، هيچ پاداش و تشكري از شما نمی ‏خواهيم.


خرمشاهی: [و در دل گويند] ما فقط براى خشنودى خداوند شما را اطعام مى‏ كنيم، از شما نه پاداشى مى‏ خواهيم، و نه سپاسى‏.



QARIB: (saying): 'we feed you only desirous of the face of allah; we seek of you neither recompense nor thanks,


SHAKIR: we only feed you for allah's sake; we desire from you neither reward nor thanks:

PICKTHAL: (saying): we feed you, for the sake of allah only. we wish for no reward nor thanks from you;

YUSUFALI: (saying),"we feed you for the sake of allah alone: no reward do we desire from you, nor thanks.

تفسیر آیه :

اين آيه چهارمين عمل برجسته ابرار را اخلاص مى ‏شمرد، و م ى‏فرمايد: آنها مى‏ گويند: «ما شما را تنها به خاطر خدا اطعام مى‏ كنيم، و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏ خواهيم» (انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا).


اين برنامه منحصر به مسأله اطعام نيست كه تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاك خداوند است و هيچ چشم داشتى به پاداش مردم و حتى تقدير و تشكر آنها نيست و اصولا در اسلام ارزش عمل به خلوص نيّت است، و گر نه اعمالى كه انگيزه‏ هاى غير الهى داشته باشد، هيچ گونه ارزش معنوى و الهى ندارد.


« إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ . . . » : اين آيه از زبان حال نيكان و نيكوكاران است‌ ؛ نه اين كه محسنان چنين سخني را هربار به مستمندان گفته باشند. « لِوَجْهِ اللهِ » : به خاطر ذات پاك يزدان . براي رضاي خدا . مراد از وجه ، ذات است.


اگر به فكر نام و شهرت نباشید، خداوند نامتان را جاودانه مى‏ كند. كارى كه اهل بیت كردند، ارزش مادى فراوانى نداشت ولى چون خالصانه بود، خداوند آن را ماندگار ساخت.

پروین اعتصامى درباره اخلاص در انفاق مى ‏گوید:

بزرگى داد یك درهم گدا را

كه هنگام دعا یاد آر ما را

یكى خندید و گفت این درهم خُرد

نمى‏ ارزید این بیع و شرى‏ را

مكن هرگز به طاعت خودنمایى‏

حجاب دل مكن روى و ریا را

تو نیكى كن به مسكین و تهیدست‏

كه نیكى خود سبب گردد دعا را

به وقت بخشش و انفاق پروین‏

نباید داشت در دل جز خدا را

پیام های آیه :


1 - اطعام، زمانى ارزش بیشترى دارد كه از خود و با دست خود باشد. «نطعمكم»

2- كمكى ارزش دارد كه خالصانه و به دور از هر منّت و انتظارى باشد. «نطعمكم لوجه اللّه»

3- آنچه به عمل ارزش مى‏دهد، انگیزه خالصانه و اخلاص در عمل است. «نطعمكم لوجه اللّه لا نرید منكم جزاء و لا شكورا»

4 - نیكان، نه تنها با زبان درخواست تشكّر ندارند، بلكه در دل هم به فكر تمجید و تشكّر نیستند. «لا نرید... شكوراً»

5- گرچه ابرار انتظار پاداش ندارند ولى مردم نباید بى ‏تفاوت باشند. در آیه 25 سوره قصص مى‏خوانیم: حضرت شعیب دخترش را فرستاد تا پاداش سقّایى و آب دادن حضرت موسى را بپردازد. «انّ ابى یدعوك لیجزیك اجر ما سقیت»

6- گذشتن از پاداش، به تنهایى نشانه اخلاص نیست، بلكه گذشتن از تمجید و تشكّر نیز لازم است. «لا نرید منكم جزاءً و لا شكورا»















" آیه ی دهم "

آیه و ترجمه ی آن :


إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا




فولادوند: ما از پروردگارمان از روز عبوسى سخت هراسناكيم.


مکارم: ما از پروردگارمان خائفيم در آن روز كه عبوس و شديد است.


خرمشاهی: ما از پروردگارمان در روزى كه دژم و دشوار است، مى‏ ترسيم.

QARIB: for we fear from our lord a stern, frownful day.


SHAKIR: surely we fear from our lord a stern, distressful day

PICKTHAL: lo! we fear from our lord a day of frowning and of fate.


YUSUFALI: "we only fear a day of distressful wrath from the side of our lord."

تفسیر آیه :

و در آخرين توصيف «ابرار» مى‏ فرمايد: آنها مى‏ گويند: «ما از پروردگارمان خائفيم از آن روز كه عبوس و سخت است» (انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا).


تعبير از روز قيامت به روز «عبوس» (سخت) با اين كه عبوس از صفات انسان است و به كسى مى‏ گويند كه قيافه‏ اش را در هم كشيده، به خاطر تأكيد بر وضع وحشتناك آن روز است، يعنى آنقدر حوادث آن روز سخت و ناراحت كننده است.


« يَوْماً » : مفعولٌ‌به است و ( مِن رَبِّنَا ) حال متقدّم آن است ، يا ( مِن رَبِّنَا ) مفعولٌ‌به است و ( يَوْماً ) بدل از محلّ آن است. « عَبُوساً » : بس ترشرو و چهره در هم كشيده . « قَمْطَرِيراً » : سخت اخمو . بسيار سخت و شديد .‏


«قَمطریر» به معناى شرّى است كه سخت باشد.


خوف از خداوند، به معناى خوف از مقام اوست. چنانكه در جاى دیگر مى ‏فرماید: «و لمن خاف مقام ربّه»

پیام های آیه :



1- اگر كارى براى خدا باشد، فقط از قهر او مى‏ ترسیم، نه مردم. «نخاف من ربّنا»

2- داشتن انگیزه الهى، منافاتى با شوق به ثواب یا خوف از عقاب ندارد. زیرا ثواب و عقاب نیز از خداست. «لوجه اللّه... انّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً»

3- در قیامت، نه تنها مردم عبوسند، بلكه روز عبوس است. «یوماً عبوساً»

4- براى فرار از آن روز عبوس، امروز در برابر مسكین و یتیم و اسیر، عبوس نكنید. « نخاف من ربّنا یوماً عبوساً»





موضوع قفل شده است