جمع بندی هدف یزید از اعزام نیروی بیشتر به کربلا

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هدف یزید از اعزام نیروی بیشتر به کربلا

سلام و خسته نباشيد 5 دليل می خوام که چرا يزيد با ياران بيشتري وارد کربلا شد در صورتي که مي دانست که ياران امام اندک اند؟ ممنون از پاسختان.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

zirak58;744123 نوشت:
سلام و خسته نباشيد
5 دليل می خوام که چرا يزيد با ياران بيشتري وارد کربلا شد در صورتي که مي دانست که ياران امام اندک اند؟

سلام علیکم
نمی دانم منظورتان از پنج دلیل چیست؟ ممکن است یک دلیل باشد و ابن زیاد بر پایه همان یک دلیل اقدام به چنین کاری کرده باشد مگر اینکه سوال شما طرح از مسابقه آنهم از کتاب خاص باشد که نویسنده تحلیلهای شخصی خود را آورده و در مسابقه پنج عدد از ان تحلیلها را خواسته باشند که در این صورت ممکن است تحلیهایی ما با تحلیلهای کتاب مورد نظر متفاوت باشد
اما اگر سوال شخصی خودتان است به نظر می رسد ابن زیاد دلایلی برای اعزام بیشتر سپاه به کربلا داشته از جمله:
اولا : شجاعت یاران امام علیه السلام ، بنی هاشم و دیگر یاران. وقتی برای دستگیری حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام که یکه و تنها است مستاصل می شوند و نهایتا با امان ایشان را فریب می دهند(1) طبیعی است برای مقابله با چند ده مسلم بن عقیل نیاز به لشکری انبوه داشته باشند
ثانیا: ابن زیاد می توانست با انبوه لشکر به کار خود کمی مشروعیت ببخشد. وقتی همه مردم شرکت می کردند، عبیدالله می توانست بگوید من اشتباه کردم این همه مرم چه؟ همه اشتباه کردند؟ البته این دلایل مصرف چند روزه داشت تا انقلابی رخ ندهد
ثالثا : کوفیان را در ارتکاب به قتل امام حسین علیه السلام سهیم کند تا انان پس از شهادت امام حسین علیه السلام در مقام طلب قرار نگیرند. ولو برای کوتاه مدت
رابعا: خالی بودن کوفه از مردم بغیر از نیروهای انتظامی داخل شهر، باعث می شد احتمال کودتای داخل شهر از بین برود لذا همه به نخیله بروند ولو اینکه جنگ نکنند


1.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص ۸۱؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص ۳۵۰

zirak58;744123 نوشت:
سلام و خسته نباشيد
5 دليل می خوام که چرا يزيد با ياران بيشتري وارد کربلا شد در صورتي که مي دانست که ياران امام اندک اند؟
ممنون از پاسختان.

با سلام


سال 60 ه . براى فرماندار مدينه، نامه اى از شام رسيد كه در آن، اين جملات به چشم مى خورد: «از حسين، عبدالله بن عمر و عبدالله زبير، به هرگونه كه وضعيت ايجاب مى كند، برايم بيعت بگير».(1)


همچنين نامه اى ديگر، در پاسخ نامه خود ـ كه در آن وضعيت مدينه را گزارش كرده بود ـ از سوى يزيد دريافت كرد كه در آن آمده بود: «وقتى كه نامه به دست تو رسيد، هرچه زودتر پاسخ آن را بنويس و اطلاعاتى از همه كسانى كه در اطاعت ما هستند و يا از اطاعت با ما سر باز مى زنند، همراه با سر حسين برايم بفرست!»(2)


در دونامه فوق، قبل از هر چيز سخن از «حسين (عليه السلام) »، بيعت از او و يا فرستادن سر او به شام است! چرا اين گونه شدت عمل؟!


يزيد چرا نسبت به امام حسين (عليه السلام) اين همه حساسيت نشان مى داد؟ چرا يزيد با ياران بيشتري وارد کربلا شد!!!

راز مسأله را بايد در چند چيز جويا شد:


الف: توجّه قلبى مردم به امام (عليه السلام) چون آنان مى ديدند كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) و صلحاى سلف به امام حسين (عليه السلام) عشق و محبت بسيار داشته و دارند و پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)فرمودند: «حسينٌ منّي وَ أَنَا مِنْ حُسين»و «أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً».(3)و «حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنا مِنهُ أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حسيناً، الحَسَنُ وَ الحُسينُ سِبْطانِ مِنْ الأَسْباطِ».(4)و... و اين ها از مهم ترين موانع پيشرفت خلافت يزيد بود. از اين رو، او به گونه اى كاملاً شتابزده در صدد رفع اين مانع برآمد.


ب: وصيت امام مجتبى (عليه السلام) و تعيين برادرش امام حسين (عليه السلام) به امامت، پس از خود.(5)


ج: ارتباط سياسى، اجتماعى و عقيدتى مردم با امام (عليه السلام) .


برخى از مورخان نوشته اند: «پس از شهادت امام مجتبى (عليه السلام) نامه اى از سوى شيعيان به حسين بن على (عليهم السلام) رسيد كه اگر صلاح مى دانيد معاويه را از خلافت خلع كنيم و با شما بيعت نماييم.
امام (عليه السلام) در پاسخ آنان نوشتند: بين من و معاويه قراردادى است كه تا مدت آن نگذرد صحيح نيست برخلاف آن رفتار نمايم و آنگاه كه او از دنيا رفت، در اين مورد نظر خواهم داد».(6)



بعد از مرگ معاويه نامه ها و طومارهاى فراوانى به امام حسين (عليه السلام) رسيد; مبنى براين كه «منتظر دستور شما هستيم».(7)


كاروانى به تعداد صد و پنجاه نفر از سران و سرشناسان كوفه ـ كه هركدام حامل نامه هايى از مردم كوفه به عنوان دعوت از امام (عليه السلام) به كوفه بودند ـ با امام (عليه السلام) در مكه ديدار كردند و ايشان را به كوفه دعوت نمودند و نيز به امام نوشتند كه «يكصد هزار شمشير در يارى تو آماده است و چهل هزار تن با مسلم بن عقيل بيعت كرده اند».(8)


پاسخ نامه كوفيان از سوى امام (عليه السلام) هنگامى داده شد كه دوازده هزار نامه نزد امام (عليه السلام) جمع شده بود.(9)


د: اهتمام امام (عليه السلام) نسبت به امور جارى جامعه: توجه مردم به امام، يك جانبه نبود. بلكه امام نيز به نوبه خود مردم توجه داشتند و بدان اهميت مى دادند; از جمله در خطبه اى در حضور مردم فرمودند: «اى مردم ، پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: كسى ببيند سلطان ستمگرى را كه حلال خدا را حرام مى داند و به تغيير احكام الهى مى پردازد، پيمان الهى را ناديده مى گيرد، با سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله) مخالفت مىورزد، در ميان بندگان خدا بدرفتارى مى كند و از راه گفتار و كردار بر او نشورد، برخداوند است كه وى را در جايگاه او]جهنّم«وارد سازد و افزودند: «آگاه باشيد، كه اين گروه (دستگاه حاكم) به فرمانبردارى از شيطان روى آوردند و از اطاعت از حق گريزان شدند و تباهى و فساد را در جامعه آشكار ساختند، حلال الهى را حرام و حرام خدا را حلال دانستند، من از ديگران سزاوارترم كه اين وضع را دگرگون سازم».(10)


امام نه تنها خود را سزاوارترين شخص، در باب اعتراض و قيام عليه دستگاه حاكمه مى دانستند; بلكه خود را اسوه و الگوى ديگران نيز مى شمردند و از مردم مى خواستند تا همچون او عمل كنند: «وَلَكُمْ فيَّ اُسْوة»(11)من الگوى شما هستم.


ه : آرمان بلند و لياقت ذاتى: كم نبودند كسانى كه مخالف دستگاه حكومت سفيانى به شمار مى رفتند، ليكن آنان قابل مقايسه با امام (عليه السلام) نبودند; زيرا تنها امام بود كه اجراى عدالت اسلامى و پيروى از فرامين الهى را سرلوحه كار خود داشت، ولى ديگران فقط به زعامت و رياست خود مى انديشيدند، وانگهى مردم شخصيت هاى معروف بازار سياست آن روز از جمله، «عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبير و عبدالرحمان بن ابى بكر» را در صراط حق نمى يافتند; زيرا وقتى كه بنا شد جمعى از سوى على (عليه السلام) و جمعى از طرف معاويه در «دومة الجندل» درباره «امامت و خلافت» به حكميّت بنشينند و بينديشند، اينان به همراهى عمروعاص از سوى معاويه در آنجا حاضر شده بودند(12)
اين عوامل چهارگانه، يزيد را برآن داشت تا هرچه بيشتر نسبت به امام (عليه السلام) حسّاس باشد.

پى‏نوشتها:‌


[/HR]1 . الكامل، ج 4، ص 14
2 . محمد تقى سپهر، ناسخ التواريخ، احوال امام حسين (عليه السلام) ، ص 161، «... امّا بعد، فاذا أتاك كتابي هذا فعجِّل علىّ بجوابه و بيّن لي في كتابك كلّ من كان في طاعتي أو خرج عنها، ولكن مع الجواب رأس الحسين بن علىّ، و السلام».
3 . كنزالعمال، ج 6، ص 233
4 . مرتضى، امالى، ج1، ص219 . الجامع الصغير، ج1، ص148 ; كنزالعمال، ج6، ص223، حديث 3953. عطيه مى گويد: «ابوسعيد خدرى گفت: از پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم كه آن حضرت به امام حسين (عليه السلام) فرمودند:«يا حُسين أنت الإمام بْن الإمام أخو الإمام، تسعة من ولدك أئمة أبرار تاسعهم قائمهم. فقيل: يا رسول الله: كم الأئمة من بعدك؟ قال: اِثنا عشر، تسعة من صلب الحسين»، (عوالم، امام حسين (عليه السلام) ، ج 17، ص 74).
5 . قال الحسن لأصحابه... : والله ما فيهما (في المشرق و المغرب) حجّة للهِِ على خلقه غيري و غير أخي الحسين، (نك : ارشاد، مفيد، ص 198).
* مراد امضاء معاهده ترك مخاصمه است كه توسط امام مجتبى (عليه السلام) صورت گرفته بود كه امام حسين (عليه السلام) هم امضا كرده بود، (نك : تاريخ الخلفاء سيوطى، بخش امام حسين (عليه السلام) .
6 . محمد تقى سپهر، ناسخ التواريخ، ج1، ص 352 ; عوالم، امام حسين (عليه السلام) ، ص 231 ; فتّال نيشابورى، روضة الواعظين، ج1، ص171
7 . عوالم، ص 321
8 . خيابانى، وقايع الأيام، مبحث محرّم الحرام، ص 259
9 . رياض القدس، ص 110، مقرم، مقتل الحسين، ص 144 ط. دارالكتاب الاسلامى بيروت.
10 . «أيها النّاس: إنّ رَسُول الله (صلى الله عليه وآله) قال: «مَنْ رأى سُلطاناً جائراً مُسْتَحِلاّ لِحرامِ اللهِ، ناكِثاً بِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللهِ يَعْمَلُ في عِبادِ اللهِ بِالإِثْمِ وَ العُدْوانِ، فَلَمْ يُغَيِّرْ عَلَيْهِ بِفِعْل وَ لا قول، كانَ حقّاً عَلَى الله أنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهَ، ألا و إنَّ هؤلاءِ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةِ الشَّيْطانِ، وَ تَرَكُوا طَاعَةَ الرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الحُدُودَ، واستاْثَرُوا بالْفَيْءَ وَ اَحَلُّوا حَرامَ اللهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ وَ أَنَا أحَقُّ مِمّنْ غَيَّرَ».

نقل قول:
سلام علیکم
نمی دانم منظورتان از پنج دلیل چیست؟ ممکن است یک دلیل باشد و ابن زیاد بر پایه همان یک دلیل اقدام به چنین کاری کرده باشد مگر اینکه سوال شما طرح از مسابقه آنهم از کتاب خاص باشد که نویسنده تحلیلهای شخصی خود را آورده و در مسابقه پنج عدد از ان تحلیلها را خواسته باشند که در این صورت ممکن است تحلیهایی ما با تحلیلهای کتاب مورد نظر متفاوت باشد
اما اگر سوال شخصی خودتان است به نظر می رسد ابن زیاد دلایلی برای اعزام بیشتر سپاه به کربلا داشته از جمله:
اولا : شجاعت یاران امام علیه السلام ، بنی هاشم و دیگر یاران. وقتی برای دستگیری حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام که یکه و تنها است مستاصل می شوند و نهایتا با امان ایشان را فریب می دهند(1) طبیعی است برای مقابله با چند ده مسلم بن عقیل نیاز به لشکری انبوه داشته باشند
ثانیا: ابن زیاد می توانست با انبوه لشکر به کار خود کمی مشروعیت ببخشد. وقتی همه مردم شرکت می کردند، عبیدالله می توانست بگوید من اشتباه کردم این همه مرم چه؟ همه اشتباه کردند؟ البته این دلایل مصرف چند روزه داشت تا انقلابی رخ ندهد
ثالثا : کوفیان را در ارتکاب به قتل امام حسین علیه السلام سهیم کند تا انان پس از شهادت امام حسین علیه السلام در مقام طلب قرار نگیرند. ولو برای کوتاه مدت
رابعا: خالی بودن کوفه از مردم بغیر از نیروهای انتظامی داخل شهر، باعث می شد احتمال کودتای داخل شهر از بین برود لذا همه به نخیله بروند ولو اینکه جنگ نکنند



درود
یه حرفی رو من اضافه کنم:اینکه سپاه امام حسین تا حدی تاکتیک زیادی از جنگ داشت و با سپاه کم نمیشد مانورهای زیادی نظیر بستن آب و ... رو روی سپاهیان امام حسین اجرا کرد
منبع حرف رو هم تا شب اضافه میکنم

عماد;744518 نوشت:
اولا : شجاعت یاران امام علیه السلام ، بنی هاشم و دیگر یاران. وقتی برای دستگیری حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام که یکه و تنها است مستاصل می شوند و نهایتا با امان ایشان را فریب می دهند(1) طبیعی است برای مقابله با چند ده مسلم بن عقیل نیاز به لشکری انبوه داشته باشند
ثانیا: ابن زیاد می توانست با انبوه لشکر به کار خود کمی مشروعیت ببخشد. وقتی همه مردم شرکت می کردند، عبیدالله می توانست بگوید من اشتباه کردم این همه مرم چه؟ همه اشتباه کردند؟ البته این دلایل مصرف چند روزه داشت تا انقلابی رخ ندهد
ثالثا : کوفیان را در ارتکاب به قتل امام حسین علیه السلام سهیم کند تا انان پس از شهادت امام حسین علیه السلام در مقام طلب قرار نگیرند. ولو برای کوتاه مدت
رابعا: خالی بودن کوفه از مردم بغیر از نیروهای انتظامی داخل شهر، باعث می شد احتمال کودتای داخل شهر از بین برود لذا همه به نخیله بروند ولو اینکه جنگ نکنند
سلام
نمیدونم این هم میشه به عنوان دلیل مطرح بشه یا نه ، ولی نظر شخصی من هست
از استاد "عماد" عذرخواهی میکنم

خامساً: بخاطر وجود قمر بنی هاشم حضرت عباس(ع)

Reza-D;744725 نوشت:
خامساً: بخاطر وجود قمر بنی هاشم حضرت عباس(ع)

طبعیست اینها رشادت حضرت عباس علیه السلام در صفین را دیده بودند، و از طرفی آوازه شجاعت حضرت عباس علیه السلام به آنها رسیده بود همچنین می دانستند که ایشان و برادربزرگورشان امام حسین علیه السلام همانند پدرشان حضرت علی علیه السلام عمل خواهند کرد. آوردن امان نامه شمر را می توان تاییدی بر این مطلب دانست
این مطلب در همان اولا آمده است

عماد;744518 نوشت:
شجاعت یاران امام علیه السلام ، بنی هاشم و دیگر یاران. وقتی برای دستگیری حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام که یکه و تنها است مستاصل می شوند و نهایتا با امان ایشان را فریب می دهند(1) طبیعی است برای مقابله با چند ده مسلم بن عقیل نیاز به لشکری انبوه داشته باشند

با اضافه کردن مخصوصا حضرت عباس در همان اولا جای می گیرد و نمی تواند خامسا باشد زیرا در تقسیم بندی نباید یکی از قسمها جزء قسم دیگر باشد .

amirabdi;744655 نوشت:
با سپاه کم نمیشد مانورهای زیادی نظیر بستن آب و

مرحبا به ناصرنا
بله در خامسا می توان گفت، بستن آب که یکی از دستورات اکید ابن زیاد بود با نیروهای کم امکان پذیر نبود. عمرو بن حجاج با نیروهای زیادی شریعه را محاصر کرد(1) و طبیعی است اگر دامنه جنگ افزوده می شود برای بستن شریعه نیروهای بیشتری نیز نیاز بود.
.دینوری،اخبارالطوال، ص۲۵۵؛ بلاذری، انساب‌الاشراف، ج۳، ص۱۸۱؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۱۲؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۵۳.

عماد;744916 نوشت:
با اضافه کردن مخصوصا حضرت عباس در همان اولا جای می گیرد و نمی تواند خامسا باشد زیرا در تقسیم بندی نباید یکی از قسمها جزء قسم دیگر باشد

خب من اینطور فکر کردم که حضرت عباس(ع) ، خودشون به تنهایی یک "اولاً" دیگه هستن. شاید خیلی بالاتر از مسلم ها
البته نظر منه ، شاید بخاطر عشقی که به ایشون دارم. اصراری بر نظرم ندارم

Reza-D;745045 نوشت:
خب من اینطور فکر کردم که حضرت عباس(ع) ، خودشون به تنهایی یک "اولاً" دیگه هستن. شاید خیلی بالاتر از مسلم ها
البته نظر منه ، شاید بخاطر عشقی که به ایشون دارم. اصراری بر نظرم ندارم

اصلا اینکه حضرت عباس علیه السلام در میان شهدای کربلا از نظر شجاعت و دیگر موارد شاخص بودند بحثی نیست
بلکه بنده عرض کردم از نظر علمی نمی توان جزء یک قسم را یک قسمت جداگانه به حساب آورد
وگرنه مقام حضرت عباس علیه السلام شاخص بوده و به فرمایش امام سجاد علیه اسلام همه شهداء به مقام ایشان قبطه می خورند(1)
بنده از نظر تقسیم بندی علمی خدمتتان عرض کردم وگرنه فرمایش شما درست است.
1.خصال شیخ صدوق، ج۱، ص۶۸.

سلام

دستور سرجون رومي مشاور ارشد معاويه يهودي و يزيد رومي چي بود ؟

http://www.javdan.blogfa.com/

جمع بندی

پرسش:
علت اعزام سپاه خیلی زیاد از طرف عبیدالله بن زیاد به کربلا چه بود؟

پاسخ:
علت دقیق اعزام سپاه چند هزار نفری به کربلا دقیق روشن نیست ولی به نظر می رسد:

اولا: شجاعت یاران امام (علیه السلام)، بنی هاشم و دیگر یاران. وقتی برای دستگیری حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) که یکه و تنها است مستأصل می شوند و نهایتا با امان ایشان را فریب می دهند(1) طبیعی است برای مقابله با چند ده مسلم بن عقیل نیاز به لشکری انبوه داشته باشند.

ثانیا: ابن زیاد می توانست با انبوه لشکر به کار خود کمی مشروعیت ببخشد. وقتی همه مردم شرکت می کردند، عبیدالله می توانست بگوید من اشتباه کردم این همه مرم چه؟ همه اشتباه کردند؟ البته این دلایل مصرف چند روزه داشت تا انقلابی رخ ندهد.

ثالثا: کوفیان را در ارتکاب به قتل امام حسین (علیه السلام) سهیم کند تا آنان پس از شهادت آن حضرت در مقام طلب قرار نگیرند. و لو برای کوتاه مدت.

رابعا: خالی بودن کوفه از مردم بغیر از نیروهای انتظامی داخل شهر، باعث می شد احتمال کودتای داخل شهر از بین برود لذا همه به نخیله بروند و لو اینکه جنگ نکنند.

 

پی نوشت:
(1) كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279)، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 417، ج۲، ص ۸۱؛ طبری، تاریخ، ج۵، ص ۳۵۰؛ تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387.

 

موضوع قفل شده است