جمع بندی هدف و کمال حیوانات چیست؟

تب‌های اولیه

116 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

چالشگر;929531 نوشت:
با عرض سلام

با سلام وتقبل الله

از خانم حبیبه سوال کردم، از شما هم می پرسم: جنبه مادی انسان را صرف نظر کنید. چگونه تمام کائنات برای جنبه معنوی انسان خلق شده است؟ در ضمن بنده نقد نمی کنم. سوال می کنم.

نقد وسوال هر دو بلا مانع است
هیچ ترتیبی و ادابی مجو
هر چه می خواهد دل تنگت بگو .
در پاسخ نوبت قبل دقت ننمودید جواب این سوال تقدیم شد
مجددا با رویکرد دیگر باید گفت :
در باره این که ما را چرا خدا آفریده ؟ گرچه جای سخن بسیار است، ولی به تناسب پرسش بدین نکته باید اشاره شود که بر اساس روایات، عالم برای آدمی و عالم و آدم برای انسان کامل آفریده شده. مثلاً در حدیث قدسی آمده:
«یابن آدم خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی؛(1) ای فرزند آدم، همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم».
از این حدیث شریف معلوم می‌شود که جهان برای انسان و او برای خدا خلق شده . از این رو مقام آدمی مقام خلافت الهی است و انسان خلیفه خدا در عالم است.
برخی روایات ناظر به این است که عالم و آدم طفیل وجود انسان کامل است، خداوند خطاب به پیامبر فرمود:
«و عزّتی و جلالی لولاک لما خلقت الأفلاک؛(2) به عزت و عظمتم سوگند !اگر نبودی، عالم را خلق نمی‌کردم».
خداوند خطاب به قلم فرمود:
«بنویس: لا اله إلاّ الله محمد رسول الله، آن گاه قلم از خداوند پرسید: او کیست که نامش را قرین نام خود قرار داده‌ای؟ خداوند فرمود: فولاه لما خلقتک و لا خلقت خلقی إلاّ لأجله؛(3) اگر محمد نبود، تو را خلق نمی‌کردم و عالم را جز برای او نیافریدم».
رسول خدا(ص) خطاب به امیر مؤمنان(ع) فرمود:
«یا علیّ لولا نحن ما خلق الله آدم و لا الحواء و لا السماء و لا الأرض؛(4) اگر ما نبودیم، خداوند آدم و حوا و آسمان و زمین را خلق نمی‌کرد».
بر اساس این گونه روایات معلوم می‌شود که غایت خلقت عالم و آدم، انسان کامل است . همه عالم خلقت طفیل وجود پر برکت انسان کامل است. بنابر این گرچه غایت آفرینش عالم و آدم وجود نازنین انسان کامل است، ولی به عنوان طفیل وجود او خداوند عالم و آدم را نیز فیض وجود داده است .
اما در باره این که در پی مطلب یاد شده و مطالعه آن کتاب ،پرسش یاد شده برای شما مطرح گردیده، باید گفت:
درک این گونه آموزه ها ی عرفانی نیازمند اطلاع بیش تر از علم عرفان نظری است .اگر در آموزه های عرفان نظری آن گونه حقایق مطرح شده، باید توجه داشت که مراد این است که همه هستی جلوه حقیقت وجود انسان کامل است. به مفهوم دقیق کلمه یعنی در عرفان حقیقت وجود انسان کامل به عنوان صادر نخست و اولین ظهور هستی مطرح است . سایر تعینات و موجودات در واقع جلوه های آن فیض نخست الهی است . پس نباید چنین تلقی شود که همه موجودات جزء ذات انسان کامل ،آن هم جزء به مفهموم ساده و اصطلاح عرفی و یا حتی علوم رسمی نظیر فلسفه و کلام است . چون چنین چیزی محال ناممکن نامعقول است . بنابر این مراد از مطلب مطرح شده در آن کتاب این است که انسان کامل فیض اول و صادر نخست است . سایر موجودات همه جلوه آن فیض الهی اند .
صادر اول همان مخلوق بی‌واسطه است که از آن در آموزه‌های عرفانی به صادر اول، حقیقت محمدی(ص) نور محمدی، روح محمد(ص)، عقل اول، جوهر اول و مانند آن یاد می‌شود.(5) در این مورد با رویکرد فلسفی و عرفانی جای سخن بسیار است که تفصیل آن را در جای خود باید مطالعه نمود.(6) ولی در این جا تنها بدین روایت نورانی اشاره می‌شود، جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید:
از رسول الله(ص) پرسیدم، اولین چیزی را که خدا خلق کرد چه بود؟ فرمود: «نور پیامبرت بود که خدا اول او را آفرید. بعد همه چیز را از نور وجود او خلق نمود، آن گاه نور او را چند قسمت کرد . عرش، کرسی، حاملان عرش و ساکنان کرسی را آفرید، سپس نور او را مدتی که خود می‌داند ،در مقام حبّ نگاه داشت، بعد از آن قلم، لوح، بهشت را آفرید، سپس مدتی آن نور را در مقام خوف نگاه داشت، آن گاه ملائکه، خورشید،‌ ماه را از و آفرید، بعد آن نور را در مقام حیا نگاه داشت، بعد با هیبت خود به آن نور نگاه کرد. از تجلیات آن ارواح انبیا، اولیا،‌شهدا و صالحان را خلق نمود».(7)
بنابر این مراد از صادر اول و فیض بی‌واسطه و مخلوق بی‌واسطه خداوند نور و حقیقت وجود ختمی مرتبت است که سایر موجودات در پرتو وجود او و به واسطه نور وجود او آفریده شده‌اند.
این همان نکته ای است که حافظ درباره آن گفته است :
این همه عکس می و رنگ و نگاری که نمود یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
با توجه به بیان یاد شده معلوم شد که آن مطلب با رویکرد عرفانی که از سوی آموزه های وحیانی نیز تایید شده، درست است ، ولی هیچ گونه منافاتی با تولی به ولایت الهی و تبری از ولایت طاغوت ندارد ،چون قلمرو و رویکرد این گونه مسایل متفات است .هر کدام را در جای خود باید در نظر گرفت، مثلا در نظام عالم همان طور که شیطان وجود دارد ، وجود او منافات با وجود حق تعالی ندارد .نمی توان پرسید که اگر خدا وجود دارد ،پس شیطان چرا آفریده شده است . وجود طاغوت نیز چنین است . بنابراین وجود طاغوت و ولایت او و این که قرآن کریم از پذیرش ولایت طاغوت نهی فرموده ، با وجود انسان کامل و این که او در نظام هستی هدف خلقت است ، منافات ندارد . چه این که باید توجه داشت که آن چه در کتاب انسان کامل آمده، رویکرد عرفانی دارد . بحث ولایت طاغوت در محدوده شریعت و مباحثی کلامی مطرح است .بنابر این مرز بندی ها در دو ساحت تکوین و تشریع هر کدام در جای خود درست است و این دو مسئله منافاتی با هم ندارد . تفصیل این مسئله را در کتاب گرانسنگ مصباح الهدایت الی الخلافت و الولایه جویا شوید.(8)

پی‌نوشت‌ها:
1. محسن فیض کاشانی ، علم الیقین، ج 1، ص 381، نشر بیدار، قم 1385ش.
2. محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار، ج 15، ص 28، نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
3. همان، ص 29.
4. صدوق ، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 237، نشر دار العلم، قم، 1377 ش.
5. عبدالرحمان جامی، اشعة اللمعات، ص 244،نشر گنجینه، تهران، بی تا.
6. امین صادقی، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، ص 313، نشر موسسه آثار امام خمینی، 1387 ش.
7. بحار الانوار، ج 25، ص 21.
8. امام خمینی مصباح الهدایه ، نشر آثار امام.

بزرگوار، اگر من هم عقل سلیم داشتم که می شدم مثل شما!! قطعا عقل من نه آنطور که شما میفرمایید سلیم است و نه وحی مدار. به همین دلیل هم سوال می کنم!


پرسش های تان نشانه عقل مداری شماست ؟
از قدیم گفته اند :
پرسیدن عیب نیست .
بپرسید عیب ندارد ولی دقت نمایید تا پاسخ تان دریافت کنید

باسمه العلیم

با سلام و احترام

چالشگر;929526 نوشت:
با عرض سلام

شما می فرمایید انسان دو بعد دارد، مادی و معنوی، غیر مادی، الهی یا هر نام دیگری که بر آن بگذاریم. بسیار خوب....در پاسخ به سوال بنده شما میفرمایید نکته این است که انسان تماما مادی نیست. آیا منظورتان این است که خداوند جهان مادی را برای بعد غیرمادی انسان آفریده؟ اگر اینطور است بفرمایید بهره مندی بعد غیرمادی انسان از تمام کائنات مادی چگونه است؟

سوال بسیار خوبی است. فقط اگر بفرمایید تمام جهان و کهکشان ها و آنچه در گذشته بوده و الان وجود ندارد و.... چگونه برای انسان خلق شده اند و چه تاثیری بر حیات انسان و یا حتی بر بعد غیر مادی انسان که خودتان به آن اشاره فرموده بودید دارد، برای من کفایت می کند.

پاسخ سؤالات فوق را در بیان فلسفی موضوع عرض کردم زحمت کشیده با دقت مطالعه بفرمائید.

باسمه الذی أصدق حدیثا

چالشگر;929529 نوشت:
دلایل عقلی و منطقی ایجاب می کند که به خالقی برای جهان اعتقاد داشته باشم. الان هم به دنبال همان دلایل عقلی و منطقی هستم که خلق حهان برای انسان اعتقاد پیدا کنم.

بسیار عالی.پس مشکل کجاست؟

صدق نبوت یا صدق کلام الهی؟

مطلب مورد سؤال حضرتعالی یکی از آیات الهی قران کریم است آیا کسی راستگوتر از خداوند هست؟

"وَ مَن أصدَقَ مِن الله حدیثاً"نساء/87

آیا این منطقی است که خداوند را خالق جهان بدانیم امّا وقتی همین خالق از حکمت خلقتش سخن می گوید برای اثبات صدق سخنش به

دنبال دلایل منطقی باشیم؟

اینکه به دنبال فهم حکمت الهی باشیم فرق دارد با اینکه در پی اثبات صدق کلام خداوند باشیم!

مثل این است که مخترع وسیله ای بگوید این وسیله را برای فلان مقصود ساختم و شما بدانید که این شخص مخترع

این وسیله است امّا اصرا کنید که باید برای من دلایل منطقی اقامه کنی که مقصودت از ساخت این وسیله همان است که می گویی!!!

با عرض سلام حضور کارشناس محترم جناب صادق و نیز جناب حبیبه

صادق;929588 نوشت:
در باره این که ما را چرا خدا آفریده ؟ گرچه جای سخن بسیار است، ولی به تناسب پرسش بدین نکته باید اشاره شود که بر اساس روایات، عالم برای آدمی و عالم و آدم برای انسان کامل آفریده شده. مثلاً در حدیث قدسی آمده:
«یابن آدم خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی؛(1) ای فرزند آدم، همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم».
از این حدیث شریف معلوم می‌شود که جهان برای انسان و او برای خدا خلق شده . از این رو مقام آدمی مقام خلافت الهی است و انسان خلیفه خدا در عالم است.
برخی روایات ناظر به این است که عالم و آدم طفیل وجود انسان کامل است، خداوند خطاب به پیامبر فرمود:
«و عزّتی و جلالی لولاک لما خلقت الأفلاک؛(2) به عزت و عظمتم سوگند !اگر نبودی، عالم را خلق نمی‌کردم».
خداوند خطاب به قلم فرمود:
«بنویس: لا اله إلاّ الله محمد رسول الله، آن گاه قلم از خداوند پرسید: او کیست که نامش را قرین نام خود قرار داده‌ای؟ خداوند فرمود: فولاه لما خلقتک و لا خلقت خلقی إلاّ لأجله؛(3) اگر محمد نبود، تو را خلق نمی‌کردم و عالم را جز برای او نیافریدم».
رسول خدا(ص) خطاب به امیر مؤمنان(ع) فرمود:
«یا علیّ لولا نحن ما خلق الله آدم و لا الحواء و لا السماء و لا الأرض؛(4) اگر ما نبودیم، خداوند آدم و حوا و آسمان و زمین را خلق نمی‌کرد».
بر اساس این گونه روایات معلوم می‌شود که غایت خلقت عالم و آدم، انسان کامل است . همه عالم خلقت طفیل وجود پر برکت انسان کامل است. بنابر این گرچه غایت آفرینش عالم و آدم وجود نازنین انسان کامل است، ولی به عنوان طفیل وجود او خداوند عالم و آدم را نیز فیض وجود داده است .
اما در باره این که در پی مطلب یاد شده و مطالعه آن کتاب ،پرسش یاد شده برای شما مطرح گردیده، باید گفت:
درک این گونه آموزه ها ی عرفانی نیازمند اطلاع بیش تر از علم عرفان نظری است .اگر در آموزه های عرفان نظری آن گونه حقایق مطرح شده، باید توجه داشت که مراد این است که همه هستی جلوه حقیقت وجود انسان کامل است. به مفهوم دقیق کلمه یعنی در عرفان حقیقت وجود انسان کامل به عنوان صادر نخست و اولین ظهور هستی مطرح است . سایر تعینات و موجودات در واقع جلوه های آن فیض نخست الهی است . پس نباید چنین تلقی شود که همه موجودات جزء ذات انسان کامل ،آن هم جزء به مفهموم ساده و اصطلاح عرفی و یا حتی علوم رسمی نظیر فلسفه و کلام است . چون چنین چیزی محال ناممکن نامعقول است . بنابر این مراد از مطلب مطرح شده در آن کتاب این است که انسان کامل فیض اول و صادر نخست است . سایر موجودات همه جلوه آن فیض الهی اند .
صادر اول همان مخلوق بی‌واسطه است که از آن در آموزه‌های عرفانی به صادر اول، حقیقت محمدی(ص) نور محمدی، روح محمد(ص)، عقل اول، جوهر اول و مانند آن یاد می‌شود.(5) در این مورد با رویکرد فلسفی و عرفانی جای سخن بسیار است که تفصیل آن را در جای خود باید مطالعه نمود.(6) ولی در این جا تنها بدین روایت نورانی اشاره می‌شود، جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید:
از رسول الله(ص) پرسیدم، اولین چیزی را که خدا خلق کرد چه بود؟ فرمود: «نور پیامبرت بود که خدا اول او را آفرید. بعد همه چیز را از نور وجود او خلق نمود، آن گاه نور او را چند قسمت کرد . عرش، کرسی، حاملان عرش و ساکنان کرسی را آفرید، سپس نور او را مدتی که خود می‌داند ،در مقام حبّ نگاه داشت، بعد از آن قلم، لوح، بهشت را آفرید، سپس مدتی آن نور را در مقام خوف نگاه داشت، آن گاه ملائکه، خورشید،‌ ماه را از و آفرید، بعد آن نور را در مقام حیا نگاه داشت، بعد با هیبت خود به آن نور نگاه کرد. از تجلیات آن ارواح انبیا، اولیا،‌شهدا و صالحان را خلق نمود».(7)
بنابر این مراد از صادر اول و فیض بی‌واسطه و مخلوق بی‌واسطه خداوند نور و حقیقت وجود ختمی مرتبت است که سایر موجودات در پرتو وجود او و به واسطه نور وجود او آفریده شده‌اند.
این همان نکته ای است که حافظ درباره آن گفته است :
این همه عکس می و رنگ و نگاری که نمود یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
با توجه به بیان یاد شده معلوم شد که آن مطلب با رویکرد عرفانی که از سوی آموزه های وحیانی نیز تایید شده، درست است ، ولی هیچ گونه منافاتی با تولی به ولایت الهی و تبری از ولایت طاغوت ندارد ،چون قلمرو و رویکرد این گونه مسایل متفات است .هر کدام را در جای خود باید در نظر گرفت، مثلا در نظام عالم همان طور که شیطان وجود دارد ، وجود او منافات با وجود حق تعالی ندارد .نمی توان پرسید که اگر خدا وجود دارد ،پس شیطان چرا آفریده شده است . وجود طاغوت نیز چنین است . بنابراین وجود طاغوت و ولایت او و این که قرآن کریم از پذیرش ولایت طاغوت نهی فرموده ، با وجود انسان کامل و این که او در نظام هستی هدف خلقت است ، منافات ندارد . چه این که باید توجه داشت که آن چه در کتاب انسان کامل آمده، رویکرد عرفانی دارد . بحث ولایت طاغوت در محدوده شریعت و مباحثی کلامی مطرح است .بنابر این مرز بندی ها در دو ساحت تکوین و تشریع هر کدام در جای خود درست است و این دو مسئله منافاتی با هم ندارد . تفصیل این مسئله را در کتاب گرانسنگ مصباح الهدایت الی الخلافت و الولایه جویا شوید.

از وقتیکه می گذارید تشکر می کنم.
تقریبا تمام فرمایشات شما و همچنین جناب حبیبه در پاسخ به سوال من که "چگونه به این باور برسم که جهان با تمام ابعادش برای انسان ساخته شده" نقل قول و استناد به متون دینی می باشد. من سعی می کنم این نحوه پاسخگویی را از زاویه دید شما به موضوع درک کنم و به آن احترام بگذارم. چه بسا اگر من هم جای شما بودم و سلسله مراتب اعتقادی شما را داشتم، همینگونه با این سوال برخورد می کردم و بدون به چالش کشیدن چرایی مسئله، آن را می پذیرفتم. البته دریافته ام که تنها این سوال نیست که چنین پاسخی دارد. تقریبا پاسخ تمام مسائلی که به نوعی دین مدعی پاسخگویی آنهاست، از همین نوع می باشد و سفارش به تفکر و تعقل محدودیت هایی دارد و برخی چرا و چگونه ها را شامل نمی شود.
حال خواهش میکنم شما هم کمی خود را جای من بگذارید و از زاویه من به مسئله نگاه کنید. درست یا غلط، خوب یا بد، من تابع بی چون و چرای نقل قول ها نیستم و نمیتوانم آنچه را خود به آن نرسیده ام بپذیرم. بنا بر این در مورد سوال مطرح شده هم ضمن کمال تشکر از شما بزرگواران باید عرض کنم متاسفانه هیچ یک از نکاتی که شما مطرح فرموده اید پاسخ "چرا"ی من نیست. من تا اینجای گفتگو به این نتیجه رسیده ام که از منظر دینی، این "چرا" پاسخی ندارد و تنها و تنها در تک تک پاسخ های شما مجددا تکرار و تشدید می شود.

صادق;929588 نوشت:
اما در باره این که در پی مطلب یاد شده و مطالعه آن کتاب ،پرسش یاد شده برای شما مطرح گردیده، باید گفت:

من متوجه نشدم منظورتان کدام کتاب است. من در مورد کتابی با شما صجبت نداشته ام.
صادق;929588 نوشت:
همه هستی جلوه حقیقت وجود انسان کامل است. به مفهوم دقیق کلمه یعنی در عرفان حقیقت وجود انسان کامل به عنوان صادر نخست و اولین ظهور هستی مطرح است . سایر تعینات و موجودات در واقع جلوه های آن فیض نخست الهی است

کاش میتوانستم بپرسم صرف نظر از زیبایی این جمله، معنی آن چیست؟ کاش میتوانستم بپرسم صادر نخست، حقیقت، نور و جوهر محمدی و اولین ظهور هستی یعنی چه و مستندات شما در این مورد چیست و اینکه آیا این افعال در این این جهان و با قوانین این جهان رخ داده اند یا در جهانی دیگر با قوانینی دیگر؟

حبیبه;929617 نوشت:
سیار عالی.پس مشکل کجاست؟

اعتقاد به خالق به معنای اعتقاد به خدای ادیان نیست. البته من تلاش میکنم به این اعتقاد برسم ولی تا کنون موفق نشده ام.

چالشگر;929727 نوشت:
با عرض سلام حضور کارشناس محترم جناب صادق و نیز جناب حبیبه

با سلام وتسلیت ضربت خوردن مولای هستی .

از وقتیکه می گذارید تشکر می کنم.
تقریبا تمام فرمایشات شما و همچنین جناب حبیبه در پاسخ به سوال من که "چگونه به این باور برسم که جهان با تمام ابعادش برای انسان ساخته شده" نقل قول و استناد به متون دینی می باشد. من سعی می کنم این نحوه پاسخگویی را از زاویه دید شما به موضوع درک کنم و به آن احترام بگذارم. چه بسا اگر من هم جای شما بودم و سلسله مراتب اعتقادی شما را داشتم، همینگونه با این سوال برخورد می کردم و بدون به چالش کشیدن چرایی مسئله،
جناب چالشگر این گفته های شما چالش برای مسله نیست بلکه جدل و نپذرفتن حقایق بدیهی است .

آن را می پذیرفتم. البته دریافته ام که تنها این سوال نیست که چنین پاسخی دارد. تقریبا پاسخ تمام مسائلی که به نوعی دین مدعی پاسخگویی آنهاست، از همین نوع می باشد
شما چنین تصور می کنید و یا به تعبیر بهتر دچار این توهم شده اید
وگرنه دین پاسخ روشن به پرسش های بشری دارد .

و سفارش به تفکر و تعقل محدودیت هایی دارد و برخی چرا و چگونه ها را شامل نمی شود.
حال خواهش میکنم شما هم کمی خود را جای من بگذارید و از زاویه من به مسئله نگاه کنید. درست یا غلط، خوب یا بد، من تابع بی چون و چرای نقل قول ها نیستم و نمیتوانم آنچه را خود به آن نرسیده ام بپذیرم.

بنا بر این در مورد سوال مطرح شده هم ضمن کمال تشکر از شما بزرگواران باید عرض کنم متاسفانه هیچ یک از نکاتی که شما مطرح فرموده اید پاسخ "چرا"ی من نیست. من تا اینجای گفتگو به این نتیجه رسیده ام که از منظر دینی، این "چرا" پاسخی ندارد و تنها و تنها در تک تک پاسخ های شما مجددا تکرار و تشدید می شود.

دین پاسخ های روشن و محکم دارد که نمونه های از آن اشاره شد
به گفته آن گرامی :
چون به چشمت داشتی شیشه کبود
زین سبب عالم کبودت می نمود .

کاش میتوانستم بپرسم صرف نظر از زیبایی این جمله، معنی آن چیست؟ کاش میتوانستم بپرسم صادر نخست، حقیقت، نور و جوهر محمدی و اولین ظهور هستی یعنی چه و مستندات شما در این مورد چیست و اینکه آیا این افعال در این این جهان و با قوانین این جهان رخ داده اند یا در جهانی دیگر با قوانینی دیگر؟


چند صباحی زحمت حضور در کلاس درس اساتید بزرگ این رشته تقبل نمایید برای تان روشن ترخواهد .
این فرمایش آن حکیم بزرگ گرچه خطاب به یک فرد است ولی در واقع یک قاعده کلی را اشاره نموده که فرمود :

.... از كتب عرفا و بخصوص محي الدين بن عربي نام نمي برم كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگ مرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر از موي منازل معرفت آگاه گردند كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد .

باسمه العظیم

با سلام و احترام

چالشگر;929731 نوشت:
اعتقاد به خالق به معنای اعتقاد به خدای ادیان نیست. البته من تلاش میکنم به این اعتقاد برسم ولی تا کنون موفق نشده ام.

انسان در ادیان توحیدی جایگاه ویژه ای در هستی به عنوان خلیفة الله دارد،در هیچ مکتب فکری دیگر چنین جایگاهی برای انسان قائل نیستند

لذا اگر به خدای ادیان اعتقاد نداشته باشیم پذیرش چنین جایگاهی برای انسان نیز سخت و بعید می نماید،امیدوارم در تلاشتان برای جستجوی حقیقت

موفق باشید.

صادق;929586 نوشت:
با سلام .
تعارضی در کار نیست دقت نمایید بی تردید حق تعالی علت تامه آفرینش است
ولی علل میانه و علت مباشر و قابلیت قابل برای دریافت فیض هستی نیز لازم است .

سلام و درود
نمیدانم من معنی تناقض گویی را نفهمیدم یا از بس که این بزرگواران تناقض گفته اند اینگونه شده است!
گفته است با وجود علت تامه معلول بی درنگ حضور پیدا میکند حالا شما هم قبول دارید که علت تامه خداست پس تمامی معلول های آن یا باید بلافاصله بی درنگ حضور داشته باشند یا خیر؟
با این حرف شما یعنی اینکه با وجود علت تامه برخی معلول ها بی درنگ حضور نداشته است؟درست متوجه شدم؟

با عرض سلام

صادق;929795 نوشت:
جناب چالشگر این گفته های شما چالش برای مسله نیست بلکه جدل و نپذرفتن حقایق بدیهی است .

نه من شما را می شناسم و نه شما من را. لذا راحت میتوانم عرض کنم چنین نیست. در جایی که من زندگی می کنم، اگر وقت آزادی داشته باشم امکان و فرصت برای هر کاری هست... ولی من علاوه برمطالعه در سایر زمینه های علمی ترجیح میدهم بخش فابل توجهی از وقتم را هم به مطالعه در امور مرتبط با دین اختصاص بدهم. من نه فرصتی برای جدل دارم و دلیلی برای آن.
صادق;929795 نوشت:
شما چنین تصور می کنید و یا به تعبیر بهتر دچار این توهم شده اید
وگرنه دین پاسخ روشن به پرسش های بشری دارد .

بله احتمالش وجود دارد دچار توهم شده باشم هرچند به اندازه ای که شما در این مورد مطمئن هستید خودم مطمئن نیستم. البته من هم همین فکر را در مورد دیگران ممکن است بکنم. ولی خوشحالم که تلاشم را می کنم که حقیقت را بفهمم و به پاسخ های روشنی برسم، علیرغم اینکه احتمال غالب این است که هیج وقت به حقیقت نرسم.
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بی خبران راه نه آن است و نه این

صادق;929795 نوشت:
دین پاسخ های روشن و محکم دارد که نمونه های از آن اشاره شد
به گفته آن گرامی :
چون به چشمت داشتی شیشه کبود
زین سبب عالم کبودت می نمود .

از تلاش شما برای دادن پاسخ های روشن به سوالاتم تشکر می کنم و متاسفم که نتوانستم از این پاسخ ها در رفع شبهاتم استفاده کنم. امیدوارم روزی بتوانم جهان را بدون فیلتر ببینم!
حبیبه;929847 نوشت:
انسان در ادیان توحیدی جایگاه ویژه ای در هستی به عنوان خلیفة الله دارد،در هیچ مکتب فکری دیگر چنین جایگاهی برای انسان قائل نیستند

لذا اگر به خدای ادیان اعتقاد نداشته باشیم پذیرش چنین جایگاهی برای انسان نیز سخت و بعید می نماید،امیدوارم در تلاشتان برای جستجوی حقیقت

موفق باشید.


متشکرم!

باسمه العلیم

سلام علیکم

چالشگر;929911 نوشت:
هدف و کمال حیوانات چیست؟

در پاسخ به جناب صمیمی عرض کرده بودم زحمت کشیده مطالعه بفرمائید.

حبیبه;930050 نوشت:
نوشته اصلی توسط چالشگر
هدف و کمال حیوانات چیست؟
در پاسخ به جناب صمیمی عرض کرده بودم زحمت کشیده مطالعه بفرمائید.

با عرض سلام
ممنون از پاسختان ولی من خاطرم نمی آید چنین سوالی پرسیده باشم. اگر ممکن است بفرمایید در کدام پست این سوال را پرسیده ام؟
با تشکر

باسمه العلیم

سلام علیکم

چالشگر;930240 نوشت:
با عرض سلام
ممنون از پاسختان ولی من خاطرم نمی آید چنین سوالی پرسیده باشم. اگر ممکن است بفرمایید در کدام پست این سوال را پرسیده ام؟
با تشکر

سؤال شما نبود سؤال اصلی تاپیک و پرسش جناب صمیمی بود:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=59347&page=2

hessam78;929878 نوشت:
سلام و درود
نمیدانم من معنی تناقض گویی را نفهمیدم یا از بس که این بزرگواران تناقض گفته اند اینگونه شده است!

با سلام .
بی تردید گزینه اول درست است .
به مسله قابلیت قابل دقت ننموده اید .
مجددا تلاش نمایید مطلب روشن است .

سوال :
آیا حیوانات هم از زندگی کردن خود هدفی دارند یا صرفا برای زندگی در طبیعت یا سود رساندن به انسان یا نظامن مند کردن طبیعت آفریده شده اند؟
کمال و هدف حیوان چیست؟ برای چه حیوانات چه اهلی و چه وحشی خلق شده اند؟

پاسخ :
در ابتدا باید گفت : نگاهی‌هر چند کوتاه‌به ‌موجودات‌ جهان‌ هستی ‌نمایانگر این ‌است‌ که ‌همه ‌موجودات به‌ سوی‌ کمال ‌رهسپارند. دانه‌ گندم ‌یا هسته‌ میوه‌ای ‌که‌ در دل‌ خاک ‌نهفته ‌است‌، همواره ‌مراحلی‌را طی‌می‌کنند تا به‌کمال ‌نهایی‌خود، که ‌بوته ‌گندم ‌یا میوه‌ای ‌مطلوب ‌است‌، دست‌یابند و همچنین ‌نطفه‌ای ‌که‌ در رحم ‌مادر بسته‌ می‌شود، از آغاز پیدایش ‌به‌ سوی ‌هدف‌نهایی خود یعنی‌ انسان‌ کامل‌ رهسپار است‌.
هدف ‌نهایی‌خلقت ‌عالم ماده و طبیعت و موجودات آن، انسان ‌است‌.
در اینجا به ‌چند نکته ‌مهم ‌اشاره ‌می‌کنیم‌:
الف‌. برای‌اینکه ‌بررسی ‌کنیم‌که ‌منظور از سیر جهان‌ به ‌سوی‌ کمال‌ چیست‌؟ یعنی‌چگونه‌ عالم‌ طبیعت ‌به‌سوی کمال‌ سیر می‌کند، باید معنا و مفهوم ‌تکامل ‌را بفهمیم.
هر نوع‌ حرکتی‌، حرکت‌ تکاملی‌است‌، چرا که‌ در هرگونه ‌حرکتی ‌استعدادها تبدیل ‌به‌ فعل‌ می‌شود. دانه‌ای ‌که ‌در دل‌خاک نهفته‌ و می‌روید تا به درختی ‌پر میوه ‌تبدیل می‌شود، هر لحظه ‌در حال ‌تکامل ‌است‌. سیبی‌ که ‌از زردی ‌به‌ سرخی‌می‌رود در حال‌ تکامل ‌است‌، زیرا استعداد"رسیده شدن"‌که ‌در ابتدا داشته‌ به ‌فعلیت‌ می‌رسد. سلولی‌که‌تبدیل ‌به ‌انسان‌ می‌شود، حرکتش‌، حرکت ‌تکاملی ‌است‌. زیرا در ابتدا استعداد انسان ‌شدن ‌را داشته ‌است ‌و آن‌گاه ‌که ‌انسان ‌بالفعل ‌می‌شود، قوه‌ها و استعدادهایش‌را به‌ فعلیت‌ رسانده‌ است‌. حتی‌حرکت‌ در مکان ‌نیز حرکت ‌تکاملی‌ است‌، زیرا جسمی‌که ‌از یک ‌مکان ‌به ‌مکان‌ دیگر انتقال ‌پیدا می‌کند، در ابتدا دارای‌ توان‌ و قوه انتقال‌ بوده که ‌با انتقال ‌پیدا کردن‌، این‌قوه‌ تبدیل ‌به ‌فعل ‌شده ‌است‌. همچنین حرکت‌ زمین‌ به ‌دور خود یا حرکت‌ آن ‌به‌ گرد خورشید، تکامل ‌است‌، زیرا که‌ زمین ‌استعداد و توان‌ حرکت ‌به ‌دور خورشید را دارد که ‌وقتی ‌تحقق‌ پیدا کند، نمایانگر آن‌است ‌که ‌قوه‌ و استعدادها تبدیل ‌به ‌فعل‌ شده ‌است‌.
ب‌. هر موجودی ‌دارای ‌استعدادی ‌است ‌که‌ بر اساس ‌آن ‌استعداد، کمال ‌پیدا می‌کند.
به‌طور مثال‌، ‌استعدادی‌ که‌ گیاهان ‌دارند، هرگز غیرگیاهان ‌ندارند. هر موجودی ‌براساس ‌استعدادهایی‌که ‌دارد، رو به ‌کمال می‌رود. بنابراین‌، کمال‌ هر موجودی ‌را باید در مورد استعدادهای‌ آن ‌موجود در نظر گرفت‌ و هیچ‌گاه ‌نمی‌توان ‌یک ‌نوع‌ کمال‌ خاصی ‌را برای ‌همه ‌موجودات ‌در نظر گرفت‌.
ج‌. کمال ‌امری‌ نسبی ‌است‌.
صفتی ‌ممکن ‌است ‌برای ‌یک ‌شی‌ کمال‌ باشد، اما برای‌شی‌ دیگر نقص‌. به‌طور مثال‌، شیرینی ‌برای‌ میوه‌هایی‌ چون‌ سیب‌ و گلابی ‌کمال ‌است‌، اما برای ‌لیموترش ‌یا غوره ‌نقص‌ به ‌شمار می‌رود.
د. شرایط ‌محیطی‌و عوامل ‌بیرونی‌گاهی موجب ‌جلوگیری ‌از به ‌فعلیت ‌رسیدن ‌استعدادهای ‌درونی ‌موجودات‌ می‌شوند. مثلاً آب ‌و هوای ‌نامساعد و عدم‌ رسیدگی ‌به ‌گیاه‌ موجب ‌جلوگیری ‌از تحقق ‌یافتن ‌صفات ‌وجودی ‌گیاه ‌می‌شود.
هر موجودی ‌پس‌از طی‌کردن‌ تمام ‌مسیرهای ‌تکاملی‌ و پشت‌سر گذاردن ‌قوه‌ها و فعل‌های ‌گوناگون‌ سرانجام‌ به‌ کمال‌ خود می‌رسد. به‌طور مثال ‌میوه‌ای‌مثل ‌سیب ‌و پرتقال ‌که ‌در نخستین‌ مراحل ‌وجودی ‌خود دانه ‌هستند، مراحلی‌ را پشت‌سر می‌گذارند تا به ‌کمال ‌خود، که ‌میوه‌هایی ‌دارای ‌طعم‌ و شکل ‌و خواص ‌ویژه‌ای ‌هستند، برسند.
ه. هدف‌نهایی‌خلقت‌، انسان‌است‌.
هر یک ‌از موجودات‌ جهان دارای ‌هدفی است ‌که ‌از نخستین‌ روز پیدایش ‌خود به‌ سوی‌ آن‌ هدف ‌در حرکت‌ هستند.
دانه‌ گیاهی‌که ‌در دل‌خاک ‌نهفته ‌است ‌در حال ‌حرکت ‌است ‌تا پس ‌از عبور از مراحلی ‌به ‌فعلیت ‌رسیده‌ و به‌طور مثال ‌تبدیل ‌به ‌میوه‌ای‌ شود. یا تخم‌ مرغی‌ که زیر مرغ ‌قرار گرفته‌،‌ آماده‌ برای جوجه‌ شدن ‌است‌ تا از آن جا نیز مراحلی‌ را طی‌ کرده ‌و تبدیل ‌به ‌مرغی ‌شود و. . .
نگاهی ‌هر چند کوتاه‌ به ‌موجودات ‌جهان ‌هستی‌ نمایانگر این‌است ‌که ‌همه‌ موجودات به‌سوی‌ کمال ‌رهسپارند.
علاوه‌ براین‌، هر یک ‌از این‌ موجودات ‌هدف ‌موجودات ‌دیگر می‌باشند، یعنی ‌به‌این‌علت ‌آفریده‌ شده‌اند تا موجودی ‌دیگر از آنها بهره‌مند شود. مثلاً گیاهان ‌به‌این ‌علت ‌آفریده ‌شده‌اند تا حیوانات ‌و انسان‌ها از آن ‌بهره‌مند ‌شوند و یا حیوانات ‌نیز برای ‌این‌ آفریده ‌شده‌اند تا انسان ‌از آنها استفاده ‌کند.
«هُوَ الَّذی‌خَلَق‌َ لَکُم‌ْ ما فِی‌الاَرْض‌ِ جَمیعاً؛ او کسی ‌است ‌که ‌آنچه ‌در زمین ‌است ‌برای ‌شما خلق ‌کرد. » (1)
با در نظر گرفتن‌ آنچه‌ گفتیم ‌به‌این ‌نتیجه ‌می‌رسیم‌که‌‌کمال‌ مقدمی ‌و ابتدایی داریم‌ و کمال‌نهایی‌. کمال‌ موجودات ‌یک‌ کمال ‌ابتدایی ‌است ‌برای ‌کمال ‌انسان‌. حتی ‌در انسان ‌نیز یک ‌سلسله ‌کمالات ‌ابتدایی داریم‌ که‌ خود هدف‌نهایی ‌نیستند. مثل‌ علم‌ و دانش ‌که‌یک‌نوع‌ کمالی ‌است‌ که ‌باید در جهت ‌رشد نهایی ‌انسان‌، که‌ همان‌ قرب‌ ربوبی ‌و نزدیک شدن به پروردگار است ‌به‌کار گرفته شود.
پی نوشت:
1. بقره (2) آیه 29.

سوال :
در نگرش قرآنی می دانیم که خلقت جهان و انسان و سایر جانداران بی هدف نیست.و برای انسان اهدافی مانند نیل به کمال انسانی, عبادت خداوند, رسیدن به رحمت الهی و خلیفه الهی و ... مطرح می شود.

با توجه به این نگرش قرآن آیا حیوانات هم از زندگی کردن خود هدفی دارند یا صرفا برای زندگی در طبیعت یا سود رساندن به انسان یا نظامن مند کردن طبیعت آفریده شده اند؟
کمال و هدف حیوان چیست؟ برای چه حیوانات چه اهلی و چه وحشی خلق شده اند؟

پاسخ :
نگاهی‌هر چند کوتاه‌به ‌موجودات‌ جهان‌ هستی ‌نمایانگر این ‌است‌ که ‌همه ‌موجودات به‌ سوی‌ کمال ‌رهسپارند. دانه‌ گندم ‌یا هسته‌ میوه‌ای ‌که‌ در دل‌ خاک ‌نهفته ‌است‌، همواره ‌مراحلی‌را طی‌می‌کنند تا به‌کمال ‌نهایی‌خود، که ‌بوته ‌گندم ‌یا میوه‌ای ‌مطلوب ‌است‌، دست‌یابند و همچنین ‌نطفه‌ای ‌که‌ در رحم ‌مادر بسته‌ می‌شود، از آغاز پیدایش ‌به‌ سوی ‌هدف‌نهایی خود یعنی‌ انسان‌ کامل‌ رهسپار است‌.
هدف ‌نهایی‌خلقت ‌عالم ماده و طبیعت و موجودات آن، انسان ‌است‌.
در اینجا به ‌چند نکته ‌مهم ‌اشاره ‌می‌کنیم‌:
الف‌. برای‌اینکه ‌بررسی ‌کنیم‌که ‌منظور از سیر جهان‌ به ‌سوی‌ کمال‌ چیست‌؟ یعنی‌چگونه‌ عالم‌ طبیعت ‌به‌سوی کمال‌ سیر می‌کند، باید معنا و مفهوم ‌تکامل ‌را بفهمیم.
هر نوع‌ حرکتی‌، حرکت‌ تکاملی‌است‌، چرا که‌ در هرگونه ‌حرکتی ‌استعدادها تبدیل ‌به‌ فعل‌ می‌شود. دانه‌ای ‌که ‌در دل‌خاک نهفته‌ و می‌روید تا به درختی ‌پر میوه ‌تبدیل می‌شود، هر لحظه ‌در حال ‌تکامل ‌است‌. سیبی‌ که ‌از زردی ‌به‌ سرخی‌می‌رود در حال‌ تکامل ‌است‌، زیرا استعداد"رسیده شدن"‌که ‌در ابتدا داشته‌ به ‌فعلیت‌ می‌رسد. سلولی‌که‌تبدیل ‌به ‌انسان‌ می‌شود، حرکتش‌، حرکت ‌تکاملی ‌است‌. زیرا در ابتدا استعداد انسان ‌شدن ‌را داشته ‌است ‌و آن‌گاه ‌که ‌انسان ‌بالفعل ‌می‌شود، قوه‌ها و استعدادهایش‌را به‌ فعلیت‌ رسانده‌ است‌. حتی‌حرکت‌ در مکان ‌نیز حرکت ‌تکاملی‌ است‌، زیرا جسمی‌که ‌از یک ‌مکان ‌به ‌مکان‌ دیگر انتقال ‌پیدا می‌کند، در ابتدا دارای‌ توان‌ و قوه انتقال‌ بوده که ‌با انتقال ‌پیدا کردن‌، این‌قوه‌ تبدیل ‌به ‌فعل ‌شده ‌است‌. همچنین حرکت‌ زمین‌ به ‌دور خود یا حرکت‌ آن ‌به‌ گرد خورشید، تکامل ‌است‌، زیرا که‌ زمین ‌استعداد و توان‌ حرکت ‌به ‌دور خورشید را دارد که ‌وقتی ‌تحقق‌ پیدا کند، نمایانگر آن‌است ‌که ‌قوه‌ و استعدادها تبدیل ‌به ‌فعل‌ شده ‌است‌.
ب‌. هر موجودی ‌دارای ‌استعدادی ‌است ‌که‌ بر اساس ‌آن ‌استعداد، کمال ‌پیدا می‌کند.
به‌طور مثال‌، ‌استعدادی‌ که‌ گیاهان ‌دارند، هرگز غیرگیاهان ‌ندارند. هر موجودی ‌براساس ‌استعدادهایی‌که ‌دارد، رو به ‌کمال می‌رود. بنابراین‌، کمال‌ هر موجودی ‌را باید در مورد استعدادهای‌ آن ‌موجود در نظر گرفت‌ و هیچ‌گاه ‌نمی‌توان ‌یک ‌نوع‌ کمال‌ خاصی ‌را برای ‌همه ‌موجودات ‌در نظر گرفت‌.
ج‌. کمال ‌امری‌ نسبی ‌است‌.
صفتی ‌ممکن ‌است ‌برای ‌یک ‌شی‌ کمال‌ باشد، اما برای‌شی‌ دیگر نقص‌. به‌طور مثال‌، شیرینی ‌برای‌ میوه‌هایی‌ چون‌ سیب‌ و گلابی ‌کمال ‌است‌، اما برای ‌لیموترش ‌یا غوره ‌نقص‌ به ‌شمار می‌رود.
د. شرایط ‌محیطی‌و عوامل ‌بیرونی‌گاهی موجب ‌جلوگیری ‌از به ‌فعلیت ‌رسیدن ‌استعدادهای ‌درونی ‌موجودات‌ می‌شوند. مثلاً آب ‌و هوای ‌نامساعد و عدم‌ رسیدگی ‌به ‌گیاه‌ موجب ‌جلوگیری ‌از تحقق ‌یافتن ‌صفات ‌وجودی ‌گیاه ‌می‌شود.
هر موجودی ‌پس‌از طی‌کردن‌ تمام ‌مسیرهای ‌تکاملی‌ و پشت‌سر گذاردن ‌قوه‌ها و فعل‌های ‌گوناگون‌ سرانجام‌ به‌ کمال‌ خود می‌رسد. به‌طور مثال ‌میوه‌ای‌مثل ‌سیب ‌و پرتقال ‌که ‌در نخستین‌ مراحل ‌وجودی ‌خود دانه ‌هستند، مراحلی‌ را پشت‌سر می‌گذارند تا به ‌کمال ‌خود، که ‌میوه‌هایی ‌دارای ‌طعم‌ و شکل ‌و خواص ‌ویژه‌ای ‌هستند، برسند.
ه. هدف‌نهایی‌خلقت‌، انسان‌است‌.
هر یک ‌از موجودات‌ جهان دارای ‌هدفی است ‌که ‌از نخستین‌ روز پیدایش ‌خود به‌ سوی‌ آن‌ هدف ‌در حرکت‌ هستند.
دانه‌ گیاهی‌که ‌در دل‌خاک ‌نهفته ‌است ‌در حال ‌حرکت ‌است ‌تا پس ‌از عبور از مراحلی ‌به ‌فعلیت ‌رسیده‌ و به‌طور مثال ‌تبدیل ‌به ‌میوه‌ای‌ شود. یا تخم‌ مرغی‌ که زیر مرغ ‌قرار گرفته‌،‌ آماده‌ برای جوجه‌ شدن ‌است‌ تا از آن جا نیز مراحلی‌ را طی‌ کرده ‌و تبدیل ‌به ‌مرغی ‌شود و. . .
نگاهی ‌هر چند کوتاه‌ به ‌موجودات ‌جهان ‌هستی‌ نمایانگر این‌است ‌که ‌همه‌ موجودات به‌سوی‌ کمال ‌رهسپارند.
علاوه‌ براین‌، هر یک ‌از این‌ موجودات ‌هدف ‌موجودات ‌دیگر می‌باشند، یعنی ‌به‌این‌علت ‌آفریده‌ شده‌اند تا موجودی ‌دیگر از آنها بهره‌مند شود. مثلاً گیاهان ‌به‌این ‌علت ‌آفریده ‌شده‌اند تا حیوانات ‌و انسان‌ها از آن ‌بهره‌مند ‌شوند و یا حیوانات ‌نیز برای ‌این‌ آفریده ‌شده‌اند تا انسان ‌از آنها استفاده ‌کند.
«هُوَ الَّذی‌خَلَق‌َ لَکُم‌ْ ما فِی‌الاَرْض‌ِ جَمیعاً؛ او کسی ‌است ‌که ‌آنچه ‌در زمین ‌است ‌برای ‌شما خلق ‌کرد. » (1)
با در نظر گرفتن‌ آنچه‌ گفتیم ‌به‌این ‌نتیجه ‌می‌رسیم‌که‌‌کمال‌ مقدمی ‌و ابتدایی داریم‌ و کمال‌نهایی‌. کمال‌ موجودات ‌یک‌ کمال ‌ابتدایی ‌است ‌برای ‌کمال ‌انسان‌. حتی ‌در انسان ‌نیز یک ‌سلسله ‌کمالات ‌ابتدایی داریم‌ که‌ خود هدف‌نهایی ‌نیستند. مثل‌ علم‌ و دانش ‌که‌یک‌نوع‌ کمالی ‌است‌ که ‌باید در جهت ‌رشد نهایی ‌انسان‌، که‌ همان‌ قرب‌ ربوبی ‌و نزدیک شدن به پروردگار است ‌به‌کار گرفته شود.
پی نوشت:
1. بقره (2) آیه 29.

موضوع قفل شده است