جمع بندی نیمه گمشده (چرا به هیچ کس علاقه مند نمی شوم؟)

تب‌های اولیه

97 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نیکان;740855 نوشت:
موضوع که اشاره میکنم

در موقعیت کنونی با افرادی میتونم ازدواج کنم که قابل قبول نخواهند بود چون در سنین پایین هستم و موقعیتهایی رو ندارم که با افراد که در نظر دارم، امکان ازدواج با انها فراهم باشه
اگر تلاش کنم در آینده در شرایط بهتری قرار بگیرم اقدامی برای ازدواج با گزینه بهتر صورت خواهد گرفت
از طرفی امید به آینده که جوانی و نشاط جوانی را از من خواهد گرفت و اینکه در این مدت زمانی که در تلاش برای بهبود شرایط هستم گزینه های مورد نظر که با شرایط فعلی امکان اقدام برای ازدواج وجود ندارد، خواهند بود یا مرغ از قفس خواهد پرید و اینکه چون در شرایط حال و بخاطر فراهم نبودن شرایط برای ازدواج با فرد با معیار مورد نظر امکان اقدام برای ازدواج نیست و باتوجه به نیاز به ازدواج و از طرفی در حال حاضر انتخاب فردی که با موقعیت کنونی من باشد
آیا ایجاد حسرت در آینده وقتی به موقعیت بهتر رسیدم نخواهد شد؟



سلام

این کاملا به نگاه شما به زندگی بستگی دارد. اگر نگاه شما از ابتدا همینی باشد که می گویید، قطعا در آینده نه تنها با دیدن مورد های بهتر، بلکه با دیدن هر موردی حسرت خواهید خورد؛ چون شما قبل از اینکه ازدواج کنید در ذهن خود این را کاشته اید که همسری که من انتخاب کردم کسی نیست که می خواستم و به همین خاطر همیشه او را کم خواهید دید. اما اگر همین الان این نگاه را اصلاح کنید و با خود بگویید همین الان هم می شود موردی را پیدا کرد که با هم خوشبخت باشیم، در این صورت احتمال ایجاد حسرت در آینده خیلی کم خواهد شد. البته این بخشی از اصلاح نگرش است. اصلاح نگرش های اساسی و کلی مثل هدف از زندگی و همچنین توجه به نقش اخلاق در خانواده هر کدام سهم بسزایی در کاهش احتمال حسرت دارند.

امین;740868 نوشت:

سلام

این کاملا به نگاه شما به زندگی دارد. اگر نگاه شما از ابتدا همینی باشد که می گویید، قطعا در آینده نه تنها با دیدن مورد های بهتر، بلکه با دیدن هر موردی حسرت خواهید خورد؛ چون شما قبل از اینکه ازدواج کنید در ذهن خود این را کاشته اید که همسری که من انتخاب کردم کسی نیست که می خواستم و به همین خاطر همیشه او را کم خواهید دید. اما اگر همین الان این نگاه را اصلاح کنید و با خود بگویید همین الان هم می شود موردی را پیدا کرد که با هم خوشبخت باشیم، در این صورت احتمال ایجاد حسرت در آینده خیلی کم خواهد شد. البته این بخشی از اصلاح نگرش است. اصلاح نگرش های اساسی و کلی مثل هدف از زندگی و همچنین توجه به نقش اخلاق در خانواده هر کدام سهم بسزایی در کاهش احتمال حسرت دارند.

سلام علیکم
درود:Gol:
نقش اخلاق در خانواده :Gig: دلنشین میشه :Nishkhand:
لطفا بیشتر توضیح دهید

نیکان;740891 نوشت:
سلام علیکم
درود:Gol:
نقش اخلاق در خانواده :Gig: دلنشین میشه :Nishkhand:
لطفا بیشتر توضیح دهید


سلام

همانطور که می دانید کمتر کسی پیدا می شود که همسری داشته باشد که از هر لحاظ با او تناسب داشته و هیچ اختلاف فکری و رفتاری با او نداشته باشند. حتی در صورت وجود همه این تناسب ها، باز هم در طول زندگی گاهی اوقات مسائلی پیش می آید که منجر به اختلاف نظر می شود. از این بالاتر اینکه در مواقعی ممکن است طرف به هر دلیلی در ابتدای ازدواج یک نوع فکر و عقیده را دنبال می کرده اما بعد از چند سال زندگی به نتیجه دیگری رسیده باشد یا اینکه به هر دلیلی شرایط زندگی متحول شده و طرف داشته هایش را از دست می دهد مثلا کسی پولدار بوده و ورشکست می شود. خب طبیعی است که در چنین مواردی خواه ناخواه اختلاف نظر و دور شدن از معیارهای اولیه بروز می کند. اینجاست که بحث اخلاق خانواده نقش پررنگ تری پیدا می کند یعنی هر چند در شرایط عادی هم اخلاق خانواده باید مورد توجه باشد، اما در این شرایط نقش کلیدی و سرنوشت ساز به خود می گیرد.

بنابراین چه بهتر که هر فردی قبل از ازدواج به فکر چنین مسائلی باشد و نگاه ایده آل گرایانه خود را تعدیل کند و بپذیرد که همیشه هم چیز مطابق میل ما نخواهد بود بلکه باید با بعضی چیزها کنار آمد و با آن ساخت.

امین;740491 نوشت:
سلام

برای ازدواج چی از همه واستون مهم تره؟ یعنی ملاک هاتون چیه و مهمترینش کدوماس؟ آیا تا به حال خواستگاری داشتین که همه این ملاک ها رو داشته باشه ولی باز هم طرف به دلتون ننشسته باشه؟

سلام.
پست قبلی من طولانی تر بود اما نمی دونم چرا همش درج نشده:Gig:
معیارهام تا این لحظه از عمرم:
خب من خیلی واسم مهمه که طرفم با ایمان باشه.یعنی حداقل ها رو داشته باشه دیگه:نماز،روزه،زکات،خمس و...!حالا نمی گم نماز شب نماز مستحب و...نه یه چیز در حد خودم.
میگن کمال همنشین؟!من میخام طرفم فضایلی داشته باشه که من ندارم.تو معیارای خیلی از خانوما دیدم که یه لیست کامل فضایل اخلاقی رو به عنوان معیارهاشون در نظر دارن.خب یه همچین آدمی اصن داریم؟!نه.
من چون این خصوصیات رو خیـــلی در خودم نمی بینم دوس دارم طرفم واجد این فضایل باشه تا کمال همنشین درم اثر کنه:قدرت ریسک پذیری،اعتماد به نفس و شجاعت،صبر و حلم و اجتماعی و خوش مشرب.
والبته مثل خودم صادق و رک باشه.
و یه سری ویژگی هایِ دیگه:غیرت و تعصب،چشم پاکی(مردان پاک برای زنان پاک)،کـــــــاری و کوشا...
معیار ظاهری واقعـــــاً قد و هیکل خیــــلی واسم مهمه.حداقل175 رو داشته باشه
از نظر اقتصادی خب واسه شروع یه زندگی با حداقل امکانات اماده باشه.خونه و ماشین واسم مهم نی.دوس دارم موتور داشته باشه تا من از پشت بغلش کنم وقتی رو موتور نشستم:Nishkhand:بیشتر دوست دارم زندگی مونو با هم بسازیم تا قدرشو بدونیم
و یه سری معیارهای فان: شدید فوتبالی و اهل ورزش،خوش اشتها(دولپی غذا بخوره)،کله پاچه خور و...:khaneh:

خب راستش بین اونایی که اومدن خواستگاری نه همچین کیسی نبوده:Ghamgin:
به نظرتون همچین آدمی داریم؟!

فاطمه.ف;741243 نوشت:

سلام.
پست قبلی من طولانی تر بود اما نمی دونم چرا همش درج نشده:Gig:
معیارهام تا این لحظه از عمرم:
خب من خیلی واسم مهمه که طرفم با ایمان باشه.یعنی حداقل ها رو داشته باشه دیگه:نماز،روزه،زکات،خمس و...!حالا نمی گم نماز شب نماز مستحب و...نه یه چیز در حد خودم.
میگن کمال همنشین؟!من میخام طرفم فضایلی داشته باشه که من ندارم.تو معیارای خیلی از خانوما دیدم که یه لیست کامل فضایل اخلاقی رو به عنوان معیارهاشون در نظر دارن.خب یه همچین آدمی اصن داریم؟!نه.
من چون این خصوصیات رو خیـــلی در خودم نمی بینم دوس دارم طرفم واجد این فضایل باشه تا کمال همنشین درم اثر کنه:قدرت ریسک پذیری،اعتماد به نفس و شجاعت،صبر و حلم و اجتماعی و خوش مشرب.
والبته مثل خودم صادق و رک باشه.
و یه سری ویژگی هایِ دیگه:غیرت و تعصب،چشم پاکی(مردان پاک برای زنان پاک)،کـــــــاری و کوشا...
معیار ظاهری واقعـــــاً قد و هیکل خیــــلی واسم مهمه.حداقل175 رو داشته باشه
از نظر اقتصادی خب واسه شروع یه زندگی با حداقل امکانات اماده باشه.خونه و ماشین واسم مهم نی.دوس دارم موتور داشته باشه تا من از پشت بغلش کنم وقتی رو موتور نشستم:Nishkhand:بیشتر دوست دارم زندگی مونو با هم بسازیم تا قدرشو بدونیم
و یه سری معیارهای فان: شدید فوتبالی و اهل ورزش،خوش اشتها(دولپی غذا بخوره)،کله پاچه خور و...:khaneh:

خب راستش بین اونایی که اومدن خواستگاری نه همچین کیسی نبوده:Ghamgin:
به نظرتون همچین آدمی داریم؟!



سلام

شما ابتدا این مطلب رو دوباره بخونید خالی از فایده نیست: http://www.askdin.com/showthread.php?t=51790&p=740529&viewfull=1#post740529

معیارهاتون تا حدودی نرماله؛ منتها باید این رو بپذیرید که ممکنه کسی که همه اینها رو با هم داشته باشه هیچ وقت پیدا نشه. لذا باید قبل از اینکه خواستگاری بیاد شما این موارد رو اولویت بندی کنید و ببینید از کدوماش میشه چشم پوشی کرد تا اگه یکی اومد که بیشترش رو داشت اما یکی دو تاش رو نداشته، بتونین راحت تصمیم بگیرین. مثلا اینکه از لحاظ اخلاقی از شما بالاتر باشه یا ورزشی و پرخور باشه یا قدش حتما بالای 175 باشه خوبه؛ اما اگه کسی پیدا شد که بقیش رو داشت ولی اینا رو نداشت هم میشه باهاش خوشبخت بود. البته این باز هم بستگی به شما داره. شاید برای شما کسی که ورزشی نباشه غیر قابل تحمل باشه که در این صورت دیگه نمیشه ازش چشم پوشی کرد. بنابراین معیارهاتون رو اولویت بندی کنین و بعضیاش رو به بخش ذخیره ببرین.

البته اگه بیشترین مشکل شما با خواستگارهایی که تا به حال داشتین این بوده که ظاهرشون رو نپسندیدن احتمالا یه جای کار میلنگه و باید ابتدا اون رو حل کنین.

امین;741509 نوشت:

سلام

شما ابتدا این مطلب رو دوباره بخونید خالی از فایده نیست: http://www.askdin.com/showthread.php?t=51790&p=740529&viewfull=1#post740529

معیارهاتون تا حدودی نرماله؛ منتها باید این رو بپذیرید که ممکنه کسی که همه اینها رو با هم داشته باشه هیچ وقت پیدا نشه. لذا باید قبل از اینکه خواستگاری بیاد شما این موارد رو اولویت بندی کنید و ببینید از کدوماش میشه چشم پوشی کرد تا اگه یکی اومد که بیشترش رو داشت اما یکی دو تاش رو نداشته، بتونین راحت تصمیم بگیرین. مثلا اینکه از لحاظ اخلاقی از شما بالاتر باشه یا ورزشی و پرخور باشه یا قدش حتما بالای 175 باشه خوبه؛ اما اگه کسی پیدا شد که بقیش رو داشت ولی اینا رو نداشت هم میشه باهاش خوشبخت بود. البته این باز هم بستگی به شما داره. شاید برای شما کسی که ورزشی نباشه غیر قابل تحمل باشه که در این صورت دیگه نمیشه ازش چشم پوشی کرد. بنابراین معیارهاتون رو اولویت بندی کنین و بعضیاش رو به بخش ذخیره ببرین.

البته اگه بیشترین مشکل شما با خواستگارهایی که تا به حال داشتین این بوده که ظاهرشون رو نپسندیدن احتمالا یه جای کار میلنگه و باید ابتدا اون رو حل کنین.

سلام علیکم

اولویت ها بیشتر چه خصوصیات.... باشد؟
وقتی داریم در شرایطی ازدواج میکنیم مناسب نیست و در آینده بهتر خواهد شد
توضیحاتی که در پستهای قبلی دادم
مثلا الان شغل مناسب ندارم ... و می خواهم در سنین پایین ازدواج کنم چه چیز هایی در اولویت قرار میگیرد؟
ودر مورد
احتمالا یه جای کار میلنگه
بیشتر توضیح دهید و راهکار ارائه دهید

امین;741509 نوشت:

سلام

شما ابتدا این مطلب رو دوباره بخونید خالی از فایده نیست: http://www.askdin.com/showthread.php?t=51790&p=740529&viewfull=1#post740529

معیارهاتون تا حدودی نرماله؛ منتها باید این رو بپذیرید که ممکنه کسی که همه اینها رو با هم داشته باشه هیچ وقت پیدا نشه. لذا باید قبل از اینکه خواستگاری بیاد شما این موارد رو اولویت بندی کنید و ببینید از کدوماش میشه چشم پوشی کرد تا اگه یکی اومد که بیشترش رو داشت اما یکی دو تاش رو نداشته، بتونین راحت تصمیم بگیرین. مثلا اینکه از لحاظ اخلاقی از شما بالاتر باشه یا ورزشی و پرخور باشه یا قدش حتما بالای 175 باشه خوبه؛ اما اگه کسی پیدا شد که بقیش رو داشت ولی اینا رو نداشت هم میشه باهاش خوشبخت بود. البته این باز هم بستگی به شما داره. شاید برای شما کسی که ورزشی نباشه غیر قابل تحمل باشه که در این صورت دیگه نمیشه ازش چشم پوشی کرد. بنابراین معیارهاتون رو اولویت بندی کنین و بعضیاش رو به بخش ذخیره ببرین.

البته اگه بیشترین مشکل شما با خواستگارهایی که تا به حال داشتین این بوده که ظاهرشون رو نپسندیدن احتمالا یه جای کار میلنگه و باید ابتدا اون رو حل کنین.

این ورزش و پرخوری و کله پاچه یه معیار فانه.ینی خب مهم نیس اما اگه باشه بیشتر دوس دارم:ok:
اما در مورد ظاهر قد و هیکل گفتم که واسم واقعاً مهمه.
ظاهر خواستگارایی که تا الان اومده خوب بوده.غیراز چند مورد که با قدشون مشکل داشتم.
یکی دیگه از معیارهای مهم دیگم سنه که خب حداقل3 سال طرفم بزرگتر باشه:Cheshmak:

نیکان;741554 نوشت:
سلام علیکم

اولویت ها بیشتر چه خصوصیات.... باشد؟
وقتی داریم در شرایطی ازدواج میکنیم مناسب نیست و در آینده بهتر خواهد شد
توضیحاتی که در پستهای قبلی دادم
مثلا الان شغل مناسب ندارم ... و می خواهم در سنین پایین ازدواج کنم چه چیز هایی در اولویت قرار میگیرد؟
ودر مورد
احتمالا یه جای کار میلنگه
بیشتر توضیح دهید و راهکار ارائه دهید



سلام

1- تقسیم ملاک های ازدواج و اولویت بندی های آنها تا حدودی به خود شخص بستگی دارد. ملاک هایی که بودنش برای فرد به حدی است که اگر نباشد غیر قابل تحمل است، ملاک های اصلی و آنهایی که از جانب فرد هر چند بودنش خوب است اما اگر نباشد هم قابل تحمل است ملاک های فرعی است. اولویت با ملاک های اصلی است و در بعضی شرایط می شود از ملاک های فرعی چشم پوشی کرد. البته ممکن است بعضی افراد به دلیل یک سری تفکرات اشتباه، ملاکی را اصلی تلقی کنند که در واقع نباید اصلی باشد. در این موارد باید فکر طرف اصلاح شود.

2- هیچ کس در هیچ شرایطی نمی تواند بگوید الان شرایط من ایده ال است؛ چون هر چه زمان بگذرد این شرایط اگر مطابق روال پیش برود ایده آل تر خواهد شد. لذا کسی که می گوید الان شرایطش را ندارم و منتظر ایده ال شدن شرایط می ماند، به نوعی گرفتار تسلسل می شود؛ یعنی همیشه باید منتظر ایده ال بماند و هیچ وقت به آخرش نمی رسد. در ازدواج نباید روی این مسئله تکیه کرد؛ چون هر چند ممکن است با گذشت زمان فرد شرایط ایده ال تری بدست اورد، اما این شرایط بهتر در مقابل زیانی که از جانب دیر ازدواج کردن می خورد ناچیز است. مثلا کسی که سنین اوج جوانیش را خرج پول در آوردن می کند تا وقتی می خواهد ازدواج کند بگوید من همه چیز دارم. طبیعتا او این در این سالها خود را از لذت ها و فوائد ازدواج محروم کرده است؛ چیزی که با هیچ پولی قبال جبران نیست. اما اگر او در همان ابتدا با حداقل اکتفا می کرد و ازدواج می کرد، هم از تشکیل زندگی جدید لذت می برد و هم به مرور به درجه ای به مراتب بهتر از شرایط فعلی می رسید؛ چون سرعت پیشرفت یک فرد متاهل به دلایل مختلف به مراتب بیشتر از یک مجرد است. با این توضیح آنچه که باید ملاک ما قرار بگیرد، مسائل زیربنایی است که بتوان بنیان زندگی را روی آن بنا نهاد؛ مثل داشتن تناسب های ایمانی؛ اخلاقی؛ رفتاری و ... که در هر شرایطی بودنش ضروری است. اما مواردی مثل پول و ثروت و شغل و ... زیربنایی نیستند. امروز هست و ممکن است فردا نباشد یا برعکس.

3- گاهی اوقات یک فرد خاص با اینکه از لحاظ ملاک های ازدواج نرمال است اما کسی به دلش نمی نشیند. در این شرایط علت های مختلفی پشت این مسئله خوابیده است که نیاز به بررسی دارد.

امین;742169 نوشت:

سلام
البته ممکن است بعضی افراد به دلیل یک سری تفکرات اشتباه، ملاکی را اصلی تلقی کنند که در واقع نباید اصلی باشد. در این موارد باید فکر طرف اصلاح شود.

سلام علیکم

خیلی ممنونم برای توضیحات
علت اصلی استارت موضوع همین بود از کجا میشه متوجه شد ملاکهایی که داریم و اصلی تلقی کردم درست بوده و اشتباهی در اولویت قرار نگرفته اند
ملاک ظاهر ،شرایط اقتصادی، اجتماعی،تحصیلات و... فرد در اولویت اول باشد انتخاب درست صورت گرفته؟
اگر گزینه ای معرفی شده و خود فرد مشکلی در ملاکها مورد نظر نداشته باشد و شرایط خانواده طرف مقابل میتواند تغییر در این انتخاب ایجاد کند و این تفکرات اشتباه است؟
خواستگاری دختر ی رفته ام خود فرد ملاکها مد نظر را دارا هست ولی خانواده دختر به دل نمیشینه
یا دختر خانم با خانواده من مشکل دارد
نقش و اهمیت به دلنشستنه خانواده به چه میزان اهمیت دارد ؟
یک موضوع که زیاد روبرو شدم این بود اولویت قرار دادن ادامه تحصیل در دختران که اگه یک فرد ملاکها رو داره ولی اون نخواهد زودتر ازدواج کند :Nishkhand:
یا خانواده اجازه ازدواج در سنین پایین به دختر ندهند !!!!!!!!
نقش جلسات در مدارس برای والدین چرا درمورد این موضوعات با خانواده ها صحبت نمی شود
گاهی همین سر مخالفت خانواده سر نمیگیرد

امین;742169 نوشت:

چون هر چند ممکن است با گذشت زمان فرد شرایط ایده ال تری بدست اورد، اما این شرایط بهتر در مقابل زیانی که از جانب دیر ازدواج کردن می خورد ناچیز است.

یک مسئله که هست تحصیلات تجربه کاری و... مطمئنا آینده بهتری را در پیش رو خواهد داشت ولی این آینده یعنی ۳۰ چند سالگی و این خیلی دیر شده با یه کار با درآمد کم ...:Nishkhand: مطمئنا نمیشه در هر خونه رو زد حال صرف نظر کردن از گزینه هایی که در آینده با بهتر شدن شرایط می شد در خونه اونا رفت ولی همون ۳۰ چند سال آینده تفکرات اشتباه هست؟

امین;742169 نوشت:

3- گاهی اوقات یک فرد خاص با اینکه از لحاظ ملاک های ازدواج نرمال است اما کسی به دلش نمی نشیند. در این شرایط علت های مختلفی پشت این مسئله خوابیده است که نیاز به بررسی دارد.

در این مورد بیشتر توضیح دهید :Gol:

نیکان;742408 نوشت:
سلام علیکم

خیلی ممنونم برای توضیحات
علت اصلی استارت موضوع همین بود از کجا میشه متوجه شد ملاکهایی که داریم و اصلی تلقی کردم درست بوده و اشتباهی در اولویت قرار نگرفته اند
ملاک ظاهر ،شرایط اقتصادی، اجتماعی،تحصیلات و... فرد در اولویت اول باشد انتخاب درست صورت گرفته؟
اگر گزینه ای معرفی شده و خود فرد مشکلی در ملاکها مورد نظر نداشته باشد و شرایط خانواده طرف مقابل میتواند تغییر در این انتخاب ایجاد کند و این تفکرات اشتباه است؟
خواستگاری دختر ی رفته ام خود فرد ملاکها مد نظر را دارا هست ولی خانواده دختر به دل نمیشینه
یا دختر خانم با خانواده من مشکل دارد
نقش و اهمیت به دلنشستنه خانواده به چه میزان اهمیت دارد ؟
یک موضوع که زیاد روبرو شدم این بود اولویت قرار دادن ادامه تحصیل در دختران که اگه یک فرد ملاکها رو داره ولی اون نخواهد زودتر ازدواج کند :Nishkhand:
یا خانواده اجازه ازدواج در سنین پایین به دختر ندهند !!!!!!!!
نقش جلسات در مدارس برای والدین چرا درمورد این موضوعات با خانواده ها صحبت نمی شود
گاهی همین سر مخالفت خانواده سر نمیگیرد

یک مسئله که هست تحصیلات تجربه کاری و... مطمئنا آینده بهتری را در پیش رو خواهد داشت ولی این آینده یعنی ۳۰ چند سالگی و این خیلی دیر شده با یه کار با درآمد کم ...:Nishkhand: مطمئنا نمیشه در هر خونه رو زد حال صرف نظر کردن از گزینه هایی که در آینده با بهتر شدن شرایط می شد در خونه اونا رفت ولی همون ۳۰ چند سال آینده تفکرات اشتباه هست؟

در این مورد بیشتر توضیح دهید :Gol:

سلام

چقد سوال!!!!!!!:Moteajeb!:

با اجازتون من مختصر پاسخ بدم

1- از نظر دین اون چیزی که ملاک اصلیه، ایمان و اخلاقه که در کنار اینها به دل نشستن هم به نوعی وجود داره؛ یعنی در شرایط عادی اگه کسی بود که ایمان و اخلاق و ظاهرش مورد پسند شما بود می تونه مورد خوبی برای ازدواج باشه. البته این منافاتی با بودن بقیه موارد نداره و چه بسا اگه فردی بتونه با کسی ازدواج کنه که در همه این موارد با ایشون تناسب داره بهتر باشه و احتمال خوشبختیش هم بیشتره. منتها مسئله اینجاست که پیدا کردن چنین موردی غالبا زمان بره و یا اصلا پیدا نمیشه و از این رو باید به حداقلش اکتفا کرد. لذا تناسب خانوادگی؛ تناسب اقتصادی؛ تناسب تحصیلی؛ تناسب شغلی؛ تناسب مالی و ... هر چند خوبه ولی ملاک اصلی نیست و قابل چشم پوشیه. البته شرطش اینه که فرد مورد نظر ابتدا این مسئله رو با خودش حل کرده باشه و سطح توقعاتش رو به همین میزان برسونه.

2- اینکه دختر بخواد ادامه تحصیل بده و یا خونوادش با ازدواجش موافقت نکنن جزو ملاک های نیست؛ بلکه جزو موانع ازدواجه. بله باید در این زمینه کار بشه و هم فرزندان و هم خانواده ها نگرش اشتباه خود به مسئله ازدواج رو اصلاح کنن.

3- عرض کردم که: قاعدتا هر چی بگذره شرایط بهتر میشه؛ منتها انتظار برای بهتر شدن شرایط مقرون بصرفه نیست. اینکه نمیشه با درآمد کم در هر خونه ای رو زد هم از جهاتی درسته. لذا نباید در هر خونه ای رو زد! :ok:

4- گاهی اوقات وجود یک صفت ناپسند در فرد مثل چشم چرانی یا دیدن عکس و فیلم یا تجربه ارتباط با جنس مخالف یا ... می تونه مانع به دل نشستن بشه. گاهی اوقات تجربه های تلخ گذشته مثل شکست عشقی و ... مانع است. گاهی ممکنه فرد نوعی اختلال داشته باشه و اصلا نسبت به جنس مخالف کشش نداشته باشه و ... . لذا اینکه گفتم باید بررسی بشه به این معناست که اگه فردی دید در شرایط عادی و در طولانی مدت هیچ کس به دلش نمیشینه، باید حضورا به یک مشاور مراجعه کنه تا مسئله بررسی بشه.

فاطمه.ف;741243 نوشت:
سلام.پست قبلی من طولانی تر بود اما نمی دونم چرا همش درج نشده:Gig:معیارهام تا این لحظه از عمرم:خب من خیلی واسم مهمه که طرفم با ایمان باشه.یعنی حداقل ها رو داشته باشه دیگه:نماز،روزه،زکات،خمس و...!حالا نمی گم نماز شب نماز مستحب و...نه یه چیز در حد خودم.میگن کمال همنشین؟!من میخام طرفم فضایلی داشته باشه که من ندارم.تو معیارای خیلی از خانوما دیدم که یه لیست کامل فضایل اخلاقی رو به عنوان معیارهاشون در نظر دارن.خب یه همچین آدمی اصن داریم؟!نه.من چون این خصوصیات رو خیـــلی در خودم نمی بینم دوس دارم طرفم واجد این فضایل باشه تا کمال همنشین درم اثر کنه:قدرت ریسک پذیری،اعتماد به نفس و شجاعت،صبر و حلم و اجتماعی و خوش مشرب.والبته مثل خودم صادق و رک باشه.و یه سری ویژگی هایِ دیگه:غیرت و تعصب،چشم پاکی(مردان پاک برای زنان پاک)،کـــــــاری و کوشا...معیار ظاهری واقعـــــاً قد و هیکل خیــــلی واسم مهمه.حداقل175 رو داشته باشهاز نظر اقتصادی خب واسه شروع یه زندگی با حداقل امکانات اماده باشه.خونه و ماشین واسم مهم نی.دوس دارم موتور داشته باشه تا من از پشت بغلش کنم وقتی رو موتور نشستم:Nishkhand:بیشتر دوست دارم زندگی مونو با هم بسازیم تا قدرشو بدونیمو یه سری معیارهای فان: شدید فوتبالی و اهل ورزش،خوش اشتها(دولپی غذا بخوره)،کله پاچه خور و...:khaneh:خب راستش بین اونایی که اومدن خواستگاری نه همچین کیسی نبوده:Ghamgin:به نظرتون همچین آدمی داریم؟!
یه قرص ارام بخش مصرف کردم کمی حالم خوبه، سنتون رو بگین تا راهنماییتون کنم،احساس میکنم سنتون حدود 25 باشه

زندگی زیباست دوستان خوبم تا سنتون کم هستش ازدواج کنید، اگه مسلمون هستین و خدا و قران رو قبول دارید همون خدا و پیغمبر گفته نگران فقر و تنگ دستی نباشید، بخدا توکل کنید، شعار نیست حرف من نیست حرف خداست، ببینید خدا و رسولش چه ملاک هایی رو برا ازدواج گفتن،همون هارو انجام بدین بقیش با خدا

چرا مطلبای منو تایید نمیکنید؟

قرص آرام بخش!!!خیـــــــــــــر 25 چارتاش کم:khandidan:

hasan2014;742523 نوشت:
چرا مطلبای منو تایید نمیکنید؟


سلام

مطالب نیاز به تایید ندارن. احتمالا ارسال نکردین یا نتتون مشکل داره.

سلام میبینم فقط پسرها نیستند نگران نیمه گمشده باشند

نقل قول:

تو یه سایتی دیدم که ضررهای ازدواج در سن بالا رو اینطوری لیست کرده بود:
1) از دست دادن شور و شوق زندگی
2) سخت شدن هماهنگی و هم دلی زن و شوهر، چون شخصیت هریک تا آن سن شکل گرفته و تثبیت شده است.
3) بالا رفتن توقعات و مشکل پسندی
4) کم شدن احتمال پیدا کردن همسر مورد نظر
5) زود رنجی و ضعف اعصاب

ازدواج در سن بالا

ازدواج های واجب و اجباری

مشکل از همین دخترهای پر توقع شروع میشه :Narahat:

امین;742517 نوشت:

سلام

چقد سوال!!!!!!!:Moteajeb!:

با اجازتون من مختصر پاسخ بدم

1- از نظر دین اون چیزی که ملاک اصلیه، ایمان و اخلاقه که در کنار اینها به دل نشستن هم به نوعی وجود داره؛ یعنی در شرایط عادی اگه کسی بود که ایمان و اخلاق و ظاهرش مورد پسند شما بود می تونه مورد خوبی برای ازدواج باشه. البته این منافاتی با بودن بقیه موارد نداره و چه بسا اگه فردی بتونه با کسی ازدواج کنه که در همه این موارد با ایشون تناسب داره بهتر باشه و احتمال خوشبختیش هم بیشتره. منتها مسئله اینجاست که پیدا کردن چنین موردی غالبا زمان بره و یا اصلا پیدا نمیشه و از این رو باید به حداقلش اکتفا کرد. لذا تناسب خانوادگی؛ تناسب اقتصادی؛ تناسب تحصیلی؛ تناسب شغلی؛ تناسب مالی و ... هر چند خوبه ولی ملاک اصلی نیست و قابل چشم پوشیه. البته شرطش اینه که فرد مورد نظر ابتدا این مسئله رو با خودش حل کرده باشه و سطح توقعاتش رو به همین میزان برسونه.

2- اینکه دختر بخواد ادامه تحصیل بده و یا خونوادش با ازدواجش موافقت نکنن جزو ملاک های نیست؛ بلکه جزو موانع ازدواجه. بله باید در این زمینه کار بشه و هم فرزندان و هم خانواده ها نگرش اشتباه خود به مسئله ازدواج رو اصلاح کنن.

3- عرض کردم که: قاعدتا هر چی بگذره شرایط بهتر میشه؛ منتها انتظار برای بهتر شدن شرایط مقرون بصرفه نیست. اینکه نمیشه با درآمد کم در هر خونه ای رو زد هم از جهاتی درسته. لذا نباید در هر خونه ای رو زد! :ok:

4- گاهی اوقات وجود یک صفت ناپسند در فرد مثل چشم چرانی یا دیدن عکس و فیلم یا تجربه ارتباط با جنس مخالف یا ... می تونه مانع به دل نشستن بشه. گاهی اوقات تجربه های تلخ گذشته مثل شکست عشقی و ... مانع است. گاهی ممکنه فرد نوعی اختلال داشته باشه و اصلا نسبت به جنس مخالف کشش نداشته باشه و ... . لذا اینکه گفتم باید بررسی بشه به این معناست که اگه فردی دید در شرایط عادی و در طولانی مدت هیچ کس به دلش نمیشینه، باید حضورا به یک مشاور مراجعه کنه تا مسئله بررسی بشه.


سلام علیکم مشکل چیه ؟
1. در هر خونه نمیشه رفت
2. یه خونه رفتیم فرهنگ سازی نشده دختر از نظر خانواده کودک هستند یا درس مهمتر از ازدواج و...
3.به هر شغلی و دراومد راضی نیستند
و...
با تلاش به دل نشاندیم با مشکلات بالا روبرو شدیم چیکار کنیم؟ چند سال بگذرد تا :Gig::hamdel:
نیمه گم شده ام، من سوالی گیجم، پاسخی می خواهم
اینکه تو تنهایی، یا که من تنهایم
همه تقصیر من است، یا که تقدیر خداست؟

سلام
نمیخوام نظر دوستان رو رد یا تایید کنم. اما من هرگز نتونستم مثل شماها به ازدواج نگاه کنم

جالبه که اکثراً میگن ازدواج که تجارت نیست ، بلکه یه عمر زندگیه
بعد نوع نگاه دوستان رو که می بینم ، به نظرم میاد دقیقاً همون تجارته!

فقط فرقش اینه که ما فکر میکنیم تجارت حتماً یعنی دختره بگه 400000 سکه مهریه میخوام
یا پسره بگه بابای دختره باید میلیاردر باشه

باز هم عرض میکنم صحبت من درست و غلط بودن نظرات شما خوبان نیست
فقط حرفم اینه که نظر من با شماها کاملاً متفاوته

من نمیتونم این رو بفهمم که یک سری معیار به عنوان خط کش داشته باشم ، بعد یه نفر رو بذارم روی وزنهء این معیار و وزنش رو بکشم
بعدشم با خوشحالی بگم عقلانی انتخاب کردم

این داستان از زبان خودمه. بخونید لطفاً:
دو مادر ، دو دختر خود را در خانه گذاشتند و برای خرید به بازار رفتند
اما وقتی به خانه برگشتند ، دیدند خانهء آنها آتش گرفته و دخترها هم در خانه هستند

یکی از مادرها با خودش گفت:
آتش تا کناره های در ورودی خانه رسیده. با فاصله ای که من از خانه دارم و با احتساب متراژ خانه ، همچنین با در نظر گرفتن اینکه دخترم الان بی حال شده و نمیتواند سریع حرکت کند ، شانس نجات هر دوی ما تقریباً صفر است! پس بهتر است لااقل جان خود را حفظ کنم

اما مادر دیگر با سرعت دوید و خود را به آتش زد تا دخترش را نجات دهد

دوستان گرامی ، میتونید بگید کار کدوم یکی از این دو مادر عاقلانه بود؟

سلام ....
والا این قضیه نیمه گمشده من نفهمیدم از کدوم درون دشتی پیدا شد ک همه دنبالش میگردن ...
بابا خدا بهمون عقل داده ک تصمیم بگیریم دیگه میخواین ازدواج کنین یکی ک بیشترین شباهت ها رو داره انتخاب کنین و با عیوب اش خودتونو بزرگ کنین نه اینکه باشین تا یه چیز موهومی ک ب اسم همسر تویه ذهن تون ساختین گیرتون بیاد ...
دختر و پسر فرق نداره هر دو دارن سخت میگیرن و آینده شونو کاملا از این رو ب اون رو میکنن ...
موفق باشین
یاعلی

نیکان;745940 نوشت:
سلام علیکم مشکل چیه ؟
1. در هر خونه نمیشه رفت
2. یه خونه رفتیم فرهنگ سازی نشده دختر از نظر خانواده کودک هستند یا درس مهمتر از ازدواج و...
3.به هر شغلی و دراومد راضی نیستند
و...
با تلاش به دل نشاندیم با مشکلات بالا روبرو شدیم چیکار کنیم؟ چند سال بگذرد تا :Gig::hamdel:
نیمه گم شده ام، من سوالی گیجم، پاسخی می خواهم
اینکه تو تنهایی، یا که من تنهایم
همه تقصیر من است، یا که تقدیر خداست؟

سلام

کمترین کاری که از دست هر یک از ما بر میاد اینه که خودمون چنین موانعی رو نسازیم؛ یعنی ما نشیم یکی از همونایی که بگیم درس مهمتره یا به هر شغلی راضی نشیم یا محو جمال و زیبایی بشیم و ... .

کاری هم که در هنگام برخورد با این موانع می تونیم انجام بدیم اینه که ابتدا سعی کنیم مانع رو رفع کنیم. اگه شد که چه بهتر؛ اما اگه نشد بریم سراغ یکی دیگه که این موانع رو نداشته باشه. شاید کمی دیرتر به مقصد برسیم ولی می رسیم.

Reza-D;745980 نوشت:
سلام
نمیخوام نظر دوستان رو رد یا تایید کنم. اما من هرگز نتونستم مثل شماها به ازدواج نگاه کنم

جالبه که اکثراً میگن ازدواج که تجارت نیست ، بلکه یه عمر زندگیه
بعد نوع نگاه دوستان رو که می بینم ، به نظرم میاد دقیقاً همون تجارته!

فقط فرقش اینه که ما فکر میکنیم تجارت حتماً یعنی دختره بگه 400000 سکه مهریه میخوام
یا پسره بگه بابای دختره باید میلیاردر باشه

باز هم عرض میکنم صحبت من درست و غلط بودن نظرات شما خوبان نیست
فقط حرفم اینه که نظر من با شماها کاملاً متفاوته

من نمیتونم این رو بفهمم که یک سری معیار به عنوان خط کش داشته باشم ، بعد یه نفر رو بذارم روی وزنهء این معیار و وزنش رو بکشم
بعدشم با خوشحالی بگم عقلانی انتخاب کردم

این داستان از زبان خودمه. بخونید لطفاً:
دو مادر ، دو دختر خود را در خانه گذاشتند و برای خرید به بازار رفتند
اما وقتی به خانه برگشتند ، دیدند خانهء آنها آتش گرفته و دخترها هم در خانه هستند

یکی از مادرها با خودش گفت:
آتش تا کناره های در ورودی خانه رسیده. با فاصله ای که من از خانه دارم و با احتساب متراژ خانه ، همچنین با در نظر گرفتن اینکه دخترم الان بی حال شده و نمیتواند سریع حرکت کند ، شانس نجات هر دوی ما تقریباً صفر است! پس بهتر است لااقل جان خود را حفظ کنم

اما مادر دیگر با سرعت دوید و خود را به آتش زد تا دخترش را نجات دهد

دوستان گرامی ، میتونید بگید کار کدوم یکی از این دو مادر عاقلانه بود؟

سلام

این طبیعیه که اگه اون مادر بدونه با اقدامش برای نجات جان خودش رو هم از دست میده نباید این کار رو بکنه؛ چون اینجوری نه تنها فرزندش رو نجات نداده بلکه جون خودش رو هم از دست داده و چندین نفر دیگه رو هم داغدار میکنه. پس عمل کردن به احساسات باید در کنار عقل باشه.

در ازدواج هم همینه. درسته که احساسات نقش مهمی داره و ما باید با کسی ازدواج کنیم که بهش علاقه داشته باشیم، اما نباید این احساسات مانع از انتخاب عاقلانه بشه؛ بلکه هر دوش باید در کنار هم باشه. به خصوص در ازدواج که برخلاف عشق مادر به فرزند اگه انتخاب صرفا عاشقانه باشه، این عشق خیلی زود نابود میشه و دووم پیدا نمیکنه و این پایبندی به تصمیم عاقلانه رو تقویت میکنه.

امین;746075 نوشت:
این طبیعیه که اگه اون مادر بدونه با اقدامش برای نجات جان خودش رو هم از دست میده نباید این کار رو بکنه

سلام
امام حسین(ع) و یارانشون هم میدونستن که با حدود 70 نفر نمیشه جلوی لشکر بزرگ ابن سعد ایستادگی کرد

امین;746075 نوشت:
ون اینجوری نه تنها فرزندش رو نجات نداده بلکه جون خودش رو هم از دست داده و چندین نفر دیگه رو هم داغدار میکنه. پس عمل کردن به احساسات باید در کنار عقل باشه
نکته دقیقاً همینجاست:
یه مادر واقعی وقتی ببینه فرزندش در آتش گیر افتاده ، نمیشینه حساب و کتاب کنه که بعد بخواد بفهمه امکان نجات فرزند وجود داره یا نه
به همین دلیل هم هست که هیچ چی در دنیا با عشق مادر قابل مقایسه نیست. به حدی که خدا هم وقتی میخواد مهربانی خودش رو بیان کنه ، با مهر مادر مقایسه میکنه

امین;746075 نوشت:
در ازدواج هم همینه. درسته که احساسات نقش مهمی داره و ما باید با کسی ازدواج کنیم که بهش علاقه داشته باشیم، اما نباید این احساسات مانع از انتخاب عاقلانه بشه؛ بلکه هر دوش باید در کنار هم باشه. به خصوص در ازدواج که برخلاف عشق مادر به فرزند اگه انتخاب صرفا عاشقانه باشه، این عشق خیلی زود نابود میشه و دووم پیدا نمیکنه و این پایبندی به تصمیم عاقلانه رو تقویت میکنه
کاملاً فرمایش شما درسته. ولی به نظرم عرض بنده رو اشتباه برداشت کردید
منظور من این بود که:

اولاً عشق و عقل دو موضوع گره خورده به هم هستن و اصلاً دو چیز جدای از هم نیستن که بگیم یا این یا اون!
من میتونم اثبات کنم که ما در تمام طول زندگیمون فقط و فقط تصمیم احساسی میگیریم و نقش عقل فقط اینه که تعیین کنه کدوم احساس اولویت داره
در واقع هدف احساسات هست و عقل و حساب و کتاب ، تنها وسیله هستن

ثانیاً ، نه عشق مد نظر من عشق در باور عامه ست ، نه عقل مد نظرم عقل در باور عامه
عشق الهی میگه از عقل دنیایی حذر کن
مشکل من با بررسی کردن و تحقیق کردن نیست. مشکلم با دقت کردن و شناخت پیدا کردن نیست
مشکلم با دو دو تا چهار تا کردنه. مشکلم با چرتکه انداختنه

خوب منم عاشق نشدم وازدواج کردم وهنوزم عاشقه حقیقی نیستم
فکرکنم مشکله روانی دارم
ولی همسرم مردخوبیه
عالی وبی نقص نیس خوبهومن از زندگیم راضیم
درحاله حاضر همه ی زندگی من پسرمه

Reza-D;746226 نوشت:
ولاً عشق و عقل دو موضوع گره خورده به هم هستن و اصلاً دو چیز جدای از هم نیستن که بگیم یا این یا اون!
من میتونم اثبات کنم که ما در تمام طول زندگیمون فقط و فقط تصمیم احساسی میگیریم و نقش عقل فقط اینه که تعیین کنه کدوم احساس اولویت داره
در واقع هدف احساسات هست و عقل و حساب و کتاب ، تنها وسیله هستن

ثانیاً ، نه عشق مد نظر من عشق در باور عامه ست ، نه عقل مد نظرم عقل در باور عامه
عشق الهی میگه از عقل دنیایی حذر کن
مشکل من با بررسی کردن و تحقیق کردن نیست. مشکلم با دقت کردن و شناخت پیدا کردن نیست
مشکلم با دو دو تا چهار تا کردنه. مشکلم با چرتکه انداختنه

با نظرت موافقم که اکثر تصمیماتمون احساسیه

من خودم شخصا خیلی عاقلانه فکر میکنم و تمام جوانب و احتمالات رو در نظر میگیرم ولی در نهایت احساسی عمل میکنم . البته در بیشتر موارد

و فکر میکنم احساسی عمل کردن خیلی هم خوبه

در مورد مثال دو تا مادری که زدی من با مادری که رفت موافقم
اتفاقا چند وقت پیش رفته بودیم روی دیوار سد اصفهان
100 متر ارتفاع بود که 65 مترش آب بود
من شنا بلد نیستم و ممکنه حتی موقع دوش گرفتن غرق بشم
از طرفی خیلی ترسو هستم . چون هونطور که گفتم تمام احتمالات موجود رو در نظر میگیرم
مثلا میترسم یک وقت بچم کل پستونک بپره تو گلوش . همه مسخرم میکنن که کجا شنیدی بچه ا کل پستونک بپره تو گلوش ؟ ولی نمیفهمن من چقدر میترسم از این مسئله

خلاصه روی دیوار سد خانمم بچه بغلش بود من نمیزاشتم نزدیک دیوار بشه و میگفتم وسط مسیر وایسا . خودم میرفتم بچرو میگرفتم و وسط می ایستادم که خانمم بره نگاه کنه
وقتی پایینو نگاه میکردم خیلی میترسیدم خصوصا کهش نا بلد نیستم و آب سد هم بوی مرگ میده
با وجود تمام ترسم به این فکر کردم اگه بچم بیوفته توی آب بدون لحظه ای فکر که من شنا بلد نیستم میپرم پایین
یا نجاتش میدم یا خودمم میمیرم
فکر میکنم این بهترین کار ممکنه
اگر بچم بیوفته و من کاری نکنم انقدر تا آخر عمر عذاب میکشم که از پریدن توی آب و غرق شدن هزار بار سخت تره
پس اینجا بهترین تصمیم تصمیم احساسیه

منم جای مادرای داستانت بودم میرفتم
ترجیح میدادم خودمم بسوزم تا بچه سوختمو ببینم

در مورد ازدواج هم باز همین داستان بود
واقعیتش ما خیلی احساسی تصمیم گرفتیم
البته خدارو شکر این تصمیم احساسی از 100 تا تصمیم عقلانی بهتر از آب درومد

همیشه با خودم فکر میکنم اگر خدای نکرده خدای نکرده ازدواجمون موفقیت آمیز هم نمیبود باز این شکست ارزش ریسک رو داشت
تا اینکه تا آخر عمر حسرت بخورم
و در میان جمع باشمو دلم جای دیگر

حتی در مورد دین
من هیچکدوم از استدلال های عقلی که توی تمام کتاب ها اومده نمیتونه مجابم کنه به خدا و پیغمبرو بهشت و جهنم
هر وقت هر استدلالی دیدم خیلی راحت برای طرف جواب داشتم تو ذهنم

ولی در همین مورد هم دارم از دلم پیروی میکنم
و فکر میکنم باز هم نتیجه این پیروی از دل بهتر از عقل باشه ، ان شاالله

شروین;747093 نوشت:
با نظرت موافقم که اکثر تصمیماتمون احساسیه
فکر کنم مغز حرفم رو گرفتی شروین جان
چند جمله حتماً باید خدمتت عرض کنم. الان مهمان دارم ، بعد نقل قول میزنم و مینویسم
یه لطفی کن بعد از پست من نظرت رو بگو داداش

تنهای تنها;747087 نوشت:
خوب منم عاشق نشدم وازدواج کردم وهنوزم عاشقه حقیقی نیستم
فکرکنم مشکله روانی دارم
ولی همسرم مردخوبیه
عالی وبی نقص نیس خوبهومن از زندگیم راضیم
درحاله حاضر همه ی زندگی من پسرمه
و همچنین درمورد صحبت شما هم نکات مهمی دارم
البته مخلص استاد محترم تاپیک هم هستما :Nishkhand:

اینها نظرات من هست
نظر نهایی با کارشناسه
(بدون کوچکترین تعارفی ، یکی از بهترین مشاورهای خانواده که دیدم استاد "امین" هستن)

:khaneh: اشکال نداره اونایی هم که فکر میکنن دارن در واقع ندارن.:khaneh: جدا از شوخی موقش که بشه همچین طرف نیمه که چه عرض کنم 100 گمشدتون بشه.:khandeh!: خدا بزرگه یکم مثبت نگرتر بشید به امید خدا درست میشه.

Reza-D;746226 نوشت:
سلام
امام حسین(ع) و یارانشون هم میدونستن که با حدود 70 نفر نمیشه جلوی لشکر بزرگ ابن سعد ایستادگی کرد

سلام

بله ولی مسئله اینه که بخشیدن جان در مقابل چه چیزی جایزه؟ اسلام میگه برای حفظ دین باید از جان گذشت ولی نگفته برای حفظ جان باید از جان گذشت!

نقل قول:
نکته دقیقاً همینجاست:
یه مادر واقعی وقتی ببینه فرزندش در آتش گیر افتاده ، نمیشینه حساب و کتاب کنه که بعد بخواد بفهمه امکان نجات فرزند وجود داره یا نه
به همین دلیل هم هست که هیچ چی در دنیا با عشق مادر قابل مقایسه نیست. به حدی که خدا هم وقتی میخواد مهربانی خودش رو بیان کنه ، با مهر مادر مقایسه میکنه


شروین;747093 نوشت:

با نظرت موافقم که اکثر تصمیماتمون احساسیه

من خودم شخصا خیلی عاقلانه فکر میکنم و تمام جوانب و احتمالات رو در نظر میگیرم ولی در نهایت احساسی عمل میکنم . البته در بیشتر موارد

و فکر میکنم احساسی عمل کردن خیلی هم خوبه

در مورد مثال دو تا مادری که زدی من با مادری که رفت موافقم
اتفاقا چند وقت پیش رفته بودیم روی دیوار سد اصفهان
100 متر ارتفاع بود که 65 مترش آب بود
من شنا بلد نیستم و ممکنه حتی موقع دوش گرفتن غرق بشم
از طرفی خیلی ترسو هستم . چون هونطور که گفتم تمام احتمالات موجود رو در نظر میگیرم
مثلا میترسم یک وقت بچم کل پستونک بپره تو گلوش . همه مسخرم میکنن که کجا شنیدی بچه ا کل پستونک بپره تو گلوش ؟ ولی نمیفهمن من چقدر میترسم از این مسئله

خلاصه روی دیوار سد خانمم بچه بغلش بود من نمیزاشتم نزدیک دیوار بشه و میگفتم وسط مسیر وایسا . خودم میرفتم بچرو میگرفتم و وسط می ایستادم که خانمم بره نگاه کنه
وقتی پایینو نگاه میکردم خیلی میترسیدم خصوصا کهش نا بلد نیستم و آب سد هم بوی مرگ میده
با وجود تمام ترسم به این فکر کردم اگه بچم بیوفته توی آب بدون لحظه ای فکر که من شنا بلد نیستم میپرم پایین
یا نجاتش میدم یا خودمم میمیرم
فکر میکنم این بهترین کار ممکنه
اگر بچم بیوفته و من کاری نکنم انقدر تا آخر عمر عذاب میکشم که از پریدن توی آب و غرق شدن هزار بار سخت تره
پس اینجا بهترین تصمیم تصمیم احساسیه

منم جای مادرای داستانت بودم میرفتم
ترجیح میدادم خودمم بسوزم تا بچه سوختمو ببینم

در مورد ازدواج هم باز همین داستان بود
واقعیتش ما خیلی احساسی تصمیم گرفتیم
البته خدارو شکر این تصمیم احساسی از 100 تا تصمیم عقلانی بهتر از آب درومد

همیشه با خودم فکر میکنم اگر خدای نکرده خدای نکرده ازدواجمون موفقیت آمیز هم نمیبود باز این شکست ارزش ریسک رو داشت
تا اینکه تا آخر عمر حسرت بخورم
و در میان جمع باشمو دلم جای دیگر

حتی در مورد دین
من هیچکدوم از استدلال های عقلی که توی تمام کتاب ها اومده نمیتونه مجابم کنه به خدا و پیغمبرو بهشت و جهنم
هر وقت هر استدلالی دیدم خیلی راحت برای طرف جواب داشتم تو ذهنم

ولی در همین مورد هم دارم از دلم پیروی میکنم
و فکر میکنم باز هم نتیجه این پیروی از دل بهتر از عقل باشه ، ان شاالله

بله اگه منم باشم همین تصمیم رو می گیرم و برای نجات فرزندم هر خطری رو به جون می خرم. ولی بحث سر اینه که ایا چنین تصمیم درسته یا نه؟ اگه من نوعی جای حضرت ابراهیم بودم چیکار می کردم؟ خب طبیعیه که احساس من میگه فرزندت مهمه؛ ولی اونجا عقله که تصمیم میگره. هر چی عقل قوی تر باشه تصمیم درستی خواهد گرفت. البته نسبت به امر الهی هم احساس وجود داره؛ ولی نهایتا این عقله که میگه کدوم احساس رو مقدم کن.

در مورد پذیرش دین هم همینه. اگه شما صرفا از روی احساس دین رو بپذیری و احساس شما پشتوانه عقلی نداشته باشه، ممکنه به هر بادی بلرزه. اما اگه دینی رو بپذیری که عقلا و قلبا به اون ایمان داری اون وقت دیگه به هیچ بادی نمی لرزه. لذا این دو باید با هم باشن

نقل قول:
کاملاً فرمایش شما درسته. ولی به نظرم عرض بنده رو اشتباه برداشت کردید
منظور من این بود که:

اولاً عشق و عقل دو موضوع گره خورده به هم هستن و اصلاً دو چیز جدای از هم نیستن که بگیم یا این یا اون!
من میتونم اثبات کنم که ما در تمام طول زندگیمون فقط و فقط تصمیم احساسی میگیریم و نقش عقل فقط اینه که تعیین کنه کدوم احساس اولویت داره
در واقع هدف احساسات هست و عقل و حساب و کتاب ، تنها وسیله هستن

ثانیاً ، نه عشق مد نظر من عشق در باور عامه ست ، نه عقل مد نظرم عقل در باور عامه
عشق الهی میگه از عقل دنیایی حذر کن
مشکل من با بررسی کردن و تحقیق کردن نیست. مشکلم با دقت کردن و شناخت پیدا کردن نیست
مشکلم با دو دو تا چهار تا کردنه. مشکلم با چرتکه انداختنه


بله حرف شما درسته و این دو باید در کنار هم باشن؛ منتها مهم همون اولویت بندیه. اگه شما هم قبول داری که باید عقل اولویت بندی کنه دیگه بحثی نمی مونه. حرفا یکی میشه. اما اگه شما می گی این احساسه که باید بین دو احساس اولویت بندی کنه باید برای این حرفت دلیل بیاری.

مگه دقت کردن و شناخت پیدا کردن و دو دوتا چارتا کردن و چرتکه انداختن با هم فرق می کنه؟! اگه منظور شما از چرتکه انداختن حساب و کتاب بیش از حده که ما هم قبول نداریم. اگه منظورتون بدون شناخت پیش رفتنه که خودتون قبول ندارین.

نگاهتون دقیق و قابل تحسینه. برای همین ازتون میخوام باز هم یکم دقیق تر به مسئله نگاه کنین و گیرتون رو در این مسئله واضح تر بیان کنین تا روش بحث کنیم.

امین;747133 نوشت:
ازتون میخوام باز هم یکم دقیق تر به مسئله نگاه کنین و گیرتون رو در این مسئله واضح تر بیان کنین تا روش بحث کنیم
سلام
همین که برای منِ کاربر ارزش قائل میشید و دغدغه های ما کاربران براتون مهمه ، بسیار قابل تحسینه. تشکر برادر :Gol:

امین;747133 نوشت:
اسلام میگه برای حفظ دین باید از جان گذشت ولی نگفته برای حفظ جان باید از جان گذشت!
پیامبر(ص):
از ما نیست کسی که فریاد مسلمانی را بشنود و به فریادش نرسد

امین;747133 نوشت:
نسبت به امر الهی هم احساس وجود داره؛ ولی نهایتا این عقله که میگه کدوم احساس رو مقدم کن
عرض بنده هم دقیقاً همین بود:
Reza-D;746226 نوشت:
من میتونم اثبات کنم که ما در تمام طول زندگیمون فقط و فقط تصمیم احساسی میگیریم و نقش عقل فقط اینه که تعیین کنه کدوم احساس اولویت داره

امین;747133 نوشت:
بله اگه منم باشم همین تصمیم رو می گیرم و برای نجات فرزندم هر خطری رو به جون می خرم. ولی بحث سر اینه که ایا چنین تصمیم درسته یا نه؟ اگه من نوعی جای حضرت ابراهیم بودم چیکار می کردم؟ خب طبیعیه که احساس من میگه فرزندت مهمه؛ ولی اونجا عقله که تصمیم میگره
قیاس درستی نیست
عقل در چه چیزی تصمیم گیرنده ست؟ زمانی که بین دو احساس باید یکی رو انتخاب کنیم. درست؟

در بحث حضرت ابراهیم(ع) ، انتخاب بین عشق به فرزند بود و امر خدا
اما در مثال مادر ، انتخاب بین عشق به فرزند بود و نجات نفس

در ماجرای حضرت ابراهیم(ع) ، گذشتن از فرزند مصداق ایثار بود
و در بحث مادر ، گذشتن از خود مصداق ایثاره

امین;747133 نوشت:
اگه شما هم قبول داری که باید عقل اولویت بندی کنه دیگه بحثی نمی مونه
بله ، از ابتدا هم نظرم همین بود
بحث من روی تعیین مصداق برای عقل و احساسه که به نظر من چون این دو رو خوب نشناختیم ، مصادیق نادرستی هم براش بکار می بریم

امین;747133 نوشت:
مگه دقت کردن و شناخت پیدا کردن و دو دوتا چارتا کردن و چرتکه انداختن با هم فرق می کنه؟!
بله فرق میکنه. البته بگم که من چون این مطالب رو از تجربیات خودم دارم میگم ، ممکنه واژهء علمی رو بکار نبرم. فقط سعی کردم برای هر گزاره ای که در ذهن دارم واژه ای بسازم. شما این واژه ها رو بصورت قراردادی از برادر کوچکتون در این تاپیک بپذیرید :Nishkhand:

ضمناً اگر معادل صحیحی برای این واژه ها وجود داشت بفرمایید تا من هم کلمهء درستش رو بگم

تعریف قراردادی من اینه:

1 - چرتکه انداختن و دو دو تا چهارتا کردن ، یعنی من روش هایی رو برای شناخت طرف مقابل بکار بگیرم که در اثر اون روش ها

اولاً خودم به خوشبختی برسم (دید همراه با غرور)
ثانیاً نگاه مادی به خوشبختی داشته باشم
(مادی میتونه شامل پول هم باشه ، اما فقط پول منظورم نیست)

2 - دقت کردن و شناخت پیدا کردن ، یعنی من روش هایی رو برای شناخت طرف مقابل بکار بگیرم که در اثر اون روش ها
اولاً هر دو نفر ما به خوشبختی برسیم (دید همراه با ایثار)
ثانیاً نگاه معنوی به خوشبختی داشته باشم
(معنوی میتونه شامل مباحث دینی هم باشه ، ولی لزوماً منظورم دین نیست)

اگر بخوام نمونه ای عرض کنم به عنوان مصداق کسی که دقت میکنه و شناخت هم پیدا میکنه ، اما چرتکه نمیدازه ، همسران جانبازان بهترین نمونه ست

امین;747133 نوشت:
نگاهتون دقیق و قابل تحسینه
تشکر استاد. لطف دارید :Gol:

امین;747133 نوشت:
حرف شما درسته و این دو باید در کنار هم باشن
به نظر من این دو در کنار هم نیستن
اما فعلاً این نکته رو بذاریم تا مباحث قبلمون به یه نتیجه ای برسه. بعد دلایل خودم رو برای حرفی که زدم عرض میکنم

سلام علیکم از نجات بحث شده :Gig: منو کی نجات میده:Nishkhand:
کسی نیست مرا یاری کند چرا دخترها پدر مادر دخترها سخت می گیرند یه پسر به این خوبی تو این زمونه گناه دارم :ok:
واقعا چرا ؟ کار نیست کار با ادامه تحصیل نیست کار با سربازی نیست و از همه مهمتر اینا نبود پول نیست :Ghamgin: همه تقصیر من است ؟!

Reza-D;747174 نوشت:
سلام
همین که برای منِ کاربر ارزش قائل میشید و دغدغه های ما کاربران براتون مهمه ، بسیار قابل تحسینه. تشکر برادر :Gol:

سلام

خواهش می کنم. انجام وظیفست:Gol:

نقل قول:
پیامبر(ص):
از ما نیست کسی که فریاد مسلمانی را بشنود و به فریادش نرسد


توی این روایت بحثی در مورد فدا کردن جان به خاطر نجات جان وجود نداره.

نقل قول:
قیاس درستی نیست
عقل در چه چیزی تصمیم گیرنده ست؟ زمانی که بین دو احساس باید یکی رو انتخاب کنیم. درست؟

در بحث حضرت ابراهیم(ع) ، انتخاب بین عشق به فرزند بود و امر خدا
اما در مثال مادر ، انتخاب بین عشق به فرزند بود و

نجات نفس

در ماجرای حضرت ابراهیم(ع) ، گذشتن از فرزند مصداق ایثار بود
و در بحث مادر ، گذشتن از خود مصداق ایثاره

حفظ جان واجبه و امر خداست؛ برای همینه که خودکشی حرومه. البته این رو دوباره تاکید می کنم که عرض بنده برای جاییه که یقینا بدانیم با اقداممون برای نجات، جان خودمون رو از دست می دیم؛ وگرنه اگه احتمال نجات بدون از دست دادن جان وجود داشته باشه، شکی در لزوم اقدام برای نجات وجود نداره.

نکته مهم: بحث کردن در مورد این مثال دخلی به بحث ما نداره؛ چون یک فرق مهم بین انتخاب همسر و نجات فرزند وجود داره و اون اینکه در نجات فرزند شما داری در مقابل، جان خودت رو میدی که در دین از این کار نهی شده؛ اما در انتخاب همسر بحث جان در میون نیست و منظور شما هم ظاهرا گذشتن از یک سری خوشی هاست که قطعا یک کار ارزشی است و ما هم می گیم اگه کسی بتونه این کار رو بکنه نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست؛ چنانچه یکی از بحث های مهمه در ازدواج مجدد همین مسئله است. لذا دودوتای عقل هم این مسئله رو شامل میشه و اینطور نیست که بگیم عقل فقط خوشی های دنیوی رو در انتخاب مد نظر داره.

نقل قول:
بله ، از ابتدا هم نظرم همین بود
بحث من روی تعیین مصداق برای عقل و احساسه که به نظر من چون این دو رو خوب نشناختیم ، مصادیق نادرستی هم براش بکار می بریم

بله فرق میکنه. البته بگم که من چون این مطالب رو از تجربیات خودم دارم میگم ، ممکنه واژهء علمی رو بکار نبرم. فقط سعی کردم برای هر گزاره ای که در ذهن دارم واژه ای بسازم. شما این واژه ها رو بصورت قراردادی از برادر کوچکتون در این تاپیک بپذیرید :Nishkhand:

ضمناً اگر معادل صحیحی برای این واژه ها وجود داشت بفرمایید تا من هم کلمهء درستش رو بگم

تعریف قراردادی من اینه:

1 - چرتکه انداختن و دو دو تا چهارتا کردن ، یعنی من روش هایی رو برای شناخت طرف مقابل بکار بگیرم که در اثر اون روش ها

اولاً خودم به خوشبختی برسم (دید همراه با غرور)
ثانیاً نگاه مادی به خوشبختی داشته باشم
(مادی میتونه شامل پول هم باشه ، اما فقط پول منظورم نیست)

2 - دقت کردن و شناخت پیدا کردن ، یعنی من روش هایی رو برای شناخت طرف مقابل بکار بگیرم که در اثر اون روش ها
اولاً هر دو نفر ما به خوشبختی برسیم (دید همراه با ایثار)
ثانیاً نگاه معنوی به خوشبختی داشته باشم
(معنوی میتونه شامل مباحث دینی هم باشه ، ولی لزوماً منظورم دین نیست)

اگر بخوام نمونه ای عرض کنم به عنوان مصداق کسی که دقت میکنه و شناخت هم پیدا میکنه ، اما چرتکه نمیدازه ، همسران جانبازان بهترین نمونه ست

اگه منظورتون اینه، اختلاف نظری وجود نداره؛ چون ما هم منکر این مسئله نیستیم.

منتها اگه اشتباه نکنم شما از ابتدا حرفتون این بود که انتخاب عاقلانه همسر رو قبول ندارید و نظرتون اینه که انتخاب حتما احساسیه درسته؟

پس با این توضیحی که دادید میشه گفت در صحبت شما فقط لفظ عوض شده وگرنه شما هم منکر انتخاب عاقلانه نیستید و معتقدید اونی که باید تصمیم نهایی رو بگیره و یا به عبارتی بین دو احساس قضاوت کنه و یکی رو انتخاب کنه عقله؟ حالا این عقل گاهی خودخواهانه عمل میکنه که کارش اشتباهه و ماهم قبول نداریم و گاهی خیرخواهانه عمل می کنه که کارش مورد تاییده؟

اگه منظور شما هم همین بود بگم پیش نویس تفاهم اسک دین2 رو آماده کنن؟:ok:

نیکان;747214 نوشت:
سلام علیکم از نجات بحث شده :Gig: منو کی نجات میده:Nishkhand:
کسی نیست مرا یاری کند چرا دخترها پدر مادر دخترها سخت می گیرند یه پسر به این خوبی تو این زمونه گناه دارم :ok:
واقعا چرا ؟ کار نیست کار با ادامه تحصیل نیست کار با سربازی نیست و از همه مهمتر اینا نبود پول نیست :Ghamgin: همه تقصیر من است ؟!

باسلام
بخشی از مشکلات به خود جوونا برمیگرده و بخشی به مسئولین و بخش مهمش به خانواده ها تو یکی از تایپکها برای خیلی وقت پیش احتمالا سال پیش یه نظر و پیشنهادی که داشتم این بود چه خوب که خانواده ها همون طور که وقتی دختر و پسری تو سنین پایین باهم دوست هستند و بدور از اطلاع خانواده و تو این مدت همه هزینه ها رو خانواده میده خوراک پوشاک چه خوب بود این نقش رو حمایت برای فرزندانشان داشته باشند برای ازدواج
تو گذشته همین بود تو سنین پایین ازدواج میکردند با کمترین امکانات و پیش پدر مادراشون بودند بعد از این که توانستند دستشان به دهانشان رسید میرفتند سر خونه زندگی خودشون چرا الان اینطور نیست؟ الان دختر عموم پسره باباش خونه بزرگ داره ولی دوست نداره پیش مادر شوهر باشه میگه اینطوری دیگه به این که باید به فکر آینده و تهیه خونه باشه نیست سنشون هم پایینه پسره هم دراومد چندانی نداره و مطمئنا با اجاره نشینی زندگی سختی خواهند داشت البته بعضی از خانواده ها براشون امکان این که بچه هاشون پیشیمون باشه نیست جا ندارند و ....

ولی واقعا چرا خانواده ها اون نقش حمایتی قدیم رو ندارند؟ مشکل از خانواده هاست یا بچه ها ؟

سلام و عرض ادب

امین;747958 نوشت:
منتها اگه اشتباه نکنم شما از ابتدا حرفتون این بود که انتخاب عاقلانه همسر رو قبول ندارید و نظرتون اینه که انتخاب حتما احساسیه درسته؟
وااااات؟! :Moteajeb!:
نه استاد! در مورد من اینطوری فکر کردید واقعاً؟! :Gig:

عرض کردم تمام انتخاب های ما احساسی هستن ، اما برخی احساسات درست هستن و برخی غلط
کار عقل هم اینه که احساس درست رو انتخاب کنه

شاید ظاهراً حرف من با نظر خیلی از دوستان اختلافی نداشته باشه ، اما نکته ای هست که به دلیل همون نکته من این مسئله رو به این شکل مطرح کردم

نکته اینه که خیلی از مردم فکر میکنن انتخاب احساسی

مطلقاً یعنی:
به خوشکلی طرف دقت کنیم
به احساس علاقه خودمون دقت کنیم
و.......

و انتخاب عاقلانه

مطلقاً یعنی:
فقط به ایمان طرف نگاه کنیم
فقط به اخلاق طرف نگاه کنیم
و......

اما نظر من اینه که گر چه حالات بالا هم در مواردی صادقه ، اما مطلق نیست
بلکه گاهی دقیقاً برعکسه! یعنی حالت اول میشه عاقلانه و حالت دوم میشه احساسی


مثلاً کسی میاد و از روی احساسات میگه من فقط دین طرف برام مهمه و دیگر هیچ (خودش فکر میکنه کار عاقلانه ای داره انجام میده)
اما این شخص بدون توجه به احساسات و ظرفیت های شخضیتی خودش اقدام به این انخاب کرده و در نتیجه وقتی وارد زندگی شد و بحث ارتباط احساسی و جنسی پیش اومد ، می بینه که انگار به طرف مقابل کشش و میل نداره. یعنی درمورد حد و اندازهء خودش نگاه معقولی نداشته

در مقابل کسی قراره با شخصی بسیار خوب و مؤمن ازدواج کنه ، اما با تمام احترامی که برای طرف قائل هست ، وقتی می بینه کششی بهش نداره ، عاقلانه عمل میکنه و همون ابتدا پاسخ منفی میده تا از بروز مشکلات بعد از ازدواج جلوگیری کنه

من هم سعی کردم این رو توضیح بدم که تعریف ما از عقل و احساس ، گاهی یه تعریف سطحیه و اینطور نیست که مصداق عقل و احساس ، همیشه ثابت باشه
امیدوارم این بار منظورم رو خوب بیان کرده باشم

امین;747958 نوشت:
حالا این عقل گاهی خودخواهانه عمل میکنه که کارش اشتباهه و ماهم قبول نداریم و گاهی خیرخواهانه عمل می کنه که کارش مورد تاییده؟
اگه منظور شما هم همین بود بگم پیش نویس تفاهم اسک دین2 رو آماده کنن؟ :ok:
بله این هم بخشی از منظور بنده بود که گاهی عقل ما خودخواهانه عمل میکنه
و اینکه این خودخواهی لزوماً در بحث مادی نیست. گاهی ما در بحث های معنوی (ظاهراً معنوی) هم خودخواهانه عمل میکنیم
مثلاً خانم خوبی وجود داره که هم با شخصیته ، هم نجیب و با وقاره ، هم باشعور و فهمیدست ، هم منِ مرد بهش میل و احساس دارم
اما میگم نه! من باید حتماً از حوزه دختر بگیرم!

پیش خودمم فکر میکنم خیلی مذهبی هستم
در حالیکه شاید ازدواج با همون دختر کار عاقلانه باشه و دنبال دختر حوزوی گشتن از طرف من ، نه از روی دینداری که از روی خودخواهی باشه

البته قبول دارم مثالم ناقصه. صرفاً برای نزدیک شدن به ذهن این مثال رو زدم و فکر میکنم مشخص باشه منظورم چیه

Reza-D;747966 نوشت:
سلام و عرض ادب

وااااات؟! :Moteajeb!:
نه استاد! در مورد من اینطوری فکر کردید واقعاً؟! :Gig:

عرض کردم تمام انتخاب های ما احساسی هستن ، اما برخی احساسات درست هستن و برخی غلط
کار عقل هم اینه که احساس درست رو انتخاب کنه

شاید ظاهراً حرف من با نظر خیلی از دوستان اختلافی نداشته باشه ، اما نکته ای هست که به دلیل همون نکته من این مسئله رو به این شکل مطرح کردم

نکته اینه که خیلی از مردم فکر میکنن انتخاب احساسی مطلقاً یعنی:
به خوشکلی طرف دقت کنیم
به احساس علاقه خودمون دقت کنیم
و.......

و انتخاب عاقلانه مطلقاً یعنی:
فقط به ایمان طرف نگاه کنیم
فقط به اخلاق طرف نگاه کنیم
و......

اما نظر من اینه که گر چه حالات بالا هم در مواردی صادقه ، اما مطلق نیست
بلکه گاهی دقیقاً برعکسه! یعنی حالت اول میشه عاقلانه و حالت دوم میشه احساسی


مثلاً کسی میاد و از روی احساسات میگه من فقط دین طرف برام مهمه و دیگر هیچ (خودش فکر میکنه کار عاقلانه ای داره انجام میده)
اما این شخص بدون توجه به احساسات و ظرفیت های شخضیتی خودش اقدام به این انخاب کرده و در نتیجه وقتی وارد زندگی شد و بحث ارتباط احساسی و جنسی پیش اومد ، می بینه که انگار به طرف مقابل کشش و میل نداره. یعنی درمورد حد و اندازهء خودش نگاه معقولی نداشته

در مقابل کسی قراره با شخصی بسیار خوب و مؤمن ازدواج کنه ، اما با تمام احترامی که برای طرف قائل هست ، وقتی می بینه کششی بهش نداره ، عاقلانه عمل میکنه و همون ابتدا پاسخ منفی میده تا از بروز مشکلات بعد از ازدواج جلوگیری کنه

من هم سعی کردم این رو توضیح بدم که تعریف ما از عقل و احساس ، گاهی یه تعریف سطحیه و اینطور نیست که مصداق عقل و احساس ، همیشه ثابت باشه
امیدوارم این بار منظورم رو خوب بیان کرده باشم


سلام

خب خداروشکر پس مسئله حل شد

اللهم صل علی محمد و آل محمد

:Gol:راست کاربر برتر ماه شدن رو تبریک می گم:Gol:
ایشالله همیشه و همه جا برتر باشی


نیکان;747214 نوشت:
سلام علیکم از نجات بحث شده :Gig: منو کی نجات میده:Nishkhand:
کسی نیست مرا یاری کند چرا دخترها پدر مادر دخترها سخت می گیرند یه پسر به این خوبی تو این زمونه گناه دارم :ok:
واقعا چرا ؟ کار نیست کار با ادامه تحصیل نیست کار با سربازی نیست و از همه مهمتر اینا نبود پول نیست :Ghamgin: همه تقصیر من است ؟!

کار هست زیادم هست.ولی کار خوب نیست.اگه واقعا اینقدر به ازدواج نیاز داری کار هست.

سلام علیکم
کار خوب :Ghamgin: دراومد خوب :Ghamgin:ازدواج خوب :Ghamgin:

وقت گل نی :Gig:

[=WebRoya]گفت آن الله تو لبیک ماست و آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست[=WebRoya]ترس و عشق تو، کمند لطف ماست زیر هر یا ربّ تو لبیک هاست

اتفاقا به نظر من به دل نشستن حتما باید صورت بگیره اونم نه بطور نصفه و نیمه بلکه بطور کامل.

خودم در سخنرانی استاد رفیعی که از تلویزیون پخش میشد شنیدم که گفتند: جوونها در ازدواج حتما با کسی ازدواج کنید که از نظر چهره مطلوبتون باشه. دیگه خودش سربسته گفت دیگه.
ایشون هم حتما ایقدر با مشکلاتی از این دست در مشاوره ها روبرو بودن که تو سخنرانی عمومی گفتن.

mohsen1990;748761 نوشت:
کار هست زیادم هست.ولی کار خوب نیست.اگه واقعا اینقدر به ازدواج نیاز داری کار هست.

سلام
کار چیا هست میشه چند تا مثال بزنی ؟

پرنس کوچولو;749130 نوشت:

سلام
کار چیا هست میشه چند تا مثال بزنی ؟


شاگرد مغازه.بازاریابی.کارگری.توی فست فودی و رستوران.نظافتچی.تمیزکاری منازل. ... اینا هم شغل هستن دیگه.هرکدومشونم قابل احترامن.کار که عار نیست.بستگی به خود طرف داره.که حالشو داشته باشه یا نه.برو مناطق صنعتی کار بهت میدن.ممکنه حقوقشم کم باشه.که گفتم:کار هست کار خوب نیست.

نیکان;749042 نوشت:
سلام علیکم
کار خوب :Ghamgin: دراومد خوب :Ghamgin:ازدواج خوب :Ghamgin:

نکنه میخای همه چیز اماده از اسمون برات بیافته.اخرش یا کارش سخته درامدش خوبه یا .... .میتونی بری لب مرز قاچاق کنی.یا جنس ببری عراق با قیمت بیشتر بفورشی در امدشم خوبه.ولی خب ریسکیه ممکنه دیگه برنگردی.همه چیزو با هم میخای:Gig:.میتونی انگلیسیتو خوب تقویت کنی.برای استخدام شرکت ها اقدام کنی.

[="Navy"]

mohsen1990;749132 نوشت:
شاگرد مغازه.بازاریابی.کارگری.توی فست فودی و رستوران.نظافتچی.تمیزکاری منازل. ... اینا هم شغل هستن دیگه.هرکدومشونم قابل احترامن.کار که عار نیست.بستگی به خود طرف داره.که حالشو داشته باشه یا نه.برو مناطق صنعتی کار بهت میدن.ممکنه حقوقشم کم باشه.که گفتم:کار هست کار خوب نیست.

باز حالا اینا که خوبه که... من یه کاری شنیدم طرف هشتصد تومن میداد صبح تا غروب پشت سر ماشینش باید بدو بدو میکردی !...اون دیگه جه کاریه

بنظرم باید توی ماه عسل اینم می اوردن ![/]

من میگم هیچی مث کنج کنی کیف نمیده
هم کار جالبی هست
هم درامدش خوبه
هم ماجراجویی داره
مسافرتم توش زیاد داره
ورزش هم توش زیاد هست
با انواع ورد ها اشنا میشی که طلسم کنج ها رو باطل کنی
بگیر بگیر داره میفتی تو کوه کمر دنبال به دنبال میشه خیلی کیف میده

هیچ کنج کنی هم تا حالا افسرده گی نگرفته
تا حالا اضلا شنیدین کنج کن اکاتین و منکاذب بخوره بمیره!...نشنیدین که همشون بشاش و سالمن!

من یه بار توی یه کوهستان کنج پیدا کردم
یه سکه ی طلا بود تنش یه شوالیه داشت زیرش نوشته بود 1801 belgium

بردم مغازه دار گفتم سکه طلا پیدا کردم می خری گفت ببینم
وزن کرد 25 تومن ازم خرید رفتم خوراکی موراکی خریدیم خوردیم رفت

الان فکر میکنم می بینم چقدر ساده بودم اون عطیقه بود حداقل یه تومن باید میفروختمش نه؟

پرنس کوچولو;749163 نوشت:

باز حالا اینا که خوبه که... من یه کاری شنیدم طرف هشتصد تومن میداد صبح تا غروب پشت سر ماشینش باید بدو بدو میکردی !...اون دیگه جه کاریه

بنظرم باید توی ماه عسل اینم می اوردن !


این کارهایی که من گفتم ابرومند هستن.کاری که شما میگی احتمالا همونه که یکی را میگفتن با موتور پشت ماشینش حرکت کنه که پلاک زوج و فردش معلوم نشه.که کاره کاذب هستش.خب دیدی کار هست.الان جواب سوالتو گرفتی؟چه نتیجه ای میخاستی بگیری!خودت نمیدونستی اینارو؟!

به دل نشستن با نیمه گمشده بودن فرق می کنه. ضرورتا هرکس که به دل انسان نشست که نیمه گمشده انسان نیست.اصلا نیمه گمشده مفهومی چرت است. ما قرار نیست نیمه گمشده ای داشته باشیم که ما را تکمیل کند.

عنوان:چرا هیچ کس به دل من نمی نشیند تا با او ازدواج کنم؟

سوال:
گاهی اوقات پیش می آید که فردی به خواستگاری چند نفر می رود و یا اینکه چندین نفر به خواستگاریش می آیند؛ اما هیچ کدام از این ها به دل او نمی نشینند. در اغلب موارد هم طرف مورد خوبی است و مشکل خاصی ندارد؛ ولی این احساس عدم علاقه و پسند همچنان ادامه پیدا می کند. حال سوال من این است که اولا علت این مسئله چیست و ثانیا این افراد باید چه کنند تا بتوانند با فرد مورد علاقه خود ازدواج کنند؟ آیا ازدواج بدون وجود علاقه و پسند کار درستی است؟

پاسخ:

ازدواج بدون وجود علاقه
برای یک ازدواج موفق علاوه بر اینکه نیاز است طرفین از لحاظ های مختلف با هم تناسب داشته باشند، لازم و ضروری است که علاقه و پسند حداقلی هم وجود داشته باشد؛ یعنی احساس فرد نسبت به طرف در حدی باشد که بتواند طرف را به عنوان همسر آینده اش بپذیرد. همین مقدار برای شروع کافی است و بعدا به مرور بیشتر خواهد شد. اما اگر همین مقدار هم وجود نداشته باشد، ممکن است در آینده علاقه ای ایجاد نشود و زندگی با مشکل مواجه شود.

علت به دل ننشستن طرف با وجود داشتن شرایط مناسب چیست؟
در پسند قلبی اینطور نیست که همیشه علت قابل مشاهده ای وجود داشته باشد. انسان یک موجود پیچیده است و در اثر سیر تربیتی و رشدی که طی می کند، افکار و عقاید و امیالش شکل خاصی به خود می گیرند که همین مسئله می تواند میل و رغبت او به شخص یا کار یا شی خاصی را جلب کرده و یا نسبت به چیزی حالت انزجار داشته باشد. مثلا کسی که از ترشیجات بدش می آید یا به شیرینیجات علاقه دارد یا به رنگی خاصی علاقه دارد و از رنگ خاصی بدش می آید به علت مکانسیم جسمی و روحی و روانی فرد است که بخشی از آن در اختیار خودش نبوده و الان هم نمی تواند نسبت به تغییر آن کاری انجام دهد و یا اگر بتواند هم خیلی سخت است. لذا بخشی از پسند و عدم پسند فرد نسبت به یک فرد خاص ناشناخته است و یا اگر هم شناخته باشد تغییرش سخت خواهد بود و به خاطر همین چاره ای جز پذیرش نظر این میل وجود ندارد؛ چون اگر بخواهیم مخالف آن عمل کنیم؛ یعنی با کسی ازدواج کنیم که به او هیچ علاقه ای نداریم، در آینده با مشکل مواجه می شویم و اگر هم بخواهیم در مقابل میل خود بایستیم و به زور او را وادار به پذیرش چیزی بکنیم با مشکلات و سختی هایی مواجه خواهیم شد و حتی ممکن است موفق هم نشویم.
اما در کنار مسئله، عللی هم وجود دارد که در اختیار خود فرد است و همین ها باعث می شود که ما نسبت به فردی یا چیزی تمایل داشته باشیم و نسبت به فرد یا چیز دیگر این تمایل در ما نباشد. این موارد را باید شناخت و با مدیریت درست آن ها را ساماندهی کرد تا برای ما مشکلی ایجاد نکنند که در ادامه به چند مورد آن اشاره می کنیم:

1-چشم چرانی و نگاه حرام به جنس مخالف: چشم چرانی یکی از این موارد است که باعث می شود فرد در حین ازدواج با مشکلِ عدم پسند قلبی مواجه شود. او چون چهرها و صورت های زیادی را دیده (به خصوص برای آقایان) در هنگام انتخاب فرد مورد نظر را با هزاران تصویری که در ذهن دارد مقایسه کرده و همین باعث سردرگمی او برای انتخابش می شود. حتی چنین شخصی بعد از ازدواج هم گرفتار همین مشکل خواهد بود؛ چون این مقایسه ادامه پیدا می کند و همیشه فکر می کند این شخص آن فردی نبود که باید انتخاب می کرد و ... . اما اگر صورت هایی که در ذهن او از جنس مخالف وجود دارد محدود باشد دیگر این مشکلات نه قبل از ازدواج و نه بعد از ازدواج وجود نخواهد داشت.
2-ارتباط با جنس مخالف: مکانیسم تاثیر گذاری این مسئله هم تا حدودی مثل نگاه حرام است؛ اما با تاثیرگذاری بیشتر. چون وقتی طرف تجربه رابطه داشته باشد، علاوه بر اینکه ظاهر را مقایسه می کند، تمام اخلاق و رفتار و کردار را هم مقایسه می کند و این باعث می شود که در انتخاب خود با مشکل مواجه شود و بعد از ازدواج هم این مشکل دست از سر او بر ندارد. نکته اساسی در این مسئله این است که مقایسه های چنین فردی همگی ناشی از یک فضای غیر واقعی است؛ به این معنا که در رابطه دوستی دختر و پسر، طرفین تابع واقعیت نیستند و بی حد و حصر به همدیگر ابراز علاقه می کنند؛ در حالی که در ارتباطات واقع گرایانۀ زناشویی، طرفین تابع واقعیات هستند؛ یعنی تا زمانی به طرف عشق می ورزند که طرف صلاحیت عشق ورزیدن داشته باشد. برای همین کسی که تجربه دوستی دارد در زندگی واقعی با توهم کم محبتی و محبت بی دلیل مواجه است و فکر می کند طرفش باید در هر شرایطی به او محبت کند!
3-ایده آل گرایی در ملاک های انتخاب: گاهی اوقات ملاک های فرد، ایده آل گرایانه و رویایی است و این باعث می شود که طرف به دلش نشیند؛ چون زمانی کسی به دل ما می شیند که با امیال و خواسته های درونی ما مطابقت داشته باشد. وقتی خواسته ها ما غیر واقعی باشد، طبیعی است که در خارج کسی که با آن خواسته های تطابق داشته باشد پیدا نخواهد شد و همین باعث عدم علاقه ما به هیچ فردی است. قبل از هر چیزی ما باید این مسئله را با خود حل کنیم که هیچ وقت دو نفر صد در صد مثل هم نمی شوند؛ یعنی نباید دنبال کسی باشیم که صد در صد مثل ما باشد؛ چون چنین شخصی پیدا نمی شود. حتی نباید دنبال کسی بود که هیچ عیب و نقصی نداشته باشد؛ چون معمولا افراد در کنار خوبی هایی که دارند نقص هایی هم خواهند داشت و این اجتناب ناپذیر است. لذا باید واقع نگر بود.
4-ایده آل گرایی در رسیدن به شرایط بهتر: ایده آل گرایی گاهی در معیارهای انتخاب همسر است و گاهی فراتر از آن؛ یعنی فرد کلا در زندگی خود فردی ایده آل گراست و این نگاه در مسئله ازدواج او هم رسوخ کرده و فکر می کند زمانی باید ازدواج که بهترین شرایط را داشته باشد؛ در حالی که نمی داند بهتر شدن شرایط نسبی است؛ یعنی هر چه می گذرد شرایط شما بهتر می شود و زمانی نیست که بگوییم اینجا دیگر شرایط ما از هر زمانی بهتر است. چنین شخصی گرفتار تسلسل می شود و به امید رسیدن به بهترین شرایط عمر خود را تباه می کند. بعلاوه اینکه او نمی داند وقتی متاهل باشد سرعت او در رسیدن به شرایطِ بهتر چندین برابرِ زمانی است که مجرد است! همین مسئله در بحث ادامه تحصیل هم وجود دارد (به خصوص در خانم ها). بعضی ها فکر می کنند موفقیت آنها تنها در گرو تحصیل و گذشتن از هر چیز دیگری است و همین مانعی برای ازدواج به موقع آنهاست.
5-تصور اشتباه در مورد عشق و علاقه اولیه: گاهی اوقات طرف چنین ذهنیتی دارد که من باید با کسی ازدواج کنم که کشته مرده او باشم و او هم دیوانه من باشد و در غیر این صورت من خوشبخت نخواهم بود. همین تصور موجب تاخیر ازدواج او می شود؛ در حالی که نمی داند شروع زندگی با چنین عشقی نه تنها مفید نیست و فرد را به خوشبختی نمی رساند؛ بلکه در شرایطی منجر به شکست بعد از چند سال زندگی مشترک می شود. زمانی عشق و علاقه منجر به زندگی موفق می شود که تدریجی و مستمر باشد؛ نه دفعی و غیر مستمر.
6-اشتباه در شناخت افراد: گاهی اوقات علت اینکه علاقه ای نسبت به خواستگار یا فردی که به خواستگاری او می رویم ایجاد نمی شود این است که نتوانسته ایم طرف را به درستی بشناسیم و یا حتی در شناخت خود دچار اشتباه می شویم؛ در حالی که اگر در راه درست او را به بشناسیم مشکل عدم علاقه هم حل خواهد شد.
7-داشتن خصوصیات ناپسند مثل غرور: گاهی اوقات عدم علاقه ناشی از برخی خصوصیات ناپسند مثل غرور و تکبر در شخص است. کسی که غرور دارد فکر می کند تافته جدابافته است. با وجود چنین نگاهی طبیعی است که هر کسی به دل او نمی نشیند.
8- ...

نتیجه:
گاهی اوقات عدم پسند طرف به خاطر علل ناشناخته شخصیتی است که در این صورت باید تابع آن بود؛ اما در بسیاری موارد علت آن نتیجه افکار و اعمال اختیاری خود ماست که پرداختن به همه آنها در این مقال نمی گنجد. چشم چرانی و نگاه حرام به جنس مخالف؛ ارتباط با جنس مخالف؛ ایده آل گرایی در ملاک های انتخاب؛ ایده آل گرایی در رسیدن به شرایط بهتر؛ تصور اشتباه در مورد عشق و علاقه اولیه؛ اشتباه در شناخت افراد؛ داشتن خصوصیات ناپسند مثل غرور؛ دیدن عکس و فیلم مستهجن؛ تجربه های تلخ گذشته مثل شکست عشقی؛ اختلالات شخصیت و ... از این موارد اند. لذا بهترین کار این است که اگر کسی گرفتار چنین مشکلی شد حضورا به یک مشاور مراجعه کند تا بتواند ریشه مسئله را پیدا کرده و آن را حل کند.(1)

(1) سایت انجمن گفتگوی دینی، انجمن مشاوره، کارشناس: امین، تاریخ: 1395/01/21

موضوع قفل شده است