جمع بندی نیت یا نتیجه!؟

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نیت یا نتیجه!؟

سلام
بارها شنیدیم که در اعمال ما، نیت برتر از عمله! حالا سوالی که برام پیش اومده اینه که نیت میتونه نتیجه رو توجیه کنه!؟
بعضی اوقات با نیت خوب کاری انجام میشه که نتیجه ش به خیلیا ضرر میرسونه! گاهی هم برعکس، با نیت بد، کاری صورت میگیره که تا مدتهای زیاد باعث سود بقیه میشه!
سوال اصلیم اینه که آیا نیت خوب و نتیجه زیانبار[ برای دیگران] بهتره، یا نیت بد و نتیجه سودآور[ برای دیگران]!!؟؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سینا

نیت در واقع همان قصد و اراده ی باطنی می باشد که انسان با مد نظر گرفتن آن به سمت انجام امری و یا ترک آن امر، تهییج و تشویق می شود.آنچه که در نیت وجود دارد هدفمندی فعل می باشد در واقع شخصی که عملی را به نیتی انجام می دهد برای فعلش، تعیین جهت می کند.
در آموزه های اسلام ارزش عمل را دو چیز مشخص می کند یکی حسن فعلی و دیگری حسن فاعلی.پس می توان گفت عملی مورد رضایت خداست که هم اصل عمل عملی درست و نیکو باشد و هم نیت و انگیزه ی فاعل آن.

بنابراین چنانچه عمل انسان این دو ویژگی ویا یکی از آنها را نداشته باشد مورد قبول واقع نمی شود. و عمل ارزشی محسوب نمی شود.
نکته ی مهم دیگر این است که انسان باید برای انجام هر فعل تمام شرایط را مد نظر بگیرد به عنوان مثال گاهی انسان نیتش خیر است و مثلا قصد کمک رساندن به دیگران را دارد در اینجا نیت خوب است اما چنانچه این شخص مثلا بخواهد از طریق دزدی به دیگران کمک کند با وجود نیت خیر داشتن موجبات ضرر دیگران را فراهم آورده است لذا در این حالت این عمل از ویژگی حسن فاعلی برخوردار است اما در عین حال حسن فعلی ندارد چرا که اصل عمل(دزدی) مورد پذیرش نیست.
گاهی نیز شخص عمل خیری را انجام می دهد و انفاق می کند در این حالت حسن فعلی مشهود است چرا که انفاق امری پسندیده است اما نیت شخص ریا ونشان دادن عمل به مردم است در این حالت عمل شخص هیچ ارزشی ندارد و مورد قبول خداوند واقع نمی شود چرا که اخلاص شرط پذیرش عمل است.

بنابراین ما موظفیم عمل خود را از حیث دارا بودن این دو ویژگی(حسن فعلی و حسن فاعلی )محفوظ نماییم و نتیجه ی این عمل را به خداوند بسپاریم.انچه که به ان دستور داده شده ایم صرف نیت داشتن نیست بلکه حسن نیت و نیت الهی داشتن مد نظر اسلام است حال نتیجه ی نیت الهی قطعا نیک خواهد بود هر چند ممکن است در ظاهر موجبات متضرر شدن برخی را فراهم نماید اما مهم برای ما ،انجام وظیفه است.

سینا;661467 نوشت:
در آموزه های اسلام ارزش عمل را دو چیز مشخص می کند یکی حسن فعلی و دیگری حسن فاعلی.پس می توان گفت عملی مورد رضایت خداست که هم اصل عمل عملی درست و نیکو باشد و هم نیت و انگیزه ی فاعل آن.

سوالم از این جهته که پیامبر فرمودن: نیت مومن برتر از عمل اوست!

سینا;661467 نوشت:
نکته ی مهم دیگر این است که انسان باید برای انجام هر فعل تمام شرایط را مد نظر بگیرد به عنوان مثال گاهی انسان نیتش خیر است و مثلا قصد کمک رساندن به دیگران را دارد در اینجا نیت خوب است اما چنانچه این شخص مثلا بخواهد از طریق دزدی به دیگران کمک کند با وجود نیت خیر داشتن موجبات ضرر دیگران را فراهم آورده است لذا در این حالت این عمل از ویژگی حسن فاعلی برخوردار است اما در عین حال حسن فعلی ندارد چرا که اصل عمل(دزدی) مورد پذیرش نیست.

حتی اگه فقط از یک ظالم و یا یک دزد دیگه بدزده (که ظلم و دزدیش اشکاره) ؟ ( مثلا مثل رابین هود انگلیسی ها منظورمه)

Masood11;660884 نوشت:
سلام
بارها شنیدیم که در اعمال ما، نیت برتر از عمله! حالا سوالی که برام پیش اومده اینه که نیت میتونه نتیجه رو توجیه کنه!؟
بعضی اوقات با نیت خوب کاری انجام میشه که نتیجه ش به خیلیا ضرر میرسونه! گاهی هم برعکس، با نیت بد، کاری صورت میگیره که تا مدتهای زیاد باعث سود بقیه میشه!
سوال اصلیم اینه که آیا نیت خوب و نتیجه زیانبار[ برای دیگران] بهتره، یا نیت بد و نتیجه سودآور[ برای دیگران]!!؟؟

اول باید این رو درنظر گرفت که نیت خوب نتیجه خوب را نیز فرض کرده است، ولی اینکه چند درصد محقق شود دست خداست!
نیت بد هم که کلا باطل است و اگر نتیجه خوبی هم حاصل شود دست خدا بوده و چیزی به صاحب نیت نمیرساند و او گناه خودش رو دارد (مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین)

من دیدم شما مثال رابین هود رو برای مورد دوم زده اید. اولا باید درنظر گرفت نیت رابین هودی مخلوطی از نیت خوب و بد است. او میخواهد با دزدی(نیت بد) به مردم کمک کند(نیت خوب). ثانیا باید توجه کنید که نباید فقط نتیجه مقطعی و سطحی رو درنظر گرفت! جامعه رابین هودی مردمی ظلم پذیر و نتیجتا حکومت هایی فاسد و زورگو پدید می آورد. ارزش های انسانی را در جامعه به مرور نابود و مردم را تبل و چشم به دست عده ای دزد و راهزن میکند. ناخواسته دزدی و راهزنی را تشویق و نا امنی به بار می آورد. و خیلی آسیب های دیگه که میشه پیدا کرد.
اینکار دفع بد به بدتر میشود و در درازمدت آثار بدتر آن نمایان میشود!
اگر در جایی شخصی به نیت بد کاری کرده و نتیجه خوبی داده تنها دخالت خدا در امور بوده که این نتیجه رو رقم زده و اونم بسته به شرایط خاص اون مصداق داره و اصلا نمیشه تعمیم داد چون مثال های نقضش بسیار بسیار بسیار بیشتر و فرضیه شما در حد استثنا هستش.

rezaee;661653 نوشت:
اول باید این رو درنظر گرفت که نیت خوب نتیجه خوب را نیز فرض کرده است، ولی اینکه چند درصد محقق شود دست خداست!
نیت بد هم که کلا باطل است و اگر نتیجه خوبی هم حاصل شود دست خدا بوده و چیزی به صاحب نیت نمیرساند و او گناه خودش رو دارد (مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین)

من دیدم شما مثال رابین هود رو برای مورد دوم زده اید. اولا باید درنظر گرفت نیت رابین هودی مخلوطی از نیت خوب و بد است. او میخواهد با دزدی(نیت بد) به مردم کمک کند(نیت خوب). ثانیا باید توجه کنید که نباید فقط نتیجه مقطعی و سطحی رو درنظر گرفت! جامعه رابین هودی مردمی ظلم پذیر و نتیجتا حکومت هایی فاسد و زورگو پدید می آورد. ارزش های انسانی را در جامعه به مرور نابود و مردم را تبل و چشم به دست عده ای دزد و راهزن میکند. ناخواسته دزدی و راهزنی را تشویق و نا امنی به بار می آورد. و خیلی آسیب های دیگه که میشه پیدا کرد.
اینکار دفع بد به بدتر میشود و در درازمدت آثار بدتر آن نمایان میشود!
اگر در جایی شخصی به نیت بد کاری کرده و نتیجه خوبی داده تنها دخالت خدا در امور بوده که این نتیجه رو رقم زده و اونم بسته به شرایط خاص اون مصداق داره و اصلا نمیشه تعمیم داد چون مثال های نقضش بسیار بسیار بسیار بیشتر و فرضیه شما در حد استثنا هستش.

مثال رابین هود که از یکی دیگه از دوستان بود!
چیزی که مد نظر منه بیشتر به این داستان میخوره:
[SPOILER]

[=times new roman]شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هر کس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمی‌داشت و از خانه بیرون می‌زد برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمی‌گشت به خانه خودش، که آنرا هم دزد زده بود. به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند. چون هر کس از دیگری می‌دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی می‌دزدید. داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت می‌گرفت، هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده‌ها. دولت هم به سهم خود سعی می‌کرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را می‌کردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن بالا بکشند. به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری می‌شد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده.

[=times new roman]روزی مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد. شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که می‌خورد، سیگاری دود می‌کرد و شروع می‌کرد به خواندن رمان. دزدها می‌آمدند و چراغ خانه را که روشن می‌دیدند راهشان را کج می‌کردند و می‌رفتند. اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود. هر شب که در خانه می‌ماند، معنیش این بود که خانواده‌ای سر بی‌شام زمین می‌گذارد و روز بعد هم چیزی برای خوردن ندارد.

[=times new roman]بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن می‌توانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون می‌زد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمی‌گشت ولی دست به دزدی نمی‌زد. آخر او فردی بود درستکار و اهل اینکارها نبود. می‌رفت روی پل شهر می‌ایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه می‌کرد و بعد به خانه برمی‌گشت و می‌دید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است.

[=times new roman]در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندار خود را از دست داد. چیزی برای خوردن نداشت و خانه‌اش هم که لخت شده بود. ولی مشکل این نبود. چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه از این قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود! او اجازه داده بود دار و ندارش را بدزدند بی آنکه خودش دست به مال کسی دراز کند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانه دیگری، وقتی صبح به خانه خودش وارد می‌شد، می‌دید خانه و اموالش دست نخورده است. خانه ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد می‌زد.

[=times new roman]به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را دزد نمی‌زد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم می‌زدند و برعکس، کسانی که دفعات بیشتری به خانه مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هر چیز به درد نخوری خالی شده بود) دستبرد می‌زدند، دست خالی به خانه برمی‌گشتند و وضعشان روز به روز بدتر می‌شد و خود را فقیرتر می‌یافتند.

[=times new roman]به این ترتیب، آن عده‌ای که موقعیت مالی‌شان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار، این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیت آشفته شهر را آشفته‌تر می‌کرد چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر می‌شدند. به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوجه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته می‌کشد و به این فکر افتادند که به عده ای از این فقیرها پول بدهند که شبها به جای آنان هم بروند دزدی. قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانتهای هر طرف را هم مشخص کردند. آنها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی می‌کردند سر هم کلاه بگذارند و هر کدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا می‌کشید.

[=times new roman]اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست، آنها که پولدارتر بودند، ثروتمندتر و تهیدست‌ها عموماً فقیرتر می‌شدند. عده‌ای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان دزدی کند. ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از دزدی می‌کشیدند، فقیر می‌شدند چون فقیرها در هر حال از آنها می‌دزدیدند. فکری به خاطرشان رسید. فقیرترین آدم‌ها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند، اداره پلیس برپا شد و زندان‌ها ساخته شد. به این ترتیب، چند سالی از آمدن مرد درستکار به شهر نگذشته بود که مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمی‌آوردند. صحبتها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود. اما در واقع هنوز همه دزد بودند. تنها فرد درستکار، همان مرد اولی بود که ما نفهمیدیم برای چه به آن شهر آمد و کمی بعد هم از گرسنگی مرد.

[/SPOILER]

دوست عزیز داستان شما صرف نظر از هرجنبه ای، منطقا اشتباهه! مثل این عکسهایی که برای خطای دید رسم میکنند! حتی داستان از این ظرابفت هم برخوردار نیست و غلط های مشخصی دارد که فکر نمیکنم بحث کردن در موردش فایده ای هم داشته باشه!

اما از آنجایی که پاراگراف اول و آخر شبهات هایی به جامعه امروز ما داره، و احتمالا منظور شما اینه که پلیس هم عامل شاه دزدهاست که قراره ازشون حمایت کنه، و یک عمل با نیت بد ولی با نتیجه خوب هستش، بازم داره سفسطه میشه! توی هر علمی برای حل مسئله آن رو میشکنند به قطعات کوچک و ساده و از حل اجزاء به جواب کل میرسند.

اگر شما میگید نیت تاسیس اداره پلیس بد بوده این اشتباهه! چون بر خلاف داستان شما نیت تاسیس پلیس حفاظت از ثروتمندان نبوده و بلکه حفاظت از همه آحاد جامعه بوده! پس این نیت خیر است و بد نیست.... برای همینه که میگم داستان شما مشکلات مختلفی داره و داره مغلطه میکنه(اگر این واژه رو درست به کار برده باشم!)

اگر همه مسائل رو با هم قاطی نکنید و موضوعات رو بیخودی پیچیده نکنید جواب ها کاملا مشخص میشه .... مصداق امروزی حرف شمارو میشه مثلا سازمان ملل فرض کرد و در موردش بحث کرد ولی بازم بحث کاملا روشنه و اصلا پیچیدگی خاصی نداره. شاید یکسری ابرقدرت سازمان ملل تاسیس کردن که مدیریتشون بر جهان رو تثبیت و تسهیل کنن(نیت بد) و خب میبینیم با همین نیت بد باعث شدن این سازمان عملا کارایی مثبتی در دفاع از مظلومان نداره و ظلم ظالمان رو قانونی جلوه میده (نتیجه بد).

شاید یک مثالی هم بشه آورد که سازمان ملل فرضا داره برای جلوگیری از آلودگی محیط زیست تلاش میکنه(نتیجه خوب) ولی خب همینم پشتش یک آدم دلسوز بوده که از آینده زمین ترسیده و به بقیه هم اطلاع داده و به زور حداقل قانون در این زمینه میگذاره(نیت خوب)...هرچند میبینید اکثرا توسط همون ابر قدرتها این قوانین نقض میشه و یا اصلا عمل نمیشه! و ............

بذارید یک مثال بزنم شاید به بحث مربوط تر باشه و قضیه رو روشن کنه

یک فردی تصمیم میگیره مسجد بسازه(نیت یک عمل خوب) ولی نیت اون فرد اینه که مسجد بسازه که توی محله معروف بشه(نیت فردی بد). یعنی فرد عامل نیتش بد هست(ریاکاری) ولی عمل مورد نظر کار خوبی هست(ساخت مسجد). حالا نتیجه ممکنه بد بشه یا خوب(این دیگه دست خداست و بستگی به خیلی عوامل دیگه داره).
ولی چیزی که مشخصه سازنده مسجد ثوابی نمیبره یا اگر ببره در مقابل ثواب اصلی که از دست میده(با ریاکاری) اصلا قابل قیاس نیستش!

ولی مهم اینه که عمل بد انجام نشده. و توی اسلام نیت خیر حتی اگر عملی نشه ثواب داره ولی نیت بد گناه نداره(تا زمانی که عملی واقع نشده)

سلام
مسعود جان داستان شما, کارکتر ادم مثبته اصلا نیت نداره که!

Masood11;661564 نوشت:
سوالم از این جهته که پیامبر فرمودن: نیت مومن برتر از عمل اوست!

همانطور که اشاره کردید در روایت آمده است که نیت مومن برتر از عملش می باشد .می توان گفت برتری نیت نسبت به عمل هم از حیث کمیت است و هم از حیث کیفیت چرا که در عمل انسان ، محدودیت وجود دارد و انسان وقتی می خواهد کار نیکی را انجام دهد قطعا محدودیتهای زمانی و مکانی و همچنین شرایط مختلف باعث می شود که انسان در انجام عمل دستش به هر شکل که می خواهد باز نباشد این در حالی است که هیچ یک از این محدودیتها در نیت وجود ندارد .

به عنوان مثال شما نیت خیری دارید و گاه در دل خود این آرزو را می پرورانید که به همه ی نیازمندان کمک کنید هرچند در عمل چنین توانایی برای شما نیست اما در نیت شما محدودیت وجود ندارد لذا می گویند نیت مومن از عملش برتر است.

از طرفی عمل انسان دارای آفت است و انسان ممکن است با ریا و غرور عمل نیک خود را از دست بدهد در حالی که نیت انسان مومن از این آفتها محفوظ می باشد.بنابراین عمل نیازمند حفظ است و حفظش دشوار اما نیت مومن که نیتی خیر است دیگر این آفتها را نخواهد داشت.

« عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي سَمِعْتُكَ تَقُولُ نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ فَكَيْفَ تَكُونُ النِّيَّةُ خَيْراً مِنَ الْعَمَلِ قَالَ لِأَنَّ الْعَمَلَ رُبَّمَا كَانَ رِيَاءً لِلْمَخْلُوقِينَ وَ النِّيَّةُ خَالِصَةٌ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ف فَيُعْطِي عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى‏ النِّيَّةِ مَا لَا يُعْطِي عَلَى الْعَمَل»

زید شحام می گوید به امام صادق عرض کردم من از شما شنیدم که فرمودید نیت مومن بهتر از عملش می باشد چگونه نیت بهتر از عمل می تواند باشد؟ حضرت فرمودند زیرا گاهی عمل ریائا می باشد اما در نیت ریائی در کار نیست لذا خداوند بر نیت خالص پاداشی عطا می کند که به عمل همراه با ریاء عطا نمی کند.(1)

به هر جهت در نیت گستردگی وجود دارد هم از جهت زمان و هم از جهت مکان . گاهی انسان در بیماری و ضعف است و قدرت عمل ندارد اما در همان حالت می تواند نیت خیر داشته باشد.حتی ممکن است گاهی مرگ فرصت عمل را از انسان بگیرد اما در عین حال به واسطه ی نیت خیر ثواب و اجر شامل حال انسان می شود.

« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ»
حضرت رسول فرمودند نیت مومن بهتر از عملش می باشد و نیت کافر بدتر از عملش می باشد و عمل هر کسی منشأش نیتش می باشد یعنی حرکت انسان نوعا بر طبق نیت می باشد.(2)

نکته ی قابل توجه دیگر در این روایت این است که نیت مومن برگرفته از ایمانش می باشد در واقع چون ریشه ی هر عمل خیری به نیت و ریشه ی نیت نیز در ایمان نهفته است بنابراین عمل فرع بر ایمان است وقتی انسان ایمان قوی داشته باشد نیت خیر می کند و بعد از آن وارد عمل می شود لذا می توان گفت عمل ثمره و میوه ی نیت است پس نیت ارزش بیشتری دارد چون نیت خوب میوه ی خوب به بار می آورد.اگر ایمان نبود مومن کار خوب انجام نمی داد. در واقع عامل اصلی عمل همان نیت است لذا نیت ارزش بیشتری از خود عمل دارد.اگر انسان نیت پاکی داشته باشد عملش همراه خیر و برکت خواهد بود و اگر نیت او صادقانه نباشد عملش زشت و قبیح خواهد بود هر چند در ظاهر، زشتی عمل مشخص نباشد. کسی که نیت عمل خیر دارد قطعا نیت خیر او برگرفته از قلبی پاک است که در اثر مبارزه با هوای نفس برایش پدید امده به همین دلیل چنین نیتی ارزش زیادی دارد.در واقع نیت خوب حکایت از باطن و ضمیر خوب دارد.


1 الكافي ج : 2 ص : 84
2 وسائل ج 1 ص 53 باب 6 ح 15

روح سبز;661611 نوشت:

حتی اگه فقط از یک ظالم و یا یک دزد دیگه بدزده (که ظلم و دزدیش اشکاره) ؟ ( مثلا مثل رابین هود انگلیسی ها منظورمه)

میزان ارزشمندی نیت به میزان خلوص آن بر می گردد هرچقدر خلوص بیشتر باشد عمل ارزشمند تر خواهد بود البته در آموزه های اسلام برای انجام عمل شرایط و ضوابطی وجود دارد بنابراین هر کس از هر طریق دلخواه خود نمی تواند عمل خیر انجام دهد حتی اگر شخص نیتش صادق است باید مطابق نقشه حرکت نماید تا به مقصد برسد.

بنابراین وقتی می گوییم دزدی بد است و حرام است و تجاوز به حقوق دیگران است فرقی نمی کند که دزدی از مسلمان باشد یا غیر مسلمان و یا از ظالم باشد یا مظلوم. لذا برای احقاق حق مظلوم باید از روش درست بهره برد و به همین دلیل می گوییم هدف وسیله را توجیه نمی کند.

از طرفی برخی از افراد در ظاهر نیتشان کمک به دیگران است اما در عین حال یا از روش نادرست وارد عمل می شوند و یا برای کسب قدرت ، شهرت، و منفعت به دیگران کمک می کنند در این شرایط نیز عمل افراد خلوص نداشته و مورد پذیرش نخواهد بود.

لذا هم به نیت خالص نیازمندیم و هم به نقشه ی صحیح راه و منطبق بر آموزه های اسلام برای عملی کردن نیت خوب.

rezaee;661731 نوشت:
دوست عزیز داستان شما صرف نظر از هرجنبه ای، منطقا اشتباهه! مثل این عکسهایی که برای خطای دید رسم میکنند! حتی داستان از این ظرابفت هم برخوردار نیست و غلط های مشخصی دارد که فکر نمیکنم بحث کردن در موردش فایده ای هم داشته باشه!

اما از آنجایی که پاراگراف اول و آخر شبهات هایی به جامعه امروز ما داره، و احتمالا منظور شما اینه که پلیس هم عامل شاه دزدهاست که قراره ازشون حمایت کنه، و یک عمل با نیت بد ولی با نتیجه خوب هستش، بازم داره سفسطه میشه! توی هر علمی برای حل مسئله آن رو میشکنند به قطعات کوچک و ساده و از حل اجزاء به جواب کل میرسند.

اگر شما میگید نیت تاسیس اداره پلیس بد بوده این اشتباهه! چون بر خلاف داستان شما نیت تاسیس پلیس حفاظت از ثروتمندان نبوده و بلکه حفاظت از همه آحاد جامعه بوده! پس این نیت خیر است و بد نیست.... برای همینه که میگم داستان شما مشکلات مختلفی داره و داره مغلطه میکنه(اگر این واژه رو درست به کار برده باشم!)

اگر همه مسائل رو با هم قاطی نکنید و موضوعات رو بیخودی پیچیده نکنید جواب ها کاملا مشخص میشه .... مصداق امروزی حرف شمارو میشه مثلا سازمان ملل فرض کرد و در موردش بحث کرد ولی بازم بحث کاملا روشنه و اصلا پیچیدگی خاصی نداره. شاید یکسری ابرقدرت سازمان ملل تاسیس کردن که مدیریتشون بر جهان رو تثبیت و تسهیل کنن(نیت بد) و خب میبینیم با همین نیت بد باعث شدن این سازمان عملا کارایی مثبتی در دفاع از مظلومان نداره و ظلم ظالمان رو قانونی جلوه میده (نتیجه بد).

شاید یک مثالی هم بشه آورد که سازمان ملل فرضا داره برای جلوگیری از آلودگی محیط زیست تلاش میکنه(نتیجه خوب) ولی خب همینم پشتش یک آدم دلسوز بوده که از آینده زمین ترسیده و به بقیه هم اطلاع داده و به زور حداقل قانون در این زمینه میگذاره(نیت خوب)...هرچند میبینید اکثرا توسط همون ابر قدرتها این قوانین نقض میشه و یا اصلا عمل نمیشه! و ............

گفتم که! چیزی که مد نظرمه با محتوای داستان تا حدودی همخونی داره! نه اینکه کاملا یکیه!
مثلا در جنگ روستایی(یا شاید بگم منطقه ی بزرگی مثل کشور بهتر باشه!!) قتل عام میشه! روستا متروکه میشه و پوشش گیاهی منطقه زیاد میشه! نهایتش به جنگل انبوهی تبدیل میشه! این اتفاق تاثیر زیادی رو اکوسیستم میزاره و...! نهایتش این میشه که با نیت قتل عام افراد منطقه، کمک زیادی به هوای پاک و آینده جامعه شده!! این بعنوان یه مثال معمولی بود! متاسفانه مثال بهتر به ذهنم نمیرسه!
مثال شما هم اگه فرضا نیتش فقط رضای خدا باشه و بخاطر ساختن مسجد، چنتا کارگرا تلف بشن، منظور منو میرسونه!!

روح سبز;661759 نوشت:
سلام
مسعود جان داستان شما, کارکتر ادم مثبته اصلا نیت نداره که!

چرا! نیتش اینه که گناه(دزدی) انجام نده!

Masood11;662183 نوشت:
گفتم که! چیزی که مد نظرمه با محتوای داستان تا حدودی همخونی داره! نه اینکه کاملا یکیه!
مثلا در جنگ روستایی(یا شاید بگم منطقه ی بزرگی مثل کشور بهتر باشه!!) قتل عام میشه! روستا متروکه میشه و پوشش گیاهی منطقه زیاد میشه! نهایتش به جنگل انبوهی تبدیل میشه! این اتفاق تاثیر زیادی رو اکوسیستم میزاره و...! نهایتش این میشه که با نیت قتل عام افراد منطقه، کمک زیادی به هوای پاک و آینده جامعه شده!! این بعنوان یه مثال معمولی بود! متاسفانه مثال بهتر به ذهنم نمیرسه!
مثال شما هم اگه فرضا نیتش فقط رضای خدا باشه و بخاطر ساختن مسجد، چنتا کارگرا تلف بشن، منظور منو میرسونه!!

مثال شما بازم ایراد داره ولی اصلا فرض کنیم یکفرد بیاد و آب یک روستارو مسموم کنه تا اهالی بخورند و بمیرند و بعد اموالشون رو سرقت کنه! و این اتفاق رخ بده و بعدشم اینقدر موقعیت روستا به درد نخور باشه که بعد مرگ اهالی متروکه بشه و به قول شما بعد چندین سال تبدیل به جنگل بشه! و به قول شما به نفع بشریت بشه!
ولی شما از کجا میدونید انسانهای آن روستا به اندازه یک جنگل به مساحت اون روستا(که خیلی بزرگ و اثر گذار نیست) تاثیر مثبت بر جهان نداشته و نمیداشته اند؟ شاید فقط یک بچه از آن روستا رشته محیط زیست میخواند و نه تنها از نابودی هکتارها جنگل که روزانه در جهان رخ میده جلوگیری میکرد بلکه خودش مردم رو تشویق به توسعه جنگل و کویر زدایی و ....... میکرد! و هزارتا مثال اینطوری دیگه!

ما نمیتونیم صرفا از روی ظاهر به سطحی ترین شکل نتیجه گیری کنیم! درحالیکه اتفاقات چندین بعد دارند و یک سلسله نتایج که خیلی هاش اصلا برای ما مشهود نیست! در مورد کارگرها هم اولا ایشان عجلشان رسیده بوده و در هر موقعیت دیگه بودن آنروز میمردند و ثانیا شاید اگر نمیمردند بعدا یک شری را رقم میزدند و باعث مرگ آدمهای بیشتری میشدند و .......!

در روایتی با این مضمون داریم حضرت غلی در جنگ ها برخی افراد رو خیلی شدید ضربت میزدند که سریع میمردند ولی برخی رو فقط طوری میزدند که مجروح بشند. از ایشون سوال کردن که چرا اینکارو میکنید؟ و جواب دادن من میبینم توی نسل اینها شیعیان یا افراد خوبی به وجود میان و خدمتهای خوبی میکنند!! یعنی واقعا نمیشه به همین راحتی در مورد جهان اظهار نظر کرد و نتیجه گرفت!

Masood11;662183 نوشت:
چرا! نیتش اینه که گناه(دزدی) انجام نده!
q2

سلام
نه دادش من این کارکتر کاملا بی بخاره! هیچ نینی چه خوب چه بد نداشته .شاید هم بلد نبوده دزدی کنه! خخخخخخخ:Khandidan!:

rezaee;662203 نوشت:
مثال شما بازم ایراد داره ولی اصلا فرض کنیم یکفرد بیاد و آب یک روستارو مسموم کنه تا اهالی بخورند و بمیرند و بعد اموالشون رو سرقت کنه! و این اتفاق رخ بده و بعدشم اینقدر موقعیت روستا به درد نخور باشه که بعد مرگ اهالی متروکه بشه و به قول شما بعد چندین سال تبدیل به جنگل بشه! و به قول شما به نفع بشریت بشه!
ولی شما از کجا میدونید انسانهای آن روستا به اندازه یک جنگل به مساحت اون روستا(که خیلی بزرگ و اثر گذار نیست) تاثیر مثبت بر جهان نداشته و نمیداشته اند؟ شاید فقط یک بچه از آن روستا رشته محیط زیست میخواند و نه تنها از نابودی هکتارها جنگل که روزانه در جهان رخ میده جلوگیری میکرد بلکه خودش مردم رو تشویق به توسعه جنگل و کویر زدایی و ....... میکرد! و هزارتا مثال اینطوری دیگه!

ما نمیتونیم صرفا از روی ظاهر به سطحی ترین شکل نتیجه گیری کنیم! درحالیکه اتفاقات چندین بعد دارند و یک سلسله نتایج که خیلی هاش اصلا برای ما مشهود نیست! در مورد کارگرها هم اولا ایشان عجلشان رسیده بوده و در هر موقعیت دیگه بودن آنروز میمردند و ثانیا شاید اگر نمیمردند بعدا یک شری را رقم میزدند و باعث مرگ آدمهای بیشتری میشدند و .......!

در روایتی با این مضمون داریم حضرت غلی در جنگ ها برخی افراد رو خیلی شدید ضربت میزدند که سریع میمردند ولی برخی رو فقط طوری میزدند که مجروح بشند. از ایشون سوال کردن که چرا اینکارو میکنید؟ و جواب دادن من میبینم توی نسل اینها شیعیان یا افراد خوبی به وجود میان و خدمتهای خوبی میکنند!! یعنی واقعا نمیشه به همین راحتی در مورد جهان اظهار نظر کرد و نتیجه گرفت!

بله خب! احتمالات بسیاره! مثال با احتمالات زیادم فرضا اینکه فردی رو بخاطر خلافی اعدام میکنن ولی اگه اون زنده میموند فرزندش یه فرد بزرگ میشد و کل دنیا قبولش میداشتن!!
تو یه مثال هر کاری کنیم فقط میتونیم یه حالت رو در نظر بگیریم!!

روح سبز;662208 نوشت:
q2

سلام
نه دادش من این کارکتر کاملا بی بخاره! هیچ نینی چه خوب چه بد نداشته .شاید هم بلد نبوده دزدی کنه! خخخخخخخ

خو اینم احتمالیه!!:khandeh!:

سلام و عرض ادب

Masood11;660884 نوشت:
سوال اصلیم اینه که آیا نیت خوب و نتیجه زیانبار[ برای دیگران] بهتره، یا نیت بد و نتیجه سودآور[ برای دیگران]!!؟؟

علاوه بر نیت و نتیجه؛ وسیله و مسیر رسیدن به هدف، هم مهم است
بالاتر و بهتر از نیت و نتیجه انتخاب روش درست و صحیح در رسیدن به هدف هست
وقتی روش درست در رسیدن به هدف انتخاب شود نرسیدن به نتیجه اهمیت ندارد هر چند از منظر دیگران مغلوب و یا شکست خورده محسوب شویم
نکته دیگر :
نیت قلبی و مقصود افراد از انجام اعمالشان برای ما پنهان است و به گفتار همه افراد هم نمیتوان اعتماد کرد که چقدر در گفتار و بیان نیاتشان صادق هستند
از طرف دیگر: نتیجه و ماحصل افراد هم شاید همه خواسته هایشان نباشد و یا خلاف خواسته هایشان باشد
پس معیار برتردر شناخت ،درستی یا نادرستی افراد بررسی نحوه عملکرد (وسیله) ؛ انتخاب راه و روشهای افراد میباشد چنین کنکاشی بهتر از ماحصل(نتیجه) و اِبراز نیات به ما در قضاوت افراد کمک میکند

هدف وسیله را توجیه نمیکند

پیروز و موفق باشید

Masood11;662409 نوشت:
بله خب! احتمالات بسیاره! مثال با احتمالات زیادم فرضا اینکه فردی رو بخاطر خلافی اعدام میکنن ولی اگه اون زنده میموند فرزندش یه فرد بزرگ میشد و کل دنیا قبولش میداشتن!!
تو یه مثال هر کاری کنیم فقط میتونیم یه حالت رو در نظر بگیریم!!

خو اینم احتمالیه!!:khandeh!:

حب بازم برمیگردم به حرفی که اول زدم. نیت ما ثواب یا گناه مارو تعیین میکنه و خدا نتیجه را. ما اگر نیت خوب کنیم و از راه درست عملیش کنیم ثواب خودمون رو میبریم و نتیجه دست خداست. اگر نیت بد کنیم و عملیش کتیم ما گناه میکنیم هرچند اگر نتیجه خوبی حاصل یشه(که بحث چندتا پست آخر ما سر این بود که چنین چیزی تقریبا محاله).

موفق باشید

rezaee;662465 نوشت:
حب بازم برمیگردم به حرفی که اول زدم. نیت ما ثواب یا گناه مارو تعیین میکنه و خدا نتیجه را. ما اگر نیت خوب کنیم و از راه درست عملیش کنیم ثواب خودمون رو میبریم و نتیجه دست خداست. اگر نیت بد کنیم و عملیش کتیم ما گناه میکنیم هرچند اگر نتیجه خوبی حاصل یشه(که بحث چندتا پست آخر ما سر این بود که چنین چیزی تقریبا محاله).

موفق باشید

ولی باید اینو هم در نظر بگیریم که اینکه میگیم نتیجه دست خداست به این معنی نیست که از پیش تعیین شده! و اگه خدا قرار باشه تو یکایک قوانینی که خودش ساخته دخالت کنه، همه چیز زیر سوال میره!! پس شاید بهتر باشه تو این مثالا اینکه آخر کار دست خداست و... رو لحاظ نکنیم!(چون ممکنه باعث کج فهمی بشه!)


سوال: آیا نیت میتواند نتیجه را توجیه کند!؟ آیا نیت خوب و نتیجه زیانبار [برای دیگران] بهتر است، یا نیت بد و نتیجه سودآور [برای دیگران]!!؟؟

پاسخ: نیت در واقع همان قصد و اراده ی باطنی می باشد که انسان با در نظر گرفتن آن، به سمت انجام امری و یا ترک آن امر، تهییج و تشویق می شود. آنچه که در نیت وجود دارد هدفمندی فعل می باشد. در واقع شخصی که عملی را با نیت خاصی انجام می دهد، برای فعلش تعیین جهت می کند.

در آموزه های اسلام ارزش عمل به دو چیز است: حسن فعلی و حسن فاعلی. یعنی عملی مورد رضایت خداست که هم اصل عمل درست و نیکو باشد و هم نیت و انگیزه ی فاعل آن. بنابراین چنانچه عمل انسان این دو ویژگی و یا یکی از آنها را نداشته باشد مورد قبول واقع نشده و عمل ارزشی محسوب نمی شود. در روایت آمده است که نیت مومن برتر از عملش می باشد. امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرموده اند: «قَدرُ الرّجُلِ على قَدرِ هِمَّتِهِ ، و عَمَلُهُ على قَدرِ نِيَّتِهِ؛ قدر هر كس به قدر همّت اوست و عملش به قدر نيّت او» (1)

می توان گفت برتری نیت نسبت به عمل، هم از حیث کمیت است و هم از حیث کیفیت. چرا که انسان در عمل کردن، محدود به شرایط است و برای انجام کار نیک، اگر محدودیت های زمانی، مکانی و ... داشته باشد، موفق به انجام آن نخواهد شد. این در حالی است که هیچ یک از این محدودیتها در نیت وجود ندارد. به عنوان مثال شخصی که آرزو درد که به تمام نیازمندان کمک کند، هرچند در عمل امکان این عمل را ندارد، ولی همین نیت برای او یک حسن است و پسندیده. لذا می فرمایند که نیت مومن از عملش برتر است.

از طرفی عمل انسان دارای آفت است و حفظش دشوار. انسان ممکن است با امثالِ ریا و غرور، آن را از دست بدهد؛ در حالی که نیت از این آفتها محفوظ می باشد. امام صادق علیه السلام در پاسخ به سوالی از علّت برترى نيّت مؤمن بر عمل او فرمود: «لأنَّ العَمَلَ رُبَّما كانَ رِياءً لِلمَخلوقينَ، و النِّيَّةُ خالِصَةٌ لرَبِّ العالَمينَ، فيُعطي تَعالى علَى النِّيَّةِ ما لا يُعطي علَى العَمَلِ؛ چون عمل گاه ممكن است براى ريا و خودنمايى به مخلوقين صورت گيرد، اما نيّت به طور خالص از آنِ پروردگار جهانيان است. بنا بر اين، خداى متعال براى نيّت چيزى عطا مى كند كه براى عمل عطا نمى كند.» (2)

همچنین رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: « نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ؛ نیت مومن بهتر از عملش می باشد و نیت کافر بدتر از عملش می باشد و عمل هر کسی منشأش نیتش می باشد.(3)

نکته قابل توجه در این روایت اینست که عمل، برگرفته از نیت و ذات انسان است. یعنی اعمال انسان ثمره و میوره نیت و ذات درونی اوست و اگر نیتِ پاکِ انسان مومن نبود، او عمل نیکی انجام نمی داد؛ در واقع عاملِ اصلیِ عمل، همان نیت است؛ لذا نیت ارزش بیشتری از خود عمل دارد.

و نکته مهم دیگر اینکه عمل نیک، با توجه به تمام شرایط در نظر گرفته می شود. یعنی اگر کسی با نیت خیر (برای مثال کمک کردن به دیگران)، عمل بدی انجام دهد (مثل دزدی)، با اینکه فعلش از لحاظ فاعلی، متصف به حسن می شود، ولی از نظر فعلی، کار زشت و قبیحی انجام شده که مورد پذیرش نیست. یا برعکس، کسی عمل خیری را با نیت ریا و خودنمائی انجام می دهد. در اینجا حسن فعلی با قبح فاعلی همراه شده و باز هم مورد قبول واقع نخواهد شد.

بنابراین ما موظفیم عمل خود را از حیث دارا بودن هر دوی این ویژگی ها (حسن فعلی و حسن فاعلی) محفوظ نموده و نتیجه ی این عمل را به خداوند بسپاریم. آنچه که به آن دستور داده شده ایم صرفِ نیت داشتن نیست، بلکه عمل صالح به همراه نیت الهی، مد نظر اسلام است.

پی نوشت ها:
1. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه، شیخی، حمیدرضا، قم، انتشارات دارالحدیث، 1377، ج 12، ص 504
2. همان، ص 525
3. همان، ص 524

موضوع قفل شده است