جمع بندی نکات ادبی سوره مسد چیست؟

تب‌های اولیه

117 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

divoone1985;673451 نوشت:
سلام.
فکر میکنم متوجه منظور شما شده باشم.
میفرمایید هرکس باید قرآن رو ببینه و بشنوه و بهش توجه کنه و درش تدبر کنه تا خدواند حقانیت خودش و قرآن رو بهش نشون بده.
و اگر خداوند حقانیت قرآن رو بهش نشون نداد، وارد تحدی بشه تا متوجه حقانیت قرآن بشه و اگر نشد عذر موجه داره.
...
درست متوجه شدم؟

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
ماشاءالله برادر چه توانایی بالایی در خلاصه‌نویسی دارید! :Kaf: فکرش را هم نمی‌کردم بشود آنچه در ذهنم هست را در دو خط نوشت! اگر هنر شما را داشتم ... :hey:
divoone1985;673451 نوشت:
و البته برای این دیدن شنیدن و توجه و تدبر و تحدی معیاری وجود نداره.

معیار به صورت جزئی مشخص نشده است نه اینکه وجود نداشته باشد ... معیار آن خود شخص است ... او باید با تمام توان و امکانات و همچنین با انصاف به این کارها اقدام کند و هر جا گیر کرد از همان کلیدی که خود قرآن مقابلش گذاشته استفاده کند که یعنی رجوع به راسخان در علم ... حجیت قران وقتی باطل می‌شود که از همان راهی که گفته مرا بررسی کنید بررسی شود و وعده‌اش عملی نگردد ... کسی که تدبر کند ولی در مسأله‌ای که برایش پیش آمده قبل از رجوع به راسخان در علم معرفی شده توسط قرآن به تأویل خودش از قرآن بسنده کند و بگوید قرآن غلط است چنین کسی شرایط مبارزه را رعایت نکرده است و از مبارزه خارج شده است ... فرض بر این است که اگر قرآن را خواند و جایی از آن با برداشتی که او کرده است و اینطور به نظرش آمده که نظر قرآن فلان چیز است که قابل پذیرش نیست، ابتدا به روایاتی که آن را توضیح می‌دهند رجوع کند تا مطمئن شود که منظور همان است که او برداشت کرده است، بعد ادامه دهد و با سوء برداشت و سوء تفاهم به نتیجه‌گیری نرسد ...
به طور خلاصه پس معیار دو چیز است ... یکی رعایت کردن شرایط تدبر و تحدی (تدبر + فهمیدن منظور قرآن از طریق رجوع به روایات) و دیگری هم استفاده از حداکثر وسع و توان خود و حفظ روحیه‌ی انصاف
در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

سلام
باء گرامی، تا جایی که متوجه شدم تعبیر شما از تحدی این هست که سعی کنیم در قرآن اختلافی بیابیم (با رعایت انصاف) و وقتی نتوانستیم اشکال غیر قابل رفعی در آیات قرآن پیدا کنیم، نتیجه میگیریم ک قرآن الهی است. خود این یک استدلال است. استدلال شما شاید این باشد:

- اگر نتوانستیم در یک کتاب اختلاف قابل رفعی بیابیم آن کتاب الهی است.
- در قرآن نمی توان اختلاف قابل رفعی یافت.
- پس قرآن الهی است.

اما پیشفرضهای این استدلال ایراد داره. چرا که ما در توجیه اختلافات ظاهری قرآن از روشهایی استفاده می کنیم که با این روشها می توان اختلافات ظاهری موجود در هر کتابی را رفع کرد. در نتیجه نه در قرآن و نه در خیلی از کتب دیگر نمیتوانیم تناقض بیابیم.


[/HR]مثال بزنم:
- در قرآن، شهابها به عنوان تیرهایی برای کشتن شیاطین معرفی شده اند --> توجیح: شاید منظور از شهاب، همان شهابی نباشد که ما فکر می کنیم.
- در آیه 86 سوره کهف به فرو رفتن خورشید در یک آب گل آلود در غروبگاه خورشید اشاره شده است --> توجیه: شاید منظور از فرو رفتن، این باید که وقتی در لبه ساحل می ایستیم به نظرمان می رسد که خودشید دارد در آب فرو می رود.
- در کتاب توحید مفضل، به ربایش افعی توسط ابر اشاره شده --> شاید منظور از افعی و ابر، همان چیزی نباشد که ما تصور می کنیم. می توانیم هر یک از این کلمات را به شکل دیگری معنا کنیم به طوری که این موضوع با علم سازگار شود که بحث مفصلش را می توانید در این تاپیک ببینید.

متوجه منظورم هستید؟ هر جا به تناقضی بر خوردیم تفسیری دیگر بر جملات می آوریم به طوری که این تفسیر جدید فاقد تناقض باشد. این روش رفع تناقضات در مورد بسیاری از کتب دیگر هم جواب میده. استفاده از این روش در صورتی ممکن است که کتاب مورد نظر تفسیر پذیر باشد. تفسیر پذیری به واسطه عدم ذکر جزئیات، آوردن تشبیه بدون ذکر وجه شبه، آوردن کلمات چند معنا بدون مشخص سازی معنای مورد نظر و ... ایجاد می شود.

دلیلی که باعث میشه تناقضات برخی کتابها (مثل کتابهای علمی قدیمی و برخی کتابها مثل تورات) را نتوان به این سادگی رفع کرد این است که این کتابها به جزئیات زیادی پرداخته اند. به طور مثال تورات، 6 روز آفرینش جهان را اینقدر با جزئیات توضیح داده که نمی توان به سادگی تفسیری بر آن آورد، اما قرآن یک اشاره گذرا به شش روز می کند و می گذرد. در نظریات بطلمیوس، هفت آسمان با جزئیات توضیح داده شده اند، به طوری که معنای مورد نظرش کاملاً واضح است و نمی توان آن را به شکل دیگری معنا کرد. اما در قرآن تنها یک اشاره گذرا و به دور از اشاره جزئیات رو داریم که امکان تفسیر پذیری به ما میده.

ضمن این که برخی کتب حتی همین تناقضات ظاهری را هم ندارند.

باور کنین من اون ترم مربوط به زبان شناسی رو به زور پاس کردم :bastan::geryeh:

اگر لطف کنین حقیر رو متوجه کنین که بدونم بحث سر سوره مسد هست یا سر اسلام آوردن به چه صورت خیلیی سپاسگذار میشم.

هر زبان از دو جنبه قابل بررسی است:
ساختار struction : مجموعه عناصر زبان ( واج، آرایش واجی، واژه، واژگان، نحو، معنا شناسی )
function کارکرد : نگرش ها و اعتقادات سخنگو و مراتب درک سخنگو از جمله و دانش او از نحوه استفاده از زبان برای تبادل اطلاعات است. ( گفتمان کاوی، سبک شناسی )

چامسکی ساختار زبانی را به چهار گروه ژرف ساختی ( بخش معنایی و تعبیر معنایی جمله ها )، گشتاری ( جابجایی حذف و اضافه کردن عناصر را می گویند. که بخش زیر ساخت را به رو ساخت تبدیل می کند)، معنایی و آوایی تقسیم می کند.

در این مقاله نویسنده محترم ترجمه ی آقای زمانی را و در کنار آن سایر ترجمه ها از جهاتی مورد بررسی قرار داده :

1- آوایی ( الف. موسیقی حروف، موسیقی کلمات، موسیقی جمله ها و متن)

2- واژگان

3- ویژگی های بلاغی

( این از یک مقاله برداشتم که اگر مایل بودین pdf رو ببینین روش کلیک کنین.)

سلام علیکم

باتشکر از کاربران گرامی و بزرگوار

سوال تاپیک جهت یاد آوری :

Mostafa4;643429 نوشت:
با سلام و احترام خدمت دوستان و پاسخگویان گرامی

چه نکات ادبی در سوره مسد وجود دارد که آن را به یک شاهکار تبدیل می کند؟ چرا آن را می توان از تمام شاهکارهای ادبیات جهان بالاتر دانست؟
ممنون

از بزرگوارانی که پیرامون سوال به بحث و گفتگو می پردازند سپاسگزارم

التماس دعا
یازهرا(س)



یارب;673585 نوشت:
از بزرگوارانی که پیرامون سوال به بحث و گفتگو می پردازند سپاسگزارم

سلام یارب گرامی
راستش نظرات دوستان بسیار جالب بود و دلم نیامد آن را پیگیری نکنم. اما به روی چشم. از این پس سعی می گردد تاپیک در چارچوب موضوع اصلی اش جریان داشته باشد.
بابت یاداوری از شما ممنونم :Gol:

یارب;673585 نوشت:

سلام علیکم

باتشکر از کاربران گرامی و بزرگوار

سوال تاپیک جهت یاد آوری :


Mostafa4;643429 نوشت:

چه نکات ادبی در سوره مسد وجود دارد که آن را به یک شاهکار تبدیل می کند؟ چرا آن را می توان از تمام شاهکارهای ادبیات جهان بالاتر دانست؟

از بزرگوارانی که پیرامون سوال به بحث و گفتگو می پردازند سپاسگزارم

التماس دعا
یازهرا(س)



روزنه;673546 نوشت:
اگر لطف کنین حقیر رو متوجه کنین که بدونم بحث سر سوره مسد هست یا سر اسلام آوردن به چه صورت خیلیی سپاسگذار میشم.

باء;673087 نوشت:
برخی با علمشان به ادیان دیگر می‌گروند و برخی با علمشان ممکن است از اسلام بیرون بروند ... اینجا صحبت سر چگونگی تشخیص حقیقت است و معیار حقیقت ... البته اینکه گفتم خودش بحث انحرافی است (به زعم حقیر نیست ولی شاید به زعم برخی دیگر باشد) و بحث ابتدایی بر روی سوره‌ی مسد است :Nishkhand:

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
صورت سؤال جناب مصطفی این است که می‌خواهند وجوه شاهکار بودن یک سوره‌ی خاص را بشناسند ... حقیر اینطور به نظرم رسید که برای پاسخ دادن به یک سؤال لازم نیست فقط متمرکز صورت سؤال شد و می‌توان به منظوری که پرسنده‌ی سؤال از طرح سؤال دارند را هم مورد بررسی قرار داد، شاید که بشود از جهت دیگری به آن پاسخ داد ... در اینجا جناب مصطفی درباره‌ی سوره‌ی مسد سؤال کردند ولی اینطور که حقیر برداشت کرده‌ام سؤال ایشان از این باب نیست که بخواهند واقعاً این سوره را بهتر بشناسند، بلکه ایشان این سوره را من باب مثال مطرح کرده‌اند و هدفشان بررسی وجهی از وجوه اعجاز است که معمولاً در تحدی به قران مورد استناد بزرگواران قرار می‌گیرد ... البته اگر منظورشان را اشتباه نفهمیده باشم ... بنابراین سؤال اصلی ایشان که در اینجا جزئی از آن را به صورت غیرمستقیم پرسیده‌اند در باب چطور معجزه بودن قران و وجوه اعجاز و تحدی است ... باز اگر درست منظورشان را فهمیده باشم ... در این صورت یک راه پاسخ دادن به این سؤال این است که سر همان یک سوره بحث ادبیات عرب شود و یک راه دیگرش هم این است که روی جنبه‌ی اعجاز بودن قرآن کار شود ... البته طبیعی است که اگر روی همان سوره‌ی مسد بحث شود به هدف و انگیزه‌ی ایشان از ایجاد تاپیک نزدیکتر است ...
اما یک بحث دیگر هم هست و آن اینکه کسی پیدا شود که با تعاریف موجود از وجوه اعجاز بودن ظاهر قران و تعبیر معمول از تحدی وافق نباشد ... در این صورت چنین کسی اگر بخواهد به این سؤال جناب مصطفی پاسخ دهد دیگر نمی‌تواند مستقیم از روی ظاهر خود سوره‌ی مسد شروع کند چرا که در اینجا بحث بر روی موضوعیت موضوع می‌باشد ... چنین بحثی به زعم حقیر دیگر انحراف از تاپیک نیست ... مثل اینکه کسی بخواهد چیزی را یاد بگیرد و برای این کار مقدماتی را شروع به بررسی کند و یک نفر به او بگوید که این مقدمات بهترین جا برای شروع مطالعات برای رسیدن به آن پاسخ نهایی نیست ... چنین شخصی در آن مقدمات به آن شخص جستجوگر کمک نکرده است ولی پاسخی که داده نامربوط و انحرافی هم نیست ... باز هم به زعم حقیر ... خلاصه اینکه فکر نکنم آنقدرها که دورنمای بحث از موضوع تاپیک دور شده است واقعاً هم اینطور بوده باشد ... با این وجود امر شما مطاع است، اینطوری حداقل برای کسانی که تازه به تاپیک تشریف می‌آورند موضوع بحث گیج کننده نخواهد بود ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

پس‌نامه: جناب مصطفی ممنون از اینکه حضور حقیر را در تاپیکتان تحمل کردید و از در حلم و مدارا در مباحثات شرکت کردید ... ان شاء الله اگر عمری بود و فرصتی بود و توفیقی بود در آن تاپیک دیگر می‌شود بحث را ادامه داد، فقط به عنوان آخرین مطلبم در این تاپیک برای آنکه پاسخ سؤالتان را بی‌جواب نگذاشته باشم این یک جمله را می‌گویم که آن بحث تحدی که فرمودید راهی بود که حقیر رفتم ولی تنها راه آن نیست و هر کسی از هر راهی که برایش ساده‌تر است باید اقدام کند و اشکالات مورد نظر شما از آن جهت به این راه وارد نیست که هر تحدی‌ای از ظاهر شروع می‌شود ولی اگر در باطن ختم شود و حقیقت الهی بودن کتاب به صورت باطنی درکی شود که انکار آن درک معادل با انکار خود باشد این است که از نظر حقیر اثبات است ... صرف استدلال در ظاهر مدّ نظرم نبود ... گرچه شاید مسائل دیگری هم در این بین مطرح باشد که قابل بحث و تفکر و تأمل باشد که با اجازه‌ی شما دیگر وارد آنها نشویم

باء;673682 نوشت:
برای پاسخ دادن به یک سؤال لازم نیست فقط متمرکز صورت سؤال شد و می‌توان به منظوری که پرسنده‌ی سؤال از طرح سؤال دارند را هم مورد بررسی قرار داد، شاید که بشود از جهت دیگری به آن پاسخ داد ...

بله درست است.
شاید بهتر باشد حول این موضوع صحبت کنیم: سوره مسد چه ویژگیهایی دارد که باعث شده هیچ کس نتواند مثلش را بیاورد؟
و اینجا این سوال هم مطرح می شود که "مثل سوره مسد را آوردن" یعنی چه؟

[/HR]دیدگاه رایجی که در مورد تحدی وجود دارد به این صورت است:
نقل قول:
روشن است كه اعجاز قرآن در مجموع چهارامر تجلى يافته:
الف) فصاحت الفاظ و جمال عبارات
ب) بلاغت معانى و علو مفاهيم
ج) زيبايى شگفت انگيز نظم و تأليف
د) بى نظيرى اسلوب و سبك.
از اجتماع عوامل چهارگانه فوق است كه تأثير در نفوس و لذت و حلاوت در حال و نرمى دل و شرح صدر و مانند آن در بشر حاصل مى گردد و به تعبير استاد مطهرى(ره) بشر از خلق اين هندسه بى نظير موجود در قرآن ناتوان است.

در اینجا چهار وجه برای اعجاز قرآن ذکر شده است. مصادیق این چهار ویژگی در سوره مسد چیست؟ چطونه می توان به وجود یک "هندسه بی نظیر" در آن پی برد؟

باء;673484 نوشت:
به طور خلاصه پس معیار دو چیز است ... یکی رعایت کردن شرایط تدبر و تحدی (تدبر + فهمیدن منظور قرآن از طریق رجوع به روایات) و دیگری هم استفاده از حداکثر وسع و توان خود و حفظ روحیه‌ی انصاف

یارب;673585 نوشت:
از بزرگوارانی که پیرامون سوال به بحث و گفتگو می پردازند سپاسگزارم

سلام.
ممنون از جناب باء گرامی و پوزش از دوستان بابت بحث خارج از موضوع.
ولی بنده هم احساس کردم این بحث شاید بتونه به مفهوم اصلی تاپیک یعنی تحدی کمکی کنه.
از بحث اصلی تاپیک و نظرات دوستان هم بسیار استفاده کردم و میکنم.

سلام به همگی

اون چیزی که بنده اعتقاد دارم(فعلا):
ما اگر در کل قرآن فقط و فقط یک اعجاز پیدا کردیم(البته اعجازه باید واقعا اعجاز قابل دفاع باشه)
از اون جایی که تواتر قرآن اثبات شده

میشه این نتیجه رو گرفت که چون قرآن خط به خطش قطعی هست(از نظر انتساب به خدا)
پس همه سوره ها اعجاز داره ولی ممکنه ما همش رو متوجه نشیم(پیدا نکنیم)

پس یک اعجاز + تواتر = تعبدی پذیرفتن اعجاز کل سوره ها
طبیعتا اگر بعد اومدیم به قرآن رجوع کردیم اصلا نباید درش تناقض باشه وگرنه یکی از دو مقدمه(تواتر یا تک اعجاز) رو اشتباه استدلال کردیم

اما در مورد سوره مسد واقعا هیچ اعجاز خاصی نمیبینم
نمیشه با چهار تا آرایه ادبی ادعای اعجاز کرد
البته ی خبر غیبی داره (جهنمی شدن ابولهب) که ی مقداری درش شک دارم(نمیدونم قبل مرگ ابو لهب نازل شده یا بعدش)

اعتراف میکنم اگر فقط به من سوره مسد ارائه میشد (به عنوان معجزه) قطعا اسلام رو میگذاشتم کنار
چون هیچ دلیلی بر اعجاز این سوره نمیبینم

ببخشید وسط بحث دوستان پریدم

جوجه اردک زشت;673798 نوشت:
البته ی خبر غیبی داره (جهنمی شدن ابولهب) که ی مقداری درش شک دارم(نمیدونم قبل مرگ ابو لهب نازل شده یا بعدش)

سلام دوست گرامی
خوشحالم از این که به این تاپیک تشریف آوردید :Gol:
در مورد پیشگویی ها، می تونید این تاپیک رو ملاحظه بفرمایید:
پیشگویی درست تا چه اندازه علم غیب را اثبات می کند؟
در این سوره پیشگویی شده است که ابولهب هیچگاه به پیامبر ایمان نمی آورد (که این موضوع از جهنمی شدن ابولهب استنباط می شود). اما در آن شرایط و با توجه به عملکرد ابولهب این موضوع کاملاً قابل پیش بینی بود و یک فرد عادی هم در آن شرایط می توانست ایمان نیاوردن ابولهب را پیش بینی کند. بنابراین درستی این این پیشگویی، میزان اعتقاد ما به ارتباط پیامبر با غیب را چندان تغییر نمی دهد.
به طور مثال فرض کنید من پیشگویی کنم که نتانیاهو هیچ گاه پیرو ولایت فقیه نمی شود. به احتمال خیلی زیاد این پیشگویی من درست است اما درستی این پیشگویی را نمی توان اثباتی بر ارتباط من با غیب دانست.

علم قطعي به آينده و پیشگویی یکی از شاخص های علم به آینده در انحصار خداوند است، ولي آنچه از سوي رمال ها و امثال آنها به كمك جنيان يا علوم غريبه بيان مي شود، نوعي حدس قوي است و علم قطعي به آينده نيست و بسيار اتفاق افتاده كه خلاف آنچه گفته اند رخ داده و مي دهد.
و امكان آن كه برخي افراد با طروق مختلف از آينده آگاهي پيدا كنند، امري ممكن است در واقع شخص با استفاده از علوم غريبه، رياضت هاي مختلف، و حتي ارتباط با برخي از موجودات نامرئي مانند جن، و سائر طرق با عالم غيب ارتباط برقرار كرده و از آينده آگاه مي شود و مطابق آنچه بيان شد به صورت حدس قوي بيان مي كند.
لذا نه تنها اين امر نفي نكرده بلكه در آيات و روايات بر امكان و صحت آن تاكيد شده است داستان تولد حضرت موسي(ع) و پيشگوئي منجمان، از اين دسته است كه در آن منجمان به تولد فردي كه بساط فرعون را به خطر مي اندازد ، خبر داده بودند.(1) و همچنين در تاريخ فراوان آمده است كه برخي از ائمه كيفيت وقوع شهادت برخي ياران و نزديكان خود را به آنها اطلاع مي دادند.
بر اين اساس اصل اين مسئله مورد پذيرش است.
اما رسيدن به چنين مرحله اي بسيار سخت و نيازمند رياضت هاي فراوان است و معدود افرادي به چنين درجه و مقامي مي رسند نكته مهم در اين زمينه آن است كه افراد مذكور از دو حال خارج نمي باشند:

الف: مانند ائمه و بزرگان دين با رياضت هاي شرعي و آنچه دين در اين باره مجاز شمرده شده است، به چنين مقامي مي رسند؛ چنين افرادي هيچ گاه در پي اعلان عمومي و سوء استفاده از مقام و موقعيت خود نيستند و چنين علمي را صرفاً به افراد بسيار خاص و در مواقع بسيار محدود به كار مي برند به گونه اي كه كمتر كسي از مقام آنها مطلع مي گردد.
ب: افراد شياد و دنيا پرستي كه براي اغواء مردم عادي، از راه هاي غير شرعي و رياضت هاي حرام استفاده كرده و احياناً با استفاده از برخي علوم و يا ارتباط با جن ها و...اخبار محدودي از آينده مي دهند.
افراد دسته اول گرچه مورد اطمينان و وثوق هستند. اما در عين حال هيچ گاه بساط رمالي باز نكرده و از اين موقيعت در پي كسب شهرت و...نيستند. لذا كمتر كسي از مقام آنها مطلع است. اما گروه دوم كه اساساً بر پايه علوم حرام بنا شده است، بسيار خطر آفرين بوده و هيچ گاه ارتباط با آنها توصيه نمي شود.
به علاوه آن كه فارغ از آنچه بيان شد در بسياري از موارد واقعاً شخص خبر از آينده نمي دهد، بلكه با زيركي خاص اخباري را بيان مي كند كه براي نوع قابل انطباق است. مثلاً مي گويند قرار است اتفاق بدي بيافتد كه با صدقه رفع مي شود و يا خانمي با قد و دماغي متوسط و ....به خواستگاري شما مي آيد و يا احياناً تيري در تاريكي زده و همينطوري خبر از تصادف مي دهند كه اگر اتفاق افتاد، ديگران آن را خبر غيبي مي دانند و اگر اتفاق نيفتاد، مي گويند بواسطه فلان كار خير بوده است.
خلاصه با زيركي خاص، چند خبر كلي به مخاطب داده كه امكان وقوع آن براي همه افراد وجود دارد و مخاطب آنها را پيش گوئي و اخبار غيبي مي داند. لذا اطمينان آنكه شخص واقعاً از غيب خبر مي دهد و يا بواسطه هماهنگي با سائر افراد، اخبار از پيش تعيين شده اي را براي جلب اعتماد و...بيان مي كند، امر مشكلي است و نمي توان به اين سادگي گفت كه شخص پيش گوئي مي كند و اين امر نيازمند امتحانات سخت و محك زدن هاي فراوان است.
نتيجه آنكه ما منكر صحت و امكان اصل آن نيستيم. اما در عين حال ماهيت بسياري از اخبار رمال ها و ...را اخباري دانسته كه هيچ ارتباطي با علم غيب ندارد و با فرض صحت، نوعاً بواسطه كارهاي حرام و رياضت هاي غير شرعي است كه به هيچ عنوان قابل اعتماد نيست و ارتباط با آنها حرام است.
پي نوشت:
1. جمعي از مترجمان، ترجمه تفسير طبرى، چ توس، تهران 1365 ش، ج‏6، ص 1599.

تذکره;674372 نوشت:
علم قطعي به آينده و پیشگویی یکی از شاخص های علم به آینده در انحصار خداوند است، ولي آنچه از سوي رمال ها و امثال آنها به كمك جنيان يا علوم غريبه بيان مي شود، نوعي حدس قوي است و علم قطعي به آينده نيست و بسيار اتفاق افتاده كه خلاف آنچه گفته اند رخ داده و مي دهد.

سلام.
این مطالبی که کپی فرمودید چه ارتباطی به بحث داشت؟

ربط این دو جمله ((علم قطعي به آينده و پیشگویی یکی از شاخص های علم به آینده در انحصار خداوند است، ولي آنچه از سوي رمال ها و امثال آنها به كمك جنيان يا علوم غريبه بيان مي شود، نوعي حدس قوي است و علم قطعي به آينده نيست و بسيار اتفاق افتاده كه خلاف آنچه گفته اند رخ داده و مي دهد. )) اولا مقدمه برای دو نکته است و ثانیا با توجه به پرسش شماست که این چنین پرسیدید:
پیشگویی درست تا چه اندازه علم غیب را اثبات می کند؟

تذکره;677373 نوشت:
ربط این دو جمله ((علم قطعي به آينده و پیشگویی یکی از شاخص های علم به آینده در انحصار خداوند است، ولي آنچه از سوي رمال ها و امثال آنها به كمك جنيان يا علوم غريبه بيان مي شود، نوعي حدس قوي است و علم قطعي به آينده نيست و بسيار اتفاق افتاده كه خلاف آنچه گفته اند رخ داده و مي دهد. )) اولا مقدمه برای دو نکته است و ثانیا با توجه به پرسش شماست که این چنین پرسیدید:
پیشگویی درست تا چه اندازه علم غیب را اثبات می کند؟

سلام.
اولا این جمله رو دوستمون آقا مصطفی فرمودن.
ثانیا ایشون این پرسش رو اینجا مطرح نکردن. صرفا یکی از دوستان رو ارجاع دادن به یک تاپیک دیگه که اسم اون تاپیک این پرسش بوده. برای پاسخ دادن به این پرسش خوب بود به همون تاپیک مراجعه میکردید.

جمع بندی
پرسش :
نکات ادبی سوره مسد چیست؟
پاسخ :
تَبَّتْ » : هلاک شد . نابود گردید . این فعل برای دعا است و به معنی : هلاک باد و نابود باد !
« یَدَا أَبِی لَهَبٍ » : دو دست ابولهب . تسمیه کلّ به اسم جزء است و مراد از دست ، ذات او است ( نگا : جزء عمّ شیخ محمّد عبده ) .
« تَبَّ » : هلاک و نابود گردید . فعل ماضی برای تحقّق است و خبر از آینده قطعی می‌دهد . ابولهب عموی پیغمبر بود و سرسخت‌ترین دشمنان آن حضرت بشمار می‌آمد . دائماً او و همسرش أمّ جمیل بر ضدّ اسلام و برای اذیّت و آزار مسلمین در تلاش و تکاپو بودند .
نکات ادبی فراوانی در این آیه وجود دارد که در سوره های دیگر هم موجود است :
1- وجود تسمیه کل به اسم جزء در عبارت "یدا ابی لهب".
2- استفاده از فعل ماضی برای خبر دادن قطعی از آینده.
و مواردی مثل :
1- سین در سیصلی :
سین به معنای زودی است لذا مسلما منظور از آیه ((سیصلى نارا ذات لهب )) آتش دوزخ است ، ولى بعضى احتمال داده اند که آتش دنیا را نیز شامل شود.
2- منصوب بودن حماله در حماله الحطب :
منصوب بودن حماله به دلیل حال بودن است ولی زمخشری در کشاف منصوب بودن را به دلیل ذم دانسته و در تقدیر چنین است اذا حماله الحطب
3- تب در این آیه :
((تب )) و ((تباب )) (بر وزن خراب ) به گفته راغب در مفردات به معنى زیان مستمر و مداوم است ، ولى طبرسى در مجمع البیان مى گوید: به معنى زیانى است که منتهى به هلاکت مى شود.
بعضى از ارباب لغت نیز آن را به معنى قطع کردن تفسیر کرده اند، و این شاید به خاطر آن است که زیان مستمر و منتهى به هلاکت طبعا سبب قطع و بریدگى مى شود، و از مجموع این معانى همان استفاده مى شود که در معنى آیه گفته ایم .
البته این هلاکت و خسران مى تواند جنبه دنیوى داشته باشد، یا معنوى و اخروى ، و یا هر دو.
4- وجود من مسد:
جید (بر وزن دید) به معنى گردن است ، و جمع آن ((اجیاد)) مى باشد، بعضى از ارباب لغت معتقدند که جید و ((عنق )) و ((رقبه )) هر سه معنى مشابهى دارند، با این تفاوت که ((جید)) به قسمت بالاى سینه گفته مى شود، و ((عنق )) به پشت گردن یا همه گردن و ((رقبه )) به گردن گفته مى شود، و گاه به یک انسان نیز مى گویند مانند ((فک رقبة )) یعنى آزاد کردن انسان .
((مسد)) (بر وزن حسد) به معنى طنابى است که از الیاف بافته شده .

پی نوشت :
1.تفسیر نمونه، مکارم شیرازی،چاپ16 ، جلد27 ، ذیل سوره تبت،صص412-425

موضوع قفل شده است