نوید رهایی ، ویژه نامه سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود
یاد باد آن دل تپیدن‏های مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود
عشق را صد رشته جان، در لعل نوشین بسته بود
حسن راصد چشم دل، آیینه وار آورده بود
از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود
منکران گفتند با یک گل نمی‏گردد بهار
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق
در چن هر گوشه‏ای را صد هزار آورده بود

منبع عکس: تبیان

آسمان بی قرار چشمانش
صبح آیینه دار چشمانش


در زمستان اگر چه می آمد
موج می زد بهار چشمانش


چشم گفتم به خاطرم آمد
چشمه ی بی غبار چشمانش


چشمه گفتم گریستم از شوق
در پی چشمه سار چشمانش


چشمه چشمه نگاه من شد رود
رود شد ... آبشار چشمانش


آبشاری که طرح آن را ریخت
سالها انتظار چشمانش


مثل طرح دریچه ای به ظهور
سایه ی تکسوار چشمانش


بی تعارف چقدر زیبا بود
گردش روزگار چشمانش

بسم الله الرحمن الرحیم

فرا رسیدن ایام الله دهه فجر گرامی باید . .

بوی گل و سوسن و یاسمن آید

رهبر محبوب خلق از سفر آید

دیو چو بیرون رود فرشته در آید

+دهه فجر مبارک@};-=d>=d>=d>


دفتر وجود پرگوهر شیخ عباس صالحی به سال 1333 خورشیدی در اراک و میان خانواده های متدین متولد شد. وقتی که دیپلم خود را گرفت به کارهای هنری روی آورد. سپس از سوی یکی از روزنامه ها به عنوان خبرنگار دعوت به همکاری شد که شایستگی هایش او را به مسئولیت های بالاتر هم رسانید. روحیه انقلابی و ظلم ستیزی اش او را در این ایام به سمت فیلم سازی و ثبت واقعیت ها کشاند. * امتناع از سربازی
زمان آن بود که به سربازی برود ولی خدمت به رژیم را خیانت می دانست و به خانواده اش چنین می گفت: سربازی من نزدیک است ولی شما بدانید که من هرگز حاضر نیستم در لباس سربازی به این رژیم خدمت کنم. خدمت به اینها خیانت به همه مردم است و من مرگ را بر خدمت به این دولت ترجیح می دهم.
* ورود به حوزه
تربیت دینی و فطرت الهی اش سرانجام قدم هایش را به حوزه علمیه کشاند. سال 1352 بود که در مدرسه حاج ابراهیم اراک و در همان حجره ای که حضرت امام خمینی (ره) اوایل طلبگی اش را در آنجا گذراند مشغول به تحصیل شد. با اینکه از طلاب موفق و درس خوان مدرسه بود، ولی در جوّ خفقان رژیم در جهت همگانی شدن انقلاب خمینی (ره) گام برمی داشت. نوشته اند که در این ایام برخی از وابستگان به رژیم نقشه قتل او را کشیده، شبانه به مدرسه یورش بردند. خوشبختانه با اینکه او مقید به سکونت در مدرسه بود، از قضا آن شب در منزل یکی از بستگان مهمان شده بود.
با پی بردن به ماجرا، آهنگ سفر قم کرد و پس از موفقیت در آزمون ورودی در مدرسه رسالت اسکان یافت. استعداد بالا، جدیت در تحصیل و نوآوری در عرصه تبلیغ از شاخصه هایی بود که شیخ صالح را در نظر مسئولین حوزه فردی موجّه و آینده ساز جلوه داد.
* تلاش در عرصه رسانه
وی ضمن فراگیری علوم دینی با جمعی از طلاب و جوانان همسو، جلساتی را تشکیل می داد که اعضای همین جلسه مدتی بعد پایه گذار مؤسسه ای فرهنگی شدند که به تولید فیلم های مذهبی همچون «هجرت» مبادرت ورزیدند.
* مستندساز انقلاب
شهید صالحی از 19 دی 1357 که امواج خشمگین دریای انقلاب می رفت تا کشتی فرسوده رژیم پهلوی را در خود غرق نماید، تمام تلاش هنری خود را در جهت ثبت صحنه های انقلاب به کار بست. او نخستین عکس های بزرگ امام خمینی (ره) که در تظاهرات مردمی استفاده می شد را چاپ و منتشر کرد.
جاودانه ساختن صحنه های وحشیگری رژیم پهلوی و حضور حماسی مردم در لحظات آتش و خون و فیلمبرداری و تکثیر تصاویر پیکر متلاشی و گلوله خورده و افتاده در کف خیابان شهدای گلگون کفن انقلاب از شاهکارهای هنر انقلابی این طلبه جویای حقیقت است.
او تبلیغی نوین را آغاز کرد، ظلم ظالم و خون های به ناحق ریخته را با ابزار رسانه برای آیندگان به ارث گذاشته تا غرب گرایان و آمریکا دوستان بدانند که عروسک های آنها چه بر ملت ایران آوردند.
صالحی که فیلمبرداری هایش دشمن را به خشم آورده بود مورد شناسایی و تعقیب سربازن رژیم قرار گرفت. آنها چندین بار در وقت فیلمبرداری قصد کشتن او را کرده و مستقیم به سوی او شلیک کردند.
* درگیری های خیابانی
کوچه های تنگ و باریک اطراف حرم حضرت معصومه(س) از شجاعت های این شاگرد مکتب امام خاطره ها دارد. یکی از دوستانش نقل کرد که یک شب در یکی از کوچه های باریک خیابان ارم به کماندوهای رژیم که تازه از سرکوب خونین مردم باز می گشتند، یورش برد و با مسلسل آنها را به رگبار بست. در یک صحنه دیگری نیز شاهد بودم که در کوی بیگدلی با نارنجک دو نفر کماندوی رژیم را به زمین انداخت.
* روز چهلم حادثه تبریز
شیخ صالحی در مراسم چهلم حادثه تبریز از دست کماندوهای طاغوت تازیانه و باتوم خورد ولی با کمال رشادت و دلاوری در برابر آنها ایستاد و چند نفر از زنان گرفتار شده از دست سربازان رژیم را نجات داد.
* فرار از زندان
در بیستم بهمن 1357 که قیام مسلحانه ای علیه بازماندگان رژیم در تهران جریان داشت، او تا نیمه های شب مشغول فعالیت بود. در همان شب دستگیر و روانه زندان شد. نوشته اند که صبح همان روز با شهامت کم نظیری دو تن از مزدوران زندان را با اسلحه ای که از چنگشان بیرون آورده بود، به قتل رساند و از زندان گریخت.
* آخرین روزهای حیات
در سال 1359 به دعوت آموزش و پرورش تهران، مسئولیت تولید فیلم آن سازمان را بر عهده گرفت و بلافاصله شروع به ساختن فیلمی با نام «سلطه» نمود. این فیلم هنوز به اتمام نرسیده بود که قدم در خاک پاک جبهه ها گذاشت. در اعزام اولش به فیلمبرداری از رشادت های رزمندگان پرداخت ولی پس از آن راه دیگری را در پیش گرفت و خود صحنه های زیبایی را خلق کرد.
* نواختن بانگ شهادت
وصیت نامه اش را نوشت، لباس رزم بر تن رعنای خود کرد و اسلحه بر دوش نهاد. این بار عازم شوش شد که همانجا کامیاب ابدی گشت و عروجی از جنس شهادت را در دوربین خداوند عالم به یادگار نهاده است.
منبع: کتاب شهدای روحانیت، ج اول، 430.

فرخنده ایام پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بر دوستان کانون گفتگوی دینی مبارک!


امشب ساعت ۲۱ فریاد الله‌اکبر در آسمان ایران طنین‌انداز می‌شود



فردا همه می آییم ان شاء الله...

وعده ما راهپیمایی 22 بهمن 1395