نهي از قبول پيش گويي منجمان.!!

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نهي از قبول پيش گويي منجمان.!!

با سلام

وَعَلاماتٍ وَبِالنَّجمِ هُم يَهتدونَ

در جاي جاي منابع روايي و فقهي, جملاتي در تکذيب و تکفير منجمان و عدم اعتبار گفتار آنان به چشم مي خورد, به گونه ايکه در نگاه اول, پنداشته مي شود که پيش گويي هلال در دانش نجوم جديد نيز مشمول جملات مذکور است.
در اين فصل به تحليل روايات معصومين عليهم السلام و سپس فتاواي فقهي در رابطه با منجمان مي پردازيم تا مقصود اصلي از اين جملات روشن شود.
روايات وارد شده در تکذيب منجمان

اين روايات را مي توان به دو گروه تقسيم کرد؛ گروه اول رواياتي است که بطور مطلق عقايد و گفتار هاي منجمان را مخدوش دانسته و گروه دوم رواياتي است که در مورد پيش گويي هلال توسط منجمان وارد شده است.

گروه اول:

به عنوان نمونه پنج روايت از اين گروه نقل مي نماييم:

1 - مرحوم محقق حلي در کتاب معتبر و مرحوم علامه حلي در کتاب تذکره و شهيد اول و ثاني از پيامبر اکرم (ص) به صورت مرسل نقل مي کنند که: "هرکه کاهن يا منجمي را تصديق نمايد به آنچه بر محمد (ص) نازل شده کافر است."

2 - مرحوم صدوق در کتاب خصال از نصر بن قابوس از امام صادق (ع) نقل مي کند که فرمودند: "منجم ملعون است و کاهن ملعون است و ساحر ملعون است و زن آوازه خوان ملعون است و هر که او را جاي دهد ملعون است و کسي که از کسب او ارتزاق کند ملعون است."

[=Verdana]3 - مرحوم طبرسي در احتجاج از هشام بن حکم از امام صادق (ع) نقل مي کند که ايشان در جواب زنديقي که پرسيده بود نظرتان در مورد علم نجوم چيست, مي فرمايند: "آن علمي است که منافعش اندک و مضراتش بسيار است.
قضا و قدر توسط نجوم دفع نمي شود و وقايع ناخوشايند قابل جلوگيري نيست.
اگر منجم از بلايي [که بايد به او برسد] آگاه شود, جلوگيري از قضاي الهي موجب نجات او نمي گردد, چنانچه اگر از خيري که بناست به او برسد آگاه شود, نمي تواند آنرا جلو بيندازد و اگر بدي به او برسد امکان جلوگيري از آن را ندارد. منجم با علم خود, با اين پندار که مي تواند قضاي الهي را از مردم دفع کند, به ضديت با خداوند پرداخته است."
[=Verdana] [=Verdana]

4 - مرحوم سيد رضي در نهج البلاغه نقل مي کند که مولي الموحدين امير المؤمنين مي فرمايند: ".... اي مردم شما را از فراگيري نجوم برحذر مي دارم, مگر آنچه که موجب راهيابي در دريا و خشکي باشد, زيرا نجوم منجر به کهانت مي شود و کاهن مانند ساحر است و ساحر مانند کافر است و کافر در آتش جهنم جاي دارد...."[=Verdana] [=Verdana]

5 - مرحوم صدوق در کتاب فقيه نقل مي کند که عبد الملک بن اعين گفت: "به امام صادق (ع) عرض کردم: من به اين علم [نجوم] مبتلا شده ام, هرگاه قصد کاري مي کنم در طالع نظر مي کنم, اگر طالع بد ديدم از آن باز مي مانم و اگر طالع نيک ديدم در پي آن کار مي روم.
به من فرمودند: [طبق اين امور] حکم مي کني؟ گفتم بلي. فرمودند: کتاب هايت را بسوزان."[=Verdana]
بر کسي که در متون اين روايات دقت کند, پوشيده نيست که علم نجومي که از آن نهي شده است, آن علمي است که از حالات مختلف ستارگان, خير و شر و طالع نيک و بد در حوادث و وقايع را بدست مي دهد, نه آن علمي که تنها با استفاده از قوانين طبيعي که توسط خداوند متعال بر جهان حاکم شده است, موقعيت فيزيکي اجسام سماوي را مورد بررسي قرار مي دهد.:Sham::Sham:

[=Verdana]

[=Verdana]مرحوم شيخ مرتضي انصاري در اين مورد مي فرمايد: "ظاهرا خبر دادن از اوضاع فلکي که مبتني بر حرکت ستارگان است, مانند ماه گرفتگي که در پي قرار گرفتن زمين بين ماه و خورشيد, پديد مي آيد و خورشيد گرفتگي که از قرار گرفتن ماه بين زمين و خورشيد, پديد مي آيد و مانند اينها حرام نيست و پيش گويي اين امور جايز است...."[=Verdana]
بنابراين اگر کسي با استناد به اين روايات در پي بي ارزش نمودن استنتاجات نجوم جديد باشد, در ورطه يک مغالطه بين دو معني مشترک لفظي گرفتار شده است.
زيرا علم نجوم به معنايي که در زمره سحر و کهانت قرار مي گيرد, بي اعتبار شناخته شده است, نه به معنايي که آن را داخل در علوم تجربي و رياضي مي نمايد.
به اين تفکيک در حديث چهارم نيز اشاره شده است.
از اين گذشته محاسبات نجومي مانند: يافتن جهت قبله, تعيين اوقات نماز, محاسبه فصول سال و يافتن موقعيت ماه براي تعيين اينکه ماه در صورت فلکي عقرب قرار گرفته است يا نه, قطعا جايز است بلکه مقدمه انجام تکاليف شرعي است.:Sham:
پس نمي توان ادعا کرد: مقصود از منجم, هنگامي که گفته مي شود: "منجم کافر است.", کسي است که اين محاسبات را انجام مي دهد.

گروه دوم

رواياتي است که بالخصوص در مورد مساله پيش گويي هلال وارد شده است, از اين گروه تنها يک روايت يافته ايم که به نقل آن مي پردازيم:
مرحوم شيخ طوسي در کتاب تهذيب نقل مي کند که ابو عمر به امام (ع) مي نويسد که: "مولاي من گاهي اتفاق مي افتد که هلال ماه رمضان براي ما مشکل ايجاد مي کند, در حاليکه هيچ مانعي در آسمان وجود ندارد ما هلال را رؤيت نمي کنيم, و مردم روزه نمي گيرند و ما هم مانند آنان عمل مي کنيم [يعني آن روز را روز سي ام شعبان قرار مي دهيم] و گروهي از اهل حساب (آشنايان به محاسبات اوضاع ماه) به ما مي گويند که هلال در همان شب در مصر و آفريقا و اندلس ديده خواهد شد. مولاي من آيا حرف اهل حساب در اين مساله قابل قبول است, تا در مناطق مختلف, تکليف شرعي تفاوت کند و روزه اهالي آن مناطق با روزه ما و افطارشان با افطار ما اختلاف داشته باشد؟"

[=Verdana] پس امام (ع) در جواب مرقوم فرمودند: "از شک در هلال, روزه واجب نمي شود (در يوم الشک روزه نگير), با رؤيت [هلال] افطار کن و با رؤيت [آن] روزه بگير."[=Verdana]:Sham:
اين روايت شريفه ممکن است گوياي حکم رؤيت در شهرهاي مختلف باشد (مساله اتحاد يا اختلاف آفاق) که در فصل پنجم مطرح خواهد شد و به بحث فعلي ارتباط ندارد و ممکن است بي اعتباري محاسبه در مورد هلال را بيان کند که به موضوع بحث ما مربوط مي شود.
در اين روايت لفظ منجم به کار نرفته, تا بحثي در معناي آن داشته باشيم, بلکه مستقيما از لفظ "حُسّاب" به معني محاسبه کنندگان استفاده شده است.
از طرف ديگر موضوع روايت, دقيقا پيشگويي هلال است.
بنابراين ممکن است پنداشته شود که پيشگويي هلال در نجوم جديد هم, با استناد به اين روايت, بدون اعتبار است.
ولي با کمي دقت در مي يابيم آنچه که امام (ع) از آن نهي نموده اند, محاسبات نجومي نيست, بلکه عمل کردن به شک است و گفته محاسبه کنندگان در آن زمان, يکي از مصاديق شک بوده است.
اما هم اکنون که علم نجوم مي تواند بطور يقيني و بدون شک, هلال را محاسبه نمايد, قطعا مشمول روايت شريفه نيست. :Sham::Sham:

با مطالعه اين دو گروه از روايات به اين نتيجه مي رسيم که از منظر روايي, اگر يقيني از گفته منجمان در مورد هلال پديد آيد, با طرق يقيني ديگر, تفاوتي نمي کند.

ادامه دارد..........!!

بررسي فتاواي فقها در مورد بي اعتباري گفته منجمان

در کتب فقهي اصحاب ما, رضوان الله تعالي عليهم, در کتاب الصوم در بحث هلال, معمولا جملاتي همچون "گفتار منجمان اعتباري ندارد...." و "هلال به گفته منجمان ثابت نمي شود...." به چشم مي خورد.
اما اين جملات همگي, به گفته منجمان, به عنوان يکي از مصاديق شک در رؤيت هلال, نظر دارد و پيشگويي هاي نجوم جديد, موضوعا از بحث آنان خارج است.
در اينجا به ذکر دو نمونه اکتفا مي کنيم:

1- مرحوم محقق حلي در کتاب معتبر مي فرمايد: "اعتماد کردن بر گفته منجم [در اثبات هلال] جايز نيست, زيرا گفتار او مبتني بر قواعد ظنّي و حدسي است که موارد خطاي آن بيش از موارد صحت آنست..."
پر واضح است که قوانين جزمي نجوم رياضي در عصر حاضر مشمول کلام مرحوم محقق نمي شود. بلکه اين کلام ناظر به نجوم عصر محقق هم نيست و فقط شامل اعتقادات عامه مردم در مورد هلال است وگرنه گمان نمي رود محقق حلي اين کلمات را در مورد منجمين بنام معاصر خود, همچون مرحوم خواجه نصير الدين طوسي, ايراد نموده باشد!
ادامه دارد..........!!

نقل قول:
اما هم اکنون که علم نجوم مي تواند بطور يقيني و بدون شک, هلال را محاسبه نمايد, قطعا مشمول روايت شريفه نيست. :sham::sham:

منظور تون از محاسبه هلال چیه؟

این که ماه در چه موقعیتی نسبت به خورشید هست رو میشه دقیقا تعیین کرد. مطلع هستید که اگر ماه بالاتر از خورشید باشه در افق طبیعتا امکان دیده شدنش بعد از غروب خورشید ممکن میشه که میشه همون هلال اول ماه. اما رویت شد یا نشدن ماه رو نمیشه دقیق تعیین کرد بخصوص اگر شما از ابزار هم استفاده نکنید. چون این دیگه به افق دید شما، وسعت هلال و .... بستگی داره. برای همین منجمان از رویت پذیری هلال صحبت میکنند معمولا

نقل قول:
[=Verdana]بنابراين اگر کسي با استناد به اين روايات در پي بي ارزش نمودن استنتاجات نجوم جديد باشد, در ورطه يک مغالطه بين دو معني مشترک لفظي گرفتار شده است.
زيرا علم نجوم به معنايي که در زمره سحر و کهانت قرار مي گيرد, بي اعتبار شناخته شده است, نه به معنايي که آن را داخل در علوم تجربي و رياضي مي نمايد.

سلام

این مطلب در زبان انگلیسی، از قرار حل شده هست. در انگلیسی برای این دو جنبه از نجوم دو لغت وجود داره. astrology اشاره داره به همون جنبه پیشگویی ها و سحر و سرنوشت و ....
Astronomy هم به عنوان یک شاخه علوم تجربی هست که علمی هست و به پیش بینی رخداد ها و پدیده های طبیعی میرسه.

البته من نمیدونم این دوتا لغت از قدیم در زبان انگلیسی بوده یا بعدا تکامل پیدا کرده

سلام بر دوستان

دین اسلام تا حد امکان از ارتباط با جن و رمالی بر حذر داشته و این خرافات را از بین برده است، ارتباط با جادوگری از منظر اسلام یکی از افات عقل گرایی و خداشناسی است.
برخورد متین رسول الله به هنگام مصادف شدن درگذشت پسر دردانه اشان با کسوف موید این موضوع است
درحالی که عموم مردم از این تصادف متاثر شده بودند و موقعیت خوبی برای سواستفاده فراهم شده بود، به تشریح این موضوع پرداختند که کسوف بی ارتباط با هیچ واقعه ای در اثر گردش سال و ماه ایجاد میشود و از اثار صنع خدای تعالی است.

در پناه حق موفق باشید

[=Verdana]
2 - مرحوم شهيد ثاني در مسالک, در شمار دلايل بي اعتباري پيش گويي منجمان مي فرمايد: "... و همچنين تقويم نويسان, اول ماه به معني امکان رؤيت هلال را, تعيين نمي کنند, بلکه اول ماه, به معني خروج ماه از مقارنه (ماه نجومي) را محاسبه مينمايند.
گرچه اين محاسبه در مسايل نجومي کاربرد دارد ولي نشان دهنده امکان رؤيت هلال نيست, زيرا چنانچه خودشان مي گويند غالبا هلال در اولين شب پس از خروج از محاق ديده نمي شود, بلکه ممکن است در شب دوم و گاهي در شب سوم هم ديده نشود.
ولي شارع, احکام شرعيه را مبتني بر رؤيت هلال نموده نه مبتني بر خروج ماه از مقارنه. (يعني ماه هلالي معتبر است نه ماه نجومي)"
[=Verdana]
شبيه اين عبارت در کتاب مدارک نيز آمده است.
چنانچه در بخش اول گذشت, همانطور که زمان دقيق مقارنه ماه و خورشيد, همواره قابل محاسبه است, زمان امکان رؤيت هلال نيز, در غالب موارد قابل محاسبه است, گرچه اين محاسبه در شرايط فعلي نمي تواند تمام موارد را پوشش دهد, ولي ادعاي ما آنست که: در مواردي که منجمان با محاسبات يقيني, امکان يا عدم امکان رؤيت هلال را اثبات مي نمايند, گفته آنان حجيت شرعي دارد. اين ادعا با عبارت مرحوم شهيد ثاني هيچ تعارضي ندارد.
در مجموع مي توانيم از آنچه در اين فصل مطرح شد نتيجه بگيريم: عمل به پيش بيني هاي يقيني نجومي, نه در روايات و نه در کلمات فقها, مورد نهي شرعي قرار نگرفته است. بلکه تنها عمل به پيش بيني هاي حدسي و ظنّي فاقد اعتبار است.
منابع

1 - سوره بقره, آيه 189. ترجمه: "از تو در مورد شکل هاي مختلف ماه مي پرسند, بگو آنها نشانه هاي اوقات زمان براي [امور] مردم و حج است."
2 - مرحوم سيد کاظم طباطبايي, العروه الوثقي, فصل 12 کتاب الصوم, سفحه 370
3 - سوره نحل, آيه 16. ترجمه: "[و بر روي زمين] علامت هايي [قرار داد] و بوسيله ستارگان راهيابي مي کنند."
4 - مرحوم شيخ حر عاملي, وسايل الشيعه, روايت 11 از باب 24 از ابواب ما يکتسب به, جلد 12 از تصحيح مرحوم رباني. متن اصلي: "جعفر بن الحسن المحقق في (المعتبر) والعلامه في (التذکره) والشهيدان قالوا: قال النبي (ص): من صدق کاهنا او منجما فهو کافر بما انزل علي محمد(ص)."
5 - همان, روايت 7. متن اصلي: "عن نصر بن قابوس قال سمعت اباعبدالله (ع) يقول: المنجم ملعون والکاهن ملعون والساحر ملعون والمغنيه ملعونه ومن آواها ملعون وآکل کسبها ملعون."
6 - همان, روايت 10. متن اصلي: "احمد بن علي بن ابيطالب الطبرسي في الاحتجاج عن هشام بن الحکم عن ابيعبدالله (ع) في حديث ان زنديقا قال له: ما تقول في علم النجوم؟ قال هو علم قلت منافعه وکثرت مضاره, لايدفع به المقدور ولايتقي به المحذور. ان خبر المنجم بالبلاء لم ينجه التحرز من القضاء, وان خبر هو بخير لم يستطع تعجيله وان حدث به سوء لم يمکنه صرفه, والمنجم يضاد الله في علمه بزعمه انه يرد قضاء الله عن خلقه."
7 - مرحوم شيخ حر عاملي, وسايل الشيعه, روايت 8 از باب 14 از ابواب آداب السفر الي الحج و غيره, جلد 8 از تصحيح مرحوم رباني. متن اصلي: "محمد بن الحسين الرضي الموسوي في نهج البلاغه قال قال اميرالمؤمنين (ع) ... ثم اقبل - عليه السلام - الي الناس وقال : ايها الناس اياکم وتعلم النجوم الا ما يهتدي به في بر او بحر, فانها تدعو الي الکهانه والکاهن کالساحر والساحر کالکافر والکافر في النار...."
8 - همان, روايت 1. متن اصلي: "محمد بن علي بن الحسين باسناده عن عبدالملک بن اعين قال: قلت لابي عبدالله (ع): اني قدابتليت بهذا العلم فاريد الحاجه فاذا نظرت الي الطالع ورايت الطالع الشر جلست ولم اذهب فيها, واذا رايت طالع الخير ذهبت في الحاجه, فقال لي تقضي؟ قلت نعم. قال: احرق کتبک."
9 -مرحوم شيخ مرتضي انصاري, کتاب المکاسب, المکاسب المحرمه, صفحه 25 از چاپ خط طاهر خوشنويس
10 - مرحوم شيخ حر عاملي, وسايل الشيعه, روايت 1 از باب 15 از ابواب احکام شهر رمضان, جلد 7 از تصحيح مرحوم رباني. متن اصلي: "محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن الحسن الصفار عن محمد بن عيسي قال: کتب اليه ابوعمر اخبرني يا مولاي انه ربما اشکل علينا هلال شهر رمضان ولانراه ونري السماء ليست فيها عله ويفطر الناس ونفطر معهم ويقول قوم من الحساب قبلنا: انه يري في تلک الليله بعينها بمصر وافريقيه والاندلس هل يجوز يا مولاي ما قال الحساب في هذا الباب حتي يختلف العرض(الفرض ظ) علي اهل الامصار فيکون صومهم خلاف صومنا وفطرهم خلاف فطرنا؟ فوقع لا صوم من الشک (في المصدر: لاتصومن الشک) افطر لرؤيته و صم لرؤيته."
11 - محقق حلي, المعتبر, جلد 2, صفحه 688
12 - مرحوم شهيد ثاني, المسالک, جلد 1, صفحه 60 , ترجمه با کمي تصرف انجام شده است.
13 - مرحوم سيد محمد عاملي, مدارک الاحکام, جلد 6 , صفحه 176

نقل قول:
در مجموع مي توانيم از آنچه در اين فصل مطرح شد نتيجه بگيريم: عمل به پيش بيني هاي يقيني نجومي, نه در روايات و نه در کلمات فقها, مورد نهي شرعي قرار نگرفته است. بلکه تنها عمل به پيش بيني هاي حدسي و ظنّي فاقد اعتبار است.
خوب حالا قمر در عقرب جز کدوم دسته قرار میگیره؟

راستی ممنون که این جملتون رو تصحیح کردید. از دید منجم اشتباه بزرگی بود.

نقل قول:
اما هم اکنون که علم نجوم مي تواند بطور يقيني و بدون شک, هلال را محاسبه نمايد, قطعا مشمول روايت شريفه نيست. :sham::sham:

پاسخ که نه، اما دوست داشتیم نظر شروع کننده بحث را در مورد قمر در عقرب هم بدونیم. به هر حال احادیث و روایات زیادی هم در مورد قمر در عقرب داریم.

البته اگر روش برخورد با این تناقض (شاید ظاهری) همان روش قدیمی ایشان نباشد که اینها علوم غریبه است و هرکسی نمیداند!

قبل از پرداختن به موضوع قمر در عقرب بهتر است که سری هم به این تاپیک بزنید و نظر دوستان و کارشناسان رو در اون قسمت هم ببینید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2125

چون قصد بررسی احادیث مربوط به قمر در عقرب رو ندارم، فقط برای شروع بحث این دو حدیث رو که در اینترنت در دسترس بوده نقل میکنم... اگر دوستان حدیث دیگری سراغ داشتند یا در مورد سند حدیث حرفی داشتند اضافه کنند.

1- در وسايل الشيعه با اسناد مختلف روايت مي کند که: "عن محمد بن حمران عن ابيه عن ابي عبد الله عليه السلام قال: من سافر او تزوج والقمر في العقرب لم ير الحسني".
(مرحوم شيخ حر عاملي, وسايل الشيعه, جلد 8 , صفحه 266 , باب 11 از ابواب آداب السفر الي الحج و غيره, حديث1. همچنين جلد 14 , صفحه 80 , باب کراهه التزويج و القمر في العقرب و في محاق الشهر از ابواب مقدمات النکاح و آدابه, حديث 1. )

2- همينطور مرحوم طبرسي در مکارم الاخلاق از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم روايت مي کند که: "انه نهي عن الحجامه في يوم الاربعاء اذا کانت الشمس في العقرب."
(مرحوم طبرسي, مکارم الاخلاق, صفحه 75, باب في الحجامه و آدابها. )

منجم باشی;123572 نوشت:
- در وسايل الشيعه با اسناد مختلف روايت مي کند که: "عن محمد بن حمران عن ابيه عن ابي عبد الله عليه السلام قال: من سافر او تزوج والقمر في العقرب لم ير الحسني".
(مرحوم شيخ حر عاملي, وسايل الشيعه, جلد 8 , صفحه 266 , باب 11 از ابواب آداب السفر الي الحج و غيره, حديث1. همچنين جلد 14 , صفحه 80 , باب کراهه التزويج و القمر في العقرب و في محاق الشهر از ابواب مقدمات النکاح و آدابه, حديث 1. )

2- همينطور مرحوم طبرسي در مکارم الاخلاق از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم روايت مي کند که: "انه نهي عن الحجامه في يوم الاربعاء اذا کانت الشمس في العقرب."
(مرحوم طبرسي, مکارم الاخلاق, صفحه 75, باب في الحجامه و آدابها. )


برای نقد اخباریگری خیلی خوبه

وسط ماه،آخر ماه، اول ماه روزاییه که نباید نطفه فرزند بسته بشه چون باعث صرع میشه(اثر جزر و مد)
برای روزای نحس و روزای خوش یمن تو منابع حدیث، روایات زیادی هست

نهی از پیشگویی منجما حتما برای جلوگیری از سواستفاده بوده وگرنه خود علم تاثیر نجوم تو زندگی مثل تاثیرات فیزیکی و تغییرات خلق و خو "اعصاب و روان" هم تو منابع حدیث هست هم تو علم ثابت شده

منتقد;123613 نوشت:
برای نقد اخباریگری خیلی خوبه

وسط ماه،آخر ماه، اول ماه روزاییه که نباید نطفه فرزند بسته بشه چون باعث صرع میشه(اثر جزر و مد)
برای روزای نحس و روزای خوش یمن تو منابع حدیث، روایات زیادی هست

نهی از پیشگویی منجما حتما برای جلوگیری از سواستفاده بوده وگرنه خود علم تاثیر نجوم تو زندگی مثل تاثیرات فیزیکی و تغییرات خلق و خو "اعصاب و روان" هم تو منابع حدیث هست هم تو علم ثابت شده

سلام

4 مطلب رو عنوان کردید که اگر فرصتی بود و خدا خواست بعد از ماجرای قمر در عقرب به اونها هم میرسیم.

1- مقید بودن به حوادث نجومی برای اعمال و رفتارمان. مثل همان تشکیل نطفه و ...
2- سعد و نحس ایام
3- اثبات یا رد علمی
4- دو معنی متفاوت در نجوم

البته جواب یکی از پرسش ها قبلا داده شده.....


بنده مطالبی را عنوان میکنم همراه منبع !!
ماه هر 32/27 روز يکبار به دور زمين مي گردد, به اين دوره يک ماه نجومي مي گويند ولي از آنجا که زمين نيز به نوبه خود در طي اين مدت حدود 30 درجه در مدار خود به گرد خورشيد تغيير مسير داده است, براي اينکه ماه, زاويه زمين ماه خورشيدي سابق خود را پيدا کند, بيش از دو روز ديگر بايد به دور زمين بگردد.
اين مدت که در مجموع تقريبا 53/29 روز طول مي کشد يک ماه هلالي را تشکيل مي دهد.
بنابراين در هر ماه هلالي ماه بيش از يک دور, دايره البروج را طي مي کند.
در روايات ما براي قرار گرفتن ماه در عقرب احکام خاصي وضع شده است.
چنانچه در وسايل الشيعه با اسناد مختلف روايت مي کند که: "عن محمد بن حمران عن ابيه عن ابي عبد الله عليه السلام قال: من سافر او تزوج والقمر في العقرب لم ير الحسني".1
همينطور مرحوم طبرسي در مکارم الاخلاق از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم روايت مي کند که: "انه نهي عن الحجامه في يوم الاربعاء اذا کانت الشمس في العقرب.2"
مشکلي که در اينجا قابل بحث است آن است که مراد از عقرب, صورت فلکي عقرب است يا برج عقرب.

[=Verdana]تفاوت اين دو اصطلاح به خاطر حرکت تقديمي است
بين فقها دو نظر مختلف مطرح شده است:
مرحوم مجلسي در اين باب مي فرمايد: "الظاهر ان المراد بکون القمر في العقرب هنا کونه محاذيا لکواکبه کما هو ادب(داب ظ) العرب في البوادي و غيرها, اذ لم يکن عندهم ضوابط البروج و الانتقالات اليها و الاستخراجات الشايعه في تلک الازمان و لم يکن دابهم عليهم السلام احاله الناس في الاحکام التي تحتاج اليها عامه الخلق علي ما لا يعرفه الا الآحاد من العلماء لاسيما اذا لم يکن شايعا في تلک الازمنه عند العلماء ايضا و الکواکب الثابته و الاشکال التي سميت البروج بها قد انتقلت في زماننا عن البروج التي عينوها بمقدار برج تقريبا فالعقرب في مکان القوس. فظهر ان ما في الشريعه ايضا لايوافق قواعدهم المقرره عندهم.3"
در کشف اللثام در اين مورد نظر ديگري عنوان شده است.
فاضل هندي مي فرمايد: "والظاهر ان لفظ الخبر مقول علي عرف اهل النجوم و لايرويدون بمثله الا الکون في البرج بالمعني المعروف عندهم مع الاصل في ما زاد.4"
ممکن است قول اول , يعني اينکه مقصود صورت فلکي عقرب است, به وجوه زير تقويت شود:
[=Verdana]در موقع صدور روايت (قرن نهم ميلادي) هم, برج و صورت فلکي تطابق کامل نداشتند و احاله عرف به "عقرب" به صورت فلکي منصرف بوده است.
[=Verdana]
[=Verdana]اسامي صور فلکي نامبرده شده از ابداعات اقوام غير عرب است و اعراب براي تعيين موقعيت قمر از منازل بيست و هشتگانه استفاده مي کرده اند.
[=Verdana] از همينرو آيه شريفه : "والقمر قدرناه منازل حتي عاد کالعرجون القديم"5 به منازل معروف نزد اعراب نسبت داده مي شود. بنابراين داب اعراب مشخص نمودن موقعيت قمر با ستارگان بوده است و اين عادت, اراده معناي صورت فلکي را تقويت مي نمايد.
[=Verdana]وضع بروج براي احصاء فصول مختلف سال بوده و اين در مورد خورشيد موضوعيت دارد ولي در مورد ماه , فصول مختلف معني ندارد, بنابراين جايگاه ماه بين ستارگان مهم است نه زاويه دايره البروجي ماه.
از طرف ديگر قول دوم, يعني اينکه مقصود برج عقرب باشد, به وجوه ديگري تقويت مي شود, از جمله:
[=Verdana]از آنجا که اصطلاح عقرب مثل بقيه صور فلکي دايره البروجي ريشه غير عربي دارد, اين اصطلاح طبق عرف اصلي بکار مي رود. پس بايد مراد همان برج نجومي باشد.
[=Verdana]در سه ماه از سال که خورشيد در حوالي صورت فلکي عقرب قرار مي گيرد, يعني ماه هاي پاييز, اصولا صورت فلکي عقرب ديده نمي شود و تشخيص اينکه قمر در عقرب واقع شده احتياج به خبرويت و قدري محاسبه دارد.
[=Verdana] بنابراين در سه ماه از دوازده ماه قمري, وقوع قمر در عقرب کاملا وجهه نجومي دارد و در نه ماه ديگر هم اراده يک معني صرفا نجومي, و نه عرفي, امر دور از ذهني نيست.
[=Verdana]
[=Verdana] 1-مرحوم شيخ حر عاملي, وسايل الشيعه, جلد 8 , صفحه 266 , باب 11 از ابواب آداب السفر الي الحج و غيره, حديث1. همچنين جلد 14 , صفحه 80 , باب کراهه التزويج و القمر في العقرب و في محاق الشهر از ابواب مقدمات النکاح و آدابه, حديث 1.
[=Verdana] [=Verdana]2-مرحوم طبرسي, مکارم الاخلاق, صفحه 75, باب في الحجامه و آدابها.
[=Verdana] [=Verdana] 3-مرحوم مجلسي, بحار الانوار, جلد 51 , صفحه 268.
[=Verdana] [=Verdana] 4-فاضل هندي, کشف اللثام, جلد 2 , صفحه 7.
[=Verdana] [=Verdana] 5-سوره يس , آيه 39.

(دوستانی که به بحث علاقه دارند به نکاتی که بلد می شود دقت کنند. در ادامه و نتیجه از این مطالب استفاده خواهیم برد)

صورت فلکی عقرب
و
افسانه ها

صورت فلکی عقرب چیست؟ و در کجای آسمان؟

صورت فلکی عقرب یکی از صور فلکی آسمان نیمکره شمالی است. این صورت فلکی از مجموعه ستاره هایی تشکیل شده است که در اغلب فرهنگ های دنیای قدیم به همین نام شناخته می شده است:

پر فروغ ترین ستاره این صورت فلکی مشهور به قلب عقرب است. که یک ستاره قرمز رنگ فوق بزرگ است. (red supergiant) شعاع این ستاره 800 بار بزرگتر از خورشید و حدود 600 سال نوری دورتر از منظومه شمسی ماست.

(برزگترین ستاره همان قلب عقرب است)

احتمالا رنگ قرمز قلب عقرب و شباهت آن به مریخ که نماد جنگ بوده در افسانه های آن بی اثر نبوده است. کما اینکه در نام گذاری قلب عقرب هم بی تاثیر نبوده است. Antares به معنی مقابل (ante) مریخ (ares or mars)

در افسانه ها، عقرب نماد تنها حیوانی بود که توانست orion یا شکارچی را شکست دهد و او را بکشد. پس ژوپیتر خدای خدایان، اون در دورترین نقطه آسمان از شکارچی قرار داد. برای همین است که طلوع شکارچی با غروب عقرب مصادف است.

در ماه های گرم سال، مانند تیر و مرداد میتوانید در ساعات اولیه شب این صورت فلکی را در آسمان ببینید. و همانطور که حدس می زنید در ماه هایی که شکارچی در آسمان است مثل دی ماه نمیتوانید در شب این صورت فلکی را بیابید.


با سلام به دو برادر دوست داشتنی، یکی رضای عزیز و دیگری منجم باشی بزرگوار

باری داستان مجادله شما، خاطره ای را در خاطرها زنده کرد. آورده اند که روزی غریبه ای از دیاری گذشت، و خسته و کوفته، کشان کشان، خود را به بلندایی رسانید. و در آنجا سایه ای دلبر یافت و خواست که بدان نزدیک شده و اندی بیارآمد. لذا با قدمهای شمرده و آرام آرام خود را به پای درخت بید مجنونی که یافته بود رسانیده و نشست و تکیه به درخت داد. چون خیلی خسته بود نفسی عمیق کشید، که خستگی به در کند. اما ناگاه احساس کرد بوهای خیلی خوشی به مشامش می رسد که از، جانب راست و چپش می آمد. تعجب کرد. و دوباره نفسی عمیق کشید، این بار باور کرد که بله حق با اوست، واقعا بوهای خوشی از جانب راست و چپش به مشامش می رسد. کمی کنجکاو شد که چه خبر است. اما رمقی نداشت که برخیزد و پیگیر بوهای خوش شود. ولی چون یک بار دیگر نفسی تازه کرد، حس کرد که جان تازه ای یافته و خون جدیدی در رگهایش به جریان در آمده که می تواند به سراغ منشاء بوهای خوش استشمام شده برود. آنگاه دست راستش را بر زمین گذاشته و یک یاعلی گفت و بلند شد. برخواست اما نمی دانست که به جانب چپ برود یا به سمت راست. چه آنکه از هر دو سو، بویی بسیار دلنواز و آرام بخش و روح افزا به مشام می رسید. تفالی زد و لاجرم یکی را انتخاب کرد و به جانب راست رفت. چند گام که برداشت، دید گلی بسیار خوشرنگ در آنجا همچو سرو قامتان ایستاده است و به او نگاه می کند. گلی به رنگ زرد و اندکی مایل به ارغوان. با برگهایی آبی آسمانی و ساقه ای به رنگ سبز. که پروانه های سبک بالی در اطرافش به آمد و شد می پرداختند و از شهد گل نوشیده، جان تازه می کردند. مسافر قصه ما جستن گرفت و به سراغ این گل آفتابگردانی رفت در حالی که از یاد برده بود، تا چند لحظه پیش چقدر خسته و ناتوان بود. سرش را خم کرد و چشمهایش را بست و با تمام توان نفسی از عمق جان کشید. آنچنان عطر گل هوش او را ربود که مست شد. و در همان هوای مستی دانست که این گل خود نیز مست است. مست زیبایی و عطر جان افشانش. سر بلند کرده و چند گام به عقب نهاد، و این بار به سراغ گل دست چپی رفت. با کمال تعجب، دید، آری تمام زیبایی اینجاست. گلی به رنگ نیلوفر و با شباهتی به گل زیبا کمال زعفران. برگهای این گل همه نارنجی و ساقه ای طوسی. با خود گفت که عجب جایی آمده ام نکند اینجا بهشت است. به سراغ این گل که رفت، بچون بار نخست، چشم هایش را بسته و دهانش را گشوده و خود را آماده کرد که نفسی تازه کند. نفس که کشید روح و جانش هر یک به سوی رفتند و دوباره مست شد. مست مست. باز فهمید که این گل نیز خود مست است که دیگران را مست می سازد. و البته مستی گل از چهره اش پیدا بود. سر بلند کرد و اندکی از گل فاصله گرفت. این بار با روحی آماده پرواز به پای درخت برگشت و نشست. ته دلش خیلی خوشحال بود که توانسته به این سرا گذری نماید. به درخت تکیه داد.همچنان که به درخت تکیه داده بود، در همان حال مستی از سوی دو گل صدای آمد و او چنین شنید که این دو گل، هر یک دیگری را به نامطبوع بودن عطرشان متهم میسازند. در عجب شد که چرا چنین است. با خود اندیشید که چرا این گلها چنین می گویند. به همین خاطر اندی در فکر فرو رفت و تازه فهمید که آری این دو گل از سر مستی سخن می کنند و حقیقت آن است که سخن از سر رندی همه اش عشق است. و دانست که حقیقت آن است که این دو بسیار به یکدیگر علاقه مندند. چون مست بوی عطر ناب بودند و در آن فضا سخن می کردند، معلوم بود که این سخنان از سر حقیقت نیست. البته گفته می شد، گاهی زنبورها می آیند تا میانه ایشان بر هم زنند اما آنها نیز پس از کمی آمد و شد تازه می فهمند که ای بابا این دو دوست قدیمی مست هم شده اند. و ناچار از همان راهی که آمده بودند بر می گشتند. آری آن دو گل تمام زیبایی بودند وهر چه زنبورها کوشیدند که میانه ایشان بر هم زنند نتوانستند چه آنکه گلهای مست صدای زنبورها را نمی شنیدند. بله در اینجا نیز زنبورها همان کلماتند که سعی می کنند، این دو گل را به گونه ای خاطر رنجیده نمایند که هرگز به چنین کاری موفق نخواهند شد. چه آنکه این دو گل یعنی رضا و منجم باشی بزرگتر از آنند که کسی را چنین سزد که میانه ایشان ناخوش سازند. مسافر قصه ما خوشحال شد. خیلی خوشحال. به هر دو گل درود فرستاد .و در بین همان بوهای هر یک از دیگری خوشتر خوابید.
موضوع قفل شده است