نماز در اديان گوناگون

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

درود.
نماز در زرتشت کهن تر است یا نماز در اسلام؟
کدام یک برداشت شده از دیگری است؟

فرزند کوروش بزرگ;11957 نوشت:
نماز در زرتشت کهن تر است یا نماز در اسلام؟ کدام یک برداشت شده از دیگری است؟

با سلام

1-خدا شناسي و خدا پرستي از بنيادي ترين معارف بشري است و درنهاد هر انساني خداپرستي و خدا شناسي وجود دارد.

2-نماز به معناي عبادت و كرنش بنده به درگاه خدا و معبود خويش است.

3-به طور واضح همه اديان الهي داراي عبادات مخصوص به خود بودند و زيرا تمام ادياني كه از طرف خداوند نازل شده است عبادت خداوند را در برداشته است هرچند به روشهاي مختلف.

4-دين زرتشت را كه در برفض اگر طبق ادعاي خودشان---هرچند در الهي و غير الهي بودن ان بحث است--- از اديان الهي مد نظر داشته باشيم بايد عباداتي را هم داشته باشد طبق مطالب بالا .

5-ولي با وجود اين نمي توان قدمت را دليل بر برتريت يا صداقت دانست همان طوركه نمي توان قدمت را دليل بر كپي كردن يكي از ديگري دانست

6- به طور كلي اين چنين مي توان نوشت كه اگر زرتشت را از اديان الهي بدانيم پس قطعا نوع عبادتي از طرف خداوند بر پيامبرش نازل شده و ايشان بر پيروانش ارايه كرده است

و در دين اسلام هم از طرف خداوند نوع عبادت 17 ركعت نماز نازل شده است ولي نمي توان كفت كه يكي از روي ديگري است.

7- پس اگر اديان را از طرف خداوند بدانيم مبدا همه انها يكي خواهد بود هرچند در نوع عبادت متفاوت باشند ونمي شود گفت كه كدام از كدام رونوشت شده .

ولي اين كه زرتشت سابقه زماني بيشتري نسبت به اسلام دارد قطعا عبادات ايشان هم قديمي تر خواهد بود.

به نظر می آید نوعی گرته برداری از اسلام را در این نمازهای زرتشتیان می توان دید .یادم هست زمانی یکی از اساتید که یزدی هم بود و با زرتشتیان آشنا بود ،سر کلاس نواری از یکی از دانشجویان آورده بود که تحقیقات او و مصاحبه اش با بزرگ زرتشتیان ایران یا نماینده آنها در مجلس بود .در آن مصاحبه فرد زرتشتی مدعی بود که ما هم عبادتهایی چون مسلمانان داریم و ... . اما استاد گفت : حقیقت این است که همه اینها را زرتشتیان بعدها وارد مراسم های خود نمودند تا با اسلام همخوانی پیدا کنند و پیروان خود را به نوعی اقناع برسانند و به او بقبولانند که شباهتهای زیادی بین اسلام و زرتشتی گری است . اکنون فکر می کنم ،شاید حرف استاد واقعیت داشته باشد . چراکه با تاملی در دین زرتشت می بینیم که این کیش ،بنابر ادعای پیروانش هزاران سال پیشتر از اسلام پا به عرصه وجود گذاشته است .و بسیار قدیمی تر از کیش یهودی ومسیحی است . ما که در آیین یهودیان ومسیحیان تشابهی بین نمازها و عبادتهای این دوگروه که به فاصله تقریبی حدود 1500سال یکی پس از دیگری برای هدایت بشر ،رسولانش فرستاده شده اند نمی بینیم . چگونه است که بین اسلام و زرتشتی گری با این فاصله بسیار زیاد، این همه تشابه وجود دارد . درحالی که هر دینی معمولا باید تمایزات و مشخصه های داشته باشد .حتی مسلمانان با وجود آنکه 1400 سال از زمان اسلام می گذرد تفاوت های در نحوه عبادتهای دینی در خود می بینند . در متون کهن و سنگ نبشته های باستانی ایران بزرگ ،هرگز اثری از عبادت و نماز به این صورت که الان زرتشتیان ادعا می کنند ،سندی یافت نشده است . در مقابل تصاویر بسیار زیادی از الهه های باستانی در سراسر این ،سپهر مهر گستر، یعنی ایران می بینیم . پس چه شده که هیچ اثری از وضو و تیمم یک زرتشتی و یا نمازی که امروز مدعی آنند وجود ندارد . آنچه به ذهن متبادر می شود این است که با ورود اسلام به ایران و بویژه با شعار برادری وبرابری آن ،جامعه 8 طبقه ساسانی که از هم پاشیده شده بود ،و موبدان هم جزئی از آن بودند احساس کردند که دیگر اقبالی به سوی آنها وجود ندارد و مردم شعار برابری را بهتر از شعار برتری یک عده بر دیگران می پسندند . از این جا می توان رد پا و آثاری از دستکاری متون اوستا و هم چنین عبادتهای فردی را مشاهده کرد . حقیقت آن است که زرتشتیان به ازدواج محارم اعتقاد داشتند . آنها براستی آتش را می پرستیدند .هر فرد زرتشتی در خانه اجاق مخصوصی باید برای حفظ آتش فراهم می کرد . اگر این آتش خاموش می شد می گفتند که دیگر بچه دار نخواهی شد . چرا که اجاق تو خاموش و کور شد . از اینجاست که کلمه اجاق کور به معنی بی فرزند هنوز هم در کلام ما ایرانیان وجود دارد . پس از اینکه موبدان دیدند اوضاع بدین گونه درآمده و قبح بسیاری از مسائل و از جمله ازدواج با محارم مشخص شده ،شروع به امحاء این مسائل از متون اصلی کردند و برای تشابه سازی بین خود واسلام ،نمازها و مسائل عبادی را وارد دین زرتشت نمودند

[=Times New Roman]اگر شمه ای از مراسم معنوی زرتشتیان را با هم مرورکنیم متوجه می شویم که این کیش اصلا نماز و عبادتهای مانند آن را نداشته بلکه بعدها به آن آمیخته اند . اگر سری به کتاب « مزدیسنا و ادب پارسی » بزنید در اجراء مراسم مذهبی چنین مطالبی را می خوانید : آتشگاه را در محلی قرار می دهند که اطراف آن حتما باز باشد . در هر آتشکده کانون ویژه ای برای برافروختن آتش است که جز « آتربان » ( موبد نگهبان آتش) احدی حق ورود بدان ندارد .آتربانان که به سوی آتش می روند « پنام » دهن بند برروی می بندند تا از دم ایشان آتش مقدس آلوده نگردد .... در شریعت زردشت این قاعده مقرر بود که آفتاب بر آتش نتابد .[ عجیب است که زردشتیان و طرفداران آنها تقدیس آتش را می خواهند تحت عنوان اینکه آتش از جنس نور است و نور مقدس است زیرا خداوند نورالانوار است توجیه کنند ، و از طرف دیگر تابش آفتاب را بر آتش مقدس سبب آلودگی آن می دانند !!] آتش های مختلفی وجود داشت از قبیل آتش خانه ،آتش قبیله یا قریه (آذران ) و آتش بلوک یا ایالت . ...یکی از نسکهای اوستای ساسانی موسوم است به « سوزگر» و در آن تفصیلی در باب پرستش آتش مخلوط به چنین قصه ای مسطور است : آتشکده پر از بوی کندر و دیگر مواد معطر بود . یک تن موبد ،آتش را با قطعات چوبی که با مراسم مذهبی تطهیر شده بود مشتعل نگاه می داشت . اوآتش را برهم زده و دم به دم دعای مشخصی را ذکر می کرد .سپس روحانیون « هئومه » ( هوم ) نثار می کردند .در اثنای تلاوت ادعیه یا سرودن اوستا روحانیون شاخه نبات هئومه را پساز تطهیر در هاون می کوبیدند ... در یزشن گاه ( محل تشریفات عبادی ) آلات و ادوات ذیل موجود بود : 1- هاون و دسته هاون 2- برسم که اساسا از چوبهای مقدس مانند انار تهیه می شد و امروزه آنرا از نقره می سازند 3 – بر سمدان 4 – برسمچین که کارد کوچکی است 5- چند جام برای هوم و پراهوم و آب مقدس 6- ورس که ریسمان کوچکی است که از موی گاو بافته یم شود و شاخه های برسم را با آن بیه هم می پیوندند 7 – چند پیاله کوچک به نام طشت ( طشت نه سوراخه )8- سنگ بزرگی به نام ارویس گاه که چها رگوش بوده و آلات مزبور با روی آن می چینند [=Times New Roman][1][=Times New Roman].دار مستتر در زند اوستای خود می نویسد : فرق بین آتش بهرام و آدران اساسا در چگونگی آتش و سپس در اصل و طرز تهیه آن می باشد .تهیه آتش بهرام یک سال بطول می انجامد و آن از سیزده قسم آتش مختلف تشکیل می گردد . و تصفیه این آتش ها مستلزم تشریفات مختلف است که در « وندیداد » یکی از اجزای اوستای ساسانی توضیح داده شده است . طبق سنت زردشتیان هریک از حوزه های بهدینان نباید آتش بهرام داشته باشد . بعضی دستوران ( روحانیون زردشتی ) معتقدند که فقط یک آتش بهرام باید باشد . چه آن شاه است و چند پادشاه در اقلیمی نگنجند . اما درباره ازدواج زرتشتیان با محارم لازم دانستم به بعضی از اسناد اشاره شود : سعید نفیسی مورخ مرحوم می گوید : چیزی که از اسناد آن زمان حتما به دست می آید ... این است که نکاح نزدیکان و محارم و زناشویی در میان اقارب درجه اول حتما معمول بوده است [=Times New Roman][2][=Times New Roman]. سعید نفیسی آنگاه نصوصی را که در کتب مقدس زردشتیان از قبیل دینکرات آمده است و تصریحات نوسیندگان اسلامی از قبیل مسعودی ، ابوحیان توحیدی ، ابوعلی مسکویه کرده اند می آورد و جریان ازدواج قباد با دختر خواهر زاده و ازدواج بهرام چوبین با خواهر ،و ازدواج مهران گشنسب – که بعد مسیحی شد – با خواهر خود را یادآور می شود . مرحوم مشیرالدوله در کتاب نفیس خود « ایران باستان » از استرابون مورخ قدیمی یونانی درباره هخامنشیان نقل می کند : اینها ( مغها ) موافق عاداتشان حتی مادرانشان را ازدواج می کنند [=Times New Roman][3][=Times New Roman]. مشیرالدوله ادامه می دهد : « حاق مساله این است که ازدواج با اقربای خیلی نزدیک در ایران قدیم موسوم به « خویتک دس » پسندیده بوده و ظاهرا جهت آن را حفظ خانواده و پاکی نژاد قرار می دادند » [=Times New Roman][4][=Times New Roman] یعقوبی که خود ایرانی است می گوید :ایرانیان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج می کردند و این کار را نوعی صله رحم و عبادت می دانستند .[=Times New Roman][5][=Times New Roman] کریستن سن درباره عیسویان ایران می گوید : آنها نیز به تقلید از زرتشتیان برخلاف قوانین مذهبی خود به مزاوجت با اقارب عادت کرده بودند .[=Times New Roman][6][=Times New Roman] این مساله باعث شد تا مسلمین ، زردشتیان را به علت این کار مورد شماتت و دشنام قرار دهند و آنها را بدین سبب زنازاده می خواندند . اما ائمه اطهار تحت عنوان اینکه ،هر قومی نکاحی دارد و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند .

[=Times New Roman]

[=Calibri][1][=Calibri] - تالخیص از مزدیسنا و ادب پارسی از ص 297 تا ص 305

[=Calibri][2][=Calibri] - تاریخ اجتماعی ایران ج 2 ص 35

[=Calibri][3][=Calibri] - ج 6 ص 2693

[=Calibri][4][=Calibri] - ج 9 ص 2693

[=Calibri][5][=Calibri] - تاریخ یعقوبی ج 1 ص 152

[=Calibri][6][=Calibri] - ایران در زمان ساسانیان ، ص 448

طاها;11959 نوشت:
به طور كلي اين چنين مي توان نوشت كه اگر زرتشت را از اديان الهي بدانيم پس قطعا نوع عبادتي از طرف خداوند بر پيامبرش نازل شده و ايشان بر پيروانش ارايه كرده است

اما زرتشت هیچگاه خود را پیامبر ندانست و ادعا نکرد که با خداوند سخن میگوید

کاوه;11976 نوشت:
حقیقت آن است که زرتشتیان به ازدواج محارم اعتقاد داشتند

اگر چه این سخن شما هیچ پیوندی با نوشتار اصلی ندارد اما بدان پاسخ میدهم

زناشویی در ایران باستان

در کیش قدیم ایران زناشویی به منظور ایجاد زندگی خوش، وحدت و اتفاق، تشکیل خانواده و ازدیاد نفوس انجام می پذیرفت…

اشوزرتشت در وهیشتوایشت گات، یسنا 56، قطعه ی 5 به پسران و دخترانی که آهنگ بستن پیمان ازدواج دارند چنین اندرز می دهد: " ای دختران شوی کننده و ای دامادان، اینک بیاموزم و آگاهتان سازم. با غیرت از پی زندگانی، پاک منشی بجویید. هر یک از شما باید در کردار نیک بر دیگری سبقت جوید و از این راه زندگانی خود را خرمی بخشد."

برخی از محققان به معنی واژه ی «خیتوه دت» یعنی خویشی دهنده و ایجاد یگانگی در میان مردم و نیز به معنی داد و دهش پی نبرده و بدون تعمق در معنی کلمه و دستورهای زرتشت، آن را ازدواج با نزدیکان تلقی کرده اند. این قشریگری در درک مفهوم واژه مورد بحث موجب پیدایش این استنباط و نظر شده است که در آیین مزدیسنی ازدواج بین خواهر و برادر، یا پدر و دختر و سایر محارم و نزدیکان جایز است، در حالی که چنین برداشتی فاقد واقعیت و اشتباه محض بوده و اصطلاح مزبور ناظر بر این موضوع است که مطابق کیش مزدیسنی، مرد و زن با نظم و ترتیب درست در اجتماعات شرکت و با یکدیگر معاشرت می کنند و بدین ترتیب دختران و پسران کم کم با روحیه و اخلاق یکدیگر آشنا شده، از روی بصیرتی که در نتیجه معاشرت های درازمدت اجتماعی به دست آورده اند، به انتخاب شریک زندگی خویش مبادرت می ورزند.

کیش زرتشتی بر استحکام رابطه ی وحدت و یگانگی و جلوگیری از مفاسد اخلاقی از طریق زناشویی تاکید فراوان دارد. در وندیداد پرگرد چهارم بند چهل و هفت از قول اهورامزدا چنین آمده است : ای اسپیتمان زرتشت ! من هر آینه زن دار را بر بی زن و مرد خانواده دار را بر بی خانمان برتر می شمارم. و در فقره ی چهل و چهار : هر کس وظیفه دارد که برادران هم کیش خود را در کسب مال و به دست آوردن همسر یاری و همراهی کند. در این دین کمک به امر ازدواج کسانی که به سن بلوغ رسیده و به سبب تنگدستی بی همسر مانده اند، از کارهای نیکو و پر ثواب شمرده شده است.

در آیین زرتشت عقد ازدواج بر پنج گونه است :

1- پادشاه زنی : این اصطلاح برای موردی به کار گرفته می شود که پسر و دختری برای نخستین بار با رضایت اولیا خود با یکدیگر ازدواج می کنند.

2- ایوک (یگانه) زنی : ایوک زنی عبارت از آن است که مردی با دختری ازدواج کند که تنها فرزند خانواده است و اصطلاحا او را ایوک نامند. از آنجا که دختر نمی توانسته اموال خانه ی پدر خویش را به خانواده ی دیگری دیگری منتقل سازد، موظف است نخستین فرزند پسر خود را به جای فرزند پدر خویش قرار دهد و دارایی پدر را به او بسپارد تا از انقراض خانواده ی او جلوگیری کند.

3- چاکرزنی: این اصطلاح در مورد زن بیوه ای به کار می رود که پس از مرگ جفت نخستین در صدد گزینش همسری دیگر برآید. اگر هم زن اول بمیرد یا دیوانه شود و یا نازا بوده باشد، مرد می تواند زن دومی بگیرد که آن زن را چاکر زن می نامند.

4- خودسرزنی: چنانچه دختر و پسر بالغ پیش از رسیدن به بیست و یک سالگی خواسته باشند بدون خشنودی پدر و مادر خویش با یکدیگر ازدواج کنند، موبد حق دارد صیغه عقد را جاری کند. اما تا وقتی که اولیا طرفین بر نارضایی خود باقی باشند، زن و شوهر از ارث محروم خواهند بود. این گونه عقد را که بدون رضای والدین صورت گرفته است، خودسرزنی نامند. توضیحا اضافه می شود که به موجب مقررات آیین زرتشت، دختر در شانزده سالگی و پسر در هیجده سالگی می توانند با رضایت اولیا خود پیوند زناشویی ببندند.
5- سترزنی: چنانچه زن و شوهری فاقد فرزند بوده و دختری را به فرزند خواندگی خود قبول کنند، دختر مزبور به هنگام ازدواج سترزن یعنی دختر زن نازا خوانده می شود.

این بدترین تهمتی است که میگویند زرتشت ازدواج با محارم را درست میداند.
-----
کاوه;11976 نوشت:
آنها براستی آتش را می پرستیدند

میتوانید یک گواهمندی درست تر بیاورید که زرتشتیان آتش میپرستیدند!
-----
کاوه;11976 نوشت:
با ورود اسلام به ایران و بویژه با شعار برادری وبرابری آن ،جامعه 8 طبقه ساسانی که از هم پاشیده شده بود ،و موبدان هم جزئی از آن بودند احساس کردند که دیگر اقبالی به سوی آنها وجود ندارد و مردم شعار برابری را بهتر از شعار برتری یک عده بر دیگران می پسندند

مردم ایران به راحتی اسلام را پذیرفته اند؟
ورود تازیان به ایران با رضایت مردم بود؟
تازیان ایرانیها رانکشتند؟.
-------
دیگر پاسخ ها را نیز بزودی خواهم داد
سپاس از شما دوستان و هم میهنان گران-سنگ


فرزند کوروش بزرگ;11957 نوشت:
درود.
نماز در زرتشت کهن تر است یا نماز در اسلام؟
کدام یک برداشت شده از دیگری است؟



سلام:Gol:

همانگونه که دوستان اشاره کردند:

اولاً نماز بعنوان وجه عبادت خدا در همۀ شریعت ها (اعم از نوح و موسی و عیسی و ابراهیم) وجود داشته و مقایسۀ تقدم و تأخر و کهن بودن آن در زرتشت و اسلام وجهی ندارد.

ثانیاً چنانکه فلسفۀ ارسال پیامبران الهی و تعدد شریعت ها، از آدم تا خاتم، بمثابۀ کلاس و مراحلی برای تکمیل دین بوده که در دین اسلام بعنوان آخرین شریعت الهی، آخرین و کاملترین کلاس آن بر حضرت محمد (ص) نازل گردیده، احکام آن، نظیر روزه و نماز، نیز در دین اسلام بصورت کاملتر و در کلاسی نهائی تشریع شده است.

با این بیان، وجه امتیاز و فضیلت حقیقی در بارۀ کدام نماز صادق تر است؟

وجه تقدم و کهن بودن نماز در آیین زرتشت و یا هر شریعت دیگری نسبت به دین اسلام؟ یا وجه کاملتر و نهائی بودن نماز در دین اسلام نسبت به سایر شرایع و آیین ها؟

موفق باشید ...:roz:

با سلام به فرزند کورش عزیز ابتدا چند نکته را خدمت شما عرض نمایم
اینکه عنوان پیامبری و رسالت در نزد ما برای یک مفهوم وضع شده که معین است حال اینکه در هر دوره و هر کیشی چه لفظی برای ان به کار می رفته است مهم نیست لذا در گاتها زرتشت خود را برگزیده خداوند می داند
در مورد ازدواج با محارم نیز بنده اعتقاد دارم قطعا چنین جوازی در ایین زرتشت که که پیامبری الهی بوده وجود نداشته زیرا انچه از زرتشت باقی مانده مخصوصا در گاتها سراسر معنوین و یکتا پرستی و احکام انسانی و اخلاقی است اما با توجه به سرنوشت دردناک اوستا و نابودی ان و بازنویسی ازادانه ان بسیاری از ارا و نظرات مغان در ان راه یافت که حتما شما از نابودی اوستا در زمان اسکندر و باز نویسی ان صدها سال بعد در دوره ساسانیان آگاهید و خواهشهای نفسانی بعضی از پادشاهان در انجام چنین ازدواجی ان هم به نام دین در این بدنامی برای ایین زرتشت تاثیر داشته است

طاها;11959 نوشت:

با سلام

2-نماز به معناي عبادت و كرنش بنده به درگاه خدا و معبود خويش است.

4-دين زرتشت را كه در برفض اگر طبق ادعاي خودشان---هرچند در الهي و غير الهي بودن ان بحث است--- از اديان الهي مد نظر داشته باشيم بايد عباداتي را هم داشته باشد طبق مطالب بالا .

5-ولي با وجود اين نمي توان قدمت را دليل بر برتريت يا صداقت دانست همان طوركه نمي توان قدمت را دليل بر كپي كردن يكي از ديگري دانست

6- به طور كلي اين چنين مي توان نوشت كه اگر زرتشت را از اديان الهي بدانيم پس قطعا نوع عبادتي از طرف خداوند بر پيامبرش نازل شده و ايشان بر پيروانش ارايه كرده است

طاهای گرامی درود
یک- نماز یک واژه اوستای از ریشه نِمَه به معنای میل و گرایش است. نخستین سرود از گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان با نماز آغاز میگردد. اهیا یاسا نمنگها = اینک خواستار نماز هستم، با دستهای برافراشته ای دانای هستی بخش که برترین مینو هستی. همچنین خواستار بهترین خرسندی هستم و خواستارم که همه کارهای هماهنگ با اشا و خردم با منش نیک هماهنگ باشد تا جهان را آباد و جهانیان را خشنود سازم.
دوم- خواهشمند یک ترازو برای سنجیدن خدایی (الهی) و وحی بودن و یا نبودن ارایه فرمایید تا من بتوانم با آن وحی بودن گاتها و الهی بودن دین زرتشت را نشان دهم. به هر روی شما میتوانید به سوره حج آیه 17 نیز مراجعه کنید.

صدیق;12028 نوشت:

سلام:gol:

ثانیاً چنانکه فلسفۀ ارسال پیامبران الهی و تعدد شریعت ها، از آدم تا خاتم، بمثابۀ کلاس و مراحلی برای تکمیل دین بوده که در دین اسلام بعنوان آخرین شریعت الهی، آخرین و کاملترین کلاس آن بر حضرت محمد (ص) نازل گردیده، احکام آن، نظیر روزه و نماز، نیز در دین اسلام بصورت کاملتر و در کلاسی نهائی تشریع شده است.

با این بیان، وجه امتیاز و فضیلت حقیقی در بارۀ کدام نماز صادق تر است؟

وجه تقدم و کهن بودن نماز در آیین زرتشت و یا هر شریعت دیگری نسبت به دین اسلام؟ یا وجه کاملتر و نهائی بودن نماز در دین اسلام نسبت به سایر شرایع و آیین ها؟

موفق باشید ...:roz:


صدیق گرامی
درود
در قرآن میفرماید هرگاه اختلافی بود به خدا و رسول خدا مراجعه کنید.
خب یکم- کدام سند قرآنی این تکاملی بودن دین را نشان میدهد؟
دوم- از پیامبر اسلام(ص) نقل است که میان دو چیز حقانیت با آن است که قدیمیتر است.

این درحالی است که در سوره ابراهیم آیه چهار میفرماید: نفرستادیم پیامبری مگر به زمان مردمش تا ایشان را به سوی ما هدایت کند.

کاوه;11977 نوشت:
اگر شمه ای از مراسم معنوی زرتشتیان را با هم مرورکنیم متوجه می شویم که این کیش اصلا نماز و عبادتهای مانند آن را نداشته بلکه بعدها به آن آمیخته اند ... در شریعت زردشت این قاعده مقرر بود که آفتاب بر آتش نتابد .[ عجیب است که زردشتیان و طرفداران آنها تقدیس آتش را می خواهند تحت عنوان اینکه آتش از جنس نور است و نور مقدس است زیرا خداوند نورالانوار است توجیه کنند ، و از طرف دیگر تابش آفتاب را بر آتش مقدس سبب آلودگی آن می دانند !!]



کاوه گرامی
درود
یکم- نماز یک واژه اوستایی است. نمه= نموگ= نماچ= نماژ= نماج= نماز اشو زرتشت در گاتها نماز اندیشه برانگیزی که از منش نیک سرچشمه گرفته و با هنجار هستی هماهنگ است ابزار زدودن دروغ (همه بدیها) از خانواده، کشور و جهان میداند. نخستین بند گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان نیز با نماز آغاز میگردد. اهیا یاسا نمنگها این خواستار نمازگزاردن هستم ای دانای هستی بخش....
دوم- نورالانوار برگردان سخنواره (عبارت) ساسانی روشنیه بون روشناییه است.
یکی از ابزارهایی که خداوند برای یافتن راه راست (یگانه راهی که به خداوند می رسد) به انسان داده است دین است. دین از ریشه دیدن به معنای بینش است. در گاتها خداوند در منش نیک انسان آترم سوخرم آتشی را فروزان کرده که در پرتو روشنایی آن میتوان دید و آن یگانه راهی که به خداوند میرسد پیدا کرد. انسان با اندیشه روشن (در گاتها سوچه= سوزان) میتواند راه درست را بیابد.... از این رو قبله نماز ما روشنایی است. آتش هم تنها منبع روشنایی در دسترس انسان است. ریشه شمع روشن کردن مسلمانان ایرانی هم همین است.
مناره اسم مکان از نار هم به معنای آتشکده است.
پرستیدن در زبان اوستایی پریستیتن به معنای پرستاری و محافظت است. همانگونه که پرستار بیمار را میپرستد تا خوب شود.
سوم- آتشکده نهادی زرتشتی نبود. اردشیر دوم هخامنشی آتشکده را از دیویسنان (خدایان پیش از زرتشت) پیراست و مزدیسنان (زرتشتیان) را گمارد تا به ستایش اورمزد (هستی بخش دانا) بپردازند. از آن روز آتشکده جایگاهی زرتشتی شد. آتشکده نیایشگاه مهر بود، اینکه نور خورشید به آتش نتابد از باورهای مهرپرستان است و ربطی به زرتشت ندارد. واژه مهرابه (محراب) نیز به همین دلیل ساخته شده است. غاری که درون دیوار و پایینتر از زمین است و مهر در آن پرستش میشد.

کاوه;11976 نوشت:
به نظر می آید نوعی گرته برداری از اسلام را در این نمازهای زرتشتیان می توان دید ... . اما استاد گفت : حقیقت این است که همه اینها را زرتشتیان بعدها وارد مراسم های خود نمودند تا با اسلام همخوانی پیدا کنند و پیروان خود را به نوعی اقناع برسانند و به او بقبولانند که شباهتهای زیادی بین اسلام و زرتشتی گری است . اکنون فکر می کنم ،شاید حرف استاد واقعیت داشته باشد . چراکه با تاملی در دین زرتشت می بینیم که این کیش ،بنابر ادعای پیروانش هزاران سال پیشتر از اسلام پا به عرصه وجود گذاشته است .و بسیار قدیمی تر از کیش یهودی ومسیحی است . ما که در آیین یهودیان ومسیحیان تشابهی بین نمازها و عبادتهای این دوگروه که به فاصله تقریبی حدود 1500سال یکی پس از دیگری برای هدایت بشر ،رسولانش فرستاده شده اند نمی بینیم . چگونه است که بین اسلام و زرتشتی گری با این فاصله بسیار زیاد، این همه تشابه وجود دارد .... باستانی ایران بزرگ ،هرگز اثری از عبادت و نماز به این صورت که الان زرتشتیان ادعا می کنند ،سندی یافت نشده است . در مقابل تصاویر بسیار زیادی از الهه های باستانی در سراسر این ،سپهر مهر گستر، یعنی ایران می بینیم . پس چه شده که هیچ اثری از وضو و تیمم یک زرتشتی و یا نمازی که امروز مدعی آنند وجود ندارد....

کاوه گرامی
درود
از بزرگمهر که با متون آشنایی بیشتری دارد بپرسید، ببینید که نیایش های اوستایی کی نوشته شده است. پیش از اسلام یا پس از اسلام.
رستم که استوره ای ایرانی پیش از زرتشت است، نخست تن میشست و آنگاه به نیایش میپرداخت. چیزی که روزمره بوده، چه نیازی به دستور دینی دارد؟ مگر عرب بودند که دست شستن (وضو) را میبایست به آنها یاد داد؟
مسجد نامی است که پیش از اسلام به آتشکده داده بودند.
مناره اسم مکان از نار به معنای آتشکده است.
مهرابه (غاری که مهر در آن پرستش میشد و در ساختمان آتشکده به گونه ای نمادین در دیوار کنده میشد) محراب شده است.
راستی اگر وضو اسلامی است، چرا میان وضو نزد شیعیان/ایرانیان و سنیان/عربان تفاوت دارد؟ تفاوت از زرتشتی بودن دست نماز است.

کاوه;11976 نوشت:
به نظر می آید نوعی گرته برداری از اسلام را در این نمازهای زرتشتیان می توان دید

کاوه گرامی
درود
پنج گاه نماز: 1- هاون از سپیده دم تا نیمروز 2- رپیتون از نیمروز تا سه ساعت پس از آن 3- ازیرن از سه ساعت پس از نیمروز تا فروشد خورشید 4- ایوسروترم از فروشد خورشید تا نیمه شب 5- اشهن از نیمشب تا پیش از سپیده
اینها پیش از اسلام بوده یا پس از اسلام؟
ما که ادعا داریم اینها را آذرپات=آدرباد مهر اسپندان/ماراسپند در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته است و در کتاب خرده اوستا گرد آورده است.
راستی اذان گویی هم مال ماست. میدانید که امام رضا(ع) که در میان راه سفر مسوم شدند، برای استراحت و درمان به آتشکده ای بردند که پس از درگذشت ایشان را در همان آتشکده دفن کردن. پس از آن آتشکده را دگرگونه سازی کردند که شد آنچه امروز هست. این نقاره زدن از کجا آمده؟ شاید از روش زرتشتیان برای آگهی گاه نماز؟
زنگ کلیسا نیز گرته برداری از زنگ آتشکده برای آگهی گاه نماز است. موبدان ما به روشهای دانشی/علمی گاه را میسنجیدند و به روشهای یاد شده همچنین جارزدن به مردم آگاهی میداندند.
شاه ساسانی به دلیل ارزشی که برای دین قایل بودند (ادعا یا واقعیت نمیدانم) پس از به تخت نشستن نخستین کاری که میکردند، افروختن آتش ورهرام=بهرام بود. برای اینکار از هر صنفی یک منقل آتش می آوردند و می آمیختند و در آیین که گاهی هفت روز به درازا میکشید آن را پاک میکردند و آنگاه آتش بهرام را روشن میکردند. اینکار نمادی از همازوری (همبستگی) مردم و شاه بود. اینکار پس از اسلام به مسجد جامع دگرگون گردید.
آتش آتشان یا آدران مانند نمازخانه ها و مسجدهای محلی بود که هر کس برای خودش داشت. زرتشتیان آنچنان به نماز اهمیت میداند که در راه سفر نیز آتشکده های میان راهی برای اینکار داشتند. کاری که پس از اسلام شد نمازخانه های سفری میان راهی.

موبدیار مهران;79330 نوشت:
پنج گاه نماز: 1- هاون از سپیده دم تا نیمروز 2- رپیتون از نیمروز تا سه ساعت پس از آن 3- ازیرن از سه ساعت پس از نیمروز تا فروشد خورشید 4- ایوسروترم از فروشد خورشید تا نیمه شب 5- اشهن از نیمشب تا پیش از سپیده
اینها پیش از اسلام بوده یا پس از اسلام؟
ما که ادعا داریم اینها را آذرپات=آدرباد مهر اسپندان/ماراسپند در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته است و در کتاب خرده اوستا گرد آورده است.
راستی اذان گویی هم مال ماست. میدانید که امام رضا(ع) که در میان راه سفر مسوم شدند، برای استراحت و درمان به آتشکده ای بردند که پس از درگذشت ایشان را در همان آتشکده دفن کردن. پس از آن آتشکده را دگرگونه سازی کردند که شد آنچه امروز هست. این نقاره زدن از کجا آمده؟ شاید از روش زرتشتیان برای آگهی گاه نماز؟
زنگ کلیسا نیز گرته برداری از زنگ آتشکده برای آگهی گاه نماز است. موبدان ما به روشهای دانشی/علمی گاه را میسنجیدند و به روشهای یاد شده همچنین جارزدن به مردم آگاهی میداندند.
شاه ساسانی به دلیل ارزشی که برای دین قایل بودند (ادعا یا واقعیت نمیدانم) پس از به تخت نشستن نخستین کاری که میکردند، افروختن آتش ورهرام=بهرام بود. برای اینکار از هر صنفی یک منقل آتش می آوردند و می آمیختند و در آیین که گاهی هفت روز به درازا میکشید آن را پاک میکردند و آنگاه آتش بهرام را روشن میکردند. اینکار نمادی از همازوری (همبستگی) مردم و شاه بود. اینکار پس از اسلام به مسجد جامع دگرگون گردید.
آتش آتشان یا آدران مانند نمازخانه ها و مسجدهای محلی بود که هر کس برای خودش داشت. زرتشتیان آنچنان به نماز اهمیت میداند که در راه سفر نیز آتشکده های میان راهی برای اینکار داشتند. کاری که پس از اسلام شد نمازخانه های سفری میان راهی.

جناب موبدیار مهران
با سلام و احترام
بر فرض قدمت نماز های پنج گانه زرتشتیان بر اسلام، این چیزی را اثبات نمی کند، و به گرته برداری اسلام از زرتشت دلالت ندارد، چطور شما چنین باقاطعیت از وجود این نماز سخن می گویید در حالی که قرن های متمادی زرتشتیان کتاب مدونی نداشتند.
قديمى‏ترين نسخه اوستا كه به خط «دبيره» نوشته شده و در دانمارك‏( ابراهيم پورداود، اوستا، ص 49، ) نگه داری می شود ،مربوط به سال 1325 ميلادى است. (یعنی 1908 سال بعد از كشته شدن زرتشت) . بنابراين به احتمال زياد زرتشتيان حدود 20 قرن كتاب مدون و شناخته شده‏اى نداشته و اگر داشته‏اند اثرى از آن در دست نيست. زرتشتيان نیزاتفاق نظر دارند كه اوستا در اصل بسيار بزرگتر از اوستاى كنونى بوده است. اوستاى كنونى داراى 83000 كلمه است و احتمالاً اصل آن داراى 345700 يعنى چهار برابر بوده است. (شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 188.)
كريستن سن علت كم شدن از حجم اوستا در دوره ساسانى را، تمايل خود زرتشيان به حذف قسمت هایی از افسانه‏ها و اسطوره‏هاى عاميانه در اوستا می داند.( كريستن سن، آرتور امانوئل، ايران در زمان ساسانيان، ص 163 و 164.)
به فرض ثابت شود آنچه در اوستاى كنونى وجود دارد عيناً همان مطالبى است كه از زرتشت به يادگار مانده؛ در نهايت مخاطبان را با دينى ناقص مواجه مى‏كند كه حدود سه چهارم آن از دست رفته است. لاجرم پيامبر ديگرى لازم است كه نيازهاى دينى از دست رفته را جبران و خلاء موجود را پر نمايد.
به عبارت ديگر اگر اوستاى موجود براى هدايت بشر كافى بود، انزال سه چهارم ديگر لغو و بى‏فايده بود. و اگر كافى نبود چنين نقصى وجود دين و پيامبر ديگر را لازم مى‏نمايد و بر زرتشتيان نيز لازم مى‏شود كه به آيين كامل بعدى ايمان بیاورند.

موبدیار مهران;79316 نوشت:
[/right]
کاوه گرامی
درود
یکم- نماز یک واژه اوستایی است. نمه= نموگ= نماچ= نماژ= نماج= نماز اشو زرتشت در گاتها نماز اندیشه برانگیزی که از منش نیک سرچشمه گرفته و با هنجار هستی هماهنگ است ابزار زدودن دروغ (همه بدیها) از خانواده، کشور و جهان میداند. نخستین بند گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان نیز با نماز آغاز میگردد. اهیا یاسا نمنگها این خواستار نمازگزاردن هستم ای دانای هستی بخش....
دوم- نورالانوار برگردان سخنواره (عبارت) ساسانی روشنیه بون روشناییه است.
یکی از ابزارهایی که خداوند برای یافتن راه راست (یگانه راهی که به خداوند می رسد) به انسان داده است دین است. دین از ریشه دیدن به معنای بینش است. در گاتها خداوند در منش نیک انسان آترم سوخرم آتشی را فروزان کرده که در پرتو روشنایی آن میتوان دید و آن یگانه راهی که به خداوند میرسد پیدا کرد. انسان با اندیشه روشن (در گاتها سوچه= سوزان) میتواند راه درست را بیابد.... از این رو قبله نماز ما روشنایی است. آتش هم تنها منبع روشنایی در دسترس انسان است. ریشه شمع روشن کردن مسلمانان ایرانی هم همین است.
مناره اسم مکان از نار هم به معنای آتشکده است.
پرستیدن در زبان اوستایی پریستیتن به معنای پرستاری و محافظت است. همانگونه که پرستار بیمار را میپرستد تا خوب شود.
سوم- آتشکده نهادی زرتشتی نبود. اردشیر دوم هخامنشی آتشکده را از دیویسنان (خدایان پیش از زرتشت) پیراست و مزدیسنان (زرتشتیان) را گمارد تا به ستایش اورمزد (هستی بخش دانا) بپردازند. از آن روز آتشکده جایگاهی زرتشتی شد. آتشکده نیایشگاه مهر بود، اینکه نور خورشید به آتش نتابد از باورهای مهرپرستان است و ربطی به زرتشت ندارد. واژه مهرابه (محراب) نیز به همین دلیل ساخته شده است. غاری که درون دیوار و پایینتر از زمین است و مهر در آن پرستش میشد.

با سلام
ببخشيد - اوستا كتاب اسماني زرتشتيان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه اوستا كتاب آسماني است؟؟؟؟؟ مگه اشو زرتشت پيامبر بوده است؟؟؟
ميشه بيشتر توضيح بديد؟؟؟ يا علماي زرتشي به ما نادرست گفته اند و يا شما - ميشه بگيد زرتشت پيامبر كدوم خدا بود؟ كي به پيامبي مبعوث شد؟ چه ديني را بشارت داد؟؟
تا آنجا كه من شنيده و خوانده ام زرتشت يك آئين خرد گرايي است و نه دين !!!!
لطفا اين حقير را راهنمايي كنيد

هادي;79337 نوشت:
جناب موبدیار مهران
با سلام و احترام
بر فرض قدمت نماز های پنج گانه زرتشتیان بر اسلام، این چیزی را اثبات نمی کند، و به گرته برداری اسلام از زرتشت دلالت ندارد، چطور شما چنین باقاطعیت از وجود این نماز سخن می گویید در حالی که قرن های متمادی زرتشتیان کتاب مدونی نداشتند.
... زرتشتيان نیزاتفاق نظر دارند كه اوستا در اصل بسيار بزرگتر از اوستاى كنونى بوده است. اوستاى كنونى داراى 83000 كلمه است و احتمالاً اصل آن داراى 345700 يعنى چهار برابر بوده است. (شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، ص 188.)
....
به عبارت ديگر اگر اوستاى موجود براى هدايت بشر كافى بود، انزال سه چهارم ديگر لغو و بى‏فايده بود. و اگر كافى نبود چنين نقصى وجود دين و پيامبر ديگر را لازم مى‏نمايد و بر زرتشتيان نيز لازم مى‏شود كه به آيين كامل بعدى ايمان بیاورند.

هادی گرامی
درود
نخست آنکه اگر اوستا را بخوانید کتاب آسمانی ما گاتهاست، اوستا را موبدان نوشتند بنابراین کم و زیاد شدن آن هیچ نقصی در دین نیست چون دستور گاتهاست که هر روز نو شویم و خود برگزینیم که چه چیز ما را به خدا نزدیک میکند و چه چیز دور میسازد.
دوم رستم موبدان به یاد سپردن اوستا (بخش نیایشی و دینی) از بر نوشتن آن و تایید استاد گرفتن از درستی آن بود. گاتها نیز سرود است و ساده به یاد سپرده میشود. به یاد داشته باشید که مسجد و سامانه پرورش نوزود/ت =طلبه رسمی زرتشتی است.
سوم خداوند در قرآن میفرماید که هنگام اختلاف به رسولش و به خداوند مراجعه شود. از این رو نیاز به ایمان به دین پسین (بعدی) را از قرآن سند بدهید. یادتان به آیه چهارم سوره ابراهیم هم باشد.

ای دانای هستی بخش، سرم در نمازت خم است و دستهایم برافراشته. ای که در مینو (هستی نا مادی) نخستین و برترینی باشد که همه کارهای زندگی ام هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت) و خردم با منش نیک همساز باشد، تا روان آفرینش را خشنود سازم (گاتها هات 28- بند 1)
ای دانای هستی بخش، با منش نیک به تو نزدیک میشوم، مرا در هر دو هستی گیتی و مینو (این دنیا و آن دنیا)، از پاداشی برخوردار ساز که به دینداران خرسندی میبخشد (گاتها هات 28 بند2).

ای راستی این منش نیک (اسما الله)، ای هستی بخش دانا
برایت سرود گویانم. سرودهایی که تا کنون کسی نسروده است. سرودهایی که در شهریاری خلل ناپذیر خدا، آرامش میبخشند.
به نیایشم گوش کنید و به یاریم بشتابید (گاتها، هات 28 بند 3).

بی گمان من روانم را با منش نیک همساز میسازم. میدانم که هر کاری که برای خدای دانا انجام گیرد، چه پاداشی دارد. تا تاب و توانایی دارم، آیین راستی را به همه خواهم آموخت (گاتها هات 28- بند 4).
کی راستی و منش نیک را خواهم دید؟ کی راه خدای بخشاینده را خواهم یافت؟ کی آوای درونی مزدای را خواهم شنید؟
من با پیام مهین اندیشه برانگیز بر زبان، گمراهان را به راه خواهم آورد (گاتها هات 28- بند 5).

ای دانا، منش نیک را در من بیافروز، و از آیین راستی عمر درازی را ارزانی دار. خدایا با سخنان راستین خود من (زرتشت) و یارانم را یاری کن و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را بر اندازیم (گاتها هات 28- بند 6).
ای راستی، آن نیکی و نعمت را ارزانی دار که نیک منشی اش مینامند. ای آرامش درونی (اسفند از اسماالله) آرزوی گشتاسب و یارانم را برآور. آری ای مزدا آن نیرو و توانایی را ببخش که پیام ترا با کامیابی به همه برسانم (گاتها هات 28- بند 7).

ای که بهترین هستی و با بهترین راستی هماهنگ هستی، با دلی پر از مهر (محبت)، بخششهای منش نیک و درست اندیشی را برای فرشوشتر و دیگر یارانم برای همیشه میخواهم (گاتها هات 28- بند 8).

ای خدای دانا کاری که برابر با آیین راستی و منش نیک نباشد، هرگز از ما سر نزند و ما را از تو دور نسازد.
ما ستایندگان تو هستیم و تو بیش از هر چیز سزاوار ستایش هستی. زیرا توانایی و شهریاری سود بخش از آن تست (گاتها هات 28- بند 9).

ای خداوند جان و خرد، نیکوکاران و نیک اندیشان را که بر راه راست میبینی، بسی کامروا ساز.
نیک میدانم که هیچ نیایشی نیست که از جان و دل برآید و بی پاسخ بماند (گاتها هات 28- بند 10).

من که با این نیایش، آیین راستی و منش نیک را همواره میپایم، ای دانای هستی بخش بر من از زبان خود و با آوای خود این را آشکار ساز که زندگانی چگونه پدید آمد؟(گاتها هات 28- بند 11).

[=tahoma][=&quot]جناب موبد عزیز از اینکه در نوشته جات خود می کوشید تا فارسی را به نیکی پاس بدارید سپاسگذارم و بدین کار ارج می نهم[/][=&quot].[/][=&quot]
[/][=&quot]اما درباره این فرموده شما که ازدواج با محارم یا همان خویشاوندان نزدیک که فرمودید چنین چیزی نبوده، همانگونه که در ابتدا به عرض رساندم منابع تاریخی چیز دیگری، به ما نشان می دهند. گرچه این خرده بر شما نیست، چه آ ن که بیشتر ایرانیان زرتشتی بودند و این اتفاق متاسفانه رخ داده است. اما برای اثبات این ادعا، علاوه بر متون نوشته شده از سوی ایران شناسان، که بارها بدان اشاره رفته است، این بار به سراغ متون بسیار قدیمی تاریخ می رویم تا از لابلای آنها سندی بیابیم[/][=&quot].
[/][=&quot]کتاب المعارف نوشته دینوری که خود یک ایرانی تبار است، به این مساله پرداخته است. گفتنی است او این کتاب را 1200 سال پیش نوشته است. در آن گفته آورده[/][=&quot] :
[/][=&quot]ادیان عرب پیش از اسلام بدین قرار بودند: مسیحیت در قبایل ربیعه، غسان، و برخی از قضاعه دیده می شد. یهود در حمیر، بنی کنانه، بنی حارث بن کعب و کنده دیده می شد. زرتشتی گری نیز در قبیله تمیم وجود داشت. چنانکه زراره بن عدس تمیمی و دخترش هر دو زرتشتی بودند. زراره با دخترش ازدواج کرد و بعد پشمیان شد. [/][=&quot]
[/]
[=&quot]سند: المعارف، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (د 276 قمری)، تحقيق ثروت عكاشة، قاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، چ دوم، 1992 ص 621.[/][=&quot][/]
[/]

[=tahoma][=&quot]همچنین بهمن بن اسفندیار از شاهان ایران باستان با دختر خود خمانی ازدواج کرد. گفتنی است راوی این سخن یک مورخ ایرانی است که کتابش را 1200 سال پیش نوشته است.[/][/]

[=tahoma][=&quot]سند: الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى (د 282 قمری )، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال،قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص 27. [/][/]

[=tahoma][=&quot]از سوی دیگر عمده دلایل شما و بلکه همه آنها برگرفته از کتاب اوستاست که متاسفانه هیچ متن دیگری شما را در این زمینه یاری نمی کند. سنگ بنشته ها و یا آثار باستانی ما در باره نماز شاهان پیشین ما مسکوت و خاموشند و هر انچه نمایش داد ه می شود، نمایش الاهه های است که هر کدام نماد خدایگان چندگانه اند. اعتقاد به زنده بودن آتش و داشتن روح برای آن هنوز هم در کلام ما ایرانی ها پیداست چنانکه کردها هنوز به هنگام خاموش کردن آتش از کلمه آتش را بکش استفاده می کنند و این واژه یکی از شناسه های زرتشتیانی بود که خود را عرب معرفی می کردند. چنانکه یک ایرانی خود را عرب معرفی کرد و بدین سبب با عرب زاده ای ازدواج کرد، اما اندکی بعد وقتی شوهر به زن گفت، آتش را بکش. زن متوجه شد که او عرب نیست بلکه یک ایرانی است که خود را عرب جا زده و از او طلاق گرفت. [/][/]

[=tahoma][=&quot]برای کشته شدن آتش نگاه کنید به: ترجمه کلیله و دمنه ص 209 همچنین نگاه کنید به این متن: كشتن اصطلاح فارسي بوده است از براى خاموش كردن شمع و چراغ و آتش عموما، چنانكه در حكايت گلستان آمده است: شبي ياد دارم كه ياري عزيز از در در آمد، چنان بيخود از جاي بر جستم كه چراغم بآستين كشته شد ... بنشست و عتاب آغاز كرد كه: مرا در حال كه بديدي چراغ بكشتي بچه معني؟ گفتم ... اين بيتم بخاطر بود:[/][=&quot][/][/]

[=tahoma][=&quot] چون گراني بپيش شمع آيد خيزش اندر ميان جمع بكش‏[/][=&quot][/][/]

[=tahoma][=&quot] ور شكر خنده ايست شيرين لب آستينش بگير و شمع بكش‏[/][/]

[=tahoma][=&quot] [/][/]

[=tahoma][=&quot] [/][/]

موبدیار مهران;79285 نوشت:

دوم- خواهشمند یک ترازو برای سنجیدن خدایی (الهی) و وحی بودن و یا نبودن ارایه فرمایید تا من بتوانم با آن وحی بودن گاتها و الهی بودن دین زرتشت را نشان دهم.

با سلام
جناب مهران ما که بارها از شما خواستیم که به سوالات جواب دهید !که فرار را ترجیح میدهید !!
ملاک میخواهید !!
شما به این سوالات جواب دهید با سند تا ما قبول کنیم گتها کتاب آسمانیست !!

۱-منبع و سندی تاریخی که بر آن صحه بگذارد و گاتها را کتاب دینی زرتشتیان نامیده باشد.

۲-دلیل پراکنش گاتها در دل یسنا چیست؟

۳-چه کسی گاتها را برای اولین بار ترجمه کرد و بدست شما ها داد ؟

۴-دلیل اینکه میگوید گاتها نوشته زرتشت است چیست؟

۵-دلیل اینکه در گاتها هیچ نشانی از دعوت مردمان برای گرویدن به دین در آن نیست چیست؟

۶-دلیل اینکه در گاتها هیچ شاهدی بر تضاد خیر و شر نیست چیست؟

۷-چرادر گاتها منظور از سوشیانت کسی است که از راه قربانی کردن به توانگری برسد ؟

۸-در گاتها، گشتاسپ نام یک شاه نیست، بلکه نام پسر زرتشت بوده و فرشوشتر و جاماسپ نیز وزیران گشتاسپ نبوده‌اند وپوروچیستا دختر زرتشت نیست، بلکه بندی در گاتها که به او اشاره شده و دارای رنگ ملایم شهوانی است، به معنای شخصی است که مورد توجه کسان بسیاری واقع می‌شود چرا؟

۹-در گاتها چيزي‌ درباره‌ كالبدشناسي‌ يا زيست‌شناسي‌ آدمي‌ گفته‌ نشده‌ است‌,؟
خلقت‌ انسان‌ در اديان‌ ابراهيمي‌ با آدم‌ و حوا ارتباط‌ پيدا مي‌كند و آدم‌ و حوا بخش‌ مهمي‌ از آن‌ اديان‌ را تشكيل‌ مي‌دهد.

۱۰-در گاتها چيزي‌ درباره‌ چگونگي‌ پيدايش‌ آدم‌ نيست‌ چرا؟

۱۱-یکی دیگر از مطالبی که در کتب الهی خداوند وجود دارد ذکر نام پیامبران پیشین و نوید و بشارت به پیامبر آینده است !!
که با نگاهی به گاتها میبینیم چنین مطلبی در گاتها عنوان نشده چرا؟

اینها نمونه ای از سوالاتی بود که شما تا بحال جواب نداده اید جناب مهران !!

پس لطف کنید قبل از قلم فرسایی جواب سوالات را بدهید !!با سند!!

کاوه;134708 نوشت:
[=&quot]جناب موبد عزیز از اینکه در نوشته جات خود می کوشید تا فارسی را به نیکی پاس بدارید سپاسگذارم و بدین کار ارج می نهم[=&quot].[=&quot]
[=&quot]اما درباره این فرموده شما که ازدواج با محارم یا همان خویشاوندان نزدیک که فرمودید چنین چیزی نبوده، همانگونه که در ابتدا به عرض رساندم منابع تاریخی چیز دیگری، به ما نشان می دهند. گرچه این خرده بر شما نیست، چه آ ن که بیشتر ایرانیان زرتشتی بودند و این اتفاق متاسفانه رخ داده است.

[=Century Gothic]با سلام
و سپاس از کاوه گرامی علاوه بر سخنان کاوه عزیز !!:Gol:
[=Century Gothic]به این تاپیک هم میتوانید مراجعه کنید

[=Century Gothic]ازدواج با محارم در دین زرتشتی

و یکی دیگر از بزرگترین دلایلی که به این قضیه صحه میگذارد قضیه ارث بردن زرتشتیان است که در صدر اسلام دقیقا به این ازدواج با محارم اشاره شده که قبلا مدارک را به جناب مهران ارائه دادم !
اما متاسفانه خیلیها سعی کردند که این قضیه را ماس مالی کنند !که تاکنون موفق نشدند
.

کاوه;134708 نوشت:
[=tahoma][=&quot]جناب موبد عزیز از اینکه در نوشته جات خود می کوشید تا فارسی را به نیکی پاس بدارید سپاسگذارم و بدین کار ارج می نهم[/][=&quot].[/][/]

[=tahoma]
[=&quot]اما درباره این فرموده شما که ازدواج با محارم یا همان خویشاوندان نزدیک که فرمودید چنین چیزی نبوده، همانگونه که در ابتدا به عرض رساندم منابع تاریخی چیز دیگری، به ما نشان می دهند. گرچه این خرده بر شما نیست، چه آ ن که بیشتر ایرانیان زرتشتی بودند و این اتفاق متاسفانه رخ داده است. اما برای اثبات این ادعا، علاوه بر متون نوشته شده از سوی ایران شناسان، که بارها بدان اشاره رفته است، این بار به سراغ متون بسیار قدیمی تاریخ می رویم تا از لابلای آنها سندی بیابیم[/][=&quot]. [/]
[=&quot]کتاب المعارف نوشته دینوری که خود یک ایرانی تبار است، به این مساله پرداخته است. گفتنی است او این کتاب را 1200 سال پیش نوشته است. در آن گفته آورده[/][=&quot] : [/]
[=&quot]ادیان عرب پیش از اسلام بدین قرار بودند: مسیحیت در قبایل ربیعه، غسان، و برخی از قضاعه دیده می شد. یهود در حمیر، بنی کنانه، بنی حارث بن کعب و کنده دیده می شد. زرتشتی گری نیز در قبیله تمیم وجود داشت. چنانکه زراره بن عدس تمیمی و دخترش هر دو زرتشتی بودند. زراره با دخترش ازدواج کرد و بعد پشمیان شد. [/]
[=&quot]سند: المعارف، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (د 276 قمری)، تحقيق ثروت عكاشة، قاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، چ دوم، 1992 ص 621.[/][/]

[=tahoma][=&quot]همچنین بهمن بن اسفندیار از شاهان ایران باستان با دختر خود خمانی ازدواج کرد. گفتنی است راوی این سخن یک مورخ ایرانی است که کتابش را 1200 سال پیش نوشته است.[/][/]

[=tahoma][=&quot]سند: الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى (د 282 قمری )، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال،قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص 27. [/][/]

[=tahoma][=&quot]از سوی دیگر عمده دلایل شما و بلکه همه آنها برگرفته از کتاب اوستاست که متاسفانه هیچ متن دیگری شما را در این زمینه یاری نمی کند. سنگ بنشته ها و یا آثار باستانی ما در باره نماز شاهان پیشین ما مسکوت و خاموشند و هر انچه نمایش داد ه می شود، نمایش الاهه های است که هر کدام نماد خدایگان چندگانه اند. اعتقاد به زنده بودن آتش و داشتن روح برای آن هنوز هم در کلام ما ایرانی ها پیداست چنانکه کردها هنوز به هنگام خاموش کردن آتش از کلمه آتش را بکش استفاده می کنند و این واژه یکی از شناسه های زرتشتیانی بود که خود را عرب معرفی می کردند. چنانکه یک ایرانی خود را عرب معرفی کرد و بدین سبب با عرب زاده ای ازدواج کرد، اما اندکی بعد وقتی شوهر به زن گفت، آتش را بکش. زن متوجه شد که او عرب نیست بلکه یک ایرانی است که خود را عرب جا زده و از او طلاق گرفت. [/][/]

[=tahoma][=&quot]برای کشته شدن آتش نگاه کنید به: ترجمه کلیله و دمنه ص 209 همچنین نگاه کنید به این متن: كشتن اصطلاح فارسي بوده است از براى خاموش كردن شمع و چراغ و آتش عموما، چنانكه در حكايت گلستان آمده است: شبي ياد دارم كه ياري عزيز از در در آمد، چنان بيخود از جاي بر جستم كه چراغم بآستين كشته شد ... بنشست و عتاب آغاز كرد كه: مرا در حال كه بديدي چراغ بكشتي بچه معني؟ گفتم ... اين بيتم بخاطر بود:[/][/]

[=tahoma][=&quot]چون گراني بپيش شمع آيد خيزش اندر ميان جمع بكش‏[/][/]

[=tahoma][=&quot]ور شكر خنده ايست شيرين لب آستينش بگير و شمع بكش‏[/][/]




کاوه گرامی
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... [=tahoma][=&quot]درباره این فرموده شما که ازدواج با محارم یا همان خویشاوندان نزدیک که فرمودید چنین چیزی نبوده، همانگونه که در ابتدا به عرض رساندم منابع تاریخی چیز دیگری، به ما نشان می دهند. ..."[/][/]
[=tahoma][=&quot]پاسخ[/][/]
[=tahoma][=&quot]کاوه گرامی شما میدانید که هر منبعی، پذیرفتنی نیست. بویژه آنکه به جای ارایه سند، به نقل قول از دیگران پرداخته باشد. سندهایی که شما ارایه کرده اید، همگی نقل قول از دیگران بود. بخش دیگری از سندهای شما بر پایه برگردان نادرست واژه خئوتودث به ازدواج با محارم بود. این در حالی است که دو سند برای شما در رد آن ارایه کردم. یکم_ اشو زرتشت یارانش را به سه رده بخش کرده بود که رده نخست خئوتو است. دوم- در نیایش کشتی بستن، نمازگزار یکی از دلایل برگزیدن دین بهی مزداپرستی را پدید آوردن همبستگی میان راستکاران است= خئوت ودثام اشواونیم.[/][/]
شما اگر به دو حدیث که از محمد (ص) و علی(ع) نقل شده دقت کنید، زرتشتیان را اهل کتاب میدانند که پیامبرشان را کشتند ووووووو
خب اگر آتش پرستی یا ازدواج با محارم و یا دوگانه پرستی هم بود، ایشان در این دو حدیث به آن هم اشاره میکردند. نمیگفتند که از ایشان جزیه میگریم چون اهل کتاب هستند. میگفتند که ایشان مشرک هستند؛ آتش پرست هستند، ازدواج با محارم میکنند.
آن حدیث که از امام صادق (ع) نقل شده، یکم درست نیست، چون بعید است که بزرگی چون امام صادق نداند که گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان است، نه اوستا، دوم_ ندانند که در گاتها ازدواج با محارم تایید نشده است. بنابراین اگر این حدیث از امام صادق(ع) نادرست نبود، این دو اشکال در این حدیث نمیبایست باشد. این در حالی است که شما برای امامان آگاهی از غیب و دانش خدایی و معصومیت قایل هستید.

2-:" ... [=tahoma][=&quot]کتاب المعارف نوشته دینوری که خود یک ایرانی تبار است، به این مساله پرداخته است. گفتنی است او این کتاب را 1200 سال پیش نوشته است. در آن گفته آورده[/][=&quot] : [/]
[=&quot]ادیان عرب پیش از اسلام بدین قرار بودند: مسیحیت در قبایل ربیعه، غسان، و برخی از قضاعه دیده می شد. یهود در حمیر، بنی کنانه، بنی حارث بن کعب و کنده دیده می شد. زرتشتی گری نیز در قبیله تمیم وجود داشت. چنانکه زراره بن عدس تمیمی و دخترش هر دو زرتشتی بودند. زراره با دخترش ازدواج کرد و بعد پشمیان شد. ..."[/]
پاسخ
چنین چیزی دروغ محض است. زیرا به هیچ روی موبدان ساسانی اجازه نمیدادند که عرب زرتشتی بشود. دو موبد که یکیش سلمان فارسی است به دلیل آموزش دین زرتشتی به عربها مرگ ارزان (به اعدام محکوم) شدند.

3-:" ... [/][=tahoma][=&quot]همچنین بهمن بن اسفندیار از شاهان ایران باستان با دختر خود خمانی ازدواج کرد. گفتنی است راوی این سخن یک مورخ ایرانی است که کتابش را 1200 سال پیش نوشته است...."[/][/]
پاسخ
این داستان در شاهنامه هم هست. من یکبار دیگر نادرست بودن این برداشت را نشان دادم. زیرا آن کسی که با همای چهر آزاد ازدواج کرد نامی دیگر دارد.

4-:"... [=tahoma][=&quot]سند: الأخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود الدينورى (د 282 قمری )، تحقيق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال،قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص 27. ..."[/][/]
پاسخ
کاوه گرامی، خود به خوبی میدانید که این تاریخ نگاران همگی مسلمان هستند. بویژه در سالی که ارایه کرده اید یعنی 1200 سال پیش، عناد مسلمانان با زرتشتیان که روشن تر از خورشید است، چگونه شهادت معناد پذیرفته است؟

5-:" ... [=tahoma][=&quot]از سوی دیگر عمده دلایل شما و بلکه همه آنها برگرفته از کتاب اوستاست که متاسفانه هیچ متن دیگری شما را در این زمینه یاری نمی کند. ..."[/][/]
[=tahoma][=&quot]پاسخ[/][/]
[=tahoma][=&quot]سند دیگر چه باید باشد؟ این استدلال شما بسیار سبک است. مانند آنست که بگویید در اسلام چنین دستوری است و متاسفانه قرآن و حدیث در این زمینه آن را یاری نمیکند. این استدلال سبک نیست؟ خب سند دین زرتشت نخست گاتها و دوم اوستا است. دیگر کجا باید پی سند گشت؟[/][/]

6-:" ... [=tahoma][=&quot]سنگ بنشته ها و یا آثار باستانی ما در باره نماز شاهان پیشین ما مسکوت و خاموشند و هر انچه نمایش داد ه می شود، نمایش الاهه های است که هر کدام نماد خدایگان چندگانه اند. ...."[/][/]
[=tahoma][=&quot]پاسخ[/][/]
[=tahoma][=&quot]کی گفته که این الاهه ها مربوط به زرتشتیان است،کدام سند؟ ما در هیچ جایی که مربوط به زرتشتیان باشد، چنین چیزی را نداریم. کی ثابت کرده با کدام سند که این الاهه ها زرتشتی هستند؟ توی آتشکده ها بودند؟ آخه از خداوند هراسی ندارید که برای اثبات سخن نادرست خود پا روی حق میگذارید؟[/][/]
[=tahoma][=&quot][/][/]
[=tahoma][=&quot]7-:"... اعتقاد به زنده بودن آتش و داشتن روح برای آن هنوز هم در کلام ما ایرانی ها پیداست چنانکه کردها هنوز به هنگام خاموش کردن آتش از کلمه آتش را بکش استفاده می کنند و این واژه یکی از شناسه های زرتشتیانی بود که خود را عرب معرفی می کردند. ...."[/][/]
[=tahoma][=&quot]پاسخ[/][/]
این دیگر از آن سخن هاست. کشتن را کی اختراع کرده است، اعراب یا ایرانیان؟ از کجا میدانید که مفهوم اوستایی واژه کشتن چیست؟ در کدام سند ایران باستان کشتن برای انسان بکار برده شده و به چه معنا؟
در زبان ساسانی برای نمونه مرگ ارزان= اعدام، زدن= نابودن کردن، مر/مرت= مردن.
ایرانیان ساسانی بر این باور بودند که درون جانوران از جمله انسان آتشی روشن است که گرمای آن در گرمای تن دیده میشود. از این روی کشتن به معنی خاموش کردن آتش درون تن بوده است.
شما نادیده میگیرید که خود واژه خاموشی به معنای سکوت است. این استدلالهای سبک برای چیست؟
کدام زرتشتی خودش را عرب معرفی کرده است؟
در زمان ساسانیان که عرب ها را دیوان گند روی و گند دهان و گند موی مینامیدند. کتاب «زند وهومن یسن» را بخوانید. مگر در اسلام طلاق با چنین شرطی وجود دارد؟


[=&quot]نوشته جناب موبد: یکم[/][=&quot]- [/][=&quot]نماز یک واژه اوستایی است. نمه= نموگ= نماچ= نماژ= نماج= نماز اشو زرتشت در گاتها نماز اندیشه برانگیزی که از منش نیک سرچشمه گرفته [/][=&quot] [/][=&quot].....[/][=&quot][/]

[=&quot]موبد گرامی باز برگشتم اما اینبار با کوله باری از درود بی کران بر شما و همه یزدان پرستان ایران[/]

[=&quot]اما درباره اینکه فرموده اید نماز واژه ای اوستایی است، این درنگ شایسته است که واژه نماز حتی اگر واژه ای اوستایی باشد، باز هم چیزی در حد و اندازه های واژه صلاة در عربی است که در آغاز تنها به معنای دعا بود و هرگز به معنای نماز امروزین ما مسلمانان نبود و این نماز مسلمانان با این دستور خاصش از شب معراج به بعد مرسوم شد. پس این دقت لازم است که بعدها واژه صلات بدین سان گشت که از صلات نماز آنهم به این سبک فهمیده می شد. در این صورت واژه نماز هم در نهایت می تواند به معنای دعا باشد و هرگز به معنای نمازی که امروزه میان مسلمانان متداول بوده نخواهد بود و در این صورت هیچ گونه همخوانی بین نماز اوستایی و صلاة اسلامی نمی توان دید.[/][=&quot]
[/][=&quot]نوشته جناب موبد: در گاتها خداوند در منش نیک انسان آترم سوخرم آتشی را فروزان کرده که در پرتو روشنایی آن میتوان دید و آن یگانه راهی که به خداوند میرسد پیدا کرد. پرستیدن در زبان اوستایی پریستیتن به معنای پرستاری و محافظت است.[/][=&quot] [/]

[=&quot]جناب موبد، این چه آتشی است که یگانه راه رسیدن به خداوند را به ما نمایش می دهد. این آتش درونی انسان کجاست؟ چگونه وجود آن را می توان ثابت کرد؟ افروختن آتش در منش نیک انسان یعنی چه؟ منش نیک درونی است یا بیرونی؟ بر خلاف آن چه که شما معتقدید، که می توان به وسیله آتش راه را یافت، اسلام معتقد است به وسیله فطرت و نور درونی آدمی می توان در صورت دقت و نیز پیروی فرستادگان الاهی مسیر حقیقی به سوی پروردگار را یافت. آیا واقعا وجود شمعی در دست و یا روشنایی موقت می تواند قبله باشد؟ چرا روشن ترین اینها یعنی خورشید که پدیده ای الاهی است قبله شما نیست؟ مگر آن آتش نیست؟ شما از یک سو می فرمایید پرستیدن به معنای پرستاری است از سوی دیگر سخن از قبله می کنید! این چه نوع استدلال و فرنود آوری است؟ اگر پرستیدن پرستاری است دیگر قبله به چه کار می آید؟[/]

[=&quot]نوشته جناب موبد: واژه مهرابه (محراب) نیز به همین دلیل ساخته شده است. غاری که درون دیوار و پایینتر از زمین است و مهر در آن پرستش میشد[=&quot].[=&quot]

[=&quot]جناب موبد، گویا در استدلال اشتباهی رخ داده است، چرا که محراب در جامعه پیش از اسلام هرگز به معنای امروزین آن نبود، بلکه در میان قوم بنی اسرائیل محراب همان محل اجتماع برای نماز بود. چنانکه در کتب لغت نیز بدان اشاره شده است:[=&quot] [=&quot]كانَتْ مَحَارِيبُ بني إسْرَائيلَ مَسَاجِدَهُم التي يجتمعون فيها للصلاة.[=&quot][1]

[=&quot]نوشته جناب موبد: ببینید که نیایش های اوستایی کی نوشته شده است. پیش از اسلام یا پس از اسلام[=&quot].[=&quot]

[=&quot]موبد بزرگوار، نیایش های اوستایی حتی اگر بپذیریم که پیشینه ای به درازای تاریخ ایران باستان را برای خود به یدک بکشند، باز هم تنها نیایش اند و تفاوت نیایش اوستایی با عبادت اسلامی قابل چشم پوشی نیست. نخست آنکه نیایش در حد ساده ترین وجه عبادت و معمولا تنها به صورت سخن گفتن است، همانگونه که زبور حضرت داود نیز چنین بود. اما عبادتهای اسلامی علاوه بر دارا بودن این وجه، که در واقع همان دعاست، نوع منظم تر و پیچیده و پر مغزتری را در خود می بیند. چنانکه برای یک مسلمان حداقل عبادت در روز می تواند کمتر از 20 دقیقه و خواندن 17 رکعت نمار واجب باشد و می تواند در صورت علاقه فرد مسلمان، فرصت عبادت تمام روز او را در بر بگیرد و این در واقع زیباترین انعطاف عبادی در یک مکتب است. بسنده کردن به کمترین خواسته پروردگار یعنی 17 رکعت نماز کمترین درخواست الاهی است و انجام تمام مستحبات نیز می تواند بالاترین حد عبادت اسلامی نامیده شود. اما آنچه در دین زرتشت دیده می شود، بسنده به جملات و عباراتی است دو پهلو که می توان به گونه های مختلف تفسیرش نمود.[=&quot]
[=&quot]نوشته جناب موبد: رستم که استوره ای ایرانی پیش از زرتشت است، نخست تن میشست و آنگاه به نیایش میپرداخت. چیزی که روزمره بوده، چه نیازی به دستور دینی دارد؟ مگر عرب بودند که دست شستن (وضو) را میبایست به آنها یاد داد؟

[=&quot]جناب موبد: تفاوت دست شستن با وضو بسیار است. حمام کردن، شنا کردن، و ... می تواند شستن به شمار آید اما هرگز عملی عبادی نیست چرا که روح عبادی را در خود ندارد. دست شستن و سرو صورت را از گرد و غبار پاکیدن، هرگز آنچیزی نیست که در وضوی اسلامی دیده می شود. برای درنگ در وضوی اسلامی شما را دعوت می کنم به دعاهایی که هنگام وضوی مسلمانان خوانده می شود دقت بفرمایید تا تفاوت شستن با وضو بهتر آشکار شود. و ضو یک عمل منسجم و سازمان یافته عبادی است که با ذکرهای خاصی همراه است که کمترین نتیجه اش رفتن سر و روی است، حال آنکه این کمترین هدف در وضو، تمام آرمان شستن است.[=&quot]


[=&quot][1] [=&quot]-[=&quot] [=&quot]تهذيب اللغة، ج‏5، ص: 17[=&quot]

[=&quot]نوشته جناب موبد: مسجد نامی است که پیش از اسلام به آتشکده داده بودند[=&quot].[=&quot]

[=&quot]جناب موبد، این فرموده شما قابل تامل است. چرا که مسجد اساسا در اسلام به محل خاص عبادت گفته می شود و این کلمه کاملا عربی از ریشه ای مایل به سجده و سجود است. اما آنچه که در معنای فارسی بود که امروزه کردها نیز از آن واژه استفاده می کنند، واژه مزگوت یا مزگت است که گرچه شباهت زیادی به واژه مسجد دارد و همین مساله آنها را به اشتباه انداخته است، اما هرگز آن چیزی نیست که در واژه عربی مسجد نهفته است. در واقع مسجد اسم مکان از ماده سجد است.

[=&quot] [=&quot]
[=&quot]نوشته جناب موبد: مناره اسم مکان از نار به معنای آتشکده است[=&quot].[=&quot]

[=&quot]موبد گرامی: مناره به معنای آتش دان است نه آتشکده. این معنا را لغت نویسان عرب پذیرفته و در کتب خویش بدان اشاره کرده اند: المنارة: موضع النُّور. و المَنارَةُ: الشَّمْعة ذات السراج‏[=&quot][1][=&quot]

[=&quot]نوشته جناب موبد: راستی اگر وضو اسلامی است، چرا میان وضو نزد شیعیان/ایرانیان و سنیان/عربان تفاوت دارد؟ تفاوت از زرتشتی بودن دست نماز است[=&quot].[=&quot]

[=&quot]اینکه وضوی مسلمانان متفاوت است، نه اینکه برگرفته از وضوی زرتشتی و غیر زرتشتی بودن آن است که اگر چنین بود، حداقل در بین کردهای ایرانی که پیشتر همه گی زرتشتی بودند، نباید چنین تفاوتی دیده می شد، در حالی که می بینیم در مناطق سنی نشین به گونه ای و در مناطق شیعه نشین به گونه دیگری وضو می گیرند و البته هر دو وضو هیچ شباهتی به دست نماز زرتشتی ها ندارد. در واقع تفاوت وضوی مسلمانان به تفاوت برداشت آنان از آیه وضو برمی گردد که توضیح مفصلش در سایت هست.


[=&quot][1] [=&quot]-[=&quot] [=&quot]لسان العرب، ج‏5، ص: 240[=&quot]

[=&quot]نوشته جناب موبد: [=&quot]
[=&quot]پنج گاه نماز: 1- هاون از سپیده دم تا نیمروز ... ما که ادعا داریم اینها را آذرپات=آدرباد مهر اسپندان/ماراسپند در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته است و در کتاب خرده اوستا گرد آورده است[=&quot].[=&quot]

[=&quot]اینکه چگونه ناگهان تفسیری اینچنین از پنجگاه نماز در آیین زرتشتی روی می نماید جالب است. چگونه است که هیچ یک از مورخین عصر پیش از اسلام و هیچ یک از مورخین مسلمان به این نوع نماز اشاره ای نکرده اند و اصلا خبری از این نماز در تاریخ نیست؟ اگر واقعا چنین نمازی بوده و از ساخته های بعدی نیست، چرا هرگز اشاره ای در متون قدیمی بدان نشده است؟ چرا در آتشکده ها نقش برجسته ای از این نیایشها نیست؟ چرا هیچ مورخی چنین چیزی را ادعا نکرده است؟ پاسخ به این سوالات خواننده را به این نکته رهنمون می شود که این کار یعنی ابداع و اختراع گاههای نماز پنج گانه در دین زرتتشتی پیرو همان نهضت اصلاح دینی در میان ایشان بود که به دلیل همجواری با مسلمانان و تلاش برای حفظ پیروان انجام شده باشد. امری که با نفوذ مسلمانان در جامعه مسیحی در میان ایشان نیز دیده شد. چنانکه امروزه مسیحیان تفسیری کاملا متفاوت از انچه که پیشتر در باره تثلیث داشتند ارائه می کنند و به معتقدات پیشین خود که قران به صراحت آنها را مورد اشاره قرار داده است، پشت کرده و سخن جدیدی سر می دهند [=&quot][1]و این نبود مگر به دلیل مواجه مسیحیان با سوالات مسلمانان در باره توحید و یگانه پرستی. همین اتفاق در میان زرتشتیان نیز افتاد تا جایی که نهضت اصلاح دینی در زرتشتیان می رود تا ایشان را نیز به جمع اقوام موحد در اندیشه ولی متفاوت در عمل عبادی وارد سازد. جالب آنکه زرتشتیان در طول تاریخ زیرکانه توانستند بسیاری از آیین های ایرانیان را پاس بدارند، چنانچه نوروز و آیینهای دیگر ایرانی مانند جشن چهارشنبه سوری از آ ن جمله اند. اینان نخست با دستکاری متون مسلمانان، نوروز را از دیدگاه ائمه مسلمانان امری پذیرفته شده قلمداد کردند و آنگاه به نیکی به حفظ این آیین ها پرداختند. چنانکه در متون اسلامی می خوانیم که پیامبر و حضرت علی و امام حسین و امام صادق به نوروز احترام گذاشته و به خوبی از آن یاد می کنند. این در حالی بود که به گفته مورخین این کار در واقع ناشی از دستکاری متون اسلامی برای دینی جلوه دادن نوروز از سوی کاتبان زرتشتی در دربارها بود. و حقیقت آن بود که نوروز و دیگر آیین های ایرانی مانند سده و مهرگان، همه گی از دیدگاه اسلامی نسخ و لغو شده بودند و زنده کردن اینان کاری بیهوده بود. همانگونه که امام موسی کاظم در این باره به منصور عباسی همین نکات را اشاره فرمود
[=&quot][1] [=&quot]- خواننده گرامی برای بررسی اعتقادات کیش مسیحی از دیدگاه قرآن به این آدرس مراجعه بفرمایید: http://www.askdin.com/showthread.php?t=[=&quot]12596[=&quot]

[=&quot]نوشته جناب موبد: راستی اذان گویی هم مال ماست[=&quot]. [=&quot]

[=&quot]جناب موبد، این فرموده شما هرگز از سوی اسناد تارخی تایید نمی شود، اینکه اذان اسلامی که پیامبر در معراج از حضرت جبرئیل می آموزد و بر مبنای آن چنین اذانی باب می شود امری است که کتب فراوانی آن را ذکر کرده اند. و متاسفانه ادعای شما تنها از سوی شما تایید می شود.

[=&quot]نوشته جناب موبد: میدانید که امام رضا(ع) که در میان راه سفر مسوم شدند، برای استراحت و درمان به آتشکده ای بردند که پس از درگذشت ایشان را در همان آتشکده دفن کردن. پس از آن آتشکده را دگرگونه سازی کردند که شد آنچه امروز هست.

[=&quot]این نوشته شما نیز هیچ سندی ندارد. دقت بفرمایید ائمه هرگز در اماکن مقدس دیگر ادیان وارد نمی شدند، بلکه در نهایت پیروان آن ادیان را به حضور می پذیرفتند و در کنار یکدیگر به مباحثه و گفتگوی حقیقت یابانه می نشستند. مامون عباسی پس از شهادت امام، آن حضرت را در کنار پدرش هارون به خاک سپرد و هیچ گواهی بر اینکه آن مکان پیشتر آتشکده بوده در دست نیست.

[=&quot]نوشته جناب موبد: این نقاره زدن از کجا آمده؟ شاید از روش زرتشتیان برای آگهی گاه نماز؟

[=&quot]جناب موبد عزیز بنابر سخن مورخین نقاره زدن یکی از سنتهای دوران آفتاب پرستان بود. [=&quot]ویلیامز جکسن، نقاره کوبی در وقت غروب آفتاب را یادگار دوران کهن آفتاب پرستی می‌داند.[=&quot][1]
[=&quot][1] [=&quot]- محمد رضا قصابیان، همان، به نقل از: ویلیامز جکسن، سفرنامه جکسن (ایران در گذشته و حال)، ترجمه منوچهر امیری، ص 123.

[=&quot]بنده در اینجا بخشی از پایان نامه خویش را قرار می دهم تا دوستان علاقه مند به کیفیت نهضت اصلاح دینی در زرتشتیان پی ببرند: [=&quot]نوروز یکی از اعیاد باستانی ایران بود. در عصر آل‌بویه و شاید ‌اندکی پیشتر، زرتشتیان شیعه شده، طرح نوروز مذهبی را برای حفظ این رسم باستانی در برابر مخالفتهای عربی، ریختند. شاکله این طرح احتمالا به دوره اول عباسیان بر می‌گردد. این عمل برای پاسداشت یکی از قدیمی‌ترین آیین‌های ایرانی و حفظ یکی از نمادهای زیبای تمدن ایران زمین بود. در اجرای این نقشه می‌بایست در نخستین گام نوروز باستانی رنگ و بوی مذهبی به خود می‌گرفت. شاید این کار را علمای شیعه روزگار آل‌بویه نیز تأیید کرده باشند. چه آن که حقیقت این است که نمی‌توان ردیه‌ای بر نوروز در سده چهارم و پنج از علمای شیعه جویید. البته ردی از اهل سنت نیز دیده نشده است. حتی می‌توان اشعاری از برخی از عالمان دینی را در تأیید نوروز بدست داد. چنانکه سید رضی از علمای هم این عهد، در وصف نوروز اشعاری سرود. از آن جمله چکامه هاای او در تهنیت نوروز، شعری است که او در سال 399‌ق با مطلعی این چنین سروده است: این الغزال الماطل بعدک یا منازل.[=&quot][1] البته سیر تاریخی قصایدی که سید رضی در زمان حیاتش درباره جشن‌های ایرانی سروده، این گونه است: در سال 377 ق، تهنیت جشن مهرگان، در قصیده‌ای خطاب به الطائع بالله، خلیفه عباسی (دیوان سید رضی، ج 2، ص 66)، در سال 388 ق، تهنیت نوروز در قصیده‌ای خطاب به بهاء الدوله (دیوان، ج 2، ص 783)، در سال 399ق، تهنیت نوروز به بهاء الدوله (دیوان، ج 2، ص 612) در سال 400‌ق، تهنیت مهرگان به بهاء الدوله (دیوان، ج 1، ص 42) [=&quot]در سال 401 هجری، تهنیت نوروز به بهاء الدوله، (دیوان، ج2، ص 544)، و در سال 402 ق، تهنیت نوروز به بهاء الدوله، (دیوان، ج2، ص 623).[=&quot][2]

[=&quot][1][=&quot] - محمد محمدی ملایرِی، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، ص 102.

[=&quot][2][=&quot] - همان .

[=&quot]در هر حال، نوروزی که در ابتدا در کلام ائمه تأییدی به خود نمی‌بیند، کم کم تا بدانجا پیش می‌رود که از علائق ائمه قلمداد می‌شود. اکنون برای اثبات این ادعا به سیر روایات نوروزی را پی می‌گیریم. در حدیثی آمده است که منصور عباسی از امام کاظم[=ALAEM]7[=&quot] خواستند تا برای عرض تبریک دیگران در مراسم روز نوروز جلوس بفرمایند و هدایایی که برای منصور می‌آید را تحویل بگیرند. اما آن حضرت در پاسخ او فرمود: «من اخبار رسول الله را جستجو کردم، و در این باره چیزی نیافتم، نوروز رسم پارسیان است که اسلام آن را از بین برد و من به خدا پناه می‌برم که آنچه را اسلام از بین برده، دوباره زنده کنم». اما منصور در ادامه، آنقدر اصرار کرد و رفتار خود را عملکردی کاملا سیاسی جلوه داد تا بالاخره با سوگند دادن امام، در نهایت آن حضرت پذیرفت و در جلسه حضور پیدا کرد.[=&quot][=&quot][1][=&quot] اما حدیثی که در ادامه ما را یاری می کند این روایت است. زوطی که بنده حضرت علی (ع) بود و حضرت او را آزاد نمود، در روز نوروز به خدمت علی[=ALAEM]7[=&quot] رسید و به او حلوی تقدیم نمود، حضرت پرسید: این چیست؟ زوطی گفت: امروز روز نوروز است و روز تازه‌ای است. حضرت فرمود: هر روز، نوروز است و روزتازه‌ای است. [=&quot][2] این حدیث نشان می‌دهد که نوروز هیچ امتیازی بر روزهای دیگر نداشت و گرنه امام ادیبی مانند حضرت علی (ع) جا داشت که با لفظ مناسبی این فضیلت را بازگو نماید. گفتنی است این سخن درباره مهرگان نیز تکرار شد. چنانکه در قاموس آمده است که علی[=ALAEM]7[=&quot] درباره مهرگان فرمود: «هر روز ما مهرگان است».[=&quot][3] و در واقع با این سخن تفاخر به جشن مهرگان و ورز مهرگان را زیر سؤال برده و بیهوده دانسته است. بنابر این می‌توان گفت، آنچه در مصباح المتهجد شیخ طوسی درباره عبادات روز نوروز آمده است، بدون شک از دسیسه‌های مجوسیان است که به کتاب مصباح دست برده‌اند و آن را کم و زیاد کرده‌اند.[=&quot][=&quot][4][=&quot] علاوه بر آنچه گفته آمد، برخی از مورخین در تأیید اعیاد ایرانی نوروز و مهرگان، به روایتی از امام علی[=ALAEM]7[=&quot] چنگ می‌زنند که حکایت از فالوده خوردن امام علی[=ALAEM]7[=&quot] به مناسبت عید نوروز یا مهرگان دارد.[=&quot] [=&quot][=&quot][5][=&quot]حال آنکه در مقابل این روایت چندین حدیث می‌توان یافت که ضمن آن، حضرت از خوردن فالوده پرهیز کرده است. در یکی از این احادیث حضرت می‌فرماید: «[ای فالوده] تو خوشبو و خوش رنگ و خوشمزه هستی اما من دوست ندارم نفسم را به چیزی عادت دهم که بدان عادت نکرده است».[=&quot][6]

[=&quot][1][=&quot] - ابن شهر آشوب، [=&quot]مناقب، ج ‏4، ص 319 .

[=&quot][2][=&quot] - خالصی، النیروز، بغداد، معارف، بی تا، ص 8 .

[=&quot][3][=&quot] - همان، ص 10.

[=&quot][4][=&quot] - النیروز، خالصی، ص 12.

[=&quot][5][=&quot] - سمعانی، الانساب، ج 6، ص 64 .

[=&quot][6][=&quot] - سید مرتضی فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، تهران ،اسلامیه، چ دوم 1392ق، ج ‏3، ص 9.

[=&quot]در روایت دیگر آمده وقتی برای آن حضرت، فالوده آوردند آن را نخورد و فرمود: «چون پیامبر فالوده نخورده من نیز نمی‌خورم».[=&quot][1] در نهایت می‌توان تأکید کرد، حضرت علی[=ALAEM]7[=&quot] هرگز فالوده نخورده اند.[=&quot][2] یک دقیقه اینکه، علی رغم آنکه نوروز یکی از اعیاد ایرانی بود، اما به دلیل گستردگی این عید برخی از مورخین نزدیک به دوران آل‌بویه و بسیاری از مفسرین قبل و بعد از عصر بویهان، تحت تأثیر همین عظمت و گسترة جشن نوروز، یوم الزینه‌ای[=&quot][3] که در داستان حضرت موسی بدان اشاره شده است را روز نوروز دانسته‌اند.[=&quot][4] حال آنکه نوروز جشنی ایرانی بود و داستان فرعون و حضرت موسی [=ALAEM]7[=&quot] مربوط به مصر باستان بوده و به آن هنگام چنین چیزی، در آن دیار رسم نبود. بر پایه چنین نوشته جاتی بود که، برخی از مفسرین، ایده نوروز را به روزگار حضرت ابراهیم پیوند دادند. چنانکه گفته اند، روزی که حضرت ابراهیم (ع) بتها را شکست، نوروز بود. [=&quot][5]
[=&quot]اکنون به سراغ روایاتی می‌رویم که به تأیید نوروز و دیگر اعیاد ایرانی پرداخته‌اند، و نخست با این روایت کار خود را می آغازیم. عبدالصمد بن علی در روایتی سند آن را به جد اعلای خود، ابن عباس می‌رساند، نقل می‌کند که در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا [شیرینی] بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید: این چیست؟ گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسیدند: که نوروز چیست ؟ گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آری در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود: عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ، ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند، و خداوند به آنان گفت که بمیرید و مردند و سپس آنان را زنده کرد و ابرها را فرمود که به آنان ببارد. از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شد. سپس از آن حلوا تناول کرد و آنرا بین یارانش تقسیم کرده، فرمود:‌ای کاش هر روز ما نوروز بود.[=&quot][6] [=&quot]همچنین نعمان بن مرزبان جد ابوحنیفه نقل می‌کند که در روز مهرگان یا نوروز به خدمت حضرت علی[=ALAEM]7[=&quot] فالوده آوردند. حضرت فرمود: «هر روز ما نوروز است یا هر روز ما مهرگان است».[=&quot][7] البته متن کامل‌تر این روایت را مقریزی این گونه نقل می‌کند که: «[=&quot]در روز نوروز برای علی[=ALAEM]7[=&quot] فالوده هدیه آوردند، گفت: این چیست؟ گفتند: این [هدیه] نوروز است. [امام] فرمود: نوروز، و سپس فالوده را خوردند».‏[=&quot][8]

[=&quot][1][=&quot] - دیلمی، ارشاد القلوب، ج 2، ص 215، اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 163.

[=&quot][2][=&quot] - ثقفی، الغارات، ج 1، ص 58 .

[=&quot][3][=&quot] - سوره طه (20)، آیه 59 .

[=&quot][=&quot][4][=&quot] - نک: ابن عساکر، تاريخ مدينة دمشق، ج‏61، ص 65؛ مقاتل بن سلیمان (د قرن دوم)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق عبدالله شحاته، بیروت، دارالاحیاء لتراث العربی، 1423، ج 3، ص 30؛ فخر الدین رازی (د قرن ششم)، مفاتیح الغیب، بیروت، دارالاحیاء لتراث العربی، بیروت، 1420، ج 22، ص 65؛ رشید الدین میبدی (د قرن ششم)، کشف الاسرار و عده الابرار، تحقیق علی اصغر حکمت، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم 1371ش، ج 7، ص 104؛ حسین بن مسعود بغوی (د قرن ششم)، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار الاحیاء لتراث العربی، 1420[=&quot]، ج 3، صص 466، 265.

[=&quot][=&quot][5][=&quot] - [=&quot]ابن ابی جمهور احسائی، عوالی الئالی، قم، دار سیدالشهداء، 1405، ج 3، ص 41؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 12، ص 43 و ج 56، ص 119؛ سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فی ضلال القرآن، قاهره، دار الشروق، چ هفدهم 1412ق، ج 5، ص 2993.

[=&quot][6][=&quot] - بیرونی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، تهران، نشر میراث مکتوب، چاپ اول، 1422ق، ص 265.

[=&quot][7][=&quot] - خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 22، ص 123؛ زمخشری، ربیع الابرار و نصوص الاخیار، ج 1، ص 40 .

[=&quot][8][=&quot] - مقریزی، إمتاع الأسماع، ج‏4، ص 323 .

[=&quot]شایسته درنگ است که در کتب حدیثی به روایاتی از تناول فالوده از سوی پیامبر،[=&quot][1] امام حسین [=ALAEM]7[=&quot]،[=&quot][2] و امام صادق [=ALAEM]7[=&quot][=&quot][3][=&quot] بر می خوریم. یکی از بهترین دلایل بر نوروز شیعی این سخن است که مهذب ابن فهد و دیگران با سندهایی از امام صادق[=ALAEM]7[=&quot] نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود: «روز نوروز روزی است که قائم ما اهل بیت ظهور خواهد کرد و امور را بدست می‌گیرد و خداوند او را بر دجال پیروز می‌گرداند و دجال را در محله کناسه کوفه مصلوب می‌کند».[=&quot][4] اما اصلی ترین حدیث در باب نوروز حدیث معلی بن خنیس است. وی روایت کرده که صبح روز نوروز به خدمت شریف ابی عبدالله صلوات الله سرافرازی یافتم. فرمود: «آیا شرف این روز را می‌دانی؟ گفتم: پدرم و مادرم فدایت باد اینقدر می‌دانم که عجم این روز را تعظیم می‌نماید و بر خویش مبارک شمارند. آن جناب فرمود: که شرف این روز نه به همین است، بلکه به جهت امری است قدیمی، بلکه یکی از شرفهای این روز آن است که در زمان گذشته در حوالی «واسط» طاعون ظاهر شده، بعضی از مردم آن شهر از آن مکان بیرون رفتند و جمعی در شهر ماندند و مردند. سال دیگر خطاب الهی بر ایشان نازل شده که « موتوا » همه به یک بارگی نقد حیات را سپردند. [تا آنجا که پرودگار متعال فرمود]: «آيا از [حال‏] كسانى كه از بيم مرگ از خانه‏هاى خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نيافتى؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپاريد» آنگاه آنان را زنده ساخت. آرى، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمى‏كنند[=&quot][5] و حیوانات که همراهایشان بودند نیز از شر و قهر الهی به آتش فنا سوختند. جمعی اراده دفن آنها کردند و از عهده دفن بیرون نیامدند. بنابراین دیواری به گرد ایشان کشیدند و مدتی بر این امر گذشت. روزی یکی از انبیا که از خلفای موسی بود، گذرش بر آن مقام افتاد. توده‌های استخوان دید و از حضرت واهب ارواح، احیای ایشان رامسالت نمود. خطاب آمد که در فلان روز که روز نوروز بود آب بر استخوانهای پوسیده ریز، و از روی تضرع دعا کن تا از خانه به خانه قدرت خلعت حیات بر ایشان پوشانیم. آن نبی در آن روز که نوروز باشد به موجب وحی یزدانی عمل کرد. همه زنده شدند و به این جهت آن روز را نوروز گفتند و پاشیدن آب در روز نوروز سنت شده و راز این عمل راغیر از ما که اهل بیتیم دیگری نمی‌داند».[=&quot][6]

[=&quot][1][=&quot] - نعمان بن محمد مغربی، دعائم الاسلام، مصر، دار المعارف، 1385ق[=&quot]، [=&quot]ج 2، ص 111 .

[=&quot][2][=&quot] - حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم، دار شریف رضی، 1412ق، ص 169 ؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص 287.

[=&quot][3][=&quot] - احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیه، 1371ق، ج 2، ص 408 .

[=&quot][4][=&quot] - محسن امین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 82 .

[=&quot][5][=&quot] - سوره بقره(2)، آیه 243.

[=&quot][6][=&quot] - هاشم رضی، جشن‌های آب، ص 170؛ به نقل از گاهنامه روز یکم فروردین، ص 61 .

[=&quot]ملامحسن فیض (1006 [=&quot]–[=&quot] 1091 ق) روایت معلی بن خنیس را با اندکی اضافات بدست می دهد.درباره نوروز از زبان معلی را چنین بدست می‌دهد: « پس فرمود: اى معلّى‏، نوروز روزى است كه خداى تعالى عهدنامه از ارواح‏ بندگان خود گرفته كه او را بندگى نمايند وديگرى را با او شريك نسازند و ايمان بياورند به فرستاده‏ها و حجّت‌هاى او و ائمّه معصومين[=ALAEM]:[=&quot]. و [آن‏] اوّل روزى است كه آفتاب [در آن‏] طلوع كرده و بادى كه درختان را بارور مى‏سازد وزيده و خرّمى زمين آفريده شده، و روزى است كه كشتى نوح بر زمين قرار گرفته. و روزى است كه جبرئيل[=ALAEM]7[=&quot] بر حضرت رسالت[=ALAEM]6[=&quot] نازل شد به وحى. و روزى است كه آن حضرت بت‌هاى كفّار را شكستند، و همچنين حضرت ابراهيم[=ALAEM]7[=&quot] در اين روز بت‌هاى كفّار را شكستند. روزى است كه حضرت رسالت[=ALAEM]6[=&quot] امر فرمود ياران خود را كه با حضرت اميرالمؤمنين[=ALAEM]7[=&quot] بيعت إمارت نمايند. و روزى است كه آن حضرت اميرالمؤمنين[=ALAEM]7[=&quot] را ميان جنّيان فرستاد كه بيعت از ايشان بگيرد. و روزى است كه بار دوم اهل اسلام با اميرالمؤمنين[=ALAEM]7[=&quot] بيعت كردند. و روزى است كه آن حضرت در جنگ نهروان فتح كرد و به قتل رسانيد ذو الثَّديه را كه سركرده آن خوارج بود. و روزى است كه قائم آل محمّد (ع) ظاهر مى‏شود. و روزى است كه آن حضرت بر دجّال ظفر مى‏يابد و آن ملعون را در كناسه (كه محلّه‏اى است در كوفه) از گلو مى‏كشد.
[=&quot]و هيچ نوروزى نيست كه ما توقّع خلاصى از غم نداشته باشيم، زيرا كه اين روز به ما و شيعيان ما نسبت دارد، عجمان آن را حفظ كرده‏اند و شما ضايع كرده‏ايد».[=&quot][1] احسائی (ت 840/ د قرن ده) نیز این روایت را به همین گونه نقل کرده است.[=&quot][2] در روایت دیگری، مأمون از علی بن موسی الرضا[=ALAEM]7[=&quot] درباره نوروز پرسید، حضرت فرمود: «نوروز روزی است که فرشتگان در آن خلق شدند و پیامبران آن روز را بزرگداشتند چون خورشید در آن روز خلق شد و شاهان آن روز را بزرگداشتند چرا که نوروز نخستین روز از زمان است».[=&quot][3] در این تردیدی نیست که در دورة حضور، پیشوایان شیعه به شعایر و سنن اصیل و ملی مسلمانان احترام می‌گذاشتند. از آنجا که نوروز برجسته ترین شعار اصیل ملی ایران بود و مبنایی منطقی، عقلانی و انسانی داشت، آن حضرات نوروز را به رسمیت شناختند و هر چند که بر خلاف روایات شیعیان شعوبی، آن حضرات در شرایطی نبودند که دیدار عام داشته باشند و احیانا در مراسم نوروز، شیعیان ایرانی را به حضور بپذیرند، اما آداب و ادعیه و اذکاری پیرامون برگزاری نوروز به پیروان خویش آموختند و بدین سان نوروز را از صافی توحید گذراندند و آن را در اقیانوسی از طهارت و معنویت غوطه ور ساختند.[=&quot][4] باید توجه داشت که نه واقعه غدیر خم و نه واقعه مرگ پیغامبر و جلوس علی بن ابیطالب، هیچ کدام مقارن نوروز نبوده است، بلکه ایرانیان با تیزنگری و موقع شناسی به این اعیاد رنگ و بوی اسامی دادند و بسا واقعات مورد توجه را در دیانت اسلام منسوب به نوروز کردند و بدین طریق در دوران خلفای عباسی، نوروز از جشن‌های بزرگ و مورد توجه مسلمانان شد.[=&quot][5]

[=&quot][1][=&quot] - فیض کاشانی، مجموعه رسائل 1، تصحیح بهزاد جعفری، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، 1387ش، ج ا، رساله 4، صص 11- 9.

[=&quot][2][=&quot] - ابن ا بی جمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج 3، صص 42- 41 .

[=&quot][3][=&quot] - بیرونی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص 265.

[=&quot][4][=&quot] - هاشم رضی، جشن‌های آب، ص 220.

[=&quot][5][=&quot] - همان، ص 234.

[=&quot]البته مصادف بودن نوروز با روز خلافت حضرت علی (ع) به کلی هم بی‌اساس نیست، زیرا که غدیر خم که در سنه دهم هجری وقوع یافت مطابق با 29 حوت و روز چهارم از خمسه مسترقه، یعنی دو روز به عید نوروز مانده بوده است و در حقیقت اولین روز خلافت را می‌توان از همان روز شمرد و روز جلوس آن حضرت مطابق روز اول فروردین ماه متعارفی می‌افتد.[=&quot][1] در این بین به نظر می‌آید غسل روز عید نوروز،[=&quot][2] برگرفته از رسم شست و شوی این روز در زمان ایران باستان باشد. درباره پیشآهنگان دو رویکرد پیشین گفتنی است «خالصی» کتابی در رد عید نوروز نوشت و عبد الرضا بن زین العابدن کتاب «النیروز فی الاسلام» را در پاسخ به او نگاشت.[=&quot][3][=&quot] بدین گونه زرتشیتان درباری کوشیدند تا به هر نحو ممکن آیین ها و نیز کیش زرتشتی را با تغییر و تغیرات فراوان به هر حیث که شده حفظ نمایند و آن شده که امروز می بینیم. با این روند بعید نیست که در سالهای آینده مباحثی مانند اعتکاف، زیارت قبور، و ... نیز از آیینهای زردشتیان گردد، چنانکه امروزه در برخی از مناطق، در روز شهادت امام حسین شاهد نذری دادن زرتشتیان علاقه مند به امام شهید هستیم که او را داماد خود می شمارند، امری که از دیدگاه مورخین دروغ بزرگی است که برخی برای پیوند سازی میان ایرانیان و ائمه شیعه آن را دست و پا کردند و شهربانو را مادر امام سجاد ساختند. حال آنکه منابع قدیمی و شواهد تاریخی چنین چیزی را تایید نمی کند. [=&quot]


[=&quot][1][=&quot] - رضی، جشن‌های آب، ص 226 [=&quot]–[=&quot] 225 ؛ به نقل از: مجله کاوه، سال اول، شماره 6- 5، ص 3 .

[=&quot][2][=&quot] - مجلسی، بحار الانوار، ج 56، ص 101 و ج 76، ص 21 .

[=&quot][3][=&quot] - آقا بزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج ‏24، ص 435 .

یک نگاهی به این منبع بیندازید ..........بعد از نماز وازدواج وعبادت و.و دین زرشت سخن گوید
بسم الله

http://zartosht3000.persianblog.ir/tag/%D8%B3%D9%87_%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D8%B3%D8%A7%D9%84_%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA_%D8%AF%D8%B1_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

سه هزار سال دروغ در تاریخ ایران/ زرتشت وجود خارجی نداشته/ تاریخ ایران سراسر دروغ وافسانه/ کوروش و انوشیروان ستمگر بودند

نقد دین زرتشت به نگارش یک آموزگار زرتشتی کهن که از این آیین روگردان شده است :

[=times new roman]- نژاد پرستی زرتشتیان و نژادپرستانه بودن دین زرتشت:
[=times new roman]داستان عبرت انگیز مرداویج و جشن سده - عاقبت زنده سوزاندن پرندگان بی گناه
[=times new roman][=times new roman]((جشن سَده شاهد دیگر بر حسّ سادیسم آزار جانداران در رسوم ایران باستان))[=times new roman]

[=times new roman][=times new roman]- کشتن ده هزار مورچه برای کفاره زرتشتیان!! و پرهیز اسلام از ستم بر یک مورچه!

[=times new roman][=times new roman]غسل و شست و شو با آب در دین اسلام و با ادرار در آیین زرتشت!!

[=times new roman]

منبع :
http://zartosht3000.persianblog.ir/

فرزند کوروش بزرگ;11957 نوشت:
درود.
نماز در زرتشت کهن تر است یا نماز در اسلام؟
کدام یک برداشت شده از دیگری است؟

فرزند کوروش بزرگ;11957 نوشت:

هيچکدام از دیگری برداشت نشده چون هر دینی به روش خاص خودش نماز می خوانده است .

beroz;137678 نوشت:
هيچکدام از دیگری برداشت نشده چون هر دینی به روش خاص خودش نماز می خوانده است .

به روز (beroz) گرامی
درود
ا- چرا شیعیان مانند زرتشتیان دست نماز (وضو) میگیرند؟
2- چرا مانند زرتشتیان 5 گاه در روز نماز میخوانند؟
3- و پرسش آخر آنکه چرا واژه نماز که یک واژه زرتشتی است، بکار برده میشود؟

یاس من;137605 نوشت:
- نژاد پرستی زرتشتیان و نژادپرستانه بودن دین زرتشت:
داستان عبرت انگیز مرداویج و جشن سده - عاقبت زنده سوزاندن پرندگان بی گناه
((جشن سَده شاهد دیگر بر حسّ سادیسم آزار جانداران در رسوم ایران باستان))

- کشتن ده هزار مورچه برای کفاره زرتشتیان!! و پرهیز اسلام از ستم بر یک مورچه!

غسل و شست و شو با آب در دین اسلام و با ادرار در آیین زرتشت!!

منبع :
http://zartosht3000.persianblog.ir/


یاس من گرامی
درود
1- این دروغ پراکنیهای شما معصیت نیست؟
2- کی گفته که مرداویج زرتشتی بوده؟
3- آغشتن پرندگان به نفت و آتش زدن و پرواز دادنشان را مسلمان انجام داده اند، نه زرتشتیان. این کار در فرهنگ دینی زرتشتیان گناه است. تاریخ را درست ارایه کنید.
4- آیا امروزه سم مورچه و سوسک و ووو کش در هر عطاری و سوپری و وووو به فروش نمیرسد؟ آیا میدانید که شته را مورچه روی درختان میوه میگذارد تا شیره درخت را بمکد و مورچه از شیره بیرون داده شده شته بخورد؟ میدانید چه اندازه سم برای شته کشی بکار برده میشود؟
5- عرب این اندازه نادان بوده که برای غسل نیاز به وحی خدایی داشته است.
اما ایرانیان آن اندازه دانا بوده اند که میکروب را میشناختند و در موارد آلودگی با مرده و میکروب آن نخست، ضدعفونی با دارو داشتند، سپس غسل با آب پاکیزه. چرا سیاه نمایی میکنید.
داروی ضدعفونی از شاش گاو نری که تنها میوه میخورده و دیگر چیزی جز آن نمیخورده، پس از آمیختن آن با آب چشمه به نسبت یک به 14 تهیه میشده است.
آیا کتابهای طب اسلامی را خوانده اید که برای شاش و گه انسان نیز خواص دارویی نوشته اند؟

یاس من;137604 نوشت:
یک نگاهی به این منبع بیندازید ..........بعد از نماز وازدواج وعبادت و.و دین زرشت سخن گوید
بسم الله

http://zartosht3000.persianblog.ir/tag/%d8%b3%d9%87_%d9%87%d8%b2%d8%a7%d8%b1_%d8%b3%d8%a7%d9%84_%d8%af%d8%b1%d9%88%d8%ba_%d8%af%d8%b1_%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae_%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86

سه هزار سال دروغ در تاریخ ایران/ زرتشت وجود خارجی نداشته/ تاریخ ایران سراسر دروغ وافسانه/ کوروش و انوشیروان ستمگر بودند

نقد دین زرتشت به نگارش یک آموزگار زرتشتی کهن که از این آیین روگردان شده است :


یاس من گرامی
درود
اگر هر نوشته ای را بتوان سند گرفت، پس باید بتوان کتاب آیات شیطانی را هم سند گرفت.
باید بتوان نوشته های مسلمانان از معاویه تا طالبان و وهابیان را هم سند گرفت. بدینگونه حقانیت شیعه رد خواهد شد.
از اینها که بگذریم، گفتن از زشت رویی دگران نشود باعث نکو رویی. اگر اسلام شما این اندازه خوب است، از چه میترسید که اینگونه به دروغ پردازی و تخریب شخصیت پرداخته اید؟

کاوه;137552 نوشت:
[=&quot]...[/][=&quot]بدین گونه زرتشیتان درباری کوشیدند تا به هر نحو ممکن آیین ها و نیز کیش زرتشتی را با تغییر و تغیرات فراوان به هر حیث که شده حفظ نمایند و آن شده که امروز می بینیم. با این روند بعید نیست که در سالهای آینده مباحثی مانند اعتکاف، زیارت قبور، و ... نیز از آیینهای زردشتیان گردد، [/]

حامد گرامی درود
اعتکاف با نام برشنوم از آیینهای دینی زرتشیتان است. در این آیین که در میان ساسانیان و در میان پارسیان هند گسترش داشته و دارد، زرتشتیان در آتشکده و درون اتاقهای ویژه، از یک تا 3 روز (گاهی هم بیشتر) در آنجا به نیایش پرداخته و به کمترین اندازه ممکن خوراک و نوشاک میخورند و مینوشند. وووو
زیارت آرامگاه شاید کاری نو باشد، ولی زیارت درگذشتگان از هزاره های پیشین بوده است. میتوانید فروردین یشت را به عنوان سند بخوانید. همچنین نیایش آفرینگان پنجه مه را در خرده اوستا بخوانید. برای اینکار در کنار دخمه نیایشگاهی برای اینکار ساخته شده بود. امروزه نیز بنای باستانی آن هنوز هم هست.

موبدیار مهران;137701 نوشت:
به روز (beroz) گرامی درود ا- چرا شیعیان مانند زرتشتیان دست نماز (وضو) میگیرند؟ 2- چرا مانند زرتشتیان 5 گاه در روز نماز میخوانند؟ 3- و پرسش آخر آنکه چرا واژه نماز که یک واژه زرتشتی است، بکار برده میشود؟

سلام

دوستان عزیز

شیعیان و مسلمانان بر طبق سنت رسولشان در 5 وعده نماز می خوانند
و بنا بر حکم خدا در قران وضو می گیرند(hلبته اختلافاتی هست در وضو گرفتن و نماز خواندن شیعه و سنی که بعد از رحلت پیامبر ایجاد شده)
و این جزء فرامین خدا است

موبدیار مهران;137711 نوشت:
اعتکاف با نام برشنوم از آیینهای دینی زرتشیتان است.

هم میهنان زرتشتی سلام

اعتکاف از زمان رسول خدا مرسوم بوده است حواستون باشه که بر راه راست قدم بگذارید و خود بیاندیشید

کاوه;137538 نوشت:
[=&quot]نوشته جناب موبد: یکم[/][=&quot]- [/][=&quot]نماز یک واژه اوستایی است. نمه= نموگ= نماچ= نماژ= نماج= نماز اشو زرتشت در گاتها نماز اندیشه برانگیزی که از منش نیک سرچشمه گرفته [/][=&quot].....[/]

[=&quot]موبد گرامی باز برگشتم اما اینبار با کوله باری از درود بی کران بر شما و همه یزدان پرستان ایران[/]

[=&quot]اما درباره اینکه فرموده اید نماز واژه ای اوستایی است، این درنگ شایسته است که واژه نماز حتی اگر واژه ای اوستایی باشد، باز هم چیزی در حد و اندازه های واژه صلاة در عربی است که در آغاز تنها به معنای دعا بود و هرگز به معنای نماز امروزین ما مسلمانان نبود و این نماز مسلمانان با این دستور خاصش از شب معراج به بعد مرسوم شد. پس این دقت لازم است که بعدها واژه صلات بدین سان گشت که از صلات نماز آنهم به این سبک فهمیده می شد. در این صورت واژه نماز هم در نهایت می تواند به معنای دعا باشد و هرگز به معنای نمازی که امروزه میان مسلمانان متداول بوده نخواهد بود و در این صورت هیچ گونه همخوانی بین نماز اوستایی و صلاة اسلامی نمی توان دید.[/]


[=&quot]نوشته جناب موبد: در گاتها خداوند در منش نیک انسان آترم سوخرم آتشی را فروزان کرده که در پرتو روشنایی آن میتوان دید و آن یگانه راهی که به خداوند میرسد پیدا کرد. پرستیدن در زبان اوستایی پریستیتن به معنای پرستاری و محافظت است.[/]

[=&quot]جناب موبد، این چه آتشی است که یگانه راه رسیدن به خداوند را به ما نمایش می دهد. این آتش درونی انسان کجاست؟ چگونه وجود آن را می توان ثابت کرد؟ افروختن آتش در منش نیک انسان یعنی چه؟ منش نیک درونی است یا بیرونی؟ بر خلاف آن چه که شما معتقدید، که می توان به وسیله آتش راه را یافت، اسلام معتقد است به وسیله فطرت و نور درونی آدمی می توان در صورت دقت و نیز پیروی فرستادگان الاهی مسیر حقیقی به سوی پروردگار را یافت. آیا واقعا وجود شمعی در دست و یا روشنایی موقت می تواند قبله باشد؟ چرا روشن ترین اینها یعنی خورشید که پدیده ای الاهی است قبله شما نیست؟ مگر آن آتش نیست؟ شما از یک سو می فرمایید پرستیدن به معنای پرستاری است از سوی دیگر سخن از قبله می کنید! این چه نوع استدلال و فرنود آوری است؟ اگر پرستیدن پرستاری است دیگر قبله به چه کار می آید؟[/]


کاوه گرامی
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... [=&quot]درباره اینکه فرموده اید نماز واژه ای اوستایی است، این درنگ شایسته است که واژه نماز حتی اگر واژه ای اوستایی باشد، باز هم چیزی در حد و اندازه های واژه صلاة در عربی است که در آغاز تنها به معنای دعا بود و هرگز به معنای نماز امروزین ما مسلمانان نبود و این نماز مسلمانان با این دستور خاصش از شب معراج به بعد مرسوم شد. پس این دقت لازم است که بعدها واژه صلات بدین سان گشت که از صلات نماز آنهم به این سبک فهمیده می شد. در این صورت واژه نماز هم در نهایت می تواند به معنای دعا باشد و هرگز به معنای نمازی که امروزه میان مسلمانان متداول بوده نخواهد بود و در این صورت هیچ گونه همخوانی بین نماز اوستایی و صلاة اسلامی نمی توان دید...."[/]
پاسخ
پرسش من این بود که چرا واژه نماز را بکار میبرید؟
اگر خواست شما را برآورده نمی سازد، دلیلی نداشت که این واژه را به جای واژه اسلامی-عربی صلاه بکار ببرید.
اگر واژه زرتشتی-ایرانی خدا، خواست شما را برآورده نمیساخت، چرا آن را بکار میبرید. چرا به خود ما که میرسید، ما را مشرک میدانید، ولی واژه های ما را بکار میبرید و مشکلی ندارید. خب این واژه ها برای چه در فرهنگ زرتشتی ایرانی بود؟
نماز ما 5 گاه است. برای دست نماز آرنج به سوی انگشت را میشوییم. با یک دست هم روی خود را از مرز موها میشوییم. میپاییم که چکه آب شستشو، در منبع آب نچکد که آن را آلوده سازد وووو
نماز چیست؟
راهکاری برای سازندگی و پرورش خود مردم. راهکاری برای آنکه قطب نمای کشتی هستی هر کسی به سوی خداوند تنظیم شود. این که نماز زرتشتی با نماز اسلامی تفاوت دارد؟ چی آن تفاوت دارد؟ این تعریف از نماز؟ یا آیین برگزاری آن؟ این معنا مهم است یا آیین آن؟ آیا این خود شما نیستید که میگویید اگر آن نباشد، نماز جز حرکت بدنی نیست و وووو آیا جز این است که شمر نمازی که قضا شده باشد، نداشت؟

2-:" ... [=&quot]جناب موبد، این چه آتشی است که یگانه راه رسیدن به خداوند را به ما نمایش می دهد. این آتش درونی انسان کجاست؟ چگونه وجود آن را می توان ثابت کرد؟ افروختن آتش در منش نیک انسان یعنی چه؟ منش نیک درونی است یا بیرونی؟ بر خلاف آن چه که شما معتقدید، که می توان به وسیله آتش راه را یافت، اسلام معتقد است به وسیله فطرت و نور درونی آدمی می توان در صورت دقت و نیز پیروی فرستادگان الاهی مسیر حقیقی به سوی پروردگار را یافت. ..."[/]
[=&quot]پاسخ[/]
راستش به هیچ روی نمیتوانم بفهمم که چرا این همه با واژه ها بازی میکنید. خودتان میگویید نور درونی. خب چگونه است که با واژه ی آثرم سوخرم اینهمه مشکل دارید؟
آیا نوشته های مرا که با خود گاتها نشان دادم که این آتش به معنای آتش چوب نیست و به معنای روشنایی (نور درونی) است نخواندید؟
به هر روی اشو زرتشت در هات 30 بند2 از مردم میخواهد که بهترین گفته را بشنوند و با سوچا مننگها (منش در حال سوختن) بررسی کنند و آنگاه یکی از دو راه را پیش از فرا رسیدن روز بزرگ برگزینند.
همانگونه که می بینید، سوختن اندیشه، معنایی جز آن چیزی که امروزه میگوییم با اندیشه روشن (روشن فکری) و شما میگویید نور درونی وووو ندارد. چرا دوباره میپرسید؟ من که اینها را نوشته ام.
در باره آموزگار خدایی و آموزگار دنیایی، چون در اینجا جایش نیست، چیزی نمیگویم، ولی این بایسته ای به گردن هر کس خودش است که در پی این دو آموزگار باشد و بیاموزد و برگزیند. به هر روی اطاعت نیست. آموختن و برگزیدن است.

3-:" ... [=&quot]آیا واقعا وجود شمعی در دست و یا روشنایی موقت می تواند قبله باشد؟ چرا روشن ترین اینها یعنی خورشید که پدیده ای الاهی است قبله شما نیست؟ مگر آن آتش نیست؟ شما از یک سو می فرمایید پرستیدن به معنای پرستاری است از سوی دیگر سخن از قبله می کنید! این چه نوع استدلال و فرنود آوری است؟ اگر پرستیدن پرستاری است دیگر قبله به چه کار می آید؟..."[/]
پاسخ
یکم- اگر به من به عنوان یک موبدیار زرتشتی است، پرستش سوی ما روشنایی است. حتی در یک اتاق اگر از پنجره روشنایی به درون میتابد، رو به آن روشنایی نماز میخوانیم. این آموزش موبدان ماست. شما نیایش خورشید نیایش و نیایش مهر نیایش را در کتاب خرده اوستا دیده اید؟ ماه نیایش را چه؟ در 101 نام خدا، واژه انغره روچنگهام= انارام را دیده اید؟ معنایش روشنایی بدون پایان است.
در نوشته های ساسانی عبارت روشنیه بون روشنایی را چگونه؟ آن را دیده اید؟ برگردان عربی اش میشود: نور الانوار.
راستی واژه مناره را چی؟ آن را شنیده اید؟ معنایش میشود: آتشکده.
دوم: آیا شما از قبله تان پرستاری نمیکنید؟
میگذارید که با باد و باران ویران شود؟ میگذارید که زباله آن را بگیرد؟ میگذارید کسی آن را آلوده و نجس کند؟ آن را با چند سد (صد) لیتر گلاب دو آتشه کاشان نمیشویید؟ برایش پرده ای زر دوزی چند سد(صد) میلیون تومانی نمی سازید وووووو؟
آتش پرستاری نشود، خاموش میشود. این ایرادش چیست؟ مگر قبله خداست که نیازی به پرستاری نداشته باشد؟

کاوه;137539 نوشت:
[=&quot]نوشته جناب موبد: واژه مهرابه (محراب) نیز به همین دلیل ساخته شده است. غاری که درون دیوار و پایینتر از زمین است و مهر در آن پرستش میشد[=&quot].

[=&quot]جناب موبد، گویا در استدلال اشتباهی رخ داده است، چرا که محراب در جامعه پیش از اسلام هرگز به معنای امروزین آن نبود، بلکه در میان قوم بنی اسرائیل محراب همان محل اجتماع برای نماز بود. چنانکه در کتب لغت نیز بدان اشاره شده است:[=&quot]كانَتْ مَحَارِيبُ بني إسْرَائيلَ مَسَاجِدَهُم التي يجتمعون فيها للصلاة.[=&quot][1]

[=&quot]نوشته جناب موبد: ببینید که نیایش های اوستایی کی نوشته شده است. پیش از اسلام یا پس از اسلام[=&quot].

[=&quot]موبد بزرگوار، نیایش های اوستایی حتی اگر بپذیریم که پیشینه ای به درازای تاریخ ایران باستان را برای خود به یدک بکشند، باز هم تنها نیایش اند و تفاوت نیایش اوستایی با عبادت اسلامی قابل چشم پوشی نیست. نخست آنکه نیایش در حد ساده ترین وجه عبادت و معمولا تنها به صورت سخن گفتن است، همانگونه که زبور حضرت داود نیز چنین بود. اما عبادتهای اسلامی علاوه بر دارا بودن این وجه، که در واقع همان دعاست، نوع منظم تر و پیچیده و پر مغزتری را در خود می بیند. چنانکه برای یک مسلمان حداقل عبادت در روز می تواند کمتر از 20 دقیقه و خواندن 17 رکعت نمار واجب باشد و می تواند در صورت علاقه فرد مسلمان، فرصت عبادت تمام روز او را در بر بگیرد و این در واقع زیباترین انعطاف عبادی در یک مکتب است. بسنده کردن به کمترین خواسته پروردگار یعنی 17 رکعت نماز کمترین درخواست الاهی است و انجام تمام مستحبات نیز می تواند بالاترین حد عبادت اسلامی نامیده شود. اما آنچه در دین زرتشت دیده می شود، بسنده به جملات و عباراتی است دو پهلو که می توان به گونه های مختلف تفسیرش نمود.


[=&quot]نوشته جناب موبد: رستم که استوره ای ایرانی پیش از زرتشت است، نخست تن میشست و آنگاه به نیایش میپرداخت. چیزی که روزمره بوده، چه نیازی به دستور دینی دارد؟ مگر عرب بودند که دست شستن (وضو) را میبایست به آنها یاد داد؟

[=&quot]جناب موبد: تفاوت دست شستن با وضو بسیار است. حمام کردن، شنا کردن، و ... می تواند شستن به شمار آید اما هرگز عملی عبادی نیست چرا که روح عبادی را در خود ندارد. دست شستن و سرو صورت را از گرد و غبار پاکیدن، هرگز آنچیزی نیست که در وضوی اسلامی دیده می شود. برای درنگ در وضوی اسلامی شما را دعوت می کنم به دعاهایی که هنگام وضوی مسلمانان خوانده می شود دقت بفرمایید تا تفاوت شستن با وضو بهتر آشکار شود. و ضو یک عمل منسجم و سازمان یافته عبادی است که با ذکرهای خاصی همراه است که کمترین نتیجه اش رفتن سر و روی است، حال آنکه این کمترین هدف در وضو، تمام آرمان شستن است.

[=&quot][1] [=&quot]-[=&quot]تهذيب اللغة، ج‏5، ص: 17


کاوه گرامی
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... [=&quot]جناب موبد، گویا در استدلال اشتباهی رخ داده است، چرا که محراب در جامعه پیش از اسلام هرگز به معنای امروزین آن نبود، بلکه در میان قوم بنی اسرائیل محراب همان محل اجتماع برای نماز بود. چنانکه در کتب لغت نیز بدان اشاره شده است:[=&quot]كانَتْ مَحَارِيبُ بني إسْرَائيلَ مَسَاجِدَهُم التي يجتمعون فيها للصلاة.[=&quot][1] ..."
پاسخ
آتشکده و واژه مهرابه پیش از هخامنشیان بوده است. آتشکده جایگاهی مقدس برای مهرپرستان بود. اردشیر دوم هخامنشی، بر پایه سنگ نوشته ای که یافت شده، آن را از مهرپرستان (دیو یسنان) پیراست و مزدیسنان (زرتشتیان) را در آن گمارد که به نیایش اهورامزدا بپردازند. به سخن دیگر آتشکده و واژه مهرابه، پیش از اشو زرتشت هم بوده است. این دو واژه از زمان اردشیر دوم هخامنشی، رنگ زرتشتی به خود گرفت. آیا در قرآن واژه های ایرانی دیگر نیست؟

2-:" ...[=&quot]موبد بزرگوار، نیایش های اوستایی حتی اگر بپذیریم که پیشینه ای به درازای تاریخ ایران باستان را برای خود به یدک بکشند، باز هم تنها نیایش اند و تفاوت نیایش اوستایی با عبادت اسلامی قابل چشم پوشی نیست...."
[=&quot]پاسخ
سخن از پیشینه برای تایید یا رد ارزشی نبود، برای آن بود که نشان داده شود، تهمتهایی که زده میشود، چون دوگانه پرستی، یا آتش پرستی، درست نیست. برای پاسخ به ادعایی بود که میگفت زرتشتیان پس از اسلام در باورهایشان بهسازی (اصلاح) انجام داده اند. برای پاسخ به کسانی بود که شرک عبادی و شرک افعالی را طرح میکردند.

3-:" ... [=&quot]نخست آنکه نیایش در حد ساده ترین وجه عبادت و معمولا تنها به صورت سخن گفتن است، همانگونه که زبور حضرت داود نیز چنین بود. اما عبادتهای اسلامی علاوه بر دارا بودن این وجه، که در واقع همان دعاست، نوع منظم تر و پیچیده و پر مغزتری را در خود می بیند. چنانکه برای یک مسلمان حداقل عبادت در روز می تواند کمتر از 20 دقیقه و خواندن 17 رکعت نمار واجب باشد و می تواند در صورت علاقه فرد مسلمان، فرصت عبادت تمام روز او را در بر بگیرد و این در واقع زیباترین انعطاف عبادی در یک مکتب است. بسنده کردن به کمترین خواسته پروردگار یعنی 17 رکعت نماز کمترین درخواست الاهی است و انجام تمام مستحبات نیز می تواند بالاترین حد عبادت اسلامی نامیده شود. اما آنچه در دین زرتشت دیده می شود، بسنده به جملات و عباراتی است دو پهلو که می توان به گونه های مختلف تفسیرش نمود...."
پاسخ
چون رعایت داد (عدل) و انصاف را نکرده اید، پاسخی ندارم که بدهم.
ما نیز نماز روزانه در 5 گاه از روز داریم. نیایش به گفته شما مستحبی داریم. نیایش بلند داریم. شما مطلب نماز و نیایش ها را بررسی کنید.
مگر شمر نمازش ترک شده بود، یا از معاویه تا طالبان و تا وهابیان، عبادت اسلامی نداردند وووووو

4-:" ... [=&quot]جناب موبد: تفاوت دست شستن با وضو بسیار است. حمام کردن، شنا کردن، و ... می تواند شستن به شمار آید اما هرگز عملی عبادی نیست چرا که روح عبادی را در خود ندارد. دست شستن و سرو صورت را از گرد و غبار پاکیدن، هرگز آنچیزی نیست که در وضوی اسلامی دیده می شود. برای درنگ در وضوی اسلامی شما را دعوت می کنم به دعاهایی که هنگام وضوی مسلمانان خوانده می شود دقت بفرمایید تا تفاوت شستن با وضو بهتر آشکار شود. و ضو یک عمل منسجم و سازمان یافته عبادی است که با ذکرهای خاصی همراه است که کمترین نتیجه اش رفتن سر و روی است، حال آنکه این کمترین هدف در وضو، تمام آرمان شستن است...."
پاسخ
مگر شمر و از معاویه تا طالبان و وهابیان وضو نمیگرفتند و نمیگیرند؟
شما نیایش هنگام شستشوی زرتشتیان را خوانده اید؟ آرمان دست نماز (وضو) چیست جز پاکی درون و برون؟
چرا با واژه ها بازی میکنید.
کوچکترین نیایش اینست: خشنه اوثره اهورهه مزده. زدن نسش زدار دیو و دروج. پاکی تن اشوی روان خویش.
=به خشنودی اهورا مزدا، زدودن ناپاکی، نابودی دیو و دروغ، پاکی تن، اشوی روان خودم.

کاوه;137540 نوشت:
[=&quot]نوشته جناب موبد: مسجد نامی است که پیش از اسلام به آتشکده داده بودند[=&quot].

[=&quot]جناب موبد، این فرموده شما قابل تامل است. چرا که مسجد اساسا در اسلام به محل خاص عبادت گفته می شود و این کلمه کاملا عربی از ریشه ای مایل به سجده و سجود است. اما آنچه که در معنای فارسی بود که امروزه کردها نیز از آن واژه استفاده می کنند، واژه مزگوت یا مزگت است که گرچه شباهت زیادی به واژه مسجد دارد و همین مساله آنها را به اشتباه انداخته است، اما هرگز آن چیزی نیست که در واژه عربی مسجد نهفته است. در واقع مسجد اسم مکان از ماده سجد است.



[=&quot]نوشته جناب موبد: مناره اسم مکان از نار به معنای آتشکده است[=&quot].

[=&quot]موبد گرامی: مناره به معنای آتش دان است نه آتشکده. این معنا را لغت نویسان عرب پذیرفته و در کتب خویش بدان اشاره کرده اند: المنارة: موضع النُّور. و المَنارَةُ: الشَّمْعة ذات السراج‏[=&quot][1]



[=&quot]نوشته جناب موبد: راستی اگر وضو اسلامی است، چرا میان وضو نزد شیعیان/ایرانیان و سنیان/عربان تفاوت دارد؟ تفاوت از زرتشتی بودن دست نماز است[=&quot].

[=&quot]اینکه وضوی مسلمانان متفاوت است، نه اینکه برگرفته از وضوی زرتشتی و غیر زرتشتی بودن آن است که اگر چنین بود، حداقل در بین کردهای ایرانی که پیشتر همه گی زرتشتی بودند، نباید چنین تفاوتی دیده می شد، در حالی که می بینیم در مناطق سنی نشین به گونه ای و در مناطق شیعه نشین به گونه دیگری وضو می گیرند و البته هر دو وضو هیچ شباهتی به دست نماز زرتشتی ها ندارد. در واقع تفاوت وضوی مسلمانان به تفاوت برداشت آنان از آیه وضو برمی گردد که توضیح مفصلش در سایت هست.


[=&quot][1] [=&quot]-[=&quot]لسان العرب، ج‏5، ص: 240


کاوه گرامی درود
شما نوشته اید:
1-:" ... [=&quot]جناب موبد، این فرموده شما قابل تامل است. چرا که مسجد اساسا در اسلام به محل خاص عبادت گفته می شود و این کلمه کاملا عربی از ریشه ای مایل به سجده و سجود است. اما آنچه که در معنای فارسی بود که امروزه کردها نیز از آن واژه استفاده می کنند، واژه مزگوت یا مزگت است که گرچه شباهت زیادی به واژه مسجد دارد و همین مساله آنها را به اشتباه انداخته است، اما هرگز آن چیزی نیست که در واژه عربی مسجد نهفته است. در واقع مسجد اسم مکان از ماده سجد است...."
پاسخ
این واژه آرامی است، نه عربی. به هر روی در زمان ساسانیان به آتشکده میگفتند، مسگت یا مزگت. این در دیکشنری وبستر در باره ریشه mosque نوشته شده است.
تا آنجا که من میدانم، اگر واژه ای به راستی عربی باشد، در همه بابها صرف میشود. نه در چند باب.
برای نمونه تسجید، انسجاد، اسجاد یا استسجاد مساجده، ووو نداریم. ساجد و مسجود هم نداریم. مگر اسم مکان در باب مفعِل ساخته میشود که مسجد اسم مکان از سجد باشد. سجد اگر عربی است، باید ریشه ای داشته باشد. ریشه اش چیست؟

2-:" ... [=&quot]موبد گرامی: مناره به معنای آتش دان است نه آتشکده. این معنا را لغت نویسان عرب پذیرفته و در کتب خویش بدان اشاره کرده اند: المنارة: موضع النُّور. و المَنارَةُ: الشَّمْعة ذات السراج‏[=&quot][1]..."
پاسخ
خب چرا آتشدان بوده؟ اگر چنین است چرا برای نمونه به اجاق یا منقل گفته نمیشود مناره؟
آتشکده نیز یعنی جای آتش، خانه آتش.
باز هم تایید سخن منست.

3-:" ... [=&quot]اینکه وضوی مسلمانان متفاوت است، نه اینکه برگرفته از وضوی زرتشتی و غیر زرتشتی بودن آن است که اگر چنین بود، حداقل در بین کردهای ایرانی که پیشتر همه گی زرتشتی بودند، نباید چنین تفاوتی دیده می شد، در حالی که می بینیم در مناطق سنی نشین به گونه ای و در مناطق شیعه نشین به گونه دیگری وضو می گیرند و البته هر دو وضو هیچ شباهتی به دست نماز زرتشتی ها ندارد. در واقع تفاوت وضوی مسلمانان به تفاوت برداشت آنان از آیه وضو برمی گردد که توضیح مفصلش در سایت هست...."
پاسخ
آیا زرتشتیان پیش از نماز دستهایشان را از آرنج به سوی ناخن و رویشان را با یک دست میشستند و میشویند یا نه؟
آیا از مرز چین تا آن سوی مصر زیر سلطه سیاسی یا فرهنگی ایران بوده اند یا نه؟ آیا بغداد پایتخت ساسانیان بوده یا نه؟ آیا نام شاهان هخامنشی در فهرست فرعونهای مصر ثبت شده یا نه؟
نتیجه آنکه ایرانیان به سنتهایشان پایبند ماندند. عربها نیز به تفسیر خود عمل کردند. دین سنی نیز دیدگاه عربهاست. هرکس سنی شده، دیدگاه عربها را ادامه داده است.

کاوه;137541 نوشت:
[=&quot]نوشته جناب موبد: [/]


[=&quot]پنج گاه نماز: 1- هاون از سپیده دم تا نیمروز ... ما که ادعا داریم اینها را آذرپات=آدرباد مهر اسپندان/ماراسپند در زمان شاهپور دوم ساسانی نوشته است و در کتاب خرده اوستا گرد آورده است[/][=&quot].[/]

[=&quot]اینکه چگونه ناگهان تفسیری اینچنین از پنجگاه نماز در آیین زرتشتی روی می نماید جالب است. چگونه است که هیچ یک از مورخین عصر پیش از اسلام و هیچ یک از مورخین مسلمان به این نوع نماز اشاره ای نکرده اند و اصلا خبری از این نماز در تاریخ نیست؟ اگر واقعا چنین نمازی بوده و از ساخته های بعدی نیست، چرا هرگز اشاره ای در متون قدیمی بدان نشده است؟ چرا در آتشکده ها نقش برجسته ای از این نیایشها نیست؟ چرا هیچ مورخی چنین چیزی را ادعا نکرده است؟ پاسخ به این سوالات خواننده را به این نکته رهنمون می شود که این کار یعنی ابداع و اختراع گاههای نماز پنج گانه در دین زرتتشتی پیرو همان نهضت اصلاح دینی در میان ایشان بود که به دلیل همجواری با مسلمانان و تلاش برای حفظ پیروان انجام شده باشد. امری که با نفوذ مسلمانان در جامعه مسیحی در میان ایشان نیز دیده شد. چنانکه امروزه مسیحیان تفسیری کاملا متفاوت از انچه که پیشتر در باره تثلیث داشتند ارائه می کنند و به معتقدات پیشین خود که قران به صراحت آنها را مورد اشاره قرار داده است، پشت کرده و سخن جدیدی سر می دهند [=&quot][1][/]و این نبود مگر به دلیل مواجه مسیحیان با سوالات مسلمانان در باره توحید و یگانه پرستی. همین اتفاق در میان زرتشتیان نیز افتاد تا جایی که نهضت اصلاح دینی در زرتشتیان می رود تا ایشان را نیز به جمع اقوام موحد در اندیشه ولی متفاوت در عمل عبادی وارد سازد. جالب آنکه زرتشتیان در طول تاریخ زیرکانه توانستند بسیاری از آیین های ایرانیان را پاس بدارند، چنانچه نوروز و آیینهای دیگر ایرانی مانند جشن چهارشنبه سوری از آ ن جمله اند. اینان نخست با دستکاری متون مسلمانان، نوروز را از دیدگاه ائمه مسلمانان امری پذیرفته شده قلمداد کردند و آنگاه به نیکی به حفظ این آیین ها پرداختند. چنانکه در متون اسلامی می خوانیم که پیامبر و حضرت علی و امام حسین و امام صادق به نوروز احترام گذاشته و به خوبی از آن یاد می کنند. این در حالی بود که به گفته مورخین این کار در واقع ناشی از دستکاری متون اسلامی برای دینی جلوه دادن نوروز از سوی کاتبان زرتشتی در دربارها بود. و حقیقت آن بود که نوروز و دیگر آیین های ایرانی مانند سده و مهرگان، همه گی از دیدگاه اسلامی نسخ و لغو شده بودند و زنده کردن اینان کاری بیهوده بود. همانگونه که امام موسی کاظم در این باره به منصور عباسی همین نکات را اشاره فرمود[/]

[=&quot][1][/] [=&quot]- خواننده گرامی برای بررسی اعتقادات کیش مسیحی از دیدگاه قرآن به این آدرس مراجعه بفرمایید: [/]http://www.askdin.com/showthread.php?t=[=&quot]12596[/]


کاوه گرامی
درود
به راستی میخواهید کتاب خرده اوستا نوشته آدرباد مهر اسپندان موبد موبدان دوره شاهپور دوم هخامنشی را کتمان کنید؟ این که بر خلاف همه دانشهای دانشگاهی است که در زمینه ایران باستان و وووو کار میکنند.
کتاب تاریخ نگاران اسلامی که هم پر است از راست و ناراست. بسیار چیزهای راست دیگر هم هست که در نوشته های اسلامی نیامده است. بسیار دروغها هم آمده که نادرست هستند. این که دلیل نمیشود.
آیا شما کتاب آثار الباقیه ابوریحان بیرونی را خوانده اید؟ در آن هم نیست؟
آیا از قرآن و عین سخن محمد (ع) یا دیگر امامان سندی است که جشنهای ایرانی را اسلام نسخ کرده است؟

کاوه;137545 نوشت:
[=&quot]نوشته جناب موبد: راستی اذان گویی هم مال ماست[/][=&quot]. [/]

[=&quot]جناب موبد، این فرموده شما هرگز از سوی اسناد تارخی تایید نمی شود، اینکه اذان اسلامی که پیامبر در معراج از حضرت جبرئیل می آموزد و بر مبنای آن چنین اذانی باب می شود امری است که کتب فراوانی آن را ذکر کرده اند. و متاسفانه ادعای شما تنها از سوی شما تایید می شود. [/]

[=&quot]نوشته جناب موبد: میدانید که امام رضا(ع) که در میان راه سفر مسوم شدند، برای استراحت و درمان به آتشکده ای بردند که پس از درگذشت ایشان را در همان آتشکده دفن کردن. پس از آن آتشکده را دگرگونه سازی کردند که شد آنچه امروز هست. [/]

[=&quot]این نوشته شما نیز هیچ سندی ندارد. دقت بفرمایید ائمه هرگز در اماکن مقدس دیگر ادیان وارد نمی شدند، بلکه در نهایت پیروان آن ادیان را به حضور می پذیرفتند و در کنار یکدیگر به مباحثه و گفتگوی حقیقت یابانه می نشستند. مامون عباسی پس از شهادت امام، آن حضرت را در کنار پدرش هارون به خاک سپرد و هیچ گواهی بر اینکه آن مکان پیشتر آتشکده بوده در دست نیست. [/]

[=&quot]نوشته جناب موبد: این نقاره زدن از کجا آمده؟ شاید از روش زرتشتیان برای آگهی گاه نماز؟[/]


[=&quot]جناب موبد عزیز بنابر سخن مورخین نقاره زدن یکی از سنتهای دوران آفتاب پرستان بود. [/][=&quot]ویلیامز جکسن، نقاره کوبی در وقت غروب آفتاب را یادگار دوران کهن آفتاب پرستی می‌داند.[=&quot][1][/][/]
[=&quot][1][/][=&quot]- محمد رضا قصابیان، همان، به نقل از: ویلیامز جکسن، سفرنامه جکسن (ایران در گذشته و حال)، ترجمه منوچهر امیری، ص 123.[/]

کاوه گرامی
درود
شما که همه چیز ما را جز آتش پرستی و دوگانه پرستی و ازدواج با محارم کتمان میکنید، این نیز رویش.
ولی ما خودمان میدانیم که گاه نماز را موبدان تعیین میکردند و جارچی (اذان گو) به مردم ندا میداده است.
ما که خودمان میدانیم که مناره بلند آتشکده برای چی بوده است.
ما که خودمان میدانیم، این نیز ستمی از سوی شما بر ستمهای دیگرتان که ما را کتمان میکنید.
شوربختانه قلم دست دشمن است و اسناد را ارایه نمیکند. به هر روی ما که میدانیم حرم امروزین امام رضا بر روی آتشکده ساخته شده است. شما بگویید نه.
تو کار با خدای خود انداز و دل خوش دار
که رحم گر نکند مدعی خدا بکند.

mkk1369;137741 نوشت:

هم میهنان زرتشتی سلام

اعتکاف از زمان رسول خدا مرسوم بوده است حواستون باشه که بر راه راست قدم بگذارید و خود بیاندیشید


آقای mkk1369
درود
همچنین میگویید رسول خدا، که انگار 124000 پیامبر دیگر رسول خدا نبوده اند.
حواس شما هم باشد که دین زرتشتی، 2000 پیش از اسلام بوده است. ساسانیان نیز پیش از اسلام بودند. هخامنشیان هم بودند. عربها نیز در شاهی ساسانی فرمانبر بودند.
شما از کدام راه راست میگویید، همانکه از معاویه تا طالبان و وهابیان در آن گام گذاشته اند؟

کاوه;137546 نوشت:
[=&quot]بنده در اینجا بخشی از پایان نامه خویش را قرار می دهم تا دوستان علاقه مند به کیفیت نهضت اصلاح دینی در زرتشتیان پی ببرند: [=&quot]نوروز یکی از اعیاد باستانی ایران بود. در عصر آل‌بویه و شاید ‌اندکی پیشتر، زرتشتیان شیعه شده، طرح نوروز مذهبی را برای حفظ این رسم باستانی در برابر مخالفتهای عربی، ریختند. شاکله این طرح احتمالا به دوره اول عباسیان بر می‌گردد. این عمل برای پاسداشت یکی از قدیمی‌ترین آیین‌های ایرانی و حفظ یکی از نمادهای زیبای تمدن ایران زمین بود. در اجرای این نقشه می‌بایست در نخستین گام نوروز باستانی رنگ و بوی مذهبی به خود می‌گرفت. شاید این کار را علمای شیعه روزگار آل‌بویه نیز تأیید کرده باشند. چه آن که حقیقت این است که نمی‌توان ردیه‌ای بر نوروز در سده چهارم و پنج از علمای شیعه جویید. البته ردی از اهل سنت نیز دیده نشده است. حتی می‌توان اشعاری از برخی از عالمان دینی را در تأیید نوروز بدست داد. چنانکه سید رضی از علمای هم این عهد، در وصف نوروز اشعاری سرود. از آن جمله چکامه هاای او در تهنیت نوروز، شعری است که او در سال 399‌ق با مطلعی این چنین سروده است: این الغزال الماطل بعدک یا منازل.[=&quot][1] البته سیر تاریخی قصایدی که سید رضی در زمان حیاتش درباره جشن‌های ایرانی سروده، این گونه است: در سال 377 ق، تهنیت جشن مهرگان، در قصیده‌ای خطاب به الطائع بالله، خلیفه عباسی (دیوان سید رضی، ج 2، ص 66)، در سال 388 ق، تهنیت نوروز در قصیده‌ای خطاب به بهاء الدوله (دیوان، ج 2، ص 783)، در سال 399ق، تهنیت نوروز به بهاء الدوله (دیوان، ج 2، ص 612) در سال 400‌ق، تهنیت مهرگان به بهاء الدوله (دیوان، ج 1، ص 42) [=&quot]در سال 401 هجری، تهنیت نوروز به بهاء الدوله، (دیوان، ج2، ص 544)، و در سال 402 ق، تهنیت نوروز به بهاء الدوله، (دیوان، ج2، ص 623).[=&quot][2]

[=&quot][1][=&quot] - محمد محمدی ملایرِی، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، ص 102.


[=&quot][2][=&quot] - همان .


آقای کاوه گرامی
درود
شما نوشته اید که زرتشتیان که مسلمان شدند برای نگاهداشت آیین های باستانی خود و مخالفت با عربها چنین و چنان کردند.
یکم - اگر ایرانیان به میل خود مسلمان شده بودند، خب مانند شما و آقای رضا، جمهوری و mkk و دیگرانی از جمله استاد مطهری، با این آیینها نیز مخالفت میکردند. نیازی نداشتند که به آنها رنگ دینی اسلامی بدهند و نگهشان دارند.

موضوع قفل شده است