جمع بندی نماز جمعه در عصر پیامبر اکرم (ص)
تبهای اولیه
سلام علیکم.ایاطبق روایات پیامبراکرم(ص) همیشه در نمازجمعه شرکت میکردند؟(بجز مواقع جنگ و بیماری) ایاپیش امده که ایشان بدون علتی نروند؟برایشان واجب بوده ؟ باتشکر
جمع بندی
پرسش:
آیا طبق روایات پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) همیشه در نمازجمعه شرکت میکردند؟(بجز مواقع جنگ و بیماری)آیا پیش آمده که ایشان بدون علتی نماز جمعه را اقامه نکنند؟
پاسخ:
از برخی منابع بر می آید که نماز جمعه، ابتداء در مکه تشریع و واجب شده، ولی چون پیامبر(صلی الله علیه و آله) عملاً نمی توانست این واجب را به دلیل آزار و اذیت مشرکین و امکان حمله و دستگیری دسته جمعی و مطالبی از این قبیل انجام دهد، انجام آن در مدینه ممکن گردید.، لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله) نامه ای به معصب بن عمبر نوشتند و از ایشان خواستند که اولین نماز جمعه را درمدینه اقامه کند.(1)
بر اساسِ گزارشی دیگر نخستین نماز جمعه را اسعد بن زراره در مدینه اقامه کرد.(2)
بنا بر این گزارش، انصار پیشنهاد کردند که روز جمعه روز اجتماع مسلمانان تعیین شود، مانند یهود که روزهای شنبه، و نصارا که روزهای یکشنبه گرد هم می آیند.(3)
برخی، در جمع میان این دو گروه از احادیث، گفته اند که اولین نماز جمعه به دعوت اسعد بن زراره و به امامت مصعب بن عمیر اقامه شد.(4)
اما اولین جمعه اى که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با اصحابش تشکیل داد، هنگامى بود که به مدینه هجرت کرد. حضرت چهار روز در دهکده «قبا» ماند و مسجد قبا را بنیان نهاد. سپس روز جمعه به سوى مدینه حرکت کرد و به هنگام نماز جمعه به محله «بنى سالم» رسید و مراسم نماز جمعه را به جا آورد. این اولین نماز جمعه اى بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در اسلام به جا آورد. خطبه اى هم خواند که متن خطبه در بحارالانوار آمده است.(5)
در زمان حضور امام معصوم، منصب امامت جمعه مخصوص به ایشان و یا کسی است که امام معصوم به این مقام نصب کند.(6)
با توجه به اینکه نماز جمعه در زمان حضور امامان معصوم واجب است.پس قطعاً پیامبر(صلی الله علیه و آله) هیچگاه آن را ترک نمی کردند.اما اینکه هنگام مسافرت برای جنگ چگونه عمل می کردند نیاز به بررسی بیشتر و یافتن مطالب مستند دارد.
پی نوشت ها:
(1) سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج 17، ص 267، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ اقست، بیروت 1401؛ علی احمدی میانجی، کتاب مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۲۳۹، تهران ۱۳۶۳ ش.
(2) بن ماجه، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۳۴۴، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ سیوطی، ج ۸، ص ۱۵۰.
(3) طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 910.
(4) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیحالبخاری، ج ۴، ص ۵۱۷، چاپ عبدالعزیز بن عبداللّه بن باز، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷؛ وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی وادلّته، ج ۲، ص۲۶۱، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(5). محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج86، ص 232، حدیث 66، تفسیر نمونه، ج24، ص 130.
(6). جواهر الکلام، ۱۴۰۴ق، ج۱۱، ص۱۵۱-۱۹۳.