جمع بندی نمازهاي پنجگانه متعلق به رب العالمين است يا آباء اولين؟

تب‌های اولیه

143 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

موحد;328317 نوشت:
جناب صدیقین
1. فرموده اید که " شما و دوستتان هنوز به اشکالات زیادی که در پست های قبل عرض نموده ام، پاسخ نداده اید و گویی بحث را از نیمه، پی می گیرید!! "

اگر لطف کنید و این اشکالات پاسخ نداده را یک به یک مطرح فرمایید بسیار سپاسگزار خواهم بود.

سلام به شما و همه دوستانی که این بحث را دنبال می کنند.

برخی اشکالات به این شرح است:

1- چرا در قرآن کیفیت وضو به شکل ساده و روان و روشن بیان شده، اما کیفیت نماز به شکل ساده و روان و روشن بیان نشده؟ (توضیح در پست 47)

2- اگر از طریق عقلایی و صحیح، کیفیت نماز پیامبر اسلام بر ما معلوم شد، آیا ما می توانیم به آن عمل کنیم یا نه؟ (توضیح در پست 48).

3- اطاعت از رسول که قرآن بارها بدان دعوت نموده و فرمانبرداران از او را به بهشت عدن بشارت داده و سرکشان از فرمانش را به دوزخ الیم وعده داده، این اطاعت از رسول چگونه برای ما حاصل می شود؟! (توضیح در پست 25)

فعلا همین سه مورد _که در پست های مورد اشاره، طرح شده_ را پاسخ بفرمایید...

اینکه عرض می کنم، بحث را از نیمه شروع فرموده اید، به خاطر اینست که اگر به این پرسش هابه ویژه پرسش سوم_ پاسخی منطقی _که مستند به آیات محکمه قرآنی باشد_ ندهید، اصلا نوبت به بحث شکل و کیفیت نماز نمی رسد!


موحد;328317 نوشت:
2. فرموده اید که " خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است "
اگر پای بست خانه ای کلام حضرت الله باشد دیگر خواجه در بند نقش ایوان آن نخواهد بود ولی وضعیت خانه ای که پای بست آن احادیث جعلی باشد به گونه ای دیگر است.
بنده بر این باورم که بهترین معیار برای بررسی صحت و سقم احادیث ارجاع آنها به قران و عقل سلیم است نه معیارهایی از قبیل تواتر و اینکه راوی ثقه است. ما قران را اصل می دانیم نه اینکه هر چه غیر قران باشد را قبول نمی کنیم.
یکی از دوستان حرف جالبی می زد و می گفت: برخی ادعا می کنند: «خدا با ماست» اما معلوم نیست، «خدا هم با اون ها باشه»!

در اینجا، شما دوست عزیز، ادعا می فرمایید که مبانی و باورهایتان «قرآنی» است، اما آیا قرآن کریم هم، همین مبانی و همین باورها را به مخاطبانش ارائه داده است؟!

کدام مذهب اسلامی را سراغ دارید که در این خیل اختلاف فرقه ها، جرات داشته باشد که قرآن را به کناری وا نهد و ادعا نماید که اساس استدلالش را بر غیر آن چیده است؟! مگر همه مذاهب اسلامی، برای اثبات مدعایشان به قرآن استدلال نمی کنند؟!

تقسیم بندی، «مبنای قرآنی و مبنای حدیث _آن هم احادیث جعلی_ »، هم تقسیم بندی اشتباهی است و هم مطلب جدیدی است که بدون دلیل بیان فرموده اید!

تقسیم بندی اشتباهی است زیرا مبنای بنده نه حدیث است و نه احادیث جعلی، بلکه مبنای بنده قرآن کریم است. خود قرآن کریم بارها به اطاعت رسول رحمت و مهربانی دعوت نموده و اینکه دستوراتش را با جان و دل بپذیریم و با کمال صراحت، پذیرش سخنان ایشان را واجب، و ترکش را مستوجب عقاب معرفی فرموده است (که توضیحش با استناد به آیات محکمه قرآن، در پست 37 و نیز پست 38 گذشت).

بدون تردید، قرآن کریم، منبع تمام احکام و معارف اسلامی است و تمام معارف دینی و از جمله احادیث و روایات _که بنابر آیات 44 و 64 سوره مبارکه نحل، مفسر آیات و در خدمت قرآن اند_ بر قرآن عرضه می شوند. این هم چیزی نیست که شما راهنمایی بفرمایید! همان بزگوارانی که این احادیث را بیان فرمودند، چگونگی سنجش درستی یا نادرستی اش را هم بیان فرموده اند:

محَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) لَا تُصَدِّقْ عَلَيْنَا إِلَّا مَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّةَ نَبِيِّه (وسائل ‏الشيعة/ج 27 /ص 123)

از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) روایت شده که فرمودند: احادیثی که از ما نقل می شود را نپذیرید مگر اینکه مطابق قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد.



بنده در پست 52 و 53 دو اشکال ساده _که مستند به روشن ترین آیات قرآن است_ را بر مبنای شما وارد نموده ام، و شما هنوز پاسخ منطقی به آنها نداده اید و گویی _معاذ الله_ نماز پیامبر اسلام را هم باطل می دانید! آنگاه در اینجا ادعا می فرمایید که مبنایتان کلام الله است! دوست خوب، به جای ادعای قرآنی بودن، لطفا با پاسخ منطقی، از مبنایتان دفاع بفرمایید.

موحد;328317 نوشت:
ما قران را اصل می دانیم نه اینکه هر چه غیر قران باشد را قبول نمی کنیم.
مطلبی را که بنده در خصوص تغییر نمازهای روزانه دو گانه به پنجگانه عرض کردم در اینترنت مشاهده کردم ولی آن چه مهم است تطابق این خبر با قران است.
متشکرم؛ بالاخره معلوم شد که ابتکار نمازهای جناب عالی از کدام منبع نشات گرفته! از دنیای مجازی!

دوست خوب! همین دو سطری که نوشته اید، تناقض دارد! در ابتدا می فرمایید: «قرآن را اصل قرار می دهید» و بعد در ادامه، این اصل را رها نموده و برای فهم کیفیت مهمترین دستور عبادی آن، به غیر آن «یعنی دنیای مجازی» پناه می برید!

این که شد قصه یک بام و دو هوا!

پس بدا به حال میلیاردها مسلمانی که پیش از این زمان درگذشتند و توفیق درک 60 سال اخیر _که دروازه دنیای خیال انگیز مجازی به روی بشر مدرن باز شد_ را نداشتند، بلکه با جستجویی ساده در این دنیای مجازی، کیفیت مهمترین دستور عبادی قرآن را دریابند و آن را بر آیات کریمه عرضه نمایند، و فهمی صحیح از دستور «اقیموا الصلوة» باری تعالی دریابند!

************

قرآن کریم خودش فرمود:

وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است



اما دوست خوبمان، فرمایشات رسول خدا را _معاذ الله_ جعلی پنداشته، و برای کشف دستور باری تعالی، به دنیای مجازی متوسل شدند و محصول این تحقیق هم چنین شده:

موحد;328807 نوشت:
به باور بنده نمازهای روزانه دوگانه است یعنی نماز فجر و نماز عشا و اینکه نمازهای ظهر و عصر و مغرب از آئین زرتشت به دین اسلام راه یافته است و هیچ مبنای قرانی ندارد.

************


باور بفرمایید قصد مضحکه یا تمسخر ندارم! این چیزی است که از نوشتار شما برداشت می کنم! (قضاوت را به دوستان واگذار می کنم)

موحد;328797 نوشت:
سلام بر جناب صدیقین

به باور جنابعالی پیامبران باید معصوم باشند پس چرا حضرت حق شخصی غیرمعصوم را به پیامبری برگزیده اند:

الأعراف : 175 وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين‏

علیکم السلام

بحث عصمت انبیا، موضوعی است که تاپیکی مستقل می طلبد و موجب انحراف بحث فعلی می شود. لطفا این مبحث را در انجمن کلام مطرح بفرمایید.

آیه ای هم که ذکر فرمودید، به بحث عصمت و نبوت ارتباطی ندارد و بر نبوت کسی دلالتی ندارد. برای توضیح بیشتر، رجوع کنید به: الميزان، ج‏8، ص332.

nooh;328698 نوشت:
اگر نماز اهل سنت صحيح است و آنها در نماز خواندن خود اشتباه نمي كنند پس چرا اگر كسي به روش اهل سنت نماز بخواند مراجع شيعه نمازش را باطل مي كنند؟
اگر اينها جزئيات و فرعياتي ناچيز هستند عدالت نيست كه نمازي را بخاطر آنها باطل كرد!
حتماً آنها نيز به نقل صحيح در يافته اند كه پيامبر آنگونه نماز مي خوانده ، يعني معاذالله مراجع شيعه نماز پيامبر را صحيح نمي دانند كه آن را باطل مي كنند؟!

احتمالاً شما اين را قبلاً نمي دانستيد و براي اينكه حرف بنده را باور كنيد يك سري به وب سايتهاي مراجع( كه خوشبختانه همگي با يك كليك در دسترس مي باشند ) بزنيد تا حقيقت را باور كنيد
بعد كه بطلان نماز اهل تسنن از جانب علماي شيعه را به چشمان خود ديديد به سئوال قرمز رنگ بنده پاسخي صريح و روشن بدهيد تا بحث را ادامه دهيم.
اشکالی که به شما وارد نموده ام را به خود بنده برمی گردانید؟!

هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا (یوسف/65)
اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانيده شده است

*********

بنده در هیچ پستی ادعا نکرده ام که نماز اهل سنت صحیح است! نیز بحث بر سر این مطلب نبود که نماز اهل سنت صحیح است یا باطل! بلکه بحث بر سر این مطلب بود که شما مدعی شدید نماز تمام مسلمین عالم _چه شیعه و چه سنی و چه سایر فرقه ها_ باطل است! و دلیلتان هم این بود که چون آنها با یکدیگر اختلاف دارند، پس همه شان اشتباه می کنند! این هم عین کلام شما:

nooh;325580 نوشت:
اين چگونه سنت صحيح و عقلايي است كه بر سرش اختلاف داريد؟
(متن کامل فرمایشتان را در پست 79 نقل کرده ام)

بین این دلیل (یعنی «وجود اختلاف»)، و آن نتیجه (یعنی «عدم صحت نماز تمام مسلمین عالم»)، ارتباط منطقی وجود ندارد! یعنی از آن دلیل، نمی توان آن نتیجه را بدست آورد! وجود اختلاف، دلیل بر بطلان همه نظرات نیست!

مثالی عرض می کنم؛ توجه فرمایید:
در کلاسی 20 نفره، معلم ریاضی مساله ای طرح می کند. پاسخ دانش آموزان متفاوت است! (و این هم طبیعی است چون همه دانش آموزان از نظر علمی و استعدادی در یک سطح نیستند!) آیا این آقا معلم می تواند خطاب به آنها بگوید: چون پاسخ هایتان با هم یکسان نیست، پس همه تان اشتباه می کنید، بنابراین برای همه شما نمره منفی منظور می کنم؟!

خیر، چنین استدلالی مضحک است! عقلانی اینست که پاسخ تک تک دانش آموزان را بررسی نماید تا روشن شود چه کسی پاسخ صحیح را بدست آورده و چه کسی پاسخ اشتباه.

بعد از رحلت رسول رحمت و مهربانی، به دلایل متعددی، بین مسلمین در مسایل مختلف اعتقادی و ... ، اختلافاتی به وجود آمد (حالا کاری به آن دلایل نداریم چون طرحش ما را از بحث فعلی منحرف می کند)، اما وجود این اختلافات موجب نشد که تمام امت راه خطا و اشتباه بروند! عده ای هم بودند که مطابق فرمایشان قرآن کریم و دستورات حضرت رسول، تکلیفشان را انجام می دادند. آیا می توان گفت: "چون اختلاف پیش آمده، پس همه شان اشتباه می کنند"! مگر به وجود آمدن یا نیامدن اختلاف، در اختیار کسی است که با آمدن یا نیامدنش، همه را به چوب باطل محکوم نماییم؟!

خیر، چنین قضاوتی منطقی نیست! راه عقلانی اینست که دلایل اختلاف کنندگان را بنگریم و سپس در مورد درستی یا نادرستی ادعایشان قضاوت نماییم و گروه حق و گروه باطل را بشناسیم. خود قرآن فرمود که در دنیا، باطل در کمین حق نشسته و چونان کفی، بر موجش سوار می شود و دوستانش را می رباید!

أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً... كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ... (رعد/17)
خداوند از آسمان آبى فرستاد و از هر درّه و رودخانه ‏اى به اندازه آنها سيلابى جارى شد سپس سيل بر روى خود كفى حمل كرد... خداوند، حق و باطل را چنين مثل مى‏ زند...

سلام بر جناب صدیقین

1. نمازهای روزانه دوگانه یعنی نماز فجر و نماز عشا به صراحت در قران بیان شده است و نیازی به دنیای مجازی نیست و اینگونه هم نیست که مطلبی که در دنیای مجازی مطرح می شود لاجرم پس از پیدایش دنیای مجازی تولید شده باشد بلکه می تواند نقل قولی از منابع پیشین باشد مثلا در دنیای مجازی قران هست ، آیا قران پس از پیدایش دنیای مجازی تولید شده است؟ مطلبی را که بنده مطرح کردم قبلا دیده بودم ولی متاسفانه نتوانستم دوباره آن را پیدا کنم و مطمئنا از منابعی نقل قول شده بود نه اینکه یک نفر آن را جعل کرده باشد و عرض کردم آن چه مهم است تطابق این خبر با قران است که باز هم می گویم.

2. جنابعالی مکررا به اطاعت از رسول تاکید می کنید ولی :

الف. به نظر می رسد همایی اطاعت از الله و اطاعت از رسول بیشتر ناظر بر این حقیقت باشد که مشرکان زمان پیامبر به الله ایمان داشتند ولی پیامبر را به عنوان رسول الله نمی پذیرفتند. حال اگر مطرح می شد که از الله اطاعت کنید و اطاعت از رسول ذکر نمی شد مشرکان می گفتند که جانا سخن از جانب ما می گویی.

ب. با توجه به نبود مدارک مستند از قبیل فیلم و صدا از زمان پیامبر ، به مومنین گفته می شود که اطاعت از رسول همانا اطاعت از احادیث منسوب به ایشان است که این محل تامل است و الا کسی منکر اطاعت از رسول نیست.

ج. در قران برخی احکام به صورت کلی بیان شده اند همانند حکم زکات ولی حدود و مصادیق آن را در زمان پیامبر ، پیامبر تعیین می فرمودند و در زمانهای بعد متولیان امور. پس می شود اینگونه استنتاج کرد که اطاعت از رسول همانا اطاعت از دستورات پیامبر در خصوص حدود و مصادیق احکام کلی می باشد و روشن است که این اطاعت از رسول در برخي موارد به اصحاب رسول و زمان رسول محدود می شود ولي البته نه در همه موارد و تازه در مواردي هم كه به رسول و زمان رسول محدود مي شود مي توان روش پيامبر را در خصوص نحوه تعيين حدود و مصاديق احكام كلي به عنوان رهنمودي براي تعيين حدود و مصاديق احكام كلي در برهه هاي مختلف زماني در نظر گرفت و از این رو همه سنت رسول در همه زمانها قابلیت اجرایی ندارد.

احکام قران را می توان همانند قانون اساسی در نظر گرفت که در شرایط زمانی و مکانی متفاوت لازم است که علمای قرانی با هم اندیشی و اجماع و نه تک روی تبصره های آن را معین کنند و روشن است که این تبصره ها همانند احکام قران ابدی نیست و در هر زمانی متفاوت از زمان قبل خواهد بود.

البته احکامی نیز هستند که در همه برهه های زمانی لا یتغیر هستند همانند بيشتر احکام مربوط به نماز و حج که در خصوص آنها لازم است كه به سیره رسول رجوع کرد البته به شرط آنکه این فرقه بازیها کنار گذاشته شوند. این نوع احکام بیشتر عبادی هستند

موحد;329027 نوشت:
سلام بر جناب nooh

احتمالا بنده نیز متوجه منظور شما نشده ام. در صورت امکان موارد زیر را کمی توضیح دهید:

الف. اقامه صلات يعني اجراي احكامي كه در آن است.

ب. اقامه تورات= اقامه صلات

منظور بنده این است که اقامه تورات مساوی با اقامه صلات نیست. اقامه تورات یعنی عمل به کلیه احکامی که در تورات آمده است و مسلما یکی از این احکام صلات ( نماز ) است.


[="tahoma"]
با سلام و تقديم امتنان

بنابراين اجازه دهيد تا مطالب صفحات گذشته را يك بار ديگر بطور خلاصه مرور كنيم. لطف كنيد هرجا مغايرتي با آيات قرآن مشاهده كرديد فوراً تذكر دهيد.
مقدمتاً به عنوان يك نظر شخصي خدمتتان عرض مي كنم صلات همواره ذكر را به همراه خود دارد چه در عيان و چه در تقدير و مفهوم ذكر هرگز از آن جدا شدني نيست و همواره در آن مستتر است. و كلمه ذكر همانگونه كه قبلاً گفته شد ، غالباً به معناي كلام الله و آيات الهي است كه خداوند به پيامبرانش وحي كرده است . حال توجهتان را به آيات زير جلب مي كنم:

[="blue"]فلا صدق ولا صلى ﴿٣١﴾ولكن كذب وتولى ﴿٣٢ قيامت﴾
[/]
اين دو آيه كه در آنها صدق با كذب و صلي با تولي متقابل است ، حال كافر را بيان مي كنند كه بجاي تصديق و رو اوري به كتاب اسماني، آن را تكذيب كرده و رو بر مي گرداند. پس در اينجا ما با مفهومي متفاوت از صلات روبرو هستيم هرچند اغلب مترجمين و مفسرين همچنان صلي را به همان مفهوم متداول خود حمل كرده اند و از آن معناي نماز خواندن را نتيجه گرفته اند.
آيا آنها تقابل كلمات را با يكديگر نديده اند؟
آيا چنين تقابلي وجود دارد؟
گذشته از آيات فوق، در قرآن كريم آيات فراواني به چشم مي خورند كه بيانگر تقابل صلي با تولي هستند و مطالعه مكرر آنها ما را به يك درك شهودي از حقيقت صلات خواهد رساند بگونه اي كه يقين خواهيم كرد صلات مفهومي بس بالاتر و والاتر از آنچه مي شناسيم دارد.
در ايه زير خداوند به موسي امر مي كند كه او را تعبد نموده و براي ذكرش( = كتابش) صلات اقامه كند.

[="blue"] إنني أنا اللـه لا إله إلا أنا فاعبدني وأقم الصلاة لذكري ﴿طه ١٤﴾
[/][="red"]منم خداوند [يكتا] كه خدايى جز من نيست، پس مرا بندگي كن و براي ذكرم اقامه صلات كن[/]

اين يعني چه؟
اقامه صلات كتاب به چه معناست؟ يعني اقامه كتاب
يعني اقامه حدود الهي يعني اجراي احكام آن.
به عبارت ديگر خداوند مي فرمايند اي عبد من و اي كسي كه به فرمان من رو آورده اي ، آن را اقامه كن!

[="blue"]ألم تر إلى الذين أوتوا نصيبا من الكتاب يدعون إلى كتاب اللـه ليحكم بينهم ثم يتولى فريق منهم وهم معرضون ﴿٢٣آل عمران﴾
[/][="red"]آیا ندیدی کسانی را که بهره‌ای از کتاب (آسمانی) داشتند، به سوی کتاب الهی دعوت شدند تا در میان آنها داوری کند، سپس گروهی از آنان روی می‌گردانند، در حالی که (از قبول حق) اعراض دارند؟
[/]
تولي از چه چيزي؟ از كتاب، از احكام الهي.
صلي به چه چيزي؟ به كتاب ، به احكام الهي

و اين هم ايه 48 سوره طه كه دقيقاً مقابل ايه 14 آن است كه در بالا به آن اشاره شد:

[="blue"]إنا قد أوحي إلينا أن العذاب على من كذب وتولى ﴿٤٨طه ﴾
[/][="red"]به ما وحی شده که عذاب بر کسی است که (آیات الهی را) تکذیب کند و سرپیچی نماید
[/]
خيلي جالب است!
باوركنيد من همين الآن متوجه كلمه سرپيچي در ترجمه آيه فوق شدم و چه معادل خوبي براي تولي( رو گرداني) مي باشد!
سرپيچي از چه چيزي ؟ از آيات الهي، از فرمان او.

[="blue"]فأعرض عن من تولى عن ذكرنا ولم يرد إلا الحياة الدنيا ﴿نجم ٢٩﴾
[/][="red"]اعراض كن از آنكس كه رو مي گرداند از ذكر ما(= كتاب) و جز حيات دنيا را نمي خواهد.
[/]
باز هم مي بينيم كه « الصلاة لذكر» مقابل « تولى عن ذكر» قرار مي گيرد

حال وقتي از اين چشم انداز به صلات مي نگريم همه چيز را سر جاي خودش مي بينيم و خيلي از آياتي را كه با مفهوم متداول صلات نمي توان توضيح دهيم و بر سر آنها تشتت آراء فراوان وجود دارد از اين منظر به راحتي قابل توضيح هستند.
بعنوان مثال شما گشتي در تفاسير بزنيد ببين در باره آيه زير چه گفته اند و چقدر اختلاف نظر وجود دارد در حالي كه از منظري كه نشانتان دادم به راحتي مي توان آن را توضيح داد :

[="blue"]اتل ما أوحي إليك من الكتاب وأقم الصلاة ۖ إن الصلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر ۗ ولذكر اللـه أكبر ۗ واللـه يعلم ما تصنعون﴿٤٥عنكبوت ﴾
[/]
من يك بار ديگر خدمتتان عرض مي كنم كلمه صلات همواره ذكر را با خود دارد و از آن متمايز نيست هرچند كه در اغلب موارد بدون آن ظاهر مي شود اما اصل و مرجع همان ذكر است. از اين قبيل كلمات در قرآن فراوان به چشم مي خورند مثل كلمه دنيا كه يك صفت است و اصل آن موصوفش هست ولي در اغلب موارد بر ما پوشيده است. يا كلماتي همچون الحسنة و السيئة كه در اصل دو صفتند ولي معمولاً موصوف خود را به همراه ندارند.

نقل قول:

الميزان، ج 16، ص 213 ـ 214.
ناميدن نماز به ذكر براي اين است كه نماز هم مشتمل است بر ذكر زباني از تهليل و حمد و تسبيح و هم به اعتباري ديگر مصداقي است از مصاديق ذكر چون روي هم آن عبوديت بنده، خداي را مجسم مي‌سازد، و لذا [="red"]خدايتعالي نماز را ذكر الله ناميده فرمود[/]
(اذا نودي للصلوة من يوم الجمعه فاسعوا الي ذكر الله) چون روز جمعه به سوي نماز ندا مي‌شود، بشتابيد به سوي ذكر الله و هم به اعتباري ديگر امري است كه ذكر بر آن مترتب مي‌شود، ترتّب غايت بر صاحب غايت، يعني نتيجه نماز ياد خدا است، همچنان كه آيه (و اقم الصّلوة لذكري)، نماز بپا دار براي ياد من به آن اشاره مي‌كند.

پس صلات يعني اقبال به ذكرالله و اقامه آن يعني گردن نهادن در برابر هر آنچه خداوند امر فرموده و نهي كرده است. و اين مطلب مفصل در صفحات گذشته تشريح شده است..

[/]

صدیقین;329112 نوشت:

بنده در هیچ پستی ادعا نکرده ام که نماز اهل سنت صحیح است! نیز بحث بر سر این مطلب نبود که نماز اهل سنت صحیح است یا باطل! بلکه بحث بر سر این مطلب بود که شما مدعی شدید نماز تمام مسلمین عالم _چه شیعه و چه سنی و چه سایر فرقه ها_ باطل است! و دلیتان هم این بود که چون آنها با یکدیگر اختلاف دارند، پس همه شان اشتباه می کنند! این هم عین کلام شما: (متن کامل فرمایشتان را در پست 79 نقل کرده ام)

بین این دلیل (یعنی «وجود اختلاف»)، و آن نتیجه (یعنی «عدم صحت نماز تمام مسلمین عالم»)، ارتباط منطقی وجود ندارد! یعنی از آن دلیل، نمی توان آن نتیجه را بدست آورد! وجود اختلاف، دلیل بر بطلان همه نظرات نیست!

[="tahoma"]با سلام

البته شما بخوبي مي دانيد دليل بنده براي عدم صحت نماز فريقين چيزي كه شما بدان اشاره كرده ايد نبود و هر كسي مطالب پيشين را خوانده باشد اين را تأييدخواهد كرد. من دليل خود را براي اثبات حقيقت صلات از قرآن نوشتم و شما به جاي اينكه دلايل بنده را با اعتصام به آيات قرآن رد كنيد به سنت آويختيد و استدلالي كرديد كه قدمتي چند هزار ساله دارد و در قرآن بسيار نقل شده است. شما به كثرت و قدمت سنت و نمازش تمسك جستيد كه چگونه ممكن است اين خيل جمعيت شيعه و سني بر خطا باشند و تنها نماز اختراعي بنده درست باشد :

[="blue"]ما سمعنا بهذا في الملة الآخرة إن هذا إلا اختلاق ﴿٧ ص﴾
[/][="red"]ما هرگز چنین چیزی در آیین دیگری نشنیده‌ایم؛ این تنها یک چيز ساختگی است!
[/]

من يك بار ديگر مي گويم نمازهاي پنجگانه بنا بر آنچه در صفحات گذشته نوشتم با قرآن همخواني ندارند و به همين دليل است كه پذيرفته نيست آنگاه شما مي خواهيد با اين عبارت « نقل صحيح » آن را به قرآن تحميل كنيد؟ [="red"]حال اگر مي توانيد ، از كلام الله نقلي بياور كه نشان دهد نظر بنده غلط است نه از كلام من دونش[/] كه هر فرقه اي مناسب حال خود آن را نقل مي كند و در كمال تعجب صحيح مي انگارد.

[="blue"]فتقطعوا أمرهم بينهم زبرا ۖ كل حزب بما لديهم فرحون ﴿مؤمنون٥٣﴾ [/]
[/]

موحد;329262 نوشت:
سلام بر جناب صدیقین
علیکم السلام

موحد;329262 نوشت:
1. نمازهای روزانه دوگانه یعنی نماز فجر و نماز عشا به صراحت در قران بیان شده است و نیازی به دنیای مجازی نیست
دوست عزیز! شجاعت داشته باشید. خودتان تصریح فرمودید که این نماز را از دنیای مجازی کشف کرده اید و سپس آن را بر قرآن عرضه نمودید؛ این هم عین فرمایش خودتان:
موحد;328317 نوشت:
مطلبی را که بنده در خصوص تغییر نمازهای روزانه دو گانه به پنجگانه عرض کردم در اینترنت مشاهده کردم ولی آن چه مهم است تطابق این خبر با قران است.

با این بیان، اگر با کمک جناب گوگل، جستجوی بیشتری نمایید، احتمال دارد نمازهای دیگری هم پیدا کنید و با عرضه آنها بر قرآن، آنها را هم مورد تایید قرار دهید!

طبق فرمایش خودتان، مراحل تایید این دو نماز به این صورت بوده:

1- سرچ در گوگل و جستجو در دنیای مجازی
2- یافتن نمازی جدید در گوشه پس گوشه های این دنیای بی کران خیال انگیز
3- عرضه این نماز بر قرآن
و نهایتا تایید نماز کشف شده!

این مراحل تاییدی شما برای درک مهمترین دستور عبادی قرآن بود که خدای تبارک و تعالی، بارها و بارها، با خطاب «اقیموا الصلوة»، مسلمانان را به اقامه آن فرا خوانده است!

با این رویه ی تاییدی، بعید نیست که در جستجوهای بعدی، نمازهای دیگری هم پیدا نمایید و با عرضه آنها بر قرآن، آنها را مورد تایید آیات قرآن قرار دهید! (این ها مطالبی بود که از سخن خودتان برداشت می شود!)

موحد;329262 نوشت:
مطلبی که در دنیای مجازی مطرح می شود لاجرم پس از پیدایش دنیای مجازی تولید شده باشد بلکه می تواند نقل قولی از منابع پیشین باشد مثلا در دنیای مجازی قران هست ، آیا قران پس از پیدایش دنیای مجازی تولید شده است؟ مطلبی را که بنده مطرح کردم قبلا دیده بودم ولی متاسفانه نتوانستم دوباره آن را پیدا کنم و مطمئنا از منابعی نقل قول شده بود نه اینکه یک نفر آن را جعل کرده باشد و عرض کردم آن چه مهم است تطابق این خبر با قران است که باز هم می گویم.
بله، کی گفته و از کجا گفته، اینها هیچ کدام اهمیتی ندارد! چه اشکالی دارد که برای تفسیر مهمترین دستور عبادی قرآن، به هر رطب و یابسی چنگ بزنیم و به وسیله آن، نماز را تفسیر نماییم؟!

درسته که خدای متعال، نماز را به عنوان یک وظیفه عبادی مهم، واجب فرموده:

إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً (نساء/103)
نماز، وظيفه ثابت و معيّنى براى مؤمنان است‏

و درسته که خدای متعال، آنانی که در انجام این وظیفه مهم سستی می کنند را به شدت تهدید نموده:

فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ
الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ
الَّذينَ هُمْ يُراؤُنَ (ماعون/4تا6)
پس واى بر آن نمازگزاران
همان كسانى كه از نماز خويش غافلند
آنان كه خودنمايى مى‏ كنند

نیز درسته که حق تعالی، ضایع کنندگان نماز را به عذاب اخروی تهدید نموده:

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (مریم/59)
امّا پس از آنان، فرزندان ناشايسته‏اى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند، و از شهوات پيروى نمودند و بزودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند ديد

نیز درسته که پاس دارندگان و اقامه کنندگان نماز را بارها مورد ستایش ویژه قرار داده و آن را عامل رستگاری بیان فرموده:

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ (مؤمنون/1و2)
به راستى مؤمنان رستگار شوند
همان كسانى كه در نمازشان فروتنند

با همه این ها، خیلی نباید سخت گرفت!
کی بود، چی بود، مهم نیست! از هر جایی که شده _و لو از دنیای خیال انگیز_ ، نمازی پیدا کنید و آن را بر قرآن عرضه نمایید، تا حقیقت عملی که مبنای این همه انذار و تبشیر است، بر شما روشن گردد!

حالا اگر کسی بپرسد: آقا چند بار باید بگردیم تا شما نماز پیدا شده مان را بر قرآن عرضه و سپس تایید نمایید؟! یک بار؟! دو بار؟! چند بار؟! چه پاسخی می دهید؟!

اگر نماز پیامبر اسلام را با نقل صحیح، بیان نمودیم، ایراد دارد و باطل است و خلاف قرآن است، اما اگر خودمان با یک سرچ در دنیای مجازی، نمازی پیدا کردیم، تاییدی هم از آیات قرآن برایش پیدا می کنیم! (قضاوت با دوستان!)

موحد;329262 نوشت:
جنابعالی مکررا به اطاعت از رسول تاکید می کنید
بنده تاکید نمی کنم! قرآن کریم اصرار زیادی بر این مطلب دارد؛ چند نمونه:

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً(فتح/17)
و هر كس خدا و رسولش را اطاعت نمايد، او را در باغهاى (از بهشت) وارد مى‏كند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است و آن كس كه سرپيچى كند، او را به عذاب دردناكى گرفتار مى‏ سازد!

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏ (نساء/80)
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (توبه/52)
و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهيزد، چنين كسانى همان پيروزمندان واقعى هستند!



وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ (تغابن/12)
اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر را و اگر روى‏گردان شويد، رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيف ه‏اى ندارد!

وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (نور/56)
و نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و رسول (خدا) را اطاعت كنيد تا مشمول رحمت (او) شويد


و آیات بسیار دیگر!
کافی است که به عنوان نمونه، واژه «اطیعوا» را در نرم افزارهای قرآنی سرچ نمایید!

موحد;329262 نوشت:
جنابعالی مکررا به اطاعت از رسول تاکید می کنید ولی :
الف. به نظر می رسد همایی اطاعت از الله و اطاعت از رسول بیشتر ناظر بر این حقیقت باشد که مشرکان زمان پیامبر به الله ایمان داشتند ولی پیامبر را به عنوان رسول الله نمی پذیرفتند. حال اگر مطرح می شد که از الله اطاعت کنید و اطاعت از رسول ذکر نمی شد مشرکان می گفتند که جانا سخن از جانب ما می گویی.
اول اینکه: این «به نظر می رسد» که می فرمایید بدین معناست که سخنتان را در حد گمانه زنی مطرح می فرمایید! گمانه زنی از نظر قرآن کریم، مردود است و هیچ بارقه ای از چهره نورانی حق را نمایان نمی سازد:

وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُونَ (یونس/36)
و بيشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بى‏ اساس)، پيروى نمى‏ كنند (در حالى كه) گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏ نياز نمى ‏سازد (و به حق نمى‏ رساند)! به يقين، خداوند از آنچه انجام مى‏ دهند، آگاه است!

دوم اینکه: این ادعا که «مشرکین زمان پیامبر به خداوند ایمان داشتند»، پنداری بیش نیست! اگر دلیل شما، کریمه ای مانند این آیه است:

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ(عنکبوت/25)
و هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخّر كرده است؟» مى‏ گويند: «اللَّه»! پس با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مى‏ سازند؟!

و نیز آیات 63 عنکبوت و 25 لقمان و مانند آن،

عرض می کنم که همه این آیات در مقام احتجاج است! و هیچ یک در مقام این نیست که بفرماید: «مشرکین به خدای متعال ایمان دارند»! بین «دانستن» و «ایمان داشتن»، فرق است! مطابق این کریمه، مشرکین هم می دانستند که پروردگار عالم، «الله» (تبارک و تعالی) است، اما آیا این «دانستن» به معنای «ایمان داشتن» است؟! خیلی از افراد، با دانسته ها و علم و یقینشان وارد دوزخ می شوند:

وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدينَ (نمل/14)
و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود!

ابراهیم خلیل وقتی بعد از شکستن بت ها بر بت پرستان احتجاج می کند که:

قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ (انبیا/63)
گفت: «بلكه اين كار را بزرگشان كرده است! از آنها بپرسيد اگر سخن مى‏ گويند!»

آنها به حقیقت امر پی می برند و فهمیدند که در پرستش بت ها اشتباه می کنند:

فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (انبیاء/64)
آنها به و جدان خويش بازگشتند و (به خود) گفتند: «حقّا كه شما ستمگريد!»

اما این فهم مقطعی را با سرپوشی از تعصب و جهالت، نادیده گرفتند و بر بیداری وجدانشان، خط بطلان کشیدند:

ثُمَّ نُكِسُوا عَلى‏ رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ (انبیاء/65)
سپس بر سرهايشان واژگونه شدند (و حكم و جدان را بكلّى فراموش كردند و گفتند:) تو مى‏دانى كه اينها سخن نمى‏ گويند!

واقعا مضحک است که بگوییم، علت این همه دعوت قرآن به اطاعت از رسول گرامی اسلام اینست که: خدای متعال به مشرکینی که اصلا نبوت پیامبر اسلام را باور ندارند و او را مجنون (حجر/6) و ساحر و دروغگو (ص/4) و کاهن (حاقه/42) می خوانند، و کلمات وحیانی اش را ساخته و پرداخته ی انسانی دیگر می دانند (نحل/103)، خدای متعال به این مشرکین بفرماید: «آقایان! شما که منو قبول دارید! حالا این بنده خودم رو فرستادم، حرفای ایشون رو هم قبول کنید دیگه!»

آیا معقول است که خدای حکیم به کسانی که پیامبر اسلام را ساحر و دروغگو و کاهن می پندارند و او را به عنوان فرستاده خدا باور ندارند، بگوید: «این شخص که باورش ندارید و دورغگویش می دانید را باور کنید و اطاعت نمایید»!؟!

چنین امر مضحکی از یک عامی ساده لوح هم سر نمی زند، چه رسد به «حکیم خبیر»!

جالب اینکه خود قرآن کریم تصریح می کند که مخاطب «اطیعوا الرسول» ها، خود مسلمین اند، و نه مشرکین!

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول‏... (نساء/59)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا...

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (انفال/20)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد و سرپيچى ننماييد در حالى كه (سخنان او را) مى‏ شنويد!

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ (محمد/33)
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازيد!

حالا این ها رو چطور توجیه می نمایید؟!

موحد;329262 نوشت:
با توجه به نبود مدارک مستند از قبیل فیلم و صدا از زمان پیامبر ، به مومنین گفته می شود که اطاعت از رسول همانا اطاعت از احادیث منسوب به ایشان است که این محل تامل است و الا کسی منکر اطاعت از رسول نیست
در آیات بسیاری (که بخشی از آنها را در پست های پیشین نقل نمودم)، با دستور «وجوب اطاعت از رسول» مواجه هستیم و اینکه با نافرمانی از این دستورات، با عقاب سخت الهی مواجه خواهیم شد!

وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است!

بعد از رحلت رسول رحمت و مهربانی، مسلمانان بعدی، برای دریافت این دستورها و عمل به این آیات، باید چکار کنند؟ چند فرض می توان مطرح نمود:

(1) بگویند: تمام «اطیعوا الرسول» های قرآن مجمل است پس همه آن آیات را رها کنیم! (که اتفاقا تعداد این آیات هم زیاد است)

(2) یا بگویند: هر چه سخن از پیامبر نقل شده را بپذیریم و انجام دهیم!

(3) یا بگویند: سخنان حضرت، که با نقل صحیح به ما رسیده و موافق آیات کریمه قرآن است را بپذیریم!

راه اول باطل است زیرا عملا منجر به تعطیلی بسیاری از آیات قرآن می شود و معقول نیست که خدای متعال این همه آیه درباره این موضوع نازل نماید و برای عمل به آن، راهی فراروی مسلمانان بعدی قرار ندهد!

راه دوم هم باطل است زیرا به طور قطع و یقین، روایات بسیاری به نام پیامبر اسلام جعل شده و جاعلان مطالبی به ایشان نسبت داده اند، و در صورت عمل به همه روایات صحیح و جعلی، به تضاد عملی خواهیم رسید!

اما راه سوم، راهی عُقلایی و عَقلانی است و مورد تایید قرآن نیز می باشد. خود قرآن کریم فرمود که اگر خبری از راه صحیح به دست شما رسید و درباره درستی اش _با موازین معقول_ تحقیق نمودید و آن را صحیح یافتید، آنگاه آن خبر حجت است و می توانید بدان عمل نمایید:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ (حجرات/6)
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد

وقتی می توان خبر فاسقی را پس از تحقیق و راست آزمایی پذیرفت و قبول نمود، به طریق اولی، می توانیم خبر اهل ثقه و راستگویان را پس از راست آزمایی بپذیرفت و قبول کرد.

بنابراین، هر حدیثی معتبر نیست! بلکه _به طور کلی_ احادیثی معتبر است که ضمن سازگاری با آیات کریمه قرآن، با نقل صحیح و از طریق راستگویان و اهل ثقه به دست ما رسیده باشد. البته همه احادیث در یک رتبه از اعتبار نیستند: خبر واحد، مستفیض، متواتر و ... از نظر اعتبار متفاوتند و بسته به اهمیت موضوع، از این اعتبار بهره برداری می شود.

ناگفته پیداست که نمی توانیم راه سوم را بدون دلیل معتبر رد نماییم، زیرا در آیات بسیار با امر مؤکد «وجوب اطاعت از رسول» مواجهیم و غیر از موردی که عرض کردم، راهی برای دستیابی به آن اوامر و نواهی نداریم.

موحد;329262 نوشت:
البته احکامی نیز هستند که در همه برهه های زمانی لا یتغیر هستند همانند بيشتر احکام مربوط به نماز و حج که در خصوص آنها لازم است كه به سیره رسول رجوع کرد البته به شرط آنکه این فرقه بازیها کنار گذاشته شوند. این نوع احکام بیشتر عبادی هستند
مطابق فرمایش قرآن، نه تنها در نماز و حج و مسایل عبادی، که در تمام احکام دینی، باید سیره صحیح پیامبر رحمت و مهربانی در نظر گرفته شود و مطابق فرمایش ایشان عمل شود؛ البته در مواردی که دستور قرآنی داریم، تکلیف روشن است.

اطاعت از رسول، که در آیات متعدد بدان سفارش شده، اطلاق دارد و به عبادیات یا نماز و حج محدود نشده است (آیات وجوب اطاعت را در پستهای پیشین نقل نمودم و تکرار نمی کنم).

بحث احکام اولیه و احکام ثانویه [و نه متغیر و نامتغیر!] بحثی مفصل و مجزاست، و ورود در آن، ما را از موضوع فعلی منحرف می کند. اگر تمایل دارید درباره آن بحث کنید، می توانید موضوعش را در انجمن احکام ایجاد نمایید تا به تفصیل مورد بحث قرار گیرد.

سلام بر جناب صدیقین

با سپاس از جنابعالی و به منظور منحرف نشدن از موضوع تاپیک ، بنده ادعا می کنم که :

الف. نمازهای روزانه دو گانه است یعنی نماز فجر و نماز عشا و اینکه نمازهای ظهر و عصر و مغرب از آئین زرتشت به دین اسلام وارد شده است.

ب. ذکر نام پیامبر در نماز شرک است.

ج. همه فرقه های اسلامی از جمله شیعیان اموی و علوی و انشعابات آنها از قبیل بابیت و بهاییت و وهابیت باطل هستند.

بهتر است بحث در این خصوص باشد که با موضوع تاپیک مرتبط است.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت جناب پاسخگو گرامی
بحث را درباره اطاعت از رسول اکرم بود بنده نظر خود را هم بیان می کنم
از نظر بنده اطاعت از رسول (ص) و اطاعت از خداوند هر دو یکی هست و ان اطاعت از قرآن است طبق آیه کریمه زیر :

وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى(النجم/3)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد!
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى(النجم/4)
آنچه مي‌گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست

قرآن= کلام خدا = کلام رسول
کلام و نطق رسول قرآن است که البته خداوند بر او وحی کرد.

منتظر پاسخ شما بزرگوار هستم

light;329408 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت جناب پاسخگو گرامی
بحث را درباره اطاعت از رسول اکرم بود بنده نظر خود را هم بیان می کنم
از نظر بنده اطاعت از رسول (ص) و اطاعت از خداوند هر دو یکی هست و ان اطاعت از قرآن است طبق آیه کریمه زیر :

وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى(النجم/3)
و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد!
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى(النجم/4)
آنچه مي‌گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست

قرآن= کلام خدا = کلام رسول
کلام و نطق رسول قرآن است که البته خداوند بر او وحی کرد.

منتظر پاسخ شما بزرگوار هستم

سلام بزرگوار

اینکه می فرمایید: «اطاعت از رسول، اطاعت از خدای تبارک و تعالاست» مطلب درستی است زیرا رسول، دستور و پیام خدای متعال را به مردم منتقل می کند، اما اینکه می فرمایید: «منظور از اطاعت از رسول، همان اطاعت از قرآن است»، ادعای بی دلیلی است! چه دلیلی بر اثبات این مطلب دارید؟!

آیه ای که ذکر نموده اید، ارتباطی به ادعای شما ندارد! این کریمه (با توجه به آیات قبل و بعدش) می فرماید: سخنان رسول خدا، از روی سحر و جنون و کهانت و گمراهی و مانند آن (که مشرکین به او نسبت می دادند) نیست، بلکه سخنان ذات اقدس اله است که بر او وحی می شود؛ خب، کجای این آیه به ادعای شما (که مدعی شدید: منظور از اطاعت از رسول، همان اطاعت از قرآن است) ارتباط داشت؟! باید بین مفهوم آیه، و ادعای شما، ارتباط منطقی وجود داشته باشد تا بتوانید درستی مدعایتان را ثابت نمایید. اینکه «قرآن کلام خدای متعال است که توسط رسولش به مردم رسانده می شود» مطلب درستی است، اما این مطلب چه ارتباطی با «اطاعت از رسول = اطاعت از قرآن» دارد؟! مگر هر آنچه که رسول گرامی در طول 23 سال به مسلمین امر و نهی نموده، تماما در متن قرآن آمده که می فرمایید: «اطاعت از رسول = اطاعت از قرآن»؟! دوستان دیگر هم تصریح نمودند که جزئیات احکام کلی قرآن توسط حضرت بیان می شده:

موحد;329262 نوشت:
در قران برخی احکام به صورت کلی بیان شده اند همانند حکم زکات ولی حدود و مصادیق آن را در زمان پیامبر ، پیامبر تعیین می فرمودند
جزئیات احکام را که حضرت _معاذ الله_ از جانب خودش و از روی هوی و هوس نمی گفته، بلکه با راهنمایی وحی بیان می کردند.

بنا بر ترجمه شما، ذکر «الرسول» در تمام مواردی که خدای متعال می فرماید «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول‏»، لغو خواهد بود و هیچ معنای جدیدی افاده نمی کند! شما می فرمایید: منظور خدای متعال از جمله «أَطيعُوا الرَّسُول»، اطاعت از قرآن است! یعنی خدای متعال به اهل ایمانی که پیامبر اسلام و وحی قرآنی اش را قبول دارند، دوباره امر می کند که: وحی قرآنی اش را قبول کنید! بنا بر مبنای شما، ترجمه «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول‏» می شود: مردم! قرآن را قبول کنید و قرآن را قبول کنید! (این دیگر چطور ترجمه ای است، برادر؟!)

اگر اینگونه است که شما می فرمایید، به همان «أَطيعُوا اللَّهَ» اکتفا می کرد و اینهمه بر اطاعت از رسول تاکید نمی کرد!

و چرا این همه مطلب را پیچانده؟! راحت می فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اطیعوا القرآن» یا مثلا «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اطیعوا ما انزل الیکم»! چه دلیلی دارد که این همه در لفافه سخن بگوید و بفرماید: «أَطيعُوا الرَّسُول» اما منظورش «اطیعوا القرآن» باشد؟!

[="tahoma"]من اولين باري كه به تشريح حقيقت صلات در قرآن پرداختم عرض كردم قطعاً درك و قبول كلماتي كه درباره صلات جاري مي شوند، براي آنان كه قرآن نمي خوانند يا مي خوانند اما از پس عينك فرقه گرايي، محال و غير ممكن است. براي آنان كه مي خوانند اما نه بر دوام، سخت و دشوار، و براي آنان كه بر دوام مي خوانند سهل و آسان خواهد بود.
آب زلالي كه از آسمان نازل مي شود و بزودي روي آن را خار و خاشاك و كف مي پوشاند و در زير آن مخفي مي شود و نيز فلزي كه ذوب مي شود و روي آن را مواد نا خالص و به درد نخور مي گيرند مثال خداوند براي معرفي حق(= كلام خودش) و باطل(= كلام غير) است. هميشه ظهور باطل پر رنگتر از حق است و آنچه در وهله اول ظهور مي كند همان باطل است كه روي حق را پوشانده . آبي كه به آن پاكي از آسمان نازل مي شود بلافاصله در زير انبوهي از خار و خاشاك مستور مي گردد و به همين ترتيب قرآني كه از آسمان نازل مي شود و حديث ناب خداوند و تنها معيار حق است بوسيله خدعه هاي ابليس به حديث غير ملبس شده و انسان را ازرؤيت چهره زيبايش محروم ساخته و اينگونه مي شود كه بعد از هزارو چهارصد سال ، قرآن بكر و دست نخورده باقي مي ماند و مردمان بجاي استفاده از اين طلاي ناب و حق اليقين به خاكستر و باطلي كه رويش را پوشانده رجوع مي كنند و در مخيله خود آن را همچون طلا مي انگارند.
بافته هاي فكري و اعتقادي مذاهب بشري و غير الهي با پشتوانه قدمت و كثرتي كه دارند آنچنان در برابر ديدگان بشر گسترده شده اند كه بسختي بتوان از وراي آنها موفق به رؤيت و درك حقيقت دين و آئين ابراهيمي شد مگر با ذكر كثير پروردگار رحمن.
چيزي كه قرآن كريم همواره گروندگان را از آن برحذر مي دارد گرايش به آراء اكثريت است چراكه به قول قرآن همواره اكثريت انسانها بر طريقت مستقيم نيستند و نگاه به دست يكديگر مي كنند و جز پيرو اهواء و ظن و گمان خود نمي باشند و افرادي كه به كلام يگانه مولايشان الله مي آويزند بنا بر شهادت قرآن هميشه تاريخ در اقليت هستند و اگر تصور مي كنيد بنده بي راه مي گويم قرآن بخوانيد تا باورتان شود.
بنا براين تا زماني كه به مذاهب بشري و آئينهاي سنتي صلي مي كنيد و از كتاب خدا تولي، از حديث خداوند اعراض مي كنيد و به حديث غير اقبال محال است حتي درباره چيزي كه مي نويسم فكر كنيد تا چه رسد آن را باور نمائيد. صلات بسان پيكره اي واحد در كل قرآن حضور دارد و رؤيتش حاصل نمي گردد جز با نگرشي گسترده به اين كتاب معظم. كاري كه بنده مي كنم تنها معرفي اجزاء اصلي اين پيكره بزرگ است و نه كل آن.
به اعتقاد بنده برجسته ترين عضو اين پيكر در سوره طه نهفته است كه با توجه به توضيحات مقدماتي كه دادم، شايد اگر چندين بار پي يا پي اين سوره را مرور كنيد موفق به آشكارسازي و رؤيت اين عضو اصلي شويد.
بعد از اينكه موسي به اتفاق خانواده اش از [="red"]مدين [/]هجرت مي كند در ميانه را آتشي مي بيند و به قصد آوردن شعله اي از آن و يا پيدا كردن هدايتي، به كنارش مي رود كه در آنجا رهنماي آسمانها و زمين و نور درخشان و باشكوه هستي او را بدينگونه هدايت مي كند و مورد خطاب قرار مي دهد :

[="blue"]إنني أنا اللـه لا إله إلا أنا فاعبدني وأقم الصلاة [="red"]لذكري [/]﴿طه ١٤﴾
[/][="red"]منم خداوند [يكتا] كه خدايى جز من نيست، پس مرا بندگي كن و براي ذكرم اقامه صلات كن[/]

در عظمت اولين گفتگو و رهنمون پروردگار رحمن همين را بس كه اولين و آخرين حرف قرآن است: [="red"]تعبد خداي وحده و سجده بر فرمانش[/] آيا اين چيز كمي است؟! اگر بداني و قران بخواني خواهي ديد بس بزرگ و شگرف است.
[="blue"]اقم الصلاة لذكري[/] يعني اي آنكس كه به كتابم گرويدي و اقبال نمودي، ان را اقامه كن و بر حكمم سجده نما و سر فرو گذار.

[="blue"] اذهب إلى فرعون إنه طغى﴿طه٢٤﴾
[/]
برو بسوي فرعون كه طغيان كرده است:

[="blue"]اذهب أنت وأخوك بآياتي ولا تنيا في [="red"]ذكري[/] ﴿٤٢طه﴾
[/]
[="red"]تو و برادرت با آيات من به سراغ فرعون برويد و در ذكرم( = آياتم) كوتاهي نكنيد.
[/]
اين بار سومي است كه در اين سوره از كلمه ذكر استفاده مي شود يك بار در ابتداي سوره كه مي فرمايد اين قرآن تذكره اي براي كسي است كه از عذاب الهي بيم دارد ( [="blue"]تذكرة لمن يخشى[/] ) بار دوم به موسي فرمود كه صلات ذكرم را اقامه كن و در اينجا به موسي و برادرش مي فرمايد كه در ذكرم ( كلامم) كوتاهي نكنيد. بعد كه موسي و هارون با فرعون ملاقات مي كنند ضمن معرفي خود بعنوان رسولان پروردگار اظهار مي دارند كه آيات الهي را به همراه دارند و از او مي خواهند كه از آنها تبعيت كند و نيز اعلام مي كنند هركس از آيات الهي تبعيت كند در ايمني و سلامت خواهد بود و هركس سرپيچي نمايد و تكذيب كند به عذاب الهي گرفتار خواهد آمد:

[="blue"] إنا قد أوحي إلينا أن العذاب على من [="red"]كذب وتولى[/] ﴿طه٤٨﴾
[/]
به عبارت ديگر هركس صدق و صلي كند در ايمني و صلح و سلامت خواهد بود ( يا به قولي السلام علي من صدق و صلي) و هركس كذب و تولي كند به عذاب خداوند گرفتار خواهد آمد( يا به قول پروردگار العذاب علي من كذب و تولي)
در اين سوره كلاً هفت بار به ذكر اشاره شده و در هر هفت مورد مربوط به كتاب و آيات الهي مي باشد. خداوند در آيات 99 و 100 همين سوره مي فرمايند:

[="blue"]كذلك نقص عليك من أنباء ما قد سبق ۚ وقد آتيناك من لدنا [="red"]ذكرا [/]﴿٩٩﴾
[/]آن ذكري كه براي رسول الله فرستاده شده چيست؟ مسلم است
قرآن است:

[="blue"]ولقد آتيناك سبعا من المثاني والقرآن العظيم ﴿حجر٨٧﴾
[/]
هركس آن را صدق و صلي كند در روزي ديگر اوضاعش رو با راه است و آنكس كه آن را كذب و تولي كند يا به عبارت ديگر از آن اعراض نمايد در روزي ديگر بايد بار سنگين گناهش را به دوش كشد:

[="blue"]من أعرض عنه فإنه يحمل يوم القيامة وزرا ﴿١٠٠﴾
[/]
هر کس از آن روی گردان شود، روز قیامت بار سنگینی (از گناه و مسؤولیّت) بر دوش خواهد داشت!

حالا خوبگوش كن شايد خدا خواست و با اين آخرين بخش مطلبم كه مي نويسم به درك شهودي حقيقت صلات نائل شدي:

خداوند مي فرمايند: أقم الصلاة لذكري يعني اي آنكس كه به كلام و آياتم ايمان آورده اي و اقبال نموده اي، آن را اقامه كن تا رستگار شوي و اين را دارد به كسي مي گويد كه نه حمد و سوره بلد است و نه از سلام و صلوات بر محمد و آلش سر در مي آورد.
و نيز در آستانه هبوط به اخراج شدگان از باغ آدم ، مي فرمايند :

[="blue"]قال اهبطا منها جميعا ۖ بعضكم لبعض عدو ۖ فإما يأتينكم مني هدى فمن اتبع هداي فلا يضل ولا يشقى ﴿١٢٣﴾ ومن أعرض عن [="red"]ذكري [/]فإن له معيشة ضنكا ونحشره يوم القيامة أعمى ﴿طه١٢٤﴾
[/]
نياز به توضيح و شرح نيست جز اينكه اعرض عن ذكري مساوي است با تولي عن ذكري و [="red"]مقابل [/]است با الصلاة لذكري و ذكر هم همان هدايتي است كه آيه 124 درباره اش صحبت مي كند و از جانب خداوند مي آيد.
صلواتي كه ما ملزم به اقامه و حفاظت حدود آنها شده ايم به تعداد حدود و احكام الهي مي باشند كه در قرآنش آمده و تنها يكي از آنها صلات يوميه است آنهم تذكر و وقوف بر كلام الهي است نه يك سري الفاظ و حركات قابل ابتياع كه در ادايشان زبان به جايي مي رود و روان به جايي ديگر.
حال اي كسي كه مطلب فوق را خواندي و آن را بي راه يافتي ، دقايقي در خلوت خود انديشه كن و نيك بنگر معيار سنجشت چيست. اگر دين سنتي و مادر زادي است كه بر گرد چون بر لبه آتش قرار گرفته اي و اين همه انذار و تبشير قرآن از بابت آن است كه تو را از گرايش به سنت آباء اولين برحذر دارد. زنهار كه هر آنكس سنت را درست پنداشته و خود را بر طريقت آن ره يافته ديده به خاطر اين است كه به نحوي آن را به الله وابسته نموده و اين روش تمامي آئينها و مذاهب بشري از ازل بوده و هست. و همه بر اين عقيده اند كه خداوند چنان خواسته است و خودش امر كرده كه چنان كنند:

[="blue"]وإذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا عليها آباءنا واللـه أمرنا بها ۗ قل إن اللـه لا يأمر بالفحشاء ۖأتقولون على اللـه ما لا تعلمون ﴿٢٨ اعراف﴾
[/][="red"]و هنگامی که کار زشتی انجام می‌دهند می‌گویند: «پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمی‌دهد! آیا چیزی به خدا نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟!»
[/]
اگر معيارت براي عدم پذيرش و باور مطلب فوق كلام الله است با آياتش آن را رد كن و مغايرتش را نشان ده.
[/]

nooh;329494 نوشت:

اگر معيارت براي عدم پذيرش و باور مطلب فوق كلام الله است با آياتش آن را رد كن و مغايرتش را نشان ده.


دوست عزیز شما از ما برای اثبات فرم و شکل نمازی را که می خوانیم استدلال می خواهید.

خوب بنده هم ان شاء الله همان طوری که شما پله پله استدلال های خود را بیان کردید ، استدلال های قرآنی خود را بیان می کنم.

[="red"]"[="seagreen"]سجده[/] ی در نماز" [/]

ما در نمازهای پنجگانه ی خود که طبق دستور پیامبر(صل الله علیه و آله) است ، در هنگام سجده ، زمانی که ایستاده ایم (قیامِ بعد از رکوع) ، به یک دفعه خود را به زمین انداخته ، به سوی کعبه سجده می کنیم.
اینگونه سجده ی ما در نماز ، دقیقاً در یکی از آیاتِ قرآن بیان شده است:

«وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلي الْعَرْشِ وَ [="red"]خَرُّوا [="black"]لَهُ[/] [="seagreen"]سجَّداً[/][/]» یوسف100

"و [یوسف] پدر و مادر خويش را بر تخت نشاند ، و همگي به خاطر یوسف ، برای خدا به قصدِ سجده به زمین افتادند"

خرير يعني افتادن. اگر كسي آرام آرام بيفتد نه اما با شدت و دفعتاً خودش را به زمين بيندازد ، به زمين افتادن اين را مي‌گويند خرير.

(وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً ؛ اعراف143﴾ يعني موسی به زمین افتاد.

(وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ ؛ حج 31) یعنی هر که به خدا شرک ورزد مانند این است که از آسمان فرو افتد.

اما با در کنار گذاشتن آیه ی اول(یوسف100) ، و دو آیه ی بعد آن ، متوجه می شویم که سجده برای عبادتِ خدا ، عبارت است از افتادن بر زمین و به بدن شکل خاصی را دادن که اینگونه افتادن به زمین برای عبادت را سجده می نامند.
اما جناب نوح ، تعریف شما از سجده(اجرا نمودن امر خدا) نمی تواند آیه ی 100 یوسف را توضیح دهد و اما تعریف ما از سجده ی در برابر خدا در نماز ، به راحتی این آیه را توضیح می دهد.

ان شاء الله ادامه دارد...

سلام

دوستان عزیز
ان شاء الله بنده چند روزی مسافرت خواهم رفت.
اگر پرسش یا مطلبی بود، ان شاء الله بعد از مسافرت در خدمت دوستان خواهم بود.
:Hedye:اللهم وفقنا لما تحب و ترضی:Hedye:

[=Courier New]سلام
انشاالله سفرتون به خیر و سلامت باشه
التماس دعا
:Gol:

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم [/][=&quot]

صدیقین;329432 نوشت:
سلام بزرگوار

اینکه می فرمایید: «اطاعت از رسول، اطاعت از خدای تبارک و تعالاست» مطلب درستی است زیرا رسول، دستور و پیام خدای متعال را به مردم منتقل می کند، اما اینکه می فرمایید: «منظور از اطاعت از رسول، همان اطاعت از قرآن است»، ادعای بی دلیلی است! چه دلیلی بر اثبات این مطلب دارید؟!

آیه ای که ذکر نموده اید، ارتباطی به ادعای شما ندارد! این کریمه (با توجه به آیات قبل و بعدش) می فرماید: سخنان رسول خدا، از روی سحر و جنون و کهانت و گمراهی و مانند آن (که مشرکین به او نسبت می دادند) نیست، بلکه سخنان ذات اقدس اله است که بر او وحی می شود؛ خب، کجای این آیه به ادعای شما (که مدعی شدید: منظور از اطاعت از رسول، همان اطاعت از قرآن است) ارتباط داشت؟! باید بین مفهوم آیه، و ادعای شما، ارتباط منطقی وجود داشته باشد تا بتوانید درستی مدعایتان را ثابت نمایید. اینکه «قرآن کلام خدای متعال است که توسط رسولش به مردم رسانده می شود» مطلب درستی است، اما این مطلب چه ارتباطی با «اطاعت از رسول = اطاعت از قرآن» دارد؟! مگر هر آنچه که رسول گرامی در طول 23 سال به مسلمین امر و نهی نموده، تماما در متن قرآن آمده که می فرمایید: «اطاعت از رسول = اطاعت از قرآن»؟! دوستان دیگر هم تصریح نمودند که جزئیات احکام کلی قرآن توسط حضرت بیان می شده: جزئیات احکام را که حضرت _معاذ الله_ از جانب خودش و از روی هوی و هوس نمی گفته، بلکه با راهنمایی وحی بیان می کردند.

بنا بر ترجمه شما، ذکر «الرسول» در تمام مواردی که خدای متعال می فرماید «

[/]
صدیقین;329432 نوشت:
[=&quot]أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول‏[/][=&quot]»، لغو خواهد بود و هیچ معنای جدیدی افاده نمی کند! شما می فرمایید: منظور خدای متعال از جمله «[/][=&quot]أَطيعُوا الرَّسُول[/][=&quot]»، اطاعت از قرآن است! یعنی خدای متعال به اهل ایمانی که پیامبر اسلام و وحی قرآنی اش را قبول دارند، دوباره امر می کند که: وحی قرآنی اش را قبول کنید! بنا بر مبنای شما، ترجمه «[/][=&quot]أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول‏[/][=&quot]» می شود: مردم! قرآن را قبول کنید و قرآن را قبول کنید! (این دیگر چطور ترجمه ای است، برادر؟!)

اگر اینگونه است که شما می فرمایید، به همان «[/][=&quot]أَطيعُوا اللَّهَ[/][=&quot]» اکتفا می کرد و اینهمه بر اطاعت از رسول تاکید نمی کرد!

و چرا این همه مطلب را پیچانده؟! راحت می فرمود: «[/][=&quot]يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا [/][=&quot]اطیعوا القرآن[/][=&quot]» یا مثلا «[/][=&quot]يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا [/][=&quot]اطیعوا ما انزل الیکم[/][=&quot]»! چه دلیلی دارد که این همه در لفافه سخن بگوید و بفرماید: «[/][=&quot]أَطيعُوا الرَّسُول[/][=&quot]» اما منظورش «اطیعوا القرآن» باشد؟![/]

[=&quot]

سلام خدمت جناب صدیقین عزیز[/]
[=&quot]انشاالله زیر سایه ی خدای متعال سفر خوبی داشته باشید [/][=&quot]
آیه ای که اوردم چرا ارتباطی ندارد ؟ مگر آیه نمیفرمایید که کلام رسول از روی هوا و هوس نیست (منظور قران است) خوب قران را خداوند فرموده نطق(سخن) رسول است که ما بر او وحی میکنیم
و ما ینطق عن الهوی / ان هو الا وحی یوحی (منظور : رسول از روی هوا و هوس سخن نمیگوید . گفتار رسول وحی است(منظور قرآن) که ما به او وحی میکنیم).

نقل قول:

خب، کجای این آیه به ادعای شما (که مدعی شدید: منظور از اطاعت از رسول، همان اطاعت از قرآن است) ارتباط داشت؟!
موقعی که گفتار رسول قرآن است دیگر رابطه واضح است یعنی از گفتار رسول اطاعت کنید یعنی از قرآن اطاعت کنید چون گفتار او را خداوند به او وحی کرد (منظور همان قرآن است)

نقل قول:
مگر هر آنچه که رسول گرامی در طول 23 سال به مسلمین امر و نهی نموده، تماما در متن قرآن آمده که می فرمایید: «اطاعت از رسول = اطاعت از قرآن»؟! دوستان دیگر هم تصریح نمودند که جزئیات احکام کلی قرآن توسط حضرت بیان می شده: جزئیات احکام را که حضرت _معاذ الله_ از جانب خودش و از روی هوی و هوس نمی گفته، بلکه با راهنمایی وحی بیان می کردند.
خیر تماما نیامده چون همه گفتار رسول هم قرآن نیست. بلکه اشتباه هم میکند مانند آیه 1 سوره تحریم که خداوند در قرآن به او میفرمایید چرا اینکار را(حلال خداوند را بر خود حرام) کردی ؟ ( که خداوند به او نگفته بود حلال را بر خود حرام کن )[/]
[=&quot]يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿1﴾[/]

[=&quot]اى پيامبر چرا براى خشنودى همسرانت آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى خدا[ست كه] آمرزنده مهربان است [/]

[=&quot](1)[/]

[=&quot]یا اینکه خداوند در آیه ای میفرمایید در کارها با آنها مشورت کن و خیلی آیات که دلالت دارد پیامبر در زندگی مثل مردم بودند و همه عمل پیامبر وحی نیست [/][=&quot]

مثلا در مشورت کردن نظر بقیه را گوش میکند و بهترین نظر را انتخاب میکندکه ان نظر وحی خداوند به آن شخص نیست . شاید بفرمایید خداوند به او میگویید که فلان نظر را انتخاب کن ولی این نمیتواند باشد چون خود خداوند به او میفرمایید برو با آنها مشورت کن و روش صحیح انجام کارها را به او میگویید به چه شکل است (با مشورت) و همچنین اگر خداوند به او میگفت که فلان نظر را انتخاب کن دیگر اسوه بودن آن برای ما معنی ندارد چون مشخص میشود که با مشورت کردن نمیتواند بهترین نظر را انتخاب کند مگر با وحی الهی همراه باشد
و دلایل دیگر که فعلا بحث اصلی بنده نیستند

اما این را هم خدمتتان عرض کنم که رسول گرامی مسلما بهترین کسی است که به قرآن اشنایی دارد ولی منظور بنده این است که در قرآن فرموده اطیعوا الله و اطیعوا الرسول منظور همان قران است چون اگر از رسول اطاعت نکنیم یعنی قرآن را هم رد کردیم چون قرآن بر رسول اکرم نازل شد [/]
[=&quot]واذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل الله والى الرسول رايت المنافقين يصدون عنك صدودا[/]
[=&quot]مضمون : و چون به ايشان گفته شود‌ «بیایید به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر [نازل شد[/][=&quot]]» منافقان را مى‏بينى كه از تو سخت روى برمى‏تابند [/]

[=&quot](61)[/]

[=&quot]

نقل قول:
جزئیات احکام را که حضرت _معاذ الله_ از جانب خودش و از روی هوی و هوس نمی گفته، بلکه با راهنمایی وحی بیان می کردند.
ولی بنده اصلا چنین عرض نکردم بلکه پیامبر بهترین شخصی است که با قران اشنایی دارد بنده احادیث را عرض میکنم سندیت ندارند که از طرف رسول ص هستند [/]

[=&quot]

نقل قول:
بنا بر ترجمه شما، ذکر «الرسول» در تمام مواردی که خدای متعال می فرماید «
[/]
نقل قول:
[=&quot]أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول‏[/][=&quot]»، لغو خواهد بود و هیچ معنای جدیدی افاده نمی کند! شما می فرمایید: منظور خدای متعال از جمله «[/][=&quot]أَطيعُوا الرَّسُول[/][=&quot]»، اطاعت از قرآن است! یعنی خدای متعال به اهل ایمانی که پیامبر اسلام و وحی قرآنی اش را قبول دارند، دوباره امر می کند که: وحی قرآنی اش را قبول کنید! بنا بر مبنای شما، ترجمه «[/][=&quot]أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول‏[/][=&quot]» می شود: مردم! قرآن را قبول کنید و قرآن را قبول کنید! (این دیگر چطور ترجمه ای است، برادر؟!)[/]
[=&quot]منظور بنده (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول = اطیعوا القران ) چون قران از رسول اکرم به دست ما رسیده و همانا اطاعت رسول اکرم و خداوند متعال یکی است [/]

نقل قول:

[=&quot]و چرا این همه مطلب را پیچانده؟! راحت می فرمود[/][=&quot]: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اطیعوا القرآن» یا مثلا «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اطیعوا ما انزل الیکم»! چه دلیلی دارد که این همه در لفافه سخن بگوید و بفرماید: «أَطيعُوا الرَّسُول» اما منظورش «اطیعوا القرآن» باشد؟

[/]

[=&quot]از[/][=&quot] نظر بنده مطلب پیچیده نشده بلکه مفصل بیان شده . هر چند از نظر بنده عبارتی که بیان کردید اشتباه است چون قرآن به کسانی که ایمان آوردند نازل نشده بلکه به رسول نازل شده و رسول اکرم برای مردم بیان کرده[/][=&quot] و اشتباه هست که بگوییم یا ایها الذین امنوا اطیعوا ما انزل الیکم

[/]
[=&quot]
موفق باشید[/]

دوستار اهل بیت;329579 نوشت:
دوست عزیز شما از ما برای اثبات فرم و شکل نمازی را که می خوانیم استدلال می خواهید.

خوب بنده هم ان شاء الله همان طوری که شما پله پله استدلال های خود را بیان کردید ، استدلال های قرآنی خود را بیان می کنم.

[="red"]"[="seagreen"]سجده[/] ی در نماز" [/]

ما در نمازهای پنجگانه ی خود که طبق دستور پیامبر(صل الله علیه و آله) است ، در هنگام سجده ، زمانی که ایستاده ایم (قیامِ بعد از رکوع) ، به یک دفعه خود را به زمین انداخته ، به سوی کعبه سجده می کنیم.
اینگونه سجده ی ما در نماز ، دقیقاً در یکی از آیاتِ قرآن بیان شده است:

«وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلي الْعَرْشِ وَ [="red"]خَرُّوا [="black"]لَهُ[/] [="seagreen"]سجَّداً[/][/]» یوسف100

"و [یوسف] پدر و مادر خويش را بر تخت نشاند ، و همگي به خاطر یوسف ، برای خدا به قصدِ سجده به زمین افتادند"

خرير يعني افتادن. اگر كسي آرام آرام بيفتد نه اما با شدت و دفعتاً خودش را به زمين بيندازد ، به زمين افتادن اين را مي‌گويند خرير.

(وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً ؛ اعراف143﴾ يعني موسی به زمین افتاد.

(وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ ؛ حج 31) یعنی هر که به خدا شرک ورزد مانند این است که از آسمان فرو افتد.

اما با در کنار گذاشتن آیه ی اول(یوسف100) ، و دو آیه ی بعد آن ، متوجه می شویم که سجده برای عبادتِ خدا ، عبارت است از افتادن بر زمین و به بدن شکل خاصی را دادن که اینگونه افتادن به زمین برای عبادت را سجده می نامند.
اما جناب نوح ، تعریف شما از سجده(اجرا نمودن امر خدا) نمی تواند آیه ی 100 یوسف را توضیح دهد و اما تعریف ما از سجده ی در برابر خدا در نماز ، به راحتی این آیه را توضیح می دهد.

ان شاء الله ادامه دارد...

[="tahoma"]
با سلام
بگذار چنين تصور كنيم آنجا كه خداوند مي فرمايند : [="blue"]« وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلي الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سجَّداً یوسف100»[/] منظور اين است كه يعقوب و خانواده اش سجده كنان به خاك يوسف افتادند و نيز آنجا كه ستارگان و خورشيد و ماه بر او سجده مي كنند از افلاك فرود آمده و براي يوسف پيشاني بر خاك مي نهند. اما اي دوست بزرگوار شما از اين ماجرا چگونه نتيجه مي گيريد كه بايد در نماز چنين كنيم؟! اگر بنا داريد از قرآن دليل بياوريد، آيه اي كه آورده اي چنين نتيجه اي نمي دهد.
تنها آيه اي كه در قرآن ظاهراً به عمل سجده در نماز اشاره دارد، ايه 102 سوره نساء مي باشد اين آيه مربوط به اقامه صلات يوميه در شرايط بحراني و خطر است. حال اگر معيار را نمازهاي پنجگانه سنتي قرار دهيم ، آنگاه قادر به توضيح آيه ذكر شده نخواهيم بود مگر با اعتصام به حديث غير.
در هيچيك از صلوات پنجگانه ، نماز با سجده تمام نمي شود از اين رو مذهبيون براي اينكه آن را توجيه كنند داستانهاي مختلفي را برايش نقل كرده اند و اشكال مختلفي را براي اقامه اش ابداع نموده اند. من قبلاً حقيقت سجده را در دو بخش توضيح داده ام شما اگر مغايرتي بين توضيحات بنده و قرآن مي بينيد بفرمائيد طرح كنيد تا در باره اش گفتگو كنيم.
اينكه مذهبيون بجاي تمسك به قرآن ، به سنت و عترت تمسك مي جويند و احكام دينشان را از آن مي گيرند اصلاً امر عجيبي نيست و كاملاً در امتداد همان سلكي است كه قرآن در قالب داستانها و سرگذشتهاي پيامبران و اقوامشان به ما نشان مي دهد. اين خود دليلي بر معجزه بودن و شگفتيهاي اين كتاب خارق العاده است كه گذشتگان در قبال دين همان كاري را كردند كه آيندگان مي كنند. بلكه قضيه زماني تعجب بر انگيز مي شد كه ما شاهد بوديم اكثريت مردم همان كاري را مي كنند كه پروردگارشان امر فرموده است و اين اصلاً با آموزه هاي قرآن جور در نمي آمد. همواره اكثريت اقوام پيامبران در طول تاريخ خلاف امر پروردگارشان عمل كرده اند و بجاي حركت در طريقت مستقيم از آن انحراف پيدا نموده اند و اين اقليتي كه عرض مي كنم بسيار اندك هستند تا جايي كه گاهاً بنا بر روايت قرآن ، از ميان يك قوم تنها به يك خانه محدود مي شده است. آري همواره اينگونه بوده كه اكثريت مردمان براي حكم پروردگارشان شريك قائل مي شده اند و بجاي پيروي از سنت الهي، از سنت آباء اولين تبعيت كرده اند و همواره سنت خود را به دختران الله ، ابناء الله و آل الله منتسب نموده اند و همين آنها را فريفته است.

[="blue"]قل سيروا في الأرض فانظروا كيف كان عاقبة الذين من قبل ۚكان[="red"] أكثرهم مشركين[/] ﴿روم٤٢﴾
[/][="red"]بگو: «در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود؟ اكثر آنها مشرک بودند!
[/]
حال كه اينگونه است پس درمان چيست؟
اين است: مستقيم به آئين درست نگاه كن و نظر از هر آئين و ملتي ديگر برگير.

[="blue"]فأقم وجهك للدين القيم من قبل أن يأتي يوم لا مرد له من اللـه ۖ يومئذ يصدعون ﴿روم٤٣﴾
[/][="red"]پس مستقيم به آئين درست بنگر، پیش از آنکه روزی فرا رسد که هیچ کس نمی‌تواند آن را از خدا بازگرداند؛ در آن روز مردم به گروه‌هایی تقسیم می‌شوند:[/]

مي داني آئين درست چيست؟ ملة ابراهيم؛ اسلام
اسلام يعني فقط تسليم يك رب و اله بودن و دين اسلام ديني است كه در آن تنها يك رب و اله تعبد مي شود و هر ديني كه در آن چنين چيزي اتفاق بيفتد آن دين قطعاً اسلام است. در دين اسلام تنها خداوند است كه تعبد مي شود و حرفش حجت است و هركس ديگري من دون او محسوب خواهد شد و هركسي يعني هر كسي از پيامبر گرفته تا غير او.
مگر قوم پيامبر بجز خداوند از چه كساني تعبد مي كردند؟ فرشتگان كه به زعم آنها دختران خداوند بودند
مگر قوم عيسي از چه كسي غير خدا تعبد مي كنند؟ عيسي . آيا آنها او را من دون الله مي دانند ؟ هرگز
كساني هم كه از آل الله تعبد مي كنند هرگز آنها را جداي از الله نمي دانند . و اين يعني زينت عمل يعني تلبيس.
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت جناب نوح عزیز

جناب نوح بگذار فرض کنیم که نمازی که میخوانیم همان صلاة که پیامبر اقامه میکردند نیست. اما صلاتی که شما میفرمایید باز هم شبیه نیست چون در سوره نساء ایه 102 مشخص است که نمازی که پیامبر میخوانند سجده دارد و فقط تلاوت قرآن نیست و اگر میفرمایید که منظور آنجا از سجده , پیشانی را بر زمین گذاشتن نیست , بفرمایید چرا باید فکر کنیم که انجا منظور سجده, پیشانی را به زمین گذاشتن نیست ؟

البته دوست خوبم از شما چند سوال دیگر را دارم که بعد از به نتیجه رسیدن اولی انشالله دیگری را از شما میپرسم

و تشکر از شما واقعا بعضی مطالبتان بنده را به شک انداخت که نماز در 5 هنگام نیست
البته بنده یک سوال از جناب پاسخگوی عزیز دارم که فرمودند بعید نیست که با سرچ گوگل نمازهای بیشتری که موافق قرآن باشند کشف کنید . بنده میگویم اگر اینطور است پس لابد راحت میتوان نماز پنجگانه را با قرآن تطبیق داد
چه توضیحی برای آن دارید . چون واقعا برای بنده شبه شده و تحقیق بیشتری باید کرد
و متشکر از شما

light;330239 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت جناب نوح عزیز

جناب نوح بگذار فرض کنیم که نمازی که میخوانیم همان صلاة که پیامبر اقامه میکردند نیست. اما صلاتی که شما میفرمایید باز هم شبیه نیست چون در سوره نساء ایه 102 مشخص است که نمازی که پیامبر میخوانند سجده دارد و فقط تلاوت قرآن نیست و اگر میفرمایید که منظور آنجا از سجده , پیشانی را بر زمین گذاشتن نیست , بفرمایید چرا باید فکر کنیم که انجا منظور سجده, پیشانی را به زمین گذاشتن نیست ؟

البته دوست خوبم از شما چند سوال دیگر را دارم که بعد از به نتیجه رسیدن اولی انشالله دیگری را از شما میپرسم

و تشکر از شما واقعا بعضی مطالبتان بنده را به شک انداخت که نماز در 5 هنگام نیست
البته بنده یک سوال از جناب پاسخگوی عزیز دارم که فرمودند بعید نیست که با سرچ گوگل نمازهای بیشتری که موافق قرآن باشند کشف کنید . بنده میگویم اگر اینطور است پس لابد راحت میتوان نماز پنجگانه را با قرآن تطبیق داد
چه توضیحی برای آن دارید . چون واقعا برای بنده شبه شده و تحقیق بیشتری باید کرد
و متشکر از شما

[="tahoma"]با سلام

ضمن دعوت برادر بزرگوارم به مطالعه مجدد مطلبي كه قبلاً درباره سجده نوشتم، دوباره خاطر نشان مي كنم كه صلات براي ذكر اقامه مي شود و ذكر نيز عبارت است از هر آنچه خداوند بر بشر نوشته است. صلات دو طرف روز نيز يكي از آن كتابها و نوشته هاي الهي است كه مبادرت به آن مساوي با اطاعت امر الهي و اين اطاعت امر همان سجده مي باشد. بطوري كه قبلاً خدمتتان عرض كردم و دليل آوردم؛ اصل معني سجده اطاعت محض از فرمان الهي است در غير اينصورت اگر فرض كنيم سجده صرفاً همان پيشاني به زمين نهادن باشد، احدي قادر نخواهد بود نحوه سجده گياه و درخت و خورشيد و ماه و ستارگان براي خداوند را توضيح دهد . به همين ترتيب سجده اي كه در آيه 102 نساء آمده به اين معناست كه وقتي اطاعت امر پروردگار را با اقامه صلات بجا آورديد برويد تا گروهي ديگر بيايند و با اقامه صلات بر امر پروردگارشان سجده نمايند و الا نمازهاي سنتي با سجده تمام نمي شوند و يك سجده هم ندارند كه آن را با اتمام نماز يكي بگيريم و اين همه اختلاف و تشتت آراء بر سر آن آيه بخاطر همين نكته ظريف است دقت مي كنيد؟ حال توجه جنابعالي و ديگر خواهران و برادران عزيزم را به مطلب بعدي جلب مي كنم.
[/]

[="tahoma"]در كنار خانه با شكوه رب العالمين اتاقكي فلزي قرار دارد كه در آن دو سوراخ بيضي شكل بر روي سنگي حفر شده اند و به آن مقام ابراهيم مي گويند. گفته اند و قتي ابراهيم سنگهاي كعبه را روي هم مي گذاشته ، فشاري كه بر پا هايش وارد مي آمده اثر آنها را بر روي سنگ باقي گذاشته است و مقام ابراهيم درواقع همين جاي پاي ابراهيم است و آنجا كه خداوند مي فرمايند [="blue"]واتخذوا من مقام إبراهيم مصلى[/] منظورشان اين است كه در كنار همين جاي پا نماز بخوانيد كه البته اين هم فقط شامل آن عده اي مي شود كه به حج مي روند و تنها در چند ماه كه آنهم غالباً با ماههايي كه خداوند براي حج تعيين كرده جور در نمي آيند ولي چون حق با اكثريت است مذهبيون تصميم گرفته اند حكم سنت را حفظ كنند و حكم كتاب را به وراي ظهورشان بيندازند.
[="blue"] واتخذوا من مقام إبراهيم مصلى [/] يعني [="red"]ابراهيم را پيشواي خود قرار دهيد و به او اقتدا كنيد[/] چرا كه او امام مردم و مظهر تسليم و يكتا پرستي است و كسي بود كه كلمه تسليم را در نزد پروردگارش تمام كرد.
چه مي شود كرد؟ اين رسم ديرين سنت است كه همواره اصيل ترين و گرانقدر ترين مفاهيم را در قالبهايي مي ريزد و شكلشان را بكلي تغيير مي دهد. تسبيح را به شكل رشته اي با مهرهايي آويخته ، قبله را جهتي در شرق يا غرب و صلات را در قالب يك سري حركات و الفاظ تكراري مي ريزد تا هرگاه نامش آمد بلافاصله اين حركات و الفاظ در برابر ديدگان شخص علم شوند و او را از رؤيت حقيقت صلات باز دارند.
به سنت اتكاء نكن!
به سنت اعتماد نكن!

مدام قرآن بخوان تا نيك دريابي سنت آباء اولين كه هر قومي در طول تاريخ آن را به الله منتسب نموده ، همان چيزي است كه كتابهاي آسماني آمده اند تا بشر را از اعتصام به آن بر حذر دارند.
غبار سنت به سختي چهره دين را پوشانده و اين زنگار قطور هر گز از اين آينه زلال زدودني نيست مگر با ذكر كثير.
[/]

[="tahoma"]

[="blue"]واتخذوا من مقام إبراهيم مصلى[/] = [="blue"]اتخذوا عليه مسجدا[/]

قرآن روايت مي كند در گذشته اي نامعلوم عده اي به تمناي اسلام بپا خواستند و اعلام كردند كه مولايشان فقط پروردگار و خالق آسمانها و زمين است و تصميم گرفتند هيچ چيزي را از غير او اخذ نكنند و طلب ننمايند و بدين ترتيب كسي را با او شريك نسازند و به خدايي نگيرند. آنها از قومشان كه به خداوند افتراء مي بستند و به آلهه من دونش اعتصام مي كردند برائت جستند و با پناه بردن به غاري از آنها اعتزال نمودند. قرآن خبر مي دهد قوم آنها الله را تعبد مي كردند ( و شايد چيزي شبيه « اياك نعبد» دائم ورد زبانشان بود ) اما در عمل تنها پروردگارشان را تعبد نمي كردند و در بندگي غير او نيز مي شتافتند و مطيع محض خدعه اي كهن به نام اولياء الله (= بنات الله ، ابناء الله ، آل الله = سنت آباء اولين) نيز مي شدند.
آنها قرنها در غار خود آرميدند تا اينكه خداوند بيدارشان كرد و مردم را از وجودشان با خبر ساخت. مردم در برخورد با آنها به دو دسته شدند و دسته اي كه قصد جانشان را كرده بودند گفتند: « ابنوا عليهم بنيانا » همانگونه كه وقتي به ابراهيم دست يافتند گفتند: « ابنوا له بنيانا فألقوه في الجحيم » آنها نمي خواستند براي اصحاب كهف بناي ياد بود بسازند بلكه مي خواستند همچون ابراهيم در آتششان افكنند و زنده زنده بسوزانند. اما دسته دوم كه همچون دسته اول نمي انديشيدند و باورشان متفاوت بود گفتند:« لنتخذن عليهم مسجدا » و به جد تصميم گرفتند از مقام كساني كه به اسلام خواهي و يكتا پرستي قيام كرده بودند مسجد و مصلي برگيرند و ايشان را پيشوا ، الگو و مقتداي خود قرار دهند.
اگرچه مسجد و مصلي يك بنا و موقعيت مكاني است كه در آن صلات اقامه مي شود و در اذهان ما به همين مفهوم معرفه و علم شده است اما هر مسجدي لزوماً يك موقعيت مكاني نيست بلكه مجازاً محلي است كه امر خداوند يا غير او اطاعت مي شود و بشر مسخر فرمان و حكمي مي گردد.
از اين رو به تعداد هر امري كه ما اطاعت مي كنيم و در برابرش رام مي شويم مسجد وجود دارد و دقيقاً به همين دليل است كه خداوند مي فرمايند:

[="blue"]أقيموا وجوهكم عند كل مسجد وادعوه مخلصين له الدين
[/]
[="blue"]اقيموا وجوهكم عند كل مسجد[/] يعني [="blue"]اقم وجهك لدين حنيفا[/] يعني [="blue"]وادعوا الله مخلصين له الدين[/] يعني در قلمرو دين هرجا مي خواهي حكمي را گردن نهي و امري را اطاعت نمايي خوب حواست را جمع كن ببين آن را چه كسي صادر كرده است اگر ادعا مي كني واقعاً مسلمان و تسليم يك رب و اله هستي . فراموش نكن و همواره بخاطر داشته باش آنكس كه حكم اولياء من دون الله را تعبد مي كند به خيال خام خويش جز براي نزديكي و قرابت به پروردگارش چنين نمي كند.
مسجد از اين بابت به مكاني خاص معروف شده و معرفه گرديده است كه در آنجا هروز يكي از مهمترين اوامر الهي گردن نهاده مي شود و الا هر موقعيتي كه شخص حكمي را گردن مي نهد و اطاعت مي نمايد چه به اكراه و چه به دلخواه ، آن يك مسجد است.
در اينجا براي تفهيم هرچه بيشتر معناي مسجد در لسان قريش و معاصرين پيامبر، مي خواهم داستاني از قرآن را بازگو كنم كه اگرچه درك آن در زبان و فرهنگ ما اندكي ثقيل است ولي اگر به دلايلي كه آورده مي شوند خوب دقت كنيد آسان خواهد بود.
خداوند سبحان در ابتداي سوره اسراء آورده اند كه به بني اسرائيل ( نسل و پيروان يعقوب) چنين اعلام نموده و مشخص ساخته كه دوبار در سرزمين مصر به فساد و برتري جويي مبادرت مي كنند كه وقتي بار اول به سر حد خود مي رسد بر آنها كساني را مي گمارد كه تسخيرشان مي كنند و از عليا به سفلي مي كشانند شان:

[="blue"]فإذا جاء وعد أولاهما بعثنا عليكم عبادا لنا أولي بأس شديد فجاسوا خلال الديار ۚوكان وعدا مفعولا ﴿اسراء ٥﴾
[/][="red"]هنگامی که وعده نخست فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما میانگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه‌ها را جستجو می‌کنند؛ و این وعده‌ای است قطعی![/]

معلوم نيست آنها چند نسل يا حتي چند قرن بر اين منوال سپري مي كنند و در اين وضعيت خواري و ضعف باقي مي مانند اما نهايتاً در اوج خواري و استضعافشان خداوند اراده مي كند كه دوباره آنها را به رو آورد و از سلطه فرعون كه حالا سخت به طبل برتري جويي و علو مي كوبد نجاتنشان دهد و طاغي نيل را به زير كشد .
در انتهاي سوره اسراء خداوند مي فرمايند بعد از غرق فرعون و آلش، همانگونه كه از پيش وعده داده بود دوباره سرزمين مصر را به بني اسرائيل داده و آنها را وارث سرزمين فرعونيان مي سازد:

[="blue"]وقلنا من بعده لبني إسرائيل اسكنوا الأرض فإذا جاء [="red"]وعد الآخرة[/] جئنا بكم لفيفا ﴿١٠٤اسراء﴾
[/][="red"]و بعد از ( هلاكت فرعون) به بنی اسرائیل گفتیم در سرزمين مصر ساکن شوید! امّا هنگامی که وعده ديگر فرا رسد جماعتي را به سراغتان مي آورم( تا بر شما مسلط شوند و به زيرتان كشند).
[/]
تا اينجا هرچه گفته شد براي اثبات اين مطلب بود كه هر دو وعده خداوند در سرزمين مصر محقق مي شوند ولي آن چيزي كه قصد بيانش را دارم و اين مقدمه را برايش آوردم در آيه زير است:

[="blue"]إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم ۖ وإن أسأتم فلها ۚ فإذا جاء [="red"]وعد الآخرة [/]ليسوءوا وجوهكم وليدخلوا المسجد كما دخلوه أول مرة وليتبروا ما علوا تتبيرا ﴿اسراء٧﴾
[/]
گفته اند مسجدي كه غلبه كنندگان بر بني اسرائيل در آن داخل شدند مسجد بيت المقدس است در حالي كه ديديم هر دو وعده در سرزمين مصر محقق مي شوند و درضمن آيه مي گويد: تا در مسجد داخل كنند نه اينكه تا در مسجد داخل شوند و اصلاً منظور از اين مسجد جاي بخصوصي نيست بلكه منظور به بندگي كشاندن و مطيع ساختن بني اسرائيل است آن بني اسرائيلي كه فرعونيان با طعنه درباره شان مي گويند:

[="blue"]فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا وقومهما لنا عابدون ﴿٤٧مومنون﴾
[/][="red"]آنها گفتند: «آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، در حالی که قوم آنها بردگان ما هستند؟!
[/]
داخل در مسجد كردن كنايه از به بندگي كشيدن و مطيع ساختن است نه لزوماً داخل در جاي خاصي شدن. مثلاً وقتي خداوند درباره كعبه مي فرمايند : [="blue"]«مَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا»[/] منظور اين نيست كه تنها آن كساني كه جسماً وارد چهار ديواري كعبه شوند در امانند بلكه منظور مجازاً وارد خانه رب العالمين شدن و تحت سرپرستي او قرار گرفتن است.
پس مسجد اگرچه جايي براي اقامه صلات و اطاعت امر پروردگار است اما هر مسجد و مصلايي لزوماً يك جاي بخصوص نيست همانگونه كه هر سبيل و صراطي فقط يك مسير تردد فيزيكي نمي باشد و هر .... و از اين تعابير در قرآن فراوان يافت مي شود.

[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

nooh;330539 نوشت:
با سلام

ضمن دعوت برادر بزرگوارم به مطالعه مجدد مطلبي كه قبلاً درباره سجده نوشتم، دوباره خاطر نشان مي كنم كه صلات براي ذكر اقامه مي شود و ذكر نيز عبارت است از هر آنچه خداوند بر بشر نوشته است. صلات دو طرف روز نيز يكي از آن كتابها و نوشته هاي الهي است كه مبادرت به آن مساوي با اطاعت امر الهي و اين اطاعت امر همان سجده مي باشد. بطوري كه قبلاً خدمتتان عرض كردم و دليل آوردم؛ اصل معني سجده اطاعت محض از فرمان الهي است در غير اينصورت اگر فرض كنيم سجده صرفاً همان پيشاني به زمين نهادن باشد، احدي قادر نخواهد بود نحوه سجده گياه و درخت و خورشيد و ماه و ستارگان براي خداوند را توضيح دهد . به همين ترتيب سجده اي كه در آيه 102 نساء آمده به اين معناست كه وقتي اطاعت امر پروردگار را با اقامه صلات بجا آورديد برويد تا گروهي ديگر بيايند و با اقامه صلات بر امر پروردگارشان سجده نمايند و الا نمازهاي سنتي با سجده تمام نمي شوند و يك سجده هم ندارند كه آن را با اتمام نماز يكي بگيريم و اين همه اختلاف و تشتت آراء بر سر آن آيه بخاطر همين نكته ظريف است دقت مي كنيد؟ حال توجه جنابعالي و ديگر خواهران و برادران عزيزم را به مطلب بعدي جلب مي كنم.


سلام به جناب نوح گرامی
اینکه میفرمایید سجده یعنی مطیع بودن, کاملا قبول دارم و روشن است ولی پیشانی را به زمین گذاشتن همین مفهوم را میدهد که دومی اقرار با عمل است .
بطور مثال حاکم شهر به شما امر میکند که برو فلان کار را انجام بده . شما که نمیتوانید بدون اینکه پاسخی به او بدهید بروید و فقط آن کار را انجام دهید باید به او یک پاسخی بدهید مثلا "چشم سرورم فرمان شما عملی میشود"
پیشانی را به زمین گذاشتن تقریبا چنین مفهومی را میدهد .(البته در مثل مناقشه نیست بنده فقط به منظور القاء منظورم ان را بیان کردم)
اینکه شخصی در مقابل شخص دیگر سجده بر زمین میکند دارای مفهومی هست همان طور که گفتن کلمه "عزیزم " دارای مفهوم زیادی هست سجده هم همینطور . البته فقط سجده نیست همه اعمالی که انجام میدهیم هر کدام دارای مفاهیمی هستند ولی شاید ندانیم یا توجه نکنیم
مثلا خود عمل آب خوردن دارای مفاهیمی هست . خندیدن . گریه کردن و ...
پیشانی را به زمین گذاشتن هم دارای مفهومی هست و مفهومی مطیع بودن را شامل میشود پس نمیتواند تعریف سجده "مطیع بودن" , عمل سجده را رد کند و بگوییم آنجا منظور پیشانی را به زمین گذاشتن نیست مگر اینکه در تضاد همدیگر باشند یا دلیلی روشن داشته باشیم

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم [/][=&quot]

صدیقین;324291 نوشت:
مطلب دیگر اینکه بفرمایید: از نظر شما، این قسمت آیه (وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً)، با آیه ای که چند بار عرض کردم و دوستان از پاسخ منطقی به آن طفره می روند، چه تفاوتی دارد: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ(حشر/7) آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏ هیچ تفاوتی ندارد! در داستان موسی، خدای متعال با واسطه رسولش، حکم فقهی خود را به مردم ابلاغ می کند، در اسلام هم با واسطه رسول گرامی اسلام، احکامش را به مردم می رساند، لذا فرمود: آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد... امیدوارم توضیحاتی که عرض کردم کافی و رسا بوده، و مغالطه استناد به بهانه جویی های بنی اسرائیل روشن شده باشد.

سلام خدمت جناب پاسخگوی عزیز
از نظر بنده تفاوت بسیار است
اول اینکه حضرت موسی علیه السلام در قید حیات بودند و توسط حدیث نبوده هرچند بعد از حضرت موسی احادیثی را از جانب او جعل کردند و باعث گمراهی مردم شدند
پس از این جهت قابل مقایسه با سوره حشر ایه 7 نیست
دوم اینکه اگر بخواهیم مناسب آن ایه ای بیاوریم ایه ی 145 سوره اعراف مناسبتر است
َكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ
یا آیه ی 171 سوره اعراف
واذ نتقنا الجبل فوقهم كانه ظله وظنوا انه واقع بهم خذوا ما اتيناكم بقوه واذكروا ما فيه لعلكم تتقون

ویا سوره بقره ایه 63

واذ اخذنا ميثاقكم ورفعنا فوقكم الطور خذوا ما اتيناكم بقوه واذكروا ما فيه لعلكم تتقون

و یا ...
[/]

[=&quot][/]
[=&quot]ادامه دارد ...[/]
[=&quot]
[/]

light;330854 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به جناب نوح گرامی
اینکه میفرمایید سجده یعنی مطیع بودن, کاملا قبول دارم و روشن است ولی پیشانی را به زمین گذاشتن همین مفهوم را میدهد که دومی اقرار با عمل است .
بطور مثال حاکم شهر به شما امر میکند که برو فلان کار را انجام بده . شما که نمیتوانید بدون اینکه پاسخی به او بدهید بروید و فقط آن کار را انجام دهید باید به او یک پاسخی بدهید مثلا "چشم سرورم فرمان شما عملی میشود"
پیشانی را به زمین گذاشتن تقریبا چنین مفهومی را میدهد .(البته در مثل مناقشه نیست بنده فقط به منظور القاء منظورم ان را بیان کردم)
اینکه شخصی در مقابل شخص دیگر سجده بر زمین میکند دارای مفهومی هست همان طور که گفتن کلمه "عزیزم " دارای مفهوم زیادی هست سجده هم همینطور . البته فقط سجده نیست همه اعمالی که انجام میدهیم هر کدام دارای مفاهیمی هستند ولی شاید ندانیم یا توجه نکنیم
مثلا خود عمل آب خوردن دارای مفاهیمی هست . خندیدن . گریه کردن و ...
پیشانی را به زمین گذاشتن هم دارای مفهومی هست و مفهومی مطیع بودن را شامل میشود پس نمیتواند تعریف سجده "مطیع بودن" , عمل سجده را رد کند و بگوییم آنجا منظور پیشانی را به زمین گذاشتن نیست مگر اینکه در تضاد همدیگر باشند یا دلیلی روشن داشته باشیم

[="tahoma"]با سلام و تقديم امتنان

اينكه نسبت به مسائل دين خود حساس هستيد و هر چيزي را بدون دليل نمي پذيريد نشانه خوبي است و بيانگر اين است كه شخص بي تفاوتي نيستيد.

اولين عهدي را كه بشر با پروردگارش مي بندد اين است كه تنها او را تعبد و اطاعت محض مي كند و اولين فرمان خداوند به بشريت نيز اين است:

[="blue"]يا أيها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم والذين من قبلكم لعلكم تتقون ﴿٢١بقره﴾
[/]
و در اهميت اين فرمان همين را بس كه اعظم آيات قرآن براي تشريح و توضيح آن نازل شده اند. و اين را كسي متوجه نمي شود جز آنكه آزاد و فارغ از هرگونه قيد و بند فرقه و فرقه گرايي، مرتب اسماء الهي را متذكر مي شود و هيچ كتاب و نوشته اي را كه بسم الله( يعني همراهش اسماء الهي= آياتش) نباشد حجت نمي شمارد و تعبدش نمي كند. او هر روز كه مي گذرد و با ذكر بيشتر مأنوس مي گردد ، به هر حرف و حديثي كنجكاو مي شود تا ببيند منبعش چيست؛ آيا كلام حق است يا كلام بشر و اگر كلام بشر بود آن را با كلام حق مي سنجد تا لياقت و قدرش را براي تعبد ارزيابي نمايد. او نيك مي داند تنها چيزي كه در ترازوي قيامت برايش وزني محسوب مي شود و به كارش مي آيد همين حق است و غير از آن هرچه كند هوا و سرابي بيش نيست.

[="blue"]والوزن يومئذ الحق ۚ فمن ثقلت موازينه فأولئك هم المفلحون ﴿٨اعراف﴾
[/]
من منكر اين نيستم كه يكي از مفاهيم سجده همين پيشاني به زمين گذاشتن است و بسيار مي شود كه در حين مطالعه قرآن به درگاه پروردگارم به سجده مي افتم . اما اينكه خداوند مقرر كرده باشد كه در اوقاتي از شبانه روز و در هنگام اقامه صلات چنين كنم در جايي از كتابش به آن بر نخورده ام. تنها معيار من به عنوان كسي كه مي خواهد به درجاتي از مسلماني برسد فقط و فقط و فقط قرآن و كلام رب العالمين است نه هيچ رب و اله ديگري.آيا به صرف اينكه همگان دارند كاري را مي كنند انجامش بر ما نيز واجب مي شود؟!
امروز همه مذاهب و فرقه ها مجازات زناي محصنه را سنگسار مي دانند آيا اينكه همگان چنين مي كنند مجوزي براي صحتش مي باشد؟!
همه مسلمانان چهار ماه حرام را كه همان ماههاي معلوم حج هستند: رجب ، ذیقعده ، ذیحجه و محرم مي دانند ولي خداوند آنها را تأييد نمي كند و زيادة در كفر مي خواند آيا به صرف اينكه همگان چنين باور دارند كفر خداوند به ايمان تبديل مي شود و برايشان وزن در نظر گرفته خواهد شد؟!
آيا به صرف اينكه دو ميليارد انسان صليب را به آرمان دين مسيح تبديل مي كنند آن هم به دليل اينكه فكر مي كنند روزي در گذشته مسيح به صليب كشيده شده ، اين موضوع موجه و معتبر مي شود؟!
ببين بيش از يك ميليارد هندو همه روزه چه اعمالي انجام مي دهند و برايشان يقيني است كه خداوند و فرشتگانش آن را برايشان در نظر گرفته است آيا اين اعمال درستند؟

[/]

بسم الله الرحمن الرحیم

nooh;331087 نوشت:
با سلام و تقديم امتنان

اينكه نسبت به مسائل دين خود حساس هستيد و هر چيزي را بدون دليل نمي پذيريد نشانه خوبي است و بيانگر اين است كه شخص بي تفاوتي نيستيد.

اولين عهدي را كه بشر با پروردگارش مي بندد اين است كه تنها او را تعبد و اطاعت محض مي كند و اولين فرمان خداوند به بشريت نيز اين است:

يا أيها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم والذين من قبلكم لعلكم تتقون ﴿٢١بقره﴾

و در اهميت اين فرمان همين را بس كه اعظم آيات قرآن براي تشريح و توضيح آن نازل شده اند. و اين را كسي متوجه نمي شود جز آنكه آزاد و فارغ از هرگونه قيد و بند فرقه و فرقه گرايي، مرتب اسماء الهي را متذكر مي شود و هيچ كتاب و نوشته اي را كه بسم الله( يعني همراهش اسماء الهي= آياتش) نباشد حجت نمي شمارد و تعبدش نمي كند. او هر روز كه مي گذرد و با ذكر بيشتر مأنوس مي گردد ، به هر حرف و حديثي كنجكاو مي شود تا ببيند منبعش چيست؛ آيا كلام حق است يا كلام بشر و اگر كلام بشر بود آن را با كلام حق مي سنجد تا لياقت و قدرش را براي تعبد ارزيابي نمايد. او نيك مي داند تنها چيزي كه در ترازوي قيامت برايش وزني محسوب مي شود و به كارش مي آيد همين حق است و غير از آن هرچه كند هوا و سرابي بيش نيست.

والوزن يومئذ الحق ۚ فمن ثقلت موازينه فأولئك هم المفلحون ﴿٨اعراف﴾

من منكر اين نيستم كه يكي از مفاهيم سجده همين پيشاني به زمين گذاشتن است و بسيار مي شود كه در حين مطالعه قرآن به درگاه پروردگارم به سجده مي افتم . اما اينكه خداوند مقرر كرده باشد كه در اوقاتي از شبانه روز و در هنگام اقامه صلات چنين كنم در جايي از كتابش به آن بر نخورده ام. تنها معيار من به عنوان كسي كه مي خواهد به درجاتي از مسلماني برسد فقط و فقط و فقط قرآن و كلام رب العالمين است نه هيچ رب و اله ديگري.آيا به صرف اينكه همگان دارند كاري را مي كنند انجامش بر ما نيز واجب مي شود؟!
امروز همه مذاهب و فرقه ها مجازات زناي محصنه را سنگسار مي دانند آيا اينكه همگان چنين مي كنند مجوزي براي صحتش مي باشد؟!
همه مسلمانان چهار ماه حرام را كه همان ماههاي معلوم حج هستند: رجب ، ذیقعده ، ذیحجه و محرم مي دانند ولي خداوند آنها را تأييد نمي كند و زيادة در كفر مي خواند آيا به صرف اينكه همگان چنين باور دارند كفر خداوند به ايمان تبديل مي شود و برايشان وزن در نظر گرفته خواهد شد؟!
آيا به صرف اينكه دو ميليارد انسان صليب را به آرمان دين مسيح تبديل مي كنند آن هم به دليل اينكه فكر مي كنند روزي در گذشته مسيح به صليب كشيده شده ، اين موضوع موجه و معتبر مي شود؟!
ببين بيش از يك ميليارد هندو همه روزه چه اعمالي انجام مي دهند و برايشان يقيني است كه خداوند و فرشتگانش آن را برايشان در نظر گرفته است آيا اين اعمال درستند؟

سلام خدمت برادر نوح

در مورد حضرت عیسی ع یا هندوها بله حق با شماست ثابت میکند نباید از سنت بدون آگاهی پیروی کرد اما درمورد نماز کمی قضیه فرق میکند نمازی که میخوانیم چند ایه از قرآن است و چند ذکر از اسما خدا و روشن است نماز هر دو شیعه و سنی مشکلی ندارد .اما اگر از نظر شما جایی از آن مشکلی دارد بفرمایید کجای آن است ؟ اینکه در 5 وقت نماز میخوانیم هم فکر نکنم ایرادی داشته باشد اگر کسی بخواهد میتواند در 6 وقت هم نماز بخواند (صبح , ظهر , وسط ظهر , عصر , غروب , عشا, نیمه شب و ...)

nooh;321914 نوشت:

باسلام و تقديم امتنان

معمولاً وقتي با دوستان شيعه و سني درباره كافي بودن قرآن براي تشريع دين صحبت مي شود فوراً به نمازهاي پنجگانه تمسك مي جويند كه چرا جزئيات آنها در قرآن نيامده است. مي گويند: اگر قرآن به تنهايي كفايت مي كند پس چرا جزئيان نماز را تشريح نكرده است؟ دو ركعت بودن نماز صبح و نحوه اقامه آن در كجاي قرآن آمده است؟
اگر از آنها پرسيده شود كه نمازهاي پنجگانه را از كجا آورده اند ، مي گويند از سنت يا عترت و براي تائيد سنت به آياتي نظير آنچه شما آورديد اعتصام مي كنند.
جنابعالي ديگر بحث ركعات نماز را مطرح نكرديد و يك راست رفتيد سر اصل مطلب در حالي كه مطلب اصلاً اين نبود. بلكه يك چيزي به نام نمازهاي پنجگانه در خارج از قرآن وجود دارند كه شيعه و سني( كما بيش با اختلاف) معتقدند رسول الله به فرمان خداوند آن را تشريع كرده است .
حالا ما مي خواهيم ببينيم آيا اين قسم از شريعت با آيات قرآن سازگاري دارد يا خير؟


[=arial]با نام خدا و عرض سلام خد[=arial]مت دوستان محترم و اساتید گرامی

[=arial]جناب [=arial]nooh تقریبا [=arial]تمامی [=arial]مطالبتون رو که [=arial]بارها و بارها در این تاپیک تکرارشان کردید خواندم. نم[=arial]یدونم چطور به خودتون اجازه دادید چنین جفایی در حق کتاب خدا بکنید.

به خدا قسم اگر همه کتب روایی رو از شما میگرفتند و چشم و گوشتون رو میبستند و تنها و تنها یک قرآن جلوتون میذاشتند که با سر انگشتانتان بخواندیش نمیشد چنین برداشتی از آیات آن داشته باشید.

شما که با آیات محکم قرآن کریم چنین میکنید به متشابهاتش برسید چه خواهید کرد؟

nooh;321914 نوشت:

صلات نيز همچون ساير مفاهيم قرآني ، نظير اسلام، سجده،ركوع، تسبيح، ذكر، توحيد وغيره در شكل و شمايلي مخالف با حقيقت و ماهيتش به نمايش در آمده تا جايي كه بسختي بتوان چهره واقعي و مفهوم قرآنيش را تشخيص داد. مخصوصاً و مخصوصاً اينكه به حد شگفت آوري از پشتوانه قدمت و كثرت برخوردار است. مگر ممكن است چيزي كه ميلياردها نفر درطي قرون متوالي ، زبان به زبان و سينه به سينه به يكديگر منتقل كرده اند آنچيزي نباشد كه مورد نظر خداوند است ؟!
[=arial]
[=arial]
جالبه که هر گونه تفسیر مخالف و غلطی که از مفاهیم قرآنی میشود بدست همینهاییست که
[=arial]برای اینکه تیشه به ریشه اسلام بزنند قرآ[=arial]ن رو تکه تکه میکنند و به هر جاش که به نفعشونه [=arial]متمسک میشن و هر جاش که به ضررشونه و مخالف[=arial] ادعاهاشونه نادیده میگیرند و توی اذهان چنین وارد میکنند که قرآن فقط و فقط ظاهر دارد و باید به ظاهرش استناد کرد...

حقم دارند چنین کنند. چون خوب ما مسلمانها رو شناختند. (اکثریت) افرادی که هیچ اطلاعی از کتابشون ندارند چگونه خواهند توانست پاسخگوی این بافته های موهوم باشند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

صدیقین نوشت:
این قید «زنده بودن» ادعای بی سندی است که شما به آیات کریمه قران منسوب می کنید! نیز مخالف آیاتی است که اطاعت از پیامبر را اطاعت از خدای متعال معرفی می کند!

سلام به جناب صدیقین محترم
قید زنده بودن از آنجایی سند هست که در دادگاهها شاهد زنده می خواهند نه شاهد به رحمت خدا رفته
فرض کنید در دادگاه عدل الهی (در این دنیا و نه اخرت) بخواطر کاری که کردم مثلا (ازدواج با کودک که حکم مراجع هست) مرا بازخواست کنند. به خداوند تبارک و تعالی بگوییم پیامبرگرامی مرا دستور داده . میگوید برو و شاهدت را بیاور میگوییم در قید حیات نیستند ولی چند شاهد معتبر دارم که شهادت دهد پیامبر گفته است میگوید خوب باشه همان شاهدت را بیاور شاید ارفاقی شد . چند لحظه مات و مبهوت میشوم و با صدایی آرامتر که به نادانی خود پی بردم میگوییم " خوب آنها هم در قید حیات نیستند " ولی شاهدانی دیگر دارم که گفته اند ولی انها هم نیستند و همینطور الی اخر ... کمی فکر میکنم و میگویم کاشکی کمی قرآن میخواندم و به دانسته هام عمل میکردم بهتر بود تا به ندانسته هام .

شما میتوانید جای دادگاه خداوند همین دادگاه را در نظر بگیرید واقعا شهادت یک شخص مرده قبول است با هزار دنباله
فلان بن فلان از فلان به ابو فلان از فلان گرفته و فلان آنرا به چند نوع متضاد آورده و فلانی آنرا نقل کرده و الی ما شاء الله
کدام قاضی قبول می کند
....

سوره نساء را باز میکردم سنگینتر بودم

وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ

ایه به روشنی ثابت می کند که ازدواج بلوغ فکری می خواهد .و يتيمان را بيازماييد تا وقتى به بلوغ ازدواج برسند

حق پشت و پناه همه

light;331441 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت برادر نوح

در مورد حضرت عیسی ع یا هندوها بله حق با شماست ثابت میکند نباید از سنت بدون آگاهی پیروی کرد اما درمورد نماز کمی قضیه فرق میکند نمازی که میخوانیم چند ایه از قرآن است و چند ذکر از اسما خدا و روشن است نماز هر دو شیعه و سنی مشکلی ندارد .اما اگر از نظر شما جایی از آن مشکلی دارد بفرمایید کجای آن است ؟ اینکه در 5 وقت نماز میخوانیم هم فکر نکنم ایرادی داشته باشد اگر کسی بخواهد میتواند در 6 وقت هم نماز بخواند (صبح , ظهر , وسط ظهر , عصر , غروب , عشا, نیمه شب و ...)

[="tahoma"]با سلام

مشكل اصلي در قالب بندي كردن صلان است كه هم شيعه و هم سني مي گويند صلات اين است و لاغير و هرجا خداوند در كتابش درباره صلات چيزي گفته منظور همين نمازهاي پنجگانه است و اصل اشكال نيز همين است و الا اينكه ما در نوبتهايي از شبانه روز و يا حتي بسيار بيشتر از پنج بار بلند شويم و سجده و ركوع كنيم و اذكاري را به زبان جاري سازيم هيچ اشكالي ندارد.
يكي از خويشان بنده ترجيح مي دهد نماز را در پنج نوبت اقامه كند تا در دو نوبت صرفاً به اين دليل كه خواندن قرآن در دو طرف روز برايش سخت تر است و همين نماز يوميه سبب شده كه او تكليف خود را انجام شده ببيند و ديگر قرآن نخواند و آن را امري فوق برنامه تصور كند.
وقتي من مي توانم نماز صبح خود را در دقايقي قبل از طلوع آفتاب اقامه كنم ديگر اين چه كاري است كه حد اقل يك ساعت و نيم قبل از آن خواب خودم را بگيرم و قرآن بخوانم؟!
آيا آن صلاتي كه تمام پيامبران الهي و اقوامشان و حتي پرندگان آسمان به اقامه اش امر شده اند همين نمازهاي پنجگانه يا صرفاً دوگانه و امثالهم است؟
يا نگاه به الله و اقامه فرامين اوست؟
[/]

با عرض سلام

جناب آقای Nooh گویا دوست ندارید با من همکلام بشید که هیچ اعتراضی نکردید. باید بگم این مطالب شما از یه کتابیه که مدتیه داره در اینترنت پخش میشه. به منم تو یکی از همین انجمنها دادن که بخونمش در موردشم با اون شخصی که پخشش میکرد کلی بحث کردم و با وجود اینکه در برابر براهینی که از قرآن براش آوردم هیچ پاسخی نداشت همچنان اصرار داشت که این کتاب درست میگه..

من قضاوت رو میذارم با خوانندگان.

کلام الله مجیدهر چند که به خاطر اعجازش ماندگار مانده، اما این ماندگاریش به دست همین آدمای معمولی هست که سینه به سینه اونو حفظ کردند.

فرعون فقط میخواست حضرت موسی رو از بین ببره اما همه فرزندان پسر کشته شدند و فقط موسای کلیم زنده ماند اما به دست چه کسی ؟ همان کسی که دستور قتلش رو داده بود.

از جهاتی میشه گفت حکایت قرآن هم همینست. اما قرآن زمانی از نابودی حفظ میشود که قرآن ناطق از اون پاسداری کنه وگرنه همون بلایی سرش میاد که سر کتب الهی گذشته آمد.

اول پیامبرانشون رو کشتند بعد کتبشونو به آتش کشیدند و تحریف کردند.

حالا هم اگه قرار باشه هر ناوارد به علوم دینی با استناد به ظاهر قرآن خودش رو صاحب نظر بدونه و برای اثبات حقانیتش اول مهر ابطال به کتب تاریخی و سخنان معصومین علیهم السلام بزنه و بعد ادعا کنه که فقط تفسیری که خودش میگه صحیحه ، دهها دین ساختگی از توش در میاد.

به فرموده خداوند این قرآن تنها هدایتگر متقین هست. اولین ویژگی متقین رو هم ایمان به غیب ذکر فرموده. کسیکه به غیب ایمان داشته باشه هیچ موقع نمیاد بگه چون صدا و تصویر پیامبر امروز در دسترس ما نیست نمیشه مبنا رو بر اقوالی که از آن حضرت رسیده گذاشت.

اگر قرآن سینه به سینه حفظ شده احادیث حضرات معصومین صلوات الله علیه هم سینه به سینه حفظ شده

بله ما هم قبول داریم که اکثر این احادیث جعلی هستند اما سخنان پیغمبر اسلام صلوات الله علیه وآله در میان هزاران حدیث جعلی بمانند گوهر نابیست درمیان انبوهی از بدلیجات و تنها کسی میتونه اونها رو تشخیص بده که گوهر شناس باشه.

جناب Rahavard

1. فرموده اید که " به فرموده خداوند این قرآن تنها هدایتگر متقین هست. "

البقرة : 2 ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏

البقرة : 97 قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنين‏

البقرة : 185 شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ . . .

آل‏عمران : 138 هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقين‏

پس قران تنها هدایتگر متقین نیست بلکه همچنین هدایتگر مومنین و ناس نیز است.

جا دارد گفته شود : أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ

2. فرموده اید که " کسیکه به غیب ایمان داشته باشه هیچ موقع نمیاد بگه چون صدا و تصویر پیامبر امروز در دسترس ما نیست نمیشه مبنا رو بر اقوالی که از آن حضرت رسیده گذاشت."

این گفته از بنده است منتها در نقل قول امانتداری نفرموده اید چرا که بخشی از گفته بنده را به صورت گزینشی نقل قول کرده اید. بنده عرض کردم که بهترین روش برای پی بردن به صحت و سقم احادیث ارجاع آنها به قران و عقل سلیم است و معیارهایی که الان مورد پذیرش است از جمله ثقه بودن راوی و تواتر معیارهای درستی نیست و علت راستی آزمایی احادیث هم این است که اولا احادیث همانند قران معصوم نیستند و در ثانی صدا و فیلم پیامبر در دسترس نیست.

با عرض سلام خدمت شما جناب موحد:

موحد;332302 نوشت:
جناب Rahavard

1. فرموده اید که " به فرموده خداوند این قرآن تنها هدایتگر متقین هست. "

البقرة : 2 ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏

البقرة : 97 قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنين‏

البقرة : 185 شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ . . .

آل‏عمران : 138 هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقين‏

پس قران تنها هدایتگر متقین نیست بلکه همچنین هدایتگر مومنین و ناس نیز است.




بله درست میفرمایید. منم منکر ایات شریفه نشدم ولی هر چیزی به جای خود.

اما علت این تفاوتها و اینکه چرا گفتم تنها هدایتگر متقین هست:

هدایت بر دو قسم است:

1- هدایت عام
2- هدایت خاص

هدایت عام شامل همه مردم میشه. خداوند متعال همه انسانها رو به یکسان از هدایت اولیه یعنی همان هدایت عام بهره مند کرده است. اما انسانها با اختیاری که دارند میتوانند آن را نپذیرند یا بپذیرند اما به خطا بروند

اما آن گروهی که پذیرفتند

و در صراط مستقیم قرار گرفتند مشمول هدایت خاص خداوند میشوند . اینها همان متقین هستند.

وان هذا صراطي مستقيما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله ذلكم وصاكم به لعلكم تتقون

153 سوره انعام : و همانا راه راست من همین است، پس از آن پیروی کنید و به راه های(متفرقه) نروید که موجب تفرقه و جدایی از راه او شود، این است آن چه خدا شما را به آن سفارش کرد، باشد که شما پرهیزگار شوید».

خداوند بوسیله قرآن کریم همه مردم را هدایت میکند مومنین رو هم به صراط مستقیم هدایت میکند اما فقط متقین هستند که به صراط مستقیم هدایت میشوند

مثل کلاس درسی که معلم به همه دانش آموزان، زرنگ و تنبل یکسان درس میده اما فقط دانش آموزان درسخوان درسشونو خوب یاد میگیرند و نمره 20 میارن.

پس من باب هدایت خاص ، تنها هدایتگر متقین هست .

(این همان پاسخ جناب noohاست که میفرمایند چون بین شیعیان و اهل سنت و فرقه های مختلف مسلمان اختلافاتی در تفسیر قرآن و نماز خواندنشان وجود داره پس باید همه را رد کرد.
خیر چنین نیست این قرآن تنها هدایتگر متقین هست پس لازمه حق رو شناخت تا اهلش رو هم شناخت. آیا کسانیکه بجای نماز خواندن قرآن میخوانند پرهیزکارترند یا شیعیان واقعی یا اهلسنت ؟؟؟)


جناب آقای نوح اصرار دارند که عقیده اشان بر حقه. من خواستم بگم عقیده اینزد خداوند پذیرفته است که قبل از هر چیز به غیب ایمان آورده باشه....

موحد;332302 نوشت:

2. فرموده اید که " کسیکه به غیب ایمان داشته باشه هیچ موقع نمیاد بگه چون صدا و تصویر پیامبر امروز در دسترس ما نیست نمیشه مبنا رو بر اقوالی که از آن حضرت رسیده گذاشت."

این گفته از بنده است منتها در نقل قول امانتداری نفرموده اید چرا که بخشی از گفته بنده را به صورت گزینشی نقل قول کرده اید. بنده عرض کردم که بهترین روش برای پی بردن به صحت و سقم احادیث ارجاع آنها به قران و عقل سلیم است و معیارهایی که الان مورد پذیرش است از جمله ثقه بودن راوی و تواتر معیارهای درستی نیست و علت راستی آزمایی احادیث هم این است که اولا احادیث همانند قران معصوم نیستند و در ثانی صدا و فیلم پیامبر در دسترس نیست.

خوب دوست گرامی آقای nooh هم همین عقاید شما رو دارند که هیچ چیزی رو غیر از قرآن قبول ندارند شما رو هم که ایشون دعوت کردند تا تصدیقشون کنید درسته؟ پس روی سخن من با هر دوی شما بود.

ممنون از دقت و توجهتون

سلام به همه دوستان

هدف ما در اینجا، شکست یا پیروزی کسی نیست، بلکه هدفمان پاسخ به پرسش ها و سؤالات دینی دوستان است. دوستان، پرسش ها و ادعاهایی مطرح فرمودند و بنده هم پاسخ هایی عرض کردم. البته قرار نیست در این تاپیک محدود و کوچک، تمام مسایل و پرسش ها بررسی و پاسخ داده شود. الحمد لله به قدر فرصت و طاقت، بخش اصلی مباحث، بررسی شد.

به نظر می رسد مباحث اخیر به گونه ای دور باطل بدل شده، و ادعاها و پاسخ ها، در حال تکرار شدن است. بنده گمان می کنم اگر این بحث همچنان باز باشد، طرفین مباحثه، همچنان بر اثبات مدعای خود _و نه پذیرش استدلال و برهان_ پافشاری و اصرار می کنند و تا مدتها، مباحث دوستان بدون نتیجه گیری لازم، ادامه خواهد یافت!

بنابراین، با اجازه دوستان، دفتر مباحثه این موضوع را در همین جا می بندم، و قضاوت را به خوانندگان ارجمند واگذار می نمایم.

ان شاء الله جمع بندی مطالب را هم در پایان این مباحث عرض خواهم کرد.

:Hedye:از همه دوستانی که در این بحث شرکت نمودند، تشکر می کنم.:Hedye:
:Sham:و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین:Sham:

پرسش:
خیلی از فروعات احکام نماز در قرآن نیامده. چه دلیلی بر درستی آنها وجود دارد؟


پاسخ:
سلام به شما پرسشگر گرامی
بنده به دو شکل به پرسش شما پاسخ می دهم:


پاسخ اول:


بسیاری از فروعات و مسایل احکام نماز و غیر نماز، در قرآن نیامده و این مطلبی روشن و بدیهی است، زیرا اگر قرار بود تمام فروعات احکام در قرآن ذکر می شد، به جای 114 سوره و 604 صفحه فعلی (به نثر عثمان طه)، باید با کتابی 40 جلدی روبرو می شدیم! جواهر الکلام که یک کتاب فقهی است و فروعات احکام را بیان کرده، بیش از 40 جلد است! آیا منطقی است که خدای متعال برای هدایت مردم، 40 جلد کتاب آسمانی بفرستد؟!

پس اصل این مبنا که «همه چیز با تمام جزئیات ریزش باید در قرآن بیاید»، سخنی باطلی است که خود قرآن هم نمی پذیرد، زیرا صریحا به همه مسلمانان دستور داده که فروعات احکام را از پیامبر اسلام بیاموزند و عمل کنند:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏



------------------------
پاسخ دوم:

قرآن کریم از یک سو، تبیین آیات و تفصیل احکامش را به پیامبر گرامی اسلام واگذار کرده است:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏



و از سوی دیگر، در آیات متعددی مردم را به تبعیت مطلق از دستورات و سخنان پیامبر رحمت و مهربانی، دعوت نموده است:

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه (نساء/80)
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده‏


وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً (فتح/17)
و هر كس خدا و پيامبر او را فرمان بَرَد، وى را در باغ هايى كه از زير [درختان‏] آن نهرهايى روان است در مى ‏آورد، و هر كس روى برتابد، به عذابى دردناك معذّبش مى ‏دارد


مطابق این دو دسته از آیات کریمه (که از یکسو می فرماید تفصیل احکام را از پیامبر فرا گیرید، و از سوی دیگر، این تبعیت و فراگیری را واجب اعلام می نماید)، پس با استناد به احادیث صحیحی که نماز پیامبر را توصیف کرده اند و دیگر فروعات احکام شرعی را هم از ایشان نقل نموده، به تکلیف دینی مان عمل می کنیم و با اطاعت از سخن و عمل پیامبر، فرمان الهی را بجا می آوریم.

پرسش:
آيا مي توان هزاران حكم ديگر از اين قبيل را كه در سنت و عترت وجود دارد مكمل قرآن دانست؟!


پاسخ:
مکمل نیستند، بلکه مبیّن اند!

اگر بگوییم مکمل اند، و منظورمان این باشد که قرآن _معاذ الله_ ناقص بوده و به وسیله عترت کامل شده، چنین سخن باطلی را نه خود آیات کریمه قرآن می پذیرد و نه عترت طاهره تصدیق می کند:

...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً...(مائده/3)
امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم


اینکه به سنت پیامبر مراجعه می کنیم، مطابق دستوری است که خود قرآن به ما داده؛ توضیح اینکه:

قرآن کریم از یک سو، تبیین آیات و تفصیل احکامش را به پیامبر گرامی اسلام واگذار کرده است:



وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (نحل/44)
و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

و از سوی دیگر در آیات متعدد، مردم را به تبعیت مطلق از دستورات و سخنان پیامبر دعوت نموده است:

ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ(حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏







بنابر این آیات، احادیث صحیحی که ناقل سنت پیامبراند، در خدمت قرآنند و مبیّن و مفسّر آنمی باشند؛ مفسّران حقیقی قرآن هم هرگز چیزی بر خلاف دستورات آیات الهی نمی گویند:

وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (نجم/3و4)
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد
آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست



پس اطاعت از فرمان رسول خدا، در واقع اطاعت از دستور صریح خود آیات کریمه قرآن است.

شبهه:
منظور از «اطاعت از رسول» که بارها در قرآن آمده، اطاعت از رسول در زمان زنده بودنش است و بعد از وفات او اطاعتش ارزشی ندارد!

پاسخ:
اول اینکه در موضوع رسالت، سخن ما درباره شخص پیامبر نیست، درباره رسالت او و پیام آوری او از جانب خدای تعالی بحث می کنیم. چرا به پیامبر، پیامبر می گوییم؟ چون معتقدیم او از جانب خود حرفی نمی زند و هر آنچه به نام دین می گوید و به دین مستند می نماید، سخن خدا و پیام الهیست:

وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏
إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (نجم/3 و 4)

و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد
آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست



پیام خداوند برای بشر، با گذر زمان و جابجایی مکان، رنگ کهنگی و مردگی نمی گیرد و تا بشر بر این کره خاکی باقیست، مخاطب پیام خداست و این پیام جاودانه است و با مردن شخصی، هرگز نمی میرد و از بین نمی رود، پس زنده بودن یا نبودن شخص پیامبر، تغییری در استمرار وجوب اطاعت از پیام الهی _که توسط او به مردم رسیده_ ایجاد نمی کند.

علاوه اینکه، تمام آیات کریمه قرآن که دال بر وجوب اطاعت از «رسول» است، مطلق است و در هیچ آیه ای، «اطاعت از رسول» را مقید به «زنده بودن پیامبر» نکرده است:

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه (نساء/80)
كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده‏

وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ (تغابن/12)
و خدا را فرمان بريد و پيامبر [او] را اطاعت نماييد، و اگر روى بگردانيد، بر پيامبر ما فقط پيام‏رسانىِ آشكار است

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً (فتح/17)
و هر كس خدا و پيامبر او را فرمان بَرَد، وى را در باغهايى كه از زير [درختان‏] آن نهرهايى روان است در مى ‏آورد، و هر كس روى برتابد، به عذابى دردناك معذّبش مى ‏دارد



آیات دیگر: آل عمران/132 ، نساء/59 ، انفال/1 ، احزاب/71 ، احزاب/36 ، نساء/80 ، حشر/7 و ...

این قید «زنده بودن» ادعای بی سندی است که شما بدون دلیل به آیات کریمه قرآن منسوب کرده اید!

نیز بنا بر این پندار شما، باید بسیاری از آیات قرآن _که همگان را به اطاعت از رسول گرامی دعوت نموده_ عملا فاقد بار معنایی بدانیم و آنها را مختص مسلمین زمان نزول بپنداریم! مطابق مبنایی که شما انتخاب نموده اید، این گونه آیات چگونه معنا می شود و به چه درد ما می خورد؟!

همانطور که می دانیم، یکی از مسایلی که در آیات قرآن، فوق العاده به آن اهمیت داده شده، وجوب اطاعت از رسول و عذاب نافرمانی از اوست. از نظر شما، آیا مخاطب این آیات فقط مسلمین صدر اسلام اند یا همه مسلمین عالم از زمان نزول تا قیامت؟! آیا ما مخاطب این آیات نیستیم؟!

اگر آن آیات را مختص به مسلمین صدر اسلام بدانید، به سخن باطلی ملتزم شده اید و عملا بسیاری از آیات قرآن را تعطیل نموده اید! نتیجه ای که هیچ کس بدان ملتزم نیست!

اگر هم آن را ناظر به همه مسلمین (و از جمله ما مسلمین حال حاضر) بدانید، بفرمایید اطاعت از رسول که قرآن بارها بدان دعوت نموده و فرمانبرداران از او را به بهشت عدن بشارت داده و نافرمانانش را بهعذاب دوزخ وعده داده، این اطاعت از رسول برای ما چگونه حاصل می شود؟!

این ها نمونه هایی از اشکالات متعددی است که به مبنای خودساخته شما وارد است!

پرسش:
چرا برای «اطاعت از رسول» _که بارها در قرآن آمده_ باید به احادیث صحیح نقل شده از ایشان مراجعه کنیم؟

پاسخ:
در آیات بسیاری با دستور «وجوب اطاعت از رسول» مواجه هستیم و اینکه با نافرمانی از این دستورات، با عقاب سخت الهی مواجه خواهیم شد؛ یک آیه به عنوان نمونه:

وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است!

بعد از رحلت رسول رحمت و مهربانی، مسلمانان بعدی، برای دریافت این دستورها و عمل به این آیات، باید چکار کنند؟ چند فرض می توان مطرح نمود:

(1) بگویند: تمام «اطیعوا الرسول» های قرآن مجمل است پس همه آن آیات را رها کنیم! (که اتفاقا تعداد این آیات هم زیاد است)

(2) یا بگویند: هر چه سخن از پیامبر نقل شده را بپذیریم و انجام دهیم!

(3) یا بگویند: سخنان حضرت، که با نقل صحیح به ما رسیده و موافق آیات کریمه قرآن است را بپذیریم!

راه اول باطل است زیرا عملا منجر به تعطیلی بسیاری از آیات قرآن می شود و معقول نیست که خدای متعال این همه آیه درباره این موضوع نازل نماید و برای عمل به آن، راهی فراروی مسلمانان بعدی قرار ندهد!

راه دوم هم باطل است زیرا به طور قطع و یقین، روایات بسیاری به نام پیامبر اسلام جعل شده و جاعلان مطالبی به ایشان نسبت داده اند، و در صورت عمل به همه روایات صحیح و جعلی، به تضاد عملی خواهیم رسید!

اما راه سوم، راهی عُقلایی و عَقلانی است و مورد تایید قرآن نیز می باشد. خود قرآن کریم فرمود که اگر خبری از راه صحیح به دست شما رسید و درباره درستی اش _با موازین معقول_ تحقیق نمودید و آن را صحیح یافتید، آنگاه آن خبر حجت است و می توانید بدان عمل نمایید:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ (حجرات/6)
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد

وقتی می توان خبر فاسقی را پس از تحقیق و راست آزمایی پذیرفت و قبول نمود، به طریق اولی، می توانیم خبر اهل ثقه و راستگویان را پس از راست آزمایی بپذیرفت و قبول کرد.

بنابراین، هر حدیثی معتبر نیست! بلکه _به طور کلی_ احادیثی معتبر است که ضمن سازگاری با آیات کریمه قرآن، با نقل صحیح و از طریق راستگویان و اهل ثقه به دست ما رسیده باشد. البته همه احادیث در یک رتبه از اعتبار نیستند: خبر واحد، مستفیض، متواتر و ... از نظر اعتبار متفاوتند و بسته به اهمیت موضوع، از این اعتبار بهره برداری می شود.

ناگفته پیداست که نمی توانیم راه سوم را بدون دلیل معتبر رد نماییم، زیرا در آیات بسیار با امر مؤکد «وجوب اطاعت از رسول» مواجهیم و غیر از موردی که عرض کردم، راهی برای دستیابی به آن اوامر و نواهی نداریم.

موضوع قفل شده است