درود
دوست گرامی، دربارهء مردوك و جستاری كه در اين باره (آيا الله همان مردوك است) باز كرده بودم و بزرگوارانی چون شما در آنجا نيز قلم زديد -كه مايهء خرسندیست- هنوز نظرات و گفتارم پايان نيافته است منتها بخاطر آن چند كاربر بیادب و بیتربيت كه انجمنهای دانشيك را با خانهء ريشخند و لودگی پدرشان اشتباه گرفته بودند، مسكوت گذاشتم. به هر روی، به احترام شما، چون يادآوری كرديد، آن جستار را باز پيگيری میكنم تا به نتيجه برسيم. فعلا به اينجا رسيدهايم كه پنج ويژگي مشترك برای مردوك و الله وجود دارند:
1- خدای آسمانها و زمين
2- وجود ترس از خدا
3- خالق انسان
4- خلقت انسان از گل رس 5- دليل خلقت: بندگي خدا
كه البته شما مخالف بوديد و دلايلی را ذكر كرديد كه بگمانم نياز به بررسی بيشتر دارد. به هر روی، آن جستار جنبهء پژوهشی دارد و همه میتوانند به شديدترين شكل ممكن نقدهايشان را بياورند. اصلا خودم هم در درجهء نخست منقد هستم سپس فرضيهای را مطرح ميكنم تا در بوته آزمايش قرار گيرد.
نهايتا اينكه، میخواهم به اين استدلال جناب عالی معترض شوم كه اگر منابع غير اسلامی ميتوانند يك كارشناس(به قول شما) را از راه به در كنند(!) تا جائيكه نتواند بين الله و مردوك تمييز دهد، چه رسد به عوام، آنگاه اسلام عزيز زير پرسش نمیرود؟ آيا اين گمان بوجود نمیآيد كه منابع غير اسلامی چنان قدرتمندند كه دست خداوند جهانآفرين را از پشت ميبندند تا جائيكه آفريدهء خويش را هم نميتواند در برابر چند جملهء غير اسلامی، راهنمايی كند چه رسد به اثبات خداوندياش!
من با چنين استدلالی مخالفم زيرا كه اسلام را پاسخگو میدانم. اما میتوان به گونهای ديگر اين استدلال را ويرايش كرد تا شايد نظر شما برآورده گردد: بين مسلمان و انديشههای اسلام ممكن است بسيار فرق باشد. اينكه برخی از مسلمانان نمیتوانند پاسخ برخی از چالشها را بدهند، مشكل از اسلام نيست. از عدم تسلط و آگاهی آن مسلمانان است كه در پاسخ درماندهاند و اتفاقا اين مسلمانان در ضمير ناخودآگاهشان گمان میكنند كه اسلام نمیتواند خود را با انديشههای استوار بنماياند، پس با تعصب میخواهند هر گفتار و آثار ديگری را نابود كنند تا شايد به زعم خويش كريديت و اعتباری هم برای اسلام پيدا شود!!
ببينيد آنان چه اندازه گمراهند! آنان نمیدانند كه اسلام میتواند از خودش دفاع كند و نياز به انسانهای متعصب دگمانديش و حذاف ندارد. و اصلا معجزهء اسلام «گفتار ومنطق» است كه بارها منابع اسلامی به آن اشاره كردهاند. اگر قرار بود اسلام هم ديگران را حذف كند، پس چه فرقی با قانون جنگل دارد؟ اين همان انديشهایست كه مدام از سوی صهيونيستها منتشر میگردد و چنان خود را در جهان جا انداخته است كه غير مسلمان را به دفاع كشانده! ببينيد كار به كجا كشيده كه در ميانمار اين ذهنيت جا گرفته كه ميگويند اگر میخواهيد به سرنوشت مجسمه بودا در باميان افغانستان دچار نشويد، هر چه مسلمان وجود دارد را از كشور بايد بيرون انداخت! ما به كجا میرسيم؟!
اينجاست كه سخن زيبای شما در امضايتان چشم را مینوازد كه: "اعتبار هر مذهبی اگر صرفا بر پایه تعصب نهاده شود محتوایش بیش از یک خاکانداز زباله نخواهد بود که خواه ناخواه آنهم دور ریختنی است."
سلام عليكم و رحمه الله
باسپاس از استاد فريدون عزيز
ترجيحا بدون درج هرگونه متن اضافه اي
پاسخ شما را در مورد موضوع تشابه مردوك و الله
بعنوان
شاهد عرض بنده در پست قبلي مي پذيرم تا تاپيك و بحث مربوطه منحرف نشود.
كاربر محترم، شما كه به انجمنهای ايرانی میآييد بهتر است بدانيد كه شغل خانوادگيتان را نبايد به ايرانيان تعميم دهيد.
در ضمن بد نيست اندكی تاريخ را بيشتر بخوانيد. كار زياد سختی نيست. كافيست بجای اينكه با اينترنت ازدواج كنيد، آدرس كتابخانهها را بپرسيد. كتابخانه جاييست كه در آن كتاب نگهداری میكنند. از دربان آنجا بپرسيد به شما میگويد كه محمود سبكتكين ايرانی نبود و پدرش را سامانيان بعنوان غلام ترك(تاتار) خريده بودند. بندهء زر خريد بود. اگر دقت كنيد كسانی كه محمود سبكتكين را ايرانی میدانند(احتمالا از فرزندانش هستند) علاقهء عجيبی به غارتگری دارند و گمان میكنند ايرانيان هم چنين بودهاند!!
كاربر محترم، شما كه به انجمنهای ايرانی میآييد بهتر است بدانيد كه شغل خانوادگيتان را نبايد به ايرانيان تعميم دهيد.
تربیت کهن برادران باستانی !!!
طبیعتا" زمانی که شما اعراب و یونانیان را غارتگر ایرانیان معرفی می کنید
مردم هند و ... هم حق دارند ، مردم ایران را به واسطه ی غارت
کشورشان و دزدیدن اموالشان غارتگر بنامند !!
یکی بیاید و این دوستان فرهیخته ما را جمع بفرماید
ما هیچ چیزی را نشناسیم، افکار التقاطی را می شناسیم
خارج نشینی تهمت است؟ پروفایل دوستانتان را ببینید!
وبلاگ دوستان و همفکرانتان را ببینید که پرچم یونان را در آن برافراشته اند!
فرار رو به جلو از روی عجز و بدبختی !! شمع بدهم خدمتتان:Sham:
موضوعات بی ربط را وارد جستار نکنید ... گفتید محمود غزنوی خود را منسوب به یزدگرد نمی دانسته، گفتیم سواد ندارید و متخصصان می گویند ، که می دانسته این هم سندش:
حال بروید کتاب های بیشتری بخوانید و بجای تهمت زدن
و تخیلات فانتزی و خارج نشین خطاب کردن و فرانسوی خواندن ،
آبروی رفته تان را بازیابید !!! اینجا محل گفتگوست نه تالار فحاشی و تهمت پراکنی ... ضمنا بحث زرین کوب هنوز مانده !!! بیچارگی هم حدی دارد ، اخوی ...
ایشان عزاداری را رسمی بت پرستی و خرافه می داند، در حالی که برای حسین علیه السلام از آدم تا خاتم می گریستند!
اخوی باستانی گرامی !
ربطی به بت پرستی ندارد...
سخنم و روی سخنم با عده ای بود که با اتکا
به ناسیونالیسم افراطی می گفتند که شیعه و اسلام
عزاداری و غم را وارد ایران کردند و از این رو ملت ایران
همواره غم را جایگزین شادی ها و جشن هایش کرده و
آنها را از یاد برده است ...
ما هم در پاسخ آوردیم که شما خودتان از ابتدا برای عمه و
خاله و مادر کوروش چند روز عزاداری داشتید ، اگر تقدم و تاخر
را هم در نظر بگیریم ، و عزاداری را عیب بدانیم (که ما نمی دانیم)
خودتان پیشرو بودید نه ما !!!
ضمن اینکه یکی برای امام حسین عزاداری می کند ، یکی
برای مادربزرگ یزید!!
این دو یکی نیستند، اخوی باستانی داخل نشین میهن پرست!!
اخوان باستانی نمی خواهند پرسش اصلی این جستار را پاسخ دهند :
شهـاب;309224 نوشت:
ترجیع بند تکراری "سوختن و بردن" به کار همان دهه 30 می آمد که دو قرن سکوت نوشته شده و بعد خود زرین کوب در کارنامه اسلام حرفش را پس گرفت ...
نمی شود زرین کوب سال 1330(دو قرن سکوت) را قبول داشته باشید و زرین کوب 1342 (کارنامه اسلام) را رد کنید ...
زرین کوب در کارنامه اسلام چنین می نویسد : در حقيقت،مسلمين مؤسسين واقعى كتابخانههاى عظيم عمومى در عالمبودهاند
و نيكوكارانشان در تاسيس و وقف كردن كتابخانههاى عام المنفعهمكرر با يكديگر رقابت مىكردهاند. اما اين كه بعضى محققان گفتهاندكتابخانه اسكندريه را عمرو عاص به دستور عمر بن خطاب خليفه ثانى نابودكرد،اصل روايت از عبد اللطيف بغدادى و ابن القفطى-قرن هفتم هجرىفراتر نمىرود وروايت آنها نيز به نقل افسانه بيشتر مىماند تا يك روايت تاريخى.
ابن عبرى هم كه در مختصر الدول عربى آن را نقل مىكند ظاهراخودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته استتا در تاريخ سريانى خويشهم آن را تكرار كند. حق آنست كه قرنها قبل از اسلام قسمت اعظم اينكتابها از بين رفته بود و ديگر آنقدر كتاب در اسكندريه نمانده بود تاعمرو عاص به قول ابن عبرى آنرا بين حمامهاى شهر براى تامين سوختتقسيم كند (40) روايتى هم كه گفتهاند كتابخانه مدائن را اعراب نابودكردند ظاهرا هيچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است. آنچه هم بيرونىراجع به نابود شدن كتب خوارزمى گفته است مشكوك است و بهر حالمؤيد اين واقعه نمىتواند بود. (41)
طبیعتا" زمانی که شما اعراب و یونانیان را غارتگر ایرانیان معرفی می کنید
مردم هند و ... هم حق دارند ، مردم ایران را به واسطه ی غارت
کشورشان و دزدیدن اموالشان غارتگر بنامند !!
آنچه عوض دارد گله ندارد ، اخوی ...
حمله نادر به هند به دلیل پناه دادن به افاغنه شورشی بوده است. نه مانند حملات بی دلیل اعراب و یونانیان!
یا حملات فرانسه بعضی دوستان به مالی و سومالی!
شهـاب;311638 نوشت:
فرار رو به جلو از روی عجز و بدبختی !! شمع بدهم خدمتتان:sham:
موضوعات بی ربط را وارد جستار نکنید ...
گفتید محمود غزنوی خود را منسوب به یزدگرد نمی دانسته، گفتیم سواد ندارید و متخصصان می گویند ، که می دانسته این هم سندش:
حال بروید کتاب های بیشتری بخوانید و بجای تهمت زدن
و تخیلات فانتزی و خارج نشین خطاب کردن و فرانسوی خواندن ،
آبروی رفته تان را بازیابید !!! اینجا محل گفتگوست نه تالار فحاشی و تهمت پراکنی ...
ضمنا بحث زرین کوب هنوز مانده !!! بیچارگی هم حدی دارد ، اخوی ...
بیچاره آن است که از اجنبی جیره می گیرد!
شما تصویر کتاب را از سایت اسلامی ندوشن آورده اید بدون این که صفحه را اسکن کنید! جناب کتاب خوان!
متن دیگران را ابتدا بخوانید، ما نگفتیم خود را منسوب نمی دانسته، گفتیم از نظر علمی امکان منسوب بودن وی به یزدگرد امکان ندارد!
anoushiravan;310999 نوشت:
محمود بن سبكتكين اصالتا ترک بوده است و نمی توانسته منصوب به یزدگرد باشد
شهـاب;311640 نوشت:
اخوی باستانی گرامی !
ربطی به بت پرستی ندارد...
سخنم و روی سخنم با عده ای بود که با اتکا
به ناسیونالیسم افراطی می گفتند که شیعه و اسلام
عزاداری و غم را وارد ایران کردند و از این رو ملت ایران
همواره غم را جایگزین شادی ها و جشن هایش کرده و
آنها را از یاد برده است ...
ما هم در پاسخ آوردیم که شما خودتان از ابتدا برای عمه و
خاله و مادر کوروش چند روز عزاداری داشتید ، اگر تقدم و تاخر
را هم در نظر بگیریم ، و عزاداری را عیب بدانیم (که ما نمی دانیم)
خودتان پیشرو بودید نه ما !!!
ضمن اینکه یکی برای امام حسین عزاداری می کند ، یکی
برای مادربزرگ یزید!!
این دو یکی نیستند، اخوی باستانی داخل نشین میهن پرست!!
از سخن آن متنتان به هیچ وجه چنین چیزی اثبات نمی شود، مگر این که هم اکنون آن را تغییر داده باشید!
شما عزاداری را رسمی مشرکانه نامیده اید و دم خروس آشکار شده است. از مارکسیست های اسلامی چیزی جز این انتظار نمی رود!
شهـاب;311641 نوشت:
اخوان باستانی نمی خواهند پرسش اصلی این جستار را پاسخ دهند :
پاسخ شما بارها داده شده است. اما میان کسی که به دنبال پاسخ است و کسی که به دنبال لجاجت، فاصله است!
شهـاب;311641 نوشت:
اخوان باستانی
شهـاب;311641 نوشت:
اخوی باستانی داخل نشین میهن پرست!!
از جیره خواران فرانسه و یونان و انگلستان چیزی جز این انتظار نمی رود جناب خارج نشین! تا هستیم نمی گذاریم به اهدافتان برسید حضرات جیره خوار!
جالب است کسانی که از نوشتارهای شما تشکر می کنند، همان ساکنان فرانسه و یونانند!
حمله نادر به هند به دلیل پناه دادن به افاغنه شورشی بوده است. نه مانند حملات بی دلیل اعراب و یونانیان!
یا حملات فرانسه بعضی دوستان به مالی و سومالی!
!
ما سخن از یورش وحشیانه محمود غزنوی به هند گفتیم
شما می گویید نادر ؟!!!
ضمنا" یورش بردند ، به اهدافشان رسیدند ، غارت برای چه بود ؟!
« رقصش اجباری بود ، قرش که اجباری نبود»
anoushiravan;311986 نوشت:
بیچاره آن است که از اجنبی جیره می گیرد!
!
آفرین ...
اگر همین یک بند را که گفتید از ته دل ایمان داشته باشید ،
ما مشکلی با شما نداریم !!
anoushiravan;311986 نوشت:
شما تصویر کتاب را از سایت اسلامی ندوشن آورده اید بدون این که صفحه را اسکن کنید! جناب کتاب خوان!..
شما که نادر را از محمود تمیز نمی دهید ،
تصویر را یحتمل فتوشاپ خواهید خواند ، اخوی باستانی !!
---------------------
چند روایت از دکتر اسلامی ندوشن در کتاب مذکور(سروسایه فکن)
در مورد محمود:
« اگر درست در جزئیات هجوم های محمود به هند باریک شویم تا همان اندازه که به ایران مربوط می شود باید عرق شرم بر روی ما بنشیند . در کشتار و غارت ، تنها یورش مغول میتواند با آن برابری کند . با آنکه همه کسانی که این جنگها را نوشتند از هواداران شاه غزنوی بوده اند ، باز از لابلای آنها حقایقی میتراود که موی بر تن راست میکند . " لشکر امیر محمود کشتنی کرد هر چه منکر تر در شهر سومنات ... مالی عظیم از آنجا حاصل کمرد چه بتان سیمین و جواهرایشان و چه گنج از دیگر غنیمت ها " ( گردیزی- ص 68-69) "قلاده از گردن کودک ایشان برون کردند ، مرصع به زواهر جواهر و درهای ثمین و یواثیت و زین که اهل خبرت آن را دویست هزار دینار زر سرخ قیمت کردند ... و قریب ده هزار برده از اطفال و ذراری و جواریس (پسرکان و دخترکان) آن ولالیت فایدت یافتند " (یمینی –ص 209) در واقعه تانیشر چندان خون بریختند که آن نهر زخار و جوی خونخوار از حکم طهارت بیرون شد و مشارب آن بر هر شارب حرام گشت "( یمینی ص 336) نوشته اند برخی از رایان هند و کسان و لشکریانش برای آنکه به دست محمود نیافتند خودکشی میکردند. ولی دلائل مختلف حاکی ازآنست که محمود برای اسلام دلش نسوخته بود . زیرا شراب میخورده و غلامبارگی میکرده و به خلیفه که پیشوای دینی و متحدش بوده دشنام میداده و از تصاحب اموال دیگران ابا نداشته ... یک سوال : اگر هند سرزمین فقیری بود و بت هایش از چوب و سنگ ساخته شده بود آیا او باز رنج سفرها را بر خود هموار میکرد که مشتی کافر فقیر ررا به اسلام آورد ؟
بارتولد ایرانشناس فقید روس مینویسد : " جنگهای دینی یا غزوات محمود به طوریکه دذیگران نیز خاطر نشان کرده اند کاملا به انگیزه تصرف ثروتهای هندوستان بوده و هیچ دلیلی در دست نیست که تعصبات مذهبی و دینی را محرض بدانیم ."( ترکستان نامه ص 613)
در شرابخواری او جای تردید نیست ، و راجع به نظر بازی او با غلامان حکایتها آمده است . محمود به تمام معنی یک مسلمان تفکیک گر بود یعنی اوامر و نواهی دین را به میل خود تقسیم میکرد و آنچهع را به سود خود بوده بر میداشته و...
دکتر محمد علی اسلامی ندوشن -کتاب سرو سایه فکن -درباره فردوسی و شاهنامه- صفحه 17 -18-19
اوج رسوایی: دوستان رجز خوان لطفا به پرسش اصلی که از آن گریزان هستید پاسخ دهید چرا فرار ؟!
نمی خواهند پرسش اصلی این جستار را پاسخ دهند :
شهـاب;309224 نوشت:
ترجیع بند تکراری "سوختن و بردن" به کار همان دهه 30 می آمد که دو قرن سکوت نوشته شده و بعد خود زرین کوب در کارنامه اسلام حرفش را پس گرفت ...
نمی شود زرین کوب سال 1330(دو قرن سکوت) را قبول داشته باشید و زرین کوب 1342 (کارنامه اسلام) را رد کنید ...
زرین کوب در کارنامه اسلام چنین می نویسد : در حقيقت،مسلمين مؤسسين واقعى كتابخانههاى عظيم عمومى در عالمبودهاند
و نيكوكارانشان در تاسيس و وقف كردن كتابخانههاى عام المنفعهمكرر با يكديگر رقابت مىكردهاند. اما اين كه بعضى محققان گفتهاندكتابخانه اسكندريه را عمرو عاص به دستور عمر بن خطاب خليفه ثانى نابودكرد،اصل روايت از عبد اللطيف بغدادى و ابن القفطى-قرن هفتم هجرىفراتر نمىرود وروايت آنها نيز به نقل افسانه بيشتر مىماند تا يك روايت تاريخى.
ابن عبرى هم كه در مختصر الدول عربى آن را نقل مىكند ظاهراخودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته استتا در تاريخ سريانى خويشهم آن را تكرار كند. حق آنست كه قرنها قبل از اسلام قسمت اعظم اينكتابها از بين رفته بود و ديگر آنقدر كتاب در اسكندريه نمانده بود تاعمرو عاص به قول ابن عبرى آنرا بين حمامهاى شهر براى تامين سوختتقسيم كند (40) روايتى هم كه گفتهاند كتابخانه مدائن را اعراب نابودكردند ظاهرا هيچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است. آنچه هم بيرونىراجع به نابود شدن كتب خوارزمى گفته است مشكوك است و بهر حالمؤيد اين واقعه نمىتواند بود. (41)
اخوان باستانی نمی خواهند پرسش اصلی این جستار را پاسخ دهند :
كارنامه اسلام ...
پرسش اصلی اين جستار؟!
كارنامه اسلام؟!
شهـاب;312422 نوشت:
اوج رسوایی:
دوستان رجز خوان لطفا به پرسش اصلی که از آن گریزان هستید پاسخ دهید
چرا فرار ؟!
نمی خواهند پرسش اصلی این جستار را پاسخ دهند :
كارنامه اسلام...
اوج رسوائی؟!
دوستان باستانی؟!
دوستان رجزخوان؟!
من ديدم چندبار اين موضوع(كارنامه اسلام دكتر زرينكوب) را تكرار كردهايد و پرسش اصلی اين جستار ناميدهايد!! اما اين موضوع پرسش اصلی نيست. برای آنكه با انجمنهای تخصصی بيشتر آشنا شويد برايتان توضيح میدهم. هرچند مدعی بودهايد كه زمان زيادی در اينترنت بودهايد اما ظاهرا بجز چت و كپیپيست چيز زيادی ياد نگرفتهايد.
هر جستاری را با پيام آغازينش میسنجند. در پيام آغازين و عنوان جستار سخن از نقد كتاب دوقرن سكوت است نه كارنامه اسلام. در اين نقدها هيچگاه مقايسهای بين جملهای از «دوقرن سكوت» و «كارنامهء اسلام» انجام نگرفت و تنها در پاراگراف نخستين اشارهء كوتاهی از وجود كتابی بنام كارنامه اسلام به ميان آمد منتها هماگونه كه گفتم هيچ جملهای از دو كتاب با هم سنجيده نشد. بنابراين اينكه میگوييد «پرسش اصلی اين جستار» است، نشان از نادانی و عدم آشنايی شما با شيوهء گفتگو در انجمنها دارد كه به انحراف جستارها خواهد انجاميد. البته شما گفته بوديد كه اجدادتان غارتگر بودهاند بنابراين چنن روشهايی مقتضایتان است اما بهتر است اكنون كه بين ايرانيان آمدهايد شيوهء درست سخنگويی را بياموزيد و ديگران را باستانی و رسوا و رجزخوان نناميد.
نهايتا در اين جستار ايرادهايی كه به كتاب ارزشمند دو قرن سكوت گرفته شد بود همهشان پوشالی از آب درآمدند و نشان از اوج غرض و مرض داشتن مقالهنويس بود كه شوربختانه كارشناس محترم هم گولش را خورد و بدون بررسی دقيق منابع، اراجيف نويسنده را به اين انجمن كپی كردند و اكنون هم حتی رویشان نميشود گفتگو را دنبال كنند.
پرسش اصلی اين جستار اين بود كه در سرزمين ادويه، مگر میشود كسی فرق كافور و نمك را كه كتاب «دو قرن سكوت» ادعا كرده است نداد:
شهـاب;309223 نوشت:
انتظار می رود تفاوت تاریخ نقلی و دست چندم را
با تاریخ علمی بدانید !!
بعد در این بحث شرکت کنید ...
اینکه کسی ادعا کند در "سرزمین ادویه" کسی تفاوت
نمک و کافور را نمی دانسته ، باید به دانش او شک کرد ...
اینکه کسی این جملات فاقد اعتبار و بی پایه و مخالف عقل
را همچنان کپی کند باید به حالش گریست !!
ما هم توضيح داديم كه اصطلاح «سرزمين ادويه» كه بيسوادان به عربستان نسبت دادهاند از برداشت غلطی بوده است كه از كتاب «تاريخ عرب» شده بود و ادويه نه از عربستان كه از حبشه و هندوستان به عربستان وارد میشده است.
حال سخن خويش را كه از دانشمندان، انتظار شناخت «تفاوت تاريخ نقلی و تاريخ علمی» را داريد با كردهء خويش بسنجيد تا خود را شايستهء گفتار خويش بدانيد.
بر فرض میگوييم شما تاريخ را نمیشناسيد، اما حداقل انتظار داريم كه بدانيد در ريگزارهای سوزان عربستان امكان پرورش گياهان ادويهای نيست! اين انتظار زيادی نيست، هر عاقلی میپذيرد. حال به دانش چه كسی بايد شك كرد؟!! دست آخر اينكه خودتان را لايق گفتار خويش بدانيد كه گفتهايد:
"اینکه کسی این جملات فاقد اعتبار و بی پایه و مخالف عقل
را همچنان کپی کند باید به حالش گریست!!"
البته ما اينجا هستيم كه دست دوستان را بگيريم و از منجلاب جهل و نادانی بيرون بكشيم. وگرنه انجمنهای اسلامی كمتر به تاريخ پيش از اسلام میپردازند زيرا كه كارشناس اين كار را ندارند منتها مغرضان و مريضان چپی چون اين نكتهها را میدانند میخواهند از اين موقعيت سوءاستفاده و به چنين انجمنهايی رخنه میكنند تا برای انديشههای پوك و تهی يارگيری كنند و جوانان را به گمراهی كشانند. به قول معروف بيشه را خالی ز شيران میبينند!
درود بر گراميان
پرسش اصلی اين جستار؟!
كارنامه اسلام؟!
به جای رجز خوانی و سخنان بی ربط
پرسش اصلی را پاسخ دهید ...
دوستان باستانی ادعا کردند ، کتابسوزی و ...رخ داده
و با شرح آوردند !!
ما با استفاده از منبع خودشان (خودتان) یعنی زرین کوب
پاسخ دادیم ...
حال به لکنت افتاده اند و بحث های دیگر را پیش می کشند
تا مگر بگریزند!!
شهـاب;312422 نوشت:
اوج رسوایی: دوستان رجز خوان لطفا به پرسش اصلی که از آن گریزان هستید پاسخ دهید چرا فرار ؟! ترجیع بند تکراری "سوختن و بردن" به کار همان دهه 30 می آمد که دو قرن سکوت نوشته شده و بعد خود زرین کوب در کارنامه اسلام حرفش را پس گرفت ...
نمی شود زرین کوب سال 1330(دو قرن سکوت) را قبول داشته باشید و زرین کوب 1342 (کارنامه اسلام) را رد کنید ...
زرین کوب در کارنامه اسلام چنین می نویسد : در حقيقت،مسلمين مؤسسين واقعى كتابخانههاى عظيم عمومى در عالمبودهاند
و نيكوكارانشان در تاسيس و وقف كردن كتابخانههاى عام المنفعهمكرر با يكديگر رقابت مىكردهاند. اما اين كه بعضى محققان گفتهاندكتابخانه اسكندريه را عمرو عاص به دستور عمر بن خطاب خليفه ثانى نابودكرد،اصل روايت از عبد اللطيف بغدادى و ابن القفطى-قرن هفتم هجرىفراتر نمىرود وروايت آنها نيز به نقل افسانه بيشتر مىماند تا يك روايت تاريخى.
ابن عبرى هم كه در مختصر الدول عربى آن را نقل مىكند ظاهراخودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته استتا در تاريخ سريانى خويشهم آن را تكرار كند. حق آنست كه قرنها قبل از اسلام قسمت اعظم اينكتابها از بين رفته بود و ديگر آنقدر كتاب در اسكندريه نمانده بود تاعمرو عاص به قول ابن عبرى آنرا بين حمامهاى شهر براى تامين سوختتقسيم كند (40) روايتى هم كه گفتهاند كتابخانه مدائن را اعراب نابودكردند ظاهرا هيچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است. آنچه هم بيرونىراجع به نابود شدن كتب خوارزمى گفته است مشكوك است و بهر حالمؤيد اين واقعه نمىتواند بود. (41)
نمی خواهند پرسش اصلی این جستار را پاسخ دهند :
بجای فرار رو به جلو و کوبیدن بیشتر بر طبل رسوایی پاسخ دهید !!
به جای رجز خوانی و سخنان بی ربط پرسش اصلی را پاسخ دهید ...
دوستان باستانی ادعا کردند ، کتابسوزی و ...رخ داده
و با شرح آوردند !!
ما با استفاده از منبع خودشان (خودتان) یعنی زرین کوب
پاسخ دادیم ...
حال به لکنت افتاده اند و بحث های دیگر را پیش می کشند
تا مگر بگریزند!!
بجای فرار رو به جلو و کوبیدن بیشتر بر طبل رسوایی پاسخ دهید !!
شما علاقه داريد هر پرسشی را كه نمیدانيد در هر جايی كه دلتان خواست مطرح كنيد و مدام هم تكرار میكنيد و نامش را «پرسش اصلی» میگذاريد تا كسی بيايد و راهنماييتان كند. اين درست نيست و انحراف بحث است.
پرسش يا بهتر بگويم «ادعاهايی» در اينجا به نفع تازيان عربستان در غالبهايی چون سرزمين ادويه، فرهنگ متعالی و غير غارتگری، كتيبههای باستانی و... و عليه ايرانيان با عناوينی چون گاف دادن نويسنده، لكنت زبان در كتيبه و... مطرح شد كه همشان تهی از منطق و مدرك از آب درآمد.
كار كه به اينجا رسيد بحث غارتگری محمود سبكتكين را پيش كشيديد. اما بخاطر ضعف مفرطی كه در شناخت تاريخ داريد متوجه نشديد كه او ايرانی نژاد نبوده است. حالا هم چسبيدهايد به يك پرسش حاشيهای دربارهء گفتار مرحوم زرينكوب و مانند كودكان پای بر زمين میكوبيد تا حتما پاسخ بگيريد وگرنه اموراتتان نمیگذرد!
بسيار خوب ما هم اينجا هستيم كه دست دوستان تازهكار در تاريخ يا ماركسيستهای اسلامی يا كمونيستهای تواب شده را بگيريم. پاسخ كوتاه است: «مرحوم زرينكوب در كتاب كارنامه اسلام محافظهكاری كردهاند». البته نظر بنده نيز اين نيست كه تازيان همهء كتابها را سوزاندند و نابود كردند بلكه هدفشان بود كه هرچه كتاب غير اسلامی(عربی!) وجود دارد ديده نشود يا نابود گردد كه در برخی مواقع هم موفق شدند و در برخی نه. برای همين است كه ايرانيان ناچار شدند كتابها را به عربی ترجمه كنند تا شايد محفوظ بمانند. زيرا كه عرب علاقه و تعصب عجيبی به قبيله و زبان خويش دارد.
شايد واژهء محافظهكار برای آن شادروان زياد جالب نباشد. بهتر است بگويم اگر بجای نام مسلمانان در اين كتاب نام ايرانيان را جايگزين كنيد، نه تنها به تاريخ بسيار نزديك خواهد بود بلكه شايد نظر آن مرحوم هم چنين بوده باشد!
بگفته ارنست رنان «اگر علوم و فرهنگ ملل ديگر، بويژه ايرانيان را، که بعد از اسلام وارد جهان عرب شد، از اعراب بگيرند؛ فقط عرب باقي مي ماند و شتر او»
شما علاقه داريد هر پرسشی را كه نمیدانيد در هر جايی كه دلتان خواست مطرح كنيد و مدام هم تكرار میكنيد و نامش را «پرسش اصلی» میگذاريد تا كسی بيايد و راهنماييتان كند. اين درست نيست و انحراف بحث است.
پرسش يا بهتر بگويم «ادعاهايی» در اينجا به نفع تازيان عربستان در غالبهايی چون سرزمين ادويه، فرهنگ متعالی و غير غارتگری، كتيبههای باستانی و... و عليه ايرانيان با عناوينی چون گاف دادن نويسنده، لكنت زبان در كتيبه و... مطرح شد كه همشان تهی از منطق و مدرك از آب درآمد.
كار كه به اينجا رسيد بحث غارتگری محمود سبكتكين را پيش كشيديد. اما بخاطر ضعف مفرطی كه در شناخت تاريخ داريد متوجه نشديد كه او ايرانی نژاد نبوده است. حالا هم چسبيدهايد به يك پرسش حاشيهای دربارهء گفتار مرحوم زرينكوب و مانند كودكان پای بر زمين میكوبيد تا حتما پاسخ بگيريد وگرنه اموراتتان نمیگذرد!
بسيار خوب ما هم اينجا هستيم كه دست دوستان تازهكار در تاريخ يا ماركسيستهای اسلامی يا كمونيستهای تواب شده را بگيريم. پاسخ كوتاه است: «مرحوم زرينكوب در كتاب كارنامه اسلام محافظهكاری كردهاند». البته نظر بنده نيز اين نيست كه تازيان همهء كتابها را سوزاندند و نابود كردند بلكه هدفشان بود كه هرچه كتاب غير اسلامی(عربی!) وجود دارد ديده نشود يا نابود گردد كه در برخی مواقع هم موفق شدند و در برخی نه. برای همين است كه ايرانيان ناچار شدند كتابها را به عربی ترجمه كنند تا شايد محفوظ بمانند. زيرا كه عرب علاقه و تعصب عجيبی به قبيله و زبان خويش دارد.
شايد واژهء محافظهكار برای آن شادروان زياد جالب نباشد. بهتر است بگويم اگر بجای نام مسلمانان در اين كتاب نام ايرانيان را جايگزين كنيد، نه تنها به تاريخ بسيار نزديك خواهد بود بلكه شايد نظر آن مرحوم هم چنين بوده باشد!
بگفته ارنست رنان «اگر علوم و فرهنگ ملل ديگر، بويژه ايرانيان را، که بعد از اسلام وارد جهان عرب شد، از اعراب بگيرند؛ فقط عرب باقي مي ماند و شتر او»
بحث اصلی این جستار پیرامون زرین کوب و کتابش است ،
نه عقده گشایی نژادی برخی تنگ نظران ...
بروید یقه ی دوست ناشی خود را بگیرید که ادعاهای
مختلفی کرده و بزرگترین گافش همین سوزاندن کتابها بوده ...
حال چطور شما که در لباس موافق و مدافع زرین کوب در امده اید ، اینجا زرین کوب را قبول ندارید ؟!! خود زرین کوب رسما می گوید این جعلیات حرف مفت است !!
اگر میخواهيد كتابهای ديگر مرحوم زرينكوب را بررسی كنيد نبايد اين جستار را به انحراف بكشيد بلكه بايد در جستاری ديگر مثلا با عنوان «نقد كتابهای شادروان زرينكوب» مطرح شود. در آنجا خواهيم آمد و انتقاداتی را كه بر كتابهايی چون كارنامهء اسلام مطرح است، عنوان میكنيم.
خير. بحث بر روی نقد كتاب دو قرن سكوت است نه پيرامون زرينكوب و ديگر كتابهايش! در متن آغازين كارشناس محترم بر اين موضوع تاكيد هم شده است:
فكر میكرديم كاربران ماركسيست چپی، حداقل چپول نباشند!
.
قافیه به تنگ که می آید فحاشی شروع می شود ...
هر سه کاربر منتقد کار خود را با فحاشی به پیان بردند!! :Gol:
بحث روی دو قرن سکوت زرین کوب است و بهترین
و منصف ترین فرد برای نقد هم خودش است !!!
روایت جعلی آوردید با نقل قول زرین کوب پاسختان را دادیم ،
حال ساکت شده اید و فحاشی می کنید ... یک مرد پیدا نمی شود پاسخ دهد ؟!
ظاهرا شما تربيت نداريد و اينجا را با محيط خانوادگيتان اشتباه گرفتهايد!
نقل قول:
بحث روی دو قرن سکوت زرین کوب است و بهترین
و منصف ترین فرد برای نقد هم خودش است !!!
اما هيچ جمله و پاراگراف و متنی از «دوقرن سكوت» در اين باره نياورديد تا پاسخی برايش يافت گردد! شما تنها خواستيد چيزی بگوييد تا گفته باشيد. اول روش نقد را بياموزيد سپس وارد چنين جستارهايی شويد.
ایشان معتقدند که پیگیری بحث زرین کوب مبنی
بر اینکه برخی سخنان در مورد آتش زدن کتابخانه ها
دروغی بیش نبوده ربطی به این جستار ندارد !!!
فريدون;313395 نوشت:
اگر میخواهيد كتابهای ديگر مرحوم زرينكوب را بررسی كنيد نبايد اين جستار را به انحراف بكشيد
حال آنکه جستار و مطلب آغازین آن مربوط به وبلاگ بنده بوده است
و قطعا" من نسبت به این بحث حساستر هستم و نسبت به
انحراف آن !!
اما ایشان یادشان رفته که سعی در پاسخ به این پرسش داشتند:
فريدون;313395 نوشت:
پاسخ كوتاه است: «مرحوم زرينكوب در كتاب كارنامه اسلام محافظهكاری كردهاند».
کتاب کارنامه اسلام در سال 1342 نوشته شده
و مثلا" تعصب مذهبی و جمهوری اسلامی و این
انگ ها به زرین کوب نمی چسبد ، پس محافظه کاری
به عبارت صحیح تر یک نوع سرپوش گذاری خردسالانه است !!!
در حقیقت دوستان اسلامستیز و کوروش پرست ،
اینجا قافیه را باخته اند و انواع انگ ها را نثار دیگران می کنند
به عبارت دیگر به خودزنی روی آورده اند !!! :Narahat az:
-----------------------------------
اما بحث کتابسوزی را چرا پیگیری می کنیم و منتظر پاسخ می مانیم ؟!
چون جناب انوشیروان در ابتدای جستار بحث آنرا پیگیری کردند و
مدعی کتابسوزی های گسترده شدند !!
حال انتظار داریم دوستانی که روزها سعی در اثبات این موضوع برآمدند و اکنون شکست خورده اند ، بحث را پیگیری کنند!!!
دروغگو کم حافظه می شود ادعا کردید ، پای آن بایستید یا عذرخواهی کنید نه فحاشی :
Anoushiravan;306649 نوشت:
[="]"[="]ابوالفرج بن العبری" در "مختصرالدول" و "عبدالطیف بغدادی" در کتاب [="]"[="]الافاده والاعتبار" و" قفطی " در" تاریخ الحکماه" در شرح حال "یحیی نحوی" و [="]"[="]حاج خلیفه" در "کشف الطیون" و دکتر "صفا" در " تاریخ علوم عقلی" از سوختن کتب کتابخانه عظیم اسکندریه و[="]گندی شاهپور[="] و [="]خوارزم [="]توسط عرب سخن رانده اند[="] .
[="]"
[="]ابوریحان بیرونی" در "الآثارالباقیه" نوشته است[="] :
بسيار خوب ما هم اينجا هستيم كه دست دوستان تازهكار در تاريخ ياماركسيستهای اسلامی يا كمونيستهای توابشده را بگيريم.
فريدون;312542 نوشت:
البته ما اينجا هستيم كه دست دوستان را بگيريم و از منجلاب جهل و نادانی بيرون بكشيم. ... منتها مغرضان و مريضان چپیچون اين نكتهها را میدانند میخواهند از اين موقعيت سوءاستفاده و به چنين انجمنهايی رخنه میكنند تا برای انديشههای پوك و تهی يارگيری كنند و جوانان را به گمراهی كشانند. به قول معروف بيشه را خالی ز شيران میبينند!
فريدون;308547 نوشت:
بنابراين اگر پژوهشگران دربارهء عدم تمدن تازيان سخن گفتهاند سخنشان از روی آگاهی بوده است كههوچيگران از آن غافلند.
فريدون;307801 نوشت:
چنين شيوهای از سخن گفتن دست كم در ورشكستگان سياسی كمونيسم ديده شده است ... امروز هم چون در كشورهای اروپائی بويژه فرانسه پول صدقهء سوشيال میگيرند و با آن سيگار میكشند و مانند ولگردها با دهان بدبو زندگی خفتبار را تجربه میكنند و پشت كامپيوتر كز میكنند و...!
در آنجا خواهيم آمد و انتقاداتی را كه بر كتابهايی چون كارنامهء اسلام مطرح است، عنوان میكنيم.
زمانی که آثار یک نویسنده نقد و بررسی می شود ،
بدون در نظر گرفتن آثار دیگر امکان پذیر نیست ...
بقول استاد الهی قمشه ای کسی که اینها را نمی داند
بهتر است نقد نکند !
زرین کوب 30ساله و کم تجربه در زمان نوشتن دو قرن سکوت
تحت تاثیر فضای سیاسی اطرافش همچون جلال آل احمد
مطالبی نوشت که بعدها نه بوسیله دیگران بلکه بوسیله ی
خودش به چالش کشیده شد ...
جلال هم نرفت کتابها یا مقالات گذشته اش را یکی یکی نقد کند ...
اما کسی که دنبال توهین به دیگران است و می خواهد
با چماق سخنش را اثبات کند نمی تواند این موضوعات را درک کند ...
بسيار خوب ما هم اينجا هستيم كه دست دوستان تازهكار در تاريخ ياماركسيستهای اسلامی يا كمونيستهای توابشده را بگيريم.
فريدون;312542 نوشت:
البته ما اينجا هستيم كه دست دوستان را بگيريم و از منجلاب جهل و نادانی بيرون بكشيم. ... منتها مغرضان و مريضان چپیچون اين نكتهها را میدانند میخواهند از اين موقعيت سوءاستفاده و به چنين انجمنهايی رخنه میكنند تا برای انديشههای پوك و تهی يارگيری كنند و جوانان را به گمراهی كشانند. به قول معروف بيشه را خالی ز شيران میبينند!
فريدون;308547 نوشت:
بنابراين اگر پژوهشگران دربارهء عدم تمدن تازيان سخن گفتهاند سخنشان از روی آگاهی بوده است كههوچيگران از آن غافلند.
فريدون;307801 نوشت:
چنين شيوهای از سخن گفتن دست كم در ورشكستگان سياسی كمونيسم ديده شده است ... امروز هم چون در كشورهای اروپائی بويژه فرانسه پول صدقهء سوشيال میگيرند و با آن سيگار میكشند و مانند ولگردها با دهان بدبو زندگی خفتبار را تجربه میكنند و پشت كامپيوتر كز میكنند و...!
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت (۱۳۳۶)، درباره کتابسوزی اعراب در ایران می گوید:[۱۳] ... شک نیست که در هجوم اعراب بسیاری از کتابهاو کتابخانهٔ ایران دستخوش آسیب فنا گشتهاست. این دعوی را از تاریخها میتوان حجت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تایید میکنند. با اینهمه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند. این تردید چه لازم است. برای عرب که جز با کلام خدا هیچ سخن را قدر نمیدانست کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ در آیین مسلمانان آن روزگار آشنایی با خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد میتوانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد. تمام شواهد نشان میدهند که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی ماندهاست فایدهای نمیبردهاست. در این صورت جای شک نیست که در آنگونه کتابها به دیده حرمت و تکریم نمیدیدهاست. از اینها گذشته، در دورهای که دانش و هنر به تقریب در انحصار موبدان و بزرگان بودهاست، با از میان رفتن این دو طبقه ناچار دیگر موجبی برای بقای آثار و کتابهای آنها باقی نمیگذاشتهاست. مگر نه این بود که در حمله اعراب، موبدان بیش از هر طبقه دیگر مقام و حیثیت خود را از دست دادند و تار ومار و کشته و تباه گردیدند؟ با کشته شدن و پراکنده شدن این طبقه پیدا است که دیگر کتابها و علوم آنها که بدرد اعراب نیز نمیخورده موجبی برای بقا نداشت.
در این بیانیه ما دلیل و استدلالی نمی بینیم حتی خلاف نظر دانشمندانی نظیر پروفسور کریستین سن نوشته شده که گفته هیچ دلیلی برای کتابسوزی مسلمانان به دلیل تعصب مذهبی وجود ندارد خصوصا در ایران ...
زرین کوب همچنین می نویسد :
[INDENT]« وقتی سعد ابن ابی وقاص به مداین دست یافت در آنجاکتابهای بسیار دید. نامه به عمر ابن خطاب نوشت و در باب این کتابها خواست. عمر درپاسخ نوشت که آنهمه را به آب افکن که اگر آنچه در این کتابهاست سبب راهنمایی استخدا برای ما راهنمایی فرستاده است و اگر در آن کتابها جر مایه گمراهی نیست خداوندما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب آنهمه کتاب ها را در آب یا در اتشافکندند.» ( دو قرن سکوت ص ۹۸ ) همچنین ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عنالقرون الخالیه چنین می نویسد: « وقتی قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم بهخوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم واخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسرههلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.» (صفحه ۳۵،۳۶،۴۸ )
[/INDENT]اما زرین کوب با استدلالی علمی در سال 42 این سخنان را زیر سوال می برد و می نویسد :
[INDENT]زرین کوب در کارنامه اسلام چنین می نویسد :
[INDENT]در حقيقت،مسلمين مؤسسين واقعى كتابخانههاى عظيم عمومى در عالمبودهاند
و نيكوكارانشان در تاسيس و وقف كردن كتابخانههاى عام المنفعهمكرر با يكديگر رقابت مىكردهاند. اما اين كه بعضى محققان گفتهاندكتابخانه اسكندريه را عمرو عاص به دستور عمر بن خطاب خليفه ثانى نابودكرد،اصل روايت از عبد اللطيف بغدادى و ابن القفطى-قرن هفتم هجرىفراتر نمىرود و [=arial]روايت آنها نيز به نقل افسانه بيشتر مىماند تا يك روايت تاريخى.
ابن عبرى هم كه در مختصر الدول عربى آن را نقل مىكند [=arial]ظاهراخودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته استتا در تاريخ سريانى خويشهم آن را تكرار كند. حق آنست كه قرنها قبل از اسلام قسمت اعظم اينكتابها از بين رفته بود و ديگر آنقدر كتاب در اسكندريه نمانده بود تاعمرو عاص به قول ابن عبرى آنرا بين حمامهاى شهر براى تامين سوختتقسيم كند (40) [=arial]روايتى هم كه گفتهاند كتابخانه مدائن را اعراب نابودكردند ظاهرا هيچ اساس ندارد و [=arial]مآخذ آن تازه است.
[=arial]آنچه هم بيرونىراجع به نابود شدن كتب خوارزمى گفته است مشكوك است
[=arial]و بهر حالمؤيد اين واقعه نمىتواند بود. (41)
[/INDENT]منتظر توضیح دوستان می مانیم ، چه دلیل و حجتی برای نقد "دو قرن سکوت" بهتر از کتاب کارنامه اسلام خودش است ؟!!
مگر قرار به نقد "دو قرن سکوت " نیست ؟!
ما هم نقد کردیم ...
با شمشیر خودتان ...
ادبیات یک کوروش پرست _ اسلامستیز را بهتر بشناسید :
كورش دوست، حتما، و كورش پرست، شايد!
اما اسلامستيز، نه!
شهـاب;316384 نوشت:
اما کسی که دنبال توهین به دیگران است و می خواهد
با چماق سخنش را اثبات کند نمی تواند این موضوعات را درک کند ...
چه چماقی؟!
در اينجا شما هر كسی را كه از ايران و تمدن ايرانی دفاع كند نژادپرست و عقدهای دانستهايد و بر طبل قوميتگرايی و تحقير زبان فارسی و تمدن ايرانی پارسيان كوبيدهايد!
هر اندازه به من توهين شود(چه مستقيم چه غير مستقيم) تحمل میكنم و پس از هشدار، شايد يه چيزی هم بگويم. اما هنگاميكه به انسانيت توهين شود، بيگمان ساكت نمینشينم!
اينكه مرحوم زرينكوب در كتاب دوقرن سكوت دربارهء كتابسوزی و نابودی آنها بدست تازيان سخن راندهاند و آنرا به پای جوانی آن مرحوم بگذاريم و سپس در كتاب كارنامهء اسلام آن شادروان، اين گفتار رد شده باشد و آنرا نشانهء پختگی ايشان بدانيم زياد درست نيست. زيرا در كارنامه اسلام نيز -هرچند ملاحظهكارانه بود- اما نابودی كتابها كاملا رد نشده است و واژء «مشكوك» را آن مرحوم بكار بردند.
ما در اينجا برپايهء منابع باستانی تصميم میگيريم نه نظريات. با اين حال، اگر اين اندازه پافشاری بر نظريات آن مرحوم است، میتوان به كتاب «روزگاران» ايشان اشاره كرد كه حدود 30 سال پس از «كارنامهء اسلام» و در دوران پس از انقلاب نوشته شده است! در اين كتاب آن مرحوم تاكيد كردهاند كه نابودی كتابها را بصرف اينكه اخبارش تازهتر است، نمیتوان بكلی رد نمود بويژه كه مورخ بزرگ و راستگويی چون ابوريحان بيرونی دربارهاش سخن گفته باشد. همچنين، شور و هيجان فتح كشورها با ديدگاه ايدئولوژیك، و از سوی تمدن كسانی مانند تازيان، میتواند بهترين استدلال در انگيزهء نابودی هر كتابی باشد! (كتاب روزگاران، نوشتهء مرحوم زرينكوب، رويهها 275 و 276)
پس دوستانی كه مدام به جوانی و ناپختگی آن مرحوم در 30 سالگی اشاره میكنند و بهترين نقد را نقد گفتار نويسنده از زبان خودش میدانند، احتمالا اكنون با اين روشنگری، زرينكوب را تنها با كارنامهء اسلام قبول خواهند داشت(آنهم با برداشت خودشان!!) و كتابهای ديگرش را لابد نديده بايد گرفت بويژه روزگاران را ! :Nishkhand:
عجب بساطی داريم! بابا كمی تاريخ بخوانيد تا اين اندازه گاف ندهيد.
كورش دوست، حتما، و كورش پرست، شايد!
اما اسلامستيز، نه!
چه چماقی؟!
در اينجا شما هر كسی را كه از ايران و تمدن ايرانی دفاع كند نژادپرست و عقدهای دانستهايد و بر طبل قوميتگرايی و تحقير زبان فارسی و تمدن ايرانی پارسيان كوبيدهايد!
هر اندازه به من توهين شود(چه مستقيم چه غير مستقيم) تحمل میكنم و پس از هشدار، شايد يه چيزی هم بگويم. اما هنگاميكه به انسانيت توهين شود، بيگمان ساكت نمینشينم!
با سلام و احترام
حتما" قبول دارید که رفتارتان چنین تصوری را ایجاد می کند،
یا کمک می کند که به این باور برسیم ...
خود کوروش پرستی هم با اسلامستیزی برادرند ...
من خودم از ایران دفاع می کنم بنابراین هرگز به خودم توهین
نخواهم کرد ...
ما حق داریم به حاکمان گذشته نقد وارد کنیم ...
همانطور که در گذشته امام (ره) نقد های محکم را ارائه کردند :
[indent]سخنرانى امام در جمع اعضاى كنگره آزادى قدس در باره بازگشت به اسلام واقعى!
[indent]در چندين سال قبل- محتمل است، گمان مىكنم زمان رضاخان بود- يك مجمعى درست كردند و يك فيلمهايى تهيه كردند و يك اشعارى گفتند و يك خطابههايى خواندند، براى تأسف از اينكه اسلام بر ايران غلبه كرد، عرب بر ايران غلبه كرد. شعر خواندند، فيلم [به] نمايش گذاشتند كه عرب آمد و طاق كسرى را، مدائن را گرفت و گريهها كردند.همين ملّيها، همين خبيثها گريهها كردند. دستمالها را درآوردند و گريه كردند كه اسلام آمده و سلاطين را، سلاطين فاسد را شكست داده و اين معنا در هر جا، به يك صورتى به ما، به ملتها تحميل شده در ممالك عربى، عرب بايد چه باشد. اين تلقين است. اين مخالف با قرآن است. زمان: بعدازظهر 18 مرداد 1359/27 رمضان 1400.
مكان: تهران، حسينيه جماران.
صحيفه امام: ج 13 ص: 88
------------------------
سخنرانى امام در جمع مسئولان نظام در باره بازتاب و تأثير ولادت حضرت رسول در جهان!
و در تاريخ ثبت است اين جناياتى كه اينها مىكردند. و من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطين حتى يك نفرشان آدم حسابى باشد، منتها تبليغات زياد بوده است، براى شاه عباس آن قدر تبليغ كردند، با اينكه در صفويه شايد از شاه عباس بدتر آدم نبوده، در قاجاريه آن قدر از ناصرالدين شاه تعريف كردند و شاه شهيد و نمىدانم امثال ذلك، در صورتى كه يك ظالم غدارى بود كه بدتر از ديگران شايد. آن تبليغات كه در آن وقت بود، هميشه بوده است. عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور امريكاست، و مثل كمونيستى شوروى است.
اينكه مرحوم زرينكوب در كتاب دوقرن سكوت دربارهء كتابسوزی و نابودی آنها بدست تازيان سخن راندهاند
.
پس بالاخره متوجه شدید که سخنان ما
در ارتباط با همین کتاب دو قرن سکوت و
ادعای کذب زرین کوب در این کتاب است ؟!!
خسته نشدید از اینکه یک ماه خود را به
درک نکردن زدید ؟!!
فريدون;316445 نوشت:
و آنرا به پای جوانی آن مرحوم بگذاريم
.
این هم می تواند باشد ،
ولی دلیل اصلی نیست ...
فريدون;316445 نوشت:
و سپس در كتاب كارنامهء اسلام آن شادروان، اين گفتار رد شده باشد و آنرا نشانهء پختگی ايشان بدانيم زياد درست نيست.
.
می تواند باشد ،
این اتفاق در طی صد سال اخیر در ایران زیاد افتاده ...
ولی الزاما اینطور نیست ...
یعنی از مسائل جزئی نمی توانیم به یک فرمول کلی برسیم
و به همه تعمیم دهیم ...
فريدون;316445 نوشت:
زيرا در كارنامه اسلام نيز -هرچند ملاحظهكارانه بود- اما نابودی كتابها كاملا رد نشده است و واژء «مشكوك» را آن مرحوم بكار بردند.
.
این را می توان "ردیه" ای بر آن نامید ...
ملاحظه کارانه برای چه ؟!
محافظه کاری به چه جهت ؟!
فريدون;316445 نوشت:
ما در اينجا برپايهء منابع باستانی تصميم میگيريم نه نظريات. با اين حال، اگر اين اندازه پافشاری بر نظريات آن مرحوم است، میتوان به كتاب «روزگاران» ايشان اشاره كرد كه حدود 30 سال پس از «كارنامهء اسلام» و در دوران پس از انقلاب نوشته شده است! در اين كتاب آن مرحوم تاكيد كردهاند كه نابودی كتابها را بصرف اينكه اخبارش تازهتر است، نمیتوان بكلی رد نمود بويژه كه مورخ بزرگ و راستگويی چون ابوريحان بيرونی دربارهاش سخن گفته باشد. همچنين، شور و هيجان فتح كشورها با ديدگاه ايدئولوژیك، و از سوی تمدن كسانی مانند تازيان، میتواند بهترين استدلال در انگيزهء نابودی هر كتابی باشد! (كتاب روزگاران، نوشتهء مرحوم زرينكوب، رويهها 275 و 276)
پافشاری از سوی ما نیست ...
گفتیم دوستانی که با صرف شنیدن نام زرین کوب
می اندیشند که وحی منزل است باید اینجا پاسخگو باشند ...
باید بپذیرند که خود زرین کوب هم در نظریات خود ثبات نداشته ...
به هر حال نظریات زرین کوب اگر به رفرنس هایش در
کارنامه اسلام دقت کنید بسیار علمی تر و محکم تر است ...
ما تطبیق بیشتری بین آن و مثلا کتب پروفسور کریستین سن و
امثال دورانت و ... می بینیم ...
در حقیقت کتابی یونیورسال تر نسبت به دو قرن سکوت است
که اغلب در طی این 50-60 سال چماق ناسیونالیست ها بوده
(منظورم شما یا کاربران این فاروم نیستند)
و از دید علمی جایگاه چندانی نداشته ...
دقت کنید اگر ذره ای به اسلام اعتقاد داشته باشید باید
از خود بپرسید که چرا سایتهای اسلامستیز از حدود ده سال
پیش مانند افشا و درفش و کافر و ... به عنوان اولین کتب
جهت دانلود این کتاب را کنار آیات شیطانی و ...
قرار داده اند؟!
می دانیم آنها هر چه باشند ( بقول شما کمونیست و فاشیست
و چپی و مارکسیست و ... ) ، احمق نیستند!!!!
فريدون;316445 نوشت:
پس دوستانی كه مدام به جوانی و ناپختگی آن مرحوم در 30 سالگی اشاره میكنند و بهترين نقد را نقد گفتار نويسنده از زبان خودش میدانند، احتمالا اكنون با اين روشنگری، زرينكوب را تنها با كارنامهء اسلام قبول خواهند داشت(آنهم با برداشت خودشان!!) و كتابهای ديگرش را لابد نديده بايد گرفت بويژه روزگاران را ! عجب بساطی داريم! بابا كمی تاريخ بخوانيد تا اين اندازه گاف ندهيد.
برداشت شما از جملات ما مبتدیانه بود
اصلاح بفرمایید ...
از زمان انتشار ویرایش اول کتاب در سال ۱۳۳۰ نقد هایی بر آن نوشته شد. خود دکتر زرین کوب در مقدمه ویرایش دوم(۱۳۳۶) به تأثیر این نقدها در بازنگارش کتاب اشاره میکند. نویسندگان مختلفی به طور مستقیم -با آوردن نام دکتر زرین کوب و یا کتاب او- یا به صورت تلویحی عنوان دو قرن سکوت را مورد نقد قرار دادند:
همایون کاتوزیان معتقد است، نگاه مبتنی بر «دوره سکوت» ایرانیان را میتوان ناشی از تعصب ملی گرایانه مدرن به ایران دانست که کاتوزیان آن را در تضاد با حقایق تاریخی میداند. بگفته کاتوزیان اگر چه درست است که حکومت مستقل ایرانی در این دو قرن وجود نداشت و تقریبا شاهدی از ادبیات نوشتاری در زبانهای مختلف فارسی وجود ندارد، اما این زبانها توسط ایرانیان استفاده میشده و اگر ایرانیان شهرنشین عربی یاد میگرفتند، اعراب ساکن ایران نیز فارسی میآموختند. کاتوزیان با بیان اینکه از همان ابتدا ایرانیان در رژیم جدید مشارکت داشتند، و با ذکر مثالهایی معتقد است که ایرانیان در همان دو قرن نقش خیلی برجستهای در رشد فرهنگ اسلامی و بین المللی شدن آن بازی کردند
برخی نویسندگان به این گفته ادوارد براون استناد کرده اند که دربارهٔ دو یا سه قرن اول پس از حمله اعراب مینویسد :
بنابراین به هیچ وجه صحیح نیست که گفته شود دو یا سه قرن پس از فتح ایران توسط مسلمانان، صفحه خالی در فعالیت علمی مردم آن بودهاست. بر عکس، این دوره زمان به هم آمیختن کهنه و نو، دگردیسی قالبها و فرا کوچ نظر گاهها بود. ولی مطلقاً دوره رکود و مرگ نبود. از نظر سیاسی، درست است که ایران استقلال ملی خود را برای مدتی از دست داد، و به امپراتوری بزرگ مسلمانان پیوست، ولی در میدان علم بزودی به برتریای رسید که شایسته زیرکی و قابلیت مردم آن بود. اگر نقش ایرانیان را از آنچه که به نام علوم عربی نامیده میشود تفریق کنیم بهترین قسمت آن رفتهاست.
پروانه پور شریعتی دانشیار دانشگاه اهایو و نویسنده کتاب «افول ساسانیان» با اشاره به تاریخ به هم پیوسته هزار ساله در ایران که در آن اشکانیان و سنن آنها به طور مداوم حضور دارند، معتقد است :«اصولا تاریخ ما را اگر بخواهید به صورت ساختاری نگاه بکنید، یک تاریخ هزار سالهای میشه که اشکانیها و سنن اشکانی ادامه پیدا میکنه و این یه تاریخیه که هزار سال ادامه پیدا میکنه؛ حمله اعراب به اصطلاح افول یک فرهنگی نیست و در نتیجه دو قرن سکوت تقریبا میشه گفت نیست؛ این فرهنگ ادامه پیدا میکنه»
مرتضی مطهری نقدی بر کتاب «دو قرن سکوت» داشته است که در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» در سال ۱۳۴۹ به چاپ رسیده است. این نقد از پس از پیروزی انقلاب به ابتدای کتاب دو قرن سکوت اضافه شده است. وی به فهرستی از دانشمندان ایرانی یا ایرانی تبار اشاره میکند که در دو قرن اول پس از حمله اعراب ظهور پیدا کردند.
علی صفدری طهرانی بخش هایی از مباحث تاریخی وی را به نقد کشیده و در مجموعه ای به نام «تحریف نگاری های دکتر زرین کوب» آورده است.
پرسش: چه نقدهایی بر کتاب دو قرن سکوت دکتر زرین کوب وارد است؟
پاسخ:
پیش از هر مطلبی باید این نکته را متذکر شوم که به هیچ وجه بحث و نقد ما پیرامون شخصیت دکتر زرین کوب نیست و قصد تحقیر و انگ زدن به ایشان را نخواهم داشت؛چه خود دکتر زرین کوب در کتابی که سالها بعد (1342) نوشتند یعنی کتاب کارنامه اسلام –به خوبی به تمدن اسلامی پرداختند و نوشته های ارزشمند دیگری از ایشان به جای مانده است
نکته دیگر اینکه این نوشته تنها نقد یک کتاب تاریخ است.كه شيوه اي رايج در مجامع علمي است.
برای شروع نقل قولی از کتاب " دوقرن سکوت" را می آورم :
1- یک گاف تاریخی-ریاضی :
« فتح مدائن :تازیان به تیسفون در آمدند ...وقتی سعد به تیسفون در آمد مدافعان آن را فرو گذاشته بودند و رفته بودند ...به یک روایت سه هزار هزار هزار درم در خزانه بود که نیم آن به جای مانده بود.از این رو گنج بسیار به دست فاتحان افتاد»(1)
نویسنده این داستان ؛
آیا میداند که معنای سه هزار هزار هزار درم چیست ؟آیا میداند که اگر هر درم را چهار گرم بدانیم در دربار یزدگرد می بایست دوازده میلیون کیلو نقره بیابیم ؟؟!!
آیا میداند ،که اگر چنان که گفته اند این سکه ها بین شصت هزار عرب فاتح تیسفون بخش کنیم به هر عرب 200 کیلو نقره ،جدای از سایر غنیمت ها میرسیده ؟
و ساده ترین سوال :
آیا نویسنده از خود نمی پرسد که اگر چنین هم بوده این ثروت گزافتر از گزاف از غارت کدام مردم گرد آمده بوده ؟؟!!
2- تناقض آشکار :
« بادیه های ریگزار بی آب نجد و تهامه را دیگر آنقدر و محل نبود که حکومت و سپاه ایران را
به خویشتن کشاند . زیرا در این بیابان بی آب هولناک خیال انگیز از کشت و زرع و بازار و کالا هیچ نشان نبود و جز مشتی عرب گرسنه و برهنه که چون غولان و دیوان همه جا بر سراندکی آب و مشتی سبزه با یکدیگر درجنگ و ستیز بودند از آدمی نیز در آنجا کس اثر نمی دید»(2)
دراین قسمت از سخنان نويسنده سرزمین عربستان آنقدر بی تمدن است که مردمانش
همچون کفتار و گوسفند تلقی می شوند که بدنبال سبزه !!یا جنگ و ستیز برای بقا هستند !!
اما نویسنده فراموش میکند و در جایی دیگرتوصیف دیگری می آورد ...
« مکه در آن زمان به جهت موقع تجاری خویش بهشت توانگران و بازرگانان قریش ...بود ...این شهر از قدیم حتی مدتها پیش از بطلیموس به سبب آنکه در گذرگاه جاده بازرگانی که بین ممالک هند و یمن با ممالک مجاور دریای مدیترانه میگذشت واقع است اهمیت بازرگانی تمام داشته....مکه در آن زمان مرکز داد و ستد و کانون پول و سرمایه بود .».(3)
ناگهان آن سرزمین شتر و سوسمار و راسو و آن مردم وحشی و آن شهر ارواح تبدیل می شود به مرکز داد و ستد و کانون پول و سرمایه و شاه راه تجازت شرق و غرب !!!
3- دانشمندان و الواح سخن میگویند :
کتاب "تاریخ عرب" نوشته فیلیپ.ک.حتی:« مسلم است که این قوم در اوج نفوذ تجاریشان بر همه راه های تجاری که از حجاز به سوی شمال عبور می کند و به بنادر مدیتنرانه میرسد تسلط یافته و در طول این راه ها مستعمره هایی داشته اند».(4)
-دیودورسیسیلی همین نظر را تکرار میکندو عربستان را سرزمین ادویه های معطر می شمارد
و خاک آن را خوش بو می داند.
پلینی در کتاب تاریخ طبیعی (کتاب6) که اطلاعات مردم روم را به سال 70 میلای درباره ممالک شرقی در آن مختصر آورده همین مطلب را تایید میکند ...(5)
-از ادبیات محلی عربستان جنوبی هر چه هست لوح های قدیمی است که بر فلز یا سنگ نقش شده و... قدیم ترین لوح که بدست آمده مربوط به قرن ششم تا هفتم پیش از میلاد است(6).
- کریستن نیبوهر اول کس بود که اروپاییان را از وجود الواح عربی آگاه ساخت و ژوزف هالیوی یعنی نخستین اروپایی که پس از دوران ایلوس گالوس قدم به نجران یمن گذاشت 685 لوح از 37 محل با خود آورد ادوارد گلاز قریب 2000 لوح فراهم آورد که هنوز برخی منتشر نشده
مجموعه الواحی که اکنون در دست است و تاریخ آن کمتر از هفت قرن پیش از میلاد نیست
بالغ بر 3000 است .(7)
-سالانه بازاری همچون یک مجمع ادبی بر پا میشد و شاعران بزرگ بدانجا می شدند تا قصاید خویش بخوانند و انتظار شرف و امتیاز بمانند...گویی بازار عکاظ به دوران پیش از اسلام برای عربستان چیزی شبیه آکادمی فرانسه بوده است .(8)
تناقضات را خودتان بنگرید :
دو قرن سکوت صفحه 89:
« در فتح مدائن نیز عربان نمونه هایی از سادگی خویش را نشان دادند :گویند شخصی پاره ای یاقوت یافت در غایت جودت و نفاست،و آن نمی شناخت ،دیگری به او رسید که قیمت میدانست واز او به هزار درم خرید ...
دیگری را زرسرخ بدست آمد در میان لشگر ندا میکرد:صفرا را به بیضا که می خرد ؟گمان او آن بود که نقره از زر به تر است و همچنین جماعتی که از ایشان انبانی پر از کافور یافتند پنداشتند که نمک است قدری در دیگ ریختند طعم تلخ شدو اثر نمک پدید نیامد و...))
4- محققانی دیگر و تناقضی دیگر :
« زمانی که می گوییم دوران پیش از اسلام دوران جهل و نادانی بوده یک تفسیر عامیانه و نادرست است برعکس در شبه جزیره عرب از دوران بسیار کهن ، آثار فرهنگی بسیار پیشرفته
در اختیار است . مثلا اگر از جنوب عربستان شروع کنیم به اقوامی بر می خوریم که از هزاره دوم پیش از میلاد دارای اسم و رسم و تمدن و حتی خط و کتیبه بوده اند... همه این اقوام عرب دارای خط بوده اند و از آنها کتیبه هایی به جا مانده کتیبه "ذونوآس" یکی از آنهاست بنابراین باید تمدن و و فرهنگ شایسته ای در آن منطقه وجود داشته باشد .از میان اقوامی که در شمال عربستان می زیسته اند ."لحیانی" ها و " ثمودی" ها از بقیه معروف ترند حدود
13 هزار کتیبه از دوران " ثمودی" ها کشف شده وفرهنگ و زبان و الفبای آن ها کاملا از این کتیبه هامشخص است».( 9)
کارل بروکلمان :
«در عربستان جنوبی دست کم از یک هزار سال پیش از میلاد با نوشتن آشنا بوده اند و آن را در خدمت مذهب و قانون بر روی کتیبه ها بکار می برده اند».(10)
5- شعر و زبان :
دوقرن سکوت :
« زبان تازی در کام فرمانروایان صحرا از ریگ های تفته بیابان نیز خشک تر و بی حاصل تر بود ...شعرشان توصیف پشک شتر و...بود!!!!(11)
شوقی ضیف- تاریخ ادبی عرب ص 182:
«اگر شعر جاهلی عرب را غنایی بدانیم دور نرفته ایم زیرا در تصویر نفسانیات فردی و احساسات و عواطفی که در دل خلجان دارد همانند شعر غنایی غربی است خواه مواقعی که شاعر حماسه و فخریه می سراید یا مدح و هجو می گوید یا تغزل و مرثیه و یا به پوزش و عقاب می پردازد یا محیط خود را توصیف می کند و../. و نیز از آن جهت به شعر غنایی لیریک یونانی شبیه است که شعر جاهلی هم به آواز و "غنا" خوانده می شد».
ابوالفرج اصفهانی –الاغانی – مقدمه آقای فریدونی-ص7:
« از عرب عهد جاهلی به خصوص اهالی حیره و یمامه و یمن و نجد و حجاز ،قصایدی عالی با اصلوبی استوار در حکمت و نصیحت و مدح و رثا و حماسه و هجا و وصف مناظر و شرح احساسات طبیعی روایت شده که مهارت آن قوم را در هنر شاعری واثر شعر را در زندگی ایشان ثابت می کند.
** یک شعر از امروالقیس شاعر عهد جاهلیت و حدود صد سال پیش از اسلام :
« فاطمه ،ناز ،کم کن ،
و اگر براستی دل بر ترک من نهاده ای باری خوشتر از این!
و اگر بعضی اخلاق مرا نمی پسندی،
دل من باز پس ده ، جدا شو و آرام گیر،
آری ، تو فریفته آنی که عشق ات قاتل من است،
و هرچه بفرمایی دل من آن کند
و این اشک ریختن ات جز برای آن نیست
که در قمار عشق دل خوار و خسته ام را پاک ببری
رگباری گران بار از ابری نزدیک فرو ریخت
زمین را فرا گرفت و روان شد
سیلاب برخاسته ، کوه و دره را می پوشانید
و چون فرو می نشست تیزی سرکوه بیرون می آمد».
(12)
نویسنده " دوقرن سکوت "این نوشته ها و توصیفات دروغین را آورد تا سرپوشی بر ضعف ادبیات و زبان عهد ساسانیان بگذارد ...
چون نگاهی به کتیبه های عهد ساسانی این پرسش را در ذهن پیش می آورد که چرا زبان یک کتیبه تا این حد الکن و ناتوان و ناقص بوده آیا واقعا زبان آن عهد در اوجش چنین نوشته ای بوده ؟؟؟!!
ترجمه کتیبه :
«این پیکر خدایگان مزداپرست، شاپور، شاهنشاه ایران،
کش نژاد از ایزدان ، پسر خدایگاهن بابک شاه (است) ...
این پیکر خدایگان مزداپرست ، شاپور شاهنشاه ایران ، و انیران ،
کش نژاد از ایزدان مزدا پرست ، پسر خدایگان مزدا پرست،
اردشیر شاهنشاه ایران کش نژاد از ایزدان نواده خدایگان بابک شاه (است )». (13)
پی نوشتها: (1). دو قرن سکوت،صفحه 69.
(2). دوقرن سکوت ،ص27.
(3). همان – ص243.
(4). همان،ص 53.
(5). همان،ص55.
(6). همان،ص 60.
(7). همان،ص65.
(8). همان،ص 118.
(9). آذرتاش آذرنوش- مجله پیام صادق-شماره 28 ص24.
(10). شعر عرب در عهد جاهلی- ص 107.
(11). دو قرن سکوت،ص113.
(12). شوقی ضیف- تاریخ ادبی عرب- ص 242.
(13). تاریخ زبان فارسی- ص 211.
سلام عليكم و رحمه الله
باسپاس از استاد فريدون عزيز
ترجيحا بدون درج هرگونه متن اضافه اي
پاسخ شما را در مورد موضوع تشابه مردوك و الله
بعنوان
شاهد عرض بنده در پست قبلي مي پذيرم تا تاپيك و بحث مربوطه منحرف نشود.
موفق باشيد :Gol:
ياحق
كاربر محترم، شما كه به انجمنهای ايرانی میآييد بهتر است بدانيد كه شغل خانوادگيتان را نبايد به ايرانيان تعميم دهيد.
در ضمن بد نيست اندكی تاريخ را بيشتر بخوانيد. كار زياد سختی نيست. كافيست بجای اينكه با اينترنت ازدواج كنيد، آدرس كتابخانهها را بپرسيد. كتابخانه جاييست كه در آن كتاب نگهداری میكنند. از دربان آنجا بپرسيد به شما میگويد كه محمود سبكتكين ايرانی نبود و پدرش را سامانيان بعنوان غلام ترك(تاتار) خريده بودند. بندهء زر خريد بود. اگر دقت كنيد كسانی كه محمود سبكتكين را ايرانی میدانند(احتمالا از فرزندانش هستند) علاقهء عجيبی به غارتگری دارند و گمان میكنند ايرانيان هم چنين بودهاند!!
تربیت کهن برادران باستانی !!!
طبیعتا" زمانی که شما اعراب و یونانیان را غارتگر ایرانیان معرفی می کنید
مردم هند و ... هم حق دارند ، مردم ایران را به واسطه ی غارت
کشورشان و دزدیدن اموالشان غارتگر بنامند !!
آنچه عوض دارد گله ندارد ، اخوی ...
فرار رو به جلو از روی عجز و بدبختی !!
شمع بدهم خدمتتان:Sham:
موضوعات بی ربط را وارد جستار نکنید ...
گفتید محمود غزنوی خود را منسوب به یزدگرد نمی دانسته،
گفتیم سواد ندارید و متخصصان می گویند ، که می دانسته
این هم سندش:
حال بروید کتاب های بیشتری بخوانید و بجای تهمت زدن
و تخیلات فانتزی و خارج نشین خطاب کردن و فرانسوی خواندن ،
آبروی رفته تان را بازیابید !!!
اینجا محل گفتگوست نه تالار فحاشی و تهمت پراکنی ...
ضمنا بحث زرین کوب هنوز مانده !!!
بیچارگی هم حدی دارد ، اخوی ...
اخوی باستانی گرامی !
ربطی به بت پرستی ندارد...
سخنم و روی سخنم با عده ای بود که با اتکا
به ناسیونالیسم افراطی می گفتند که شیعه و اسلام
عزاداری و غم را وارد ایران کردند و از این رو ملت ایران
همواره غم را جایگزین شادی ها و جشن هایش کرده و
آنها را از یاد برده است ...
ما هم در پاسخ آوردیم که شما خودتان از ابتدا برای عمه و
خاله و مادر کوروش چند روز عزاداری داشتید ، اگر تقدم و تاخر
را هم در نظر بگیریم ، و عزاداری را عیب بدانیم (که ما نمی دانیم)
خودتان پیشرو بودید نه ما !!!
ضمن اینکه یکی برای امام حسین عزاداری می کند ، یکی
برای مادربزرگ یزید!!
این دو یکی نیستند، اخوی باستانی داخل نشین میهن پرست!!
اخوان باستانی نمی خواهند پرسش اصلی این جستار را پاسخ دهند :
حمله نادر به هند به دلیل پناه دادن به افاغنه شورشی بوده است. نه مانند حملات بی دلیل اعراب و یونانیان!
یا حملات فرانسه بعضی دوستان به مالی و سومالی!
بیچاره آن است که از اجنبی جیره می گیرد!
شما تصویر کتاب را از سایت اسلامی ندوشن آورده اید بدون این که صفحه را اسکن کنید! جناب کتاب خوان!
متن دیگران را ابتدا بخوانید، ما نگفتیم خود را منسوب نمی دانسته، گفتیم از نظر علمی امکان منسوب بودن وی به یزدگرد امکان ندارد!
از سخن آن متنتان به هیچ وجه چنین چیزی اثبات نمی شود، مگر این که هم اکنون آن را تغییر داده باشید!
شما عزاداری را رسمی مشرکانه نامیده اید و دم خروس آشکار شده است. از مارکسیست های اسلامی چیزی جز این انتظار نمی رود!
پاسخ شما بارها داده شده است. اما میان کسی که به دنبال پاسخ است و کسی که به دنبال لجاجت، فاصله است!
از جیره خواران فرانسه و یونان و انگلستان چیزی جز این انتظار نمی رود جناب خارج نشین! تا هستیم نمی گذاریم به اهدافتان برسید حضرات جیره خوار!
جالب است کسانی که از نوشتارهای شما تشکر می کنند، همان ساکنان فرانسه و یونانند!
با سلام و احترام مجدد به دوستان
ما سخن از یورش وحشیانه محمود غزنوی به هند گفتیم
شما می گویید نادر ؟!!!
ضمنا" یورش بردند ، به اهدافشان رسیدند ، غارت برای چه بود ؟!
« رقصش اجباری بود ، قرش که اجباری نبود»
آفرین ...
اگر همین یک بند را که گفتید از ته دل ایمان داشته باشید ،
ما مشکلی با شما نداریم !!
شما که نادر را از محمود تمیز نمی دهید ،
تصویر را یحتمل فتوشاپ خواهید خواند ، اخوی باستانی !!
---------------------
چند روایت از دکتر اسلامی ندوشن در کتاب مذکور(سروسایه فکن)
در مورد محمود:
« اگر درست در جزئیات هجوم های محمود به هند باریک شویم
تا همان اندازه که به ایران مربوط می شود
باید عرق شرم بر روی ما بنشیند .
در کشتار و غارت ، تنها یورش مغول میتواند با آن برابری کند .
با آنکه همه کسانی که این جنگها را نوشتند از هواداران شاه غزنوی بوده اند ، باز از لابلای آنها حقایقی میتراود که موی بر تن راست میکند . " لشکر امیر محمود کشتنی کرد هر چه منکر تر در شهر سومنات ... مالی عظیم از آنجا حاصل کمرد چه بتان سیمین و جواهرایشان و چه گنج از دیگر غنیمت ها " ( گردیزی- ص 68-69)
"قلاده از گردن کودک ایشان برون کردند ، مرصع به زواهر جواهر و درهای ثمین و یواثیت و زین که اهل خبرت آن را دویست هزار دینار زر سرخ قیمت کردند ...
و قریب ده هزار برده از اطفال و ذراری و جواریس (پسرکان و دخترکان) آن ولالیت فایدت یافتند " (یمینی –ص 209)
در واقعه تانیشر چندان خون بریختند که آن نهر زخار و جوی خونخوار از حکم طهارت بیرون شد و مشارب آن بر هر شارب حرام گشت "( یمینی ص 336)
نوشته اند برخی از رایان هند و کسان و لشکریانش برای آنکه به دست محمود نیافتند خودکشی میکردند.
ولی دلائل مختلف حاکی ازآنست که محمود برای اسلام دلش نسوخته بود .
زیرا شراب میخورده و غلامبارگی میکرده و به خلیفه که پیشوای دینی و متحدش بوده دشنام میداده و از تصاحب اموال دیگران ابا نداشته ...
یک سوال : اگر هند سرزمین فقیری بود و بت هایش از چوب و سنگ ساخته شده بود آیا او باز رنج سفرها را بر خود هموار میکرد که مشتی کافر فقیر ررا به اسلام آورد ؟
بارتولد ایرانشناس فقید روس مینویسد : " جنگهای دینی یا غزوات محمود به طوریکه دذیگران نیز خاطر نشان کرده اند کاملا به انگیزه تصرف ثروتهای هندوستان بوده و هیچ دلیلی در دست نیست که تعصبات مذهبی و دینی را محرض بدانیم ."( ترکستان نامه ص 613)
در شرابخواری او جای تردید نیست ، و راجع به نظر بازی او با غلامان حکایتها آمده است .
محمود به تمام معنی یک مسلمان تفکیک گر بود یعنی اوامر و نواهی دین را به میل خود تقسیم میکرد و آنچهع را به سود خود بوده بر میداشته و...
دکتر محمد علی اسلامی ندوشن -کتاب سرو سایه فکن -درباره فردوسی و شاهنامه-
صفحه 17 -18-19
اوج رسوایی:
دوستان رجز خوان لطفا به پرسش اصلی که از آن گریزان هستید پاسخ دهید
چرا فرار ؟!
نمی خواهند پرسش اصلی این جستار را پاسخ دهند :
درود بر گراميان
پرسش اصلی اين جستار؟!
كارنامه اسلام؟!
اوج رسوائی؟!
دوستان باستانی؟!
دوستان رجزخوان؟!
من ديدم چندبار اين موضوع(كارنامه اسلام دكتر زرينكوب) را تكرار كردهايد و پرسش اصلی اين جستار ناميدهايد!! اما اين موضوع پرسش اصلی نيست. برای آنكه با انجمنهای تخصصی بيشتر آشنا شويد برايتان توضيح میدهم. هرچند مدعی بودهايد كه زمان زيادی در اينترنت بودهايد اما ظاهرا بجز چت و كپیپيست چيز زيادی ياد نگرفتهايد.
هر جستاری را با پيام آغازينش میسنجند. در پيام آغازين و عنوان جستار سخن از نقد كتاب دوقرن سكوت است نه كارنامه اسلام. در اين نقدها هيچگاه مقايسهای بين جملهای از «دوقرن سكوت» و «كارنامهء اسلام» انجام نگرفت و تنها در پاراگراف نخستين اشارهء كوتاهی از وجود كتابی بنام كارنامه اسلام به ميان آمد منتها هماگونه كه گفتم هيچ جملهای از دو كتاب با هم سنجيده نشد. بنابراين اينكه میگوييد «پرسش اصلی اين جستار» است، نشان از نادانی و عدم آشنايی شما با شيوهء گفتگو در انجمنها دارد كه به انحراف جستارها خواهد انجاميد. البته شما گفته بوديد كه اجدادتان غارتگر بودهاند بنابراين چنن روشهايی مقتضایتان است اما بهتر است اكنون كه بين ايرانيان آمدهايد شيوهء درست سخنگويی را بياموزيد و ديگران را باستانی و رسوا و رجزخوان نناميد.
نهايتا در اين جستار ايرادهايی كه به كتاب ارزشمند دو قرن سكوت گرفته شد بود همهشان پوشالی از آب درآمدند و نشان از اوج غرض و مرض داشتن مقالهنويس بود كه شوربختانه كارشناس محترم هم گولش را خورد و بدون بررسی دقيق منابع، اراجيف نويسنده را به اين انجمن كپی كردند و اكنون هم حتی رویشان نميشود گفتگو را دنبال كنند.
پرسش اصلی اين جستار اين بود كه در سرزمين ادويه، مگر میشود كسی فرق كافور و نمك را كه كتاب «دو قرن سكوت» ادعا كرده است نداد:
ما هم توضيح داديم كه اصطلاح «سرزمين ادويه» كه بيسوادان به عربستان نسبت دادهاند از برداشت غلطی بوده است كه از كتاب «تاريخ عرب» شده بود و ادويه نه از عربستان كه از حبشه و هندوستان به عربستان وارد میشده است.
حال سخن خويش را كه از دانشمندان، انتظار شناخت «تفاوت تاريخ نقلی و تاريخ علمی» را داريد با كردهء خويش بسنجيد تا خود را شايستهء گفتار خويش بدانيد.
بر فرض میگوييم شما تاريخ را نمیشناسيد، اما حداقل انتظار داريم كه بدانيد در ريگزارهای سوزان عربستان امكان پرورش گياهان ادويهای نيست! اين انتظار زيادی نيست، هر عاقلی میپذيرد. حال به دانش چه كسی بايد شك كرد؟!! دست آخر اينكه خودتان را لايق گفتار خويش بدانيد كه گفتهايد:
"اینکه کسی این جملات فاقد اعتبار و بی پایه و مخالف عقل
را همچنان کپی کند باید به حالش گریست!!"
البته ما اينجا هستيم كه دست دوستان را بگيريم و از منجلاب جهل و نادانی بيرون بكشيم. وگرنه انجمنهای اسلامی كمتر به تاريخ پيش از اسلام میپردازند زيرا كه كارشناس اين كار را ندارند منتها مغرضان و مريضان چپی چون اين نكتهها را میدانند میخواهند از اين موقعيت سوءاستفاده و به چنين انجمنهايی رخنه میكنند تا برای انديشههای پوك و تهی يارگيری كنند و جوانان را به گمراهی كشانند. به قول معروف بيشه را خالی ز شيران میبينند!
به اميد روزی كه واقعيات را تحريف نكنيم!
به جای رجز خوانی و سخنان بی ربط
پرسش اصلی را پاسخ دهید ...
دوستان باستانی ادعا کردند ، کتابسوزی و ...رخ داده
و با شرح آوردند !!
ما با استفاده از منبع خودشان (خودتان) یعنی زرین کوب
پاسخ دادیم ...
حال به لکنت افتاده اند و بحث های دیگر را پیش می کشند
تا مگر بگریزند!!
بجای فرار رو به جلو و کوبیدن بیشتر بر طبل رسوایی
پاسخ دهید !!
شما علاقه داريد هر پرسشی را كه نمیدانيد در هر جايی كه دلتان خواست مطرح كنيد و مدام هم تكرار میكنيد و نامش را «پرسش اصلی» میگذاريد تا كسی بيايد و راهنماييتان كند. اين درست نيست و انحراف بحث است.
پرسش يا بهتر بگويم «ادعاهايی» در اينجا به نفع تازيان عربستان در غالبهايی چون سرزمين ادويه، فرهنگ متعالی و غير غارتگری، كتيبههای باستانی و... و عليه ايرانيان با عناوينی چون گاف دادن نويسنده، لكنت زبان در كتيبه و... مطرح شد كه همشان تهی از منطق و مدرك از آب درآمد.
كار كه به اينجا رسيد بحث غارتگری محمود سبكتكين را پيش كشيديد. اما بخاطر ضعف مفرطی كه در شناخت تاريخ داريد متوجه نشديد كه او ايرانی نژاد نبوده است. حالا هم چسبيدهايد به يك پرسش حاشيهای دربارهء گفتار مرحوم زرينكوب و مانند كودكان پای بر زمين میكوبيد تا حتما پاسخ بگيريد وگرنه اموراتتان نمیگذرد!
بسيار خوب ما هم اينجا هستيم كه دست دوستان تازهكار در تاريخ يا ماركسيستهای اسلامی يا كمونيستهای تواب شده را بگيريم. پاسخ كوتاه است: «مرحوم زرينكوب در كتاب كارنامه اسلام محافظهكاری كردهاند». البته نظر بنده نيز اين نيست كه تازيان همهء كتابها را سوزاندند و نابود كردند بلكه هدفشان بود كه هرچه كتاب غير اسلامی(عربی!) وجود دارد ديده نشود يا نابود گردد كه در برخی مواقع هم موفق شدند و در برخی نه. برای همين است كه ايرانيان ناچار شدند كتابها را به عربی ترجمه كنند تا شايد محفوظ بمانند. زيرا كه عرب علاقه و تعصب عجيبی به قبيله و زبان خويش دارد.
شايد واژهء محافظهكار برای آن شادروان زياد جالب نباشد. بهتر است بگويم اگر بجای نام مسلمانان در اين كتاب نام ايرانيان را جايگزين كنيد، نه تنها به تاريخ بسيار نزديك خواهد بود بلكه شايد نظر آن مرحوم هم چنين بوده باشد!
بگفته ارنست رنان «اگر علوم و فرهنگ ملل ديگر، بويژه ايرانيان را، که بعد از اسلام وارد جهان عرب شد، از اعراب بگيرند؛ فقط عرب باقي مي ماند و شتر او»
بحث اصلی این جستار پیرامون زرین کوب و کتابش است ،
نه عقده گشایی نژادی برخی تنگ نظران ...
بروید یقه ی دوست ناشی خود را بگیرید که ادعاهای
مختلفی کرده و بزرگترین گافش همین سوزاندن کتابها بوده ...
حال چطور شما که در لباس موافق و مدافع زرین کوب
در امده اید ، اینجا زرین کوب را قبول ندارید ؟!!
خود زرین کوب رسما می گوید این جعلیات حرف مفت است !!
دم خروس را قبول کنیم یا قسم حضرت عباس را ؟!
خير. بحث بر روی نقد كتاب دو قرن سكوت است نه پيرامون زرينكوب و ديگر كتابهايش! در متن آغازين كارشناس محترم بر اين موضوع تاكيد هم شده است:
فكر میكرديم كاربران ماركسيست چپی، حداقل چپول نباشند!
اگر میخواهيد كتابهای ديگر مرحوم زرينكوب را بررسی كنيد نبايد اين جستار را به انحراف بكشيد بلكه بايد در جستاری ديگر مثلا با عنوان «نقد كتابهای شادروان زرينكوب» مطرح شود. در آنجا خواهيم آمد و انتقاداتی را كه بر كتابهايی چون كارنامهء اسلام مطرح است، عنوان میكنيم.
قافیه به تنگ که می آید فحاشی شروع می شود ...
هر سه کاربر منتقد کار خود را با فحاشی به پیان بردند!! :Gol:
بحث روی دو قرن سکوت زرین کوب است و بهترین
و منصف ترین فرد برای نقد هم خودش است !!!
روایت جعلی آوردید با نقل قول زرین کوب پاسختان را دادیم ،
حال ساکت شده اید و فحاشی می کنید ...
یک مرد پیدا نمی شود پاسخ دهد ؟!
ظاهرا شما تربيت نداريد و اينجا را با محيط خانوادگيتان اشتباه گرفتهايد!
اما هيچ جمله و پاراگراف و متنی از «دوقرن سكوت» در اين باره نياورديد تا پاسخی برايش يافت گردد! شما تنها خواستيد چيزی بگوييد تا گفته باشيد. اول روش نقد را بياموزيد سپس وارد چنين جستارهايی شويد.
بنگریم چرا کاربر فریدون به فحاشی روی می آورد؟!
ایشان معتقدند که پیگیری بحث زرین کوب مبنی
بر اینکه برخی سخنان در مورد آتش زدن کتابخانه ها
دروغی بیش نبوده ربطی به این جستار ندارد !!!
حال آنکه جستار و مطلب آغازین آن مربوط به وبلاگ بنده بوده است
و قطعا" من نسبت به این بحث حساستر هستم و نسبت به
انحراف آن !!
اما ایشان یادشان رفته که سعی در پاسخ به این پرسش داشتند:
کتاب کارنامه اسلام در سال 1342 نوشته شده
و مثلا" تعصب مذهبی و جمهوری اسلامی و این
انگ ها به زرین کوب نمی چسبد ، پس محافظه کاری
به عبارت صحیح تر یک نوع سرپوش گذاری خردسالانه است !!!
در حقیقت دوستان اسلامستیز و کوروش پرست ،
اینجا قافیه را باخته اند و انواع انگ ها را نثار دیگران می کنند
به عبارت دیگر به خودزنی روی آورده اند !!! :Narahat az:
-----------------------------------
اما بحث کتابسوزی را چرا پیگیری می کنیم و منتظر پاسخ می مانیم ؟!
چون جناب انوشیروان در ابتدای جستار بحث آنرا پیگیری کردند و
مدعی کتابسوزی های گسترده شدند !!
حال انتظار داریم دوستانی که روزها سعی در اثبات این موضوع برآمدند و
اکنون شکست خورده اند ، بحث را پیگیری کنند!!!
دروغگو کم حافظه می شود
ادعا کردید ، پای آن بایستید یا عذرخواهی کنید
نه فحاشی :
ادبیات یک کوروش پرست _ اسلامستیز
را بهتر بشناسید :
زمانی که آثار یک نویسنده نقد و بررسی می شود ،
بدون در نظر گرفتن آثار دیگر امکان پذیر نیست ...
بقول استاد الهی قمشه ای کسی که اینها را نمی داند
بهتر است نقد نکند !
زرین کوب 30ساله و کم تجربه در زمان نوشتن دو قرن سکوت
تحت تاثیر فضای سیاسی اطرافش همچون جلال آل احمد
مطالبی نوشت که بعدها نه بوسیله دیگران بلکه بوسیله ی
خودش به چالش کشیده شد ...
جلال هم نرفت کتابها یا مقالات گذشته اش را یکی یکی نقد کند ...
اما کسی که دنبال توهین به دیگران است و می خواهد
با چماق سخنش را اثبات کند نمی تواند این موضوعات را درک کند ...
ادبیات اسلامستیزان پس از ویرایش مدیران شده این که می بینیم :
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت (۱۳۳۶)، درباره کتابسوزی اعراب در ایران می گوید:[۱۳]
... شک نیست که در هجوم اعراب بسیاری از کتابهاو کتابخانهٔ ایران دستخوش آسیب فنا گشتهاست. این دعوی را از تاریخها میتوان حجت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تایید میکنند. با اینهمه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند. این تردید چه لازم است. برای عرب که جز با کلام خدا هیچ سخن را قدر نمیدانست کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ در آیین مسلمانان آن روزگار آشنایی با خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد میتوانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد. تمام شواهد نشان میدهند که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی ماندهاست فایدهای نمیبردهاست. در این صورت جای شک نیست که در آنگونه کتابها به دیده حرمت و تکریم نمیدیدهاست. از اینها گذشته، در دورهای که دانش و هنر به تقریب در انحصار موبدان و بزرگان بودهاست، با از میان رفتن این دو طبقه ناچار دیگر موجبی برای بقای آثار و کتابهای آنها باقی نمیگذاشتهاست. مگر نه این بود که در حمله اعراب، موبدان بیش از هر طبقه دیگر مقام و حیثیت خود را از دست دادند و تار ومار و کشته و تباه گردیدند؟ با کشته شدن و پراکنده شدن این طبقه پیدا است که دیگر کتابها و علوم آنها که بدرد اعراب نیز نمیخورده موجبی برای بقا نداشت.
در این بیانیه ما دلیل و استدلالی نمی بینیم
حتی خلاف نظر دانشمندانی نظیر پروفسور کریستین
سن نوشته شده که گفته هیچ دلیلی برای کتابسوزی
مسلمانان به دلیل تعصب مذهبی وجود ندارد
خصوصا در ایران ...
زرین کوب همچنین می نویسد :
[INDENT]« وقتی سعد ابن ابی وقاص به مداین دست یافت در آنجاکتابهای بسیار دید. نامه به عمر ابن خطاب نوشت و در باب این کتابها خواست. عمر درپاسخ نوشت که آنهمه را به آب افکن که اگر آنچه در این کتابهاست سبب راهنمایی استخدا برای ما راهنمایی فرستاده است و اگر در آن کتابها جر مایه گمراهی نیست خداوندما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب آنهمه کتاب ها را در آب یا در اتشافکندند.» ( دو قرن سکوت ص ۹۸ )
همچنین ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عنالقرون الخالیه چنین می نویسد:
« وقتی قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم بهخوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم واخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسرههلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.» (صفحه ۳۵،۳۶،۴۸ )
[/INDENT]اما زرین کوب با استدلالی علمی در سال 42
این سخنان را زیر سوال می برد و می نویسد :
[INDENT]زرین کوب در کارنامه اسلام چنین می نویسد :
[INDENT]در حقيقت،مسلمين مؤسسين واقعى كتابخانههاى عظيم عمومى در عالمبودهاند
و نيكوكارانشان در تاسيس و وقف كردن كتابخانههاى عام المنفعهمكرر با يكديگر رقابت مىكردهاند.
اما اين كه بعضى محققان گفتهاندكتابخانه اسكندريه را عمرو عاص به دستور عمر بن خطاب خليفه ثانى نابودكرد،اصل روايت از عبد اللطيف بغدادى و ابن القفطى-قرن هفتم هجرىفراتر نمىرود و [=arial]روايت آنها نيز به نقل افسانه بيشتر مىماند تا يك روايت تاريخى.
ابن عبرى هم كه در مختصر الدول عربى آن را نقل مىكند [=arial]ظاهراخودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته است تا در تاريخ سريانى خويشهم آن را تكرار كند.
حق آنست كه قرنها قبل از اسلام قسمت اعظم اينكتابها از بين رفته بود و ديگر آنقدر كتاب در اسكندريه نمانده بود تاعمرو عاص به قول ابن عبرى آنرا بين حمامهاى شهر براى تامين سوختتقسيم كند (40) [=arial]روايتى هم كه گفتهاند كتابخانه مدائن را اعراب نابودكردند ظاهرا هيچ اساس ندارد و [=arial]مآخذ آن تازه است.
[=arial]آنچه هم بيرونىراجع به نابود شدن كتب خوارزمى گفته است مشكوك است
[=arial]و بهر حالمؤيد اين واقعه نمىتواند بود. (41)
[/INDENT]منتظر توضیح دوستان می مانیم ،
چه دلیل و حجتی برای نقد "دو قرن سکوت"
بهتر از کتاب کارنامه اسلام خودش است ؟!!
مگر قرار به نقد "دو قرن سکوت " نیست ؟!
ما هم نقد کردیم ...
با شمشیر خودتان ...
[/INDENT]
كورش دوست، حتما، و كورش پرست، شايد!
اما اسلامستيز، نه!
چه چماقی؟!
در اينجا شما هر كسی را كه از ايران و تمدن ايرانی دفاع كند نژادپرست و عقدهای دانستهايد و بر طبل قوميتگرايی و تحقير زبان فارسی و تمدن ايرانی پارسيان كوبيدهايد!
هر اندازه به من توهين شود(چه مستقيم چه غير مستقيم) تحمل میكنم و پس از هشدار، شايد يه چيزی هم بگويم. اما هنگاميكه به انسانيت توهين شود، بيگمان ساكت نمینشينم!
اينكه مرحوم زرينكوب در كتاب دوقرن سكوت دربارهء كتابسوزی و نابودی آنها بدست تازيان سخن راندهاند و آنرا به پای جوانی آن مرحوم بگذاريم و سپس در كتاب كارنامهء اسلام آن شادروان، اين گفتار رد شده باشد و آنرا نشانهء پختگی ايشان بدانيم زياد درست نيست. زيرا در كارنامه اسلام نيز -هرچند ملاحظهكارانه بود- اما نابودی كتابها كاملا رد نشده است و واژء «مشكوك» را آن مرحوم بكار بردند.
ما در اينجا برپايهء منابع باستانی تصميم میگيريم نه نظريات. با اين حال، اگر اين اندازه پافشاری بر نظريات آن مرحوم است، میتوان به كتاب «روزگاران» ايشان اشاره كرد كه حدود 30 سال پس از «كارنامهء اسلام» و در دوران پس از انقلاب نوشته شده است! در اين كتاب آن مرحوم تاكيد كردهاند كه نابودی كتابها را بصرف اينكه اخبارش تازهتر است، نمیتوان بكلی رد نمود بويژه كه مورخ بزرگ و راستگويی چون ابوريحان بيرونی دربارهاش سخن گفته باشد. همچنين، شور و هيجان فتح كشورها با ديدگاه ايدئولوژیك، و از سوی تمدن كسانی مانند تازيان، میتواند بهترين استدلال در انگيزهء نابودی هر كتابی باشد! (كتاب روزگاران، نوشتهء مرحوم زرينكوب، رويهها 275 و 276)
پس دوستانی كه مدام به جوانی و ناپختگی آن مرحوم در 30 سالگی اشاره میكنند و بهترين نقد را نقد گفتار نويسنده از زبان خودش میدانند، احتمالا اكنون با اين روشنگری، زرينكوب را تنها با كارنامهء اسلام قبول خواهند داشت(آنهم با برداشت خودشان!!) و كتابهای ديگرش را لابد نديده بايد گرفت بويژه روزگاران را ! :Nishkhand:
عجب بساطی داريم! بابا كمی تاريخ بخوانيد تا اين اندازه گاف ندهيد.
با سلام و احترام
حتما" قبول دارید که رفتارتان چنین تصوری را ایجاد می کند،
یا کمک می کند که به این باور برسیم ...
خود کوروش پرستی هم با اسلامستیزی برادرند ...
من خودم از ایران دفاع می کنم بنابراین هرگز به خودم توهین
نخواهم کرد ...
ما حق داریم به حاکمان گذشته نقد وارد کنیم ...
همانطور که در گذشته امام (ره) نقد های محکم را ارائه کردند :
[indent]سخنرانى امام در جمع اعضاى كنگره آزادى قدس در باره بازگشت به اسلام واقعى!
[indent]در چندين سال قبل- محتمل است، گمان مىكنم زمان رضاخان بود- يك مجمعى درست كردند و يك فيلمهايى تهيه كردند و يك اشعارى گفتند و يك خطابههايى خواندند، براى تأسف از اينكه اسلام بر ايران غلبه كرد، عرب بر ايران غلبه كرد. شعر خواندند، فيلم [به] نمايش گذاشتند كه عرب آمد و طاق كسرى را، مدائن را گرفت و گريهها كردند. همين ملّيها، همين خبيثها گريهها كردند. دستمالها را درآوردند و گريه كردند كه اسلام آمده و سلاطين را، سلاطين فاسد را شكست داده و اين معنا در هر جا، به يك صورتى به ما، به ملتها تحميل شده در ممالك عربى، عرب بايد چه باشد. اين تلقين است. اين مخالف با قرآن است.
زمان: بعدازظهر 18 مرداد 1359/27 رمضان 1400.
مكان: تهران، حسينيه جماران.
صحيفه امام: ج 13 ص: 88
------------------------
سخنرانى امام در جمع مسئولان نظام در باره بازتاب و تأثير ولادت حضرت رسول در جهان!
و در تاريخ ثبت است اين جناياتى كه اينها مىكردند. و من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطين حتى يك نفرشان آدم حسابى باشد، منتها تبليغات زياد بوده است، براى شاه عباس آن قدر تبليغ كردند، با اينكه در صفويه شايد از شاه عباس بدتر آدم نبوده، در قاجاريه آن قدر از ناصرالدين شاه تعريف كردند و شاه شهيد و نمىدانم امثال ذلك، در صورتى كه يك ظالم غدارى بود كه بدتر از ديگران شايد. آن تبليغات كه در آن وقت بود، هميشه بوده است.
عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور امريكاست، و مثل كمونيستى شوروى است.
زمان: صبح 9 آذر 1364/17 ربيع الاول 1406.
مكان: تهران، حسينيه جماران.
صحيفه امام: ج: 19 ص: 433
[/indent][/indent]
پس بالاخره متوجه شدید که سخنان ما
در ارتباط با همین کتاب دو قرن سکوت و
ادعای کذب زرین کوب در این کتاب است ؟!!
خسته نشدید از اینکه یک ماه خود را به
درک نکردن زدید ؟!!
این هم می تواند باشد ،
ولی دلیل اصلی نیست ...
می تواند باشد ،
این اتفاق در طی صد سال اخیر در ایران زیاد افتاده ...
ولی الزاما اینطور نیست ...
یعنی از مسائل جزئی نمی توانیم به یک فرمول کلی برسیم
و به همه تعمیم دهیم ...
این را می توان "ردیه" ای بر آن نامید ...
ملاحظه کارانه برای چه ؟!
محافظه کاری به چه جهت ؟!
پافشاری از سوی ما نیست ...
گفتیم دوستانی که با صرف شنیدن نام زرین کوب
می اندیشند که وحی منزل است باید اینجا پاسخگو باشند ...
باید بپذیرند که خود زرین کوب هم در نظریات خود ثبات نداشته ...
به هر حال نظریات زرین کوب اگر به رفرنس هایش در
کارنامه اسلام دقت کنید بسیار علمی تر و محکم تر است ...
ما تطبیق بیشتری بین آن و مثلا کتب پروفسور کریستین سن و
امثال دورانت و ... می بینیم ...
در حقیقت کتابی یونیورسال تر نسبت به دو قرن سکوت است
که اغلب در طی این 50-60 سال چماق ناسیونالیست ها بوده
(منظورم شما یا کاربران این فاروم نیستند)
و از دید علمی جایگاه چندانی نداشته ...
دقت کنید اگر ذره ای به اسلام اعتقاد داشته باشید باید
از خود بپرسید که چرا سایتهای اسلامستیز از حدود ده سال
پیش مانند افشا و درفش و کافر و ... به عنوان اولین کتب
جهت دانلود این کتاب را کنار آیات شیطانی و ...
قرار داده اند؟!
می دانیم آنها هر چه باشند ( بقول شما کمونیست و فاشیست
و چپی و مارکسیست و ... ) ، احمق نیستند!!!!
برداشت شما از جملات ما مبتدیانه بود
اصلاح بفرمایید ...
از زمان انتشار ویرایش اول کتاب در سال ۱۳۳۰ نقد هایی بر آن نوشته شد. خود دکتر زرین کوب در مقدمه ویرایش دوم(۱۳۳۶) به تأثیر این نقدها در بازنگارش کتاب اشاره میکند. نویسندگان مختلفی به طور مستقیم -با آوردن نام دکتر زرین کوب و یا کتاب او- یا به صورت تلویحی عنوان دو قرن سکوت را مورد نقد قرار دادند:
پرسش:
چه نقدهایی بر کتاب دو قرن سکوت دکتر زرین کوب وارد است؟
پاسخ:
پیش از هر مطلبی باید این نکته را متذکر شوم که به هیچ وجه بحث و نقد ما پیرامون شخصیت دکتر زرین کوب نیست و قصد تحقیر و انگ زدن به ایشان را نخواهم داشت؛چه خود دکتر زرین کوب در کتابی که سالها بعد (1342) نوشتند یعنی کتاب کارنامه اسلام –به خوبی به تمدن اسلامی پرداختند و نوشته های ارزشمند دیگری از ایشان به جای مانده است
نکته دیگر اینکه این نوشته تنها نقد یک کتاب تاریخ است.كه شيوه اي رايج در مجامع علمي است.
برای شروع نقل قولی از کتاب " دوقرن سکوت" را می آورم :
1- یک گاف تاریخی-ریاضی :
« فتح مدائن :تازیان به تیسفون در آمدند ...وقتی سعد به تیسفون در آمد مدافعان آن را فرو گذاشته بودند و رفته بودند ...به یک روایت سه هزار هزار هزار درم در خزانه بود که نیم آن به جای مانده بود.از این رو گنج بسیار به دست فاتحان افتاد»(1)
نویسنده این داستان ؛
آیا میداند که معنای سه هزار هزار هزار درم چیست ؟آیا میداند که اگر هر درم را چهار گرم بدانیم در دربار یزدگرد می بایست دوازده میلیون کیلو نقره بیابیم ؟؟!!
آیا میداند ،که اگر چنان که گفته اند این سکه ها بین شصت هزار عرب فاتح تیسفون بخش کنیم به هر عرب 200 کیلو نقره ،جدای از سایر غنیمت ها میرسیده ؟
و ساده ترین سوال :
آیا نویسنده از خود نمی پرسد که اگر چنین هم بوده این ثروت گزافتر از گزاف از غارت کدام مردم گرد آمده بوده ؟؟!!
2- تناقض آشکار :
« بادیه های ریگزار بی آب نجد و تهامه را دیگر آنقدر و محل نبود که حکومت و سپاه ایران را
به خویشتن کشاند . زیرا در این بیابان بی آب هولناک خیال انگیز از کشت و زرع و بازار و کالا هیچ نشان نبود و جز مشتی عرب گرسنه و برهنه که چون غولان و دیوان همه جا بر سراندکی آب و مشتی سبزه با یکدیگر درجنگ و ستیز بودند از آدمی نیز در آنجا کس اثر نمی دید»(2)
دراین قسمت از سخنان نويسنده سرزمین عربستان آنقدر بی تمدن است که مردمانش
همچون کفتار و گوسفند تلقی می شوند که بدنبال سبزه !!یا جنگ و ستیز برای بقا هستند !!
اما نویسنده فراموش میکند و در جایی دیگرتوصیف دیگری می آورد ...
« مکه در آن زمان به جهت موقع تجاری خویش بهشت توانگران و بازرگانان قریش ...بود ...این شهر از قدیم حتی مدتها پیش از بطلیموس به سبب آنکه در گذرگاه جاده بازرگانی که بین ممالک هند و یمن با ممالک مجاور دریای مدیترانه میگذشت واقع است اهمیت بازرگانی تمام داشته....مکه در آن زمان مرکز داد و ستد و کانون پول و سرمایه بود .».(3)
ناگهان آن سرزمین شتر و سوسمار و راسو و آن مردم وحشی و آن شهر ارواح تبدیل می شود به مرکز داد و ستد و کانون پول و سرمایه و شاه راه تجازت شرق و غرب !!!
3- دانشمندان و الواح سخن میگویند :
کتاب "تاریخ عرب" نوشته فیلیپ.ک.حتی:« مسلم است که این قوم در اوج نفوذ تجاریشان بر همه راه های تجاری که از حجاز به سوی شمال عبور می کند و به بنادر مدیتنرانه میرسد تسلط یافته و در طول این راه ها مستعمره هایی داشته اند».(4)
-دیودورسیسیلی همین نظر را تکرار میکندو عربستان را سرزمین ادویه های معطر می شمارد
و خاک آن را خوش بو می داند.
پلینی در کتاب تاریخ طبیعی (کتاب6) که اطلاعات مردم روم را به سال 70 میلای درباره ممالک شرقی در آن مختصر آورده همین مطلب را تایید میکند ...(5)
-از ادبیات محلی عربستان جنوبی هر چه هست لوح های قدیمی است که بر فلز یا سنگ نقش شده و... قدیم ترین لوح که بدست آمده مربوط به قرن ششم تا هفتم پیش از میلاد است(6).
- کریستن نیبوهر اول کس بود که اروپاییان را از وجود الواح عربی آگاه ساخت و ژوزف هالیوی یعنی نخستین اروپایی که پس از دوران ایلوس گالوس قدم به نجران یمن گذاشت 685 لوح از 37 محل با خود آورد ادوارد گلاز قریب 2000 لوح فراهم آورد که هنوز برخی منتشر نشده
مجموعه الواحی که اکنون در دست است و تاریخ آن کمتر از هفت قرن پیش از میلاد نیست
بالغ بر 3000 است .(7)
-سالانه بازاری همچون یک مجمع ادبی بر پا میشد و شاعران بزرگ بدانجا می شدند تا قصاید خویش بخوانند و انتظار شرف و امتیاز بمانند...گویی بازار عکاظ به دوران پیش از اسلام برای عربستان چیزی شبیه آکادمی فرانسه بوده است .(8)
تناقضات را خودتان بنگرید :
دو قرن سکوت صفحه 89:
« در فتح مدائن نیز عربان نمونه هایی از سادگی خویش را نشان دادند :گویند شخصی پاره ای یاقوت یافت در غایت جودت و نفاست،و آن نمی شناخت ،دیگری به او رسید که قیمت میدانست واز او به هزار درم خرید ...
دیگری را زرسرخ بدست آمد در میان لشگر ندا میکرد:صفرا را به بیضا که می خرد ؟گمان او آن بود که نقره از زر به تر است و همچنین جماعتی که از ایشان انبانی پر از کافور یافتند پنداشتند که نمک است قدری در دیگ ریختند طعم تلخ شدو اثر نمک پدید نیامد و...))
4- محققانی دیگر و تناقضی دیگر :
« زمانی که می گوییم دوران پیش از اسلام دوران جهل و نادانی بوده یک تفسیر عامیانه و نادرست است برعکس در شبه جزیره عرب از دوران بسیار کهن ، آثار فرهنگی بسیار پیشرفته
در اختیار است . مثلا اگر از جنوب عربستان شروع کنیم به اقوامی بر می خوریم که از هزاره دوم پیش از میلاد دارای اسم و رسم و تمدن و حتی خط و کتیبه بوده اند... همه این اقوام عرب دارای خط بوده اند و از آنها کتیبه هایی به جا مانده کتیبه "ذونوآس" یکی از آنهاست بنابراین باید تمدن و و فرهنگ شایسته ای در آن منطقه وجود داشته باشد .از میان اقوامی که در شمال عربستان می زیسته اند ."لحیانی" ها و " ثمودی" ها از بقیه معروف ترند حدود
13 هزار کتیبه از دوران " ثمودی" ها کشف شده وفرهنگ و زبان و الفبای آن ها کاملا از این کتیبه هامشخص است».( 9)
کارل بروکلمان :
«در عربستان جنوبی دست کم از یک هزار سال پیش از میلاد با نوشتن آشنا بوده اند و آن را در خدمت مذهب و قانون بر روی کتیبه ها بکار می برده اند».(10)
5- شعر و زبان :
دوقرن سکوت :
« زبان تازی در کام فرمانروایان صحرا از ریگ های تفته بیابان نیز خشک تر و بی حاصل تر بود ...شعرشان توصیف پشک شتر و...بود!!!!(11)
شوقی ضیف- تاریخ ادبی عرب ص 182:
«اگر شعر جاهلی عرب را غنایی بدانیم دور نرفته ایم زیرا در تصویر نفسانیات فردی و احساسات و عواطفی که در دل خلجان دارد همانند شعر غنایی غربی است خواه مواقعی که شاعر حماسه و فخریه می سراید یا مدح و هجو می گوید یا تغزل و مرثیه و یا به پوزش و عقاب می پردازد یا محیط خود را توصیف می کند و../. و نیز از آن جهت به شعر غنایی لیریک یونانی شبیه است که شعر جاهلی هم به آواز و "غنا" خوانده می شد».
ابوالفرج اصفهانی –الاغانی – مقدمه آقای فریدونی-ص7:
« از عرب عهد جاهلی به خصوص اهالی حیره و یمامه و یمن و نجد و حجاز ،قصایدی عالی با اصلوبی استوار در حکمت و نصیحت و مدح و رثا و حماسه و هجا و وصف مناظر و شرح احساسات طبیعی روایت شده که مهارت آن قوم را در هنر شاعری واثر شعر را در زندگی ایشان ثابت می کند.
** یک شعر از امروالقیس شاعر عهد جاهلیت و حدود صد سال پیش از اسلام :
« فاطمه ،ناز ،کم کن ،
و اگر براستی دل بر ترک من نهاده ای باری خوشتر از این!
و اگر بعضی اخلاق مرا نمی پسندی،
دل من باز پس ده ، جدا شو و آرام گیر،
آری ، تو فریفته آنی که عشق ات قاتل من است،
و هرچه بفرمایی دل من آن کند
و این اشک ریختن ات جز برای آن نیست
که در قمار عشق دل خوار و خسته ام را پاک ببری
رگباری گران بار از ابری نزدیک فرو ریخت
زمین را فرا گرفت و روان شد
سیلاب برخاسته ، کوه و دره را می پوشانید
و چون فرو می نشست تیزی سرکوه بیرون می آمد».
(12)
نویسنده " دوقرن سکوت "این نوشته ها و توصیفات دروغین را آورد تا سرپوشی بر ضعف ادبیات و زبان عهد ساسانیان بگذارد ...
چون نگاهی به کتیبه های عهد ساسانی این پرسش را در ذهن پیش می آورد که چرا زبان یک کتیبه تا این حد الکن و ناتوان و ناقص بوده آیا واقعا زبان آن عهد در اوجش چنین نوشته ای بوده ؟؟؟!!
ترجمه کتیبه :
«این پیکر خدایگان مزداپرست، شاپور، شاهنشاه ایران،
کش نژاد از ایزدان ، پسر خدایگاهن بابک شاه (است) ...
این پیکر خدایگان مزداپرست ، شاپور شاهنشاه ایران ، و انیران ،
کش نژاد از ایزدان مزدا پرست ، پسر خدایگان مزدا پرست،
اردشیر شاهنشاه ایران کش نژاد از ایزدان نواده خدایگان بابک شاه (است )». (13)
پی نوشتها:
(1). دو قرن سکوت،صفحه 69.
(2). دوقرن سکوت ،ص27.
(3). همان – ص243.
(4). همان،ص 53.
(5). همان،ص55.
(6). همان،ص 60.
(7). همان،ص65.
(8). همان،ص 118.
(9). آذرتاش آذرنوش- مجله پیام صادق-شماره 28 ص24.
(10). شعر عرب در عهد جاهلی- ص 107.
(11). دو قرن سکوت،ص113.
(12). شوقی ضیف- تاریخ ادبی عرب- ص 242.
(13). تاریخ زبان فارسی- ص 211.