نقد و بررسی نظریه تکامل داروین

تب‌های اولیه

478 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام و عرض ادب

هشام;230209 نوشت:
سوال اساسی بنده که به موضوع ما ارتباط دارد این است که، آیا شما می توانید، مسأله جهش را به عنوان یک قانون عام و قطعی داشته باشید به این معنا که بتوانید مسأله جهش را به نحوی در تمام جانداران پیش بینی کنید؟(مثلا مطابق قانون جهش، پیش بینی کنید که در فلان حیوان در تاریخ مشخصی فلان انتقال رخ می دهد؟)

چیزی که مسلم است جهش علی رغم تمام تدابیر طبیعی بوقوع می پیونددهر چند غیر طبیعی است ولی به طور طبیعی امکان وقوع دارد!!
افزایش سن سلولهای زایشی
عفونتهای های ویروسی
عوامل محیطی مثل تشعشعات
سموم و یا بعضی از غذاها
اخلال در سیستم ایمنی
همه و همه مواردی طبیعی هستند که منجر به جهش میشوند

جهش یا موتاسیون یک رویداد تصادفی ،ناخواسته و کشنده است
شما اگر میزان ناموفق بودن آمیزشهای منجر به ناباروری چه از نظر موارد عدم لقاح عدم لانه گزینی سقطهای سه ماهه اول تولد های مرده و تولدهای معلول را در نظر آورید پی می برید که موارد وقوع جهش بسیار بیشتر از موارد موفق بارداری است
پس جهش یک امر طبیعی و مستمر است
ولی نتایج جهش معمولاً کشنده است
این موارد مربوط به تولید مثل است
در سایر سلولهای سوماتیک هر روزه ما شاهد جهش در سلولهای بدن هستیم که با اقدامات به موقع آنزیمای ضد سرطان در درون هسته سلول و خود سلول و سیستم ایمنی بدن روند جهشها و موارد منجر به سرطان سرکوب میشود و ما بدن سالمی داریم

بله به طور مستمر و بلا انقطاع جهش در حال و قوع و با مکانیسم بدن سالم سرکوب میشود .که با استهلاک بدن در اثر سن یا بیماری امکان به ثمر رسیدن سرطان بیشتر میشود
موفق باشید

ا

هشام;230209 نوشت:
دوباره تکرار می کنم، ما هیچ مشکلی با تکامل انسان یا هر موجودی که بر مبنای حرکت تکاملی، یا حرکت وجودی و جوهری تغییر می کند، نداریم، بلکه بحث ما، در خصوص قانون انتقال و برآمدن موجود یک نوع به موجود نوع دیگری است.(نه قانون تکامل)

چنین مطلبی را فرگشت ادعا ندارد که یک گونه شب بخوابد و صبح گونه دیگری بشود این گونه برداشتها بیشتر به افسانه میماند تا واقعیت علمی
بعضی از فرزند ها در اثر جهش و یا میوز دارای صفاتی و استعداد هایی میشوند که قدری با والدینشان متفاوت است
این تغییرات در طی نسلها ی متمادی و مرگ و میرهای جمعیتی که در قالب انتخاب طبیعی به وقوع می پیوندد
اگر این نواده را با هزار نسل قبل خود مقایسه کنیم تغییراتی را مشاهده میکنیم این برآمدن را Evoloution یا فرگشت مینامند
نه آنکه به یکباره میمون انسان شود به این میگویند انقلاب در فرگشت بیشتر با رفرم روبرو هستیم تا Revolution (انقلاب )

موفق باشید

gsaeed;230097 نوشت:
بله میشود.مثلا یک دانشمند زیست شناس شاید نتواند به این نظریه ایراد بگیرد اما در گذشته دانشمند فیزیک شناس ایراد گرفت یعنی این امکان دارد که طی 4 بیلیون سال حیاط امروزی شکل گرفته باشد اما یک فیزیک شناس که عمر خورشید را بیش از یک بیلیون سال نمیداند ان را رد میکند و کرد.البته در اینده معلوم شد که عمر خورشید 5 بیلیون سال است

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب سعید، تفاوت بین مسایل فلسفه علم و خود علم، بر می گردد به اینکه ما توجه به نوع مباحث فلسفه علم بنماییم؛ مثلا در خصوص همین نظریه تکامل باید متوجه بود که در اصطلاح علم زیست شناسی این مبحث تلقی به قبول شده است، در عالم زیست شناسی می گویند ما یک شواهدی را یافته ایم، و دلیلی هم بر ابطال این شواهد، وجود ندارد، این در اصطلاح ما می شود نظریه. اما در فلسفه علم بحث می شود که مثلا نوع مباحث زیستی به چند نحوه می تواند صورت بگیرد، یک نوع با جمع آوری شواهد، برای حدس زدن حوادث گذشته؛ نوع دیگر، به نحو تجربه معمولی که مربوط به علوم تجربی است. ما بحثمان در خصوص مورد نوع اول است، ما می خواهیم، به نحو کلی و فلسفی بحث کنیم، که تا چه حدی می توانیم، به اثبات چنین نظریه ای، اعتماد کنیم؟ واقع نمایی شواهدی که از منابع این نظریه به دست می اید، چند درصد است؟ آیا این نظریه اساسا قابل اثبات است یا نه؟ اساسا، پذیرش چنین نظریه عقلا صحیح است، یا بهتر این است که در خصوص چنین مواردی به اما و اگرها، اکتفا کنیم و آن را به عنوان یک نظریه غیر قابل خدشه در عالم برون زیست شناسی، تلقی نکنیم.

gsaeed;230097 نوشت:
همانجور که گفتید باید به عنوان یک ناظر به کلیت قضیه نگاه کنیم و تا حد علم مان با قضیه برخورد کنیم .نه در سطح علم شما نوعی هست که من بپرسم کروموزون 2 و3 چگونه باهم تلحیق شدن نه در سطح علم من نوعی هست که چنین جوابی دریافت کنم.قابل توجه بعضی ها جدا از این فرایند فرگشت.که نمیتوان ان را رد کرد باید دید ایا شواهدی از این نظریه هست یا خیر داروین هم برای بعد از طرح فرگشن شروع به نشان دادن شواهد در بدن انسان کرد.در سال های اخیر نیز علم ژنتیک به این شواهد کمک کرده اما میشه به عنوان دلیلی محکم به شواهد نگاه کرد

بحث ما در چگونگی کار کروموزم ها، نیست، بحث ما این است که ما می خواهیم، بدانیم که آیا می توان مطابق قانونی، انتقال یا برآمدن موجودات را اثبات کنیم؟(دوباره تکرار می کنم، نه اینکه تکامل یا احیانا انتقالی که رخ داده است را توجیه کنیم، بحث بر اثبات انتقال فلان موجود از فلان موجود در زمان گذشته یا آینده است، نه امکان انتقال یا توجیه انتقال. دقت کنید.)
gsaeed;230097 نوشت:
اما میشه به عنوان دلیلی محکم به شواهد نگاه کرد مثلا همین اپاندیس .(اجداد ما گیاه خوار بودن) معمولا بدن تا اونجای که میشه نمیذاره عضوی در بدن حذف بشه و اگر بعد از مدتی کارکرد خود رو از دست داد سعی میکنه به نحوی دیگر از ان استفاده کنه دقیقا مثل کسی که بازنشسته بشه و از اداره ای بیرون رانده بشه .و دوباره بازخرید بشه شاید یک ادم پیر بازخرید شده مثل ثابق ونتواند برای اداره مفید باشد اما بودنش بهتر از نبودنش است اپاندیس نقش همین بازخرید شده رو بازی میکنه اصل کار اپاندیس حضم سلولز ناشی از تغذیه گیاه های سخت حضم توسط اجداد انسان بوده که در تمام جانوران گیاه خوار از جمله میمون وجود دارد اما طی تکامل و هر چه انسان توسط هوش خود توانست گیاهان و حیوانات را شکار کند و تغذیه ای با حضم اسان برای خود درست کند(اتش) به مرور وجود سکوم در بدن زیادی مینمود.و بدن شروع به حذف این عضو نمود .طی هزاران سال سکوم که برای تجزیه گیاهان بود شروع به کوچک شدن کرد چرا که بدن دیگر با ان نیاز نداشت و به این شکل درامد.اپاندیس.به اصتلاح اپاندیس بازنشسته شد اما امروز اپاندیس بی استفاده نیست اما حذف نشد .چرا که هنوز مورد استفاده هست.اپاندیس کمک به بقای برخی باکتری های همزیستی که کمک به حضم غذا میکند میشود (اجداد ما جمجمه بزرگی داشتند) یا مثلا دندان عقل.این دندان که امروزه به یک کابوس برای ما تبدیل شده چرا که به ناچار باید ان را کشید اگر در سنین جوانی با درد کمتر و راحتر و در سنین بالا بسیار سختر اما فلسفه وجودی دندان عقل چیست؟ پیشینیان ما جمجمه های بزرگتری داشتند و به مراتب فک و ارواره های بزرگتری. چنین گمان میرود که اجداد ما از دندان های بیشتری برخوردار بودنند اما به مراتب و با تکامل عقل انسان و بدن انسان .اجداد ما توانستند مواد غذایی بزرگ را خورد کرده و رژیم غذایی بهتری بگیرن .خب مسلما برای له کردن یک گندم کوچک از دستگاه صنعتی پرس استفاده نمیشه .یه چکش کافیه و این را بدن متوجه میشود در طی هزاران سال فک انسان نسبت به غذایش کوچک میشود و به تبع نیاز به دندان های زیاد از بین میرود با تکامل عقل انسان .نیاز به دندان اضفه از بین رفت .و اسم دندان اضافه را عقل گذاشتن.که بدن هنوز در تلاش است در نسل های اینده ان را از بین ببرد.همانگونه که بسیاری از دندان های گذشته گان را از بین برده (اجداد ما دم داشتند) در انتهای ستون فقرات استخوانی وجود دارد به نام استخوان دنبالچه .این ستخوان باقی مانده استخوان دم هست اما به مرور که برخی از پستانداران مثل انسان بی نیاز از دم شدن و بدنشان استخوان دم را حذف کرد .و به اصتلاح بازنشسته کرد استخوان دنبالچه را باز خرید کرد چرا که این استخوان در نشستن و اتصال مهره ها کمک میکند این شواهد نشان میده اجداد انسان پستاندارانی با دم بودن (اجداد ما مو های بدن بلندی داشتند) در موجوداتی که بدنشان مو دارد .در زمان های ترس سرما هیجان شادی رفتار های جنسی ووو واکنشی به نام رفلکس را از خود نشان میدهند رفلکس یک واکنش روانیست که در تمام موجودات زنده بروز میکند .و انواع مختلفی دارد .رفلکسی که مد نظر ماست .به سیخ شدن مو های بدن جاندار میگوییند که میتواند فواید بسیاری داشته باشد مثلا با به دام انداختن هوا میان مو ها بدن را از سرما حفظ کند یا مثلا در هنگام ترس باعث دوری دشمن شود (خارپشت) و... اما این فواید تنها برای جانورانی هست که موی بدن بلندی دارن در انسان نیز این واکنش ایجاد میشود اما چون طی تکامل از تهدیدات طبیعت مثل سرما ترس از شکار توسط جانوران و.... دور شده دیگر نیازی به موی بلند نداشته . در نتیجه واکنشی که امروزه بدن به نام رفلکس انجام میده .هیچ سودی برای بدن انسان ندارد .این باقی مانده عملی هست که اجداد ما انجام میدادند.که نشان میده اجداد ما بدنی با مو های بلند داشته اند این رفلکس به صورت روانی و در اعصاب پاراسپاتیک ما مانده اما فیزیک بدن ما تغییر کرده

جناب سعید، تمام این نوشته ها، حدس و گمان و خیال پردازی است و با احتمالات عقلی عدیده دیگری همراه است و عقلا قابل پذیرش نیست.
gsaeed;230097 نوشت:
حالا یکی به من بگه .موجودی رو فرض کنید با فک و جمجمه بزرگتر از انسان .بدنی پر مو با موی بلند .دندان هایی بیشتر از انسان .یک دم.گیاه خوار.که اتفاقی .که گویا در جنگل زندگی میکنه این همان خانواده میمون نیست؟ جدید ترین فسیل پیدا شده از خانواده انسان ها فسیلی بوده که 2 تا3 میلیون سال پیش در افریقا زندگی میکرده برخی از خانواده انسان ها به 20 تا 30 میلیون سال پیش بر میگرده تمام خانواده انسان ها از یک نوع میمون نیست بلکه از انواع خانواده میمون ها هستن در نتیجه انواع انسان داشتیم و داریم .که میتوانند با هم متفاوت باشند.حتی کمی در ژنتیک

دوست عزیز، خانواده انسانها یعنی همین انسانی که غیر از حیوان است؟ یا انسانی که به اصطلاح زیست شناسانه، با بسیاری از حیوانات در یک خانواده طبقه بندی شده؟

شما اول اثبات کنید که از خانواده همین نوع انسان بوده است.

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

متحیر;230217 نوشت:
افزایش سن سلولهای زایشی عفونتهای های ویروسی عوامل محیطی مثل تشعشعات سموم و یا بعضی از غذاها اخلال در سیستم ایمنی همه و همه مواردی طبیعی هستند که منجر به جهش میشوند

برادر متحیر.ما عوامل مفید هم داریم.
این عوامل که مطرح کرده اید مضر هستند و هیچکدام باعث جهشی هوشمندانه مثل به وجود آمدن کوروموزوم انسان نمیشوند.
جهشی که از شامپانزه به انسان(در صورت صحیح بودن فرض شما) گرفته شده است یک جهش کاملاً هوشمندانه است تا جایی که انسان هوشمند که از همین جهش ساخته شده خود را در مقابل این جهش ناقص در میابد.
یعنی چه؟یعنی اینکه باید چیزی فراتر از این جهش و تفکر وجود داشته باشد.
چراکه بنظر میاید داروین میگوید که فرگشت با شکست های زیادی روبرو شده و تا به اینجا رسیده اما ما در آفرینش هیچ شکستی نمیبینیم و همه چیز زیبا و کامل و گویا است.
ما موجوداتی نمیبینیم که ناقص باشند و بر اثر تکامل طبیعی زندگی خود را به خاطر ناقص بودن از دست داده باشند.اما موجوداتی میبینیم که براثر عوامل غیر طبیعی ژنتیکی یا بر اثر تشعشعات هسته ای و بیماری و غیر طبیعی، ناسالم به وجود امده باشند.
من نمیدانم باور شما به خداوند چقدر است.اما اگر بخدا اعتقاد دارید باور کنید داروین یعنی ناخدا.مثالی میزنم:
اگر بر فرض مثال در فرضیه داروین فرو برویم میبینیم که فرگشت طبیعیت بر اساس میلیونها سال بعد از شکست های بسیار بوجود امده تا انسان متولد شده.
اما خداوند متعال هرگز در آفرینش خود نقصی نداشته و همه چیز طبیعی و کامل است.
شما در گونه های لاکپشت نمیتوانید موردی بیابید که بال داشته باشد یا پرنده ای که لاک داشته باشد یا ماهی ای که بال داشته باشد یا درختی که چشم داشته باشد یا پلنگی که مثل زرافه گردنش دراز باشد یا فیلی که مثل تمساح گوشخوار باشد یا کوسه ای که دولفین باشد.
این ها زیبایی های آفرینش هستند و هیچکدام با دیگری برابری نمیکند مگر اینکه در نوع خود بی نظیر باشد و باعث تفکر انسان شود.[/]

سلام و عرض ادب بر علی گرانقدر
پس از پستهای (220-234-233) شما پست اخیر شما (348) هم بسیار منطقی است که پس از پذیرش نظریه فرگشت توسط دوستان پایه و اساس خوبی برای بحث بعدی تاپیک است و آن ، پناه آوردن به آفریدگار جهان است

موفق باشید

بنام خدا.
سلام.

متحیر;230227 نوشت:
سلام و عرض ادب بر علی گرانقدر پس از پستهای (220-234-233) شما پست اخیر شما (348) هم بسیار منطقی است که پس از پذیرش نظریه فرگشت توسط دوستان پایه و اساس خوبی برای بحث بعدی تاپیک است و آن ، پناه آوردن به آفریدگار جهان است موفق باشید

آقا منظور بنده این است که فرگشت باید کاملاً از خداوند متعال جدا شود.
شما یا باید به فرگشت و نظریه داروین پناه بیاورید و از بی نظمی آفریده شدن موجودات کتاب داروین صحبت کنید.
یا اینکه آنرا نظم بدهیم و به آفریدگار متصل کنیم و بگوییم که هیچ نقصی در افرینش نبوده و خداوند برای بوجود اوردن چیزی نیاز به وجود چیزی دیگر یا نیاز به زمان های طولانی نداشته.
که مورد دوم رو ما میپذیریم و مورد اول رو شما.
اما اگر دقت داشته باشید در پست قبل بنده در اصل نقص فرضیه داروین بیان شده یعنی اگر همه چیز به همین کشکی و سادگی به وجود امده باشد خیلی هم بقول معروف علمی نیست و رویایست.درسته؟

سلام

متحیر;230218 نوشت:
چنین مطلبی را فرگشت ادعا ندارد که یک گونه شب بخوابد و صبح گونه دیگری بشود این گونه برداشتها بیشتر به افسانه میماند تا واقعیت علمی
بعضی از فرزند ها در اثر جهش و یا میوز دارای صفاتی و استعداد هایی میشوند که قدری با والدینشان متفاوت است

بر اساس همین اطلاعاتی که فرگشت در مورد ژن ها و قانون تکامل دارد، می تواند شکل انسان را چندین میلیون سال دیگر حدس بزند؟ چرا ما الان چند گونه انسان نداریم؟ مانند انواع میمون ها؟ منظور تفاوت های مثل سیاهپوست و سفید پوست نیست، تفاوت های کلی؟

زیتون;230240 نوشت:
بر اساس همین اطلاعاتی که فرگشت در مورد ژن ها و قانون تکامل دارد،

سلام و عرض ادب
از اوایل بحث مشخص کردیم که این نظریه فرگشت است لفظ نظریه تکامل یک اشتباه است
با این بلایی که ما بر سر زمین میآوریم بعید است شکل و شمایل حیات بدین تنوع و رنگارنگی بماند
اگر بشر در نگرش خود مبنی بر اشرف مخلوقات بودن خود تجدید نظر نکندو به زمین به عنوان مایملک پدری نگاه کند آینده جالبی حیات و اکوسیستم جهانی ندارد
پس بعید نیست موجودات پست به سبب سازگاریشان با شرایط سخت وارثان زمین بشوند
ولی اگر نابودی انسان ها قطعی بشود و لی باقی موجودات بمانند و به همراه انسان نابود نشوند چون جانداران امروزی ذخیره ژنوم مناسبی دارند شکل حیات در غیاب انسان بسیار متنوعتر میشود و احتمال اینکه باز اسلافی از نخستیان هوشمند و ابزار ساز بشوند وجود دارد

درک ما از« هدف فرگشت» فقط ،حفظ حیات است نه چگونگی نتایج آن ؛
ما به فرآیند فرگشت و فرآورده های امروزین فرگشت آشنا شدیم؛ نه به فرآورده های فردای فرگشت!
چون ما حتی از پیش بینی یک زلزله هم عاجز هستیم حال چه رسد به خود فرگشت که یکی از فاکتورهای بسیار بسیار زیاد آن میتواند زلزله آتشفشان طو فان و سایر بلایای طبیعی باشد

در شق دوم اگر انسان بماند و انسان هم بماند
این بار؛ انسان، به واسطه تصرف خود بر محیط از اجرای قانون انتخاب طبیعی، نسبت به خود جلوگیری میکند
چه بسا با درمانهای مختلف انسانهایی که در حالت عادی محکوم به مرگ بودند زنده بمانند و حتی تولید مثل کنند
مثل تالاسمی ها یا سرطانیها یا معلولان ذهنی حرکتی
این افراد در حال عادی و طبیعی بسیار زود میمیرند و تاکنون هم ژن خود را در نسلهای بعد تسری نداده اند .
اینکه این ژنها چه استعداد یا قابلیتهای دیگری به غیر از بیماری به همراه داشته باشند چه حدسی میتوان زد؟

پیشرفتهای پزشکی و تکنولوژیکی شاید این قابلیت را برای انسان بیاورد که زندگی نامحدودی یا بسیار طولانی را برای خود در فضای مجازی حتی بدون جسم مادی برای خود فراهم آورد

نتیجه کلی آن است که:
با این پیشرفت بشریت بسیار بعید است که انتخاب طبیعی و یا جهش ها تنها حاکمان بلامنازع در سرنوشت انسان باقی بمانند

این قسمت در پاسخ پستهای 380و 381 شما زیتون گرامی است لطفاً توجه بفرمایید

زیتون;230885 نوشت:
من آنقدر اطلاع دقیقی از این نظریه ندارم ولی به نظر من جهش ها هم باید از یک قانونی پیروی کند. نقشه ژنوم را که دارند، پس باید با یک برنامه کامپیوتری حالت های ممکن را بتوانند بررسی کنند. به نظرم این علم هنوز ضعیف است.

همانطور که شاهد هستید
فرگشت
یک عامل با یک فاکتور مشخص نیست
بلکه فرگشت در گدر زمان بر اساس شرایط محیط و قوانین وراثت و و تهاجم مداوم جهشهای عجیب وغریب و همچنین رفتار حود جانور که هم برگرفته از یادگیری است و هم ژنتیکی است که شامل تعامل با سایر گونه ها هم میشود و آنها هم خود مقهور انتخاب ظبیعی هستند
به وقوع میپیوندد
با این حساب بله حق باشماست
دانش ما بسیار ضعیف است ولی بی بنیه و بنیان نیست
در مورد آینده حیات حدسهایی میتوان زد و لی در حد یک حدس
موفق باشید

موفق باشید

متحیر;230218 نوشت:
چنین مطلبی را فرگشت ادعا ندارد که یک گونه شب بخوابد و صبح گونه دیگری بشود این گونه برداشتها بیشتر به افسانه میماند تا واقعیت علمی بعضی از فرزند ها در اثر جهش و یا میوز دارای صفاتی و استعداد هایی میشوند که قدری با والدینشان متفاوت است این تغییرات در طی نسلها ی متمادی و مرگ و میرهای جمعیتی که در قالب انتخاب طبیعی به وقوع می پیوندد

باسمه تعالی، سلام بر شما

اخوی، مطالب بنده ناظر به این نبود که یک گونه شب بخوابد، یک دفعه گونه دیگری بشود، اینکه فرزندی دارای صفاتی بشود که با والدینش، متفاوت باشد، محل بحث ما نیست، بنده سوالم در خصوص این است که دانشمندان بتوانند، در مورد موجوداتی طی قرون متمادی یا غیر متمادی یا...، مسأله همان فرگشت مورد نظر را در موجود خاصی پیش بینی کنند؛ پس سوال بنده در خصوص این است که بتوان فرگشت را به نحو یک قانون، مطرح کرد، نه مسأله تکامل مورد قبول را، بلکه محل بحث مسأله برآمدن موجودی از گونه ای به گونه دیگر است.

سوال: آیا می توانید، ابتدا یک نمونه از فرگشت به معنای اینکه موجودی در این فرایند، تبدیل به موجودی دیگر، از گونه دیگری بشود، مثال بیاورید؟

شاید بفرمایید، مسأله فرگشت، در مورد نسل های قبل است، بنده می گویم، شما با همین دلایل و شواهد، می خواهید در خصوص نسل های گذشته حکم فرگشت را ثابت بنمایید؛ خوب، فعلا یک نمونه شاهد اینچنینی، مطرح بفرمایید، ببینیم این بحث به کجا می رسد.

متحیر;230217 نوشت:
جهش یا موتاسیون یک رویداد تصادفی ،ناخواسته و کشنده است

دوست عزیز، شما چگونه با دلیل آوردن یک رویداد تصادفی، که قانونش هم تصادفی است، می خواهید، برای یک موجود خاص، از یک نوع خاص مسأله فرگشت را به نحو یک قانون به اثبات برسانید؟

متحیر;230251 نوشت:
در رابطه با پست 342مطلبی جا ماند که با توجه به پست 343 این مطلب را خدمت شما می آورم
کروموزوم 2 علت اصلی تفاوت شمپانزه با انسان نیست
تفاوتهای اساسی در ژنوم کروموزومهای 1،4،5،9،12،15،16،17و 18 وجود دارد که این تفاوتها بیشتر مربوط به تفاوتهای انسانی میشود تا کروموزوم 2
با توجه به شروع پروژه ژنوم شمپانزه از سال 2003 انتظار میرود که با اتمام آن تفاوتهای ژنتیکی اساسی بهتر نمایان شود و آنچه که انسان را از شمپانزه متمایز می سازد بهتر نمایان شود
این پست بدین جهت بود که کروموزوم 2 موجب تفاوت اساسی این دوگونه نیست و تفاوتهای مهم تر مرتبط به کروموزومهای ذیگر است


با سلام

در کتابی که قبلا ذکر شد آمده بود :

نقل قول:

همچنين اتصال دو کروموزوم
شمارة 2 و 3 در اجداد انسا نها بود
که باعث جهش ژنتيکي مهمي شده
و سير فرگشتي انسا ن از شامپانزه را
جدا کرده است.




بالاخره معلوم نشد که اولا فرق انسان با میمون (یا کلا سایر موجودات) طبق نظریه فرگشت چیه ؟ ثانیا آیا کروموزوم شماره 2 و جهش روی آن اساس اختلاف و تکامل میمون به انسان شده یا ژنهای سایر کروموزومها هم باعث تمایز خصوصیات انسانی از گونه های پست تر هستند ؟

سلام و صبح به خیر

هشام;230324 نوشت:
اخوی، مطالب بنده ناظر به این نبود که یک گونه شب بخوابد، یک دفعه گونه دیگری بشود، اینکه فرزندی دارای صفاتی بشود که با والدینش، متفاوت باشد، محل بحث ما نیست، بنده سوالم در خصوص این است که دانشمندان بتوانند، در مورد موجوداتی طی قرون متمادی یا غیر متمادی یا...، مسأله همان فرگشت مورد نظر را در موجود خاصی پیش بینی کنند؛ پس سوال بنده در خصوص این است که بتوان فرگشت را به نحو یک قانون، مطرح کرد، نه مسأله تکامل مورد قبول را، بلکه محل بحث مسأله برآمدن موجودی از گونه ای به گونه دیگر است.

دوست عزیز اگر فرگشت را پذیرفته یا دریافته بودید چنین سؤال نمیکردید

آیا پیش خود سؤال کردید لفظ انتخاب طبیعی در مقابل چه مصداق دیگری از انتخاب ! انتخاب شده است؟
اگر به کارنامه کشاورزی و دامداری بشر دقت کرده باشید و به انواع گیاهان و درختان و جانوران که انسانها با هدف بهره وری بیشتر با انتخاب مصنوعی پرورش داده است ناخودآگاه از اوان تاریخ با بهره برداری از جهش ، میوز و انتخاب طبیعی دست به انتخاب مصنوعی زده است
انسان بدون نیوتون هم در زمین با جاذیه زندگی میکرده است و سنگ و کلوخ را با استفاده از همین قانون پرت میکرده است منتها نیوتون جاذبه را شرح داده و یا داروین انتخاب طبیعی را شرح داده
در پست قبل هم خدمت شما گفتم علاوه بر مراحل بالا و یا پیشرفته تر تشعشع دادن به دانه ها و بذر گیاهان دست اندازی ژنتیکی بشر با ابزار بیولوژیکی چه در امر کشاورزی یا پزشکی آشکار یا پنهان آغاز شده که اگر بی اخلاقی و بی مسئولیتی یا بی مبالاتی در آن تسری کند عواقب دهشتناکی ممکن است داشته باشد که دست مایه داستانها و فیلمنامه های علمی تخیلی شده
موفق باشید

سلام و صبح به خیر

خیر البریه;230326 نوشت:
با سلام در کتابی که قبلا ذکر شد آمده بود :
نقل قول:
نقل همچنين اتصال دو کروموزوم شمارة 2 و 3 در اجداد انسا نها بود که باعث جهش ژنتيکي مهمي شده و سير فرگشتي انسا ن از شامپانزه را جدا کرده است
. بالاخره معلوم نشد که اولا فرق انسان با میمون (یا کلا سایر موجودات) طبق نظریه فرگشت چیه ؟ ثانیا آیا کروموزوم شماره 2 و جهش روی آن اساس اختلاف و تکامل میمون به انسان شده یا ژنهای سایر کروموزومها هم باعث تمایز خصوصیات انسانی از گونه های پست تر هستند ؟

کتاب مورد نظر شما همانطور که جناب Anoushiravan اشاره کرده بودند

Anoushiravan;221943 نوشت:
لطفا اگر به زبان های دیگر آشنایی دارید اعلام کنید من کتاب هایی مفید را برایتان بگذارم اگر هم ندارید کتابی را که من در بالا لینکش را گذاشته ام و به نظر خودم هم کتاب بسیار خوبی نیست (ولی کار شما را راه می اندازد مطالعه کنید)

Anoushiravan;221528 نوشت:
علی ای حال یک کتاب نسبتا ابتدایی (فکر کنم اطلاعاتش مربوط به حدود 15-10 سال پیش هست) رو براتون میگذارم . به فارسی.

Anoushiravan;221528 نوشت:
این لینک کتاب فارسی درجه دوم (منبع خوبی که کاملا این قضیه رو شرح بده و قابل دانلود باشه نمیشناسم) http://dl.parsbook.org/server3/uploa...l-zhenetik.zip

کتاب دسته اول و منبع اطلاعاتی نیست صرفاً شرح ساده ای از فرگشت است
برای شروع پیشنهاد من کناب دو جلدی زیست شناسی چاپ مرکز نشر ترجمه هیئت مترجمان است که فکر میکنم ترجمه تدوین سال 1383 است که صد البته تدوین های جدیدتر هم باید به زبان انگلیسی از آن منتشر شده باشد
موفق باشید


باسلام

در بعضی سایتها مطالعاتی داشتم که فکر کنم هنوز به نتیجه قطعی در این باره نرسیده اند :

In summary, although whole-genome comparisons can be strongly conclusive about the ordering of speciation events, the inability to observe past mutation rates means that the timing of events from genetic data remains uncertain. In our view, possible variation in mutation rates allows hominid genomic data to be consistent with values of THC from 5.5 to 7 Myr ago and THCG from 8.5 to 12 Myr ago, with ancestral demographic structure potentially adding inherent ambiguity to both events. Better resolution may come from further integrated analysis of fossil and genetic evidence.

Figure 3: Differences in expression and regulation.

a, Mean gene expression distance between human and chimpanzee as a function of the proportion of ILS sites per gene. Each point represents a sliding window of 900 genes (over genes ordered by ILS fraction); s.d. error limits are shown in grey. b, Top row, classification of CTCF sites in the gorilla (EB(JC)) and human (GM12878) LCLs on the basis of species-uniqueness; numbers of alignable CTCF binding sites are shown for each category. Bottom three rows, sequence changes of CTCF motifs embedded in human-specific, shared and gorilla-specific CTCF binding sites located within shared CpG islands, species-specific CpG islands or outside CpG islands. Numbers of CTCF binding sites are shown for each CpG island category. Gorilla and human motif sequences are compared and represented as indels, disruptions (>4-bp gaps) and substitutions.

http://www.nature.com/nature/journal/v483/n7388/full/nature10842.html

منظورم اینست که علت تفاوت انسان با شمپانزه در جسم و جان دقیقا بر روی کدام کروموزوم وژنها و بر اثر چه نوع جهشی رخ داده است .

متحیر;230328 نوشت:
دوست عزیز اگر فرگشت را پذیرفته یا دریافته بودید چنین سؤال نمیکردید

باسمه تعالی، سلام بر شما، سلامت باشید

جناب متحیر، مشخص است که فرگشت را نپذیرفته ام؛ زیرا به حق دلیلی بر اثبات آن نیافته ام، جز حدسیات و خیالبافی هایی که با پز علمی مطرح می شود.

خوب، شما یک بخش از دلایل فرگشت را که نتیجه آن قطعی و روشن است بفرمایید، که بنده ببینم ارتباط آن با اثبات ادعای فرگشت،(در همان مورد خاص)کجا است؟

دوباره تأکید می کنم، ارتباط دلیل با ادعا را بفرمایید، ارتباط دلیل با ادعا را....

بارها عرض شد که نیازی به این همه، توضیحات علمی نیست، شما ماحصل نتیجه منابع اطلاعاتی فرگشت را مطرح بفرمایید، ببینیم، ارتباط آن با ادعای فرگشت کجا است؟
متحیر;230328 نوشت:
اگر به کارنامه کشاورزی و دامداری بشر دقت کرده باشید و به انواع گیاهان و درختان و جانوران که انسانها با هدف بهره وری بیشتر با انتخاب مصنوعی پرورش داده است ناخودآگاه از اوان تاریخ با بهره برداری از جهش ، میوز و انتخاب طبیعی دست به انتخاب مصنوعی زده است انسان بدون نیوتون هم در زمین با جاذیه زندگی میکرده است و سنگ و کلوخ را با استفاده از همین قانون پرت میکرده است منتها نیوتون جاذبه را شرح داده و یا داروین انتخاب طبیعی را شرح داده

دوست عزیز، اگر شما به چگونگی اثبات یک مدعا از جهت منطقی واقف بودید، متوجه می شدید که چه مقدماتی می تواند، منتج به نتیجه باشید و این دلایل بی ارتباط را به عنوان اثبات ادعای فرگشت، کنار هم ردیف نمی کردید.

اگر شما متوجه جریان بسیار پیچیده موجودات و ابعاد مختلف و مخفی آنها بودید، فقط با در نظر گرفتن یک جنبه و جهت وجودی آنها،(جهت مادی)، نتایج اینچنینی صادر نمی کردید.(تازه آن هم باید دید با هزاران اما و اگر، خود همان جنبه جزیی به درستی کشف شده است یا خیر.)

دوست عزیز، زیست شناس، کارش مطالعه ابعاد زیستی و کشف آنها در محدوده قلمرو خودش است، آیا همین زیست شناس، می تواند در چنین جایگاهی(بیرون از چارچوبی علمی خود، در مباحث عمومی و فراگیر)، حکمی کلی بدهد؟

در چنین محملی دیگر جای اثبات است نه سخنان تنها زیست شناسانه، یعنی اگر می تواند، باید از لاک زیست شناسی خارج شده، و به اثبات ادعای خودش بپردازد، نه ادعا کند و فارق از تمام احتمالات و جنبه های دیگر عالم وجود، حکم بدهد؛ لازمه این مطلب هم این است که راه اثبات منطقی یک گزاره را دانسته و نتایج درست بگیرد، آیا شما راه اثبات منطقی و درست گزاره ها را رعایت می کنید؟

یکی از بزرگترین، مشکل علوم اینچنینی این است که در دایره و قلمرو خودش، حکم صادر نمی کند، بررسی جزیی کرده و حکم کلی می دهد، اگر موارد جزیی و کوچکی از این عالم بزرگ را کشف بنماید، گویا توهم زده که دیگر کار تمام است.

سلام و عرض ادب

هشام;230429 نوشت:
باسمه تعالی، سلام بر شما، سلامت باشید جناب متحیر، مشخص است که فرگشت را نپذیرفته ام؛ زیرا به حق دلیلی بر اثبات آن نیافته ام، جز حدسیات و خیالبافی هایی که با پز علمی مطرح می شود. خوب، شما یک بخش از دلایل فرگشت را که نتیجه آن قطعی و روشن است بفرمایید، که بنده ببینم ارتباط آن با اثبات ادعای فرگشت،(در همان مورد خاص)کجا است؟ دوباره تأکید می کنم، ارتباط دلیل با ادعا را بفرمایید، ارتباط دلیل با ادعا را.... بارها عرض شد که نیازی به این همه، توضیحات علمی نیست، شما ماحصل نتیجه منابع اطلاعاتی فرگشت را مطرح بفرمایید، ببینیم، ارتباط آن با ادعای فرگشت کجا است؟

شما علت مطلوب شدن محصولات کشاورزی را چه میدانید؟
نمیدانم شما چند سال دارید
اگر بیش از سی یا چهل سال سن داشته باشید یا اینکه هم سن من باشید
خیارهای با مزه تلخ در انتهای خود را به یاد دارید
یا اینکه هندوانه های بی کیفیت قدیم را
اکنون حتی مزه و طعم آنها با اینگونه های اصلاح شده را فراموش کرد ه ایم
اصلاح نژاد جز بر پایه اصول فرگشت امکان پذیر نیست شما میتوانید علتی غیر از فرگشت در اصلاح نژاد محصولات کشاورزی یا دام وطیور بیابید .
(جهش میوز و قوانین وراثت و انتخاب طبیعی)

هشام;230429 نوشت:
دوست عزیز، اگر شما به چگونگی اثبات یک مدعا از جهت منطقی واقف بودید، متوجه می شدید که چه مقدماتی می تواند، منتج به نتیجه باشید و این دلایل بی ارتباط را به عنوان اثبات ادعای فرگشت، کنار هم ردیف نمی کردید. اگر شما متوجه جریان بسیار پیچیده موجودات و ابعاد مختلف و مخفی آنها بودید، فقط با در نظر گرفتن یک جنبه و جهت وجودی آنها،(جهت مادی)، نتایج اینچنینی صادر نمی کردید.(تازه آن هم باید دید با هزاران اما و اگر، خود همان جنبه جزیی به درستی کشف شده است یا خیر.) دوست عزیز، زیست شناس، کارش مطالعه ابعاد زیستی و کشف آنها در محدوده قلمرو خودش است، آیا همین زیست شناس، می تواند در چنین جایگاهی(بیرون از چارچوبی علمی خود، در مباحث عمومی و فراگیر)، حکمی کلی بدهد؟ در چنین محملی دیگر جای اثبات است نه سخنان تنها زیست شناسانه، یعنی اگر می تواند، باید از لاک زیست شناسی خارج شده، و به اثبات ادعای خودش بپردازد، نه ادعا کند و فارق از تمام احتمالات و جنبه های دیگر عالم وجود، حکم بدهد؛ لازمه این مطلب هم این است که راه اثبات منطقی یک گزاره را دانسته و نتایج درست بگیرد، آیا شما راه اثبات منطقی و درست گزاره ها را رعایت می کنید؟ یکی از بزرگترین، مشکل علوم اینچنینی این است که در دایره و قلمرو خودش، حکم صادر نمی کند، بررسی جزیی کرده و حکم کلی می دهد، اگر موارد جزیی و کوچکی از این عالم بزرگ را کشف بنماید، گویا توهم زده که دیگر کار تمام است.

شما در قلمرو زیست شناسی زندگی میکنید

دوست عزیز انکار شما برای فرگشت فقط به این خاطر است که امکان دارد کل پایه های فکری شما را در هم بریزد
که البته این انتخاب شماست و برای خودتان محترم
ولی اینکه آن را انکار میکنید آن هم بدون ارائه دلایل علمی و مشاهدات به بنده حق بدهید که انکار شما را نپذیرم

موفق باشید

هشام;230219 نوشت:
باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب سعید، تفاوت بین مسایل فلسفه علم و خود علم، بر می گردد به اینکه ما توجه به نوع مباحث فلسفه علم بنماییم؛ مثلا در خصوص همین نظریه تکامل باید متوجه بود که در اصطلاح علم زیست شناسی این مبحث تلقی به قبول شده است، در عالم زیست شناسی می گویند ما یک شواهدی را یافته ایم، و دلیلی هم بر ابطال این شواهد، وجود ندارد، این در اصطلاح ما می شود نظریه. اما در فلسفه علم بحث می شود که مثلا نوع مباحث زیستی به چند نحوه می تواند صورت بگیرد، یک نوع با جمع آوری شواهد، برای حدس زدن حوادث گذشته؛ نوع دیگر، به نحو تجربه معمولی که مربوط به علوم تجربی است. ما بحثمان در خصوص مورد نوع اول است، ما می خواهیم، به نحو کلی و فلسفی بحث کنیم، که تا چه حدی می توانیم، به اثبات چنین نظریه ای، اعتماد کنیم؟ واقع نمایی شواهدی که از منابع این نظریه به دست می اید، چند درصد است؟ آیا این نظریه اساسا قابل اثبات است یا نه؟ اساسا، پذیرش چنین نظریه عقلا صحیح است، یا بهتر این است که در خصوص چنین مواردی به اما و اگرها، اکتفا کنیم و آن را به عنوان یک نظریه غیر قابل خدشه در عالم برون زیست شناسی، تلقی نکنیم.

بحث ما در چگونگی کار کروموزم ها، نیست، بحث ما این است که ما می خواهیم، بدانیم که آیا می توان مطابق قانونی، انتقال یا برآمدن موجودات را اثبات کنیم؟(دوباره تکرار می کنم، نه اینکه تکامل یا احیانا انتقالی که رخ داده است را توجیه کنیم، بحث بر اثبات انتقال فلان موجود از فلان موجود در زمان گذشته یا آینده است، نه امکان انتقال یا توجیه انتقال. دقت کنید.)

جناب سعید، تمام این نوشته ها، حدس و گمان و خیال پردازی است و با احتمالات عقلی عدیده دیگری همراه است و عقلا قابل پذیرش نیست.

دوست عزیز، خانواده انسانها یعنی همین انسانی که غیر از حیوان است؟ یا انسانی که به اصطلاح زیست شناسانه، با بسیاری از حیوانات در یک خانواده طبقه بندی شده؟

شما اول اثبات کنید که از خانواده همین نوع انسان بوده است.

سلام
دوست من .همنجور که گفتم نظریه که موضوع اصلی ان مربوط به گذشته باشد هیچ گاه اثبات نمیشود
یعنی هیچ کس نمیتواند نظریه داروین را اثبات کند
مثلا در گذشته گفتن و نظریه دادن که به احتمال قوی خورشید حدود 280 هزار کیلومتر با زمین فاصله دارد
طبق شواهدی که در دست بود مثل زاویه تابش نور .و.. ارسطو توانست فاصله خورشید تا زمین را تخمین بزند
اما نتوانست اثبات کند.چرا؟چون شواهدی مثل زاویه تابش و فرایند فرمول های ریاضی قدرت کافی برای اثبات فرضه نداشت.اما در ان زمان با اینکه اثبات نشد به عنوان تنها فرضیه ممکن قبولش داشتن
تا به امروز توانستند طبق سرعت نور و ماهواره هایی که فرستادن فاصله خورشید تا زمین را بگویند
حالا شواهد قوی شده چون ماهواره فرستادیم.اثبات شد که فاصله 300 هزار کیلومتر است
چون اصل موضوع که فاصله خورشید بود در زمان حال بود اثبات شد
اما نمیشود موضوعی که در گذشته اتفاق افتاده و تمام شده رو ثابت کرد
تنها باید نظریه داد و نظریه ای که محتمل تر باشد را به عنوان تنها فرض ممکن قبول کرد

حالا ما یک طرف نظریه داروین رو داریم .به نظر موافقان تنها فرض ممکن این هست.
که مسلما نمیشود یک موجود مستقل از موجودات دیگر در چرخه حیات امده باشد
چرا که هر جنبنده زنده ای شامل جانوران و گیاهان در مقطعی از طول حیات خود به نقطه ای مشترک میرسند که همان جد مشترک هست
و این محال است جانداری مستقل از اول به یک شکل بوده باشد
همهی جانداران یک جد مشترک دارن و ان همان موجودات اغازین هستن .طی فرایند تکامل ان موجود و تکثیر خود شاخه ها بوجود امدن و هر موجود بر طبق فرایند ژنتیکی و محیطی تغییر کرد .این شاخه ها هر چه جلوتر میرفت تقسیم میشد.تا به شاخه ای رسید که ما به ان نخستین سانان میگوییم .که تمام نژاد های میمون و به تبع انسان در همین شاخه هستن.انواع میمون ها و انواع انسان ها زیر شاخه این شاخه محسوب میشن.نباید بین انسان و میمون ار نظز خانواده فرقی بذاریم.چرا که انسان همان حیوان ناطق است.بر حسب هوشی که پیدا کرده .
حالا اگر همیم میمون امروزی که در جنگل هست 1 میلیون سال دیگه با هوش بشه و مثل انسان زندگی کنه که دلیل جدا شدن از شاخه میمون ها نمیشه.یعنی به موجودی دیگه تبدیل نشده فقط با هوش شده و کمی تغیرات فیزیکی
در نتیجه این نظریه میگه به ناچار انسان هم در گذشته موجودی دیگر بوده

اما در مقابل برخی میگن خیر
انسان به صورت معجزه خلق شده و هیچ ربطی به میمون و جانوران دیگر ندارد

این مهم نیست که نظریه داروین 100% درست میگه یا 70% .این مهمه که در حال حاظر اگر این 2 نظریه وجود دارد باید دید که کدام یک بیشتر به شواهد موجود نزدیک است
مثلا علم ثابت کرد که حیات در اب میتواند از مواد بی جان بوجود اید.و این شد ریشه نظریه داروین
در مقابل.قران میگه حیات انسان از گل درست شده
خب این با هیچ کدام از شواهد جور در نماید چرا؟
1 محال ممکن است حیات در محیط غلیظ گل بوجود اید
2 قران اشاره به بوجود امدن حیات انسان از گل دارد نه در ان .که به کل علم اونو رد میکنه .
طرفداران نظریه داروین توسط علم ژنتیک ثابت کرد ژنتیک انسان و نوعی میمون تا 99% شبه هم است
طرفداران نظریه داروین طبق فسیل های پیدا شده فراینده تکامل اسکلت میمون تا انسان اولیته و انسان امروز را نشان میدهند
طرفداران نظریه داروین شواهدی در بدن انسان امروزی پیدا کردن که نشان میدهد انسان روزی گیاهخوار بوده و در نهایت روزی میمون بوده که قبلا دربارش گفتم
اما در مقابل مخالفان نظریه هیچ مدرکی دال بر این که انسان جدا از جانوران دیگر بوجود امده نشان نمیدهند
و تنها و تنها استناد به کتاب الاهی میکنند

خب تا کی طرفداران نظریه داروین باید شواهد نظریه فرضیه سند مدرک بیارن که حرف خودشونو به کرسی بنشونن و تاکی مخالفان نظریه باید بگن چون ما قران را قبول داریم پس قران خلاف حرف شماست در نتیجه حرف شما غلط است با تمام اسنادی که در دست دارید
یعنی اگر با بالا ترین مدارک این نظریه اثبات شود مخالفان قبول نمیکنن چرا که قران چیز دیگه ای میگه

پس جناب پاسخگو این جور بحث کردن به جایی نمیرسه .پر واضح است که اگر هم نظریه داروین اثبات نشده باشد اما خیلی بیشتر مدرک و شواهد از نظریه خلق دارد
اما نظریه خلقت هیچ و هیچ ندارد تنها گفته قران ملاک است

به گفته بعضی ها که میگم دین با علم در تضاد نیست اینجا باید برسند و بگوییند نقطه اشتراک دین و علم چیست؟
نقطه ای که علم با اکثریت علما چیزی میگه و دین با بزرگترین مرجع(قران) خود چیز دیگه

سلام و عرض ادب

خیر البریه;230408 نوشت:
منظورم اینست که علت تفاوت انسان با شمپانزه در جسم و جان دقیقا بر روی کدام کروموزوم وژنها و بر اثر چه نوع جهشی رخ داده است .

همانطور که خدمت شما گفتم و بر اساس همان مقاله nature
Figure 1: Speciation of the great apes.a, Phylogeny of the great ape family, showing the speciation of human (H), chimpanzee (C), gorilla (G) and orang-utan (O). Horizontal lines indicate speciation times within the hominine subfamily and the sequence divergence time between human and orang-utan. Interior grey lines illustrate an example of incomplete lineage sorting at a particular genetic locus—in this case (((C, G), H), O) rather than (((H, C), G), O). Below are mean nucleotide divergences between human and the other great apes from the EPO alignment. b, Great ape speciation and divergence times. Upper panel, solid lines show how times for the HC and HCG speciation events estimated by CoalHMM vary with average mutation rate; dashed lines show the corresponding average sequence divergence times, as well as the HO sequence divergence. Blue blocks represent hominid fossil species (key at top right): each has a vertical extent spanning the range of dates estimated for it in the literature9, 50, and a horizontal position at the maximum mutation rate consistent both with its proposed phylogenetic position and the CoalHMM estimates (including some allowance for ancestral polymorphism in the case of Sivapithecus). The grey shaded region shows that an increase in mutation rate going back in time can accommodate present-day estimates, fossil hypotheses, and a middle Miocene speciation for orang-utan. Lower panel, estimates of the average mutation rate in present-day humans11, 12, 13; grey bars show 95% confidence intervals, with black lines at the means. Estimates were made by the 1000 Genomes Project for trios of European (CEU) and Yoruban African (YRI) ancestry
نزدیک به 37/1 درصد با شمپانزه ها و 75/1 درصد با گوریلها اختلاف ژنتیکی پیدا کردیم
که این اختلاف در ژنوم ها بر روی یک کروموزوم نیست
بلکه
متحیر;230214 نوشت:
تفاوتهای اساسی در ژنوم کروموزومهای 1،4،5،9،12،15،16،17و 18 وجود دارد که این تفاوتها بیشتر مربوط به تفاوتهای انسانی میشود تا کروموزوم 2

و البته همانطور که در همان پست خدمت شما گفتم جزئیات را باید پس از اتمام پروژه ژنوم شمپانزه بررسی کنند
این مقاله بیشتر به بررسی تغییرات ژنتیکی(میزان وقوع جهش) در دو نوع گوریل شرق و غرب گابون کنگو و مقایسه میزان وقوع جش را با سایر گونه های مشابه می پردازد که حدوداً از 7/1 میلیون سال قبل جدا شده اند
و این تغییرات را یا سایر گونه های همسان مقایسه می کند این مطالعه شامل 500 ژن مربوط به شنوایی و نحوه تغییرات در این ژنها را مورد بررسی قرار میدهد

موفق باشید

متحیر;230442 نوشت:
شما علت مطلوب شدن محصولات کشاورزی را چه میدانید؟ نمیدانم شما چند سال دارید اگر بیش از سی یا چهل سال سن داشته باشید یا اینکه هم سن من باشید خیارهای با مزه تلخ در انتهای خود را به یاد دارید یا اینکه هندوانه های بی کیفیت قدیم را اکنون حتی مزه و طعم آنها با اینگونه های اصلاح شده را فراموش کرد ه ایم اصلاح نژاد جز بر پایه اصول فرگشت امکان پذیر نیست شما میتوانید علتی غیر از فرگشت در اصلاح نژاد محصولات کشاورزی یا دام وطیور بیابید . (جهش میوز و قوانین وراثت و انتخاب طبیعی)

باسمه تعالی، سلام بر شما

عجبا، دوست عزیز، ظاهرا شما فقط می خواهید، مطالب تکراری خودتان را مطرح بفرمایید، شما اول بفرمایید، دانستن این مطالب و علت آن هر چه باشد که شما می گویید، چگونه (در یک استدلال منطقی)، فرگشت مورد ادعای خودتان را، یعنی همان ادعای اصلی فرگشت را به اثبات می رسانید؟ نمی دانم چرا شما مانند جناب سعید، نمی خواهید، واضح و روشن و کلی و برون علمی بحث کنید، بنده در همان پست های اولی که با جناب سعید، داشتم، سوال مرا متوجه شدند، اما شما....

سوال: آیا منابع معرفتی فرگشت، قابلیت اثبات فرگشت را دارد؟ اگر دارند، روشن و شفاف، ارتباط منابع را با اثبات ادعای آن بیان بفرمایید، شما ظاهرا نمی دانید، اثبات یعنی چه.

زیرا گاهی شواهدی، فرضیه ای را می تواند، منطقا اثبات بکند، گاهی نمی تواند، چرا این همه پراکنده گویی می کنید، جناب سعید می گوید، نمی تواند اثبات کند، اما دلیلی بر خلاف شواهد هم نداریم، شما چه می گویید؟

البته ایشان مسأله نظریه قرآن را مطرح می کنند که بر می گردد به منبع معرفتی وحی و توضیحات خاص خودش که هنوز بنده وارد این بحث نشده ام.

متحیر;230442 نوشت:
شما در قلمرو زیست شناسی زندگی میکنید دوست عزیز انکار شما برای فرگشت فقط به این خاطر است که امکان دارد کل پایه های فکری شما را در هم بریزد که البته این انتخاب شماست و برای خودتان محترم ولی اینکه آن را انکار میکنید آن هم بدون ارائه دلایل علمی و مشاهدات به بنده حق بدهید که انکار شما را نپذیرم

بسیار خوب، بله بنده در قلمرو زیستی به معنای واقعی زندگی می کنم، نه به معنای یک بعدی آن.

دوست عزیز، پایه های فکری بنده را شما از کجا استنباط نمودید؟ شما که شخصیت بنده را نمی شناسید، به قول ابن سینا، نحن ابناء الدلیل (ما فرزندان دلیلیم.) به جان خودم قسم، اگر دلیلی در خصوص مسأله فرگشت با ادعای آن رابطه منطقی داشته باشد، می پذیرم.

خوب، ما آن را انکار می کنیم، زیرا دلایلش عقیم است، شما نظریه ای را که هنوز اثبات ننموده اید، انتظار دلیل علمی بر خلاف آن دارید؟ یعنی ما دلایلی بیاوریم که مثلا تکامل نیست، در حالی که هست؟ یا...اما انتقال از یک گونه به گونه دیگر در خصوص موجودات گذشته چرا؟

gsaeed;230455 نوشت:
دوست من .همنجور که گفتم نظریه که موضوع اصلی ان مربوط به گذشته باشد هیچ گاه اثبات نمیشود یعنی هیچ کس نمیتواند نظریه داروین را اثبات کند

باسمه تعالی، سلام بر شما

بسیار خوب جناب سعید، این مطلب را به جناب متحیر بفرمایید، گویا ایشان نمی خواهند به این مسأله اعتراف بنمایند، یا اینکه نظریه دیگری دارند، مطرح نمی کنند.

این جواب شما یک جواب بسیار روشن و شفاف، به نظریه داروین است، پس، در قالب علم تجربی مسأله ای که قابلیت تجربه حسی نداشته باشد، فقط با احتمال مطرح می شود نه اینکه اثبات بشود، (جدای از مباحث میزان واقع نمایی علم تجربی)،شواهد این نظریه هم این است که نظریه ممکن و محتمل است، یعنی انتقال امکان دارد نه اینکه بتوان در یک گونه خاص واقع شدن آن را اثبات نمود.
gsaeed;230455 نوشت:
حالا ما یک طرف نظریه داروین رو داریم .به نظر موافقان تنها فرض ممکن این هست. که مسلما نمیشود یک موجود مستقل از موجودات دیگر در چرخه حیات امده باشد چرا که هر جنبنده زنده ای شامل جانوران و گیاهان در مقطعی از طول حیات خود به نقطه ای مشترک میرسند که همان جد مشترک هست و این محال است جانداری مستقل از اول به یک شکل بوده باشد همهی جانداران یک جد مشترک دارن و ان همان موجودات اغازین هستن .طی فرایند تکامل ان موجود و تکثیر خود شاخه ها بوجود امدن و هر موجود بر طبق فرایند ژنتیکی و محیطی تغییر کرد .این شاخه ها هر چه جلوتر میرفت تقسیم میشد.تا به شاخه ای رسید که ما به ان نخستین سانان میگوییم .که تمام نژاد های میمون و به تبع انسان در همین شاخه هستن.انواع میمون ها و انواع انسان ها زیر شاخه این شاخه محسوب میشن.نباید بین انسان و میمون ار نظز خانواده فرقی بذاریم.چرا که انسان همان حیوان ناطق است.بر حسب هوشی که پیدا کرده . حالا اگر همیم میمون امروزی که در جنگل هست 1 میلیون سال دیگه با هوش بشه و مثل انسان زندگی کنه که دلیل جدا شدن از شاخه میمون ها نمیشه.یعنی به موجودی دیگه تبدیل نشده فقط با هوش شده و کمی تغیرات فیزیکی در نتیجه این نظریه میگه به ناچار انسان هم در گذشته موجودی دیگر بوده

خوب، جناب سعید، از توضیحاتتان متشکرم، اما چرا هر جنبنده ای در مقطعی از حیات به نقطه مشترکی می رسد، یعنی باید از گیاه به حیوان و از حیوان به انسان بر همین نسق و نظمی که فرگشت بیان می کند باشد، آیا دلیل شما، فرایند ژنتیکی و محیطی است؟

خوب، فرایند ژنتیکی و محیطی می گوید که تنها فرض ممکن این است که موجودات نیای مشترکی دارند، چرا از یک نوع به نوعی دیگر و از کدام دلیل ژنتیکی و محیطی مسأله فرگشت بر طبق همین ادعا اثبات می شود؟

gsaeed;230455 نوشت:
اما در مقابل برخی میگن از شواهد جور در نماید چرا؟ 1 محال ممکن است حیات در محیط غلیظ گل بوجود اید 2 قران اشاره به بوجود امدن حیات انسان از گل دارد نه در ان .که به کل علم اونو رد میکنه . طرفداران نظریه داروین توسط علم ژنتیک ثابت کرد ژنتیک انسان و نوعی میمون تا 99% شبه هم است طرفداران نظریه داروین طبق فسیل های پیدا شده فراینده تکامل اسکلت میمون تا انسان اولیته و انسان امروز را نشان میدهند طرفداران نظریه داروین شواهدی در بدن انسان امروزی پیدا کردن که نشان میدهد انسان روزی گیاهخوار بوده و در نهایت روزی میمون بوده که قبلا دربارش گفتم

جدای از اینکه مقصود قرآن از گل و مسیر فرایند خلقت انسان چیست، بنده از شما سوال می کنم که، آیا دلایل و شواهد نظریه داروین می گوید، تنها فرض ممکن این است که موجودات به همین یک طریق، به وجود آمده اند، اگر تنها فرض ممکن این است، یعنی احتمال دیگر نفی می شود، و این یعنی در مقام فرض های مختلف فقط یک فرض آن اثبات شده و بقیه فرض ها غیر ممکن است، خوب، چرا شما از طرفی می گویید اثبات نمی شود و احتمال خلاف آن وجود دارد اما از این طرف می فرمایید تنها فرض ممکن است، اگر تنها فرض ممکن است، شما بفرمایید، مقدمات و دلایل این نظریه برای اثبات ادعای داروین چیست؟(یعنی مقدمات و دلایلی که به اصل مدعا ارتباط داشته باشد و در یک مسیر منطقی ادعا را اثبات بکند.)

gsaeed;230455 نوشت:
خب تا کی طرفداران نظریه داروین باید شواهد نظریه فرضیه سند مدرک بیارن که حرف خودشونو به کرسی بنشونن و تاکی مخالفان نظریه باید بگن چون ما قران را قبول داریم پس قران خلاف حرف شماست در نتیجه حرف شما غلط است با تمام اسنادی که در دست دارید یعنی اگر با بالا ترین مدارک این نظریه اثبات شود مخالفان قبول نمیکنن چرا که قران چیز دیگه ای میگه پس جناب پاسخگو این جور بحث کردن به جایی نمیرسه .پر واضح است که اگر هم نظریه داروین اثبات نشده باشد اما خیلی بیشتر مدرک و شواهد از نظریه خلق دارد اما نظریه خلقت هیچ و هیچ ندارد تنها گفته قران ملاک است به گفته بعضی ها که میگم دین با علم در تضاد نیست اینجا باید برسند و بگوییند نقطه اشتراک دین و علم چیست؟ نقطه ای که علم با اکثریت علما چیزی میگه و دین با بزرگترین مرجع(قران) خود چیز دیگه

خوب، اگر نظریه داروین اثبات نشده است که به نظر با این شواهد بی ارتباط، قابلیت اثبات هم ندارد، چرا با قران متعارض باشد؟

حقیقتا بنده جهت مخالفتم، این نبوده است که قرآن چنین گفته است، دلیل مخالفتم همین است که دلایل نظریه عقیم است.

سلام و عرض ادب

هشام;230536 نوشت:
چرا شما مانند جناب سعید، نمی خواهید، واضح و روشن و کلی و برون علمی بحث کنید، و خودتان و اصل مدعا و سوال بنده را بفهمید، بنده در همان پست های اولی که با جناب سعید، داشتم، سوال مرا متوجه شدند، اما شما....

چون شما بدنبال منابع معرفتی فرگشت بودید
زیرا که خدمت دوستان گفته بودم:
متحیر;226511 نوشت:
بدیهی است که هر مقوله ای را باید، در وادی و زمینه خود بحث کرد مسائل ریاضی را در حیطه ریاضی
مسائل تاریخی را در حیطه تاریخ
موسیقی و نقاشی را در حیطه هنر
چون فرگشت یک نظریه علمی زیست شناسی است پس باید با آگاهی از زیست شناسی در مورد آن بحث کرد

و شما هم: فرمودید

که بحث تبعات پذیرش فرگشت را به بعد موکول کنیم

هشام;227708 نوشت:
به نظر بنده، بهتر آن است که، در خصوص خود نظریه داروین بحث بشود، اینکه نسبت و رابطه نظریه داروین، با نظریه ادیان چگونه است؟ اینکه نظریه داروین مشخصا رابطه اش با دین اسلام چگونه است؟ می تواند، موضوع بحث آینده ما باشد. خوب، ما ابتدا بهتر است در خصوص میزان قابلیت اثبات این نظریه بحث کنیم؛ زیرا ممکن است این نظریه در مقام زیست شناسی، اعتبار خودش را داشته باشد، ما به دنبال این مطلب نیستیم که زیست شناسان، تا چه حدی این نظریه را تلقی به قبول کرده اند؛ بلکه به دنبال میزان قابلیت اثبات این نظریه در صحنه زندگی خودمان هستیم؛ زیرا می خواهیم، این نظریه را با نظریات دینی که مستقیما در خصوص واقعیات زندگی انسانها، (از جهت اعتقاد و ایمان) بحث می کند، باشیم؛ یعنی می خواهیم، در خصوص اعتقاد و ایمانمان این نظریه را دخالت بدهیم. پس، در ابتدا باید متوجه باشیم که منابع معرفتی برای میزان اثبات پذیری نظریه داروین را مورد تحلیل و تعقل قرار بدهیم؛ مثلا یکی از منابع معرفتی نظریه داروین، فسیل شناسی و سنگواره شناسی است؛یا... پس، ما می خواهیم، در ابتدا ببینیم، مثلا (از باب مثال و نمونه)میزان معرفتی که از ناحیه فسیل می توانیم، به دست بیاوریم، چقدر است، یا... بنده از طرفداران نظریه داروین درخواست می کنم، لطفا محور بحث را به این سمت سوق بدهند؛ به این معنا که ابتدا در یک جمله روشن، ادعای خودشان را مطرح کرده، بعد منابع معرفتی را یکی پس از دیگری ذکر بنمایند و در نهایت بفرمایند که از کجای این منابع معرفتی ادعایشان به اثبات می رسد.

و حال با ارائه پست قبلی تان (362)باز باید پاسخی را که به دیگر دوستان قبل از ورود شما به بحث ارائه کردم تکرار کنم

متحیر;226565 نوشت:
متوجه اشکال شما نمیشوم
فرگشت یک نظریه علمی است
پس رد آن هم یه جز از طریق علم تجربی ممکن نیست سؤال این است آیا شما ردیه ای علمی و یا مدر ک یا شاهدی دال بر انکار فرگشت دارید؟
چرا با پیچاندن موضوع به حکمت مسئله را از راه خود منحرف میکنید؟

موفق باشید

متحیر;230587 نوشت:
چون شما بدنبال منابع معرفتی فرگشت بودید زیرا که خدمت دوستان گفته بودم:

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب متحیر، هیچ کس منکر این نیست که باید با مدارک زیست شناسانه، پدیده فرگشت، تحلیل بشود، اما باید توجه بشود که این مطلب به این معنا نیست که، اصل تحلیل کردن آن هم، فرگشتی و تخیلی باشد، بلکه تحلیل باید، به گونه ای صورت بگیرد که نظریه فرگشت، با دید منطقی و صحیح، ما را از رسوبات توهمات مصون بدارد.(دقت کنید)

پس ما در چنین مباحثی به دنبال تحلیل صحیح و اثبات درست هستیم، و برای اثبات درست هم، نتایج مقدمات اثبات شده، را به گونه ای مرتب می کنیم که بتوانیم، منطقا به اثبات نظریه بپردازیم، پس، مواد تحلیل زیست شناسانه است، اما شاکله تحلیل منطقی است.

متحیر;230587 نوشت:
و شما هم: فرمودید که بحث تبعات پذیرش فرگشت را به بعد موکول کنیم

بله، درست است. اما در هر مقامی باید تحلیل درست و منطقی صورت بگیرد.
متحیر;230587 نوشت:
حال با ارائه پست قبلی تان (362)باز باید پاسخی را که به دیگر دوستان قبل از ورود شما به بحث ارائه کردم تکرار کنم

بعضی ها فرگشتی فکر می کنند، فلسفی نتیجه می گیرند، ولی صحیح آن است که به صورت منطقی و فلسفی، فرگشت تحلیل بشود.(دقت کنید)

متحیر;230483 نوشت:
سلام و عرض ادب

همانطور که خدمت شما گفتم و بر اساس همان مقاله nature
Figure 1: Speciation of the great apes.a, Phylogeny of the great ape family, showing the speciation of human (H), chimpanzee (C), gorilla (G) and orang-utan (O). Horizontal lines indicate speciation times within the hominine subfamily and the sequence divergence time between human and orang-utan. Interior grey lines illustrate an example of incomplete lineage sorting at a particular genetic locus—in this case (((C, G), H), O) rather than (((H, C), G), O). Below are mean nucleotide divergences between human and the other great apes from the EPO alignment. b, Great ape speciation and divergence times. Upper panel, solid lines show how times for the HC and HCG speciation events estimated by CoalHMM vary with average mutation rate; dashed lines show the corresponding average sequence divergence times, as well as the HO sequence divergence. Blue blocks represent hominid fossil species (key at top right): each has a vertical extent spanning the range of dates estimated for it in the literature9, 50, and a horizontal position at the maximum mutation rate consistent both with its proposed phylogenetic position and the CoalHMM estimates (including some allowance for ancestral polymorphism in the case of Sivapithecus). The grey shaded region shows that an increase in mutation rate going back in time can accommodate present-day estimates, fossil hypotheses, and a middle Miocene speciation for orang-utan. Lower panel, estimates of the average mutation rate in present-day humans11, 12, 13; grey bars show 95% confidence intervals, with black lines at the means. Estimates were made by the 1000 Genomes Project for trios of European (CEU) and Yoruban African (YRI) ancestry
نزدیک به 37/1 درصد با شمپانزه ها و 75/1 درصد با گوریلها اختلاف ژنتیکی پیدا کردیم
که این اختلاف در ژنوم ها بر روی یک کروموزوم نیست
بلکه
و البته همانطور که در همان پست خدمت شما گفتم جزئیات را باید پس از اتمام پروژه ژنوم شمپانزه بررسی کنند
این مقاله بیشتر به بررسی تغییرات ژنتیکی در دو نوع گوریل شرق و غرب گابون کنگو می پردازد که حدوداً از 7/1 میلیون سال قبل جدا شده اند
و این تغییرات را یا سایر گونه های همسان مقایسه می کند این مطالعه شامل 500 ژن مربوط به شنوایی و نحوه تغییرات در این ژنها را مورد بررسی قرار میدهد

موفق باشید


[=Book Antiqua]

با سلام

و تشکر از اساتید :Gol:

آنچه که عده ای از خدا بیخبر و ساده اندیش چنین میپندارند که این نظریه عقیم سخنی دارد !!مربوط به سالها پیش است !!

چند وقت پیش با کمک اساتید سایت الو[=Book Antiqua]عد[=Book Antiqua] ه[=Book Antiqua] صادق در این مورد تحقیقاتی شد که قسمتهایی از ان را در اختیارتان میگذرم و چنانچه عزیزان دوست داشتند این مقاله کامل را در تاپیکی جدید برای همگان میگذاریم تا باز باری دیگر دست شیاطین رو شود :Sham::Sham:
اما !!
این نکته را باید به عزیزان همراه و هم سنگر یادآوری نمود که متأسفانه « فرضیه ی تکامل » از یک سو خاستگاهی ماسونی و ضد دینی دارد و از سوی دیگر نیز با تفاسیر خاص مجامع ماسونی از آن، به عنوان حربه ای علیه ادیان الهی مورد استفاده قرار می گیرد!
به همین دلیل و با توجه به به این رابطه ی دو جانبه ی « فرضیه ی تکامل » و « مجامع مخفی و ماسونی »، این فرضیه به شدت از سوی نهادهای علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دنیا، مورد حفاظت قرار گرفته و اجازه ی نقد و نقادی موثر و علنی، به اندیشمندان و دانشمندان داده نمی شود!
در واقع همان گونه که « هولوکاست » به عنوان یک « منطقه ی ممنوعه » ی تاریخی مورد حفاظت قرار می گیرد و محققینی که ابهامات و انتقاداتی به مسئله ی « هولوکاست » وارد می نمایند، به شدت مورد توهین، تحقیر، بایکوت و حتی حبس (همچون « روژه گارودی » و « روبرت فوریسون ») قرار می گیرند،
[=Book Antiqua](8) مقالاتی که به بیان شبهات، تناقضات و نقاط ضعف « فرضیه ی تکامل » می پردازند، دچار بایکوت علمی شده و چندان مجال انتشار وسیع نمی یابند.(9)

بی تردید، برجسته ترین و مشهورترین چهره ی علمی « فرضیه ی تکامل »، « چارلز رابرت داروین » زیست شناس و طبیعیدان بریتانیایی مشهور قرن 19 بود.(15) داروین در خانواده ی مشهور « داروین » یا به عبارت بهتر « خانواده ی بزرگ داروین - وج وود (Darwin - Wedgwood) » چشم به جهان گشود.(16) « خانواده ی بزرگ داروین - وج وود » از اتحاد دو خانواده ی قدرتمند « داروین » و « وج وود » به وجود آمده و ازدواج های درون خانواده ای دو خانواده ی نامبرده، به اتحاد این دو خانواده کمک شایانی نموده است.(17)

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]« چارلز رابرت داروین » چهره ی برجسته ی « فرضیه ی تکامل » در سنین « جوانی »، « میانسالی » و « پیری ».

[=Book Antiqua]

گرچه برخی از مقالات به مذهبی بودن خانواده ی « داروین » و « داروین - وج وود » اشاره نموده اند، اما به نظر می رسد که این ادعا چندان صحیح نیست!
خانواده ی « داروین - وج وود » معتقد به « یونیتارینیسم : Unitarianism » و « کلیسای یونیتارینی » بوده و می باشند.

[=Book Antiqua](18):Sham::Sham:
در ظاهر « یونیتارین ها » از نظر اعتقادی به « تک خدایی » معتقد می باشند(19) که حداقل در ظاهر منطقی تر از اعتقادات بسیاری از گروه های دیگر مسیحی به نظر می رسد؛ اما مطابق بسیاری از مقالات، اعتقادات « یونیتارین ها » به اعتقادات « یهود » شباهت بیشتری دارد.(20)

موضوع هنگامی جالب تر می شود که بدانیم « یونیتارین ها » و « فراماسونرها » ارتباطات بسیار نزدیکی با یکدیگر داشته و دارند؛ به طوری که مطابق بسیاری از متون « ماسونی »، تعداد زیادی از « یونیتارین ها » به عضویت « فراماسونری » در آمده اند و « یونیتارین های فراماسون » در زمره ی « متعصب ترین » و « دو آتشه ترین » فراماسون های عصر خود بوده اند.

[=Book Antiqua](21)

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]شواهد ارتباط « یونیتاریسم » با تشکیلات شیطانی « فراماسونری جهانی ».:Sham:

[=Book Antiqua]

بدین ترتیب همان گونه که ذکر شد، « یونیتارینیسم » که « خانواده ی بزرگ داروین - وج وود » به آن معتقد بودند، ارتباط قوی و جدی با « تشکیلات فراماسونری » داشته است و احتمال دارد که مقصود از اعتقاد « تک خدایی » در « یونیتارینیسم »، اعتقادی مشابه اعتقاد « فراماسونرها » به « معمار بزرگ کائنات : Great Architect of Universe »

[=Book Antiqua](22) باشد که اعتقادی به ظاهر مثبت، اما در باطن اعتقادی منفی و نامناسب و دارای مفاهیمی شیطانی می باشد.

البته در این مجموعه مقالات، مجالی برای بررسی دقیق تر اعتقاد فراماسونری به « معمار بزرگ کائنات » و مفاهیم « ماتریالیستی » آن وجود ندارد، اما إن شاء الله در مقالات آتی وبسایت به آن اشاره خواهد شد.

[=Book Antiqua]
با توجه به توضیحات ارایه شده، باید گفت که مسایلی همچون « مذهبی بودن » خانواده ی « داروین » و حتی حضور « چارلز رابرت داروین » در کلیسا، برخلاف ظاهر مثبت و گول زننده اش، نشان دهنده ی معتقد بودن سفت و سخت وی و خانواده اش نیست؛ چرا که آیین اعتقادی خانواده ی « داروین »، « آیین یونیتارینیسم » بوده که حتی مطابق متون ماسونی، آیینی نزدیک به « مجامع مخفی » و « فراماسونری » می باشد.
[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](23):Sham::Sham:

البته ارتباط « خانواده ی بزرگ داروین - وج وود » با « مجامع ماسونی » صرفاً به موارد فوق محدود نمی شود و در ادامه ی مقاله، به شواهد دیگر نیز اشاره خواهد شد.

« چارلز رابرت داروین » نوه ی دو شخصیت برجسته ی « خانواده ی بزرگ داروین - وج وود » می باشد.
پدربزرگ پدری داروین، « اراسموس داروین (Erasmus Darwin) » نام داشته که یک پزشک و زیست شناس معروف بوده است.[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](24)
شواهد عضویت « اراسموس داروین » در « تشکیلات شیطانی فراماسونری »، بسیار قوی می باشد، به نحوی که منابع متعدد ماسونی، به عضویت « اراسموس داروین » در مرتبه ی « Master Mason » لژ « Cannongate Kilwinning » واقع در ادینبورگ اسکاتلند اشاره نموده اند که یکی از آن ها، وبسایت گراند لژ « بریتیش کلمبیا » می باشد:(25)

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua] عضویت پدربزرگ پدری « چارلز رابرت داروین »، با عنوان « دکتر اراسموس داروین » در « لژ ماسونی Cannongate Kilwinning » ادینبورگ اسکاتلند.

[=Book Antiqua]
البته برخی منابع دیگر به عضویت « اراسموس داروین » در لژ ماسونی « سنت دیوید : St. David » واقع در « ادینبورگ » اسکاتلند، گروه « کلوپ یعقوبی (ژاکوبین) : Jacobin Club » فرانسه و سایر گروه های وابسته به « ایلومیناتی : Illuminati » نیز اشاره کرده اند.(26)

همچنین « اراسموس داروین » عضو فعال و یکی از حامیان جدی بنیاد ماسونی و وابسته به ایلومیناتی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » و یکی از اعضای برجسته ی جنبش ماسونی - ایلومیناتی « روشنگری بریتانیایی : British Enlightenment The » بوده است.

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](27)
(نکته ی جالب این که « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » حلقه ی وصل بسیاری از فراماسون های برجسته ی نقاط مختلف دنیا بوده است؛ به نحوی که از یک سو « بنجامین فرانکلین » سیاستمدار مشهور و فراماسون آمریکایی، « اراسموس داروین » پزشک و زیست شناس مشهور انگلیسی و « جیمز وات » مخترع انگلیسی ماشین های بخار عضو این تشکیلات بوده اند و از سوی دیگر به واسطه ی « بنجامین فرانکلین » سیاستمدار آمریکایی، حلقه های اتصالی بسیار محکمی بین « The Lunar Society in Birmingham » و مجامع ماسونی فرانسوی که بعد از انقلاب فرانسه قدرت گرفته بودند، برقرار گردید.)(28)

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua] عضویت «اراسموس داروین » و « بنیامین فرانکلین » در گروه ماسونی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham ».

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]این مسئله را نیز باید متذکر شویم که « اراسموس داروین » پدربزرگ پدری « چارلز رابرت داروین » کتاب های معروفی با عنوان « Zoonomia » و « The temple of Nature » تألیف نمود[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](29)
که حدود 50 سال قبل از نوه اش « چارلز رابرت داروین »، به همراه برخی دیگر از زیست شناسان همچون « لامارک »، پایه های اولیه ی « فرضیه ی تکامل » را بنا نهاد(30) تا 50 سال بعد، نوه اش « چارلز رابرت داروین » با اتکا به کتاب « Zoonomia » و نظر برخی دیگر از زیست شناسان، « فرضیه ی تکامل » را به صورت « یک نظریه ی به ظاهر علمی » به جهانیان عرضه نماید!(31)

اما مسئله ی مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که اکثر فرزندان « اراسموس داروین »، یعنی پدر و عموهای « چارلز رابرت داروین »، راه پدر خود را ادامه داده و عضو لژهای فراماسونری گشتند.[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](32)
پدر « چارلز رابرت داروین » یعنی « دکتر رابرت داروین » توسط پدرش « دکتر اراسموس داروین » به لژهای فراماسونری معرفی گردید و به عضویت « فراماسونری » در آمد.(33) سایر فرزندان « اراسموس داروین » (عموهای « چارلز رابرت داروین معروف) و حتی نوه های وی نیز به عضویت فراماسونری در آمدند.(34)
برای مثال، « سر فرانسیس ساچورل داروین : Sir Francis Sacheverel Darwin » فرزند « اراسموس داروین » و « رجینالد داروین : Reginald Darwin » فرزند « سر فرانسیس » و نوه ی « اراسموس داروین » هر دو عضو لژ ماسونی « تیریان : Tyrian » واقع در منطقه ی « دربی : Derby » انگلستان بوده اند.(35) منابع ماسونی همچون « دائرة المعارف فراماسونری : Encyclopedia of Freemasonry » اشاره کرده اند که گرچه نام « چارلز داروین » عموی دیگر « چارلز رابرت داروین » معروف و واضع « فرضیه ی تکامل » در طومار به جا مانده از لژ « تیریان » به جای نمانده است، اما عضویت وی در لژ نامبرده بسیار محتمل است.(36)

از سمت مادری نیز « چارلز رابرت داروین » از انتساب به « فراماسونری » و « ایلومیناتی » بی نصیب نمانده است.

پدربزرگ مادری « داروین » یعنی « جوشیا وج وود : Josiah Wedgwood » چهره ی برجسته ی صنعت سفالگری انگلیس، عضو بنیاد ماسونی و وابسته به ایلومیناتی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » و یکی از اعضای برجسته ی جنبش ماسونی - ایلومیناتی « روشنگری بریتانیایی : British Enlightenment The » بوده است.[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](37)

نکته ی تکمیلی و تذکر بسیار مهم:[=Book Antiqua] [=Book Antiqua] « همانگونه که ذکر شد، « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » یک جامعه ی مخفی و ماسونی انگلیسی بوده است که اعضای آن، در زمره ی برجسته ترین « فراماسون ها » ی سایر « لژها » ی جهان به شمار می رفتند. وجه تسمیه ی این « تشکیلات ماسونی »، تشکیل جلسات این « جامعه ی ماسونی » در شب هایی بود که « ماه » به صورت « قرص کامل » در آسمان می درخشید.(38)

جلسات « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » در « شب های بدر (قرص کامل ماه) » در هر ماه میلادی و در محلی به نام « خانه ی سوهو : Soho House » شهر بیرمنگهام انگلستان برگزار می گردید.[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](39)

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]« خانه ی سوهو : Soho House » واقع در « بیرمنگهام انگلستان »؛ محل برگزاری جلسات « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham ».

[=Book Antiqua]

اما نکته ی جالب این که برگزاری جلسات تشکیلات « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » در شب های « بدر (ماه کامل)، سنتی « ماسونی » است که بسیاری از تشکیلات « ماسونی » دنیا هنوز که هنوز است، به آن پایبندند. این نکته ای است که بسیاری از وبسایت ها و نشریات متعلق به « فراماسونری » نیز به آن معترفند:

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](40)

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]برگزاری جلسات مهم « فراماسون ها » در شب های « بدر (ماه کامل) » به گفته ی « منابع ماسونی ».

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]برگزاری جلسات مهم « فراماسون ها » در شب های « بدر (ماه کامل) » به گفته ی « منابع ماسونی ».

[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua] برگزاری جلسات مهم « فراماسون ها » در شب های « بدر (ماه کامل) » به گفته ی « منابع ماسونی ».

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]برگزاری جلسات مهم « فراماسون ها » در شب های « بدر (ماه کامل) » به گفته ی « منابع ماسونی ».

[=Book Antiqua]

البته تعدادی از وبسایت های « ماسونی » برای رد گم کردن، این مسئله را به تاریک بودن زمان قدیم و استفاده ی ماسون های عصر باستان از « نور ماه » برای تردد در تاریکی ارتباط داده اند!
این در حالی است که بسیاری از « لژ ها » در محدوده ی داخل شهر بوده و نور چراغ خانه ها و مشعل ها، روشنایی کافی را فراهم می نموده است! البته تعدادی دیگر از منابع ماسونی، به معانی سمبلیک « ماه کامل » در « فراماسونری » نیز اشاره کرده اند.

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](41)

اما مسئله بسیار جالب تر خواهد شد که بدانیم بسیاری از گروه های « جادوگری » و « شیطان پرستی » نیز مراسم شیطانی خود را در« ماه کامل » برگزار می نمایند:

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](42):Sham::Sham::Sham::Sham:


[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua] برگزاری جلسات مهم و شیطانی گروه های « شیطان پرست » در شب های بدر (ماه کامل).

[=Book Antiqua]
[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]برگزاری جلسات مهم و شیطانی گروه های « شیطان پرست » در شب های بدر (ماه کامل). (برگرفته از کتاب « ارتباط شیطانی - ماسونی - مصری ».)

[=Book Antiqua]

با توجه به توصیفات فوق، به نظر می رسد که « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society of Birmingham » یک « جامعه ی ماسونی » مقتدر، تمام عیار و موثر بوده و تمامی خصوصیات تشکیلات مشابه خود را نیز در بر داشته است. »

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua]

همان گونه که ملاحظه فرمودید، اکثر اعضای خانواده ی بزرگ « داروین - وج وود » عضو تشکیلات مخفی و ماسونی بوده اند.
با توجه به توصیفات ذکر شده، گرچه به صورت رسمی اسمی از « چارلز رابرت داروین » در لژهای ماسونی انگلیسی برده نشده است، اما بسیاری از محققان عرصه ی دشمن شناسی، به ارتباط « چارلز رابرت داروین » با فراماسونری و سایر مجامع مخفی وابسته به « ایلومیناتی » اعتقاد دارند؛
تا جایی که برخی از محققین همچون « Juri Lina » در کتاب خود با عنوان « Architects of Deception »، انتشار « فرضیه ی تکامل » را به عنوان دسیسه ای از سوی بنیاد ماسونی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society of Birmingham » تلقی می نمایند:

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](43)

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]البته چنین نتیجه گیری چندان دور از ذهن و مغایر با واقعیت نیست؛ زیر از یک سو هر دو پدر بزرگ « چارلز رابرت داروین » یعنی « اراسموس داروین » و « جوشیا وج وود » عضو لژهای فراماسونری و گروه های ماسونی « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » و « روشنگری بریتانیایی : British Enlightenment The » بوده و پدر و عموهای وی نیز در لژهای ماسونی عضویت داشتند و بالطبع عضویت وی نیز در این مجامع دور از انتظار نبوده است، و از سوی دیگر نیز در آخرین نوشته های به جا مانده از « چارلز رابرت داروین »، شواهدی از ضعف اعتقادی داروین نسبت به خداوند قادر بی همتا، به چشم می خورد! در آخرین نوشته ی مکتوب « چارلز رابرت داروین » که در آخرین سال عمر وی و در پاسخ به شخصی با عنوان « جیمز فوردیس » نگاشته شده است، وی درباره ی اعتقادات خود چنین گفته است:[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](44)

« این سوال که دیدگاه های (اعتقادی) من چیست، پرسشی است که ممکن است نتیجه ای برای هیچ کس بجز خودم نداشته باشد؛ اما از آن جا که شما پرسیدید، من می بایست توضیح دهم که قضاوت من اغلب در نوسان است ... در حداکثر نوسانات (ذهنی ام) من هیچ گاه یک لامذهبی که وجود هر گونه خدایی را انکار نماید، نبوده ام. من عموماً تصور می کنم (و هر چه بیشتر پیر می شوم)، اما نه همیشه، که « ندانم گرا » تعریف صحیح تر وضعیت ذهنی من می باشد. »[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](45)

[=Book Antiqua]

[=Book Antiqua]

البته در لا به لای کتب و دست نوشته های « چارلز رابرت داروین »، مطالبی از این دست فراوان به چشم می خورد و نوشته های وی سرشار از شک، تردید و علامت سوال در برابر وجود « خدا » است.

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua]

همان گونه که در سطور فوق ملاحظه فرمودید، « داروین » اعتقاد خود را به صورت « ندانم گرایی : Agnosticism » که به مفهوم ندانستن « وجود » یا « عدم وجود » خدا است، بیان نموده است.

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](46)
« ندانم گرایی » زیرمجموعه ای از « شک گرایی » می باشد(47) و گاه از سوی افراد به دلیل عدم جمع بندی در مورد « وجود » یا « عدم وجود » خدا اتخاذ می شود و گاه نیز از سوی برخی افراد « لامذهب » به عنوان « رد گم کنی » و در قالب رویه ای « محافظه کارانه » در مقابل اعتقادات مذهبی عامه ی مردم اتخاذ می گردد.

در مورد این که « ندانم گرایی » داروین از کدام نوع است، نظر قطعی نمی توان ارایه کرد؛ اما با توجه به عضویت عمده ی اعضای « خانواده ی بزرگ داروین - وج وود » در « فراماسونری »، هیچ بعید نیست که « ندانم گرایی » شخص « چارلز رابرت داروین » به دلیل رویه ی « لامذهبی محافظه کارانه » بوده باشد.

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua]

در مورد افراد دیگر درگیر در پرورش « فرضیه ی تکامل » همچون « ژان باپتیست لامارک » فرانسوی(48)
و « آلفرد راسل والاس » اهل ولز بریتانیا(49) و رویه ی عملکردی و اعتقادی آنان، اطلاعات موثق و دقیقی در دست نیست؛ هر چند که تعدادی از منابع نیز به اعتقاد « ژان باپتیست لامارک : Jean-Baptiste Lamarck » به « ندانم گرایی : Agnosticism » (همانند داروین) اشاره نموده اند.(50)
همچنین در مورد « آلفرد راسل والاس : Alfred Russel Wallace » نیز منابع مختلف، سخنان متفاوتی درباره ی وی ذکر کرده اند و وضعیت اعتقادی وی را از یک فرد تا حدی معتقد تا « ندانم گرا » و « عضو مجامع مخفی مرتبط با ارواح :

Spiritism (Necromancy) » گزارش نموده اند(51) که در این میان، اکثریت منابع به عضویت وی در « مجامع مخفی مرتبط با ارواح : Spiritism (Necromancy) » اشاره کرده اند.(52) (البته به نظر می رسد که ارتباط اعضای این گروه ها با (اجنه) باشد، نه ارواح). [=Book Antiqua] [=Book Antiqua]

بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، « چارلز رابرت داروین »، « اراسموس داروین » و حتی افراد فرعی دست اندرکار پرورش « فرضیه ی تکامل » همچون « لامارک » و « والاس »، دارای انحرافات عقیدتی و مشکلات اعتقادی جدی بوده اند و عضویت بسیاری از آن ها در گروه های « مخفی » و « ماسونی » مسجل می باشد؛ به همین دلیل نسبت به صحت و صداقت این « فرضیه » و « پیشگامان » و « پیروان » آن باید بیش از پیش تردید نمود.

البته ارتباط « فرضیه ی تکامل » با « فراماسونری »، ارتباطی یک طرفه و یک جانبه نیست ؛ بلکه این ارتباط، یک ارتباط « دو جانبه » و « تنگاتنگ » می باشد؛ به عبارت دیگر نه تنها مجامع مخفی همچون « لژ های فراماسونری انگلستان و اسکاتلند »، « جامعه ی مهتابی بیرمنگهام : The Lunar Society in Birmingham » و « روشنگری بریتانیایی : British Enlightenment The » مهد پرورش « فرضیه ی تکامل » و « پیشگامان » آن بوده اند، بلکه « فرضیه ی تکامل » نیز به عنوان یک « تز اصلی » و « شالوده ی تفکری » فراماسونری جدید، نقش بازی کرده و بارها از سوی رهبران و نشریات « فراماسونری امروز » مورد تحسین و تأکید قرار گرفته، و بر اساس همین « فرضیه »، « تشکیلات شیطانی فراماسونری جهانی » به جنگ علنی با مفاهیمی همچون « دین »، « خدا »، « آخرت »، « معاد » و ... شتافته است:

[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](53)
.

[=Book Antiqua]
« یکی از وظایف اصلی انسانی و ماسونی، پذیرش فلسفه ی اولسیون (تکامل)، تنها فلسفه ای که با علم پیشرفته، عقل و کمال منطبق است، می باشد.
تمامی برادران در تبلیغ این باور در بین مردم، برای بالا بردن سطح علمی آنان، مسئولیت بی حد و حصری دارند. » (نشریه ی ماسون ترک، شماره ی 25 و 26، صفحه ی 59)
[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](54)

« قانون اصلی وجود حیات و حقایق اولسیون (تکامل)؛ در مقابل، لامارک و داروین، با تکیه به مدارک ژئولوژیکی (زمین شناسی)، پالئونتولوژیکی (دیرین شناسی)، امبریولوژیکی (جنین شناسی) و آناتومی (کالبد شناسی) ثابت کردند که تمام موجودات با شروع از یک سلول، در زمانی که حد اقل صد میلیون سال طول کشیده است، پله های اولسیون (تکامل) را تحت تأثیر عوامل وراثتی و ژنتیکی، و انطباق آن ها با محیط زیست (به عقیده ی لامارک)، و یا تحت تأثیر عوامل و شرایطی نظیر منازعه برای ادامه ی حیات، کنار رفتن عوامل فیزیولوژیکی (زیستی)، و مورفولوژیکی (ریخت شناسی) (به عقیده ی داروین)، یک به یک پشت سر گذاشته و در حالی که از طرزی به طرزی، و از قالبی به قالب دیگر می گذشتند، به شکل موجودات امروزی، در آمدند. » (نشریه ی معمار سنان، شماره ی 5، صفحه ی 26، سال 1968).[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](55)

« امروزه از کشورهای پیشرفته گرفته تا بسیاری از ممالک عقب افتاده، تنها فلسفه ی مورد قبول جوامع، تئوری داروین و نظریات ادامه دهندگان راه او است.

اما این مسئله در کلیسا موثر واقع نشد.:Sham:
در سایر ادیان هم همین طور، باز هم به عنوان تعلیمات دینی، کماکان افسانه ی آدم و و حوا، از کتاب مقدس تدریس می شود. » (نشریه ی معمار سنان، شماره ی 38، صفحه ی 18).[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](56)

« نظریه ی داروین نشان داد که بسیاری از رویدادهای کائنات، کار خدا نمی باشد. » (نشریه ی ماسون، شماره ی 25 و 26، صفحه ی 14).[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](57)

« تئوری اولسیون (تکامل) داروین، ضربه ی محکمی بر پیکر عقاید ایده آلیستی طبیعیون وارد، و اساس نظریه ی ماتریالیسم را به وجود آورد. » (دیوان فلسفی ماتریالیسم، صفحه ی 149).[=Book Antiqua] [=Book Antiqua](58)

با توجه به مطالب ذکر شده، در می یابیم که « فرضیه ی تکامل » و « تشکیلات شیطانی فراماسونری جهانی »، ارتباطی تنگاتنگ و همه جانبه وجود دارد؛
در واقع بیش از آن که « فرضیه ی تکامل » ریشه در « تشکیلات علمی » داشته باشد، ریشه در « تشکیلات شیطانی فراماسونری جهانی » دارد و نه تنها توسط این « تشکیلات » پرورش و تربیت یافته است، بلکه « مجامع ماسونی » در طول بیش از « صد سال » اخیر، توسط تحرکات « به ظاهر علمی » و « جنجال های رسانه ای »، به صورت تمام و کمال از این « فرضیه » دفاع کرده اند.[=Book Antiqua] [=Book Antiqua]

نکته ی جالب این که علی رغم پیشرفت های بزرگ و اثبات شده ی « علوم زیستی » و « علوم پزشکی » و علی رغم تغییرات گسترده در کتب « زیستی » و « پزشکی » حتی در محدوده های تجدید چاپ 3 تا 5 ساله ی این کتاب ها، « فرضیه ی تکامل » در محدوده ی 120 ساله ی عمر خود، به صورت تمام و کمال حفظ شده و بجز تغییرات اندکی در برخی جزییات آن (که به منظور سرپوش گذاشتن بر برخی ابهامات، و توجیه نمودن برخی از ابعاد ضعیف تر این فرضیه عنوان شده اند)، با هیاهو و جنجال فراوان « رسانه ای » و تلاش های « دانشمندان فاسد فراماسون » و فعالیت پر اشتباه و نادانسته ی تعدادی از « دانشمندان تربیت یافته ی غرب و شرق » و نیز عدم اعتماد به نفس دانشمندان متدین و مسلمان در نقد علمی این « فرضیه »، « فرضیه ی تکامل » به جولان و یکه تازی در عالم رسانه ای و نشریات علمی ادامه داده است.[=Book Antiqua]

http://www.fatemiyon.ir/index.php/1389-08-30-03-32-23/1389-08-30-20-00-54-8/769-1389-09-26-12-29-52
و
http://www.presstv.ir/detail.fa/223773.html
و
http://www.csitoloo.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/304-%D9%85%D8%AA%D9%86-%D9%83%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D9%8A-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%8A-%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA%D9%8A%D9%86-%D8%BA%D8%B1%D8%A8
و
http://autandisheh.com/1387/05/23/%D8%AA%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D9%88%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA/
و
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8711301454
و
http://sharifnews.ir/?21756

9- مراجعه شود به بخش هایی از فیلم مستند « Expelled : اخراج شده ».

10 -
http://www.aviny.com/shobhe/falsafi/8.aspx

http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin-15-
و
http://www.crystalinks.com/darwin.html

16 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Darwin–Wedgwood_family
و
http://www.thepotteries.org/misc/Darwin.htm

17 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Darwin–Wedgwood_family
و
http://www.thepotteries.org/misc/Darwin.htm

18 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin%27s_religious_views
و
http://www.darwinthenandnow.com/2010/03/darwin%E2%80%99s-unitarian-heritage/
و
http://www.adherents.com/people/pd/Charles_Darwin.html

19 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Unitarianism
و
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86

20 -
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86

21 -
http://www.freemasons-freemasonry.com/prescott10.html
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot

22 - کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحات 179 تا 184.

23 -
http://www.freemasons-freemasonry.com/prescott10.html

24 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Erasmus_Darwin
و
http://www3.shropshire-cc.gov.uk/darwine.htm

25 -
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html
و
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House, (E-Book), 2003, (Pages 44 & 45)

26 -
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House, (E-Book), 2003, (Pages 44 & 45)
و
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing, (E-Book), 2004, (Pages 21 & 22)

27 -
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing, (E-Book), 2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.erasmusdarwin.org/history
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot
و
http://revaugercecile.over-blog.com/article-24706237.html
و
http://ukpmc.ac.uk/articles/PMC2329858
و
http://www.yorkrite.com/ia/lodge2/52005.html
و
www.brunel200.com/visual_art.htm

28 -
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot
و
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing, (E-Book), 2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.jquarter.org.uk/webdisk/morelunar.htm

29 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Erasmus_Darwin
و
http://www.answers.com/topic/erasmus-darwin
و
http://www.aboutdarwin.com/literature/Pre_Dar.html
و
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House, (E-Book), 2003, (Pages 44 & 45)

30 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Erasmus_Darwin
و
http://www.answers.com/topic/erasmus-darwin
و
http://www.aboutdarwin.com/literature/Pre_Dar.html
و
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House, (E-Book), 2003, (Pages 44 & 45)

31 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Erasmus_Darwin
و
http://www.answers.com/topic/erasmus-darwin
و
http://www.aboutdarwin.com/literature/Pre_Dar.html
و
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House, (E-Book), 2003, (Pages 44 & 45)

32 -
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House, (E-Book), 2003, (Pages 44 & 45)
و
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html

33 -
The Religion of Darwinism, Harun Yahya (Adnan Oktar), Abul-Qasim Publishing House, (E-Book), 2003, (Pages 44 & 45)

34 -
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html
و
http://powerpointparadise.com/evol/evolutionoccult.htm

35 -
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html
و
http://powerpointparadise.com/evol/evolutionoccult.htm

36 -
http://freemasonry.bcy.ca/biography/darwin_e/darwin_e.html
و
http://powerpointparadise.com/evol/evolutionoccult.htm

37 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Lunar_Society_of_Birmingham
و
http://www.jquarter.org.uk/webdisk/morelunar.htm
و
http://www2.warwick.ac.uk/fac/arts/history/undergraduate/modules/hi145a/lectures/the_british_enlightenment.ppt
و
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing, (E-Book), 2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot
و
http://revaugercecile.over-blog.com/article-24706237.html
و
http://ukpmc.ac.uk/articles/PMC2329858
و
http://www.yorkrite.com/ia/lodge2/52005.html

38 -
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing, (E-Book), 2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot

39 -
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing, (E-Book), 2004, (Pages 21 & 22)
و
http://www.cai.org/bible-studies/thomas-paine-american-patriot
و
http://en.wikipedia.org/wiki/Lunar_Society_of_Birmingham
و
http://www.bmag.org.uk/soho-house

40 -
http://freemasonry.bcy.ca/texts/Moon.html
و
http://www.about-freemasonry.co.uk/misconceptions.php
و
http://irishfreemasonry.com/blog/?p=160

41 -
http://irishfreemasonry.com/blog/?p=160

42 -
www.bilderberg.org/trib.htm
و
http://www.wattpad.com/2338224-english-tribulation-666-tagalog-tribulation-666?p=19
و
http://www.ritualabusefree.org/The%20Egyptian-Masonic-Satanic%20Connection.htm
و
http://ritualabuse.us/ritualabuse/books/chapters-from-the-egyptian-masonic-satanic-connection/

43 -
Architects of Deception, Jüri Lina, Referent Publishing, (E-Book), 2004, (Pages 21 & 22)

44 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin
و
The Faith of Scientists: In Their Own Words, Nancy K. Frankenberry, Cloth Publishing, 2008, (Page 130).
و
Religion and the challenges of science, William Sweet, Ashgate Publishing, 2007, (Page 47).

45 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Charles_Darwin
و
The Faith of Scientists: In Their Own Words, Nancy K. Frankenberry, Cloth Publishing, 2008, (Page 130).
و
Religion and the challenges of science, William Sweet, Ashgate Publishing, 2007, (Page 47).

46 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Agnosticism
و
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C

47 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Agnosticism
و
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C

48 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Jean-Baptiste_Lamarck

49 -
http://en.wikipedia.org/wiki/Alfred_Russel_Wallace

50 -
http://philosopedia.org/index.php/Jean-Baptiste_Lamarck

51 -
http://creation.com/alfred-russel-wallace-co-inventor-of-darwinism
و
http://www.spiritwritings.com/alfredrusselwallace.html

52 -
http://creation.com/alfred-russel-wallace-co-inventor-of-darwinism
و
http://www.spiritwritings.com/alfredrusselwallace.html

53 - کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحات 184 تا 189.

54 - کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 184.

55 - کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 185.

56 - کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 186.

57 - کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 186.

58 - کتاب مبانی فراماسونری، تألیف گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی)، ترجمه ی جعفر سعیدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1384، صفحه ی 186

متحیر;230483 نوشت:
و البته همانطور که در همان پست خدمت شما گفتم جزئیات را باید پس از اتمام پروژه ژنوم شمپانزه بررسی کنند این مقاله بیشتر به بررسی تغییرات ژنتیکی در دو نوع گوریل شرق و غرب گابون کنگو می پردازد که حدوداً از 7/1 میلیون سال قبل جدا شده اند و این تغییرات را یا سایر گونه های همسان مقایسه می کند این مطالعه شامل 500 ژن مربوط به شنوایی و نحوه تغییرات در این ژنها را مورد بررسی قرار میدهد

با سلام

مقصود همین بود که هنوز نتوانسته اند حتی در یک گونه همه ژنها وخصوصیاتشان را بررسی کنند چطور میخواهند ژنهای دو گونه متفاوت که خلق وخو خصوصیات جسمانی دو موجود را مشخص وعلت آنرا فقط جهش بدانند ؟!!!!

بزبان دیگر مطمئنا تا چند سال دیگر دوباره ژنهای دیگری کشف و بحث از کروموزوم شماره 2 و 3به کروموزومهای دیگر کشیده خواهد شد .(همانطور که قبلا فقط 2و 3 بود و الان به دیگر کروموزومها هم کشیده شده)

در خاتمه هم کسی جواب دهد که در زمانیکه جهش در کروموزوم (بفرض فقط کروموزوم شماره 2 و3) در مادر (یا پدر) میمون اتفاق افتاد تا انسانی بزاید ، آیا این انسان نر بود یا ماده ؟ قطعا نمیتوانسته با خودش آمیزش وتولید مثل کند پس یا دوقولویی مرد و زن زاییده یا اینکه بنابر قوانین موجود در احتمالات وزیست شناسی بهیچ عنوان نمیتوان جفتی برای انسان اول تصور نمود مگر خلقت دفعی وتوامان مرد وزن .

پس هرچند که وجود شباهتهای گونه ها باعث نظریه فرگشت شد اما تعمیم و توسعه این نظریه به همه موجودات و نیای مشترک بدون دخالت دادن هدایتی متعالی ، اشتباهی عمیق است که بزودی آشکار خواهد شد.

سلام و عرض ادب

متحیر;230483 نوشت:
و البته همانطور که در همان پست خدمت شما گفتم جزئیات را باید پس از اتمام پروژه ژنوم شمپانزه بررسی کنند این مقاله بیشتر به بررسی تغییرات ژنتیکی در دو نوع گوریل شرق و غرب گابون کنگو می پردازد که حدوداً از 7/1 میلیون سال قبل جدا شده اند و این تغییرات را یا سایر گونه های همسان مقایسه می کند این مطالعه شامل 500 ژن مربوط به شنوایی و نحوه تغییرات در این ژنها را مورد بررسی قرار میدهد

خیر البریه;230653 نوشت:
مقصود همین بود که هنوز نتوانسته اند حتی در یک گونه همه ژنها وخصوصیاتشان را بررسی کنند چطور میخواهند ژنهای دو گونه متفاوت که خلق وخو خصوصیات جسمانی دو موجود را مشخص وعلت آنرا فقط جهش بدانند ؟!!!!

عذر خواهی بنده را بپذیرید جمله ای ناتمام پست 361 داشت که بدین شکل تصحیح کردم
متحیر;230483 نوشت:
و البته همانطور که در همان پست خدمت شما گفتم جزئیات را باید پس از اتمام پروژه ژنوم شمپانزه بررسی کنند این مقاله بیشتر به بررسی تغییرات ژنتیکی(میزان وقوع جهش) در دو نوع گوریل شرق و غرب گابون کنگو و مقایسه میزان وقوع جش را با سایر گونه های مشابه می پردازد که حدوداً از 7/1 میلیون سال قبل جدا شده اند و این تغییرات را یا سایر گونه های همسان مقایسه می کند این مطالعه شامل 500 ژن مربوط به شنوایی و نحوه تغییرات در این ژنها را مورد بررسی قرار میدهد

همانطور که خدمت شما گفتم ترکیب کروموزومی 2 کشنده نبوده و فقط منجر به حذف 3 ژن شده است و تعدادی شبه ژن به کروموزوم 2 اضاف کرده است
پس اینکه دارنده چنین ژنی بتواند به تولید مثل بپردازد بعید نیست
این تغییر در کروموزوم باعث دگرگونی شمپانزه به انسان نیست
تغییرات ژنتیکی در کروموزومهای دیگر هم ممکن است بعد یا قبل از این تغییر در آن گروه از نیاهایی که به عنوان سرده میتوانستند باشند اتفاق افتاده
این تغییرات بطئی و درگذر زمان بوده قصه یک نسل یا دو نسل نیست شاید ده ها هزار یا هزاران سال در خانواده ای از نیاها صورت گرفته باشد اگر این جزئیات مشهود بود که فرگشت را به عنوان نظریه تلقی نمیکردند

خیر البریه;230653 نوشت:
بزبان دیگر مطمئنا تا چند سال دیگر دوباره ژنهای دیگری کشف و بحث از کروموزوم شماره 2 و 3به کروموزومهای دیگر کشیده خواهد شد .(همانطور که قبلا فقط 2و 3 بود و الان به دیگر کروموزومها هم کشیده شده)

کروموزومها نه ولی ژنها مسلماً و البته
خیر البریه;230653 نوشت:
در خاتمه هم کسی جواب دهد که در زمانیکه جهش در کروموزوم (بفرض فقط کروموزوم شماره 2 و3) در مادر (یا پدر) میمون اتفاق افتاد تا انسانی بزاید ، آیا این انسان نر بود یا ماده ؟ قطعا نمیتوانسته با خودش آمیزش وتولید مثل کند پس یا دوقولویی مرد و زن زاییده یا اینکه بنابر قوانین موجود در احتمالات وزیست شناسی بهیچ عنوان نمیتوان جفتی برای انسان اول تصور نمود مگر خلقت دفعی وتوامان مرد وزن

البته تنها ژن مؤثر نیست
کما اینکه در اصلاح نژاد رفتار هدایت کننده از بیرون بر بروز بعضی از ژنهای نهفته تأثیر دارد و پس از مدتی آن هدایت که منجر به انتخاب مصنوعی میشود نسلی را به ارمغان می آورد که آن ژنهای نهفته به صورت بارز خود را متجلی میکنند
در مورد توالد نسلها در حیوانات هم شما شاهد رفتار گزینشی برای همسریابی میشوید
که آن گونه رفتاری را بر میگزیند که منجر به باقی ماندن بهترین ژنهای مسبب آن رفتار بشود و به همین ترتیب.
تا ژنهایی که توان کمتری برای تداوم دارند به صورت نهفته یا در مواردی حذف دربیایند
خیر البریه;230653 نوشت:
پس هرچند که وجود شباهتهای گونه ها باعث نظریه فرگشت شد اما تعمیم و توسعه این نظریه به همه موجودات و نیای مشترک بدون دخالت دادن هدایتی متعالی ، اشتباهی عمیق است که بزودی آشکار خواهد شد.

در این مورد قانون همه یا هیچ است سیاست یک بام و دو هوا نمیشود
جهش ها که توانایی ایجاد صفات و استعداد های جدید دارند اغلب کشنده و مرگ آور هستند
جهشها همیشه در در حال وقوع هستند که یا با مرگ ویا با سیستم ایمنی سرکوب میشوند
در طول زمان امکان وقوع جهش هایی هست که با حیات مغایر نباشند
همه جمعیت یک گونه در یک محل جغرافیایی زندگی نمیکنند
یک گونه به صورت گله یا خانواده یا قبیله در مناطق مختلف جغرافیایی زیست میکند
پدیده مهاجرت امری شایع است که یا به خاطر رفتار جانور یا به خاطر تغییرات زیست محیطی مهاجرت صورت میگیرد پس امکان بوجود آمدن جمعیتهای منزوی وجود دارد
و همینطور جانوران سرگردان هم که حاوی ژنهایی از خانواده خودهستند به صورت مسافر یا مهاجم امکان ورود به خانواده یا گله تازه دارند
به خاطر شرایط محیطی هر قبیله ای ممکن است رفتاری را یاد بگیرد یا رفتاری را در اثر ورود افراد غریبه یاد بگیرند
این یادگیری رفتار در مورد همسر گزینی و بقای نسل مؤثر است
پس ژنهایی به صورت نهفته در می آیند و زنهایی بارز میشوند
این تعاملات است که فرگشت را به صورت یک کمپلکس با فاکتورهای گوناگون درآورده است
و دوستان از آن به عنوان یک نظریه با امّا و اگرهای بسیار و عقیم یاد میکنند
ولی شواهد و موجودیت ما ردی بر این اظهار نظرهاست

موفق باشید

متحیر;230662 نوشت:
کروموزومها نه ولی ژنها مسلماً و البته

قبلا نوشتید :

نقل قول:
در رابطه با پست 342مطلبی جا ماند که با توجه به پست 343 این مطلب را خدمت شما می آورم
کروموزوم 2 علت اصلی تفاوت شمپانزه با انسان نیست
تفاوتهای اساسی در ژنوم کروموزومهای 1،4،5،9،12،15،16،17و 18 وجود دارد که این تفاوتها بیشتر مربوط به تفاوتهای انسانی میشود تا کروموزوم 2
با توجه به شروع پروژه ژنوم شمپانزه از سال 2003 انتظار میرود که با اتمام آن تفاوتهای ژنتیکی اساسی بهتر نمایان شود و آنچه که انسان را از شمپانزه متمایز می سازد بهتر نمایان شود
این پست بدین جهت بود که کروموزوم 2 موجب تفاوت اساسی این دوگونه نیست و تفاوتهای مهم تر مرتبط به کروموزومهای ذیگر است

قبلا در کتابی که جناب انوشیروان توصیه نمودند فقط صحبت از اتصال کروموزومهای 2و3 بود ! نه این 9 ژن !

متحیر;230662 نوشت:
همانطور که خدمت شما گفتم ترکیب کروموزومی 2 کشنده نبوده و فقط منجر به حذف 3 ژن شده است و تعدادی شبه ژن به کروموزوم 2 اضاف کرده است پس اینکه دارنده چنین ژنی بتواند به تولید مثل بپردازد بعید نیست این تغییر در کروموزوم باعث دگرگونی شمپانزه به انسان نیست تغییرات ژنتیکی در کروموزومهای دیگر هم ممکن است بعد یا قبل از این تغییر در آن گروه از نیاهایی که به عنوان سرده میتوانستند باشند اتفاق افتاده

قبلا با ضرس قاطع میگفتند که :

نقل قول:
همچنين اتصال دو کروموزوم

نقل قول:

شمارة 2 و 3 در اجداد انسا نها بود
که باعث جهش ژنتيکي مهمي شده
و سير فرگشتي انسا ن از شامپانزه را
جدا کرده است.

پس هنوز نمیتوان علت تبدیل شمپانزه به انسان را بطور قطعی مشخص و روشن کرد و اساس موضوع فوق العاده لرزان ومتزلزل است !

متحیر;230662 نوشت:
در مورد توالد نسلها در حیوانات هم شما شاهد رفتار گزینشی برای همسریابی میشوید که آن گونه رفتاری را بر میگزیند که منجر به باقی ماندن بهترین ژنهای مسبب آن رفتار بشود و به همین ترتیب. تا ژنهایی که توان کمتری برای تداوم دارند به صورت نهفته یا در مواردی حذف دربیایند

دقت شود ، سوال ما در مورد تولد جفت انسان اولیه بود که طبق فرگشت با جهشی یا جهشهایی در کروموزومهای شمپانزه یک ادم تولد یافته ، زن یامردش مهم نیست ، سوال اساسی در مورد همسر وی است که آیا او هم طبق همین جهش ویا جهشها وهمزمان با او پا به عرصه وجود نهاده یا بعد از او ودر سالهای متمادی بعد از توانسته بجهد !

نقل قول:

در این مورد قانون همه یا هیچ است سیاست یک بام و دو هوا نمیشود
جهش ها که توانایی ایجاد صفات و استعداد های جدید دارند اغلب کشنده و مرگ آور هستند
جهشها همیشه در در حال وقوع هستند که یا با مرگ ویا با سیستم ایمنی سرکوب میشوند
در طول زمان امکان وقوع جهش هایی هست که با حیات مغایر نباشند
همه جمعیت یک گونه در یک محل جغرافیایی زندگی نمیکنند
یک گونه به صورت گله یا خانواده یا قبیله در مناطق مختلف جغرافیایی زیست میکند
پدیده مهاجرت امری شایع است که یا به خاطر رفتار جانور یا به خاطر تغییرات زیست محیطی مهاجرت صورت میگیرد پس امکان بوجود آمدن جمعیتهای منزوی وجود دارد
و همینطور جانوران سرگردان هم که حاوی ژنهایی از خانواده خودهستند به صورت مسافر یا مهاجم امکان ورود به خانواده یا گله تازه دارند
به خاطر شرایط محیطی هر قبیله ای ممکن است رفتاری را یاد بگیرد یا رفتاری را در اثر ورود افراد غریبه یاد بگیرند
این یادگیری رفتار در مورد همسر گزینی و بقای نسل مؤثر است
پس ژنهایی به صورت نهفته در می آیند و زنهایی بارز میشوند
این تعاملات است که فرگشت را به صورت یک کمپلکس با فاکتورهای گوناگون درآورده است
و دوستان از آن به عنوان یک نظریه با امّا و اگرهای بسیار و عقیم یاد میکنند
ولی شواهد و موجودیت ما ردی بر این اظهار نظرهاست

همه مطالبی که گفتید درست ، اما دلیلتان ناتمام وناکافی است زیرا هنوز نتوانسته همه جوانب و دقایق قضییه را شفاف وروشن سازد .اما سخن وحی با قاطعیت هرچه تمامتر میگوید که انسان اولیه حضرت آدم وحوا بودند که خدای متعال ایشان را از خاک آفرید .


سلام مجدد

خیر البریه;230675 نوشت:
دقت شود ، سوال ما در مورد تولد جفت انسان اولیه بود که طبق فرگشت با جهشی یا جهشهایی در کروموزومهای شمپانزه یک ادم تولد یافته ، زن یامردش مهم نیست ، سوال اساسی در مورد همسر وی است که آیا او هم طبق همین جهش ویا جهشها وهمزمان با او پا به عرصه وجود نهاده یا بعد از او ودر سالهای متمادی بعد از توانسته بجهد !

دقت کنید آدم یعنی گونه ای که ما با نام آدم میشناسیم سابقه کمی دارد حدود دویست هزار سال را عنوان میکنند
شبه انسانهای دیگر هم از آن نیا پدید آمدند که مانند سایر گونه های در معرض انقراض از بین رفته اند

خیر البریه;230675 نوشت:
قبلا در کتابی که جناب انوشیروان توصیه نمودند

در مورد کتاب که هم جناب انوشیوان توضیح دادند
مربوط به یضاعت محدودی است که کتابها ی به زبان فارسی و قابل دانلود در اینترنت دارند به ناچار چنین آدرسی دادند و بنده هم در پست 356 اشکال شما را به کتاب باز گفتم
خیر البریه;230675 نوشت:
پس هنوز نمیتوان علت تبدیل شمپانزه به انسان را بطور قطعی مشخص و روشن کرد و اساس موضوع فوق العاده لرزان ومتزلزل است !

لفظ تبدیل برابر Evolution یا فرگشت نیست
فرگشت بر اساس انتخاب طبیعی فرآیندی بطئی است و از خیل میلیونها و میلیاردها وقوع ناموفق جهش که دائم و مستمر به طور طبیعی به وقوع می پیوندد یک اتفاق به جهشی همگام با زندگی منجر میشود

موفق باشید

متحیر;230695 نوشت:
لفظ تبدیل برابر Evolution یا فرگشت نیست فرگشت بر اساس انتخاب طبیعی فرآیندی بطئی است و از خیل میلیونها و میلیاردها وقوع ناموفق جهش که دائم و مستمر به طور طبیعی به وقوع می پیوندد یک اتفاق به جهشی همگام با زندگی منجر میشود


با سلام

عقلاو علما محال است که جهشهایی تصادفی وکور بتوانند موجودی حتی ساده را خلق کنند . جالب اینجاست دانشمندان که به بن بست میخورند اسمش را ماده تاریک میگذارند مثلا در همین زیست شناسی : dna آشغال : یا در کیهان شناسی هم ماده تاریک ، چرا نمی پذیرند که خالقی با شعور در حال خلقت وهدایت همه موجودات است ؟ تعجب !

ضمنا اساس بحث لرزان است زیرا باوجود اینکه هزاران فسیل از گونه های هم خانواده انسان پیدا شده هنوز هیچ فسیلی از شمپانزه که نزدیکترین جد انسان است یافت نشده ؟ این دلیل چیست ؟ اگر پیدا نشود چه میشود ؟

بنابراین با توجه به بحثهای مفصلی که تا بحال در مورد فرگشت صورت گرفته هنوز سوالات وابهامات بیشماری مطرح است وبه این سادگی نیست که بعضی گمان دارند و در آینده نزدیکی اساس این نظریات از هم میپاشد چون برپایه حدسیات است نه قطعیات .

با سلام و عرض ادب مجدد

خیر البریه;230723 نوشت:
ضمنا اساس بحث لرزان است زیرا باوجود اینکه هزاران فسیل از گونه های هم خانواده انسان پیدا شده هنوز هیچ فسیلی از شمپانزه که نزدیکترین جد انسان است یافت نشده ؟ این دلیل چیست ؟ اگر پیدا نشود چه میشود ؟

شمپانزه امروزی هم مانند ما دچار فرگشت شده
این شمپانزه هم مانند ما با آن نیای مشترک متفاوت است و مسلم با آن نیا اختلافات ژنتیکی دارد
اگر موجودی دقیقاً مشابه شمپانزه امروزی با همین مختصات ژنتیکی مربوط به هفت یا ده میلیون سال قبل پیدا کنند فرگشت به راحتی فرو میریزد

موفق باشید

سلامی دوباره

خیر البریه;230723 نوشت:
عقلاو علما محال است که جهشهایی تصادفی وکور بتوانند موجودی حتی ساده را خلق کنند . جالب اینجاست دانشمندان که به بن بست میخورند اسمش را ماده تاریک میگذارند مثلا در همین زیست شناسی : Dna آشغال : یا در کیهان شناسی هم ماده تاریک ، چرا نمی پذیرند که خالقی با شعور در حال خلقت وهدایت همه موجودات است ؟ تعجب !

گرامی
فعلاً که از اساس این شیوه آفرینش مورد انکار دوستان است
تا چه رسد به ادامه بحث که آیا فرگشت هوشمندانه ابداع شده یا هوشمندانه اداره میشود
یا اینکه نه مبدعی دارد و نه اداره کننده ای
موفق باشید

سلام و وقت به خیر

هشام;230608 نوشت:
جناب متحیر، هیچ کس منکر این نیست که باید با مدارک زیست شناسانه، پدیده فرگشت، تحلیل بشود،

وقتی که منکر بررسی فرگشت از نظر زیست شناسی نیستید.پس چرا با جمله معترضه ای از حرف خود برمیگردید
هشام;230608 نوشت:
ما باید توجه بشود که این مطلب به این معنا نیست که، اصل تحلیل کردن آن هم، فرگشتی و تخیلی باشد،

دوست گرامی وقتی شواهد و مدارک فرگشت را بر اساس شواهد و بنیانهای معرفتی زیشت شناسانه معرفی میکنند
این باید شما که بر اساس فرگشت نباید تحلیل شود به چه معناست؟
هشام;230608 نوشت:
نظره فرگشت، با دید منطقی و صحیح، ما را از رسوبات توهمات مصون بدارد.(دقت کنید)

شما بر اساس مدارک و شواهد بفرمایید کدام یک از براهین فرگشت توهم است
از خصایص مدارک علمی این است که شاکله آن باید منطقی باشد
هشام;230608 نوشت:
پس ما در چنین مباحثی به دنبال تحلیل صحیح و اثبات درست هستیم، و برای اثبات درست هم، نتایج مقدمات اثبات شده، را به گونه ای مرتب می کنیم که بتوانیم، منطقا به اثبات نظریه بپردازیم، پس، مواد تحلیل زیست شناسانه است، اما شاکله تحلیل منطقی است.

ما هم از همان ابتدا خواستار آن شدیم که بی منطقی شواهد و مدارک فرگشت را بر اساس مباحث و تحقیقات علمی رسوا کنید
مثال هم آوردیم که بسیار راحت میتوانید فسیلی مربوط به جانداران امروزی که دچار فرگشت شده اند را در دوران کهن و نابجا بنمایانید
یا اینکه در شناسایی ژنهای مشترک کروموزومها بگویید آنچه را که به عنوان این ژن یا صفت عنوان کرده اند بی پایه و اساس است
و از این قبیل مچ گیریها
هشام;230608 نوشت:
بعضی ها فرگشتی فکر می کنند، فلسفی نتیجه می گیرند، ولی صحیح آن است که به صورت منطقی و فلسفی، فرگشت تحلیل بشود.(دقت کنید)

موافق هستم
و همین طور برعکس بر اساس پایه های فکری و عقیدتی با پیش داوری به قضاوت این نظریه نپردازیم

احتمالاً برخلاف امیدواری که از شروع بحث عنوان کردم هیچکدام موفق به مجاب شدن یکدیگر نشدیم
در یکجا فرمودید اگر این نظریه است و قطعی نیست چرا ساکت نمی ماند
ولی جایگزینی برای این سؤال ساده هم معرفی نکردید
شباهتها و تفاوتهای جانداران چگونه حاصل شده است؟
سکوت پاسخ پرسشی نیست که تاب روح جستجوگر انسان را داشته باشد
به هر حال اگر فرگشت شایسته پاسخ این پرسش نیست
چه پاسخ جایگزینی برای آن دارید

موفق باشید

متحیر;230227 نوشت:
پس از پذیرش نظریه فرگشت توسط دوستان پایه و اساس خوبی برای بحث بعدی تاپیک است و آن ، پناه آوردن به آفریدگار جهان است

سلام
حال که آفریدگار جهان را پذیرفتیم، آیا این آفریدگار که برای غذای جسم انسان این همه نعمت را آماده کرده و اینهمه تنوع به حیات بخشیده، آیا نباید غذای روح ما را آماده کند؟ آیا نباید هدایتی برای ما بفرستد؟
آیا ما پس مرگ نابود میشویم؟ فقط آمده بودیم یه مدت مثل حیوانات بخوریم و بعد از مرگ همه چیز تمام؟ اینقدر همه چیز بیهوده و پوچ؟ در صورتی که در قرآن است که ما آسمانها و زمین را عبث و بیهوده نیافریدیم.
اگر جهانی پس از مرگ وجود دارد و ما جاوید هستیم پس تکلیف ما در ان جهان چیست؟ چطور خودمان را آماده کنیم؟ هدایت کننده کیست؟
اینجاست که ناچار باید به خدای دین و نه ادیان رو بیاوریم.

متحیر;230251 نوشت:
اگر بشر در نگرش خود مبنی بر اشرف مخلوقات بودن خود تجدید نظر نکندو به زمین به عنوان مایملک پدری نگاه کند آینده جالبی حیات و اکوسیستم جهانی ندارد

سلام
این بلاها را کسانی سر زمین آوردند که خودشان را اشرف مخلوقات نمیدانستند. حرص و طمع و آزمندی و خودخواهی و عدم اعتقاد درست به خداست که انسان به خودش اجازه میدهد برای بدست آوردن منفعت بیشتر همه چیز را نابود کند.

متحیر;230251 نوشت:
با این پیشرفت بشریت بسیار بعید است که انتخاب طبیعی و یا جهش ها تنها حاکمان بلامنازع در سرنوشت انسان باقی بمانند

من آنقدر اطلاع دقیقی از این نظریه ندارم ولی به نظر من جهش ها هم باید از یک قانونی پیروی کند. نقشه ژنوم را که دارند، پس باید با یک برنامه کامپیوتری حالت های ممکن را بتوانند بررسی کنند.
به نظرم این علم هنوز ضعیف است.

متحیر;230847 نوشت:
دوست گرامی وقتی شواهد و مدارک فرگشت را بر اساس شواهد و بنیانهای معرفتی زیشت شناسانه معرفی میکنند این باید شما که بر اساس فرگشت نباید تحلیل شود به چه معناست؟

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب متحیر، بنده بارها این مطلب را توضیح دادم، از همان پست های اولی که شروع کردم، با توجه به همین جهت نوشتم که فرگشت را ما با تحلیل منطقی نه برای پذیرش علم زیست شناسانه آن بلکه از نوع پذیرشی که به عنوان یک اعتقاد می خواهد بررسی بشود، تحلیل می کنیم؛ زیرا در این خصوص متأسفانه مغالطه، بسیار رخ می دهد، شخص زیست شناس با این حربه که در عالم زیست شناسی تلقی به قبول شده است، (بدون در نظر گرفتن میزان قابلیت اثبات آن)، حکم کلی صادر می کند که پس باید، همگی آن را بپذیرند؛ در حالی که اساسا فرگشت، مسأله ایست که قابلیت اثباتش، با احتمالات بسیار زیاد مخالف همراه است؛ یعنی خود شواهدش اینچنینی است، ما می گوییم اساسا چنین نظریه در مقام اعتقاد انسانی، هیچ ارزشی ندارد، بلکه فقط به درد عالم زیست شناسی برای ارضای کنجکاویهای زیست شناسانه می خورد.

پس، ما مدارک معرفتی فرگشت را نه در حدی که در عالم زیست شناسی جای خالی مسایل زیست شناسانه را پر بکند، بلکه برای اثبات منطقی در مقام پذیرش اعتقادی می خواهیم، و بدین جهت است که اصل نظریه اساسا یک نظریه خیالبافانه است و به درد مقام اعتقادی در عالم انسانی نمی خورد.

اما دلیل مطلب چیست؟

دلیل مطلب این است که، ما برای ادعای فرگشت، به دنبال دلیل اثبات می گردیم، دلایلی برای اثبات آن وجود ندارد، پس ادعای فرگشت بی اساس است، دلیل یعنی چه؟

دلیل یعنی یک شواهدی که بتواند اصل انتقال و بر آمدن یک گونه موجود را به گونه دیگر اثبات بکند، اگر شما می خواهید، شواهدی به عنوان دلیل بیاورید، در حال حاضر باید نمونه انتقال و بر آمدن معرفی کنید، تازه هر نمونه انتقالی می تواند در نوع خودش دلیل و شاهد باشد، نه اینکه به گونه های دیگری سرایت بکند.

بنده ادعا می کنم، هر موجودی قابلیت تکامل در نوع خودش را دارد، نا قابلیت تکامل به نحو اینکه از نوع خودش خارج شده و به گونه دیگری تبدیل بشود، شما در عالم زیست شناسی اگر امکان این جریان را(تازه در مقام امکان زیست شناسانه) بخواهید اثبات کنید، باید شواهد عینی ارایه بدهید نه اینکه حواله بدهید به سالهای متمادی بعد و برای ما داستان بگویید.

شما تا به حال، یک نمونه هم مثال و شاهد نیاورده اید، هر چه شاهد آورده اید، مربوط به انتقال یک گونه به گونه دیگری نبوده است، بلکه تکامل را در همان محدوده صورت نوعیه یک موجود به نحو جهش ژنی و...، مطرح می نمایید و انتقال را حواله می دهید، به میلیونها سال بعد یا میلیونها سال قبل، که یک نمونه اثبات شده هم ندارد. (آن هم یک نمونه ای که در قلمرو همان نوع می تواند یک شاهد محسوب بشود و این شواهد به اندازه ای باید باشد که این مدعا را اثبات بکند، آن هم در همان نوعی که شاهدی تجربه شده است.)

دوست عزیز، نقل شده است که داروین در اثبات خدا ندانم گرا و لاادری شده است، بنده می گویم، حق این بود که ایشان در نظریه خودش ندانم گرا و لاادری می شد، نه در اصل وجود خدای جهان و عالم، این مسأله بدین جهت است، که گویا ایشان در توهم این بوده است که خدا را در مسیر فرگشتی بیابد، یعنی از راه فرگشت می خواست به خدا برسد در حالی که اثبات خدا از راه فرگشت نیست، بلکه باید از مسیر حکمت متنبه وجود خدا می شد، و با تعجب بسیار در وجود خدا لاادری و نظریه فرگشتی که جزء مسایل زیست شناسانه است، در قالب زندگی مردم تبلیغ و ترویج شد، در حالی که ادعای ما این است که شواهد و قراین برای اثبات ادعای فرگشت ما را به چیزی جز لاادری و ندانم نمی کشاند.

متحیر;230847 نوشت:
شما بر اساس مدارک و شواهد بفرمایید کدام یک از براهین فرگشت توهم است از خصایص مدارک علمی این است که شاکله آن باید منطقی باشد

دوست عزیز، اولا، فرگشت برهان و دلیلی ندارد، اگر دارد کجا است؟ شما اول یک مدرک و شاهد برای اثبات ادعای فرگشت بیاورید، تا در خصوص آن بحث کنیم؛ یعنی یک مورد انتقال از گونه ای به گونه دیگر بیاورید که شاهد بودن آن را بررسی کنیم.

ثانیا، تمام شواهدی هم که حقا شاهد ادعا نیست اما به عنوان شاهد مطرح می شود، از ناحیه مدعیان فرگشت به عنوان اصول بدیهی غیر قابل انکار مطرح می شود، (در حالی که خود همین شواهد ارتباطی با اصل مدعا هم ندارد). اما آیا خود مدعیان، فسیلی دیده اند، آزمایش ژنی انجام داده اند و...خیر، تمام این شواهد به عنوان گزارشات و داستانهای غیر قابل انکار مطرح شده است، گویا یافته های علم فسیل شناسی و علم ژنتیک و..، به صرف گزارش دانشمندان، غیر قابل خدشه است.

ثالثا، ما خود اصل شواهد را بررسی منطقی می کنیم، چرا ما باید شواهد بیاوریم، مگر ما در مقام شاهد آوردن هستیم، مگر کار ما فسیل شناسی یا ژن شناسی یا...است، این نوع برخورد علمی، ما را به یاد جریانی میاندازد که شخصی گفته است، اینجا وسط زمین است، اگر قبول ندارید، متر کنید.

سلام به همگی
من قصد ادامه بحث را ندارم زیرا که این بحث سرانجامی ندارد
ولی چون به نام من و کتاب معرفی شده من اشاره گردید
بنده در همان جا هم بارها اعلام کردم که اگر دوستان انگلیسی می دانند بفرمایند برایشان کتاب های
به روز بگذارم
کتاب فارسی قابل دانلود مناسب نیافتم
آن کتاب فقط برای آشنا کردن دوستان بود.
نکته جالب آن است که دوستان بدون اطلاع کافی در مورد مسئله ای فتوا می دهند
چیزهای جالبی که من در اینجا دیده ام در عمرم سابقه نداشته است
برای رد نظریه ای علمی دوستی در پست های 366 تا 371 کلی آسمان به ریسمان بافته است که پدر و جد داروین چنین و چنان بوده اند...
و بخش بزرگی از مطالب تحقیقی بر گرفته از داعیه های یک فارغ التحصیل هنر!!! ترک است!!!
خدا را شکر ما در زیست شناسی چنین دانشمندانی نداریم!

سلام و عرض ادب

هشام;230907 نوشت:
شما تا به حال، یک نمونه هم مثال و شاهد نیاورده اید، هر چه شاهد آورده اید، مربوط به انتقال یک گونه به گونه دیگری نبوده است، بلکه تکامل را در همان محدوده صورت نوعیه یک موجود به نحو جهش ژنی و...، مطرح می نمایید و انتقال را حواله می دهید، به میلیونها سال بعد یا میلیونها سال قبل، که یک نمونه اثبات شده هم ندارد. (آن هم یک نمونه ای که در قلمرو همان نوع می تواند یک شاهد محسوب بشود و این شواهد به اندازه ای باید باشد که این مدعا را اثبات بکند، آن هم در همان نوعی که شاهدی تجربه شده است.)

دوست عزیز مثل اینکه پستهای اینجانب را فراموش کردید
گفتم شاهد فرگشت کلان در این فرصت عمر کم خود نیستیم
ولی با استفاده از شواهد تاریخی
فرگشت های خرد و ریز را برایتان مثال زدم
پست 248 که نشان از یک فرگشت خُرد در بید خال دار بود با عنوان ملانین صنعتی مثال آوردم

تحمل به سرب در گیاه علفی به نام بیدگیاه با نام علمی agrotis tenuis که در صد ساله اخیر یافت شده

کم خونی داسی شکل که به وفور در تطابق و تقابل با مالاریا درمناطق آفریقایی یافت میشود و این بومیان در مهاجرت به دیگر جاهای دنیا کمتر آلل کم خونی داسی شکل را دارند یا اینکه ندارند
مناطق سبز گستره مالاریا و مناطق قرمز گستره ژنتیکی hbs کم خونی داسی شکل است که در آفریقا به تقابل مالاریا فرگشت در آلل های خونی شکل گرفته است
و یا سنجابهای شکم مشکی(sciurus aberti kaibabensis) برآمده از سنجابهای بومی شمال آمریکا (sciurus aberti aberti ) که با سد جغرافیایی گراند کانیون از هم جدا افتاده هستند

اینها شواهد عینی فرگشت هستند نیازی به صبر ایوب و یا چند میلیون سال صبر ندارند
اگر مقاوم شدن میکروبها به داروها را هم مثال بیاوریم شواهد عینی و غیر قابل انکار برای فرگشت کم نیستند

پس نفرمایید

هشام;230907 نوشت:
دوست عزیز، اولا، فرگشت برهان و دلیلی ندارد، اگر دارد کجا است؟ شما اول یک مدرک و شاهد برای اثبات ادعای فرگشت بیاورید، تا در خصوص آن بحث کنیم؛ یعنی یک مورد انتقال از گونه ای به گونه دیگر بیاورید که شاهد بودن آن را بررسی کنیم. ثانیا، تمام شواهدی هم که حقا شاهد ادعا نیست اما به عنوان شاهد مطرح می شود، از ناحیه مدعیان فرگشت به عنوان اصول بدیهی غیر قابل انکار مطرح می شود، (در حالی که خود همین شواهد ارتباطی با اصل مدعا هم ندارد). اما آیا خود مدعیان، فسیلی دیده اند، آزمایش ژنی انجام داده اند و...خیر، تمام این شواهد به عنوان گزارشات و داستانهای غیر قابل انکار مطرح شده است، گویا یافته های علم فسیل شناسی و علم ژنتیک و..، به صرف گزارش دانشمندان، غیر قابل خدشه است. ثالثا، ما خود اصل شواهد را بررسی منطقی می کنیم، چرا ما باید شواهد بیاوریم، مگر ما در مقام شاهد آوردن هستیم، مگر کار ما فسیل شناسی یا ژن شناسی یا...است، این نوع برخورد علمی، ما را به یاد جریانی میاندازد که شخصی گفته است، اینجا وسط زمین است، اگر قبول ندارید، متر کنید.

اینها مصادیق طنزهای ملانصرالدین نیستند به واقع نشانه و مدرک هستند عینی و واقعی

هنوز هم شباهت تکوینی جنین شناسی را پاسخ ندادید

اینها با این فرض جایگزین شما که هر جانور مسیر خود را دارد مغایر است

هشام;230907 نوشت:
بنده ادعا می کنم، هر موجودی قابلیت تکامل در نوع خودش را دارد، نا قابلیت تکامل به نحو اینکه از نوع خودش خارج شده و به گونه دیگری تبدیل بشود، شما در عالم زیست شناسی اگر امکان این جریان را(تازه در مقام امکان زیست شناسانه) بخواهید اثبات کنید، باید شواهد عینی ارایه بدهید نه اینکه حواله بدهید به سالهای متمادی بعد و برای ما داستان بگویید.

دوست گرامی اینکه میفرمایید اگر با کمی اهمال نظر کنیم همان فرگشت است بله پس از سالها رفته رفته فرگشت صورت میپذیرد
اگر این صحبت خود را پذیرا باشید که نباید خود را منکر کلی فرگشت فرض کنید
موفق باشید

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

anoushiravan;230918 نوشت:
سلام به همگی من قصد ادامه بحث را ندارم زیرا که این بحث سرانجامی ندارد ولی چون به نام من و کتاب معرفی شده من اشاره گردید بنده در همان جا هم بارها اعلام کردم که اگر دوستان انگلیسی می دانند بفرمایند برایشان کتاب های به روز بگذارم کتاب فارسی قابل دانلود مناسب نیافتم آن کتاب فقط برای آشنا کردن دوستان بود. نکته جالب آن است که دوستان بدون اطلاع کافی در مورد مسئله ای فتوا می دهند چیزهای جالبی که من در اینجا دیده ام در عمرم سابقه نداشته است برای رد نظریه ای علمی دوستی در پست های 366 تا 371 کلی آسمان به ریسمان بافته است که پدر و جد داروین چنین و چنان بوده اند... و بخش بزرگی از مطالب تحقیقی بر گرفته از داعیه های یک فارغ التحصیل هنر!!! ترک است!!! خدا را شکر ما در زیست شناسی چنین دانشمندانی نداریم!

دوست بزرگوار شما که خیلی محترمانه فرار کردید!!
الان هم اومدید بدون دلیل و مدرک دارید پست کارشناس رو رد میکنید.
شرمنده ها.ولی اگه میخوای حرفتو به قول معروف کمی هم نه فقط یه ذره قبول کنیم.با دلیل و مدرک حرف بزن.
یادمه که کتاب فارسی رو خودتون معرفی کردید حالا هم میگید کتاب مطلوبی نبوده.فردا هم حرف دیگری خواهی زد.
شما و جناب متحیر به هیچ عنوان قادر به اثبات فرگشت نیستید.چون خودتان هم خوب میدانید که این نظریه بسیار بسیار ایراد و مشکل دارد و بسیار بسیار با دین و اسلام ما منافات دارد.
در هر صورت انسان مسلمان و با ایمان قادر به قبول کردن این نظریه نیست و نخواهد بود.
موفق باشید.[/]

متحیر;230924 نوشت:
دوست عزیز مثل اینکه پستهای اینجانب را فراموش کردید گفتم شاهد فرگشت کلان در این فرصت عمر کم خود نیستیم ولی با استفاده از شواهد تاریخی فرگشت های خرد و ریز را برایتان مثال زدم پست 248 که نشان از یک فرگشت خُرد در بید خال دار بود با عنوان ملانین صنعتی مثال آوردم تحمل به سرب در گیاه علفی به نام بیدگیاه با نام علمی agrotis tenuis که در صد ساله اخیر یافت شده کم خونی داسی شکل که به وفور در تطابق و تقابل با مالاریا درمناطق آفریقایی یافت میشود و این بومیان در مهاجرت به دیگر جاهای دنیا کمتر آلل کم خونی داسی شکل را دارند یا اینکه ندارند و یا سنجابهای شکم مشکی(sciurus aberti kaibabeensis) برآمده از سنجابهای بومی شمال آمریکا (sciurus aberti aberti ) اینها شواهد عینی فرگشت هستند نیازی به صبر ایوب و یا چند میلیون سال صبر ندارند اگر مقاوم شدن میکروبها به داروها را هم مثال بیاوریم شواهد عینی و غیر قابل انکار برای فرگشت کم نیستند

باسمه تعالی، سلام بر شما

جناب متحیر، تکامل در خصوص یک نوع، و تغییراتی که ممکن است در یک نوع، حادث بشود، کاملا پذیرفته شده است، این تغییرات در مورد موجودات صاحب روح کاملا پذیرفته شده است.

متحیر;230924 نوشت:
اینها مصادیق طنزهای ملانصرالدین نیستند به واقع نشانه و مدرک هستند عینی و واقعی هنوز هم شباهت تکوینی جنین شناسی را پاسخ ندادید اینها با این فرض جایگزین شما که هر جانور مسیر خود را دارد مغایر است

اگر مقصود شما از نشانه و مدرک ادعای تکامل یک نوع که مراحل کمال نوعی خودش را در محدوده خودش برود، بنده به شخصه می پذیرم.

کسی منکر شباهتهای ژن در موجودات نشده است، اما شباهتهای یک موجود، به ضمیمه اختلافات می تواند، گونه نوعی از موجودات را از دیگری جدا بکند، چنانکه قطعا نوع میمون از نوع انسان، دو نوع است، هر چند شباهت ها هم زیاد باشد، اما این مطلب منافاتی با این ندارد که، هر موجودی در عین شباهت ها در مسیر قابلیت نوع خودش امکان تکامل و تغییر دارد.

متحیر;230924 نوشت:
دوست گرامی اینکه میفرمایید اگر با کمی اهمال نظر کنیم همان فرگشت است بله پس از سالها رفته رفته فرگشت صورت میپذیرد اگر این صحبت خود را پذیرا باشید که نباید خود را منکر کلی فرگشت فرض کنید

دوست عزیز، اگر فرگشت را به همین معنا می دانید، بنده هیچ اختلافی در این جهت با شما ندارم، خوب، الحمدلله که نقطه اشتراک ما با جناب متحیر، در نظریه فرگشت روشن شد.



با سلام

مطالبی آورده میشود تا روشن شود حتی دانشمندان هنوز در ابتدای راهند :

پرفسور «اریک لندر»، استاد زیست‌شناسی و مدیر بزرگترین پروژه تحقیقات سرطان در تاریخ جهان به نام «اطلس ژنوم سرطان» می‌گوید: 95 درصد از ژنوم انسان همچنان ناشناخته است.
به گزارش سرویس بین‌الملل «تابناک» به نقل از نشریه آلمانی «دی سایت»، لندر که به همراه همکارانش در سال 2001 میلادی، ژنوم و یا ماده ژنتیکی انسان را کشف کرد، گفته است: ما در تحقیقات خود در جهان مولکول، همواره با موضوعات بزرگ و غیرمنتظره‌ای روبه‌رو می‌شویم.

استاد زیست شناسی مؤسسه فنی ماسوچوست تأکید کرد: ما هر چه عمیقتر به جهان مولکول می‌نگریم، بیشتر درمی‌یابیم که تعداد بسیاری از عملکردها در ژنوم کدگذاری شده‌اند.
لندر در پاسخ به این که آیا با این کشف بر این باور بود که پاسخ بسیاری از مسائل پزشکی را به دست آورده، گفت: بیل کلینتون، رئیس‌جمهوری سابق آمریکا نیز درباره این کشف، جمله «ما کتاب زندگی و حیات را می‌خوانیم»، بیان داشت، اما ما در حقیقت هنوز مشکلات فراوانی در این باره پیش رو داریم.


این پژوهشگر آمریکایی در پاسخ به این که ما امروزه چه اطلاعاتی از ژنوم انسان داریم، می‌گوید: طبیعی است که ما اطلاعات بسیار اندکی از ژنوم انسان داریم. ما می‌دانیم که ساختار رشته مولکول‌های وراثتی حامل اطلاعات ژنیتکی به نام «DNA» در دست‌کم 5 درصد از ژنوم انسان بیش از صد میلیون سال دوران تکامل تقریبا بدون تغییر مانده است.
لندر افزود: یک‌سوم از این مقدار یعنی 4/1 درصد از کل ژنوم، مسئولیت کدگذاری پروتئین‌ها را به عهده دارد و بقیه این 5 درصد در خدمت هدایت ژنوم است.

وی در پاسخ به این که آیا می‌توانیم در ژنوم توضیحی نیز برای روح انسان پیدا کنیم، می‌گوید: چنین پاسخی اگر در ژنوم نباشد، کجا می‌تواند باشد؟ این رمز در نقطه‌ای در ژنوم پنهان است.

این کارشناس آمریکایی ژنوم انسان می‌گوید: مقایسه تفکیکی و جزء به‌ جزء ژنوم و یا ماده ژنتیکی انسان با شمپانزه به عنوان نزدیکترین خویشاوندان انسان، حدود 35 میلیون تفاوت نشان می‌دهد. این تفاوت‌ها صرفا در ژنوم انسان قرار دارد؛ یعنی یک چیزی از آن، ما را به یک انسان تبدیل کرده است.
لندر تأکید کرد: اما پاسخ به این پرسش‌ها که کدام یک از نوع تفاوت‌ها تعیین کننده و مهم هستند و چه مقدار از این تفاوت‌ها اهمیت دارند، از چالش‌های بزرگ است.

لندر می‌گوید: ما نمی‌توانیم برای کشف این رمز، آزمایش‌هایی انجام دهیم و مطابق دانستن ژنوم شمپانزه و انسان امری غیراخلاقی است. بدین خاطر، ما باید با مقایسه‌ها، به کشف این رمز دست یابیم. بدین خاطر، من یکی از طرفداران بزرگ کار پژوهشی «سوانته پبو» یکی از همکاران خود در آلمان هستم.
او ادامه می‌دهد: تیم پژوهشی «سوانته پبو» در آلمان، هم‌اکنون ساختار ژنوم «نئاندرتال‌ها» را از فسیل‌های استخوانی از نو چینش می‌کند.

این زیست‌شناس آمریکایی می‌گوید: نئاندرتال‌ها نسبت به میمون‌ها بسیار نزدیکتر به انسان بودند. داده‌های ژنتیکی نئاندرتال‌ها به کسب پاسخی درباره پایه و بنیان ژنتیکی انسان به ما کمک خواهند کرد.

لندر همچنین به عنوان مدیر «پروژه اطلس ژنوم سرطان» می‌گوید: ما در این پروژه بسیار مهیج و جالب، می‌خواهیم همه تغییرات ژنتیکی را که باعث پیدایش سرطان می‌شوند، ردیابی کنیم. هدف این پروژه این است تا با کمک پنج هزار نمونه آزمایش برای هر کدام یک از 230 نوع تومور، ساختار ژنوم انواع سرطان مشخص شود.
این متخصص آمریکایی افزود: ما به این داده‌ها نیاز داریم تا همه تغییراتی را مشخص کنیم که دست‌کم در 3 درصد سلول‌ها، باعث بروز یک نوع سرطان می‌شوند.

لندر در پاسخ به این که تفاوت ژنوم یک سلول سالم با یک سلول سرطانی چیست، می‌گوید: مقدار جهش‌های ژنتیکی در یک سلول سرطانی آنچنان بزرگ نیست و صرفا کمتر از هزار جزء در مولکول‌های توارثی و ژنتیکی تغییر کرده‌اند و تغییرات ساختاری بزرگ در کروموزوم‌ها نیز به آن اضافه می‌شود.

این پژوهشگر که روی بافت‌های توموری بیماران کار می‌کند، افزود: در این بافت‌ها، سلول‌های سالم و تعداد بی‌شماری از سلول‌های سرطانی در مراحل گوناگون هستند که می‌توانند جهش‌های ژنتیکی متفاوتی داشته باشند.
لندر درباره تفکیک سلول‌های سالم از سلول‌های سرطانی می‌گوید: ما خرسندیم چنانچه بتوانیم ابتدا صرفا 85 درصد از ژن‌های سرطانی را پیدا کنیم. این داده‌ها می‌توانند انقلابی در پزشکی سرطان ایجاد کنند.


این متخصص افزود: در صورتی که ما در آزمایش‌ها موفق شویم، خطاهای ژنی هر توموری در آینده با کمک طیف ژنی آن تفکیک شده و در نتیجه درمان می‌شوند. مهم و تعیین کننده، تنها این است که یک نوع سرطان اعم از سرطان شش، کبد و مغز، چه جهش‌های ژنتیکی دارد و ما چه داروهایی برای درمان آن در اختیار داریم.
لندر می‌گوید: ما قادر به ارایه یک تفکیک مستدل و معقول از تومورهای بیماران خواهیم بود تا پزشکان بتوانند بسیار مطمئن تر روش درمان صحیحی را پیش گیرند.

این پژوهشگر تأکید کرد: سرطان از طریق خطاها و اشتباه‌ها در شبکه ژنتیکی سلول، یعنی در یک تأثیر متقابل ژنتیکی پیدا می‌شود. ما امروزه تعداد زیادی دارو داریم که صرفا برای برخی از بیماران مفید هستند. از آنجا که جهش‌های ژنتیکی در سلول‌های سرطانی هر فرد بیمار شناخته نیست، ما نمی‌دانیم که این تعداد داروها برای چه بیماری مفید و برای چه بیماری بی‌فایده است، اما آزمایش‌های ما می‌تواند این دانستنی و اطلاعات را ارایه کند.

لندر همچنین با اشاره به اینکه بودجه سالانه مؤسسه ملی سرطان آمریکا، پنجاه میلیارد دلار است می‌گوید: ما برای پروژه «اطلس ژنوم سرطان»، به مدت ده سال مبلغ یک و نیم میلیارد دلار بودجه در اختیار خواهیم داشت.
وی استفاده از قشر جوان را مهمترین موضوع برای موفقیت علمی یک کشور قلمداد کرد و اظهار داشت: بزرگترین پیشرفت‌ها را کشورها و سازمان‌هایی می‌کنند که دانشمندان و پژوهشگران جوان خود را در حد امکان زود، مستقل کنند.

استاد مؤسسه فنی ماسوچوست می‌گوید: این بزرگترین توانایی و قدرتبخش پژوهش در آمریکاست که استادان و پرفسورهای جوان زود مستقل شده و بودجه تحقیقاتی دریافت می‌کنند. ما باید از استعدادها و ایده‌های متنوع قشر جوان پیش از رسیدن به چهل یا پنجاه سالگی استفاده کنیم.

ترجمه از مرتضی جوادیان

سو تیتر:
بیل کلینتون رئیس‌جمهوری سابق آمریکا نیز درباره این کشف جمله «ما کتاب زندگی و حیات را می‌خوانیم» بیان داشت؛ اما ما در حقیقت هنوز مشکلات فراوانی در این باره پیش رو داریم.

آدرس خبر اصلی:
http://www.tabnak.ir/fa/news/17693/نتيجه‌هايي-شگرف-از-ناشناخته-بودن-بدن-انسان


ماسيمو پيگليوچي، از دانشكده بوم شناسي و تكامل دانشگاه استوني بروك در نيويورك مي گويد:”من فكر مي كنم بزرگترين اسرار در زيست شناسي اين است كه آيا انتخاب طبيعي تنها فرايندي است كه قادر به ايجاد پيچيدگي ارگانيسمي شود؟ يا اينكه آيا ديگر خواص ماده نيز در اين خصوص ايفاي نقش مي كنند؟”


تحقیقات صورت گرفته توسط دانشمندان لیست بلندبالایی از اختلافات میان DNA انسان با شمپانزه ها و سرنخ هایی از هر آنچه كه در این زمینه حیاتی و بسیار مهم است را فراهم كرده است. دكتر «رابرت واترستون» از دانشگاه واشینگتن معتقد است كه دانشمندان توانسته اند كاتالوگ DNA شمپانزه ها را آماده كنند و در حال حاضر تنها كاری كه باید بكنند این است كه اختلافات و شباهت های موجود را محاسبه كنند. وی می گوید: «منظور من این نیست كه به سراغ یك ژن مشخص برویم. بلكه باید مجموعه ای از تغییرات را مورد بررسی قرار دهیم.» پس از مقایسه دقیق و موبه موی DNA انسان و شمپانزه ها مشخص شد كه ممكن است تعدادی از ژن های كدكننده تنظیم كننده های نسخه برداری در انسان سریع تر از شمپانزه ها تكامل یافته باشند.
دكتر واترستون كه به همراه تیمی از دانشمندان سراسر جهان (حدوداً ۶۷ دانشمند از سراسر جهان در این تحقیق شركت داشتند) توانسته است ساختمان ۳ میلیارد از بلوك های DNA شمپانزه ها را كشف كند، نقشه ای از توالی تازه رمزگشایی شده ژنوم شمپانزه ارائه كرد. روش مورد استفاده توسط این دانشمندان استفاده از تكنیك های مقایسه ای قدرتمند برای دسترسی به الگوهای بیان ژن در میان ارگان های مختلف، تست یك تئوری متداول در مورد تكامل كروموزوم Y و یافتن فاكتورهای اصلی و میانجی های دخیل در تغییرات ژنتیكی است.دكتر «فرانسیس كالین» رئیس اجرایی انستیتوی ملی تحقیق بر روی ژنوم انسان كه از پروژه رهبری شده توسط واترستون نیز حمایت می كند، معتقد است كه تحقیق صورت گرفته به دانشمندان در تجزیه و تحلیل DNA انسان برای شناسایی ریشه بسیاری از بیماری ها كمك شایانی خواهد كرد.انسان ها و شمپانزه ها پس از جدایی از یك جد مشترك نزدیك به ۶ میلیون سال قبل به صورت جداگانه تكامل یافته اند. اما DNA آنها بسیار شبیه یكدیگر باقی مانده است- بین ۹۶ تا ۹۹ درصد- و این نیز به چگونگی روش مقایسه دانشمندان بازمی گردد. تعداد اختلافات ژنتیكی میان یك انسان و شمپانزه ۱۰بار بیشتر از اختلافات ژنتیك میان دو انسان با یكدیگر است.واترستون و هم گروهی هایش، به عنوان مثال، ژن هایی كه ظاهراً در انسان نسبت به شمپانزه ها یا جوندگان سریع تر دچار تغییر شده اند را مورد بررسی قرار دادند. آنها حدس می زنند كه ممكن است این ژن ها در تكامل انسان ها مهم بوده باشند. طبق تحقیقات صورت گرفته كاتالوگ اختلافات ژنتیكی انسان و شمپانزه مشتمل بر ۳۵ میلیون تغییرات تك نوكلئوتیدی، ۵ میلیون اضافه شدن و حذف شدن ژن ها و تعدادی بازآرایی های كروموزومی است.

___________________________

بنابراین با توجه به نبود دلایل قطعی در زمینه نحوه فرگشت و دقائق آن بهتر است فعلا به قطعیات بپردازیم تا مجهولات آشکار شوند .

خیر البریه;231030 نوشت:

این کارشناس آمریکایی ژنوم انسان می‌گوید: مقایسه تفکیکی و جزء به‌ جزء ژنوم و یا ماده ژنتیکی انسان با شمپانزه به عنوان نزدیکترین خویشاوندان انسان، حدود 35 میلیون تفاوت نشان می‌دهد. این تفاوت‌ها صرفا در ژنوم انسان قرار دارد؛ یعنی یک چیزی از آن، ما را به یک انسان تبدیل کرده است.
لندر تأکید کرد: اما پاسخ به این پرسش‌ها که کدام یک از نوع تفاوت‌ها تعیین کننده و مهم هستند و چه مقدار از این تفاوت‌ها اهمیت دارند، از چالش‌های بزرگ است.

سلام دوست عزیز
ما قصد ادامه بحث رو نداشتیم
ولی برای این که کناره گیری ناگهانی ما باعث برداشت کم آوردن و ... نشه
به این پست شما هم پاسخ می دم
در مورد مطلب بالا
ببینید
به خاطر خدا منطقی فکر کنید
شما بخشی رو که گفته 35 ملیون تفاوت بین انسان و شامپانزه هست رو آبی کردید
خوب ژنوم انسان چند نوکلئوتید داره؟
3164700000
خوب 35 ملیون تفاوت یعنی چی؟
یعنی 1%
دقت کنید 1%

خیر البریه;231030 نوشت:
95درصد از ژنوم انسان همچنان ناشناخته است.

ببینید دوست من
پروژه ژنوم انسان 10 سال هست که تموم شده
احتمالا مترجم دچار اشتباه شده
وگرنه توالی ژنوم مشخص است
در مورد فانکشنال بودن

تنها23% فعالیت پروتئین ها ناشناخته است که به زودی شناخته می شود

اما حرف نهایی رو هم خود این عزیزان زده اند

خیر البریه;231030 نوشت:
انسان ها و شمپانزه ها پس از جدایی از یك جد مشترك نزدیك به ۶ میلیون سال قبل به صورت جداگانه تكامل یافته اند. اما DNA آنها بسیار شبیه یكدیگر باقی مانده است- بین ۹۶ تا ۹۹ درصد- و این نیز به چگونگی روش مقایسه دانشمندان بازمی گردد. تعداد اختلافات ژنتیكی میان یك انسان و شمپانزه ۱۰بار بیشتر از اختلافات ژنتیك میان دو انسان با یكدیگر است.واترستون و هم گروهی هایش، به عنوان مثال، ژن هایی كه ظاهراً در انسان نسبت به شمپانزه ها یا جوندگان سریع تر دچار تغییر شده اند را مورد بررسی قرار دادند. آنها حدس می زنند كه ممكن است این ژن ها در تكامل انسان ها مهم بوده باشند.

موفق باشید

anoushiravan;231074 نوشت:
سلام دوست عزیز ما قصد ادامه بحث رو نداشتیم ولی برای این که کناره گیری ناگهانی ما باعث برداشت کم آوردن و ... نشه به این پست شما هم پاسخ می دم در مورد مطلب بالا ببینید به خاطر خدا منطقی فکر کنید شما بخشی رو که گفته 35 ملیون تفاوت بین انسان و شامپانزه هست رو آبی کردید خوب ژنوم انسان چند نوکلئوتید داره؟ 3164700000 خوب 35 ملیون تفاوت یعنی چی؟ یعنی 1% دقت کنید 1%

با سلام

دوست گرامی اینجا مکانی علمی است و نزد عقلا هیچ چیز مانع قبول حقیقت نیست ، پس کم آوردن و ...اصلا معنی ندارد .ما دنبال واقعیات هستیم .

مقصود این بود که نشان دهیم مساله فرگشت فوق العاده پیچیده ومرموز است همانطور که دانشمندان هم با حدس وتخمین میگویند : حدودا ....ممکن است ...احتمالا ...

آیا این ارقامی که ذکر کردید قطعی است یا در آینده دچار تغییر خواهند شد ؟!

مثلا تعداد دقیق ژنهای انسان و شمپانزه و محل قرار گرفتن آنها و اعمال آنها ؟

بنابراین موضوع یک نوکلئوتید یا دوتا .... نیست اگر یکی هم توانسته شمپانزه ای را به انسان تبدیل کند همان را برای ما مشخص کنید وتوضیح دهید چگونه .

خیر البریه;231081 نوشت:

با سلام

دوست گرامی اینجا مکانی علمی است و نزد عقلا هیچ چیز مانع قبول حقیقت نیست ، پس کم آوردن و ...اصلا معنی ندارد .ما دنبال واقعیات هستیم .

سلام
سخن من برای پاسخ به دیگران هم بود نه صرفا شخص شما

عــــلی;230930 نوشت:

دوست بزرگوار شما که خیلی محترمانه فرار کردید!!

*****************

خیر البریه;231081 نوشت:
مقصود این بود که نشان دهیم مساله فرگشت فوق العاده پیچیده ومرموز است همانطور که دانشمندان هم با حدس وتخمین میگویند : حدودا ....

کسی ادعا نکرد فرگشت چیز پیش پا افتاده و ساده ایست

متاسفانه ناآگاهان آن را ساده می پندارند!

خیر البریه;231081 نوشت:
آیا این ارقامی که ذکر کردید قطعی است یا در آینده دچار تغییر خواهند شد ؟!

مثلا تعداد دقیق ژنهای انسان و شمپانزه و محل قرار گرفتن آنها و اعمال آنها ؟

به نظر من بسیار بعید است که تعداد نوکلئوتیدهای انسان تغییر فاحشی داشته باشد

خیر البریه;231081 نوشت:
بنابراین موضوع یک نوکلئوتید یا دوتا .... نیست اگر یکی هم توانسته شمپانزه ای را به انسان تبدیل کند همان را برای ما مشخص کنید وتوضیح دهید چگونه .

دوست عزیز
برداشت من از شماری از پست های شما این بود که شما برخلاف بعضی دیگر در حال درک موضوع هستید
ولی فکر می کنم اشتباه می کردم
کسی انتظار ندارد تغییر یک نوکلئوتید منجر به ایجاد گونه ای جدید بشود
این فرایند تدریجی است و در اثر تجمع مجموعه ای از تغییر یافته ها
دوست عزیز
در میان خود انسان ها (تاکید می کنم خود انسان ها با یکدیگر ) حدود 1.42 ملیون تفاوت وجود دارد

http://www.nature.com/nature/journal/v409/n6822/full/409928a0.html?free=2%EF%BF%BD%C3%9C

همچنین

Nucleotide diversity is based on single mutations called single nucleotide polymorphisms (SNPs). The nucleotide diversity between humans is about 0.1%, which is 1 difference per 1,000 base pairs.[5][6][7] A difference of 1 in 1,000 nucleotides between two humans chosen at random amounts to approximately 3 million nucleotide differences since the human genome has about 3 billion nucleotides. Not all of these are SNPs, because a SNP is defined as occurring at least in 1% of the population. Most of these SNPs are neutral but some (about 3 to 5%) are functional and influence phenotypic differences between humans through alleles. It is estimated that a total of 10 to 30 million SNPs exist in the human population of which at least 1% are functional (see International HapMap Project).

فکر می کنم نیازی به توضیح بیشتر نیست و شما تا آخر حرف من را خوانده اید

موفق باشید

سلام و عرض ادب
در اینکه میفرمایید دانشمندان در ابتدای راهند که صد البته
در بحث کروموزوم ژن و بازهای نوکلئوتید که در مقاله آقای لندر آمده نکاتی را خدمت شما عرضه کنم
هر سلول بدن ما حاوی بیست وسه جفت کروموزوم است
هر کروموزوم بسته به ابعادش حاوی چند هزار ژن است
نهایت ژنهای انسان را حدود 25000 ژن تشخیص داده اند

ژنها مسئولیت ساختن پروتئین را دارند
هر ژن یک پلیپپتید را میسازد و هر چند پلی پپتید در ساخت یک آنزیم نقش دارند
آنزیمهی مختلف تواناییهای متعدد در ساخت و ساز و متابولیسم سلول را به ارمغان می آورند
در نهایت پروتئین ها شکل و شمایل و کارکرد و تعامل آن سلول را به عهده دارد
حاضر بودن ژنها دلیل بر فعالیت آنها در سلول نیست
چه بسا که ژنهای بسیاری ممکن است در طول زندگی در هیچ کدام از سلولهای بدن فعال نشود
توالی تعداد زیادی از بازهای نوکلئوتید در بدن منجر به رشته کروماتین یا همان ژن میشود
هر کروموزوم حدوداً از دویست میلیون جفت باز تشکیل شده که مجموعه جفت بازها حدود همان چند میلیاردی است که در گزارش آمده
پس این اختلافات میلیونی

خیر البریه;231030 نوشت:
این کارشناس آمریکایی ژنوم انسان می‌گوید: مقایسه تفکیکی و جزء به‌ جزء ژنوم و یا ماده ژنتیکی انسان با شمپانزه به عنوان نزدیکترین خویشاوندان انسان، حدود 35 میلیون تفاوت نشان می‌دهد. این تفاوت‌ها صرفا در ژنوم انسان قرار دارد؛ یعنی یک چیزی از آن، ما را به یک انسان تبدیل کرده است.

خیر البریه;231030 نوشت:
كاتالوگ اختلافات ژنتیكی انسان و شمپانزه مشتمل بر ۳۵ میلیون تغییرات تك نوكلئوتیدی، ۵ میلیون اضافه شدن و حذف شدن ژن ها و تعدادی بازآرایی های كروموزومی است.

همان 37/1 درصدی اختلافی ژنومی است که با شمپانزه ها داریم و بارها بدان اشاره شده است
اما اینکه میفرمایند ما به تمامی ساختار ژنوم ها و نقش آنها در تولید پلی پپتید های مختلف و نهایت آنزیمها مختلف و پروتئینها و نقش آنها در زندگی و رفتار ما چگونه است سخنی به حق است و باید در دانستن آن ها جهد و تلاش کنیم بدین صورت ما بهتر از سلامت خود صیانت میکنیم
نکاتی هم از فرمایشات ایشان قابل تأمل است
که مؤید فرگشت و نیای مشترک است:
خیر البریه;231030 نوشت:
این پژوهشگر آمریکایی در پاسخ به این که ما امروزه چه اطلاعاتی از ژنوم انسان داریم، می‌گوید: طبیعی است که ما اطلاعات بسیار اندکی از ژنوم انسان داریم. ما می‌دانیم که ساختار رشته مولکول‌های وراثتی حامل اطلاعات ژنیتکی به نام «dna» در دست‌کم 5 درصد از ژنوم انسان بیش از صد میلیون سال دوران تکامل تقریبا بدون تغییر مانده است.

خیر البریه;231030 نوشت:
این زیست‌شناس آمریکایی می‌گوید: نئاندرتال‌ها نسبت به میمون‌ها بسیار نزدیکتر به انسان بودند. داده‌های ژنتیکی نئاندرتال‌ها به کسب پاسخی درباره پایه و بنیان ژنتیکی انسان به ما کمک خواهند کرد.

ویک نکته پنهان در متن پرسش و پاسخ بود که بسیار جالب توجه است:
نقل قول:
لندر در پاسخ به اینکه آیا می توانیم در ژنوم توضیحی نیز برای روح انسان پیدا کنیم؟ می گوید، چنین پاسخی اگر در ژنوم نباشد، پس کجا می تواند باشد؟ این رمز در نقطه ای در ژنوم مخفی و پنهان است.

خیر البریه;231030 نوشت:
بنابراین با توجه به نبود دلایل قطعی در زمینه نحوه فرگشت و دقائق آن بهتر است فعلا به قطعیات بپردازیم تا مجهولات آشکار شوند

مسلم حق با شماست اگر و اگر تنها ما از روی ژنوم پی به فرگشت برده باشیم اگر چه که شباهت بیش از 6/98% شباهت تصادفی نیست اگر در نظر بگیریم انسانها که یک گونه هستند و حدود 200هزار سال قدمت دارند در این مدت کم اختلافی برابر 136/% پیدا کرده اند در مقایسه جدایی هشت میلیون ساله شاید صحبت شما تأمل برانگیز است
یعنی هر انسان با انسان دیگر به طور متوسط حدود 5/3 میلیون جفت باز نوکلئوتید تفاوت دارد که موجب چهره های گوناگون آسیب پذیری در برابر بیماریهای گوناگون یا بیماریهای همراه مثل کور رنگی و یا گروه خونی میشود و تفاوت در استعداد های گوناگون که موجب تفاوت در رفتار و شخصیتهای ما میشود با این حال ما هنوز یک گونه هستیم و همگن هستیم و میتوانیم با هم خانواده تشکیل بدهیم
ولی سایر مشاهدات هم ما را به فرگشت رهنمون میکند کما اینکه داروین نه Dna را می شناخت نه قوانین وراثت و نه ساختارهای درون سلولی به این وسعت شناخته بود
تکوین جنین
شباهتهای آناتومی اعضا و اندام
شباهتهای جانداران در تولید مثل
سنگواره ها
متعادل ماندن تعداد افراد گونه های جمعیت با منابع موجود در اکوسیستم

موفق باشید

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

anoushiravan;231074 نوشت:
سلام دوست عزیز ما قصد ادامه بحث رو نداشتیم ولی برای این که کناره گیری ناگهانی ما باعث برداشت کم آوردن و ... نشه به این پست شما هم پاسخ می دم در مورد مطلب بالا ببینید به خاطر خدا منطقی فکر کنید شما بخشی رو که گفته 35 ملیون تفاوت بین انسان و شامپانزه هست رو آبی کردید خوب ژنوم انسان چند نوکلئوتید داره؟ 3164700000 خوب 35 ملیون تفاوت یعنی چی؟ یعنی 1% دقت کنید 1%

anoushiravan;231095 نوشت:
در میان خود انسان ها (تاکید می کنم خود انسان ها با یکدیگر ) حدود 1.42 ملیون تفاوت وجود دارد

دوست عزیز. به نظر شما 35 میلیون عدد کوچکی هست؟اونم چی؟رندوم؟
شما رندوم میدونی یعنی چی؟
فرگشت داره میگه انتخاب طبیعی با کلی تغییرات و اشتباهات و شکست ها مواجه شده تا موجودی مثل انسان بوجود اومد.
سی و پنج میلیون عدد فقط تفاوت بین دو موجوده به اینم دقت کردید؟
مگه میشه موجودی به این هوشمندی و بزرگی به صورت رندوم به وجود بیاد؟
هر بچه 1 سال طول میکشه تا بدنیا بیاد.
و هر بار اگه این تغییرات رندوم انجام بشه میدونید چند سال طول میکشه؟حالا به اینش کار نداشته باشیم تازه اینکه چطور یه موجود که از آب خالص بوده تونسته هوشمندانه خودشو به این مرحله برسونه؟
شما عقل خودت رو ببین.تا نخوای یه کار رو انجام بدی هرگز انجام نمیشه.چطور انتظار داری طبیعت بی جان و بیهوش برات از شامپانزه انسان بسازه؟

anoushiravan;231095 نوشت:
متاسفانه ناآگاهان آن را ساده می پندارند!

بنده براتون ستاره نمیزنم.
شما اگه اگاهی داشتی جواب آگاهانه میدادی.
یا علی.[/]

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

متحیر;231110 نوشت:
شباهتهای آناتومی اعضا و اندام شباهتهای جانداران در تولید مثل سنگواره ها متعادل ماندن تعداد افراد گونه های جمعیت با منابع موجود در اکوسیستم

شباهت ها بله.
اما بنظر شما شباهت ها بیشتر است یا تفاوت ها؟
کجای تولید مثل درخت با انسان شباهت دارد؟
کجای اندام درخت با انسان شباهت دارد؟
مگه هر دو موجود میلیارد ها سال پیش از توی آب بوجود نیامدن؟اون اول که شبیه بودن مگه نه؟
چطور اینهمه تغییرات درونشون ایجاد شده؟
چطور موجودی مثل شامپانزه تونسته جهش پیدا کنه و هوشمند بشه.
اما درخت و گیاه نتونستن هوشمند بشن و در همه فصل میوه بدن؟
چطور نتونستن بر اساس اب و هوا خودشونو تطبیق بدن؟
چطور بدن یه حیوون پیدا نمیشه که چوبی باشه؟(یاد پینوکیو افتادم)[/]

anoushiravan;231095 نوشت:
برداشت من از شماری از پست های شما این بود که شما برخلاف بعضی دیگر در حال درک موضوع هستید ولی فکر می کنم اشتباه می کردم

باسمه تعالی، سلام بر شما دوست عزیز

جناب انوشیروان، شمایی که ظاهرا در این جهت، از تخصص کافی بهره مند هستید، چرا به اصل مطلب توجه ندارید، فرض کنید که یک شخصی به چگونگی درک موضوع زیست شناسی نرسیده باشد، اما نتیجه موضوع مورد بحث را به عنوان یک دلیل، پذیرفته باشد، نتیجه کشفیات دیگر هم، به عنوان یک دلیل پذیرفته باشد و...، اما او می گوید این نتایج و کشفیات قبول، اما از کجای آن ها، نتیجه (نتیجه استدلال و تحلیل) مورد نظر فرگشت، بدست می آید؟

دوست عزیز، اینجا دیگر زیست شناس و غیر زیست شناس نمی شناسد، ما نتایج را از شمای متخصص می گیریم، اما این دلیل نمی شود که ما در تحلیل و استدلال هم شما را متخصص بدانیم، اینجا دیگر مقام رابطه منطقی دلیل و استدلال و نتیجه است، اینجا کار، کار متخصص برهان شناسی، (نه زیست شناسی) است، کار کسی است که بتواند درست تحلیل بکند، شما(شمای زیست شناس) ضرورتی ندارد این همه شکل و شمایل تحویل بدهید، ما تا به حال بحثمان این بوده است که نتایج منابع اطلاعاتی نظریه تکامل، ادعای فرگشت را، در آن مورد خاص، اثبات نمی کند، یعنی دلیل و استدلال عقیم است.

تأکید ما این بوده است که مرز بین مباحث، از همدیگر تفکیک بشود، شمایی که در عالم زیست شناسی، متخصص هستید، ممکن است، شرایط انتاج منطقی مقدمه را ندانید، شرایط انتاج مقدمه کار منطقی است، شما می توانید، مواد مباحث را در اختیار یک شخص منطقی قرار بدهید و در این خصوص، امکان مغالطه ای که ممکن است در این استدلال رخ داده باشد، از شخص برهان شناس، متوجه بشوید، چنانکه یک شخص منطقی باید متواضعانه، نتایج تحقیقات شما را دریافت بکند.

البته در این خصوص، مسأله کلی فلسفه علم،(مانند،تحلیل مسایل و چگونگی نوع تحقیقات علم و مباحث معرفت شناسی علم..) که با دید کلی به علم بحث می شود، هم، باید از نوع تحقیقات خود علم، جدا بشود.

موضوع قفل شده است