نقد و بررسی دیدگاه دکتر سروش پیرامون مکانیسم نزول وحی

تب‌های اولیه

281 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

برادريكي از روش هاي بررسي تفسيري قران نگاه به سياق و سباق ايات هست و شما اگر به ايات قبل هم نگاه كنيد دقيقا خداوند اشاره به همين موضوع عسر و يسر هم دارد

﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: 185).
«خداوند، راحتى شما را مى ‏خواهد، نه زحمت شما را!».

با سلام خدمت تمام دوستان علی الخصوص kheymegahabalfazl و reza_i7
مطالبی که مورد بحث شماست نه برای بزرگ کردن عمر هست و نه توهین به پیامبر. اگر به روند بحث واقف شوید و مطالب تاپیک را حداقل از نیمه آن مطالعه گذری داشته باشید خواهید دید که اصلا و ابدا مباحثه از نوع مجادله های شیعه و سنی نیست و ظاهرا شما تاپیک را اشتباه گرفته اید. مناقشه در این تاپیک بر روی بشری یا الهی بودن قرآن هست و در این تاپیک سعی کرده ام که آن وجه بشری قرآن را هم متذکر شوم که محیط پیرامونی پیامبر به شدت در وحی تاثیر گذار بوده است.
در مورد حکم آمیزش در ماه رمضان در واقع حکم اولیه در قرآن نیست و ظاهرا خود پیامر آن را صادر کرده است. ولی مدتی بعد از آن خداوند در قرآن این حکم پیامبر را نسخ می کند و برای مراعات حال اعراب زمان پیامبر آن را به جواز آمیزش در شب های ماه مبارک تقلیل می دهد. بنده خواستم عرض کنم که هم حکم ابتدایی از پیامبر بوده است و هم حکم دومی. هر دو از خود پیامبر است. پیامبر وقتی دید که اعراب به این حکم عمل نمی کنند و نه اینکه بخواهند سرپیچی کنند اصولا ظرفیت اعراب آن زمان در این حد نبوده که بتوانند این مسئله را تحمل کنند و چون پیامبر به علت سرپیچی اعراب واقف شد حکم را تقلیل داد. البته این تغییر حکم کاملا عقلانی و منطقی بود. در حقیقت پیامبر چاره ای جز این نداشت.
در مورد آیاتی هم که قبل از پیامبر بر زبان عمر جاری شده است به هیچ وجه ارزشی برای عمر بوجود نمی آورد. تاثیر محیط اطراف پیامبر بود که این جملات را بر زبان پیامبر جاری کرد.
این بحث ها بسیار مفصل است و می بایست تاپیک را کامل مطالعه بفرمایید.
و من الله توفیق


شریعت عقلانی;404726 نوشت:
مطالبی که مورد بحث شماست نه برای بزرگ کردن عمر هست و نه توهین به پیامبر. اگر به روند بحث واقف شوید و مطالب تاپیک را حداقل از نیمه آن مطالعه
و من الله توفیق


سلام به دوست قديمي برادر شريعت عقلاني
با تشكر از شما

برادرم، دقت كنيد، شما مطالبي را در مورد خليفه دوم و عايشه و همچنين قران نوشتيد كه بنده بر حسب وظيفه و حوزه كاري خود انها را پاسخ دادم، و مطالب ديگر حقيقتا ارتباطي با من نداشت و از طرفي هم مطالب شما هم لينك به اصل تاپيك نبود بهرحال حقير براساس حوزه كاري و مطالب شما پاسخ گو بودم و نقد كردم،

برادر عزيزم بنده، البته من اميدوارم شما هم مطالب من را خدايي نكرده توهين به خودتان نگرفته باشيد زيرا مطالب حضرت عالي مشكلات دلالي و رجالي داشه لذا خدشه هم بر قران مي زد و هم رسول اكرم عصمت الله ص، لذا وظيفه حقير اين بود كه مطالب شما را كه نقل بوده را مورد بررسي قرار دهم و پاسخ گو باهشم چون همان طور كه حضرت عالي فرموديد در مورد وحي بود اما ان مطالب انقدر سخيف و زننده هست كه جسارت بسيار به رسول مي كند، وصحيحن نه تنها عامل توهين و جسارت به نبي ما شده بلكه دست اوزيزي براي ان افرادي شده است كه عليه رسول الله فيلم سازي مي كنند و به همين جهت بوده كه بنده انها را نقد كرده تا عرشم را اينگونه برسانم ان مطالب انقدر نقص دارد كه به بحث احتجاج نمي رسد تا بخواهد مورد بررسي قرار بگيرد و هدف من هم مجادله و مناققشه و مناظره نبود و هدف تنها نقد مطالبي بوده كه به پيكره دين ضربه وارد مي كرد

نكته اول در مورد احكام اين است كه نيازي نيست هر حكمي در قران صادر شود لذا خداوند در زمان منازعه ما را به سمت سنت سوق مي دهد (و فروده الي الله و رسول)
در مورد نسخ هم شايان ذكر هست كه خداوند در ايه 106 سوره بقره مي فرمايد اگر ايه اي نازل شود و نسخ شود ما جايگزين مي كنيم و دليلي نيست چون اين داستان در قران امده است حكم انم نيز مي بايست در قران مترتب مي شد و ضمن اينكه اگر هم پيامبر حكمي را صادركند و بعد انرا تغيير دهد نشات گرفته از وحي است كه ايات 3 و 4 سوره نجم و ايا 44 تا 46 سوره الحاقه به نفس اين موضوع تصريح داشته است

در مورد علت و تغيير حكم كامل صحيح فرموديد البته يكي از دلايل اين است و كاملا با شما موافق هستم و بايد به شما احسنت گفت

برادرم، اصلا منظور من هم در مورد اين نبوده كه روايات شما منزلتي براي عمر هست و يا اينكه فضيلت بلكه ديدگاه و اصل هدف من در اين بحث همين بوده كه اين امر به واقع شخصيت و عصمت و مقام علمي رسول را مورد جرح قرار مي دهد و اصلام مي دانيد علت اينكه فضيلت هاي جعلي براي اينان درست كردند براي چه بوده؟
انها مي بايست شخصيتي را به عنوان جانشين رسول جعل مي كردند لذا جانشين رسول بايد دارامي مراتب رسول را داشته باشد البته حداقل مقام تشريع و نه تكوين، لذا چون خلفا چنين مدح و ثنايي نداشتند و خلاف اين موضوع هم قابل اثبات هست گفتند چه كنيم تا خلفا را به مراتب رسول ص برسانيم ديدند نمي شود، مجبور شدند مقام رسول را بياورند پايين در نتيجه شما اگر صحيحن را مورد واكاوي قرار دهيد در خواهيد يافت پر از اسرائيليات هست مسثلا مي گويد نستجيروبالله رسول ايستاده بول مي كرد و از ان طرف قران در باره رسول مي فرمايد انك لعلي خلق عظيم كه اصلا اين سباق اخلاقي نه با قان هم خواني دارد و نه با سنت و سيره نبوي كه الگو مي باشد لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه در نتيجعه تنها دليل من براي نقد مطالب شما اين بوده كه جايگاه حقيقي ان روايات را مشخص كنم و نشان دهم كه چيزي جز اسرائيليات نيست تا پيشاپيش از موانع و مشكلات بعدي جلوگيري شود تا دست اويزي براي مدعيان نشود كه همچون فيلم موهن را بسازند و تا همين حا به رسول ص توهين كنند

باز هم از شما سپاس گذارم و اگر بي ادبي شد به بزگواري خودتان ببخشيد و احتمالا هدف من هم براي شما از مجهول بودن بيرون امد

مويد باشيد برادرم

شریعت عقلانی;397940 نوشت:
پس از نزول آيه ۵٠ سوره احزاب در اجازه به زنان که خود را به پيامبر هديه کنند، عائشه گفت: آيا زنی اين قدر بی حياست که خود را هديه کند؟ سپس اين آيه نازل شد:
ترخی من تشاء و تؤوی اليک من تشاء: هر کدام از آنان[همسرانت] را که می خواهی از خود دور بدار و هر کدام را که می خواهی نزديک بدار(احزاب، ۵١)
عائشه به پيامبر گفت: می بينم خدايت سريعاً برابر ميل دل تو برايت آيه می فرستد! (قالت عائشه للنبی: اری ربک يسارع لک فی هواک)
رجوع شود به : صحیح بخاری 6 : 147 صحیح مسلم 2 : 1103 اسباب نزول واحدی 6301

جناب شریعت عقلانی توجه فرمائید

بنده تقریبا تمام فرمایشات حضرتعالی را خواندم و جواب اجمالی ایی که میشود به سخنانتان داد استدلال به آیه شریفه انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون هست و اما جواب تفصیلی آن در چندین پست خدمتتان ارائه می شود تا هم حضرتعالی هم دیگران بدانند از نظر نقلی تمام احادیثی که قائل به تحریف قرآن از هر لحاظ هستند همگی باطل و مردودند

لطفا صبور باشید و فقط بخوانید

تحريف ناپذيري قرآن . ( سالم ماندن قرآن از هر گونه تغيير )

تحريف از ريشه ح _ ر _ ف (1) به معناي مايل كردن و به كنار بردن و دگرگون ساختن آمده است (2) و تحريف سخن ، متمايل ساختن معناي كلام از مقصود گوينده به سمت احتمالي كه مي توان سخن گوينده را بر آن حمل كرد (3) و در نتيجه ايجاد نوعي دگرگوني در مقصود گوينده است .
اين واژه در قرآن { بقره ، 75 و نساء ، 46 و مائده ، 13 و 41 } و روايات (4) به همين معنا به كار رفته است .

تحريف قرآن را مي توان به دو نوع معنوي و لفظي قسمت كرد . مقصود از تحريف معنوي تفسير و توجيه سخن بر خلاف مقصود گوينده است اين نوع تحريف در قرآن رخ داده و امير مومنان امام علي نيز از وقوع آن در زمان خود و آينده خبر داده است (5)
قرآن مجيد نيز از وقوع اين نوع تحريف در كتابهاي آسماني پيشين گزارش داده است { بقره ، 75 و نساء 46 }
تحريف اقسامي دارد و به عبارت ديگر به چند معنا استعمال مي شود كه برخي از معاني آن در قرآن واقع شده است اين اقسام عبارتند از :

1- تحريف در معنا . اين قسم از تحريف به تفسيرهاي نادرست ( تفسير به رأي ) باز مي گردد كه در روايات اسلامي به شدت از آن نكوهش و نهي شده است ، با اين حال در مورد برخي از آيات قرآن كريم رخ داده است (6) و برخي مفسران خواسته يا ناخواسته در دام آن افتاده اند

2- تحريف در حروف و حركات قرآن ، در قرائتهاي مختلف كه از قرآن كريم در دست است تغييراتي در حركات و اعراب و احيانا حروف برخي كلمات رخ داده اتس بنا بر اين ، اين قسم تحريف نيز واقع شده است هر چند اين گونه تغييرها در قرائت رايج در مصاحف كنوني ره نيافته است (7) .

3- تغيير كلمات قرآن ، اين قسم نيز گر چه در گذشته روي داده ولي از سوي بيشتر مفسران مردود شمرده شده است و ضمن مقابله با آن ، چيزي از آن تغييرات در قرآن موجود راه نيافته است . (8) در حقيقت يكي از انگيزه هاي توحيد مصاحف در زمان عثمان رويارويي با اين نوع تغيير در قرآن كريم بوده است

4- تحريف به معناي افزودت بر الفاظ و آيات قرآن كريم ، اين قسم از تحريف به اجماع دانشمندان نه در قرآن واقع شد و نه كسي آن را ادعا كرده است و بطلان آن نزد همه مسلمانان از ضروريات است و خود قرآن نيز از عدم وقوع آن خبر داده است { بقره / 24} .

5- تحريف به معناي تبديل يا كاستن از عبارات و آيات سوره هايي از قرآن كريم (9) ، در بخش از گفتار تنها درباره اين قسم تحريف بحث شده و روايات مربوط به آن و ديدگاههاي مفسران درباره آن بررسي مي شوند .


آيه الله العظمي خويي رحمه الله عليه از قسم ديگري از تحريف نيز خبر داده است كه بخشي از قرآن موجود را كه قطعا از طرف خداوند متعال وحي شده و رسول خدا بر مردم قرائت كرده و در مصاحف و مصحف رايج نيز كتابت شده و جزو قرآن كريم است پنداشته اند كه از باب تبرك در مصاحف نگاشته شده است مانند آيه " بسم الله الرحمن الرحيم " و دو سوره " معوذتن " (10) كه البته اين قسم نيز حقيقتا تحريف به شمار نمي آيد .

در مورد تحريف قرآن به نقيصه يعني كاسته شدن آيه يا آياتي از قرآن كريم ديدگاه مشهور ميان مفسران اين است كه با توجه به ضمانت خود قرآن كريم ادله سلامت قرآن از تحريف مبني بر اينكه خداوند متعال حافظ قرآن كريم است و نيز با توجه به تدابير رسول خدا در عمومي كردن حفظ ، كتابت و قرائت قرآن كريم و نيز انتشار قرآن كريم در ميان مسلمانان هيچ آيه ايي از آن كاسته نشده و قرآن رايج در ميان مسلمانان تماما همان قرآني است كه بر رسول خدا وحي شده است بدون هيچگونه فزوني و كاستي در آيات ، با اين حال وجود برخي روايات در منابع اسلامي اين ديدگاه مشهور را با آسيبها و چالشهايي مواجه ساخته و گاه به شبهه كاسته شدن آيه يا آياتي از قرآن كريم دامن زده است

در ادامه اين روايات در دو بخش منابع اهل سنت و شيعه بررسي مي شود .


____________________
1- مقاييس اللغه ج 2 ص 42 و مفردات راغب ص 228 ماده " حرف "
2- مقاييس اللغه ج 2 ص 43 و لسان العرب ج 3 ص 128 و 129 ماده " حرف "
3- مفردات ص 228
4- نهج البلاغه خطبه هاي 17 و 147
5- نهج البلاغه خطبه 17 والكافي ج 8 ص 387
6- نزاهت قرآن از تحريف ص 18 و 19
7- البيان ص 197 و 198
8- المصاحف ج 1 ص 253 و 292

9- البيان ص 199 و نزاهت قرآن از تحريف ص 17 و 21

10- المصنّف ابن ابي شيبه ج 7 ص 194 و البيان ص 199 و 200 و شبهات حول القرآن ص 41

روايات تحريف نما در منابع اهل سنت :

در منابع و مدارك اهل سنت كهن ترين منبعي كه از چالشي در تحريف ناپذيري قرآن حكايت مي كند موطأ مالك بن انس است ، مالك با سند خود از عايشه چنين نقل مي كند : از جمله آيات قرآن آيه " .... خمس رَضَعات معلومات يحرمن ... " بود .

پيامبر خدا از دنيا رفت در حالي كه اين آيات از قرآن قرائت مي شد (1) و از مالك بن انس نقل شده كه چون اوائل سوره برائت ساقط شد در پي آن " بسم الله " هم افتاد و اين ثابت است كه حجم سوره برائت به اندازه سوره بقره بوده است (2)

پس از آن در منابع حديثي متقدم اهل سنت از قبيل صحاح (3) ، مسانيد (4) و سنن (5) كم و بيش احاديثي به چشم مي خورند كه به ظاهر بر تحريف قرآن دلالت دارند . پس از قرن سوم نسائي (6) ، طبري (7) ، طبراني (8) و حاكم نيشابوري (9) روايات تحريف نما را در كتابهايشان نقل كرده اند .

بررسي تفصيلي دانشمندان اهل سنت درباره اسانيد و توجيه مضامين گوناگون اين احاديث همزمان با صدور اين روايات نيست . اين بررسيها به زمانهاي متاخرتر تعلق دارند . قرائن و شواهد نشان مي دهند اين رويكرد در قرن سوم يعني همزمان با تدوين صحاح ، مسانيد و سنن تشكيل گرفته است به نظر ميرسد " قاسم بن سلام " نخستين گام را در كتاب فضائل القرآن در اين زمينه برداشته است . وي پس از ذكر بخشي از اين اخبار مي نويسد : اين امور ( مواردي كه بر نقصان در قرآن دلالت مي كنند ) مانند تعبير "صلاه العصر " در آيه 238 سوره بقره : " حافظوا علي الصلوات و الصلاه الوسطي
صلاه العصر .... " در تفسير قرآن به كار مي آيند ... .(10)

ابن سلام كتاب ديگري با نام الناسخ و المنسوخ نگاشته است كه ابوجعفر نحاس ضمن اشاره به مطالب آن از نوعي از نسخ ياد مي كند و آن اين است كه آيه ايي نازل شود و مدتي هم تلاوت گردد . سپس تلاوت آن آيه نسخ شود ، ولي حكمش باقي باشد (11)

اين عبارت سندي تاريخي درباره نظريه معروف " نسخ تلاوت و نه حكم آيه " و همواره در توجيه احاديث تحريف به نقيصه مورد توجه دانشمندان اهل سنت بوده است ، هر چند ابوجعفر نحاس از پذيرش اين نظريه سرباز زده و خود راه حلي ديگر براي اين روايات نشان داده است (12)

در اين ميان كتاب تأويل مشكل القرآن از ابن قتيبه دينوري كه به انگيزه دفع شبهات و دفاع از ساحت قرآن نگاشته شده (13) جايگاهي ويژه دارد ، وي در اين كتاب به توجيه احاديث وجود لحن و خطا در قرآن (14) كه به نوعي با تحريف در الفاظ قرآن پيوند مي خورند و نيز به تأويل و توجيه اخباري پرداخته است كه تفاوت مصحف ابن مسعود و ابيّ بن كعب با مصحف موجود حكايت مي كنند (15) در طليعه قرن چهارم طبري در اين زمينه ارج نهادني است (16)
______________
1- الموطاء ج 2 ص 608
2- الاتقان ج 1 ص 142
3- صحيح البخاري ج 8 ص 26 و صحيح مسلم ج 3 ص 100 و صحيح ابن خزيمه ج 1 ص 280
4- مسند احمد بن حنبل ج 4 ص 368 و مسند ابي داوود ص 12 و همچنين المصنف ابن ابي شيبه ج 8 ص 570
5- السنن الكبري ج 8 ص 211 و المصنف صنعاني ج 2 ص 91 و ج 3 ص 365
6- سنن النسائي ج 4 ص 271
7- جامع البيان ج 9 ص 18 و ج 17 ص 131 و ج 18 ص 87
8- المعجم الكبير ج 1 ص 293
9- المستدرك علي الصحيحين ج 2 ص 415 و 531
10- فضائل القرآن ص 195
11- الناسخ و المنسوخ ج 1 ص 434 و 436
12-الناسخ و المنسوخ ج 1 ص 438
13- تأويل مشكل القرآن ص 23
14-تاويل مشكل القرآن ص 50
15- تاويل مشكل القرآن ص 43 و 47
16- جامع البيان ج 9 ص 18 و 19

انشاالله در پست هاي بهم پيوسته ادامه خواهد داشت

تتمه پست قبلي

قاطبه دانشمندان اهل سنت بر تحريف ناپذيري قرآن گواهي داده اند ، از جمله آنان احمد بن محمد ثعلبي (1) ابن حزم اندلسي (2) علي بن احمد الواحدي (3) حسين بن مسعود بغوي (4) جار الله محمود زمخشري (5) قاضي عياض بن موسي (6) عبد الحق بن عطيه اندلسي (7) فخر الدين رازي (8) محمد بن احمد قرطبي (9) عبد الله بن احمد نسفي (10) اسماعيل بن كثير دمشقي (11) عبد الله بيضاوي (12) محمد بن جزري (13) جلال الدين سيوطي (14) محمد شوكاني (15) محمود آلوسي (16) سيد قطب (17) و ديگران كه بسيارند
_______________
1- تفسير ثعلبي ج 5 ص 331
2- الفصل في الملل ج 4 ص 182
3- الوسيط ج 3 ص 40
4- تفسير بغوي ج 3 ص 44
5- الكشاف ج 2 ص 572
6- الشفاء بتعريف حقوق المصطفي ج 2 ص 304 و 305
7- المحرر الوجيز ج 10 ص 112
8- التفسير الكبير ج 19 ص 160
9- تفسير قرطبي ج 10 ص 5
10- تفسير نسفي ج 2 ص 269
11- تفسير ابن كثير ج 2 ص 567
12- تفسير بيضاوي ج 3 ص 362
13- النشر ج 1 ص 12 الي 14
14- تفسير جلالين ص 265
15- فتح الغدير ج 3 ص 122
16- روح المعاني ج 1 ص 45
17-في ظلال القرآن ج 4 ص 2127 الي 2129

ادامه ...

مجموع روايات تحريف نما را در منابع اهل سنت كه از ظاهر آنها استفاده تحريف ميشود در چند محور بررسي مي كنيم

1- تغيير برخي از كلمات قرآن :
ابن ابي داود سجستاني از طريق عبّاد بن صُهيب مي گويد : حجاج 11 مورد از حروف برخي از كلمات قرآن را تغيير داد (1)
افزون بر آنكه اكثر اين موارد از مقوله قرائات اند (2) اين تغيير افسانه ايي بيش نيست چون اولا ابن ابي داود اين قصه خيالي را از قول عبّاد بي صهيب بصري از عوف بن ابي جميله نقل كرده است و عبّاد عادتا نمي تواند راوي عوف به شمار رود و دانشمندان رجال شناس نيز وي را از راويان عوف ندانسته اند (3) افزون بر آن عبّاد در نزد دانشمندان رجال شناس ضعيف و حديثش متروك است (4)

ثانيا در عصر حجاج چنين امري عادتا محال است زيرا در آن عصر قرآن در سينه ها و كتابها به صورت گسترده در آفاق منتشر شده بود هزگز امكان جمع آوري و دست بردن در آن نبوده است (5)
بنا بر اين بر فرض صحت چنين رواياتي شايد در مصحف شخصي حجاج چنين نابسامانيهايي و وي آنها را با الگوبرداري از ديگر مصاحف تغيير داده است ولي ديگران به عمد براي كاستن از منزلت قرآن يا به اشتباه به تمام مصاحف نسبت داده اند (6)

2- فراموش شدن برخي آيات :
احاديث بيانگر اين مضمون در مصادر اهل سنت از كميّت بيشتري برخوردارند ، چنان كه از قول عمر بن خطاب نقل شده كه قرآن 1027000 حرف دارد (7) يعني بايد بيش از دو سوم قرآن از دست رفته باشد (8) قاسم بن سلام نيز به نقل از عبدالله بن عمر چنين نقل مي كند : هيچ كس از شما نمي تواند ادعا كند تمام قرآن نزد اوست ... بيشتر قرآن از دست رفته است ... (9) . در روايتي ابو موسي اشعري از سوره ايي شبيه سوره برائت در زمان پيامبر ياد مي كند كه به جز يك آيه همه آن را فراموش كرده است . هم او از سوره ديگري شبيه به مسبّحات سخن مي گويد كه جز يك آيه همه آن را فراموش كرده است (10) از حذيفه بن يمان نقل شده كه حجم سوره برائت سه (11) يا 4 برابر حجم كنوني آن بوده است (12)

در روايتي ديگر از مالك بن انس اين سوره از نظر حجم همانند سوره بقره ياد شده است كه آيه " بسم الله " به همراه آيات آغازين آن ساقط شده است (13) اين پندار درباره سوره احزاب نيز هست (14)
______________
1-المصاحف ص 280 و همچنين نكت الانتصار ص 399
2- آراء المستشرقين ج 1 ص 430 و 431
3- تهذيب الكمال ج 22 ص 438 و 439
4- الجرح و التعديل ج 6 ص 81 و 82 و لسان الميزان ج 3 ص 230 و نيز كتاب تاريخ الاسلام ج 15 ص 198 و 199
5- البيان ص 219
6- القرآن و روايات المدرستين ج 2 ص 693 و 697
7- الاتقان ج 1 ص 152 و الدر المنثور ج 6 ص 422
8- البرهان القرآن ج 1 ص249
9- فضائل القرآن ص 190 و الاتقان ج 2 ص 52 The Collection The Quran . P . 117 _ 118
10- صحيح مسلم ج3 ص 530 و فضائل القرآن ص 192
11-الدر المنثور ج 4 ص 121
12- الدر المنثور ج 4 ص 120 و المستدرك ج 2 ص 331
13- الاتقان ج 1 ص 142
14- الدر المنثور ج 5 ص 180 و فضائل القرآن ص 190 و 191 و المستدرك ج 2 ص 531

احمد بن حنبل (1) و ديگران (2) به نقل از ابّي بن كعب مي نويسند : در ضمن سوره بيّنه آيات ديگري نيز بوده است . ترمذي اين حديث را " حسن صحيح " مي شناسد(3) و راغب اصفهاني مي گويد :

" ابن مسعود در مصحف خود تعبير " لو كان لابن آدم ... " را نگاشته بود (4)

در چند روايت منقول از امام علي و عايشه (5) و عمر از آياتي ياد شده است كه از قرآن ساقط شده اند (6) .

بنا بر نقلي عمر جمله اي را كه در آن حد رجم ذكر شده است از قرآن مي دانست و مي گفت : اگر گفته نمي شد عمر در مصحف چيزي افزوده ، با دست خود آ» را در مصحف مي نگاشتم (7) . در ميان برخي از اين روايات نيز سخن از حذف و تبديل كلمات و عبارات در برخي از آيات به چشم مي خورد (8) .

قاسم بن سلّام 124 مورد از آنها را در باب " الزوائد من الحروف التي خولف بها الخط في القرآن " گرد آوري كرده است .(9)

هر چند اهل سنت درباره صحت و سقم سندهاي اين روايات اختلاف نظر دارند (10) ليكن به اتفاق ، محتواي اين احاديث را دال بر تحريف در الفاظ قرآن ندانسته ،‌با توجه به قرائن و شواهد آنها را فراخور مضامينشان توجيه كرده اند جمعي از اهل سنت مضامين اين احاديث را از جنس تفسير و معاني قرآن مي شناسند و جمعي آنها را حمل بر سنت مي كنند ، مانند نحّاس كه درباره حديث رجم مي گويد " ... آن سنّتي ثابت است (11) شماري ديگر مانند زبيدي (12) و مسلم (13) و برخي ديگر نيز درباره آيه مزعومه " لو كان لابن آدم ... " همين ديدگاه را دارند . برخي از اهل سنت اين احاديث را در زمره وحي غير قرآني ( حديث قدسي ) قلمداد مي كنند (14) حمل اين احاديث بر جعل يا خطاي رواي ، راه حلي ديگر است (15) عده ايي نيز آنها را منسوخ التلاوه مي شمارند .

دانشمندان اماميه به اتفاق و بدودن ترديد اين روايات را چنان چه تأويلي مناسب نداشته باشد باطل شمرده اند . از جمله قدماي اماميه مي توان به فضل بن شاذان در ردّ نسبتي كه به ابن مسعود درباه معوذتين داده اند (16) سيد مرتضي (17) و طبرسي در مورد رد و ابطال وجود خطا در الفاظ قرآن (18) علي بن طاووس حلي در نقد پندار زيادت آيه بسمله در قرآن (19) علامه حلي در بررسي و نقد سوره هاي خلغ و حفد اشاره كرد. از جمله متاخرين نيز مي توان شيخ محمد جواد بلاغي (20) علامه طباطبايي (21) آيه الله خويي (22) سيد مرتضي عسكري (23) محمد هادي معرفت (24) جوادي آملي (25) نام برد

________________

1- مسند ابي داود ج 5 ص 131 و 132

2- المستدرك ج 2 ص 531 و مجمع الزوائد ج 7 ص 140

3- سنن الترمذي ج 5 ص 370

4- فضائل القرآن ص 189

5- الموطأ ج 2 ص 608 و صحيح مسلم ج 3 ص 100 و مسند احمد بن حنبل ج 4 ص 368

6- صحيح البخاري ج 8 ص 113 و صحيح مسلم ج 6 ص 162 و 163 و المصنّف ابن ابي شيبه ج 8 ص 570

7- فتح الباري ج 11 ص 217 و كنز العمال ج 2 ص 569 و 594

8- فضائل القرآن ص 162 و 190 و الاتقان ج 1 ص 52 الي 55 و روح العماني ج 1 ص 46

9- مقدمتان في علوم القرآن ص 83 و نيز المحلي ج 20 ص 14 الي 16 و الناسخ و المنسوخ ج 1 ص 52 الي 55 و روح المعاني ج 1 ص 46

10- فضائل القرآن ص 195 .

11- الناسخ و المنسوخ ج 1 ص 438 و مقدمتان في علوم القرآن ص 79

12- مقدمتان في علوم القرآن ص 85

13- صحيح مسلم ج 3 ص 100 و صحيح ابن حبّان ج 8 ص 28

14- تأويل مختلف الحديث ص 292 و مقدمتان في علوم القرآن ص 85 و 86

15- الايضاح ص 229

16-سلامه القرآن من التحريف ص 226

17-مجمع البيان ج 1 ص 83 و 84

18-سعد السعود ص 292

19-تذكره الفقهاء ج 3 ص 263

20- آلاء الرحمن ج 1 ص 227 و 228 و الهدي الي دين المصطفي (ص) ص 123 و 124

21-الميزان ج 12 ص 117

22-البيان ص 206 و 235

23- القرآن و روايات المدرستين ج 2 ص 40 الي 67 و 630 و 631

24- صيانه القرآن ص 158 و 162

25- نزاهت قرآن از تحريف ص 142 و 154

ادامه ...

نقصان در جمع آوري قرآن

برخي جمع آوري قرآن توسط خليفه اول را به طور طبيعي موجب وقوع تحريف به نقيصه و تغيير در قرآن (1) و توحيد مصاحف به دست عثمان را نيز موجب سقوط برخي از كلمات و آيات مي پندارند (2) بر فرض اينكه ابوبكر گردآورنده قرآن باشد ،‌بدون ترديد گرد آورنده قرآن ،‌هر چه از قرآن در سينه ها و مكتوبات به صورت متواتر بوده در مصحف گرد آورده است (3) اما اگر ديدگاه سيد مرتضي و همفكرانش را مبني بر جمع و تدوين قرآن در عصر پيامبر اكرم بپذيريم (4) اين مناقشه موضوعا منتفي است تحريف قرآن در عصر عثمان (5) نيز پنداري بيش نيست كار عثمان الغاي قرائتهايي كه از پيامبر خدا اخذ نشده و يكدست كردن مصحف و اكتفا به متن آيات با حذف تأويل و تفسير از متن قرآن بوده است بدون آنكه موجب تحريف در الفاظ آيات شود (6)

_____________

1- فصل الخطاب ص 141

2- فصل الخطاب ص 147

3- البيان ص 257

4- مجمع البيان ج 1 ص 84

5- آراء المستشرقين ج 1 ص 465 و همچنين شبهات حول القرآن ص 46

6- البيان ص 257 و 258

تفاوت در مصاحف صحابه :

برخي از ادله قائلان به تحريف قرآن ، رواياتي اند كه درباره مصحف امام علي عليه السلام ،‌عبد الله بن مسعود و ابّي بن كعب نقل شده اند (1)

طبق مدارك فريقين اصل وجود مصحف امام علي محرز است و جاي ترديد ندارد (2) اما اضافاتي كه در مصحف آن حضرت نقل شده اند همگي در حد تفسير و تأويل اند ه در مصحف كنوني نيستند (3)

تفاوت مصحف ابن مسعود و مصحف ابيّ بن كعب با مصحف موجود نيز بر خلاف پندار برخي (4) در اضافات تفسيري و تبديل برخي از كلمات دشوار ( غريب ) قرآن به كلمه اي ديگر جهت شرح و توضيح آنهاست و به نزاهت قرآن از تحريف آسيبي نمي رساند .

ديدگاههاي اهل سنت درباره سندها و مدلولهاي اين احاديث متفاوتند ،‌برخي اسناد نسبتي را كه به ابن مسعود داده اند باطل و دروغين (5) و برخي آنها را احاديثي صحيح دانسته (6) در جستجوي تأويل متن بر مي آيند بيشتر اهل سنت انكار ابن مسعود را تنها در جنبه نگارش اين سوره ها در قرآن دانسته و بر اين باورند كه ابن مسعود منكر اصل وجود قرآني اين سوره ها نبوده است بلكه اساسا ممكن نيست ابن مسعود به تنهايي راه درست و ساير مهاجران و انصار راه خطا پيموده باشند . شايد تواتر اين سوره ها براي وي ثابت نبوده است (7) و شايد سوره حمد را به جهت فرط شهرت نياورده است .

در پاره ايي از اخبار تعبير " مصحف فاطمه " به چشم مي خورد . برخي وجود اين مصحف را در منابع شيعي از ادله تحريف نزد شيعه مي شناسند (8) در صورتي كه كلمه مصحف در اين تعبير مشترك لفظي است و در متن اخباري كه گزارش آن آمده است تصريح دارد كه اين مصحف غير از قرآن است و پس از وفات پيامبر خدا فرشته ايي رخدادهاي آينده را براي حضرت فاطمه مي گفت و امير مومنان امام علي عليه السلام آن را مي نگاشت (9)

_______________

1- فصل الخطاب ص 120 و 124

2- مذاهب التفسير الاسلامي ص 296 و سلامه القرآن من التحريف ص 412 و 420

3- اوائل المقالات ص 93 و الصافي ج 1 ص 52 و البيان ص 223

4- فصل الخطاب ص 135 و 144 و مذاهب التفسير الاسلامي ص 20 الي 31 .

5- الاتقان ج 1 ص 172 و تاويل مشكل القرآن ص 43

6- الاتقان ج 1 ص 173

7- تاويل مشكل القرآن ص 42 ، 43 و 49 و الاتقان ج 1 ص 173

8- مذاهب التفسير الاسلامي ص 301 و الشيعه و تحريف القرآن ص 62 و 63

9- الكافي ج 1 ص 240

بيشتر اهل سنت در توجيه احاديثي كه بر تحريف به نقيصه دلالت دارند به نظريه " نسخ تلاوت " روي آورده اند . آنان ( طبق اين نظريه ) مضامين اين احاديث را آياتي مي دانند كه ابتدا از ناحيه خدا نازل شده اند و سپس يا الفاظ آنها همراه با حكمشان منسوخ شده اند ( نسخ تلاوت با حكم ) يا در مواردي تنها تلاوتشان منسوخ شده ، ولي حكم آنها باقي است ( نسخ تلاوت بدون حكم ) از ميان اهل سنت مي توان از ابن حزم (1) زرقاني (2) ابوشامه (3) سيوطي (4) و ... نام برد

با اين وصف گروهي از قدما و متأخرين اهل سنت بر ناكارآمدي و ابطال اين نظريه رأي داده و گفته اند : اولا اين احاديث خبر واحدند و اثبات آيات قرآن يا نسخ آنها با خبر واحد امكان پذير نيست (5).

ثانيا محتواي آيات مزعومه با آيات قرآن سنخيتي دارند (6) ثالثا نسخ آيات قرآن تنها به عصر نزول وحي اختصاص دارد ،‌ولي سبك و سياق برخي از اين اخبار بر نسخ بعد از وفات پيامبر و انقطاع وحي دلالت مي كند (7) افزون بر آن ،‌اين روايات با ادله سلامت قرآن از تحريف در تعارض بوده و ناگزير ساقط اند

_______________

1- المحلي ج 11 ص 235

2- مناهل العرفان ج 2 ص 214 و 215

3- المرشد الوجيز ص 42

4- الاتقان ج 2 ص 52

5- مباحث في علوم القرآن ص 265 و 266 و النسخ في القرآن ج 1 ص 283 و البرهان في علوم القرآن ج 2 ص 39 و 40

6- مباحث في علوم القرآن ص 265 و 266

7- الموطأ ج 2 ص 605 و فضائل القرآن ص 190 و 191 ، الاتقان ج 2 ص 52 الي 56 ،‌الناسخ و المنسوخ ج 1 ص 443 الي 446

روايات تحريف نما در منابع شيعي :

برخي (1) بر اين پندارندكه در منابع شيعي ،‌كهن ترين منبعي كه از چالشي در زمينه تحريف ناپذيري قرآن پرده برانداخته كتاب سليم بن قيس از قرن اول هجري است كه در ضمن سه حديث درباره مصحف امام علي عليه السلام گزارش داده است (2) اين ادعا افزون بر مبتني بودن بر اثبات انتساب كتاب حاضر به سليم بن قيس (3) مبتني بر اثبات تفاوت جوهري مصحف امام علي با متن قرآن موجود است .

پس از كتاب سليم كهن ترين منبع در اين باره كتاب التحريف و التبديل از محمد بن حسن صيرفي است . فضل بن شاذان متكلّم مشهور شيعي تنها متعرض احاديث تحريف در كتابهاي اهل سنت شده و در مقام اعتراض به شدت بر آنان خرده گرفته است (4) . در نيمه دوم قرن دوم از كتابهاي القرائات (5) از احمد بن محمد سياري ،‌كتاب التحريف احمد بن محمد بن خالد برقي (6) و كتاب التنزيل من القرآن و التحريف علي بن حسن بن فضال (7) نام برد .برخي به استناد عنوان اين كتابها از گرايش به تحريف در ميان مؤلفان آنها خبر مي دهند (8) .

صرف نظر از مباحث رجال شناسي درباه برخي از اين افراد (مانند سياري كه به اتفاق تضعيف شده است و خالد برقي كه از ضعفا روايت مي كند و بر مراسيل اعتماد دارد (9) و استفاده خصوص تحريف قرآن از عناوين اين كتابها ( كه لااقل درباره برخي مانند كتاب صيرفي و خالد برقي مشكوك است ) و نيز اختلافي كه در گزارش عناوين شماري از اين كتابها در مدارك و اسناد به چشم مي خورد ( مانند كتاب برقي كه شيخ طوسي از آن با نام كتاب المعاني و التحريف (10)و ابن نديم با نام كتاب معاني الاحاديث و التحريف (11) ياد مي كند ) بايد براي اثبات گرايش آنان به تحريف ثابت شود مراد آنان از عنوان تحريف و تبديل ،‌تحريف و تغيير در الفاظ قرآن است .

هر چند هم اكنون غير از كتاب سياري ،‌كتابهاي ديگر مفقودند ليكن با تأمل در مضامين روايات كتاب سياري و نيز احاديث كتابهاي ديگر كه كم و بيش در لابلاي منابع متاخرتر آمده ،‌مي توان با قاطعيت گفت كه آنان عنوان تحريف را از متن احاديث برگرفته اند . معناي اصطلاحي تحريف قرآن در لسان روايات ،‌ در تحريف معنوي يعني حمل آيات بر خلاف مراد خدا ظهور دارد و با تفسير به رأي مساوق است .

__________________

1- اصول مذهب الشيعه ج 1 ص 233 و 288 و جلد 3 ص 1281

2- كتاب سليم بن قيس ص 147

3- كتاب سليم بن قيس ص 147

4- الايضاح ص 209 الي 229

5- رجال نجاشي ص 80

6- رجال نجاشي ص 76

7- رجال نجاشي ص 257 و 258

8- فصل الخطاب ص 25 الي 29

9- الفهرست ص 51 ، رجال نجاشي ص 76

10- الفهرست ص 63

11- الفهرست ص 277

تفسير علي بن ابراهيم قمي نيز در فهرست منابع تحريف آمده و نوري ، علي بن ابراهيم قمي را به استناد برخي روايات اين تفسير و عبارتي كه در مقدمه آن آمده در شمار تحريف گران برشمرده است (1) . بي گمان كتابي كه هم اكنون در دسترس ماست از علي بن ابراهيم نيست بلكه از علي بن حاتم قزويني است كه با عبارت " حدّثني " از ابوالفضل العباس العلوي از علي بن ابراهيم روايت مي كند (2) مولف اين تفسير كه شاگرد با واسطه علي بن ابراهيم است دست كم از سه تفسيري كه در اختيارش بوده ( تفسير علي بن ابراهيم ، تفسير ابي الجارود ( زياد بن منذر ) و تفسير فرات كوفي كه هم طبقه كليني است ) به انضمام ديدگاههاي خودش (4) اين مجموعه را تدوين كرده و چون بخشي از مطالب وي آراي علي بن ابراهيم (5) يا با واسطه سند اوست (6) به نام تفسير علي بن ابراهيم قمي مشهور شده است (7) بنا بر اين نمي توان علي بن ابراهيم قمي را با استناد به اين تفسير در شمار تحريف گرايان قرار داد .

افرادي كليني را با استناد به برخي از عناوين بابهاي كتاب كافي و پاره ايي از احاديث در اين كتاب در زمره قائلان به تحريف قلمداد كرده اند (8) ليكن اين ادعا اثبات پذير نيست ، چون اولا شيوه كليني در كافي بر نقد و ردّ روايات نيست ثانيا هرگز ذكر روايات در كتاب حديثي بيانگر اعتقاد مؤلف آن به يكايك مضامين آن ورايات نيست ، هر چند مؤلف ملتزم به نقل احاديث معتبر باشد ،چون اعتبار سند حديث علت تامه براي اعتبار متن آن نيست به ويژه اگر آن متن ( و بطور خاص در خود آن كتاب ) با متني ديگر معارض باشد .

ابواب كتاب الكافي ( كه حكايت از ديدگاه كليني دارد ) بابي با عنوان " تحريف القرآن يا چيزي نزديك به آن نمي يابيم . آنان كه خواسته اند از عناوين بابها چنين استفاده ايي كنند تنها بعنوان " انّه لم يجمع القرآن كله الا الائمه و انّهم يعملون علمه كلّه " يعني هيچ كس جز ائمه عليهم السلام قرآن را گرد نياروده و آنان تمام دانش قرآن را مي دانند (9) تمسك كرده اند ليكن اين عنوان ارتباطي با تحريف به معناي مورد بحث ندارد زيرا احاديث اين باب در صدد بيان اين نكته اند كه تنزيل و تأويل علوم ظاهري و باطني و تمام دانشهاي قرآن نزد ائمه طاهرين است و كسي همانند آنان نيست و هيچ يك در مقام بيان تحريف قرآن نيست (10) شاهدش اين است كه در اين عنوان " جمع آوري قرآن " را به تمام ائمه نسبت داده است و همه آنان در عصر نزول قرآن نبودند تا الفاظ قرآن را گرد آورند . شايد از همين روست كه دانشمندان شيعه همچون شيخ صدوق ،‌سيد مرتضي و شيخ طوسي با آنكه كتاب الكافي نزد آنان بوده است (11) از روايات و نيز عناوين ابواب آن تحريف قرآن را استنتاج نكرده اند ،‌افزون بر اين احاديثي ك كليني در باب " فيه نكت و نتف من التنزيل في الولايه " آورده و شماري از آنها مورد استناد محدث نوري و برخي سلفيان در تحريف قرار گرفته است (12) ، با ضعف سند و عدم تماميت دلالت مواجه است چنان كه علامه مجلسي از اين مجموعه تنها 5 حديث را صحيح مي شناسد (13) و متن اين احاديث با مسئله تحريف به معناي مورد بحث بيگانه است .

______________

1- فصل الخطاب ص 25 ، الصافي ج 1 ص 52

2- تفسير قمي ج 1 ص 55 ، تفسير و مفسران ج 2 ص 184

3- تفسير قمي ج 1 ص 129 ، 147 و ج 2 ص 21 الي 26 و ...

4- تفسير قمي ج 1 ص 367 ، ج 2 ص 303

5- تفسير قمي ج 1 ص 327 ،‌ج 2 ص 20 و 101 و 111 و ...

6- تفسير قمي ج 1 ص 55 ، 79 ، 89 و ... ، ج 2 ص 152 ، 253 الي 256

7- دانشنامه جهان اسلام ج 7 ص 700 الي 703

8- فصل الخطاب ص 25 و 26 ،‌اصول مذهب الشيعه ج 1 ص 277 و 278 ،‌الشيعه و تحريف القرآن ص 62

9- الكافي ج 1 ص 228

10- من لايحضره الفقيه ج 4 ص 203 و 223 ،‌ رسائل الشريف المرتضي ج 1 ص 210 و 211 ،‌الفهرست ص 61

11- فصل الخطاب ص 25 ،‌اصول مذهب الشيعه ج 1 ص 286 ،‌الشيعه و تحريف القرآن ص 62 و 63

12- مرآه العقول ج 5 ص 2 _ 160

13- رجال نجاشي ص 265

پس از كليني بايد از علي بن احمد كوفي متوفاي 352 نام برد . نجاشي ضمن آنكه او را غالي و بيشتر كتابهايش را فاسد مي داند از كتابي از وي با عنوان التبديل و التحريف ياد مي كند (1). ظاهرا ابن شهر آشوب همين كتاب را با نام الرد علي اهل التبديل و التحريف فيما وقع من اهل التأليف آورده است (2)

مراد علي بن احمد كوفي از اين عنوان همسان با عناويت مشابه ديگر در نگاشته هاي پيشينيان تحريف معنوي است كه بحث آن گذشت .

آغاز دوره جديد در اين عرصه كه بايد آن را دروه نقد و نظر ناميد از شيخ صدوق متوفاي 368 آغاز مي شود . صدوق به تأويل و توجيه احاديث تحريف نما پرداخته و با صراحت ضمن گواهي خود و ساير اماميه بر سلامت قرآن از تحريف مي گويد : هر كس بگويد كه ما اماميه قرآن را بيش از اين مقدار موجود ميدانيم دروغگوست (3)

از اين موضع معلوم مي شود كه در آن زمان اسناد تحريف قرآن به شيعه مطرح بوده است .

شايد ابوالحسين عبد الرحيم بن محمد مشهور به خياط معتزلي نخستين كسي است كه نسبت تحريف و زياده را به شيعه داده است (4) همزمان با وي ديگر متكلم معتزلي ابو علي جبايي بنا به نقل ابن طاووس شيعه را معتقد به تحريف تغيير و تبديل و نقصان در قرآن دانسته است (5)ابوالحسن اشعري متوفاي 324 نيز مي گويد : گروهي از اماميه تنها قائل به تحريف در نقيصه اند (6)

باقلاني متوفاي 403 از يك سو نسبت تحريف به كاستي را به روافض محرز دانسته و از سوي ديگر گفته است : اكثر شيعه به استناد سخن معصوم بر عدم كاستي و عدم فزوني در قرآن باور دارند (7).

در ادامه اين گونه داوريها بي مبنا كه احتمالا متأثر از منازعات مذهبي نيز بوده است ابن حزم متوفاي 456 با اطلاع ناقص از ديدگاه مفسران شيعه مدعي شد كه تمام اماميه به جز علي بن حسين بن موسي سيد مرتضي متوفاي 438 و دو همراه وي ( ابويعلي الطوسي و ابوالقاسم الرازي ) بر اين باور بوده اند كه در قرآن دگرگوني پديد آمده ، در آن چيزهايي افزوده شده و از آن فراوان كاسته و تبديل شده است (8) در حالي كه در منابع شيعي موجود تا زمان ابن حزم بر عدم تحريف قرآن تصريح شده است (9)
_________________

1- رجال نجاشي ص 265

2- معالم العلماء ص 99

3- الاعتقادات ص 84 و همچنين معاني الاخبار ص 133

4- الانتصار ص 37 ، 38 ، 166 و 231

5- سعد السعود ص 291

6- مقالات الاسلاميين ج 1 ص 47

7- نكت الانتصار ص 240 و 241

8- الفِصَل ج 4 ص 182

9- معاني الاخبار ص 133 و المسائل السرويه ص 78 و التبيان ج 1 ص 3

در عصر صفوي كه از سالهاي 906 الي 1134 قمري ادامه داشت تا حدودي فرصت براي جمع آوري و تدوين اخبار فراهم شد ، روايات تحريف نما نيز در لابه لاي منابع حديثي (1) تفسير مأثور (2) و شرح اخبار قرار گرفتند و شمار بسيار اندكي از اماميه مانند سيد نعمت الله جزايري(3) متوفاي 1112 و فتوني (4) متوفاي 1138 با استناد به اين اخبار به تحريف قرآن گرايش يافتند ليكن اكثر قريب به اتفاق همچنان بر توجيه احاديث در اين زمينه پرداختند و بر تحريف پذيري قرآن گواهي دادند .

تنها كتاب فصل الخطاب نوري متوفاي 1320 كه به همين منظور نگاشته شده بود چالشي ديگر در اين بستر تاريخي است اين كتاب مشتمل بر 12 باب در تحريف قرآن است و در هر باب به روايتي در اين زمينه استناد شده است بخشي از اين روايات از منابع هر دو فريق است مانند روايات تشابه امم و روايات درباره مصحف امام علي عليه السلام و بخشي ويژه ي روايات اهل سنت است مانند روايات درباره مصحف عبد الله بن مسعود ، مصحف ابي بن كعب روايات درباره كيفيت جمع قرآن پس از وفات پيامبر جمع آوري به دست عثمان و احاديث متنوعي ديگر از منابع اهل سنت . بخشي از روايات اين كتاب نيز به ذكر روايات در كتب شيعه اختصاص دارد ، مانند ذكر نام جانشينان پيامبر گرامي اسلام در كتابهاي پيشينيان ، اخباري كه به زعم محدث نوري به طور عام يا خاص درظاهر برتحريف دلالت دارند (5).

محدث نوري به اعتراف خود در اين راهي كه پيموده تنهاست و ايشان در ديدگاه خود دچار تناقض گوييهاي فاحش است (6)

از جمله لغزشهاي محدث نوري در اين كتاب اسناد تحريف قرآن به صاحبان كتابهاي حديثي و تفاسير روائي است (7) حال آنكه شأن آنها تنها جمع آوري احاديث است .

قرآن پژوهان پس از تأمل در روايات كتاب فصل الخطاب به اين نتيجه رسيده اند كه اولا احاديث تكراري در اين كتاب فراوان يافت مي شود ، احاديث گاهي با سند و گاهي بدون سند نقل شده اند ، بنا براين شمار واقعي اين احاديث به مراتب كمتر از آن است كه در نگاه نخست به چشم مي خورد (8) ثانيا بيشتر احاديث اين كتاب از نظر سند ضعيف و مجعول اند و راويانشان در دانش رجال ضعيف ، متهم ، و مجهول قلمداد شده اند مانند احمد بن محمد سيّاري (9) ، سهل بن زياد آدمي (10) ابراهيم بن اسحاق نهاوندي (11) حسين بن حمدان خصيبي يا ( حصيني ) (12) محمد بن علي ابو سمينه كوفي (13) محمد بن سليمان ديلمي (14) حسن بن علي بن ابي حمزه (15) ثالثا بسياري از مصادر محدث نوري كه اين روايات را از آنها گرفته در عرف محققان جاي چون و چراي فراوان دارد . دلالت اين احاديث بر تحريف به معناي مورد بحث نيز ناقص است (16)

به هر روي در اين اخبار به جز چند مورد اندك كه داراي سند معتبرند در غالب موارد در سلسله سند آنها افرادي قرار دارند كه دانشمندان رجال آنها را ضعيف الحديث ، فاسد المذهب ف دروغگو ، متهم در دين ف غلوّ كننده و .. ناميدند . افزون بر آن مراد از تحريف در بيشتر اين احاديث تحريف معنوي و نقصان در تفسير و بيان آيات قرآن است كه با تحريف لفظي قرآن ارتباطي ندارد (17) در صورتي هم كه نتوان تأويلي درست براي آنها يافت ناگزير به دليل تعارض با ادله سلامت قرآن از تحريف ساقط خواهند بود .

در قرن پانزدهم بررسيها درباره تحريف ناپذيري قرآن ژرف تر و گسترده تر شد از جمله مي توان از علامه طباطبايي (18) متوفاي 1402 امام خميني (19) متوفاي 1410 آيه الله خويي (20) متوفاي 1413 ياد كرد و از جمله تاليفهاي مستقل در اين زمينه مي توان به صيانه القرآن من التحريف محمد هادي معرفت و حقايق هامه حول القرآن الكريم سيد جعفر مرتضي عاملي و التحقيق في نفي التحريف سيد علي ميلاني و نزاهت قرآن از تحريف جوادي آملي و تدوين القرآن علي كوراني اشاره كرد

________________________

1- بحار الانوار ج 89 ص 40 الي 77 و 114 الي 116

2- البرهان ج 1 ص 33 و 51 الي 53

3- الانوار النعمانيه ج 1 ص 97 و 98 و 277 و ج 2 ص 358

4- مرآه الانوار ص 83 الي 85

5- سلامه القرآن من التحريف ص 569 الي 671

6- همان ص 126 الي 130

7- فصل الخطاب ص 25 الي 31

8- آلاء الرحمن ج 1 ص 65 و صيانه القرآن من التحريف ص 239 الي 286

9- رجال النجاشي ص 80 و لسان الميزان ج 1 ص 252

10-معجم رجال الحديث ج 9 ص 354

11-معجم رجال الحديث ج 1 ص 186

12-معجم رجال الحديث ج 6 ص 244

13- معجم رجال الحديث ج 17 ص 320 و 321

14-معجم رجال الحديث ج 17 ص 136

15-معجم رجال الحديث ج 6 ص 17 و القرآن و روايات المدرستين ج 3 ص 131 الي 136

16- صيانه القرآن ص 214 الي 237 و البيان ص 229 الي 235

17-القرآن و روايات المدرستين ج 3 ص 222 و 223 و 847
18-الميزان ج 12 ص 104 الي 133

19-تهذيب الاصول ج 2 ص 165 و انوارالهدايه ص 242 الي 247

20-البيان ص 197 الي 235

ادعاي تحريف از سوي برخي مستشرقان

برخي از مستشرقان نيز مدعي تحريف قرآن اند ، گرد آرپوئين (Gerd R Puin) آلماني به احياي نسخه خطي قرآن بر روي آهو به دست آمده در سال 1972 ميلادي در مسجد اعظم صنعا پرداخته است و آن را نسخه خطي قرن هفتم ويا هشتم ميلادي و قديمي ترين نسخه به دست آمده از قرآن معرفي مي كند . وي مي گويد اين نسخه با دستخطي كه از حجاز نشئت گرفته نگاشته شده است . بر اساس اين گزارش پوئين در اين تحقيق متوجه تفاوتهاي اندكي در متن ، ترتيبات غير قرار دادي سوره ها و همين طور روش منحصر به فرد در نگارش آن نسخه شده و نيز متوجه شده در برخي از قسمتهاي اين نسخه نوشته هاي ديگري آمده است كه قدمت آن بيشتر است و آنها عمدتا محو و زايل شده اند (1) ليكن از اين يافته ها هرگز نميتوان تحريف قرآن موجود را نتيجه گرفت بلكه بر عكس بر اساس همين نسخه مي توان بر اين نكته تأكيد ورزيد كه قرآن دستخوش تحريف نشده است چون تفاوتهاي اندك در متن از سنخ قرائات اند كه مسلمانان هرگز آن را انكار نكرده اند و ترتيب سوره ها نيز بر اساس ديدگاه اكثر مسلمانان اجتهادي (2) و از مقوله تحريف قرآن بيرون است .

روش نگارش آن نسخه نيز به مسئله خط و كيفيت آن پيوند دارد ، افزون بر اين پوئين اشاره نمي كند آيا قسمتهايي كه محو و زائل شده اند از سنخ آيات اند يا شرح آيات يا اينكه اساسا اين نوشته ها بقاياي مطالبي اند كه بر روي آن پوست بوده و پس از آن قرآن را روي آن نوشته اند از اين رو با متن قرآن رابطه ايي ندارند

به هر حال غير از اين گزارش دروني قرآني همه ادله اين گروه مستشرقان ، برون قرآني اند كه بخشي از آنها مستند به گزارشهاي تاريخي درباره جمع قرآن به دست زيد بن ثابت در عهد ابي بكر (3) و سپس در عهد عثمان و استنساخ قرآن ازآن(4) و نيز تفاوت مصاحف صحابه با مصحف موجود (5) ترديد به وحياني بودن حروف مقطعه (6) جواز قرائت به معنا و قرائتهاي شاذ اند (7) و قسمت عمده كلام آنان نيز مستند به رواياتي است كه در ظاهر به تحريف دلالت دارند (8) و بالاخره تشبث آنان به سوره هاي نورين و ولايت است (9)
گلدزيهر نيز احتمال داده كه تفاسير و زيادات شارحه عبارات قرآني بخشي از متن قرآن بوده اند كه از آن جدا شده اند (10) و برخي ديگر با برداشتي نادرست ازبرخي روايات مدعي اند بخشي از قرآن موجود در حقيقت كلمات اضافه شده از سوي صحابه اند ، براي نمونه جمله " و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلّي ..." كلام عمر بوده كه به پيامبر گفته و پيامبر نيز آن را بر قرآن افزوده و مواردي ديگر كه به عمر نسبت داده اند (11) اين ديدگاه اخير صرفا احتمالي است ناشي از عدم دقت در روايات موجود (12) كه با نص قرآن كريم همچون آيات 37 الي 47 سوره مكي حاقه در تضاد است كه قرآن را نازل شده از سوي پروردگار دانسته ، ضمن تهديد شديد ، هر نوع دخل و تصرفي را در قرآن از ناحيه پيامبر منتفي مي داند .

__________________________
1- The Quran'n as Text, ed , PP . 107 - 111
2- علوم القرآن عند المفسيرين ج 1 ص 433 الي 460
3- آراء المستشرقين ج 1 ص 461 الي 463 و دائره المعارف الاسلاميه ج 11ص 1130
4- آراء المستشرقين ج 1 ص 477
5- تاريخ القرآن ص 259 الي 278 و مذاهب التفسير الاسلامي ص 20 الي 31
6- مذاهب التفسير الاسلامي ص 38
7- شبهات حول القرآن ص 56 و 57 و آراء المستشرقين ج 2 ص 537 الي 539
8- شبهات حول القرآن ص 46 و 47 و مذاهب التفسير الاسلامي ص 306
9- مذاهب التفسير الاسلامي ص 294 و 295
10- مذاهب التفسير الاسلامي ص 294 و 295

11- آراء المستشرقين ج 2 ص 642 و قس الاتقان ج 1 ص 74

12- الدر المنثور ج 1 ص 290

منشاء گرايش به تحريف قرآن

بدون ترديد نمي توان با استناد به متن قرآن از تحريف در الفاظ آن دم زد ، بنا براين ريشه هر نوع ترديد و شبهه درباره تحريف قرآن برون قرآني و بر اساس ظواهر برخي روايات است . اين روايات كه داراي آسيبها و دشواريهايي هستند بايد به صورت جدي و با دقت بررسي شوند

1- دشواري در سرشت احاديث :

احتمال جعل و راه يافتن انديشه هاي غاليان و سرائيليات ، تقطيع ، نقل به معنا و سهو راوي و علل ديگر با سرشت احاديث پيوند خورده است (1) از اين رو نمي توان بدون تامل در تمام جوانب صدور و مضامين روايات به آنها استناد كرد ، افزون بر آن طبيعت احاديث درباره الفاظ قرآن با اهميت فوق العاده اش اقتضا مي كند آنها درعين اصالت سند ، فراوان (تواتر لفظي) و در دلالت شفاف و در مراد نص باشند و گرنه با خبر واحد چگونگي قرائت الفاظ قرآن را نمي توان ثابت كرد (2) چه رسد به اثبات تحريف در الفاظ قرآن ، چون در اين صورت دست ما از قرآن و سنت كوتاه مي شود ، در فرض تحريف از يك سو با احتمال تغيير در مقصود خداوند ، هدايت قرآن مخدوش شده انسان را به مقصد نمي رساند و از سوي ديگر قرآن از ميزان بودن ساقط گشته ، معياري براي صحت و سقم روايات ( كه حكايتگر سنت هستند ) نمي ماند .

از ديدگاه شيعه معصومان عليهم السلام كه مبييّن وحي (3)، عِدل قرآن و وارثان واقعي اين كتاب اند (4) ، هرگز بر خلاف آيات قرآن از جمله آيه 9 سوره مباركه حجر كه سلامت قرآن را از تحريف تضمين كرده سخن نمي گويند بنا بر اين احاديث آنان در اين زمينه يا تاويلي مناسب در محتوا دارد يا حكايت از سهو و خطاي راوي ، يا نقل به معناست كه كار را دشوار ساخته است ؛ براي نمونه محدث بحراني در ذيل آيه " ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين " رواياتي آورده است كه به صورت نص يا ظاهر آل ابراهيم را به آل محمد تفسير كرده است و آنان را برگزيده از ناحيه خدا مي دانند (5) در اين ميان سه روايت به چشم مي خورد كه از تحريف قرآن حكايت دارند : دو روايت از تفسير العياشي به صورت مرسل كه در يكي مي گويد آل محمد در آيه بوده و آن را محو كرده اند (6) و در ديگري مي گويد : آل عمران را به جاي آل محمد نهاده اند (7) و روايتي مرسل در تفسير منسوب به قمي كه در آن آمده است : آل محمد را از آيه انداخته اند (8)

اين سه حديث نقل به معناست و راوي كه پنداشته تفسير ائمه عليهم السلام از آل ابراهيم جزو متن آيه است آن را بدين گونه نقل كرده و گرنه اضطراب در متن اين سه حديث و تعارضشان با احاديث ديگر كافي است تا آنها را از اعتبار بياندازد .
__________________

1- تفسير تسنيم ج 1 ص 83 الي 86 و اضواء علي السنه المحمديه ص 99 الي 118

2- المسائل السرويه ص 78

3- الكافي ج 1 ص 213 و 214

4- صحيفه سجاديه دعاي 42 و الكافي ج 1 ص 214

5- البرهان ج 1 ص 200 ، 612 و 613 و الدر المنثور ج 2 ص 173

6- تفسير عياشي ج 1 ص 169

7- تفسير عياشي ج 1 ص 168

8- تفسير قمّي ج 1 ص 100

ساختار قرآن و شیوه تعالیم وحی :

عدم شناخت ساختار قرآن و شیوه بیان تعالیم آن دشواریهایی را در فهم احادیث و تردیدهایی را در تحریف ناپذیری قرآن به بار می آورد به طور نمونه هر کس اندک آشنایی با بافت قرآن و شیوه بیان تعالیم آن داشته باشد محال است گمان برد تناسبی بین دو جمله از آیه شریفه " وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساء " (اگر بترسيد كه مبادا در باره يتيمان مراعات عدل و داد نكنيد پس آن كس از زنان را به نكاح خود در آوريد ) نیست ، با این پندار که جمله نخست درباره عدالت با یتیمان و جمله دوم درباره ازدواج با زنان پاکدامن است و این دو جمله با یکدیگر تناسب ندارند .

تامل در سیاق آیه و مطالعه در سنتهای جاهلی در غارت اموال دختران یتیم و ستم و جفا به آنان (1) پیوند تناسب بین این دو جمله از آیه را به خوبی نشان می دهد . شاهد این تناسب آیه 127 از همین سوره است با این وصف برخی این امر نامعقول را پذیرفته اند و بر این باورند که ثلث الفاظ قرآن از این دو جمله از آیه حذف شده است (2) سپس برای تثبیت پندار خود به حدیثی مرسل که تنها در یک منبع آمده تشبث جسته اند (3)

نمونه دیگر حدیثی است که با سندهای گوناگون در منابع اهل سنت نقل شده و می گوید : ابّی بن کعب در سوره بینه چنین قرائت می کرد : لو انَّ ابن آدم سأل من مالٍ فاُعطیه لَسَألَ ثانیا فاعطیه فسأل ثالثا و لایملا جوف ابن آدم الا التراب و یتوب الله علی من تاب و ان ذات الدین عند الله الحنفیه لا الیهودیه و لا نصرانیه ( چون فرزند آدم سرزمینی پر از مال درخواست کند و به وی داده شود سرزمین دوم را می خواهد پس چون به وی داده شود سومی را میخواهد و شکم آدمی را جز خاک پر نمی کند و خدا هر که را توبه کند توبه اش را می پذیرد این است آیین پایدار نزد خدا بدون گژی نه آیین یهود و نه نصرانی (4)و احادیثی دیگر در این زمینه که برخی از اهل سنت آنها را آیات قرآن می دانند که پس از مدتی تلاوت آنها نسخ شده است (5) نمونه های متعددی از این دست را سیوطی در الاتقان گرد آورده است (6)

پریشانیهای روشن در این متن انحطاط عبارات بیگانگی آنها با بلاغت قرآن و حتی وجود غلطهای آشکار در آن (7) این عبارات را بیگانه از آیات معرفی می کند . وحی پنداشتن این موارد بیشتر بر اثر تعلق خاطر ارزیابی نشده به اصحاب و ارباب کتب حدیث است .
_______________

1- المیزان ج 4 ص 166

2- فصل الخطاب ص 248 و مذاهب التفسیر الاسلامی ص 311

3- الاحتجاج ج 1 ص 377 و 378

4- المستدرک ج 2 ص 531 و الاتقان ج 2 ص 53

5- المحلی ج 11 ص 235 و المرشد الوجیز ص 42

6- الاتقان ج 2 ص 46 و 47

7- آلاء الرحمن ج 1 ص 54 الی 60

سیره صحابه در نگارش شرح تفسیری در متن مصحف :


مدارک و شواهد نشان میدهد برخی از صحابه تفسیر آیات را در مصحفشان ثبت می کردند بدون آنکه متن آیات را با شرح و تفسیر آن خلط کنند (1) و (2) بنابراین اگر در برخی از روایات آمده است که در مصحف ابن مسعود یا ابّی بن کعب و دیگران اضافه ایی در آیه ایی آمده (3) که در مصحف موجود نیست آن افزوده شرح و تفسیر آیه بوده است به نظر می رسد قول عمربن خطاب که در عصر خلافت خود به برخی از صحابه میگوید " جردوا القرآن " (4) ناظر به حذف افزوده های تفسیری از قرآن باشد .


تعبیر های خاص : منشأ لغزش کسانی که از احادیث تحریف نما تحریف لفظی قرآن را برداشت کرده اند این است که از تعابیری مانند " کنا نقرأ کذا = ما چنین قرائت می کردیم " ، " تنزیله کذا =تنزیل آیه به این صورت است " ، " هکذا نزلت الایه = آیه چنین نازل شده است " تحریف لفظی آیات را استفاده کرده اند اما این برداشت با معانی اصطلاحی این تعابیر در روایات تفاوت فراوانی دارد . با تحقیق در مصادر و منابع روایی معلوم می شود که در لسان صحابه و تابعین و نیز معصومان علیهم السلام سه تعبیر نخست برای انتقال معارف قرآن رایج بوده است و تعبیرهای " تفسیر " یا " معنا" ی آیه کمتر به کار می رفته است .


ادله سلامت قرآن از تحریف :


مفسران اسلامی برای رد هر گونه احتمال تحریفی در قرآن و سوره های قرآن کریم دلیلهایی ذکر کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود :


الف ) آیه حفظ :
" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون "
خداوند در این آیه ابتدا با دو تاکید ( ان + نحن ) از یک سو دخالت مبدأ دیگری را در نزول قرآن نفی وانتساب آن را صرفا به خدا می شناساند . از سوی دیگر بر عظمت قرآن و سلامت آن از هر نوع دستبردی در حین نزول تأکید می ورزد
جمله دوم آیه شریفه نیز با دو تأکید ( انّا + لَ ) از نگهبانی و حفظ قطعی قرآن از هر نوع تحریف پس از نزول آن سخن می گوید .

ب ) آیه نفی باطل :
" ... إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ (41) لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ (42)" مقصود از " کتاب " در این آیه قرآن مجید است ارجاع سه وصف " عزیز : رسوخ ناپذیر " و " لایاتیه الباطل : باطل به آن راه نمی یابد " و " تنزیل من حکیم حمید : نازل شده از سوی خداوند حکیم ستوده " هر یک به طور مستقل بر عدم تحریف قرآن دلالت می کند چون واژه " عزیز " به معنای شکست ناپذیر و غیر قابل نفوذ است (5) در حالیکه تحریف نوعی شکست و موجب نفوذ پذیری قرآن است واژه " باطل " نیز به معنای نقیص حق ، چیزی را می گویند که ثبات ندارد و تباهی و فساد می پذیرد (6) و قرآن با نفی باطل هر نوع تغییر و تبدیلی را درباره خود نفی می کند زیرا با توجه به اعجاز قرآن هر گونه تغییر و تبدیل به محتوا ، نظم و هماهنگی قرآن آسیب میرساند و مصداق تباه شونده و فساد پذیر می گردد در حالی که این آیه با تعبیر " مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ "به طور کلی در زمان گذشته و آینده و از هر جهت چنین امری را منتفی دانسته است

جمله پایانی این آیه یاد آور این نکته است که چون قرآن فرود آمده از سوی خداوند حکیم و ستوده است قابل تحریف و تغییر نیست ،آری خداوندی که کارهایش هدفدار و بدون نقص و خود برخوردار از همه کمالهاست کتابش بطلان ناپذیر است ، بنا بر این اگر قرآن تحریف شده باشد نقض غرض و ناسازگاری با وصف حکیم بودن خدا خواهد بود . مقایسه بین تعابیر این دو آیه روشن میکند که صیانت قرآن از هر نوع تغییر و تحریفی هم از درون به لحاظ عزیز بودن و نفوذ ناپذیری و هم از برون به دلیل نگهبانی خداوند تضمین شده است .

ج ) آیات نفی ریب و .... :

آیات سوره فرقان /25 ، سجده /32 و بقره 2 نیز از دیگر آیاتی است که مفسران اسلامی با استناد به آنها هرگونه احتمال تحریف قرآن را انکار و رد کرده اند (7)
این ادعا نیز که وعده حفظ قرآن تنها در قلب حضرت رسول اکرم امکان دارد (8) یا حفظ یک نسخه از قرآن نزد معصوم برای تحقق وعده الهی کافی است (9) بی مبناست ، چون قرآن به اقتضای هدف از نزول آن باید در میان مردم محفوظ بماند تا زمینه هدایت آنان فراهم آید و این هدف با قرآن تحریف شده در میان مردم با حفظ نسخه مصون از تحریف نزد معصوم تامین نمی شود واگر قرآن تحریف شده باز بر سِمَت هدایتگریش باقی است ، نیازی به وعده خدا بر حفظ قرآن در قلب پیامبر هم نبود

________________
1- البرهان فی علوم القرآن ج 1 ص 235 و 238 و کتاب النشر ج 1 ص 22 و 23
2- النشر ج 1 ص 22
3- الدر المنثور ج 2 ص 340
4- تاریخ طبری ج 4 ص 273 و تذکره الحفّاظ ج 1 ص 7
5- مفردات ص 563 ماده " عزز "
6- مفردات ص 129 ماده " بطل "
7- سلامه القرآن من التحریف ص 25 و 26
8- فصل الخطاب ص 348
9- فصل الخطاب ص 348

جناب شریعت عقلانی و دوستان خواننده بنده این مطالب را نه از جایی کپی پیست کردم نه از سایتی گرفتم که فردا بگوئید فلان و بهمان ، بلکه ساعتها نشستم و در لابلای کتابها آنها را پیدا کردم

موفق و پایدار باشید

reza_i7;404509 نوشت:
هیچ مسلمانی نیست که بتواند این هارا جواب دهد؟؟؟
چرا؟؟؟این ها چیست؟آیا واقعا صحت دارند؟

سلام
اول اینکه این نسبتها باید ثابت شود
بالفرض هم که چیزی از ان ثابت شود در وحی قرآنی خدشه ای وارد نمیشود چون در قرآن کریم کلمات حقی از افراد عادی نقل شده است مثل این کلام عزیز مصر به همسرش : ان کیدکن عظیم
اعجاز قرآنی این است که از این کلمات عادی بافتی لفظی و معنایی ارائه کرده است که کسی نمی تواند مانند آنرا بیاورد
والله الموفق

رحیق مختوم;404867 نوشت:
بنده تقریبا تمام فرمایشات حضرتعالی را خواندم و جواب اجمالی ایی که میشود به سخنانتان داد استدلال به آیه شریفه انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون هست و اما جواب تفصیلی آن در چندین پست خدمتتان ارائه می شود تا هم حضرتعالی هم دیگران بدانند از نظر نقلی تمام احادیثی که قائل به تحریف قرآن از هر لحاظ هستند همگی باطل و مردودند

با سلام خدمت جناب مختوم و تشکر بابت کپی پیست های طولانی.
با عرض پوزش خدمت شما عرض شود در هیچ کجای این تاپیک بنده ادعای تحریف قرآن را نداشتم و اصولا بحث و مناقشه بر سر چیز دیگری است.
دوباره از نو و از ابتدا تاپیک را با رویکردی متفاوت مطالعه بفرمایید. بنده حقیقا مایل به تکرار مکررات نیستم.
و من الله توفیق
و من الله توفیق

حامد;405051 نوشت:
بالفرض هم که چیزی از ان ثابت شود در وحی قرآنی خدشه ای وارد نمیشود چون در قرآن کریم کلمات حقی از افراد عادی نقل شده است مثل این کلام عزیز مصر به همسرش : ان کیدکن عظیم

با سلام خدمت شما جناب حامد.
ولی هدف از آوردن این جمله از عزیز مصر ذکر داستان های انبیا و وقایع تاریخی بوده است و عبرت گرفتن از آن.
ولی چنین هدفی در آیاتی که بنده ذکر کردم نمی توان متصور شد.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;405102 نوشت:
با سلام خدمت شما جناب حامد.
ولی هدف از آوردن این جمله از عزیز مصر ذکر داستان های انبیا و وقایع تاریخی بوده است و عبرت گرفتن از آن.
ولی چنین هدفی در آیاتی که بنده ذکر کردم نمی توان متصور شد.
و من الله توفیق

سلام
باز بالفرض که این سخنان جز کلمات گذشتگان باشد مگر متضمن امر باطلی هستند که با حقانیت قران منافات داشته باشد ؟
شما ببینید چه مقدار از قرآن نقل سخنان افراد است
هرجا سخن نادرستی بوده قرآن موضعگیری کرده است هرجا نبوده پاسخی نداده است
مهم آنست که این بافت لفظی و معنایی که قرآن کریم ارائه کرده است نظیر ندارد
والله الموفق

شریعت عقلانی;405100 نوشت:

با سلام خدمت جناب مختوم و تشکر بابت کپی پیست های طولانی.
با عرض پوزش خدمت شما عرض شود در هیچ کجای این تاپیک بنده ادعای تحریف قرآن را نداشتم و اصولا بحث و مناقشه بر سر چیز دیگری است.
دوباره از نو و از ابتدا تاپیک را با رویکردی متفاوت مطالعه بفرمایید. بنده حقیقا مایل به تکرار مکررات نیستم.
و من الله توفیق
و من الله توفیق

جناب آقای شریعت عقلانی توجه فرمائید

بنده در آخرین پستم گفتم این مطالب حاصل ساعتها تلاش شخصی بنده است و هیچ کپی پیست نیست

و البته دور از انتظار هم نیست وقتی نتوانید در برابر استدلالهای متقن و اساسی جوابی ارائه دهید ما رو متهم به کپی پیست نمائید

و باز برای آخرین بار می گویم ادعای شما مبنی بر هر نوع تحریف قرآن از اساس باطل است

بجث و مناقشه مورد ادعای شما به اثبات تحریف قرآن ختم می شود ولی بنده در تحقیقاتم ثابت کردم ادعای تحریف قرآن از هر نظر باطل و مردود است

حال بخواهد این مدعی شما باشید میخواهد استاد خرمشاهی باشد میخواهد امرؤ القیس باشد

در جایی که به روایات اصول کافی و بحار الانوار و .... خدشه ایجاد میشود شما چه انتظاری از فرمایشات استاد خرمشاهی دارید که اینقدر سنگ ایشان را به سینه می کوبید ؟؟؟

reza_i7;404509 نوشت:
هیچ مسلمانی نیست که بتواند این هارا جواب دهد؟؟؟
چرا؟؟؟این ها چیست؟آیا واقعا صحت دارند؟

جناب رضا

گول نواعق شیاطین انسانی در قالب وَضاعیّن و جَعّالین و کذّابین به کلام وحیانی را نخورید

در طول دوران زندگانی امامان معصوم علیهم السلام بسیار کسانی بودند که هر از گاهی مانند آتش زیر خاکستر سر بر می آوردند و میخواستند به کلام الهی خدشه کنند
اما همچنانکه در تحقیقاتی که شخصا انجام دادم و در پست های متوالی که جناب شریعت عقلانی به زعمشان کپی پیست می نامند ثابت کردیم هیچکس و هیچ چیزی نتوانست تا به امروز از ارزش وجودی کلام خالق یکتا چیزی را کم کند
هر حرفی و هر مطلبی که بوی تحریف قرآن را بدهد از اساس باطل است ، برای اینکه خداوند متعال راستگو ترین موجود در عالم وجود است
نمیدانم آیا آیاتی مانند قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرا به گوش دوستان نخورد تا بفهمند که تا الان در کجای تاریخ ثبت شد کسی بتواند در مواجه با قرآن کلامی مشابه بیاورد

جناب شریعت عقلانی محققین مورد ادعای شما تا االان کجا بودند که بعد از هزار و چهار صد سال از حیات طیبه کلام وحی آمدند و ادعای مخدوش بودن الفاظش را کردند ؟؟ آنهایی هم که در خود زمان پیامبر بودند توسط قرآن به مبارزه فراخوانده شدند و تا آنجایی که ما اطلاع داریم کسی نتوانست حتی یک جمله مانند جملات قرآن بیاورد

رحیق مختوم;405273 نوشت:
بجث و مناقشه مورد ادعای شما به اثبات تحریف قرآن ختم می شود ولی بنده در تحقیقاتم ثابت کردم ادعای تحریف قرآن از هر نظر باطل و مردود است

حال بخواهد این مدعی شما باشید میخواهد استاد خرمشاهی باشد میخواهد امرؤ القیس باشد


با سلام مجدد خدمت جناب مختوم.
اول بابت اینکه حاصل تحقیقات شما را کپی پیست خواندم پوزش می طلبم.
دوم شاید چون شما در موضوع تحریف قرآن تحقیقات گسترده ای انجام داده اید اصرار بر این دارید که بنده را مدعی تحریف قرآن جلوه دهید تا مخاطبی برای تحقیقاتتان پیدا کنید.
سوم اگر به پست شماره 53 بنده توجه کنید مناقشه اصلی را آنجا ذکر کردم. ولی ظاهرا شما توجه نمی کنید. خوب دوباره توضیح می دهم. مناقشه اصلی بر روی وجه بشری قرآن است. اینکه محیط پیرامونی پیامبر شدیدا بر روی وحی تاثیر گذاشته تا جاییکه واکنش اعراب نسبت به یک حکم حکم را تغییر می دهد ( آمیزش در ماه مبارک ) یا کلمات و جملات افراد پیرامون پیامبر در وحی به نوعی درج می گردد. اینکه جملات دیگران به نوعی در وحی الهی وارد شود چرا باید معنای تحریف دهد. بنده اینجا اذعان می کنم :
پیامبر هر آنچه را دریافت کرده است ابلاغ کرده است. منتها :
بحث اصلی اینجاست که پیامبر چگونه الفاظ را دریافت کرده است. الفاط قرآن چگونه شکل گرفته اند. آیا پیامبر نقش فاعلی داشته یا قابلی؟
مسئله تحریف دقیقا بعد از جاری شدن کلمات بر زبان پیامبر موضوعیت پیدا می کند. ولی مناقشه اصلی روی قبل از جاری شدن کلمات است. اینکه کلمات چگونه تولید شده اند؟ باز هم می گویم برای در جریان قرار گرفتن پست های تاپیک را کامل مطالعه بفرمایید.
اینکه می گوییم شعرهای امرؤالقیس در قرآن امده است منظور این نیست که این آیات بر زبان پیامبر جاری نشده است و دیگران شعرهای امرؤ القیس را در آن وارد کرده اند. بلکه می گوییم دقیقا شعرهای امروالقیس در زمان نزول وحی بر زبان پیامبر جاری شده است.
امیدوارم متوجه مناقشه اصلی تاپیک شده باشید.
و من الله توفیق

حامد;405177 نوشت:
باز بالفرض که این سخنان جز کلمات گذشتگان باشد مگر متضمن امر باطلی هستند که با حقانیت قران منافات داشته باشد ؟

با سلام مجدد خدمت جناب حامد.
همانطور که می دانید بحث سر حقانیت قرآن نیست. ما هم بر حقانیت قرآن و پیامبرش اذعان داریم. پیامبر اسلام بنده حق خدا بود. پیامبر اسلام کتاب خدا بود. و قرآن کتاب پیامبر و به همین دلیل قرآن کتاب خدا شد.
بحث اصلی روی مکانیزم نزول وحی است نه حقانیت قرآن و آورنده اش.
و من الله توفیق

رحیق مختوم;405424 نوشت:
جناب شریعت عقلانی محققین مورد ادعای شما تا االان کجا بودند که بعد از هزار و چهار صد سال از حیات طیبه کلام وحی آمدند و ادعای مخدوش بودن الفاظش را کردند ؟؟ آنهایی هم که در خود زمان پیامبر بودند توسط قرآن به مبارزه فراخوانده شدند و تا آنجایی که ما اطلاع داریم کسی نتوانست حتی یک جمله مانند جملات قرآن بیاورد

با سلام.
در مورد تحدی تاپیک پاسخ من به تحدی قرآن مراجعه بفرمایید. پست های 34 و 35 و 39
در مورد تحریف قرآن هم به تاپیک : چرا خداوند جزییات احکام را در قرآن نیاورده است؟ در حقیقت بحث تحریف را از 2 منظر می توان بررسی کرد. از منظر تاریخی و از منظر کلامی. از آنجا که علم تاریخ و به تبع آن علم رجال و حدیث اصلا یقینی نیستند و خطاپذیرند باید از طریق علوم عقلی عدم تحریف قرآن را ثابت کرد. بنده در این تاپیک با استناد به ورود تحریف در احادیث می خواهم ثابت کنم چون احادیث هم یکی از منابع هدایت بشرند تمسک به قرآن در کنار تمسک به اهل بیت آورده شده پس یا نباید در احادیث تحریف بوجود می آمد یا حالا که آمده پس تحریف در قرآن هم مجاز است.
برای توضیحات بیشتر به آن تاپیک مراجعه کنید.

و من الله توفیق

شریعت عقلانی;405584 نوشت:
بحث اصلی روی مکانیزم نزول وحی است نه حقانیت قرآن و آورنده اش

سلام
همانطور که ادراج کلمات گذشتگان( که فردی مثل پیامبر ص به نحو عادی از آن مطلع نبوده است) امری وحیانی است ادراج کلماتی از معاصران ( به فرض اثبات ) نیز وحیانی است یعنی انزال علم الهی است
والله الموفق

حامد;405177 نوشت:
بالفرض که این سخنان جز کلمات گذشتگان باشد مگر متضمن امر باطلی هستند که با حقانیت قران منافات داشته باشد ؟
شما ببینید چه مقدار از قرآن نقل سخنان افراد است
هرجا سخن نادرستی بوده قرآن موضعگیری کرده است هرجا نبوده پاسخی نداده است
مهم آنست که این بافت لفظی و معنایی که قرآن کریم ارائه کرده است نظیر ندارد

با سلام.

مشخص است که وارد شدن سخن دیگران در آیات قرآن لزوماً به معنای باطل بودن آیات نیست. اما به نظر حقیر اگر عین سخن کسی (و نه فقط مفهوم آن در قالب کلام الهی) به قرآن کریم راه پیدا کرده باشد دو نتیجه را به دنبال خواهد داشت. اول این که احتمال بشری بودن آن را تقویت می کند و دوم این که به هم آوردطلبی قرآن به راحتی پاسخ می دهد. صرف چینش مناسب سخن دیگران به عنوان آموزه اخلاقی نمی تواند قرآن را به عنوان کلام الهی از دیگر کتب اخلاقی متمایز کند.

با تشکر.

موضوع قفل شده است