نظم محض نتیجه ی مشخص دارد!پس ایا جایی برای اختیار میماند؟!

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

hoorshid;284153 نوشت:
من دچار تناقض در مفاهیم جبر و اختیار شدم!
میگوییم ما نه جبر کامل داریم و نه اختیار کامل!بین این دو است!
میگوییم انسانها دارای اختیار هستند تا راه خود را انتخاب کنند!
انسانی که به دنیا می اید به هیچ عنوان انتخاب نمیکند که در چه خانواده ی باشد!پدر و مادر او چه کسی باشد؟!و.....
همه ی اینها شرایطی است که قسمت جبر زندگی برای ما تعیین میکنند!
این شرایط انسان را تربیت میکند و به او دیدگاه خاصی میدهد!
چه شرایط محیطی و چه شرایط ژنتیکی!مثلا بعضی کودکان از بدو تولد ارای اخلاق خاصی هستند!
همه ی اینها نوعی روش فکر کردن در انسان به وجود میاورد!

به انسان می اموزد چه طور نگاه کند!چه طور بی اندیشد و....

و هنگامی که نوبت به قسمت اختیاری زندگی میرسد انسان با همان نوع نگاهی که خودش در شکل گرفتن ان نقشی ناشته شروع به تصمیم گیری میکند!

اولین باری که میخواهد انتخاب کند با ان روشی که تربیت شده فکر میکند!با همان روش شروع به استدلال میکند!اما خو در شکل گرفتن این روش فکر کردن هیچ نقشی نداشته!


این در نهایت یعنی جبر محض!!!!

جبر محض از سوی خدایی که شرایط تربیتی را برای ما ایجاد کرده!


اما به بسیاری از دلایل واضح است که ما حاقل در بسیاری از موارد مختاریم!یا حداقل این طور به نظر می اید!!

مثلا شاید اگر ما هم در شرایط تربیتی افراد خطا کار بودیم همان کار انها را انجام میدادیم!
برای یک دزد ذره ذره از کودکی یک روش فکر کردن شکل گرفته که باعث شده او در اولین انتخاب زندگی غلط را انتخاب کند و همان زمینه ی گناهان بعدی او شده!....


اگر شرایط بر ما غالب نیست چه چیزی باعث میشود فردی در اولین انتخاب خود بین درست و غلط غلط را انتخاب کند و دیگری درست را؟!؟
ایا جز اینست که نظم محض نتیجه ی مشخص دارد؟!

اگر نظم محض بر این جهان حاکم است که هست!پس این جهان به نتیجه ی مشخصی ختم میشود!و همه چیز برنامه ریزی شده!هم ر موارد کل و هم جزء!

پس روش تربیتی ما ، روش فکر کردن تک تک ما نیز برنامه ریزی شده!

ما تربیت شدیم تا در هنگام انتخاب اختیاری چه گزینه ای را انتخاب کنیم!؟!

مثل فردی که رباط های هوشمندی میسازد اما دقیقا میاند هنگام انتخاب این ربات چه طور رفتار میکند!چون خود ان را برنامه ریزی کرده؟!
:gig:
:gig::gig:

کارشناس بحث : رئوف



با سلام خدمت شما دوست گرامی

برای پاسخ به سوال شما ، ابتدا لازم است که مطالب شما را خلاصه کرده و به یک پرسش اصلی برسیم و در حول آن بحث کنیم . سوال اصلی شما در مورد جبر و اختیار است و اینکه با توجه به عواملی چون محیط ، وراثت و تربیت و ... حیطه اختیاری ما نیز عملا معلول حیطه جبری ما خواهد بود و در نهایت ما باید بگوییم که جبر محض وجود دارد .

همان طور که در احادیث اهل بیت بیان شده است ، شیعیان نه قائل به جبر و قدرت مطلق الهی بدون آزادی و اختیار انسان هستند و نه قائل به قدرت مطلق انسان بدون دخالت الهی . چنان چه از امام صادق (ع) منقول است : لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین .
نه جبر است و نه تفویض ، بلکه چیزى میان این دو است .(1)

آنچه روشن این که در زندگی همه ما مسائلی وجود دارد که جزء امور غیر ارادی است . هیچ کدام از ما در مورد خانواده ، شهر ، کشوری که در آن به دنیا می آییم ، حق انتخاب نداشتیم . هیچ کدام از ما در مورد انتخاب پدر و مادر خود نقشی نداشتیم و اموری مانند این .
از سوی دیگر ما نمی توانیم اختیار خود را نیز نفی کنیم . اینکه به طور مثال چه رشته ای را در دانشگاه انتخاب کنیم ، امری است که توسط ما صورت می گیرد . اینکه چه کسی را به دوستی انتخاب کنیم و یا اینکه برای انتخاب همسر طبق چه ملاکاتی عمل کنیم .
با توجه به مطالب فوق اختیار انسان و نیز امور غیر اختیاری هر دو وجود دارند و قابل انکار نیز نیستند . در این بین سوال دیگر از سوی شما مطرح می شود که حیطه انتخاب های انسانی را نیز متاثر از حیطه امور غیر ارادی دانسته اید که در نتیجه در حیطه اختیارات هم انسان مجبور می شود .
در پاسخ به این سوال باید عرض شود که اموری مانند جغرافی زندگی ، تاریخ ، وارثت و ... اگرچه همگی در شکل گیری شخصیت انسان تاثیر دارند و این تاثیر قابل انکار نیست ولی هیچ کدام از این ها اموری نیستند که اختیار انسان را سلب کنند . بلکه علی رغم تمام این تاثیرات ، انسان با وجدان خود درک می کند که در انتخاب امور آزاد است . مطلبی که ادعای فوق را تایید می کند این است که در طول تاریخ افراد بسیاری بوده اند که به طور مثال در خانواده و محیطی بسیار بد به دنیا آمده و بزرگ شده اند ولی پس از سال ها راه صحیحی برای زندگی خود انتخاب کرده اند .
از سوی دیگر نیز افرادی بوده اند که فرزند پیامبر یا امام معصوم بوده اند که در خانه ای به دنیا آمده اند که معصوم در آن حضور داشته است و از نظر وراثت و نیز محیط ، شرایط کم نظیری داشته اند ولی در نهایت گمراه شده اند و به کارهای ناروا روی آورده اند.
اموری این چنین نشانگر آن است که شرایط و عوامل دیگر در شکل گیری شخصیت نقش دارند ولی نقش این عوامل در حدی نیست که اختیار را از انسان سلب کند و هر فردی می تواند به دنبال حقیقت برود و راه حقیقت بر روی هیچ کسی بسته نیست . (2)

موفق باشید

1. اصول کافى ، ج 1، ص 160
2. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب جبر و اختیار اثر علامه جعفری و نیز انسان و سرنوشت اثر استاد شهید مطهری ، مراجعه کنید

سلام خدمت شما!
شما میفرمایید امور تربیتی مهم و موثر هستند اما تعیین کننده نیستند درست؟!
اما اگر این طور است چرا با وجود اینکه فطرت همه ی انسان ها یکسان است یکی درست را انتخاب میکند و دیگری غلط را؟!
اگر با وجود شرایط متفاوت تربیتی ما باید بتوانیم حق را انتخاب کنیم چرا یکی حق را انتخاب میکند دیگری شر را؟!با وجود انکه به شر بودن ان اگاه است؟!

راستش رو بخواهید من نمیتوانم مطمئن باشم که اگر به فرض مثال در شرایط تربیتی فردی مثل یزید بودم همان کار او را انجام نمیدادم!!!!من با این شرایطی که در ان بزرگ شدم بزرگی فاجعه ای رو که او ایجاد کرد رو درک میکنم اما او...
همان طور که مثلا یک دزد به اندازه ی من و شما دزدی رو بد نمیداند!نمیگویم بد بودن این کار را تشخیص نمیدهد!اما به اندازه ی من و شما این کار برای او شر و نادرست به نظر نمی اید!!
چرا؟
به خاطر شرایط تربیتی که در ان بزرگ شده!....

رئوف;287860 نوشت:
مطلبی که ادعای فوق را تایید می کند این است که در طول تاریخ افراد بسیاری بوده اند که به طور مثال در خانواده و محیطی بسیار بد به دنیا آمده و بزرگ شده اند ولی پس از سال ها راه صحیحی برای زندگی خود انتخاب کرده اند . از سوی دیگر نیز افرادی بوده اند که فرزند پیامبر یا امام معصوم بوده اند که در خانه ای به دنیا آمده اند که معصوم در آن حضور داشته است و از نظر وراثت و نیز محیط ، شرایط کم نظیری داشته اند ولی در نهایت گمراه شده اند و به کارهای ناروا روی آورده اند.

این درست است اما مثلا پسر حضرت نوح غیر از تربیتی که از پدرش دریافت کرده تحت تاثیر تربیت نادرست دیگران هم بوده!شاید اگر ما هم جای او بویم همین کار را میکریم!

و البته یک مسئله ی مهم تر که به ان پاسخ ندادید!

hoorshid;284153 نوشت:
ایا جز اینست که نظم محض نتیجه ی مشخص دارد؟! اگر نظم محض بر این جهان حاکم است که هست!پس این جهان به نتیجه ی مشخصی ختم میشود!و همه چیز برنامه ریزی شده!هم ر موارد کل و هم جزء! پس روش تربیتی ما ، روش فکر کردن تک تک ما نیز برنامه ریزی شده!

من با فردی در این مورد بحث میکردم!او منکر خا بود چون اگر خدا رو میپذیرفت به نظم میرسید و با پذیرفتن ان خود رو مجبور میدید!!!!

البته من با استدلال این فرد موافق نیستم اما حرفش در مورد نظم درست است!....

؟؟؟

hoorshid;288000 نوشت:
سلام خدمت شما!
شما میفرمایید امور تربیتی مهم و موثر هستند اما تعیین کننده نیستند درست؟!
اما اگر این طور است چرا با وجود اینکه فطرت همه ی انسان ها یکسان است یکی درست را انتخاب میکند و دیگری غلط را؟!
اگر با وجود شرایط متفاوت تربیتی ما باید بتوانیم حق را انتخاب کنیم چرا یکی حق را انتخاب میکند دیگری شر را؟!با وجود انکه به شر بودن ان اگاه است؟!

راستش رو بخواهید من نمیتوانم مطمئن باشم که اگر به فرض مثال در شرایط تربیتی فردی مثل یزید بودم همان کار او را انجام نمیدادم!!!!من با این شرایطی که در ان بزرگ شدم بزرگی فاجعه ای رو که او ایجاد کرد رو درک میکنم اما او...
همان طور که مثلا یک دزد به اندازه ی من و شما دزدی رو بد نمیداند!نمیگویم بد بودن این کار را تشخیص نمیدهد!اما به اندازه ی من و شما این کار برای او شر و نادرست به نظر نمی اید!!
چرا؟
به خاطر شرایط تربیتی که در ان بزرگ شده!....

این درست است اما مثلا پسر حضرت نوح غیر از تربیتی که از پدرش دریافت کرده تحت تاثیر تربیت نادرست دیگران هم بوده!شاید اگر ما هم جای او بویم همین کار را میکریم!

با سلام خدمت شما دوست گرامی

همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد ، محیط خانوادگی و تربیت و آموزش و ... همگی دارای تاثیر زیادی هستند و از همین روی است که در دین اسلام بر این امور تاکید زیادی شده است .
از سوی دیگر نیز همان طور که قبلا نیز بیان شد ، می توان گفت که این تاثیرات در حدی نیستند که اختیار را از انسان سلب کنند . به طور مثال آیا یزید (هرچند که در محیطی آن چنانی تربیت شده است ) نمی داند که کشتن یه انسان کار ناشایستی است ؟ آیا او می پذیرد که فردی بدون دلیل او یا همسر و یا پدرش را به قتل برساند ؟ طبیعتا هیچ کس دوست ندارد مورد ظلم واقع شود و هر انسانی حتی اگر دین دار نباشد ، می داند که ظلم کردن کار پسندیده و مجازی نیست . با توجه به این مسئله از لحاظ تئوری می داند که این کار اشتباه است . خر چند ممکن است قبح آن برای او کمتر از افراد دیگر باشد . اما فی الجمله قبح این عمل معلوم است . از سوی دیگر ارتکاب این عمل نیز مطمئنا با اراده و خواست و فرمان او صورت می گیرد.
جالب این است که فرزند همین یزید به نام معاویه ثانی مانند پدر خویش نبوده است و از عملکرد بد او تبری می جوید . اگرچه که تحت تربیت آنچنان پدری بوده است .
خلاصه سخن این است که عملکرد انسان ها تحت تاثیر مجموعه ای است که بخشی از این مجموعه تحت تاثیر شرایط فرهنگی ، خانوادگی و تربیتی و .. است . بخش دیگر از در درون انسان ها وجود دارد که اموری مانند ، فطرت ، وجدان ، عقل و ... آنها را هدایت می کند . همان طور که قبلا گفته شد اگرچه شرایط هر فردی در تصمیم گیری او موثر است ولی مجموعا به گونه ای نیست که اختیار را از او سلب کند . بلکه همیشه جانبی از آزادی عمل وجود دارد .
مطلب بعدی نیز این است که خداوند نیز در روز قیامت با در نظر گرفتن تمام امور بین مردم قضاوت خواهد کرد . محیط خوب و بد ، استعداد خوب و بد ، تربیت خوب و بد و .... همگی اموری هستند که در قضاوت الهی مورد توجه قرار می گیرد فلذا عمل نیک از سوی فردی که در محیط بد است ، ارزشمند تر است .
انتخاب خیر و شر توسط افراد نیز دقیقا چیزی است که به آن اختیار گقته می شود . اگرچه در انتخاب کردن امر خوب ، شرایط و زمینه های موثر است ولی باز هم در نهایت این خود فرد است که آن را انتخاب می کند و کاملا ممکن است که فردی با زمینه بد نیز آن عمل نیکو را انتخاب کند که در این صورت ارزشمند تر نیز خواهد بود .

موفق باشید

hoorshid;288052 نوشت:
و البته یک مسئله ی مهم تر که به ان پاسخ ندادید!

من با فردی در این مورد بحث میکردم!او منکر خا بود چون اگر خدا رو میپذیرفت به نظم میرسید و با پذیرفتن ان خود رو مجبور میدید!!!!

البته من با استدلال این فرد موافق نیستم اما حرفش در مورد نظم درست است!....

؟؟؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

برای پاسخ به سوال فوق ، نیازمند دقت در مفهوم نظم هستیم . این جهان دارای نظم است اما این نظم با اختیار انسان منافاتی ندارد . اختیار انسان نیز بخشی از نظم این جهان است .
اگر انسان در راستای اهداف این جهان پیش رود و در آن مسیر حرکت کند موجب شکوفایی آن خواهد شد ولی اگر بر خلاف آنچه باید ، حرکت کند ، موجب ایجاد حالتی دیگر خواهد شد که این حالت هم بخشی از نظم این جهانی است . به عبارت دیگر در نظم این جهان ، علاوه بر وجود عوامل جبری ، عامل اختیاری نیز وجود دارد که او نیز می تواند در شکل گیری این حالت کلی نقش آفرین باشد .
به طور مثال امروزه شاهد آن هستیم که طبق رویه ای که انسان ها در پیش گرفته اند ، محیط زیست در حال آسیب دیدن است . طبیعتا انسان ها با اختیار خود این کار را انجام می دهند و نظم موجود موجب از بین رفتن اختیار آنها نمی شود .
نکته ای که باید به آن توجه شود این است که نظم را باید در مفهوم عام آن در نظر گرفت . در مجموعه کلی نظم ، اراده انسان نیز به عاملی در آن در نظر گرفته می شود . فلذا منافاتی با کل مجموعه ندارد . نظم جهان متشکل از عوامل مختلفی است که برخی جبری و برخی نیز اختیاری مانند اراده انسان ، است .

موفق باشید

[="Olive"]از صبر و حوصله ی شما در پاسخ متشکرم اما

رئوف;288130 نوشت:
خر چند ممکن است قبح آن برای او کمتر از افراد دیگر باشد . اما فی الجمله قبح این عمل معلوم است . از سوی دیگر ارتکاب این عمل نیز مطمئنا با اراده و خواست و فرمان او صورت می گیرد.

من دقیقا منظورم همین بخش است!!
ببینید همان طور که قبح دروغ برای امثال ما خیلی کمتر از معصوم است پس احتمال اینکه من اگر در شرایط سختی قرار بگیرم دروغ بگویم خیلی بیشتر از معصوم است(یا معصوم نه!هر انسانی که الودگی کمتری دارد!) در مور یزید هم همین طور است!
شرایط تربیتی من قتل یک انسان را در نظرم یک فاجعه جلوه می دهد اما دروغ را نه....!
واضح است که احتمال ارتکاب من به قتل ان هم با افریدن ان فجایع وحشت ناک مثل احتمال ارتکاب همان انسانی است که مثال زدم به دروغ!

رئوف;288130 نوشت:
جالب این است که فرزند همین یزید به نام معاویه ثانی مانند پدر خویش نبوده است و از عملکرد بد او تبری می جوید . اگرچه که تحت تربیت آنچنان پدری بوده است .
همین پسر یزید رو بنده شنیدم که تحت تربیت یک معلم شیعه(البته با تقیه بوده و از مذهب او تا مت زیادی اطلاع نداشتند!) بوده!!!
؟؟؟
به خصوص که معاویه(پسر یزید) در دورانی زندگی میکرد که پس از واقعه ی کربلا و شروع شدن قیام های مردمی حق بسیار بیشتر از قبل اشکار شده بود....
این معلم رو نداشت با مثلا در زمان امام حسن ع که حق و باطل با حیله های معاویه ابن ابوسفیان در هم امیخته بود زندگی میکرد ایا باز هم حکومت رو رها و از پدرش و کارهای او اعلام برائت میکرد؟!؟

رئوف;288130 نوشت:
فطرت ، وجدان ، عقل و ... آنها را هدایت می کند . همان طور که قبلا گفته شد اگرچه شرایط هر فردی در تصمیم گیری او موثر است ولی مجموعا به گونه ای نیست که اختیار را از او سلب کند . بلکه همیشه جانبی از آزادی عمل وجود دارد .
مشکل بنده دقیقا همین جاست!مگر فطرت و عقل و وجدان همه ی ما یکسان نیست؟!اگر شرایط بر ما تاثیر تعیین کننده ندارد چرا با وجود یکسان بودن همه ی ما در هنگام تولد یکی راه غلط را میرود یکی درست؟!
رئوف;288143 نوشت:
کته ای که باید به آن توجه شود این است که نظم را باید در مفهوم عام آن در نظر گرفت . در مجموعه کلی نظم ، اراده انسان نیز به عاملی در آن در نظر گرفته می شود . فلذا منافاتی با کل مجموعه ندارد . نظم جهان متشکل از عوامل مختلفی است که برخی جبری و برخی نیز اختیاری مانند اراده انسان ، است .
نظم به معنی هماهنگی بین اجزای یک سیستم است!اما مشکل بنده قیقا این است:
hoorshid;284153 نوشت:
ایا جز اینست که نظم محض نتیجه ی مشخص دارد؟! اگر نظم محض بر این جهان حاکم است که هست!پس این جهان به نتیجه ی مشخصی ختم میشود!و همه چیز برنامه ریزی شده!هم ر موارد کل و هم جزء! پس روش تربیتی ما ، روش فکر کردن تک تک ما نیز برنامه ریزی شده! ما تربیت شدیم تا در هنگام انتخاب اختیاری چه گزینه ای را انتخاب کنیم!؟!
[/]

hoorshid;288256 نوشت:
از صبر و حوصله ی شما در پاسخ متشکرم اما
من دقیقا منظورم همین بخش است!!
ببینید همان طور که قبح دروغ برای امثال ما خیلی کمتر از معصوم است پس احتمال اینکه من اگر در شرایط سختی قرار بگیرم دروغ بگویم خیلی بیشتر از معصوم است(یا معصوم نه!هر انسانی که الودگی کمتری دارد!) در مور یزید هم همین طور است!
شرایط تربیتی من قتل یک انسان را در نظرم یک فاجعه جلوه می دهد اما دروغ را نه....!
واضح است که احتمال ارتکاب من به قتل ان هم با افریدن ان فجایع وحشت ناک مثل احتمال ارتکاب همان انسانی است که مثال زدم به دروغ!

همین پسر یزید رو بنده شنیدم که تحت تربیت یک معلم شیعه(البته با تقیه بوده و از مذهب او تا مت زیادی اطلاع نداشتند!) بوده!!!
؟؟؟
به خصوص که معاویه(پسر یزید) در دورانی زندگی میکرد که پس از واقعه ی کربلا و شروع شدن قیام های مردمی حق بسیار بیشتر از قبل اشکار شده بود....
این معلم رو نداشت با مثلا در زمان امام حسن ع که حق و باطل با حیله های معاویه ابن ابوسفیان در هم امیخته بود زندگی میکرد ایا باز هم حکومت رو رها و از پدرش و کارهای او اعلام برائت میکرد؟!؟

مشکل بنده دقیقا همین جاست!مگر فطرت و عقل و وجدان همه ی ما یکسان نیست؟!اگر شرایط بر ما تاثیر تعیین کننده ندارد چرا با وجود یکسان بودن همه ی ما در هنگام تولد یکی راه غلط را میرود یکی درست؟!
نظم به معنی هماهنگی بین اجزای یک سیستم است!اما مشکل بنده قیقا این است:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

- در مورد بخش اول سخن شما عرض می شود که بنده منکر این نبودم که طبیعتا شرایط مختلف در تصمیم گیری فرد تاثیر دارد ، سخن بنده این بود که این شرایط باعث از دست دادن اختیار نمی شود . به عبارت دیگر محیط بر روی فرد تاثیر می گذارد ولی این چنین نیست که فرد تابع محض محیط باشد و هیچ اختیاری از خود نداشته باشد . همان طور که در پاسخ قبلی نیز بیان شد ، در قضاوت الهی نیز این امور مورد توجه قرار می گیرد و قضاوت بین انسان ها بدون توجه به این امور صورت نمی گیرد . به طور مثال خداوند در قرآن کریم نسبت به زنان پیامبر چنین می فرماید : «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً ؛ اى همسران پیامبر! هر كس از شما كار زشت (و گناهى) آشكار مرتكب شود، عذابش دو چندان خواهد بود و این(كار) براى خدا آسان است.» (1) این عذاب مضاعف از آن روست که شرایط آنها نسبت به مردم عادی متفاوت است و به پیامبر بسیار نزدیک تر اند فلذا گناه های آنها نیز قبح بیشتری دارد .

- در مورد اینکه اگر فطرت و وجدان و ... در همه انسان ها وجود دارد ، چرا انسان ها متفاوت تصمیم می گیرند ؟ باید عرض شود که اولا تمام انسان ها دارای فطرت الهی هستند ، مسئله ای که در این بین وجود دارد این است که برخی با اعمال و کردار خود ، باعث می شوند ، قدرت هدایت گری این امور کم تر یا زیاد تر شوند ولی این امور از بین رفتنی نیستند و در همه انسان ها وجود دارند . مطلب دوم این است که اساسا اختیار که یکی از ویژگی های انسان است به همین معناست که انسان ها در شرایط مشابه بر اساس خواست خود تصمیم می گیرند . انسان ها آزاد اند که در شرایط مختلف متاثر از محیط زندگی و نیز متاثر از خواست خود ، تصمیم بگیرند . این خود فرد است که تصمیم می گیرد فلذا ممکن است در شرایط مشترک ، فردی تصمیم الف را بگیرد و فرد دیگر تصمیم ب را بگیرد .

- در مورد نظم نیز لطفا منظور خود را از "نظم محض " بیان کنید . آیا هیچ بی نظمی در جهان وجود ندارد ؟ منظور شما از نظم محض چیست ؟

موفق باشید

1.(احزاب 30)

[="Olive"]ممکنه در این مورد بیشتر توضیح بدین!

رئوف;288424 نوشت:
در مورد اینکه اگر فطرت و وجدان و ... در همه انسان ها وجود دارد ، چرا انسان ها متفاوت تصمیم می گیرند ؟ باید عرض شود که اولا تمام انسان ها دارای فطرت الهی هستند ، مسئله ای که در این بین وجود دارد این است که برخی با اعمال و کردار خود ، باعث می شوند ، قدرت هدایت گری این امور کم تر یا زیاد تر شوند ولی این امور از بین رفتنی نیستند و در همه انسان ها وجود دارند

رئوف;288424 نوشت:
در مورد نظم نیز لطفا منظور خود را از "نظم محض " بیان کنید . آیا هیچ بی نظمی در جهان وجود ندارد ؟ منظور شما از نظم محض چیست ؟
به نظر من هیچ بی نظمیی در جهان وجود ندارد!
این جهان بر اساس قوانینی که برای اون قرار داه شده پیش میره وقتی قوانین تکوینی الهی به هیچ عنوان تغییر نکنند و در سراسر جهان همواره جاری باشند نتیجه ی ان نظم محض خواهد بود!

اگر این تفکر اشتباه است شما بفرمایید که مشکل کجاست شاید مشکل بنده در نفهمیدن جایگاه اختیار در همین بخش باشه!
چون بنده هنوز متوجه نشدم که:

hoorshid;288256 نوشت:
مگر فطرت و عقل و وجدان همه ی ما یکسان نیست؟!اگر شرایط بر ما تاثیر تعیین کننده ندارد چرا با وجود یکسان بودن همه ی ما در هنگام تولد یکی راه غلط را میرود یکی درست؟!

از توضیحات شما متشکرم![/]

hoorshid;288536 نوشت:
ممکنه در این مورد بیشتر توضیح بدین!

به نظر من هیچ بی نظمیی در جهان وجود ندارد!
این جهان بر اساس قوانینی که برای اون قرار داه شده پیش میره وقتی قوانین تکوینی الهی به هیچ عنوان تغییر نکنند و در سراسر جهان همواره جاری باشند نتیجه ی ان نظم محض خواهد بود!

اگر این تفکر اشتباه است شما بفرمایید که مشکل کجاست شاید مشکل بنده در نفهمیدن جایگاه اختیار در همین بخش باشه!
چون بنده هنوز متوجه نشدم که:

از توضیحات شما متشکرم!

با سلام خدمت شما دوست گرامی

سه مطلب در زمینه سوالات شما وجود دارد :

- بحث فطرت موضوع مفصلی است که پرداختن به تمام مسائل آن در این پست مقدور نیست . از همین رو تنها به اشاره ای در این زمینه می پردازیم. بر اساس آیات قرآن ، تمام انسان ها با فطرت الهی خلق می شود . خداوند در قرآن می فرماید:فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لا يعلمون (1) پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند،انسانها را بر آن آفريده; دگرگونى در آفرينش الهى نيست; اين است آيين استوار; ولى اكثر مردم نمى‏ دانند! . از سوی دیگر این امر در روایت ما نیز وجود دارد . در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که : كلُّ مولودٍ يولدُ علي الفطرة (2)هر نوزادي بر فطرت توحيد زاده مي‌شود . فطرت در واقع عبارت است از نوعي هدايت تكويني انسان در دو حوزة‌شناخت و احساس (3) از همین رو فطرت امری است که به فرد شناخت اعطا می کند و موجب می شود که امور خیر و شر ، بر اساس این شناخت برای تمام انسان ها تا حدی مشخص می شود . (4)

- در مورد نظم ، عرض بنده این است که این جهان علی رغم مختار بودن انسان ها ، منظم است . به عبارت دیگر نظم موجود از عوامل مختلفی تشکیل شده است . بخشی از آن جبری و غیر ارادی است و بخش دیگر آن ارادی و انتخاب شده از سوی انسان هاست . البته روشن است که نقش انسان ها نسبت به عوامل دیگر کمتر است .

- در مورد اینکه تمام انسان ها دارای فطرت و اختیار هستند و چگونه است که تصمیم های مختلفی می گیرند . باید عرض شود که معنای اختیار همین است که انسان ها علی رغم اطلاعات ، شخصیت ، محیط و ... مختلف با این حال این آزادی را دارند که در شرایط مشابه ، تصمیم های مختلف بگیرند و این تصمیم های مختلف ، تنها به خاطر شرایط فردی مانند محیط ، اطلاعات و شخصیت نیست بلکه علی رغم موثر بودن این عوامل ، این خواست خود فرد است که کدام گزینه ی فراروی خود را انتخاب کند .

موفق باشید

1. روم 30
2. اصول كافي، ج 2، ص 13.
3. معارف قرآن ، ص 26 از استاد مصباح
4. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به فطرت نوشته استاد مطهری ، فطرت در قرآن اثر استاد جوادی آملی ، خودشناسی برای خود سازی اثر استاد مصباح یزدی ، مراجعه فرماید.

من مدتی در این مورد (جبر محیطی) مطالعه کردم و البته در مورد صحبتهای شما هم کلی فکر کردم ولی باز قانع نمیشم موتاسفانه!
مگر ما نمیگوییم هر چیزی دلیلی دارد!؟چه طور اراده ی یک انسان وقتی بر امری قرار میگیرد به راحتی میگیم این بدون دلیل است؟!شما گفتین:

رئوف;288684 نوشت:
در مورد اینکه تمام انسان ها دارای فطرت و اختیار هستند و چگونه است که تصمیم های مختلفی می گیرند . باید عرض شود که معنای اختیار همین است که انسان ها علی رغم اطلاعات ، شخصیت ، محیط و ... مختلف با این حال این آزادی را دارند که در شرایط مشابه ، تصمیم های مختلف بگیرند و این تصمیم های مختلف ، تنها به خاطر شرایط فردی مانند محیط ، اطلاعات و شخصیت نیست بلکه علی رغم موثر بودن این عوامل ، این خواست خود فرد است که کدام گزینه ی فراروی خود را انتخاب کند .
خب چرا فردی اراده بر کار غلط میکند و فردی اراده بر کار درست؟!بدون هیچ دلیلی؟!
این به خاطر زمینه های ذهنی و ریشه های تربیتی قبلی اون فرد نیست؟!
انسانی که تربیتتش به گونه ای است که قدرت مقاومت در برابر مشکلات رو ندارد کاملا قابل انتظار و پیش بینی است که در هنگام مشکلات تسلیم بشه!اون فرد انتخاب نکرده تا ضعیف باشه!این طور رشد کرده!...
تربیت او و یا حتی در بعضی موارد صفاتی که به فرد به ارث میرسد باعث این ویژگی شده!
وقتی ما شیوه تربیتمون رو خودمون انتخاب نمیکنیم چه طور میگیم که در تصمیم گیری هایی که ناشی از همین تربیت است مختاریم؟!(من احساس میکنم ما انسانها مثل روبات های برنامه ریزی شده ایم که فقط به نظر میاد اختیار داریم!!!)

فهم این مسئله برای من خیلی مهم است چون اگر این مسئله (=نقض نظریه ی جبر محیطی ) برای من حل نشه با برهان واجب الوجود هم دچار مشکل میشم!!(اگر لازم بود برای حل مشکل، بفرمایید تا ربطش رو توضیح بدم)

hoorshid;284153 نوشت:
من دچار تناقض در مفاهیم جبر و اختیار شدم! میگوییم ما نه جبر کامل داریم و نه اختیار کامل!بین این دو است! میگوییم انسانها دارای اختیار هستند تا راه خود را انتخاب کنند!

سلام
اختیار انسان جلوه اختیار خداست لذا اختیار او به یک اعتبار منتسب به اوست ( در چگونگی ) و به یک اعتبار منسوب به خداست ( اصل وجود اختیار) لذا انسان هم مختار است یعنی در نحوه اختیار و هم مختار نیست در اصل وجود اختیارش البته معنای دیگر اختیار همان چیزی است که همه اهل عرف هم راحت می فهمند و آن اینستکه برخی امور انسان در تحت اختیار اوست و هم برخی نیست که این اقتضای حیات در عالمی است بسیار متکثر که بی نهایت موجود با ما زندگی می کنند
و اما اینکه چطور نظم محض با اختیار ما به هم نمی ریزد دلیلش عظمت کارگاه هستی و قوانین حاکم بر آن است به نظر شما یک گرد چه اثری بر دامن کبریایی این کارگاه می تواند بگذارد ؟
والله الموفق

حامد;303381 نوشت:
سلام اختیار انسان جلوه اختیار خداست لذا اختیار او به یک اعتبار منتسب به اوست ( در چگونگی ) و به یک اعتبار منسوب به خداست ( اصل وجود اختیار) لذا انسان هم مختار است یعنی در نحوه اختیار و هم مختار نیست در اصل وجود اختیارش البته معنای دیگر اختیار همان چیزی است که همه اهل عرف هم راحت می فهمند و آن اینستکه برخی امور انسان در تحت اختیار اوست و هم برخی نیست که این اقتضای حیات در عالمی است بسیار متکثر که بی نهایت موجود با ما زندگی می کنند و اما اینکه چطور نظم محض با اختیار ما به هم نمی ریزد دلیلش عظمت کارگاه هستی و قوانین حاکم بر آن است به نظر شما یک گرد چه اثری بر دامن کبریایی این کارگاه می تواند بگذارد ؟ والله الموفق

مشکل اصلی این تاپیک در آنجاست که در جهانی که همه چیز عین یک سیستم هماهنگ بر اساس سنت ها و قوانین ثابتی پیش می رود، اختیار انسان به عنوان یک چرخدنده از این ماشین بزرگ هستی چه جایگاهی دارد در حالی که خود نیز نقش تعیین شده ای متناسب با قابلیت ها و حدود تعیین شده از قبل را بازی می کند وگرنه اگر مختار باشد و بخواهد کاری خارج از نظم از پیش تعیین شده و معلوم انجام دهد نظمی نمی ماند.
البته در تاپیک دیگری همین بحث بر مبنای تناقض اختیار به معنای معروف با برهان علیت جاری بود که مدتی است از حرارت افتاده است. منظور تاپیک زیر است:
اصلاً اختیار یعنی چه؟؟؟

hoorshid;303377 نوشت:
من مدتی در این مورد (جبر محیطی) مطالعه کردم و البته در مورد صحبتهای شما هم کلی فکر کردم ولی باز قانع نمیشم موتاسفانه!
مگر ما نمیگوییم هر چیزی دلیلی دارد!؟چه طور اراده ی یک انسان وقتی بر امری قرار میگیرد به راحتی میگیم این بدون دلیل است؟!شما گفتین:خب چرا فردی اراده بر کار غلط میکند و فردی اراده بر کار درست؟!بدون هیچ دلیلی؟!
این به خاطر زمینه های ذهنی و ریشه های تربیتی قبلی اون فرد نیست؟!
انسانی که تربیتتش به گونه ای است که قدرت مقاومت در برابر مشکلات رو ندارد کاملا قابل انتظار و پیش بینی است که در هنگام مشکلات تسلیم بشه!اون فرد انتخاب نکرده تا ضعیف باشه!این طور رشد کرده!...
تربیت او و یا حتی در بعضی موارد صفاتی که به فرد به ارث میرسد باعث این ویژگی شده!
وقتی ما شیوه تربیتمون رو خودمون انتخاب نمیکنیم چه طور میگیم که در تصمیم گیری هایی که ناشی از همین تربیت است مختاریم؟!(من احساس میکنم ما انسانها مثل روبات های برنامه ریزی شده ایم که فقط به نظر میاد اختیار داریم!!!)

فهم این مسئله برای من خیلی مهم است چون اگر این مسئله (=نقض نظریه ی جبر محیطی ) برای من حل نشه با برهان واجب الوجود هم دچار مشکل میشم!!(اگر لازم بود برای حل مشکل، بفرمایید تا ربطش رو توضیح بدم)

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی اینکه در مورد این موضوع به مطالعه و تفکر پرداخته اید مسئله قابل تقدیری است و رویه صحیح نیز همین است که در پی یافتن پاسخ هر سوالی ، در کنار بحث هایی که در سایت مطرح می شود به مطالعه و تفکر نیز پرداخته شود .

هر معلولی علتی دارد . این سخن قابل پذیرش است . تمام افعال انسان نیز که معلول هستند ، علتی دارند . این علت خواست و اراده ی انسان است . نکته ی مهم این است که خواست انسان گاهی (تا حدی) متاثر از عواملی می شود که به تفصیل بیان شدند مانند محیط ، وراثت و.. . اما بخش مهم اراده انسان در واقع خواست و اراده ی خود او بدون تاثر از محیط است . اساس و اصل قدرت انتخاب انسان ها از سوی خداوند اعطا شده است که انسان کاری را که مورد علاقه اش بود انجام دهد. این خواست و اراده تا حدی متاثر از عوامل دیگر است ولی اصل آزادی انسان را از بین نمی برد . دو نفر را در نظر بگیرید که هر دو در سن جوانی هستند ، یکی امور دینی را جدی می گیرد و دیگری آنها را جدی نمی گیرد . نفر نخست بر اساس آن باور زندگی خود را برنامه ریزی می کند و دیگری چنین نمی کند . در نتیجه زندگی این دو فرد متفاوت خواهد بود . ممکن است شما بگویید که اصل اتخاذ چنین تصمیمی متاثر از محیط و ... است ولی در پاسخ باید عرض کنم که عوامل و شرایط محیطی علی رغم موثر بودنشان ، آزادی و اختیار را از انسان سلب نمی کند و منجر به جبر نمی شود . همان طور که معلوم است مکلف کردن انسان هایی که مجبور هستند قبیح است و از سوی خدای حکیم صادر نمی شود . حال اگر ما مجبور باشیم ، ارسال پیامبران و امر و نهی کردن به انسان و بهشت و جهنم و ... همگی بیهوده خواهد بود . این در حالی است که خدای عالم و حکیم چنین کرده است و از آنجایی که او کار بیهوده نمی کند ، معلوم می شود که ما مختار هستیم و این نیز خود دلیلی بر ازادی و اختیار انسان هاست .

موفق باشید

کنکاش;303395 نوشت:
مشکل اصلی این تاپیک در آنجاست که در جهانی که همه چیز عین یک سیستم هماهنگ بر اساس سنت ها و قوانین ثابتی پیش می رود، اختیار انسان به عنوان یک چرخدنده از این ماشین بزرگ هستی چه جایگاهی دارد در حالی که خود نیز نقش تعیین شده ای متناسب با قابلیت ها و حدود تعیین شده از قبل را بازی می کند وگرنه اگر مختار باشد و بخواهد کاری خارج از نظم از پیش تعیین شده و معلوم انجام دهد نظمی نمی ماند.

سلام
همیشه پیش فرضها درست نیستند و مشکل آفرین می شوند . تصور ارتباط حقایق ذو مراتب هستی مثل ارتباط چرخ دنده های یک ماشین نیست تا برای اختیار انسان مشکلی پیش بیاید
والله الموفق

حامد;303381 نوشت:
و اما اینکه چطور نظم محض با اختیار ما به هم نمی ریزد دلیلش عظمت کارگاه هستی و قوانین حاکم بر آن است به نظر شما یک گرد چه اثری بر دامن کبریایی این کارگاه می تواند بگذارد ؟
جناب حامد واقعا ىر اين دنیا نظم محض حاکم است!!همان گرد به ظاهر بی ارزش در حفظ معادلاتی که این جهان رو پابرجا نگه میدارد بسیار موثر است!انسان وقتی رفتار طبیعت رو مطالعه میکنه از این نظم عجیب فقط احساس حیرت میکنه!کوچکترین بی نظمی در این جهان دیده نمیشه و کوچکترین اتفاقی بدون دلیل رخ نمیده!...
حامد;303602 نوشت:
تصور ارتباط حقایق ذو مراتب هستی مثل ارتباط چرخ دنده های یک ماشین نیست تا برای اختیار انسان مشکلی پیش بیاید
اتفاقا اونچه تجربه میگه اینه که رفتار طبیعت از چرخ دندهای ماشین هم دقیق تر است!

ببینید اینها رو قاعدتا باید بشه با عقل اثبات کرد و نه نقل!چون اصولند...
لطف میکنید دلیل عقلیتون رو برای این حرف بفرمایید؟

رئوف;303531 نوشت:
ممکن است شما بگویید که اصل اتخاذ چنین تصمیمی متاثر از محیط و ... است ولی در پاسخ باید عرض کنم که عوامل و شرایط محیطی علی رغم موثر بودنشان ، آزادی و اختیار را از انسان سلب نمی کند و منجر به جبر نمی شود
خب مشکل من دقیقا همین است!!
برهان ما برای این حرف چیه؟چطور ثابت میکنیم این شرایط محیطی سلب اختیار نمیکنند؟!(در حالی که با نگاه دقیق شدیدا این طور به نظر میاد که سلب اختیار می کنند!!)
رئوف;303531 نوشت:
همان طور که معلوم است مکلف کردن انسان هایی که مجبور هستند قبیح است و از سوی خدای حکیم صادر نمی شود . حال اگر ما مجبور باشیم ، ارسال پیامبران و امر و نهی کردن به انسان و بهشت و جهنم و ... همگی بیهوده خواهد بود . این در حالی است که خدای عالم و حکیم چنین کرده است و از آنجایی که او کار بیهوده نمی کند ، معلوم می شود که ما مختار هستیم و این نیز خود دلیلی بر ازادی و اختیار انسان هاست .
فکر نمیکند این برهان دور باشد؟!

چون ما برای اثبات وجود قیامت اختیار انسان رو اثبات میکنیم و بعد عدالت خداوند رو بعد از اون به این نتیجه میرسیم که با ویژگی های این جهان و ضغرا و کبریی که گفته شد باید قیامتی موجود باشد...
اما بحث ما الان رو پله ی اول این استدلال است!نمیتونیم نتیجه ی استدلال رو حجت اثبات استدلال بگیریم!

hoorshid;303624 نوشت:
جناب حامد واقعا ىر اين دنیا نظم محض حاکم است!!همان گرد به ظاهر بی ارزش در حفظ معادلاتی که این جهان رو پابرجا نگه میدارد بسیار موثر است!انسان وقتی رفتار طبیعت رو مطالعه میکنه از این نظم عجیب فقط احساس حیرت میکنه!کوچکترین بی نظمی در این جهان دیده نمیشه و کوچکترین اتفاقی بدون دلیل رخ نمیده!...

سلام آنچه که از نظر ما بی نظمی است در کارگاه هستی جزئی از نظم کلی است و خللی ایجاد نمی کند
hoorshid;303624 نوشت:
اتفاقا اونچه تجربه میگه اینه که رفتار طبیعت از چرخ دندهای ماشین هم دقیق تر است! ببینید اینها رو قاعدتا باید بشه با عقل اثبات کرد و نه نقل!چون اصولند... لطف میکنید دلیل عقلیتون رو برای این حرف بفرمایید؟

دلیل عقلی اینستکه :
اول اینکه مثال چرخ دنده صرفا یک تشبیه است که بیانگر رابطه کاملا علی و معلولی پدیده های عالم است ثانیا شما نقش متغیرها را یک نقش تخریبی می بینید در حالیکه متغیرها در نظام متغیر ( که خود شاهد آن در کل هستی هستیم ) عین نظم است نه بی نظمی
باید ذهنمان را تمرین دهیم که بتواند پیچیدگی این سیستم منظم یعنی سیستم علی و معلولی را درک کند .
و اما برهان عقلی :
کل عالم متغیر است در عین حال کل آن منظم است
انسان مختار متغیر جزئی از عالم و در عین حال متغیر است
انسان مختار متغیر در تحت نظم کلی عالم است
انسان در تحت نظم کلی عالم است
انسان متغیر هم منظم است
این برهان که بعضی مقدماتش حذف شده بیان می کند که اختیار انسان خللی در نظم عالم ایجاد نمی کند چون هم خود عالم متغیر است و هم انسان جزئی از نظم کلی آن است .
نکته مهم :
مقایسه تکوین و تشریع و خلط آنها ممکن است تصوری اشتباه ایجاد کند . یعنی هرچند ممکن است در شرع مقدس یک عمل اختیاری انحراف باشد اما این در نظم کلی جهان که نظام علی و معلولی است انحراف نیست به عبارت دیگر نظم در سطوح مختلفی لحاظ می شود چه بسا یک پدیده به حسب معیارهای مربوط به خودش انحراف و بی نظمی باشد اما به حسب مجموعه های بزرگتر متعلق به آن خیر . کاملا دقت شود
والله الموفق

حامد;303688 نوشت:
انسان مختار متغیر در تحت نظم کلی عالم است

در اینجا انسان فقط نام مختار را به یدک می کشد.

حامد;303688 نوشت:
انسان در تحت نظم کلی عالم است


همین یعنی عدم اختیار.

البته من فکر می کنم تعریف اخیار بری جناب حامد اندکی با تعریف رایج متفاوت باشد. اگر تصور حقیر صحیح است تعریف خود را ارائه نمایید شاد به نقطه مشترکی برسیم.

تعریف شما در یک تاپیک این بود:

حامد;289995 نوشت:
اختیار یعنی یک امکان ذهنی برای در نظر گرفتن گزینه های مختلف و برگزیدن یکی از آنها که یا با اختیار حقیقت برتر از خود منطبق است یا نیست اگر هست واقع می شود اگر نه که نه لذا فرمود یا داود تو اختیار می کنی و من هم اختیار می کنم اما واقع نمی شود جز آنچه من اختیار می کنم اختیار مثل نگاه کردن فیلمی هیجان انگیز است در کنار سازنده اش او می داند چه می شود اما تو می خواهی چیزهایی بشود که یاسازنده فیلم آنرا ساخته یا نساخته سازنده ذات تو و اختیار کننده ذهن توست والله الموفق

فکر کنم بر مبنای تعریف فوق بهتر بتوان به نتیجه رسید.

یا حق

[="Olive"]جناب حامد شاید من منظورم رو بد گفتم که این مشکل ایجاد شد.
منظور بنده از اینکه میگم بر این جهان نظم محض حاکم است که هست( چون قوانینی که در این جهان به اجرا در می اید لایتغیر است و و به هیچ وجه استثنا پذیر نیست...) این نبود که این جهان رو جهانی صلب معرفی کنم کع شما صحبت از وجود متغیر ها میکنید...اجازه بدین بیشتر توضیح بدم تا متوجه مشکل من بشین:
ببینید این جهان و قوانین حاکم بر اون رو میتوان به الگوریتم نوشته شده برای کامپیوتر تشبیه کرد قوانین دنیا یا همون الگوریتم نوشته شده کوچکترین خطایی ندارد و تغییر نمیکند.هر داده ای که وارد این الگوریتم میشود بسته به ویژگی هایش مسیر خاصی رو طی میکند.این بخش جبر است.اما قسمت اختیار کجاست
در صورتی که این اطلاعات وارد شده به الگوریتم مختار باشند که خودشان ویژگی هایشان را انتخاب کنند خب مختارند این اطلاعات وارده هر مسیری رو که بخواهند نمیتوانند طی کنند فقط میتوانند از یکی از مسیرهای عبوری حرکت کنند این چیزی است که شما هم در همان مثال فیلم و توضیح قبل از ان گفتین
حالا اختلاف ما از اینجاست.بنده میگم چه برهانی داریم که ثابت کنیم این داده های وردی قادرند خودشان ویژگیهایشان را انتخاب کنند در حالی که در انتخاب شرایط اولیه کوچکترین اختیاری ندارند!؟!
ما به عنوان داده های ورودی اگر بتوانیم ویژگی های خود را اتتخاب کنیم به تبع ان و ناخوداگاه مسیرمان را هم انتخاب میکنیم و مختاریم.اما اگر نتوانیم انتخاب کنیم که چه خصوصیتی داشته باشیم به تبع ان مجبوریم حتی اگر مختار به نظر برسیم.من این طور از بحث نظم استفاده کردم نه انکه جهان رو صلب بدونم.
سوال من این است که وقتی ما شیوه تربیتیمان را انتخاب نمیکنیم در نتیجه ویژگی های رفتاری و شخصیتیمان را هم انتخاب نمیکنیم.هیچ کس انتخاب نمیکند ترسو باشد...!!اما این طور پروش میابد...
جناب رئوف فرمودند تربیت و شرایط میحطی که بنده از وجود نظم برای توضیح ان استفاده کردم تاثیر زیادی دارند اما انسان قدرت غلبه بر ان را دارد.خب برهان ما برای این حرف چیست؟
[/]

کنکاش;303933 نوشت:
البته من فکر می کنم تعریف اخیار بری جناب حامد اندکی با تعریف رایج متفاوت باشد. اگر تصور حقیر صحیح است تعریف خود را ارائه نمایید شاد به نقطه مشترکی برسیم.

hoorshid;303951 نوشت:
منظور بنده از اینکه میگم بر این جهان نظم محض حاکم است که هست( چون قوانینی که در این جهان به اجرا در می اید لایتغیر است و و به هیچ وجه استثنا پذیر نیست...) این نبود که این جهان رو جهانی صلب معرفی کنم کع شما صحبت از وجود متغیر ها میکنید...اجازه بدین بیشتر توضیح بدم تا متوجه مشکل من بشین: ببینید این جهان و قوانین حاکم بر اون رو میتوان به الگوریتم نوشته شده برای کامپیوتر تشبیه کرد قوانین دنیا یا همون الگوریتم نوشته شده کوچکترین خطایی ندارد و تغییر نمیکند.هر داده ای که وارد این الگوریتم میشود بسته به ویژگی هایش مسیر خاصی رو طی میکند.این بخش جبر است.اما قسمت اختیار کجاست در صورتی که این اطلاعات وارد شده به الگوریتم مختار باشند که خودشان ویژگی هایشان را انتخاب کنند خب مختارند این اطلاعات وارده هر مسیری رو که بخواهند نمیتوانند طی کنند فقط میتوانند از یکی از مسیرهای عبوری حرکت کنند این چیزی است که شما هم در همان مثال فیلم و توضیح قبل از ان گفتین حالا اختلاف ما از اینجاست.بنده میگم چه برهانی داریم که ثابت کنیم این داده های وردی قادرند خودشان ویژگیهایشان را انتخاب کنند در حالی که در انتخاب شرایط اولیه کوچکترین اختیاری ندارند!؟! ما به عنوان داده های ورودی اگر بتوانیم ویژگی های خود را اتتخاب کنیم به تبع ان و ناخوداگاه مسیرمان را هم انتخاب میکنیم و مختاریم.اما اگر نتوانیم انتخاب کنیم که چه خصوصیتی داشته باشیم به تبع ان مجبوریم حتی اگر مختار به نظر برسیم.من این طور از بحث نظم استفاده کردم نه انکه جهان رو صلب بدونم. سوال من این است که وقتی ما شیوه تربیتیمان را انتخاب نمیکنیم در نتیجه ویژگی های رفتاری و شخصیتیمان را هم انتخاب نمیکنیم.هیچ کس انتخاب نمیکند ترسو باشد...!!اما این طور پروش میابد... جناب رئوف فرمودند تربیت و شرایط میحطی که بنده از وجود نظم برای توضیح ان استفاده کردم تاثیر زیادی دارند اما انسان قدرت غلبه بر ان را دارد.خب برهان ما برای این حرف چیست؟

سلام
بنده مثال بهتری برای شما میاورم آیا بازیهای کامپیوتری تا به حال بازی کرده اید ؟ مسیر بازیگر از ابتدا تا انتها مشخص است اما در عین حال بازیگر باید با نقش آفرینهای خاص این مراحل را طی کند .
مسیر کلی زندگی انسان هم همینطور است اما انسان برای عبور از مرحله ای به مرحله دیگر باید بر اساس توانایی ها و اختیار خود نقش آفرینی کند . آنچه که در زندگی انسان قطعی است ویژگیهای کلی هر مرحله است اما نقش آفرینیها به اختیار انسان بستگی دارد . مثلا برای من مقرر شده این ماه صد هزار تومان درآمد داشته باشم اما نحوه کسب آن مشخص نیست و توانایی و اختیار و نقش من آنرا تعیین می کند
غلبه بر شرایط محیطی را انسانهایی درک می کنند که به همه تواناییهای خدادای خود باور دارند آنوقت می بینند که می توانند بر آن غلبه کنند هرچند نمونه های ضعیفتر آنرا همه تجربه می کنند مثل بیدار شدن از خواب وقتی که جسم خسته است یا دارد از آن لذت می برد
والله الموفق

hoorshid;303626 نوشت:
خب مشکل من دقیقا همین است!!
برهان ما برای این حرف چیه؟چطور ثابت میکنیم این شرایط محیطی سلب اختیار نمیکنند؟!(در حالی که با نگاه دقیق شدیدا این طور به نظر میاد که سلب اختیار می کنند!!)
فکر نمیکند این برهان دور باشد؟!
چون ما برای اثبات وجود قیامت اختیار انسان رو اثبات میکنیم و بعد عدالت خداوند رو بعد از اون به این نتیجه میرسیم که با ویژگی های این جهان و ضغرا و کبریی که گفته شد باید قیامتی موجود باشد...
اما بحث ما الان رو پله ی اول این استدلال است!نمیتونیم نتیجه ی استدلال رو حجت اثبات استدلال بگیریم!

با سلام خدمت شما دوست گرامی

- خداوند به انسان های مجبور ، تکلیف نمی کند زیرا این کار از حکیم سر نمی زند و همچنین با عدالت او نیز منافات دارد .

- این استدلال دوری نیست زیرا در مرحله اول پس از آنکه پیامبری مبعوث شد و راستی و صدق سخنان او بر ما آشکار شد ، خود او این پیام را می دهد که جهان آخرتی وجود دارد و نیز خداوند عادل است . پس از این مراحل ما نیز با عقل خود در می یابیم که برای ظهور کامل عدالت خداوند نیازمند جهان آخرت هستیم . فلذا این چنین نیست که عدالت خداوند از جهان آخرت فهمیده شود بلکه قبل از بحث جهان آخرت ، می توان از بیانات پیامبر برای اثبات عدالت خداوند استفاده کرد .

- بحث اختیار انسان ها هم امری شهودی است (به معنای آنکه هرکس با مراجعه به خودش در می یابد که در انجام کارهای مختلف آزاد است و این چنین نیست که تحت تاثیر قدرتی باشد که اساسا از او سلب اختیار کند)

موفق باشید

رئوف;304078 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی - خداوند به انسان های مجبور ، تکلیف نمی کند زیرا این کار از حکیم سر نمی زند و همچنین با عدالت او نیز منافات دارد . - این استدلال دوری نیست زیرا در مرحله اول پس از آنکه پیامبری مبعوث شد و راستی و صدق سخنان او بر ما آشکار شد ، خود او این پیام را می دهد که جهان آخرتی وجود دارد و نیز خداوند عادل است . پس از این مراحل ما نیز با عقل خود در می یابیم که برای ظهور کامل عدالت خداوند نیازمند جهان آخرت هستیم . فلذا این چنین نیست که عدالت خداوند از جهان آخرت فهمیده شود بلکه قبل از بحث جهان آخرت ، می توان از بیانات پیامبر برای اثبات عدالت خداوند استفاده کرد . - بحث اختیار انسان ها هم امری شهودی است (به معنای آنکه هرکس با مراجعه به خودش در می یابد که در انجام کارهای مختلف آزاد است و این چنین نیست که تحت تاثیر قدرتی باشد که اساسا از او سلب اختیار کند)

سلام خدمت شما.

نمیدانم شاید بنده اشتباه میکنم ولی فکر میکنم این هم استدلال دور است چون ما وقتی حجت عقلی می اوریم برای اثبات نبوت به اختیار انسان هم استناد میکنیم...
برای انسان مجبور ارسال نبی بی معنیست!!!
ما نمیتوانیم بدون اثبات وجود اختیار در انسان نبوت را اثبات کنیم!كه بعد از ان طريق (يعني از طریق نقل نبي و نه استىلال عقلي) ثابت کنیم قیامتی هست بعد از این جا استدلال کنیم که انسان مختار ست!!اینجا هم داریم از نتیجه ی استدلال برای خود استدلال حجت می اوریم.(البته تا انجایی که بنده اطلاع دارم برای اثبات نبوت اول وجود قیامت را اثبات میکنیم و بعد با استفاده از ان و البته چند مقدمه ی دیگر میگوییم ما نیازمند نبی هستیم. در واقع به جز توحید ، بدون اثبات مختار بودن انسان نمیتوان دو اصل دیگر یعنی نبوت و معاد را اثبات کرد.چون وجود هر کدام از انها برای انسان مجبور بی معنی است!)
از طرف دیگراین ها که اصول دین هستند رو با عقل اثبات میکنیم و نه نقل

hoorshid;304230 نوشت:

سلام خدمت شما.

نمیدانم شاید بنده اشتباه میکنم ولی فکر میکنم این هم استدلال دور است چون ما وقتی حجت عقلی می اوریم برای اثبات نبوت به اختیار انسان هم استناد میکنیم...
برای انسان مجبور ارسال نبی بی معنیست!!!
ما نمیتوانیم بدون اثبات وجود اختیار در انسان نبوت را اثبات کنیم!كه بعد از ان طريق (يعني از طریق نقل نبي و نه استىلال عقلي) ثابت کنیم قیامتی هست بعد از این جا استدلال کنیم که انسان مختار ست!!اینجا هم داریم از نتیجه ی استدلال برای خود استدلال حجت می اوریم.(البته تا انجایی که بنده اطلاع دارم برای اثبات نبوت اول وجود قیامت را اثبات میکنیم و بعد با استفاده از ان و البته چند مقدمه ی دیگر میگوییم ما نیازمند نبی هستیم. در واقع به جز توحید ، بدون اثبات مختار بودن انسان نمیتوان دو اصل دیگر یعنی نبوت و معاد را اثبات کرد.چون وجود هر کدام از انها برای انسان مجبور بی معنی است!)
از طرف دیگراین ها که اصول دین هستند رو با عقل اثبات میکنیم و نه نقل

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دو مطلب :

- مطالبی در مورد دوری بودن یا نبودن این استدلال وجود دارد ولی به نظر می رسد که پرداختن به آن ما را از بحث اصلی خود دور خواهد کرد. به طور کلی آنچه که شما به عنوان سوال مطرح کرده اید این است که آیا با وجود چنین نظمی ، جایی برای اختیار انسان باقی می ماند ؟ پاسخ بنده نیز این بود که بخشی از نظم موجود با اختیار انسان حاصل شده است . و وجود نظم موجب انکار اختیار انسان نمی شود .

- همان طور که در پاسخ های قبلی عرض شد ، اگرچه محیط و وراثت و ... در رفتار و اخلاق انسان تاثیر دارند ولی این تاثیر ها در اندازه ای نیست که اختیار را از انسان سلب کند .
اگرجه این تاثیرات در گرایش انسان تاثیر گذار است ولی اصل اختیار انسان را از بین نمی برد. به طور مثال کسی که در محیط گناه و معصیت بزرگ شده است ، ممکن است به این امور گرایش داشته باشد ولی این بدان معنا نیست که او مجبور به گناه و معصیت است . او نیز اختیار دارد تا این امور را به کناری بنهد البته با توجه به گرایشات خود ، این امر دشوارتر از دیگران است ولی غیر ممکن نیست وبه عبارت دیگر آن فرد مختار است .

موفق باشید

سلام

حامد;303966 نوشت:
سلام بنده مثال بهتری برای شما میاورم آیا بازیهای کامپیوتری تا به حال بازی کرده اید ؟ مسیر بازیگر از ابتدا تا انتها مشخص است اما در عین حال بازیگر باید با نقش آفرینهای خاص این مراحل را طی کند . مسیر کلی زندگی انسان هم همینطور است اما انسان برای عبور از مرحله ای به مرحله دیگر باید بر اساس توانایی ها و اختیار خود نقش آفرینی کند . آنچه که در زندگی انسان قطعی است ویژگیهای کلی هر مرحله است اما نقش آفرینیها به اختیار انسان بستگی دارد . مثلا برای من مقرر شده این ماه صد هزار تومان درآمد داشته باشم اما نحوه کسب آن مشخص نیست و توانایی و اختیار و نقش من آنرا تعیین می کند غلبه بر شرایط محیطی را انسانهایی درک می کنند که به همه تواناییهای خدادای خود باور دارند آنوقت می بینند که می توانند بر آن غلبه کنند هرچند نمونه های ضعیفتر آنرا همه تجربه می کنند مثل بیدار شدن از خواب وقتی که جسم خسته است یا دارد از آن لذت می برد والله الموفق
ممنون از شما به خاطر پاسخهاتون

جناب حامد همه ی اینها که فرمودین درست ولی برهان شما چیست؟!
بنده اونچه به نظرم رسید رو با دلیل عرض کردم در پستهای قبل.
شما گفتین مخالفین و ان طور نیست و درستش اینه که شما میگین.
اما دلیل نیاوردین.
من منتظر دلایلتون هستم.

سلام خدمت شما
سوال بنىه ىو بخش داشت بخشی مربوط به نظم بخشی شرایط تربیتی.در واقع با استفاده از نظم خواستم منظورم رو توضیح بدم...

رئوف;304497 نوشت:
مطالبی در مورد دوری بودن یا نبودن این استدلال وجود دارد ولی به نظر می رسد که پرداختن به آن ما را از بحث اصلی خود دور خواهد کرد. به طور کلی آنچه که شما به عنوان سوال مطرح کرده اید این است که آیا با وجود چنین نظمی ، جایی برای اختیار انسان باقی می ماند ؟ پاسخ بنده نیز این بود که بخشی از نظم موجود با اختیار انسان حاصل شده است . و وجود نظم موجب انکار اختیار انسان نمی شود .

جناب رئوف بنده توضیح دادم قبلا که چرا نظم رو مطرح کردم شاید تیتر تاپیک رو بد انتخاب کردم اما فکر میکنم شما متوجه منظورم و مشکل بنده شده باشین....
رئوف;304497 نوشت:
همان طور که در پاسخ های قبلی عرض شد ، اگرچه محیط و وراثت و ... در رفتار و اخلاق انسان تاثیر دارند ولی این تاثیر ها در اندازه ای نیست که اختیار را از انسان سلب کند . اگرجه این تاثیرات در گرایش انسان تاثیر گذار است ولی اصل اختیار انسان را از بین نمی برد. به طور مثال کسی که در محیط گناه و معصیت بزرگ شده است ، ممکن است به این امور گرایش داشته باشد ولی این بدان معنا نیست که او مجبور به گناه و معصیت است . او نیز اختیار دارد تا این امور را به کناری بنهد البته با توجه به گرایشات خود ، این امر دشوارتر از دیگران است ولی غیر ممکن نیست وبه عبارت دیگر آن فرد مختار است .
موتاسفانه شما مدام این مطلب رو تکرار میکنید و میگین که انسان با وجود اینکه کوچکترین نقشی در تعیین شرایط تربیتی ندارد مختار است بنده برهانش رو از شما خواستم ولی شما در پاسخ فقط همین رو تکرار میکنید!
سوال اصلی بنده این است:
1.انسان کوچکترین نقشی در انتخاب شرایط تربیتیش ندارد.
2.اعمال انسان ناشی از طرز فکر اوست طرز فکر هر فرد ناشی از چگونگی رشد پیدا کردن فکر اوست ناشی از چگونه تربیت یافتن او.....(اینجا نظم محض حاکم است.در چیده شدن شرایط تربیتی ما نظم و برنامه ریزی دقیق وجود دارد.در انتخاب اینکه ما در چه خانواده ای،چه شهری،چه زمانی به دنیا بیایم...همه برنامه ریزی شده است.نه اتفاقی!)
سوال:وقتی ما در مورد1 (تربیت) هیچ نقشی نداریم چه طور در مورد 2 (اعمال ناشی از همین تربیت) تاثیر گذاریم و به تبع ان موچودات مختار محسوب میشویم؟!(تاکید میکنم منظور من ریشه های تربیتی است در همان سنین کودکی...)
غیر از انکه بگوییم هر کس با رجوع به خود میفهمد مختار است هیچ برهاني در اثبات اختیار انسان نداریم؟!

با سلام

تا اونجایی که من به این قضیه پرداختم با استدلال هر کاری کنی نهایتاً به جبر می رسی. تنها راه اثبات اختیار علم حضوری است. این که خود شخص حضوراً اختیار را در خود درک می کند. که البته این را هم می شود با توهم "اختیار یا عادت" زیر سوال برد.

کنکاش;310649 نوشت:
تا اونجایی که من به این قضیه پرداختم با استدلال هر کاری کنی نهایتاً به جبر می رسی. تنها راه اثبات اختیار علم حضوری است. این که خود شخص حضوراً اختیار را در خود درک می کند. که البته این را هم می شود با توهم "اختیار یا عادت" زیر سوال برد.

راستش من چون شنیده بودم که تو فلسفه این قبلا بحث شده (و درست یادم نیست کی شاید ایت الله طباطبایی یا شاید هم ملا صدرا!)اینو اثبات کردن ، پرسیدم!اون استدلال ها رو میخواستم!....

hoorshid;304766 نوشت:
سلام خدمت شما
سوال بنىه ىو بخش داشت بخشی مربوط به نظم بخشی شرایط تربیتی.در واقع با استفاده از نظم خواستم منظورم رو توضیح بدم...
جناب رئوف بنده توضیح دادم قبلا که چرا نظم رو مطرح کردم شاید تیتر تاپیک رو بد انتخاب کردم اما فکر میکنم شما متوجه منظورم و مشکل بنده شده باشین....موتاسفانه شما مدام این مطلب رو تکرار میکنید و میگین که انسان با وجود اینکه کوچکترین نقشی در تعیین شرایط تربیتی ندارد مختار است بنده برهانش رو از شما خواستم ولی شما در پاسخ فقط همین رو تکرار میکنید!
سوال اصلی بنده این است:
1.انسان کوچکترین نقشی در انتخاب شرایط تربیتیش ندارد.
2.اعمال انسان ناشی از طرز فکر اوست طرز فکر هر فرد ناشی از چگونگی رشد پیدا کردن فکر اوست ناشی از چگونه تربیت یافتن او.....(اینجا نظم محض حاکم است.در چیده شدن شرایط تربیتی ما نظم و برنامه ریزی دقیق وجود دارد.در انتخاب اینکه ما در چه خانواده ای،چه شهری،چه زمانی به دنیا بیایم...همه برنامه ریزی شده است.نه اتفاقی!)
سوال:وقتی ما در مورد1 (تربیت) هیچ نقشی نداریم چه طور در مورد 2 (اعمال ناشی از همین تربیت) تاثیر گذاریم و به تبع ان موچودات مختار محسوب میشویم؟!(تاکید میکنم منظور من ریشه های تربیتی است در همان سنین کودکی...)
غیر از انکه بگوییم هر کس با رجوع به خود میفهمد مختار است هیچ برهاني در اثبات اختیار انسان نداریم؟!

با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب :

- همان طور که شما گفتید ، انسان در شکل گیری محیط ، تربیت و ... نقشی ندارد و تمام این امور برای او بدون خواست او ، تشکیل می شود .

- انسان متاثر از محیطی است که در آن رشد کرده است و نوع تربیتی که از والدین خود دریافت کرده است و ...

نکته ی مهم : این مطلب مورد غفلت واقع شده است که انسان تماما تحت تاثیر از محیط نیست . به عبارت دیگر این چنین نیست که تمام وجود ما متاثر از وراثت ، محیط و ... باشد . اموری وجود دارند که فراتر از هر فرهنگ و تاریخ و جغرافیاییست. امور اخلاقی ، امور فطری و ... همگی از آن دسته مسائلی هستند که در نهاد هر انسانی وجود دارد .
به عبارت دیگر ، این چنین نیست که انسان ها 100 درصد چارچوب فکریشان از محیط متاثر شده باشد. درصد قابل توجهی از مسائل فکری متاثر از ارزش های اخلاقی ، مسائل فطری است و این امور بدون توجه به اینکه فرد در چه تاریخ و جغرافیایی زندگی می کند ، برای همه وجود دارند . و همین امور موجب ایجاد اختیار برای فرد می شوند که بر اساس آنچه خود (بر اساس فطرت یا اخلاق) به عنوان امر خوب درک می کنند، هرچند جامعه و محیط هم برخلاف آن باشد ، عمل می کند یا خیر ؟
به طور مثال حضرت ابراهیم ، در محیطی به دنیا آمد که سراسر بت پرست بودند (با تفاوت در نوع بت ها) ، طبیعتا در چنین فردی زمینه بت پرستی فراوان است ولی او بت پرستی را با آموزه های عقلانی خود ، سازگار نیافت و آن را مردود دانست و به توحید گروید . این مورد و موارد دیگر نشان گر آن هستند که این چنین نیست که تنها تربیت و محیط بر اندیشه و تصمیم های ما موثر باشند ، بلکه امور فرازمانی و فرامکانی وجود دارند (مانند عقل ، اخلاق و فطرت ) که آنها سهم مهمی در تصمیم گیری و اندیشیدن ما دارند .

موفق باشید

رئوف;310822 نوشت:
به عبارت دیگر ، این چنین نیست که انسان ها 100 درصد چارچوب فکریشان از محیط متاثر شده باشد. درصد قابل توجهی از مسائل فکری متاثر از ارزش های اخلاقی ، مسائل فطری است و این امور بدون توجه به اینکه فرد در چه تاریخ و جغرافیایی زندگی می کند ، برای همه وجود دارند . و همین امور موجب ایجاد اختیار برای فرد می شوند که بر اساس آنچه خود (بر اساس فطرت یا اخلاق) به عنوان امر خوب درک می کنند، هرچند جامعه و محیط هم برخلاف آن باشد ، عمل می کند یا خیر ؟ به طور مثال حضرت ابراهیم ، در محیطی به دنیا آمد که سراسر بت پرست بودند (با تفاوت در نوع بت ها) ، طبیعتا در چنین فردی زمینه بت پرستی فراوان است ولی او بت پرستی را با آموزه های عقلانی خود ، سازگار نیافت و آن را مردود دانست و به توحید گروید . این مورد و موارد دیگر نشان گر آن هستند که این چنین نیست که تنها تربیت و محیط بر اندیشه و تصمیم های ما موثر باشند ، بلکه امور فرازمانی و فرامکانی وجود دارند (مانند عقل ، اخلاق و فطرت ) که آنها سهم مهمی در تصمیم گیری و اندیشیدن ما دارند .
جناب رئوف فکر میکنم همه ی اینها رو در ابتدای تاپیک بحث کردیم . شما در مورد پسر یزید فرمودید بنده هم پاسخ رو عرض کردم خدمتتون.ان شا الله نیاز به تکرار نیست...

به هر حال متشکرم از پاسخ هاتون.

[=&quot]سوال :[/]

[=&quot]نظم محض نتیجه ی مشخص دارد!پس ایا جایی برای اختیار میماند؟[/][=&quot]![/][=&quot][/]

[=&quot]پاسخ :[/]

[=&quot]برای پاسخ به سوال ، ابتدا لازم است به یک پرسش اصلی برسیم و در حول آن بحث کنیم . سوال اصلی در مورد جبر و اختیار است و اینکه با توجه به عواملی چون محیط ، وراثت و تربیت و ... حیطه اختیاری ما نیز عملا معلول حیطه جبری ما خواهد بود و در نهایت ما باید بگوییم که جبر محض وجود دارد[/][=&quot] .

[/]

[=&quot]همان طور که در احادیث اهل بیت بیان شده است ، شیعیان نه قائل به جبر و قدرت مطلق الهی بدون آزادی و اختیار انسان هستند و نه قائل به قدرت مطلق انسان بدون دخالت الهی . چنان چه از امام صادق (ع) منقول است : لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین[/][=&quot] .
[/]
[=&quot]نه جبر است و نه تفویض ، بلکه چیزى میان این دو است .(1[/][=&quot])

[/]

[=&quot]آنچه روشن این که در زندگی همه ما مسائلی وجود دارد که جزء امور غیر ارادی است . هیچ کدام از ما در مورد خانواده ، شهر ، کشوری که در آن به دنیا می آییم ، حق انتخاب نداشتیم . هیچ کدام از ما در مورد انتخاب پدر و مادر خود نقشی نداشتیم و اموری مانند این[/][=&quot] .
[/]
[=&quot]از سوی دیگر ما نمی توانیم اختیار خود را نیز نفی کنیم . اینکه به طور مثال چه رشته ای را در دانشگاه انتخاب کنیم ، امری است که توسط ما صورت می گیرد . اینکه چه کسی را به دوستی انتخاب کنیم و یا اینکه برای انتخاب همسر طبق چه ملاکاتی عمل کنیم[/][=&quot] .
[/]
[=&quot]با توجه به مطالب فوق اختیار انسان و نیز امور غیر اختیاری هر دو وجود دارند و قابل انکار نیز نیستند [/][=&quot]. [/][=&quot]در این بین سوال دیگر از سوی شما مطرح می شود که حیطه انتخاب های انسانی را نیز متاثر از حیطه امور غیر ارادی دانسته اید که در نتیجه در حیطه اختیارات هم انسان مجبور می شود [/][=&quot].
[/]
[=&quot]در پاسخ به این سوال باید عرض شود که اموری مانند جغرافی زندگی ، تاریخ ، وارثت و ... اگرچه همگی در شکل گیری شخصیت انسان تاثیر دارند و این تاثیر قابل انکار نیست ولی هیچ کدام از این ها اموری نیستند که اختیار انسان را سلب کنند . بلکه علی رغم تمام این تاثیرات ، انسان با وجدان خود درک می کند که در انتخاب امور آزاد است . مطلبی که ادعای فوق را تایید می کند این است که در طول تاریخ افراد بسیاری بوده اند که به طور مثال در خانواده و محیطی بسیار بد به دنیا آمده و بزرگ شده اند ولی پس از سال ها راه صحیحی برای زندگی خود انتخاب کرده اند[/][=&quot] .
[/]
[=&quot]از سوی دیگر نیز افرادی بوده اند که فرزند پیامبر یا امام معصوم بوده اند که در خانه ای به دنیا آمده اند که معصوم در آن حضور داشته است و از نظر وراثت و نیز محیط ، شرایط کم نظیری داشته اند ولی در نهایت گمراه شده اند و به کارهای ناروا روی آورده اند[/][=&quot].
[/]
[=&quot]اموری این چنین نشانگر آن است که شرایط و عوامل دیگر در شکل گیری شخصیت نقش دارند ولی نقش این عوامل در حدی نیست که اختیار را از انسان سلب کند و هر فردی می تواند به دنبال حقیقت برود و راه حقیقت بر روی هیچ کسی بسته نیست . (2[/][=&quot])
[/]

[=&quot]برای پاسخ به سوال فوق همچنین نیازمند دقت در مفهوم نظم هستیم . این جهان دارای نظم است اما این نظم با اختیار انسان منافاتی ندارد . اختیار انسان نیز بخشی از نظم این جهان است[/][=&quot] .
[/]
[=&quot]اگر انسان در راستای اهداف این جهان پیش رود و در آن مسیر حرکت کند موجب شکوفایی آن خواهد شد ولی اگر بر خلاف آنچه باید ، حرکت کند ، موجب ایجاد حالتی دیگر خواهد شد که این حالت هم بخشی از نظم این جهانی است . به عبارت دیگر در نظم این جهان ، علاوه بر وجود عوامل جبری ، عامل اختیاری نیز وجود دارد که او نیز می تواند در شکل گیری این حالت کلی نقش آفرین باشد[/][=&quot] .
[/]
[=&quot]به طور مثال امروزه شاهد آن هستیم که طبق رویه ای که انسان ها در پیش گرفته اند ، محیط زیست در حال آسیب دیدن است . طبیعتا انسان ها با اختیار خود این کار را انجام می دهند و نظم موجود موجب از بین رفتن اختیار آنها نمی شود[/][=&quot] .
[/]
[=&quot]نکته ای که باید به آن توجه شود این است که نظم را باید در مفهوم عام آن در نظر گرفت . در مجموعه کلی نظم ، اراده انسان نیز به عاملی در آن در نظر گرفته می شود . فلذا منافاتی با کل مجموعه ندارد . نظم جهان متشکل از عوامل مختلفی است که برخی جبری و برخی نیز اختیاری مانند اراده انسان ، است[/][=&quot] .

[/]

[=&quot][/]

[=&quot]هر معلولی علتی دارد . این سخن قابل پذیرش است . تمام افعال انسان نیز که معلول هستند ، علتی دارند . این علت خواست و اراده ی انسان است . نکته ی مهم این است که خواست انسان گاهی (تا حدی) متاثر از عواملی می شود که به تفصیل بیان شدند مانند محیط ، وراثت و[/][=&quot].. . [/][=&quot]اما بخش مهم اراده انسان در واقع خواست و اراده ی خود او بدون تاثر از محیط است . اساس و اصل قدرت انتخاب انسان ها از سوی خداوند اعطا شده است که انسان کاری را که مورد علاقه اش بود انجام دهد. این خواست و اراده تا حدی متاثر از عوامل دیگر است ولی اصل آزادی انسان را از بین نمی برد . دو نفر را در نظر بگیرید که هر دو در سن جوانی هستند ، یکی امور دینی را جدی می گیرد و دیگری آنها را جدی نمی گیرد . نفر نخست بر اساس آن باور زندگی خود را برنامه ریزی می کند و دیگری چنین نمی کند . در نتیجه زندگی این دو فرد متفاوت خواهد بود . ممکن است شما بگویید که اصل اتخاذ چنین تصمیمی متاثر از محیط و ... است ولی در پاسخ باید عرض کنم که عوامل و شرایط محیطی علی رغم موثر بودنشان ، آزادی و اختیار را از انسان سلب نمی کند و منجر به جبر نمی شود .[/]

[=&quot] [/][=&quot]انسان متاثر از محیطی است که در آن رشد کرده است و نوع تربیتی که از والدین خود دریافت کرده است و[/][=&quot] ...
[/]
[=&quot]نکته ی مهم : این مطلب مورد غفلت واقع شده است که انسان تماما تحت تاثیر از محیط نیست . به عبارت دیگر این چنین نیست که تمام وجود ما متاثر از وراثت ، محیط و ... باشد . اموری وجود دارند که فراتر از هر فرهنگ و تاریخ و جغرافیاییست. امور اخلاقی ، امور فطری و ... همگی از آن دسته مسائلی هستند که در نهاد هر انسانی وجود دارد[/][=&quot] .
[/]
[=&quot]به عبارت دیگر ، این چنین نیست که انسان ها 100 درصد چارچوب فکریشان از محیط متاثر شده باشد. درصد قابل توجهی از مسائل فکری متاثر از ارزش های اخلاقی ، مسائل فطری است و این امور بدون توجه به اینکه فرد در چه تاریخ و جغرافیایی زندگی می کند ، برای همه وجود دارند . و همین امور موجب ایجاد اختیار برای فرد می شوند که بر اساس آنچه خود (بر اساس فطرت یا اخلاق) به عنوان امر خوب درک می کنند، هرچند جامعه و محیط هم برخلاف آن باشد ، عمل می کند یا خیر ؟ [/][=&quot]
[/]
[=&quot]به طور مثال حضرت ابراهیم ، در محیطی به دنیا آمد که سراسر بت پرست بودند [/][=&quot]([/][=&quot]با تفاوت در نوع بت ها) ، طبیعتا در چنین فردی زمینه بت پرستی فراوان است ولی او بت پرستی را با آموزه های عقلانی خود ، سازگار نیافت و آن را مردود دانست و به توحید گروید . این مورد و موارد دیگر نشان گر آن هستند که این چنین نیست که تنها تربیت و محیط بر اندیشه و تصمیم های ما موثر باشند ، بلکه امور فرازمانی و فرامکانی وجود دارند (مانند عقل ، اخلاق و فطرت ) که آنها سهم مهمی در تصمیم گیری و اندیشیدن ما دارند[/][=&quot] .

[/]

[=&quot][/]


1. [=&quot]اصول کافى ، ج 1، ص 160[/]
2. [=&quot]برای مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به کتاب جبر و اختیار اثر علامه جعفری و نیز انسان و سرنوشت اثر استاد شهید مطهری ، مراجعه کنید[/][=&quot][/]
موضوع قفل شده است