نظریه ی جدید در مورد حق الله

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

غلامعلی نوری *;41279 نوشت:
نظریه ی جدید در مورد حق الله بنام خدا درود بر راستجویان گرامی در آیات زیادی قرآن خدا را هدایت کننده معرفی می کند ودر بسیاری جاهای دیگر گمراه کننده يهْدِي مَنْ يشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(البقرة/142) فَمَنْ يرِدِ اللَّهُ أَنْ يهْدِيهُ يشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يرِدْ أَنْ يضِلَّهُ يجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيقًا حَرَجًا ...(الأنعام/125) فَيضِلُّ اللَّهُ مَنْ يشَاءُ وَيهْدِي مَنْ يشَاءُ (الإبراهيم/4) إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي مَنْ يضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ(النحل/37) وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يضِلُّ مَنْ يشَاءُ وَيهْدِي مَنْ يشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(النحل/93) وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ آياتٍ بَينَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يرِيدُ(الحج/16) إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(القصص/56) منْ يشَإِ اللَّهُ يضْلِلْهُ وَمَنْ يشَأْ يجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(الأنعام/39 وَمَنْ يضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(غافر/33 خوب نکته ها اینجاست طبق این آیات خدا علاوه بر هادی ،گمراکننده هم هست ( مُضل) پس منطقی است که نتیجه بگیریم این صفت جزو اسماء خدا هم باشد !!!!! هدایت و گمراهی وقتی دست خدا باشدحق الله در این موارد دیگری معنی ندارد چرا که او دل بخواهی انسانها را از ازل هدایت یا گمراه گزینش کرده است و بشر در برابر این جبر نباید مسئولیتی داشته باشد حق الله در صورتی است که ما از او درخواستی بکنیم و او بر آورده کند بنا براین ادای حق او بر گردن ماست و دینی است که مدیون خدا می شویم و باید حق او را ادا کنیم اما اگر ما ازو در خواستی نکرده باشیم دیگر حق الله معنی ندارد وقتی ما در آفرینش و هدایت و گمراهی ازلی خود نقشی نداشته ایم و همه طبق آیات بالا بر اساس رای و خواست خود خدا بوده دیگر مسئولیتی بنام حق الله بر گردن ما نیست چرا که هیچ اختیاری در گزینش و در آفرینش خود نداشته ایم پس خدا هیچ حقی به گردن ما ندارد فقط می ماند حق النفس و حق الناس از این دو باز حق النفس در سلطه ی حق الناس قرار می گیرد که آن بحث جدایی است که در صورت لزوم ادامه می دهیم خلاصه اینکه ابتدا به ساکن چیزی بنام حق الله برای نوع انسان نداریم چون خودش آفریده خودش بریده و خودش دوخته بدون اینکه ما توانایی تغییر سرنوشت خدایی خود را داشته باشیم حق الله بعدا بوجود می آید و آن در صورتی است که ما با تفکر و اختیار خود در خواستی معقول و حق از خدا داشته باشیم و او هم با قدرت خود آن را انجام دهد پس اینجا حق الله پدیدار می گردد

[=Courier New]به نام خدا

[=Courier New]جناب نوری ، نور الله مرقدک

[=Courier New]سوال، بسیار دقیق و در عین حال جنجالی و به تعبیر ی - مزال الاقدام للاعلام - هست یعنی لغزشگاه قدم بزرگان !

[=Courier New]به آیه شریفه : قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ (50 طه )دقت نمایید

[=Courier New]می فرماید پروردگار ما کسی است که خلق هر چیز را به او داد سپس هدایتش نمود

[=Courier New]کاری که صورت گرفته اعطای خلق هست .سوال! :اعطای خلق به کی ؟

[=Courier New]طبعا بر اساس قاعده "ثبوت المثبت فرع لثبوت المثبت له "یعنی اثبات یه صفت بعد از قبول وجود موصوفش هست ؛یعنی یکی باید باشه تا اعطا رو بگیره ،پس اون شی باید وجود داشته باشه که عطای خدا رو که خلق هست ،بگیره

[=Courier New]بنا بر این همه مخلوقات قبل از اینکه خلق بشن، شی بودند و موجود .این موجود چی از خدا گرفت ؟جواب :خلق خودش رو یعنی از خدا طلب وجودی داشت و سهم و طلب خودشو رو که به اندازه سعه وجودی و ظرفیتش بوده،از خدا طلب کرد و خدا هم به او عطا نمود بر اساس جود و لطفش .

[=Courier New]این آیه رو نگاه کنید :هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً (1 دهر )

[=Courier New]نمی فرماید لم یکن شیئا. شی نبود می فرماید شی قابل ذکر نبود یعنی بود، اما گفتنی نبود

[=Courier New]به لغت که مراجعه کنی به خیاط میگن خالق ؛چون قواره می دوزه اندازه و شکل میده، صورت و قیافه میده ،الان میشه قابل ذکر ،میشه گفتنی. اون وقت، وقتی شما میری خیاطی ،اندازه قواره خودت لباس سفارش می دی یا اون به زور تنت می پوشه ؟؟؟؟

[=Courier New]پس بشر نصیبشو خودش از خدا طلب کرده حتی تمام مشخصات فردی خودش، زمان تولد و مرگش، عصر زندگیش، پدر و مادر ش دین و مذهب و امامش ،همه و همه رو خودش سفارش داده و تو هیچی خدا براش تصمیم نگرفته و حالا اومده دنیا تا چیزی رو که سفارش داده جر عه جرعه بدست بیاره .

[=Courier New]این آیه رو دقت کن :

[=Courier New]هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (29جاثیه )

[=Courier New](كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ) ماضی استمراری هست کان + مضارع=ماضی استمراری .و استنساخ یعنی نسخه برداری و کپی از روی یک اصل

[=Courier New]پس : ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ بود و ما از روش نسخه بر داشتیم که صورتش همین زندگی دنیای شماست .پس اینی رو که دارید می گذرونین نسخه اونیه که خودتون اختیار کردید؛ بدش مال خودتون خوبش هم مال خودتون

[=Courier New]قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفيظٍ (انعام 104)

[=Courier New]از جانب پروردگارتان آنچه مايه بينش است براى شما آمده است، پس هر كسى بينش پيدا كند به سود خودش مى‏باشد و هر كسى كور باشد، به ضرر خود عمل كرده و من نگهبان شما نيستم.

[=Courier New]مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ (فصلت 46)

[=Courier New]هر كس كار خوبى انجام دهد، براى خود اوست و هر كس كار بدى انجام دهد، به خود بدى كرده و پروردگار تو هيچ گاه به بندگان ظلم نمى‏كند.

[=Courier New]مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ (جاثیه 15 )

[=Courier New]هر كسى كار خوب انجام دهد، به سود خود اوست و هر كسى كار بد به‏جا آورد، زيانش به خودش برمى‏گردد و آن گاه هر دو به سوى پروردگارتان باز مى‏گرديد

[=Courier New]خدای ما شانش اجل از این است که نتونه مهمان نواز خوبی باشد و غذایی که میل مهمان نیست به حلقش بریزد

[=Courier New]نماز و روزه تون قبول دوست عزیز :Gol:

[=Courier New].

غلامعلی نوری *;41279 نوشت:
[=microsoft sans serif]

بنام خدا
درود بر راستجویان گرامی

در آیات زیادی قرآن خدا را هدایت کننده معرفی می کند ودر بسیاری جاهای دیگر گمراه کننده

يهْدِي مَنْ يشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(البقرة/142)

فَمَنْ يرِدِ اللَّهُ أَنْ يهْدِيهُ يشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يرِدْ أَنْ يضِلَّهُ يجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيقًا حَرَجًا ...(الأنعام/125)

فَيضِلُّ اللَّهُ مَنْ يشَاءُ وَيهْدِي مَنْ يشَاءُ (الإبراهيم/4)

إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي مَنْ يضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ(النحل/37)

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ يضِلُّ مَنْ يشَاءُ وَيهْدِي مَنْ يشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(النحل/93)

وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ آياتٍ بَينَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يرِيدُ(الحج/16)

إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ(القصص/56)

منْ يشَإِ اللَّهُ يضْلِلْهُ وَمَنْ يشَأْ يجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(الأنعام/39

وَمَنْ يضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(غافر/33

خوب نکته ها اینجاست

طبق این آیات خدا علاوه بر هادی ،گمراکننده هم هست ( مُضل) پس منطقی است که نتیجه بگیریم این صفت جزو اسماء خدا هم باشد !!!!!

هدایت و گمراهی وقتی دست خدا باشدحق الله در این موارد دیگری معنی ندارد چرا که او دل بخواهی انسانها را از ازل هدایت یا گمراه گزینش کرده است و بشر در برابر این جبر نباید مسئولیتی داشته باشد


[=microsoft sans serif]
دوست عزیز جناب غلام علی

با سلام:Gol:

شما می دانید که خداوند به انسان قدرت انتخاب و اختیار داده و این انسان است که بر اساس هدایت الهی که توسط دعوت انبیاء انجام می گیرد، مسیر هدایت و یا ضلالت را بر می گزیند. و اگر صحبت از "یهدی من یشاء و یضل من یشاء" می شود مقصود هدایت و ضلالت اولیه از ناحیۀ خداوند، نیست، بلکه در مراحل بعدی و پس از انتخاب و اختیار انسان و اصرار و پافشاری بر مسیر انتخابی اش صورت می گیرد.

[=microsoft sans serif]پس لطف کنید مغالطه نفرمایید ...

[=microsoft sans serif]البته همین بحث بسیار در همین سایت، و در تایپیک های متعدد بحث شده که اگر قادر به جستجو نیستید، بفرمایید تا آدرس های مربوطه را تقدیم حضورتان کنیم.

غلامعلی نوری *;41279 نوشت:
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]حق الله در صورتی است که ما از او درخواستی بکنیم و او بر آورده کند بنا براین ادای حق او بر گردن ماست و دینی است که مدیون خدا می شویم و باید حق او را ادا کنیم اما اگر ما ازو در خواستی نکرده باشیم دیگر حق الله معنی ندارد

وقتی ما در آفرینش و هدایت و گمراهی ازلی خود نقشی نداشته ایم و همه طبق آیات بالا بر اساس رای و خواست خود خدا بوده دیگر مسئولیتی بنام حق الله بر گردن ما نیست چرا که هیچ اختیاری در گزینش و در آفرینش خود نداشته ایم پس خدا هیچ حقی به گردن ما ندارد فقط می ماند حق النفس و حق الناس
از این دو باز حق النفس در سلطه ی حق الناس قرار می گیرد که آن بحث جدایی است که در صورت لزوم ادامه می دهیم

خلاصه اینکه

ابتدا به ساکن چیزی بنام حق الله برای نوع انسان نداریم چون خودش آفریده خودش بریده و خودش دوخته بدون اینکه ما توانایی تغییر سرنوشت خدایی خود را داشته باشیم

حق الله بعدا بوجود می آید و آن در صورتی است که ما با تفکر و اختیار خود در خواستی معقول و حق از خدا داشته باشیم و او هم با قدرت خود آن را انجام دهد پس اینجا حق الله پدیدار می گردد

خوب اندیشه ی شما در مورد این نظریه چیه ؟؟


جناب غلام "علی"؟؟؟ نوری

بر خلاف نگاه شما که با سفسطه؛ شروع حق، و منشأ حق را در صورت درخواست انسان بر خلقتش می دانید و نتیجه می گیرید که چون، انسان درخواستی نکرده و به قول ناصواب شما در این خلقت، مجبور هم بوده پس حقی بر خدا ثابت نیست.

باید عرض کنم که طبق دیدگاه اسلامی، همۀ حقوق از آن خداوند است، زیرا انسان به خودی خود وجود خارجی نداشته و اگر اکنون وجود یافته و این همه استعداد وجودی من جمیع جهات دارد، نظیر قدرت و اراده، اختیار و انتخاب و ... همه از ناحیۀ خداوند بوده به عبارتی انسان مالک چیزی نیست و از خودش چیزی ندارد که بخواهد آغاز کنندۀ حق باشد و باز هم به قول ناصواب شما "حق خداوند بعداً یعنی بعد از حق خدا ثابت باشد".

لطفاً کمی در نوشته ها و تفکرات شاذت اندیشه کن؟؟؟

مگر نه اینکه دست و پا و گوش و چشم و مال و زن و فرزند و ...، همه و همه از آن خداست، اگر بخواهد می دهد و اگر نخواهد نمی دهد و اصولاً کسی از خدا طلبی ندارد.

انسان حقی ندارد مگر آنکه خداوند برایش حقی قرار دهد. آمدن و نیامدن باران به ارادۀ اوست و اگر باران نیامد ما حقی بر خدا نداریم که اعتراض کنیم که چرا خدا برای ما باران نفرستاد و کذا و کذا ...

بله اگر خداوند فرمود: این حق را برای شما بندگان قرار دادم که اگر دستوراتم را اطاعت کنید من نیز خواسته های شما را برآورده می سازم، آنگاه این حق برای انسان درست می شود. "ادعونی استجب لکم"(غافر، آیه 60)

پس بدون شک؛ حق از جانب خدای متعال شروع می شود نه به آن تقریری که شما (جناب نوری فرمودید)؟؟؟ زیرا اگر خداوند هستی بخش و رابطۀ انسان با خدا را در نظر نگیریم، حتی از نظر برهان عقلی، نمی توانیم هیچ حقی را برای انسانی بر انسان دیگر اثبات کنیم تا چه رسد به حقوق انسان بر خدا آنهم در صورتیکه خداوند چنین حقی را برای انسان قائل شده باشد؟؟؟

به همین دلیل است که امام سجاد (ع) می فرماید: "و هو اصل الحقوق و منه تتفرع؛ اصل همه حقوق از خداست و سایر حقوق از آن ناشی می شود."(رسالۀ حقوق امام سجاد).

خوب اگر در همین حقوق اساسی انسان (حق حیات، حق مالکیت، حق خوردن و اشامیدن و حق مسکن و ...) دقت کنیم، بوضوح پی می بریم که همۀ حقوق ابتداءً از خداوند ناشی می شود.

زیرا مثلاً همین حق حیات را چه کسی به انسان داده است؟ قبل از آفرینش آیا انسان وجودی داشته تا حقی داشته باشد؟ چرا حق پیدا کرده؟ چون خدای متعال خواسته که من باشم و زنده بمانم و اگر او نمی خواست، من چه بودم تا حقی داشته باشم؟

یا حق مالکیت و حق استفاده از نعمت های الهی، این حقوق از کجا ناشی می شود؟ اگر من مانند جمادات بودم و خداوند مرا انسان نیافریده بود که با اراده خود غذا بخورم یا بپوشم و ...آیا من حق غذا خوردن و لباس پوشیدن داشتم؟ پس این حقوق هم از خداوند ناشی می شود.

یا حق مسکن، اگر خداوند مرا طوری آفریده بود که نیازی به مسکن نداشتم و یا قدرت بهره مندی از مسکن را واجد نبودم، به چه دلیل می توانستم از حق مسکن دم بزنم؟ پس این حق را هم خداوند برای من قرار داده و از او ناشی می شود.

و بسیار از دست مثال ها ...

از طرف دیگر دلیل آنکه می گوییم ریشه همه حقوق، ابتداءً به خداوند باز می گردد به این جهت است که این خداست که انسان را موجودی با اراده و انتخابگر آفریده است، مثلاً اگر خداوند انسان را موجودی بی شعور یا بی اراده آفریده بود، من در مورد مرگ یا حیات، اختیار یا عدم اختیار مسکن، خوردن یا نخوردن و ... چه می توانستم بکنم؟

آیا در این صورت باز هم برای من حقی ثابت بود؟

پس، روشن می شود که چون خداوند خالق انسان و سایر موجودات عالم است همه حقوق در وهلۀ اول متعلق به خداوند است و از او ناشی می شود و بدون در نظر گرفتن "حق الله"، اصولاً حقی قابل تصور نیست.

مگر اینکه کسی در حاشیۀ ذهنش، توهماتی را بعنوان ردیه بر "حق الله" به رشته تقریر در آورد ...:Labkhand:

موفق باشید ...:Gol:

[="microsoft sans serif"]

درود بر راستجویان

ببین خدا ابتدا به ساکن هیچ حقی به گردن انسانی که آفریده نداره
این مطلب خیلی آشکار است نمی دانم شما چرا اینقدر بند و تبصره و تاویل میخوان برای این قضییه ی بسیار ساده در بیاورین
مگر من یا شما یا فلانی به او گفته ایم خدا یا ما را خلق کن که اگر خلق کنی ترا عبادت می کنیم او خودش خلق کرده پای عبادت نشدنش هم باید وایسه

او خودش با اراده و میل خود و بدون اختیار و خواست ما اینکار را انجام داده بنا براین تا این مرحله هیچ مسئولیتی در برابر او نداریم و او هیچ حقی بر گردن ما ندارد خودش آفریده وخودش اندامها و عضوهای بدن را به دلخواه خود صورتگری کرده پس این منتگذاری ندارد درآفرینش ما سلیقه و وظیفه ی خدایی خود را بجای آورده است
بله اگر الان من از خدا در خواستی منطقی و عقلانی کنم و او هم بر آورده کند پس حق الله بر من واجب می شود ومدیون او می شوم

شما چطور جواب این پرسش را پاسخ می دهید : این چه زور و چه قلدری بنام حق الله است که خدا بر مایی که به اختیار ومیل و نقشه ی خودش آفریده تحمبل می کند

حق الله بعدا در اثر اجابت در خواست انسانهای پیدا می شود مربوط به زیبا سازی خلقت و آفرینش ما نیست وحتی سلامت ما نیست

خدا ما را آفرید و چون آفریده وظیفه دارد که در آفرینش آفریده ی خود سنگ تمام بگذارد و این همان است که قرآن هم گفته

الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيءٍ خَلَقَهُ ....(السجده/7)

بعد از اینکه آفرید وظیفه ی خدا این است که هدایت کند

قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى(طه/50

هدایت هم فقط برای خدا شناسی و خدا پرستی است نه برای اجرای احکام مذهبی موسوم به حق الله

فلسفه ی آفرینش احکام مذهبی نیست بلکه خدا شناسی است وخدا پرستی است

و میزان خدا پرستی و خدا شناسی هم با رعایت حق الناس مشخص می شود

تنها حقی که خدا به گردن ما همیشه دارد این است که آن طور که شایسته ی اوست شناخته شود والسلام دیگر شاخ و برگ هم نمی خواهد

ادامه دارد ......

فعلا دارم میرم به مهمانی خدا

[/]

با سلام خدمت دوستان :Gol:

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]بعد از اینکه آفرید وظیفه ی خدا این است که هدایت کند

مشروط بر اینکه وقتی هدایت آمد، مخلوق به خاطر هوای نفس رویش را بر نگرداند.

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]هدایت هم فقط برای خدا شناسی و خدا پرستی است نه برای اجرای احکام مذهبی موسوم به حق الله

اجرای احکام مذهبی راهی است که انسان را به معرفت خداشناسی می رساند. پس طبیعی است که خداوند افراد را ابتدا به اجرای احکام مذهبی هدایت کند. برای ورود به یک خانه ابتدا باید از در رد شد.

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]و میزان خدا پرستی و خدا شناسی هم با رعایت حق الناس مشخص می شود

حق الناس شعبه ای از حق الله است. یک مؤمن به خاطر خداوند حق الناس را رعایت می کند. اگر به خاطر خود ناس حق الناس را رعایت کند، این نشان از توحید ضعیف و نیت غیر خالص اوست.

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]تنها حقی که خدا به گردن ما همیشه دارد این است که آن طور که شایسته ی اوست شناخته شود والسلام دیگر شاخ و برگ هم نمی خواهد

و راه شناخته شدنش هم در اجرای احکام دین (همان احکام مذهب) است. فراموش نکنید که رعایت حق الناس خودش شعبه ای از احکام دین است.

در حقیقت حقی جز حق الله اصلاً وجود ندارد. خداشناس، اعمالش را برای خداوند خالص می کند. این به این معنی است که رعایت حق الناس هم به خاطر رعایت حق الله است. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: ای بنده خدا دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار به خاطر خدا و دوست بگير به خاطر خدا و دشمن بگير به خاطر خدا...

کلاً عمل و نیت باید برای خداوند خالص باشد. حضرت محمد (ص) فرمودند:

هیچ بنده ای برای خدا چهل روز اخلاص نورزید، مگر اینكه چشمه های حكمت از قلب او، بر زبانش جاری گردید.

حالا شما می گید ابتدا به ساکن چیزی به نام حق الله وجود ندارد؟ خودتان گفتید که ما باید خدا را آنچنان که شایان شناخته شدنش است بشناسیم! :Gig:

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]حق الله بعدا بوجود می آید و آن در صورتی است که ما با تفکر و اختیار خود در خواستی معقول و حق از خدا داشته باشیم و او هم با قدرت خود آن را انجام دهد پس اینجا حق الله پدیدار می گردد

خدا را به زمان محدود می کنید؟ مگر نمی دانید که زمان فقط در جهان مادی معنا دارد، و براساس علم روز دنیا، زمان چیزی جز کیفیات همین کیهان ما نیست؟ واقعاً فکر می کنید که برای خداوند هم همانطور که برای شما زمان می گذرد، گذر زمان وجود دارد؟ فکر نمی کنید این حرف کمی از «خداشناسی» به دور باشد؟

به یاد قرآن افتادم (سوره 22):

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ ﴿۳﴾
و برخى از مردم درباره خدا بدون هیچ علمى مجادله مى‏كنند و از هر شيطان سركشى پيروى مى‏نمايند (۳)

سوره 2:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلًا طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿۱۶۸﴾
اى مردم از آنچه در زمين است‏ حلال و پاكيزه را بخوريد و از گامهای شیطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست (۱۶۸)

إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۱۶۹﴾
[او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى‏دهد و [وامى‏دارد] تا بر خدا چيزى را كه نمى‏دانيد بربنديد (۱۶۹)

شما به چه حجتی فکر می کنید که عالم به معارف خداشناسی هستید و به خود اجازه می دهید که در ملاء عام نظریه پردازی کنید؟ مگر نمی دانید که این گفته ها مسئولیت اخروی دارد؟ گیریم که جمع کثیری این عمل را بکنند، شما چرا؟ سوره 5:

قُل لاَّ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰۰﴾
بگو پليد و پاک يكسان نیستند هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد پس اى خردمندان از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد (۱۰۰)

وظیفه خودم دانستم این مسئله را گوشزد کنم.

التماس دعا
یا حق

بینام;41452 نوشت:
(۱۶۹)

شما به چه حجتی فکر می کنید که عالم به معارف خداشناسی هستید و به خود اجازه می دهید که در ملاء عام نظریه پردازی کنید؟ مگر نمی دانید که این گفته ها مسئولیت اخروی دارد؟ گیریم که جمع کثیری این عمل را بکنند، شما چرا؟ سوره 5:

قُل لاَّ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰۰﴾
بگو پليد و پاک يكسان نیستند هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد پس اى خردمندان از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد (۱۰۰)

وظیفه خودم دانستم این مسئله را گوشزد کنم.

التماس دعا
یا حق

[="microsoft sans serif"]درود بر شما

کارمن بر بر انگیختن وتمرکز اندیشه ها است من شما هستم ، من دیگرانم

و از پیش هم گفته ام

من کوچکتر از آنم که بزرگ شمارندم و بزرگتر از آنم که کوچک به شمار آیم

نمی دانم چرا اغلب در نوشته ها و هدف نهایی من فکر نمی کند و فقط الفاظ را می بیند

من نماینده ی نیروی آفرینش خدایم و من شمایم

به خود خدا دیگه ساده تر از اینها نمی توانم براتون توضیح بدم

در ضمن من در کفرم صداقت دارم نگران آخرت من نباشید و من اونجا آشنا و پارتی دارم یه جوری درستش می کنم
خود می دوانید یک از مشترکات دنیا و آخرت برای نان تو روغن داشتن داشتن پارتی است
[="red"]همه جا آشنا بازیه [/]
[/]

غلامعلی نوری *;41459 نوشت:
[="microsoft sans serif"]درود بر شما

کارمن بر بر انگیختن وتمرکز اندیشه ها است من شما هستم ، من دیگرانم

و از پیش هم گفته ام

من کوچکتر از آنم که بزرگ شمارندم و بزرگتر از آنم که کوچک به شمار آیم

نمی دانم چرا اغلب در نوشته ها و هدف نهایی من فکر نمی کند و فقط الفاظ را می بیند

من نماینده ی نیروی آفرینش خدایم و من شمایم

به خود خدا دیگه ساده تر از اینها نمی توانم براتون توضیح بدم

در ضمن من در کفرم صداقت دارم نگران آخرت من نباشید و من اونجا آشنا و پارتی دارم یه جوری درستش می کنم
خود می دوانید یک از مشترکات دنیا و آخرت برای نان تو روغن داشتن داشتن پارتی است
[="red"]همه جا آشنا بازیه [/]

[/]

خوشا به سعادتتون

علیکم السلام

دوست عزیز

شما اصلاً به استدلالات من اشاره ای نکردید. آنها را پذیرفته اید؟ یا نه؟ اگه نه، چرا؟ به چه استدلال؟

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]کارمن بر بر انگیختن وتمرکز اندیشه ها است

یعنی شما هدفتان تنها به تفکر وا داشتن دیگران است؟

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]من شما هستم ، من دیگرانم

یعنی چی؟

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]و از پیش هم گفته ام
نقل قول:

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]من کوچکتر از آنم که بزرگ شمارندم و بزرگتر از آنم که کوچک به شمار آیم

متوجه نمی شوم.

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]نمی دانم چرا اغلب در نوشته ها و هدف نهایی من فکر نمی کند و فقط الفاظ را می بیند

نمی کند؟ چرا مفرد به کار می برید. منظورتان دقیقاً کیست؟ در ضمن، هدف نهایی شما گویا این بود که ثابت کنید حق الله ابتدا به ساکن وجود ندارد، که آن هم با استدلال رد شد.

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]من نماینده ی نیروی آفرینش خدایم و من شمایم

یعنی شما بگویید باش، موجود می شود؟؟؟ بوی ادعاهای بزرگ به مشامم می خورد... :Gig:

یعنی چه که شما، من هستید. منظورتان وحدت پشت صحنه مخلوقات است؟ وحدت عارفانه؟

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]به خود خدا دیگه ساده تر از اینها نمی توانم براتون توضیح بدم

توضیحاتی که دادید ساده نبود، ناقص بود. لطفاً آن را تکمیل کنید، حالا می خواد پیچیده باشه.

[=Microsoft Sans Serif]

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]در ضمن من در کفرم صداقت دارم نگران آخرت من نباشید و من اونجا آشنا و پارتی دارم یه جوری درستش می کنم
نقل قول:

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]خود می دوانید یک از مشترکات دنیا و آخرت برای نان تو روغن داشتن داشتن پارتی است
[=Microsoft Sans Serif]همه جا آشنا بازیه

شما طوری صحبت کردید که گویی حالت خاص عرفانی دارید، و ادعاهایی نامفهوم و ناقص کردید، طوری که آخرش هم معلوم نشد منظور و هدفتان چیست. و حالا در این قسمت چنین چیزی درباره سیستم آخرت می گویید که با آیات واضح و روشن قرآن کریم مخالفت دارد. در ضمن من نفهمیدم که «من در کفرم صداقت دارم» نشان می دهد که شما کافرید یا نه...

یا حق

بینام;41631 نوشت:
علیکم السلام

دوست عزیز

متوجه نمی شوم.

یا حق

[="microsoft sans serif"]با درود

اگر چه این پست مدتهاست که ازآن گذشته ولی به خاطر دوست خوبمان بینام جواب سوالات او را الان می آورم
تا شاید جوابی گرفته باشد

[="red"] من گفته ام کارمن بر انگیختن اندیشه ها ست [/]
این حرف عجیب است ؟؟؟/ آری برای کسانی که از قرآن مهجورند شایدعجیب باشد اما

بینام عزیز بر انگیختن اندیشه ها یک روش و دستور قرآنی است نگاه کن

در جاهای مختلفی از قرآن برای بر انگیختن اندیشه آمده که [="blue"] افلا تعقلون[/] [="red"] افلا ینظرون[/] [="blue"] أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ [/] [="red"] ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا[/]

و من هم برای بر انگیختن اندیشه ها از دستور قرآن پیروی می کنم

و اندیشه است که سبک سنگین می کند از اینهایی که بنام مذهب از نیاکان بر ای ما به ارث چه چیزی درست است یا نه

[="red"]گفته ام من شما هستم و من دیگرانم [/]
اصل و نسب و ریشه ی همه ما یکی است من و شما در اصل شاخه های دور افتاده ی یک درخت بزرگیم پس همه یک درختیم همه همیم
[="red"]بنی آدم اعضای یک پیکرند [/]

ممکن است تو شاخه ای باشی در شمال و من در جنوب و دیگران هم در شرق و غرب اما همه ی ما یک درخت هستیم کسی که ازدور مشاهده می کند چون ریشه یهمه ی ما یکی است می گوید یک درخت می بینم نمی گویددر ختان متعددی می بینم

[="red"] گفته ام من کوچکتر از آنم ......[/]
در آفرینش و سرشت همه ی ما با هم برابریم من نه از صفور محله برترم و نه از پیامبر پاییتر
هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوی و انجام وظیفه ی الهی
امام حسین اگر با یزید بیعت می کرد و تسلیم آن موجود پلید می شد یکراست می رفت به جهنم
خدا با کسی تعارف ندارد اینطور نیست که حالا به خاطر جان خودت و خانوده ات بیا و سازش کن من در آن دنیا هم هوات رو دارم نه خیر اینطور نیست
اگر با یزید کنار می آمد بی تعارف جاش جهنم بود
خدا کوچکترین ارفاقی در حق کسی ندارد همه بعد از اینکه علم بهشون رسید و حجت تمام شد در گرو
[="blue"][/] انجام وظیفه ی خدایی خود هستند[="blue"]کل نفس بما کسبت رهینه[/]
کوچکترین تقصییری قابل گذشت نیست تنها برتری انسان ها بر یکدیگر به فرجام رساندن وظایف الهی است حسین اگر سازش میکرد دیگر امام حسین نمی شد یک فردی می شد در جهنم

[="red"]گفته ام من نماینده ی نیروی آفرینش خدایم [/]
بله انسان اوج جلو ه ی قدرت ابتکار و آفرینش خدا و خلیفه ی الهی است( فتبارک الله احسن الخالقین )
از طرفی من وشما با هم فرقی نداریم پس من شما هستم پس شما هم نماینده ی خدا هستید

[/]

با سلام خدمت دوست عزیزم

نقل قول:
من گفته ام کارمن بر انگیختن اندیشه ها ست
این حرف عجیب است ؟؟؟/ آری برای کسانی که از قرآن مهجورند شایدعجیب باشد اما

بینام عزیز بر انگیختن اندیشه ها یک روش و دستور قرآنی است نگاه کن

در جاهای مختلفی از قرآن برای بر انگیختن اندیشه آمده که افلا تعقلون افلا ینظرون أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا

ظاهر امر که می گوید قرآن مسئول برانگیختن اندیشه هاست.

نقل قول:
و من هم برای بر انگیختن اندیشه ها از دستور قرآن پیروی می کنم

بر اساس کدام آیه شما استنباط کردید که برای برانگیختن اندیشه ها، می توان به طرح شبهه روی آورد؟ کدام آیه ما را تشویق می کند که مطلبی را که خودمان هم قبول نداریم و به باطل بودن آن ایمان داریم طرح کنیم، تا دیگران به اندیشه فرو روند؟ کجای قرآن می گوید که برای هدایت مردم، مطالب باطل را ارائه دهید، تا با خود کلنجار روند، هدایت شوند؟ اگر کسی به باطلی که ما ارائه کرده ایم گروید چه؟ روز قیامت چه پاسخی داریم بدهیم؟ کدام یک از اولیای خدا مطالب کذب ارائه کرده اند تا ریشه دار بودن ایمان مردم را بیازمایند؟

نقل قول:
اصل و نسب و ریشه ی همه ما یکی است من و شما در اصل شاخه های دور افتاده ی یک درخت بزرگیم پس همه یک درختیم همه همیم

نقل قول:
در آفرینش و سرشت همه ی ما با هم برابریم من نه از صفور محله برترم و نه از پیامبر پاییتر
نقل قول:

هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوی و انجام وظیفه ی الهی

نقل قول:
از طرفی من وشما با هم فرقی نداریم پس من شما هستم پس شما هم نماینده ی خدا هستید

خودتان می گویید مگر به تقوی و انجام وظیفه الهی... بعد می گویید هیچ کس با دیگری فرقی ندارد؟

نقل قول:
بله انسان اوج جلوه ی قدرت ابتکار و آفرینش خدا و خلیفه ی الهی است( فتبارک الله احسن الخالقین )

بر اساس کدام آیه شما استنباط کردید که همه انسانها خلیفة الله هستند؟ مگر می شود خلیفه خدا از فرمان خدا سرپیچی کند؟ انسان و آدم با هم فرق دارند. همه باید تلاش کنیم آدم شویم. آدم که شدیم، آنگاه خلیفة الله هستیم. تا وقتی آدم نشده ایم، بشری بیش نیستیم. بشری که قرآن بعضاً آن را گمراه تر از چهارپایان می خواند.

با توجه به توضیحاتی که دادید، سؤال اصلی من پا برجا می ماند. آن مطلبی که درباره آن توضیح خواستم، در پاسخ به این عرایض بنده بود:

نقل قول:
واقعاً فکر می کنید که برای خداوند هم همانطور که برای شما زمان می گذرد، گذر زمان وجود دارد؟ فکر نمی کنید این حرف کمی از «خداشناسی» به دور باشد؟

به یاد قرآن افتادم (سوره 22):

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ ﴿۳﴾
و برخى از مردم درباره خدا بدون هیچ علمى مجادله مى‏كنند و از هر شيطان سركشى پيروى مى‏نمايند (۳)

سوره 2:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلًا طَيِّبًا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿۱۶۸﴾
اى مردم از آنچه در زمين است‏ حلال و پاكيزه را بخوريد و از گامهای شیطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست (۱۶۸)

إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۱۶۹﴾
[او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى‏دهد و [وامى‏دارد] تا بر خدا چيزى را كه نمى‏دانيد بربنديد (۱۶۹)

شما به چه حجتی فکر می کنید که عالم به معارف خداشناسی هستید و به خود اجازه می دهید که در ملاء عام نظریه پردازی کنید؟ مگر نمی دانید که این گفته ها مسئولیت اخروی دارد؟ گیریم که جمع کثیری این عمل را بکنند، شما چرا؟ سوره 5:

قُل لاَّ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰۰﴾
بگو پليد و پاک يكسان نیستند هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد پس اى خردمندان از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد (۱۰۰)

وظیفه خودم دانستم این مسئله را گوشزد کنم.

حال که می گویید ما مثل هم هستیم، و شما ادعای خاصی نکرده اید، پس بفرمایید از کجا به این نتیچه رسیده اید که صلاحیت به تفکر واداشتن مردم را دارید؟

با تشکر فراوان
یا حق

:Gig:

با سلام خدمت دوست عزیزم جناب بهرامی :Gol:

چه چیزی باعث گیج شدن شما شده است؟ اگر سؤالی دارید بفرمایید.

با تشکر فراوان
یا حق

بینام;52848 نوشت:
با سلام خدمت دوست عزیزم جناب بهرامی :gol:

چه چیزی باعث گیج شدن شما شده است؟ اگر سؤالی دارید بفرمایید.

با تشکر فراوان
یا حق

سلام جناب بینام گرامی

والا ما از دست این جناب غلامعلی نوری هر روز با یک پدیده نو آشنا میشیم

من موندم تمام نمیشه این نظریه ها؟

البته ایشون ناراحت نشن اما هر روز به یه جای دین و خدا و پیغمبران و امامان گیر میدن

[="microsoft sans serif"]

بینام;52816 نوشت:
ظاهر امر که می گوید قرآن مسئول برانگیختن اندیشه هاست.

اگر قرآن طبق حرف شما مسئول بر انگیختن آندیشه هاست پس بدان که بر انگیختن اندیشه ها هم پیروی از قرآن است که گفته

وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ[="blue"] فَاتَّبِعُوهُ[/] وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(الأنعام/155)

و اين کتابي است پر برکت، که مانازل کرديم؛[="red"] از آن پيروي کنيد[/]،و پرهيزگاري پيشه نمائيد، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گيريد!

اضافه بر این [="red"] هر پدیده ای می تواند اندیشه بر انگیز باشد[/] افتادن یک سیب از درخت ، آفرینش آسمانها و زمین، رفت و آمد کشتی ها در دریا،ابر معلق بین زمین و آسمان ، چگونگی آفرینش شگفت انگیز بدن آنسان و خود انسان ها
اگر در اینترنت جستجو و توجه کرده باشید من در تمام زمینه های بشری می خواهم اندیشه بر انگیز باشم نه فقط دینی

بینام;52816 نوشت:
بر اساس کدام آیه شما استنباط کردید که برای برانگیختن اندیشه ها، می توان به طرح شبهه روی آورد؟ کدام آیه ما را تشویق می کند که مطلبی را که خودمان هم قبول نداریم و به باطل بودن آن ایمان داریم طرح کنیم، تا دیگران به اندیشه فرو روند؟ کجای قرآن می گوید که برای هدایت مردم، مطالب باطل را ارائه دهید، تا با خود کلنجار روند، هدایت شوند؟ اگر کسی به باطلی که ما ارائه کرده ایم گروید چه؟ روز قیامت چه پاسخی داریم بدهیم؟ کدام یک از اولیای خدا مطالب کذب ارائه کرده اند تا ریشه دار بودن ایمان مردم را بیازمایند؟

برخی آیات قرآن محکم اند و برخی دیگر متشابه ( [="red"]شبه بر انگیز [/]) ، یکی از راههای بر انگیختن تفکر و پی بردن به فراست و ریشه دار بودن طرف طرح شبه و پرسش است و جز راسخون در علم نمی توانند از عهده ی برخورد مناسب با شبه ها بر آیند طوفان و پریشان کردن است که ریشه دار بودن طرف را مشخص می کند اگر نه با نسیم مهربان و ملایم همه عالی اند و دل و قلوه به هم می دهند !!!!!

طبق قرآن برخی از آیات باعث گمراهی بسیاری می شود طبق اظهار شما[="blue"] آیا در روز قیامت باید قرآن را محاکمه کرد که چرا آین عده را گمراه کردی ؟؟[/]

........[="red"]. يضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ[/](البقرة/26)

بینام;52816 نوشت:
خودتان می گویید مگر به تقوی و انجام وظیفه الهی... بعد می گویید هیچ کس با دیگری فرقی ندارد؟

ما همه انسانیم در میزان تفکر آزادی و اختیاراتی که خدا برایمان در نظر گرفته با هم فرقی نداریم
آنچه که متمایز می کند بکار بردن قدرت تفکر انبار شده در ذهنمان است اندیشیدن و استفاده از این امکانات خدایی همگانی است که ما را از هم متمایز می کند
بینام;52816 نوشت:
بر اساس کدام آیه شما استنباط کردید که همه انسانها خلیفة الله هستند؟ مگر می شود خلیفه خدا از فرمان خدا سرپیچی کند؟ انسان و آدم با هم فرق دارند. همه باید تلاش کنیم آدم شویم. آدم که شدیم، آنگاه خلیفة الله هستیم. تا وقتی آدم نشده ایم، بشری بیش نیستیم. بشری که قرآن بعضاً آن را گمراه تر از چهارپایان می خواند.

با توجه به توضیحاتی که دادید، سؤال اصلی من پا برجا می ماند. آن مطلبی که درباره آن توضیح خواستم، در پاسخ به این عرایض بنده بود:

ما همه از نسل آدمیم و آدم هم خلیفه ی خداوند بود گرچه عصیان کرد بنی آدم هم گرچه خون ریزی ستم و کشتار کند باز خلیفه ی خدا است ولی خلیفه هم دو نوع است یکی شایسته و دیگری نا صالح
در ضمن همانطوریکه پیشتر گفتم خلیفه بودن بیشتر به معنی نمایندگی قدرت علم و آفرینش و ابتکار خداوند است
([="blue"] فتبارک الله احسن الخالقین[/])

بینام;52816 نوشت:
حال که می گویید ما مثل هم هستیم، و شما ادعای خاصی نکرده اید، پس بفرمایید از کجا به این نتیچه رسیده اید که صلاحیت به تفکر واداشتن مردم را دارید؟

[/] [="microsoft sans serif"] پیامبر هم می گفت من هم بشری مانند شمایم

هر کسی یا پدیده ای که به تفکر وادارد ارزشمند است هر چیزی می تواند مردم را به تفکر وادار کند من شما طبیعت و غیره
مگر بر انگیختن اندیشه و تفکر خدادادی پدیده ی بدی است که من باید در قبال آن جواب پس بدهم ؟؟؟صلاحیت می خواهد ؟؟؟

اگر سیبی از درخت افتاد و نیوتن را به اندیشیدن وا داشت آن سیب چه صلاحیتی نسبت به بقیه ی سیب ها داشت ؟؟
بقیه نیافتادند ولی او افتاد او خود را به سقوط افکند که دیگری تفکر کند

او زندگی خود را فدای اندیشیدن دیگری کرد او ایثار کرد

وا داشتن دیگران به تفکر و ژرف نگری خدادادی اصالتاً ارزشمند است و لزوما ربطی به صلاحیت داشتن و یا نداشتن ندارد

اما هر فردارزشمداری بنا به درک و سرشت خود رسالتی دارد که فکر می کند باید آن را انجام دهد

حسین فکر کرد و اندیشید که باید بیعت و سازش نکند

خمینی فکر کرد و اندیشید که باید ساکت ننشیند و قیام کند

ومن هم فکر می کنم که باید سلولهای اندیشه ها ی خفته و انبار شده و زنگار گرفته را دوباره صیقل زد
[/]

با سلام

نقل قول:
اگر قرآن طبق حرف شما مسئول بر انگیختن آندیشه هاست پس بدان که بر انگیختن اندیشه ها هم پیروی از قرآن است که گفته

وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(الأنعام/155)

و اين کتابي است پر برکت، که مانازل کرديم؛ از آن پيروي کنيد،و پرهيزگاري پيشه نمائيد، باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گيريد!

اضافه بر این هر پدیده ای می تواند اندیشه بر انگیز باشد افتادن یک سیب از درخت ، آفرینش آسمانها و زمین، رفت و آمد کشتی ها در دریا،ابر معلق بین زمین و آسمان ، چگونگی آفرینش شگفت انگیز بدن آنسان و خود انسان ها
اگر در اینترنت جستجو و توجه کرده باشید من در تمام زمینه های بشری می خواهم اندیشه بر انگیز باشم نه فقط دینی

کدام آیه می گوید مردم را با طرح شبهه به اندیشیدن وادار کنید؟

نقل قول:
برخی آیات قرآن محکم اند و برخی دیگر متشابه ( شبه بر انگیز ) ، یکی از راههای بر انگیختن تفکر و پی بردن به فراست و ریشه دار بودن طرف طرح شبه و پرسش است و جز راسخون در علم نمی توانند از عهده ی برخورد مناسب با شبه ها بر آیند طوفان و پریشان کردن است که ریشه دار بودن طرف را مشخص می کند اگر نه با نسیم مهربان و ملایم همه عالی اند و دل و قلوه به هم می دهند !!!!!

طبق قرآن برخی از آیات باعث گمراهی بسیاری می شود طبق اظهار شما آیا در روز قیامت باید قرآن را محاکمه کرد که چرا آین عده را گمراه کردی ؟؟

دوست عزیز، خود قرآن حکم آیات متشابه را صادر کرده است. کسانی هم که گمراه می شوند انحرافی در دل دارند (سوره 3):

هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿۷﴾
اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشه‏داران در دانش كسى نمى‏داند [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود (۷)

خود قرآن هشدار لازم را درباره آیات متشابه داده است. اگر عده ای منحرفند، خودشان مسئول این انحرافند، نه قرآن.

نقل قول:
ما همه انسانیم در میزان تفکر آزادی و اختیاراتی که خدا برایمان در نظر گرفته با هم فرقی نداریم

نقل قول:

آنچه که متمایز می کند بکار بردن قدرت تفکر انبار شده در ذهنمان است اندیشیدن و استفاده از این امکانات خدایی همگانی است که ما را از هم متمایز می کند

پس حکم کسانی که با نقص مادرزادی متولد شده، عقب مانده می شوند چیست؟ پس ضریب هوشی چه می شود؟ پس معلولیت چه می شود؟ پس تکلیف این آیه چه می شود (سوره 6):

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۶۵﴾
و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين [يكديگر] قرار داد و بعضى از شما را بر برخى ديگر به درجاتى برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد آرى پروردگار تو زودكيفر است و [هم] او بس آمرزنده مهربان است (۱۶۵)

نقل قول:
هر کسی یا پدیده ای که به تفکر وادارد ارزشمند است هر چیزی می تواند مردم را به تفکر وادار کند من شما طبیعت و غیره
مگر بر انگیختن اندیشه و تفکر خدادادی پدیده ی بدی است که من باید در قبال آن جواب پس بدهم ؟؟؟صلاحیت می خواهد ؟؟؟

البته که باید جواب پس بدهید. البته که صلاحیت می خواهد. هر کس مسئول اعمال خودش است، و اگر این برانگیختن اندیشه توسط شما منجر به انحراف اعتقادی کسی شود، قطعاً روز قیامت مسئولید. مگر شما از وضعیت روحی افراد آگاهید که در ملاء عام نظریه پردازی می کنید؟ آن هم نظریاتی که خودتان هم معترفید بعضی از آنها را قبول ندارید.

هرکس سطحی دارد. هرکس بر اساس سطح معرفت خودش، از قرآن فیض می برد. شما حق ندارید تأویلهای شخصی خودتان از قرآن را در اختیار عموم قرار دهید. مگر اولیای خدا با هرکس در سطح درک و شعور خود او صحبت نکردند؟ مگر همه افرادی که از این سایت دیدن می کنند در یک سطح هستند؟ مگر شما از سطح افراد آگاهید؟ مگر شما قرآنید که متشابهات داشته باشید؟

نقل قول:
اگر سیبی از درخت افتاد و نیوتن را به اندیشیدن وا داشت آن سیب چه صلاحیتی نسبت به بقیه ی سیب ها داشت ؟؟
بقیه نیافتادند ولی او افتاد او خود را به سقوط افکند که دیگری تفکر کند

این تعبیر بی ربطی است. سیب اراده ندارد. ولی شما دارید. در ثانی، مگر سیب طرح شبهه کرد؟ مگر سیب ریشه ایمان مردم را به لرزه درآورد؟ سیب همان کار همیشگی را کرد، این نیوتون بود که به خاطر سطح بالای خودش از این رویداد بسیار بسیار ساده پند گرفت.

نقل قول:
او زندگی خود را فدای اندیشیدن دیگری کرد او ایثار کرد

وا داشتن دیگران به تفکر و ژرف نگری خدادادی اصالتاً ارزشمند است و لزوما ربطی به صلاحیت داشتن و یا نداشتن ندارد

جالب است که شما سطح خودتان را تا یک ایثارگر بالا بردید. به تفکر انداختن یک چیز است، لقمه ای را جویده، در دهان دیگران گذاشتن چیزی دیگر. تشویق به تفکر یک چیز است، تیشه زدن به ریشه مردم چیز دیگر. مسائل را با هم مخلوط نکنید. هدایت ذهن مردم، صلاحیت می خواهد، و در این زمینه نمی شود یک نسخه کلی پیچید و در معرض دید عموم قرار داد.

نقل قول:
اما هر فردارزشمداری بنا به درک و سرشت خود رسالتی دارد که فکر می کند باید آن را انجام دهد

حسین فکر کرد و اندیشید که باید بیعت و سازش نکند

خمینی فکر کرد و اندیشید که باید ساکت ننشیند و قیام کند

ومن هم فکر می کنم که باید سلولهای اندیشه ها ی خفته و انبار شده و زنگار گرفته را دوباره صیقل زد

و البته هر کس روز قیامت مسئول کارهایی است که کرده. اینکه شما فکر می کنید باید فلان کار را بکنید، شما را بر حق نمی کند. این خداوند است که قضاوت خواهد کرد حق با چه کسی بوده. من پاسخ سؤالاتم را نگرفتم:

بر اساس کدام آیه شما استنباط کردید که برای برانگیختن اندیشه ها، می توان به طرح شبهه روی آورد؟ کدام آیه ما را تشویق می کند که مطلبی را که خودمان هم قبول نداریم و به باطل بودن آن ایمان داریم طرح کنیم، تا دیگران به اندیشه فرو روند؟ کجای قرآن می گوید که برای هدایت مردم، مطالب باطل را ارائه دهید، تا با خود کلنجار روند، هدایت شوند؟ اگر کسی به باطلی که ما ارائه کرده ایم گروید چه؟ روز قیامت چه پاسخی داریم بدهیم؟ کدام یک از اولیای خدا مطالب کذب ارائه کرده اند تا ریشه دار بودن ایمان مردم را بیازمایند؟

دوست عزیز... ما حق نداریم با طرح شبهه ریشه مردم را بیازماییم. چرا که کیفیت ریشه مردم به من و شما هیچ ربطی ندارد. تنها کاری که باید بکنیم، دعوت مردم به قرآن و دین حق است. خداوند خودش بنده ای را که با نیت پاک روی به خدا کند هدایت می کند. بقیه آن به من و شما هیچ ربطی ندارد.

یا حق

بینام;53233 نوشت:
البته که باید جواب پس بدهید. البته که صلاحیت می خواهد. هر کس مسئول اعمال خودش است، و اگر این برانگیختن اندیشه توسط شما منجر به انحراف اعتقادی کسی شود، قطعاً روز قیامت مسئولید. مگر شما از وضعیت روحی افراد آگاهید که در ملاء عام نظریه پردازی می کنید؟ آن هم نظریاتی که خودتان هم معترفید بعضی از آنها را قبول ندارید.

هرکس سطحی دارد. هرکس بر اساس سطح معرفت خودش، از قرآن فیض می برد. شما حق ندارید تأویلهای شخصی خودتان از قرآن را در اختیار عموم قرار دهید. مگر اولیای خدا با هرکس در سطح درک و شعور خود او صحبت نکردند؟ مگر همه افرادی که از این سایت دیدن می کنند در یک سطح هستند؟ مگر شما از سطح افراد آگاهید؟ مگر شما قرآنید که متشابهات داشته باشید؟

[="blue"] لا اله الا الله از دست تو بینام من تعجب می کنم چطور هنوز مطلب رو نگرفته ای !!!! از این حرفاو استدلالات تو واقعا خندم گرفته

مثل اینکه مجبورم ساده تر بهت بگم تا شاید متوجه بشی گفته هات چطوریه
[="red"] پس فقط چند سوال ساده از تو بپرسم[/] :

شما به چه صلاحیتی به تاپیک های من جواب می دهی مگر این سایت کارشناس و پاسخگو ی مربوطه ندارد ؟؟

آیا فکر می کنی که این صلاحیت رو داشته باشی که جواب پست های من رو بدی چطور ثابت می کنی که صلاحیت داری

در حالیکه کارشناس و پاسخگو دارد اینجا
مگه وادارت کرده اند یا بهت صلاحیت داده اند که جواب مرا بدهی ؟؟؟؟

هر وقت به جواب درست این پرسشها رسیدی اون وقت متوجه میشی که من قبلا چی داشتم می گفتم

موفق باشی دوست [/]

با سلام

نقل قول:

لا اله الا الله از دست تو بینام من تعجب می کنم چطور هنوز مطلب رو نگرفته ای !!!! از این حرفاو استدلالات تو واقعا خندم گرفته

خوب است حداقل موجبات خنده مردم را فراهم می کنم.

نقل قول:
مثل اینکه مجبورم ساده تر بهت بگم تا شاید متوجه بشی گفته هات چطوریه

ببینیم.

نقل قول:
پس فقط چند سوال ساده از تو بپرسم :
نقل قول:

شما به چه صلاحیتی به تاپیک های من جواب می دهی مگر این سایت کارشناس و پاسخگو ی مربوطه ندارد ؟؟

آیا فکر می کنی که این صلاحیت رو داشته باشی که جواب پست های من رو بدی چطور ثابت می کنی که صلاحیت داری

در حالیکه کارشناس و پاسخگو دارد اینجا
مگه وادارت کرده اند یا بهت صلاحیت داده اند که جواب مرا بدهی ؟؟؟؟

1 - بله سایت کارشناس دارد، ولی کسی جلوی مرا نگرفته که حرف بزنم. چیزی هم خارج از صلاحیتم نمی گویم. آنچه می گویم با قرآن و روایات مطابقت دارد. چیز پیچیده ای هم نبوده، توده مردم توان فهم آن را دارند. شبهه هم طرح نمی کنم. تیشه هم به ریشه اعتقادات مردم نمی زنم. همواره سعی کرده ام مردم را تشویق به خواندن قرآن (آن هم با معنی)، و عبادت در شب بکنم. هدف اصلی من همین است و بس. اگر هم ببینم کسی مطلب کذبی طرح می کند، در حد خودم کذب بودن آن را نشان می دهم تا به اعتقادات مردم خدشه ای وارد نشود. مسئولیت اعمالم را هم می پذیرم. منکر آن نمی شوم که اگر پست من کسی را گمراه کند، قیامت مسئول خواهم بود. ولی از آنجا که مطمئنم پست من کسی را گمراه نمی کند، این ریسک را می پذیرم. تا از چیزی مطمئن نباشم درباره آن حرف نمی زنم. و اگر مطمئن نبودم، می گویم والله اعلم تا خواننده بفهمد نظر شخصی خودم را گفته ام و خودم به صحت آن اطمینان ندارم.

2 - اثباتش روشن است. آنچه می گویم را با آیات متعدد قرآن و روایات معصومین (ع) پشتیبانی می کنم. اگر شما فکر می کنید حرفهای من غلط بوده، با استناد به قرآن آنها را رد کنید.

3 - لازم نیست مرا وادار کنند تا جواب بدهم. درباره صلاحیت، بله من به صحت برخی از مسائل یقین کرده ام، و این یقین باعث می شود که خودم را صاحب نظر بدانم. اگر حرفهای من غلط هستند، با قرآن آنها را رد کنید.

نقل قول:
هر وقت به جواب درست این پرسشها رسیدی اون وقت متوجه میشی که من قبلا چی داشتم می گفتم

شما خودتان اعتراف کردید به آن چیزی که در امضایتان قرار داده بودید اعتقاد نداشتید:

نقل قول:
همین امضای قبلی اینجانب در عمل اعتقادی به آننداشته ام ولی برای منحرف کردن ذهنیت دوستان وشعله ور کردن احساسات برخی آنرا آوردم و مسلما اگر کسی هم اعتراض نمی کرد بعد از مدت کوتاهی آن را پاک می کردم چون شراره ای از یک جرقه ی احساسی بود نه یک مغز متفکر


خودتان گفتید که مردم را به اندیشه وا می دارید. کاملاً مشخص است که این کار را با طرح شبهه (آن هم شبهاتی که بعضاً خودتان می دانید چرند هستند) انجام می دهید. من از شما سؤالی بسیار ساده پرسیدم. بر اساس کدام آیه قرآن برای به اندیشه انداختن مردم می توان به ارائه کردن مطالب باطل روی آورد؟

ولی شما با پیچاندن موضوع سعی فرار از این بحث را دارید. بله، شما قانوناً حق دارید در این سایت طرح شبهه کنید. ولی شرعاً نه. قیامت مسئول خواهید بود، و من از باب امر به معروف و نهی از منکر این مطلب را گوشزد کردم.

وضع من و شما خیلی با هم فرق دارد. شما نقش یک معلم اعتقادی را بر عهده گرفته اید، و به اندیشه انداختن مردم را رسالت خود می دانید. این کار صلاحیت می خواهد. جالب آنکه روش کاری شما اصلاً مطابقتی با روش کاری اولیای خدا نداشته، آیه ای هم نمی شناسم که آن را تأیید کند.

ولی من هیچ ادعای خاصی ندارم، فقط مطالبی را که در نظرم غلط هستند، با آیه و روایت صراحتاً و نه به صورت متشابه رد می کنم. این کجا و آن کجا.

در همین تاپیک. من نظریه شما را رد کردم. ولی شما هیچ چیزی نگفتید. بالاخره استدلال مرا قبول دارید یا نه؟ نظریه خودتان را رد شده می دانید یا نه؟ اصلاً نظریه خودتان را از اول قبول داشتید، یا می خواستید مردم را به اندیشه بیاندازید؟

به این روایت دقت کنید:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْخَزَّازِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْقَرَاطِيسِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ إِنَّ الْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا يَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَيْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَيُسْقِطَكَ مَنْ هُوَ فَوْقَكَ وَ إِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لَا يُطِيقُ فَتَكْسِرَهُ فَإِنَّ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ
اصول كافى ج : 3 ص : 74 رواية :2
عبدالعزير قراسيطى گويد: امام صادق (ع ) بمن فرمود: اى عبدالعزيز ايمان مانند نردبانيست كه ده پله دارد و مؤ منين پله ئى را بعد از پله ديگر بالا مى روند، پس كسى كه در پله دوم است نبايد بآنكه در پله اول است بگويد: تو هيچ ايمان ندارى تا برسد بدهمى (كه نبايد چنين سخنى به نهمى بگويد) پس آنكه را از تو پست تر است دور نينداز كه بالاتر از تو ترا دور اندازد و چون كسى را يكدرجه پائين تر از خود ديدى ، با ملايمت او را بسوى خود كشان و چيزى را هم كه طاقتش را ندارد بر او تحميل مكن كه او را بشكنى زيرا هر كه مؤ منى را بشكند، بر او لازمست جبرانش كند.

شاید برخی از مؤمنین تحمل زلزله آزمایش ریشه شما را نداشته باشند. اگر مؤمنی شکست، فردای قیامت چگونه پاسخ می دهید؟

یا حق

موضوع قفل شده است