می خوام با یکی دوست بشم ...

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
می خوام با یکی دوست بشم ...

با عرض سلام :Gol:
یک راست میرم سر اصل مطلب دوستان...
من یک نوجوان 14 ساله هستم و خودتون بهتر نیاز های دوستانه و عاطفی افراد رو میدونید.
سال قبل به یکی از دوستام وابسته شده بودم ولی هم مدرسه ایام کاری کردن که با هم قهر کردیم(مدرسه ما جوری هست که اکثرا چشم دیدن دوستی دو نفر رو ندارن و سعی به خراب کردن رابطه اون دو نفر دارن)
مشکلمو با چندین نفر مطرح کردم گوشم از این حرفا پره : وابسته نشو،دلیل وابستگیت چیه؟؟،مگه اون چی داره؟،به درسات بیشتر فکر کن و فلان.همشو میدونم ولی دوران نوجوونی فرق داره من سعی میکنم وابسته نشم.
مشکل اصلیم اینه : یک فرد امسال تازه اومده به مدرسه ما و من چند بار بخاطر پرونده بسیجش باهاش حرف زدم
وقتی کار پروندش تموم شد احساس کردم منو ب حساب نمیزاره.فکر میکنم که بازم گفتن این طرف فلان کارس(مدرسه ما اینجوریه)
و از اونجایی که اون هم به بلوغ فکری نرسیده فک کنم اگه بهش این حرفو زده باشن باور میکنه
ولی باور کنید نه قیافش خیلی خوبه نه هم زیاد نمیشناسمش فقط میخام باهاش دوست باشم.بهم گفتن وقتی با دوستت نمیتونی خوب تا کنی بدون که از خدا دور شدی.باور کنید نمیدونم چیکار کردم که خدا دیگه دوستم نداره ...
کلی مشکل دارم تو زندگیم از طرف دوستام..
حالا نمیدونم با چه بهانه ای و چجوری برم با اون طرف دوست بشم . دوستان راه چاره رو نشونم بدید.نگید که ولش کن و فلان.فقط راه چاره میخام

یا علی

ممنون میشم جواب بدید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد امیدوار

MahdiMemarRast;742154 نوشت:
با عرض سلام :Gol:
یک راست میرم سر اصل مطلب دوستان...
من یک نوجوان 14 ساله هستم و خودتون بهتر نیاز های دوستانه و عاطفی افراد رو میدونید.
سال قبل به یکی از دوستام وابسته شده بودم ولی هم مدرسه ایام کاری کردن که با هم قهر کردیم(مدرسه ما جوری هست که اکثرا چشم دیدن دوستی دو نفر رو ندارن و سعی به خراب کردن رابطه اون دو نفر دارن)
مشکلمو با چندین نفر مطرح کردم گوشم از این حرفا پره : وابسته نشو،دلیل وابستگیت چیه؟؟،مگه اون چی داره؟،به درسات بیشتر فکر کن و فلان.همشو میدونم ولی دوران نوجوونی فرق داره من سعی میکنم وابسته نشم.
مشکل اصلیم اینه : یک فرد امسال تازه اومده به مدرسه ما و من چند بار بخاطر پرونده بسیجش باهاش حرف زدم
وقتی کار پروندش تموم شد احساس کردم منو ب حساب نمیزاره.فکر میکنم که بازم گفتن این طرف فلان کارس(مدرسه ما اینجوریه)
و از اونجایی که اون هم به بلوغ فکری نرسیده فک کنم اگه بهش این حرفو زده باشن باور میکنه
ولی باور کنید نه قیافش خیلی خوبه نه هم زیاد نمیشناسمش فقط میخام باهاش دوست باشم.بهم گفتن وقتی با دوستت نمیتونی خوب تا کنی بدون که از خدا دور شدی.باور کنید نمیدونم چیکار کردم که خدا دیگه دوستم نداره ...
کلی مشکل دارم تو زندگیم از طرف دوستام..
حالا نمیدونم با چه بهانه ای و چجوری برم با اون طرف دوست بشم . دوستان راه چاره رو نشونم بدید.نگید که ولش کن و فلان.فقط راه چاره میخام

یا علی

ممنون میشم جواب بدید


بسمه تعالی
با سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد خدمت شما دوست عزیز

خب همونطور که اشاره فرمودید بخشی از این وضعیت معلول دوره نوجوانی است که انشاءالله با گذشت ایام از میزان آن کاسته خواهد شد. اما به نظر می رسد که در کنار این موضوع سطحی از مهرطلبی، سختگیری و وسواس نشان دادن شما نیز، بدون تاثیر نیست. لذا بهتر است به صورت تلفنی با کارشناسان مرکز (09640) تماس داشته باشید تا احتمالات مطرح شده به صورت دقیقتر بررسی شود.

در عین حال لازم است با بهبود سطح روابط با خانواده و نیز تامین نیازها بواسطه گفتگوهای روزمره با خانواده، و نیز برنامه ریزی دقیقتر به منظور کاهش اوقات فراغت، حضور در محل مذهبی و متنوع، کارهای هنری، باشگاه ورزشی و...اقدام کنید
لازم است از تمرکز بر فرد خاصی به منظور دوستی خودداری کنید و تعداد دوستان خود را افزایش دهید. سعی کنید در عین حالی که طبق معیارهای لازم به دوست گزینی مبادرت می کنید از سختگیری در انتخاب دوست پرهیز کنید. خودتان را بیشتر دوست داشته باشید، از خودسرزنشگری فاصله بگیرید و به خدای بزرگ توکل نمائید.

منم یه هفته پیش تو کتابخونه مدرسه با یه بچه مذهبی خوش اخلاق دوست شدم :khandeh!:
از قضا زمانی که باهاش دوست شدم خیلی شاد و شوخ بودم اونم ازم خیلی خوشش اومد :Mohabbat:
بهش گفتم که خوشم میاد ازش
اما...
اما من سه ماهه که افسرده شده ام:Ghamgin: و احساس می کنم اونم با دیدن افسردگیم دیدگاهشو نسبت به من تغییر داده :Gig:
زبانا میگه تا آخر باهامه اما بخوبی احساس میکنم که مثل قبل باهام برخورد نمیکنه
بهر حال تحت درمانم برام دعا کنین که زودتر از شر این مرض خلاص بشم
و دعا کنین که دوستی ما تا آخر پاینده باشه چون واقعا دوستی باهاش برام مفید و لذت بخشه:Gol:

پ.ن:من با آقایی که سوالو مطرح کرده هم مدرسه ایم.راس میگه مدرسه ما یجوریه که آدم نمیتونه با کوچیکتر از خودش رابطه داشته
البته من شنیده بودم آوای دهل از دور خوش است اما نه تا این حد ایشو از جمله کسانی هستند که روابط اجتماعی فوق العاده ای دارن من اصلا فک نمیکردم تو بحث دوستی مشکل داشته باشن

یه جوری از دوستی و وابستگی حرف میزنین

آدم ناخودآگاه فکرش به سمت بدی میره Fool Fool Fool

جالبه که جفتتون هم آقا هستید

من فکر میکردم این ادا ها فقط مختص دختراس

تجربه ثابت کرده
طرف کسی نرو تا طرفت بیان
کسیو دوس نداشته باش تا دوست داشته باشن
وابسته نشو تا وابسته ت بشن
و در کل
به خودت بیشتر از هر کس و هر چیزی اهمیت بده
تنها چیزی که اطرافیانو جذب تو میکنه
اینه که بود و نبود کسی برات مهم نباشه
اما طوری رفتار کنی
که دیگران از نبودن با تو افسوس بخورن
خودت رو مرکز بدون
تو حاشیه نباش
"تو مهمی"

میشه خودتونو معرفی کنید؟؟
چه جالب یه هم مدرسه ایییییی!!!

یک دختر یا خانوم واقعا نمیتونه پسر هارو توی دوره ی بلوغ درک کنه !!!
:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:

tarane5796;744433 نوشت:
تجربه ثابت کرده
طرف کسی نرو تا طرفت بیان
کسیو دوس نداشته باش تا دوست داشته باشن
وابسته نشو تا وابسته ت بشن
و در کل
به خودت بیشتر از هر کس و هر چیزی اهمیت بده
تنها چیزی که اطرافیانو جذب تو میکنه
اینه که بود و نبود کسی برات مهم نباشه
اما طوری رفتار کنی
که دیگران از نبودن با تو افسوس بخورن
خودت رو مرکز بدون
تو حاشیه نباش
"تو مهمی"

عالیه ولی گفتم که دوران بلوغ بد دردیه!!

MahdiMemarRast;742154 نوشت:
با عرض سلام :Gol:
یک راست میرم سر اصل مطلب دوستان...
من یک نوجوان 14 ساله هستم و خودتون بهتر نیاز های دوستانه و عاطفی افراد رو میدونید.
سال قبل به یکی از دوستام وابسته شده بودم ولی هم مدرسه ایام کاری کردن که با هم قهر کردیم(مدرسه ما جوری هست که اکثرا چشم دیدن دوستی دو نفر رو ندارن و سعی به خراب کردن رابطه اون دو نفر دارن)
مشکلمو با چندین نفر مطرح کردم گوشم از این حرفا پره : وابسته نشو،دلیل وابستگیت چیه؟؟،مگه اون چی داره؟،به درسات بیشتر فکر کن و فلان.همشو میدونم ولی دوران نوجوونی فرق داره من سعی میکنم وابسته نشم.
مشکل اصلیم اینه : یک فرد امسال تازه اومده به مدرسه ما و من چند بار بخاطر پرونده بسیجش باهاش حرف زدم
وقتی کار پروندش تموم شد احساس کردم منو ب حساب نمیزاره.فکر میکنم که بازم گفتن این طرف فلان کارس(مدرسه ما اینجوریه)
و از اونجایی که اون هم به بلوغ فکری نرسیده فک کنم اگه بهش این حرفو زده باشن باور میکنه
ولی باور کنید نه قیافش خیلی خوبه نه هم زیاد نمیشناسمش فقط میخام باهاش دوست باشم.بهم گفتن وقتی با دوستت نمیتونی خوب تا کنی بدون که از خدا دور شدی.باور کنید نمیدونم چیکار کردم که خدا دیگه دوستم نداره ...
کلی مشکل دارم تو زندگیم از طرف دوستام..
حالا نمیدونم با چه بهانه ای و چجوری برم با اون طرف دوست بشم . دوستان راه چاره رو نشونم بدید.نگید که ولش کن و فلان.فقط راه چاره میخام

یا علی

ممنون میشم جواب بدید

راستش من این سوال رو از طرف فردی بیان کردم که مایل نبود با اسم خودش ماجرا رو بیان کنه!!!:khandeh!:

میگذرد......

محمد132;744532 نوشت:
میگذرد......

چه چیزی؟؟؟

MahdiMemarRast;744539 نوشت:
چه چیزی؟؟؟

احوالات دوره نوجوانی رومیگم

محمد132;744541 نوشت:
احوالات دوره نوجوانی رومیگم

احســــــــــنت.
موفق باشید

MahdiMemarRast;744507 نوشت:
راستش من این سوال رو از طرف فردی بیان کردم که مایل نبود با اسم خودش ماجرا رو بیان کنه!!!:khandeh!:

همینطوره :ok:

MahdiMemarRast نوشت:
گفتید با من هم مدرسه اید
شما؟؟

ببخشید بخاطر اینکه نمیخوام مطالبی که اینجا نوشتم به بیرون درز کنن نمیتونم اسممو بگم

MahdiMemarRast;742154 نوشت:
مشکلمو با چندین نفر مطرح کردم گوشم از این حرفا پره : وابسته نشو،دلیل وابستگیت چیه؟؟،مگه اون چی داره؟،به درسات بیشتر فکر کن و فلان.همشو میدونم ولی دوران نوجوونی فرق داره من سعی میکنم وابسته نشم.

نکته:
من تجربه ای از یک دوستی ظاهرا معصومانه داشتم
طرف انگار طلسم داشت چیزی نداشت به معنای واقعی ولی بچه ها رو به سمت خودش جذب میکرد
1.فکر 80 درصد بچه های کلاس رو بهم ریخت
2.معصومانه رفتار میکرد اما کار های نادرست رو مرموزانه به دوستاش القا میکرد
هیچ وقت هیچ وقت وابسته نشید

من دوسال گذشت تا به نیتش پی ببرم اونم با تغییر مدرسه ها!

حالا صحبت از دوستیه بزارین منم مشکلمو بگم :Narahat az:
من یه رفیقی دارم که تازه باهم دوست شدیم
البته ازم یه سال کوچیکتره
بهم گفته برا همیشه باهام دوست میمونه :Kaf:
اما همیشه منم که بهش زنگ میزنم یا اس میدم
یا تو مدرسه میرم پیشش :Moshtagh:

بنظرتون چیکار کنم؟

+:هم مدرسه ای های ماهم که ماشاءالله جمع اند
(آقا مهدی شکلات فرانسوی یادت نره:Nishkhand:)

هی:hey::hey: ، یادش بخیر .. چقدر کوچولو هستید هنوز ..

وای بر عمری که با میگذرد ، میگذرد ... ما که همش گفتیم این نیز بگذرد ... ولی شما نگید ... از تک تک لحظات زندگیتون استفاده کنید و خوب درس بخونید...

این وابستگی ها و مشغولیت های بیخود رو بزرگش نکنید ، زیاد مشورت کنید با بزرگترهاتون و به صحبتاشون فکر کنید.

سراغ گیم هم نرید :Sokhan: پفک هم نخورید ...

موفق باشید

1- نظرتون به یک نفر معطوف نکنید . دایره دوستیتون رو افزایش بدید و با افراد بیشتری معاشرت کنید این موضوع حداقل دو مزیت داره اول اینکه فکر و توجهتون به یک شخص خاص کمتر میشه ، دوم اینکه قطعا با توجه به اینکه ایشون قطعا با دوستای مشترکتون رابطه دارند خود بخود احتمال ارتباط بیشترتون فراهم میشه .
2-این احساس نسبتا باتوجه به سن و سالتون طبیعیه و طبیعتا بمرور کمتر میشه:_loool:

ماه گردویی;744650 نوشت:

نکته:
من تجربه ای از یک دوستی ظاهرا معصومانه داشتم
طرف انگار طلسم داشت چیزی نداشت به معنای واقعی ولی بچه ها رو به سمت خودش جذب میکرد
1.فکر 80 درصد بچه های کلاس رو بهم ریخت
2.معصومانه رفتار میکرد اما کار های نادرست رو مرموزانه به دوستاش القا میکرد
هیچ وقت هیچ وقت وابسته نشید

من دوسال گذشت تا به نیتش پی ببرم اونم با تغییر مدرسه ها!

دقیقا بین دوستای صمیمی ما هم چنین فردی هست
و خودم هم به این نتیجه بعد یک سال از دوستی باهاش رسیدم:ok:

rreezzaa;744656 نوشت:
حالا صحبت از دوستیه بزارین منم مشکلمو بگم :Narahat az:
من یه رفیقی دارم که تازه باهم دوست شدیم
البته ازم یه سال کوچیکتره
بهم گفته برا همیشه باهام دوست میمونه :Kaf:
اما همیشه منم که بهش زنگ میزنم یا اس میدم
یا تو مدرسه میرم پیشش :Moshtagh:

بنظرتون چیکار کنم؟

+:هم مدرسه ای های ماهم که ماشاءالله جمع اند
(آقا مهدی شکلات فرانسوی یادت نره:Nishkhand:)

اشکال نداره آقا رضا به کارت ادامه بده خود طرف بعد یه مدت به این نتیجه میرسه

jahad mog;744648 نوشت:
همینطوره :ok:

برادر داری مسخره میکنی؟؟؟؟!!!:Ghamgin:
والا خودم هم قبلا همچین مشکلاتی داشتم ولی تازگیا یکی از دوستام به وضع شدیدی دچار همچین وضعی شده نیاز به کمک داره

ببخشید بخاطر اینکه نمیخوام مطالبی که اینجا نوشتم به بیرون درز کنن نمیتونم اسممو بگم

بابا مخفیییی:Kaf:

jahad mog;744648 نوشت:
همینطوره

برادر داری مسخره میکنی؟؟؟؟!!!:Ghamgin:
والا خودم هم قبلا همچین مشکلاتی داشتم ولی تازگیا یکی از دوستام به وضع شدیدی دچار همچین وضعی شده نیاز به کمک داره

rreezzaa;744656 نوشت:
حالا صحبت از دوستیه بزارین منم مشکلمو بگم :Narahat az:
من یه رفیقی دارم که تازه باهم دوست شدیم
البته ازم یه سال کوچیکتره
بهم گفته برا همیشه باهام دوست میمونه :Kaf:
اما همیشه منم که بهش زنگ میزنم یا اس میدم
یا تو مدرسه میرم پیشش :Moshtagh:

بنظرتون چیکار کنم؟

+:هم مدرسه ای های ماهم که ماشاءالله جمع اند
(آقا مهدی شکلات فرانسوی یادت نره:Nishkhand:)

دوستان عزیز هم مدرسه ای فقط این بحث ها تو همین سایت بمونه ها دیگه من عادت ندارم با یه اسم دیگه فعالیت کنم و همه جا با اسم خودم هستم دیگه نمیخام دوستانی که تو این پست بهشون اشاره کردم خودشون مطلع بشن

MahdiMemarRast;744702 نوشت:
+:هم مدرسه ای های ماهم که ماشاءالله جمع اند
(آقا مهدی شکلات فرانسوی یادت نره)

آقا رضا میگم پایه ای یک سایت مذهبی بسازیم بعد براش یه انجمن مذهبی مثل اسک دین بزنیم البته موضوعش بجای پرسش و پاسخ یه چیز دیگه باشه.سایتای جواب و اسک رو با دروپال ساختن و انجمنش رو با ویبولتین.فقط یکم هزینه کوچولویی میخاد که اونم میتونیم از هاست های رایگان استفاده کنیم بطور موقت

نذار این مسائل سطحی دوران نوجوونیتون رو خراب کنن
دوسال بزرگتر میشید همه با هم دوست میشید
البته به هرحال شیرینی دوره ی نوجوونی تا حدی به ایناست

MahdiMemarRast;744697 نوشت:
اشکال نداره آقا رضا به کارت ادامه بده خود طرف بعد یه مدت به این نتیجه میرسه

میخوام یه مدت نرم پیشش ببینم میاد سراغم یا نه
میشناسیش الف.ق هست

MahdiMemarRast;744707 نوشت:
آقا رضا میگم پایه ای یک سایت مذهبی بسازیم بعد براش یه انجمن مذهبی مثل اسک دین بزنیم البته موضوعش بجای پرسش و پاسخ یه چیز دیگه باشه.سایتای جواب و اسک رو با دروپال ساختن و انجمنش رو با ویبولتین.فقط یکم هزینه کوچولویی میخاد که اونم میتونیم از هاست های رایگان استفاده کنیم بطور موقت

آقا مهدی این که بلدی خیلی عالیه منتها ارزشمندترش اینه که اینو صرف ولایت و دین بکنی:Sham:
من شدیدا خوشحال میشم که یه سایت مفید بزنی، مطالبشم با من :ok:
اصن میتونیم یه تیم تشکیل بدیم یه سایت خوب مثل 313135.com بزنیم
البته کارای فنیش دست خودتو میبوسه:khandeh!:
ان شاءالله در آینده همکاری می کنیم.

+:مدیران محترم اسک دین جدا عذر میخوام که تاپیک شخصی شد یه پی وی بزارین حل میشه

MahdiMemarRast;744702 نوشت:
دوستان عزیز هم مدرسه ای فقط این بحث ها تو همین سایت بمونه ها دیگه من عادت ندارم با یه اسم دیگه فعالیت کنم و همه جا با اسم خودم هستم دیگه نمیخام دوستانی که تو این پست بهشون اشاره کردم خودشون مطلع بشن

مهدی جون من که نفهمیدم کیو میگی اما چشم

rreezzaa;744748 نوشت:
میخوام یه مدت نرم پیشش ببینم میاد سراغم یا نه
میشناسیش الف.ق هست

من که نشناختم

rreezzaa;744748 نوشت:
آقا مهدی این که بلدی خیلی عالیه منتها ارزشمندترش اینه که اینو صرف ولایت و دین بکنی
من شدیدا خوشحال میشم که یه سایت مفید بزنی، مطالبشم با من
اصن میتونیم یه تیم تشکیل بدیم یه سایت خوب مثل 313135.com بزنیم
البته کارای فنیش دست خودتو میبوسه
ان شاءالله در آینده همکاری می کنیم.

تو مدرسه راجبش میحرفیم

rreezzaa;744748 نوشت:
+:مدیران محترم اسک دین جدا عذر میخوام که تاپیک شخصی شد یه پی وی بزارین حل میشه

مدیرا از خودمونن

Miss Chadoriii;744289 نوشت:
یه جوری از دوستی و وابستگی حرف میزنین

آدم ناخودآگاه فکرش به سمت بدی میره Fool Fool Fool

جالبه که جفتتون هم آقا هستید

من فکر میکردم این ادا ها فقط مختص دختراس


اره خدایی[emoji2] [emoji2]
البته خوب سنشون کمه هنوز...
همه چیز درست میشه[emoji4]

MahdiMemarRast;742154 نوشت:
یک راست میرم سر اصل مطلب دوستان...
من یک نوجوان 14 ساله هستم و خودتون بهتر نیاز های دوستانه و عاطفی افراد رو میدونید.
سال قبل به یکی از دوستام وابسته شده بودم ولی هم مدرسه ایام کاری کردن که با هم قهر کردیم(مدرسه ما جوری هست که اکثرا چشم دیدن دوستی دو نفر رو ندارن و سعی به خراب کردن رابطه اون دو نفر دارن)

سلام رفیق

حاشیه رو میزارم کنار و اصل مطلب رو میگم

فکر بکنم من بتونم کمکت کنم چون من هم،هم سن تو هستم از چه قضا فردا تولدمه(5 ابان) میشم 16 سال:Nishkhand:

خب باید اعترافی بکنم ،اونم اینکه من هم چنین موردی رو تجربه کردم :mohandes:زمانی که 13 ،14 سالم بود
به نظر خودم چنین رفتاری عادیه واکنش ها و نشانه های بلوغ هس

اعترافم رو باز میکنم:reading:تا شاید بتونم کمکت کنم
اقا مال یه دوست داشتیم که دلایلی از هم جدا کردنمون(خیلی با هم شوخی میکردیم و میخندیدیم و...)
یه روز بعد از مدت ها (تقریبا یک سال)یاد اون زمان افتادم و خواستم دوباره باش دوست بشم
اغا چشمتون روز بد نبینه ما عشق اون شدیم:khejalat:اما اون یه رفیق دیگه پیدا کرده بود و دیگه نمیشد
اما عشقه ،چیزی حالیش نیست
مجبور شدیم سیاست در پیش بگیریم
از طریق یک نفر(واسطه من و عشقم:hamdel:) اونم به یک بهانه ای دیگه (که اصلا نفهمید من عاشق شدم) با عشقمنامه و حرف و.. میزدیم:khejalat:
حتی اینقدر حواسم ب اون بود که افت درسی یه مدت گرفتم >>>ریاضی شدم 6>>به قول معلم ها >>. -6- (مدیونید فکر کنید تجارب دارم)
خدارشکر هیچ کسی از عاشق شدنم خبر دار نشد وگرنه ابروم میرفت و ابزار مسخره کردن میشد:mohandes:
القصه ،دوستیمون مثل روز اولش نشد یعنی عشقم بین من و دوست جدیدش ؛اون رو انتخاب میکرد :deldari:

الان که هر وقت به این موضوع فکر میکنم خودم رو مسخره میکنم و حالم به هم میخوره از اون زمان و میگم عجب دیوونه ای بودم:bastan::Motehayer:

توی اون زمان هم رفتار هام خیلی عوض شده بود و دقیقا نشانه های یک عاشق رو داشتم:خیلی منظم بودن(همیشه لباسم اتو کرده بود و تمیز)،خیلی تمیز بودن،اروم تر بودن نسبت به قبل،توی فکر بودن،عوض شدن رفتار و خیلی معنوی شده بودم و سحر خیز و.... (توی نت سرچ کن میاد)

منم هم الان حال تو رو درک میکنم و بت نمیگم طرف رو ولش کن، این رفتار طبیعیه
اول باید مطمعن بشی طرف تو رو دوست داره ،اگرنداره ولش کن محلش نزار،خودت رو کوچیک نکن ،کاری بکن که انگار تو از اون طلبکاری ،خودت رو سبک و خار نکن(ببخشید البته :khejalat:)
خب اگر دوستت داره که اون دیگه باید طور دیگه راهنماییت کنم!!!!

والسلام علیکم و الرحمته الله و برکاته

گمنـام;745142 نوشت:
منم هم الان حال تو رو درک میکنم و بت نمیگم طرف رو ولش کن، این رفتار طبیعیه
اول باید مطمعن بشی طرف تو رو دوست داره ،اگرنداره ولش کن محلش نزار،خودت رو کوچیک نکن ،کاری بکن که انگار تو از اون طلبکاری ،خودت رو سبک و خار نکن(ببخشید البته )
خب اگر دوستت داره که اون دیگه باید طور دیگه راهنماییت کنم!!!!

این حس دوست داشتنام نسبت به سال قبل کمتر شده ولی وقتی میشنوم دوست صمیمیم منو ول میکنه میره کنار اون ناراحت میشم خب بالاخره...
ولی تصمیم گرفتم رفتارمو عوض کنم آره بهترین راه اینه خودمو کوچیک نکنم.آغا بیخیال شدم
به قول مشاور باید با کسی دوست بشم که به دردم بخوره نه اینکه فقط من به درد اون بخورم
قدر کسانی را که دوستتان را دارند را بیشتر از کسانی که دوستشان دارید بدانید
از فردا من کلا یه فرد دیگه میشم!!!
هـــــــــــع

به لطف خدا

MahdiMemarRast;745168 نوشت:
ولی تصمیم گرفتم رفتارمو عوض کنم آره بهترین راه اینه خودمو کوچیک نکنم.آغا بیخیال شدم

سلام

خوب کاری میکنی احسنت

MahdiMemarRast;745168 نوشت:
به قول مشاور باید با کسی دوست بشم که به دردم بخوره نه اینکه فقط من به درد اون بخورم

دقیقا
البته دیگه این دور زمونه هیچ دوستی معنای واقعی دوست رو نداره:Motehayer:
اینم بگم که این حرف من از عقده نیست از تجربس

MahdiMemarRast;745168 نوشت:
از فردا من کلا یه فرد دیگه میشم!!!

یاعلی

موضوع قفل شده است