میزان اعتبار حدیث غدیر و استدلال ائمه به آن

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
میزان اعتبار حدیث غدیر و استدلال ائمه به آن

در رابطه با مسأله حجة الوداع و غدير خم، عين واقعه را به نقل از ترجمه الغدير (ج 1، ص 29 - 37) تقديم مي‏داريم.

واقعه و خطبه پيامبر اكرم(ص) در آن، مورد اجماع و اتفاق جميع مسلمانان شيعه وسني است

و جايگاه ويژه‏اي در نصوص ديني و ادبيات و اشعار مسلمانان - اعم از عرب و غير عرب - دارد.

در متون اسلامي هيچ روايتي به اندازه اين واقعه به حد فوق تواتر نرسيده است و احدي را ياراي ترديد در آن نيست.

-در ميان صحابه پيامبر(ص) 110 نفر

-از تابعين 89 نفر آن را نقل كرده‏اند

- طبقات راوي آن، به 360 نفر رسيده است.

شاعران بسياري نيز اين جريان را به نظم آورده‏اند؛
از جمله:

- در قرن اول: اميرالمؤمنين(ع)، حسان بن ثابت انصاري، قيس بن سعد بن عباده انصاري، عمر و بن عاص بنوائل، محمد بن عبداللّه‏ حميري.

- در قرن دوم: كميت بن زياد، سيد اسماعيل بن محمد حميري، شعيان بن مصعب كوفي.

- در قرن سوم: ابو تمام حبيب بن اوس طايي، دعبل بن علي بن رزين الخزاعي
و در قرون بعد ده‏ها نفرديگر.

از اهميت اين واقعه، همان بس كه علامه اميني يازده جلد كتاب ارزشمند «الغدير» را پيرامون اين حادثه به نگارشدرآورده است.

در اينجا به نمونه هايى از استدلال حضرت علی(ع)به حدیث غدیر اشاره مى شود:

1. اسير مؤمنان(ع)در روز شورا، كه اعضاى شورا به دستور خليفه دوّم تعيين شده بود و و تركيب اعضا طورى بود كه همه افراد مى دانستند كه خلافت از آن شخصى غير على(ع)خواهد بود.

هنگامى كه گوى خلافت از طرف عبدالرحمان بن عوف به سوى عثمان پرتاب شد، امام براى ابطال رأى شورا شروع به سخن كرد

و گفت: «من با سخنى استدلال مى كنم كه هيچ كس نمى تواند آن را انكار كند».

تا آنجا كه فرمود: «شما را بر خدا سوگند مى دهم آيا در ميان شما كسى هست كه پيامبر درباره او گفته باشد: «و ن كنت مولاه فهذا على مولاه الهم و آل م ولاه، و انصر من نصره ليلغ الشاهد الغايب قالوا الهم، لا-مناقب خوارزمى، ص 2177

من مولاى هر كس هستم، على مولاى اوست. پروردگارا! دوست بدار، هر كس را كه على
را دوست بدارد و يارى كن هر كس را كه على را يارى كند.
اين سخن را حاضران به غايبان برسانند».
اعضاى شورا تصديق كردند و گفتند: «اين فضيلت را جز تو كسى ندارد».

2. روزى اميرمؤمنان(ع)در كوفه سخنرانى مى نمودند.

در ضمن سخنان خود روبه جمعيّت كرد و گفت: «شما را به خدا سوگند مى دهم هر كس در غدير حاضر بود و به گوش خود شنيد كه پيامبر مرا به جانشينى خود برگزيد، بايستد و شهادت بدهد».
در اين موقع سى نفر از جا برخاستند و به شنيدن حديث غدير گواهى دادند.

بايد توجّه داشت كه آن روز بيش از بيست و پنج سال از واقعه غدير مى گذشت
و بعضى از اسحاب پيامبر(ص) نيز در كوفه نبودند يا پيش از آن در گذشته بودند.

شايد بعضى هم به عللى از دادن شهادت كوتاهى ورزيدند، وگرنه تعداد گواهان بيش از آن بود.

مرحوم علاّمه امينى مصادر متعدّد اين حديث را در كتاب نفيس خود آورده است.

3. در دوران خلافت عثمان دويست تن از شخصيّت هاى بزرگ از مهاجر و انصار در مسجد پيامبر دور هم گرد آمده بودند

و پيرامون موضوعات مختلفى بحث و گفتگو مى كردند، تا آنجا كه سخن به فضايل قريش و سوابق و مهاجرت آنان كشيده شد.

هر طايفه اى از قريش به شخصيّت هاى برجسته خود افتخار مى نمود.
اميرمؤمنان فقط به سخنان مردم گوش مى داد و سخنى نمى گفت.

ناگهان جمعيّت به حضرت روى آورده، درخواست نمودند كه زبان به سخن بگشايد.
امام به اصرار مردم برخاست و درباره پيوند خود با پيامبر و سوابق خدمات خود به طور گسترده سخن گفت.

تا آنجا كه فرمود: «به خاطر داريد كه روز غدير خداوند به پيامبر مأموريت داد كه همان طور كه نماز و زكات و مراسم حج را براى آنان

روشن كرده است، مرا پيشواى مردم قرار دهد و براى انجام همين كار پيامبر خطبه اى به ظرح زير خواند و

فرمود: خداوند، انجام كارى را بر عهده من گذارده است، و من از آن مى ترسيدم كه بعضى از مردم مرا را در ابلاغ پيام الهى تكذيب كنند،

ولى خداوند امر فرمود كه آن پيام را برسانم و نويد داد كه مرا از شر مردم حفظ خواهد كرد.

هان، اى مردم مى دانيد خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنانم.
آيا من از خود آنان به خودشان اولى هستم؟، همگى گفتند: آرى، در اين موقع پيامبر فرمود: على برخيز. من برخاستم.

سپس آن حضرت رو به جمعيّت كرد و گفت: «من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه».

در اين موقع سلمان از رسول خدا پرسيد: على بر ما چگونه ولايت دارد؟ پيامبر فرمود: «ولاءه كولاى. من كنت اولى به من نفسه; فعلىّ اولى به من نفسه»

ولايت على بر شما همانند ولايت من بر شما است. هر كس من بر جان وى اولويت دارم، على نيز بر جان او

اولويت دارد»-الغدير، ج 1، صص 153 تا 171.

اين نه تنها على است كه با حديث غدير در برابر مخالفان استدلال نموده است،

بلكه دخت گرامى پيامبر نيز در يك روز تاريخى كه براى احقاق حق خود سخنرانى مى نمود،

رو به ياران پيامبر(ص)كرد و گفت: «آيا روز غدير را فراموش كرديد كه پيامبر به على((عليه السلام)) «من كنت مولاه فهذا على مولاه؟»

هنگامى كه حسن بن على((عليه السلام)) تصميم گرفت كه با معاويه صلح كند برخاست و خطبه اى به شرح زير ايراد نمود:
«خداوند اهل بيت پيامبر را به وسيله اسلام گرامى داشت و ما را برگزيد و هر نوع پليدى را از ما پاك نمود».

تا آنجا كه فرمود: «همه امّت شنيدند كه پيامبر رو به على كرد و گفت: و تو نسبت به من، بسان هارون نسبت به موسى هستى، همه مردم ديندن و شنيدند كه پيامبر دست على را در غدير خم گرفت

و به مردم گفت: «و من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه»(1)

فرائدالسمطين، باب 58، اميرمؤمنان علاوه بر اين سه مورد، در كوفه در روزى به نام «يوم الرجبه» ودر روز جمل و در حادثه اى به نام «حديث الركبان» و نيز در جنگ «صفين» با حديث غدير بر امامت خويش استدلال نموده است.

- حضرت حسين بن على نيز هنگام سخنرانى در اجتماع انبوهى در سرزمين مكّه، كه در ميان آنان صاحبه پيامبر زياد بودند،

چنين فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر در غدير خم، على را به خلافت و ولايت برگزيد و فرمود: و حاضران به غايبان برسانند؟، آن جمع همگى گفتند: گواهى مى دهيم».

علاوه بر اينها گروهى از اصحاب پيامبر، مانند عمار ياسر، زيد بن ارقم، عبدالله بن جعفر، اصبغ بن نباته و افراد ديگر كه همگى با اين حديث برخلافت و شايستگى امام استدلال نموده اند(2).

پی نوشت:

1 - ينابيع الموده، ص 482.

2 - براى آگاهى بيشتر از اين احتجاجات و مدارك و منابع آنها به كتاب نفيس «الغدير»، ج 1، ص 146 تا 195 مراجعه شود. در اين كتاب بيست و دو احتجاج با تعيين مدارك نقل شده است.
موضوع قفل شده است