جمع بندی مگر زن انسان نيست؛ پس چرا حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه يا همسر ديگري اختيار كنه؟

تب‌های اولیه

101 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مگر زن انسان نيست؛ پس چرا حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه يا همسر ديگري اختيار كنه؟

[=&amp]آقايي هستم 38 ساله 12 ساله كه ازدواج كرده ام داراي دو فرزند 5 سال پيش بر اثر حادثه اي نيمه فلج شدم و ناتوان. همسر من كه زني خانه دار بود تمام بار زندگي رو بر دوش ميكشه شروع كرده به خياطي وچرخ زندگي رو ميچرخونه 5 ساله كه من براش شوهري نكردم واين زن تمام اميالش رو سركوب كرده به نظر شما اين زن انسان نيست حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه يا همسر ديگري اختيار كنه وبياره تو اين خونه چطور ما اين قدر ناعادلانه ميناليم كه زنان سيستم بدنيشان چنين است وچنان وحتي تحمل 7 روز رو در ماه ندار وبايد همسر ديگري اختيار كند...[/]

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد سعید

رضا80;613934 نوشت:
آقايي هستم 38 ساله 12 ساله كه ازدواج كرده ام داراي دو فرزند 5 سال پيش بر اثر حادثه اي نيمه فلج شدم و ناتوان. همسر من كه زني خانه دار بود تمام بار زندگي رو بر دوش ميكشه شروع كرده به خياطي وچرخ زندگي رو ميچرخونه 5 ساله كه من براش شوهري نكردم واين زن تمام اميالش رو سركوب كرده به نظر شما اين زن انسان نيست حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه يا همسر ديگري اختيار كنه وبياره تو اين خونه چطور ما اين قدر ناعادلانه ميناليم كه زنان سيستم بدنيشان چنين است وچنان وحتي تحمل 7 روز رو در ماه ندار وبايد همسر ديگري اختيار كند...

سلام علیکم
مقوله ازدواج و تعدد همسر یکی از موضوعات مهم اجتماعی است که در همه ادیان به نوعی مطرح است. حتی در خرده فرهنگ های بشری هم نسبت به آن حساسیت ویژه ایی نشان داده شده است. حتی در بدوی ترین قبایل بشری هم قوانینی در این خصوص وضع شده است.
البته طبیعی است که فرایند تشکیل خانواده به معنی ارتباط عمیق بین یک زوج از دو جنس است. شاکله هر خانواده ای بر اساس یک مرد و یک زن شکل می گیرد؛ اما به طور تقریبی، در همه ادیان و فرهنگ های گذشته تعدد همسر برای مردان مورد تایید بوده، هر چند امروزه در برخی کشورها و ادیان نادرست تلقی می شود، نمی توان سابقه رواج آن در مناطق گوناگون جهان را انکار نمود.
به عقیده ویل دورانت این رسم از اجتماعات اولیه بشری سرچشمه گرفته بلكه «در اجتماعات اولیه، اصل چند همسری روشی متداول و رایج بوده است» (1)
همچنین رسم چند زنی در میان اقوام چینی و هندی و بابلی و آشوری و مصری قدیم و در میان قبایل سرخپوست آمریكا رواج كامل داشته است. (2)
اما در كنار همه اين شواهد باز نمي توان انكار كرد كه تعدد همسر در عين تاييد و رواج در اديان مختلف نوعی مسأله خارج از اصل محسوب می شود . در واقع تک همسری امری طبیعی و اصل در تشکیل یک خانواده است ... .
در هر حال جواز چندهمسری در مرد و حرمت چند شوهری، دو مقوله مرتبط و در عرض یکدیگرند که باید به هر دو و با توجه به هم نگریست و آن ها را مورد بررسی قرار داد. از آن جا که ما معتقدیم قوانین اسلام بر اساس نیازهای واقعی بشر تنظیم شده است، نه احساسات و عواطف، ضرورت های اجتماعی در آن مهم ترین نقش را ایفا می کند، در نتیجه ابتدا باید دید که چه ضرورتی اجازه تعدد زوجات را برای مردان حاصل کرده، در مقابل چه موانعی جلوی امکان تعدد شوهر را از زنان گرفته است؟
نمی‏ توان انکار کرد که نیاز جنسی در مردان کاملا متفاوت از نیاز جنسی در زنان است، به گونه ای که در اغلب مردان انگیزه اصلی در ازدواج و ارتباط با جنس مخالف خواسته یا نا خواسته، ارضای نیاز جنسی است، در حالی که در اغلب زنان این انگیزه عاطفی و روحی است. حتی بخش نیاز جنسی در آن ها هم ماهیتی دوگانه یعنی عاطفی جنسی دارد؛ یعنی در ماهیت و حقیقت این نیاز هم تفاوت آشکاری بین زنان و مردان وجود دارد. اکثر آن چه برخی از زنان در دوران تجرد به عنوان نیاز جنسی احساس می کنند، بیش تر ماهیت تجربه جنسی دارد که با ارتباط با همسر برآورده می شود. پس از ازدواج کم رنگ می شود، در حالی که در مردان این نیاز، امری مداوم و کاملا مستقل و قدرتمند باقی می ماند.
در شدت و قدرت این نیاز بین زنان و مردان تفاوت آشکاری وجود دارد، به گونه ای که حتی در جوامع غربی که بیش ترین تحریکات و بیداری های جنسی وجود دارد و عدم تمایلات جنسی عامل اجتماعی ندارد، تفاوت بین زنان و مردان در نیاز جنسی امری کاملا آشکار است تا حدی که در اکثر این کشورها میزان سرد مزاجی جنسی زنان تا حدود 35 درصد جمعیت زنان را تشکیل می دهد، در حالی که این امر در مردان شاید به 10 درصد هم نرسد؛ البته در برخی جوامع میزان سردمزاجی زنان تا 80 درصد هم تخمین زده شده است.
همچنین نمی‏ توان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏ تر است؛ زیرا غالب زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می‏ دهند، در حالی که در مردان چنین نیست، همچنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً هم ممنوعیت آمیزش دارند و هم تمایل هورمونی به این امر ندارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت ها وجود ندارد.
همه این موارد نشان می دهد که نمی توان شرایط زن و مرد را در خصوص نیازهای جنسی یکسان دید و برای هردو جنس به یک گونه قضاوت کرد، از طرف دیگر مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند. در جنگ‏ها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آن‏ها تشکیل می دهند. در نتیجه همواره میزان زنان در جامعه بیش از مردان خواهد بود و زنان بسیاری در جامعه بدون همسر و سر پرست باقی می مانند.
با در نظر گرفتن همه آنچه گفته شد، به علاوه این واقعیت (که تعادل میان مرد و زن همواره به هم می‏ خورد) ناچاریم یکی از سه راه ذیل را انتخاب کنیم:
أ) مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند. زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند. تمام نیازهای فطری و خواسته‏ های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.
ب) مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده‏اند، به شکل های گوناگون برقرار سازند.
ج) کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آن‏ها ایجاد نمی ‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.

حال اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود می‏آید، با فطرت و غرائز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. همچنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم. اما این مبارزه‏ای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی بشود، جنبه‏ های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.
اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم . انواع مشکلات روحی و فرهنگی و اجتماعی که دامنگیر این گونه روابط آزاد می شود، بر جامعه بپذیریم؛ تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گیرند، نه تأمین مالی و اجتماعی و ... دارند و نه آینده‏ای در خور و سرنوشتی معین. چنان که شخصیت آن‏ها در این فرایند پایمال شده است. وجدانی سرخورده و احساسی سرشار از ملامت خود دارند. این‏ها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.
بنابراین تنها راه سوم می ‏ماند که هم به خواسته‏ های فطری و نیازهای غریزی زنان در موقعیت های خاص پاسخ مثبت داده شده، هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه نیز از گرداب گناه در امان بماند.
در این میان دو ضرورت مهم اجتماعی وجود دارد:
یکی آن که وجود زنان بی سرپرست و بیوه در جامعه به دلایل گوناگون اقتصادی و روحی و غریزی می تواند موجب مفاسد و مشکلات فردی و اجتماعی هم برای خودشان و هم برای مردان جامعه و هم فرزندان شان گردد، در حالی که با یک ازدواج موقت یا دائم، اما کمرنگ تر از ازدواج اول، بخش عمده این نیازها برطرف شده و خطرات بسیاری در این زمینه برطرف می گردد.
دیگر آن که انگیزه های موجه جنسی در مردان آن هم در شرایط خاصی که به طور معمول، از طریق همسر خود توان برآورده ساختن آن را ندارند، در پاره ای موارد تعدد زوجات را کاملا منطقی می‏کند . با ازدواجی مشروع از فشارهای ویرانگر روحی که ممکن است همه توان مفید اجتماعی یک مرد را گرفته و او را وادار به رفتارهای بسیار پر خطر و پر آسیب نماید، جلوگیری می شود.
اگر واقع بینانه بنگریم می بینیم در وضعیت احساس نیاز، با توجه به قدرت این نیرو در مردان و تاثیرگذاری آن در تصمیمات و رفتارهای فردی و اجتماعی شان و توانایی مردان در برآورده ساختن تمایلات خود از طریق ابزارهای مالی و اجتماعی که دارند، در بسیاری از موارد این نیاز اگر از طریق مشروع ارضا نشود، مردان را وادار به اقدام از طریق نامشروع می‏ کند که تبعات منفی فردی و اجتماعی و خانوادگی آن بسیار بیش تر و خطرناک تر است.
اما این که چرا اسلام این حق را نسبت به زنان قائل نشده و چند شوهری را مجاز ندانسته است؟
ما معتقدیم دلیل این امر ناشی از موانع و تبعات منفی بسیاری است که بر این امر مترتب است و به برخی از آن ها اشاره خواهیم نمود:
بنا بر تحقیقات گوناگون روان شناسان و فیزیولوژیست ها ماهیت نیاز زنان به همسر و ازدواج برای آن ها در نگاهی کلی، برطرف کردن خلأ روحی و عاطفی است. یعنی این امر در نگاه کلان ماهیتی احساسی دارد؛ در واقع هدف اصلی زنان برای ازدواج رسیدن به موقعیت مشخص و محترم اجتماعی و جلب حمایت فردی است که بتواند از هویت و استقلال آن ها حمایت کند. همچنین تمایل به مشارکت در ایجاد یک مجموعه عاطفی و اجتماعی و البته در کنار همه این ها پاسخی مناسب به نیاز جنسی هم به طور جدی مطرح است.
با این وجود ماهیت اصلی نیاز زنان به همسر امری است که در تشکیل یک خانواده و ارتباط با یک همسر معنا پیدا می کند. چندهمسری زن در تضاد آشکار با روح نیاز به جلب حمایت یک مرد و تشکیل یک مجموعه مستقل و دارای منزلت اجتماعی خواهد بود. به علاوه این مسئله از زاویه مقابل یعنی از منظر نگاه مردان به هیچ وجه قابل قبول نخواهد بود. مانع ایجاد رابطه حمایتی و احساسی مورد نیاز زنان، از طرف مردان خواهد شد. موجب تزلزل بیش تر مجموعه خانواده خواهد گردید.
حتی بخشی از نیاز جنسی مردان در گرو انحصاری دانستن شریک جنسی و عامل ارضای آن برای خودشان است. ارتباط زن با هر مرد دیگری حتی تصور و احتمال این امر عاملی در عدم تمایل مرد به همسرش یا عدم ارضای درست این نیاز در او و در نتیجه سست شدن بنیان خانواده خواهد بود؛ بماند که تحقیقات روان شناسی ثابت کرده است که زنان بیش از مردان خواهان تک همسری و توجه کامل به یک همسر هستند. (3)
هر چند نمی توان روحیه میل به تجربه های متفاوت در هر انسانی را نادیده گرفت . به خصوص در شرایط وسوسه انگیز تشویق انحرافات جنسی و تشویق زنان به تنوع طلبی های زشت جنسی که توسط رسانه های آلوده دامن زده می شود، چه بسا این تمایلات به نوعی خود را به صورت یک امر طبیعی جلوه کند و زن احساس کند که از چند همسری بدش نمی آید، اما حقیقت آن است که زن در چند شوهری هرگز نمی‌تواند حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را نسبت به خود جلب کند، از این رو چندشوهری نظیر روسپی گری همواره مورد تنفر زن بوده است.
این امری است که از فشارهای روحی و افسردگی ها و زجر های روانی زنانی که متاسفانه چنین تجربه ای داشته اند، به خوبی مشهود و ملموس است و به هیچ وجه قابل انکار نیست ؛ پس چند شوهر داشتن نه با تمایلات و خواسته‌های مرد موافقت داشته است و نه با خواسته‌ها و گرایش‌های زنان. (4)
اما یکی دیگر از مشکلات مهمی که در صورت چند همسری برای زنان ایجاد می شود، مشخص نبودن پدر برای فرزندان و عدم تعلق عاطفی و گسست بین نسل ها می‌باشد. تعلق فرزند به یک پدر و معین شدن پدر فرزند، اگر چه با تحقیقات امروزی و آزمایش‌های dna و مانند آن، مشخص می‌شود، اما از نظر روانی این امر همچنان مسئله ای حل نشدنی است؛ زیرا همان گونه که دانشمندان می‌گویند: نتایج آزمایش های تجربی صد در صد نیست و احتمال خطای انسانی یا اغراض و اهداف شخصی و دستبرد در نتایج وجود دارد.
در واقع اقناع روحی و روانی پدر و مادر و فرزند چیزی نیست که با آزمایش قابل حل باشد. فرزند می‌خواهد اطمینان قلبی و درونی یابد که پدر و مادر او واقعی هستند. همین طور پدر و مادر. تا زمانی که اقناع و اطمینان قلبی و درونی از طریق باور به سلامت رفتار همسر صورت نگیرد ، چنین آرامشی به وجود نخواهد آمد. اگر این گونه نشد، به همان نسبت رابطه و پیوند عاطفی بین پدر و مادر و فرزند متزلزل خواهد بود. به طور مطمئن، در صورت تعدد شوهر برای زن، این اطمینان و رابطه عاطفی حاصل نمی‌شود.
اما باید توجه داشت که این نکته ،فلسفه اصلی منع از تعدد شوهر نیست تا گمان شود که با حل این مسأله اصل مشکل برطرف شده است؛ حتی ماهیت عده نگه داشتن زن هم تنها مساله اطمینان از عدم وجود فرزند نیست چه این امر را بپذیریم یا نه، مشکل اصلی تعدد شوهری زنان آن است که بنیان خانواده را (که بر پایه توجه و تعلق روحی کامل زن به همسر خود و دیگر افراد خانواده شکل می گیرد) به شدت متزازل می نماید. موجب کمرنگ شدن رابطه عاطفی و تعلق روحی مردان نسبت به همسران و خانواده خود می گردد. در نتیجه امنیت خاطر را در سطح بدنه فعال جامعه یعنی مردان به شدت کاهش می دهد. ضرر این امر به طور غیر مستقیم خود زنان را تهدید می کند.
به علاوه موجب گسست عاطفی و قلبی بین نسل ها شده، ارتباط عمیق تربیتی بین والدین و فرزندان را مخدوش می نماید. احساس درونی مردان نسبت به فرزندان شان را که عامل اصلی تلاش و کوشش و حمایت های مالی و روحی و اجتماعی در مسیر رشد و تربیت و موفقیت آن هاست ، به شدت کاهش می دهد.
در نتیجه از آن جا که نیاز جنسی زنان ماهیتی فرعی و غیر اصلی در ارتباط با مردها دارد، نیز به عنوان اصلی ترین نیاز در این زمینه مطرح نیست و با توجه به این تبعات منفی تعدد شوهر برای زنان، اسلام اجازه این امر را به زنان نداده است.
البته ممکن است در برخی موارد و برای برخی از زنان به دلیل نیازهای جنسی و عدم ارضای آن توسط شوهران شان ارتباط با شوهر دیگری مفید به نظر برسد (صرف نظر از عدم تناسب روحی)، اما از آن جا که همواره قوانین اجتماعی و شرعی بر مبنای ضرورت های عمومی و نیازهای حداکثری شکل می گیرد، نمی توان به خاطر وضعیت بخش محدودی از افراد قوانین را دگرگون ساخت، به شکلی کلی و مطلق، اجازه این امر از زنان سلب شده است.
در عین حال نباید فراموش کرد که اسلام اجازه توجه به نیازهای جنسی را در هیچ فردی به طور مطلق و بی قید و شرط نپذیرفته، به عنوان نمونه، هر نوع رابطه جنسی همجنس را کاملا مردود و غیر قابل قبول دانسته، هر چند فردی ادعا کند که تنها تمایل به همجنس خود دارد و در غیر این صورت زندگی طبیعی خود را از دست رفته می بیند.
همچنین هر نوع رابطه با محارم یا زنان شوهر دار از نظر اسلام صد درصد و بدون هیچ ماده و تبصره ای مردود و غیر قابل قبول است، در حالی که در مواردی دیده شده تمایل به این رفتارها در برخی افراد بسیار بسیار شدید و پرقدرت شکل می گیرد؛ اما از آن جا که اسلام مصالح کلی و جمعی را بر منافع فردی مقدم می دارد، این اجازه ها را به هیچ وجه نمی دهد و مورد ارتباطات جنسی زنان با مردان دیگر هم از همین قبیل است.
البته در صورتی که زن واقعا نیازهای جنسی اش به وسیله شوهرش برآورده نشود، می تواند از طریق راهکارهای قانونی برای طلاق و ازدواج با مردی دیگر اقدام نماید. طلاق هایی مانند «طلاق خلع» در شرع برای همین امور تعبیه شده است. قانون گذار هم راهکارهای قانونی برای این امر را در نظر گرفته است تا فشاری فوق طاقت بر زنانی که دچار چنین وضعیتی هستند وارد نگردد. زنان می توانند با مراجعه به محاکم خانواده در جهت برطرف کردن این مشکل اقدام نمایند.
ممکن است گفته شود همه آن چه در خصوص حساسیت های مردان و نابسامانی خانوادگی و ... رخ می دهد، ناشی از فرهنگ های رایج و حساسیت های محیطی و امور متعارف اجتماعی است. اگر این امر رواج یابد، حساسیت ها و ناراحتی ها هم منتفی می شود.
در پاسخ باید گفت: توجه به وضعیت برخی کشورهای غربی (که هیچ حساسیت و دغدغه دینی و عرفی خاصی در بسیاری از این امور نداشته و سال هاست که گروه هایی در این کشورها به طور رسمی و وسیع به روابط آزاد جنسی و سکس گروهی پرداخته، آن را تبلیغ می نمایند) نشان می دهد که این گرایش ها هنوز هم نتوانسته موقعیت قابل قبولی در نهاد انسانی پیدا کند حتی در این کشورها هنوز این امور در زمره امور غیر قانونی و نامتعارف شناخته می شود حتی در کشورهایی که ازدواج همجنس رسمی شده، چند شوهری رسمیت نیافته است.

منابع و مآخذ:
1. دورانت، ویل، تاريخ تمدن، ص50. مترجمان، احمد آرام و ...، سازمان انتشارات آموزش و پرورش ،1370 ش .
2. همان ،ص 61.
3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج19، ص 302. انتشارات صدرا ، تهران ، 1374.
4. همان، ص 311.

موفق باشید

چه عجب يه اقاي روشنفكر پيدا شد افرين به شما خانوم تون چون ميدونن خيلي شما اقا هستي راضي هستن به اين وضعيت :hamdel:

رضا80;613934 نوشت:
واين زن تمام اميالش رو سركوب كرده به نظر شما اين زن انسان نيست حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه يا همسر ديگري اختيار كنه وبياره تو اين خونه چطور ما اين قدر ناعادلانه ميناليم كه زنان سيستم بدنيشان چنين است وچنان وحتي تحمل 7 روز رو در ماه ندار وبايد همسر ديگري اختيار كند...

من متوجه نشدم منظور شما چیه
اما خانم می تواند به دادگاه رجوع کند و درخواست طلاق دهد و با مرد دیگری ازدواج نماید طبق یکی از این موارد:
الف: امتناع شوهر از دادن نفقه یا عجز وی از پرداخت (ماده 1129).
در صورتی که زن بتواند این امر را در دادگاه ثابت کند دادگاه شوهر را اجبار به طلاق خواهد کرد و اگر شوهر حکم دادگاه را اجرا نکند و زن را طلاق ندهد قاضی یا نماینده او به جای شوهر اقدام به طلاق و امضای سند خواهد کرد. اثبات عدم پرداخت نفقه و یا عجز از آن، یکی از بحث‌برانگیزترین مسائل قضایی دادگاه خانواده است؛ زیرا زن با توجه به نفقه گذشته که پرداخت نشده و بیم از آینده به دادگاه مراجعه می‌کند اما در منظور از نفقه‌ای که خودداری از پرداخت آن موجب طلاق شده است اختلاف وجود دارد. بعضی نفقه را شامل نفقه گذشته و آینده می‌دانند و برخی آن را به نفقه آینده محدود کرده‌اند و معتقدند نفقه گذشته دینی است بر عهده شوهر مانند دیون دیگر. بنابراین مبنای طلاق در طلاق ، خودداری شوهر از دادن نفقه آینده و عدم امکان ادامه زندگی زناشویی است. بنابراین هرگاه زن نسبت به عدم پرداخت نفقه دادخواست طلاق بدهد در صورتی که شوهر حاضر به دادن نفقه آینده باشد، مانعی برای ادامه زندگی زناشویی وجود ندارد.

ب) عسر و حرج
قانون مدنی در ماده 1130 به زن این حق را داده است در صورتی که ادامه زندگی برای وی با مشقت همراه باشد مشمول عسر و حرج قرار گرفته و از دادگاه درخواست طلاق نماید و تبصره این ماده مصادیق عسر و حرج را برشمرده است.
1) ترک زندگی خانوادگی از سوی مرد 2) اعتیاد مرد به یکی از انواع مواد مخدر به طوری که به اساس زندگی خلل وارد سازد 3) محکومیت قطعی مردبه حبس 5 سال یا بیشتر 4) ضرب و شتم و هرگونه سوءرفتار 5) ابتلا مردبه بیماری‌های صعب‌العلاج روانی یا ساری که زندگی مشترک را مختل سازد.

ج: غیبت شوهر بیش از چهار سال.

من فکر میکنم استارتر محترم میداند که همسرش میتواند جدا شود ولی اخلاقیات و عرف و همچنین محبت و عاطفه است که ایشان را پایبند کرده است و چرا چنین معرفتی در آقایان نیست؟
من از جناب کارشنایس تعجب میکنم چرا واقعا فکر میکنید نیاز جنسی بانوان را بهتر از خودشان میشناسید ؟! و همسر ایشان نیازی ندارند یا نباید به نیازشان توجه شود؟

چرا همه برای نیاز زنان مجرد و بیوه دل میسوزانند تا ازدواج متعدد و صیغه توجیه شود ولی در چنین وضعی زنان نیاز ندارند و مشکلی نیست که 5 سال خودشان را سرکوب کنند؟!!
واقعا دین برای چنین امری راهکار ندارد؟

چرا زنها در آنجاییکه ازدواج، برایشان حلال است به بهانه های مختلف از آن گریزانند و تا پای عمل هم پیش میروند و عمری را هم بدون همسر سپری میکنند و تازه ادعای این را دارند که مرتکب گناه هم نمیشوند.

اما در جاییکه برایشان حرام شرعی است مطالبه حق و حقوق میکنند؟

به خدا اگر راهی هم بود میامدند میگفتند این مرد هم مثل دیگر مردان ، خبیث و خودخواه است که همسرش را طلاق نمیدهد. خدا برای این مشکل چه راهی درنظر گرفته!!!

کی وقت آن میرسد که کمی خضوع داشته باشیم و خود را عالمتر از خالقمان ندانیم؟

پریزاد;615406 نوشت:
و چرا چنین معرفتی در آقایان نیست؟

شما هم علم غیب دارید که چنین معرفتی در آقایان نیست؟
پریزاد;615406 نوشت:
چرا همه برای نیاز زنان مجرد و بیوه دل میسوزانند تا ازدواج متعدد و صیغه توجیه شود ولی در چنین وضعی زنان نیاز ندارند و مشکلی نیست که 5 سال خودشان را سرکوب کنند؟!!
واقعا دین برای چنین امری راهکار ندارد؟

:khaneh:
از اول همین را می گفتید که که اینهمه صغری و کبیری چیده اید که علیه صیغه حرف بزنید!
جالب اینجاست که می گویند چرا شما تبلیغ متعه می کنید؟ خوب شما دارید تعدد زوجات و متعه را رد می کنید انتظار دارید ما بگوییم حرف شما درسته و حرف خدا غلطه؟
وقتی که می گیم زنان بیوه نیاز دارند که شوهر داشته باشند داد و فریاد راه می اندازید که زنان نیاز جنسی ندارند و می توانند خودشان را کنترل کنند اما اینگونه موارد که شده می شوید مدافع زنان و داد و فریاد راه می اندازید که آیا زنان باید نیاز های خودشان را سرکوب کنند؟
خانم می تواند طلاق بگیرد و به نیاز جنسیش برسد،مگر کسی اصرار کرده که طلاق نگیرد که شما می گی چرا دین راه حلی نداده!
راه حل دین طلاق است که برود بعد از طلاق با کسی ازدواج کند.

رضا80;613934 نوشت:
به نظر شما اين زن انسان نيست حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه

کی گفته زن حق نداره طلاق بگیره؟ کی گفته مرد حق داره رابطه نامشروع داشته باشه و زن چنین حقی نداره؟

یه مقدار این پست مشکوک به نظر میاد

رضا80;613934 نوشت:
يا همسر ديگري اختيار كنه وبياره تو اين خونه

مسلمانان غیرت دارند. اگر شما بیغیرتی باید به مسلمانیت شک کرد. اگر هم مسلمان نیستی برو کارت رو بکن ، چیکار به مسلمانها داری؟

محمد رسول الله;615418 نوشت:
شما هم علم غیب دارید که چنین معرفتی در آقایان نیست؟

این حرف من نبود، اگر توجه کنید حرف جناب رضا 80 بود که چرا آقایان اینطورند ...شمای نوعی عکسش را ثابت کنید و به پای همسر بیمارتان چند سال بمانید. یا نمونه هایی را مثال بزنید که اینکار را کردند

در ضمن مثل اینکه برای دعوا آمدید ..

پریزاد;615430 نوشت:
در ضمن شما مثل اینکه برای دعوا آمدید ما با نطر شما کاری نداریم..

ما از شما سوال کردیم که علم غیب می دانید یا از روی مدرک حرفی را می زنید اما شما ظاهرا برای دعوا در مورد تعدد زوجات مرد آمده اید که در تاپیکی که ارتباطی به تعدد زوجات مرد ندارد در مورد آن حرف می زنید و سعی می کنید از هر موضوعی علیه این حکم امثال شما کاربران خانم استفاده کنید
پریزاد;615406 نوشت:
چرا همه برای نیاز زنان مجرد و بیوه دل میسوزانند تا ازدواج متعدد و صیغه توجیه شود ولی در چنین وضعی زنان نیاز ندارند و مشکلی نیست که 5 سال خودشان را سرکوب کنند؟!!

پریزاد;615406 نوشت:
چرا چنین معرفتی در آقایان نیست؟

که ازدواج مردان را بی معرفتی می دانند!
وقتی که ما می گوییم زنان بیوه نیاز دارند می گویند زنان نیاز ندارند
اما در این شرایط که می شود برای مخالفت با تعدد زوجات همه برای این زن خیالی داستان و نیازهایش دلسوزی می کنند در حالی که دین برای این شخص راه حل قرار داده.
واقعا عجیب است!

محمد رسول الله;615434 نوشت:
ما از شما سوال کردیم که علم غیب می دانید یا از روی مدرک حرفی را می زنید اما شما ظاهرا برای دعوا در مورد تعدد زوجات مرد آمده اید که در تاپیکی که ارتباطی به تعدد زوجات مرد ندارد در مورد آن حرف می زنید و سعی می کنید از هر موضوعی علیه این حکم امثال شما کاربران خانم استفاده کنید

جناب کارشناس در جواب بحث حکمت تعدد زوجات را مطرح کردند ....
اما شما اینقدر هیجان زده و احساساتی شده اید که نه سوال استارتر را خواندید نه جواب کارشناس را و نه پست ویرایش شده بالا را

نه مثل اینکه واقعا برای دعوا آمده اید! :Gig:
بنده از بحث با شما معذورم

رضا80;613934 نوشت:
قايي هستم 38 ساله 12 ساله كه ازدواج كرده ام داراي دو فرزند 5 سال پيش بر اثر حادثه اي نيمه فلج شدم و ناتوان. همسر من كه زني خانه دار بود تمام بار زندگي رو بر دوش ميكشه شروع كرده به خياطي وچرخ زندگي رو ميچرخونه 5 ساله كه من براش شوهري نكردم واين زن تمام اميالش رو سركوب كرده به نظر شما اين زن انسان نيست حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه يا همسر ديگري اختيار كنه وبياره تو اين خونه چطور ما اين قدر ناعادلانه ميناليم كه زنان سيستم بدنيشان چنين است وچنان وحتي تحمل 7 روز رو در ماه ندار وبايد همسر ديگري اختيار كند...

سلام بر آقا رضا
اولا از خداوند بزرگ با تمام وجود می خوایم که به شما شفای عاجل عنایت بفرمایند. واقعا ناراحت کنندست.
بعد، به نظرم سهم نیاز عاطفی و جنسی در زندگی برای زن ها و مرد ها متفاوته. شاید هیج مردی نتونه 5 سال با وجود داشتن همسر نیاز جنسیش رو نادیده بگیره اما براش سخت نیست که تو این 5 سال کسی نباشه بهش بگه دوست دارم. یا اگه محبت همسرانه نبینه زیاد مشکلی براش پیش نمیاد.
ولی برای زن برعکسه. به نظرم نیاز عاطفی در زنها به اندازه نیاز جنسی در آقایون باید تامین بشه.
در سخت بودن این شرایط شک نکنید. اما فرض کنید مردی رو که همسرش لاله و نمیتونه بهش ابراز محبت کلامی کنه. آیا ان زن می تونه شاکی بشه که همسرم رو 5 ساله نگفتم " دوست دارم"، پس داره بهش ظلم میشه و بهتره بره یه دوست یا همسر دوم بگیره؟؟؟

انشا... خداوند لطفی کنه و خوب بشین

می خوام توجهتون رو به یه نکته جالب جلب کنم:
یک حس گاراگاهانه:
تمام شواهد برعلیه استارتر می باشد؛
آیا ایشان 5 سال پیش واقعا دچار ضایعه ی نخاعی شده اند، پنج سال پیش می شه سال 88
حالا جالبه که کپی برابر با اصل سوالی که پرسیده اند در آدرس http://taadodzojat.blogfa.com/post/105 در سال 91 پرسیده شده،
برای شما جالب نیست ، سال 91 هم گفته شده ، 5 سال پیش دچار ضایعه ی نخاعی شدم
واقعا منتظر جواب ایشون به این پست خواهم ماند؟؟؟؟؟؟؟
چون اگه واقعا دچار ضایعه شده اید دیگه لازم نیست وبلاگی رو از دو سال پیش یادتون باشه و صورت سوال رو از اونجا کپی کنید و یقینا حساب سال در این حد از دست تون در نرفته
اگه حرفام درست باشه و هدفت شبهه پراکنی و تشویش اذهان عمومی باشه، که وای بر تو
یعنی حتی از دو سال پیش 12 ساله که ازدواج کردی و تو این دو سال متوجه گذر زمان نشدی
گناه از دروغ بالاتر هم داریم(دروغ تهمت و غیبت )
و برای اینکه بهت تهمت نزده باشم شدیدا منتظر توضیحاتت هستم
الان دیگه احساس می کنم چنین شخصی وجود خارجی نداره
حتما همتون به این وبلاگ سر بزنید در پایین مطلب تاریخ شمسی زده شده
http://taadodzojat.blogfa.com/post/105

به نظر من تا مشخص نشدن موضوع ، در مورد صداقت حرف بزنیم سنگین تره

يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

  • ترجمه فولادوند مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا- گر چه كافران را ناخوش افتد- نور خود را كامل خواهد گردانيد.

.امین.;615415 نوشت:
چرا زنها در آنجاییکه ازدواج، برایشان حلال است به بهانه های مختلف از آن گریزانند و تا پای عمل هم پیش میروند و عمری را هم بدون همسر سپری میکنند و تازه ادعای این را دارند که مرتکب گناه هم نمیشوند.

نیاز جنسی در هر دو جنس ممکن است شدت و ضعف داشته باشد . همچنین برای خانمی که متاهل بوده و همسرش سالهاست که این وضع را دارد شاید تحملش سخت تر باشد تا یک دختری که همیشه مجرد بوده است.
شاید هم این نیاز در یک دختر مجرد هم شدید باشد ولی ترجیح دهد که با فرد متاهل ازدواج نکند.

.امین.;615415 نوشت:
کی وقت آن میرسد که کمی خضوع داشته باشیم و خود را عالمتر از خالقمان ندانیم؟

واقعا
این همان وعده خداست که کسانیکه ازدواج نکرده اند اگر تقوی داشته باشند به لطف خود بی نیاز میکند.
شاید یک خانم مجرد به لطف حفظ تقوی بی نیاز هم بشود و مسلما اجرش را هم از خدا میگیرد
ما که در مورد دیگران نمیتوانیم قضاوت کنیم
مسئله خانمی بود که که درپست اول شرایطش گفته شد. خود من دوستی دارم که شوهرش سرد مزاج است ولی بسیارمهربان و باشخصیت است.خانمش خیلی دوستش دارد ولی از این لحاظ واقعا رنج میبرد.

پریزاد;615406 نوشت:
چرا همه برای نیاز زنان مجرد و بیوه دل میسوزانند تا ازدواج متعدد و صیغه توجیه شود ولی در چنین وضعی زنان نیاز ندارند و مشکلی نیست که 5 سال خودشان را سرکوب کنند؟!!
واقعا دین برای چنین امری راهکار ندارد؟

راهکار دین در این شرایط پیش همون وعده خداست

پریزاد;615458 نوشت:
این همان وعده خداست که کسانیکه ازدواج نکرده اند اگر تقوی داشته باشند به لطف خود بی نیاز میکند.
شاید یک خانم مجرد به لطف حفظ تقوی بی نیاز هم بشود و مسلما اجرش را هم از خدا میگیرد

رضا80;613934 نوشت:
آقايي هستم 38 ساله 12 ساله كه ازدواج كرده ام داراي دو فرزند 5 سال پيش بر اثر حادثه اي نيمه فلج شدم و ناتوان. همسر من كه زني خانه دار بود تمام بار زندگي رو بر دوش ميكشه شروع كرده به خياطي وچرخ زندگي رو ميچرخونه 5 ساله كه من براش شوهري نكردم واين زن تمام اميالش رو سركوب كرده به نظر شما اين زن انسان نيست حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه يا همسر ديگري اختيار كنه وبياره تو اين خونه چطور ما اين قدر ناعادلانه ميناليم كه زنان سيستم بدنيشان چنين است وچنان وحتي تحمل 7 روز رو در ماه ندار وبايد همسر ديگري اختيار كند...

سلام علیکم و رحمة الله،
اول اینکه از شنیدن اتفاقی که برایتان افتاده متأسف شدم، ان شاء الله خداوند تبارک و تعالی صبرتان بدهد،
اما اینکه فرمودید چرا حق ندارد رابطه‌ی نامشروع برقرار کند اگر واقعاً منظورتان همین عباراتی باشد که نوشته‌اید پاسخش واضح است، چون غیرمشروع است و حق را شریعت مشخص می‌کند، اگر نامشروع است پس حرمت دارد و حقی نیست که کسی بخواهد داشته باشد.
در مورد طلاق ایشان این امکان برایشان هست که درخواست طلاق کنند و بروند همسر دیگری اختیار کنند، ولی داشتن بیش از یک همسر همزمان دوباره نامشروع است و در نتیجه در این باره باز حقی ندارند.
کاملاً مشخص است که شما خودتان را مدیون فداکاری‌های ایشان می‌دانید و از زحماتشان برای خودتان و ناتوانی خودتان برای جبران گوشه‌ای از زحمات ایشان و متشکر و در عین حال شرمنده و درمانده‌اید، اما راهش این نیست که به حرام برای ایشان راضی شوید، ایشان اگر نیاز داشته باشند خداوند راهش را برایشان گذاشته است و اگر دارند تقوا پیشه می‌کنند و به شما می‌رسند، چه برای خودشان باشد و چه برای دوست داشتن شما و چه برای نگرانی از آینده‌ی فرزندانتان و چه هر دلیل دیگری که شاید باشد که ما نمی‌دانیم، شما تنها کاری که برای جبران گوشه‌ای از زحماتشان برای خودتان می‌توانید برای ایشان انجام دهید این است که در حریم حدود الهی هر کاری می‌توانید برای کم شدن سختی‌های این زندگی برای ایشان انجام بدهید، اگر می‌توانید کارهای خودتان را تا جایی که می‌توانید انجام دهید و اگر می‌توانید در کار منزل کمکشان کنید یا حتی در همان خیاطی یا شغل‌های داخل منزل دیگری که متناسب با نوع معلولیتتان می‌توانید بر عهده بگیرید یا در هر صورت انجام دهید. اگر هم هیچ کاری نمی‌توانید برایشان بکنید لااقل شب و روز دعایشان کنید و با ایشان با محبت برخورد کنید که «لم یشکر الخالق من لم یشکر المخلوق» ...
اگر هم هدفتان از طرح این سؤالها نه آن عذاب وجدان و احساس مدیون بودن و شرمندگی که بلکه کنجکاوی است و پرسیدن چرایی این احکام که کلاً چرا ایشان یا هر خانم دیگری نمی‌تواند دوستی نامشروع و یا چند همسر هم‌زمان داشته باشند بحث جدایی خواهد بود. حقیر چون اینطور برداشت کردم که شما سؤالتان از سر عذاب وجدان است اینطور پاسخ دادم.
در پناه خداوند باشید، ان شاء الله هر روز برق لبخند و روح نشاط و سرزندگی و امید را در چهره‌ی همسرتان ببینید و شکرگوی خداوند باشید بر آنچه که مقدرتان کرده است. :Gol:
یا علی علیه‌السلام

ملورين;615334 نوشت:
چه عجب يه اقاي روشنفكر پيدا شد افرين به شما خانوم تون چون ميدونن خيلي شما اقا هستي راضي هستن به اين وضعيت :hamdel:

این آقا اولین پستش همین تایپیک هست و تازه عضو شده
این پست راجع به تایپیک قبلی بود که زده شده بود
پس این آقا به احتمال زیاد یکی از اعضای سایت هست که نمیخواد با هویت خودش بیاد
با تجربه ای که داشتیم و دیدیم احتمالا خانم هستن ( ادبیات جملات آخر پستشون کاملا واضحه و نیاز به توضیح نداره )

ملورين;615334 نوشت:
چه عجب يه اقاي روشنفكر پيدا شد افرين به شما خانوم تون چون ميدونن خيلي شما اقا هستي راضي هستن به اين وضعيت :hamdel:

«روشنفکر» هم لغتی است که خودتان برای امثال خودتان برگزیده‌اید و گرنه فکر روشن کجا و افکار تاریک غربزده کجا:
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّـهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ ۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ ۖ وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّن رَّ‌بِّهِمُ الْهُدَىٰ * أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّىٰ؟ [الأنعام، ۲۳ و ۲۴]
اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته‌اید (نامهایی بی‌محتوا و اسمهایی بی مسمّا)، و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده؛ آنان فقط از گمانهای بی‌اساس و هوای نفس پیروی می‌کنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است! * یا آنچه انسان تمنّا دارد به آن می‌رسد؟

.امین.;615461 نوشت:
راهکار دین در این شرایط پیش همون وعده خداست

جناب امین ، وعده خدا برای مجرد ها ست. شرایط و راه حل کسی که ازدواج کرده و طبیعتش گرم است و هر روز با حلال خود زیر یک سقف است ولی نمیتواند به او نزدیک شود با آدم مجردی که تجربه این روابط را ندارد فرق میکند. به این آدم که نمیشود بگویی مدام خودت را سرکوب کن! باید از هم جدا شوند ولی بیان این دلیل برای بسیاری از زنان سخت است.
امیدوارم منظور بنده روشن باشد

باء;615466 نوشت:

ایشان به نظر حقیر عذرشان موجه است ولی شما نه، ایشان از سر «حیاء» از زنی چنان فداکار و ایثارگر آن مطالب را بیان می‌کنند و شما از سر «هوی»، «حیا» و «هوی» فقط آهنگشان یکی است ولی اختلافشان در مفهوم از زمین است تا آسمان. «روشنفکر» هم لغتی است که خودتان برای امثال خودتان برگزیده‌اید و گرنه فکر روشن کجا و این افکار تاریک غربزده کجا:
.....
.........
اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته‌اید (نامهایی بی‌محتوا و اسمهایی بی مسمّا)، و هرگز خداوند دلیل و حجتی بر آن نازل نکرده؛ آنان فقط از گمانهای بی‌اساس و هوای نفس پیروی می‌کنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است! * یا آنچه انسان تمنّا دارد به آن می‌رسد؟

سلام و عرض ادب جناب باء
پست اول شما بسیار اندیشمندانه و پر از درک و حس همدردی بود. اما در این پست و در جواب یک جمله و یک کلمه کمی تند برخورد کردید . و این فکر برای من ایجاد شد که چرا برخورد ها با کاربر خانم و آقا اینقدر متفاوت است. البته شاید قبلا با هم جرو بحث داشته اید و با زمینه قبلی پست زدید . ما هم گاها پیش میاید که اینطور واکنش نشان دهیم ولی ما در این سایت کاره ای نیستیم ولی از مدیران اجرایی انتظار بیشتری میرود.
اینهمه پیشفرض و ذهنیت منفی...
.البته جسارت بنده را میبخشید.

[=times new roman]بسم الله الرحمن الرحیم
1- اگر زن از خانواده ای حذف شود , افرادی که باقی می مانند برادران و خواهران و پدری است که با هم نسبت نزدیکی دارند ولی هرگز شکل خانواده وابسته به هم را نمیتوانند داشته باشند چون شخصیتی که آنها را به هم مرتبط کرده حذف گردیده . ولی اگر مرد از خانواده حذف شود این اتفاق نمی افتد و خانواده انسجام و ارتباط خود را حفظ میکند .
این تفاوت را در خانواده هائی که پدر آنها فوت یا جدا شده یا حتی برای مدتی نسبتا طولانی از آنها دور مانده با خانواده هائی که مادر بنا به دلایل دائم و یا موقت حضور ندارد میتوان به سادگی مشاهده کرد .
این مساله هم لازم بذکر است که هیچکدام از اعضاء دیگر خانواده نمیتوانن بمدتی طولانی این مسئولیت را بعهده بگیرد و اگر هر کدام از اعضاء سعی کنند بنوعی وظیفه مادر را انجام دهند متوجه میشوند که نمیتوانند افراد را حتی برای چند نوبت دور یک سفره جمع کنند و چون این عاطفه غریزی وجود ندارد و بعد زا مدتی از کار خود خسته شده و از زیر بار این مسئولیت شانه خالی میکند.

2- مادری که رابطه جنسی اش را در جای دیگری تامین نماید از رفتار محوری اش در خانواده بمرور زمان کاسته شده و امنیت و آسایش خود را در جائی دیگر جستجو میکند هرچند که حس مادری را با خود داشته باشد ولی کانون خانواده قبلی همانطوریکه بشکل غریزی - عاطفی ایجاد شده بود به همان ترتیب با جایگزینی موردی دیگر از بین میرود.

از طرفی رابطه اش با همسرش چه بلحاظ جنسی و چه بلحاظ عاطفی دیگر رابطه سابق نمیتواند باشد و بمرور در حد یک رفع تکلیف این رابطه انجام میگیرد.

نتیجه :

اگر جناب رضا 80 همسرشان را دوست دارند و میخواهند او همچنان زنی کامل و متعهد بماند تا بتواند فرزندانی سالم را تربیت کند و نعمت خانواده ای منسجم و همسری قابل اتکا و اطمینان را داشته باشد اولا با یک پیشنهاد ناصواب او را از رفتار مادرانه اش محروم نکنند.

ایشان را طلاق بدهند و با توافق و همراهی , رابطه اشان را با ایشان به حداقل رسانده تا بتواند این خانم هم جایگاه خودش را در خانواده جدیدش داشته باشد و سوء رفتار جنسی و عاطفی نداشته باشد.

و نهایتا اینکه در پذیرش امر و نهی الهی اکراهی نیست ؛ اگر خودتان را مقید به دین میدانید بنا بر احکام عمل کنید , اگر هم خودتان را مقید نمیدانید و نمیدانستید هم بنا بر درک و خواسته خود میتوانید عمل کنید .

یاحق

ولی واقعن خیلی غیر قابل باوره ها :Gig:

username;615449 نوشت:
می خوام توجهتون رو به یه نکته جالب جلب کنم:
یک حس گاراگاهانه:
تمام شواهد برعلیه استارتر می باشد؛
آیا ایشان 5 سال پیش واقعا دچار ضایعه ی نخاعی شده اند، پنج سال پیش می شه سال 88
حالا جالبه که کپی برابر با اصل سوالی که پرسیده اند در آدرس http://taadodzojat.blogfa.com/post/105 در سال 91 پرسیده شده،
برای شما جالب نیست ، سال 91 هم گفته شده ، 5 سال پیش دچار ضایعه ی نخاعی شدم
واقعا منتظر جواب ایشون به این پست خواهم ماند؟؟؟؟؟؟؟
چون اگه واقعا دچار ضایعه شده اید دیگه لازم نیست وبلاگی رو از دو سال پیش یادتون باشه و صورت سوال رو از اونجا کپی کنید و یقینا حساب سال در این حد از دست تون در نرفته
اگه حرفام درست باشه و هدفت شبهه پراکنی و تشویش اذهان عمومی باشه، که وای بر تو
یعنی حتی از دو سال پیش 12 ساله که ازدواج کردی و تو این دو سال متوجه گذر زمان نشدی
گناه از دروغ بالاتر هم داریم(دروغ تهمت و غیبت )
و برای اینکه بهت تهمت نزده باشم شدیدا منتظر توضیحاتت هستم
الان دیگه احساس می کنم چنین شخصی وجود خارجی نداره
حتما همتون به این وبلاگ سر بزنید در پایین مطلب تاریخ شمسی زده شده
http://taadodzojat.blogfa.com/post/105

به نظر من تا مشخص نشدن موضوع ، در مورد صداقت حرف بزنیم سنگین تره
يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

ترجمه فولادوند
مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا- گر چه كافران را ناخوش افتد- نور خود را كامل خواهد گردانيد.

من کاراگاه دارم بین شما ها تلف می شم ، والا به خدا

username;615585 نوشت:
من کاراگاه دارم بین شما ها تلف می شم ، والا به خدا

ایول داداش [emoji1] [emoji122]

رضا80;613934 نوشت:
مگر زن انسان نيست؛ پس چرا حق نداره طلاق بگيره

سلام بزرگوار
اون تعریفی که شما از زن دارید با تعریف اینجا فرق میکند اینجا حتی نمی دانند زنان هم بشر هستند همانی که خدا می فرماید ما شما رو از یک نفس آفریدیم سالهاست زن بودن در جهت منافع مردان تعریف شده است حالا اگر شما بگویید زنان هم مثل مردان غریزه دارند یا غیرت دارند یا ناراحت میشوند هرگز کسی متوجه نخواهد شد

اين چه توهمي اقايون دارن حس ميكنن زن نياز جنسي براش مهم نيست ؟! لازم به ذكره بگم خيلي هم مهمه بر منكرش هم لعنت :Cheshmak:

ملورين;615613 نوشت:
ربطي به غيرت نداره رأست ميگه خب زنش نياز جنسيش رو چيكار كنه ؟ خود اقايون اينجا تحمل دارن ؟ دو روز زنشون حالش بد باشه ضربتي صيغه ميكنن حالا من كار ندارم استارتر دروغ ميگه يا نه أصلا دروغم بگه موضوع خوبي رو مطرح كرده ميخوام بدونم اسلام شماها براي زن تو اين شرائط چه حكمي رو داده ؟!!!!!!

اسلام ما؟؟؟ اسلام هممون:ok:

به نظر من حیاس که زن رو زیبا میکنه

اصلا سرشتش رو هم خدا اینجوری آفریده ... محفوظ به حیا

واسه همین نیاز جنسی معمولا براش اصل محسوب نمیشه

اگه هم اصل بود براش ... خب طلاق میگیره... اسلام که چوب بالا سرش نگرفته که الا و بلا باید با مرد فلج به زندگیت ادامه بدی

Miss Chadoriii;615617 نوشت:
اسلام ما؟؟؟ اسلام هممون:ok:

به نظر من حیاس که زن رو زیبا میکنه

اصلا سرشتش رو هم خدا اینجوری آفریده ... محفوظ به حیا

واسه همین نیاز جنسی معمولا براش اصل محسوب نمیشه

اگه هم اصل بود براش ... خب طلاق میگیره... اسلام که چوب بالا سرش نگرفته که الا و بلا باید با مرد فلج به زندگیت ادامه بدی

منم نگفتم وقتي با شوهرشه بره با يكي ديگه ربطي به اسلام نداره أخلاق إنساني ميگه اين كار خيانته چه مرد چه زن منم منظورم طلاق بود ولي متاسفانه اسلام هيچ برنامه اي براي خانمها تو اين شرائط نداره
راستي اسلام مال خودتون من يكي كه أصلا دوست ندارم مسلمون باشم
نياز جنسي هم ربطي به حيا نداره مگه من ميگم بره با يكي ديگه من ميگم همين كه شوهرش ميگه داره سختي ميكشه يعني يه مرد با شعوريه بعضي مردها اخه اينجور نيستن كه تو اين سايت هم ماشاالله پر هستن أصلا حق نميدن زنه ناراحت باشه !!! به جا اينكه هم دردي كنن تاريخچه عضويت استارتر رو در ميارن أصلا مشكل رو نديدن !!!!!

ملورين;615621 نوشت:
منظورم طلاق بود ولي متاسفانه اسلام هيچ برنامه اي براي خانمها تو اين شرائط نداره
راستي اسلام مال خودتون من يكي كه أصلا دوست ندارم مسلمون باشم
نياز جنسي هم ربطي به حيا نداره مگه من ميگم بره با يكي ديگه من ميگم همين كه شوهرش ميگه داره سختي ميكشه يعني يه مرد با شعوريه بعضي مردها اخه اينجور نيستن كه تو اين سايت هم ماشاالله پر هستن أصلا حق نميدن زنه ناراحت باشه !!! به جا اينكه هم دردي كنن تاريخچه عضويت استارتر رو در ميارن أصلا مشكل رو نديدن !!!!!

چرا برنامه نداره؟؟؟ طلاق آپشنیه که خدا گذاشته دیگه

اتفاقا نیاز جنسی خیلیم به حیا ربط داره ... اگه همین حیای ذاتی توی وجود خانوما نبود ... دنیا به گند کشیده میشد

Miss Chadoriii;615623 نوشت:
چرا برنامه نداره؟؟؟ طلاق آپشنیه که خدا گذاشته دیگه

اتفاقا نیاز جنسی خیلیم به حیا ربط داره ... اگه همین حیای ذاتی توی وجود خانوما نبود ... دنیا به گند کشیده میشد

نياز جنسي در رابطه با همسر رو ميگم ربطي به حيا نداره اينكه يه زني ميلش رو سركوب كنه تو رابطه با همسرش !!!!!!! من خودم با اينكه اعتقادات مذهبي ندارم ولي با بي بند و باري شديدا مخالفم

ملورين;615625 نوشت:
نياز جنسي در رابطه با همسر رو ميگم ربطي به حيا نداره اينكه يه زني ميلش رو سركوب كنه تو رابطه با همسرش !!!!!!! من خودم با اينكه اعتقادات مذهبي ندارم ولي با بي بند و باري شديدا مخالفم

ملورین فک کنم فقط در یه صورت قانع میشی ... اونم اینه که خدا پاشه بیاد واسه خانوما هم مجوز صیغه صادر کنه Fool اون موقه خیالت راحت میشه که حقی از این خانوم ضایع نشده Fool

دختره خوب خودت توی حرفات گفتی چند همسری چه برای زن چه برای مرد بده ... خب؟

پس الان واقعن انتظار داری به جز طلاق و ازدواج با یه فرد دیگه چه راهی وجود داشته باشه برای این خانوم ؟

در ضمن من منظورم از برنامه اسلام اين بود كه چه طور به مردها حق صيغه و ازدواج مجدد رو داده ولي به زن حتي همون حق طلاقم نداده مگه اينكه شرط كني تو عقد نامه ات زحمت كشيده واقعا به خاطر اين برنامه عادلانه!

رضا80;613934 نوشت:
آقايي هستم 38 ساله 12 ساله كه ازدواج كرده ام داراي دو فرزند 5 سال پيش بر اثر حادثه اي نيمه فلج شدم و ناتوان. همسر من كه زني خانه دار بود تمام بار زندگي رو بر دوش ميكشه شروع كرده به خياطي وچرخ زندگي رو ميچرخونه 5 ساله كه من براش شوهري نكردم واين زن تمام اميالش رو سركوب كرده به نظر شما اين زن انسان نيست حق نداره طلاق بگيره يا رابطه نامشروع برقرار كنه يا همسر ديگري اختيار كنه وبياره تو اين خونه چطور ما اين قدر ناعادلانه ميناليم كه زنان سيستم بدنيشان چنين است وچنان وحتي تحمل 7 روز رو در ماه ندار وبايد همسر ديگري اختيار كند...
فقط تبریک به همسرتان انشالله شما نیز به زودی خوب خواهید شد و پاداش زحمات همسرتان را پرداخت میکنید یاحق

ميس چادري جان اگه قراره تعهد باشه بايد دو طرفه باشه من دليل اين حرفهام فقط مخالفت با صيغه و ازدواج مجدد هست اگه قراره زن بسوزه به پاي شوهر بايد برعكسش هم باشه ولي اين مدل مردها به تعداد انگشتان هم نميرسن اكثريت زن سالم دارن ميرن صيغه ميكنن چه برسه به زن معلول

ملورين;615628 نوشت:
در ضمن من منظورم از برنامه اسلام اين بود كه چه طور به مردها حق صيغه و ازدواج مجدد رو داده ولي به زن حتي همون حق طلاقم نداده مگه اينكه شرط كني تو عقد نامه ات زحمت كشيده واقعا به خاطر اين برنامه عادلانه!

فکر میکنم در صورت اثبات بیماری ... قاضی خودش رای به طلاق صادر کنه

نه؟:Gig:

Miss Chadoriii;615631 نوشت:
فکر میکنم در صورت اثبات بیماری ... قاضی خودش رای به طلاق صادر کنه

نه؟:Gig:

دلت خوشه هاااا به قانون يك خطه نگاه نكن پدرت رو درميارن تا طلاق بگيري بعدش هم كلي كنايه بشنوي كه زندگيت رو ول كردي فكر كردي اينجا اروپاست زن رو آدم حساب كنن؟

ملورين;615605 نوشت:
اخه چرا انقدر حسودي اخوي تحمل يه تعريف از همجنست رو نداري يعني از پشت كوه اومدم معني روشنفكر رو نميدونم؟ ممنون بابت افاضاتتون الان چه ربطي داشت به پدران ؟!!!! شما رو خوب يادمه تو تاپيك نهال بي خودي ازش دفاع ميكردي مثل اينكه از اون موقع منتظر بوديد يه جا من رو گير بياري دق و دليت رو خالي كني :khaneh:

حسادت به جناب رضا؟ بله ان شاء الله غبطه می‌خورم نسبت به قدرشناسی‌اشان نسبت به همسرشان ولی حسادت نه ...
آنچه را که شما اسمش را گذاشتید روشنفکری و گمان کردید ذهنتان بابت معتقد بودن به آن روشن است روابط نامشروع زن شوهردار است که مجازاتش در شرع مقدس سنگسار است، اگر اثبات شود.
از مدیران انجمن و سایت و سایر کاربران عذرخواهی می‌کنم که لحنم نسبت به ایشان صراحت خواهد داشت، ایشان ما شاء الله ثابت کردند که می‌توان اعتماد به نفس کاذب را با جهالت مرکب و وقاحت تا این حد با صراحت جمع زده و در سایت دینی اصرار کنند که همه باید مانند ایشان بی‌حیاء و بی‌بندوبار باشند و لامذهب و در عین حال خود را باحیاء و بابندوبار بدانند و باقی را به نداشتن عقل و شعور و حیاء متهم کنند. اگرچه این کارشان فرار رو به جلو است که شاید کسی ایشان را تأیید کند و ایشان بتوانند با پشتیبانی آنها وجدانشان را آسوده کنند که هنوز از دایره‌ی انسانیت خارج نشده‌اند.
سرکار ملورین شما از پشت کوه که هیچ تا جایی که یادم هست فرموده بودید از پشت دریاها آمده بودید، حالا یا واقعا آنجا زندگی می‌کنید و یا در عالم رؤیا، معنای روشنفکر هم البته مطابق تعریف همان آنطرف اقیانوس‌ها این چیزی است که شما فکر می‌کنید، یعنی دقیقاً پشت کوه به عقب‌ماندگی فرهنگی و اخلاقی و اعتقادی گفته می‌شود روشن‌فکری ... و به عقلانیت وقتی اوج بگیرد گفته می‌شود تحجر و خشک‌مغزی ...
ما به دنبال این نیستیم که شما را جایی گیر بیاوریم که چیزی را سرتان خالی کنیم، در نبودتان آرامش روحی خیلی بیشتری داشتیم و به هیچ وجه انتظار دوباره دیدن شما را نداشتیم و کابوسش را هم ندیده بودیم که بخواهیم برایتان برنامه‌ریزی خاصی داشته باشیم.
ملورين;615609 نوشت:
ايشون خيلي حس ميكنن حرفها شون رو من تأثير داره همش سعي در ارشاد من دارن درست حدس زدي عزيزم جناب با دنبال تلافي بودن كه بحمدالله توفيقش نائل شد براشون!!!!!!!!

درست چون می‌دانم تأثیر ندارد لحنم با شما غیر از لحنم با هر کس دیگری از موافق یا مخالف در این سایت است، شما به کل تعقل و انصاف را تعطیل کرده‌ و راهی برای بازگشت خود باز نگذاشته‌اید، اینجا در مقابل پست‌های شما فقط سعی دارم ان شاء الله زهر کلامتان را بی‌اثر یا کم‌اثر کنم. خودتان هم که با صراحت و جسارت تمام معترف هستید به اینکه مسلمان نیستید و آن اعتقادات عالی را دون شأن خود می‌دانید و اگر بر همین طریقت بمیرید واضح است که شما را مطابق میل خودتان با اهل اسلام در یکجا جمع نخواهند کرد و در این صورت این همه تقلا و آخر هم سر و کارتان با جهنم خدا خواهد بود.
خدا همه‌ی ما را از شر شیاطین جن و انس نگهدارد.

ملورین جان

اصلا اسلام بد ... مسیحیت خوبه؟؟

بیا این عقد مسیحیا

I _____, take you ______, to be my wedded wife. To have and to hold, from this day forward, for better, for worse, for richer, for poorer, in sickness or in health, to love and to cherish 'till death do us part. And hereto I pledge you my faithfulness.

این تیکیه ای که پرنگ کردمو دقت داری؟؟؟

پس ببین ... عجیب نیس که یه خانوم به پای همسر بیمارش بمونه و نیاز جنسیش رو فراموش کنه

چه تو اسلام

چه تو هر دینی

اما متاسفانه همین به پای همسر موندن رو ..در دین اسلام ... ظلم به زن تصور میکنی

ولی اگه حتمن یه مسیحی این کارو کنه میگی چه با معرفت اصن نیاز جنسی کیلو چنده و ... Fool

نه؟؟؟

Miss Chadoriii;615649 نوشت:
ملورین جان

اصلا اسلام بد ... مسیحیت خوبه؟؟

بیا این عقد مسیحیا

I _____, take you ______, to be my wedded wife. To have and to hold, from this day forward, for better, for worse, for richer, for poorer, in sickness or in health, to love and to cherish 'till death do us part. And hereto I pledge you my faithfulness.

این تیکیه ای که پرنگ کردمو دقت داری؟؟؟

پس ببین ... عجیب نیس که یه خانوم به پای همسر بیمارش بمونه و نیاز جنسیش رو فراموش کنه

چه تو اسلام

چه تو هر دینی

اما متاسفانه همین به پای همسر موندن رو ..در دین اسلام ... ظلم به زن تصور میکنی

ولی اگه حتمن یه مسیحی این کارو کنه میگی چه با معرفت اصن نیاز جنسی کیلو چنده و ... Fool

نه؟؟؟

برو پست أولم رو بخون منم نگفتم زنت پاشه بره بهت خيانت كنه گفتم افرين به تو كه ميفهمي زنت داره سختي ميكشه !!!! در ضمن اگه قراره زن بسوزه و بسازه مرد هم بايد همينطور باشه ولي تو جامعه أيا همينطوره ؟ حداقل اون غربيه اگه ميره كثافت كاري ميكنه به پاي دين و خدا و پيغمبر نميذاره ولي اقايون اينجا خوب كلاه شرعي بلدن
در ضمن من تمامي أديان رو قبول ندارم دين براي مردم تو دوران گذشته است كه عقل نداشتن إنسان امروزي عقلش دينشه مگر اينكه كلا اكبند گذاشته باشدش كنار !

ملورين;615653 نوشت:

در ضمن من تمامي أديان رو قبول ندارم دين براي مردم تو دوران گذشته است كه عقل نداشتن إنسان امروزي عقلش دينشه مگر اينكه كلا اكبند گذاشته باشدش كنار !

خب اینو از اول بگو Fool

دیگه وقتی دین رو قبول نداری واسه چی میپرسی برنامش چیه توی این موارد

غیر از اینه که دوس داری دین رو از چشم بقیه بندازی؟؟

این خیلی نیت وحشتناکیه ها ملورین جان

قبول نداشتن دین به خودت مربوطه

اما اینکه از عمد حرف و سوالایی رو مطرح کنی... نه برای دانستن ... فقط برای خدشه دار کردن ... به نظرم عاقبت خوشی نداره

ملورين;615648 نوشت:
اولا خيلي بي ادبي كه به يه زن شوهر دار ميگي بي بند و بار اين نشون ميده نه تنها روشنفكر نيستي بلكه أدب و شعور هم نداري خوبه من گفتم بايد زن شوهر دار تعهد داشته باشه !!

ملورين;615653 نوشت:
برو پست أولم رو بخون منم نگفتم زنت پاشه بره بهت خيانت كنه گفتم افرين به تو كه ميفهمي زنت داره سختي ميكشه !!!!

سلام علیکم،
الحمد لله، شکر خدا که اشتباه می‌کردم و شما منظورتان چیز دیگری بوده است.
در این مورد از نسبت بی‌بندوباری دادن به شما عذرخواهی می‌کنم، شما هم بد نیست اگر منظورتان را کمی بهتر توضیح دهید، با آن پست‌هایی که قدیم‌ها می‌زدید خیلی‌ها ممکن است طور دیگری از نوشته‌هایتان برداشت کنند که نه منظور شما بوده است و نه کسی اینجا از خواندنش خوشحال می‌شود.
و باز هم الحمدلله و باز هم عذرخواهی ... ان شاء الله در همراهی سایر دوستان در سایت حضور مثبت و مفید و به دور از حاشیه و جنجالی داشته باشید :Gol:

اگر لطف کنید و آن چیزهایی که در مورد دینداری فرمودید را هم توضیح بدهید که حقیر چطور اشتباه برداشت کرده‌ام در مورد مطالبی که در مورد روشن‌فکری هم به شما گفتم عذرخواهی می‌کنم و کلاً دعوا بینمان چه یک طرفه و چه دو طرفه تمام می‌شود یا به شدت کاهش می‌یابد :Gol:

[="Navy"]

ملورين;615621 نوشت:
راستي اسلام مال خودتون من يكي كه أصلا دوست ندارم مسلمون باشم

ملورين;615653 نوشت:
در ضمن من تمامي أديان رو قبول ندارم دين براي مردم تو دوران گذشته است كه عقل نداشتن إنسان امروزي عقلش دينشه مگر اينكه كلا اكبند گذاشته باشدش كنار !

سلام
به نظر بنده شما بهتر است ابتدا سری به تاپیک های ضرورت وجود انبیاء بزنید سپس برای ادامه گفتگو با دوستان به این تاپیک بیایید زیرا از مبنا با شما دوستان اختلاف دارند
شما معتقدید که عقل برای هدایت انسان کافی است و وجود انبیاء ضرورتی ندارد در حالی که دوستان دیگری که در این تاپیک در حال مباحثه هستند معتقدند که عقل در کنار وحی است که ضامن سعادت انسان است و عقل به تنهایی نمی تواند سعادت انسان را رقم بزند یعنی علاوه بر محدودیت عقل در گستره ی فعالیت، عمق و کیفیت آن نیز محدود به کلیات مسائل است و راه به جزئیات ندارد. به اتفاق همه حکیمان، نیروی عقل، فقط قادر به درک یک سلسله مفاهیم کلی و روابط بین آنهاست و چنین شناخت هایی نیز به تنهایی در ترسیم جزئیات راه درست زندگی و نحوه ی ارتباط دنیا و آخرت کافی نیست. انسان خود را موجودی جاودانه و روح خود را موجود واحد بسیط مجرد باقی می داند؛ یعنی حقیقتی واحد و پایدار که از بین رفتنی نیست. او خود را مسافری می داند که خواهان «دار القرار» است و در فطرتش آرزوی جاوادانگی و همیشگی بودن نهفته است، گرچه ممکن است در فهم جاودانگی ناتوان باشد، چنان که گاهی در مسافرخانه ی دنیا هوس ماندن جاودانه را در سر می پروراند. پس، انسان تا زمانی که در دنیاست در آروزی دار القرار قدم می زند؛ اما با رسیدن به دار القرار می آرمد؛ بنابراین، اگر انسان موجودی جاودانه و مسافری است که به سوی ابدیت در حرکت است، به واسطه ی عقل خود می فهمد که احتیاج به راه نما دارد؛ زیرا بسیاری از راه ها و منازل و وسایل و توشه های راه را نمی شناسد، از این رو عقل وی را وامی دارد که به دنبال راه نما حرکت کند و به او ایمان آورد و به گفته هایش عمل کند.مسائل ابدی، جزئی است، از این رو برهان و استدلال عقلی در آن ها راه نمی یابد؛ چنان که خواجه نصیر الدین طوسی و دیگران تصریح کرده اند که در جزئیات نمی توان برهان عقلی اقامه کرد. بنابراین عقل درمی یابد که مسائل جزئی را نمی فهمد و در این موارد، احتیاج به راه نمای غیبی و معصوم دارد و شارع حکیم باید راه نمایی جامعه ی انسانی را به عهده گیرد و حکیمانه بر او حکم کند؛ و اجازه ی دخالت در حکم شارع را به خود نمی دهد.

مضاف بر اینکه این واقعیت که غلبه ی شهوات و هواهای نفسانی، مرکز تشخیص و کانون ادراکات، یعنی عقل آدمی را مختل می کند و کار آمدی آن را می کاهد و یا حتی ویران می کند، مطلبی است که هم در متون دینی مورد تأکید است و هم روان شناسان و پژوهش گران علوم تربیتی و نیز دانشمندان و فیلسوفان به آن هشدار داده اند. در واقع، نفسانیت، آزادی عمل را از عقل می گیرد. آموزه های اخلاقی دین و دستوراتی که از آن به «تزکیه ی نفس» و «تقوی» یاد می شود، ناجی عقل از این بلای خانمان سوز است و این راهکاری است که زنجیرهای نفسانیات را از دست و پای عقل می گشاید و به آن نیروی دوباره و سلامتی می بخشد و اگر این ضامن حیات بخش نباشد، هیچ یک از توانایی های عقل را نمی توان به حساب آورد.[/]

ملورين;615666 نوشت:
بنده أصلا همچين نيتي ندارم يه سوال از شما كه دينت إسلامه پرسيدم شما به جاي جواب نيت سنجي ميكني با استدلال من رو قانع كن چيكار داري به نيت من بنده با اينكه مذهبي نيستم ولي كتاب مذهبي زياد خوندم يه فرق شما ها با بزرگان دين تون دقيقا همينه اونها بدترين مخالفت ها رو ميشنيدن با استدلال و محكم دفاع ميكردن ولي شما ها به جاي جواب فقط ميپيچونيد چون خودتون هنوز مطالعه قوي نداريد !!!!

چه استدلالی آخه

خیلی بدیهیه آخه

طلاق میگیره وسلام

دیکه بعده طلاقم که گفتی پدرش درمیاد تو جامعه ال میشه و بل میشه ... دیگه هنر خودشه که بتونه روی پای خودش بایسته

ملاصدرا;615662 نوشت:

سلام
به نظر بنده شما بهتر است ابتدا سری به تاپیک های ضرورت وجود انبیاء بزنید سپس برای ادامه گفتگو با دوستان به این تاپیک بیایید زیرا از مبنا با شما دوستان اختلاف دارند
شما معتقدید که عقل برای هدایت انسان کافی است و وجود انبیاء ضرورتی ندارد در حالی که دوستان دیگری که در این تاپیک در حال مباحثه هستند معتقدند که عقل در کنار وحی است که ضامن سعادت انسان است و عقل به تنهایی نمی تواند سعادت انسان را رقم بزند یعنی علاوه بر محدودیت عقل در گستره ی فعالیت، عمق و کیفیت آن نیز محدود به کلیات مسائل است و راه به جزئیات ندارد. به اتفاق همه حکیمان، نیروی عقل، فقط قادر به درک یک سلسله مفاهیم کلی و روابط بین آنهاست و چنین شناخت هایی نیز به تنهایی در ترسیم جزئیات راه درست زندگی و نحوه ی ارتباط دنیا و آخرت کافی نیست. انسان خود را موجودی جاودانه و روح خود را موجود واحد بسیط مجرد باقی می داند؛ یعنی حقیقتی واحد و پایدار که از بین رفتنی نیست. او خود را مسافری می داند که خواهان «دار القرار» است و در فطرتش آرزوی جاوادانگی و همیشگی بودن نهفته است، گرچه ممکن است در فهم جاودانگی ناتوان باشد، چنان که گاهی در مسافرخانه ی دنیا هوس ماندن جاودانه را در سر می پروراند. پس، انسان تا زمانی که در دنیاست در آروزی دار القرار قدم می زند؛ اما با رسیدن به دار القرار می آرمد؛ بنابراین، اگر انسان موجودی جاودانه و مسافری است که به سوی ابدیت در حرکت است، به واسطه ی عقل خود می فهمد که احتیاج به راه نما دارد؛ زیرا بسیاری از راه ها و منازل و وسایل و توشه های راه را نمی شناسد، از این رو عقل وی را وامی دارد که به دنبال راه نما حرکت کند و به او ایمان آورد و به گفته هایش عمل کند.مسائل ابدی، جزئی است، از این رو برهان و استدلال عقلی در آن ها راه نمی یابد؛ چنان که خواجه نصیر الدین طوسی و دیگران تصریح کرده اند که در جزئیات نمی توان برهان عقلی اقامه کرد. بنابراین عقل درمی یابد که مسائل جزئی را نمی فهمد و در این موارد، احتیاج به راه نمای غیبی و معصوم دارد و شارع حکیم باید راه نمایی جامعه ی انسانی را به عهده گیرد و حکیمانه بر او حکم کند؛ و اجازه ی دخالت در حکم شارع را به خود نمی دهد.

مضاف بر اینکه این واقعیت که غلبه ی شهوات و هواهای نفسانی، مرکز تشخیص و کانون ادراکات، یعنی عقل آدمی را مختل می کند و کار آمدی آن را می کاهد و یا حتی ویران می کند، مطلبی است که هم در متون دینی مورد تأکید است و هم روان شناسان و پژوهش گران علوم تربیتی و نیز دانشمندان و فیلسوفان به آن هشدار داده اند. در واقع، نفسانیت، آزادی عمل را از عقل می گیرد. آموزه های اخلاقی دین و دستوراتی که از آن به «تزکیه ی نفس» و «تقوی» یاد می شود، ناجی عقل از این بلای خانمان سوز است و این راهکاری است که زنجیرهای نفسانیات را از دست و پای عقل می گشاید و به آن نیروی دوباره و سلامتی می بخشد و اگر این ضامن حیات بخش نباشد، هیچ یک از توانایی های عقل را نمی توان به حساب آورد.

خب مشكل اينجاست كه من دوست دارم به پيغمبر و إمامان اعتقاد داشته باشم ولي قوانين و أحكامي كه أوردن دل زده ام ميكنه من وقتي نهج البلاغه ميخونم اون همه توهينبه زن رو از معصوم مي بينم چه جور اون رو هادي خودم بدونم
بنده به دنياي پس از مرگ اعتقاد كامل دارم اما نه به اين شكل كه در روايات اومده و از خدا يه انتقامجو و خشن ساخته من ميگم اگه واقعا من يه إنسان باشم بدون هيچ گونه رذيلت أخلاقي مثل دروغ و هر چيزي خدا من رو بهشت ميبره حتي اگه مسلمون هم نباشم ! خب چه كاريه خودم رو در بند دين كنم اين همه سختي بكشم من ميخوام عاشقونه خدا رو عبادت كنم نه به زور احكام و در يه قالب خشك مذهبي!

ملورين;615676 نوشت:
ولي مرد در موقعيت مشابه ميتونه تا دلش بخواد صيغه كنه اينجا واسم استدلال بيار لطفا !؟

ببین از نظر من صیغه کار جالبی نیس ... مرد هم توی بیماری ... بهتره که زنش رو طلاق بده ... تا اینکه علاوه بر بیماری با صیغه کردن کسی باعث فشار روحی مضاعف روی زنش بشه

خب؟ تا اینجا قبول؟

به غیر از این

مرد و زن هرگز نمیتونن مساوی باشن... بکشیم خودمونو ... بریم کف خیابون دراز بکشیم تظاهرات کنیم:khandeh!: اعتصاب غذا کنیم ...هر کاری کنیمم ... این واقعیت عوض نمیشه

پس نباید توقع داشته باشیم هر حقی که مرد داشت زن هم داشته باشه

این طبیعیه که حقوقشون باهم تفاوت داشته باشه... چون خودشونم باهم خلقتشون ذاتشون روحیاتشون تفاوت داره

ملورين;615675 نوشت:
خب مشكل اينجاست كه من دوست دارم به پيغمبر و إمامان اعتقاد داشته باشم ولي قوانين و أحكامي كه أوردن دل زده ام ميكنه من وقتي نهج البلاغه ميخونم اون همه توهينبه زن رو از معصوم مي بينم چه جور اون رو هادي خودم بدونم
بنده به دنياي پس از مرگ اعتقاد كامل دارم اما نه به اين شكل كه در روايات اومده و از خدا يه انتقامجو و خشن ساخته من ميگم اگه واقعا من يه إنسان باشم بدون هيچ گونه رذيلت أخلاقي مثل دروغ و هر چيزي خدا من رو بهشت ميبره حتي اگه مسلمون هم نباشم ! خب چه كاريه خودم رو در بند دين كنم اين همه سختي بكشم من ميخوام عاشقونه خدا رو عبادت كنم نه به زور احكام و در يه قالب خشك مذهبي!

الحمدلله و باز الحمدلله که امروز اینقدر حقیر سراپا تقصیر را متوجه اشتباهاتم می‌کنید، هیچ وقت فکر نمی‌کردم بازگشتتان به سایت بتواند اینقدر برایم خوشایند باشد، اینها که فرمودید همه قابل بحث و طرح است و حقیر جدا بابت تمام حرفهایی که بهتان یا در موردتان زدم عذرخواهی می‌کنم :Gol:
اینکه فرمودید دوست دارید از تمام صفات رذیله پاک شوید چیزی است که همه‌ی ما هم دنبال همان هستیم و فقط به این رسیدیم که اسم همین کار می‌شود اسلام، اسلام یعنی تسلیم خدا شدن در دوری کردن از محرمات و هر چیزی که ما را خدا دور می‌کند و خلاصه به نوعی حجاب راه است ... کنار زدن حجاب‌ها برای تقرب به خدا یعنی کنار گذاشتن موانعی که همان صفات رذیله است ...
مثلاً اینکه می‌فرمایید می‌خواهید دروغ نگویید، دروغ گفتن مراتبی دارد که آنچه حرام است مرتبه‌ی اولش است و باقی آنها حرام نیست و فقط سنگ پای انسان در مسیر تعالی‌اش است. توضیح آن هم این است که مثلاً کسی مانند ما که ادعای اسلاممان هم می‌شود شب و روز داریم می‌گوییم خدایی جز خدای یگانه نیست و اینکه لا مؤثر فی الوجود الا الله، ولی در عمل آیا ما راستگو هستیم؟ بله راستگو هستیم چون علناً بت نمی‌پرستیم و پرستش ظاهری را فقط منحصر در خداوند کرده‌ایم، اما اگر واقعاً راستگو بودیم سیر شدن را از غذا و رفع تشنگی را از آب و رفاه را از حقوق و سرمایه نمی‌دیدیم ... اینجاست که مقام صدقین جزء بالاترین مقام‌هاست با اینکه مطابق ظاهر شریعت راستگو بودن واجب است (به معنای حرمت دروغگویی مگرنه گفتن هر راستی واجب نیست)
کلا تا جایی که حقیر دیدم دو صفت هست که اگر به اوج خود برسند انسان از تمام صفات رذیله پاک می‌شود، یکی صداقت و یکی وفای به عهد، در بالاترین مرتبه‌ی این دو صفت عمل به عهد الهی الست بربکم در عالم ذر است و بالاترین مقام صداقت هم اعتقاد باطنی و عملی داشتن به آن است، یعنی ایمان و عمل صالح که شرط رسیدن به تمام مدارج عالی انسانی است. یعنی کسی فقط روی همین دو صفت در خودش کار کند به همه جا می‌رسد، ان شاء الله، اگرچه همه‌جا برای او فقط یکجاست و آن مقام قرب به خدا که بهشت هم مراتبی از همان قرب است
یا علی علیه‌السلام

والا نمیخوام دوباره دعوا راه بندازم ولی چه صبری دارن جناب باء:Kaf:
ملورین خانوم ادم کامل میتونه بفهمه دغدغه طرف از طرح یه سوال چیه اگه واقعا سوال باشه هیچ مسلمونی بی تفاوت نمیگذره ولی ادبیات شما اصلا اینجور نبود راستش من الان خیلی ناراحت شدم از مدل حرف زدنتون اخه یعنی چی هر کی دین داره عقل نداره :Ghamgin:

ماها که مسلمون هستیمالبته بنده شخصا خیلی راه دارم تا مسلمون واقعی بشم > هر چی تو قران اومده باشه رو بهش میگیم چشم صیغه و تعدد زوجات هم حکم قرانه حتما حکمتی داره عقل خدا بیشتره یا ما ؟ اگه عقل ما نمیرسه دلیل نداره که بگیم حکم ایراد داره عقلمون رو کاملش کنیم خوب:khandeh!: البته اگه شوهرم بره سراغ این احکام در عرض سه ثانیه به قطعات ریز مساوی تقسیم میشه:_loool: همچین مسلمونی هستم من:Nishkhand:

[="Navy"]

ملورين;615675 نوشت:
خب مشكل اينجاست كه من دوست دارم به پيغمبر و إمامان اعتقاد داشته باشم ولي قوانين و أحكامي كه أوردن دل زده ام ميكنه من وقتي نهج البلاغه ميخونم اون همه توهينبه زن رو از معصوم مي بينم چه جور اون رو هادي خودم بدونم
بنده به دنياي پس از مرگ اعتقاد كامل دارم اما نه به اين شكل كه در روايات اومده و از خدا يه انتقامجو و خشن ساخته من ميگم اگه واقعا من يه إنسان باشم بدون هيچ گونه رذيلت أخلاقي مثل دروغ و هر چيزي خدا من رو بهشت ميبره حتي اگه مسلمون هم نباشم ! خب چه كاريه خودم رو در بند دين كنم اين همه سختي بكشم من ميخوام عاشقونه خدا رو عبادت كنم نه به زور احكام و در يه قالب خشك مذهبي!

سلام
خواهر محترم،شما باید تمام مطالب را با هم ببینید،بسیاری از روایات هستند که اعتبار ندارند و ثابت شده نیستند،بسیاری از روایات هستند که توجیه دارند و قابل بررسی است، بسیاری از خطبه ها هستند که نیاز به بررسی دارند شما چرا روایاتی را که در مورد زنان وارد شده را نمی خوانید بنده گوشه ای از آن را برای شما قرار می دهم.
البته من توصیه می کنم شما کتاب زن در آیینه جمال و جلال آیت الله جوادی آملی را بخوانید
[SPOILER]1013- 39295- (2) كافى‏ 6/ 5: علىّ بن إبراهيم عن أبيه عن النّوفلىّ عن‏ السّكونىّ‏ عن أبى عبداللَّه عليه السلام قال قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله نعم الولد البنات ملطّفات مجهّزات‏[2] مونسات مباركات مفلّيات‏[3]. مستدرك‏ 15/ 115: الجعفريّات بإسناده عن‏ علىّ عليه السلام‏ كما فى نسخة الشّهيد قال قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله وذكر مثله إلّاانّ فيه مؤنسات باكيات مباركات.

1014- 39296- (3) مستدرك‏ 15/ 115: القطب الرّاوندىّ‏ فى لبّ اللّباب عن النّبىّ صلى الله عليه و آله قال نعم الولد البنات ملطّفات مؤنسات ممرّضات مبديات.

1015- 39297- (4) المكارم‏ 219: عن حذيفة اليمانى قال قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله خير أولادكم البنات.

1016- 39298- (5) روضة الواعظين‏ 431: قال‏ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله‏ نعم الولد البنات المخدّرات‏[4] من كانت عنده واحدة جعلها اللَّه له ستراً من النّار ومن كانت عنده اثنتان أدخله اللَّه بهما الجنّة ومن كانت له ثلث أو مثلهنّ من الأخوات وضع عنه الجهاد والصّدقة.

1017- 39299- (6) مستدرك‏ 15/ 115: القطب الرّاوندىّ‏ فى لبّ اللباب عن النّبىّ صلى الله عليه و آله انّه قال رحم اللَّه أبا البنات، البنات مباركات محبّبات والبنون مبشّرات وهنَّ الباقيات الصّالحات.

1018- 39300- (7) وفيه‏: عنه صلى الله عليه و آله قال من كان له ابنة فاللَّه فى عونه ونصرته وبركته ومغفرته.

1019- 39301- (8) وفيه‏: عنه صلى الله عليه و آله قال من كانت له ابنة واحدة كانت خيراً له من ألف حجّة وألف غزوة وألف بدنة[5] وألف ضيافة.

1020- 39302- (9) مستدرك‏ 15/ 116: الشّريف الزّاهد محمّد بن علىّ الحسنى فى كتاب التّعازى باسناده عن إسماعيل بن موسى الفزارى‏[6] عن الحسن عن أصحابه عن رسول اللَّه صلى الله عليه و آله انّه قال فى حديث ومن عال واحدة أو اثنتين من البنات جاء معى يوم القيامة كهاتين وضمّ إصبعيه.

1021- 39303- (10) وفيه‏ 15/ 115: القطب الرّاوندىّ‏ فى لبّ اللّباب عن النّبىّ صلى الله عليه و آله قال من عال ابنتين أو ثلاثاً كان معى فى الجنّة.

1022- 39304- (11) فقيه‏ 3/ 311: قال الصّادق عليه السلام من عال ابنتين أو اختين أو عمّتين أو خالتين حجبتاه من النّار.

1023- 39305- (12) مستدرك‏ 15/ 115: القطب الرّاوندىّ‏ فى لبّ اللّباب عن النّبىّ صلى الله عليه و آله من ابتلى من هذه البنات باثنتين كنّ له برائة من النّار ومن كانت له ثلاث بنات فأعينوه وأقرضوه وارحموه.

1024- 39306- (13) كافى‏ 6/ 6: علىّ بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبى عمير عن هشام بن الحكم عن‏ عمر بن يزيد عن أبى عبداللَّه عليه السلام قال‏ فقيه‏ 3/ 311: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله من عال ثلاث بنات أو ثلاث أخوات وجبت له الجنّة فقيل يا رسول اللَّه واثنتين فقال واثنتين فقيل يا رسول اللَّه وواحدة فقال وواحدة. عدّة الدّاعى‏ 80: قال النّبىّ صلى الله عليه و آله من عال ثلاث بنات أو مثلهنّ من الأخوات وصبر على ايوائهنّ‏[7] حتّى يبنَّ [يأتين خ‏] إلى أزواجهنّ أو يمتن فيصرن إلى القبور كنت أنا وهو فى الجنّة كهاتين وأشار بالسّبّابة والوسطى‏ فقلت [فقيل خ‏] يا رسول اللَّه واثنتين وذكر نحوه.

1025- 39307- (14) مستدرك‏ 15/ 115: القطب الرّاوندىّ‏ فى لبّ اللّباب عن النّبىّ صلى الله عليه و آله قال من عال ثلاث بنات يعطى ثلاث روضات من رياض الجنّة كلّ روضة أوسع من الدّنيا وما فيها.

1026- 39308- (15) الخصال‏ 174: حدّثنا أبو محمّد محمّد بن أبى عبداللَّه الشّافعى الفرغانى بفرغانة قال حدّثنا أبو جعفر محمّد بن جعفر بن الأشعث قال حدّثنا أبو حاتم قال حدّثنا محمّد بن عبداللَّه الأنصارى قال حدّثنى ابن جريح‏[8] عن أبى الزّبير عن عمر بن نبهان‏[9] عن أبى هريرة عن النّبىّ صلى الله عليه و آله قال من كنَّ له ثلاث بنات فصبر على لَأوائهنّ وضرّائهنَّ وسرّائهنَّ كنَّ له حجاباً يوم القيامة.

1027- 39309- (16) جامع الأخبار 285: روى عن‏ أبى هريرة انَّه قال قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله ما من بيت فيه البنات إلّانزلت كلّ يوم عليه اثنتا عشرة بركة ورحمة من السّماء ولا تنقطع زيارة الملائكة من ذلك البيت يكتبون لأبيهم‏[10] كلّ يوم وليلة عبادة سنة.

1028- 39310- (17) العوالى‏ 1/ 181: عن النّبىّ صلى الله عليه و آله قال من كان له انثى فلم يبدها ولم يهنها ولم يؤثر ولده عليها أدخله اللَّه الجنّة.

1029- 39311- (18) وفيه‏ 1/ 253: عن‏ النّبىّ صلى الله عليه و آله‏ من كان له اختان أو بنتان فأحسن إليهما كنت أنا وهو فى الجنّة كهاتين وأشار بإصبعيه السّبّابة والوسطى‏.

1030- 39312- (19) وفيه‏ 1/ 254: عن النّبىّ صلى الله عليه و آله من ابتلى بشى‏ء من هذه البنات فأحسن إليهنّ كنّ له ستراً من النّار.

1031- 39313- (20) فقيه‏ 3/ 311: قال‏ الصادق عليه السلام‏ إذا أصاب الرّجل ابنة بعث اللَّه عزّوجلّ إليها ملكاً فأمرّ جناحه على رأسها وصدرها وقال ضعيفة خلقت من ضعف، المنفق عليها معان.

الثّواب‏ 240: أبى ومحمد بن الحسن رضى اللَّه عنهما قالا حدّثنا أحمد بن إدريس ومحمد بن يحيى العطّار جميعاً عن محمّد بن أحمد عن يعقوب بن يزيد يرفعه إلى أحد الإمامين الباقر أو الصّادق عليهما السلام وذكر مثله وزاد فى آخره (إلى يوم القيامة).

1032- 39314- (21) كافى‏ 6/ 6: (عدّة من أصحابنا معلّق) عن أحمد بن محمّد بن خالد عن علىّ ابن محمّد القاسانى عن أبى أيّوب سليمان بن مقبل المدائنىّ عن‏ سليمان بن جعفر الجعفرىّ عن أبى الحسن الرّضا عليه السلام قال قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله إنّ اللَّه تبارك وتعالى على الإناث أرأف منه على الذّكور وما من رجل يدخل فرحة على امرأة بينه وبينها حرمة إلّافرّحه اللَّه تعالى يوم القيامة.

1033- 39315- (22) المكارم‏ 221: من كتاب نوادر الحكمة عن‏ ابن عبّاس رضى الله عنه‏ قال قال النّبىّ صلى الله عليه و آله من دخل السّوق فاشترى تحفة فحملها إلى عياله كان كحامل صدقة إلى قوم محاويج‏[11] وليبدأ بالإناث قبل الذّكور فإنّه من فرّح إبنته فكأ نّما أعتق رقبة من ولد إسماعيل ومن أقرّ عين ابن‏[12] فكأ نّما بكى من خشية اللَّه ومن بكى من خشية اللَّه أدخله اللَّه جنّات النّعيم.

1034- 39316- (23) الثّواب‏[13] 239: أبى رحمه الله قال حدّثنى محمّد بن يحيى العطّار عن محمّد بن أحمد عن إبراهيم بن هاشم عن البرقىّ رفعه قال‏ فقيه‏ 3/ 310: بشّر النّبىّ صلى الله عليه و آله بابنة[14] عليها السلام فنظر فى وجوه‏

أصحابه فرأى الكراهة فيهم فقال ما لكم ريحانة أشمّها ورزقها على اللَّه عزوجل.

الجعفريات‏ 189: بإسناده عن علىّ بن أبى طالب عليه السلام قال كان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله إذا بشّر بجارية قال ريحانة ورزقها على اللَّه.

1035- 39317- (24) كافى‏ 6/ 6: أحمد بن محمّد العاصمىّ عن علىّ بن الحسن التيملىّ عن علىّ بن أسباط عن أبيه عن‏ الجارود بن المنذر قال قال لى أبو عبداللَّه عليه السلام بلغنى أ نّه ولد لك ابنة فتسخطها وما عليك منها ريحانة تشمّها وقد كفيت رزقها و [قد] كان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله أبا بنات.

كافى‏ 6/ 5: علىّ بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبى عمير عن حمّاد بن عثمان عن أبى عبداللَّه عليه السلام قال‏ فقيه‏ 3/ 310: كان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله أبا بنات.

1036- 39318- (25) كافى‏ 6/ 5: عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن علىّ بن الحكم عن أبى العبّاس الزّيّات عن‏ حمزة بن حمران‏ يرفعه قال أتى رجل وهو عند النّبىّ صلى الله عليه و آله فأخبره بمولود أصابه فتغيّر وجه الرّجل فقال له النّبىّ صلى الله عليه و آله مالك فقال خير فقال قل قال خرجت والمرأة تمخض‏[15] فأخبرت أ نّها ولدت جارية فقال له النّبىّ صلى الله عليه و آله الأرض تقلّها والسّماء تظلّها واللَّه يرزقها وهى ريحانة تشمّها ثمّ أقبل على أصحابه فقال من كانت له ابنة (واحدة فقيه) فهو مفدوح‏[16] ومن كانت له ابنتان فيا غوثاه باللَّه ومن كانت له ثلاث (بنات ثواب فقيه) وضع عنه الجهاد وكلّ مكروه ومن كان له أربع (بنات ثواب فقيه) فيا عباداللَّه أعينوه يا عباد اللَّه أقرضوه يا عباد اللَّه إرحموه. فقيه‏ 3/ 310: روى حمزة بن حمران بإسناده انّه أتى رجل إلى النّبىّ صلى الله عليه و آله وعنده رجل فأخبره بمولود له فتغيّر لون الرّجل وذكر مثله. الثّواب‏ 240:

حدّثنى محمّد بن الحسن رضى الله عنه قال حدّثنا محمّد بن الحسن الصّفّار عن محمّد بن عيسى عن عبّاس الزّيّات عن حمزة بن حمران عن أبى عبداللَّه عليه السلام قال أتى رجل النّبىّ صلى الله عليه و آله وعنده رجل فأخبره بمولود له وذكر مثله.

1037- 39319- (26) كافى‏ 6/ 6: (عدّة من أصحابنا معلّق) عن أحمد بن محمّد بن خالد عن بعض من رواه عن أحمد بن عبدالرّحيم عن بعض أصحابه عن أبى عبداللَّه عليه السلام قال البنات حسنات‏

والبنون نعمة فإنَّما يثاب على الحسنات ويسأل عن النّعمة. الثّواب‏ 239: حدّثنى محمّد بن الحسن رضى الله عنه قال حدّثنا محمّد بن الحسن الصّفّار عن موسى بن عمر عن أبى عبداللَّه عن يحيى بن خاقان عن رجل عن أبان بن تغلب عن أبى عبداللَّه عليه السلام نحوه.

1038- 39320- (27) كافى‏ 6/ 7: عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد عن الحسين بن موسى عن أحمد بن الفضل عن أبى عبداللَّه عليه السلام قال البنون نعيم والبنات حسنات واللَّه يسأل عن النعيم ويثيب على الحسنات.

1039- 39321- (28) كافى‏ 6/ 4: عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن محمّد بن إسماعيل بن بزيع عن إبراهيم بن مهزم عن إبراهيم الكرخى عن ثقة حدّثة من أصحابنا قال تزوّجت بالمدينة فقال لى أبو عبداللَّه عليه السلام كيف رأيت قلت ما رأى رجل من خير فى امرأة إلّاوقد رأيته فيه ولكن خانتنى فقال وما هو قلت ولدت جارية قال لعلّك كرهتها إنّ اللَّه عزّوجّل يقول‏ «آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً».

1040- 39322- (29) كافى‏ 6/ 6: عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن عدّة من أصحابه عن الحسن بن علىّ بن يوسف عن الحسن‏[ بن سعيد اللخمى قال ولد لرجل من أصحابنا جارية فدخل على أبى عبداللَّه عليه السلام فرآه متسخّطاً فقال له أبو عبداللَّه عليه السلام أرأيت لو أنّ اللَّه تبارك وتعالى أوحى‏ إليك أن أختار لك أو تختار لنفسك ما كنت تقول قال كنت أقول يا ربّ تختار لى قال فإنّ اللَّه قد اختار لك قال ثمّ قال إنّ الغلام الّذى قتله العالم الّذى كان مع موسى عليه السلام وهو قول اللَّه عزّوجلّ‏ «فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» أبدلهما اللَّه به جارية ولدت سبعين نبيّاً. تفسير العيّاشى‏ 2/ 336:

عن الحسن بن سعيد اللحمىّ قال ولد رجل من أصحابنا جارية (وذكر نحوه). فقيه‏ 3/ 317:

قال‏ أبو عبداللَّه عليه السلام‏ فى قول اللَّه عزّوجلّ‏ «وَ أَمَّا الْغُلامُ فَكانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً* فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» قال أبدلهما اللَّه عزّوجلّ مكان الإبن ابنة فولد منها سبعون نبيّاً. تفسير العيّاشى‏ 2/ 337: عن أبى يحيى‏

الواسطىّ رفعه إلى أحدهما عليهما السلام فى قول اللَّه وأمّا الغلام فكان أبواه وذكر نحوه. تفسير العيّاشى‏ 2/ 336: عن عثمان عن رجل عن أبى عبداللَّه عليه السلام فى قول اللَّه عزّوجلّ‏ «فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً» قال انّه ولدت لهما جارية فولدت غلاماً فكان نبيّاً.

1042- 39324- (31) الجعفريات‏ 99: بإسناده عن‏ علىّ‏ بن أبى طالب عليه السلام قال قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله مِنْ يُمْنِ المرأة أن يكون بكرها جارية (أى أوّل ولدها ابنة ك).

وتقدّم‏ فى باب ماورد فى فضل الإستيلاد وتكثير الأولاد ما يدل على ذلك بالعموم والإطلاق.

ويأتى‏ فى الباب التّالى ما يناسب ذلك.

و فى‏ رواية ابن عبّاس من باب وجوب نفقة الأبوين والأولاد من أبواب النّفقات ج 26 قوله صلى الله عليه و آله من دخل السّوق فاشترى‏ تحفة فحملها إلى عياله كان كحامل صدقة إلى قوم محاويج وليبدء بالإناث قبل الذّكور.

1013- 39295- (2) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «دختران، فرزندان خوبى هستند. نرم و سازگار، كمك رسان، فراهم كننده راحتى و الفت‏پذير، پر خير و بركت، نظيف و پاكيزه هستند.»

1014- 39296- (3) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «دختران، فرزندان خوبى هستند، رفق و سازگارى مى‏كنند، انس مى‏گيرند، پرستارى مى‏كنند و (محبّت را) آشكار مى‏سازند.»

1015- 39297- (4) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بهترين فرزندان شما دختران هستند.»

1016- 39298- (5) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «دختران پشت پرده بهترين فرزندان هستند. هر كس كه يك دختر دارد خداوند دخترش را مانعى از آتش برايش قرار مى‏دهد و هر كس كه دو دختر دارد خداوند او را به واسطه آن دو دختر به بهشت مى‏برد و هر كس سه دختر دارد و يا به اندازه آن خواهر دارد خداوند جهاد و صدقه دادن را از او بر مى‏دارد.»

1017- 39299- (6) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند رحمت نمايد بر پدر چند دختر، دختران، با بركت و دوست داشتنى هستند و پسران، بشارت دهنده و شاد كننده هستند و دختران باقيات الصالحات هستند. (چيزهايى كه پايدار و باقى مى‏ماند و شايسته است)»

1018- 39300- (7) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس يك دختر دارد خداوند او را كمك مى‏كند و يارى مى‏نمايد و بركت مى‏دهد و او را مى‏ آمرزد.»

1019- 39301- (8) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس يك دختر دارد براى او بهتر از هزار حجّ و هزار جهاد و هزار شتر و يا گاو كه هديه مكّه كند و هزار مهمانى دادن است.»

1020- 39302- (9) رسول خدا صلى الله عليه و آله در حديثى فرمود: «... هر كس كه يك دختر و يا دو دختر را تكفّل كند روز قيامت همراه من مى‏ آيد مثل اين دو و حضرت دو انگشت خود را كنار هم جمع كردند.»

1021- 39303- (10) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس دو دختر و يا سه دختر را تكفّل و سرپرستى كند همراه من در بهشت خواهد بود.»

1022- 39304- (11) امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس دو دختر و يا دو خواهر و يا دو عمّه و يا دو خاله را تكفّل كند ما او را از آتش باز مى‏گيريم.»

1023- 39305- (12) از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت است: «كه هر كس به دو دختر مبتلا باشد (دو دختر داشته باشد) براى او مايه رهايى از آتش هستند و هر كس كه سه دختر دارد او را كمك كنيد به او قرض بدهيد و به او رحم كنيد.»

1024- 39306- (13) رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فرمود: «كسى كه سه دختر و يا سه خواهر را سرپرستى كند بهشت بر او واجب مى‏شود. پرسيدند اگر دو دختر يا خواهر را سرپرستى كند چگونه است؟ حضرت فرمود: بر او هم بهشت واجب مى‏شود. پرسيدند: اگر يك دختر يا خواهر را سرپرستى كند چطور؟ حضرت فرمود: او هم وارد بهشت مى‏شود.»

1025- 39307- (14) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس از سه دختر سرپرستى كند سه باغ از باغ‏هاى بهشتى به او داده مى‏شود كه هر باغى از دنيا و آنچه در دنياست بزرگتر است.»

1026- 39308- (15) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «كسى كه سه دختر دارد و بر رنج و سختى و راحتى آنان شكيبا باشد اينان در روز قيامت مانعى (از جهنّم) براى او خواهند بود.»

1027- 39309- (16) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خانه‏اى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مى‏شود و زيارت فرشتگان از اين خانه قطع نمى‏گردد و فرشته‏ها براى پدرشان هر روز و شب عبادت يكسال را مى‏نويسند.»

1028- 39310- (17) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس دخترى دارد با او دشمنى نكند و به او اهانت ننمايد و فرزندانش را بر او مقدّم ندارد، خداوند او را به بهشت وارد مى‏سازد.»

1029- 39311- (18) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس دو خواهر و يا دو دختر دارد و به آنان نيكى نمايد من و او در بهشت مانند اين دو هستيم و حضرت اشاره به انگشت سبابه و انگشت وَسَطى كرد.»

1030- 39312- (19) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «كسى كه به دختران مبتلا باشد (دختر داشته باشد) و به آنان نيكى نمايد آنان مانع او از آتش خواهند بود.»

1031- 39313- (20) امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر مردى دخترى به دست آورد خداوند فرشته‏اى را به سوى آن دختر مى‏فرستد و آن فرشته بالش را بر سر و سينه آن دختر مى‏كشد و مى‏گويد: کودکان انسان ضعيفی است كه از ضعف آفريده شده است و كسى كه بر او انفاق كند (و مخارجش را به عهده گيرد) كمك مى‏شود.»

1032- 39314- (21) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «رأفت و رحمت خدا بر زنان بيش از مردان است و مردى نيست كه زنى از محارم خويش را شاد سازد مگر اينكه خداوند در قيامت وى را شادمان خواهد كرد.»

1033- 39315- (22) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس كه وارد بازار شود و تحفه‏اى (هديه‏اى) بخرد و آن را براى افراد تحت كفالتش ببرد او به سان كسى است كه صدقه‏اى براى مردمى نيازمند ببرد و بايد كه پيش از پسران به دختران آغاز كند چون هر كس دخترش را شاد سازد گويا كه فردى از فرزندان اسماعيل را آزاد ساخته است و هر كس چشم پسرى را روشن و شاد سازد گويا كه از ترس خدا گريسته و هر كس از ترس خدا بگريد خداوند او را به بهشت نعيم وارد سازد.»

1034- 39316- (23) به پيامبر صلى الله عليه و آله بشارت ولادت دخترى داده شد. حضرت به چهره‏هاى يارانش نگريست ديد كه ناراحت شده‏اند فرمود: «چه مى‏شود شما را! گلى است خوشبو كه او را مى‏بويم و روزى‏اش بر خداوند عز و جل است.»

1035- 39317- (24) جارود بن منذر گويد: «امام صادق عليه السلام به من فرمود: به من خبر رسيده كه دخترى برايت متولّد شده كه از او بدت مى‏آيد. اين دختر چه زحمتى براى تو دارد؟ گلى خوشبو است كه او را مى‏بويى و روزى او را ديگرى كفايت مى‏كند (منظور خداوند است) و رسول خدا صلى الله عليه و آله پدر چند دختر بود.»

1036- 39318- (25) راوى گويد: «مردى در خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله بود كه فردى نزد او آمد و ولادت فرزندى را به او خبر داد. چهره مرد دگرگون شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: چيست تو را؟ او گفت: خير است. حضرت فرمود: بگو. گفت: از خانه كه بيرون آمدم همسرم درد زايمان داشت، هم اكنون خبر رسيد كه دختر زاييده است. پيامبر به او فرمود: زمين سنگينى او را به دوش مى‏كشد و آسمان بر سرش سايه مى‏افكند و خداوند روزيش مى‏دهد و گلى خوشبوست كه مى‏بويى.

آنگاه پيامبر رو به اصحاب كرد و فرمود: هر كس يك دختر دارد در رنج و سختى است و هر كس دو دختر دارد بايد به خدا پناه برد و هر كس كه سه دختر دارد جنگ و جهاد و هر كار سختى از او برداشته شده است و هر كس چهار دختر دارد اى بندگان خدا ياريش دهيد. اى بندگان خدا به او قرض دهيد. اى بندگان خدا به او رحم كنيد.»

1037- 39319- (26) امام صادق عليه السلام فرمود: «دختران، حسنات (نيكى‏ها) هستند و پسران، نعمت هستند البتّه بر حسنات ثواب داده مى‏شود و از نعمت‏ها سؤال مى‏شود.»

1038- 39320- (27) امام صادق عليه السلام فرمود: «پسران نعمت و دختران حسنه‏ها (خوبى‏ها و نيكى‏ها) هستند. خداوند، از نعمت‏ها بازخواست مى‏كند و بر حسنات پاداش مى‏دهد.»

1039- 39321- (28) راوى گويد: «در مدينه ازدواج كردم. امام صادق عليه السلام از من پرسيدند: ازدواجت چگونه بود؟ در پاسخ عرض كردم: همه خوبى‏هايى كه از يك زن مى‏توان ديد در همسرم ديدم ولى او به من خيانت كرد. امام فرمود: چه خيانتى؟ گفتم: دختر زاييده است. امام فرمود: گويا دختر را خوش ندارى؟

خداوند عز و جل مى‏فرمايد: «شما نمى‏دانيد پدران (و مادران) و فرزندان‏تان، كدام يك براى شما سودمندترند.»

1040- 39322- (29) مردى از شيعيان دختر دار شد به خدمت امام صادق عليه السلام رسيد. امام او را ناراحت و خشمگين ديد. به او فرمود: «اگر خداوند به تو وحى كند كه من برايت انتخاب كنم يا تو براى خودت برگزين چه مى‏گويى؟ آن شخص گفت: به خدا عرض مى‏كنم كه تو برايم انتخاب كن. حضرت فرمود:

خداوند براى تو انتخاب كرده است. آنگاه حضرت فرمود: به جاى پسرى كه عالم همراه موسى عليه السلام او

را كشت خداوند به آن پدر و مادر دخترى داد كه هفتاد پيامبر از او پديد آمد و اين همان فرموده خداوند عز و جل است كه: «از اين رو خواستيم كه پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاك‏تر و دلسوزتر به آن دو بدهد.»
1042- 39324- (31) رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «از يمن و خوبى زن است كه اوّلين فرزندش دختر باشد.»
[/SPOILER]

ثانیا حتی برخی از عرفا مثل محى الدين ابن عربى كه از عرفاى بزرگ و اولياء مهم است درباره زنان می‏نويسد چون ذات اقدس الهى منزّه از آن است كه بدون مجد و مظهر مشاهده شود، هر مظهرى كه بيشتر جامع اسماء و صفات الهى باشد، بهتر خدا را نشان می‏دهد و زن در مظهر بودن خدا كامل‏تر از مرد است، زيرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و به لحاظ مخلوق بودن، خلقت را پذيرفته است اما زن، هم مظهر قبول و انفعال الهى است و مظهر فعل و تأثير الهى.
چون مرد را مجذوب و محبّ خود میسازد و اين تصرف و تأثير نمودارى از فاعليت خدا است. بر اين اساس است كه زن از مرد كامل‏تر است.
اگر مرد بخواهد خدا را مظهريت خود مشاهده كند، شهود او تام نيست ولى اگر بخواهد خدا در مظهريت زن نگاه كند، شهود او به كمال و مقام مى‏رسد.از اين رو زن محبوب پيامبر اكرم(ص) قرار گرفته است.
براى روشن شدن گفتار ابن عربى دو نكته بيان مى‏شود.
1- از اين فاعل بودن و منفعل بودن زن نسبت به مرد مطرح است يعنى زن منفعل از مرد و فاعل در اوست نه منفعل از او و فاعل در اوست يعنى زن از مرد تأثير می‏پذيرد و در او تأثير می‏گذارد بگونه ‏اى كه او را مجذوب خود قرار مى‏دهد.
البته زن در تأثيرگذارى خود در جنين مظهر خالقيت خدا است و در ساماندهى جنين در رحم نقش خالقيت دارد.
2- منظور از محبت در اين بحث حبّ الهى است نه شهوت حيوانى چنان كه خود محى الدين میگويد «و من احبّهنّ على جهة الشهوة خاصة نقصه علم هذه الشهوة فكان صورة بلاروح عنده» اگر كسى زنان را از جهت غريزه طبيعى دوست داشته باشد راز اين اشتياق را نمی‏داند و چون علم به هدف و آگاهى از راز به منزله روح و خود گرايش به منزله صورت و هيكل است اهل شهوت بدون محبت الهى همانند صورت بدون روح است.

ثالثا در مورد احکام الهی اگر ما خدای خود را مهربان تر از خود و دانا تر از خود می دانیم باید تسلیم چنین خدای عالمی باشیم بنده چند روایت برای تذکره خودم و دیگران قرار می دهم چراکه وذکر فان الذکری تنفع المومنین
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع‏ إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ[HL] وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ[/HL] وَ مَنِ اقْتَدَى بِنَا هُدِيَ وَ مَنْ كَانَ يَعْمَلُ بِالْقِيَاسِ وَ الرَّأْيِ هَلَكَ وَ مَنْ وَجَدَ فِي نَفْسِهِ شَيْئاً مِمَّا نَقُولُهُ أَوْ نَقْضِي بِهِ حَرَجاً كَفَرَ بِالَّذِي أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِيَ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ.
و بهمين سند روايت شده كه امام چهارم فرمود براستى دين خداى عز و جل با عقل هاى ناقص درك نميشود و با آراء باطله و قياسهاى فاسد بدست نمي آيد، [HL]وسيله درك آن تسليم است هر كس بما تسليم شود سالم ماند[/HL] و هر كس بما اقتداء كند هدايت يابد و هر كس بقياس و رأى عمل كند نابود گردد و هر كس در دلش نسبت بدان چه ما گوئيم و حكم كنيم گرفت و گيرى يابد بدان خدائى كه سبع- المثانى و قرآن عظيم را فرو فرستاده كافر شده است و نميداند
كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص: 324

فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ‏ الْخَضِرُ ع فَغَضِبَ مُوسَى وَ أَخَذَ بِتَلَابِيبِهِ وَ قَالَ لَهُ‏ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً قَالَ لَهُ الْخَضِر [HL]إِنَّ الْعُقُولَ لَا تَحْكُمُ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ بَلْ أَمْرُ اللَّهِ يَحْكُمُ عَلَيْهَا فَسَلِّمْ لِمَا تَرَى مِنِّي[/HL] وَ اصْبِرْ عَلَيْهِ فَقَدْ كُنْتُ عَلِمْتُ أَنَّكَ‏ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً

و موسی و خضر روانه گرديدند تا برخورد به پسرى نمودند و خضر (بدون آنكه از او پرسشى نمايد بلادرنگ) او را كشت، حضرت موسى در غضب شد و گفت: اى خضر چرا كشتى يك نفري را كه بي گناه بود و كسيرا نكشته بود (تا مستحق قصاص باشد) اى خضر مرتكب گناه بزرگى شدى، خضر گفت اى موسى [HL]عقل نميتواند در أوامر خداوند حكم كند (چون ناقص است) بلكه أمر خداوند حاكمست بر عقل (پس هر چيزى كه بأمر خداوند واقع شود بايد قبول كرد اگر چه عقل درك حكمت آن را نكند) بايد تسليم باشى[/HL] و صبر كنى بر اعمالى كه از من مشاهده ميكنى با اينكه از اول ميدانستم تو قدرت آن را ندارى صبر نمائى بر آنچه كه از من مى‏بينى‏

علل الشرائع، ج‏1، ص: 61

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ‏ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنِّي تَرَكْتُ مَوَالِيَكَ‏ مُخْتَلِفِينَ‏ يَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ قَالَ فَقَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ‏ إِنَّمَا كُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ[HL] وَ التَّسْلِيمَ‏ لَهُمْ‏ فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ‏[/HL] وَ الرَّدَّ إِلَيْهِمْ‏ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ.

سدير گويد: بامام باقر عليه السلام عرضكردم: من دوستان شما را در حالى ترك گفتم (و بسوى شما آمدم) كه اختلاف داشتند و از يك ديگر بيزارى مى‏جستند، فرمود: ترا با وضع آنها چكار؟همانا مردم سه تكليف دارند: شناختن ائمه [HL]و تسليم بودن در برابر اوامر آنها[/HL] و ارجاع اختلافات خود را بايشان.
الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 390

ان شاء الله که خداوند به این حقیر و تمام دوستان توفیق تسلیم بودن در برابر اوامرش را به ما عنایت فرماید.[/]

موضوع قفل شده است