مولوی صوفی حضرت ابوطالب را کافر می داند!!!

تب‌های اولیه

213 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

به نام الله تبارك و تعالي و با عرض سلام خدمت تمام دوستان، بنده بعد از مدتي كه از مباحث دور بودم اتفاقي به اين موضوع برخورد كردم و مباحث را اجمالا ديدم و نكاتي به ذهنم آمد كه لازم است بيان كنم.
اول، بايد تمامي دوستان متوجه اين نكته مهم باشند كه ظاهرا همه شيعه و عاشق اهل بيت عصمت عليهم السلام اجمعين هستند و مسأله حب به دوستان اهل بيت و بغض دشمنان را در دل خود دارند، مسأله بررسي يك شخصيت معروف نبايد باعث اين بشود كه همديگر را متهم كنيم، بنده خودم در مسأله انتخابات بارها ديده ام به خاطر اختلاف سليقه بحث را به نزاع كشانيده و همديگر را متهم نموده اند، كه حقيقتا نتيجه چنين برخوردهايي بسيار مضر خواهد بود.
دوم، به هدف و فايده بحث توجه كنيم و خودمان را به مباحث بي فايده مشغول نسازيم، بنده تصورم اين است كه مولوي و ابن عربي يك مباني اعتقادي دارند كه بايد اعتقادات مبهم آنها (كه به نظر برخي خطرناك است) مورد نقد عالمانه واقع شود، كسي در بين گروه حاضر شك ندارد كه اگر كسي دشمني با اهل بيت عليهم السلام داشته محكوم است، و نيز اگر كسي دوستي با دشمنان اهل بيت عليهم السلام داشته باشد محكوم است، اين از واضحات و مورد وفاق جمع حاضر است، الا اينكه در بررسي شخصيت افراد بايد دقت لازم به عمل بيايد، بالخصوص شخصيتي كه در سالهاي گذشته مي زيسته، و اطلاعات هم در خيلي موارد مبهم است. بنده خيلي متعجبم از اينكه بعضي دوستان اسرار دارند اينان را ناصبي معرفي كنند، يعني واقعا دلايل تام وكاملي بر ناصبي بودن مولوي و ابن عربي وجود دارد؟ اگر بتوان توجيهي بر تقيه آنها يافت، در اين صورت آنها را در حال تقيه بدانيم چه مشكلي بوجود مي آيد؟ اگر كسي مي تواند مشكل و مفسده اي را در اين مورد مطرح كند (كه چه مفسده اي در اين برداشت مي تواند باشد) به بنده بگويد كه متوجه شوم، مسايل واضح البطلان كه روشن هستند، مي ماند اعتقادات عرفاني آنها كه مي توان آنها را با معيار عقل و شرع بررسي كرد، مگر نه اين است خيلي از آن مباني را خود بزرگان ما در زمان حاضر دارند، خوب ممكن است كسي در اين مباني احساس خطر بكند، اين مباني را مباحثه عالمانه و محققانه كنيد و بحث را به مجادله بي ثمرنكشانيد.
سوم، بايد در مباحث عمومي تمام ملاحظات صورت بگيرد و به مسأله وحدت مسلمانان توجه بشود، مگر نه اين است كه اين مباحث عمومي و همگاني است؛ پس از سب و ...خودداري شود.

با سلام

یک سوال دارم از مخالفین مولوی و سعدی و ... کلا عرفا :

بنظر شما شیخ کلینی صاحب اصول کافی چگونه شخصی است ؟

خیر البریه;125945 نوشت:
افعال انسان از یکطرف منسوب به خدا واز طرف دیگر منسوب به خودش است

اگر منظورتان از انتساب اعمال ما به خدا, این است که خداوند ما را مختار آفریده و البته دعوت کرده که با اختیار خود اعمال صالح انجام دهیم و از بدیها دوری کنیم بحثی نیست و بنده هم بارها همین مطلب را توضیح دادم.که البته مولوی هرگز منظورش این نیست چون ابن ملجم را مسؤول عملش نمی شناسد!

البته تعبیر انتساب به خدا را قبول ندارم چنانچه اگر پدری به فرزندش کاردی داد تا با آن کار سالم کند و او را از قتل برحذر داشت ولی آن فرزند با آن کارد شخصی را کشت, عقلا نمی گویند: قتل از جهتی منسوب به پدر است چون کارد را به فرزند داده!!!

و اگر منظور شما از انتساب اعمال ما به خدا چیز دیگری است خیلی واضح بگویید تا روشنتر بحث کنیم!

خیر البریه;126179 نوشت:
با سلام

یک سوال دارم از مخالفین مولوی و سعدی و ... کلا عرفا :

بنظر شما شیخ کلینی صاحب اصول کافی چگونه شخصی است ؟

سوال بی ربطی است و منحرف کننده بحث!

مرحوم ثقة الاسلام کلینی هر که و هر چه باشد ربطی به مولوی ملعون ندارد!

اجازه بدهید همین مباحثی که شروع شده ادامه یابد! خصوصا بحث جبر و اختیار و شعر آن ملعون راجع به ابن ملجم!

حامد;126108 نوشت:
سلام
هرچند به قول شما آوردن سند از سخن بزرگانی که قائل به تحریف آثار ابن عربی هستند اقتضای یک بحث علمی است اما بنده از انجام این کار امتناع می کنم چون می ترسم به آن بزرگان اسائه ادبی شود و به پای بنده نوشته شود . مگر پذیرش این مطلب از سوی مخالفان چقدر ارزش دارد که من برای آن اولیاء الهی ناسزا بتراشم . مگر متاع دنیوی چقدر ارزش دارد که انسان برای مالکیتش نام خدا را برایش خرج کند ؟
"لا تجعلو الله عرضه لایمانکم ان تبروا و تتقوا"
مگر نمی بینید چه سهل و آسان آشنا و غریب را به کفر و ناصبیت وغیره متهم می کنند ؟
اگر شما اندک تقوایی داشتید در مورد این مطلب جستجویی می کردید و با وجود این احتمال اینقدر ناسزا نثار اهل ایمان و ولایت نمی کردید .

بافته ها را پشت سر هم بیاورید . خرجی ندارد که ، هر شعری از هرجا از هرکس . می دانید چرا ؟ چون رسوا کردن منافق از اوجب واجبات است نه ؟ با همین دلیل کارها کرده اند و می کنند .
مگر نشنیده اید که اصحاب در صدر برای جلب و جذب مردم به قرآن روایت جعل می کردند و آنرا عمل شایسته ای می دانستند
خوب چه می شود ؟ درباره ابن سینا هم گفتند شرابخور است . مگر تهمت و افترا خرجی دارد . تقوا هم که کیمیاست و جز در اندک افرادی یافت نمی شود .
اگر دشمنان اولیاء الهی به مرگ بد نمردند !
موفق در تقوی

سلام
اخوی اگربرای شما ارزش نداشت که نه انگ به ما میبستید و نه میخواستید که ما را قسم دهید
ببین جوان اگر شما در تخصصتان نیست که از بنیه کلامتان مشخص است که تازه کارید،دلیل نمیشود که کسی تحقیقی در مورد آقایانی که نه تنها هیچ ارزشی ندارند بلکه ضد ائمه (ع)نیز بودند را ما اجازه دهیم که ملکه ذهن کسی شود و چون شما بال بال زند که این طور نیست و در این راه از هرگونه سخن ناروا کمک بگیرید تا مطلبی گوید
مثل اینکه شما هم از جانب ابن عربی آموخته اید که خود ستا باشید
جناب حامد در منابع و سخنان بیشتر دقت کنید تا راه را بر حق نبندید آنهم چه حقی !حق الله
بعضی طرفداران جناب ابن عربی، یكی از دلائلی كه برای توجیه مكتوبات نادرست و خلاف مكتب تشیّع ایشان می شود، مساله تحریف در سطح وسیع در آثار ایشان است كه این ادعا به دلائل زیر بعید است :

1 ) بعید بودن تحریف در اكثر آثار ایشان:
با توجه به اینكه جناب ابن عربی شهرت خاصی داشتند و شاگردان و طرفداران ایشان در حفظ و تبلیغ معارف ایشان در سطح وسیعی كوشا بوده اند، بعید است كه تحریفی در سطح ادعا شده در اكثر آثار ایشان صورت گرفته باشد.
لذا تحریف در قلیلی آثار نه در سطح مطرح را به سهولت با ارائه دلیل می توان قبول كرد، اماتحریف در اكثر آثار در این سطح خیلی پذیرشش راحت نیست .
2)بعید بودن تحریف با وجود شهرت :
تحریف كتب فردی معمولی و متوسط از حیث شهرت با ذكر دلائل ،
به سهولت قابل قبول است ولی قبول تحریف در سطح مطرح شده برای جناب ابن عربی ، با در نظر گرقتن شهرت و ترویج آثار ایشان در سطح وسیعی قبولش بعید است .
3)عدم عقیده منحصر به فرد به تشیع ، در آثار :
با فرض قبول تحریف در سطح مطرح در آثار جناب ابن عربی باید در قلیلی از آثار ایشان ، مطالبی منحصر به فرد از تشیع باشد (و همچنین مطالبی از برائت بر دشمنان خدا چون خلفایی كه غصب كردند حق امیرالمومنین علیه السلام را، باشد )و اما دلائلی كه طر فداران در تشیع ایشان نقل می كنند ، خود قابل توجیه با مبانی اهل سنت است (كه در آینده ان شأالله ادله قائلین بر تشیع جناب ابن عربی نقل خواهد شد )
4) عدم اختلاف زیاد در نسخ باقی مانده :
با قبول تحریف در این حدی كه طرفداران اظهار می كنند ، باید تفاوت فاحشی بین نسخهای قدیمی از آثارجناب ابن عربی وجود داشته باشد
نه اینكه فقط جناب عبدالوهاب شعرانی ادعا كنند كه جناب شریف شمس الدین سید محمد بن ابی الطیب مدنی به ایشان نسخه ای داده اند كه تفاوت با نسخه اصلی داشته است (فتوحات جلد4 صفحه 555)
و امكان دارد فردی كه نسخه را تهیه كرده ، همان كار جناب عبد الوهاب شعرانی را كرده باشد ، كه ایشان مدعی شدند كه مطالبی كه به نفع اهل سنت است را حذف كرده اند و در این باب تهذیب نموده اند .
5)عدم ارئه دلائلی محكمی از ناحیه طرفداران جناب ابن عربی:
عرفا ،مظهر عرفان مطرح را جناب ابن عربی دانسته و قائلند كه از ایشان به بعد، عرفان نظری در سطح وسیعی تكامل پیدا كرد
كه عرفا مهمترین مبنای خود كه وحدت وجود اطلاقی است را ایشان اخذ كرده اند لذا در مقابل هجومهایی كه به این شخصیت در تاریخ شده است كوشیده اند دلائلی محكم برای مقابله با مخالفین استفاده نمایید ؛كهاین دلائل باز توسط مخالفین به راحتی توجیه شده است
از جمله این دلائل ارائه مبحث تحریف بوده است كه طرفداران دلائلشان، در این باب توجیه شده است .

از جمله برجستگی های ابن عربی صفت خودستایی وی است تا حدی که بسیاری را از این همه خیال پردازی در ستایش از خویش ـ که گاه خویش را از انبیاء و رسولان الهی برتر می شمارد ـ به شگفتی واداشته است.
آنچه در زیر از نظرتان می گذرد، ترجمه فصلی از کتاب «ابن عربی سنی متعصب» اثر محقق گرانقدر آیت الله سید جعفر مرتضی عاملی است که شواهد متعددی از خودستایی های ابن عربی را ارائه کرده است.


ابن عربی و 9 بار معراج

ابن عربی مدعی است که 9 بار به معراج رفته است ؟؟؟ ( كتاب الإسرا إلى مقام الإسرى ط سنة 1367هـ ضمن رسائل ابن عربي )

* ابن عربی یکی از ارکان عالم است

ابن عربی ادعا می کند که یکی از ارکان 4 گانه عالم است !

الفتوحات المكية - ابن العربي - ج 1 - ص 10
فكنا الأربعة الأركان التي قام عليها شخص العالم والإنسان

( ما چهارتا ، ارکانی هستیم عالم و انسان بواسطه آن برپاست )

* ابن عربی از اوتاد است و رکن حجر الاسود برای او می باشد

ابن عربی مدعی است که از اوتاد اربعه می باشد و رکن حجر الاسود برای وی می باشد !

الفتوحات المكية - ابن العربي - ج 1 - ص 160
ولكل وتدركن من أركان البيت فالذي على قلب آدم ع له الركن الشامي والذي على قلب إبراهيم له الركن العراقي والذي على قلب عيسى ع له الركن اليماني والذي على قلب محمد صلى الله عليه وسلم له ركن الحجر الأسود وهو لنا بحمد الله .

* ابن عربی کتابش را بواسطه وحی نگارش کرده و کتابش از جانب خداوند نازل شده است

ابن عربی مدعی است که مطالب " عنقاء مغرب " را بواسطه وحی جبرئیل نگارش کرده است .

مجموعة رسائل ابن عربي (المجموعة الثالثة) - ابن العربی - ص17

كل ما أبرزناه لعين الناقد البصير، إنما هو من تلقيات الروح الأمين

( آنچه ما برای دیده ناقد و بصیر نشان دادیم همانا از الهامات روح الامین بوده است )

* و در جای دیگر مدعی است که این کتابش ( عنقاء مغرب ) را خداوند به وی نازل کرده است .

مجموعة رسائل ابن عربي (المجموعة الثالثة) - ابن العربی - ص20 - 21

* رویت خداوند

ابن عربی مدعی است که 2 بار خداوند را در خواب دیده است !!!! ( تجسیم را ببینید )

الفتوحات المكية - ابن العربي - ج 1 - ص 334
أني رأيت الحق في النوم مرتين وهو يقول لي أنصح عبادي

( خداوند را 2 بار در خواب دیدم که به من فرمود : بندگانم را نصیحت کن )

* تکلم با خداوند بدون واسطه

ابن عربی مدعی است که بارها خداوند بدون واسطه با وی سخن رانده است .

الفتوحات المكية - ابن العربي - ج 1 - ص 658
ثم خاطبني على الخصوص من غير واسطة غير مرة بمكة وبدمشق فقال لي أنصح عبادي .

( سپس خداوند بارها مرا بدون واسطه مورد خطاب قرار داد ، در مکه و در دمشق ، و به من فرمود : بندگانم را نصیحت کن )

* تجلی خداوند بر ابن عربی

ابن عربی مدعی بوده است که خداوند بارها بر وی تجلی نموده است .

قیصری ( شارح معروف فصوص الحکم ) چنین می گوید :

شرح فصوص الحكم - محمد داوود قيصري رومي - ص 714
وقال في فتوحاته : ( إن الله تجلى لي مرارا ، وقال انصح عبادي ) . فهو مأمور بإظهار هذه الأسرار .

( در فتوحاتش چنین می گوید : ( خداوند بارها بر من تجلی کرد و گفت : بندگانم را نصیحت کن ) . پس وی مامور بوده است که این اسرار را فاش کند )

* ارث بردن حالات نبوی از پیامبر

ابن عربی مدعی بوده که حالات نبوت را از پیامبر به ارث برده است تا جایی که پشت خود را می دیده .

الفتوحات المكية - ابن العربي - ج 1 - ص 491
ولما ورثته صلى الله عليه وسلم في هذا المقام وكانت لي هذه كنت أصلي بالناس بالمسجد الأزهر بمدينة فاس فإذا دخلت المحراب أرجع بذاتي كلها عينا واحدا فأرى من جميع جهاتي كما أرى قبلتي لا يخفى على الداخل ولا الخارج ولا واحد من الجماعة .

( و زمانی که من این مقام را به ارث بردم در حالی بود که در محراب مسجد ازهر در شهر فاس به نماز ایستادم . وقتی وارد محراب شدم به ذات خود رجوع نموده و همه را دیده ای داحد دیدم . پس همه چیز را در همه جهات می دیدم همانند آنکه آنان را از جلو می بینم . پس برای من چیزی از داخل و خارج و از هیچکس مخفی نبود )

این بود گوشه ای از انحرافات عقیدتی و شهودی ابن عربی ..... آیا چنین اغلاطی را می توان با قرآن و روایت تصحیح نمود ؟؟؟!!!

یکی دیگر از اعتقادات انحرافی ابن عربی که ریشه در عقاید اهل خلاف دارد این است که در قیامت می توان خدا را رویت نمود .

رویت الله در اهل خلاف از اعتقادات مسّلم و قطعی می باشد .

دوستان برای مطالعه بیشتر می توانند لینک زیر را مطالعه نمایند :

"صحبتي دوستانه میان دو برادر شیعه "

ابن عربی و انحراف رویت الله


ابن عربی در کتبش صراحتا رویت الله را بیان و تایید می نماید .

الفتوحات المكية - ابن العربي - ج 1 - ص 314


..... فيقول أنا ربكم فيقولون نعوذ بالله منك ها نحن منتظرون حتى يأتينا ربنا فيقول لهم جل وتعالى هل بينكم وبينه علامة تعرفونه بها فيقولون نعم فيتحول لهم في الصورة التي عرفوه فيها بتلك العلامة فيقولون أنت ربنا ...

( پس خداوند پس از تجلی در روز قیامت می گوید : من خدای شما می باشم .

آنها می گویند : پناه بر خدا از تو . ما منتظر هستیم تا خدای ما بیاید .

پس خداوند (!) به آنها می گوید : آیا میان شما و وی علامتی می باشد که او را بشناسید ؟

می گویند : بله . پس خداوند به همان شکلی که آنها خدا را با آن علامت می شناختند در می آید . پس آنها می گویند : تو خدای مایی ...... )

ابن عربی در فصوص چنین می گوید :

فصوص الحکم - ابن العربی - ص 184

و قد علمت قطعا ان کنت مومنا ان الحق عینه یتجلی یوم القیامه فی صوره فیعرف ، ثم یتحول فی صوره فینکر ، ثم یتحول عنها فی صوره فیعرف و هو هو المتجلی - لیس غیره - فی کل صوره .

( و دانستی که قطعا اگر مومن باشی ، حق تعالی به عینه ( یعنی خود خداوند ) در قیامت به شکل و صورتی تجلی کرده که شناخته می شود و سپس شکلش عوض شده ( متحول می شود ) پس شناخته نمیشود ، و سپس از آنحالت به صورت و شکلی در می آید که شناخته می شود . و این شکل همان حق تعالی متجلی شده می باشد که به تمامی صورتها می باشد و کسی غیر از او نیست )

ابن عربی در جای دیگر چنین می گوید :

الفتوحات المكية - ابن العربي - ج 2 - ص 103

وقد ورد في الحديث الصحيح أن الله يتجلى يوم القيامة لهذه الأمة وفيها منافقوها فيقول أنا ربكم فيستعيذون منه ولا يجدون له تعظيما وينكرونه لجهلهم به فإذا تجلى لهم في العلامة التي يعرفونه بها أنه ربهم حينئذ يجدون عظمته في قلوبهم والهيبة

( در روایت صحیح آمده است که خداوند در روز قیامت بر این امت تجلی کرده در حالی که در میان آنان منافقانی نیز وجود دارند . پس خداوند می گوید : من خدای شما هستم .

منافقان از وی دوری می کنند و وی را تعظیم و احترام نمی کنند و او را بخاطر جهلشان انکار می کنند . پس وقتی خداوند بر اساس همان علامتی که آنان ( بواسطه آن ) خدا می شناسند تجلی می کند ، پس در این هنگام عظمت و هیبت خداوند را در قلوبشان احساس می کنند

)

ابن عربی در جای دیگر می گوید :

کتاب الجلاله - مجموعه رسائل ابن العربی - ص 8 - 9

وقال عليه الصلاة والسلام (ترون ربكم كما ترون القمر) وفي حديث (كما ترون الشمس) ذكره مسلم في صحيحه جاء في الحديث الصحيح في كتاب مسلم: (إن الرب يتجلى على طائفة في الحشر فيقول أنا ربكم فيقولون نعوذ بالله منك هذا مكاننا حتى ربنا فإذا جاءنا ربنا عرفناه فيأتيهم الله تبارك وتعالى في صورته التي يعرفونها فيقول: ((أَنَا رَبُّكُمْ)) فيقولون أنت ربنا .

(پیامبر اکرم می فرماید : خدایتان را خواهید دید همچنان که ماه را می بینید . و در روایتی آمده است : همچنان که خورشید را می بینید . این روایت را مسلم در صحیحش بیان نموده است . در حدیثی صحیح در کتاب مسلم آمده است : به درستی که خداوند بر گروهی از مردم در حشر تجلی کرده و می گوید : من خدای شما هستم . آنها می گویند : پناه بر خدا از تو . ما اینجا آنقدر می ایستیم تا خدایمان را ببینیم . پس اگر خدای ما بیاید ، ما وی را خواهیم شناخت .

پس خداوند متعال به همان شکلی که آنها او را می شناسند می آید و می گوید : من خدای شما هستم .

مردم می گویند : تو خدای ما هستی .... )

***********************************

عقیده تجسیم در کلام ابن عربی موج می زند ....

اهل خلاف دقیقا همین عقیده را دارند و حتی در صحیح مسلم بابی وجود دارد به نام : " إِثْبَاتِ رُؤْيَةِ الْمُؤْمِنِينَ فِى الآخِرَةِ رَبَّهُمْ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى " یعنی اثبات رویت خداوند توسط مومنین .

قابل توجه جناب حامد
ولی در عقیده پاک شیعی این اسرائیلیات یهودی اصلا جایی ندارد و اهل بیت علیهم السلام همواره شیعیان را از این عقاید بر حذر داشته اند .

در اصول کافی بابی وجود دارد به نام : " باب في ابطال الرؤية " یعنی بابی در ابطال رویت خداوند .

آیا چنین شخصی می تواند شیعه باشد ؟؟؟

فرزاد;126145 نوشت:
بنده خيلي متعجبم از اينكه بعضي دوستان اسرار دارند اينان را ناصبي معرفي كنند، يعني واقعا دلايل تام وكاملي بر ناصبي بودن مولوي و ابن عربي وجود دارد؟ اگر بتوان توجيهي بر تقيه آنها يافت، در اين صورت آنها را در حال تقيه بدانيم چه مشكلي بوجود مي آيد؟ اگر كسي مي تواند مشكل و مفسده اي را در اين مورد مطرح كند (كه چه مفسده اي در اين برداشت مي تواند باشد) به بنده بگويد كه متوجه شوم،

جناب فرزاد! اگر بحثهای قبلی را مطالعه فرمایید روشن می شود که اینگونه خوش رقصی کردن برای دشمنان اهل بیت دلالت بر نصب دارد و نمی توان آن را حمل بر تقیه کرد!

تقیه یعنی اگر مجبور شدی و جان و مال و..در خطر بود به اندازه رفع خطر, عقیده حقت را پنهان کنی و یا اگر لازم بود عقیده مخالف حق را ابراز کنی.

حال آیا کرامت عرفانی برای عثمان و معاویه تراشیدن می تواند برای تقیه باشد؟!

آیا ابن ملجم را مجبور دانستن و سزاوار هیچگونه طعن و دقی نداستن برای تقیه است؟!

یا در مجالس سبعه آنهمه نقل فضیلت برای عمر در جایی که می خواهد به عنوان یک راوی از او روایتی از پیامبر نقل کند از روی تقیه است؟؟؟!!!!!

یا نقل حدیث سراسر کذب از زبان پیامبر که اگر من مبعوث نمی شدم عمر مبعوث به رسالت بود؟؟؟!!!

یا مهدویت شخصیه را تبدیل به مهدویت نوعیه کردن برای اثبات ولایت برای صوفیان؟؟؟!!!



اگر اینها را نمی گفت گردنش را می زدند یا زندانش می کردند که چرا نگفتی؟؟!!

آنهم در کتاب شعر؟؟!!!

اصلا کسی او را مجبور به مثنوی نوشتن کرده بود؟؟!!

اصلا اهل سنت معمولی قائل به بعضی از این چیزها هستند که مولوی در موافقتشان ابراز کرده؟! آنهم در محیط صوفیانه قونیه!

ضمنا عنایت کنید مولوی گوید کتابش همچون قرآن است که باطل در آن راه ندارد!!! آیا این ادعا با تقیه در بخشی از این کتاب می سازد؟!!

راستی آیا همین ادعاهای مولوی در مقدمه مثنوی و همطراز دانستن کتابش با قرآن برای اثبات خباثت او کافی نیست؟؟؟!!!!

خیر البریه;126179 نوشت:
با سلام

یک سوال دارم از مخالفین مولوی و سعدی و ... کلا عرفا :

بنظر شما شیخ کلینی صاحب اصول کافی چگونه شخصی است ؟

با سلام و احترام

چرا شما اکثراً به شخصیت های دینی تکیه می کنید؟

مگر نفرمودند:

ان دین الله لایعرف بالرجال بل بآیه الحق، فاعرف الحق تعرف اهله ؛

موفق باشید در راه حق؛

[="purple"]

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حامد

و اما بعد

حامد;126122 نوشت:
[="seagreen"]با کمک شما برادر بزرگوارم توانا می شوم[/]

بنده به کسی که به سادات تهمت ببندد کمکی نخواهم کرد و پاسخ توهینتان را در 2 قسمت در تاپیک تکفیری ها داده ام.
حامد;126122 نوشت:
[="#2e8b57"]دوگانگی نیست مراجعه کنید دلیل ما را متوجه می شوید . شما عالمید نباید با ظن و گمان سخن بگویید [/].

آنکه گفتم دوگانگی دوگانگیست و بعد سعی در جبران کلام بی ربط
حامد;126122 نوشت:
[="seagreen"]یعنی این کاره اید . شهید مطهری در نقد عقاید دکتر شریعتی می گوید : طوری درباره ... صحبت کرده که بگوید بله ما هم اهل بخیه ایم . این هم یک آدرس از استفاده علماء از لفظ اهل بخیه [/].

اما استفاده علما از این لغت

میپذیرم با اینکه جای بحث بسیار دارد و...

حامد;126122 نوشت:
[="#2e8b57"]خوب البته که همه این سخن را دارند ان شاء الله که چنین باشد ما هم خرسندیم که شما اینطور می فرمایید فقط ما فکر می کنیم این خوی جنگجویی شما با مومنین در کجای مباحثات ائمه وجود دارد ؟ چون شما اهل حدیث هستید ادرس بدهید اخوی . از راهنمایی دیگرتان هم ممنون . اگر فرصتی شد می خوانم [/].

خوی جنگجویی در کلام من؟!!!!

مرد ناحسابی از اول بحث تا کنون تو این الفاظ را به من گفته ای:

اهل ناسزا

هتاک

تکفیری

تایید کننده تکفیری ها

تایید کننده فحاشان

و اینقدر گستاخ هستید و دور از علم مباحثه که بحث یک تاپیک را به پروفایل شخصی یک نفر میکشانی

ظاهرا هر وقت با کسی دعوایت شود میروی شیشه خانه آن بیچاره را میشکنی

این خلق اطفال است مسلمان زاده

بنده هم آدرس دادم اهل خواندنی بروید بخوانید

طلبه ای که تا کنون چنین کتب متغنی را نخوانده باشد همان نخواند بهتر است

حامد;126122 نوشت:
[="#2e8b57"]باشه قبول ولی یادتان نرود سوالاتم رو جواب ندادید ؟ مگر پیامبر ص به ابوطالب ع امر مولوی کرده بود [/]؟

و اما پیرامون سوال

بنده 100 بار پرسیدم آنکس که باید پاسخ میگفت شما بودید نه من

و در پاسخ به این کلام من

نقل قول:
[="royalblue"]که دو بیت را با زبان خودتان شرح دهید بار قبل در معنایی که کردید بنده اشکال وارد کردم که پاسخ ندادید بار دیگر معنا کنید یا به اشکالم پاسخ دهید شما هم در هر چه خواستید موفق باشید اما دعاها را درست انتخاب کنید[[/]/quote]

میگویید بنظر من دیگر مطلب تمام است

من پرسیده ام نه شما

من باید بگویم تمام است یا خیر

در مناظره میتوان یک سوال را 100 بار پرسید تا بجواب صحیح دست یابیم

شما پاسخ صحیحی ندادید
[="lime"]
و السّلام على الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه و علينا و على عباد اللّه الصالحين[/]
[/]

erfan_alavi;126129 نوشت:
یا ستار.

با سلام.
[="seagreen"]
جای بسی تاسف است که سر مسائلی پیش و پا افتاده که نه به درد دنیا می خورد نه به درد اخرت ،بحثی سر بگیرد که باعث جدایی و کدورت وتوهین مخاطبین ان هم از نوع شیعه به یکدیگر بشود ؛چنین موضوعاتی نشانه دخل شیطان در موضوع است!الان دارن مسئله امامت و ولایت و دیگر موارد مهم در اصل و ریشه این مذهب را، در سایتها و شبکه های ماهواره ای به سخره می گیرند و دلایل بر رد ان می اورند ؛انوقت ما داریم اینجا به خاطر هیچ ،ارزش گذاری می کنیم....
[/]

یاحق


[="darkorange"]

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب عرفان علوی

کلامتان متین،دقیق و نورانی بود

حق کلام حقیر را در 3 خط بیان نمودید

آنچه فرمودید حق بود و غیر از حق چیزی نگفتید

[/]
[="lime"]
والسلام علی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه و علینا و علی عبادلله الصالحین
[/]

[="purple"]26 رجب[/]
[="purple"]رحلت سید بطحاء حضرت ابوطالب علیه السلام-3 سال قبل از هجرت (به قول ابن عیاش)[/]

موضوع قفل شده است