جمع بندی موسیقی در قرآن

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
موسیقی در قرآن

سلام.
چرا خود خداوند در قرآن به صراحت موسیقی را بیان نکرده که حرام است ؟
در قرآن چرا موسیقی برای حضرت داوود ارزش بود ، موسیقی حضرت داوود متفاوت از موسیقی این زمان بود ، منظور نوع آهنگ بیان و تلاوت بوده ؟

در برخی کتب بیان شده هنگام ورود پیامبر به مدینه افرادی برای شادی دف می زدند و اشعاری را می خواندند ، چرا پیامبر جلویشان را نگرفت ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد هدی

[TD][/TD]

دلسوخته;1019788 نوشت:
سلام.
چرا خود خداوند در قرآن به صراحت موسیقی را بیان نکرده که حرام است ؟

با سلام و عرض تبریک اعیاد و ایام


در قرآن کریم در چند آیه به موضوع و مفهوم غنا یا لهو و لغو، پرداخته شده است که از میان آنهابه بیان دو آیه می پردازیم :

آیه اول:

«... فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ»؛پس از پلید حقیقی یعنی بتها اجتناب کنید و نیز از قول باطل (مانند دروغ و شهادت ناحق و سخنان لهو و غنا) دوری گزینید. (1)

در تفاسیر و روایات در توضیح و تفسیر "قول الزور" آنرا "غنا" و خوانندگی یا نوازندگی حرام بیان نموده اند:


«در بعضى از روايات" اوثان" تفسير به" شطرنج" (نوعى از قمار) و" قول زور" تفسير به" خوانندگى حرام" (غنا) و" شهادت به باطل" شده است كه در واقع از قبيل بيان بعضى از افراد اين كلى مى‏باشد، نه به معنى انحصار مفهوم‏آيه در خصوص اين امور.(2)


نمونه ای از روایات:
ابن بصیر می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) از آیه‌ی «... فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ » سؤال كردم. امام فرمود: منظور «غنا» است (3)

حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» الشِّطْرَنْجُ وَ «قَوْلَ الزُّورِ»: الْغِنَاءُ (4)

1. حج/30
2. تفسير نمونه، ج‏14، ص 92
3. سید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه البعثه، ج 3، ص 881 ـ 882.
4. تفسير القمي، ج‏1، ص 181


و آیه دوم :
« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ »؛ بعضي از مردم سخنان باطل و بيهوده خريداري مي‏كنند تا مردم را از روي جهل و ناداني گمراه سازند، و آيات الهي را به استهزا و سخريه گيرند، براي آنها عذاب خوار كننده است. (لقمان/6)

تفسیر "لهوالحدیث" به غنا در این آیه نیز در بیان روایات و تفاسیر، بارز و مشخص است :


«لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى‏ كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند.(5)

و در تفسیر نمونه نیز میخوانیم:


«و اما" لَهْوَ الْحَدِيثِ"، مفهوم وسيع و گسترده ‏اى دارد كه هر گونه سخنان يا آهنگ هاى سرگرم كننده و غفلت‏ زا را كه انسان را به بيهودگى يا گمراهى مى‏ كشاند در بر مى‏ گيرد، خواه از قبيل" غنا" و الحان و آهنگ هاى شهوت ‏انگيز و هوس‏ آلود باشد، و خواه سخنانى كه نه از طريق آهنگ، بلكه از طريق محتوى انسان را به بيهودگى و فساد، سوق مى ‏دهد.
و يا از هر دو طريق، چنان كه در تصنيف ها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمولى است كه هم محتوايش گمراه كننده است و هم آهنگش! و يا مانند داستانهاى خرافى و اساطير كه سبب انحراف مردم از" صراط مستقيم" الهى مى‏ گردد.(6)

این هم روایتی که در بردارنده بیان امام صادق(علیه السلام) در خصوص هر دو آیه می باشد:

ابْنُ بَابَوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْن‏ مَسْعُودٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِشْكِيبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ السَّرِيِّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى، قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ قَالَ: «الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ: الشِّطْرَنْجُ، وَ قَوْلُ الزُّورِ: الْغِنَاءُ». هُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيث؟ قَالَ: «مِنْهُ الْغِنَاءُ». (7)


5. ترجمه تفسير الميزان، ج‏16، ص 313
6.تفسیر نمونه، ج17، ص15

7.البرهان في تفسير القرآن، ج‏3، ص 882

دلسوخته;1019788 نوشت:
در قرآن چرا موسیقی برای حضرت داوود ارزش بود ، موسیقی حضرت داوود متفاوت از موسیقی این زمان بود ، منظور نوع آهنگ بیان و تلاوت بوده ؟

در ابتدا آیاتی که دلالت بر خواندن حضرت داوود (علیه السلام) و همراهی کوهها و پرندگان با آن حضرت(علیه السلام) دارد را از نظر گذرانده و تفسیر و روایات را در خصوص آن آیات بررسی کنیم :

«وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ»، و به راستى داوود را از جانب خويش مزيتى عطا كرديم [و گفتيم] اى كوهها با او [در تسبيح خدا] همصدا شويد و اى پرندگان [هماهنگى كنيد] و آهن را براى او نرم گردانيديم (8)

«إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ * وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ»؛ ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش میکردند * و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشت‏ كننده [و خدا را ستايشگر] بودند (9)

این مزیت و فضیلت که در ایه 10 سوره سبا به آن تصریح شده است چیست؟

در تفسیر المیزان، این مزیت و فضیلت اینگونه توصیف شده است :

« " وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ" كلمه" فضل" به معناى عطيه است. و كلمه" اوبى" امر از مصدر تاويب است، و" تاويب" از ماده" أوب- برگشتن" به معنى ترجيع است و در اين جا به معناى چهچه صوت در تسبيح نمودن است.
" يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ"- اين جمله بيان فضلى است كه خدا به داوود داد، و در اين جمله خطابى كه به كوه‏ها و مرغان شده- كه به آن خطاب مسخر شدند- در جاى تسخير قرار گرفته، و بيان مى‏كند: عطيه‏اى كه ما به داوود داديم اين بود كه با چنين خطابى كوه‏ها و مرغان را مسخر وى كرديم، و اين گونه تعبير از قبيل به كار بردن سبب در جاى مسبب است، و معنايش اين است كه ما كوه‏ها را مسخر او كرديم، تا با او هم آواز شوند، و مرغان را نيز.»( 10)


8. سبا/10
9. ص/ 18 و19
10. ترجمه تفسير الميزان، ج‏16، ص546

در تفسیر نمونه نیز این فضیلت یعنی همراهی کوهها و پرندگان با حضرت داوود(علیه السلام) آشکار بودن تسبیح آنان بیان شده است :

«بخشى از فضيلت هاى مادى داود را بدينگونه شرح مى‏ دهد:" ما

به كوه‏ها گفتيم با داود همصدا شويد و همچنين شما اى پرندگان با او هم آواز گرديد" و هر گاه او ذكر و تسبيح خدا مى‏گويد زمزمه را سر دهيد (يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ).
كلمه اوبى در اصل از" تاويب" به معنى ترجيع و گرداندن صدا در گلو است، اين ماده گاهى به معنى توبه نيز استعمال مى‏شود بخاطر اينكه حقيقت آن بازگشت به سوى خداست.

گرچه همه ذرات جهان ذكر و تسبيح و حمد خدا مى‏ گويند، خواه داودى با آنها همصدا بشود يا نشود، ولى امتياز داود اين بود كه به هنگام بلند كردن صدا و سردادن نغمه تسبيح، آنچه در كمون و درون اين موجودات بود آشكار مى‏ گشت و زمزمه درونى به نغمه برونى تبديل مى‏ شد همانگونه كه در مورد تسبيح" سنگريزه" در دست پيامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نيز در روايات آمده است.

در روايتى از امام صادق (علیه السلام) مى‏ خوانيم:

انه خرج يقرأ الزبور و كان اذا قرأ الزبور لا يبقى جبل و لا حجر و لا طائر الا اجابه!(11):

" داود به سوى دشت و بيابان خارج شد، و هنگامى كه زبور را تلاوت مى‏ كرد هيچ كوه و سنگ و پرنده ‏اى نبود مگر اينكه با او همصدا مى‏ شد.»(12)

11. کمال الدین صدوق،(طبق نقل المیزان، ج16، ص 390)


12. تفسير نمونه، ج‏18، ص 29


و اما چگونگی همصدا شدن کوهها و پرندگان با حضرت داوود(علیه السلام) از منظر مفسران تفسیر نمونه:

«در اينكه همصدا شدن كوه‏ها و پرندگان با داود چگونه بوده؟ در ميان مفسران گفتگو است:
1. گاه احتمال داده ‏اند كه اين صداى گيرا و جذاب و پر طنين داود بود كه در كوه‏ها منعكس مى ‏شد و پرندگان را به سوى خود جذب مى‏ كرد (البته اين فضيلت مهمى محسوب نمى ‏شود كه قرآن از آن با آن همه عظمت ياد كند).
2. گاه گفته‏ اند كه اين تسبيح توأم با صداى ظاهرى و همراه با نوعى درك و شعور بوده كه در باطن ذرات عالم است، طبق اين نظر تمامى موجودات جهان از يك نوع عقل و شعور برخوردارند، و هنگامى كه صداى دل ‏انگيز اين پيامبر بزرگ را به وقت مناجات مى‏ شنيدند با او همصدا مى‏ شدند، و غلغله تسبيح آنها درهم مى‏ آميخت.
3- بعضى نيز احتمال داده ‏اند كه اين همان تسبيح تكوينى است كه همه موجودات با زبان حال دارند، و نظام خلقت آنها به خوبى حكايت مى ‏كند كه خداوند از هر عيب و نقص پاك و منزه است و داراى علم و قدرت و هر گونه صفات كمال.

ولى اين معنى اختصاص به" داود" ندارد كه از ويژگيهاى او شمرده شود بنا بر اين از همه مناسبتر تفسير دوم است، و اين از قدرت خدا بعيد نيست، اين زمزمه ‏اى بود كه در درون اين موجودات جهان و در مكنون باطن آنها هميشه جريان داشت، اما خداوند به نيروى اعجاز آن را براى داود ظاهر مى ‏ساخت، همانگونه كه در مورد تسبيح سنگريزه در كف پيغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نيز مشهور است.»(13)


13. تفسير نمونه، ج‏19، ص 239


از تفاسیر و روایات فوق این نتیجه حاصل می شود که در جریان قرائت زبور و تسبیح حضرت داوود(علیه السلام) موسیقی و غنایی در کار نبوده بلکه این فضیلتی برای آن حضرت بوده است که کوهها و پرندگان را خداوند با آن حضرت همصدا کرده و تسبیح آنان – که در همه موجودات وجود دارد اما آشکار نیست- در همراهی و همنوایی و همصدایی با تسبیح حضرت داوود (علیه السلام) آشکار بوده است.

دلسوخته;1019788 نوشت:
در برخی کتب بیان شده هنگام ورود پیامبر به مدینه افرادی برای شادی دف می زدند و اشعاری را می خواندند ، چرا پیامبر جلویشان را نگرفت ؟

پاسخ این پرسش که آیا درکتب معتبر تاریخ اسلام، چنین مساله ای گزارش شده است یا خیر را باید از کارشناسان تاریخ سایت درخواست نمود اما جدای از این مساله حتی اگر چنین امری هم در کتب تاریخ معتبر گزارش شده باشد باید به این نکته نیز توجه نمود که زمان تشریع حرمت غنا در چه زمانی بوده است؟ قبل از ورود پیامبر اکرم به مدینه یا بعد از آن؟

مثلا سوره حج (که آیه 30 آن در خصوص حرمت غنا می باشد -همانگونه که در پستهای آغازین تاپیک گذشت- ) سوره ای مدنی بشمار می رود و حداقل نزول آیه 30 آن پس از ورود پیامبر (صلی الله علیه وآله) به مدینه نازل گشته است.
مع هذا نکته مهم در این باب اثبات وقوع این امر از منظر تاریخی است که از حوزه تخصصی این تاپیک، خارج است.

جمع بندی

پرسش: چرا خداوند در قرآن به صراحت حرمت موسیقی را بیان نکرده است؟ در قرآن چرا موسیقی برای حضرت داوود ارزش بود، موسیقی حضرت داوود متفاوت از موسیقی این زمان بود، منظور نوع آهنگ بیان و تلاوت بوده؟

پاسخ: در قرآن کریم در چند آیه به موضوع و مفهوم غنا یا لهو و لغو، پرداخته شده است که از میان آنها به بیان دو آیه می پردازیم: آیه اول فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ؛پس از پلید حقیقی یعنی بتها اجتناب کنید و نیز از قول باطل (مانند دروغ و شهادت ناحق و سخنان لهو و غنا) دوری گزینید. در تفاسیر و روایات در توضیح و تفسیر "قول الزور" آنرا "غنا" و خوانندگی یا نوازندگی حرام بیان نموده اند. در بعضى از روايات" اوثان" تفسير به" شطرنج" (نوعى از قمار) و" قول زور" تفسير به" خوانندگى حرام" (غنا) و" شهادت به باطل" شده است كه در واقع از قبيل بيان بعضى از افراد اين كلى مى‏ باشد، نه به معنى انحصار مفهوم‏ آيه در خصوص اين امور. نمونه ای از روایات ابی بصیر می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) از آیه‌ی «... فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ » سؤال كردم. امام فرمود: منظور «غنا» است. حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» الشِّطْرَنْجُ وَ «قَوْلَ الزُّورِ»: الْغِنَاءُ

آیه دوم

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ؛ بعضي از مردم سخنان باطل و بيهوده خريداري مي‏كنند تا مردم را از روي جهل و ناداني گمراه سازند، و آيات الهي را به استهزا و سخريه گيرند، براي آنها عذاب خوار كننده است. (لقمان/6)

تفسیر "لهوالحدیث" به غنا در این آیه نیز در بیان روایات و تفاسیر، بارز و مشخص است: لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى‏ كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند.و در تفسیر نمونه نیز میخوانیم:«و اما" لَهْوَ الْحَدِيثِ"، مفهوم وسيع و گسترده ‏اى دارد كه هر گونه سخنان يا آهنگ هاى سرگرم كننده و غفلت‏ زا را كه انسان را به بيهودگى يا گمراهى مى‏ كشاند در بر مى‏ گيرد، خواه از قبيل" غنا" و الحان و آهنگ هاى شهوت ‏انگيز و هوس‏ آلود باشد، و خواه سخنانى كه نه از طريق آهنگ، بلكه از طريق محتوى انسان را به بيهودگى و فساد، سوق مى ‏دهد.و يا از هر دو طريق، چنان كه در تصنيف ها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمولى است كه هم محتوايش گمراه كننده است و هم آهنگش! و يا مانند داستانهاى خرافى و اساطير كه سبب انحراف مردم از" صراط مستقيم" الهى مى‏ گردد.این هم روایتی که در بردارنده بیان امام صادق(علیه السلام) در خصوص هر دو آیه می باشد:ابْنُ بَابَوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْن‏ مَسْعُودٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِشْكِيبَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ السَّرِيِّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى، قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ قَالَ: «الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ: الشِّطْرَنْجُ،وَ قَوْلُ الزُّورِ: الْغِنَاءُ». قولهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيث؟ قَالَ: «مِنْهُ الْغِنَاءُ»(7) موسیقی یا صوت داوودی برای اینکه بدانیم صوت حضرت داوود چگونه بود در ابتدا آیاتی که دلالت بر خواندن حضرت داوود (علیه السلام) و همراهی کوهها و پرندگان با آن حضرت(علیه السلام) دارد را ازنظر گذرانده و تفسیر و روایات را در خصوص آن آیات بررسی می کنیم: «وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ»، و به راستى داوود را از جانب خويش مزيتى عطا كرديم [و گفتيم] اى كوهها با او [در تسبيح خدا] همصدا شويد و اى پرندگان [هماهنگى كنيد] و آهن را براى او نرم گردانيديم (8) «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ * وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ»؛ ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش میکردند * و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشت‏ كننده [و خدا را ستايشگر] بودند (9) این مزیت و فضیلت که در آیه 10 سوره سبا به آن تصریح شده است چیست؟ در تفسیر المیزان، این مزیت و فضیلت اینگونه توصیف شده است: « " وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ" كلمه" فضل" به معناى عطيه است. و كلمه" اوبى" امر از مصدر تاويب است، و"تاويب" از ماده" أوب- برگشتن" به معنى ترجيع است و در اين جا به معناى چهچه صوت در تسبيح نمودن است. " يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ"- اين جمله بيان فضلى است كه خدا به داوود داد، و در اين جمله خطابى كه به كوه‏ها و مرغان شده- كه به آن خطاب مسخر شدند- در جاى تسخير قرار گرفته، و بيان مى‏كند: عطيه‏ اى كه ما به داوود داديم اين بود كه با چنين خطابى كوه‏ها و مرغان را مسخر وى كرديم، و اين گونه تعبير از قبيل به كار بردن سبب در جاى مسبب است، و معنايش اين است كه ما كوه‏ها را مسخر او كرديم، تا با او هم آواز شوند، و مرغان را نيز.»(10)

در تفسیر نمونه نیز این فضیلت یعنی همراهی کوهها و پرندگان با حضرت داوود(علیه السلام) آشکار بودن تسبیح آنان بیان شده است: « بخشى از فضيلت هاى مادى داود را بدينگونه شرح مى‏ دهد:" ما به كوه‏ها گفتيم با داود همصدا شويد و همچنين شما اى پرندگان با او هم آواز گرديد" و هر گاه او ذكر و تسبيح خدا مى‏گويد زمزمه را سر دهيد يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ. كلمه اوبى در اصل از" تاويب" به معنى ترجيع و گرداندن صدا در گلو است، اين ماده گاهى به معنى توبه نيز استعمال مى‏شود بخاطر اينكه حقيقت آن بازگشت به سوى خداست. گرچه همه ذرات جهان ذكر و تسبيح و حمد خدا مى‏ گويند، خواه داودى با آنها همصدا بشود يا نشود، ولى امتياز داود اين بود كه به هنگام بلند كردن صدا و سردادن نغمه تسبيح، آنچه در كمون و درون اين موجودات بود آشكار مى‏ گشت و زمزمه درونى به نغمه برونى تبديل مى‏ شد همانگونه كه در مورد تسبيح" سنگريزه" در دست پيامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نيز در روايات آمده است. در روايتى از امام صادق (علیه السلام) مى‏ خوانيم: انه خرج يقرأ الزبور و كان اذا قرأ الزبور لا يبقى جبل و لا حجر و لا طائر الا اجابه!(11):" داود به سوى دشت و بيابان خارج شد، و هنگامى كه زبور را تلاوت مى‏ كرد هيچ كوه و سنگ و پرنده ‏اى نبود مگر اينكه با او همصدا مى‏ شد.»(12)و اما چگونگی همصدا شدن کوهها و پرندگان با حضرت داوود(علیه السلام) از منظر مفسران تفسیر نمونه: «در اينكه همصدا شدن كوه‏ها و پرندگان با داود چگونه بوده؟ در ميان مفسران گفتگو است:

1. گاه احتمال داده ‏اند كه اين صداى گيرا و جذاب و پر طنين داود بود كه در كوه‏ها منعكس مى ‏شد و پرندگان را به سوى خود جذب مى‏ كرد (البته اين فضيلت مهمى محسوب نمى ‏شود كه قرآن از آن با آن همه عظمت ياد كند.)

2. گاه گفته‏ اند كه اين تسبيح توأم با صداى ظاهرى و همراه با نوعى درك و شعور بوده كه در باطن ذرات عالم است، طبق اين نظر تمامى موجودات جهان از يك نوع عقل و شعور برخوردارند، و هنگامى كه صداى دل ‏انگيز اين پيامبر بزرگ را به وقت مناجات مى‏ شنيدند با او همصدا مى‏ شدند، و غلغله تسبيح آنها درهم مى‏ آميخت.

3. بعضى نيز احتمال داده ‏اند كه اين همان تسبيح تكوينى است كه همه موجودات با زبان حال دارند، و نظام خلقت آنها به خوبى حكايت مى ‏كند كه خداوند از هر عيب و نقص پاك و منزه است و داراى علم و قدرت و هر گونه صفات كمال. ولى اين معنى اختصاص به" داود" ندارد كه از ويژگيهاى او شمرده شود بنا بر اين از همه مناسبتر تفسير دوم است، و اين از قدرت خدا بعيد نيست، اين زمزمه ‏اى بود كه در درون اين موجودات جهان و در مكنون باطن آنها هميشه جريان داشت، اما خداوند به نيروى اعجاز آن را براى داود (علیه السلام)ظاهر مى ‏ساخت، همانگونه كه در مورد تسبيح سنگريزه در كف پيغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نيز مشهور است.»(13)

از تفاسیر و روایات فوق این نتیجه حاصل می شود که در جریان قرائت زبور و تسبیح حضرت داوود(علیه السلام) موسیقی و غنایی در کار نبوده بلکه این فضیلتی برای آن حضرت بوده است که کوهها و پرندگان را خداوند با آن حضرت همصدا کرده و تسبیح آنان که در همه موجودات وجود دارد اما آشکار نیست در همراهی و همنوایی و همصدایی با تسبیح حضرت داوود (علیه السلام) آشکار بوده است.

پی نوشت ها

1. حج/30
2. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371، چاپ دهم،، ج‏14، ص 92
3. سید هاشم الحسینی البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه البعثه، ج 3، ص 881 ـ 882
4. علی ابن ابراهیم، تفسير القمي، انتشارات دارالکتاب، قم، 1363، ج‏1، ص 181
5. طباطبایی، ترجمه المیزان، ترجمه موسوی، جامعه مدرسین- دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374، چاپ 5، ج‏16، ص 313
6. تفسیر نمونه، ج17، ص15
7. البرهان في تفسير القرآن، ج‏3، ص 882
8. سبا/10
9. ص/ 18 و19
10. ترجمه تفسير الميزان، ج‏16، ص546
11. صدوق، اکمال الدین، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، نشر اسلامیه، چاپ دوم، ج2، ص 524
12. تفسير نمونه، ج‏18، ص 29
13. پیشین، ج‏19، ص239

موضوع قفل شده است