پدر و مادر باید باید به احساس مالکیت کودک احترام بگذارند
چقدر واژه «تجاوز» مشمئزکننده و منفور است. شاید شما هم وقتی این واژه را می شنوید، بلافاصله عمل زشت تجاوز جنسی به ذهن تان خطور کند. یا وقتی خبری حاکی از تجاوز جنسی به یک کودک یا نوجوان می شنویم، چقدر ناراحت شده و برای فرزندان خود احساس خطر می کنیم و سعی می نماییم هشدارهای مهم و ضروری را به آنها بدهیم. ولی آیا منظور از تجاوز، فقط تجاوزی جنسی است؟ پاسخ منفی است.
اگرچه برخی از والدین در مورد این معضل بسیار مراقب هستند، ولی باید دانست که انواع دیگری از تجاوز به کودک وجود دارد که گاهی به مراتب بدتر و خطرناک تر از تجاوز جنسی محسوب می گردد و عواقب و عوارض آن نیز گسترده تر و ماندگارتر خواهدبود. در این قسمت می خواهم به برخی از این شکل های تجاوز اشاره کرده و مثال های روزمره ای از آن را مطرح نمایم.
وارد خانه که می شوید می بینید دختر 5 ساله تان گریه می کند. با ناراحتی از او می پرسید: «دختر گلم چرا گریه می کنی؟» و او پاسخ می دهد: «چون عروسکم مریض شده» شما که تازه می فهمید او برای عروسک پارچه ای اش گریه می کند، می زنید زیر خنده و می گویید: «تو نباید برای عروسکت گریه کنی، عروسک که جون ندارد»، بعد عروسکش را بر می دارید و آن را فشار می دهید تا به کودک غمگین تان ثابت کنید که عروسک جان ندارد، پس مریض هم نمی شود و گریه کردن تو اشتباه است. این (تجاوز به درک کودک) از هستی و زندگی است.
احترام به مالکیت کودک
باید به احساس مالکیت کودک احترام گذاشت. به هیچ وجه پدر و مادر نباید بدون اجازه کودک خود اسباب بازی اش را حتی برای چند دقیقه به کودکی دیگر بدهند. گاهی والدین با مخالفت فرزندشان رو به رو می شوند که نمی خواهند قسمتی از خوراکی خود را به کودکی دیگر ببخشند، در این مواقع متاسفانه آنها یا کودک را مجبور به این کار می کنند و یا با بستن القابی مثل خسیس، بد، و... سعی می کنند او را به انجام رفتار دلخواه والدین ترغیب نمایند.
تجاوز به شخصیت و عواطف کودک
در انتقال آموزه های اخلاقی هم گاهی والدین بدون توجه به رشد قضاوت اخلاقی کودک، از او انتظاراتی دارند که کودک قادر به رعایت آنها نیست و رعایت آن هم برای سن او ضرورتی ندارد. از سوی دیگر وقتی ما به عنوان والدین، یک دستور اخلاقی به فرزند خود می دهیم اما خودمان به آن عمل نمی کنیم و یا اینکه بر آن مفهوم اخلاقی یک تبصره نابجا می گذاریم، به (اخلاقیات کودکان تجاوز کرده ایم. مثلا به کودک خود می گوییم: «باید به بزرگتر خود احترام بگذاری» یا «قهر کردن کار بدی است»، ولی وقتی کودک از ما می پرسد: «بابا (مامان) پس چرا خودتون با بابابزرگ قهر هستید»، یک بهانه دروغ می آوریم یا می گوییم: «چون بابابزرگ خودش بداخلاق است».
تجاوز به عواطف کودک در شکل های مختلف در خانواده ها مرسوم است. حتما شما هم این جملات را زیاد شنیده اید:
بابا را بیشتر دوست داری یا مامان را؟
اگه فلان چیز رو برات بخرم اونوقت دوستم داری؟
تو که به حرف های من گوش نمیدی، من هم دوستت ندارم.
وادار کردن کودک به تقلید از رفتار فردی دیگر عملی نادرست و تحقیرکننده است
در تجاوز به شخصیت کودک هم گاهی رفتارهایی از سوی والدین مشاهده می گردد. وادار کردن کودک به تقلید از رفتار فردی دیگر (مثل غذاخوردن، راه رفتن، حرف زدن)، عملی بسیار نادرست و تحقیرکننده است. کودک دلقک نیست و باید به شخصیتش احترام بگذاریم.
تجاوز به روان کودک
وقتی نقطه ضعف کودک خود را پیدا می کنیم و سعی می کنیم با ایجاد حساسیت در وی، او را برنجانیم یا با او شوخی کنیم، به روان او تجاوز کرده ایم. مثلا اگر کودک شما از چیزی بدش می آید، مدام نام آن را جلوی کودک ببرید و یا اینکه برای تنبیه کودک، روان او را نشانه بگیرید مثل این جمله که تو دیگه حق نداری با بچه ها بازی کنی، این تجاوز به روان کودک است. گاهی کودک که در دنیای خودش مشغول بازی کردن است و نمی خواهد هیچ چیز تنهایی و خلوت او را به هم بزند، یک دفعه بدون توجه به حریم روانی کودک، او را از روی زمین برداشته و سر به سرش می گذاریم.
گاهی ما با واگذارکردن کارهای سنگین و خسته کننده به کودک، (جسم) او را مورد توجه قرار می دهیم. این که از کودک انتظار داشته باشیم در کارهای خانه به مادرش کمک کند اشکالی ندارد ولی اگر متناسب با توان و سن کودک از او انتظار نداشته باشیم، به جسم وی تجاوز کرده ایم. حتی وقتی از کودک می خواهیم هیجانات خود را تخلیه نکند، درواقع داریم به جسم و روان کودک توامان تجاوز می کنیم چون محدود کردن کودک وقتی نیاز به تخلیه هیجانی دارد، جسم او را نیز آزار خواهدداد.
برای درمان انواع تیک عصبی در درجه اول باید محیط خانواده را بررسی و به اطرافیان گوشزد کرد که انتظارات بیش از حد از کودک نداشته باشند.
دکتر کوشانفر در گفتوگویی با اشاره به اینکه تیکهای عصبی میان پسران بیشتر از دختران است، گفت: این حالت ممکن است تا سن میانسالی ادامه داشته باشد. میزان شیوع تیک در خانوادهای که عضو مبتلا دارند، به مراتب بیشتر است. تیک ممکن است به دنبال یک حادثه روانی و اضطراب ناشی از حوادث خانه یا مدرسه به وجود آید.
تیک چیست؟
کوشانفر گفت: تیک اختلالی رفتاری به دلیل ناسازگاری شخصیتی، احساس بیکفایتی و ناامنی، خصومت، تحریکپذیری، لکنت زبان، ترس و دلواپسی است. تیک نوعی پرش ناگهانی یا انقباض غیرارادی عصبی عضلانی است که در هر قسمت از بدن میتواند به صورت مزمن یا زودگذر در کلام یا رفتار ظاهر شود.
این متخصص کودکان با اشاره به اینکه تیک در هنگام خواب از بین میرود، گفت: تیک کلامی یا رفتاری به دو شکل ساده و مرکب است و از مشخصات آن تکراری و ناموزون بودن آن است. تیک ساده مدت کوتاهی به طول میانجامد و بعد از چند هفته یا چند ماه از بین میرود.
انواع تیک
کوشانفر گفت: شایعترین تیکها، تیک چهرهای است و میتواند به انواع مختلف مانند پلک زدن، کشیدن ابروها، گاز گرفتن لب، چین دادن پیشانی و ... تظاهرکند. چرخش غیرارادی گردن در جهتهای مختلف، بالا انداختن شانهها، کشیدن دست به مو و سر و صورت، خم کردن زانو و حرکات اضافی در راه رفتن در رده تیکهای گردن و اندامهاست.
درمان انواع تیک
کوشانفر با بیان اینکه عوامل محیطی و هیجانی از جمله مواردی شناخته شدهای هستند که در تشدید تیک موثر هستند، گفت: این گونه افراد در مواجهه با موفقیتهای هیجانی و اضطراب و اختلافهای خانوادگی پرشهای عصبی تشدید میشود و در مواقعی که در آرامش هستند، این عمل به حداقل میرسد.
وی تصریح کرد: برای درمان این گونه رفتارها در درجه اول باید محیط خانواده را بررسی و به اطرافیان گوشزد کرد که انتظارات بیش از حد از کودک نداشته باشند. فشار آوردن روی فرد برای ترک یا کاهش این رفتارها نه تنها مفید نیست بلکه نتیجه عکس دارد و باعث تشدید این گونه رفتارها میشود.
این متخصص کودکان یادآور شد: بر اساس تجربه نشان داده شده که تذکر مستقیم یا تنبیه کودک برای ترک رفتار عادتی به هیچوجه موثر نیست، باید از شیوه تربیتی مبتنی بر تشویق استفاده شود.
وی با تاکید بر اینکه باید در مواقعی که کودک تیک ندارد، بیشتر به او توجه و او را نوازش کرد، گفت: چنانچه در درمان تیک با رفتار درمانی بهبودی حاصل نشد، باید چالشهای درمانی این گونه اختلالات عصبی را مورد تجدیدنظر داد. اولین روش عدم توجه مستقیم به تیکها است که توسط خانواده اعمال میشود. در صورت عدم پاسخ به روشهای غیرداروئی، داروهایی توسط روانپزشک کودک تجویز میشود.
«خاله سلبال مسکيمو ديدي؟ بابام خليده!» با تعجب گفتم: «آرتين چي گفتي؟ متوجه نشدم.» آرتين حدودا 3 سال و نيمه است اما گفتارش واضح نيست و بيشتر مواقع مادرش مجبور است صحبتهاي او را براي اطرافيان ترجمه کند و گفت درباره شلوار جديدش حرف ميزند به مادرش گفتم شايد بد نباشد او را نزد گفتاردرمانگر بفرستد... آيا واقعا نيازي به گفتاردرماني براي کودکي در اين سن نيست؟ نبايد نگران فرداي آرتين و بچههايي مثل او و مدرسه رفتنشان بود؟ با خانم دکتر يادگاري، آسيبشناس گفتار و زبان در اين باره صحبت کرديم.
کدام کودکان به گفتاردرماني نياز دارند؟
کودک يک ساله گفتار را بهصورت تککلمه شروع ميکند. وقتي سنش به يک سال و نيم ميرسد، تعداد کلمات افزايش مييابد و در 2 سالگي ميتواند جملههاي 2 کلمهاي بگويد. بهتدريج دامنه کلمات و جملهها و گفتار پيوسته کودک کاملتر ميشود. هر کودکي رشد زبان را مثل ساير تواناييهاي رشدي- حرکتي در سن مشخصي پشت سر ميگذارد و همانطور که مثال زدم، در هر مرحله نشانههايي از رشد زبان بروز ميکند. توجه به اين نشانهها مشخص ميکند کودک تاخير گفتاري دارد يا نه. مثلا اگر در 2 سالگي هنوز کودکي قادر به بيان تککلمه نيست، بايد والدين به گفتاردرمانگر مراجعه کنند.
يعني فقط داشتن گفتار مهم است؟ قابلفهم نبودن کلماتي که کودک ميگويد به گفتاردرماني نياز ندارد؟
همزمان با رشد زبان، صداهاي توليدشده در گفتار هم دقيقتر و مفهوميتر ميشوند. «م»، «ب» و «د» جزو صداهايي هستند که زودتر ظاهر ميشوند و صداهايي مثل «ک» و «گ» و «س» و «ز» ديرتر ظاهر ميشوند و آخرين صدا، «ر» هست. رشد اين صداها نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. برخي کودکان صداها را به وضوح بيان نميکنند و گفتار نامفهومي دارند. متاسفانه زماني والدين به اين موضوع دقت ميکنند که فرزندشان وارد پيشدبستاني شده و اولياي مدرسه متوجه مشکل گفتاري کودک ميشوند. اين تاخير و بيتوجهي در تحصيل کودک مشکلآفرين خواهد شد.
اگر به دلايلي سن طلايي درمان گفتار گذشت، ديگر اصلاحشدني نيست؟
حتي در بزرگسالاني که مشکلاتي در گفتار و زبان دارند، امکان معالجه وجود دارد اما درمان به مراتب سختتر است چون عادتهاي غلط گفتاري به حدي در زبان نفوذ کرده که فرد قادر به ترک آنها نيست.
آيا بيماريهاي خاصي وجود دارد که به واسطه ابتلا به آنها کودک دچار تاخير گفتاري شود؟
در برخي شرايط خاص مثلا در کودکاني که نارس متولد ميشوند، تاخير گفتار و زبان قابلپيشبيني است و تمهيداتي وجود دارد که گفتاردرماني از طريق لمس درماني و تقويت مهارتهاي مربوط به تغذيه به ايجاد مهارتهاي دهاني ـ حرکتي از همان سنين پايين کمک کند. نشانگانهاي ژنتيکي خاصي هم مثل نشانگان داون يا نشانگانهايي که باعث عقبماندگيهاي ذهني و تاخيرهاي رواني-حرکتي يا شناختي ميشود، وجود دارد که کودک با آن متولد ميشود و مشکلات گفتاري در اين کودکان قابل پيشبيني است. اما در برخي موارد تاخير و آسيبهاي کلامي بدون علت است و کودک در ساير حيطههاي شناختي و هوشي بدون مشکل است حتي شنوايي سالمي دارد اما در اداي کلمات و جملهها به مشکل برميخورد. در اين شرايط مراجعه به گفتاردرمانگر و توجه به برخي تمهيدات به رشد زبان کمک ميکند.
آيا ميتوان گفت تاخير کلامي در هر شرايطي نگرانکننده است؟
تاخير در رشد زبان اگر درحد چند ماه باشد، نگرانکننده نيست يعني اگر کودکي تمام مهارتهاي حرکتي-شناختي را داشته و شنوايياش ايرادي نداشته باشد، ارتباط چشمي خوبي برقرار کند و مفاهيم را با رفتارش برساند و ارتباط اجتماعي خوبي داشته باشد، تاخير چند ماهه کلامي نگرانکننده نيست اما اين کودکان هم بايد تا قبل از 3 سالگي به لحاظ گفتاري راه بيفتند. با اين حال مشاوره با گفتاردرمانگر براي تشخيص موارد نگرانکننده توصيه ميشود. مثلا بهخصوص براي لکنت زبان به مشاوره نياز است.
درمان را نيمه کاره رها نکنيد
آقای گلريز، کارشناس ارشد آسيبشناسي گفتار و زبان
معمولا کودکاني كه بهدليل اختلالهاي گفتار و زبان همراه والد يا والدين براي اولين بار در کلينيک حضور پيدا ميکنند، ارزيابي ميشوند و قرار جلسات منظم هفتگي براي آنها تعيين خواهد شد. ممکن است والدين در جلسه حضور داشته باشند يا خارج از اتاق درمان منتظر بمانند. معمولا بعد از هر جلسه، گفتاردرمانگر توصيههاي لازم در مورد تمرينها را به والدين ميدهد و آنها در طول هفته بايد سعي کنند تمرينها را در منزل انجام دهند تا يادگيري در محيط واقعي زندگي انجام شود و کودک آنچه ميآموزد به محيطهاي روزمره زندگي تعميم دهد.
متاسفانه برخي از والدين بعد از مراجعه اول يا گذراندن چند جلسه گمان ميکنند نيازي به ادامه درمان نيست و خودشان ميتوانند درمان را انجام دهند اما اين باور کاملا نادرست است. والدين به تنهايي و بدون مشاوره آسيبشناس گفتار و زبان قطعا نخواهند توانست آموزشهاي لازم را براي کودک خود انجام دهند. آسيبشناس گفتار و زبان در طول پروسه درمان هم نقش درمانگر و هم نقش هدايتگر والدين را انجام ميدهد و موثرترين نتايج درماني از همکاري سه عنصر اصلي درمان يعني مراجع، درمانگر و والدين بهدست خواهدآمد.
درگروه سنی صفر تا دو سال برطرف کردن نیازهای عاطفی کودک بسیار مهم بوده اما عمدتا والدین به نیازهایی مانند خوراک ، پوشاک، خواب وغیره توجه بسیار زیادی داشته و دانش لازم وکافی جهت برطرف کردن نیازهای عاطفی کودک را ندارند.
دکتر بیاتی در ارتباط با رفع نیازهای عاطفی کودکان و واژه «بغلی کردن» آنها عنوان کرد: عمدتا عوام و کسانی که دانش لازم در ارتباط با مسائل کودکان را ندارند و نیاز کودک به بغل کردن را درک نمیکنند مدعی میشوند اگر مادر زمان زیادی در طول روز کودک خود را درآغوش بگیرد وی در اصطلاح «بغلی» میشود.
وی عنوان کردن واژه بغلی شدن را بسیار غلط دانست که هیچ پایه علمی ندارد.
بیاتی همچنین اظهار کرد: تمامی روانشناسان معتقدند "بغل کردن" و در آغوش گرفتن کودکان به خصوص در گروه سنی صفر تا دو سال از مهمترین نیازهای عاطفی آنهاست. کودکان نیازهای عاطفی خود را با گریه کردن و رفتارهایی از این قبیل به والدین خود نشان میدهند.
این روانشناس ادامه داد: نقش مادر در شکلگیری اعتماد بهنفس و عزت نفس کودک بسیار مهم تر از پدر است و یکی از مهمترین راههای رفع نیاز عاطفی کودک در آغوش گرفتن و نوازش وی تا زمانی است که این نیاز در آن رفع شده و به آرامش برسد.
بیاتی رفتار والدین با کودک را «حالی به حالی»عنوان کرد، و در این باره نیز گفت: زمانی که والدین به خصوص مادر متناسب با حال خود با کودک رفتار میکنند این برخورد «حالی به حالی» است زیرا زمانی که حال خودشان خوب باشد با کودک مهربان بوده و او را بغل کرده و نوازش میکنند اما زمانی که حال مناسب ندارند با کودک نیز رفتار مناسبی نخواهند داشت.
وی ادامه داد: لذا زمانی که والدین متناسب با حال خود به پردازش نیازهای عاطفی کودک میپردازند باعث بهم ریختگی حوزه روانی کودک و دوگانگی رفتاری وی میشوند.
بیاتی افزود: کودک در این شرایط نمیداند چه زمانی ممکن است از طرف مادر طرد شود و چه زمانی با استقبال عاطفی از طرف وی مواجه میشود به همین دلیل کودک در آینده دچار استرس و اضطراب جدایی و مشکلات اینچنینی میشود.
در واقع عوام معتقدند که اگر مادر یا پدر مدت زمان زیادی در روز کودک خود را درآغوش بگیرند وی در اصطلاح «بغلی»میشود و این موضوع باعث وابستگیهای روحی وی در زندگی آینده و بزرگسالی کودک میشود که بیاتی در این مورد گفت: این باور بسیار غلطی است و در واقع عکس آن صادق است. باید سعی کنیم چنین باورهای غلطی را از اذهان مردم پاک کنیم زیرا اگر این نیاز در کودکی برطرف نشود باعث وابستگیهای شدید عاطفی و روانی این فرد در بزرگسالی میشود.
این روانشناس در ارتباط با شکلگیری اعتماد در کودکان، گفت: صفر تا دو سالگی زمانی است که اعتماد درکودک پایهریزی میشود و وی به خود، والدین ودنیای اطراف اعتماد میکند.
وی ادامه داد: اگر در این سن به نیازهای عاطفی کودک پاسخ داده نشود وی دچار بیاعتمادی شده و این عدم اعتماد در بزرگسالی موجب شک، کمرویی و خجالتی شدن فرد میشود.
بیاتی در پایان گفت: وظیفه والدین محبت کردن و آماده کردن کودک برای ورود به زندگی اجتماعی با روحیهای مناسب و شخصیتی متعادل است و این امرتنها از طریق رفع نیاز عاطفی و روانی کودک میسر میشود.
تشويقهاي کلامي، بدني يا خريد هديه و... براي مراقبت از ايجاد يک رفتار يا تثبيت آن است
تشويق در حوزه علومشناختي به رابطه بين هيجان و شناخت و يادگيري بستگي دارد. آنچه را که ما ميفهميم در پيوند يک رابطه هيجاني قرار ميگيرد. اينکه ما مطلبي را خوب ياد ميگيريم يا برعکس، به مولفههاي هيجانياي که دريافت ميکنيم ارتباط پيدا ميکند. از تصميمگيري در مورد خريد يک وسيله ساده گرفته تا تصميم کودک در مورد اينکه کدام درس را بهتر از ديگري ياد بگيرد تحت تاثير مولفههاي هيجاني است.
تشويق هميشه کمککننده نيست
هيجانها به 2 گروه مثبت و منفي تقسيم ميشود که هر کدام تاثيرهاي مخصوص به خود را دارد. براي مثال اگر فرزندتان دست به کاري بزند که دوست نداريد انجام دهد، او را از تماشاي تلويزيون محروم خواهيد کرد. اين واکنش نوعي هيجان منفي است، اما هيجان مثبت ميتواند شکل تعريف، تشويق، پاداش و تمام تقويتکنندههاي رفتاري را شامل شود. اما تشويق هميشه خوب و کمککننده نيست. گاهي يک تشويق بد باعث تغيير مسير زندگي کودکان خواهد شد و آسيبها و پيامدهاي نامطلوبي را همراه دارد. متاسفانه باوري در جامعه وجود دارد که بر اساس آن والدين تصور ميکنند با تشويق ميتوان همه نوع کاري انجام داد، اما واقعيت اين است که بچهها پيامهايي را که از طريق والدين دريافت ميکنند به شکل بسيار دقيقي پردازش ميکنند يعني پيامهايي که ما به بچهها ميدهيم هميشه شکل ثابتي برايشان ندارد.
تشويق نادرست اعتبارتان را زير سوال ميبرد
فرض کنيد شما براي بالابردن عزتنفس فرزندتان و همچنين تشويق او در هر شرايطي او را تشويق کنيد. در واقع، برايتان مهم نباشد فرزندتان چه کاري را و با چه کيفيتي انجام ميدهد و تنها براي دلگرمي فرزندتان تشويقش کنيد، اما واقعيت اين است اگر کودک با انجام کاري روتين و معمولي، بازخوردي از جنس تشويق و تحسين دريافت کند با خود فکر خواهد کرد چرا با وجود انجام يک کار معمولي مورد تشويق قرار گرفته است. در نتيجه 2 اتفاق در دنياي ذهن کودک ميافتد که آسيبزاست. اتفاق اول از بين رفتن اعتبار والدين نزد بچههاست يعني صداقت والدين در برخورد با کودکان زير سوال خواهد رفت. کودک در اين شرايط تصور ميکند والدين به او دروغ ميگويند چون از نظر خودش کار خيلي استثنايياي انجام نداده که مستحق پاداش باشد. اتفاق دوم غيرمنطقي به نظر رسيدن عمل والدين است زيرا فرزند شما خوب درک خواهد کرد که براي تشويق و تحسين او هيچ سند و دليل قانعکنندهاي وجود ندارد. بنابراين اگر والدين مراقب نباشند، رفتار پسنديده و مطلوبي مانند تشويق هم ميتواند اعتبار بزرگترها را زير سوال ببرد و هم ميتواند پيامدهاي منفي را در دنياي ذهن کودکان بر جاي بگذارد. کودک بايد کاملا بفهمد بهدليل کدام يک از ويژگيهاي عملکردي مستحق تشويق و تحسين والدينش است.
کودک را به تشويق وابسته نکنيد
تمام محرکهاي بيروني مانند تشويقهاي کلامي، بدني يا خريد هديه و... براي مراقبت از ايجاد يک رفتار يا تثبيت آن است. بنابراين اگر عمل خوبي از کودک سر زد در واقع بزرگسال را وادار خواهد کرد که جمله خوب و تحسينآميزي به زبان بياورد يا هديهاي براي فرزندش بخرد. تمام اين واکنشها نشاندهنده مطلوب بودن آن رفتار خاص در کودک و تشويق او براي تثبيت آن رفتار است، اما اين نکته را هم بايد مدنظر قرار دهيم که هرگاه ما در کودکان اين عادت را به وجود بياوريم که در مقابل انجام رفتارهايي خاص پاداش يا تشويق دريافت کنند، هرگز تجربه رضايت و لذت از رفتارهاي خود را نخواهند داشت. والدين بايد به گونهاي رفتار کنند که کودک از خوب بودن کار خود احساس لذت کند نه بهدليل پاداشي که بابت انجام کار خوب از والدينش دريافت کرده است.
اگر رفتار خوب کودکان تنها بهدليل دريافت پاداشي بيروني باشد، متاسفانه به اين نوع پاداشها و تحسينها وابسته خواهند شد و اين تصور خواهند کرد هر رفتار آنها بايد با پاداشي بيروني همراه باشد. اين نوع وابستگي نوعي آسيب جدي در مسير تربيتي و رشد کودکان محسوب ميشود، اما يادتان باشد نوع بيان و بازخورد والدين ميتواند به شکلگيري تجربه دروني لذت و رضايت از انجام کار خوب کمک کند. براي مثال کنار جملههاي تحسينآميز نقاشي کودک مانند «چه نقاشي فوقالعادهاي!»، اين جمله را نيز به کار ببريد: «چه حس خوبي از طريق نقاشي تو به من منتقل شده است. تو قصد داشتي چه حسي را به وسيله اين نقاشي نشان بدهي و چه منظوري داشتي؟» در واقع، جمله دوم فرايند دروني لذت از نقاشي را در ذهن کودک زنده ميکند.
با سلام و عرض احترام
احسنتم
تشویق یکی از روشهای تربیتی است منتها اگر فرزندان شرطی شوند،یعنی اگر تشویق نکنید کاری را انجام نخواهند داد.از آسیب تشویق کردن هست،در جایی که امکان دارد انجام کارهای خوب و رفتارهای مثبت را درونی سازی کنیم،اول کار شاید نیاز به تشویق داشته باشد منتها رفته رفته کم کنیم.
میزان آن و استفاده به موقع برای کودکان فرق می کند،و ضمنا نوع تشویق هم فرق می کند،گاهی خود توجه و اهمیت دادن می تواند بهترین تشویق باشد.از این رو متناسب با روحیه کودکان آنها را تشویق به موقع و به میزان لازم انجام دهیم، از خطر شرطی شدن در امان خواهیم بود.
اگر رفتار خوب کودکان تنها بهدليل دريافت پاداشي بيروني باشد، متاسفانه به اين نوع پاداشها و تحسينها وابسته خواهند شد و اين تصور خواهند کرد هر رفتار آنها بايد با پاداشي بيروني همراه باشد. اين نوع وابستگي نوعي آسيب جدي در مسير تربيتي و رشد کودکان محسوب ميشود، اما يادتان باشد نوع بيان و بازخورد والدين ميتواند به شکلگيري تجربه دروني لذت و رضايت از انجام کار خوب کمک کند. براي مثال کنار جملههاي تحسينآميز نقاشي کودک مانند «چه نقاشي فوقالعادهاي!»، اين جمله را نيز به کار ببريد: «چه حس خوبي از طريق نقاشي تو به من منتقل شده است. تو قصد داشتي چه حسي را به وسيله اين نقاشي نشان بدهي و چه منظوري داشتي؟» در واقع، جمله دوم فرايند دروني لذت از نقاشي را در ذهن کودک زنده ميکند.
نشاط;755405 نوشت:
با سلام و عرض احترام
احسنتم
سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از تاپیک مفیدتان.
سوالی برایم پیش آمد و آن اینکه دقیقا درک نمیکنم فرق اینکه بگوییم چه نقاشی فوق العاده ای با اینکه بگویم چه حس خوبی را به من منتقل کرد چیست؟
در واقع تشویق درونی یعنی اینکه با جمله ی چه حس خوبی را به من منتقل کردی،اهمیت امور معنوی را در ناخودآگاهش بالا میبریم.
اما متوجه نمیشوم در مورد جمله ی چه نقاشی فوق العاده ای،چه میشود گفت؟ آیا این یک تشویق درونی نیست؟
سوالی برایم پیش آمد و آن اینکه دقیقا درک نمیکنم فرق اینکه بگوییم چه نقاشی فوق العاده ای با اینکه بگویم چه حس خوبی را به من منتقل کرد چیست؟
در واقع تشویق درونی یعنی اینکه با جمله ی چه حس خوبی را به من منتقل کردی،اهمیت امور معنوی را در ناخودآگاهش بالا میبریم.
اما متوجه نمیشوم در مورد جمله ی چه نقاشی فوق العاده ای،چه میشود گفت؟ آیا این یک تشویق درونی نیست؟
با سلام
در اولی نوع تشویق ناظر به نتیجه کار اوست،یک رفتار مشوقانه او را برای طرح و خلق دیگر نقاشی ها فراهم می سازد،و نسبت به این کارش احساس خوبی را خواهد کرد،این تشویق فقط جنبه بیرونی نیست بلکه تاثیر درونی هم دارد،و لی چون در اینجا شکل ظاهر ایجاد شده او مورد تمجید و تشویق قرار می گیردو از انجایی که تطبیق و درک کودک نسبت به تطبیق مسائل کلی است و خیلی عمیق نمی تواند روابط را خوب و تحلیل کند، از این رو بیشتر جنبه ظاهر را در نظر می گیرد، ولی مطلق نیست یعنی تاثیر درونی هم دارد.
اما در دومی،آنچه محتمل است ،کودک را متوجه درون خود می کند و در این حالت وقتی تشویق می شود،ظهورش جنبه درونی را خواهد گرفت،و از این جهت احساس و هیجان و نگاه درونی او وقتی مورد تشویق قرار گرفته به مرور تاثیرش عمیق خواهد شد.ولی باز این هم مطلق نیست چه بسا کسی اشکال کند که درک به ان سطح نیست که چنین مباحث درونی و بیرونی را درک کند،چه بسا در این حالت گفتن همین عبارت تشویق را نرساند و او متوجه تشویق نشود،این بیان در جمله دوم بیشتر جنبه قید توضیحی و سوالی دارد تا تشویق! به هر حال این یافته و نکته گفته شده باید بیشتر بررسی شود.
قابل توجه کسانی که نسبت به تربیت فرزندان خودشان حساس اند:
یکی از عواملی که در دوره (0-1) سالگی
اگر دقت نشود، باعث بی اعتمادی کودکان خواهد شد. تامین نیازهای آنها در این دوره هست. اگر مادر بچه نسبت به نیاز کودک خود حساس باشد،و بداند که الان نیاز او چیست، کودک اعتماد را نهادینه می کند.اما اگر مادر بی توجه شود و نفهمد که چرا گریه می کند،خیلی اهمیت ندهد، در مورد ابراز محبت کم کاری کند، او را نوازش نکند، نسبت به تعویض پوشاک او بی اهمیت باشد، نسبت به سلامتی او خیلی اهمیت ندهد.خواب او را تنظیم نکند و...
باعث شکل گیری عدم اعتماد در او خواهد شد.
دیگر گریه های او برای درخواست و اعلام نیاز بیشتر خواهد شد .(یک یادگیری غلط اتفاق خواهد افتاد)
با توجه به اینکه شخصیت کودکان از همان اوائل شروع به شکل گیری می کند، اگر به این مسائل بی توجه باشیم در شخصیت او تاثیر منفی خواهد گذاشت.
حساب کنید اگر شخصی در حالت شک و بی اعتمادی بخواهد زندگی خود را اداره کند چه بلا هایی سر او خواهد آمد.
پس باید با کسب مطالعه و بهره گیری از تجربیات بزرگترها و اهمیت دادن به فرزندان کمک کنیم که نیازهای آنها به خوبی تامین شوند.(در همان دروه،0-1 سالگی)، تا حس اعتماد در شخصیت او خوب شکل بگیرد.
پس یکی از عوامل گریه های طولانی بچه ها بعد از یک سالگی،وجود ترس ،عدم آرامش، می تواند دلیلش همان عدم توجه به تامین نیازهای او باشد.
این مطلبی که بیان شد، مربوط به نظریه اریکسون است که در کتابهای روانشناسی رشد بیان شده است.
پس نظر اریکسون در مورد کودکان در مرحله اول بیان شد:
اگر والدین افراد مضطرب و عصبانی باشند و نتوانند نیازهای فرزندان خود را برآورده سازند،فرزندان احساس بی اعتمادی خواهند کرد.در حالی که اعتماد زیر بنا و اساس نگرش کودک به زندگی است.
این مساله در ساختار وشکل گیری شخصیت آنها تاثیر گذار خواهد شد، به طوری که چنین کودکانی که حس اعتماد در آنها به خوبی شکل نگرفته،بیشتر بر جنبه های منفی رفتار دیگران تمرکز می کنند(هاما چک،1988)، و همین موضوع سرمنشا بسیاری از مشکلات خواهد شد.
چنین کودکانی در یافتن دوست، تعامل با دیگران نیز دچار مشکل می شوند.
در مرحله دوم:
که مرحله خودمختاری و استقلال در برابر شرم و شک است.(1-3 سالگی)
کودکان در این مرحله به سرعت انواع توانایی های بدنی و ذهنی را پرورش می دهند و می توانند کارهای بسیاری را برای خودشان انجام دهند . آن ها به طور موثرتری شروع به برقراری رابطه با دیگران می کنند و راه می روند , بالا میروند , هُل می دهند , می کِشند و اشیاء را در دست نگه می دارند و یا آن ها را رها می کنند کودکان از این مهارت های جدیداً پرورش یافته احساس غرور می کنند و دوست دارند تا حد امکان خودشان کاری را انجام دهند.
نکته ی مهم در طول این مرحله , این است که کودکان برای اولین بار می توانند از مقداری حق انتخاب بهره مند شوند تا نیروی اراده ی خود انگیخته شان را تجربه کنند . برخورد عمده ای که بین خواست های والدین و کودک وجود دارد .معمولاً به آموزش توالت رفتن مربوط می شود , یعنی اولین مورد از تلاش جامعه برای تنظیم کردن نیازی غریزی.
بنابراین در این مرحله فرصت هایی برای خوب آزمودن مهارتها به راه و روش شخصی به خود مختاری یا استقلال می انجامند. حمایت افراطی یا نبودن حمایت به تردید درباره ی توانایی کنترل خویشتن و محیط منجر می شود . کودکان می آموزند اراده ی خود را بیازمایند , مشخصاً انتخاب کنند , خویشتن را کنترل کنند و در مقابل درخواستهای جامعه از آزادی انتخاب برخوردار باشند.
کودکان در این دوره،خصوصا از دو سال به بعد دیگر به طور کامل به بزرگترها متکی نیستند، مهارتهای جدید جسمی خودشان را تمرین می کنند.دوست دارند برخی از کارها را خودشان انجام دهند،پوشیدن کفش،خوردن غذا با قاشق، و کارهای دیگر...از سوی کودکان اتفاق می افتد، در این سن محدویت فرزندان و مانع شدن نسبت کارهایی که توانایی آنها را دارند باعث ایجاد شرم و یا شک در شخصیت او خواهد شد.همین رفتار در آینده باعث تضعیف اعتماد به نفس هم خواهد شد.
اگر مراقبت او بیش از حد باشد به طوری که نتوانند استقلال و خود مختاری خود دررا در انجام برخی از کارها انجام دهند احساس شرم و شک در رفتار آنها مشاهده خواهیم کرد، چه بسا ریشه کم رویی و عدم توانایی در ابراز وجود و عزت نفس پایین به همین مرحله بر می گردد.
به مرور پفک و امثال اینها ار کم کنید،تا اهسته آهسته این عدم خریدن و عدم تمایل به خوردن حذف شود،پافشاری ابتدایی و بدون ملاحضه حل تدریجی مشکل، باعث مقاومت و اعتراض شدید او خواهد شد.
بسمه الحق
با سلام و ادب
استاد گرامی می توان از اولیاء مدرسه خواست یک برنامه بازدید از کارخانه ی تولید این نوع تنقلات بگذارند
تا کودک دیگر هوس خوردن این چیزها را نکند! اثر گذاری این روش را به عینه دیده ام.
سکوت اضطرابی در کودکان می تواند موجب اختلالات جدی در ارتباطات کودک شود
این اختلال در واقع نوعی ترس یا فوبیای حرف زدن است که در آن کودک موقع حرف زدن به یک نقطه خیره شده و عضلاتش سفت می شود. این حالت با خجالتی بودن کاملا متفاوت است.
این بچه ها در خانه به راحتی حرف میزنند ولی در شرایط دیگر کاملا ساکت می شوند. محققان می گویند این وضعیت معمولا از سنین قبل از ۵ سالگی شروع می شود ولی می تواند تا سنین مدرسه رفتن تشخیص داده نشود. شیوع این نوع سکوت در بچه های دوزبانه سه برابر بیش از معمول است که می تواند به علت بیشتر بودن میزان استرس در زندگی آنها باشد.
این وضعیت می تواند موجب اختلالات جدی در ارتباطات کودک شده و در یادگیری او مشکلاتی ایجاد کند. سکوت اضطرابی می تواند همراه با دیگر اختلالات مربوط به اضطراب و یا همراه با اوتیسم بروز کند.
درمان این نوع از سکوت با تغییر در محیط زندگی کودک است. آنها را در مراحل جداگانه در معرض محیط های جدید قرار داده و در هر مرحله میزان شلوغی و استرس محیط را بیشتر می کنند. در همان حال کودک را از علائم اضطراب و راه های مواجه شدن با آن آموزش می دهند. کلید موفقیت در مواجهه با این افراد وجود یک مربی مورد اعتماد کودک است که با این بیماری آشنایی کامل داشته باشد.
وادار کردن کودکی که تمایلی به عذرخواهی ندارد، ایده خوبی نیست
اگر کودک شما با برادرش دعوا کرده است، اسباب بازی دوستش را برداشته است یا شما را با اسم بدی صدا کرده است، آیا باید او را وادار به عذرخواهی کنید؟ اکثر والدین سعی می کنند عذرخواهی کردن را به کودک خود آموزش دهند زیرا فکر می کنند این مناسب ترین راه برای جبران کار اشتباهی است که انجام داده اند. وادار کردن کودکی که تمایلی به عذرخواهی ندارد، ایده خوبی نیست.
هدف از عذرخواهی
دلیل عذرخواهی، نشان دادن احساس ندامت ناشی از رفتاری است که به واسطه آن به شخص دیگری آسیب زده یا او را ناراحت کرده اید. پس اگر کودک تان را که از رفتار خود احساس پشیمانی نمی کند وادار به عذرخواهی نکنید، در روش تربیتی خود ناموفق عمل کرده اید؟
بیان تاسف و عذرخواهی کردن در کودکی که احساس پشیمانی ندارد، تغییری ایجاد نمی کند. همچنین به جبران آن نیز کمکی نمی کند. خواهر و برادر یا دوستی که از او عذرخواهی شده نیز در پشت حرف های کودکی که وادار به عذرخواهی کردن شده است، احساس پشیمانی او را نمی بیند.
وادار کردن کودکان به عذرخواهی نتیجه معکوس می دهد
اگر به محض عذرخواهی کودک بعد از یک رفتار اشتباه او را ببخشید و از کار او بگذرید، پیام نادرستی را به او منتقل کرده اید. این کار به آنها یاد می دهد که بعد از انجام هر کار غلط با گفتن «متاسفم»، حتی اگر از صمیم قلب این حرف را نزده باشند، به سادگی می توانند رفتار خود را جبران کنند. این کار سهوا به کودک می آموزد که با یک عذرخواهی می تواند رفتار خود را توجیه کرده و آن را قابل قبول سازد.
ممکن است کودکانی که وادار به عذرخواهی کردن می شوند، تنها برای اجتناب از پیشامدهای بعدی این کار را انجام دهند. خیلی مهم است که بچه ها متوجه شوند که رفتار آنها افراد دیگر را اذیت می کند، حتی زمانی که عذرخواهی می کنند.
گفتن متاسفم به برادر یا خواهرش به دلیل شکست اسباب بازی او، به درست شدن آن اسباب بازی کمکی نمی کند. یا عذرخواهی از دوستش برای اینکه او را احمق خطاب کرده است، با گفتن یک عذرخواهی درست نخواهد شد.
آیا باید کودک خود را به عذرخواهی وادار کنید؟
گاهی اوقات پدرها و مادرها تا زمانی که کودک عذرخواهی نکرده است، امتیازاتی را از او می گیرند و به کودک خود اجازه نمی دهند به بازی خود برگردد اما این کار شما به کودک می آموزد که عذرخواهی به جای جبران کردن برای فرد ناراحت شده، فقط برای فرار از مشکل است.
بدون اینکه اجباری در کار باشد، به کودک خود عذرخواهی کردن را بیاموزید
از چه سنی باید به بچه ها آموزش دهیم که عذرخواهی کنند؟
هر انسانی باید از مراحل مختلف رشدی عبور کند تا به بزرگسالی برسد. این مراحل رشد شامل رشد جسمی، جنسی، روانی و اجتماعی است. اگر دوران شیرخوارگی را کنار بگذاریم، کودک از 3 سالگی تا 7 سالگی و بعد، از 7 تا 11 سالگی در دوران کودکی به سر می برد. از 3 تا 7 سالگی یعنی سنین پیش از دبستان، کودک تفکر شهودی دارد، فکرهای عمیق ندارد و در کارهای خود بی منطق است.
علاوه بر این، خودش را مرکز عالم می داند و تصور می کند همه باید مطیع او باشند و همه چیز را از آن خود می داند. نکته مهمتر اینکه کودک، خوب و بد را به صورت انتزاعی در نظر نمی گیرد و کارهایی را که انجام می دهد، خطا نمی داند اما از سن 6 سالگی، به مرور زمان خوب و بد را می شناسد و منطق، کم کم در افکار و اعمالش شکل می گیرد.
در سنین کودکی، بچه ها همه چیز را بزرگتر از حد واقعی اش در نظر می گیرند و به بیان دیگر، همه چیز در نظر بچه ها غلو شده است، بنابراین والدین باید بدانند در این سنین، بچه ها را زیاد تنبیه یا تشویق نکنند چون بسیار مضر است.
چگونه عذرخواهی را مدیریت کنیم؟
بدون اینکه اجباری در کار باشد، به کودک خود عذرخواهی کردن را بیاموزید. در عوض با این رویکرد پیشگیرانه در نهایت کودک تان مشتاقانه بابت کار اشتباهش عذرخواهی خواهد کرد. در اینجا چند راهکار برای تشویق کودکان به عذرخواهی کردن بیان شده است:
1- به کودک خود نشان دهید که چگونه عذرخواهی کند
به جای اینکه به او بگویید معذرتخواهی کند، به او نشان دهید که چگونه و چه زمانی باید این کار را انجام دهد. یک نمونه نقش برای او بازی کنید و شیوه عذرخواهی را به او بیاموزید. به او بگویید که معذرتخواهی کردن همچنین به این معنی است که «من سعی می کنم این کار را دوباره تکرار نکنم چون دوست ندارم ناراحتت کنم.» 2- جبران کردن را به او بیاموزید
به کودک تان کمک کنید احساس پشیمانی خود را فراتر از کلمات نیز بیان کند. برای مثال اگر یک یاز اسباب بازی های برادرش را شکسته است، اجازه دهید از پول توجیبی خودش استفاده کند و برای او اسباب بازی جدیدی بخرد یا اگر خواهر خود را ناراحت کرده است، به او بگویید اسباب بازی مورد علاقه اش را یک روز برای بازی در اختیار او قرار دهد. این نوع جبران ها، به کودک می آموزد که چطور باید مسئولیت رفتارش را برعهده بگیرد.
به کودک تان کمک کنید احساس پشیمانی خود را فراتر از کلمات نیز بیان کند
3- درباره احساسات شخصی که ناراحت شده صحبت کنید
هنگامی که او آرام بود درباره اینکه چطور رفتار او دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد با او صحبت کنید. سخنرانی را کنار بگذارید و به جای آن از او سوال هایی را بپرسید و ببینید که آیا می تواند تشخیص دهد که چگونه رفتارش دیگران را ناراحت کرده و اذیت می کند.
4- استراتژی های جایگزین را اجرا کنید
زمانی که کودک شما شخص دیگری را اذیت یا ناراحت کرده است (لفظی یا فیزیکی) به او بیاموزید که دفعه بعد چطور باید به گونه دیگری رفتار کند. با این روش دفعه های بعد می تواند رفتارهای خود را بهتر کنترل کند.
نقش بازی کردن به کودک شما کمک می کند راه های جایگزین برای داشتن رفتارهای بهتر در آینده را بیاموزد.
خیلی اوقات احساس می کنید که زندگی خانوادگی با مشکلات و پیچیدگی هایی روبرو شده است. اغلب از خودمان سوال می کنیم آیا کارهایی که باید انجام دهیم تا همه اعضای خانواده عشق و حمایت ما را احساس کنند، درست هستند یا نه .. یا اینکه آیا زمان خود را به شیوه ای درست صرف می کنیم و... در نقش والدین، فشار زیادی را متحمل می شویم تا یک زندگی زیبای خانوادگی برای بچه هایمان درست کنیم. اما این ممکن است به فراموش کردن ابتدایی ترین شیوه های ابراز عشق بی حد و مرز ما منجر شود. خیلی از راههای ابراز علاقه به کودکان تاثیری بسیار در آنها ایجاد می کند. در واقع می توان بدون به زبان آوردن هیچ واژه و جمله ای این محبت ها را به آنها نشان داد. و هیچکدام از این محبت ها برنامه ریزی نمی خواهد. این موارد بهترین شیوه های ابراز علاقه به فرزندانتان بدون حرف زدن است.
1. در چشم آنها نگاه کنید.
این ممکن است از آنچه در اولین نگاه به نظر می رسد، سخت تر باشد. این چالشی بود که من با پنج بچه زیر 11 سال آن را تجربه کردم. متوجه شدم که وقتی با بچه هایم حرف می زنم، به تلفنم نگاه می کردم یا درحال نوشتن یک ایمیل سریع بودم. خیلی زود متوجه شدم که درحال از دست دادن آن لحظه شیرین و احساس عمیق حضوری بودم که در طول سالهای مادری پروش داده بودم. حالا وقتی بچه ها با من حرف می زنند، هرچه درحال انجام آن هستم را کنار می گذارم و مستقیما در چشم آنها نگاه می کنم. چنین چیزی برای هردو طرف ارزش بیشتری دارد و زیباترین چیز در مورد زندگیم را به من یادآوری می کند. از احساسی که در تماشا کردن چهره آنها دارم گاهی اوقات شگفت زده می شوم. اگر نتوانم دست از کارم بردارم به آنها می گویم که چند لحظه زمان می خواهم تا کارم را تمام کنم برای اینکه می خواهم وقتی با آنها حرف می زنم، در صورت آنها نگاه کنم." متوجه شدم که در پی انجام این کار بچه هایم صبورتر شده اند و حضور بیشتری دارند. حتی کوچک ترین بچه ام با حوصله صبر می کند و می داند که از همه تمرکز و حواس من برخوردار خواهد شد. در تماس چشمی، حسی از تائید وجود دارد. در دنیای که بچه ها بزرگسالان را مرتب پای تلفن و مقابل کامپیوتر و تلویزیون ها می بینند، می توانیم نمونه ای از والدینی باشیم که مستقیم در چشم بچه های خود نگاه می کنند. آنها چنین روشی را در روابط خود با بقیه هم پیاده می کنند.
2.هیچ وقت آغوش بچه را زودتر ترک نکنید
وقتی بچه هایتان را در آغوش می گیرید، بگذارید آنها زودتر آغوش شما را ترک کنند. من این تجربه را چند سال پیش شروع کردم. این تصمیم یکی از مهمترین اقدامات من در مورد نشان دادن علاقه ام به آنها بود. عادت داشتم مثل بقیه پدر و مادرها، بچه هایم را با عجله و درحالی که حواسم پرت بود، در آغوش بگیرم و سریع سراغ کار دیگرم بروم. اما حالا وقتی آنها من را در آغوش می گیرند، اجازه می دهم تا جایی که می خواهند در آغوش من بمانند. از آنجایی که می دانند من آغوش آنها را ترک نمی کنم، فکر می کنم که خیلی عمیق تر در آغوشم می مانند. گاهی اوقات آنها فقط به یک لحظه سریع علاقه نیاز دارند و بعضی وقت ها به آغوشی طولانی تر احتیاج دارند. آنچه در این کار یادگرفتم این بود که چنین چیزی به من اجازه می دهد به طریقی که هرگز قبلا به خودم اجازه اش را نداده بودم، از بچه هایم عشق بگیرم. این جزو باارزش ترین هدایایی است که می توانید به بچه خود بدهید. به آنها اجازه دهید که عشق خود را به شما ابراز کنند.
3. وقتی داخل اتاق می شوند، لبخند بزنید
این خیلی ساده است. اما این سوال را از خودتان بپرسید و ممکن است همه چیز متفاوت به نظر بیاید: چند دفعه به طور ناگهانی باید متوجه شویم که بچه ها در اتاقی حضور دارند؟ سرمان را بالا می کنیم و متوجه می شویم که یکی از بچه هایمان بدون اینکه کسی متوجه شود وارد اتاقی شده است. یا گاهی وقتی متوجه ورود آنها می شویم، نگاهی سریع می کنیم و بلافاصله دوباره تلفن خود را چک می کنیم یا به کاری که داشتیم انجام می دادیم مشغول می شویم. یا بدتر اینکه به آنها نشان می دهیم که موجب قطع شدن کار ما شده اند و می خواهیم آن را حس کنند. یک راه خاص که من سعی می کنم از طریق آن به بچه ام ابراز علاقه کنم، لبخند زدن به آنها در زمان ورودشان به اتاق است. می خواهم لبخند من را وقتی که وارد اتاق می شوند، به یاد داشته باشند. به عنوان پدر و مادر موقعیت های زیادی برای اصلاح و تربیت آنها داریم. ولی راههای خیلی معدودی برای محبت به آنها بدون گفتن جمله ای پیش رو داریم. اعلام آگاهی از حضور آنها با لبخند، کار آنها را ساده تر می کند. این پیام را به آنها می دهد که آنها را دوست داریم و دیدن آنها ما را شاد می کند.
مادرها در تربیت پسر ها رفتارهای عجیب و غریبی را تحمل می کنند
این روزها دیگر برای پدر و مادران تفاوتی نمی کند فرزند در راه شان دختر باشد یا پسر، مهم سلامت بودن و شاد زندگی کردن آنهاست. در عین حال باید پذیرفت خلق و خو و رفتار در دختران و پسران تفاوت دارد و رویکرد تربیتی ویژه خود را می طلبد. بدون شک مسیری پر از مشکلات و مبارزات وجود دارد که مادران پسردار در طول مدت بزرگ کردن کودکان خود با آنها رو به رو خواهندشد. در زیر بعضی از این مشکلات آورده شده است:
1- غرق دیوانه بازی ها و بی صبری های او می شوید
باید با این شرایط رو به رو شوید. هیچ کاری مانند بزرگ کردن پسربچه ها برای آزمودن محدودیت های ظرفیت جسمانی شما وجود ندارد. مادران پسردار می دانند که بزرگ کردن یک پسر، ظرفیت های ذهنی و حسی آنها را تا آخرین ذره مصرف می کند. بیرون بردن پسربچه ها در مجامع عمومی مانند سازمان دهی یک سیرک بزرگ، مشکل است!
2-خیلی از اشتباهات را به گردن خواهید گرفت
به عنوان یک مادر، تمایل غیرقابل وصفی در شما برای دیدن موفقیت پسرتان وجود دارد. زمانی که اشتباهی رخ می دهد و مشکلی به وجود می آید، برعهده گرفتن آن برای شما بسیار ساده به نظر می رسد؛ اما به خاطر داشته باشید که پسر شما در کنار شما در حال یادگرفتن تجربیات زندگی هم هست.
3- هروقت به منزل می رسد،به جای انجام تکالیف، در حال بازی است
بله! فرزندتان از کوچک ترین فرصت هم استفاده کرده تا غرق یک بازی کامپیوتری شود. تصاویر سوزان و صداهای ممتدی شلیک از هر طرف خانه دیده و شنیده می شوند و شما به این فکر می کنید که آیا روزی می رسد که بتوانید یک دقیقه را در سکوت و صلح تجربه کنید یا نه!
بزرگ کردن یک پسر، ظرفیت های ذهنی و حسی والدین را تا آخرین ذره مصرف می کند
4- حتی در سرویس بهداشتی و حمام هم آرامش ندارید
هروقت به سرویس بهداشتی می روید، صدای تاپ تاپ پاها و سوال درباره اینکه «مامان کجاست؟» را می شنوید و به مرور به آن عادت می کنید. گاهی خود را در میان این تفکرات می یابید که چه زمانی اوضاع به حالت عادی باز می گردد، پس به این فکر می کنید که آیا خود پسربچه ها از این حالت لذت می برند یا نه و البته بعد متوجه می شوید که بله لذت می برند. 5- میزان مصرف غذای او، شما را شگفت زده می کند
جدای از هر گرفتاری که مادران پسردار با آن رو به رو هستند، مصرف زیاد غذای پسرها یکی از شایع ترین و معمول ترین موقعیت خاصی برای مادرهاست. هزینه های صرف شده برای تامین موادغذایی در هر ماه شگفت انگیزتر و شگفت انگیزتر می شوند؛ اما این همه غذا کجا می رود؟ شاید پسربچه ها معده اضافی دارند! 6- درباره مفهوم «امنیت» برای پسر خود تجدیدنظر می کنید
مانند سال هایی که پسر شما نوپا بود، با چشمانی باز مراقب دیدن هرگونه آثار کبودی و خراش روی بدن او هستید. اکنون با دیدن طرز پرش، سُرخوردن، بالارفتن و خزیدن او روی هرچیزی، نگرانی درباره «امنیت» برای شما رنگ می بازد. ماجراجویی های فراوان پسر شما باعث شده است که بیاموزید یک بریدگی کوچک روی انگشت کوک شما نیازی به مراجعه به درمانگاه و بیمارستان ندارد.
7- شگفت زده نمی شوید که باید هنگام جست و خیز روی تخت خوابش بیدار بمانید
چند سال قبل زمانی که پسر شما هنوز یک نوزاد بود، فکر می کردید که فقط باید یک یا دو سال دور خواب راحت را خط بکشید. اصلا به این فکر نمی کردید که بی برنامگی های طولانی مدت در خواب برای شما عادی خواهدشد. اکنون حاضر هستید هرچه را دارید، بدهید برای یک هفته خواب خوب و راحت.
8- از نیاز فراوان آنها به لباس متعجب می شوید
معنای هزینه کمتر برای لباس است، اما داشتن چند پسر و چند ده شلوار و تی شرت، این خیال خام را از سرتان بیرون می کند. 9- پسرها هم شلختگی خاص خودشان را دارند
هر زمانی که با دوستان دختردار خود صحبت می کنید، با شنیدن بعضی گله های شان حسابی می خندید و می گویید اگر پسرها از دخترها نامرتب تر و شلخته تر نباشند، مطمئنا از آنها مرتب تر نیستید. مادرهای پسردار در تمام دنیا به چشم خود دیده اند که چگونه یک خانه تمیز و مرتب، صبح روز بعد مانند قطار از ریل خارج شده در وسط یک جنگل، به هم ریخته می شود.
اکثر پسرها نظم و انضباط را در منزل رعایت نمیکنند و شلختگی های خاص خودشان را داند
10- از شنیدن این جمله که «پسرها، مادرها را دوست دارند» احساس پریشانی می کنید
درست است، نهایتا پسرها مادر خود را دوست دارند؛ اما آیا این در مورد دخترها صدق نمی کند؟ چرا مردم فکر می کنند که احساسات دخترها در این زمینه از پسرها کمتر است؟
11- حرص و جوش بی فایده می خورید
خیلی زمان نمی برد که مثلا در پارک، یک رهگذر شجاع حرفی را بدون ملاحظه و دقت درباره مسائل پسرداشتن بگوید. همه به این دلیل است که آنها نمی توانند چیز بهتری بر زبان بیاورند. خودتان را آزار ندهید و با شادی های فرزندتان شاید باشید. 12- نگرانید که پسر شما در آینده چگونه فردی می شود
شاید شنیده باشد که پسرها اغلب به اندازه دخترها به امور خانه رسیدگی نمی کنند و وقتی بیرون هستند مثل آنها تماس نمی گیرند؛ اما شما به این ایمان دارید که پسر شما این گونه نخواهدبود. در عین حال نگران این هستید که او در بزرگ سالی چگونه شخصیتی خواهدداشت.
13- سال هاست که به نداشتن حریم خصوصی عادت کرده اید
از تقاضاهای مکرری که بچه ها دارند احساس خستگی می کنید. به نظر می رسید که هر روز زمان و حریم شخصی شما محدود و محدودتر می شود؛ البته شما این حقیقت را پذیرفته اید که هر تلاشی برای داشتن یک حریم خصوصی واقعی را باید با دقت نظر بسیاری برنامه ریزی کنید.
14- برای ایجاد انگیزه در او، خود را از پا در می آورید
با دیدن اینکه پسر کوچولوی شما در حال رسیدن به سن بلوغ و بزرگ سالی است، گاهی از این امر که چطور در آنها ایجاد شور و انگیزه کنید، احساس ناامیدی و ناتوانی می کنید. سال ها به نظر می رسد که پسر کوچولوی شما هیچ چیزی جز بازی های ویدئویی و دیوانه بازی در خارج از منزل را دوست ندارد.
تجربیاتی که در هیچ سنی تکرار نمی شود و حتی همسرتان نیز از حس و حال آن می تواند بی خبر باشد. مادرهایی که پسر دارند می دانند که یک پدر و همسر را تربیت می کنند که پیش از هر چیز باید یک انسان سالم و پرانرژی باشد. مادرها رفتارهای عجیب و غریبی را تحمل می کنند که فقط از پسرها سر می زند و البته در مورد هر پسری یک تفاوت هایی هم دارد. مادرها رازدار تغییر و رشد شخصیت پسرها هستند.
حضرت علي (ع) مي فرمايد: «كودك هفت سال آزاد است و هفت سال مورد ادب و توجه و هفت سال ديگر مورد خدمت و ياور است» (بحار الانوار ج 23 ص 65) از روايات اسلامي استفاده مي شود كه آغاز تعليم مدرسه اي كودك در هفت سالگي است. امام صادق (ع) مي فرمايد: «كودك هفت سال بازي مي كند و هفت سال خواندن و نوشتن مي آموزد و هفت سال (مقررات زندگي) حلال و حرام را ياد مي گيرد». (اصول كافي ج 6 ص 47 و 46) در هفت سال دوم كودك آمادگي لازم را براي فراگيري معلومات و آداب اسلامي پيدا مي كند. نكته اي كه بايد در همه مراحل در نظر گرفته شود، اين است كه محتواي آموزشي و تعليم بايد با مسائل روز و مورد نياز فراگيران و نيز شرايط محيطي و اجتماعي آنها مرتبط باشد. علي (ع) مي فرمايد: «فرزندان خود را به عادات و آداب خود مجبور نكنيد؛ زيرا آنها براي زماني غير از زمان شما خلق شده اند.» (نهج البلاغه گفتار 240) تربيت و پرورش كودكان يكي از اموري است كه در سنت اسلامي بسيار مورد اهميت واقع شده است.
اين در حالي است كه بيشتر والدين تنها به طور غريزي به تربيت كودكان خود مي پردازند و هيچ آموزش يا مطالعه اي در اين زمينه ندارند. براي رفع اين كمبود، كارهاي بسيار زياد و عميقي لازم است تا پاسخگوي مشكلات روزمره كودكان و نوجوانان باشد. آنچه در اين نوشتار خواهد آمد، نگاهي بسيار كوتاه به ديدگاه هاي سنت اسلامي در زمينه تعليم و تربيت است. اميد است كه قدمي در نشان دادن خلا موجود و ايجاد انگيزه اي براي تحقيق در اين زمينه برداشته باشيم. 1- فطرت كودكان : از جمله مهمترين نكاتي كه درخصوص آموزش ديني كودكان در روايات آمده است ، مساله فطري بودن توجه به دين و خداست.رسول اكرم (ص) فرمود: «هر نوزادي با فطرت خدايي به دنيا مي آيد و پرورش مي يابد ، مگر اين كه پدر و مادر او را به سوي يهودي گري يا مسيحي گري بكشانند.» (بحارالانوار ج 3 ص 281) و نيز آمده است كه موسي به خدا عرض كرد: «پروردگارا! كداميك از اعمال نزد تو برتر است؟ خطاب رسيد: محبت به كودكان ؛ چرا كه من فطرت آنها را بر پايه اعتماد به يگانگي خود قرار دادم.» (آيين تربيت ص 381) تمام اين احاديث نشان مي دهد كه بايد پدر و مادر محيطي مناسب براي كودك فراهم آورند تا حقايقي يا عقايدي كه ريشه هاي آن در نهاد و فطرت كودك نهفته است ، به منصه ظهور برسد. 2- كنجكاوي و چراجويي : كودك از دنياي بسته پا به دنياي وسيع مي گذارد، بنابراين مي خواهد از اسرار آنها سر در آورد. بدين سان غريزه اوست كه از منشا پديده ها بپرسد. از روابط علت و معلولي آن سوال كند. اين زمينه مناسبي براي كودك است كه والدين ؛ فرصت را غنيمت شمارند و واقعيت ها را براي او توضيح دهند. 3- رغبتها : انسان به طور كلي موجودي است اجتماعي و خواهان زيستن در اجتماع است ؛ از اين رو اگر بخواهد با آنها بجوشد و در پس آنها عرض وجود كند، بايد تقليد كند. اين زمينه اي مناسب براي آموزش جنبه هاي مذهبي است. كودك مي خواهد رفتار افراد بزرگتر را تقليد كند؛ پس در حضور او نمازتان را بخوانيد و يا او را همراه خود به مسجد ببريد. كودك رغبت دارد خود را در جاي بزرگترها قالب بزند، پس زمينه ارتباط او را با بزرگتران فراهم كنيد. تا آداب زندگي ؛ معاشرتي ، اخلاقي و در كل آداب و رسوم مذهبي را از اين طريق بياموزد. 4- ارائه الگوهاي مثبت :در اين روش از داستان انبيا و ائمه بخصوص دوران طفوليت امام حسن (ع) و امام حسين (ع) استفاده مي شود. 5- حس غرور و خودپسندي :امري است كه بدون شك در بين تمام انسانها وجود دارد مي توان از حس غرور مثبت كودك استفاده كرد مثلا به او گفت كه من مطمئنم كه تو مي تواني نماز بخواني. 6- مراحل پرورش مذهبي كودك :رسول خدا (ص) فرموده اند: «فرزندان خود را به سه خصلت تربيت كنيد: محبت پيامبرتان و محبت خاندان او و قرائت قرآن». شك نيست كه هر سني مقتضايي براي خودش دارد و بايد طبق آن برنامه ريزي كرد. در كتب روايتي دوره 21ساله تعيين شده است كه به 3دوره 7ساله تقسيم مي شود و هر كدام به دوره جزيي تري قابل تقسيم است. 7سال اول : دوره تكوين است پرورش مذهبي در حقيقت از همان روز تولد با گفتن اقامه و اذان در دو گوش كودك آغاز مي شود و بتدريج اين آموزش ها تا 3سالگي تكامل مي يابد. مرحله رشد ديگري از 5سالگي آغاز مي شود كه در اين مرحله بايد متوجه تفاوت كودكان در امر رشد و نمو باشيم. تحقيقات روان شناسي ، تفاوت هاي كودكان را از نظر ميزان و ظرفيت يادگيري و نيز رشد و نمو عقلي آنها، مدنظر قرار داده است.اصول تربيتي اسلام از همان ابتدا توجه و نظر خود را به وجود تفاوت هاي رشدي در 5سالگي با مطرح كردن سوال زير جلب كرده است.اليهما يمينك من شمالك؟ راستت از چپت كدام است؟ اگر كودك بتواند به اين سوال پاسخ بدهد ، مرحله رشد قبلي خود را پشت سر گذاشته است.امام صادق (ع) سفارش كرده اند كه در 5سالگي ، به كودك ، سجده آموزش داده شود. همچنين امام مي فرمايند: «كودك خود را تا 6سالگي فرصت دهيد، سپس او را در فراگيري كتاب به مدت شش سال تربيت كنيد. (وسائل باب 82 حديث 2) شارع اسلام در زمينه هاي ديگر تشريعي نيز به تفاوت بين كودكان توجه دارد مانند حديثي كه درباره اقامه نماز ميت براي كودك متوفاي 5ساله وارد شده است.از حضرت صادق (ع) سوال شد؟ «آيا اگر كودك 5ساله اي بميرد، بايد نماز ميت بر او خواند؟ حضرت فرمود: اگر نماز را فهميد و درك مي كرد، بر او نماز خوانده شود». (وسائل باب 13حديث 4). 7 سال دوم ، دوره پرورش ديني است در اين دوره است كه كودك از حكم وضعي به حكم تكليفي بايد عمل كند. علاوه بر آموزش اعمال واجب اعم از روزه و نماز در 7سالگي ، امام صادق (ع) در زمينه تعليم احاديث اسلامي مي فرمايند: «احاديث اسلامي را به فرزندان خود هر چه زودتر بياموزيد ، قبل از آن كه مخالفان بر شما سبقت گيرند». (كافي ج 6 ص 76) امام صادق (ع) درباره روزه گرفتن كودكان مي فرمايند: «ما به كودكان خود در 7سالگي مي آموزيم كه هر قدر طاقت دارند، نصف روز باشد ، يا بيشتر و يا كمتر روزه بگيرند و هرگاه گرسنگي بر تشنگي بر آنان غلبه كرد، افطار كنند ، تا اين كه به روزه گرفتن عادت كنند و آن را تحمل نمايند. پس شما از كودكان خود بخواهيد كه در 9سالگي هر قدر كه طاقت روزه دارند، روزه بگيرند و هرگاه كه تشنگي بر آنان غلبه كرد، افطار كنند». (فروع كافي ج 2 ، ص 124) ايمان واقعي به مذهب از حدود 12سالگي در كودك پيدا مي شود و در اين سن تا حدود قابل توجهي مي توان معناي اصيل مذهب را به او منتقل كرد. ضمنا مباني اخلاقي و تربيتي ، به آداب معاشرت و رسوم و سنن در همين دوره بايد به كودك آموزش داده شود. پايان اين دوره همزمان با دوره نوجواني است و كودك با تجاربي كه در زمينه هاي مختلف به دست آورده ، بالنسبه به فردي مستقل و صاحب نظر مي شود. 7 سال سوم ، دوره تمرين و عمل است در اين دوره نيز كه خود به 3مرحله پاياني نوجواني ، دوران بلوغ و دوره جواني تقسيم مي شود، بيشتر توجه والدين بايد به دوران بلوغ باشد كه دوره رشد احساسات و نوعي تولد مجدد است و دوره اي است كه نياز آنان به راهنمايي ، به اوج خود مي رسد. ايمان به مذهب از 16سالگي اوج مي گيرد و در صورتي كه به الگوي كاذبي برخورد كردند، در جنبه مذهب ، خطراتي برايشان وجود خواهد داشت. پايان بلوغ و از حدود 18سالگي ، دوره استقلال تقريبي است. دقت و استدلال منطقي در او رشد مي كند و مي توان از اين طريق به آموزش مذهبي و ديني او پرداخت.
خیلی خوب میشد اگر میتوانستیم برای همیشه کودکمان را از واقعیت های زندگی محافظت کنیم، اما این کار ممکن نیست. اما باز هم پدرها و مادرها سخت تلاش میکنند تا از ایجاد احساسات و تجربیات ناخوشایند برای کودک خود جلوگیری کنند.
بچه ها باید راه درست کنار آمدن با احساس خشم خود را یاد بگیرند
حمایت و محافظت کودکان از ناراحتی، در طولانی مدت لطفی در حق آنها محسوب نمیشود. اگرچه برای مدت کوتاهی ممکن است آنها را خوشحال کند، اما دور نگه داشتن آنها از همه ناراحتی و مشکلات در مراحل بعدی زندگی باعث شکل گیری مشکلات بیشتری برای آنها خواهد شد.
کودکان باید یاد بگیرند که چگونه با ناملایمتها و ناراحتی های زندگی به درستی مقابله کنند. هنگامی که به کودک خود چگونگی مقابله با احساسات ناراحت کننده را میآموزید، در سنین بلوغ و هنگامی که بزرگتر میشود بهتر آمادگی کنار آمدن با مسئولیت ها و ناامیدی ها را خواهد داشت.
در اینجا هفت احساس ناخوشایندی برای کودکان که باید نحوه مدیریت کردن آن را بیاموزند، معرفی شده است:
1. سرخوردگی
اگرچه ممکن است خیلی دوست داشته باشید که کودک ناامیدتان را دلداری داده و او را از آن حال و هوا بیرون بیاورید، اما بچه ها باید یاد بگیرند که چگونه با احساس نا امیدی یا سرخوردگی خودشان به درستی کنار بیایند. اگر کودک شما در حال کلنجار رفتن با یک مسئله سخت ریاضی است، یا از پس مرتب کردن رختخوابش بر نمیاید، برای از بین بردن حس ناامیدی او، وظایفش را به جای او انجام ندهید.
پیشنهاد میشود در صورت لزوم از او بخواهید کمی استراحت کند و نفس عمیقی بکشد، اما او را تشویق کنید دوباره زمانی که آرام تر شد مشکل را بررسی کرده و آن را برطرف کند. اگر فرصتی برای حل مسائل به کودکان داده نشود، کم کم برای حل مسائل خود احساس درماندگی میکنند و برای برطرف کردن آن به کمک افراد نزدیک به خود وابسته میشوند.
به کودک بیاموزید که چگونه باید با ترس هایش روبرو شود
2. خشم
خشم، به خودی خود احساس بدی نیست. واکنشی که افراد نسبت به این احساس از خود نشان میدهند ممکن است مثبت یا منفی باشد.
بچه ها باید راه درست کنار آمدن با احساس خشم خود را یاد بگیرند و بدانند که داشتن رفتار خشن در زمان ناراحتی روش خوبی برای نشان دادن احساس آن ها نیست.
سعی کنید در برابر آرام کردن کودک خود پس از هر بار عصبانیت، مقاومت کنید. به او بیاموزید که چگونه میتواند خودش بدن خود را آرام کند و خود را به آرامش دعوت کند. نفس عمیق و دور کردن او از مسئله پیش آمده تعدادی از تکنیک های مدیریت خشم هستند که میتوانند به کودک در آرام کردن بدن او کمک کنند.
3. نا امیدی
گاهی اوقات برنده نشدن در یک مسابقه فوتبال یا بدقولی مادربزرگ برای بیرون رفتن و خوردن بستنی به همراه کودک شما، مسائلی هستند که باعث میشوند کودک حس ناامیدی را تجربه کند. در هر صورت آن ها حس ناامیدی را در زندگی خود تجربه خواهند کرد، چه بهتر که زودتر بتوانند به درکی از این موضوع برسند که وقتی شرایط مطابق میل پیش نمیرود، پایان دنیا نیست.
4. گناه
اگر کودک شما تنها با یک عذرخواهی میتواند رفتار خود را توجیه کند، به اندازه کافی حس گناه یا تقصیر برای رفتار ناپسند خود را تجربه نکرده است. خیلی مهم است که کودک بداند که رفتارش بر روی سایر افراد تأثیرگذار است و عذرخواهی کردن رفتار اشتباه او را پاک نمیکند. با این که حس خجالت برای کودک خوب نیست، ولی کمی احساس گناه منجر به ایجاد تغییرات سازنده ای در او خواهد شد.
اگر با هر رفتار نادرست کودک به او بگویید که اشکالی ندارد و با یک عذرخواهی مسئله فیصله پیدا کند، به او این پیام را میرسانید که نیازی نیست که برای کار اشتباهش احساس گناه کند. کودکی که بعد از ناراحت کردن فرد دیگر احساس گناه میکند، قبل از اینکه فردی دیگری را با رفتارش دلخور کند درباره کار خود دو بار فکر میکند. با این حال اگر او را وادار کنید از فردی که ناراحت شده است عذرخواهی کند و بعد وانمود کند که اتفاقی نیفتاده است، ممکن است از رفتار خود درسی نگیرد.
به کودک خود بیاموزید که چگونه میتواند خشم حود را کنترل کند
5. اضطراب
داشتن حس استرس و اضطراب به طور مداوم به سلامتی کودک آسیب میزند. کودکان باید کارهایی که موجب تحریک اضطراب میشوند را بشناسند. اگر کودک شما از شروع یک ورزش جدید یا شرکت در یک مهمانی تولد دچار اضطراب میشود باید او را تشویق کنیدکه علیرغم داشتن اضطراب به کار خود ادامه دهد.
خوب است به کودک خود بیاموزید که چگونه باید با ترس هایش روبرو شود. وقتی در پایان به نتایج مثبتی رسید، مانند لذت بردن از حضور درمهمانی که قبل از آن استرس داشت، متوجه میشوند که اضطراب آنها نباید مانعی برای ادامه کاری که میخواهند انجام دهند، باشد.
6. غم
اگرچه ممکن است هر دفعه که کودک خود را ناراحت میبینید وسوسه شوید که او را شاد کنید، اما گاهی اوقات خوب است کودکتان احساس ناراحتی را تجربه کند. اگر بچه شما تماشای یک مسابقه را از دست داده است، و یا عزادار کسی است که از دست داده است، نشان دادن حس ناراحتی، واکنشی طبیعی است. به او بگویید در صورتی که برای طولانی مدت گرفتار این حس بد نشود، اشکالی ندارد که برای مدت کوتاهی حس ناراحتی را تجربه کند.
7. کسالت
همه افراد گاهی اوقات احساس خستگی میکنند و کودکان باید بدانند که همیشه نباید در حال بازی و سرگرمی باشند. به محض اینکه کودک شما میگوید که من خسته ام، دلیل نمیشود که به دنبال مشکلی بگردید. در عوض او را تشویق کنید دلیل خستگی خود را بیان کند و یا با احساس خستگی خود به شیوه مثبتی کنار بیاید.
ما باید به عکس العملی که کودکان در برابر رفتار ما نشان می دهند، حساس باشیم به رفتار کودکان چندان توجه نکنیم،
بلکه به هدفی که از بروز آن دارد توجه کنیم، نتیجه ای که عایدشان می شود،
همان ارضای نیاز درونی آنها (عزت نفس،جلب توجه،و امنیت خاطر) است.
کودکان دوست دارند که از راه درست جلب توجه کنند، اما اگر موفق نشدند از طریق نادرست، به این کار مبادرت می ورزند.
توجه اطرافیان موجب آرامش، امنیت خاطر، و اعتماد به نفس او می شود، او احساس ارزشمندی و موفقیت می کند.
یک روش دیگر در جلب توجه برای رفع نیاز
احساس ارزشمندی، قدرت طلبی است، عکس العمل خشم گونه دردی را درمان نمی کند،به جای اصلاح، تقویت این رفتار منفی در او ایجاد می شود،تلاش می کند که روحیه انتقام جو و اذیت کننده داشته باشد.
بهترین راهکار در این شرایط:
برخورد با آرامش و سعه صدر، و ایجاد فضایی که آنها به طور منطقی نیازهای خود را بیان ابراز کننند،
در حقیقت کیفیت بیان مشکل به صورت منطقی را یاد بگیرند.
اگر این جلب توجه به روش صحیح ارضاء نشود در این صورت ، کودک از رفتار نامناسب استفاده خواهد کرد،
عکس العمل اشتباه در مقابل رفتارهای منفی کودکان به روش تنبیه، تحقیر،تمسخرباشد،شاید در نظر ما کار درستی است،
اما باعث ادامه بدرفتاری در فرزندان خواهد شد.
منبع: خانواده و تحول در تربیت، رضا فرهادیان،توحید،1378،اول،قم
[h=1]کودک راز دار من[/h] [h=3]بررسی راهکارهای پرورش کودک رازدار[/h]
[h=2]کودکم راز داری نمی داند، صحبت های من و پدرش و هر آنچه را که در خانه اتفاق می افتد، به خانواده خودم و یا همسرم گزارش می دهد، اخیرا با خاطر پیام رسانی های اشتباه او با مادر همسرم اختلاف پیدا کرده ام، کدورتی که می ترسم کینه شتری شود، او حتی حاضر نیست مرا ببیند![/h]
[h=5]اگر شما هم به دنبال راهی برای پرورش راز داری هستید، توصیه می کنیم یادداشت زیر را بخوانید:[/h] [h=2]سلب اعتماد نکنید[/h] وقتی کودک تان رازی را به شما می گوید، یعنی او به شما کاملا اعتماد دارد، پس شما باید حافظ امین این اعتماد باشید و به هیچ قیمتی اجازه ندهید این اعتماد از بین برود. اگر راز او را به دیگران، حتی اگر به همسرتان، بگوئید مطمئن باشید او دیگر به شما اعتماد نمی کند و حرفهای مهمش را برای همیشه از شما پنهان خواهد کرد. البته کاملا طبیعی است که پدر و مادر درباره مشکلات فرزندشان با یکدیگر گفتگو و مشورت کنند، اما این گفتگوها نباید به گونه ای باشد که کودک اعتمادش را از دست داده و فکر کند این کار به معنای فاش کردن راز او بوده است. کودکان باید در همان سالهای اولیه کودکی، این موضوع را به خوبی درک کنند که اگر رازهای دیگران را فاش کنند، هیچ کس به آنها اعتماد نخواهد داشت و در مقابل، اگر محرم اسرار باشند، مورد اعتماد دیگر دوستان و آشنایان خواهند بود.
[h=2]با كودك بازی رازداری کنید[/h] هرگز کودک را بخاطر این رفتار ناپسندش، تهدید، توبیخ، تحقیر و تنبیه فیزیکی نکنید. تمامی این حرکات باعث می شود کودک کینه تان را به دل بگیرد و بخاطر انتقام هم شده، این رفتارش را شدت دهد
نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات بسیار مهم و جدی بدانید. در قالب بازی، با آرامش، می توانید به کودک اطلاعات بدهید و رازداری را به او بیاموزید، مثلا چیزی را در مکانی پنهان کنید که فقط شما و کودک مطلع باشید،سپس از کودک بخواهید در مورد آن به کسی چیزی نگوید چرا که این یک راز است. اگر کودک توانست چند ساعت به کسی چیزی نگوید او را تشویق کنید و بگوئید: "آفرین بر تو که توانستی این راز را به خوبی حفظ کنی، این هم جایزه شما (جایزه می تواند تشویق کلامی، اسباب بازی، رفتن به پارک، خرید بستنی و تنقلات، رفتن به یک مهمانی و ... باشد).
[h=2]سنجیدگی رفتار فرزندتان را باور كنید[/h] به فرزندتان اعتماد داشته باشید و به او گوشزد کنید که می دانید و یقین دارید که او بسیار باهوش است و می تواند در مواقع اضطراری بسیار خوب رفتار کند. همواره به یاد داشته باشید، هرگز شایسته نیست از ترس این که کودک تان ممکن است اطلاعات خانوادگی را فاش کند، او را در فقر اطلاعاتی نگاه دارید بلکه همواره در نظر داشته باشید که شرایط غیر قابل پیش بینی و اضطراری وجود دارد که مدیریت آن از دستتان خارج است. بی تردید آموزش کارهایی که نباید انجام شوند، بسیار سخت است زیرا ضمیر ناخوداگاه کلمات منفی مانند «نكن و نگو» را به خوبی نمی تواند تجزیه و تحلیل کند، بنابراین برای آموزش هرگز نباید از افعال منفی استقاده کنید مثلا به جای کاربرد جملات منفی مانند "من مطمئنم که مثل همیشه این بار هم نمی توانی جلوی زبانت را نگه داری یا عادت به خبرچینی داری و همیشه حرف نسنجیده می زنی "و... بهتر است به کودک تان بگوئید:" من می دانم اگر کسی راجع به خانواده از تو سوال کند، به او خواهی گفت: من اطلاعات زیادی ندارم، بهتر است از مامان و بابام بپرسید". توصیه می شود پیوسته عزت نفس و خودباروی فرزندتان و روحیه رازداری او را به طرق مختلفی چون قصه گویی، نمایشنامه، فیلم و کارتونهای مفید و سالم تقویت کنید، چه بسا اگر فرزندتان را به خاطر آنچه که به خوبی یادگرفته یا در آن توانمند شده است تحسین کنید، او احساس امنیت شخصی کرده و تلاش می کند هرگز مرتکب خطای عمدی نشود.
[h=2][/h][h=2]نیاز به جلب توجه او را اقناع کنید[/h] برخی از کودکان برای جلب توجه دیگران بخصوص والدین شان اقدام به افشای راز می کنند، در حالی که هرگز هدف شان آبروریزی و یا انتقام از پدر و مادرشان نیست، درچنین شرایطی بهتر است برای کسب اعتماد به نفس و جلب توجه از طریق مثبت این کودکان تلاش نمود. اگر به کودک هنرهای مثبت چون توانایی ورزش،نقاشی، داستان گویی و... را یاد بدهید، هیچ گاه او این انگیزه را پیدا نمی کند که از طریق منفی توجه دیگران را به خود جلب کند. از سوی دیگر توجه به کودک در زمانها و مکانهای مختلف باعث خنثی شدن انگیزه منفی جلب توجه از طریق افشای راز می شود. اگر در شرایط عادی نه به هنگام خبرکشی، به کودک خود توجه کنید، او را تشویق کنید، در آغوش بگیرید، بوس و نوازشش کنید و... کودکتان روحیه آرام، سالم و طبیعی پیدا می کند که نیازی به جلب توجه نمی بیند.
[h=2]کودک را تحقیر نکنید[/h] مراقب حفظ آبروی کودک هنگام خبر چینی باشید، هرگز کودک را بخاطر این رفتار ناپسندش، تهدید، توبیخ، تحقیر و تنبیه فیزیکی نکنید. تمامی این حرکات باعث می شود کودک کینه تان را به دل بگیرد و بخاطر انتقام هم شده، این رفتارش را شدت دهد. مثلا اگر جلوی دیگران خبر شما را بازگو می کند، خشونت به خرج ندهید، او را خورد و تحقیر نکنید، دست او را نکشید، فحش ندهید، بیرونش نکنید و یا به دروغگویی متهمش نکنید.
[h=2]از دیگران کمک بخواهید[/h] از اطرافیان خود خواهش کرده و به آنها سفارس کنید وقتی کودکتان افشای راز می کند، او را تحویل نگیرند و به حرفهایش گوش ندهند. اگر کودک جایی برای این کار پیدا نکند، حتما برای ترک آن تشویق می شود.
[h=2]با او صحبت کنید[/h] وقتی کودک تان رازی را به شما می گوید، یعنی او به شما کاملا اعتماد دارد، پس شما باید حافظ امین این اعتماد باشید و به هیچ قیمتی اجازه ندهید این اعتماد از بین برود
اگر پیش کودک خود اعتبار و ابهتی دارید، بهتر است بعد از ارتکاب این خطا، در زمانی مناسب و در یک مکان خلوت، بدون عصبانیت و از سر دلسوزی و نصحیت، با کمال احترام و صمیمیت در مورد احساسات و نگرش خود راجع به این رفتار کودک صحبت کنید. مثلا به او بگوئید: از کار دیروزش بسیار دلخور و ناراحت هستید، و در صورت تکرار آن ممکن است چند ساعتی با او حرف نزنید.
[h=2]کودک را تنبیه کنید[/h] حواستان باشد به هنگام ارتکاب خطا به کودک نگویید:" دیگه مامانت /بابات نیستم، دیگه دوست ندارم، دیگه از چشمم افتادی و..." تمامی این جملات امنیت روانی کودک را تهدید می کند. شخصیت کودک را از رفتار کودک جدا کنید، هیچ گاه از خود کودک ابراز تنفر و ناراحتی نکنید بلکه بهتر است از کار زشت او ابراز انزجار و تنفر کرده و تنبیه و توبیخش کنید. مثلا بگویید:" من تو را خیلی دوست دارم ولی از این کارت خیلی ناراحت شدم چون راز خانه را پیش خاله ات گفتی، بسیار دلگیر شدم". اگر کودک همچنان به ارتکاب این عمل زشتش ادامه داد، تنبیه به شیوه محروم سازی را در مورد او اجرا کنید. به او بگویید: " چون دیروز این کار زشت را انجام دادی و راز خانه را برای دیگران تعریف کردی، تا دو روز حق نداری بازی رایانه کنی"؛ بدون پرخاش و عصبانیت بازی های او را از مقابل چشمانش بردارید، سعی کنید مرعوب گریه و التماس های بسیارش نشوید، با مهربانی با او مخالفت کنید و قاطعانه به او بگوئید:" قبلا به تو هشدار داده بودم، چون گوش به حرف ندادی، این محرومیت می شود نتیجه کارت"!
راهکارهای معرفی خدا به کودکان:
1. بهره گیری از داستان
کودکان الفتی شیرین با داستان و قصه دارند، لذا با بهره گیری از داستانهای آموزنده ای که در مورد قدرت و رافت الهی است، می توان بهترین تاثیر را در معرفی خدا و شناساندن او انجام داد.
2. بیان علاقه خدا به کودکان
اگر کودک بداند که خداوند او را دوست دارد و وجود پدر و مادر و دوستان خوب، بدن سالم و با نشاط و خوراکی های لذیذ، همه و همه هدایای پروردگار مهربان به اوست.
در این صورت می توان انگیزه شناخت خدا را در او قوی کرد.
3. استفاده از ابزارهای متنوع
ابزرهایی مثل: نقاشی، سرود، شعرو بازی می تواند برای بچه ها جذاب باشد، لذا از این ابزارها برای معرفی خدا می توان استفاده کرد.
4. استفاده از روش تمثیل
می توان با مثالهایی که کودکان قدرت درک آن را دارد، جهت معرفی خدا استفاده کرد.
5. معرفی الگوهای خداشناس
با بیان داستانهایی از انسانهای خدا شناس مثل: ائمه اطهار، شهدا و علماء، می توان زمینه های شناخت خدا را در ذهن آنها آماده و مهیا کرد.
6. بیان شگفتی های آفرینش
طبیعت کتاب آفرینش خداست، هر چه قدر بتوانیم با حضور در طبیعت ذهن و فکر کودکان را منعطف به خالق بکنیم، در آن صورت به راحتی می توانیم ارتباط مخلوق و خالق را در ذهن او پرورش داده و او را با خالق هستی آشنا کنیم.
منبع: خدا در زندگی کودکان، ابراهیم اخوی،ص40-50، موسسه امام خمینی،1390
در کنارتلاش برای تربیت رفتاری فرزندان باید رفتار صحیح نسبت به تغذیه کودکان هم مورد دقت و توجه واقع شود. چرا که رابطه بین روح و جسم یک رابطه تنگاتنگی است.
1. ازعادت به پرخوری باید پرهیز کرد.
برخی از مادران نگران فرزندان خود هستند که باید چاق و تپل شوند، در حالی که همین مسئله بعدا تبدیل به یک مشکل اساسی خواهد شد، بیماری هایی مثل: عوراض قلبی و ریوی و...
تا وقتی که جای نگرانی نیست، نباید اصرار بر پرخوری کرد.
2. تهدید و تنبیه به خاطر خوردن روش صحیحی نیست.
برخی به خاطر نگرانیهای بیجا و بدون توجه به برنامه غذایی کودکان، سعی دارند که فرزند به هر دلیلی شده از غذای پخته شده بخورد، در حالی که چنین کاری شاید باعث بی اشتهایی و یا کج خلقی های رفتاری را ایجاد کند.
3. از سخت گیریها در نحوه رعایت آداب اجتماعی باید پرهیز کرد.
4. از خوردن تنقلات و شیرینی های غیر برنامه ریزی شده، باید پرهیز کرد.
برخی عادت دارند که برای فرزندان خود از چنین خوردنی هایی استفاده کنند، در حالی که همین ها باعث بی اشتهایی و بد غذایی آنها می شود.
عادت دادن به چیپس و پفک و شیرینی و... روش صحیحی نیست.
5. برای کودکانی که توانایی صرف غذا را به راحتی نمی توانند انجام دهند باید کمک کرد، خصوصا از سن 2 سالگی به بعد که عملا دیگر از شیر مادر بی بهره می شوند.( البته برخی از کودکان دوست دارند غذا را خودشان بخورند، منتها برخی هنوز توانایی و یا مهارت استفاده از قاشق و ... را ندارند ونیاز دارند یک سری کمکها را داشته باشند، در این صورت کمک کردن به آنها همراه با آموزش دادن آنها، نیاز و ضروری است و اشکالی با روحیه استقلال طلبی آنها ندارد)
6. استفاده از نوشابه های گاز دار هم سفارش نمی شود.
چون سیری کاذب می آورد و عملا به بی اشتهایی و سوء تغذیه کودکان ختم خواهد شد.
7. برنامه استفاده از میوه جات، وسبزیها و آش و مایعات لازم باید حتما در برنامه های غذایی در نظر گرفته شود.
8. خصوصا در برنامه کودکان دبستانی نسبت به خوردن صبحانه و بردن یک لقمه برای مدرسه باید مورد عنایت والدین قرار بگیرد.
منبع: روانشناس فرزند خود باشید، رضا قیمی، ص80-82
1. هرگز کارهایی را که فرزندتان قادر به انجام آنها هستند، برای شان انجام ندهید.
2. دستورات را تکرار نکنید.
3. از آنها انتظار بهترین را داشته باشید.
4. آنها را تشویق کنید.
منبع: 5 روزه فرزند خود را دگرگون کنید، مترجم: گیتی شهیدی، ص81
[h=1]ماموریت یک پدر در زندگی[/h]
[h=2]بسیاری از افراد که در بزرگسالی دچار مشکل در نوع رفتار و بینش می شوند، در دوران کودکی ارتباط مناسبی با پدرانشان نداشته اند. تحقیقات نشان داده که کودکان بیشترین همانند سازی را با پدرشان دارند تا مادر، و بی توجهی پدر در تربیت فرزندان می تواند آینده نامطلوب را پیش روی آنها قرار دهد.[/h]
باور رایج در میان مردم این است که در خانواده تقسیم کار وجود دارد و وظیفه اصلی تامین معاش فرزندان با پدر است و تربیت فرزند از تحمل شب بیداری تا بازی و آموزش و رسیدگی به کودک بر عهده مادر است، و معمولاً مادر متهم اصلی در عدم تربیت صحیح فرزندان است. اما حقیقت چیز دیگری است. تربیت فرزند یک نقش جداگانه بر عهده پدر یا مادر نیست و وظیفه پدر تنها به تامین نیازهای مادی فرزندان خلاصه نمی شود ، بلکه تکالیف و وظایفی بر عهده پدر است که نقش موثری در تربیت صحیح و اصولی فرزندان دارد.
[h=2]نوزادی در راه[/h] آموزش معارف صحیح به فرزندان می تواند آنها را در مقابل بسیاری از انحرافات مصون بدارد و آنها را از گرفتار شدن در افکار انحرافی و التقاطی نجات دهد
تصور بسیاری ازافراد این است که وظیفه پدر و مادری از زمانی آغاز می شود که فرزند متولد می شود، اما باید گفت در دین مبین اسلام و تحقیقات علمی نشان داده است که تربیت فرزند از سالها قبل از تولد او شروع می شود. از زمان ازدواج مرد تصمیم می گیرد با انتخاب همسری شایسته فرزندش را به دامان زنی بسپارد که توانایی تربیت فرزندی صالح را داشته باشد.حال آنکه پس از تشکیل نطفه و بارداری مادر وظایف پدر سنگین تر خواهد شد، تامین امنیت روانی مادر و توجه و محبت بیشتر به مادر یکی از حساس ترین وظایف پدر در این ایام است. وظیفه دیگر توجه به سلامتی مادر و جنین است و هر چقدر که زمان زایمان نزدیک تر شود این مسئله حساس تر و مهمتر خواهد شد.
[h=2]تربیت عاطفی[/h] تربیت فرزند دارای ابعاد گوناگونی است و تربیت عاطفی یکی از مهمترین ابعاد تربیتی در اسلام است. یکی از شاخصه های تربیت عاطفی ابراز محبت است. هرچند محبت داشتن به فرزند یک مسئله قلبی و همگانی است، اما این محبت قلبی کافی نیست و باید در عمل به فرزند نشان داده شود. این محبت می تواند در کلام، همبازی شدن، بوسیدن ... نشان داده می شود. باید در اینجا یادآوری شود که محبت کردن بسیار خوب است اما باید حد و اندازه آن را نگه داشت، زیرا زیاده روی در این زمینه می تواند باعث پر توقعی، ناتوانی، عدم اعتماد به نفس و سلطه جویی گردد و همچنین این محبت باید در میان فرزندان به طور یکسان تقسیم گردد.
[h=2]تربیت اجتماعی[/h] مسئله اقتصاد و تامین معاش از ضروریات زندگی است و یکی از وظایف پدر پایه گذاری بینش و دید صحیح در این زمینه در فرزندان است. نهادینه شدن به دست آوردن رزق حلال ، انفاق و دستگیری نیازمندان در دوران کودکی است که برای فرزند به صورت یک ارزش در می آید
خانواده اولین مکانی است که کودک در آن مهارت های اجتماعی را می آموزد، مهارتهایی مانند ارتباط با دیگران، مسئولیت پذیری، خویشتن داری، همدردی، صبر و تحمل ... در این زمینه پدر به عنوان مدیر خانواده در آموزش این مسئولیتها نقش ویژه ای را بر عهده دارد. اولین قدم در این راه مشورت با فرزندان و سپردن مسئولیت های مناسب به آنهاست. مشورت گرفتن از فرزندان باعث شکوفایی شخصیت و احساس مفید بودن در آنها می شود و اعتماد به نفس آنها را افزایش می دهد.
قدم دوم نظارت و یاری کردن در انتخاب دوست است. در این برهه وظیفه پدر تحمیل نظرات خود به فرزند نیست بلکه پدر در فضای عاطفی و معقول شرایط و مصادیق یک دوست خوب را برای فرزندش بازگو میکند و از دور روند انتخاب فرزندش را کنترل می نماید، اهمیت این مسئله از آنجا ناشی می شود که فرزندان در دوران نوجوانی بیشترین تاثیر را از همسالان و دوستان خود می پذیرند. قدم سوم آموزش معارف دینی است. آموزش معارف صحیح به فرزندان می تواند آنها را در مقابل بسیاری از انحرافات مصون بدارد و آنها را از گرفتار شدن در افکار انحرافی و التقاطی نجات دهد.
قدم سوم که بسیار مهم و حیاتی این است که خود پدر به اموری که آنها را بیان می کند، پایبند باشد و خود به آنها عمل کند و نقش یک الگوی مناسب را برای فرزندانش ایفا نماید، علی الخصوص در فرزندان پسر که در سنین مختلف پدر خود را به عنوان الگو بر می گزینند.
[h=2]تربیت اقتصادی[/h] مسئله اقتصاد و تامین معاش از ضروریات زندگی است و یکی از وظایف پدر پایه گذاری بینش و دید صحیح در این زمینه در فرزندان است. نهادینه شدن به دست آوردن رزق حلال، انفاق و دستگیری نیازمندان در دوران کودکی است که برای فرزند به صورت یک ارزش در می آید. وظیفه بعد در این نوع تربیت شناسایی استعدادهای فرزند و سوق دادن او به سمت شغلی که به آن علاقه مند است و کمک فکری و مادی به فرزند برای رسیدن به شغل مناسب که هم شان و مناسب اوست.
اینها گوشه های کوچکی بود از نقش پدر در تربیت فرزند و باید گفت نقش پدر در این موارد محدود نمی شود و بسیاری از امور دیگر وجود دارد که پدر به طور مستقیم و غیر مستقیم در آن تاثیر گذار است.
[h=2] به روان کودک تجاوز نکنید![/h]
اگرچه برخی از والدین در مورد این معضل بسیار مراقب هستند، ولی باید دانست که انواع دیگری از تجاوز به کودک وجود دارد که گاهی به مراتب بدتر و خطرناک تر از تجاوز جنسی محسوب می گردد و عواقب و عوارض آن نیز گسترده تر و ماندگارتر خواهدبود. در این قسمت می خواهم به برخی از این شکل های تجاوز اشاره کرده و مثال های روزمره ای از آن را مطرح نمایم.
وارد خانه که می شوید می بینید دختر 5 ساله تان گریه می کند. با ناراحتی از او می پرسید: «دختر گلم چرا گریه می کنی؟» و او پاسخ می دهد: «چون عروسکم مریض شده» شما که تازه می فهمید او برای عروسک پارچه ای اش گریه می کند، می زنید زیر خنده و می گویید: «تو نباید برای عروسکت گریه کنی، عروسک که جون ندارد»، بعد عروسکش را بر می دارید و آن را فشار می دهید تا به کودک غمگین تان ثابت کنید که عروسک جان ندارد، پس مریض هم نمی شود و گریه کردن تو اشتباه است. این (تجاوز به درک کودک) از هستی و زندگی است.
احترام به مالکیت کودک
باید به احساس مالکیت کودک احترام گذاشت. به هیچ وجه پدر و مادر نباید بدون اجازه کودک خود اسباب بازی اش را حتی برای چند دقیقه به کودکی دیگر بدهند. گاهی والدین با مخالفت فرزندشان رو به رو می شوند که نمی خواهند قسمتی از خوراکی خود را به کودکی دیگر ببخشند، در این مواقع متاسفانه آنها یا کودک را مجبور به این کار می کنند و یا با بستن القابی مثل خسیس، بد، و... سعی می کنند او را به انجام رفتار دلخواه والدین ترغیب نمایند.
تجاوز به شخصیت و عواطف کودک
در انتقال آموزه های اخلاقی هم گاهی والدین بدون توجه به رشد قضاوت اخلاقی کودک، از او انتظاراتی دارند که کودک قادر به رعایت آنها نیست و رعایت آن هم برای سن او ضرورتی ندارد. از سوی دیگر وقتی ما به عنوان والدین، یک دستور اخلاقی به فرزند خود می دهیم اما خودمان به آن عمل نمی کنیم و یا اینکه بر آن مفهوم اخلاقی یک تبصره نابجا می گذاریم، به (اخلاقیات کودکان تجاوز کرده ایم. مثلا به کودک خود می گوییم: «باید به بزرگتر خود احترام بگذاری» یا «قهر کردن کار بدی است»، ولی وقتی کودک از ما می پرسد: «بابا (مامان) پس چرا خودتون با بابابزرگ قهر هستید»، یک بهانه دروغ می آوریم یا می گوییم: «چون بابابزرگ خودش بداخلاق است».
تجاوز به عواطف کودک در شکل های مختلف در خانواده ها مرسوم است. حتما شما هم این جملات را زیاد شنیده اید:
بابا را بیشتر دوست داری یا مامان را؟
اگه فلان چیز رو برات بخرم اونوقت دوستم داری؟
تو که به حرف های من گوش نمیدی، من هم دوستت ندارم.
تجاوز به روان کودک
وقتی نقطه ضعف کودک خود را پیدا می کنیم و سعی می کنیم با ایجاد حساسیت در وی، او را برنجانیم یا با او شوخی کنیم، به روان او تجاوز کرده ایم. مثلا اگر کودک شما از چیزی بدش می آید، مدام نام آن را جلوی کودک ببرید و یا اینکه برای تنبیه کودک، روان او را نشانه بگیرید مثل این جمله که تو دیگه حق نداری با بچه ها بازی کنی، این تجاوز به روان کودک است. گاهی کودک که در دنیای خودش مشغول بازی کردن است و نمی خواهد هیچ چیز تنهایی و خلوت او را به هم بزند، یک دفعه بدون توجه به حریم روانی کودک، او را از روی زمین برداشته و سر به سرش می گذاریم.
گاهی ما با واگذارکردن کارهای سنگین و خسته کننده به کودک، (جسم) او را مورد توجه قرار می دهیم. این که از کودک انتظار داشته باشیم در کارهای خانه به مادرش کمک کند اشکالی ندارد ولی اگر متناسب با توان و سن کودک از او انتظار نداشته باشیم، به جسم وی تجاوز کرده ایم. حتی وقتی از کودک می خواهیم هیجانات خود را تخلیه نکند، درواقع داریم به جسم و روان کودک توامان تجاوز می کنیم چون محدود کردن کودک وقتی نیاز به تخلیه هیجانی دارد، جسم او را نیز آزار خواهدداد.
[h=2] انواع تیک عصبی در کودکان ![/h]
برای درمان انواع تیک عصبی در درجه اول باید محیط خانواده را بررسی و به اطرافیان گوشزد کرد که انتظارات بیش از حد از کودک نداشته باشند.
دکتر کوشانفر در گفتوگویی با اشاره به اینکه تیکهای عصبی میان پسران بیشتر از دختران است، گفت: این حالت ممکن است تا سن میانسالی ادامه داشته باشد. میزان شیوع تیک در خانوادهای که عضو مبتلا دارند، به مراتب بیشتر است. تیک ممکن است به دنبال یک حادثه روانی و اضطراب ناشی از حوادث خانه یا مدرسه به وجود آید.
تیک چیست؟
کوشانفر گفت: تیک اختلالی رفتاری به دلیل ناسازگاری شخصیتی، احساس بیکفایتی و ناامنی، خصومت، تحریکپذیری، لکنت زبان، ترس و دلواپسی است. تیک نوعی پرش ناگهانی یا انقباض غیرارادی عصبی عضلانی است که در هر قسمت از بدن میتواند به صورت مزمن یا زودگذر در کلام یا رفتار ظاهر شود.
این متخصص کودکان با اشاره به اینکه تیک در هنگام خواب از بین میرود، گفت: تیک کلامی یا رفتاری به دو شکل ساده و مرکب است و از مشخصات آن تکراری و ناموزون بودن آن است. تیک ساده مدت کوتاهی به طول میانجامد و بعد از چند هفته یا چند ماه از بین میرود.
انواع تیک
کوشانفر گفت: شایعترین تیکها، تیک چهرهای است و میتواند به انواع مختلف مانند پلک زدن، کشیدن ابروها، گاز گرفتن لب، چین دادن پیشانی و ... تظاهرکند. چرخش غیرارادی گردن در جهتهای مختلف، بالا انداختن شانهها، کشیدن دست به مو و سر و صورت، خم کردن زانو و حرکات اضافی در راه رفتن در رده تیکهای گردن و اندامهاست.
درمان انواع تیک
کوشانفر با بیان اینکه عوامل محیطی و هیجانی از جمله مواردی شناخته شدهای هستند که در تشدید تیک موثر هستند، گفت: این گونه افراد در مواجهه با موفقیتهای هیجانی و اضطراب و اختلافهای خانوادگی پرشهای عصبی تشدید میشود و در مواقعی که در آرامش هستند، این عمل به حداقل میرسد.
وی تصریح کرد: برای درمان این گونه رفتارها در درجه اول باید محیط خانواده را بررسی و به اطرافیان گوشزد کرد که انتظارات بیش از حد از کودک نداشته باشند. فشار آوردن روی فرد برای ترک یا کاهش این رفتارها نه تنها مفید نیست بلکه نتیجه عکس دارد و باعث تشدید این گونه رفتارها میشود.
این متخصص کودکان یادآور شد: بر اساس تجربه نشان داده شده که تذکر مستقیم یا تنبیه کودک برای ترک رفتار عادتی به هیچوجه موثر نیست، باید از شیوه تربیتی مبتنی بر تشویق استفاده شود.
وی با تاکید بر اینکه باید در مواقعی که کودک تیک ندارد، بیشتر به او توجه و او را نوازش کرد، گفت: چنانچه در درمان تیک با رفتار درمانی بهبودی حاصل نشد، باید چالشهای درمانی این گونه اختلالات عصبی را مورد تجدیدنظر داد. اولین روش عدم توجه مستقیم به تیکها است که توسط خانواده اعمال میشود. در صورت عدم پاسخ به روشهای غیرداروئی، داروهایی توسط روانپزشک کودک تجویز میشود.
[h=2] کدام کودکان به گفتاردرماني نياز دارند؟[/h]
«خاله سلبال مسکيمو ديدي؟ بابام خليده!» با تعجب گفتم: «آرتين چي گفتي؟ متوجه نشدم.» آرتين حدودا 3 سال و نيمه است اما گفتارش واضح نيست و بيشتر مواقع مادرش مجبور است صحبتهاي او را براي اطرافيان ترجمه کند و گفت درباره شلوار جديدش حرف ميزند به مادرش گفتم شايد بد نباشد او را نزد گفتاردرمانگر بفرستد... آيا واقعا نيازي به گفتاردرماني براي کودکي در اين سن نيست؟ نبايد نگران فرداي آرتين و بچههايي مثل او و مدرسه رفتنشان بود؟ با خانم دکتر يادگاري، آسيبشناس گفتار و زبان در اين باره صحبت کرديم.
کدام کودکان به گفتاردرماني نياز دارند؟
کودک يک ساله گفتار را بهصورت تککلمه شروع ميکند. وقتي سنش به يک سال و نيم ميرسد، تعداد کلمات افزايش مييابد و در 2 سالگي ميتواند جملههاي 2 کلمهاي بگويد. بهتدريج دامنه کلمات و جملهها و گفتار پيوسته کودک کاملتر ميشود. هر کودکي رشد زبان را مثل ساير تواناييهاي رشدي- حرکتي در سن مشخصي پشت سر ميگذارد و همانطور که مثال زدم، در هر مرحله نشانههايي از رشد زبان بروز ميکند. توجه به اين نشانهها مشخص ميکند کودک تاخير گفتاري دارد يا نه. مثلا اگر در 2 سالگي هنوز کودکي قادر به بيان تککلمه نيست، بايد والدين به گفتاردرمانگر مراجعه کنند.
يعني فقط داشتن گفتار مهم است؟ قابلفهم نبودن کلماتي که کودک ميگويد به گفتاردرماني نياز ندارد؟
همزمان با رشد زبان، صداهاي توليدشده در گفتار هم دقيقتر و مفهوميتر ميشوند. «م»، «ب» و «د» جزو صداهايي هستند که زودتر ظاهر ميشوند و صداهايي مثل «ک» و «گ» و «س» و «ز» ديرتر ظاهر ميشوند و آخرين صدا، «ر» هست. رشد اين صداها نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. برخي کودکان صداها را به وضوح بيان نميکنند و گفتار نامفهومي دارند. متاسفانه زماني والدين به اين موضوع دقت ميکنند که فرزندشان وارد پيشدبستاني شده و اولياي مدرسه متوجه مشکل گفتاري کودک ميشوند. اين تاخير و بيتوجهي در تحصيل کودک مشکلآفرين خواهد شد.
اگر به دلايلي سن طلايي درمان گفتار گذشت، ديگر اصلاحشدني نيست؟
حتي در بزرگسالاني که مشکلاتي در گفتار و زبان دارند، امکان معالجه وجود دارد اما درمان به مراتب سختتر است چون عادتهاي غلط گفتاري به حدي در زبان نفوذ کرده که فرد قادر به ترک آنها نيست.
آيا بيماريهاي خاصي وجود دارد که به واسطه ابتلا به آنها کودک دچار تاخير گفتاري شود؟
در برخي شرايط خاص مثلا در کودکاني که نارس متولد ميشوند، تاخير گفتار و زبان قابلپيشبيني است و تمهيداتي وجود دارد که گفتاردرماني از طريق لمس درماني و تقويت مهارتهاي مربوط به تغذيه به ايجاد مهارتهاي دهاني ـ حرکتي از همان سنين پايين کمک کند. نشانگانهاي ژنتيکي خاصي هم مثل نشانگان داون يا نشانگانهايي که باعث عقبماندگيهاي ذهني و تاخيرهاي رواني-حرکتي يا شناختي ميشود، وجود دارد که کودک با آن متولد ميشود و مشکلات گفتاري در اين کودکان قابل پيشبيني است. اما در برخي موارد تاخير و آسيبهاي کلامي بدون علت است و کودک در ساير حيطههاي شناختي و هوشي بدون مشکل است حتي شنوايي سالمي دارد اما در اداي کلمات و جملهها به مشکل برميخورد. در اين شرايط مراجعه به گفتاردرمانگر و توجه به برخي تمهيدات به رشد زبان کمک ميکند.
آيا ميتوان گفت تاخير کلامي در هر شرايطي نگرانکننده است؟
تاخير در رشد زبان اگر درحد چند ماه باشد، نگرانکننده نيست يعني اگر کودکي تمام مهارتهاي حرکتي-شناختي را داشته و شنوايياش ايرادي نداشته باشد، ارتباط چشمي خوبي برقرار کند و مفاهيم را با رفتارش برساند و ارتباط اجتماعي خوبي داشته باشد، تاخير چند ماهه کلامي نگرانکننده نيست اما اين کودکان هم بايد تا قبل از 3 سالگي به لحاظ گفتاري راه بيفتند. با اين حال مشاوره با گفتاردرمانگر براي تشخيص موارد نگرانکننده توصيه ميشود. مثلا بهخصوص براي لکنت زبان به مشاوره نياز است.
درمان را نيمه کاره رها نکنيد
آقای گلريز، کارشناس ارشد آسيبشناسي گفتار و زبان
معمولا کودکاني كه بهدليل اختلالهاي گفتار و زبان همراه والد يا والدين براي اولين بار در کلينيک حضور پيدا ميکنند، ارزيابي ميشوند و قرار جلسات منظم هفتگي براي آنها تعيين خواهد شد. ممکن است والدين در جلسه حضور داشته باشند يا خارج از اتاق درمان منتظر بمانند. معمولا بعد از هر جلسه، گفتاردرمانگر توصيههاي لازم در مورد تمرينها را به والدين ميدهد و آنها در طول هفته بايد سعي کنند تمرينها را در منزل انجام دهند تا يادگيري در محيط واقعي زندگي انجام شود و کودک آنچه ميآموزد به محيطهاي روزمره زندگي تعميم دهد.
متاسفانه برخي از والدين بعد از مراجعه اول يا گذراندن چند جلسه گمان ميکنند نيازي به ادامه درمان نيست و خودشان ميتوانند درمان را انجام دهند اما اين باور کاملا نادرست است. والدين به تنهايي و بدون مشاوره آسيبشناس گفتار و زبان قطعا نخواهند توانست آموزشهاي لازم را براي کودک خود انجام دهند. آسيبشناس گفتار و زبان در طول پروسه درمان هم نقش درمانگر و هم نقش هدايتگر والدين را انجام ميدهد و موثرترين نتايج درماني از همکاري سه عنصر اصلي درمان يعني مراجع، درمانگر و والدين بهدست خواهدآمد.
[h=2] تصورات اشتباه درباره «بغلی شدن» کودکان[/h]
درگروه سنی صفر تا دو سال برطرف کردن نیازهای عاطفی کودک بسیار مهم بوده اما عمدتا والدین به نیازهایی مانند خوراک ، پوشاک، خواب وغیره توجه بسیار زیادی داشته و دانش لازم وکافی جهت برطرف کردن نیازهای عاطفی کودک را ندارند.
دکتر بیاتی در ارتباط با رفع نیازهای عاطفی کودکان و واژه «بغلی کردن» آنها عنوان کرد: عمدتا عوام و کسانی که دانش لازم در ارتباط با مسائل کودکان را ندارند و نیاز کودک به بغل کردن را درک نمیکنند مدعی میشوند اگر مادر زمان زیادی در طول روز کودک خود را درآغوش بگیرد وی در اصطلاح «بغلی» میشود.
وی عنوان کردن واژه بغلی شدن را بسیار غلط دانست که هیچ پایه علمی ندارد.
بیاتی همچنین اظهار کرد: تمامی روانشناسان معتقدند "بغل کردن" و در آغوش گرفتن کودکان به خصوص در گروه سنی صفر تا دو سال از مهمترین نیازهای عاطفی آنهاست. کودکان نیازهای عاطفی خود را با گریه کردن و رفتارهایی از این قبیل به والدین خود نشان میدهند.
این روانشناس ادامه داد: نقش مادر در شکلگیری اعتماد بهنفس و عزت نفس کودک بسیار مهم تر از پدر است و یکی از مهمترین راههای رفع نیاز عاطفی کودک در آغوش گرفتن و نوازش وی تا زمانی است که این نیاز در آن رفع شده و به آرامش برسد.
بیاتی رفتار والدین با کودک را «حالی به حالی»عنوان کرد، و در این باره نیز گفت: زمانی که والدین به خصوص مادر متناسب با حال خود با کودک رفتار میکنند این برخورد «حالی به حالی» است زیرا زمانی که حال خودشان خوب باشد با کودک مهربان بوده و او را بغل کرده و نوازش میکنند اما زمانی که حال مناسب ندارند با کودک نیز رفتار مناسبی نخواهند داشت.
وی ادامه داد: لذا زمانی که والدین متناسب با حال خود به پردازش نیازهای عاطفی کودک میپردازند باعث بهم ریختگی حوزه روانی کودک و دوگانگی رفتاری وی میشوند.
بیاتی افزود: کودک در این شرایط نمیداند چه زمانی ممکن است از طرف مادر طرد شود و چه زمانی با استقبال عاطفی از طرف وی مواجه میشود به همین دلیل کودک در آینده دچار استرس و اضطراب جدایی و مشکلات اینچنینی میشود.
در واقع عوام معتقدند که اگر مادر یا پدر مدت زمان زیادی در روز کودک خود را درآغوش بگیرند وی در اصطلاح «بغلی»میشود و این موضوع باعث وابستگیهای روحی وی در زندگی آینده و بزرگسالی کودک میشود که بیاتی در این مورد گفت: این باور بسیار غلطی است و در واقع عکس آن صادق است. باید سعی کنیم چنین باورهای غلطی را از اذهان مردم پاک کنیم زیرا اگر این نیاز در کودکی برطرف نشود باعث وابستگیهای شدید عاطفی و روانی این فرد در بزرگسالی میشود.
این روانشناس در ارتباط با شکلگیری اعتماد در کودکان، گفت: صفر تا دو سالگی زمانی است که اعتماد درکودک پایهریزی میشود و وی به خود، والدین ودنیای اطراف اعتماد میکند.
وی ادامه داد: اگر در این سن به نیازهای عاطفی کودک پاسخ داده نشود وی دچار بیاعتمادی شده و این عدم اعتماد در بزرگسالی موجب شک، کمرویی و خجالتی شدن فرد میشود.
بیاتی در پایان گفت: وظیفه والدین محبت کردن و آماده کردن کودک برای ورود به زندگی اجتماعی با روحیهای مناسب و شخصیتی متعادل است و این امرتنها از طریق رفع نیاز عاطفی و روانی کودک میسر میشود.
با سلام و عرض احترام
احسنتم
تشویق یکی از روشهای تربیتی است منتها اگر فرزندان شرطی شوند،یعنی اگر تشویق نکنید کاری را انجام نخواهند داد.از آسیب تشویق کردن هست،در جایی که امکان دارد انجام کارهای خوب و رفتارهای مثبت را درونی سازی کنیم،اول کار شاید نیاز به تشویق داشته باشد منتها رفته رفته کم کنیم.
میزان آن و استفاده به موقع برای کودکان فرق می کند،و ضمنا نوع تشویق هم فرق می کند،گاهی خود توجه و اهمیت دادن می تواند بهترین تشویق باشد.از این رو متناسب با روحیه کودکان آنها را تشویق به موقع و به میزان لازم انجام دهیم، از خطر شرطی شدن در امان خواهیم بود.
سلام و عرض ادب
ضمن تشکر از تاپیک مفیدتان.
سوالی برایم پیش آمد و آن اینکه دقیقا درک نمیکنم فرق اینکه بگوییم چه نقاشی فوق العاده ای با اینکه بگویم چه حس خوبی را به من منتقل کرد چیست؟
در واقع تشویق درونی یعنی اینکه با جمله ی چه حس خوبی را به من منتقل کردی،اهمیت امور معنوی را در ناخودآگاهش بالا میبریم.
اما متوجه نمیشوم در مورد جمله ی چه نقاشی فوق العاده ای،چه میشود گفت؟ آیا این یک تشویق درونی نیست؟
با سلام
در اولی نوع تشویق ناظر به نتیجه کار اوست،یک رفتار مشوقانه او را برای طرح و خلق دیگر نقاشی ها فراهم می سازد،و نسبت به این کارش احساس خوبی را خواهد کرد،این تشویق فقط جنبه بیرونی نیست بلکه تاثیر درونی هم دارد،و لی چون در اینجا شکل ظاهر ایجاد شده او مورد تمجید و تشویق قرار می گیردو از انجایی که تطبیق و درک کودک نسبت به تطبیق مسائل کلی است و خیلی عمیق نمی تواند روابط را خوب و تحلیل کند، از این رو بیشتر جنبه ظاهر را در نظر می گیرد، ولی مطلق نیست یعنی تاثیر درونی هم دارد.
اما در دومی،آنچه محتمل است ،کودک را متوجه درون خود می کند و در این حالت وقتی تشویق می شود،ظهورش جنبه درونی را خواهد گرفت،و از این جهت احساس و هیجان و نگاه درونی او وقتی مورد تشویق قرار گرفته به مرور تاثیرش عمیق خواهد شد.ولی باز این هم مطلق نیست چه بسا کسی اشکال کند که درک به ان سطح نیست که چنین مباحث درونی و بیرونی را درک کند،چه بسا در این حالت گفتن همین عبارت تشویق را نرساند و او متوجه تشویق نشود،این بیان در جمله دوم بیشتر جنبه قید توضیحی و سوالی دارد تا تشویق! به هر حال این یافته و نکته گفته شده باید بیشتر بررسی شود.
پس نظر اریکسون در مورد کودکان در مرحله اول بیان شد:
اگر والدین افراد مضطرب و عصبانی باشند و نتوانند نیازهای فرزندان خود را برآورده سازند،فرزندان احساس بی اعتمادی خواهند کرد.در حالی که اعتماد زیر بنا و اساس نگرش کودک به زندگی است.
این مساله در ساختار وشکل گیری شخصیت آنها تاثیر گذار خواهد شد، به طوری که چنین کودکانی که حس اعتماد در آنها به خوبی شکل نگرفته،بیشتر بر جنبه های منفی رفتار دیگران تمرکز می کنند(هاما چک،1988)، و همین موضوع سرمنشا بسیاری از مشکلات خواهد شد.
چنین کودکانی در یافتن دوست، تعامل با دیگران نیز دچار مشکل می شوند.
در مرحله دوم:
که مرحله خودمختاری و استقلال در برابر شرم و شک است.(1-3 سالگی)
کودکان در این مرحله به سرعت انواع توانایی های بدنی و ذهنی را پرورش می دهند و می توانند کارهای بسیاری را برای خودشان انجام دهند . آن ها به طور موثرتری شروع به برقراری رابطه با دیگران می کنند و راه می روند , بالا میروند , هُل می دهند , می کِشند و اشیاء را در دست نگه می دارند و یا آن ها را رها می کنند کودکان از این مهارت های جدیداً پرورش یافته احساس غرور می کنند و دوست دارند تا حد امکان خودشان کاری را انجام دهند.
نکته ی مهم در طول این مرحله , این است که کودکان برای اولین بار می توانند از مقداری حق انتخاب بهره مند شوند تا نیروی اراده ی خود انگیخته شان را تجربه کنند . برخورد عمده ای که بین خواست های والدین و کودک وجود دارد .معمولاً به آموزش توالت رفتن مربوط می شود , یعنی اولین مورد از تلاش جامعه برای تنظیم کردن نیازی غریزی.
بنابراین در این مرحله فرصت هایی برای خوب آزمودن مهارتها به راه و روش شخصی به خود مختاری یا استقلال می انجامند. حمایت افراطی یا نبودن حمایت به تردید درباره ی توانایی کنترل خویشتن و محیط منجر می شود . کودکان می آموزند اراده ی خود را بیازمایند , مشخصاً انتخاب کنند , خویشتن را کنترل کنند و در مقابل درخواستهای جامعه از آزادی انتخاب برخوردار باشند.
کودکان در این دوره،خصوصا از دو سال به بعد دیگر به طور کامل به بزرگترها متکی نیستند، مهارتهای جدید جسمی خودشان را تمرین می کنند.دوست دارند برخی از کارها را خودشان انجام دهند،پوشیدن کفش،خوردن غذا با قاشق، و کارهای دیگر...از سوی کودکان اتفاق می افتد، در این سن محدویت فرزندان و مانع شدن نسبت کارهایی که توانایی آنها را دارند باعث ایجاد شرم و یا شک در شخصیت او خواهد شد.همین رفتار در آینده باعث تضعیف اعتماد به نفس هم خواهد شد.
اگر مراقبت او بیش از حد باشد به طوری که نتوانند استقلال و خود مختاری خود دررا در انجام برخی از کارها انجام دهند احساس شرم و شک در رفتار آنها مشاهده خواهیم کرد، چه بسا ریشه کم رویی و عدم توانایی در ابراز وجود و عزت نفس پایین به همین مرحله بر می گردد.
بسمه الحق
با سلام و ادب
استاد گرامی می توان از اولیاء مدرسه خواست یک برنامه بازدید از کارخانه ی تولید این نوع تنقلات بگذارند
تا کودک دیگر هوس خوردن این چیزها را نکند! اثر گذاری این روش را به عینه دیده ام.
با سلام و تحیت
احسنتم
پیشنهاد خوبی است.
سکوت بچه ها را جدی بگیرید!
این اختلال در واقع نوعی ترس یا فوبیای حرف زدن است که در آن کودک موقع حرف زدن به یک نقطه خیره شده و عضلاتش سفت می شود. این حالت با خجالتی بودن کاملا متفاوت است.
این بچه ها در خانه به راحتی حرف میزنند ولی در شرایط دیگر کاملا ساکت می شوند. محققان می گویند این وضعیت معمولا از سنین قبل از ۵ سالگی شروع می شود ولی می تواند تا سنین مدرسه رفتن تشخیص داده نشود. شیوع این نوع سکوت در بچه های دوزبانه سه برابر بیش از معمول است که می تواند به علت بیشتر بودن میزان استرس در زندگی آنها باشد.
این وضعیت می تواند موجب اختلالات جدی در ارتباطات کودک شده و در یادگیری او مشکلاتی ایجاد کند. سکوت اضطرابی می تواند همراه با دیگر اختلالات مربوط به اضطراب و یا همراه با اوتیسم بروز کند.
درمان این نوع از سکوت با تغییر در محیط زندگی کودک است. آنها را در مراحل جداگانه در معرض محیط های جدید قرار داده و در هر مرحله میزان شلوغی و استرس محیط را بیشتر می کنند. در همان حال کودک را از علائم اضطراب و راه های مواجه شدن با آن آموزش می دهند. کلید موفقیت در مواجهه با این افراد وجود یک مربی مورد اعتماد کودک است که با این بیماری آشنایی کامل داشته باشد.
از چه سنی باید به بچه ها آموزش دهیم که عذرخواهی کنند؟
اگر کودک شما با برادرش دعوا کرده است، اسباب بازی دوستش را برداشته است یا شما را با اسم بدی صدا کرده است، آیا باید او را وادار به عذرخواهی کنید؟ اکثر والدین سعی می کنند عذرخواهی کردن را به کودک خود آموزش دهند زیرا فکر می کنند این مناسب ترین راه برای جبران کار اشتباهی است که انجام داده اند. وادار کردن کودکی که تمایلی به عذرخواهی ندارد، ایده خوبی نیست.
هدف از عذرخواهی
دلیل عذرخواهی، نشان دادن احساس ندامت ناشی از رفتاری است که به واسطه آن به شخص دیگری آسیب زده یا او را ناراحت کرده اید. پس اگر کودک تان را که از رفتار خود احساس پشیمانی نمی کند وادار به عذرخواهی نکنید، در روش تربیتی خود ناموفق عمل کرده اید؟
بیان تاسف و عذرخواهی کردن در کودکی که احساس پشیمانی ندارد، تغییری ایجاد نمی کند. همچنین به جبران آن نیز کمکی نمی کند. خواهر و برادر یا دوستی که از او عذرخواهی شده نیز در پشت حرف های کودکی که وادار به عذرخواهی کردن شده است، احساس پشیمانی او را نمی بیند.
وادار کردن کودکان به عذرخواهی نتیجه معکوس می دهد
اگر به محض عذرخواهی کودک بعد از یک رفتار اشتباه او را ببخشید و از کار او بگذرید، پیام نادرستی را به او منتقل کرده اید. این کار به آنها یاد می دهد که بعد از انجام هر کار غلط با گفتن «متاسفم»، حتی اگر از صمیم قلب این حرف را نزده باشند، به سادگی می توانند رفتار خود را جبران کنند. این کار سهوا به کودک می آموزد که با یک عذرخواهی می تواند رفتار خود را توجیه کرده و آن را قابل قبول سازد.
ممکن است کودکانی که وادار به عذرخواهی کردن می شوند، تنها برای اجتناب از پیشامدهای بعدی این کار را انجام دهند. خیلی مهم است که بچه ها متوجه شوند که رفتار آنها افراد دیگر را اذیت می کند، حتی زمانی که عذرخواهی می کنند.
گفتن متاسفم به برادر یا خواهرش به دلیل شکست اسباب بازی او، به درست شدن آن اسباب بازی کمکی نمی کند. یا عذرخواهی از دوستش برای اینکه او را احمق خطاب کرده است، با گفتن یک عذرخواهی درست نخواهد شد.
آیا باید کودک خود را به عذرخواهی وادار کنید؟
گاهی اوقات پدرها و مادرها تا زمانی که کودک عذرخواهی نکرده است، امتیازاتی را از او می گیرند و به کودک خود اجازه نمی دهند به بازی خود برگردد اما این کار شما به کودک می آموزد که عذرخواهی به جای جبران کردن برای فرد ناراحت شده، فقط برای فرار از مشکل است.
از چه سنی باید به بچه ها آموزش دهیم که عذرخواهی کنند؟
هر انسانی باید از مراحل مختلف رشدی عبور کند تا به بزرگسالی برسد. این مراحل رشد شامل رشد جسمی، جنسی، روانی و اجتماعی است. اگر دوران شیرخوارگی را کنار بگذاریم، کودک از 3 سالگی تا 7 سالگی و بعد، از 7 تا 11 سالگی در دوران کودکی به سر می برد. از 3 تا 7 سالگی یعنی سنین پیش از دبستان، کودک تفکر شهودی دارد، فکرهای عمیق ندارد و در کارهای خود بی منطق است.
علاوه بر این، خودش را مرکز عالم می داند و تصور می کند همه باید مطیع او باشند و همه چیز را از آن خود می داند. نکته مهمتر اینکه کودک، خوب و بد را به صورت انتزاعی در نظر نمی گیرد و کارهایی را که انجام می دهد، خطا نمی داند اما از سن 6 سالگی، به مرور زمان خوب و بد را می شناسد و منطق، کم کم در افکار و اعمالش شکل می گیرد.
در سنین کودکی، بچه ها همه چیز را بزرگتر از حد واقعی اش در نظر می گیرند و به بیان دیگر، همه چیز در نظر بچه ها غلو شده است، بنابراین والدین باید بدانند در این سنین، بچه ها را زیاد تنبیه یا تشویق نکنند چون بسیار مضر است.
چگونه عذرخواهی را مدیریت کنیم؟
بدون اینکه اجباری در کار باشد، به کودک خود عذرخواهی کردن را بیاموزید. در عوض با این رویکرد پیشگیرانه در نهایت کودک تان مشتاقانه بابت کار اشتباهش عذرخواهی خواهد کرد. در اینجا چند راهکار برای تشویق کودکان به عذرخواهی کردن بیان شده است:
1- به کودک خود نشان دهید که چگونه عذرخواهی کند
به جای اینکه به او بگویید معذرتخواهی کند، به او نشان دهید که چگونه و چه زمانی باید این کار را انجام دهد. یک نمونه نقش برای او بازی کنید و شیوه عذرخواهی را به او بیاموزید. به او بگویید که معذرتخواهی کردن همچنین به این معنی است که «من سعی می کنم این کار را دوباره تکرار نکنم چون دوست ندارم ناراحتت کنم.»
2- جبران کردن را به او بیاموزید
به کودک تان کمک کنید احساس پشیمانی خود را فراتر از کلمات نیز بیان کند. برای مثال اگر یک یاز اسباب بازی های برادرش را شکسته است، اجازه دهید از پول توجیبی خودش استفاده کند و برای او اسباب بازی جدیدی بخرد یا اگر خواهر خود را ناراحت کرده است، به او بگویید اسباب بازی مورد علاقه اش را یک روز برای بازی در اختیار او قرار دهد. این نوع جبران ها، به کودک می آموزد که چطور باید مسئولیت رفتارش را برعهده بگیرد.
3- درباره احساسات شخصی که ناراحت شده صحبت کنید
هنگامی که او آرام بود درباره اینکه چطور رفتار او دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد با او صحبت کنید. سخنرانی را کنار بگذارید و به جای آن از او سوال هایی را بپرسید و ببینید که آیا می تواند تشخیص دهد که چگونه رفتارش دیگران را ناراحت کرده و اذیت می کند.
4- استراتژی های جایگزین را اجرا کنید
زمانی که کودک شما شخص دیگری را اذیت یا ناراحت کرده است (لفظی یا فیزیکی) به او بیاموزید که دفعه بعد چطور باید به گونه دیگری رفتار کند. با این روش دفعه های بعد می تواند رفتارهای خود را بهتر کنترل کند.
نقش بازی کردن به کودک شما کمک می کند راه های جایگزین برای داشتن رفتارهای بهتر در آینده را بیاموزد.
3روش ابراز عشق به فرزند
خیلی اوقات احساس می کنید که زندگی خانوادگی با مشکلات و پیچیدگی هایی روبرو شده است. اغلب از خودمان سوال می کنیم آیا کارهایی که باید انجام دهیم تا همه اعضای خانواده عشق و حمایت ما را احساس کنند، درست هستند یا نه .. یا اینکه آیا زمان خود را به شیوه ای درست صرف می کنیم و... در نقش والدین، فشار زیادی را متحمل می شویم تا یک زندگی زیبای خانوادگی برای بچه هایمان درست کنیم. اما این ممکن است به فراموش کردن ابتدایی ترین شیوه های ابراز عشق بی حد و مرز ما منجر شود. خیلی از راههای ابراز علاقه به کودکان تاثیری بسیار در آنها ایجاد می کند. در واقع می توان بدون به زبان آوردن هیچ واژه و جمله ای این محبت ها را به آنها نشان داد. و هیچکدام از این محبت ها برنامه ریزی نمی خواهد. این موارد بهترین شیوه های ابراز علاقه به فرزندانتان بدون حرف زدن است.
1. در چشم آنها نگاه کنید.
این ممکن است از آنچه در اولین نگاه به نظر می رسد، سخت تر باشد. این چالشی بود که من با پنج بچه زیر 11 سال آن را تجربه کردم. متوجه شدم که وقتی با بچه هایم حرف می زنم، به تلفنم نگاه می کردم یا درحال نوشتن یک ایمیل سریع بودم. خیلی زود متوجه شدم که درحال از دست دادن آن لحظه شیرین و احساس عمیق حضوری بودم که در طول سالهای مادری پروش داده بودم. حالا وقتی بچه ها با من حرف می زنند، هرچه درحال انجام آن هستم را کنار می گذارم و مستقیما در چشم آنها نگاه می کنم. چنین چیزی برای هردو طرف ارزش بیشتری دارد و زیباترین چیز در مورد زندگیم را به من یادآوری می کند. از احساسی که در تماشا کردن چهره آنها دارم گاهی اوقات شگفت زده می شوم. اگر نتوانم دست از کارم بردارم به آنها می گویم که چند لحظه زمان می خواهم تا کارم را تمام کنم برای اینکه می خواهم وقتی با آنها حرف می زنم، در صورت آنها نگاه کنم." متوجه شدم که در پی انجام این کار بچه هایم صبورتر شده اند و حضور بیشتری دارند. حتی کوچک ترین بچه ام با حوصله صبر می کند و می داند که از همه تمرکز و حواس من برخوردار خواهد شد. در تماس چشمی، حسی از تائید وجود دارد. در دنیای که بچه ها بزرگسالان را مرتب پای تلفن و مقابل کامپیوتر و تلویزیون ها می بینند، می توانیم نمونه ای از والدینی باشیم که مستقیم در چشم بچه های خود نگاه می کنند. آنها چنین روشی را در روابط خود با بقیه هم پیاده می کنند.
2.هیچ وقت آغوش بچه را زودتر ترک نکنید
وقتی بچه هایتان را در آغوش می گیرید، بگذارید آنها زودتر آغوش شما را ترک کنند. من این تجربه را چند سال پیش شروع کردم. این تصمیم یکی از مهمترین اقدامات من در مورد نشان دادن علاقه ام به آنها بود. عادت داشتم مثل بقیه پدر و مادرها، بچه هایم را با عجله و درحالی که حواسم پرت بود، در آغوش بگیرم و سریع سراغ کار دیگرم بروم. اما حالا وقتی آنها من را در آغوش می گیرند، اجازه می دهم تا جایی که می خواهند در آغوش من بمانند. از آنجایی که می دانند من آغوش آنها را ترک نمی کنم، فکر می کنم که خیلی عمیق تر در آغوشم می مانند. گاهی اوقات آنها فقط به یک لحظه سریع علاقه نیاز دارند و بعضی وقت ها به آغوشی طولانی تر احتیاج دارند. آنچه در این کار یادگرفتم این بود که چنین چیزی به من اجازه می دهد به طریقی که هرگز قبلا به خودم اجازه اش را نداده بودم، از بچه هایم عشق بگیرم. این جزو باارزش ترین هدایایی است که می توانید به بچه خود بدهید. به آنها اجازه دهید که عشق خود را به شما ابراز کنند.
3. وقتی داخل اتاق می شوند، لبخند بزنید
این خیلی ساده است. اما این سوال را از خودتان بپرسید و ممکن است همه چیز متفاوت به نظر بیاید: چند دفعه به طور ناگهانی باید متوجه شویم که بچه ها در اتاقی حضور دارند؟ سرمان را بالا می کنیم و متوجه می شویم که یکی از بچه هایمان بدون اینکه کسی متوجه شود وارد اتاقی شده است. یا گاهی وقتی متوجه ورود آنها می شویم، نگاهی سریع می کنیم و بلافاصله دوباره تلفن خود را چک می کنیم یا به کاری که داشتیم انجام می دادیم مشغول می شویم. یا بدتر اینکه به آنها نشان می دهیم که موجب قطع شدن کار ما شده اند و می خواهیم آن را حس کنند. یک راه خاص که من سعی می کنم از طریق آن به بچه ام ابراز علاقه کنم، لبخند زدن به آنها در زمان ورودشان به اتاق است. می خواهم لبخند من را وقتی که وارد اتاق می شوند، به یاد داشته باشند. به عنوان پدر و مادر موقعیت های زیادی برای اصلاح و تربیت آنها داریم. ولی راههای خیلی معدودی برای محبت به آنها بدون گفتن جمله ای پیش رو داریم. اعلام آگاهی از حضور آنها با لبخند، کار آنها را ساده تر می کند. این پیام را به آنها می دهد که آنها را دوست داریم و دیدن آنها ما را شاد می کند.
مشکلاتی که خانواده های پسر دار با آن دست و پنجه نرم میکنند!
این روزها دیگر برای پدر و مادران تفاوتی نمی کند فرزند در راه شان دختر باشد یا پسر، مهم سلامت بودن و شاد زندگی کردن آنهاست. در عین حال باید پذیرفت خلق و خو و رفتار در دختران و پسران تفاوت دارد و رویکرد تربیتی ویژه خود را می طلبد. بدون شک مسیری پر از مشکلات و مبارزات وجود دارد که مادران پسردار در طول مدت بزرگ کردن کودکان خود با آنها رو به رو خواهندشد. در زیر بعضی از این مشکلات آورده شده است:
1- غرق دیوانه بازی ها و بی صبری های او می شوید
باید با این شرایط رو به رو شوید. هیچ کاری مانند بزرگ کردن پسربچه ها برای آزمودن محدودیت های ظرفیت جسمانی شما وجود ندارد. مادران پسردار می دانند که بزرگ کردن یک پسر، ظرفیت های ذهنی و حسی آنها را تا آخرین ذره مصرف می کند. بیرون بردن پسربچه ها در مجامع عمومی مانند سازمان دهی یک سیرک بزرگ، مشکل است!
2-خیلی از اشتباهات را به گردن خواهید گرفت
به عنوان یک مادر، تمایل غیرقابل وصفی در شما برای دیدن موفقیت پسرتان وجود دارد. زمانی که اشتباهی رخ می دهد و مشکلی به وجود می آید، برعهده گرفتن آن برای شما بسیار ساده به نظر می رسد؛ اما به خاطر داشته باشید که پسر شما در کنار شما در حال یادگرفتن تجربیات زندگی هم هست.
3- هروقت به منزل می رسد،به جای انجام تکالیف، در حال بازی است
بله! فرزندتان از کوچک ترین فرصت هم استفاده کرده تا غرق یک بازی کامپیوتری شود. تصاویر سوزان و صداهای ممتدی شلیک از هر طرف خانه دیده و شنیده می شوند و شما به این فکر می کنید که آیا روزی می رسد که بتوانید یک دقیقه را در سکوت و صلح تجربه کنید یا نه!
4- حتی در سرویس بهداشتی و حمام هم آرامش ندارید
هروقت به سرویس بهداشتی می روید، صدای تاپ تاپ پاها و سوال درباره اینکه «مامان کجاست؟» را می شنوید و به مرور به آن عادت می کنید. گاهی خود را در میان این تفکرات می یابید که چه زمانی اوضاع به حالت عادی باز می گردد، پس به این فکر می کنید که آیا خود پسربچه ها از این حالت لذت می برند یا نه و البته بعد متوجه می شوید که بله لذت می برند.
5- میزان مصرف غذای او، شما را شگفت زده می کند
جدای از هر گرفتاری که مادران پسردار با آن رو به رو هستند، مصرف زیاد غذای پسرها یکی از شایع ترین و معمول ترین موقعیت خاصی برای مادرهاست. هزینه های صرف شده برای تامین موادغذایی در هر ماه شگفت انگیزتر و شگفت انگیزتر می شوند؛ اما این همه غذا کجا می رود؟ شاید پسربچه ها معده اضافی دارند!
6- درباره مفهوم «امنیت» برای پسر خود تجدیدنظر می کنید
مانند سال هایی که پسر شما نوپا بود، با چشمانی باز مراقب دیدن هرگونه آثار کبودی و خراش روی بدن او هستید. اکنون با دیدن طرز پرش، سُرخوردن، بالارفتن و خزیدن او روی هرچیزی، نگرانی درباره «امنیت» برای شما رنگ می بازد. ماجراجویی های فراوان پسر شما باعث شده است که بیاموزید یک بریدگی کوچک روی انگشت کوک شما نیازی به مراجعه به درمانگاه و بیمارستان ندارد.
7- شگفت زده نمی شوید که باید هنگام جست و خیز روی تخت خوابش بیدار بمانید
چند سال قبل زمانی که پسر شما هنوز یک نوزاد بود، فکر می کردید که فقط باید یک یا دو سال دور خواب راحت را خط بکشید. اصلا به این فکر نمی کردید که بی برنامگی های طولانی مدت در خواب برای شما عادی خواهدشد. اکنون حاضر هستید هرچه را دارید، بدهید برای یک هفته خواب خوب و راحت.
8- از نیاز فراوان آنها به لباس متعجب می شوید
معنای هزینه کمتر برای لباس است، اما داشتن چند پسر و چند ده شلوار و تی شرت، این خیال خام را از سرتان بیرون می کند.
9- پسرها هم شلختگی خاص خودشان را دارند
هر زمانی که با دوستان دختردار خود صحبت می کنید، با شنیدن بعضی گله های شان حسابی می خندید و می گویید اگر پسرها از دخترها نامرتب تر و شلخته تر نباشند، مطمئنا از آنها مرتب تر نیستید. مادرهای پسردار در تمام دنیا به چشم خود دیده اند که چگونه یک خانه تمیز و مرتب، صبح روز بعد مانند قطار از ریل خارج شده در وسط یک جنگل، به هم ریخته می شود.
10- از شنیدن این جمله که «پسرها، مادرها را دوست دارند» احساس پریشانی می کنید
درست است، نهایتا پسرها مادر خود را دوست دارند؛ اما آیا این در مورد دخترها صدق نمی کند؟ چرا مردم فکر می کنند که احساسات دخترها در این زمینه از پسرها کمتر است؟
11- حرص و جوش بی فایده می خورید
خیلی زمان نمی برد که مثلا در پارک، یک رهگذر شجاع حرفی را بدون ملاحظه و دقت درباره مسائل پسرداشتن بگوید. همه به این دلیل است که آنها نمی توانند چیز بهتری بر زبان بیاورند. خودتان را آزار ندهید و با شادی های فرزندتان شاید باشید. 12- نگرانید که پسر شما در آینده چگونه فردی می شود
شاید شنیده باشد که پسرها اغلب به اندازه دخترها به امور خانه رسیدگی نمی کنند و وقتی بیرون هستند مثل آنها تماس نمی گیرند؛ اما شما به این ایمان دارید که پسر شما این گونه نخواهدبود. در عین حال نگران این هستید که او در بزرگ سالی چگونه شخصیتی خواهدداشت.
13- سال هاست که به نداشتن حریم خصوصی عادت کرده اید
از تقاضاهای مکرری که بچه ها دارند احساس خستگی می کنید. به نظر می رسید که هر روز زمان و حریم شخصی شما محدود و محدودتر می شود؛ البته شما این حقیقت را پذیرفته اید که هر تلاشی برای داشتن یک حریم خصوصی واقعی را باید با دقت نظر بسیاری برنامه ریزی کنید.
14- برای ایجاد انگیزه در او، خود را از پا در می آورید
با دیدن اینکه پسر کوچولوی شما در حال رسیدن به سن بلوغ و بزرگ سالی است، گاهی از این امر که چطور در آنها ایجاد شور و انگیزه کنید، احساس ناامیدی و ناتوانی می کنید. سال ها به نظر می رسد که پسر کوچولوی شما هیچ چیزی جز بازی های ویدئویی و دیوانه بازی در خارج از منزل را دوست ندارد.
تجربیاتی که در هیچ سنی تکرار نمی شود و حتی همسرتان نیز از حس و حال آن می تواند بی خبر باشد. مادرهایی که پسر دارند می دانند که یک پدر و همسر را تربیت می کنند که پیش از هر چیز باید یک انسان سالم و پرانرژی باشد. مادرها رفتارهای عجیب و غریبی را تحمل می کنند که فقط از پسرها سر می زند و البته در مورد هر پسری یک تفاوت هایی هم دارد. مادرها رازدار تغییر و رشد شخصیت پسرها هستند.
[h=2] تعليم و تربيت كودكان در اسلام[/h]
حضرت علي (ع) مي فرمايد: «كودك هفت سال آزاد است و هفت سال مورد ادب و توجه و هفت سال ديگر مورد خدمت و ياور است» (بحار الانوار ج 23 ص 65) از روايات اسلامي استفاده مي شود كه آغاز تعليم مدرسه اي كودك در هفت سالگي است. امام صادق (ع) مي فرمايد: «كودك هفت سال بازي مي كند و هفت سال خواندن و نوشتن مي آموزد و هفت سال (مقررات زندگي) حلال و حرام را ياد مي گيرد». (اصول كافي ج 6 ص 47 و 46) در هفت سال دوم كودك آمادگي لازم را براي فراگيري معلومات و آداب اسلامي پيدا مي كند. نكته اي كه بايد در همه مراحل در نظر گرفته شود، اين است كه محتواي آموزشي و تعليم بايد با مسائل روز و مورد نياز فراگيران و نيز شرايط محيطي و اجتماعي آنها مرتبط باشد. علي (ع) مي فرمايد: «فرزندان خود را به عادات و آداب خود مجبور نكنيد؛ زيرا آنها براي زماني غير از زمان شما خلق شده اند.» (نهج البلاغه گفتار 240) تربيت و پرورش كودكان يكي از اموري است كه در سنت اسلامي بسيار مورد اهميت واقع شده است.
7 سال سوم ، دوره تمرين و عمل است در اين دوره نيز كه خود به 3مرحله پاياني نوجواني ، دوران بلوغ و دوره جواني تقسيم مي شود، بيشتر توجه والدين بايد به دوران بلوغ باشد كه دوره رشد احساسات و نوعي تولد مجدد است و دوره اي است كه نياز آنان به راهنمايي ، به اوج خود مي رسد. ايمان به مذهب از 16سالگي اوج مي گيرد و در صورتي كه به الگوي كاذبي برخورد كردند، در جنبه مذهب ، خطراتي برايشان وجود خواهد داشت. پايان بلوغ و از حدود 18سالگي ، دوره استقلال تقريبي است. دقت و استدلال منطقي در او رشد مي كند و مي توان از اين طريق به آموزش مذهبي و ديني او پرداخت.
احساسات ناخوشایندی که کودک باید تجربه کند
خیلی خوب میشد اگر میتوانستیم برای همیشه کودکمان را از واقعیت های زندگی محافظت کنیم، اما این کار ممکن نیست. اما باز هم پدرها و مادرها سخت تلاش میکنند تا از ایجاد احساسات و تجربیات ناخوشایند برای کودک خود جلوگیری کنند.
حمایت و محافظت کودکان از ناراحتی، در طولانی مدت لطفی در حق آنها محسوب نمیشود. اگرچه برای مدت کوتاهی ممکن است آنها را خوشحال کند، اما دور نگه داشتن آنها از همه ناراحتی و مشکلات در مراحل بعدی زندگی باعث شکل گیری مشکلات بیشتری برای آنها خواهد شد.
کودکان باید یاد بگیرند که چگونه با ناملایمتها و ناراحتی های زندگی به درستی مقابله کنند. هنگامی که به کودک خود چگونگی مقابله با احساسات ناراحت کننده را میآموزید، در سنین بلوغ و هنگامی که بزرگتر میشود بهتر آمادگی کنار آمدن با مسئولیت ها و ناامیدی ها را خواهد داشت.
در اینجا هفت احساس ناخوشایندی برای کودکان که باید نحوه مدیریت کردن آن را بیاموزند، معرفی شده است:
1. سرخوردگی
اگرچه ممکن است خیلی دوست داشته باشید که کودک ناامیدتان را دلداری داده و او را از آن حال و هوا بیرون بیاورید، اما بچه ها باید یاد بگیرند که چگونه با احساس نا امیدی یا سرخوردگی خودشان به درستی کنار بیایند. اگر کودک شما در حال کلنجار رفتن با یک مسئله سخت ریاضی است، یا از پس مرتب کردن رختخوابش بر نمیاید، برای از بین بردن حس ناامیدی او، وظایفش را به جای او انجام ندهید.
پیشنهاد میشود در صورت لزوم از او بخواهید کمی استراحت کند و نفس عمیقی بکشد، اما او را تشویق کنید دوباره زمانی که آرام تر شد مشکل را بررسی کرده و آن را برطرف کند. اگر فرصتی برای حل مسائل به کودکان داده نشود، کم کم برای حل مسائل خود احساس درماندگی میکنند و برای برطرف کردن آن به کمک افراد نزدیک به خود وابسته میشوند.
2. خشم
خشم، به خودی خود احساس بدی نیست. واکنشی که افراد نسبت به این احساس از خود نشان میدهند ممکن است مثبت یا منفی باشد.
بچه ها باید راه درست کنار آمدن با احساس خشم خود را یاد بگیرند و بدانند که داشتن رفتار خشن در زمان ناراحتی روش خوبی برای نشان دادن احساس آن ها نیست.
سعی کنید در برابر آرام کردن کودک خود پس از هر بار عصبانیت، مقاومت کنید. به او بیاموزید که چگونه میتواند خودش بدن خود را آرام کند و خود را به آرامش دعوت کند. نفس عمیق و دور کردن او از مسئله پیش آمده تعدادی از تکنیک های مدیریت خشم هستند که میتوانند به کودک در آرام کردن بدن او کمک کنند.
3. نا امیدی
گاهی اوقات برنده نشدن در یک مسابقه فوتبال یا بدقولی مادربزرگ برای بیرون رفتن و خوردن بستنی به همراه کودک شما، مسائلی هستند که باعث میشوند کودک حس ناامیدی را تجربه کند. در هر صورت آن ها حس ناامیدی را در زندگی خود تجربه خواهند کرد، چه بهتر که زودتر بتوانند به درکی از این موضوع برسند که وقتی شرایط مطابق میل پیش نمیرود، پایان دنیا نیست.
4. گناه
اگر کودک شما تنها با یک عذرخواهی میتواند رفتار خود را توجیه کند، به اندازه کافی حس گناه یا تقصیر برای رفتار ناپسند خود را تجربه نکرده است. خیلی مهم است که کودک بداند که رفتارش بر روی سایر افراد تأثیرگذار است و عذرخواهی کردن رفتار اشتباه او را پاک نمیکند. با این که حس خجالت برای کودک خوب نیست، ولی کمی احساس گناه منجر به ایجاد تغییرات سازنده ای در او خواهد شد.
اگر با هر رفتار نادرست کودک به او بگویید که اشکالی ندارد و با یک عذرخواهی مسئله فیصله پیدا کند، به او این پیام را میرسانید که نیازی نیست که برای کار اشتباهش احساس گناه کند. کودکی که بعد از ناراحت کردن فرد دیگر احساس گناه میکند، قبل از اینکه فردی دیگری را با رفتارش دلخور کند درباره کار خود دو بار فکر میکند. با این حال اگر او را وادار کنید از فردی که ناراحت شده است عذرخواهی کند و بعد وانمود کند که اتفاقی نیفتاده است، ممکن است از رفتار خود درسی نگیرد.
5. اضطراب
داشتن حس استرس و اضطراب به طور مداوم به سلامتی کودک آسیب میزند. کودکان باید کارهایی که موجب تحریک اضطراب میشوند را بشناسند. اگر کودک شما از شروع یک ورزش جدید یا شرکت در یک مهمانی تولد دچار اضطراب میشود باید او را تشویق کنیدکه علیرغم داشتن اضطراب به کار خود ادامه دهد.
خوب است به کودک خود بیاموزید که چگونه باید با ترس هایش روبرو شود. وقتی در پایان به نتایج مثبتی رسید، مانند لذت بردن از حضور درمهمانی که قبل از آن استرس داشت، متوجه میشوند که اضطراب آنها نباید مانعی برای ادامه کاری که میخواهند انجام دهند، باشد.
6. غم
اگرچه ممکن است هر دفعه که کودک خود را ناراحت میبینید وسوسه شوید که او را شاد کنید، اما گاهی اوقات خوب است کودکتان احساس ناراحتی را تجربه کند. اگر بچه شما تماشای یک مسابقه را از دست داده است، و یا عزادار کسی است که از دست داده است، نشان دادن حس ناراحتی، واکنشی طبیعی است. به او بگویید در صورتی که برای طولانی مدت گرفتار این حس بد نشود، اشکالی ندارد که برای مدت کوتاهی حس ناراحتی را تجربه کند.
7. کسالت
همه افراد گاهی اوقات احساس خستگی میکنند و کودکان باید بدانند که همیشه نباید در حال بازی و سرگرمی باشند. به محض اینکه کودک شما میگوید که من خسته ام، دلیل نمیشود که به دنبال مشکلی بگردید. در عوض او را تشویق کنید دلیل خستگی خود را بیان کند و یا با احساس خستگی خود به شیوه مثبتی کنار بیاید.
بلکه به هدفی که از بروز آن دارد توجه کنیم، نتیجه ای که عایدشان می شود،
همان ارضای نیاز درونی آنها (عزت نفس،جلب توجه،و امنیت خاطر) است.
کودکان دوست دارند که از راه درست جلب توجه کنند، اما اگر موفق نشدند از طریق نادرست، به این کار مبادرت می ورزند.
توجه اطرافیان موجب آرامش، امنیت خاطر، و اعتماد به نفس او می شود، او احساس ارزشمندی و موفقیت می کند.
یک روش دیگر در جلب توجه برای رفع نیاز
احساس ارزشمندی، قدرت طلبی است، عکس العمل خشم گونه دردی را درمان نمی کند،به جای اصلاح، تقویت این رفتار منفی در او ایجاد می شود،تلاش می کند که روحیه انتقام جو و اذیت کننده داشته باشد.
بهترین راهکار در این شرایط:
برخورد با آرامش و سعه صدر، و ایجاد فضایی که آنها به طور منطقی نیازهای خود را بیان ابراز کننند،
در حقیقت کیفیت بیان مشکل به صورت منطقی را یاد بگیرند.
اگر این جلب توجه به روش صحیح ارضاء نشود در این صورت ، کودک از رفتار نامناسب استفاده خواهد کرد،
عکس العمل اشتباه در مقابل رفتارهای منفی کودکان به روش تنبیه، تحقیر،تمسخرباشد،شاید در نظر ما کار درستی است،
اما باعث ادامه بدرفتاری در فرزندان خواهد شد.
منبع: خانواده و تحول در تربیت، رضا فرهادیان،توحید،1378،اول،قم
[h=1]کودک راز دار من[/h] [h=3]بررسی راهکارهای پرورش کودک رازدار[/h]
[h=2]کودکم راز داری نمی داند، صحبت های من و پدرش و هر آنچه را که در خانه اتفاق می افتد، به خانواده خودم و یا همسرم گزارش می دهد، اخیرا با خاطر پیام رسانی های اشتباه او با مادر همسرم اختلاف پیدا کرده ام، کدورتی که می ترسم کینه شتری شود، او حتی حاضر نیست مرا ببیند![/h]
[h=5]اگر شما هم به دنبال راهی برای پرورش راز داری هستید، توصیه می کنیم یادداشت زیر را بخوانید:[/h] [h=2]سلب اعتماد نکنید[/h] وقتی کودک تان رازی را به شما می گوید، یعنی او به شما کاملا اعتماد دارد، پس شما باید حافظ امین این اعتماد باشید و به هیچ قیمتی اجازه ندهید این اعتماد از بین برود. اگر راز او را به دیگران، حتی اگر به همسرتان، بگوئید مطمئن باشید او دیگر به شما اعتماد نمی کند و حرفهای مهمش را برای همیشه از شما پنهان خواهد کرد. البته کاملا طبیعی است که پدر و مادر درباره مشکلات فرزندشان با یکدیگر گفتگو و مشورت کنند، اما این گفتگوها نباید به گونه ای باشد که کودک اعتمادش را از دست داده و فکر کند این کار به معنای فاش کردن راز او بوده است. کودکان باید در همان سالهای اولیه کودکی، این موضوع را به خوبی درک کنند که اگر رازهای دیگران را فاش کنند، هیچ کس به آنها اعتماد نخواهد داشت و در مقابل، اگر محرم اسرار باشند، مورد اعتماد دیگر دوستان و آشنایان خواهند بود.
[h=2]با كودك بازی رازداری کنید[/h] هرگز کودک را بخاطر این رفتار ناپسندش، تهدید، توبیخ، تحقیر و تنبیه فیزیکی نکنید. تمامی این حرکات باعث می شود کودک کینه تان را به دل بگیرد و بخاطر انتقام هم شده، این رفتارش را شدت دهد
نقش بازی را در آموزش و تفهیم اطلاعات بسیار مهم و جدی بدانید. در قالب بازی، با آرامش، می توانید به کودک اطلاعات بدهید و رازداری را به او بیاموزید، مثلا چیزی را در مکانی پنهان کنید که فقط شما و کودک مطلع باشید،سپس از کودک بخواهید در مورد آن به کسی چیزی نگوید چرا که این یک راز است. اگر کودک توانست چند ساعت به کسی چیزی نگوید او را تشویق کنید و بگوئید: "آفرین بر تو که توانستی این راز را به خوبی حفظ کنی، این هم جایزه شما (جایزه می تواند تشویق کلامی، اسباب بازی، رفتن به پارک، خرید بستنی و تنقلات، رفتن به یک مهمانی و ... باشد).
[h=2]سنجیدگی رفتار فرزندتان را باور كنید[/h] به فرزندتان اعتماد داشته باشید و به او گوشزد کنید که می دانید و یقین دارید که او بسیار باهوش است و می تواند در مواقع اضطراری بسیار خوب رفتار کند. همواره به یاد داشته باشید، هرگز شایسته نیست از ترس این که کودک تان ممکن است اطلاعات خانوادگی را فاش کند، او را در فقر اطلاعاتی نگاه دارید بلکه همواره در نظر داشته باشید که شرایط غیر قابل پیش بینی و اضطراری وجود دارد که مدیریت آن از دستتان خارج است. بی تردید آموزش کارهایی که نباید انجام شوند، بسیار سخت است زیرا ضمیر ناخوداگاه کلمات منفی مانند «نكن و نگو» را به خوبی نمی تواند تجزیه و تحلیل کند، بنابراین برای آموزش هرگز نباید از افعال منفی استقاده کنید مثلا به جای کاربرد جملات منفی مانند "من مطمئنم که مثل همیشه این بار هم نمی توانی جلوی زبانت را نگه داری یا عادت به خبرچینی داری و همیشه حرف نسنجیده می زنی "و... بهتر است به کودک تان بگوئید:" من می دانم اگر کسی راجع به خانواده از تو سوال کند، به او خواهی گفت: من اطلاعات زیادی ندارم، بهتر است از مامان و بابام بپرسید". توصیه می شود پیوسته عزت نفس و خودباروی فرزندتان و روحیه رازداری او را به طرق مختلفی چون قصه گویی، نمایشنامه، فیلم و کارتونهای مفید و سالم تقویت کنید، چه بسا اگر فرزندتان را به خاطر آنچه که به خوبی یادگرفته یا در آن توانمند شده است تحسین کنید، او احساس امنیت شخصی کرده و تلاش می کند هرگز مرتکب خطای عمدی نشود.
[h=2][/h][h=2]نیاز به جلب توجه او را اقناع کنید[/h] برخی از کودکان برای جلب توجه دیگران بخصوص والدین شان اقدام به افشای راز می کنند، در حالی که هرگز هدف شان آبروریزی و یا انتقام از پدر و مادرشان نیست، درچنین شرایطی بهتر است برای کسب اعتماد به نفس و جلب توجه از طریق مثبت این کودکان تلاش نمود. اگر به کودک هنرهای مثبت چون توانایی ورزش،نقاشی، داستان گویی و... را یاد بدهید، هیچ گاه او این انگیزه را پیدا نمی کند که از طریق منفی توجه دیگران را به خود جلب کند. از سوی دیگر توجه به کودک در زمانها و مکانهای مختلف باعث خنثی شدن انگیزه منفی جلب توجه از طریق افشای راز می شود. اگر در شرایط عادی نه به هنگام خبرکشی، به کودک خود توجه کنید، او را تشویق کنید، در آغوش بگیرید، بوس و نوازشش کنید و... کودکتان روحیه آرام، سالم و طبیعی پیدا می کند که نیازی به جلب توجه نمی بیند.
[h=2]کودک را تحقیر نکنید[/h] مراقب حفظ آبروی کودک هنگام خبر چینی باشید، هرگز کودک را بخاطر این رفتار ناپسندش، تهدید، توبیخ، تحقیر و تنبیه فیزیکی نکنید. تمامی این حرکات باعث می شود کودک کینه تان را به دل بگیرد و بخاطر انتقام هم شده، این رفتارش را شدت دهد. مثلا اگر جلوی دیگران خبر شما را بازگو می کند، خشونت به خرج ندهید، او را خورد و تحقیر نکنید، دست او را نکشید، فحش ندهید، بیرونش نکنید و یا به دروغگویی متهمش نکنید.
[h=2]از دیگران کمک بخواهید[/h] از اطرافیان خود خواهش کرده و به آنها سفارس کنید وقتی کودکتان افشای راز می کند، او را تحویل نگیرند و به حرفهایش گوش ندهند. اگر کودک جایی برای این کار پیدا نکند، حتما برای ترک آن تشویق می شود.
[h=2]با او صحبت کنید[/h] وقتی کودک تان رازی را به شما می گوید، یعنی او به شما کاملا اعتماد دارد، پس شما باید حافظ امین این اعتماد باشید و به هیچ قیمتی اجازه ندهید این اعتماد از بین برود
اگر پیش کودک خود اعتبار و ابهتی دارید، بهتر است بعد از ارتکاب این خطا، در زمانی مناسب و در یک مکان خلوت، بدون عصبانیت و از سر دلسوزی و نصحیت، با کمال احترام و صمیمیت در مورد احساسات و نگرش خود راجع به این رفتار کودک صحبت کنید. مثلا به او بگوئید: از کار دیروزش بسیار دلخور و ناراحت هستید، و در صورت تکرار آن ممکن است چند ساعتی با او حرف نزنید.
[h=2]کودک را تنبیه کنید[/h] حواستان باشد به هنگام ارتکاب خطا به کودک نگویید:" دیگه مامانت /بابات نیستم، دیگه دوست ندارم، دیگه از چشمم افتادی و..." تمامی این جملات امنیت روانی کودک را تهدید می کند.
شخصیت کودک را از رفتار کودک جدا کنید، هیچ گاه از خود کودک ابراز تنفر و ناراحتی نکنید بلکه بهتر است از کار زشت او ابراز انزجار و تنفر کرده و تنبیه و توبیخش کنید. مثلا بگویید:" من تو را خیلی دوست دارم ولی از این کارت خیلی ناراحت شدم چون راز خانه را پیش خاله ات گفتی، بسیار دلگیر شدم". اگر کودک همچنان به ارتکاب این عمل زشتش ادامه داد، تنبیه به شیوه محروم سازی را در مورد او اجرا کنید. به او بگویید: " چون دیروز این کار زشت را انجام دادی و راز خانه را برای دیگران تعریف کردی، تا دو روز حق نداری بازی رایانه کنی"؛ بدون پرخاش و عصبانیت بازی های او را از مقابل چشمانش بردارید، سعی کنید مرعوب گریه و التماس های بسیارش نشوید، با مهربانی با او مخالفت کنید و قاطعانه به او بگوئید:" قبلا به تو هشدار داده بودم، چون گوش به حرف ندادی، این محرومیت می شود نتیجه کارت"!
اقا نشاط داداش خوبم من خیلی از شما راضی هستم و اون خوبی ها ودلسوزی هاتون یادم نرفته،اومدم از شما تشکر کنم
راهکارهای معرفی خدا به کودکان:
1. بهره گیری از داستان
کودکان الفتی شیرین با داستان و قصه دارند، لذا با بهره گیری از داستانهای آموزنده ای که در مورد قدرت و رافت الهی است، می توان بهترین تاثیر را در معرفی خدا و شناساندن او انجام داد.
2. بیان علاقه خدا به کودکان
اگر کودک بداند که خداوند او را دوست دارد و وجود پدر و مادر و دوستان خوب، بدن سالم و با نشاط و خوراکی های لذیذ، همه و همه هدایای پروردگار مهربان به اوست.
در این صورت می توان انگیزه شناخت خدا را در او قوی کرد.
3. استفاده از ابزارهای متنوع
ابزرهایی مثل: نقاشی، سرود، شعرو بازی می تواند برای بچه ها جذاب باشد، لذا از این ابزارها برای معرفی خدا می توان استفاده کرد.
4. استفاده از روش تمثیل
می توان با مثالهایی که کودکان قدرت درک آن را دارد، جهت معرفی خدا استفاده کرد.
5. معرفی الگوهای خداشناس
با بیان داستانهایی از انسانهای خدا شناس مثل: ائمه اطهار، شهدا و علماء، می توان زمینه های شناخت خدا را در ذهن آنها آماده و مهیا کرد.
6. بیان شگفتی های آفرینش
طبیعت کتاب آفرینش خداست، هر چه قدر بتوانیم با حضور در طبیعت ذهن و فکر کودکان را منعطف به خالق بکنیم، در آن صورت به راحتی می توانیم ارتباط مخلوق و خالق را در ذهن او پرورش داده و او را با خالق هستی آشنا کنیم.
منبع: خدا در زندگی کودکان، ابراهیم اخوی،ص40-50، موسسه امام خمینی،1390
در کنارتلاش برای تربیت رفتاری فرزندان باید رفتار صحیح نسبت به تغذیه کودکان هم مورد دقت و توجه واقع شود. چرا که رابطه بین روح و جسم یک رابطه تنگاتنگی است.
1. ازعادت به پرخوری باید پرهیز کرد.
برخی از مادران نگران فرزندان خود هستند که باید چاق و تپل شوند، در حالی که همین مسئله بعدا تبدیل به یک مشکل اساسی خواهد شد، بیماری هایی مثل: عوراض قلبی و ریوی و...
تا وقتی که جای نگرانی نیست، نباید اصرار بر پرخوری کرد.
2. تهدید و تنبیه به خاطر خوردن روش صحیحی نیست.
برخی به خاطر نگرانیهای بیجا و بدون توجه به برنامه غذایی کودکان، سعی دارند که فرزند به هر دلیلی شده از غذای پخته شده بخورد، در حالی که چنین کاری شاید باعث بی اشتهایی و یا کج خلقی های رفتاری را ایجاد کند.
3. از سخت گیریها در نحوه رعایت آداب اجتماعی باید پرهیز کرد.
4. از خوردن تنقلات و شیرینی های غیر برنامه ریزی شده، باید پرهیز کرد.
برخی عادت دارند که برای فرزندان خود از چنین خوردنی هایی استفاده کنند، در حالی که همین ها باعث بی اشتهایی و بد غذایی آنها می شود.
عادت دادن به چیپس و پفک و شیرینی و... روش صحیحی نیست.
5. برای کودکانی که توانایی صرف غذا را به راحتی نمی توانند انجام دهند باید کمک کرد، خصوصا از سن 2 سالگی به بعد که عملا دیگر از شیر مادر بی بهره می شوند.( البته برخی از کودکان دوست دارند غذا را خودشان بخورند، منتها برخی هنوز توانایی و یا مهارت استفاده از قاشق و ... را ندارند ونیاز دارند یک سری کمکها را داشته باشند، در این صورت کمک کردن به آنها همراه با آموزش دادن آنها، نیاز و ضروری است و اشکالی با روحیه استقلال طلبی آنها ندارد)
6. استفاده از نوشابه های گاز دار هم سفارش نمی شود.
چون سیری کاذب می آورد و عملا به بی اشتهایی و سوء تغذیه کودکان ختم خواهد شد.
7. برنامه استفاده از میوه جات، وسبزیها و آش و مایعات لازم باید حتما در برنامه های غذایی در نظر گرفته شود.
8. خصوصا در برنامه کودکان دبستانی نسبت به خوردن صبحانه و بردن یک لقمه برای مدرسه باید مورد عنایت والدین قرار بگیرد.
منبع: روانشناس فرزند خود باشید، رضا قیمی، ص80-82
2. دستورات را تکرار نکنید.
3. از آنها انتظار بهترین را داشته باشید.
4. آنها را تشویق کنید.
منبع: 5 روزه فرزند خود را دگرگون کنید، مترجم: گیتی شهیدی، ص81
[h=1]ماموریت یک پدر در زندگی[/h]
[h=2]بسیاری از افراد که در بزرگسالی دچار مشکل در نوع رفتار و بینش می شوند، در دوران کودکی ارتباط مناسبی با پدرانشان نداشته اند. تحقیقات نشان داده که کودکان بیشترین همانند سازی را با پدرشان دارند تا مادر، و بی توجهی پدر در تربیت فرزندان می تواند آینده نامطلوب را پیش روی آنها قرار دهد.[/h]
باور رایج در میان مردم این است که در خانواده تقسیم کار وجود دارد و وظیفه اصلی تامین معاش فرزندان با پدر است و تربیت فرزند از تحمل شب بیداری تا بازی و آموزش و رسیدگی به کودک بر عهده مادر است، و معمولاً مادر متهم اصلی در عدم تربیت صحیح فرزندان است. اما حقیقت چیز دیگری است. تربیت فرزند یک نقش جداگانه بر عهده پدر یا مادر نیست و وظیفه پدر تنها به تامین نیازهای مادی فرزندان خلاصه نمی شود ، بلکه تکالیف و وظایفی بر عهده پدر است که نقش موثری در تربیت صحیح و اصولی فرزندان دارد.
[h=2]نوزادی در راه[/h] آموزش معارف صحیح به فرزندان می تواند آنها را در مقابل بسیاری از انحرافات مصون بدارد و آنها را از گرفتار شدن در افکار انحرافی و التقاطی نجات دهد
تصور بسیاری ازافراد این است که وظیفه پدر و مادری از زمانی آغاز می شود که فرزند متولد می شود، اما باید گفت در دین مبین اسلام و تحقیقات علمی نشان داده است که تربیت فرزند از سالها قبل از تولد او شروع می شود. از زمان ازدواج مرد تصمیم می گیرد با انتخاب همسری شایسته فرزندش را به دامان زنی بسپارد که توانایی تربیت فرزندی صالح را داشته باشد.حال آنکه پس از تشکیل نطفه و بارداری مادر وظایف پدر سنگین تر خواهد شد، تامین امنیت روانی مادر و توجه و محبت بیشتر به مادر یکی از حساس ترین وظایف پدر در این ایام است. وظیفه دیگر توجه به سلامتی مادر و جنین است و هر چقدر که زمان زایمان نزدیک تر شود این مسئله حساس تر و مهمتر خواهد شد.
[h=2]تربیت عاطفی[/h] تربیت فرزند دارای ابعاد گوناگونی است و تربیت عاطفی یکی از مهمترین ابعاد تربیتی در اسلام است. یکی از شاخصه های تربیت عاطفی ابراز محبت است. هرچند محبت داشتن به فرزند یک مسئله قلبی و همگانی است، اما این محبت قلبی کافی نیست و باید در عمل به فرزند نشان داده شود. این محبت می تواند در کلام، همبازی شدن، بوسیدن ... نشان داده می شود. باید در اینجا یادآوری شود که محبت کردن بسیار خوب است اما باید حد و اندازه آن را نگه داشت، زیرا زیاده روی در این زمینه می تواند باعث پر توقعی، ناتوانی، عدم اعتماد به نفس و سلطه جویی گردد و همچنین این محبت باید در میان فرزندان به طور یکسان تقسیم گردد.
[h=2]تربیت اجتماعی[/h] مسئله اقتصاد و تامین معاش از ضروریات زندگی است و یکی از وظایف پدر پایه گذاری بینش و دید صحیح در این زمینه در فرزندان است. نهادینه شدن به دست آوردن رزق حلال ، انفاق و دستگیری نیازمندان در دوران کودکی است که برای فرزند به صورت یک ارزش در می آید
خانواده اولین مکانی است که کودک در آن مهارت های اجتماعی را می آموزد، مهارتهایی مانند ارتباط با دیگران، مسئولیت پذیری، خویشتن داری، همدردی، صبر و تحمل ... در این زمینه پدر به عنوان مدیر خانواده در آموزش این مسئولیتها نقش ویژه ای را بر عهده دارد. اولین قدم در این راه مشورت با فرزندان و سپردن مسئولیت های مناسب به آنهاست. مشورت گرفتن از فرزندان باعث شکوفایی شخصیت و احساس مفید بودن در آنها می شود و اعتماد به نفس آنها را افزایش می دهد.
قدم دوم نظارت و یاری کردن در انتخاب دوست است. در این برهه وظیفه پدر تحمیل نظرات خود به فرزند نیست بلکه پدر در فضای عاطفی و معقول شرایط و مصادیق یک دوست خوب را برای فرزندش بازگو میکند و از دور روند انتخاب فرزندش را کنترل می نماید، اهمیت این مسئله از آنجا ناشی می شود که فرزندان در دوران نوجوانی بیشترین تاثیر را از همسالان و دوستان خود می پذیرند. قدم سوم آموزش معارف دینی است. آموزش معارف صحیح به فرزندان می تواند آنها را در مقابل بسیاری از انحرافات مصون بدارد و آنها را از گرفتار شدن در افکار انحرافی و التقاطی نجات دهد.
قدم سوم که بسیار مهم و حیاتی این است که خود پدر به اموری که آنها را بیان می کند، پایبند باشد و خود به آنها عمل کند و نقش یک الگوی مناسب را برای فرزندانش ایفا نماید، علی الخصوص در فرزندان پسر که در سنین مختلف پدر خود را به عنوان الگو بر می گزینند.
[h=2]تربیت اقتصادی[/h] مسئله اقتصاد و تامین معاش از ضروریات زندگی است و یکی از وظایف پدر پایه گذاری بینش و دید صحیح در این زمینه در فرزندان است. نهادینه شدن به دست آوردن رزق حلال، انفاق و دستگیری نیازمندان در دوران کودکی است که برای فرزند به صورت یک ارزش در می آید. وظیفه بعد در این نوع تربیت شناسایی استعدادهای فرزند و سوق دادن او به سمت شغلی که به آن علاقه مند است و کمک فکری و مادی به فرزند برای رسیدن به شغل مناسب که هم شان و مناسب اوست.
اینها گوشه های کوچکی بود از نقش پدر در تربیت فرزند و باید گفت نقش پدر در این موارد محدود نمی شود و بسیاری از امور دیگر وجود دارد که پدر به طور مستقیم و غیر مستقیم در آن تاثیر گذار است.