جمع بندی مهدویت، امام زمان و انتظار فرج-دکتر عبدالکریم سروش

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مهدویت، امام زمان و انتظار فرج-دکتر عبدالکریم سروش

اگر کسی به چنین چیزی(امام زمان)رسید که واقعیت دارد،ایمان می آورد اگر نرسید که سکوت می کند،اظهار نظر نمی کند و آن هم مقبول خداوند است.
قصه امام زمان یک قصه اعتقادی است،وقتی می گویم اعتقادی یعنی ما به لحاظ تاریخی قدرت اثبات آن را نداریم.آن طوری که موجودیت یک کسی،مثل پیامبر اسلام به لحاظ تاریخی محرز است؛یعنی مسلمان و نامسلمان وقتی به شواهد تاریخی مراجعه می کند،درمیابد که چنین کسی آمده و چنان آثاری از خود به جای گذاشته و از دنیا رفته است هیچ کسی شکی ندارد.به لحاظ تاریخی مسلمان باشد یا نباشد،شیعه باشد یا نباشد.در مورد امام اول هم همین طور است در مورد امام ششم شیعیان،امام جعفر صادق هم همین طور است.
اما به امام دوازدهم که شما می رسید،تاریخ بسیار تاریک است.یعنی جز اینکه شما از پیش به چنین چیزی اعتقاد داشته باشید،نمی توانید با شواهد تاریخی اثبات کنید که چنین کسی به دنیا آمده،چنین کسی چند سال زیسته،چنین کسی غائب شده،ما چنین شواهد تاریخی نداریم.برای اینکه خود شیعیان معتقدند: اولا حاملگی او در خفا بوده یعنی مادر او که حامله بوده شکم او نشان نمی داد که حامله است،خداوند می خواست که او را مخفی نگه دارد وقتی هم که به دنیا آمده 5 سال از دید مردم مخفی بوده بعد هم که همیشه غائب شده است.خب چنین کسی را شما نمی توانید به لحاظ تاریخی شواهدی نشان بدهید که به شما بگوید که او اصلا در این دنیا بوده یا نبوده اما روایات شیعه الا ماشاالله می گوید که چنین کسی آمده،به دنیا آمده تولد او مخفیانه صورت گرفته،حضور او مخفیانه بوده بعد هم که غیبت کرده است الان برای بیش از 1200 سال.
اگر کسی به آن روایات شیعه اعتقادی دارد،آنها را راست می پندارد می تواند قبول کند و اعتقاد پیدا کند؛اگر که نمی تواند قانع بشود به صدق آنها،به صداقت آنها بازهم خداوند گریبان او را نخواهد گرفت؛برای اینکه خداوند آدمیان را به میزان عقلی که به آنها داده مورد محاکمه و مواخذه قرار می دهد.اگر که آدمی نتوانست چیزی را با شواهد کافی باور کند،آنگاه درباره او سکوت خواهد کرد و چنان که گفتم این سکوت و این ناباوری ذره ای به مسلمانی،به اسلامیت و به ایمان آدمی لطمه ای وارد نخواهد کرد.
اما نکته دومی که در این باب من باید خدمت شما عرض بکنم، حقیقت این است که امام زمان و مسئلۀ او ظهور بعدی او هرچه می خواهد باشد و هر کس هر اعتقادی در مورد آنها می ورزد، متاسفانه در میان شیعیان با حواشی بسیار مخربی همراه شده است؛دست کم از اینها باید پرهیز کرد،دست کم اگر هم بناست اعتقادی به امام زمان ورزیده شود باید بسیار پیراسته و پالوده بشود.
از همان وقتی که این فکر،قبل از اینکه امام زمان بیاید،قبل از اینکه نوبت امام دوازدهم برسد،از قرن اول،از وقتی که مختار ظهور کرد و در دوران ائمه دیگر،از وقتی که این فکر ظاهر شد،همیشه یک فکر «local» بود؛یک فکر محلی،یک فکر فرقه ای.متاسفانه در میان شیعیان،هیچ وقت امام زمان یک شخصیت جهانی تلقی نشد؛مال شیعیان،برای شیعیان،نجات دهنده شیعیان،حل کننده مسائل داخلی شیعیان،و برآورنده حسرت های شیعیان.
یک اقلیتی در عالم اسلام وجود داشت و دارد به نام اقلیت شیعه،که ما ایرانیان هم واقعا جزو آنها هستیم.از اول هم این یک اقلیت بوده،همچنان هم یک اقلیت است.اقلیت بودن،سایکولوژی و سوسیولوژی خود را دارد؛یعنی یک خصوصیاتی در اقلیت ها پیدا می شود که در اکثریت ها پیدا نمی شود.شیعیان این خصوصیات را به تمامی با خود حمل می کنند.حتی همین امروز هم که این شیعه به قدرت رسیده،در ایران حکومت رسمی شیعی برپا کرده،در دوران صفویه،ولی این اقلیت بودن همیشه با آنها بود،برای اینکه سود دارد،برای اینکه فوائدی دارد.یکی از خصوصیات اقلیت ها-که در شیعه هم خیلی بروز کرد-همین مظلومیت است و مظلوم نمایی؛که ما مظلوم بودیم،حق ما را خوردند،نگذاشتند که ما ابراز وجود بکنیم،نگذاشتند ما حرف خود را بزنیم،ما را خفه کردند،دهان ما را بستند،راه ها را برای ما بستند.
خب در تشیع این قصه،در وارث ترین تجلی،در قصه امام حسین است؛که به هر حال شیعیان از آن واقعه،که واقعۀ تراژیک و یک فاجعۀ هولناکی بود،بهترین استفاده را کردند برای اینکه بگویند طرف مقابل چه جوری به ما،چه ظلمی به ما کرد و ما چگونه مظلوم واقع شدیم.داستانی را سرودند،که این داستان تا به امروز ادامه دارد که بازگوکننده مظلومیت یک قوم اقلیتی است که در چنگال یک اکثریتی گرفتار آمده،برای اینکه از انحلال این هویت در هویت بزرگتر پیشگیری بکنند دائماً به خود می قبولاندند که ما غیر از آنها هستیم،ما متفاوت هستیم،ما توسط آنها مظلوم واقع شدیم،ما تاریخ جداگانه ای داریم،ما به فکر خود باید باشیم.
این مظلومیت یک اندیشه دیگری را هم که متناسب با آن بود،پدید آورد؛اندیشه یک منجی.ما که مظلوم بودیم،ما که نتوانستیم که داد خودمان را بستانیم،و حق خود را بگیریم.کسی می آید،کسی خواهد آمد،کسی باید آید که داد ما را بستاند.مفهوم امام زمان حتی قبل از قصۀ امام دوازدهم،یک قرن قبل از او،شما اگر ببینید در زیارت هایی که شیعه درست کرد و بر سر قبر امامان و امام حسین می خوانده،همه جا این مفهوم تکرار می شود:«که منتظر یک امامی هستیم که در رکاب او بجنگیم و حق خود را از ظالمان بگیریم.»در زیارت عاشورا،در زیارت وارث،من بحثی که درباب عاشورا می کردم،این را مفصلا گفتم این مفاهیم هست و این ادامه پیدا کرد.
شما ببینید،مفهوم امام زمان که قائدتا وقتی که از او سخن گفته می شود،برای بسط عدالت در جهان است-اگر چنین چیزی باشد-به دست تعدادی از شیعیان که افتاده،به قدری فرقه ای شده است که اصلا ملال آور است و رنج آور است.گفته می شود که امام زمان می آید و اولین کاری که می کند به حساب سنیان می رسد.آخر یک کسی که رسالت جهانی دارد،کسی که می آید برای بسط عدالت در کل عالم،آن هم به حساب سنیان می رود.ببخشید،ولی اینها چون در روایات شیعیان نقل کردند،من خودم مکه بودم برای مردم روضه می خواندند و این حرفها را می گفتند.اولین کاری که می کند،عمر و ابوبکر را از قبر بیرون می آورد و جنازه های آنها را به دار می کشد.شما نگاه بکنید،این حرفها از کجا در آمده است،این مسئلۀ امام زمان چرا به این چیزها آمیخته شده است.
همین الان هم که در ایران گاهی در بعضی از مجالس می خوانند،علاوه بر خرافاتی که می گویند،همین اخیرا گوش می کردم یک کسی منبری رفته بود می گفت،امام زمان که ظهور می کند به عدد اختفای اصحاب کهف در غار،یعنی 309 سال خود او حکومت می کند،بعد از ایشان امام علی می آید که 44 هزار سال او حکومت می کند و بعد...ملاحظه بکنید،حرفهایی که نه عقل آنها را می پسندد،نه نقل آنها را می پسندد،که از اینها فراوان است،فراوان!که در واقع امام زمان را،و رسالت جهانی او را که بسط عدالت باشد،محدود کرده،تقلیل داده است به اینکه چندتا شیعه که در وقتی 1200 سال پیش از دست کسانی رنجی بردند،اختلاف عقیدتی با آنها داشتند،همۀ این بار را بر دوش او نهادند که بیاید و داد آنها را بستاند و عقده آنها را بگشاید و آنها را نجات بدهد،از اقلیت بیرون بیاورد و تبدیل به اکثریت کند.
من هیچ وقت فراموش نمی کنم مرحوم مطهری را در یکی از سخنرانی هایش خیلی حرف خوبی می زد،یعنی عینا همین سخن را می گفت.می گفت آقا اگر امام زمانی هست برای تمام جهان است،و بعد این جمله را«نه برای چهارتا شیعۀ قالتاق»این عین تعبیر ایشان بود،چهارتا شیعه قالتاق امام زمان را کردند مستخدم خودشان،با آن اندیشه های باطل و خرافی که دارند و انتقامی که می خواهند از خلفایی که 1400 سال پیش مردند،بگیرند و ایشان باید این کارها را کند.
چقدر این اندیشه زبون شده است،حقیر شده است،غیر قابل دفاع شده است،بی معنی شده است،آن وقت امروز هم همچنان بر این هیزم نفت می ریزند و این آتش را فروزان تر می کنند و این اندیشه را بی معنی تر می کنند از آنچه که قبلا بوده است.
اگر امام زمانی هست و یا خواهد بود،تجلی یک ایده و آرمان شریفی است که عبارت است از عدالت.تازه آن عدالت جهانی را هم با پایان تاریخ یکی گرفتن،حرفی است که باید درباره آن خیلی فکر کرد و به این راحتی ها هم نمی شود.
سخن دومی که و بگویم آفت دومی که به امام زمان خورده و یا به اندیشه امام زمان، و در میان شیعیان این است که بازهم امام زمان را محدود کردند به اینکه،امام زمانی که قرار است رسالت جهانی داشته باشد،در وقتی که ظهور خواهد کرد فعلا هیچ کاری ندارد جز اینکه به ما چندتا شیعه در دنیا نگاه کند و ما را تر و خشک کند؛بقیه دنیا اصلا فراموش شده است.
اگر خدایی هست،خدای همه دنیاست،اگر پیغمبری آمده،برای همۀ دنیا آمده،اگر امام است برای همه دنیاست؛قبیله ای که نیست،فرقه ای که نباید فکر کرد،بنده واقعا متاسف شدم و مایوس شدم وقتی که دیدم همین آقای روحانی که با سلام و صلوات،به مبارکی،الحمدالله،بر تخت ریاست جمهوری نشستند و خواهند نشست،در همین سخنرانی اخیر خود گفت که دو چیز،باعث پیروزی من شد،یکی عنایات امام زمان و یکی هم درایت رهبری.
ملاحظه بکنید،اینها را که من سیاستمداری که نمی دانم که هیچی،اینها ترویج خرافات است.امام زمام مگر کار او دخالت در انتخابات است؟چرا حالا فقط دخالت در انتخابات ایران؟اگر قرار است ایشان بناست این کار را بکند،خب همه جا،مال اوباما را هم باید دخالت کند.مگر مردم دنیا،بقیه یتیم اند؟مگر نباید سرپرستی بشوند؟اگر بناست امام زمان دخالت کند،انتخابات را سر و سامان دهد،چنان جهت دهد که به نفع مردم باشد،خب همۀ این مردم،بنده خدا هستند.فقط ایرونی ها محتاج اند و مستحق اند که امام زمان بیاید و مثلا انتخابات آنها را سر و سامان دهد؟
ملاحظه بکنید،چه آنهایی را که شما روشنفکر می دانید،چه آنهایی را که نمی دانید،اینها در قصۀ امام زمان بسیار تاریک فکرند؛و این اندیشه چنان آلوده به خرافات شده است که چنان از مجرای ظلال نخستین آن،بیرون آمده،چنان بی معنی شده که دیگر ذره ای قابل دفاع نیست.توجه کردید،اندیشه امام زمان در روزگار حاضر،واقعا من یک وقتی با خودم فکر می کردم،میدانید فقط به درد که می خورد؟به درد مراجع شیعه می خورد.به هیچ دردی،به درد هیچ کس دیگری نمی خورد.چون آقایان می گویند ما نائب امام زمان هستیم،و به نیابت امام زمان هم وجوهات دریافت می کنند.اگر این نیابت را از آنها بگیرید،دیگر امام زمان چه کار می کند امروز؟یا باید برای او یک شغلی تراشید،که می آید در انتخابات دخالت می کند،و یا اگر اینها را نگویند دیگر چه؟باید بگویید یک ولی هست از اولیای خداوند که هیچ کسی او را نمی بیند،که نزاد این اولیا هم فراوانند البته،چیز دیگری باقی نمی ماند.
امام زمان را خرج سیاست کردن،بدترین نوع استفاده و یا سوءاستفاده از امام زمان است.قبلا جور دیگری بود،یک کسی می آمد و می گفت بنده امام زمان را دیدم و به من این را گفت،آن را گفت،اینها فردی بود،اینها در حوزه های خیلی کوچک بود؛الان خرج سیاست می شود در ایران.یعنی نقش ضد دموکراتیک،نقش به هر حال عوام فریبی پیدا کرده است.
من تعجبم این است از مرحوم دکتر شریعتی،که خود را شاگرد مکتب اقبال می دانست.کتابی دارد به نام«ما و اقبال» کتاب قطوری است،در آنجا در بسط اندیشه های اقبال کوشیده است.کسی بود که نام اقبال را در ایران بلند کرد حقیقتا،حسینیۀ ارشاد،که شریعتی قهرمان آنجا بود،و چراغ درخشان آنجا بود،جایی بود که نام اقبال در آنجا به صراحت می رفت،سروده های اقبال در آنجا خوانده می شد،شعرهای اقبال بر سر در حسینیۀ ارشاد نوشته می شد.اقبال لاهوری که معلم شریعتی است می گوید که: تز مهدویت که تز پایان تاریخ است،و تز پیروزی خوب بر بد است و تزی است که خاتمیت را 60 سال عقب می اندازد،و چنین و چنان،و احادیث آن سست است و باور ندارد.ولی مرحوم شریعتی تز مهدویت را بدل کرد به تز«انتظار،مذهب اعتراض»و کوشید آن تز را از آن جهت زنده نگه دارد.
من دو نکتۀ دیگر هم بگویم و سخنم را به پایان برسانم.نکتۀ اول این است که این انتظار فرج،خب در روایات شیعه که زیاد است که ما انتظار فرج باید داشته باشیم،همان انتظار ظهور امام زمان.این تعبیر به نظر من تعبیر خیلی جالبی هم هست،فقط باید انتظار بکشید،هیچ کاری جز به نام انتظار نباید بکنید.اصلا مفهوم انتظار همین است،حالا امروزه وقتی من گوش می کنم به منابری که وجود دارد،به نوشته ها،هر کسی این انتظار را می گوید اگر خانه ات را خوب آب و جارو کنی،جزء منتظران هستی.یکی می گوید اگر رای به صندوق بیندازی،این ظهور آقا را نزدیک می کند،هر کسی فلسفه ای درست کرده برای نزدیکتر کردن ظهور آقا!
اتفاقا انتظار فرج یعنی فقط انتظار فرج، فقط منتظر بنشین و ببین که چه می شود،لازم به تکان خوردن شما نیست.هیچ لازم نیست که دست از پا خطا بکنید،برای اینکه به نام انتظار فرج خیلی کارها کردند،خیلی حرفها زدند که همه فقط نفعی بود و گندمی بود که به برجین خود ریختند.
نکتۀ آخری بنده این است که شب نیمه شعبان،یکی از شب های قدر است،و این از زمان پیامبر بوده است و هیچ ربطی به مسئلۀ مهدی و امام زمان ندارد.در روایات است که پیامبر اسلام این شب را بسیار گرامی می داشتند و شب زنده داری می کردند.یکی از دعاهای بسیار مهمی که از پیامبر نقل شده است،متعلق به همین شب است.من این دعا را،بخشی از آن را برای شما می خوانم و سخنم را به پایان می برم برای اینکه،واجد بخش ها و نکات بسیار خوبی است،اجازه بدید به همین یک تکه اش بسنده بکنم که جزء دعا است که«خدایا،کسانی را که به ما رحم نمی کنند بر ما مسلط مکن؛وَلا تُسَلِّطْ عَلَیْنا مَنْ لا یَرْحَمُنا.»
دکتر عبدالکریم سروش-بخشی از سخنان در نیمه شعبان ۱۳۹۲ با موضوع «اقبال و مهدویت»
دانلود صوت سخنرانی دکتر سروش

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست عزیز

در ابتدا اینکه، اعتقاد به امام زمان علاوه بر این که یک اصل اعتقادی است یک واقعیت تاریخی نیز هست و با قراین و شواهد بسیاری قابل اثبات است و در اصل مهدویت و وجود منجی در اولاد پیامبر اجماع بسیار محکمی در بین تمامی فرق مسلمانان می باشد که قابل تردید نمی باشد، اما درباره تولد حضرت مهدی که سخنران خواسته به راحتی در وقوع آن شبه کند، دارای پاسخی است که به صورت دسته بندی شده در ذیل می آید:
لازم به ذکر است مطالب این سخنرانی دارای شبهاتی است که باید
به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضیّه‌ی مهم را تبیین می‌كنیم:

قضیه‌ی یكم
برای اثبات هر مسأله‌ای، دو راه وجود دارد: 1ـ تواتر 2ـ حساب احتمالات.
1- تواتر
تواتر، بدین معنا است كه انبوه زیادی از راویان، از یك مسأله خبر دهند، به گونه‌ای كه احتمال اجتماع و تبانی آنها بر كذب، محال باشد. اگر دویست یا سیصد تَن كه در مواقف و مواطن مختلفی به سر می‌برند، روایتی نقل كنند، وقوع توافق آنان بر كذب، ممكن نیست. چنین خبری را خبر متواتر می‌گویند.
2- حساب احتمالات
اگر یك یا چند نفر، خبری را حكایت كنند، این خبر متواتر نیست، ولی اگر به انحای مختلف، شواهدی به آن ضمیمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل می‌شود.
به عنوان مثال، شخصی، به بیماری صعب العلاجی دچار شده است و فردی به ما پیام می‌رساند كه «ایشان، شفا یافته است.». با این خبر، تا سی درصد، احتمال بهبود مریض حاصل می‌شود، ولی اگر شواهد و قرائنی به آن ضمیمه شود، ارزش احتمال، از سی در صد به چهل یا پنجاه درصد یا... می‌رسد. این قرینه، می‌تواند این باشد كه مثلاً او، دیگر از دوا استفاده نمی‌كند و یا این كه شاد و خندان است و...
این خبر، ‌در حقیقت، ‌خبر متواتر نیست، ولی به سبب حساب احتمال و ضمیمه كردن قرائن، ارزش احتمال، قوّت گرفته و یقین حاصل می‌شود.

قضیه دوم ـ وثاقت و عدالت راوی

در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوی، ضروری نیست. حال اگر یك یا چند نفر حكایتی نقل كنند، حجیّت این خبر، مشروط به عدالت راوی است، ولی اگر صد یا دویست یا سیصد تن، قضیه‌ای را حكایت كنند، لازم نیست كه راویان عادل باشند، زیرا، خبر متواتر، به دلیل كثرت راویان، افاده‌ی یقین كرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودی دیگر باقی نمی‌ماند. ما، عدالت را برای به دست آوردن یقین می‌خواهیم، وقتی یقین حاصل شد، شرط عدالت لزومی ندارد.
با عنایت به این مطالب، تردید و ابهام آفرینی در روایات دلالت كننده بر ولادت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ و مسائل مرتبط با حضرت، شایسته نیست و نمی‌توان گفت: «سند این روایت، ضعیف است» و یا «راویان، مجهول هستند» و یا...
آری، اگر تعداد روایات، محدود بود، این خدشه‌ها وارد است، اما از آنجا كه احادیث درباره‌ی حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ متواتر و مستفیض است، نباید در آنها مناقشه كرد.

ادامه دارد.....

قضیه‌ سوم ـ قدر مشترك این احادیث
ممكن است مجموعه‌ای از روایات، در خصوصیّات و تفاصیل، با هم متفاوت باشند، ولی از یك زاویه، مدلول همه‌ی آنها یكی باشد. مثلاً افراد بی‌شماری، از بهبود مریضی خبر می‌دهند، ولی یكی از آنان از شفای مریض در ساعت یك، و دیگری از بهبود او در ساعت دو، و سومی از بهبود مریض در ساعت سه خبر می‌دهد.
اگر چه خبر این راویان، در جزئیات یكی نیستند، ولی همه، از جهت بهبود مریض، متحد هستند كه در این صورت، ‌شفای مریض، برای ما ثابت می‌شود؛ زیرا، ‌هر یك از این خبرها، در حقیقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفای مریض است و خبر دوم، زمان شفای او است. خوب می‌نگریم، می‌فهمیم كه همه‌ی آنان در شفا یافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند.
اگر روایات پرشماری، از یك زاویه، بر جریان معیّنی، اتّفاق داشته باشند، نسبت به آن مسأله، یقین حاصل می‌شود، هر چند این اخبار، ‌در سایر تفاصیل و خصوصیات، با هم تمایز داشته باشند. پس شایسته نیست در احادیث میلاد امام مهدی ـ علیه السّلام ـ مناقشه كرد و گفت: «این روایات، در تفاصیل، با هم اختلاف دارند. در این احادیث، گاه، مادر امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ «نرجس» و گاه «سوسن» نامیده شده، و یك بار خبر از تولّد یافتن حضرت ـ علیه السّلام ـ در این شب و بار دیگر از به دنیا آمدن امام ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ در شب دیگر حكایت كرده‌اند و یك روایت نقل می‌كند كه امام ـ علیه السّلام ـ ، در فلان سال به دنیا آمده و روایت دوم، خبر از متولّد شدن حضرت ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ در سالی دیگر می‌دهد. پس با توجّه به اختلاف‌ها، شایسته نیست به آنها تمسك شود؛ زیرا، متواتر و مورد پذیرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصیل علم به ولادت حضرت، سودی نمی‌رسانند.»؛ زیرا، این روایات از جهت تصریح به ولادت امام ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ با هم مشترك‌اند و تفاوت آنها در سایر شاخصه‌ها و ویژگی‌ها است.

قضیه‌ی چهارم ـ اجتهاد در مقابل نص
شایسته نیست كسی در مقابل نص، اجتهاد شخصی كند. پس اگر متن روایتی، ‌دلالت صریح بر چیزی داشته باشد و از حیث سند هم تام باشد، نباید كسی در آن مسأله، اجتهاد شخصی كند.
خداوند تبارك و تعالی می‌فرماید:
"و أقیموا الصلاه و اتوا الزكاه"
كاملاً روشن است كه این آیه، طلب اقامه‌ی نماز و پرداخت زكات را می‌كند، حال اگر كسی بگوید: "این آیه اقامه‌ی نماز را طلب نمی‌كند..." سخنی بر خلاف نصّ صریح رانده است و او، چنین حقّی را ندارد.
بله، در این كه آیا این درخواست، درخواستی وجوبی است یا امری استحبابی می‌تواند اجتهاد كند؛ زیرا، وجوب و استحباب، در این آیه، ظاهر و نصّ نیست.
احادیث امام مهدی ـ علیه السّلام ـ ، نیز این چنین است و اجتهاد شخصی بر نمی‌دارد؛ زیرا، دلالت این روایات، واضح و صریح‌اند و از حیث سند هم متواتر. زمانی می‌توان اجتهاد كرد كه دلالت روایت، صریح نباشد و سند آن، اشكال داشته باشد.

اینك، پس از بیان این چهار قضیّه، ‌به مسأله‌ی ولادت حضرت ـ علیه السّلام ـ می‌پردازیم و عواملی را كه برای ما در این باره یقین می‌آورد، بیان می‌كنیم.

ادامه دارد....

عامل نخست (احادیث عمومی)
عامل نخست، احادیث پرشماری است كه از مسلّمات بین امامیه و غیر امامیه شمرده می‌شود. در این احادیث، هر چند نام حضرت نیامده است، امّا دلالت بر ولادت حضرت دارند.
حدیث ثقلین
این روایت، میان امامیه و برادران اهل سنّت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نیست. پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ این حدیث شریف را در مواقف و مواطن متعدّدی، از جمله حجه الوداع، بازگو كرده است. اختلافاتی كه در بعضی الفاظ حدیث دیده می‌شود،‌برگرفته از گوناگونی مواقف صدور حدیث است.
حدیث ثقلین، چنین است:
"إنّی تارك فیكم الثقلین: كتاب الله و عترتی أهلَ بیتی. أحدهما أكبر من الآخر. و لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ"
من، در میان شما، دو چیز گران‌بها به جای می‌گذارم كتاب خدا و عترتم، اهل بیت‌ام. یكی از آن دو، از دیگری بزرگ‌تر است. این دو از هم جدا نمی‌شوند تا زمانی كه در حوض، بر من وارد شوند.
جمله‌ی «لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ» بر استمرار همراهی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ با قرآن كریم دلالت دارد و این پیوستگی در همراهی، ‌جز با فرض تولد یافتن حضرت ـ علیه السّلام ـ و پنهان بودن ایشان از دیدگان، امكان ندارد؛ زیرا، اگر حضرت ـ علیه السّلام ـ در آینده تولد یابد، می‌باید در این زمان، قرآن، از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جدا باشد. و حال آن كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرموده است، این دو از هم جدا ناشدنی هستند.
دلالت این حدیث بر ولادت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ روشن است. این حدیث، از آغاز، در شأن امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ وارد نشده و برای موضوع دیگری آمده است، ‌ولی التزاماً، ولادت امام مهدی ـ علیه السّلام ـ از آن استفاده می‌شود.

عامل دوم: اخبار خاص
پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ از تولد فرزندی برای امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ خبر می‌دهند كه بعد از به دنیا آمدن، از دیدگان پنهان می‌شود و زمین را پر از قسط و عدل خواهد كرد و ایمان به ایشان، برای هر مؤمنی ضروری است.
شیخ صدوق، در كمال الدین، این احادیث را در ابواب زیر، تنظیم كرده است:
1ـ اخبار پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ (45 حدیث)
2ـ اخبار امام علی ـ علیه السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ .
3ـ اخبار حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ (4 حدیث)
4ـ اخبار امام حسن ـ علیه السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ (2 حدیث)
5ـ اخبار امام حسین ـ علیه السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ (5 حدیث)
6ـ اخبار امام سجاد ـ علیه السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف-(2حدیث)
ذکر احادیث باعث طولانی شدن مطلب می شود احادیث در این باب بسیار اند برای مطالعه به کتاب کمال الدین شیخ صدوق مراجعه فرمایید.
عامل سوم ـ سفراء و توقیعات
در تاریخ شیعه، قضیّه‌ی چهار سفیر امام ـ علیه السّلام ـ و صدور توقیعات از جانب آنان، بسیار روشن و بدیهی است. از زمان علی بن الحسین (پدر شیخ صدوق) ‌و مرحوم كلینی (هم عصر سفراء) تا حال،‌كسی در این قضیّه تردیدی به خود راه نداده است و در این زمان هم هیچ شیعه‌ای، در مقام و منزلت این سفراء، تردیدی نداشته و احتمال كذب آنان را نمی‌دهد.
سفرای چهارگانه، ‌عبارتند از:
1ـ ابو عمرو عثمان بن سعید؛
ایشان، فروشنده‌ی روغن بودند. شیعیان، نامه‌ها و اموال را به سوی او ارسال می‌كردند و ایشان هم جهت پنهان كاری، آنها را در ظرف قرار می‌داد. و برای امام می‌فرستاد.
ایشان، وكیل امام هادی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ و بعد از آن دو بزرگوار، سفیر امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ بود.
2ـ محمد بن عثمان بن سعید؛
3ـ حسین بن روح نوبختی؛
4ـ علی بن محمد سمری.
توقیعات فراوانی از ناحیه‌ی این سفیران، صادر شد. تعدادی از آنها در كمال الدین و الغیبه موجود است.
مساله‌ی سفیر بودن و توقیعات آنها، دلیل و شاهدی محكم برای تصدیق مقوله‌ی مهدویت و ولادت امام ـ علیه السّلام ـ و غایب بودن ایشان از دیدگان است.

عامل چهارم ـ نظارت و مراقبت دستگاه خلافت

در كتاب‌های تاریخی امامیّه و غیر امامیّه، آمده است كه آن هنگام كه معتمد عباسی شنید كه برای امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرزندی متولد شده، مأمورانش را به خانه‌ی امام فرستاد و تمامی زنان امام را دستگیر و بازداشت كردند تا بدانند فرزند از آنِ كدام یك است.
البته، بعضی از تواریخ نقل می‌كنند كه این جریان، به راهنمایی و ارشاد جعفر، عموی امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ بوده است.
بنابراین، نظارت و مراقبت دستگاه حاكم، قرینه‌ی روشن و آشكار بر وقوع ولادت حضرت ـ علیه السّلام ـ است؛ زیرا، در غیر این صورت، انگیزه‌ای برای این همه مراقبت و نظارت نبوده است.

ادامه دارد....


عامل پنجم ـ اعتراف تاریخ نگاران و تبار شناسان غیر شیعی
كلمات تاریخ نگاران و تبار شناسان غیر شیعی در ولادت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ ، در نهایت وضوح است.
1- ابن خلكان می‌گوید:
"به اعتقاد امامیّه، ابوالقاسم محمّد بن حسن العسكری، امام دوازدهم است كه به «حجّت» شهرت دارد و در روز جمعه، نیمه‌ی شعبان سال دویست و پنجاه و پنج، متولّد شده است."
2ـ ذهبی می‌گوید:
"شیعیان، معتقدند كه پسر امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ یعنی محمّد بن الحسن قائم و جانشین و حجّت است. ایشان، در سال دویست و پنجاه و هشتم و بنا به قولی، در سال دویست و پنجاه و شش، متولّد شده است"
3- ابن حجر هیتمی می‌گوید:
"امام حسن عسكری، غیر از ابی القاسم محمد الحجه،‌ فرزندی به جا نگذاشت و آن هنگام كه پدر بزرگوارش وفات یافت، او، پنج سال داشت".
4ـ خیر الدین زركلی می‌گوید:
"در سامراء‌ متولّد شد و در سن پنج سالگی، پدرش وفات كرد"

عامل ششم ـ اتفاق شیعه
از زمان كلینی و پدر شیخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شیعیان، بر ولادت و پنهان بودن حضرت ـ علیه السّلام ـ وحدت نظر و اتّفاق دارند. این ایده، از اصول مذهب شیعه است و در تمام اعصار شیعه، هیچ كس را نیافته‌ایم كه در ولادت یافتن و غیبت حضرت، شك و تردید داشته باشد.
خلاصه‌ سخن این كه یا تواتر این اخبار را می‌پذیریم كه در این صورت حقّ اجتهاد شخصی را نداریم و باید «نصّ» را بپذیریم و یا این كه تواتر این اخبار را قبول نداریم، ولی با ضمیمه كردن آن هشت قرینه و عاملی كه بیان شد برای ما روشن می‌شود كه آن روایات، طبق حساب احتمالات، درست و صحیح است.) محمد باقر ايرواني ـ فصلنامه انتظار، ص90(

اما به فرموده معصوم بهترين راه اثبات نه تنها ولادت حضرت ، بلکه اثبات امامت ائمه معصومين عليهم السلام ؛ قرآن است.
امام سجاد عليه السلام فرموده‌اند: اي گروه شيعه، با سوره «انا انزلناهُ في ليلة القدر» با مخالفين امامت ائمه معصومين عليهم السلام مباحثه و اتمام حجت کنيد تا کامياب و پيروز شويد، به خدا که آن سوره، پس از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله حجت خداي تبارک و تعالي است بر مردم، و آن سوره آقاي دين شماست و نهايت دانش و آگاهي ماست. اي گروه شيعه، با «حم و الکتاب المُبين؛ انا انزلناه في ليلة مبارکة انا کنا مُنذرين» مناظره کنيد، زيرا اين آيات مخصوص واليان امر امامت بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است.

خداوند متعال در چهارمين آيه سوره مبارکه قدر مي‌فرمايد:
تنزّل الملائکة و الرّوح فيها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرماني (براي تقدير هر کاري) فرود آيند. فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «ليلةالقدر» دارد، و در آيات سوم و چهارم سوره دخان نيز: فيها ُيفرَق کلّ أمرٍ حکيم ؛ در آن شب، هر فرماني، بر حسب حکمت صادر مي‌شود.
دلالت بر تجدد و دوام دارد. زيرا باب «تفعّل»(تنزَلُ بر وزن تفعُل) دلالت بر پذيرش يا تکلف يا هر دو مي‌نمايد. ظاهر اين فعل‌ها، خبر از تفريق و تنزل امر در ليلةالقدرهاي آينده مي‌دهد.
اين امر که در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل مي‌شده‌ است، و در هر شب قدر ديگر، بايد بر کسي نازل و تبيين شود که شايسته نزول ملائکه باشد.

کسي که قرآن را به عنوان کلام خدا پذيرفت به اين معني است که همه سوره‌ها و آيات آن را پذيرفته است و يک مسلمان واقعي هم کسي است که تسليم همه آيات قرآن باشد، پس هر مسلماني الزاماً بايد سوره قدر، و از آن سوره، شب قدر، و استمرار آن را تا قيامت بپذيرد و لازمه پذيرفتن آن، آيه (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ايماني ناگزير از قبول آن است. بايد بپذيرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امري فرود مي‌آيند و اين امر يک متولي و وليّ مي‌خواهد که متولي و وليّ آن امر باشد.
و چون هيچ کس جز پيامبر و اوصياء معصوم عليهم السلام نمي‌توانند مدعي اين امر باشند و اساساً هم نيستند، بايد از اوصياء همواره کسي باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب خداوند هر امري بر او نازل شود.
آيه مورد بحث، يکي از مستدل‌ترين آيات قرآن کريم بر ضرورت وجود هميشگي يک ولي امر از جانب خداست که امين بر حفظ و اجزاء و اداء امر الهي باشد، و آن همان امام معصوم است.
حال اگرکسي ادعا کند مهدي موعود (عج) هنوز متولد نشده اند چاره اي ندارد جز آنکه اين نزول ملائکه را انکار کند و هرکس نزول پيوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذيرد ، ناگزير بايد ولي امر را هم بپذيرد وگرنه کافر به بعضي از آيات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنين کسي بنابر بيان خود قرآن کريم کافر واقعي است.

موفق باشید :Gol:

سوال:
سروش در سخنرانی خود درباره امام زمان مطالبی گفته است که در زیر می آید جواب این شبهه چیست:
اگر کسی به چنین چیزی(امام زمان)رسید که واقعیت دارد،ایمان می آورد اگر نرسید که سکوت می کند،اظهار نظر نمی کند و آن هم مقبول خداوند است.
قصه امام زمان یک قصه اعتقادی است،وقتی می گویم اعتقادی یعنی ما به لحاظ تاریخی قدرت اثبات آن را نداریم.آن طوری که موجودیت یک کسی،مثل پیامبر اسلام به لحاظ تاریخی محرز است؛یعنی مسلمان و نامسلمان وقتی به شواهد تاریخی مراجعه می کند،درمیابد که چنین کسی آمده و چنان آثاری از خود به جای گذاشته و از دنیا رفته است هیچ کسی شکی ندارد.به لحاظ تاریخی مسلمان باشد یا نباشد،شیعه باشد یا نباشد.در مورد امام اول هم همین طور است در مورد امام ششم شیعیان،امام جعفر صادق هم همین طور است.
اما به امام دوازدهم که شما می رسید،تاریخ بسیار تاریک است.یعنی جز اینکه شما از پیش به چنین چیزی اعتقاد داشته باشید،نمی توانید با شواهد تاریخی اثبات کنید که چنین کسی به دنیا آمده،چنین کسی چند سال زیسته،چنین کسی غائب شده،ما چنین شواهد تاریخی نداریم.برای اینکه خود شیعیان معتقدند: اولا حاملگی او در خفا بوده یعنی مادر او که حامله بوده شکم او نشان نمی داد که حامله است،خداوند می خواست که او را مخفی نگه دارد وقتی هم که به دنیا آمده 5 سال از دید مردم مخفی بوده بعد هم که همیشه غائب شده است.خب چنین کسی را شما نمی توانید به لحاظ تاریخی شواهدی نشان بدهید که به شما بگوید که او اصلا در این دنیا بوده یا نبوده اما روایات شیعه الا ماشاالله می گوید که چنین کسی آمده،به دنیا آمده تولد او مخفیانه صورت گرفته،حضور او مخفیانه بوده بعد هم که غیبت کرده است الان برای بیش از 1200 سال.
اگر کسی به آن روایات شیعه اعتقادی دارد،آنها را راست می پندارد می تواند قبول کند و اعتقاد پیدا کند؛اگر که نمی تواند قانع بشود به صدق آنها،به صداقت آنها بازهم خداوند گریبان او را نخواهد گرفت؛برای اینکه خداوند آدمیان را به میزان عقلی که به آنها داده مورد محاکمه و مواخذه قرار می دهد.اگر که آدمی نتوانست چیزی را با شواهد کافی باور کند،آنگاه درباره او سکوت خواهد کرد و چنان که گفتم این سکوت و این ناباوری ذره ای به مسلمانی،به اسلامیت و به ایمان آدمی لطمه ای وارد نخواهد کرد.
اما نکته دومی که در این باب من باید خدمت شما عرض بکنم، حقیقت این است که امام زمان و مسئلۀ او ظهور بعدی او هرچه می خواهد باشد و هر کس هر اعتقادی در مورد آنها می ورزد، متاسفانه در میان شیعیان با حواشی بسیار مخربی همراه شده است؛دست کم از اینها باید پرهیز کرد،دست کم اگر هم بناست اعتقادی به امام زمان ورزیده شود باید بسیار پیراسته و پالوده بشود.
از همان وقتی که این فکر،قبل از اینکه امام زمان بیاید،قبل از اینکه نوبت امام دوازدهم برسد،از قرن اول،از وقتی که مختار ظهور کرد و در دوران ائمه دیگر،از وقتی که این فکر ظاهر شد،همیشه یک فکر «local» بود؛یک فکر محلی،یک فکر فرقه ای.متاسفانه در میان شیعیان،هیچ وقت امام زمان یک شخصیت جهانی تلقی نشد؛مال شیعیان،برای شیعیان،نجات دهنده شیعیان،حل کننده مسائل داخلی شیعیان،و برآورنده حسرت های شیعیان.
یک اقلیتی در عالم اسلام وجود داشت و دارد به نام اقلیت شیعه،که ما ایرانیان هم واقعا جزو آنها هستیم.از اول هم این یک اقلیت بوده،همچنان هم یک اقلیت است.اقلیت بودن،سایکولوژی و سوسیولوژی خود را دارد؛یعنی یک خصوصیاتی در اقلیت ها پیدا می شود که در اکثریت ها پیدا نمی شود.شیعیان این خصوصیات را به تمامی با خود حمل می کنند.حتی همین امروز هم که این شیعه به قدرت رسیده،در ایران حکومت رسمی شیعی برپا کرده،در دوران صفویه،ولی این اقلیت بودن همیشه با آنها بود،برای اینکه سود دارد،برای اینکه فوائدی دارد.یکی از خصوصیات اقلیت ها-که در شیعه هم خیلی بروز کرد-همین مظلومیت است و مظلوم نمایی؛که ما مظلوم بودیم،حق ما را خوردند،نگذاشتند که ما ابراز وجود بکنیم،نگذاشتند ما حرف خود را بزنیم،ما را خفه کردند،دهان ما را بستند،راه ها را برای ما بستند.
خب در تشیع این قصه،در وارث ترین تجلی،در قصه امام حسین است؛که به هر حال شیعیان از آن واقعه،که واقعۀ تراژیک و یک فاجعۀ هولناکی بود،بهترین استفاده را کردند برای اینکه بگویند طرف مقابل چه جوری به ما،چه ظلمی به ما کرد و ما چگونه مظلوم واقع شدیم.داستانی را سرودند،که این داستان تا به امروز ادامه دارد که بازگوکننده مظلومیت یک قوم اقلیتی است که در چنگال یک اکثریتی گرفتار آمده،برای اینکه از انحلال این هویت در هویت بزرگتر پیشگیری بکنند دائماً به خود می قبولاندند که ما غیر از آنها هستیم،ما متفاوت هستیم،ما توسط آنها مظلوم واقع شدیم،ما تاریخ جداگانه ای داریم،ما به فکر خود باید باشیم.
این مظلومیت یک اندیشه دیگری را هم که متناسب با آن بود،پدید آورد؛اندیشه یک منجی.ما که مظلوم بودیم،ما که نتوانستیم که داد خودمان را بستانیم،و حق خود را بگیریم.کسی می آید،کسی خواهد آمد،کسی باید آید که داد ما را بستاند.مفهوم امام زمان حتی قبل از قصۀ امام دوازدهم،یک قرن قبل از او،شما اگر ببینید در زیارت هایی که شیعه درست کرد و بر سر قبر امامان و امام حسین می خوانده،همه جا این مفهوم تکرار می شود:«که منتظر یک امامی هستیم که در رکاب او بجنگیم و حق خود را از ظالمان بگیریم.»در زیارت عاشورا،در زیارت وارث،من بحثی که درباب عاشورا می کردم،این را مفصلا گفتم این مفاهیم هست و این ادامه پیدا کرد.
شما ببینید،مفهوم امام زمان که قائدتا وقتی که از او سخن گفته می شود،برای بسط عدالت در جهان است-اگر چنین چیزی باشد-به دست تعدادی از شیعیان که افتاده،به قدری فرقه ای شده است که اصلا ملال آور است و رنج آور است.گفته می شود که امام زمان می آید و اولین کاری که می کند به حساب سنیان می رسد.آخر یک کسی که رسالت جهانی دارد،کسی که می آید برای بسط عدالت در کل عالم،آن هم به حساب سنیان می رود.ببخشید،ولی اینها چون در روایات شیعیان نقل کردند،من خودم مکه بودم برای مردم روضه می خواندند و این حرفها را می گفتند.اولین کاری که می کند،عمر و ابوبکر را از قبر بیرون می آورد و جنازه های آنها را به دار می کشد.شما نگاه بکنید،این حرفها از کجا در آمده است،این مسئلۀ امام زمان چرا به این چیزها آمیخته شده است.
همین الان هم که در ایران گاهی در بعضی از مجالس می خوانند،علاوه بر خرافاتی که می گویند،همین اخیرا گوش می کردم یک کسی منبری رفته بود می گفت،امام زمان که ظهور می کند به عدد اختفای اصحاب کهف در غار،یعنی 309 سال خود او حکومت می کند،بعد از ایشان امام علی می آید که 44 هزار سال او حکومت می کند و بعد...ملاحظه بکنید،حرفهایی که نه عقل آنها را می پسندد،نه نقل آنها را می پسندد،که از اینها فراوان است،فراوان!که در واقع امام زمان را،و رسالت جهانی او را که بسط عدالت باشد،محدود کرده،تقلیل داده است به اینکه چندتا شیعه که در وقتی 1200 سال پیش از دست کسانی رنجی بردند،اختلاف عقیدتی با آنها داشتند،همۀ این بار را بر دوش او نهادند که بیاید و داد آنها را بستاند و عقده آنها را بگشاید و آنها را نجات بدهد،از اقلیت بیرون بیاورد و تبدیل به اکثریت کند.
من هیچ وقت فراموش نمی کنم مرحوم مطهری را در یکی از سخنرانی هایش خیلی حرف خوبی می زد،یعنی عینا همین سخن را می گفت.می گفت آقا اگر امام زمانی هست برای تمام جهان است،و بعد این جمله را«نه برای چهارتا شیعۀ قالتاق»این عین تعبیر ایشان بود،چهارتا شیعه قالتاق امام زمان را کردند مستخدم خودشان،با آن اندیشه های باطل و خرافی که دارند و انتقامی که می خواهند از خلفایی که 1400 سال پیش مردند،بگیرند و ایشان باید این کارها را کند.
چقدر این اندیشه زبون شده است،حقیر شده است،غیر قابل دفاع شده است،بی معنی شده است،آن وقت امروز هم همچنان بر این هیزم نفت می ریزند و این آتش را فروزان تر می کنند و این اندیشه را بی معنی تر می کنند از آنچه که قبلا بوده است.
اگر امام زمانی هست و یا خواهد بود،تجلی یک ایده و آرمان شریفی است که عبارت است از عدالت.تازه آن عدالت جهانی را هم با پایان تاریخ یکی گرفتن،حرفی است که باید درباره آن خیلی فکر کرد و به این راحتی ها هم نمی شود.
سخن دومی که و بگویم آفت دومی که به امام زمان خورده و یا به اندیشه امام زمان، و در میان شیعیان این است که بازهم امام زمان را محدود کردند به اینکه،امام زمانی که قرار است رسالت جهانی داشته باشد،در وقتی که ظهور خواهد کرد فعلا هیچ کاری ندارد جز اینکه به ما چندتا شیعه در دنیا نگاه کند و ما را تر و خشک کند؛بقیه دنیا اصلا فراموش شده است.
اگر خدایی هست،خدای همه دنیاست،اگر پیغمبری آمده،برای همۀ دنیا آمده،اگر امام است برای همه دنیاست؛قبیله ای که نیست،فرقه ای که نباید فکر کرد،بنده واقعا متاسف شدم و مایوس شدم وقتی که دیدم همین آقای روحانی که با سلام و صلوات،به مبارکی،الحمدالله،بر تخت ریاست جمهوری نشستند و خواهند نشست،در همین سخنرانی اخیر خود گفت که دو چیز،باعث پیروزی من شد،یکی عنایات امام زمان و یکی هم درایت رهبری.
ملاحظه بکنید،اینها را که من سیاستمداری که نمی دانم که هیچی،اینها ترویج خرافات است.امام زمام مگر کار او دخالت در انتخابات است؟چرا حالا فقط دخالت در انتخابات ایران؟اگر قرار است ایشان بناست این کار را بکند،خب همه جا،مال اوباما را هم باید دخالت کند.مگر مردم دنیا،بقیه یتیم اند؟مگر نباید سرپرستی بشوند؟اگر بناست امام زمان دخالت کند،انتخابات را سر و سامان دهد،چنان جهت دهد که به نفع مردم باشد،خب همۀ این مردم،بنده خدا هستند.فقط ایرونی ها محتاج اند و مستحق اند که امام زمان بیاید و مثلا انتخابات آنها را سر و سامان دهد؟
ملاحظه بکنید،چه آنهایی را که شما روشنفکر می دانید،چه آنهایی را که نمی دانید،اینها در قصۀ امام زمان بسیار تاریک فکرند؛و این اندیشه چنان آلوده به خرافات شده است که چنان از مجرای ظلال نخستین آن،بیرون آمده،چنان بی معنی شده که دیگر ذره ای قابل دفاع نیست.توجه کردید،اندیشه امام زمان در روزگار حاضر،واقعا من یک وقتی با خودم فکر می کردم،میدانید فقط به درد که می خورد؟به درد مراجع شیعه می خورد.به هیچ دردی،به درد هیچ کس دیگری نمی خورد.چون آقایان می گویند ما نائب امام زمان هستیم،و به نیابت امام زمان هم وجوهات دریافت می کنند.اگر این نیابت را از آنها بگیرید،دیگر امام زمان چه کار می کند امروز؟یا باید برای او یک شغلی تراشید،که می آید در انتخابات دخالت می کند،و یا اگر اینها را نگویند دیگر چه؟باید بگویید یک ولی هست از اولیای خداوند که هیچ کسی او را نمی بیند،که نزاد این اولیا هم فراوانند البته،چیز دیگری باقی نمی ماند.
امام زمان را خرج سیاست کردن،بدترین نوع استفاده و یا سوءاستفاده از امام زمان است.قبلا جور دیگری بود،یک کسی می آمد و می گفت بنده امام زمان را دیدم و به من این را گفت،آن را گفت،اینها فردی بود،اینها در حوزه های خیلی کوچک بود؛الان خرج سیاست می شود در ایران.یعنی نقش ضد دموکراتیک،نقش به هر حال عوام فریبی پیدا کرده است.
من تعجبم این است از مرحوم دکتر شریعتی،که خود را شاگرد مکتب اقبال می دانست.کتابی دارد به نام«ما و اقبال» کتاب قطوری است،در آنجا در بسط اندیشه های اقبال کوشیده است.کسی بود که نام اقبال را در ایران بلند کرد حقیقتا،حسینیۀ ارشاد،که شریعتی قهرمان آنجا بود،و چراغ درخشان آنجا بود،جایی بود که نام اقبال در آنجا به صراحت می رفت،سروده های اقبال در آنجا خوانده می شد،شعرهای اقبال بر سر در حسینیۀ ارشاد نوشته می شد.اقبال لاهوری که معلم شریعتی است می گوید که: تز مهدویت که تز پایان تاریخ است،و تز پیروزی خوب بر بد است و تزی است که خاتمیت را 60 سال عقب می اندازد،و چنین و چنان،و احادیث آن سست است و باور ندارد.ولی مرحوم شریعتی تز مهدویت را بدل کرد به تز«انتظار،مذهب اعتراض»و کوشید آن تز را از آن جهت زنده نگه دارد.
من دو نکتۀ دیگر هم بگویم و سخنم را به پایان برسانم.نکتۀ اول این است که این انتظار فرج،خب در روایات شیعه که زیاد است که ما انتظار فرج باید داشته باشیم،همان انتظار ظهور امام زمان.این تعبیر به نظر من تعبیر خیلی جالبی هم هست،فقط باید انتظار بکشید،هیچ کاری جز به نام انتظار نباید بکنید.اصلا مفهوم انتظار همین است،حالا امروزه وقتی من گوش می کنم به منابری که وجود دارد،به نوشته ها،هر کسی این انتظار را می گوید اگر خانه ات را خوب آب و جارو کنی،جزء منتظران هستی.یکی می گوید اگر رای به صندوق بیندازی،این ظهور آقا را نزدیک می کند،هر کسی فلسفه ای درست کرده برای نزدیکتر کردن ظهور آقا!
اتفاقا انتظار فرج یعنی فقط انتظار فرج، فقط منتظر بنشین و ببین که چه می شود،لازم به تکان خوردن شما نیست.هیچ لازم نیست که دست از پا خطا بکنید،برای اینکه به نام انتظار فرج خیلی کارها کردند،خیلی حرفها زدند که همه فقط نفعی بود و گندمی بود که به برجین خود ریختند.
نکتۀ آخری بنده این است که شب نیمه شعبان،یکی از شب های قدر است،و این از زمان پیامبر بوده است و هیچ ربطی به مسئلۀ مهدی و امام زمان ندارد.در روایات است که پیامبر اسلام این شب را بسیار گرامی می داشتند و شب زنده داری می کردند.یکی از دعاهای بسیار مهمی که از پیامبر نقل شده است،متعلق به همین شب است.من این دعا را،بخشی از آن را برای شما می خوانم و سخنم را به پایان می برم برای اینکه،واجد بخش ها و نکات بسیار خوبی است،اجازه بدید به همین یک تکه اش بسنده بکنم که جزء دعا است که«خدایا،کسانی را که به ما رحم نمی کنند بر ما مسلط مکن؛وَلا تُسَلِّطْ عَلَیْنا مَنْ لا یَرْحَمُنا.»
دکتر عبدالکریم سروش-بخشی از سخنان در نیمه شعبان ۱۳۹۲ با موضوع «اقبال و مهدویت»

جواب:
در ابتدا باید به این مطلب کاملا توجه کرد که اعتقاد به امام زمان علاوه بر این که یک اصل اعتقادی است یک واقعیت تاریخی نیز هست و با قراین و شواهد بسیاری قابل اثبات است و در اصل مهدویت و وجود منجی در اولاد پیامبر اجماع بسیار محکمی در بین تمامی فرق مسلمانان می باشد که قابل تردید نمی باشد، اما درباره تولد حضرت مهدی که سخنران خواسته به راحتی در وقوع آن شبه کند، دارای پاسخی است که به صورت دسته بندی شده در ذیل می آید:
لازم به ذکر است مطالب این سخنرانی دارای شبهاتی است که باید
به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضیّه‌ی مهم را تبیین می‌كنیم:

قضیه‌ی یكم
برای اثبات هر مسأله‌ای، دو راه وجود دارد: 1ـ تواتر 2ـ حساب احتمالات.
1- تواتر
تواتر، بدین معنا است كه انبوه زیادی از راویان، از یك مسأله خبر دهند، به گونه‌ای كه احتمال اجتماع و تبانی آنها بر كذب، محال باشد. اگر دویست یا سیصد تَن كه در مواقف و مواطن مختلفی به سر می‌برند، روایتی نقل كنند، وقوع توافق آنان بر كذب، ممكن نیست. چنین خبری را خبر متواتر می‌گویند.
2- حساب احتمالات
اگر یك یا چند نفر، خبری را حكایت كنند، این خبر متواتر نیست، ولی اگر به انحای مختلف، شواهدی به آن ضمیمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل می‌شود.
به عنوان مثال، شخصی، به بیماری صعب العلاجی دچار شده است و فردی به ما پیام می‌رساند كه «ایشان، شفا یافته است.». با این خبر، تا سی درصد، احتمال بهبود مریض حاصل می‌شود، ولی اگر شواهد و قرائنی به آن ضمیمه شود، ارزش احتمال، از سی در صد به چهل یا پنجاه درصد یا... می‌رسد. این قرینه، می‌تواند این باشد كه مثلاً او، دیگر از دوا استفاده نمی‌كند و یا این كه شاد و خندان است و...
این خبر، ‌در حقیقت، ‌خبر متواتر نیست، ولی به سبب حساب احتمال و ضمیمه كردن قرائن، ارزش احتمال، قوّت گرفته و یقین حاصل می‌شود.

قضیه دوم ـ وثاقت و عدالت راوی
در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوی، ضروری نیست. حال اگر یك یا چند نفر حكایتی نقل كنند، حجیّت این خبر، مشروط به عدالت راوی است، ولی اگر صد یا دویست یا سیصد تن، قضیه‌ای را حكایت كنند، لازم نیست كه راویان عادل باشند، زیرا، خبر متواتر، به دلیل كثرت راویان، افاده‌ی یقین كرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودی دیگر باقی نمی‌ماند. ما، عدالت را برای به دست آوردن یقین می‌خواهیم، وقتی یقین حاصل شد، شرط عدالت لزومی ندارد.
با عنایت به این مطالب، تردید و ابهام آفرینی در روایات دلالت كننده بر ولادت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ و مسائل مرتبط با حضرت، شایسته نیست و نمی‌توان گفت: «سند این روایت، ضعیف است» و یا «راویان، مجهول هستند» و یا...
آری، اگر تعداد روایات، محدود بود، این خدشه‌ها وارد است، اما از آنجا كه احادیث درباره‌ی حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ متواتر و مستفیض است، نباید در آنها مناقشه كرد.

قضیه‌ سوم ـ قدر مشترك این احادیث
ممكن است مجموعه‌ای از روایات، در خصوصیّات و تفاصیل، با هم متفاوت باشند، ولی از یك زاویه، مدلول همه‌ی آنها یكی باشد. مثلاً افراد بی‌شماری، از بهبود مریضی خبر می‌دهند، ولی یكی از آنان از شفای مریض در ساعت یك، و دیگری از بهبود او در ساعت دو، و سومی از بهبود مریض در ساعت سه خبر می‌دهد.
اگر چه خبر این راویان، در جزئیات یكی نیستند، ولی همه، از جهت بهبود مریض، متحد هستند كه در این صورت، ‌شفای مریض، برای ما ثابت می‌شود؛ زیرا، ‌هر یك از این خبرها، در حقیقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفای مریض است و خبر دوم، زمان شفای او است. خوب می‌نگریم، می‌فهمیم كه همه‌ی آنان در شفا یافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند.
اگر روایات پرشماری، از یك زاویه، بر جریان معیّنی، اتّفاق داشته باشند، نسبت به آن مسأله، یقین حاصل می‌شود، هر چند این اخبار، ‌در سایر تفاصیل و خصوصیات، با هم تمایز داشته باشند. پس شایسته نیست در احادیث میلاد امام مهدی ـ علیه السّلام ـ مناقشه كرد و گفت: «این روایات، در تفاصیل، با هم اختلاف دارند. در این احادیث، گاه، مادر امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ «نرجس» و گاه «سوسن» نامیده شده، و یك بار خبر از تولّد یافتن حضرت ـ علیه السّلام ـ در این شب و بار دیگر از به دنیا آمدن امام ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ در شب دیگر حكایت كرده‌اند و یك روایت نقل می‌كند كه امام ـ علیه السّلام ـ ، در فلان سال به دنیا آمده و روایت دوم، خبر از متولّد شدن حضرت ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ در سالی دیگر می‌دهد. پس با توجّه به اختلاف‌ها، شایسته نیست به آنها تمسك شود؛ زیرا، متواتر و مورد پذیرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصیل علم به ولادت حضرت، سودی نمی‌رسانند.»؛ زیرا، این روایات از جهت تصریح به ولادت امام ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ با هم مشترك‌اند و تفاوت آنها در سایر شاخصه‌ها و ویژگی‌ها است.

قضیه‌ی چهارم ـ اجتهاد در مقابل نص
شایسته نیست كسی در مقابل نص، اجتهاد شخصی كند. پس اگر متن روایتی، ‌دلالت صریح بر چیزی داشته باشد و از حیث سند هم تام باشد، نباید كسی در آن مسأله، اجتهاد شخصی كند.
خداوند تبارك و تعالی می‌فرماید:
"و أقیموا الصلاه و اتوا الزكاه" (1)
كاملاً روشن است كه این آیه، طلب اقامه‌ی نماز و پرداخت زكات را می‌كند، حال اگر كسی بگوید: "این آیه اقامه‌ی نماز را طلب نمی‌كند..." سخنی بر خلاف نصّ صریح رانده است و او، چنین حقّی را ندارد.
بله، در این كه آیا این درخواست، درخواستی وجوبی است یا امری استحبابی می‌تواند اجتهاد كند؛ زیرا، وجوب و استحباب، در این آیه، ظاهر و نصّ نیست.
احادیث امام مهدی ـ علیه السّلام ـ ، نیز این چنین است و اجتهاد شخصی بر نمی‌دارد؛ زیرا، دلالت این روایات، واضح و صریح‌اند و از حیث سند هم متواتر. زمانی می‌توان اجتهاد كرد كه دلالت روایت، صریح نباشد و سند آن، اشكال داشته باشد.

اینك، پس از بیان این چهار قضیّه، ‌به مسأله‌ی ولادت حضرت ـ علیه السّلام ـ می‌پردازیم و عواملی را كه برای ما در این باره یقین می‌آورد، بیان می‌كنیم.

عامل نخست (احادیث عمومی)
عامل نخست، احادیث پرشماری است كه از مسلّمات بین امامیه و غیر امامیه شمرده می‌شود. در این احادیث، هر چند نام حضرت نیامده است، امّا دلالت بر ولادت حضرت دارند.
حدیث ثقلین
این روایت، میان امامیه و برادران اهل سنّت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نیست. پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ این حدیث شریف را در مواقف و مواطن متعدّدی، از جمله حجه الوداع، بازگو كرده است. اختلافاتی كه در بعضی الفاظ حدیث دیده می‌شود،‌برگرفته از گوناگونی مواقف صدور حدیث است.
حدیث ثقلین، چنین است:
"إنّی تارك فیكم الثقلین: كتاب الله و عترتی أهلَ بیتی. أحدهما أكبر من الآخر. و لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ"(2)
من، در میان شما، دو چیز گران‌بها به جای می‌گذارم كتاب خدا و عترتم، اهل بیت‌ام. یكی از آن دو، از دیگری بزرگ‌تر است. این دو از هم جدا نمی‌شوند تا زمانی كه در حوض، بر من وارد شوند.
جمله‌ی «لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ» بر استمرار همراهی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ با قرآن كریم دلالت دارد و این پیوستگی در همراهی، ‌جز با فرض تولد یافتن حضرت ـ علیه السّلام ـ و پنهان بودن ایشان از دیدگان، امكان ندارد؛ زیرا، اگر حضرت ـ علیه السّلام ـ در آینده تولد یابد، می‌باید در این زمان، قرآن، از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جدا باشد. و حال آن كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرموده است، این دو از هم جدا ناشدنی هستند.
دلالت این حدیث بر ولادت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ روشن است. این حدیث، از آغاز، در شأن امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ وارد نشده و برای موضوع دیگری آمده است، ‌ولی التزاماً، ولادت امام مهدی ـ علیه السّلام ـ از آن استفاده می‌شود.

عامل دوم: اخبار خاص
پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ از تولد فرزندی برای امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ خبر می‌دهند كه بعد از به دنیا آمدن، از دیدگان پنهان می‌شود و زمین را پر از قسط و عدل خواهد كرد و ایمان به ایشان، برای هر مؤمنی ضروری است.
شیخ صدوق، در كمال الدین، این احادیث را در ابواب زیر، تنظیم كرده است:
1ـ اخبار پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ (45 حدیث)
2ـ اخبار امام علی ـ علیه السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ .
3ـ اخبار حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ (4 حدیث)
4ـ اخبار امام حسن ـ علیه السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ (2 حدیث)
5ـ اخبار امام حسین ـ علیه السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ (5 حدیث)
6ـ اخبار امام سجاد ـ علیه السّلام ـ از امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف-(2حدیث)
ذکر احادیث باعث طولانی شدن مطلب می شود احادیث در این باب بسیار اند برای مطالعه به کتاب کمال الدین شیخ صدوق مراجعه فرمایید.(3)
عامل سوم ـ سفراء و توقیعات
در تاریخ شیعه، قضیّه‌ی چهار سفیر امام ـ علیه السّلام ـ و صدور توقیعات از جانب آنان، بسیار روشن و بدیهی است. از زمان علی بن الحسین (پدر شیخ صدوق) ‌و مرحوم كلینی (هم عصر سفراء) تا حال،‌كسی در این قضیّه تردیدی به خود راه نداده است و در این زمان هم هیچ شیعه‌ای، در مقام و منزلت این سفراء، تردیدی نداشته و احتمال كذب آنان را نمی‌دهد.
سفرای چهارگانه، ‌عبارتند از:
1ـ ابو عمرو عثمان بن سعید؛
ایشان، فروشنده‌ی روغن بودند. شیعیان، نامه‌ها و اموال را به سوی او ارسال می‌كردند و ایشان هم جهت پنهان كاری، آنها را در ظرف قرار می‌داد. و برای امام می‌فرستاد.
ایشان، وكیل امام هادی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ و بعد از آن دو بزرگوار، سفیر امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ بود.
2ـ محمد بن عثمان بن سعید؛
3ـ حسین بن روح نوبختی؛
4ـ علی بن محمد سمری.
توقیعات فراوانی از ناحیه‌ی این سفیران، صادر شد. تعدادی از آنها در كمال الدین و الغیبه موجود است.
مساله‌ی سفیر بودن و توقیعات آنها، دلیل و شاهدی محكم برای تصدیق مقوله‌ی مهدویت و ولادت امام ـ علیه السّلام ـ و غایب بودن ایشان از دیدگان است. (4)

عامل چهارم ـ نظارت و مراقبت دستگاه خلافت
در كتاب‌های تاریخی امامیّه و غیر امامیّه، آمده است كه آن هنگام كه معتمد عباسی شنید كه برای امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرزندی متولد شده، مأمورانش را به خانه‌ی امام فرستاد و تمامی زنان امام را دستگیر و بازداشت كردند تا بدانند فرزند از آنِ كدام یك است.
البته، بعضی از تواریخ نقل می‌كنند كه این جریان، به راهنمایی و ارشاد جعفر، عموی امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ بوده است.
بنابراین، نظارت و مراقبت دستگاه حاكم، قرینه‌ی روشن و آشكار بر وقوع ولادت حضرت ـ علیه السّلام ـ است؛ زیرا، در غیر این صورت، انگیزه‌ای برای این همه مراقبت و نظارت نبوده است. (5)

عامل پنجم ـ اعتراف تاریخ نگاران و تبار شناسان غیر شیعی
كلمات تاریخ نگاران و تبار شناسان غیر شیعی در ولادت امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه شریف ـ ، در نهایت وضوح است.
برای نمونه:

عبدالوهاب شعرانی:

امام مهدی علیه السلام از فرزندان امام عسکری علیه السلام است و در پانزدهم شعبان سال 255 بدنیا آمده و او زنده و باقی است تا طبق روایات رسیده از پیامبر صلی الله علیه واله با حضرت عیسی علیه السلام که به هنگامه ظهور او از آسمانها فرود می آید، دیدار کند...

(احمد بن حجر) عالم دیگری از اهل سنت است او در کتاب خویش به هنگام بحث در مورد شخصیت حضرت عسکری علیه السلام می نویسد: (او جز فرزندش ابوالقاسم محمد الحجة، فرزندی به یادگار ننهاد و فرزند گرانمایه اش، به هنگامه شهادت پدر، پنج ساله بود، اما خداوند حکمت و بینشی ژرف و اعجازآمیز به او ارزانی فرمود...).(6)

از علمای دیگر اهل سنت (شبراوی شافعی) است. او در مورد ولادت دوازدهمین امام نور در کتاب خویش می نویسد: (امام یازدهم، (حسن خالص)(7) که به لقب عسکری معروف است و او را شرافت همین بس که امام مهدی علیه السلام از فرزندان گرانمایه اوست...).(8)

آنگاه می افزاید: (امام مهدی علیه السلام فرزند حضرت عسکری علیه السلام است و در شهر تاریخی سامرا در پانزدهم شعبان 255 هجری دیده به جهان گشود).

(عبدالوهاب شعرانی) عالم دیگر اهل سنت در کتاب خویش تحت عنوان، (نشانه های نزدیک شدن رستاخیز)، از جمله قیام و ظهور حضرت مهدی علیه السلام را می نویسد. آنگاه می افزاید: (امام مهدی علیه السلام از فرزندان امام عسکری علیه السلام است و در پانزدهم شعبان سال 255 بدنیا آمده و او زنده و باقی است تا طبق روایات رسیده از پیامبر صلی الله علیه واله با حضرت عیسی علیه السلام که به هنگامه ظهور او از آسمانها فرود می آید، دیدار کند...).(9)

از علمای دیگر اهل سنت (عبدالله بن محمد مطیری شافعی) است. او در کتاب خویش پس از یادآوری نام بلندآوازه امامان معصوم علیه السلام تا حضرت عسکری می نویسد: (فرزند حضرت عسکری علیه السلام امام مهدی: دوازدهمین امامان است. نام او محمد و قائم است و به مهدی علیه السلام نیز شهرت دارد...).

(سراج الدین رفاعی) از دیگر دانشمندان اسلامی است. او در کتاب خویش(10) در این مورد می نگارد: (اما، یازدهمین امام، حضرت حسن عسکری علیه السلام پس از خویش، فرزندش حضرت مهدی را بر جای نهاد و او جانشین پدر و دوازدهمین امام است).(11)


(محمد بن طلحه حلبی شافعی) در کتاب خود ضمن بحث گسترده ای می نویسد: (باب دوازدهم در مورد حضرت مهدی علیه السلام است...). و آنگاه ضمن برشمردن نامها والقاب آن حضرت می نویسد: (او در شهر تاریخی سامرا، دیده به جهان گشود...).(12)

(محمد بن یوسف کنجی شافعی) از دیگر علمای اهل سنت است. او در کتاب خویش می نویسد: (حضرت مهدی علیه السلام فرزند جناب حسن عسکری علیه السلام است. آن وجود گرانمایه، زنده و در اوج سلامت و طراوت از زمان غیبت خویش تا کنون در این جهان زندگی می کند...).(13)

(محمد بن احمد مالکی) معروف به (ابن صباغ) نیز از علمای اهل سنت است و در کتاب خویش در باب دوازدهم می نویسد: (ابوالقاسم، محمد، حجت، فرزند حضرت حسن عسکری علیه السلام است. او در شهر سامرا و در نیمه شعبان 255 هجری دیده به جهان گشود).(14)

از دیگر علمای آنان (سبط ابن جوزی حنفی) است. او در کتاب خویش در مورد فرزندان حضرت عسکری علیه السلام در بخشی تحت عنوان (فصل فی ذکر الحجة المهدی) می نویسد: (او نام بلند آوازه اش محمد، فرزند حسن عسکری علیه السلام است و کنیه اش ابوالقاسم می باشد. او را: خلف الحجة، صاحب الزمان، القائم المنتظر نیز خوانده اند و آن حضرت آخرین امامان است..).(15)


عامل ششم ـ اتفاق شیعه
از زمان كلینی و پدر شیخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شیعیان، بر ولادت و پنهان بودن حضرت ـ علیه السّلام ـ وحدت نظر و اتّفاق دارند. این ایده، از اصول مذهب شیعه است و در تمام اعصار شیعه، هیچ كس را نیافته‌ایم كه در ولادت یافتن و غیبت حضرت، شك و تردید داشته باشد.
خلاصه‌ سخن این كه یا تواتر این اخبار را می‌پذیریم كه در این صورت حقّ اجتهاد شخصی را نداریم و باید «نصّ» را بپذیریم و یا این كه تواتر این اخبار را قبول نداریم، ولی با ضمیمه كردن آن هشت قرینه و عاملی كه بیان شد برای ما روشن می‌شود كه آن روایات، طبق حساب احتمالات، درست و صحیح است.(16)
اما به فرموده معصوم بهترين راه اثبات نه تنها ولادت حضرت ، بلکه اثبات امامت ائمه معصومين عليهم السلام ؛ قرآن است.
امام سجاد عليه السلام فرموده‌اند: اي گروه شيعه، با سوره «انا انزلناهُ في ليلة القدر» با مخالفين امامت ائمه معصومين عليهم السلام مباحثه و اتمام حجت کنيد تا کامياب و پيروز شويد، به خدا که آن سوره، پس از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله حجت خداي تبارک و تعالي است بر مردم، و آن سوره آقاي دين شماست و نهايت دانش و آگاهي ماست. اي گروه شيعه، با «حم و الکتاب المُبين؛ انا انزلناه في ليلة مبارکة انا کنا مُنذرين» مناظره کنيد، زيرا اين آيات مخصوص واليان امر امامت بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله است.

خداوند متعال در چهارمين آيه سوره مبارکه قدر مي‌فرمايد:
تنزّل الملائکة و الرّوح فيها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرماني (براي تقدير هر کاري) فرود آيند. فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «ليلةالقدر» دارد، و در آيات سوم و چهارم سوره دخان نيز: فيها ُيفرَق کلّ أمرٍ حکيم ؛ در آن شب، هر فرماني، بر حسب حکمت صادر مي‌شود.
دلالت بر تجدد و دوام دارد. زيرا باب «تفعّل»(تنزَلُ بر وزن تفعُل) دلالت بر پذيرش يا تکلف يا هر دو مي‌نمايد. ظاهر اين فعل‌ها، خبر از تفريق و تنزل امر در ليلةالقدرهاي آينده مي‌دهد.
اين امر که در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل مي‌شده‌ است، و در هر شب قدر ديگر، بايد بر کسي نازل و تبيين شود که شايسته نزول ملائکه باشد.

کسي که قرآن را به عنوان کلام خدا پذيرفت به اين معني است که همه سوره‌ها و آيات آن را پذيرفته است و يک مسلمان واقعي هم کسي است که تسليم همه آيات قرآن باشد، پس هر مسلماني الزاماً بايد سوره قدر، و از آن سوره، شب قدر، و استمرار آن را تا قيامت بپذيرد و لازمه پذيرفتن آن، آيه (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ايماني ناگزير از قبول آن است. بايد بپذيرد که در شب قدر فرشته‌ها و روح از جانب پروردگار با هر امري فرود مي‌آيند و اين امر يک متولي و وليّ مي‌خواهد که متولي و وليّ آن امر باشد.
و چون هيچ کس جز پيامبر و اوصياء معصوم عليهم السلام نمي‌توانند مدعي اين امر باشند و اساساً هم نيستند، بايد از اوصياء همواره کسي باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب خداوند هر امري بر او نازل شود.
آيه مورد بحث، يکي از مستدل‌ترين آيات قرآن کريم بر ضرورت وجود هميشگي يک ولي امر از جانب خداست که امين بر حفظ و اجزاء و اداء امر الهي باشد، و آن همان امام معصوم است.
حال اگرکسي ادعا کند مهدي موعود (عج) هنوز متولد نشده اند چاره اي ندارد جز آنکه اين نزول ملائکه را انکار کند و هرکس نزول پيوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذيرد ، ناگزير بايد ولي امر را هم بپذيرد وگرنه کافر به بعضي از آيات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنين کسي بنابر بيان خود قرآن کريم کافر واقعي است.

1- حج، 41.
2-صحیح مسلم، ج 2، ص 44
3- تمام اکمال الدین و اتمام النعمه
4- طوسی، محمد بن حسن،الغیبه، تهران مکتبه نینوی الحدیثه، ص ۲۱۵.
5- سید آقایی، تاریخ عصر غیبت، ص 42؛ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 622.
6- الصواعق المحرقة، ص 127، چاپ مصر، 1308 هجری.
7-خالص، از القاب ناشناخته حضرت عسکری علیه السلام است.
8-الاتحاف بحب الاشراف، ص 178.
9- الیواقیت والجواهر، ج 2، ص 143 چاپ مصر.
10- صحاح الأخبار.
11- منتخب الأثر، ص 336 به نقل از صحاح الأخبار.
12- مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، ص 88، چاپ ایران در سال 1287.
13- البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 336.
14- الفصول المهمه، ص 273.
15-تذکره الخواص، چاپ جدید، ص 363 و چاپ قدیم، ص 88.
16- محمد باقر ايرواني ـ فصلنامه انتظار، ص90

موضوع قفل شده است