من همسرم را دوست ندارم چه کار کنم؟!

تب‌های اولیه

139 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پشیمانم گرامی سلام

سعی کنید بذر عشق را بکارید

به در گاه خداوند سجده کنید

آنقدر از خدا بخواهید تا دلتان را نرم کند

در میهمانی هایی که با خواهران ایشان هستید وقتی حضور پیدا کردید هر وقت به یاد این فکر افتادید

همسرتان را با انان قیاس کنید ببینید

چی می خواهید؟

خدا را؟

یا شیطان را؟

بدانید که شاید بد حجابی زیبا باشد

اما زیبایی بیشتر از زیبایی که خدا می خواهد هست؟

خدا فرمان حجاب داده است و پوشش و حضرت زهرا (س) را یاد کنید که چگونه حجاب داشت

و ارزیابی کنید کدام زیبا تر است؟

زنی که عاشق شما است
عاشق خدا است
عاشق این است که خود را برای شما و به فرمان خدا حفظ کند آیا غیر از این است؟

در مورد زیبایی نگرشتان را عوض کنید
از همسرتان بخواهید که خودش را برای شما زیبا کند(فقط برای شما نه برای مردم و نه با بد حجابی یا بی حجابی)

یه پیشنهاد دیگر

نام کاربریتان را به امیدوارم

خوشحالم
و هر جمله مثبت دیگر تغییر دهید
تا این حس بر شما القا نشود:Gol::Gol::Gol:

پشیمانم;99394 نوشت:
البته در حال حاضرم متاسفانه چون خواهر های همسرم خیلی از نظر چهره زیبا تر از ایشون هستند در موقع زناشویی از اسم اونا استفاده می کنم و ... ایشونم بخاطر دوست داشتنم چیزی نمی گه(البته اوایل خیلی شاکی شد ولی بعد...!)چند بار تصمیم گرفتم ترک کنم ولی دوباره دچار شدم!! در این زمینه لطفا راه کار بدید


این کاری که هنگام زناشویی انجام می گیرد یعنی تحریک شهوت با نام بردن نامحرم و اذیت کردن همسر با این کار ، شرعا حرام است (1)

پی نوشت:
1. استفتاء از دفتر آیت الله خامنه ای در قم

پشیمانم;115800 نوشت:
البته در حال حاضرم متاسفانه چون خواهر های همسرم خیلی از نظر چهره زیبا تر از ایشون هستند در موقع زناشویی از اسم اونا استفاده می کنم و ... ایشونم بخاطر دوست داشتنم چیزی نمی گه(البته اوایل خیلی شاکی شد ولی بعد...!)چند بار تصمیم گرفتم ترک کنم ولی دوباره دچار شدم!! در این زمینه لطفا راه کار بدید

این بزرگترین دام شیطانه که اگر مراقبه نکنید و مواظب نباشید بلائی به روزگارتون میاره از همین مجرا که نگو نپرس :Ghamgin:

سلام ، جناب پشیمانم ، اگر می خوای رستگار بشی ، مراقب چشم و نگاه خود باش.

توصیه من نیست توصیه قرآن و خداست :
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ ﴿۳۰﴾ النور
به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه‏تر است زيرا خدا به آنچه مى‏كنند آگاه است (۳۰)

توصیه های استاد طاها در مورد چشم و فکر

نقل قول:
فکر و نظر
یکی از ابزار شناخت انسان و ارتباط با دیگران چشم است و نگاه کردن
این ابزار معرفتی هرچند به جای خود استفاده های فراوانی دارد
ولی همین مهمترین ابزار معرفتی اگر در کنترل انسان نباشد می تواند بدترین ابزار معرفتی نیز باشد
اگر انسان در اشیاء و انسانها و مکانها و .....مورد نگاه خود را کنترل نکند گرفتار یکی از قواهای قوی نفسانی خویش به نام شهوت می شود

این فیلم ها مختص قوه شهوانی نیست و انسان می تواند از این فیلم ها در هر موردی استفاده کند
خود را بگریاند یا بخنداند ویا.......یکی از مواردی که انسان می تواند در ان موارد دچار مشکل اساسی شود و بحث ما هم بر روی ان است سپردن عنان این تصاویر و فیلم سازی ها به قوه شهوت است که به راحتی می تواند هرکاری که دلش خواست بکند و هر تصویری را که دید دنبال کند وکم وزیاد کند و .......
پس مهمترین مواردی که ما باید روی ان حساسیت داشته باشیم چشم است

هرچند دیگر ابزار هم می تواند لطمه بزند ولی چشم به خاطر کارایی های معجزه وار خود بیشتر در معرض خطر برای انسان است
مثلا لمس هم می تواند چنین کاری را بکند و شاید تاثیر گذارتر ولی معرض ابتلا لمس با نامحرم خیلی خیلی کم است
ولی نگاه به نامحرم و برخی صحنه ها و .....اسان تر، فراگیرتر، دسترس تر،و.....است
به هر حال مراقبت از ابزار معرفتی چشم یکی از ضروریات انسان در مقابله با قوه شهوانی است


به جای اینکه هی بزنیم تو سره هم بگیم عقل کی ناقصتره

و از هدف اصلی سایت منحرف شیم

یکم زیرکانه عمل کنیم

با اثبات این چیزا به جای نمرسیم

بجای اینکه بگیم اگه این خانم کفش 10 سانتی پاش کنه شاید این اقا دلش خوشش بیاد و به عنوان همسر دوسش داشته باشه

باید هردوشون از هم شناخت داشته باشن

زن از خوصوصیات زنانه ی خود و اینکه باید چجوری باشه و هم اینکه خوصوصیات یک مرد رو بشناسه و همچنین مرد

واقعا متاسفم. شماهمسر این مرد بی خیال. برگردیم سراغ خود جناب پشیمان. واقعا شما نمره چند بهش میدید.با این روحیه و با این عملکردش.
متاسفانه مشکل عمده جوانان ما این است که در دنیای ذهنیات خود زندگی میکنند مخصوصا در مسئله عشق.از بس تو فیلمها و.. شنیدن فکر میکنن که باید خانمشان لیلی باشد و.. اما غافل از اینکه لیلی مجنون می خواهد. شما دوست عزیز برای خانمت کدوم نقش مجنون بازی کردی که انتظار لیلی بودن دارید.
البته ببخشید به نظر من شما ادم خیالاتی هستید که دنیاییتان محدو به ذهنیاتتان است. یه ذره واقع بین باشید و بدانید که آن دختر بیچاره که 8 سال باهاش زندگی کردی خیلی بیشتر از اینها مستحق است.
مولوی داره که اگر انسان به سنگ هم عشق بورزه سنگ شبیه اون میشه. به همسرت عشق نورزیدی که اگر می ورزیدی او هم مثل تو شده بود.
پس عشق بورز از صمیم قلب تا عاشق شوی. آنگاه مجنونت پیدا خواهد شد.

پشیمانم;115656 نوشت:
همسرم خیلی بی حوصله بود و اصلا حال حرفای منو نداشت ولی اونا مشتاقانه به حرفام گوش میدادند خیلی جا ها عمل می کردند

جسارتا شاید همسرتون هم یا توجیه نیستن که باید نسبت به صحبت های شما علاقه و عکس العمل نشون بدن، یا از نظر روحی دچار مشکل هستند... مثل افسردگی خفیف و...
که البته از عملی که شما میگی در هنگام رابطه ی زناشویی انجام میدی (اسم دیگران به جای اسم ایشون) ، بعید نیست خود شما هم مقصر باشید در کسالت روحی ایشون!

ضمناً... شما اصلاً به فکر همسرت هم هستی یا فقط حلال و حرام؟!! وقتی میدونی که همسرت چه قدر از نظر روحی زجر میکشه وقتی شما اسم یکی دیگه رو تو رابطه بیان میکنی، اصلا از نظر اسلام گناه هم نداشته باشه، شما اون زجری که همسرت میکشه آیا برات اهمیت نداره که باز تکرار میکتی این کارت رو ؟!!

ینی شما امیال نفسانی خودت رو به آرامش روحی همسرت ترجیح میدی؟

و امیدوارم اساتید عزیز با سند و مدرک عنوان کنند که این کار شما کلا از نظر دینی گناه دارد و کوتاهی در وظیفه ی همسری است.

ضمناً... ینی زیبایی همسر برای شما ملاک اول هست و فکر و اعتقاد ایشان ملاک اول نیست؟ اگر این چنین نیست، پس شما که معتقد به اسلام هستید نباید خواهران ایشان رو به خاطر زیابیی شان نسبت به همسرتان ترجیح دهید! چون میفرمایید حجابشان را درست رعایت نمی کنند و این اصلا با اعتقادات و علایق شما سازگار نیست! چون شما به اسلام پایبند هستید و حجاب کامل رو پسند می کنید!

اینقد بد حرف زدین که رفت دیگه هم پیداش نمیشه

یه جوری حرف بزنین که فکر نکنه همش دارین سرزنشش میکنین

اومده اینجا دنبال کمک و راهنمایی،شما چرا سرزنشش میکنین؟ خودش هم خسته شده ناراحته

منتقد;116104 نوشت:
اینقد بد حرف زدین که رفت دیگه هم پیداش نمیشه

یه جوری حرف بزنین که فکر نکنه همش دارین سرزنشش میکنین

اومده اینجا دنبال کمک و راهنمایی،شما چرا سرزنشش میکنین؟ خودش هم خسته شده ناراحته


درست میگی دوست عزیز :ok:
لحن منم بد بود! میخواستم به نوعی تأثیر گزار باشه ولی میدونم اشتباه کردم:Ghamgin:
من خودم به شخصه بابت لحن تندم از ایشون معذرت خواهی می کنم :Gol:

با سلام

نه دوستان من ناراحت نشدم(پوست کلفت تر از این حرفام!)
ولی سعی کنید اگه کسی همچین مشکلی داشت خیلی با ارامش با ایشون صحبت کنید
اگه واقعا نیت شما کمک است نباید با زور و اجبار با طرف برخورد کنید چون این باعث میشه همه چیز رو نگه و...!

از همه دوستان تشکر می کنم
و عاجزانه از همشون التماس دعا دارم که در این کار موفق باشم

از همه کسانی که نوشته بنده رو می خونم در خواست دارم که مراقب چشمان خودشون در مقابل نامحرم باشند که اگر گرفتار شدند به این راحتی ها نمی توانند از شر اثار سو اون راحت شوند

هفته پیش من و همسرم به مشاوره مراجعه کردیم و دستوراتی رو گرفتیم که انجام بدیم و منم تست...دادم و قرار پیگیر کار باشیم

با تشکر از همه دوستان و به قول اون دوستمون
از طرف امیدوار :Gol:

پشیمانم;117756 نوشت:

هفته پیش من و همسرم به مشاوره مراجعه کردیم و ...

با سلام و احترام

خیلی خوشحال شدم از این خبر

چون مشکل شما یک طرفه نیست، باید نکاتی رو هم همسرتون رعایت کنند که انشاالله با رفتن پیش مشاور مشکلات تون حل میشه

امیدوارم در این مسیر به یاری امام زمان ارواحنا له الفداه موفق باشید.

پشیمانم;117756 نوشت:

با تشکر از همه دوستان و به قول اون دوستمون

از طرف امیدوار :Gol:

اگر دوست دارین تشریف بیارین به تاپیک زیر

و همچنین امیدوارم هر چه زودتر مثل تاپیک زیر عنوان تاپیک شما رو هم به یک عنوان زیبا و مثبت تغییر بدیم.

عنوان قبلی : چگونه همسرم را به زندگی گذشته برگردانم؟

نقل قول:

نرسیدن همسر به وضع ظاهری در منزل (( اینکه فرمودید ارایش نمیکنه مگر اینکه من بهش بگم))

سلام
جناب پشیمانم ما خوشحالیم که در مشکلات شما گشایش ایجاد شده ، انشاء الله مشکلات تمام خانواده های عزیز حل بشه.

توصیه دوستانه به کسانی که دلشون می خواد همسرش همیشه آرایش کنه و اون اینه که با این معیار بهتره شما با یک دختر آرایشگر و یا دخترهای بی قید و بندی که پایبند به درستی وضو و عدم وجود آرایش در مقابل نامحرم نیستند ازدواج کنید، نه با یک دخترخانمی که پایبند به شرایط صحت وضو هست و آرایش در مقابل نامحرم را ناپسند می شمارد. چون این دو قابل جمع نیستند با این لوازم آرایشی ضد آب احتمال اینکه وضو صحیح باشه خیلی کمه . آرایش صورت را هر چقدر هم پاک کنی بالاخره آثاری از آن باقی می مونه و چهره زیباتر از چهره بدون آرایشه (این رو خانمها می دانند ) خیلی شنیدیم که دختری با لاک ناخن، ریمل روی چشم ، کرم روی صورت ، رژلب 24 ساعته و ..... وضو می گیره و نماز می خونه.
حالا انتخاب با خودتونه!

سلام

ما متاسفانه يك عمره كه داريم چوب اين تفكرات اشتباه را مي خوريم،‌ به جاي اينكه به واقعيات تكيه كنيم به يك سري از اعتقادات غلط و باور هاي اشتباه با راه حل هاي اشباه تر دلبستيم خدا به همه عقل داده،‌ كي درست استفاده مي كنه ؟!‌ وقتي قراره من يك عمر با كسي زندگي كنم فقط نظر من مهمه نه هيچ كس ديگه بايد قبول كنيم كه روش زندگي ها خيلي فرق كرده فرمولهاي گذشته ديگه كار ساز نيست " عشق بعد از ازدواج به وجود مياد و بچه بياد درست ميشه و ..." كشكه اگه ميبينيد آمار طلاق رفته بالا به اين خاطره كه جوانهاي امروزه به زندگيشون بيشتر از قديميا اهميت ميدن 70 درصد ازدواجهاي گذشته در ايران طلاق هاي اعلام نشده است ولي حالا شرايط فرق كرده كسي منتظر هوري و پري اون دنيا نمي مونه جوانهاي امروزه اگه تو انتخابشون اشتباه كنن عمر همديگه را حروم نمي كنن جدا ميشن، اشتباه تاوان داره درسته بايد پرداخت يك ازدواج با چشم هاي باز و به دنبال اون زندگي سالم خيلي بهتر از صد تا زندگيي كه همديگه را تحمل ميكنن اگه اشتباهي رخ بده ادامه دادنش اشتباه بزرگرتريه اگه همسرتا دوست نداري مطمئن باش اونم داره نقش بازي مي كنه "دوستت دارم" واقعي از دهان بيرون مياد ولي از قلب جاري ميشه صرف گفتنش بي تاثيره "صبر داشته باش" خدا كمك ميكنه"و " انشا ا... درست ميشه" فايده اي نداره چه كمكي از اين بزرگتر كه به تو هم عقل داده و هم قدرت تصميم گيري خدا هم راضي نيست دنيا تا خراب كني
تو كشورهاي غربي نامزدها اول توسط روانشناسا بررسي ميشن بعد 6 ماه هر روز چند ساعت بايد با همديگه بگذرونن تا با روحيات هم كاملا آشنا بشن ولي تو كشور ما با چند ساعت مختصر براي يه عمر تصميم ميگيرن!!
من هم فريب حرف بزرگتر ها را خوردم هميشه فكر ميكرم بزرگترا يه چيزايي ميدونن كه من نميدونم و يا يه سري قوانيين پنهاني تو دنيا هست كه من سر در نميارم و بايد بدون سوال پذيرفت. الان دارم تاوانشا پس مي دم روزهايي را سپري ميكنم كه هر روزش يك سال ميگذره با طناب بزرگترا تو چاه رفتم و زندگي خودم و يك دختر معصوما خراب كردم.
امروزه هر مشكلي كه براي جونا پيش مياد بزرگترا به جاي همت و كمك صورت مسئله را عوض مي كنن و ميگن " ايمانت ضعيفه " ،‌"به خدا توكل كن" و ...
نصيحت كه نه يه وصيت ميكنم براي مجردا، ازدواج و كليه مراحل زندگي قوانين ساده اي داره چيز زياد پيچيده اي نيست
در نهايت به طور كلي احساس ميكنم تو كشور ما خيلي ها مشكلاتي را كه به خاطر جهل و نداشتن مهارت كافي و عقب بودن از اطلاعات روز براي جوانها به وجود ميارن را با جملاتي مثل "به خدا توكل كن " ،‌"انشا الله حل ميشه" و .... از سر خودشون باز ميكنن
دوست گرامي بهترين روانشناسي كه به احوال شما تسلط داره خود شمايي اگه راهي نيست جدا شدن بهتر از يه عمر نقش بازي كردنه

پشیمانم;95781 نوشت:

هو المحبوب

من جوانی حدود سی ساله هستم که هشت سال پیش ازداوج کردم(3سال تو عقد بودم)

به دونه حاشیه میخوام برم سر اصل مطلب من همسرم و تا موقعی که می خواستیم بریم آزمایش ندیده بودم(البته یک روز قبل عکس شو دیدم که مال چند سال پیشش بود!) و خانواده ام فقط بر اساس ملاک هایی که داشتم(مذهبی بودن حجاب و...)برام انتخاب کرده بودند و انصافا شاید از نظر اعتقاد و مذهب در حال حاضر خیلی خوب باشه(البته قبلا یه سری مشکلات داشت اگه نیاز بود میگم) ولی مشکل من اینه که هیچ علاقه ی قلبی به ایشون ندارم از همون اولم نداشتم! هیچ وقت خودم نبودم ولی خوب گفتم همون طور که گفتند علاقه بعد از ازدواج ایجاد میشه و...(که خودتون فکر کنم بهتر از من بدونید)

عقد کردیم (چون شاید هیچ دلیل منطقی برای رد کردن نداشتم)

اوایل خیلی تلقین می کردم هدیه ، گل، هر کاری که بگید کردم(البته اینو بگم که خودش در حد افراطی دوسم داره!) ولی هیچ فایده ای نداشت به کسی هم نمی گفتم فقط خدا

ولی دوست داشتن من در حد ظاهری بود من از چهره و... خوشم نمیومد!

و تا حالا هم فقط از روی ابرو و اعتقاداتم زندگی میکنم و می تونم ادامه بدم

شاید این درخواست همسرم منو به اینجا کشوند که "بچه دار بشیم"

یه چند سال اول گفتم امادگی ندارم تا این که سه پیچ شد آخرین باری که گفت گفتم یک سال دیگه و الان موعد مقرر فرا رسیده و من همون حسی که به همسرم دارم به بچه هم دارم و خیلی وحشت دارم از این موضوع(باز هم همون صحبت های موقع ازدواج رو می شنوی که بچه بیاد این حس درست میشه بچه زندگی رو شیرین می کند و...)اومدیم و این اتفاق نیفتاد!

اون موقع من چه کار کنم

این اواخر دیگه نتونستم طاقت بیارم(به کسی نگم) پیش روانشناسم رفتم ولی فقط یه جلسه که فعلا نتیجه خاصی نداشت

واقعیت اینه که خیلی ناامیدم و فقط به صبر کردن فکر می کنم(خدا رو شکر این طاقت رو خدا به من داده ولی زندگی عاشقانه چی میشه؟!)



من داستان مشابهی را شنیده ام امیدوارم مفید باشه
دو تا عالم دین با هم صحبت می کردند یکی از آن ها از دیگری پرسید من با ریاضت های زیاد به این مقام رسیده ام ولی می دانم که شما این کارها را نکرده اید پس چطور به این مقام رسیده اید عالم دیگر گفت من وقتی می خواستم ازدواج کنم سراغ خانواده ی خوبی رفتم شب اول ازدواج زنم را دیدم که زشت نه بلکه اقبح بود ولی تصمیم گرفتم قلبش را نشکسته و به رویش نیاورم بعد از این بود که خداوند درهایی را به رویم گشود.

سلام علیکم

دوستان من یک سوال دارم.

آیا زن می خواهد همسرش حامی او باشد و بتواند امنیتش را 100% فراهم کند یا این که انتظار دارد مرد همانقدر که قادر است امنیت زن را تامین کند... مثلاً 50% فروگذاری نکند؟

به عبارت دیگر آیا زن به خواسته ی خود بها می دهد یا به توانایی مرد؟

من نتونستم نظرات کاربرای محترم رو بخونم من یه دخترم که بابام مادرم رو دوس نداره یه نفر هم که قرار بود عروسی کنیم دوسم نداره این وسط زن خیلی عذاب میکشه خدا ازت نمیگذره اگه خانومت رو دوس نداری نذار بدونه چون عذاب مردن رو میکشه. بچه دار هم نشو برادر بدبخت میشه.

سلام به نظرم کار درستی کردید که به مشاور مراجعه کردید. به نظرم هر 2ی شما اشتباهاتی داشتید که مشاور به شما خواهد گفت.
مثلا این که شما به زیبایی نامحرم توجه داشتید و اسمشونو بردید همسر شما طبیعتا ناراحت شده و دلش شکسته .. و ایشون هم باید به خواسته های شما توجه کنند و آگاه بشن که در جامعه ی الانی که این همه خانم ها با آرایش و حجاب های نامناسب بیرون می روند ایشون در محیط خانه باید با آراستگی خودش توجه شما را به خودش جلب کند و....
100 درصد با توکل به خدا و استفاده از صحبت های مشاور شما بیش از قبل عاشق و هواخواه همسرتان خواهید شد.....
خدا یارتان. یا علی.التماس دعا

با سلام

این طور که معلوم هستش در این قضیه پدر و مادرتون دخیل نیستند و اصل کار بینش شما و ظرفیت پایین شما بوده

باور کنید بنده خیلی از مواقع میبینم آدمهایی رو که به خاطر خدا کاری رو انجام میدن که ظرفیتش رو ندارند و بعد به همین دلیل به مشکل میخوردند

شما از اول باید فکر میکردید که زیبایی براتون مهمه و ظرفیت وتحمل این رو ندارید که با یه خانمی که زیبایی زیادی نداره ولو به اینکه بقیه مواردش کامله زندگی کنید

الان شما کاملا بی انصافی میکنید اگه نخوایید با این خانم ادامه بدید چون انتخاب خودتون بوده و شما معیارتون رو دقیق نگرفتید و مقصر خانم شما نیست


به نظر بنده فکر طلاق رو از سرتون بیرون کنید که عمر این دنیا خیلی کوتاه هستش و ارزش شکستن یه دل رو نداره اون هم به دلیل اشتباه خودن

تنها راه پیش روی شما اینه که دنبال روشهایی برای جذاب کردن زندگیتون بگردید و این راه ها هم کم نیست

بهترین راهشهم محبت کردنه

پشیمانم;95781 نوشت:

هو المحبوب
من جوانی حدود سی ساله هستم که هشت سال پیش ازداوج کردم(3سال تو عقد بودم)
به دونه حاشیه میخوام برم سر اصل مطلب من همسرم و تا موقعی که می خواستیم بریم آزمایش ندیده بودم(البته یک روز قبل عکس شو دیدم که مال چند سال پیشش بود!) و خانواده ام فقط بر اساس ملاک هایی که داشتم(مذهبی بودن حجاب و...)برام انتخاب کرده بودند و انصافا شاید از نظر اعتقاد و مذهب در حال حاضر خیلی خوب باشه(البته قبلا یه سری مشکلات داشت اگه نیاز بود میگم) ولی مشکل من اینه که هیچ علاقه ی قلبی به ایشون ندارم از همون اولم نداشتم! هیچ وقت خودم نبودم ولی خوب گفتم همون طور که گفتند علاقه بعد از ازدواج ایجاد میشه و...(که خودتون فکر کنم بهتر از من بدونید)
عقد کردیم (چون شاید هیچ دلیل منطقی برای رد کردن نداشتم)
اوایل خیلی تلقین می کردم هدیه ، گل، هر کاری که بگید کردم(البته اینو بگم که خودش در حد افراطی دوسم داره!) ولی هیچ فایده ای نداشت به کسی هم نمی گفتم فقط خدا
ولی دوست داشتن من در حد ظاهری بود من از چهره و... خوشم نمیومد!
و تا حالا هم فقط از روی ابرو و اعتقاداتم زندگی میکنم و می تونم ادامه بدم
شاید این درخواست همسرم منو به اینجا کشوند که "بچه دار بشیم"
یه چند سال اول گفتم امادگی ندارم تا این که سه پیچ شد آخرین باری که گفت گفتم یک سال دیگه و الان موعد مقرر فرا رسیده و من همون حسی که به همسرم دارم به بچه هم دارم و خیلی وحشت دارم از این موضوع(باز هم همون صحبت های موقع ازدواج رو می شنوی که بچه بیاد این حس درست میشه بچه زندگی رو شیرین می کند و...)اومدیم و این اتفاق نیفتاد!
اون موقع من چه کار کنم
این اواخر دیگه نتونستم طاقت بیارم(به کسی نگم) پیش روانشناسم رفتم ولی فقط یه جلسه که فعلا نتیجه خاصی نداشت
واقعیت اینه که خیلی ناامیدم و فقط به صبر کردن فکر می کنم(خدا رو شکر این طاقت رو خدا به من داده ولی زندگی عاشقانه چی میشه؟!)

سلام
بنظر من نظر شخصی من اینه از پایه کارتون اشتباه بوده
شما باید اول دختر رو میدید بعد میرفتید ازدواج میکردید.
من حتی تمام مردم دنیا بگن بیا با فلان دختر ازدواج کن اونم با یه عکس جواب نه میدم چون دلم نمیاد هم خودم و هم دختر مردم رو بدبخت کنم.
یه مدت با اجازه پدرشون صیغه موقت رو میخونید و در صورت رضایت 2 طرفین ازدواج میکردید شاید اصلا تو بعضی چیز ها اختلاف بزرگی داشتید.
ولی الان دیگه خیلی دیر شده 8 سال گذشته
و اینم یادت نره زیبایی هم برات عادی میشه و در اخر میگم یه قیافه خیلی میتونه تغییر پیدا کنه و یا ظاهر هزاران جراحی میشه بر روی یک صورت انجام داد اما چیزی که رو نیمشه عوض کرد زات ادم هاست.
موفق باشید

سلام برادر. من از اساس با این ازدواج مخالفم به دلیلی که همه می دونن و توضیح نمی دم.
امما حالا کاریه که شده و راه برگشت وجود نداره.
من فکر میکنم که ریشه این که شما هنوز هم علاقه ای به خود ایشون ندارین تلقینیه که به خودتون کردین. شما در طول این مدت گفتین که من از ایشون خوشم نمی آد و هی سعی کردین علاقه به ایشونو تو دل خودتون ایجاد کنین اما بدونین که قدرتی که تلقین داره یک فیلو می خوابونه.به نظر شخص من ابتدا شما باید خودتونو از شر اون تلقین بی جا که باعث سردی رفتارتون هم می شه خلاس کنین.خیلی سخته اما اگه خودتون و زندگی تون و همسرتون که الان مسئولیتش به گردن شماست براتون مهمه باید این سختی رو تحمل کنین و خودتونو از شر اون تلقین خلاس کنین. بعد از رهایی از اون تلقین کم کم عشق ایجاد می شه و مطمعنا فرزند به روند رو به رشد این عشق کمک می کنه.
اما یادتون باشه که اول خلاسی از شر اون تلقین کاریه که به دوش شماست.
اما یادت باشه برادرم که به هیچ وجه با کسی در این رابطه صحبت نکن. حتی روان شناس هم نمی تونه بهت کمک کنه . تنها کسی که می تونه به تو کمک کنه خودتی. یادت باشه که اصلا به این موضوع فکر نکن چه برسه به بیان این موضوع با کسی. اگه خدایی ناکرده این موضوع به گوش خانم تون برسه ضربه ای می خوره که ..........................
موفق و سربلند باشی.
توکل به خدا رو از دست نده که شرط هر پیروزیه.

سلام
1. خوبی های خانمت رو بنویس و روزی چندبار اونها رو مرور کن
2. لحظات خوشی که باهم داشتین رو بنویس و روزی چند بار اونها رو مرور کن
3.سعی کن روزی چندبار بهش بگی دوستش داری( طبق روایات اشکال نداره)
4. انسانهای مومن خانم هاشون رو دوست دارن هر چند از لحاظ ظاهر کامل نباشن
5. اگه توی کوچه و خیابون مراقب چشمات باشی راحت تر با این مسئله کنار میای و اگه مراقب نباشی درد دوست نداشتن اصلا حل نمی شه

6. سعی کن به دوست نداشتنش فکر نکنی؛ این خودش یه نوع تلقینه
7. نکنه که با خانم های دیگه توی ذهنت مقایسه اش بکنی
در آخر من هم برات دعا می کنم

برای نتیجه گرفتن اصلا عجله نکن

hush dragon;171421 نوشت:
امما حالا کاریه که شده و راه برگشت وجود نداره.

همیشه راه برگشت وجود داره .
به نظر من آدم هیچوقت از لحاظ احساسی نباید به همسرش دروغ بگه .

hush dragon;171421 نوشت:
تنها کسی که می تونه به تو کمک کنه خودتی. یادت باشه که اصلا به این موضوع فکر نکن چه برسه به بیان این موضوع با کسی. اگه خدایی ناکرده این موضوع به گوش خانم تون برسه ضربه ای می خوره که ..........................

یعنی به خودش دروغ بگه ؟
هی بگه دوسش دارم ؟
چون به خانومه ضربه نخوره ، باید مدام با خودش بجنگه؟
پس خودش کجای این زندگیشه؟
یه اشتباهی کرده ولی تا کی باید عذابشو بکشه؟

خانومها اگه بدونن که علاقه ای در کار نیست ، خودشون کم کم کنار میکشن .
شما تازه سی سالته و خانومتم جوونه و میتونه یه زندگیه جدیدو یه خانواده ی خوب و جدید داشته باشه . ولی اگه دیر بشه این موقعیتو از اون میگیرین .

نقل قول:

[=arial]هو المحبوب
[=arial]من جوانی حدود سی ساله هستم که هشت سال پیش ازداوج کردم(3سال تو عقد بودم)
[=arial]به دونه حاشیه میخوام برم سر اصل مطلب من همسرم و تا موقعی که می خواستیم بریم آزمایش ندیده بودم(البته یک روز قبل عکس شو دیدم که مال چند سال پیشش بود!) و خانواده ام فقط بر اساس ملاک هایی که داشتم(مذهبی بودن حجاب و...)برام انتخاب کرده بودند و انصافا شاید از نظر اعتقاد و مذهب در حال حاضر خیلی خوب باشه(البته قبلا یه سری مشکلات داشت اگه نیاز بود میگم) ولی مشکل من اینه که هیچ علاقه ی قلبی به ایشون ندارم از همون اولم نداشتم! هیچ وقت خودم نبودم ولی خوب گفتم همون طور که گفتند علاقه بعد از ازدواج ایجاد میشه و...(که خودتون فکر کنم بهتر از من بدونید)
[=arial]عقد کردیم (چون شاید هیچ دلیل منطقی برای رد کردن نداشتم)
[=arial]اوایل خیلی تلقین می کردم هدیه ، گل، هر کاری که بگید کردم(البته اینو بگم که خودش در حد افراطی دوسم داره!) ولی هیچ فایده ای نداشت به کسی هم نمی گفتم فقط خدا
[=arial]ولی دوست داشتن من در حد ظاهری بود من از چهره و... خوشم نمیومد!
[=arial]و تا حالا هم فقط از روی ابرو و اعتقاداتم زندگی میکنم و می تونم ادامه بدم
[=arial]شاید این درخواست همسرم منو به اینجا کشوند که "بچه دار بشیم"
[=arial]یه چند سال اول گفتم امادگی ندارم تا این که سه پیچ شد آخرین باری که گفت گفتم یک سال دیگه و الان موعد مقرر فرا رسیده و من همون حسی که به همسرم دارم به بچه هم دارم و خیلی وحشت دارم از این موضوع(باز هم همون صحبت های موقع ازدواج رو می شنوی که بچه بیاد این حس درست میشه بچه زندگی رو شیرین می کند و...)اومدیم و این اتفاق نیفتاد!
[=arial]اون موقع من چه کار کنم
[=arial]این اواخر دیگه نتونستم طاقت بیارم(به کسی نگم) پیش روانشناسم رفتم ولی فقط یه جلسه که فعلا نتیجه خاصی نداشت
[=arial]واقعیت اینه که خیلی ناامیدم و فقط به صبر کردن فکر می کنم(خدا رو شکر این طاقت رو خدا به من داده ولی زندگی عاشقانه چی میشه؟!)




سلام
دوست من:Gol:
به نظر شما زندگی چیه؟
یه نگاهی به اطرافت و آدمایی که میشناسی بکن!!
یه خورده دیگه دقیق شو!
مثلا بابات!
یا مامانتون!
یا برادر و خواهری که ازدواج کردند!
یا خاله و عمو و فرزندانشون!
حالا دقت کن ببین دارند چه کار می کنند!
واقعا زندگی چیه؟
دوست من اونچیزی که شما الان دنبالشی من از وقتی خودموشناختم دنبالشم!
ولی الان تازه فهمیدم که زنندگی چیز دیگه ایی است!
زندگی با همه پرپیچ و خم بودنش! خیلی ساده است
و خیلی ساده میشه حسش کرد
لابد با خودت می گی این شعرها چه ربطی به من و سوالم داره!؟
من نمی خوام قعلا جواب بدم! که جوابش گفتنی نیست!
یافتنیه
یه خورده به اطرافت نگاه کن
آدما چه طوری زندگی می کنند!
دنبالش نباش!
فرصت هاتو از دست میدی!

mr.programmer;161638 نوشت:
سلام
و اینم یادت نره زیبایی هم برات عادی میشه و در اخر میگم یه قیافه خیلی میتونه تغییر پیدا کنه و یا ظاهر هزاران جراحی میشه بر روی یک صورت انجام داد اما چیزی که رو نیمشه عوض کرد زات ادم هاست.
موفق باشید

بنده هم صد درصد با این حرف شما موافقم بنده گشتم خانمی پیدا کردم که فوق العاده خوش قیافه بود ولی الان قیافش واسم عادی شده و در نظر من با یه خانم با قیافه معمولی هیچ فرقی نمیکنه.
دوست عزیزمون(پشیمانم) به نکته خوبی اشاره کرد ؛ اعتقاد و ایمان شما سعی کن با همون ایمان به خدا علاقه رو ایجاد کنید ببینید خدا اصلا برای چی زندگی زناشویی رو قرار داده ؟ هدف چی بوده؟ ایمان و توکل همه چیزو درست میکنه.

سلام
مشکل همه اون چیزهایی که گفتنی نیست همینه! که هر موقع بخوای توضیح بدی بیشتر بر ابهامش زیاد میشه!
نمی تونم عاشقش باشم!
ببینم عاشق ها چه می کنند برا معشوقشون!
برو ببین! بپرس
حالا برگرد تو خونه!
باز هم زندگی!
بر فرض کس دیگه ایی تو دلن باشه(که از دکر یا محبوب ... نه! نمیشه تصور کرد)
باز هم زندگی
دوست من
احساسات سر اخفی الاهی هستند!
زندگی کن

سلام
حالا که طرف شما خانمتون هستن و به نسبت انعطاف بیشتری دارن واقعا پیشنهاد میکنم با جراحی پلاسیک چهره ایشون را کمی مطلوب تر کنید و زیاد هم در مورد ظاهر ایدال گرا نباشید.
خواهشا خساست را در این مورد کنار بگذارید همراه همسرتان به خرید لوازم ارایش و لباس های منزل بروید این را در نظر داشته باشین بعضی لوازم ارایش ارزان قیمت نه تنها باعث زیبایی نمی شن بلکه روی صورت می ماسن از فروشنده نظر بخواهین حتما خودتان هم همراه همسرتان بروید و در انتخاب اعمال نظر کنید. شاید همسر شما در محیط بسته ای بوده و نحوه به کار گیری لوازم ارایش را نمیداند ایشان را ترغیب کنید تا به کلاس اموزش خود ارایی بروند. توجه کنید لباس منزل یک فرد متاهل از لباس مهمانی مهمتر هست هر چیزی که به نظر تان جذابتر هست را انتخاب کنید . از عطر هاییی که دوست دارید استفاده کنند .من موافق تجمل گرایی نیستم اما در این مورد واقعا لازم هست.
همسر تون را ترغیب کنید تا هر روز با ظاهری اراسته در منزل باشن.
شما خودتون ایشون را انتخاب کردین و حالا عشق به فرد دیگری واقعا ظلم در حق این زن هست.

خواهش می کنم از دوستان اگه نمی تونن مشکلی رو حل کنن خراب کاری هم نکنن ایشون نیومده نظرات شخصی شماها رو بشنوه بلکه اومده مشکلش حل بشه اگه راهکار علمی دارین بگین

جناب مربی اینکه ایشون وضعیت ظاهری همسرشون را تا حد متوسطی بتونن تغییر بدن راه حل شرعی و اخلاقی هست وبه مراتب از صیغه کردن مناسب تر و اخلاقی تر هست
در ضمن در دین ما امده که زن برای شوهرش اراسته باشه و نه برای نا محرم
این خوب نیست که زنان مومن جامعه ما نتونن در محیط خانه رضایت همسر را فراهم کنند چه بسا این امر باعث فروپاشی خیلی از زندگی ها میشه لطفا تعصب بی جا به خرج ندهید
بهتر هست به جای اینکه همش فرد مشاوره گیرنده را سرزنش کنید مشکلش را حل کنید
جهت شخصی تلقی نکردن مسئله داستان خودم را پاک می کنم هرچند که بی ربط به مسئله نبود

به نظر من عشق و علاقه یه حس درونیه و شاید اول با چهره ی زیبا شروع شه ولی اصل اون به قلب و روح آدم بر میگرده عمل جراحی زیبایی و پوشیدن لباسای قشنگ فقط یه مسکنه که شاید چند وقتی آدمو آروم کنه ولی تاثیر بلند مدت نداره و خسته کننده میشه.علاوه بر این علاقه با زور و تلقین به وجود نمیاد بلکه هرچه بیشتر به خودتون فشار بیارید بیشتر متنفر میشید.بهترین کار اینه که یه چند وقتی تنها باشید تا بتونید درست فکر کنید و بفهمید دقیقا چه موضوعیه که شما رو رناراحت میکنه و چی باعث میشه حس خوبی نداشته باشید بعد ببینید که آیا این مشکلات قابل حل هستن یا نه با همسرتون هم صادقانه (البته نه جوری که ناراحت بشه ) این موضوعو در میون بذارید و من مطمئنم اگه اینجور که شما میگید خیلی بهتون علاقه داشته باشه حتما برای حل شدن مشکل تلاش میکنه علاوه بر این گفتن این موضوع باعث میشه بار سنگینی از روی دوشتون برداشته بشه و بیشتر احساس آرامش کنید تا زمانی که همش می خواهید موضوعو مخفی کرده و همه چیزو موجه جلوه بدید فشار بیشتری رو متحمل میشید و علاقه شما به فرار کردن از مشکلات بیشتر میشه. در ضمن تا زمانی که با تمام وجودتون به ادامه ی زندگی مطمئن نشدید و مشکلاتتون رو حل نکردید به هیچ عنوان بچه دار نشید چون نه تنها باعث حل مشکل نمیشه بعد از یه مدت که اثر مسکنی اون از بین رفت حس می کنید که توی تله افتادید و دیگه راهی برای رهایی ندارید و این نه تنها شمارو عاشق همسر تون نخواهد کرد بلکه مشکلات شما رو به مراتب بیشترهم خواهد کرد . با آرزوی موفقیت برای شما

از دوستان می خوام اگه راه حل مشکل ندارن پست نزارن. منظورم اوناییه که به طلاق پیشنهاد می دن.
این دوست ما می خواد زندگیش درست بشه. به همین دلیل اینجا این موضوع رو با ما در میون گذاشته. طلاق منفور ترین عمل حلاله. پس تا راه های دیگه وجود داره مفهومی پیدا نمی کنه.
در ضمن من تو پستای قبلم نگفتم که به خودشون دروغ بگن و از این جور حرفا. اگه یه بار دیگه پست قبل منو بخونین ی فهمین که من گفتم این تلقین رو از خودتون دور کنین که من همسرمو دوست ندارم. چون این تلقین باعث می شه که نکات مثبت ون خانم در چشم آقا چنان جلوه نکنن. به همین دلیل گفتم که برای این که این تلقین قوت نگیره از مراجعه به روانسشناس و بازگو کردن این موضوع با دیگران خود داری بشه.
و همچنین من هنوز هم معتقدم که طلاق و ابراز این موضوع بزرگ ترین ضربه به این خانمه که در حد جون ایشونو دوست داره.واقعا نامردیه که این علاقه ی خانم و این مسئولیت اقا نا دیده گرفته بشه. آقایون می دونن که چی می گم. این تو شرافت مرد نیست.
باید بدونین که این ضربه یک ضربه جبران نا پذیره تاثیر اون تا ابد روی خانم می مونه و امکان برقراری زندگی مجدد رو برای خانم سخت می کنه(البته به حلاوت زندگی اول)

ارمغان;171643 نوشت:
جناب مربی اینکه ایشون وضعیت ظاهری همسرشون را تا حد متوسطی بتونن تغییر بدن راه حل شرعی و اخلاقی هست وبه مراتب از صیغه کردن مناسب تر و اخلاقی تر هست در ضمن در دین ما امده که زن برای شوهرش اراسته باشه و نه برای نا محرم این خوب نیست که زنان مومن جامعه ما نتونن در محیط خانه رضایت همسر را فراهم کنند چه بسا این امر باعث فروپاشی خیلی از زندگی ها میشه لطفا تعصب بی جا به خرج ندهید بهتر هست به جای اینکه همش فرد مشاوره گیرنده را سرزنش کنید مشکلش را حل کنید جهت شخصی تلقی نکردن مسئله داستان خودم را پاک می کنم هرچند که بی ربط به مسئله نبود

سلام
مورد خطاب بنده اصلا شما نبودین بلکه نظرات همه دوستان رو خوندم دیدم بعضیشون تلقین منفی زیاد دارن لذا لازم دونستم که یه تذکری بدم

من هم با شما موافقم طلاق راه حل این مشکل نیست چون علاوه بر اون خانم حتی ممکنه به آقا ضربه بزنه و بعد از یه مدت باعث بشه که پشیمون بشن و اینکه گفتم یه مدتی تنها باشن به خاطر تجربه ای که خودم تو زندگیم دارم و هر وقت که پشیمون میشم یا حس میکنم همه چیز برام یکنواخت شده و قابل تحمل نیست یه چند روز تنهایی به یادم میاره که چقدر شوهرمو دوست دارم و نمی تونم بدون اون زندگی کنم . علاوه بر این وقتی حس اجبار برای ادامه ی زندگی نداشته باشی میتونی عاقلانه تر فکر کنی و زوایا رو بسنجی!در ضمن به نظر من این دوست محترم اصلا نباید به خانمشون بگن که به طلاق فکر کردن بلکه باید ازشون بخوان یا بپرسن که مثلا برای بهتر زندگی کردن میشه چه کاری کرد؟یا یه همچین چیزی ..بعد در بین صحبت ها شون به همسرشون بگن که چه انتظارات و توقعاتی از همسرشون دارن و یا کجا ها احساس کمبود میکنن و چه کاری از دست همسرشون بر میاد.تا ببینن که چطور میشه مشکلات رو حل کرد و یا اصلا اینکه قابل حل هستن یا نه!

mkk1369;95815 نوشت:
با عرض پوزش از جناب پشیمانی
درست است حدیثی (اگر اشتباه نکنم) از پیامبر در مورد زن خوب است گه فرمودند:

بهترین زنان امت من
پاکدامن ترین ، کم مهر ترین و زیبا ترین آنها است
(از کارشناسان می خواهم حدیث را به عربی و منبعش را بگذارند

)
با عرض پوزش از جناب پشیمانی
:gol:

چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی چطور کم مهرترین؟؟؟؟؟

بيتاب;95835 نوشت:

3 - از او بخواهيد به حرفه اي يا كاري كه شما دوست داريد .............وارد شود تا با شما همكار شود

4 - ..........


خیلی عالیه

پانیذ;172993 نوشت:
من هم با شما موافقم طلاق راه حل این مشکل نیست چون علاوه بر اون خانم حتی ممکنه به آقا ضربه بزنه و بعد از یه مدت باعث بشه که پشیمون بشن و اینکه گفتم یه مدتی تنها باشن به خاطر تجربه ای که خودم تو زندگیم دارم و هر وقت که پشیمون میشم یا حس میکنم همه چیز برام یکنواخت شده و قابل تحمل نیست یه چند روز تنهایی به یادم میاره که چقدر شوهرمو دوست دارم و نمی تونم بدون اون زندگی کنم . علاوه بر این وقتی حس اجبار برای ادامه ی زندگی نداشته باشی میتونی عاقلانه تر فکر کنی و زوایا رو بسنجی!در ضمن به نظر من این دوست محترم اصلا نباید به خانمشون بگن که به طلاق فکر کردن بلکه باید ازشون بخوان یا بپرسن که مثلا برای بهتر زندگی کردن میشه چه کاری کرد؟یا یه همچین چیزی ..بعد در بین صحبت ها شون به همسرشون بگن که چه انتظارات و توقعاتی از همسرشون دارن و یا کجا ها احساس کمبود میکنن و چه کاری از دست همسرشون بر میاد.تا ببینن که چطور میشه مشکلات رو حل کرد و یا اصلا اینکه قابل حل هستن یا نه!

من هم خدمت شما سلام عرض می کنم.
حرف شما کاملا صحیحه و من به طور کامل حرفتونو قبول دارم. اما فکر کنم یه مقدار مشکل این خانواده پیچیده تر باشه.
فکر کنم نیاز به یک از خود گذشتن از سوی خانم داره تا برای یک بار شوهر خودشو رو میز شام حاظر کنه. اونجاست که به نظر من عمده مشکلات حل می شه.

پشیمانم;95814 نوشت:
آقای معدن چی اشتباه نکن!
پدر و مادر من کاملا اون چیزی که خودم خواستن رو برام انتخاب کردند
اگه تجربیات اونا نبود که معلوم نبود من الان چه وضعیتی داشتم
مشکل من اینه که فکر می کردم چون ادم مقیدی هستم می تونم فقط با اخلاق خوب کنار بیام و هیچ توجه ای به زیبایی نداشتم(اوایلم فکر میکردم این یه هوس است)
ولی بعداین موضوع مهم شد
الانم خیلی وقتا میگم خدایا خودت یا تو این دنیا برام یه کاری بکن یا این که صبر بده تا به اون هوریهایی که گفتی برسم

احساس می کنم این اواخر همسرم هم به این صحبت هایی که می کنم حساس شده!

با شلام
بعد از خوندن متن شما واقعا براتون متاسف شدم هنوزم باورم نميشه آدم مي تونه انقدر سطحي نگر باشه و به اسم مذهب و دين همچين اعمال اشتباهي رو مرتكب شه و نديده ازدواج كنه و همسرش بيچاره كنه- شما بانوشتن اين متن به همسرت خيانت كردي- ضمنا به دنبال چي هستي؟؟؟ اينكه كسي به شما طلاق بگير؟واقعا هدفت از طرح اين سوال جي بود؟ هرچي فكر ميكنم جوابي براي حماقت شما پيدا نميكنم

موضوع قفل شده است