جمع بندی من می خوام نمازم باحال باشه

تب‌های اولیه

94 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ای بابا
چرا همتون گیر دادید به یه کلمه باحال!
منظورم کامل بود و یا هرچیز دیگه ای که منو به اصل نماز برسونه
نمازی که تنهی عن الفحشاء والمنکر باشه
نمازی که یه جور شوق وصال توش باشه نه صرفا از سر باز کردن وظیفه!
خانم عرشیان خیلی موجز و مختصر صحبت می کنید!
میشه بگید اصل چیه؟!که من دارم ازش دور میشم؟!:Gig:

راستی اگه همه ی پست هام رو خونده باشید سعیم این بوده برای خدا زندگی کنم!
مثلا درس خواندن من صرفا به خاطر فرمایش مقام معظم رهبریه!می دونید حرف یه استاد دانشگاه رو بیش از من دانشجو می پذیرند! حالا هر چی هم بخوام امر به معروف کنم یا نهی از منکر
و خیلی دلایل دیگه
گفتم شاید موضوع رو واضح تر کنه....

یه خبر خوب
بالاخره تونستم تو نمازم اشک شوق بریزم
رفتم مهمونی خدا
با همون ادب وآداب مهمونی!
فقط یه توصیه
در برابر سختی های زندگی یا صبر و نماز و تلاشتون پیش برید
از همتون ممنون
به خصوص کسایی که توصیه های عرفانی کردند

fezeh;299637 نوشت:

بالاخره تونستم تو نمازم اشک شوق بریزم

خوش به سعادتتون
تو لحظات عاشقي و خلوت با خدا منه حقيرو هم دعا بفرماييد

fezeh;299637 نوشت:
رفتم مهمونی خدا

[="blue"]سلام
رسیدن مهمه ولی موندن مهمتره
آرزو می کنم بتونید حالات معنوی زیباتون رو حفظ کنید
من که هنوز وارد این راه نشدم اما شما که قدم اول رو محکم برداشتید تا آخرش استوار پیش بروید.
و من الله التوفیق
[/]

من که همیشه اشکم می آد.
نمی دونم چرا بعضی مواقع چشام و می بندم و نماز می خونم
احساس می کنم دارم می برنم تو جهنم..:((((
اصلا یادش هم می افتم گریم می گیره..
ولی شاید به نظرتون مسخره بیاد.
اما هر بار این حس بهم دست می ده سر نماز.
بعد از اینکه ربنا آتنا رو که می خونم، بعد از اون آیت الکرسی رو می خونم.
بعدش دلم آروم می شه.
حس خوبی بهم دست می ده.
توصیه می کنم امتحان کنید.
ولی من بیشتر مواقع همش اشکم می آد:(
مخصوصا وقتی به اون دنیا فکر می کنم و خودم رو تو بدترین شرایطش قرار می دم.
آتش جهنم، اعذاب و...:(

پس کی به خود خدا فکر می کنید؟!

البته از خوف خدا اشک ریخت هم خیلی خوبه
فکر کنم شما توی اون دسته اید!
خوش به حال اون کسایی که خدا نمازشون روقبول می کنه و وقتی نماز می خونند خدا یا دیده ی محبت بهشون نگاه میکنه

[="sienna"]بعضی ها می گویند ما كه نماز می خوانیم ولی چرا اثر ندارد؟
علت این است كه نمازهای ما نماز نیستند. این كلمات و حالات وقتی اثر می كنند كه ما حضور قلب داشته باشیم. خیلی از ما ها با ریا نماز می خوانیم. خدا در قرآن در سورة مائون می فرماید:[/]

[="blue"] «وای بر نمازگذاران آنهایی كه نماز می خوانند ولی در غفلت.»[/]

[="green"] چطوری نماز باحال بخوانیم؟[/]
[="sienna"]پیامبر می فرماید« موتو قبل ان تموتو» «بمیرید قبل از اینكه شما را بكشند.» مرده چطوری است؟ ساكت و آرام ،تسلیم محض، بی سر و صدا بی اراده. اگر مثل مرده نماز بخوانید آنوقت می فهمید كه چقدر نماز خواندن باحال است.
امام صادق(ع) می فرمایند: شفاعت ما به كسی نمی رسد كه نماز خود را سبك بشمارد.
رسم عاشقی تاخیر نیست. نماز را باید در اول وقت آن بجای آورد.
امام صادق(ع) می فرمایند: می خواهید شیعة ما را بشناسید، ببینید هنگام نماز چقدر بی تاب است.[/]

«دکتر شاهین فرهنگ»

*نرجس*;299929 نوشت:
بعضی ها می گویند ما كه نماز می خوانیم ولی چرا اثر ندارد؟
علت این است كه نمازهای ما نماز نیستند. این كلمات و حالات وقتی اثر می كنند كه ما حضور قلب داشته باشیم. خیلی از ما ها با ریا نماز می خوانیم. خدا در قرآن در سورة مائون می فرماید:

«وای بر نمازگذاران آنهایی كه نماز می خوانند ولی در غفلت.»

چطوری نماز باحال بخوانیم؟
پیامبر می فرماید« موتو قبل ان تموتو» «بمیرید قبل از اینكه شما را بكشند.» مرده چطوری است؟ ساكت و آرام ،تسلیم محض، بی سر و صدا بی اراده. اگر مثل مرده نماز بخوانید آنوقت می فهمید كه چقدر نماز خواندن باحال است.
امام صادق(ع) می فرمایند: شفاعت ما به كسی نمی رسد كه نماز خود را سبك بشمارد.
رسم عاشقی تاخیر نیست. نماز را باید در اول وقت آن بجای آورد.
امام صادق(ع) می فرمایند: می خواهید شیعة ما را بشناسید، ببینید هنگام نماز چقدر بی تاب است.

«دکتر شاهین فرهنگ»

سلام ای بابا نمازمیخونیم حضور قلب نداریم یا درغفلت
نمیخونیم که نمیشه اصلا....
این وسط چه کار بایدبکنیم دیگه ؟
این حرفا اره گفتنش اسون توجه داشته باشید توی نماز وحرفای دیگه
اما اگه توی طول روز حواست به خودت نباشه عمرا توی نمازهم نمیتونی حواست جمع کنی این نظرمن...
اما بنظرمن باید ازخودخدابخوای یعنی سعی کنی نمازت اول وقت بخونی بعدازخدابخوای که خودش حال درست وحسابی نماز خوندن رو بهت بده .....

ترک نماز بریدن رشته ی محبت با خداست
برای یک نماز باحال توجه خدا به نمازمون هم مهمه
اما گاهی آدم از بس گناه کرده صفحه ی دلش تیره شده دیگه دلش نمی تونه توجهی که خدا به نمازش میکنه رو احساس کنه
اما یه چیز دیگه، نماز خوندن توی خوشی و ناخوشیه
من هر وقت ناراحت بودم،صبر می کردم آروم بشم بعد نماز بخونم
اما خدا تو قرآن گفته بود وستعینوا بالصبر و الصلاه
من قرآن رو با فهم و توجه نمی خوندم
خاطره ی گریه ی شوق من، دردودلی بود که با خدا کردم و آرامشی بود که توی نماز احساس کردم
راست می گید آدم اصلا نباید نمازش رو ترک کنه اما باید سعی کنه نمازش جوری باشه که مانع از گناه بشه
من از نوشته ی دوستمون این طوری برداشت کردم

[="Tahoma"][="Black"]

دلنما;299706 نوشت:
نمی دونم چرا بعضی مواقع چشام و می بندم و نماز می خونم
احساس می کنم دارم می برنم تو جهنم..:((((

منم خیلی وقتا این کارو میکنم...
اینجوری تمرکزم بیشتر میشه و ذهنم هی نمیره اینور و اونور...
بعدش گاهی اشکم میاد که خیلیییی حس خوبی بهم دست میده... یه حس نزدیک تر بودن...

امیدوارم همه مون این حال خوب رو به صورت مستمر بتونیم داشته باشیم...[/]

Maneli;300752 نوشت:

منم خیلی وقتا این کارو میکنم...
اینجوری تمرکزم بیشتر میشه و ذهنم هی نمیره اینور و اونور...
بعدش گاهی اشکم میاد که خیلیییی حس خوبی بهم دست میده... یه حس نزدیک تر بودن...

امیدوارم همه مون این حال خوب رو به صورت مستمر بتونیم داشته باشیم...


با این که من هم توی سجده چشمم را می بندم
هر چند که خیلی سعی می کنم این کار را نکنم
بستن چشمان در نماز کراهت دارد
http://www.askdin.com/thread4101.html

DRiVeR;300801 نوشت:
با این که من هم توی سجده چشمم را می بندم
هر چند که خیلی سعی می کنم این کار را نکنم
بستن چشمان در نماز کراهت دارد
http://www.askdin.com/thread4101.html

خوب شد که مرجعمون آیت الله مکارم شیرازیه:Narahat az:
اما به تجربه خودم هر وقت که تو طول روز بیشتر به یاد خدا بودم نمازم هم با حال تر بود:pir:
یا مثلا هر وقت گناه کردم تو اونروز نمازم با روزای دیگه فرق کرد بطوری که متوجه میشدم اونروز یه گناهی کردم

[="Tahoma"][="Black"]

DRiVeR;300801 نوشت:
با این که من هم توی سجده چشمم را می بندم
هر چند که خیلی سعی می کنم این کار را نکنم
بستن چشمان در نماز کراهت دارد
http://www.askdin.com/thread4101.html

:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!: واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه تمرکزو بیشتر میکنه خب!!!
:Ghamgin:[/]

هم تمركز رو بيشتر ميكنه و هم تخيل رو
منم اين رو تجربه كردم:pir:
توي كتاب نماز نور چشم من است، ژيشنهاد داده بود كه چشماتونو نيم باز بگذارين
اين طوري زاويه ي ديدتون كم تر ميشه ولي كراهتم نداره

از لحاظ دیگر هم
شما در حال نماز خوندن هستید با چشم بسته
یکی که شما را ببیند این حس را پیدا می کند که شما کورکورانه و با چشم بسته دارید عبادت می کنید که این
وجه خوبی ندارد

بسم الله
سلام خدمت همگی
من که همه طور نماز می خونم اگه متوجه شدم که تمرکز ندارم چشمو میبندم یا نیمه باز می کنم ولی گاها هم با چشم بسته تمرکز پیدا نمی کنم نیمه باز یا باز می کنم چشامو.. ولی فکر کنم اصلا به این چیزا ربطی نداره مهم دله و بدون داری چیکار می کنی و با کی حرف می زنی اونوقت همه چی حل میشه .......... اعوذبالله

دوست منم نمازاشو خیلی بد می خونه. دوست هم داره که باحال باشه اما سختشه. بی توجه دیر وقت و کلاً در حد یه چیزی که اصلاً بهش نشونه ای بر تعبد خدا نمی گن! میشه راهنمایی کنین و راهکار بگین براش؟

[=Trebuchet MS]نماز وداع بخوان

توحید صمدی;301190 نوشت:
نماز وداع بخوان



میشه بیشتر توضیح بدین؟

ببنین برات با مثال میگم
مثلا شاید توی اون روز گناهی ازش سرزده یا نه مثلا تو وادی عبادت و... نیست(فکرش مشغوله) یا خسته است و یا اعصابش خورده
در این احوال حس باحالی!خواندن نماز کم میشه
حالا می خوام درسایی که یاد گرفتم پس بدم!:khandeh!:
خوب درس اول اینه که آداب ظاهری نماز رو رعایت کنیم!
درس دوم برای نماز یه وقت معین بگذاریم(اول وقت)
درس سوم به طرف گفت و گومون توجه کنیم و ببینیم که داریم با چه کسی صحبت می کنیم!برای توجه بیشتر قلبمون بعضی جملات کامل و قشنگ کارسازه
مثل ان الصلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین
یا کلام حضرت امیر: انی وجهت وجهی للذی فطر السموت والارض،حنیفا مسلما، وما انا من المشرکین
در ضمن توجه به نماز و عظمت این ملاقات رو در مقدماتش هم توجه کنیم(وضو)
حالا که می خوای شروع کنی نماز وداع بخون! فکر کن این دیگه آخرین مهلت بندگیت برای خداست
در ضمن اگه بدهکاری(نماز قضاهات رو هم بخون) که مهم تر از همه است اما گهگاه با خدا قرار عاشقی بگذار، گه گاه توی نمازهای مستحبیت بگو خدایا ببیت دستم خالیه برای هدیه دادن به تو
خدایا آخه همه چیزم از توست
خدای من بهم لیاقت بده که بتونم همه ی وجودم رو به پات بریزم(مثل حسین ع)
در ضمن به دوستتون هم بگید حضرت علی ع می فرمایند کسی که بر روی لبه ی پرتگاه راه میره روزی گرفتار همون پرتگاه خواهد شد
اگه نماز رو بگذاری آخر وقت یه روزی میگی طوری نیست بعد قضاش رو می خونم و روزهای بعدش میبینی که دیگه نماز فراموشت شده!به خلا زندگیت عادت کردی:geryeh:
دین بدون ستون...

یعنی تصور کنیم آخرین نماز ماست

سلام
من هرکاری میکنم احساس می کنم خشوع در نماز ندارم و چیزی که خونده بودم خیلی کم بوده و سبک شمردم نمازم رو، حتی سجده و رکوع و رو طولانی می کنم و حواسم رو تا حد امکان به چیزی هایی که سر نماز میگم جمع می کنم، اما بازم فکر میکنم یه چیزی کمه ، لطفا کمکم کنید
پیشاپیش متشکرم

فکر میکنم باید خدا رو بیشتر بشناسین
پیشنهادم بوسیله ی ثقل اکبر اسلام(قرآن) مشکلتون حل بشه
خدا رو از حرفاش بشناس،به حرفاش فکر کن

ولی مثل اینکه با شناختن حرف ها هم نمیشه.

علی_;308179 نوشت:
سلام من هرکاری میکنم احساس می کنم خشوع در نماز ندارم و چیزی که خونده بودم خیلی کم بوده و سبک شمردم نمازم رو، حتی سجده و رکوع و رو طولانی می کنم و حواسم رو تا حد امکان به چیزی هایی که سر نماز میگم جمع می کنم، اما بازم فکر میکنم یه چیزی کمه ، لطفا کمکم کنید پیشاپیش متشکرم

سلام
اینکه فکر کنی باز یک چیزی کمه یعنی تو راهی
وقتی فکر کنی به آخرش رسیدی متوقف شدی در حالیکه هنوز راه هست
والله الموفق

با سلام

من می تونم کاری کنم که تو وقتی که اذان رو می گن مثل دیوانه ها به طرف مسجد بدوی... مردم همه با انگشت نشونت میدن و می گن اینو نگاه دیوانست... لابد دستشویی داره که بطرف مسجد می دوه!

و در نماز از خوشحالی قلبت بیاد توی دهنت...

می خواییییی ؟

قدم اول: در قدم اول تو باید کاری کنی که خداوند از تو انتظار نداره... یک کار خیلی بزرگ، مثلا یک کاری که قلب یک نیازمند رو شاد کنه... نه اینکه بری مثل آدمهای دیگه یک پولی چیزی کمک کنی... همون کاری که همه می کنند! کاری بکن که همه نمی کنند. از اون کارهایی که امروز مردم به کسانی که اونها رو انجام میدن میگن دیوانه... کاری بکن که گریه خداوند رو دربیاری... که خداوند به سرعت سرش رو برگردونه و بگه این کی بود که اینکارو کرد... و فرشته ها رو کنار بزنه و بگه برین کنار می خوام ببینم کی بود... کی بوددددد؟

اوه گریم گرفت... :Ghamgin:

یک مثال برات می زنم: مثلا یک نمونه از این کارها اینه: یک داستان الکی برات میسازم. مثلا یک پسری بود بنام محسن... چند وقت بود که پولهاش رو جمع می کرد که برای خودش یک وسیله ای بخره که خیلی مورد نیازش بوده... بالاخره پولهای توی قلکش بعد از 1000 بدبختی رسیده بود به 100000 تومان... رفت کتابفروشی که کتاب بخره... سر ظهر بود و آفتاب همه جا رو گرفته بود... یک سربازی با ساکش کنار خیابون ایستاده بود... و روی ساکش نشسته بود. سرش رو روی دستش گرفته بود و داشت فکر می کرد... مردم (حتی مذهبی ها!!!) با نگاهی چپ چپ بهش نگاه می کردن. چونکه هر کسی که رد میشد بهش نزدیک میشد و براش توضیحاتی رو می داد... و اونم بهش محل نمی گذاشت و به سرعت دور می شد... چون از این آدمها در خیابون زیاد بودند... و مردم اونها رو به چشم سوء استفاده چی می شناختند! وقتی محسن از کنار این مرد رد شد. این مرد به اون نزدیک شد ولی اون مرد با خودش گفت: اونی که جای بابای من بود که به من محل نگذاشت چه برسه به این! حالا ما یک حرکتی می کنیم شاید فرجی شد... خلاصه این سرباز به محسن نزدیک شد و این رو به محسن گفت: سلام، من خونمون تبریزه... اینجا سرباز هستم... پولهام تموم شده یک کمکی بهم می کنی؟ در یک لحظه محسن کلمه ای در ذهنش پدیدار شد... اون کلمه این بود: "محسن اگر حضرت محمد (ص) یا عیسی (ع) و یا پیامبران دیگه همین الان جای تو بودند چکار می کردند؟ لطفا همون کار رو انجام بده" محسن در ذهنش گفت: "مسلمه که اونها مال و دارایی اصلا براشون مهم نبود. زیرا که از اولیاء خداوند بودند. اگر اون فرد یک سوء استفاده چی هم بود در حقیقت این اون فرد بود که ضرر میکرد" سپس محسن گفت: چقدر می خوای؟ چقدر کارت رو راه می اندازه؟ و اون سرباز که تعجب کرده بود گفت، نمی دونم والا... و محسن گفت: الان میخوای با تاکسی بری ترمینال و یک بلیط بگیری و سوار بشی و غذا هم بگیری و بعد از شهرت دوباره تاکسی بگیری و بری خونت... درسته؟ گفت درسته... محسن گفت: خب پس بیا این 70 هزار تومن رو بگیر تا توی راه هیچ مشکلی نداشته باشی... سرباز که شوکه شده بود... در حالی که از خوشحالی به تت پتت افتاده بود ... نمی دونست چیکار کنه... بطرف محسن برگشت و گفت: بب.... ببین من یه دختر کوچولو دارم اسمش مریمه... برات حتما میگم دعا کنه... و... و از هم جدا شدند...

این یک نمونه از کارهایی هست که دیگران به انجام دهنده اون می گن دیوانه زنجیری...

از این نمونه دیوونه بازی ها که فقط مختص اولیا خداوند هست رو در بیارید و سپس در دلتون نیت کنید که خداوندا قلب منو به نور الهی روشن کن... و مرا از زمره اولیاء خود قرار ده... (و یادتون باشه که در هر لحظه از زندگیتون پاسخی رو به مخاطب بدید و یا کاری رو برای مخاطب انجام بدید که فکر می کنید اولیاء خداوند هم اگر جای شما بودند همون کار رو انجام می دادند... همرنگ جماعت نشو... همرنگ اولیاء شو... تا خداوند نورش رو در قلبت بتابونه و چیزی رو ببینی که هرگز قابل گفتن نیست... هرکی دیده نگفته... )

قدم دوم رو بعدا میگم...

[="Green"]سلام.
اینجوری که شما فرمودید واسه هر نمازی باید یک همچین حرکت بزرگی کنیم تا شاید کمی توجهمون بیشتر بشه:Gig:. مثلا من اگه یک کاری شبیه به این کنم فوقش اثرش تا چند روزه بقیه اش رو چکار کنیم؟
[/]

fezeh;294316 نوشت:
من می خوام نمازم باحال باشه
شنیدم یعنی خوندم حضرت علی توی جنگ صفین خورشید رو دنیال می کردن که وقت نماز بشه
یعنی انتظار نماز رو می کشیدن
ولی من نمازم این قدر دل چسب نیست که ازش لذت ببرم
از ته دل میگم از ترس جهنمه
حالا چکار کنم؟

سلام علیکم
ما گاها خیلی زود خودمونی میشیم با خدا، خیلی زود خودمونی میشیم با حجت خدا، میخایم نماز با حال بخونیم، میخایم حضرت رو ببینیم...
حواسمون نیست که دیدن حجت خدا منظور اصلی نیست، مهم اینه که تو خط باشیم
نماز با حال خوندن هم اینجوری نیست، نمیشه نیت کرد و نماز با حال خوند، اصلا بعضی وقتا اگه دیدیم نمازمون خیلی با حاله باید شک کنیم به درست بودنش، خودمونو خیلی تحویل نگیریم حالا حالاها، اول باید سعی کنیم نمازمون اول وقت باشه، مخصوصا نماز صبح و به قول حاج آقای پناهیان "اوّل باید کتک نماز رو بخوریم، بذاریم خدا با سختی نماز حالمونو بگیره! تا بعد..."(نقل به مضمون) بعد خود به خود نماز باحال هم می خونیم و دیگه اینکه حضور قلب و توجه کافی رو داشته باشیم،بدونیم چی داریم میگیم و به چه کسی ...
التماس دعا

میخوای نماز باحال داشته باشی تو نمازت صلوات زیاد بفرست نماز بی صلوات مثل عروس بی جهازه

یک بار بگو اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بار دیگر بگو اللهم صل علی محمد و آله المعصومین

بار دیگر بگو اللهم صل علی محمد و اهل بیته الطاهرین

بار دیگر بگو اللهم صل علی فاطمه وابیها و بعلها وبنیها

بعد از هر رکوع و هر سجده این صلوات ها را بفرست صلوات شما را وصل میکند به محمد و آل محمد و وقتی شما وصل شدید به محمد و آل محمد (ص) آن گاه نماز شما میشود مانند نماز محمد و آل محمد(صلی الله علیهم اجمعین)

سلام علیکم
ما گاها خیلی زود خودمونی میشیم با خدا، خیلی زود خودمونی میشیم با حجت خدا، میخایم نماز با حال بخونیم، میخایم حضرت رو ببینیم...
حواسمون نیست که دیدن حجت خدا منظور اصلی نیست، مهم اینه که تو خط باشیم
نماز با حال خوندن هم اینجوری نیست، نمیشه نیت کرد و نماز با حال خوند، اصلا بعضی وقتا اگه دیدیم نمازمون خیلی با حاله باید شک کنیم به درست بودنش، خودمونو خیلی تحویل نگیریم حالا حالاها، اول باید سعی کنیم نمازمون اول وقت باشه، مخصوصا نماز صبح و به قول حاج آقای پناهیان "اوّل باید کتک نماز رو بخوریم، بذاریم خدا با سختی نماز حالمونو بگیره! تا بعد..."(نقل به مضمون) بعد خود به خود نماز باحال هم می خونیم و دیگه اینکه حضور قلب و توجه کافی رو داشته باشیم،بدونیم چی داریم میگیم و به چه کسی ...
التماس دعا
علیکم السلام
می دونم اما من می خواستم به نماز شوق پیدا کنم!

هوالعالم

نظر حقیر همیشه شاگرد در این مورد

قبل از هر چیز برای رسیدن به طهارت ماندگار بدنبال الفاظ و واژه های مناسب باشید .

در اصطلاح صفا به معنی وجود نور خدا ...

با نماز باید صفا کرد

1 . ترجیحا با اذان و اقامه به منظور امادگی بیشتر برای ورود به حریم روحانی و به منظور کسب درجات اعلای خضوع و خشوع

2 . تلاوت صحیح آیات درحین نماز.

3 . مرور و درک معانی سوره ها در حین نماز.

4 . تجسم کلی گفتار و اهداف آیات در حین نماز.

5 . سعی در حفظ خلوت ذهن و حضور دل در حین نماز

6 . ...

---------------

زمانیکه ادمی در برابر خدا و خلق خدا خاشع و خاضع حاضر می شود
(به مانند کودکی که برای حضور در کنار پدربزرگ مهربان و باصفا بی صبرانه لحظه شماری میکند یا بی پروا گام بر می دارد)
نماز گزار خاشع و خاضع هم سعی بر این دارد تا برای نماز و عبادت , زود تر از دیگری وارد و دیرتر از دیگران خارج شود .

دیر امدن و زود رفتن برای نماز شدنی ست , می شود
اما این نماز,آن نماز نمی شود!

حقیقتا نماز صحیح گامی بلند و بی نقص در مسیر تکامل انسان است

در نماز نه فقط زبان و دهان بلکه گوش شنوا و چشم بینا و تمام حواس ما باید ثنا گوی او و برای او باشد .
چشم به راه و مردم و گوش به سر و صدا و بینی به بوی غذا ؟ شاید این عبادتِ لسانی نماز باشد
اما کامل نیست و به همین دلیل درک و دریافت نمازگزار هم کامل نخواهد بود و نور و قوا و بینش کافی نصیب نمازگزار نمی شود .

نور و قوا و بینایی که راه تکامل را برای ما روشن و هموار میکند .

...

سلام علیکم
این مستحباتی که در شرع مقدس ذکر شده و دوستان هم مواردی را از آن بیان کردند،به حضور قلب کمک می کند.
اما رعایت این موارد، جایگزین حضور قلب نیست،و باید در مسیر اعتلای حضور قلب باشد.زیرا حضور قلب روح نماز است.
استاد شهید مطهری در ملاقاتی که با مرحوم سید هاشم حداد از شاگردان مبرز مرحوم قاضی طباطبائی داشتند،در موردنماز خواندنشان چنین توضیح می دهند که بنده روی معانی الفاظ نماز خیلی دقت می کنم.
آنوقت مرحوم حداد به ایشان می گویند:پس کی نماز می خوانی؟
این جواب پر مغز البته برای چون شهید مطهری ای و برای مرتبه او بوده است.اما حقیقتی را برای ما نیز روشن می کند که نماز همین مسائل ظاهری نیست.این ظواهر باید به باطن ختم شود و إلا ماندن در ظواهر که هنر نیست.

[="Tahoma"][="Navy"]سلام علیکم
توجه به معانی نماز می تواند مقدمه و کمکی برای حضور قلب باشد ولی حضور قلب نیست.
برای رسیدن به معنای حضور قلب باید اول معنای قلب مشخص شود.
در معنای قلب گفته اند:((يكي از شئون نفس ناطقة انسان مرتبة قلب اوست كه در فارسي از آن به «دل» تعبير مي‌كنند. قلب به معناي «گرديدن» و «جابه جا شدن» است. نفس انسان حال واحدي ندارد و دائماً در انقلاب است. به تعبير لطيف آقايان اهل معرفت، حقيقت انسان كه به لحاظ تعلق به بدن و عالم ظاهر «نفس» و به لحاظ تعلق به عالم إله «روح» ناميده مي‌شود، در هر دو سو در حال رفت و آمد است. گاهي به اين سو نظر مي‌كند و گاه آن سويي مي‌شود. گاه حال خوشي دارد و گاه بد حال است. گاهي در هنگام نماز و ديگر عبادات حال مناجات دارد و گاهي ندارد. يك وقت است دست به قلم مي‌شود و خوب مي‌نويسد و وقت ديگر هرچه سعي مي‌كند، نمي‌تواند بنويسد. دوستي‌ها، معاشرت‌ها، رفت و آمدها همه و همه در حالات و دگرگوني‌هاي قلب مؤثرند. گاهي انسان مي‌بيند جرقه‌اي خورده و حالات خوشي دارد اما پس از مدتي متوجه مي‌شود به واسطة جرقه‌اي ديگر افول كرده و آن حال خوش را از دست داده است. حال كه منقلب شد، خوب و بد مي‌گردد. اين بخش از نفس ناطقه را تعبير به «قلب» يا «دل» مي‌كنند.))
این شأن یا بخش از نفس ناطقه انسان هنگامی که با توجه کامل به سوی خداوند معطوف شود،در واقع حضور پیدا کرده است.چیزی که نقش اساسی در پیدا شدن این حضور دارد،گناه نکردن و سیاه نکردن این آئینه حق نماست.
با توجه به معنای قلب مشخص می شود که این حضور به طور کامل برای بیشتر افراد،یکدفعه حاصل نمی شود،بلکه نیاز به تدریج و تمرین است.
اما راهکار دیگر برای حصول این حضور قلب و در واقع سر دیگر این راه و مسیر،توحید است.
توضیح آنکه در صورت صاف و صیقلی بودن آئینه دل،این آئینه به چه چیز باید توجه کند؟
لذا باید معنائی از توحید،هر چند ساده برای انسان مشخص شده باشد،وگرنه دل در توجه به پروردگارش دچار مشکل خواهد شد.
چون درک و شناخت صحیحی از پرودگارش ندارد تا به آن توجه کند.
پس باید به دنبال توحید نیز بود.
موفق باشید.
[/]

yasamang;308930 نوشت:
سلام.
اینجوری که شما فرمودید واسه هر نمازی باید یک همچین حرکت بزرگی کنیم تا شاید کمی توجهمون بیشتر بشه:gig:. مثلا من اگه یک کاری شبیه به این کنم فوقش اثرش تا چند روزه بقیه اش رو چکار کنیم؟

با سلام

(قدم اول) رو فقط یکبار (برای همیشه) باید انجام بدید... {ولی اگر بعدا هم فرصت پیش اومد بهتره باز هم انجام بدید خدا خیلی خوشحال میشه... جای دوری نمیره...}

خداوند خیلی ها رو لعنت کرده... حتی خیلی از لعنت شدگان شاید مسلمان باشند (مسلمان الکی - فیلم مسلمانی بازی می کنند و خود از سیاهی قلب خود بی خبرند) از نظر من خیلی از آدمها هر کاری بکنن نمی تونن موفق بشن... چون خداوند اونها رو به حال خودشون واگذاشته... قدم اول اینه که اول یخ دورتو باز کنی... یکبار که باز کنی کافیه... لازم نیست هر روز یا در هر نماز اینکار رو انجام بدی... این تازه قدم اول است...

با سلام

البته قبل از (قدم دوم) خدمتتون عرض کنم که این موارد هیچ کدام علمی نبوده و بلکه عملی است... انتقاد از آن با کارشناسان...

قدم دوم: اینجور انسانها رو در خیابان زیاد دیدید که ظاهر اسلامی دارند ولی در واقع با ده من عسل هم نمیشود خوردشان!!! حتی در روحانیون مسلمان و حتی کشیشهای مسیحی هم یافت می شود... ولی نه همه آنها... در واقع انسان بد اخلاق شاید روزی به دلیلی خاص بخشیده شود (اونم تازه شاید) ولی هرگز به ملکوت خداوند راه نخواهد یافت و خداوند در قلب او وارد نخواهد شد... اطلاعات بنده کم است ولی تا آنجا که می دانم بسیاری از کسانی که به محمد (ص) ایمان آوردند بخاطر مهربانی زیاد ایشان و لبخند دوستانه ایشان و امین بودن ایشان و با ادب بودن ایشان بوده است... در واقع محمد (ص) با مهربانی خود و چهره نورانی اش قلب انسانهای آزاده اطراف خود را تسخیر خود کرده بود... و مسلم است که کسی که قلب آزادگان اطراف خود را تسخیر می کند قلب خداوند را هم بزودی تسخیر خود خواهد کرد... شاگردان نزد عیسی (ع) آمده، پرسیدند که کدامیک در ملکوت خداوند مقام بزرگتری خواهند داشت؟ عیسی (ع) طفل کوچکی را صدا زد و او را به میان شاگردان آورد و گفت: تا از گناهانتان دست نکشید و بسوی خداوند باز نگردید و مانند بچه های کوچک نشوید، هرگز نخواهید توانست وارد ملکوت خداوند گردید.

پس نتیجه چی شد؟ اینکه در قدم دوم تو باید همانند کودکان، ساده و مهربان و خوش قلب و خوش بین باشی... غرور رو بنداز توی سطل آشغال... خودپسندی رو بنداز توی سطل آشغال... حیف سطل آشغال که این چیزها رو در خودش جای بده... ببین یک کودک وقتی اشتباهی می کنه چقدر راحت میاد میگه ببخشید... وقتی با کسی قهر می کنه خیلی راحت و سریع آشتی می کنه... توی دلش کینه نیست... کاری کن که هرکی از کنارت رد میشه برق شادی درونی رو در چشمانت ببینه... نه اونقدر نیشت رو باز کن که بگن دیوانه ای... و نه اونقدر اخم کن که همه از دورت پراکنده بشن... با غرور زیاد راه نرو... و شل و وا رفته هم راه نرو... با متانت راه برو... بعد از یک مدتی می تونی با برق چشمات با دیگران حرف بزنی... مثل محمد (ص)... و کسی اگر از یک کیلومتری هم ببینتت می فهمه که بی گناهی... می فهمه که توی قلبت هیچ سیاهی ای نیست و مهربانیتو از دور هم می تونی به معرض نمایش بزاری... دفعه بعدی که رفتی مسجد دقت کن که کودکانی که وارد مسجد میشن دقیقا چکار می کنند... بیشتر اونها به محض اینکه میشینن با سمت راستی و سمت چپی سلام می کنند و همراه سلام سرشون رو بر می گردونند و یک لبخند کوتاه و قشنگی هم تحویل مخاطب می دن و اصلا به این توجه نمی کنند که مخاطبشون کیه و آیا پولداره یا فقیر... دیوانه هست یا عاقل... اونها کار خودشون رو می کنند... اینکار اونچنان انرژی ای به طرفینت میده که لذت نمازت رو چندین برابر می کنه... دفعه دیگه که مسجد رفتی دقت کن ببین فرد معلول یا ناتوان جسمی ای رو پیدا می کنی... تو خجالت نمی کشی: وقتی امام جماعت وارد مسجد میشه اولین کسانی که به پای ایشون بلند میشن و با اونها دست می دن اکثرا این افراد هستند... همون معلولهای ذهنی... درسته معلول هستن و یا مشکلات حاد جسمی و روحی دارن ولی در قلبشون هیچ سیاهی ای نیست... بهشون نگاه کن... خجالت بکش... یاد بگیر... دفه دیگه که وارد مسجد شدی اونها در احترام مقدم ترند... قلبهای پاک تر مقدم ترند... نترس نمی خورتت... اونهایی که باهاشون دست می دی احتمالش بیشتر هست که روزی بخورنت... پاکی روح مهمتره...

حالا فرض کن در حال انجام همین کارهای بالا (که گفتم) هستی... و در یک لحظه مخاطب تو (دوست تو) کاری می کنه که با انسانیت و دین مغایرت داره... یک دفعه می بینه قیافه تو معمولی شد... در این حالت لازم نیست که عصبانی بشی... فقط کافیه در اون لحظه هیچ کدام از موارد بالا رو انجام ندی... به مخاطب تو شُک وارد میشه و به سرعت متوجه میشه که کارش اشتباهه... و باعث ناراحتی تو شده... و چون نمک گیرش کردی دیگه اعتراضی بهت نمی کنه و تلاش می کنه که بفهمه که چرا اینکار نادرست بود... با خودش میگه: اگر محمد امین (ص) که اینقدر مهربان و نیکوکار و خوش قلبه اون رو نادرست می دونه، پس من هم از این به بعد اون رو انجام نمی دم...

و اینطور میشه که به همین سادگی با مهربانی و سادگی و خوش قلبی خودت در قلب همه جا باز می کنی... و صدها دوست پیدا می کنی و وقتی در قلب همه جا باز کردی خداوند عاشقت میشه... و وقتی خداوند عاشقت شد وااااااااااااویلاااااااااا :ok:

تا قدم بعدی خدانگهدار :khandeh!:

[="Green"]سلام ممنون از راهنماییتون. راستش وسطاش که رسیدم از ترس یخ کردم فکر کردم می خوای بزنی :Box:ولی آخرش ملایمتر شدی :ok:.[/]

با سلام

قدم سوم: سعی کنید بفهمید که اونچه رو که استفاده می کنید. در واقع زحمات زیادی برای اون کشیده شده. مثل غذایی که شما هر روز میل می کنید. در زمان میل کردن غذا به این فکر کنید که مادر شما چقدر برای این غذا زحمت کشیده. حتی برخی از مادران هستند که زحمتشان به مراتب بسیار بیشتر از مادر شماست. و اگر همانند یک فیلم مراحل این قضیه را تماشا کنید شاید اشک از چشمان شما جاری شود و به خود بگوئید چقدر من ظالم و نمک نشناس بودم ولی بی خبر بودم!

هرچه شما در زندگی مصرف می کنید در واقع خالقی داره. خالق اونها خداوند یکتا هست. این خداوند هست که اونها رو بوجود آورده که شما در راحتی و آسایش باشید. اونوقت شما انسانهای نمک نشناس خیلی راحت مصرف می کنید و بعد هم بدون توجه به این مطلب مهم به کارهای دیگتون می پردازید! یعنی افرادی نمک نشناس تر از انسانها سراغ دارید؟ همون گربه ای که در خیابان به اون کم محلی می کنید از خیلی از شماها باوفاتره.... می دونستید؟!

پس قدم بعدی اینه که از هرآنچه که در جهت منافع خودتون استفاده می کنید، در همون لحظه (یا به زبان) و (یا در دل) خداوند را شکر کنید و از او بخاطر لطفی که در حق شما داشته تشکر کنید...

بسیاری از عذابها فقط بخاطر همین یک مورد بوده... وقتی تعداد زبون درازها در یک جامعه زیاد بشه... عذاب خداوند هم شروع خواهد شد...

شما خجالت نمی کشید؟ تمام مخلوقات عالم (گیاهان و حیوانات و...) 24 ساعته در حال تسبیح خداوند هستند. بعد شما که مثلا اشرف مخلوقات هستید... گاهی مواقع!!! فقط گاهی مواقع!!!

می خوام بهتون برنامه بدم. از امروز شروع کنید:

(1) قبل از خوردن صبحانه، ناهار، شام و هر چیز خوردنی دیگری در دل و یا به زبان از خداوند تشکر کنید. مثلا میتونید این کلمه رو به سرعت از ذهنتون رد کنید: خداوندا شکرت برای نعمتهایی که به من دادی... گناهان مرا ببخش... همیشه به یادت هستم... ممنونم از مادرم برای زحماتی که می کشد... خداوندا کمکش کن... بنام تو که بهترین نامهاست...

(2) قبل از خوردن آب امام حسین (ع) رو هم از یاد نبرید...

(3) حتما لازم نیست اون چیز خوردنی باشه... بلکه باید تمرین کنید که حتما برای هر آنچه بدست آورید هم خداوند رو شکر کنید... چه کم و چه زیاد... و ایمان داشته باشید که هر کمی که به شما می دهد حکمتی دارد و هر زیادی نیز حکمتی...

(4) در حال قدم زدن و یا در زمان بیکاری... مثلا در مترو یا هرجایی که بیکار بودید... بجای اینکه در و دیوار رو نگاه کنید ذکر بگید... مثلا: سبحان الله... شکرا یا الله... و چیزهایی از این قبیل... {اگر می ترسید که با اینکار دیگران به شما چپ چپ نگاه کنند و یا انگ ریاکاری به شما بزنند پس میشه اینطور نتیجه گرفت که شما قدرت مردم رو از قدرت خداوند بیشتر می دونید. از موجودات فانی نترسید اونها در برابر خداوند هیچ قدرتی ندارند}

(5) پس از ورود به هرجایی و یا شروع هرکاری ذکر نام خداوند رو فراموش نکنید..

دارید یواش یواش متوجه میشید که همچین فرشته هم نیستید... پس فعلا توقع نماز باحال نداشته باشید...

تا قدمهای بعدی خدانگهدار

fezeh;294316 نوشت:
من می خوام نمازم باحال باشه
شنیدم یعنی خوندم حضرت علی توی جنگ صفین خورشید رو دنیال می کردن که وقت نماز بشه
یعنی انتظار نماز رو می کشیدن
ولی من نمازم این قدر دل چسب نیست که ازش لذت ببرم
از ته دل میگم از ترس جهنمه
حالا چکار کنم؟

کارشناس بحث : اویس

تا وقتی دنبال حالید نمازگزار نمی شوید و نماز واقعی هم نخواهید خواند و به تبع لذت نخواهید برد:Gol::Gol:

مگر نماز مقبول نمازي نيست كه در روحيه و حال انسان هم موثر باشد؟...

تلاش کنید به نماز اول وقت اهمیت بدین

یعنی هرجا بودین نماز اول وقتتون ترک نشه

وقتی نمازهاتون اول وقت شد اونوقت تلاش کنین وقتی نماز میخونین حضور قلب پیدا کنین و به معانی توجه کنین

سعی کنین از فکر جهنم بیاین بیرون و عاشقانه به خدا فکر کنین و باهاش حرف بزنین

به خودتون بگین اگه من با معشوق زمینیم صحبت میکردم تمام حواسم موقع حرف زدن فقط با اون خواهد بود پس چرا جفا کار باشم و با یگانه عاشق و معشوق عالم با حواس پرتی صحبت کنم

سوال:
چه کنیم که از نماز خواندن خود لذت ببریم ؟

پاسخ:
برای اقامه نمازی سراسر عشق و مستی لازم است اموری مراعات گردد. این امور گاه به عنوان مقدماتی در قبل از اقامه نماز مطرح است و گاه به عنوان اجزایی در خود نماز. رعایت مجموعه این امور، انشاالله نمازی روح افزا به ارمغان خواهد آورد
از جمله مسائلی که باید قبل از اقامه نمازی راستین بدان توجه کرد رعایت تقوا و دوری از گناه است. «تقوا»، و «نماز» بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند هر چقدر خویشتن داری و در نظر داشتن خداوند و حضور و مراقبت و کشیک نفس، بیشتر شود، نماز از کیفیت بیشتری برخوردار می شود
به همین خاطر در قرآن کریم دستور به اقامه نماز در کنار دستور به تقوا قرار گرفته است:«
و ان اقیمو الصلوة و اتقوه و هو الذی الیه تحشرون»(1)

همچنین عمل صالح و نماز، نیز بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند، هر چقدر عمل صالح، بیشتر شود، کیفیت نماز بالاتر می رود و هر چقدر نماز با حضور قلب بیشتری خوانده شود، توفیق عمل صالح فزونی می یابد.
نماز، آئینه رفتارهای روزانه ما و پرونده عمل ماست.وقتی روزمان را خوب سپری کنیم،نماز خوبی نصیبمان می شود.آیات 19 تا 34 سوره معارج، این ارتباط تنگاتنگ و متقابل را به خوبی نشان می دهد.
استاد خسروشاهى مى گوید: «روزى از آیت الله بهجت سؤال شد: در هنگام نماز چگونه مى توانیم حضور قلب را در خودمان به وجود بیاوریم؟ فرمودند: یكى از عوامل حضور قلب این است كه در تمام بیست و چهار ساعت باید حواسّ ظاهری خود را كنترل كنیم ؛ زیرا براى تحصیل حضور قلب باید مقدماتى را فراهم كرد، باید در طول روز گوش ، چشم و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را كنترل كنیم . و این یكى از عوامل تحصیل حضور قلب مى باشد»

از جمله مسایل دیگری که موجب اقامه نمازی پر شور و حال می شود معرفت و شناخت به خدایی است که او را عبادت می کنیم، یعنی اینکه بدانیم خدایی که می پرستیم چگونه خدایی است؟ آیا به راستی این خدا جدای از ما است و ما در برابرش ایستاده ایم؟ خدایی که غیر زمین و آسمان و ماه و خورشید و انسان و حیوان و ملک و فلک است آیا به راستی همان خدایی است که در قرآن کریم خود را «هو الاول والاخر و الظاهر و الباطن» (2)معرفی نموده است؟!
آیا خدایی که بیرون از تمامی اجزای کائنات است خدای نامحدود است؟! چگونه نامحدود است در حالی که این فضایی را که کائنات و خلائقش اشغال کرده اند، پر نکرده است؟ اگر به راستی خلائق، وجود مستقلی از او دارند پس نحوه ارتباطشان با حق چگونه است؟ آیا اینکه به جانب قبله می ایستیم و او را تعظیم مینمایم بدان معنا است که او در روبروی ما حضور دارد و در بالا و پایین و عقب و راست و چپمان نیست؟ آیا این حق جدای از خلق و بیرون از شئون و اطوار گوناگون خلق است؟ اگر بیرون است به چه نحو بیرون است که وجود حق همه خلائق را احاطه کرده است و اگر حق در درون خلائق است پس چگونه حق حق است و خلق خلق؟
خلاصه آنکه ادراک معنای توحید صمدی قرآنی نقشی شگرف در لذت بردن از معانی نماز دارد.

پینوشت:
1-سوره انعام،آیه 72
2-سوره حدید، ایه 3



موضوع قفل شده است