جمع بندی من باید دانشگاه را ترک کنم؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امین

پرسش:
آیا باید بخاطر نداشتن قیافه خوب و ابتلا به خود ارضایی و عدم اعتماد به نفس دانشگاه را ترک کرد؟

پاسخ:
با توجه به شرایطی که مطرح کردید، فرار از دانشگاه دردی از شما دوا نمی کند؛ چون:
اولا نیاز شما با این کار رفع نخواهد شد و
ثانیا در بیرون از دانشگاه هم اوضاع خیلی بهتر از داخل دانشگاه نیست.
بعلاوه اینکه زحمات خودتان و خانواده را هم در این مدتی که تحصیل کرده اید هدر خواهید داد و با ترک تحصیل، آینده شغلی شما بلاتکلیف خواهد ماند. بله اگر شما به درس یا رشته ای که می خوانید علاقه ندارید یا فکر می کنید آینده خوبی ندارد حرف دیگری است که باید جداگانه بررسی شود.

منتها بر فرض که از این جهت مشکلی نیست و قصد ترک دانشگاه صرفا به خاطر مشکلی است که مطرح کردید، در این صورت بهتر است از روش های دیگری برای جلوگیری از ارتکاب گناه و انحراف جنسی و حل مشکلتان استفاده کنید.

اولین و منطقی ترین راه این است که شما به جای فکر کردن به برقراری رابطه دوستی با دخترها، به ازدواج فکر کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید. احتمالا می گویید شرایط لازم برای ازدواج را در حال حاضر ندارم که در پاسخ باید عرض کنم اقدام اولیه برای ازدواج نیاز به شرایط خاصی ندارد. شما می توانید بعد از جلب رضایت خانواده (اگر راضی هستند که هیچ اما اگر نیستند بگویید تا روش راضی کردن آنها را عرض کنم) برای این کار اقدام کنید و بعد از پیدا کردن مورد مناسب، مدتی در عقد بمانید تا شرایط فراهم شود و بعد عروسی کنید.

نگویید که کسی شرایط من را برای ازدواج قبول نمی کند و جواب رد می دهند؛ چون بسیاری از افرادی که شرایط شما را داشتند ازدواج کرده اند و موفق هم هستند؛ لذا باید در این مورد همت به خرج دهید و با سماجت پیگیری کنید.

در مورد قیافه هم خیلی نگران نباشید؛ چون هر چند ممکن است عده ای از دخترها قیافه برایشان خیلی اهمیت داشته باشد ولی همه اینطور نیستند. بعلاوه اینکه زیبایی نسبی است. ممکن است شما از نگاه برخی زیبا نباشید ولی از نگاه افراد دیگری مورد پسند باشید. از طرفی زیبایی منحصر در زیبایی ظاهر نیست. وقتی شما زیبایی های باطن زیادی مثل اخلاق خوب، ایمان قوی، تلاش و پشتکار زیاد و جدیت در کار و تحصیل را داشته باشد، قطعا نقش زیبایی ظاهر در انتخاب شما به حداقل خواهد رسید و موردهایی که شما را با این قیافه قبول می کنند زیاد خواهند شد.

در مورد دختری که به او علاقه مند شده اید هم می توانید بعد از راضی کردن خانواده در مورد اصل ازدواجتان، او را به خانواده معرفی کرده تا در موردش تحقیق کنند و بعد اگر مناسب بود، از طریق خانواده از او خواستگاری کنید و ... ولی سعی کنید این علاقه بیش از حد تشدید نشود چون اگر به هر دلیلی ایشان قبول نکند کار شما سخت خواهد شد.

تا زمان فراهم شدن شرایط ازدواج نیز برای جلوگیری از ارتکاب گناه و دور نشدن از خدا، بهترین کار این است که اسباب گناه را از بین ببرید. هر چه گناهانِ به ظاهر کوچک تکرار شود، راه برای ارتکاب گناهان بزرگتر بازتر شده و مقاومت شما در مقابله با آنها کمتر می شود. لذا از همین فرصتی که الان دارید یعنی تلنگری که به شما وارد شده و از کار خود پشیمان هستید و برای اصلاح اقدام کرده اید بهترین استفاده را ببرید. نگاه به فیلم و عکس و داستان های مستهجن؛ همچنین نگاه به نامحرم و رعایت نکردن حدشرعی در روابط با جنس مخالف همگی اسباب تحریک را فراهم کرده و در نتیجه منجر به گناهانی مثل خودارضایی می شود.

لذا باید از آنها اجتناب کنید. راه اجتباب هم این است که تا می توانید سر خود را شلوغ کرده و اوقات فراغتی برای خود باقی نگذارید. به نظرم اگر بتوانید در کنار درس به کار پاره وقتی مشغول شوید، هم به ترک معصیت خود کمک کرده اید و هم اینکه راه برای ازدواج شما بازتر خواهد شد چون وقتی شاغل باشید قطعا ازدواج شما با مشکل کمتری مواجه خواهد بود.

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم

قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ

به مردان با ايمان بگو: ديده [از نامحرم‏] فرونهند و پاكدامنى خود را حفظ كنند، كه اين براى آنها پاكيزه ‏تر است. همانا خدا به آنچه مى ‏كنند آگاه است
[=arial]

وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ
[=arial]
و از صبر (روزه) و نماز يارى طلبيد، و
[=arial] اين دو کاری دشوارند جز برای اهل خشوع

mardetanha2;619541 نوشت:
با سلام پسری 21 ساله هستم ترم 5 دانشگاه همیشه به خاطر قیافه نه چندان جذاب و اعتماد به نفس پایین همیشه از ارتباط با دختران فراری بودم از وقتی وارد دانشگاه شدمو و ارتباط دختران با پسرانو دیدم این نیاز برای منم به وجود اومده که باید با دختری دوست بشم چند وقتی هست که در دانشگاه به دختری علاقه مند شدم البته من نمیسناسمش و هم کلاسی من نیست و به خاطر همون مواردی که بالا گفتم نمیتونم علاقمو بهش بگم و مطمئنم منو رد میکنه (البته مطمئنم به خاطر مسائل بالا و عدم اعتماد به نفسم کار به ابراز علاقه هم نمیرسه )همین ها و احتیاج من به یک همسر باعث شده من از راه خودارضایی نیازمو به ظاهر برطرف کنم البته متاسفانه من از دوران راهنمایی به خودارضایی مبتلا بودم ولی چون نمازم میخوانم تعداد تکرار این عمل در ماه کم بوده ولی از وقتی به دانشگاه اومدمو این مسائل برام پیش اومده بسیار زیادتر شده و باعث شده از خدا ناامید بشمو و نمازمو ترک کنم و به شدت چشم چران بشم و نمیتونم نگاهامو کنترل کنم خودم فکر میکنم اگه دانشگاهو ترک کنم و مشغول به کارشوم برایم بهتره ولی پدرم با این مسئله مخالفه چون پول زیادی رو برای دانشگام خرج کرده البته من این مسائل و به پدرم نگفتمو گفتم به خاطر این که به درس علاقه ندارم میخوام ترکش کنم اصولا فضای خانواده ما طوریکه نمیتونم در مورد این مسائل با پدر مادرم صحبت کنم چون اونا فکر میکنن من یه بچه مثبت نمار خوان هستم که به این مسائل فکر نمیکنم حالا به نظر شما چی کار کنم که باعث سعادت آخرتم شه و بتونم دوباره بنده خداشم این رو هم بگم اگه این ترم نمراتم پایین شه میتونم پدرمو قانع کنم که درس نخونمو تو درس استعداد ندارم ولی چون پدرم زحمت زیادی برای درسم کشیده و خیلی علاقه داره من درسمو ادامه بدم و پول زیادی رو هم خرج کرده از این کار شرم دارم ممنون میشم راهنماییم کنید

از وقتی اومدم تو این سایت میبینم که حاضرید چیکارهایی انجام بدید در راه خدا واقعا باورم نمیشه همچین ادمایی هستن:hamdel:
اگه واقعا دوسش داری برو بهش بگو البته باید فکر اینم بکنی که ممکنه نه بگه و تا اخر دانشگاه باید همو ببنید و باید در خودت اینو ببینی که با دیدنش اعتماد به نفس داشته باشی و خودتو نبازی
من تجربه کردم نگفتن خیلی پشیمونیش بیشتره ولی عوضش غرورت نمیشکنه
دیگه با خودته
ولی دانگاه رو که اصلا ول نکن حالا چه گفتی چه نگفتی چون دیگه خیلی پشیمون میشی بعدا هیچی ارزششو نداره که ترک کنی دانشگاتو

سلام.پسر خوب اینکه نشد راهکار ک چون غض بصر نداری پس دانشگاه رو ول کنی برادر من جامعه رو میخوای چیکار کنی پس فردا کوچه خیابونو میخوای چیکار کنی خب گیریم ک اصلا چشم چران بودی چرا نمازت رو ول کردی این دوتا چ ربطی دارن ب نظرم تویه دانشگاه بمون و با خودت مبارزه کن ب جای اینکه ب نفس ات پا بدی پاشو بشکن ... کار خیلی راحتی هم هست فقط کافیه خودتو از دخترا دور نگه داری راسته برو کلاس راسته بیا خونه یه کم بگذره میبینی ک اصلا دخترا ب چشمت نمیان و اینکه اگه مقدوره از مامانت بخواه ک ازدواج کنی خب شما ک اینقد حساسی حتما اگه خانوم داشته باشی دیگه کلی قربون صدقه اش میری پس فرار نکن ازدواج کن الان ازدواج واسه شما مثه نماز واجب میشه دیگه ... موفق باشی ...

mardetanha2;619541 نوشت:
با سلام پسری 21 ساله هستم ترم 5 دانشگاه همیشه به خاطر قیافه نه چندان جذاب و اعتماد به نفس پایین همیشه از ارتباط با دختران فراری بودم از وقتی وارد دانشگاه شدمو و ارتباط دختران با پسرانو دیدم این نیاز برای منم به وجود اومده که باید با دختری دوست بشم چند وقتی هست که در دانشگاه به دختری علاقه مند شدم البته من نمیسناسمش و هم کلاسی من نیست و به خاطر همون مواردی که بالا گفتم نمیتونم علاقمو بهش بگم و مطمئنم منو رد میکنه (البته مطمئنم به خاطر مسائل بالا و عدم اعتماد به نفسم کار به ابراز علاقه هم نمیرسه )همین ها و احتیاج من به یک همسر باعث شده من از راه خودارضایی نیازمو به ظاهر برطرف کنم البته متاسفانه من از دوران راهنمایی به خودارضایی مبتلا بودم ولی چون نمازم میخوانم تعداد تکرار این عمل در ماه کم بوده ولی از وقتی به دانشگاه اومدمو این مسائل برام پیش اومده بسیار زیادتر شده و باعث شده از خدا ناامید بشمو و نمازمو ترک کنم و به شدت چشم چران بشم و نمیتونم نگاهامو کنترل کنم خودم فکر میکنم اگه دانشگاهو ترک کنم و مشغول به کارشوم برایم بهتره ولی پدرم با این مسئله مخالفه چون پول زیادی رو برای دانشگام خرج کرده البته من این مسائل و به پدرم نگفتمو گفتم به خاطر این که به درس علاقه ندارم میخوام ترکش کنم اصولا فضای خانواده ما طوریکه نمیتونم در مورد این مسائل با پدر مادرم صحبت کنم چون اونا فکر میکنن من یه بچه مثبت نمار خوان هستم که به این مسائل فکر نمیکنم حالا به نظر شما چی کار کنم که باعث سعادت آخرتم شه و بتونم دوباره بنده خداشم این رو هم بگم اگه این ترم نمراتم پایین شه میتونم پدرمو قانع کنم که درس نخونمو تو درس استعداد ندارم ولی چون پدرم زحمت زیادی برای درسم کشیده و خیلی علاقه داره من درسمو ادامه بدم و پول زیادی رو هم خرج کرده از این کار شرم دارم ممنون میشم راهنماییم کنید

سلام دوست عزیز,اینکه بخواین بخاطر چنین مسائلی درس و آینده خودتون به مخاطره بندازید کاملا" کاری غیر معقوله واینکه این مسئله ممکنه تو هر برهه ای از زندگیتون اتفاق بیفته پس با این حال باید همش از همه چیز گریزان باشید که مبادا گرفتار اون قضیه نشید ؟؟افکار منفی از خودتون دور کنید وهرگز اعتماد به نفس خود را زیر سوال نبرید این مسائل حاشیه ای همیشه در طول زندگی برای یک فرد اتفاق می افتد وای[=arial black]نها همه امتحاناتیست که شما با پیداکردن راهکار درست میتونید حلش کنید پس از اون فرار نکنید چون چیزی درست نمیشه....با اون مقابله کنید ونزارید این مسائل بر شما چیره بشود مطمعنا" شما هم برای خود توانایی هایی دارید که خیلی افراد را به خود جذب میکنید همه چیز را بسپارید بخدا خدا خودش بهترین راه رو جلوتو ن قرارمیده

1- رشته دانشگاهیتون چی هست ؟
2- اعتماد به نفس از همینجا میاد ...از اینکه از شکست خوردن و جواب نه شنیدن نترسی ... دخترا وقتی کسی ازشون خواستگاری میکنن ناخودآگاه مهرشون به دلشون میشینه ... حتی اگر اون طرف زشت هم باشه ... بازم ازش خوششون میاد ...
3- مهمترین فاکتوری که یه دختر دنبالش هست همون اعتماد به نفس هست ... پس محکم باش ... تندی نخند ... تندی شاد نشو ... تندی مهربان نشو ... تندی اخم نکن ... احساساتت رو دیر به دیر بروز بده ... فکر کن آدم آهنی هستی ... ادعای عخش و دوست دارم و میمیرم برات و ... هم نکتن ....
4- اگر میخوای ترس جواب " نه" شنیدن از ذهنت بپره ... برو با یکی از دوستات شرط ببند که همون دختره رو تا 1 ماه دیگه ازش خواستگاری میکنی و بدستش میاری ... و اگر نتونستی بدستش بیاری 100 هزار تومن بهش میدی ... اونوقت نوع حرکت کردنت درست میشه ... ترست میریزه ... و هر کاری حاضری بکنی تا بدستش بیاری .
5- تو رابطه بری ... وحتی اگر جواب "نه" هم ازش بگیری برای آینده ات بهتر هست ... اعتماد به نفست هم تقویت میشه ...

این خاطره رو هم براتون تعریف میکنم شاید شنیدنش براتون جالب باشه ...

قبلا شرکتی کار میکردم ... بعد از اینکه غذا تموم میشد نیم ساعتی دسته خودمون بود ... معمولا کارمندان شرکت در مورد مسائل مختلف صحبت میکردند ... دختری در درون شرکت بود که دختره زیبایی بود ... ایشون ادعا کردند که آقایون جایگاه بعضی از چیزها رو نمیدونن ... بعدش عنوان کرد یک بار در درون اتوبوس نشسته بودند ( اتوبوس بین شهری ) و پسری از پشت اتوبوس اومده جلویه ایشون ... زانو زده ... از تو جیبش یه انگشتر درآورده ... و جلویه همه ازش خواستگاری کرده ... بعدشم ایشون در درون شرکت اخم کردند و گفتند آخه این چه وضعشه ...

بعدشم یکی دیگه از کارمندان آقا شرکت نتندی از فرصت استفاده کردند و گفت ... اگر شما دقت میکردین ... میفهمیدین اون آقا پسر پشت اتوبوس با دوستاش شرط بندی کرده که میتونه از شما خواستگاری کنه ...

بعدا فهمیدیم که همین آقا پسری که کارمند شرکت بودند از این دختره خواستگاری کرده بود ... و ...

پر رو باش ... این جور چیزا با پررویی بدست میاد .

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام

میشه بپرسم چه خبره چرا اکثرا خودشون رو درگیر این مشکلات میبینن
مگه زندگی رمانه که همه توش خوشتیپ و پولدار باشن یا به اصطلاح زشت
مگه تلوزیونه که هر چی خوش تیپ و مانکن توش جمع بشن
سرتون رو بلند کنید
این زندگی اونی نیست که شما تصور میکنید

و
لا من ندیدم این آقایون از ورزشی از هنری حرف بزننن
همه اش زن همه اش ازداج
بسه دیگه وقتی این همه راه برای خهوشبختی هست چسبیدن به زن که چی بشه

من به شخصه اگر مرد بودم
اول یه رشته رو دانشگاهی تا فوق لیسانس ادامه میدادم
بعد هم سربازی میرفتم بعد هم یه حرفه یاد میگرفتم و میزدم به دله سفر
انقدر خدا جاهای قشنگ و چیزای قشنگ خدا آفریده که خیلی از ما ها تا آخر عمرنمیبینیم
من ندیدم یکی از آقایون یه موضوع باز کنه با عنوان مکان هایی که من سفر کردم

یا خاطراتش رو بزار
از این مردم افسرده و از این جوون هایی که فقط ازدواج و زن رو میبین یا فقط حرفشون نداشتن امکانات نمیشه فردای روشن رو انتظار داشت
نمیدونم قراره با پستم و خودم چیکارکنین
چون اصلا جواب سوال یا نظرم رو ندادم چون دیدم تکرار مکررات هستش

کاربران گرامی چه خانوم و چه آقا لطفا کمی از این لاک افسردگی بیاین بیرون
بخدا هنوز دلخوشی ها کم نیست مثلا این خورشید

mardetanha2;619541 نوشت:
ا سلام پسری 21 ساله هستم ترم 5 دانشگاه همیشه به خاطر قیافه نه چندان جذاب و اعتماد به نفس پایین همیشه از ارتباط با دختران فراری بودم از وقتی وارد دانشگاه شدمو و ارتباط دختران با پسرانو دیدم این نیاز برای منم به وجود اومده که باید با دختری دوست بشم چند وقتی هست که در دانشگاه به دختری علاقه مند شدم البته من نمیسناسمش و هم کلاسی من نیست و به خاطر همون مواردی که بالا گفتم نمیتونم علاقمو بهش بگم و مطمئنم منو رد میکنه (البته مطمئنم به خاطر مسائل بالا و عدم اعتماد به نفسم کار به ابراز علاقه هم نمیرسه )همین ها و احتیاج من به یک همسر باعث شده من از راه خودارضایی نیازمو به ظاهر برطرف کنم البته متاسفانه من از دوران راهنمایی به خودارضایی مبتلا بودم ولی چون نمازم میخوانم تعداد تکرار این عمل در ماه کم بوده ولی از وقتی به دانشگاه اومدمو این مسائل برام پیش اومده بسیار زیادتر شده و باعث شده از خدا ناامید بشمو و نمازمو ترک کنم و به شدت چشم چران بشم و نمیتونم نگاهامو کنترل کنم خودم فکر میکنم اگه دانشگاهو ترک کنم و مشغول به کارشوم برایم بهتره ولی پدرم با این مسئله مخالفه چون پول زیادی رو برای دانشگام خرج کرده البته من این مسائل و به پدرم نگفتمو گفتم به خاطر این که به درس علاقه ندارم میخوام ترکش کنم اصولا فضای خانواده ما طوریکه نمیتونم در مورد این مسائل با پدر مادرم صحبت کنم چون اونا فکر میکنن من یه بچه مثبت نمار خوان هستم که به این مسائل فکر نمیکنم حالا به نظر شما چی کار کنم که باعث سعادت آخرتم شه و بتونم دوباره بنده خداشم این رو هم بگم اگه این ترم نمراتم پایین شه میتونم پدرمو قانع کنم که درس نخونمو تو درس استعداد ندارم ولی چون پدرم زحمت زیادی برای درسم کشیده و خیلی علاقه داره من درسمو ادامه بدم و پول زیادی رو هم خرج کرده از این کار شرم دارم ممنون میشم راهنماییم کنید

ارسال پاسخ سریع به این پیام پاسخ نقل قول نقل قول نقل قول چندگانه این پیام صلوات


سلام
نمی دونم این عزیز مراجعه بعدی هم داشتند یا نه
و چه مقدار از حرف های کارشناس محترم ایشون رو قانع کرده
حالا شاید اومدن
اولین اشتباه شما اینه که نه خودتون رو شناختید و نه جنس مخالف رو
خودتون رو از این رو نشناختید که همه برانداز کردن خودتون با معیار تیپ و پوله
درسته فراوانی زیادی تو جامعه ایرانی داره
متاسفانه یکی از آسیب های خانواده های مذهبی تا حدودی همین نتوانستن ایجاد یک اعتدال در برخورد اجتماعی با بقیه هست...(حالا باز نمی کنم)
پسر خوب
این واقعا قیمت خیلی کمیه که برای خودت گذاشتی
نمی گم برو به خدا بگو که خلقت کرده
نه!
برو به مامانت بگو
من کل قیمتم به همین قیافه چلغوز و چغندره
ببین چطوری می خوابونه تو صورتت
میگه من اون همه سختی نکشیدم برا پسرم که بیاد وقتی رشید شده بگه من =چغندر
می دونی اگه می گفتی به مامانت چقدر می رفتی تو احساسش
یا به بابات
کمر بابات می شکست
اون وقتی میبینه اصلا به قیافت نگاه نمی کنه
اون زحمت تحمل مخارج دانشگاه ت رو کشیده
چون دیده در تو یک آدم موفقی که بعدا بهش افتخار کنه
عصای دست
می فهمی این ها رو
حالا خدا به کنار
...
اصلا دور زن نگرد
حالا حالا ها زوده
و خلی خوب شد نرفتی با این طرز فکر و سطح فهم ابراز محبت نکردی
حالا اگر نگیم ازدواج
می زدی تو روح خودت و اون دختر فاتحه می خوندی
زبانم تنده
چون می دونم باید تند باشه
اینجا اشکالی نداره
چون کسی نمیشناستت
ولی خدا کنه زود رنج نباشی
بشین روی حرف های کارشناس و دوستان فکر کن
این ظلم بزرگیه که به مامان و بابات میکنی
درست رو ادامه بده
ازدواج برای تو یعنی طناب اعدام
اون خود ارضایی هم
به ذات اقدس الاهی یک اراده و یک خواستن می خواد
بقیه ش رو بسپار به خدا
.......
اگه نشد
جهنم و ضرر
برو ازدواج کن ولی اینو خوب گوش کن
زن
ی مرد با مسئولیت, مقتدر و جدی می خواد
که تو نقدا هیچ کدوم اینها رو نداری
هنوز در گیر احساسات و ضعف اراده هستی

اهورانی;622405 نوشت:
من به شخصه اگر مرد بودم
اول یه رشته رو دانشگاهی تا فوق لیسانس ادامه میدادم
بعد هم سربازی میرفتم بعد هم یه حرفه یاد میگرفتم و میزدم به دله سفر
انقدر خدا جاهای قشنگ و چیزای قشنگ خدا آفریده که خیلی از ما ها تا آخر عمرنمیبینیم
من ندیدم یکی از آقایون یه موضوع باز کنه با عنوان مکان هایی که من سفر کردم
یا خاطراتش رو بزار

خوش به حال اون دختری که همسر شما بشه
آدم ها متفاوتند
اینجا آمدیم تا حد توان به هم کمک کنیم
ولی
هرکس جای خودش

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام

میشه بپرسم چه خبره چرا اکثرا خودشون رو درگیر این مشکلات میبینن
مگه زندگی رمانه که همه توش خوشتیپ و پولدار باشن یا به اصطلاح زشت
مگه تلوزیونه که هر چی خوش تیپ و مانکن توش جمع بشن
سرتون رو بلند کنید
این زندگی اونی نیست که شما تصور میکنید
ولی این حرفتون خیلی خیلی زیبا بود
یعنی تمثیل خیلی خوبی بود

اهورانی;622405 نوشت:
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام

میشه بپرسم چه خبره چرا اکثرا خودشون رو درگیر این مشکلات میبینن
مگه زندگی رمانه که همه توش خوشتیپ و پولدار باشن یا به اصطلاح زشت
مگه تلوزیونه که هر چی خوش تیپ و مانکن توش جمع بشن
سرتون رو بلند کنید
این زندگی اونی نیست که شما تصور میکنید

و
لا من ندیدم این آقایون از ورزشی از هنری حرف بزننن
همه اش زن همه اش ازداج
بسه دیگه وقتی این همه راه برای خهوشبختی هست چسبیدن به زن که چی بشه

من به شخصه اگر مرد بودم
اول یه رشته رو دانشگاهی تا فوق لیسانس ادامه میدادم
بعد هم سربازی میرفتم بعد هم یه حرفه یاد میگرفتم و میزدم به دله سفر
انقدر خدا جاهای قشنگ و چیزای قشنگ خدا آفریده که خیلی از ما ها تا آخر عمرنمیبینیم
من ندیدم یکی از آقایون یه موضوع باز کنه با عنوان مکان هایی که من سفر کردم

یا خاطراتش رو بزار
از این مردم افسرده و از این جوون هایی که فقط ازدواج و زن رو میبین یا فقط حرفشون نداشتن امکانات نمیشه فردای روشن رو انتظار داشت
نمیدونم قراره با پستم و خودم چیکارکنین
چون اصلا جواب سوال یا نظرم رو ندادم چون دیدم تکرار مکررات هستش

کاربران گرامی چه خانوم و چه آقا لطفا کمی از این لاک افسردگی بیاین بیرون
بخدا هنوز دلخوشی ها کم نیست مثلا این خورشید

سلام.
حرفاتون خیلی آرمانی و زیبا بود!
ولی حالا که اینجوری نیست ببینیم مشکل از کجاست؟! چرا بقول شما دغدغه اول جوونا شده زن و ازدواج!؟!
البته خوب اینجا سایت مشاوره هست و عموما مشکلات مطرح میشه. قطعا زندگیمون همش هم مشکل و سختی نیست. ولی خب به شخصه واسه خود من مسئله ازدواج خیلی رو مخمه و نمیتونم از فکرش دربیام. وقتی نیاز عاطفی نیاز جنسی بیداد میکنه دیگه دست خودمون نیست واقعا!!

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام

آرمان یا شعار اشتباه می کنید
من شعار رو زندگی کردم
من شدم امضای شما تا فقط و فقط زنده بمونم
شما که زنده هستین و چرا شعار نمیدین براش زندگی نمی کنید
میشه بپرسم با این همه چرا میخواین چیکار کنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه راهکار بدم حاضرین عمل کنین
راهکاری هایی که به چشم دیدم جامعه عمل گرفتن
نمیگین زمونه اش گذشته الان نمیشه
آخه وقتی تمام کاربرا نا امید هستن و همه اش میگن چرا و جای دست به زانو شدن و بلند شدن همه اش کمر خم میکنن
دیگه چی باید گفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من شعار ندادم
فقط گفتم یکم همه با هم به خودمون بیایم
و یه چیز مهم تر
میگم تمام اینا زیر سر ماهواره و دیدن این دوستی های خیابونی هستش و میگم به خدا لای اونا اگر ازدواجی هم باشه محبتی نیست
ن
هایبتا دوست داشته شدن و دوست داشتن مثل یه بیماری ویروسی یه وقتی دوستاتون هم دانشگاهی هاتون یا همکاراتون به این بیماری دچار میشن شما هم احساس میکنید بهش احتیاج دارید
همین

اهورانی;622475 نوشت:
میگم تمام اینا زیر سر ماهواره و دیدن این دوستی های خیابونی هستش و میگم به خدا لای اونا اگر ازدواجی هم باشه محبتی نیست
نهایبتا دوست داشته شدن و دوست داشتن مثل یه بیماری ویروسی یه وقتی دوستاتون هم دانشگاهی هاتون یا همکاراتون به این بیماری دچار میشن شما هم احساس میکنید بهش احتیاج دارید
همین

متاسفانه حق هم همینه
والا اصلا جوونی که قدرت کنترل احساسات نداره
حس مسئولیت نداره
هنوز تو جمع و جور کردن خودش مونده
احمقانه است بهش زن بدن
خوب خانواده ها هم حق دارن
کو پسر با مسئولیت
بیا من چهار تا نقدی بهش می دم
البته واسطه ام

موضوع قفل شده است