" منکران خدا " مردگان حقیقی اند

تب‌های اولیه

46 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
" منکران خدا " مردگان حقیقی اند

سلام
علی ع است می فرماید : بزرگترین مرگ جهل است .
وقتی جهل بزرگترین مرگ باشد هرچه موضوع آن به حسب واقع واضحتر و روشنتر باشد مرگ جهل عمیق تر خواهد بود .
انسان می بیند که بعضی ها خدای متعال را انکار می کنند و برای این حرف بی پایه و اساس خود که هیچ عقلی جز عقل ظاهر بین آنها نمی پذیرد شبه استدلالهای سبک و بی معنا می کنند . لذا این افراد بزرگترین جاهلان و در نتیجه مردگان حقیقی این عالمند .
منکران خدا برای انکار خود دلیلی ندارند بلکه دلیل تراشی می کنند . انگیزه انکار خداوند توسط آنها تفکر و اندیشه ای نیست که در اثبات خداوند درمانده باشد چه اینکه وجود مدیر و مدبر برای عالم پر رمز و راز و شگرف حتی به برهان نیاز ندارد بلکه آنها هواپرست و ظاهر بین هستند . آنها از مسوولیت و تکلیف فرار می کنند . لذا برای تثبیت جایگاه نامطلوبی که دارند به دلیل تراشی روی می آورند .
درباره مرگ جهل و مرگ کفر بیشتر سخن خواهیم گفت ان شاء الله
موفق باشید

بهترین بنده های خدا انانی هستند که خدا را با دلیل جستجو میکنند
نه انان که بی دلیل و از روی ترس ایمان می اورند

gsaeed;113055 نوشت:
بهترین بنده های خدا انانی هستند که خدا را با دلیل جستجو میکنند نه انان که بی دلیل و از روی ترس ایمان می اورند

سلام
شکی نیست که ایمان به خدا از روی دلیل ارزشمندتر است اما چه کسی می توان بگوید آن فرد عامی بی دلیل خدا را پذیرفته است شاید اگر از بعضی آنها دلیل ایمان را بپرسی عین حقیقت را به تو نشان دهد که عقل صد متفکر در آن حیران شود
موفق باشید

بله هر کس برای خود دلیلی دارد
ولی ان دلایل خیلی ضعیف تر از انی هستند که باید باشند

gsaeed;113074 نوشت:
بله هر کس برای خود دلیلی دارد ولی ان دلایل خیلی ضعیف تر از انی هستند که باید باشند

سلام
ادله اثبات خدای متعال خیلی محکم و قوی هستند تا جایی که می توان ادعا کرد نقد قابل توجهی به آنها نشده است . چیزی که اخیرا متمسکین به علوم تجربی آنرا علم کرده اند جانشینی عالم ماده بجای همه حقایق است ( که البته در گذشته هم بوده است ) جالب این است که اکثر بزرگان علوم تجربی مثل نیوتن و انشتین خداباور بوده اند اما بعضی ها با تکیه به ادله آنها به نفی خدا می پردازند . عجیب نیست کاسه از آش داغتر ؟
موفق باشید

ایا شما میدانید که انان واقعا خدا پرست بودن؟
یا نسبت به موقعیت خود این حرف را زدن
یا چون جوابی برای کاری نداشتن
اما یک دانشمند که شاید یشود انرا بعد از نیوتن و انیشتین قرار داد این حرف را نمیزند
استیون هاوکینک ادعا دارد که دلیلی برای خالق نیست.که مسلما اگر کسی جوابی برای او داشت
او این حرف را نمیزد
3 کتاب نوشته و ثابت کرده این جهان خالق ندارد

gsaeed;113084 نوشت:
ایا شما میدانید که انان واقعا خدا پرست بودن؟ یا نسبت به موقعیت خود این حرف را زدن یا چون جوابی برای کاری نداشتن اما یک دانشمند که شاید یشود انرا بعد از نیوتن و انیشتین قرار داد این حرف را نمیزند استیون هاوکینک ادعا دارد که دلیلی برای خالق نیست.که مسلما اگر کسی جوابی برای او داشت او این حرف را نمیزد 3 کتاب نوشته و ثابت کرده این جهان خالق ندارد

سلام
اگر بخواهید اینطوری حساب کنید شاید استیون هاوکینگ هم بخاطر شرایط ، انکار خالق می کند چطور است ؟
و اما امثال استیون هاوکینگ آمده اند و رفته اند و خواهند آمد
اگر شما از ادله ایشان خبری دارید در بحث اثبات واجب بیاورید .
دیگر اینکه اگر قرار باشد ما بین اسیون هاوکینگ که الفاظ را برای اثبات نظرش بکار برده و بین انبیاء و اولیاء الهی که که برای اثبات حرفشان توان عالم را در تسخیر خود دارند یکی را انتخاب کنیم عاقلانه این است که سخن انبیاء و اولیاء را قبول کنیم چون دارایی هاوکینگ الفاظ است و دارایی انبیاء و اولیاء قدرت و علم بی پایان متصل به حقیقت هستی .
اگر استیون هاوکینگ مدعی است عالم خالقی ندارد ، عالم را به صدا درآورد تا به نفع او شهادت دهند ولی نتوانسته و نمی تواند اما خالق متعال این شرافت را به سفرایش داده که عالم را به صدا در آروند تا به خالق خود شهادت دهند . نمونه اش جریان تسبیح سنگریزه ها در دستان رسول اعظم است .
موفق باشید

حامد;113093 نوشت:
اگر استیون هاوکینگ مدعی است عالم خالقی ندارد ، عالم را به صدا درآورد تا به نفع او شهادت دهند

صدا از این بیشتر که خود انرزی میگه بوجود نمیاد
و کسی نمیتونه انرژی را بوجود بیاره
همین ثابت میکند که خدا انرژی را خلق نکرده

gsaeed;113101 نوشت:
صدا از این بیشتر که خود انرزی میگه بوجود نمیاد
و کسی نمیتونه انرژی را بوجود بیاره
همین ثابت میکند که خدا انرژی را خلق نکرده

با سلام:Gol:

خود انرژی همچون ادعائی ندارد که شما برایش مدعی هستید، انرژی که از مقتضیات عالم ماده است و هم او و هم عالم ماده سراسر نیاز و احتیاج اند به خالق.

ماده و انرژی ای اگر شعوری داشته باشند، عرضی و وابسته است، موجودات فاقد شعوری که اقتضائات وجودی شان را از وجود واجب الوجود و قدرت کاملۀ آفرینش می گیرند، از انجائیکه ممکن الوجودند هیچ برتری نه نسبت به وجود و نه عدم ندارند و برای وجود یافتن محتاج به وجود کاملتر و برتر دیگری اند.

آری انرژی و ماده و هر آنچه در این هستی وجود یافته و قوانین حاکم بر این جهان، اعم از قوانین باصطلاح فیزیک و غیر و ذالک ... همه و همه مخلوق یک خالق بی نیاز و مستقل و عالم و قادر و حکیم است.

و این البته اینهمه وضوح، از نگاه بزرگترین دانشمندان فیزیک و زیست شناسی و دیگر علوم غرب، هم مخفی نمانده، گرچه در طول تاریخ، ملحدان و منکران حقیقت نیز در همه حال، به دلایل واهی خود تکیه زده اند.

موفق در فهم حقیقت ...:Gol:

با سلام؛

صدیق;114607 نوشت:
ماده و انرژی ای اگر شعوری داشته باشند، عرضی و وابسته است،

ماده مقدم بر شعور است. مغز ما هنگام فکر کردن انرژی مصرف می کند که این نشان دهنده اینست که بدون ماده شعور وجود ندارد.
صدیق;114607 نوشت:
و این البته اینهمه وضوح، از نگاه بزرگترین دانشمندان فیزیک و زیست شناسی و دیگر علوم غرب، هم مخفی نمانده،

جالب است که بدانید در حال حاضر بیش از نود درصد از دانشمندان فیزیک و زیست منکر خدا هستند

naghad;114637 نوشت:
با سلام؛
جالب است که بدانید در حال حاضر بیش از نود درصد از دانشمندان فیزیک و زیست منکر خدا هستند

این آمارتون منبعی داره؟

با سلام؛

منجم باشی;114643 نوشت:
این آمارتون منبعی داره؟

این آمار بر اساس تحقیقی است که لارسون و ویثام (Larson and Witham) در مجله نیچر به چاپ رسانده اند. اسم مقاله "Leading scientists still reject god " می باشد. خلاصه نتایج این تحقیق این گونه است:

BELIEF IN PERSONAL GOD 1914 1933 1998

Personal belief 27.7 15 7.0
Personal disbelief 52.7 68 72.2
Doubt or agnosticism 20.9 17 20.8

Edward J. Larson and Larry Witham: "Leading Scientists Still Reject God." Nature, 1998; 394, 313

فقط فیزیک دانان و زیست شناسان نیستن

فیلسوف ها هم هستند
اینان جزو بزرگترین فیلسوفان تاریخ هستند

naghad;114661 نوشت:
با سلام؛

این آمار بر اساس تحقیقی است که لارسون و ویثام (Larson and Witham) در مجله نیچر به چاپ رسانده اند. اسم مقاله "Leading scientists still reject god " می باشد. خلاصه نتایج این تحقیق این گونه است:

BELIEF IN PERSONAL GOD 1914 1933 1998

Personal belief 27.7 15 7.0
Personal disbelief 52.7 68 72.2
Doubt or agnosticism 20.9 17 20.8

Edward J. Larson and Larry Witham: "Leading Scientists Still Reject God." Nature, 1998; 394, 313


سلام
مطلب جالبی بود. البته نتونستم اصل مقاله رو گیر بیارم. اما خوب دیدم که این faith and God در یک دوره چند ساله ای از قرار معلوم یک ترند مهمی در مقالات داشته! باید تعدادی مقاله رو گیر بیارم تا بتونم درست نظر بدم. اما فعلا فقط برای اینکه بدونید زیاد هم قضیه به همین جا ختم نمیشه اینکه همین دو نفر یک سال قبل مقاله کاملا متفاوتی چاپ کرده بودن تو نیچر!!!

Nature 386, 435-436 (3 April 1997) | doi:10.1038/386435a0
Scientists are still keeping the faith

Edward J. Larson & Larry Witham

سلام و عرض ادب حدمت دوستان گرامی

در این آمار:

naghad;114661 نوشت:
این آمار بر اساس تحقیقی است که لارسون و ویثام (larson and witham) در مجله نیچر به چاپ رسانده اند. اسم مقاله "leading scientists still reject god " می باشد. خلاصه نتایج این تحقیق این گونه است:
belief in personal god 1914 1933 1998
personal belief 27.7 5 7.0
personal disbelief 52.7 68 72.2
doubt or agnosticism 20.9 17 20.8
edward j. Larson and larry witham: "leading scientists still reject god." nature, 1998; 394, 313

تفکیکی بین بی خدایان و بی دینان قائل شده اند؟

متشکرم

با سلام؛

منجم باشی;114679 نوشت:
مطلب جالبی بود. البته نتونستم اصل مقاله رو گیر بیارم. اما خوب دیدم که این faith and God در یک دوره چند ساله ای از قرار معلوم یک ترند مهمی در مقالات داشته! باید تعدادی مقاله رو گیر بیارم تا بتونم درست نظر بدم. اما فعلا فقط برای اینکه بدونید زیاد هم قضیه به همین جا ختم نمیشه اینکه همین دو نفر یک سال قبل مقاله کاملا متفاوتی چاپ کرده بودن تو نیچر!!!

تناقضی بین این دو مقاله نیست. در مقاله اول با عنوان "Leading scientists still reject God" آمار بین دانشمندانی بوده است که عضو آکادمی ملی علوم بوده اند. این دانشمندان به عنوان دانشمندان پیشرو شناخته می شوند. اما در مقاله دوم با عنوان "scientists are still keeping faith" آمار بین دانشمندان آمریکایی بوده که در آن مقاله هم حدود 60 درصد از دانشمندان بی خدا و ندانم گرا بوده اند.
متحیر;114725 نوشت:
تفکیکی بین بی خدایان و بی دینان قائل شده اند؟

من اصل مقاله را ندارم اما در ویکی پدیا مقاله ای با عنوان "Relationship between religion and science وجود دارد که می توانید خلاصه ای از مطالعات انجام شده در این خصوص را بدست آورید. اما در این آمار 90% بی خدا و ندانم گرا هستند که تکلیف آن ها معلوم است ولی در مورد 7 درصدی که به خدا اعتقاد دارند چیزی نمی دانم.

naghad;114820 نوشت:
با سلام؛

تناقضی بین این دو مقاله نیست. در مقاله اول با عنوان "Leading scientists still reject God" آمار بین دانشمندانی بوده است که عضو آکادمی ملی علوم بوده اند. این دانشمندان به عنوان دانشمندان پیشرو شناخته می شوند. اما در مقاله دوم با عنوان "scientists are still keeping faith" آمار بین دانشمندان آمریکایی بوده که در آن مقاله هم حدود 60 درصد از دانشمندان بی خدا و ندانم گرا بوده اند.


البته
نه تناقض مطرح نیست. نحوه تحقیق متفاوت بوده. حتی این نقل قول رو هم من دیدم:
NAS president Bruce Alberts said: 'There are many very outstanding members of this academy who are very religious people, people who believe in evolution, many of them biologists.' Our survey suggests otherwise

البته واقعا آدم چیزی رو پیدا میکنه که دنبالش هست. اگر کسی دنبال خدا بگرده همه جا می بینتش! و اگر دنبالش نگردین خوب نمی بینیدش!


naghad;114637 نوشت:
با سلام؛

جالب است که بدانید در حال حاضر بیش از نود درصد از دانشمندان فیزیک و زیست منکر خدا هستند


gsaeed;114637 نوشت:
فقط فیزیک دانان و زیست شناسان نیستن فیلسوف ها هم هستند ... اینان جزو بزرگترین فیلسوفان تاریخ هستند...

  • به نوعی میشه گفت اکثر کسانی که علوم میدانند
  • خدا را یک افسانه میدانند

با سلام و تشکر:Gol:

البته نه اینکه بگویم این آمار تعجب بر انگیز نیست(اگر همه اش واقعی باشد) چرا تعجب انسان را تا حدودی تحریک می کند اما چندان هم امر خارق العاده ای و تازه ای نیست، بلکه باید بگویم بی اندازه طبیعی است.

در طول تاریخ، اکثراً خواص هر جامعه ای (صاحبان زر و زور و تزویر) در برابر پیام توحیدی انبیاء الهی مقاومت می کردند و اتهامات و برچسب های ناروا به انبیاء الهی می زدند و عوام و عموم مردم جاهل و بی خبر را تحریک می کرده اند که در کوچه و بازار و از طرق مختلف به اذیت و آزار پیامبر الهی بپردازند، با فحش و توهین و تحقیر و تهمت و اذیت و آزار جسمی و روحی ... و مردم جاهل نیز متأسفانه چنین می کرده اند.

اما عدۀ قلیلی که فطرت هاشان به گناه و نافرمانی و ظلم و ستم آلوده نشده بود و از حیرت و سرگردانی در وادی ظلم و ستم ظالمان و ستمگران و از اینهمه فتنه و فریب زراندوزان به تنگ آمده بودند با شنیدن کلام وحیانی پیامبر، به حقیقت باطن و وجدان بیدار و فطرت الهی شان رهنمون می شدند و به دین الهی می گرویدند.

بنا به فرمایش قرآن کریم: همیشه تاریخ چنین بوده: "قلیل من عبادی الشکور" بندگان شکرگزار نعمت های الهی اندکند؛ و "اکثرهم لا یعقلون" و "اکثرهم لا یتفکرون" اکثراً تعقل و تفکر نمی کنند و پیرو هوا و هوس و محدود به چشم ظاهربینند.

پس شیوه و رویکرد اکثریت دانشمندان فیزیک و زیست شناسی و فلاسفه عقلانی و تجربه گرای غیر الهی غرب، چندان هم تعجب بر انگیز نیست البته بسیار بسیار جای تأسف و اندوه و ناراحتی دارد.

اما اینکه چرا به این وضعیت بوده و هست دلایل خود را دارد که در ادامه خواهیم پرداخت ....

با ما همراه باشید ...:Gol:

gsaeed;114668 نوشت:
فقط فیزیک دانان و زیست شناسان نیستن
فیلسوف ها هم هستند اینان جزو بزرگترین فیلسوفان تاریخ هستند



با سلام مجدد:Gol:

خوب است قبل از پرداختن به دلایل این دهری گری و لاادری گرائی گریزی کوتاه به تاریخچه و برخی مصادیق آن بزنیم:

بـراهـيـن فـلسفى و ادلّه عقلى مطرح شده، اين حقيقت را روشن ساختند كه جهان آفرينش، آفريده مـوجودى غير مادّى، واجب، ازلى، ابدى، قادر و مدبّر است كه بر جهان محيط و حاكم است و همه چيز تحت سيطره او است.

از ديـربـاز كـسـانـى، مـشـهور به (مادّى گرا) يا (دهرى )(1) بوده و هستند كه معتقدند جهان هستى منحصر در همين جهان مادّى است و اين جهان نيز مجموعه اى است به هم پيوسته و ازلى و بـى نـياز از غير و در وراى آن، جهان و موجودى ديگر نيست؛ هر چه هست همين جهان است كه آن نيز، متّصف به تغيير و تبدّل و محدود به زمان و مكان است. همچنين قائم به ذات خود است و هميشه بوده و به خالق و مدبّر نيازمند نيست، بلكه جهانى است قديم و متّكى بر خود.

ايـنـان بـا انـكـار مبداء به گونه منطقى به ورطه انكار معاد نيز راه يافته اند. قرآن سخن اين گروه را چنين نقل مى كند: (اِنْ هِىَ اِلاّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثينَ)(مؤ منون / 37) جـز ايـن زنـدگـى دنـيـاى مـا چيزى نيست. مى ميريم و زندگى مى كنيم و ديگر برانگيخته نمى شويم.

دهـریون در جـامـعـه مـسـلمـانـان به لحاظ غناى فرهنگىِ آن و دفاع منطقى و مستدلّى كه پيشوايان مسلمان از توحيد و خداپرستى كرده اند، جايى نداشته و ندارند، ولى در ديگر جوامع بـه ويـژه در جـوامع غربى،

به خصوص پس از قرون وسطى، رفته رفته رشد يافته اند.

دهـرى گـرى و مـاترياليسم بر پايه هيچ برهان عقلى و منطقى استوار نيست و شالوده اش بر ظنّ و گمان است. ماترياليست ها از آن جا كه نتوانسته اند با حواسّ خود موجود غير مادّى را درك كـنـنـد، بـه انـكار ماوراى مادّه پرداخته اند. قرآن به صراحت بر پوچى و بى پايه بودن اين انديشه تصريح كرده، مى فرمايد: (وَ قالُوا ما هِىَ اِلاّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا اِلا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ اِنْ هُمْ اِلاّ يَظُنُّونَ)(جاثيه / 24)؛ و گفتند: (جز اين زندگى دنياى ما، چيزى نيست. مى ميريم و زندگى مى كنيم و جز دهر و طبيعت ما را نمى ميراند.) بر اين مدّعا هيچ علمى ندارند و تنها بر آن گمان مى ورزند.

اگوست كنت، متفكّر مشهور غربى گويد: چون ما از آغاز و انجام جهان بى خبريم ، نمى توانيم وجود يك موجود سابق يا لاحق را انكار كنيم؛ همچنان كه نمى توانيم آن را اثبات كنيم.(2)

اين متفكر غربى چون نتوانسته است با حواسّ خود آغاز و انجام جهان را درك كند، (لا ادرى گرى) پـيـشـه كـرده و در نـفى يا اثبات خدا بازمانده است. متاءسفانه ديگران از او جلوتر رفته و چون نتوانسته اند با حواسّ خود خدا را دريابند، وجودش را انكار كرده اند. هيوم مى گويد: از آن جـا كـه هـر عـلّتـى كـه مـا بـه آن بـرخـورده ايـم بـه نـوبـه خـود معلول بوده، خيلى معقول تر
اسـت كـه بـه وجـود يـك سـلسـله نـامـتـنـاهـى از حـوادث در جـهـان مـسـتـقـل بـه ذات و مـتـّكـى بـه نـفـس قـائل بـاشـيـم تـا بـه وجـود يـك عـلّت اولاى غـيـر معلّل.(3)

ادامه دارد ...:Gol:



پاورقی_______________________________________________________

1ـ براى آگاهى بيشتر از معانى (دهرى گرى) و (مادّى گرايى) بنگريد به: دايرة المعارف تشيّع، ج 7، ص 604.
2ـ مبانى خداشناسى، محمدى رى شهرى، ص 27.
3ـ علم و دين، ايان باربور، ترجمه بهاءالدين خرمشاهى، ص 89؛ اقتباس از مباحث تکمیلی عقاید 2، مرکز تحقیقات اسلامی.

gsaeed;114668 نوشت:
فقط فیزیک دانان و زیست شناسان نیستن

فیلسوف ها هم هستند
اینان جزو بزرگترین فیلسوفان تاریخ هستند
به نوعی میشه گفت اکثر کسانی که علوم میدانند
خدا را یک افسانه میدانند


با سلام مجدد:Gol:

اما دلایل ابطال دهری گری ...

دلایل بسياری براى ابطال دهرى گرى اقامه شده كه در زير می کوشیم بصورت گام به گام، در چند پست به برخى از آنها اشاره کنیم:

دليـل اول: در روايـتـى امـام صـادق (ع) بـراى مـفـضـّل از نـظـم حاكم بر جهان سخن مى گويد. مـفـضّل مى گويد: (مولاى من! برخى گمان مى كنند اين نظم و ترتيب حكيمانه، كار طبيعت است.)

امام (ع) فرمود: از آنان درباره اين طبيعت بپرس كه آيا طبيعت از علم، شعور و قدرت انجام اين كارها و مانند آنها بـهـره مـند است؟

اگر گفتند: (آرى) خود آنان با اين پاسخ وجود خدا را ثابت كرده اند، پس چرا خدا را منكر مى شوند؟

و اگر گفتند: (از چنين علم و قدرتى بى بهره است و اين كارها را از روى شـعـور انجام نمى دهد.) با اين كه در افعالش چنين حكمت و استحكامى مى بينى، پس معلوم مـى شـود كـه ايـن كـارها، كارِ خالقى حكيم است و آنچه آنان بدان اعتراف دارند و آن را طبيعت مى نامند، همان سنّت و قانون جارى خداوند در خلقش مى باشد.(1)

چنان كه از روايت برمى آيد، دهريون، خود، بر وجود نظم و دقت و لطافت در جهان معترف اند و امـام (ع) از ايـن اعـتـراف آنـان سـود مـى جـويـد و بـر وجـود خـداونـد حـكـيـم دليل مى آورد و پوچى ادّعايشان را آشكار مى سازد كه ممكن نيست اين انتظام و حكمت از موجود بى شعور و جاهلى صادر شده باشد.

پـس آنـان كـه دهـر و طبيعت را منشاء مى دانند، اگر آن را عالم و قادر مى دانند، خدا را ثابت كرده اند و به او نام (دهر) داده اند و اگر آن را فاقد شعور و قدرت مى دانند، خلقت را به قانون و سنّت الهى نسبت داده اند و از قانونگذار غفلت كرده اند.(2)

موفق باشید ...:Gol:

ادامه دارد ...:Sham:البته به شرط حیات و بعد از تأمل در نوشته های قبلی و فرصتی برای دوستان ...:Gol:

پاورقی____________________________________________________
1) بحارالانوار، ج 3، ص 67.
2) ر.ک: مباحث عقاید تکمیلی 2، با تلاش مرکز تحقیقات اسلامی، با اندکی تغییر.

صدیق;114921 نوشت:
همان سنّت و قانون جارى خداوند در خلقش مى باشد.(1)


سلام

یک جا توی قران انگار گفته شده است که سنت اللهی را نمی توانند تغییر دهند؟

این همان قانون فیزیک است؟

که ماده نه به وجود میاید و نه از بین نمی رود؟

فکر کنم این آیه بود(توی مباحثه ها یکی از کاربران ایه ای را بیان کردن)

[=System]سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا(الإسراء/77)
اين سنت (ما در مورد) پيامبراني است که پيش از تو فرستاديم؛ و هرگز براي سنت ما تغيير و دگرگوني نخواهي يافت!

( نرم افزار المبین3- ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)


این عدم به وجود آمدن و از بین رفتن فکر کنم همین قسمت آبی رنگ باشد ؟

درست است؟:Gig:

mkk1369;114923 نوشت:

سلام

یک جا توی قران انگار گفته شده است که سنت اللهی را نمی توانند تغییر دهند؟

این همان قانون فیزیک است؟

که ماده نه به وجود میاید و نه از بین نمی رود؟

فکر کنم این آیه بود(توی مباحثه ها یکی از کاربران ایه ای را بیان کردن)

[=System]سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا(الإسراء/77)
اين سنت (ما در مورد) پيامبراني است که پيش از تو فرستاديم؛ و هرگز براي سنت ما تغيير و دگرگوني نخواهي يافت!

( نرم افزار المبین3- ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)


این عدم به وجود آمدن و از بین رفتن فکر کنم همین قسمت آبی رنگ باشد ؟

درست است؟:Gig:


با سلام و تشکر:Gol:

بی شک همانطور که اشاره فرمودید، هر سیستمی هر چند کوچک، با یکسری برنامه ها و قوانین که توسط سازنده ان سیستم برایش تعریف شده اداره می شود. و این قوانین و برنامه های ثابت و متغیر در ان سیستم، هر دو ساخته و مخلوق سازنده سیستم هستند، و ثابت بودن یکی از قوانین، دلیل بر بی نیازی آن به سازنده و پدید آورنده نیست.

به همین ترتیب، نظام هستی که عظیم ترین و پیچیده ترین نظامات ممکنه است، نمی تواند بدون قانون و برنامه باشد، همان قوانین و سنت های الهی که در عالم هستی جریان داشته و نهادینه شده اند (اعم از قوانین و سنت های مادی و معنوی عالم) نظیر قوانین انرژی، حرکت، زمان و مکان و امثالهم و قوانین فیزیکی که در آن ساری و جاری است تا قوانین عالم ماوراء ماده و عالم مجردات و دیگر سنت های جاری...

بی شک وجود قوانین ثابت در نظام هستی، یک حقیقت قرآنی است و به فرض اثبات دیدگاه فیزیکدانان و دانشمندان مبنی بر ثبات قانون فیزیک و قوانین مشابه، دلیل بر بی نیازی شان به خالق نیست بلکه مخلوق بودن آنها را تأیید و به اصلی تردیدناپذیر مبدل می سازد، زیرا انچه ثابت است اینکه همه نظامات ممکنه و قوانین حاکم بر آنها بدلیل نیازمندی و فقر و عجز، مخلوق قدرتی لایزال و نامحدودند که حکیم و بی نیاز مطلق است.

از اینرو قوانین فیزیک نیز از این اصل کلی مستثنی نیستند.

موفق باشید ...:Gol:

کسی منکر الله نیست الله متفاوت است کسی مرده نیست مرده می پرستند به جای الله

alisadra;114971 نوشت:
کسی منکر الله نیست الله متفاوت است کسی مرده نیست مرده می پرستند به جای الله

می شود روشن تر بیان کنید

جمله ی شما ایهام دارد

سخن دوستان تلاش برای این است که ان دانشمندان دهری اندوووو درحالیکه انان همه به خدا اعتقاد دارند حتی نیچه که سخن معروفی دارد وقتی اثار اورا (مثل چنین گفت زرتشت) دقیق می خوانی درگوشه های ان خدارامی یابی وهایدگر وبقیه

اما انها منکر خداهستند ونشریات هم درست منعکس می کنند ولی بسیاری از انان کشیش زاده اند ومنکراین خدای دست مردم هستند

به هزاران دلیل که این مردم مرده ای راخدا کردند وروبرویش نماز می خوانند تعظیم می کنند ودرپس ان هرکا رکه خواستند بااین خدای چوبی می کنند

ره افسانه رفتند ومی روند کسانی که دردرجات بالای علمی ومعرفتی می رسند خدایی را فهم می کنند (که باز محدود است)که هر چه غیر ان است را بالبداهه منکر می شوند وجزاین ازانان تعجب خواهد بود نه انکارشان

خدادردرجه دانشمندان وفیلسوفان قابل عرضه به انسان ( حیوان ناطق )نیست مگر انسان بخواهد ان فهم ازخدارا

خدای مردم مثل ماه چوبی اول ماه رمضان است ومیبینیم هر سال چوبی تر می شود

gsaeed;114668 نوشت:
فقط فیزیک دانان و زیست شناسان نیستن

فیلسوف ها هم هستند
اینان جزو بزرگترین فیلسوفان تاریخ هستند
به نوعی میشه گفت اکثر کسانی که علوم میدانند
خدا را یک افسانه میدانند


با سلام مجدد

ادامه دلایل ابطال دهری گری ...

دليـل دوم: دهـريـون بـر ايـن بـاورنـد كـه مـا مـى بـيـنـيـم ايـن تـسـلسـل علت و معلول از گذشته ناپيدا همواره بوده و همچنان هست و هر چه مى نگريم، جز اين نـظـام عـلت و مـعـلول مـسـلسـل چـيـزى نـمـى يـابيم؛ پس حكم مى كنيم كه اين جهان پر از علت و مـعـلول، جـهـانـى ابدى و ازلى و قائم به نفس ‍ است و خدايى وراى جهان نيست كه آن را آفريده بـاشـد.




روايـتـى از رسـول خـدا(ص )نـقـل شـده اسـت كـه بـه ايـن استدلال واهى به استوارى پاسخ مى گويد: آيـا شـب و روز در پـى هـم نـيـسـتـند و يكى پس از ديگرى نيست؟! اگر شب و روز قديم و ازلى بـاشـند، بايد در ازل هر دو با هم باشند و حال آن كه خود شما معترف هستيد كه ممكن نيست شب و روز (در يك زمان و مكان ) با هم گرد آيند و هم شب باشد و هم روز و حتماً يكى را پيش و ديگرى را پـس مـى دانـيـد. بـنـابـر ايـن خـود مـعترفيد كه ناگزير يكى از آنها بر ديگرى مقدم بوده و ديگرى پس از آن آمده است. از اين رو قبول داريد كه دومى، حادث است.



آن گاه رسول خدا(ص )فرمود: آيـا شـمـا شـب و روز را مـتـنـاهـى مـى دانـيد يا نامتناهى؟ اگر بگوييد نامتناهى هستند، پس بايد بـپـذيـريـد در حـالى كـه يـكـى نـامـتـنـاهـى اسـت و تـمـام نـشـده وجـود دارد، در هـمـان، حال ديگرى هم آمده باشد و اگر بگوييد كه شب و روز متناهى هستند و (چون هر چيز متناهى ابتدا و انـتـهـا دارد پـس پـذيـرفـته ايد كه) زمانى بوده كه هيچ كدام از شب و روز نبوده اند (و بعد وجود يافته اند پس محدث هستند و قديم نيستند).(برای مطالعه بیشتر ر.ک: مباحث عقاید تکمیلی، گنجینه معارف، مرکز تحقیقات اسلامی)


و این دلیل بر آنست که برای بوجود آمدن، به خالق و پدید آورنده ای نیاز دارند و در هر دو صورت مقصود خداباوران ثابت است.

موفق باشید ...:Gol:


ادامه دارد ...:Gol:



با سلام:Gol:

gsaeed;114668 نوشت:
فقط فیزیک دانان و زیست شناسان نیستن
فیلسوف ها هم هستند
اینان جزو بزرگترین فیلسوفان تاریخ هستند
به نوعی میشه گفت اکثر کسانی که علوم میدانند
خدا را یک افسانه میدانند

دليـل سـوم: دهـرى هـا مـاده را قـديـم و ازلى مـى دانـنـد و بـرآنـنـد كـه انـدك انـدك در اثـر فـعـل و انـفـعـالات مـادّه، مـوجـودات جـهـان پـديـد آمـده انـد و ايـن نـظـم شكل گرفته است.


امام صادق (ع) در ردّ اين نظريه مى فرمايد: اگـر بـپـذيريم كه اين جهان از مادّه اوليه سرچشمه گرفته است، آن ماده بايد قديم باشد و قـديـم بـايـد ثـابـت و تـغـيـيـرنـاپـذيـر بـاشـد و تـغـيـيـر و زوال و فـسـاد در آن راه نـيـابـد و هـمواره بر همان شكل و صورت ثابت خود باقى بماند. اگر چـيـزى تـغـيـيـرپـذيـر بـاشـد و زوال و فـنـا بـدان راه يـابـد، هـمـيـن تـغـيـيـر و زوال، نشان دهنده آن است كه آن چيز، قديم و ثابت و ازلى نيست.


اگر ماده قديم و ازلى باشد و بـر هـمـان رنـگ و وصـف ازلى خـود باقى بماند، پس اين همه رنگ ها و گونه هاى موجودات و تـفـاوت هـا از كجا آمده اند؟ چگونه مرگ و فنا بدان ها راه يافته است، با اين كه مرگ از حيات پـديـد نـمـى آيـد، هـمـچـنـان كـه حيات از مرگ پديد نمى آيد؛ بنابراين، ماده، ازلى و قديم و مستقل نيست و نيازمند به آفريدگار و مدبّر است. (1)


موفق باشید...:Gol:


ادامه دارد...:Gol:


پاورقی_____________________________________________________________

1- بحارالانوار، ج 10، ص 166، (نقل به مضمون)؛ ر.ک: مباحث تکمیلی عقاید 2، مرکز تحقیقات اسلامی.


alisadra;114977 نوشت:
سخن دوستان تلاش برای این است که ان دانشمندان دهری اندوووو درحالیکه انان همه به خدا اعتقاد دارند حتی نیچه که سخن معروفی دارد وقتی اثار اورا (مثل چنین گفت زرتشت) دقیق می خوانی درگوشه های ان خدارامی یابی وهایدگر وبقیه اما انها منکر خداهستند ونشریات هم درست منعکس می کنند ولی بسیاری از انان کشیش زاده اند ومنکراین خدای دست مردم هستند به هزاران دلیل که این مردم مرده ای راخدا کردند وروبرویش نماز می خوانند تعظیم می کنند ودرپس ان هرکا رکه خواستند بااین خدای چوبی می کنند ره افسانه رفتند ومی روند کسانی که دردرجات بالای علمی ومعرفتی می رسند خدایی را فهم می کنند (که باز محدود است)که هر چه غیر ان است را بالبداهه منکر می شوند وجزاین ازانان تعجب خواهد بود نه انکارشان

سلام نو
همانطور که می دانید وجود خدای متعال آنقدر برای عقول روشن و واضح است که قرآن کریم با تعجب از انکار آن سخن می گوید :
"افی الله شک فاطرالسماوات والارض"
پس آیا در خدایی که آفریننده آیمانها و زمین است شک است ؟!
این بداهت لزوم علت برای پدیده ها را حتی منکران سرسخت خدا هم نمی توانند رد کنند لذا می بینید که این به اصطلاح دانشمندان بزرگ منکر خدا هم تا آنجا که منتهای علم و دانششان بوده علتها را ذکر کرده اند اما کدامشان می تواند مدعی شود فراتر از مرز شناخت آنها دیگر علتی نیست ؟
هیچکدام نمی توانند چنین ادعایی کنند چه اینکه به وضوح می بینند علم و دانش تجربی در حال پیشرفت و کشف عرصه های نوینی است لذا نمی توان بطور قطع بر موضعی پافشرد چه اینکه خود آنها نیز بر همین مبنا گفته های گذشتگان را رد کرده یا تغییر دادند و حرف جدیدی زدند .
پیشرفت تدریجی ویژگی علوم تجربی است لذا نمی توان برای آن حد نهایی تصور کرد لذا ادعای نبود خدا برای جهان از دانشمندان علوم تجربی به یک طنز بیشتر شبیه است تا ادعای علمی .
اما این دوست ما آقای علی صدرا به نکته ای جالب اشاره کردند و آن این است که این دانشمندان خدای عوام را قبول ندارند .
ما در همین نکته خدای عوام و خدای خواص با ایشان اشتراک نظر داریم . چه اینکه تصور عوام از خدای متعال بعنوان حقیقت هستی خیلی از حقیقتی که خواص مطرح می کنند فاصله دارد . یک دو بینی عجیبی بین خدا و خلق در نگاه عوام است در عین حال خدای دانشمندان علوم تجربی نیز به حقیقت خیلی نزدیک نیست . هرچند آنها با معرفی علتها در متن عالم علت را با معلول آشتی داده اند اما از یافتن حقیقت او عاجز مانده اند چون از همه ابزارهای شناخت حقیقت هستی بهره نمی برند . آنها یک اصل را پذیرفته اند و آن اصالت ماده است . بر همین مبنا از بهره وری از ابزارهای ارزشمند دیگر مثل عقل و قلب خود را محروم ساخته اند .
خدای خواص خدایی جدا از عالم نیست و با خدای عوام بسیار متفاوت است اما این علتهایی که دانشمندان تجربی بعنوان علل حدوث و بقای عالم معرفی می کنند نیز آن حقیقته الحقایق مستقل عالم نیست . شاید معرفی این نگاه حقیقت گرا یعنی عدم جدایی خدا و خلق نقطه اشتراکی بین دانشمندان تجربی و خواص از اهل ایمان باشد
موفق باشید

سلام
حقیقت امر این است بنابر گفتار بعضی بزرگان و خواص از اهل ایمان ما مومنین چنان خدای متعال را توصیف می کنیم که اغلب با فطرت الهی انسانها سازگار نیست یعنی انسانها در متن و عمق وجودشان خدا را اینگونه نمی دانند . آنها خود را به خدا و خدا را به خود نزدیکتر از این می یابند که بخواهند او را در فراسوی آسمانها جستجو کرد . لذا به نظر می رسد معرفی صحیح خدای هستی که حقیقت عالم است قدم اول در رفع سوء تفاهمها باشد . شاید آن خدایی که اغلب افراد انکار می کنند همین تلقی غلط از خدا باشد . به عبارت دیگر هرچند بعضی ها در مقام لفظ خدا را انکار می کنند اما در مقام معنا چنان خدایی وجود ندارد که نیاز به انکار داشته باشد . خدا برتر و والاتر از آن توصیفات دور از حقیقت است .
موفق باشید

صدیق;115333 نوشت:
آيـا شـب و روز در پـى هـم نـيـسـتـند و يكى پس از ديگرى نيست؟! اگر شب و روز قديم و ازلى بـاشـند، بايد در ازل هر دو با هم باشند و حال آن كه خود شما معترف هستيد كه ممكن نيست شب و روز (در يك زمان و مكان ) با هم گرد آيند و هم شب باشد و هم روز و حتماً يكى را پيش و ديگرى را پـس مـى دانـيـد. بـنـابـر ايـن خـود مـعترفيد كه ناگزير يكى از آنها بر ديگرى مقدم بوده و ديگرى پس از آن آمده است. از اين رو قبول داريد كه دومى، حادث است.

با سلام؛
در مورد چیزهایی که ازلی هستند تقدم و تاخر معنا ندارد. آیا کسی می تواند بگوید اعداد زوج مقدم هستند و یا اعداد فرد؟ در دنیای مادی هر چیزی علتی دارد و تا کنون علتی خارج از دنیای مادی یافت نشده است و حتی برای پدیده هایی که هنوز دلیلی پیدا نشده به دنبال دلیلی خارج از دنیای مادی نیستیم. بنابراین با چه دلیلی باید قبول کنیم که علتی خارج از دنیای مادی وجود دارد؟
صدیق;115698 نوشت:
امام صادق (ع) در ردّ اين نظريه مى فرمايد: اگـر بـپـذيريم كه اين جهان از مادّه اوليه سرچشمه گرفته است، آن ماده بايد قديم باشد و قـديـم بـايـد ثـابـت و تـغـيـيـرنـاپـذيـر بـاشـد و تـغـيـيـر و زوال و فـسـاد در آن راه نـيـابـد و هـمواره بر همان شكل و صورت ثابت خود باقى بماند. اگر چـيـزى تـغـيـيـرپـذيـر بـاشـد و زوال و فـنـا بـدان راه يـابـد، هـمـيـن تـغـيـيـر و زوال، نشان دهنده آن است كه آن چيز، قديم و ثابت و ازلى نيست. اگر ماده قديم و ازلى باشد و بـر هـمـان رنـگ و وصـف ازلى خـود باقى بماند، پس اين همه رنگ ها و گونه هاى موجودات و تـفـاوت هـا از كجا آمده اند؟ چگونه مرگ و فنا بدان ها راه يافته است، با اين كه مرگ از حيات پـديـد نـمـى آيـد، هـمـچـنـان كـه حيات از مرگ پديد نمى آيد؛ بنابراين، ماده، ازلى و قديم و مستقل نيست و نيازمند به آفريدگار و مدبّر است.

ماده تغییر می کند ولی زوال نمی یابد. ماده از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود ولی نابود نمی گردد این یک امر ثابت شده در علم است. بر اساس آنچه که ما از دنیا مادی شاهد هستیم ماده از هیچ به وجود نمی آید. بنابراین منطقی است که بگوییم ماده ازلی است. این رنگ های گوناگون و جانوران رنگارنگ ناشی از تغییر و تکامل ماده ازلی هستند و نه زوال یافتن آن.

با سلام؛

حامد;116227 نوشت:
پیشرفت تدریجی ویژگی علوم تجربی است لذا نمی توان برای آن حد نهایی تصور کرد لذا ادعای نبود خدا برای جهان از دانشمندان علوم تجربی به یک طنز بیشتر شبیه است تا ادعای علمی

ما باید بر اساس شواهد و مدارک موجود حکم کنیم. هیچ کس به یک قاضی که با شواهد و مدارک موجود حکمی را صادر می کند ایراد نمی گیرد و نمی گوید که باید منتظر باشیم ببینیم که در آینده چه شواهد و مدارکی به دست خواهد آمد. وقتی دانشمندان می بینند که برای هر چیزی علتی در داخل عالم ماده وجود دارد لذا منطقی است که بگویند مدرکی برای اثبات خدا وجود ندارد.

با سلام؛

منجم باشی;116431 نوشت:
جالبه یکی مثل استیفان هاوکینز از یک طرف ادعای انکار خدا رو میکنه در حالی که در زبان علم اجازه این کار رو نداره. و از طرفی بدون هیچ سندی، بر اساس حدسیات با جدیت داره مدعی وجود موجودات هوشمند فرازمینی میشه

برای وجود موجودات هوشمند فرا زمینی دلیل فیزیکی و مادی وجود دارد و بنابراین ارائه این فرضیه می تواند مقبول باشد. اما اینکه بگوییم یک موجود هوشمند ازلی که از ماده به وجود نیامده خیلی جای بحث دارد. ما انسان ها که موجوداتی هوشمند هستیم با مغز مادی فکر می کنیم و هوشمند بودن ما وابسته به ماده است و بنابراین با چه دلیلی باید قبول کنیم که موجود هوشمند غیر مادی وجود دارد؟

با سلام؛

منجم باشی;116623 نوشت:
چه دلیلی فیزیکی و مادی وجود داره؟

بر اساس یافته های علمی حیات روی کره زمین از ساده ترین ترکیبات شیمیایی شروع شده و با تکامل تدریجی به انسان هوشمند ختم شده است. در صورتی که شرایط برای ایجاد این ترکیبات شیمیایی مهیا باشد شکل گیری حیات در کرات دیگر نیز همانند زمین ممکن است. دانشمند توانسته اند با ایجاد شرایط مناسب این ترکیبات شیمیایی را در مقیاس آزمایشگاهی ایجاد نمایند. برای بحث بیشتر می توانید به کتاب زیست شناسی پیشدانشگاهی که قابل دانلود کردن هم هست مراجعه کنید. در بین این همه سیارات که در کائنات هستند احتمال زیادی وجود دارد که این شرایط مهیا باشد. پس به وجود آمدن موجوداتی هوشمند مانند انسان در آن ها بعید نیست.
اگر انسان از گل و توسط یک نیرو و شعور غیر مادی به وجود آمده بود آنگاه ادعای اینکه موجودات هوشمند فرازمینی مانند انسان وجود دارند غیرعلمی بود. اما از آنجا که دلیل فیزیکی و شیمیایی برای آن وجود دارد ارائه این فرضیه علمی است.

با سلام؛

منجم باشی;116640 نوشت:
اگر تصور ساده ای از تکامل داشته باشیم باید اعتراف کنیم که 1- احتمال حیات مثلا n/1 هست و احتمال اینکه دوباره تکامل مسیری رو طی کنه که منجر به ایجاد موجود هوشمند بشه خیلی خیلی کم هست. میدونید چند ملیون جهش لازم هست؟! یعنی تازه این امکان هم خیلی احتمالش کمه!

شما در اینجا عمل گزینش و انتخاب طبیعی را فراموش کردید. ایجاد موجودات هوشمند با گزینش همراه بوده است و یک امر تصادفی تنها نیست. خفاش مانند پرندگان بال دارد در صورتی که مسیر تکامل آن کاملاً با پرندگان متفاوت است. جهش های زیادی نیاز است تا بال برای پرواز به وجود آید اما همانطور که می بینیم در خفاش نیز بر اثر انتخاب طبیعی بال ایجاد شده است. زیستشناس ها به این اتفاق هم گرایی در تکامل می گویند. مثال دیگری از هم گرایی وجود چشم در حشرات و مهره داران است.
برای اینکه منظورم را بهتر متوجه شوید یک مثال می زنم. فرض کنید تعداد بسیار زیادی سکه دارید. اگر آن ها را یک میلیون بار پرتاب کنید و هر بار سکه هایی که خط می افتند را جدا کنید در انتها سکه هایی خواهید داشت که یک میلیون بار آن ها را پرتاب کرده اید و هر بار خط افتاده اند. اگر این کار را دوباره انجام دهید همین نتیجه را می گیرید زیرا اینجا گزینش وجود دارد.
اینکه موجوداتی در فضا همانند انسان هوشمند باشند نیز یک نوع همگرایی است و در صورت وجود شرایط حیات در کرات دیگر می تواند محتمل باشد.

naghad;116604 نوشت:
ما باید بر اساس شواهد و مدارک موجود حکم کنیم. هیچ کس به یک قاضی که با شواهد و مدارک موجود حکمی را صادر می کند ایراد نمی گیرد و نمی گوید که باید منتظر باشیم ببینیم که در آینده چه شواهد و مدارکی به دست خواهد آمد. وقتی دانشمندان می بینند که برای هر چیزی علتی در داخل عالم ماده وجود دارد لذا منطقی است که بگویند مدرکی برای اثبات خدا وجود ندارد.

سلام
تدریجی بودن تکامل علوم تجربی باعث می شود انسان از پذیرفتن احکام کلی آن سر باز زند چه اینکه علوم تجربی در صدد کشف علل پدیده های مادی است پس نمی توان به حکم آن در خصوص وجود یا عدم وجود علت العللی ما فوق آنچه تا کنون یافت شده است تکیه کرد . این کار عاقلانه ای نیست که انسان هستی خود را به دست علم ناکامل بسپارد . دیگر اینکه حکم کلی در مورد عالم مادی مستلزم احاطه جامع بر تمام اسرار و حقایق آن است که علم امروزی ناتوانتر از ادعای داشتن آن است پس چطور می توان در مورد بودن یا نبودن خدایی برای جهان مادی حکم کرد یا حکمی را از علوم ناکامل تجربی در این خصوص پذیرفت ؟؟؟؟
موفق در تعمق

با سلام و تشکر؛

حامد;116731 نوشت:
این کار عاقلانه ای نیست که انسان هستی خود را به دست علم ناکامل بسپارد . دیگر اینکه حکم کلی در مورد عالم مادی مستلزم احاطه جامع بر تمام اسرار و حقایق آن است که علم امروزی ناتوانتر از ادعای داشتن آن است

چگونه عاقلانه است که ما مرگ و زندگی یک متهم به قتل را بدست یک قاضی که به تمام اسرار و حقایق آگاه نیست می سپاریم؟ علم امروز نشان می دهد تمام ادعاهایی که قبلاً در مورد نیروهای فرامادی می شد غلط است و هر چیزی علت مادی دارد. حالا اگر چیزی بود که علت مادی برای آن قابل تصور نبود و فقط غیر ماده می توانست آن را توجیه کند می شد یک جور هایی آن را باور کرد. قبلاً گفته می شد حیات جانوران و یا بیماری ها را تنها غیرماده می تواند توضیح دهد ولی حالا دیگر این گونه نیست.

منجم باشی;116703 نوشت:
سلام
خوب مثال سکه غلط هست! چون در مثال سکه مشکل شما با زمان به هر حال حل میشه. اما در جهش توالی این جهش ها هم مهم هست و از طرفی بسیاری از جهش ها میتونن منجر به حذف کل موجود زنده صاحب جهش بشن! و بازی تموم میشه!
در نظر بگیرید مثلا 10 تا جهش لازم هست. که حداقل 8 تای اونها باید توالی شون رعایت بشه و از طرفی جهش های غیر از جهش هم منجر به مرگ موجود زنده میشه، و کل جایگاه های ممکن برای جهش رو هم 100 تا بگیرید!
حالا حساب کنید در صورتی که احتمال وقوع جهش هم 0.001 باشه در هر روز مثلا. و تازه همه اینها رو به احتمالات لازم برای ایجاد شرایط حیات هم اضافه کنید.
(و البته تعداد جهش ها و توالی و جایگاه ها به مراتب بیشتر هست.)

به هر صورت. امکانش هست. کسی که منکر امکانش نیست. ساده ترین دلیل اثبات امکانش خود ما هستیم. چه خدا باشه چه نباشه! چون ما هستیم پس ممکنه مثل ما هم باشه!

بحث سر اینه که چرا یه مسئله ای که فقط بحث بر سر امکان هست و ما هیچ داده تجربی براش نداریم رو یه دانشمند باید با قاطعیت بگه و در مورد چیزی که طبق تعریفش در دسترس دانشمندان نیست با قطعیت بگه؟

(لینک تاپیک تکامل رو اگه کسی یادشه به من بده لطفا یه مطلبی رو اونجا هم بنویسیم!)


در آنچه گفتم دقت نکردید. گزینش یکسان منجر به همگرایی نتایج می شود. با اینکه حشرات و مهره داران جهش های متفاوت را تجربه کرده اند اما هر دو دارای چشم هستند. دلیل آن اینست که شرایط یکسان طبیعی و گزینش یکسان برای آن ها وجود داشته است. بنابراین منطقی است که بگوییم در صورت وجود شرایط حیات در کرات دیگر که احتمال بالایی هم دارد همگرایی اتفاق بیافتد و موجودات با قابلیت های مشابه به وجود آیند.
در ثانی من جایی ندیدم که هاوکینز گفته باشد که قطعاً موجودات هوشمند وجود دارند و خدا وجود ندارد. مرز بین فرضیه و یک نظریه ثابت شده در علم مشخص است.
لینک تکامل:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=943&page=12

naghad;116600 نوشت:
با سلام؛
در مورد چیزهایی که ازلی هستند تقدم و تاخر معنا ندارد. آیا کسی می تواند بگوید اعداد زوج مقدم هستند و یا اعداد فرد؟ در دنیای مادی هر چیزی علتی دارد و تا کنون علتی خارج از دنیای مادی یافت نشده است و حتی برای پدیده هایی که هنوز دلیلی پیدا نشده به دنبال دلیلی خارج از دنیای مادی نیستیم. بنابراین با چه دلیلی باید قبول کنیم که علتی خارج از دنیای مادی وجود دارد؟

با سلام و تشکر:Gol:

برای اینکه بفهمید علتی قادر و علیم و بی نیاز مطلق، خارج از دنیای مادی سراسر فقر و نیازمندی و دائماً در حال تغییر و تبدل وجود دارد باید با انصاف و برهان پذیری به همان دلایلی که ذکر نمودیم توجه ویژه کنید.

مادامیکه با سرسختی فاقد مبنا و نگاه ماده انگارانه محدود تان به مسائل جهان هستی بنگرید حال و حکایت همین است، چنانکه در طول تاریخ دهریون و ماده گرایان در برابر استدلالات پیامبران الهی و اوصیاء بر حق، علیرغم تسلیم و سکوت، تن به پذیرش حقیقت نمی دادند.

naghad;116600 نوشت:
ماده تغییر می کند ولی زوال نمی یابد. ماده از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود ولی نابود نمی گردد این یک امر ثابت شده در علم است. بر اساس آنچه که ما از دنیا مادی شاهد هستیم ماده از هیچ به وجود نمی آید. بنابراین منطقی است که بگوییم ماده ازلی است. این رنگ های گوناگون و جانوران رنگارنگ ناشی از تغییر و تکامل ماده ازلی هستند و نه زوال یافتن آن.

مجدد به مطلب تان توجه کنید؟؟؟ این سخن شما نقض کلام خودتان است، یک دوگانگی اساسی، مگر تغییر و تبدل ماده از حالتی به حالت دیگر، چیزی جز نابودی و جایگزینی تدریجی ماده و انرژی است؟ مواد و انرژی های جدید به جای مواد و انرژی های زوال یافته قرار می گیرند، پس ماده و انرژی در حقیقت زوال پذیرند و این قانون ماده است، ایجاد و قرار گرفتن مواد و انرژی های جدید، جایگزین مواد و انرژی های قدیمی و زوال یافته. (دقت کنید)

و آیا مگر تغییر و تبدل تدریجی و گاهاً دفعی که در ماده و انرژی های موجود در آن مشاهده می شود، چیزی جز نقص و ضعف و عجز و اثبات کاستی و نیازمندی است؟ و آیا ماده عاجز و ناتوان و فاقد شعور ذاتی، توان خلق چنین نظام پیچیده ای با اینهمه قوانین و سنت های متحیر العقول، را دارد؟

اگر حکم عقل سلیم را بخواهی گمان نکنم، مگر با چیز دیگری جز عقل حکم کنیم ...

همین دلایل و دلایلی که در پست های قبلی گذشت، نشان آنست که انرژی های موجود در ماده روزی بطور کلی زائل می شود و حتی امر جایگزینی هم صورت نمی گیرد، چنانکه دانشمندان، در باره زوال پذیری خورشید و بسیاری از سیارات و کهکشانها به این نتیجه علمی رسیده اند.

پس هیچ دلیلی بر ازلی بودن ماده و انرژی وجود ندارد، و این در حالی است که دلایل بسیاری بر زوال و نابودی ماده و تغییر و تبدل رو به زوال و تدریجی آن، مشهود است.

در ادامه دلیلی دیگر بر نیازمندی ماده به علتی قادر و بی نیاز و دارای شعور مطلقه را تقدیم تان می کنم...

موفق در شناخت حقیقت ...:Gol:

naghad;116739 نوشت:
چگونه عاقلانه است که ما مرگ و زندگی یک متهم به قتل را بدست یک قاضی که به تمام اسرار و حقایق آگاه نیست می سپاریم؟ علم امروز نشان می دهد تمام ادعاهایی که قبلاً در مورد نیروهای فرامادی می شد غلط است و هر چیزی علت مادی دارد. حالا اگر چیزی بود که علت مادی برای آن قابل تصور نبود و فقط غیر ماده می توانست آن را توجیه کند می شد یک جور هایی آن را باور کرد. قبلاً گفته می شد حیات جانوران و یا بیماری ها را تنها غیرماده می تواند توضیح دهد ولی حالا دیگر این گونه نیست.

سلام
1- آثارقوه قضاییه در جوامع مختلف بر هر خردمندی مشخص است لذا این مقدار از مفسده را بخاطر مصالح عظیمه می توان پذیرفت ضمن اینکه قطع به خطای قاضی هم نداریم اما قطع به ناکامل بودن علوم تجربی داریم و این بالوجدان معلوم است
2- اثبات دلیل مادی برای امور اختصاص به زمان حال ندارد انسانها از عصر حجر می دانستند علت گرم شدن غذا بر روی آتش حرارت آتش است . یافتن علتهای مادی برای پدیده ها آنها را از داشتن حقیقتی فراتر از عالم ماده بی نیاز نمی کند چون ماده و تمام قوانین و علل درونیش ذاتا نیازمند و ممکن هستند آنچه که بر عهده منکران حقیقت ماوراء ماده است اثبات استقلال وجودی ماده است که ظاهرا از اثباتش عاجز مانده اند
موفق باشید

با سلام و تشکر؛

صدیق;117103 نوشت:
مادامیکه با سرسختی فاقد مبنا و نگاه ماده انگارانه محدود تان به مسائل جهان هستی بنگرید حال و حکایت همین است، چنانکه در طول تاریخ دهریون و ماده گرایان در برابر استدلالات پیامبران الهی و اوصیاء بر حق، علیرغم تسلیم و سکوت، تن به پذیرش حقیقت نمی دادند

از دید ماده انگارانه چیزی نصیب من نمی شود که بخواهم سرسختانه به آن بچسبم. هیچ استدلالی جای مدرک تجربی و عینی را نمی گیرید. تا دلیل حسی نباشد نمی توان هر چیزی را پذیرفت. دهریون تقاضای معجزه می کنند اما چرا به آن ها پاسخی داده نمی شود؟ آیا این شک شما را بر نمی انگیزد؟
صدیق;117103 نوشت:
و آیا مگر تغییر و تبدل تدریجی و گاهاً دفعی که در ماده و انرژی های موجود در آن مشاهده می شود، چیزی جز نقص و ضعف و عجز و اثبات کاستی و نیازمندی است؟ و آیا ماده عاجز و ناتوان و فاقد شعور ذاتی، توان خلق چنین نظام پیچیده ای با اینهمه قوانین و سنت های متحیر العقول، را دارد؟

در اینجا یا باید بپذیریم که یک شعور و فکر قوی از اول وجود داشته و همه چیز را به وجود آورده که در این صورت این سوال پیش می آید که آیا خود این شعور و فکر قوی نیاز به دلیل ندارد؟ یا اینکه بگوییم که ماده بی شعور در اثر حرکت و تحول شعور را ایجاد کرده است. نتایج تجربی نشان می دهد که انسان که با شعورترین موجود زمین است از مغز مادی برای تفکر استفاده می کند پس می توان نتیجه گرفت ماده مقدم بر شعور است. پس باید اول ماده باشد و بعد شعور به وجود آید و نه برعکس.
تغییر و تحول هرگز با زوال و نابودی برابر نیست و گاهی تغییر و تحول باعث پیشرفت و تکامل می گردد.
صدیق;117121 نوشت:
و وقتی اجزاء ماده در تمام هستی به هم نیازمندند پس کل هستی هم نیازمند است، و چون این کلیت نمی تواند احتیاجش را از طریق همان اجزاء نیازمند و محتاجش مرتفع کند پس لاجرم به علتی خارج از خود محتاج است و همو خالق هستی بخش و قادر علیم و حکیم است

من برای سایر دوستان این مثال را زده ام برای شما هم می زنم. در هندسه هر قضیه ای از قضایای دیگر قابل استنتاج است. اما این دلیل نمی شود که بگوییم کل قضایای هندسی نیاز به دلیلی خارج از دنیای هندسه دارند.

با سلام و تشکر؛

حامد;117119 نوشت:
قطع به خطای قاضی هم نداریم اما قطع به ناکامل بودن علوم تجربی داریم

از کجا قطع به خطای علوم تجربی داریم؟ به علت اشتباهات علمی؟ آیا هیچ قاضی پیدا نمی شود که اشتباه نکرده باشد؟
حامد;117119 نوشت:
یافتن علتهای مادی برای پدیده ها آنها را از داشتن حقیقتی فراتر از عالم ماده بی نیاز نمی کند

تمام چیزهایی که قبلاً به ماوراالطبیعه نسبت داده می شد از بین رفته اند. دیگری علتی پیدا نمی شود که بتوان گفت علت ماوراالطبیعه دارد. این که آیا غیر از ماده چیزی وجود دارد و یا نه غیر قابل اثبات است.

naghad;116604 نوشت:
با سلام؛

ما باید بر اساس شواهد و مدارک موجود حکم کنیم. هیچ کس به یک قاضی که با شواهد و مدارک موجود حکمی را صادر می کند ایراد نمی گیرد و نمی گوید که باید منتظر باشیم ببینیم که در آینده چه شواهد و مدارکی به دست خواهد آمد. وقتی دانشمندان می بینند که برای هر چیزی علتی در داخل عالم ماده وجود دارد لذا منطقی است که بگویند مدرکی برای اثبات خدا وجود ندارد.


با سلام:Gol:




جناب نقاد، برای این گفتار شما این پاسخ را مناسب دیدم، تا چگونه حول آن تأمل کنید و از چه زاویه ای در آن بیندیشید، انصاف و برهان پذیری را توصیه می کنم
.




هـر عـقـل سـليـمـى حـكـم مى كند كه صفت خالق و مخلوق يكسان نيست. وقتى مخلوق موجودى است محدود، نيازمند، محكوم، متغیّر، تبدّل پذیر و رو به زوال، بايد حکم کند که خالق از اين صفات پيراسته باشد
.




و وقتی اجزاء ماده در تمام هستی به هم نیازمندند پس کل هستی هم نیازمند است، و چون این کلیت نمی تواند احتیاجش را از طریق همان اجزاء نیازمند و محتاجش مرتفع کند پس لاجرم به علتی خارج از خود محتاج است و همو خالق هستی بخش و قادر علیم و حکیم است
.




مـعـصـومـان (ع) نیز بـا تـكـيـه بـر هـمـيـن حـقـيـقت آشكار، بر مخلوق بودن جهان مادّه و نيازمندى اش به آفـريـدگـارى در وراى مـاده اسـتـدلال كـرده انـد؛ چـنـان كـه رسول خدا(ص) به مردى دهرى مى فرمايد: شما كه مى گوييد عالم هستی قديم و غير مخلوق و غيرحادث است و خالقى ندارد، آيا به معناى گفتار خـويـش توجه داريد؟ شما وقتى به اطراف خود مى نگريد، موجوداتى مى بينيد كه همگى بى استثنا نيازمند به يكديگرند؛ زيرا پايدارى هر يك از موجودات به موجودات ديگر وابسته است .فـقـر و نياز موجودات به يكديگر مانند فقر و نياز اجزاى يك بَنا به يكديگر است تا آن بَنا انـتـظـام گيرد و سامان يابد. اينك اگر اين جهان را كه هر جزئش به اجزاى ديگر نيازمند است، قـديم و غير حادث و واجب بدانيم. پس اگر به آفريدگارى نيازمند مى بود، چه اوصافى مى بايست مى داشت؟
!




آیا این ماده با این اوصافی که دارد، تغییر پذیری و نیازمندی اش به اجزاء و نقص و محدودیت ثابت شده اش، می تواند آفریدگار و خالق خود باشد و یا اوصاف مختص به ذات یگانه و خالق را واجد باشد؟




آنـان مـبـهوت شدند و ديدند اين عالمى كه آن را قديم مى پنداشتند، موصوف به همان صفاتى اسـت كـه بـراى مـحدث قابل تصور است (و حال آن كه قديم بايد غير از محدث باشد و صفاتی متمایز داشته باشد) پس به شدت محزون شدند و از پيامبر اجازه خواستند تا در آن باره فكر كنند. ( بنقل از کتاب احتجاج ، ص 25 ـ 26 (نقل به مضمون، با کمی تغییر
)).




شما هم کمی بیشتر حول این موضوع بیندیش
... :Gol:



موفق در درک حقیقت...:Gol:




naghad;117139 نوشت:
از کجا قطع به خطای علوم تجربی داریم؟ به علت اشتباهات علمی؟ آیا هیچ قاضی پیدا نمی شود که اشتباه نکرده باشد؟

سلام
بنده گفتم قطع به ناکامل بودن علوم تجربی داریم و این مستلزم قطع به امکان خطا در آن علوم است و چنین قطعی برای انسان خردمند این اثر را دارد که از تکیه به احکام کلی آن که با سعادتش در ارتباط است پرهیز نماید و بدنبال علمی باشد که خطا در آن راه ندارد .
و اما مساله قضاوت یک مساله جزئی است یعنی مبتلا شدن به قضاوت یک قاضی برای تمام افراد بشر آن هم در یک امری که به سعادت افراد مرتبط باشد محقق نیست اما توصیه شما به گردن نهادن به حکم علوم تجربی یک توصیه عام برای تمام افراد بشری است همانطور که دین از تمام افراد بشر می خواهد نظر و حکم اورا در مورد مسائل کلی و جزئی زندگیش بپذیرند .
اینجاست که انسان خردمند نمی تواند به علوم تجربی تکیه کند
naghad;117139 نوشت:
تمام چیزهایی که قبلاً به ماوراالطبیعه نسبت داده می شد از بین رفته اند. دیگری علتی پیدا نمی شود که بتوان گفت علت ماوراالطبیعه دارد. این که آیا غیر از ماده چیزی وجود دارد و یا نه غیر قابل اثبات است.

بنیان این سخن برای ما شناخته شده است . دانشمندان تجربی می گویند که متدینین خدا را علت امور مجهول العله می دانند و حال که ما علت این امور را یافته ایم خدا هم از بین رفته است .
این سخن دانشمندان تجربی حد اقل در فضای فکری اسلام هیچ معنایی ندارد . قرآن کریم که قانون اساسی در تفکر اسلامی است خدای متعال را علت حقیقی اموری معرفی می کند که علتهای مادی آنها را همه می شناسند مثل علت باران و علت باد و علت خیلی امور عادی دیگر.
علل مادی وقتی می توانند جایگزین خدا شوند که در علیت خود مستقل باشند و این در حالیستکه عالم ماده بکلیته خود حقیقت نیازمند است لذا حکم نیاز او به تمام اجزاء نرم افزاری و سخت افزاری آن ( قوانین و پدیده ها ) نیز سرایت می کند . پس در ورای این علل علتی است که علیت آنها را موجب می شود .
موفق در تعمق

با سلام و تشکر؛

حامد;117267 نوشت:
این در حالیستکه عالم ماده بکلیته خود حقیقت نیازمند است

عالم ماده به چه چیز نیاز دارد؟ ماده به چیزی نیاز ندارد. تنها چیزی که می توان پرسید اینست که چرا عالم ماده وجود دارد. در جواب می توان گفت که یک فکر و شعور قوی آن را به وجود آورده است که دلیل آن را خود او می داند. این پاسخ باز این سوال را به وجود می آورد که همان فکر و شعور قوی برای چه وجود دارد؟

naghad;117377 نوشت:
عالم ماده به چه چیز نیاز دارد؟ ماده به چیزی نیاز ندارد. تنها چیزی که می توان پرسید اینست که چرا عالم ماده وجود دارد. در جواب می توان گفت که یک فکر و شعور قوی آن را به وجود آورده است که دلیل آن را خود او می داند. این پاسخ باز این سوال را به وجود می آورد که همان فکر و شعور قوی برای چه وجود دارد؟

سلام
در بحث برهان وجوب این مسائل طرح و نقد شده است اما
در تاپیک : برهان جدید در اثبات خالق هستی
شاید عرصه نویی برای اندیشه باشد مایل بودید تشریف بیاورید
موفق باشید
موضوع قفل شده است