منم تحدی میکنم!

تب‌های اولیه

125 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام.
اجازه بدهید قضیه را به صورت زیر دربیاوریم (با کمی گذشت):
آیا دو شاعر که یکی آلمانی و دیگری فارسی است، می توانند در یک مسابقه در زمینه سرودن شعر ، با هم رقابت کنند در حالیکه هر یک شعرش را به زبان خودش سروده است؟ چنین چیزی در جهان انجام می شود؟ (اطلاعی ندارم).

نکته دیگر:
وقتی ما از دید زبانشناختی، یقین حاصل کردیم که زبان عربی، تواناترین زبان است (این گزاره در علم مربوطه قابل تحقیق است)؛ مسلماً مطلبی که به زبان دیگری باشد، از پتانسیل کمتری برای رقابت کردن با مطلب رقیب که به زبان عربی است، برخوردار خواهد بود.

یاقوت احمر;134122 نوشت:
سلام.
اجازه بدهید قضیه را به صورت زیر دربیاوریم (با کمی گذشت):
آیا دو شاعر که یکی آلمانی و دیگری فارسی است، می توانند در یک مسابقه در زمینه سرودن شعر ، با هم رقابت کنند در حالیکه هر یک شعرش را به زبان خودش سروده است؟ چنین چیزی در جهان انجام می شود؟ (اطلاعی ندارم).

نکته دیگر:
وقتی ما از دید زبانشناختی، یقین حاصل کردیم که زبان عربی، تواناترین زبان است (این گزاره در علم مربوطه قابل تحقیق است)؛ مسلماً مطلبی که به زبان دیگری باشد، از پتانسیل کمتری برای رقابت کردن با مطلب رقیب که به زبان عربی است، برخوردار خواهد بود.

با سلام؛

عزیز گرامی، جناب یاقوت احمر.

پاسختان منطقی و مستدل است. اما توجه کنید که بحث سر یک مبارزه طلبی است. در این مقوله اگر شرایطی ذکر شود که بعضی از رقبا، فاقد آن باشند، مسلماً آن تحدی عام نخواهد بود و فقط تعدادی از مخاطبین را که واجد بعضی شرایط هستند شامل می‌شود.

به طور مثال یک دکترای فیزیک را در نظر بگیرید که یک تئوری تخصصی در زمینه انتقال حرارت بیان کند. و بعد در مقام تحدی بگوید که اگر همه مردم جهان جمع شوند نمی‌توانند بر تئوری من خط بطلان بکشند. در اینجا واضح است که مخاطب این تحدی قطعا همه مردم جهان نیستند و صرفا شامل فیزیکدانان می‌شود.
به عنوان مثالی دیگر، یک ورزشکار حرفه‌ای در رشته پرش ارتفاع را در نظر بگیرید که مدعی شود هیچکس در جهان نیست که بتواند رکورد وی را بشکند. طبیعی است تحدی وی عام نیست و فقط اهالی آن رشته ورزشی را شامل می‌شود.
اما در مورد تحدی خداوند، قطعاً با توجه به آیات موجود بحث عمومیت تام مطرح است. لذا اگر شرایطی مانند موارد زیر را مطرح کنید یقیناً عام بودن آن تحدی مخدوش می‌شود:
1) متنی فقط به زبان عربی ارائه دهید تا ملاک فصاحت و بلاغت قابل ارزیابی باشد.
2) آورنده آن متن باید بی‌سواد باشد تا قابل رقابت با پیامبر امی باشد.

به نظر حقیر دو حالت بیشتر وجود ندارد:

1) بپذیریم که تحدی قرآن، عام نیست و فقط شامل عرب زبانان و یا آنهائی که آشنائی کامل با زبان عربی دارند میشود (که در حال حاضر تصور نمیکنم جمعیت این عده از 10٪ جمعیت جهان تجاوز کند). و لذا دیگر نمیتوانیم مدعی شویم که در طول 1400 سال هیچکدام از جهانیان نتوانسته‌اند به این تحدی پاسخ دهند و صحیح نیست آنرا معجزه تلقی کنیم.
2) بپذیریم که تحدی قرآن عام است ولی با توجه به اینکه مصادیق و معیارهای تحدی برای همانندی متن ارائه شده توسط حریف با قرآن، نه در قرآن و نه در کلام مفسرین واقعی قرآن مطرح نشده، و با توجه به عدم تعیین یک هیئت منصفه داوری، تاکنون به این تحدی پاسخی داده نشده و باز هم نمیتوان آنرا یک معجزه تلقی نمود.

سلام.

ارشمیدس;134137 نوشت:
لذا دیگر نمیتوانیم مدعی شویم که در طول 1400 سال هیچکدام از جهانیان نتوانسته‌اند به این تحدی پاسخ دهند و صحیح نیست آنرا معجزه تلقی کنیم.

به نظر بنده، نمی توان از آن جمله قبلی تان، این نتیجه را گرفت. زیرا اگر قرار باشد کسی از جهانیان بتواند به این تحدی پاسخ گوید، لاجرم به حکم عقل، آن شخص از بین افرادی خواهد بود که با اسلوب سخن (به طور عام) و با زبان عربی (به طور خاص) آشنایی کامل داشته باشد.نه سایرین.
فیزیکدانی که می گوید: هیچکس نمی تواند تئوری مرا باطل کند، قطعاً منظورش از "هیچکس"، همه مردم جهان که بقال و رفتگر و آرایشگر و... و کم سواد و بی سواد هم در بینشان هست، نیست. زیرا پر واضح است که چنین افرادی علم لازم برای توانایی باطل کردن تئوری وی را ندارند. پس منظور وی، از "هیچکس"، تنها کسانی را در بر می گیرد که آشنایی با علم فیزیک داشته باشند و سطح آشنایی آنها هم در خور توجه باشد نه در سطح اندک. و این یک مطلب معقول و منطقی است.
گر چه آن شخص، منظورش فقط اهل فن است، نه همه افراد؛ اما با این وجود، این یک تحدی عام است. زیرا عدم قدرت سایرین (کسانیکه اهل فن نیستند) بر باطل کردن تئوری وی، یک امر بدیهی است که نیازی به ذکر و تصریح ندارد.

ارشمیدس;134137 نوشت:
بپذیریم که تحدی قرآن عام است ولی با توجه به اینکه مصادیق و معیارهای تحدی برای همانندی متن ارائه شده توسط حریف با قرآن، نه در قرآن و نه در کلام مفسرین واقعی قرآن مطرح نشده، و با توجه به عدم تعیین یک هیئت منصفه داوری، تاکنون به این تحدی پاسخی داده نشده و باز هم نمیتوان آنرا یک معجزه تلقی نمود.

اولاً که قرار نیست همه چیز در قرآن به صراحت ذکر شود. همانطور که تعداد رکعات نمازهای یومیه نیز در قرآن تعیین نگردیده است. برخی از مطالب در قرآن بیان می شود، برخی مطالب هم اقتضای عقل است که آدمی با خرد خود به آنها دست می یابد. ضمناً فکر می کنم عدم ذکر مسایل بدیهی و آشکار، منطبق با مبانی فصاحت یا بلاغت باشد.

ارشمیدس;134137 نوشت:
یک ورزشکار حرفه‌ای در رشته پرش ارتفاع را در نظر بگیرید که مدعی شود هیچکس در جهان نیست که بتواند رکورد وی را بشکند. طبیعی است تحدی وی عام نیست و فقط اهالی آن رشته ورزشی را شامل می‌شود.

به نظر بنده، این یک تحدی عام است. زیرا بدیهی است که افرادی که اهل آن رشته ورزشی نیستند و تبحری در آن رشته ندارند ، نمی توانند رکورد وی را بشکنند. درست است که فقط افراد اهل آن رشته ورزشی می توانند "حریفان فرضی" وی در این تحدی قرار بگیرند، اما چون به طور عقلی مطمئن هستیم که غیر از این افراد اهل آن رشته، هیچ کس دیگری نمی تواند حریف او در این تحدی قرار بگیرد، لذا این تحدی، عام خواهد بود. چیزی که هست، این است که نیازی به ذکر این گزاره آخر (عدم توانایی افراد غیر اهل آن رشته در رقابت با آن ورزشکار) نخواهد بود چون یک امر بدیهی است و ذکر کردن بدیهیات، خلاف اصول فصاحت و بلاغت است.

به فرض که چنین تحدی ایی را عام ندانیم؛ قرار نگرفتن افرادی که اهل فن نیستند، در دایره تحدی چنین شخصی، عقلاً به هیچ وجه موجب کاسته شدن از اهمیت کار آن شخص و کم ارزش شدن تحدی وی نخواهد بود. زیرا آنهایی که در دایره تحدی قرار نگرفته اند، کسانی هستند که به حکم عقل، قدرت بر رقابت با آن شخص را ندارند.

ارشمیدس;134137 نوشت:
در مورد تحدی خداوند، قطعاً با توجه به آیات موجود بحث عمومیت تام مطرح است

عمومیت تام بحث، صحیح است. اما توجه کنید که عقلاً این "عموم" از دو قسمت تشکیل شده است:
1- کسانی که اهل فن سخن و آشنا به زبان عربی (فرضاً) هستند.
2- کسانی که اهل فن سخن نیستند.

اینکه دسته دوم نمی توانند به تحدی خداوند پاسخ بدهند، یک امر بدیهی است. به حکم عقل، اگر قرار باشد پاسخگویی برای این تحدی فرض بشود، آن فرد مفروض، جزء دسته اول خواهد بود نه دسته دوم. و این امر، بنابر مطالب قبل، نه از عمومیت تام تحدی چیزی می کاهد، نه از ارزش تحدی خداوند؛ و نه معجزه بودن قرآن را با خدشه مواجه می سازد.

باسلام قطع وقتی سخن ازاعجاز بیانی باشد شرط عربی بودن وجود خواهد داشت مگر آنکه فرض شود همه انسانها یک زبان مشترک داشته اند وقرآن به آن زبان نازل شده است تاهمه درآن تحدی شرکت کنند.

با سلام؛
کارشناس عزیز جناب پیام و کاربر محترم جناب یاقوت احمر.

یاقوت احمر;134144 نوشت:

به نظر بنده، نمی توان از آن جمله قبلی تان، این نتیجه را گرفت. زیرا اگر قرار باشد کسی از جهانیان بتواند به این تحدی پاسخ گوید، لاجرم به حکم عقل، آن شخص از بین افرادی خواهد بود که با اسلوب سخن (به طور عام) و با زبان عربی (به طور خاص) آشنایی کامل داشته باشد.نه سایرین.
فیزیکدانی که می گوید: هیچکس نمی تواند تئوری مرا باطل کند، قطعاً منظورش از "هیچکس"، همه مردم جهان که بقال و رفتگر و آرایشگر و... و کم سواد و بی سواد هم در بینشان هست، نیست. زیرا پر واضح است که چنین افرادی علم لازم برای توانایی باطل کردن تئوری وی را ندارند. پس منظور وی، از "هیچکس"، تنها کسانی را در بر می گیرد که آشنایی با علم فیزیک داشته باشند و سطح آشنایی آنها هم در خور توجه باشد نه در سطح اندک. و این یک مطلب معقول و منطقی است.
گر چه آن شخص، منظورش فقط اهل فن است، نه همه افراد؛ اما با این وجود، این یک تحدی عام است. زیرا عدم قدرت سایرین (کسانیکه اهل فن نیستند) بر باطل کردن تئوری وی، یک امر بدیهی است که نیازی به ذکر و تصریح ندارد.

اولاً که قرار نیست همه چیز در قرآن به صراحت ذکر شود. همانطور که تعداد رکعات نمازهای یومیه نیز در قرآن تعیین نگردیده است. برخی از مطالب در قرآن بیان می شود، برخی مطالب هم اقتضای عقل است که آدمی با خرد خود به آنها دست می یابد. ضمناً فکر می کنم عدم ذکر مسایل بدیهی و آشکار، منطبق با مبانی فصاحت یا بلاغت باشد.

به نظر بنده، این یک تحدی عام است. زیرا بدیهی است که افرادی که اهل آن رشته ورزشی نیستند و تبحری در آن رشته ندارند ، نمی توانند رکورد وی را بشکنند. درست است که فقط افراد اهل آن رشته ورزشی می توانند "حریفان فرضی" وی در این تحدی قرار بگیرند، اما چون به طور عقلی مطمئن هستیم که غیر از این افراد اهل آن رشته، هیچ کس دیگری نمی تواند حریف او در این تحدی قرار بگیرد، لذا این تحدی، عام خواهد بود. چیزی که هست، این است که نیازی به ذکر این گزاره آخر (عدم توانایی افراد غیر اهل آن رشته در رقابت با آن ورزشکار) نخواهد بود چون یک امر بدیهی است و ذکر کردن بدیهیات، خلاف اصول فصاحت و بلاغت است.

به فرض که چنین تحدی ایی را عام ندانیم؛ قرار نگرفتن افرادی که اهل فن نیستند، در دایره تحدی چنین شخصی، عقلاً به هیچ وجه موجب کاسته شدن از اهمیت کار آن شخص و کم ارزش شدن تحدی وی نخواهد بود. زیرا آنهایی که در دایره تحدی قرار نگرفته اند، کسانی هستند که به حکم عقل، قدرت بر رقابت با آن شخص را ندارند.

عمومیت تام بحث، صحیح است. اما توجه کنید که عقلاً این "عموم" از دو قسمت تشکیل شده است:
1- کسانی که اهل فن سخن و آشنا به زبان عربی (فرضاً) هستند.
2- کسانی که اهل فن سخن نیستند.

اینکه دسته دوم نمی توانند به تحدی خداوند پاسخ بدهند، یک امر بدیهی است. به حکم عقل، اگر قرار باشد پاسخگویی برای این تحدی فرض بشود، آن فرد مفروض، جزء دسته اول خواهد بود نه دسته دوم. و این امر، بنابر مطالب قبل، نه از عمومیت تام تحدی چیزی می کاهد، نه از ارزش تحدی خداوند؛ و نه معجزه بودن قرآن را با خدشه مواجه می سازد.

کلامتان کاملاً صحیح، مستدل و دلنشین بود. سپاسگزارم.
در مورد عام بودن تحدی با وصفی که نمودید، کاملاً قانع شدم.

پیام;134238 نوشت:
باسلام قطع وقتی سخن ازاعجاز بیانی باشد شرط عربی بودن وجود خواهد داشت مگر آنکه فرض شود همه انسانها یک زبان مشترک داشته اند وقرآن به آن زبان نازل شده است تاهمه درآن تحدی شرکت کنند.

حق با شماست. با پاسخ جنابعالی و نیز پاسخ دوست خوبمان یاقوت احمر، بحث عام بودن تحدی قرآن ضمن عربی بودن متن ارائه شده، منطقی و قابل پذیرش است.

فقط یک مطلب می‌ماند. فرض کنیم من شخصی باشم که بخواهم به این تحدی پاسخ گویم. و فرض کنیم سوره‌ای را که من جهت ارائه مانند آن، انتخاب نموده‌ام، سوره کوثر باشد.

خواهشم اینست که معیارهای این تحدی را برای این سوره (کوثر) مطرح کنید (همان بحث اصلی این تاپیک).

با تشکر.

باسلام مثل بنده وشما ناکارامدیمان برای تحدی ازآنجاست که به این زبان مسلط مانند سخنوران عرب نیستیم واگر هم بودیم بازعاجز بودیم جالب است بدانیم امام النحویین عرب سیبویه ویاکسی مانند ادیب بی نظیرعرب اخفش هم فارس بودند وبااین تسلط کامل بازهم برایشان ممکن نبود پس ماهم میتوانیم عربی فراگیریم ووارد تحدی شویم وآنرا تجربه کنیم

پیام;134606 نوشت:
باسلام مثل بنده وشما ناکارامدیمان برای تحدی ازآنجاست که به این زبان مسلط مانند سخنوران عرب نیستیم واگر هم بودیم بازعاجز بودیم جالب است بدانیم امام النحویین عرب سیبویه ویاکسی مانند ادیب بی نظیرعرب اخفش هم فارس بودند وبااین تسلط کامل بازهم برایشان ممکن نبود پس ماهم میتوانیم عربی فراگیریم ووارد تحدی شویم وآنرا تجربه کنیم

با سلام؛

عزیز گرامی، جناب پیام.

کلامتان متین است. اما حقیر خواهش کردم جهت ارائه متنی مانند سوره کوثر، لطفاً معیارها و مصادیق همانندی این سوره کوثر را بیان نمائید.

مجدداً تقاضای خود را تکرار می‌کنم و منتظر پاسخ حضرتعالی و دیگر کارشناسان عزیز می‌مانم.

با تشکر.

ارشمیدس;134608 نوشت:
جهت ارائه متنی مانند سوره کوثر، لطفاً معیارها و مصادیق همانندی این سوره کوثر را بیان نمائید.
سلام.
به نظر بنده، چون تحدی قرآن، برای اثبات "معجزه بودن" قرآن است، لذا تعیین معیارها باید بر پایه "جنبه های اعجاز" باشد. یعنی ما باید جنبه های اعجاز سوره ای مثل سوره مبارکه کوثر را مشخص کنیم، تا آنگاه افرادی که مایل به پاسخگویی به تحدی قرآن هستند، متن خود را بر اساس این جنبه ها تدوین کنند.
بر این اساس، صورت فعلی مسأله این خواهد بود که: "جنبه های اعجاز سوره مبارکه کوثر چیست؟"

این جنبه های اعجاز نیز، قابل تقسیم به دو دسته اند:
1- جنبه های اعجاز عمومی همه آیات و سوره های قرآن (مانند فصاحت و بلاغت و ... )
2- موارد اعجاز مختص به سوره خاص مورد نظر.

یاقوت احمر;134624 نوشت:
سلام.
به نظر بنده، چون تحدی قرآن، برای اثبات "معجزه بودن" قرآن است، لذا تعیین معیارها باید بر پایه "جنبه های اعجاز" باشد. یعنی ما باید جنبه های اعجاز سوره ای مثل سوره مبارکه کوثر را مشخص کنیم، تا آنگاه افرادی که مایل به پاسخگویی به تحدی قرآن هستند، متن خود را بر اساس این جنبه ها تدوین کنند.
بر این اساس، صورت فعلی مسأله این خواهد بود که: "جنبه های اعجاز سوره مبارکه کوثر چیست؟"

این جنبه های اعجاز نیز، قابل تقسیم به دو دسته اند:
1- جنبه های اعجاز عمومی همه آیات و سوره های قرآن (مانند فصاحت و بلاغت و ... )
2- موارد اعجاز مختص به سوره خاص مورد نظر.

با سلام؛

جناب یاقوت احمر عزیز.

با تشکر از پاسختان. پذیرش مورد 1 کمی مشکل است. ممکن است بفرمائید به چه علت باید جنبه‌های اعجاز عمومی همه آیات و سوره‌ها مد نظر قرار گیرد؟ در صورتیکه قرار است همانندی برای یک سوره قرآن به نام کوثر آورد شود.

سلام.
همانطور که از معنای کلمه "عمومی" بر می آید، جنبه های عمومی اعجاز، جنبه هایی از اعجاز هستند که در همه آیات و سوره ها ( از جمله سوره کوثر ) وجود دارند. نه اینکه تنها در یک سوره یا آیه خاص وجود داشته باشند.

چون شخص فرضی، در صدد آوردن "مثل سوره کوثر" است، لذا باید هر جنبه اعجازی که در این سوره مبارکه هست - چه آنهایی که فقط در همین سوره وجود دارند (که احتمالاً اعجازهایی هستند که به "معانی" مربوط می شوند) ، چه آنهایی که علاوه بر این سوره، در سایر آیات و سوره ها هم وجود دارند (که احتمالاً اعجازهایی هستند که به "لفظ" مربوط می شوند) - در متن فرضی ایشان وجود داشته باشد.

نکته ای که غافل میماند آن است که سختی کار برای غیر عرب یک مقدمه دارد وآن آموختن زبان عربی است

یاقوت احمر;134731 نوشت:
سلام.
همانطور که از معنای کلمه "عمومی" بر می آید، جنبه های عمومی اعجاز، جنبه هایی از اعجاز هستند که در همه آیات و سوره ها ( از جمله سوره کوثر ) وجود دارند. نه اینکه تنها در یک سوره یا آیه خاص وجود داشته باشند.

چون شخص فرضی، در صدد آوردن "مثل سوره کوثر" است، لذا باید هر جنبه اعجازی که در این سوره مبارکه هست - چه آنهایی که فقط در همین سوره وجود دارند (که احتمالاً اعجازهایی هستند که به "معانی" مربوط می شوند) ، چه آنهایی که علاوه بر این سوره، در سایر آیات و سوره ها هم وجود دارند (که احتمالاً اعجازهایی هستند که به "لفظ" مربوط می شوند) - در متن فرضی ایشان وجود داشته باشد.


با سلام؛
جناب یاقوت احمر گرامی.

توضیحتان واضح بود. متشکرم. پس حالا باید اعجازهای این سوره بیان شود.
خواهش اولم این است که حتی‌الامکان بحث نیمه کاره رها نشود. لطفاً.
خواهش دومم اینست که موارد اعجاز این سوره، مستدل بیان گردد. لطفاً.

سلام.
در این مورد باید از محضر اهل فن و کارشناسان محترم سایت استفاده کنیم.

پیام;134820 نوشت:
نکته ای که غافل میماند آن است که سختی کار برای غیر عرب یک مقدمه دارد وآن آموختن زبان عربی است

با سلام؛
جناب پیام عزیز.

حرفتان، حرف حساب است و جواب ندارد.

با توجه به موضوع تاپیک امیدوارم همه کارشناسان و کاربران عزیز یاری کنند تا چند مورد اعجاز سوره کوثر، به عنوان یک معیار و ملاک قابل قبول برای همانند آوری این سوره، تدوین گردد.

بعد از مشخص شدن این معیارها، شاید شخصی پیدا شد و گوی و میدان را پُر کرد.

یک کلمه ویک خبرغیبی وتوان احتمالات فراوان وگوشه ای ازاعجاز:
نخست مى‏فرمايد:" ما به تو كوثر عطا كرديم" (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ).
" كوثر" وصف است كه از" كثرت" گرفته شده، و به معنى خير و بركت فراوان است، و به افراد" سخاوتمند" نيز" كوثر" گفته مى‏شود.
در اينكه منظور از" كوثر" در اينجا چيست؟ در روايتى آمده است كه وقتى اين سوره نازل شد پيغمبر اكرم ص بر فراز منبر رفت و اين سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض كردند: اين چيست كه خداوند به تو عطا فرموده؟ گفت:
نهرى است در بهشت، سفيدتر از شير، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه‏هايى از در و ياقوت است" ... «1».
در حديث ديگرى از امام صادق ع مى‏خوانيم كه فرمود:" كوثر نهرى است در بهشت كه خداوند آن را به پيغمبرش در عوض فرزندش (عبد اللَّه كه در حيات او از دنيا رفت) به او عطا فرمود.
بعضى نيز گفته‏اند: منظور همان" حوض كوثر" است كه تعلق به پيامبر ص دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سيراب مى‏شوند «2».
بعضى آن را به نبوت تفسير كرده، و بعضى ديگر به قرآن، و بعضى به كثرت اصحاب و ياران، و بعضى به كثرت فرزندان و ذريه كه همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا ع به وجود آمدند، و آن قدر فزونى يافتند كه از شماره بيرونند، و تا دامنه قيامت يادآور وجود پيغمبر اكرمند، بعضى نيز آن را به" شفاعت" تفسير كرده و حديثى از امام صادق در اين زمينه نقل نموده‏اند «3».
تا آنجا كه" فخر رازى" پانزده قول در تفسير" كوثر" ذكر كرده است، ولى ظاهر اين است كه غالب اينها بيان مصداقهاى روشنى از اين مفهوم وسيع‏
__________________________________________________
(1 و 2) مجمع البيان جلد 10 صفحه 549.
(3)" همان مدرك".

و گسترده است، زيرا چنان كه گفتيم" كوثر" به معنى" خير كثير و نعمت فراوان" است، و مى‏دانيم خداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسيارى به پيغمبر اكرم ص ارزانى داشت كه هر يك از آنچه در بالا گفته شد يكى از مصداقهاى روشن آن است، و مصداقهاى بسيار ديگرى نيز دارد كه ممكن است به عنوان تفسير مصداقى براى آيه ذكر شود.
به هر حال تمام مواهب الهى بر شخص پيغمبر اكرم ص در تمام زمينه‏ها حتى پيروزيهايش در غزوات بر دشمنان، و حتى علماى امتش كه در هر عصر و زمان مشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى‏كنند، و به هر گوشه‏اى از جهان مى‏برند، همه در اين خير كثير وارد هستند.
فراموش نبايد كرد اين سخن را خداوند زمانى به پيامبرش مى‏گويد كه كه آثار اين خير كثير هنوز ظاهر نشده بود، اين خبرى بود از آينده نزديك و آينده‏هاى دور، خبرى بود اعجازآميز و بيانگر حقانيت دعوت رسول اكرم ص.
اين نعمت عظيم و خير فراوان شكرانه عظيم لازم دارد، هر چند شكر مخلوق هرگز حق نعمت خالق را ادا نمى‏كند، بلكه توفيق شكرگزارى خود نعمت ديگرى است از ناحيه او لذا مى‏فرمايد:" اكنون كه چنين است، فقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن" (فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ).
آرى بخشنده نعمت او است، بنا بر اين نماز و عبادت و قربانى كه آن هم نوعى عبادت است براى غير او معنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم" رب" كه حكايت از تداوم نعمتها و تدبير و ربوبيت پروردگار مى‏كند.

با سلام؛

کارشناس عزیز، جناب پیام.

چند مورد ابهام در مورد مطلبی که از تفسیر نمونه و اعجاز آن ذکر نمودید، برای حقیر پیش آمده:
با توجه به ماضی بودن فعل "اعطینا" و نیز معرفه بودن "الکوثر" به نظر می‌آید صحیح نباشد که آنرا خبری از آینده نزدیک و آینده‌های دور بدانیم و الکوثر را به هر خیری که در آینده نصیب پیامبر می‌شود مربوط کنیم.
با عنایت به مطلب فوق و روایات موجود، شاید بهترین مصداق برای الکوثر همان نهر مشهور باشد.
با توجه به شأن نزول این سوره، عاص بن وائل بعد از فوت عبداله فرزند ذکور دوم پیامبر، به ایشان زخم زبان زده و گفته تو ابتری. با توجه به اینکه ابتر به کسی اطلاق می‌شده که فرزند ذکوری ندارد، و با در نظر گرفتن اینکه در زمان نزول این سوره دختر اول پیامبر یعنی زینب در قید حیات بوده، بنابراین این اطلاق الکوثر به دختر سوم پیامبر که در آینده متولد می‌شود یعنی فاطمه زهرا (س) غیر منطقی است.
[=&quot]از طرف دیگر، آیا روایت و خبری از اینکه عاص بن وائل با توجه به آیه 3 این سوره، دارای فرزند ذکور نباشد در دست هست که بتوان این آیه را حمل بر خبر از آینده دانست؟

ممنون می‌شوم راهنمائی بفرمائید.
[/]

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام وتشکر و کسب اجازه از کارشناس محترم پیام

نقل:با توجه به ماضی بودن فعل "اعطینا" و نیز معرفه بودن "الکوثر" به نظر می‌آید صحیح نباشد که آنرا خبری از آینده نزدیک و آینده‌های دور بدانیم و الکوثر را به هر خیری که در آینده نصیب پیامبر می‌شود مربوط کنیم.
با عنایت به مطلب فوق و روایات موجود، شاید بهترین مصداق برای الکوثر همان نهر مشهور باشد.
«کوثر» در لغت به معنای خیر فراوان است و با توجه به اینکه خیر فراوان مطلق است می تواند هر خیری را شامل شود که در اصطلاح، لفظ «کوثر» مشترک معنوی است و مصادیق متعددی بر این معنا صدق می کند. از طرفی ماضی بودن فعل «اعطینا» دلالت بر تحقق وقوع آن عطا دارد نه اینکه آن عطاء در زمان گذشته صورت گرفته است که مانند آن است آیه « اذا وقعت الواقعه» که ماضی بودن «وقعت» دلالت بر قطعی بودن تحقق قیامت دارد نه اینکه دلالت بر زمان گذشته داشته باشد. پس معنای آیه می شود اى محمّد خاطر شريفت را اندوهگين مگردان كه ما تو را كثرتى دهيم که ... ( با استفاده از تفسیر منهج الصادقین علامه شعرانی ره)

موفق باشید


ما به تو كوثر عطا كرديم" (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ).
" كوثر" وصف است كه از" كثرت" گرفته شده، و به معنى خير و بركت فراوان است، و به افراد" سخاوتمند" نيز" كوثر" گفته مى‏شود.
در اينكه منظور از" كوثر" در اينجا چيست؟ در روايتى آمده است كه وقتى اين سوره نازل شد پيغمبر اكرم ص بر فراز منبر رفت و اين سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض كردند: اين چيست كه خداوند به تو عطا فرموده؟ گفت:
نهرى است در بهشت، سفيدتر از شير، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه‏هايى از در و ياقوت است"
... «1».
در حديث ديگرى از امام صادق ع مى‏خوانيم كه فرمود:" كوثر نهرى است در بهشت كه خداوند آن را به پيغمبرش در عوض فرزندش (عبد اللَّه كه در حيات او از دنيا رفت) به او عطا فرمود.
بعضى نيز گفته‏اند: منظور همان" حوض كوثر" است كه تعلق به پيامبر ص دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سيراب مى‏شوند «2».
بعضى آن را به نبوت تفسير كرده، و بعضى ديگر به قرآن، و بعضى به كثرت اصحاب و ياران،
و بعضى به كثرت فرزندان و ذريه كه همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا ع به وجود آمدند، و آن قدر فزونى يافتند كه از شماره بيرونند، و تا دامنه قيامت يادآور وجود پيغمبر اكرمند، بعضى نيز آن را به" شفاعت" تفسير كرده و حديثى از امام صادق در اين زمينه نقل نموده‏اند «3».
تا آنجا كه" فخر رازى" پانزده قول در تفسير" كوثر" ذكر كرده است، ولى ظاهر اين است كه غالب اينها بيان مصداقهاى روشنى از اين مفهوم وسيع‏
__________________________________________________
(1 و 2) مجمع البيان جلد 10 صفحه 549.
(3)" همان مدرك".

و گسترده است، زيرا چنان كه گفتيم" كوثر" به معنى" خير كثير و نعمت فراوان" است، و مى‏دانيم خداوند بزرگ نعمتهاى فراوان بسيارى به پيغمبر اكرم ص ارزانى داشت كه هر يك از آنچه در بالا گفته شد يكى از مصداقهاى روشن آن است، و مصداقهاى بسيار ديگرى نيز دارد كه ممكن است به عنوان تفسير مصداقى براى آيه ذكر شود.
به هر حال تمام مواهب الهى بر شخص پيغمبر اكرم ص در تمام زمينه‏ها حتى پيروزيهايش در غزوات بر دشمنان، و حتى علماى امتش كه در هر عصر و زمان مشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى‏كنند، و به هر گوشه‏اى از جهان مى‏برند، همه در اين خير كثير وارد هستند.

سعید;151933 نوشت:
با سلام وتشکر و کسب اجازه از کارشناس محترم پیام

نقل:با توجه به ماضی بودن فعل "اعطینا" و نیز معرفه بودن "الکوثر" به نظر می‌آید صحیح نباشد که آنرا خبری از آینده نزدیک و آینده‌های دور بدانیم و الکوثر را به هر خیری که در آینده نصیب پیامبر می‌شود مربوط کنیم.
با عنایت به مطلب فوق و روایات موجود، شاید بهترین مصداق برای الکوثر همان نهر مشهور باشد.
«کوثر» در لغت به معنای خیر فراوان است و با توجه به اینکه خیر فراوان مطلق است می تواند هر خیری را شامل شود که در اصطلاح، لفظ «کوثر» مشترک معنوی است و مصادیق متعددی بر این معنا صدق می کند. از طرفی ماضی بودن فعل «اعطینا» دلالت بر تحقق وقوع آن عطا دارد نه اینکه آن عطاء در زمان گذشته صورت گرفته است که مانند آن است آیه « اذا وقعت الواقعه» که ماضی بودن «وقعت» دلالت بر قطعی بودن تحقق قیامت دارد نه اینکه دلالت بر زمان گذشته داشته باشد. پس معنای آیه می شود اى محمّد خاطر شريفت را اندوهگين مگردان كه ما تو را كثرتى دهيم که ..


با سلام خدمت دوستان.
نکته ای هم که در اینجا غیر از مطالب دوستان ارشمیدس و یاقوت احمر می توان افزود این است اگر شخصی سوره ای مانند سوره کوثر بیاورد که خبر از آینده دهد با فرض بودن یک داور که محال است باز چگونه می توان این خبر از آینده را تایید کرد؟

تحدی یعنی اینکه کسی مثل چیزی را اگر راست می گوید بیاورد
کجاش گنگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به عنوان مثال خدا می فرماید یک آیه مثل ایاک نعبد و ایاک نستعین رو بیاورید منظور اعجازش هست منظور عمق مطلبه نه ظاهرش

[=&quot]

[/]


[=&quot]مهمترین اصلی که از آیات تحدی فهمیده می شود معجزه بودن قرآن است و اینکه این معجزه تا حدی است که انسان ها حتی از آوردن سخنی مانند قرآن و هم طراز قرآن عاجزند چه برسد به سوره ای و یا سوره هایی مانند قرآن، و در این آیات دعوت از تمام انسانها در تمام زمانها و با استفاده از کمک و هم فکری هم شده است، و سخنی از آنها خواسته شده است که از تمام جوانب مانند قرآن باشد[/][=&quot].
[/][=&quot]انواع دعوت به تحديدرقرآن:[/]

[=&quot]- الف - (اگر راست می گویید) مانند این قرآن را بیاورید: «قل لئت اجتمئت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله و لو کان بعضهم لیعقن ظهیرا» (اسراء 88[/][=&quot])
[/][=&quot]ب - (اگر راست می گوید) ده سوره مانند قرآن بیاورید: «ام یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سوره مثله » (هود 13[/][=&quot])
[/][=&quot]ج - (اگر راست می گوید) یک سوره مانند قرآن بیاورید: «ام یقولون افتریه قل فاتوا سوره مثله » (یونس 38[/][=&quot])
[/][=&quot]د - (اگر راست می گوید) سخنی مانند قرآن بیاورید: «فلیاتوا بحدیث مثله » (طور 34[/][=&quot])
[/][=&quot]ه[/][=&quot]- [/][=&quot]وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیب مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَة مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ);[ و اگر درباره ی آنچه بر بنده ی خود (پیامبر) نازل کرده ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خد فراخوانید، اگر راست می گویید; پس اگر چنین نکردید که نخواهید کرد از آتشی بترسید که هیزم آن، بدن های مردم (گنهکار) و سنگ ها (بتها) است، و برای کافران آماده شده است!(بقره 23-24[/][=&quot]) [/]

[="tahoma"]به نام خدا
با سلام
[/][="tahoma"]
در خصوص بحث تحدي بايد به دو نكته مهم توجه داشت:
يكي ويژگيهاي انسان و دانش بشري
دوم ويژگيهاي قران كريم
از ويژگيهاي انسان ، نسبي بودن دانش بشري و نيز تدريجي بودن تكامل علمي اوست بدين معنا كه دانش بشر پيوسته ناقص بوده و بتدريج كامل مي شود . در هيچ برهه اي از زندگي بشر نبوده و نيست كه بشر بتواند ادعا نمايد كه به انتهاي پيشرفتهاي علمي رسيده و چيزي نيست كه اونداند . بنابراين [="red"]نقص نسبي دانش بشر يكي از ويژگيهاي انفكاك ناپذير دانش بشري[/] است .
اما در نقطه مقابل ، قرآن كريم : كتابي ژرف و عميق است كه از جانب خداوند متعال ، داناي مطلق و تواناي بي بديل نازل شده و هر آيه آن شامل وجوه متعددي از اعجاز است . وجوهي كه برخي از آن را مخاطبان عصر نزول درك و به آن اعتراف مي كردند هر چند بدان مومن نشدند (1)

______________________

(1)- مثلا وجه اعجاز در بعد فصاحت و بلاغت در عصر نزول از جانب همه ي مخاطبان قرآن كريم و بويژه اديبان در آن عصر ، درك شد و آنها به اعجاز قرآن از اين راه پي بردند :
وليد بن مغيره مخزومي از جمله افرادي در ميان قريش بود كه بسيار اديب بود و بنا بر ادعاي خودش به اشعار جن و انس واقف بود و به تعبيري در شعر و ادب ، كارشناس و استاد بود .پس از نزول آيات اوليه سوره مباركه غافر، پيامبر در مسجد حضور يافت و اين آيات را در حالي كه وليد در نزديكي آن حضرت بود قرائت فرمود. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چون توجه وليد به آيات را مشاهده نمود بار ديگر نيز آيات را قرائت فرمود، وليد بن مغيره از مسجد خارج شد و در مجلسي از طائفه بني مخزوم حاضر شد و اين گونه شروع به سخن گفت: به خدا سوگند از محمد سخني شنيدم كه نه به گفتار انسانها شباهت دارد و نه به سخن جنيان، گفتار او حلاوت خاصي دارد و بس زيباست. بالاي آن (نظير درختان) پر ثمر و پائين آن (مانند ريشه‎هاي درختان كهن) پر مايه است، گفتاري است كه بر همه چيز پيروز مي‎شود و چيزي بر آن پيروز نخواهد شد.
ر.ك: مجمع البيان، طبرسي، (بيروت، دارالمعرفه، چ 2، 1408هـ) ج 10، ص 584
[/]

[="tahoma"]برخي وجوه ديگرقرآن كريم را مخاطبان اعصار بعدي فهميدند در حالي كه مخاطبان اوليه اين كتاب شريف ، اساسا از وجود چنين وجهي از اعجاز در آيه يا سوره مذكور ، اطلاع نداشتند(1) و اين به دليل همان نقص نسبي دانش بشري است .

__________________________
(1)-به عنوان مثال در آيه 88 سوره مباركه نمل آمده است :
«وتري الجبال تحسبها جامده وهي تمر مر السحاب صنع الله الذي اتقن كل شيء انه خبير بما تفعلون»
و كوهها را مى‏بينى [و] مى‏پندارى كه آنها بى‏حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است
مردم عصر نزول نمي دانستند كه كوهها هم حركت مي كنند . تنها چند صد سال است كه از كشف اين واقعيت كه كوهها هم حركت دارند آنهم حركتي شبيه به ابرها ، مي گذرد لذا افراد مقارن نزول آيه شريفه از اين مساله علمي مطلع نبودند اما اكنون كه به دليل تكامل تدريجي دانش بشري از اين واقعيت مطلعيم ، متوجه مي شويم كه آيه شريفه 88 سوره مباركه نمل ، داراي اعجاز علمي است ، حقيقتي كه مردم عصر نزول از آن مطلع نبودند تا بتوانند به آن فكر كنند و يا بتوانند در پاسخ به تحدي قران كريم آنرا مد نظر قرار دهند و اين نقص نسبي دانش ، همانگونه كه عرض شد از ويژگيهاي دانش بشر است .

[/]

[="tahoma"]وانگهي صرفا يك وجه از اعجاز وجود ندارد و مخاطبان قرآن كريم با توجه به تخصص خود و نيز پيشرفت علم در آن تخصص در زمان حيات خود ، با وجه يا وجوه خاصي از اعجاز آيات و سور قرآن مواجه خواهند شد كه شايد فرد ديگري با تخصص ديگر يا تخصص مشابه در زمان گذشته ، نتوانسته آنرا دريابد – به دليل همان نقص نسبي دانش بشر - و يا وجوهي كه در زمان آينده ، آيندگان از آن مطلع شوند . لذا ما در مواجهه با كتاب شريف قرآن ابتداءا با اين مساله مواجهيم كه اين كتاب عزيز داراي چه وجوهي است و به تعبير ساده و روان شامل چه مطالب و مسائل و چه جنبه هايي است تا بتوانيم در مرحله بعد به همآورد طلبي آن پاسخ دهيم اما ما در همين مرحله هم - به دليل نقص نسبي دانش بشري – مانده ايم ما حتي قادر به كشف و درك تمامي وجوه اعجاز در يك ايه يا يك سوره نيستيم و اين به دليل گويا نبودن قران كريم يا مثلا راز گونه و اسرار گونه بودن آن نيست[ همانگونه كه مثلا آيه 88 سوره مباركه نمل بوضوح از حركت كوهها سخن مي گويد و اين مساله از تفاسير يا بطن آيات استنباط نشده ] بلكه به دليل ويژگي طبيعي بشر است كه دانش او داراي نقص نسبي است و علم او تدريجا متكامل مي شود . حال چگونه مي توانيم در مقابل كتابي كه سراسر مملو از وجوهي از اعجاز است كه ما به دليل نقص نسبي دانشمان از تمامي آنها آگاهي نداريم ، سوره اي بياوريم كه همانند آن و شامل تمامي وجوه اعجازش باشد ؟! مثل آن باشد در تمامي وجوه زيرا در آيات تحدي ، كلمه مثل بصورت مطلق ذكر شده است و با هيچ چيزي مقيد نگرديده:
« أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ» (1)
« أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ»(2)
«قل لئت اجتمئت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله»(3)
«لیاتوا بحدیث مثله» (4)

ادامه دارد ...
______________________
(1)- هود / 13
(2)- يونس / 38
(3)- اسراء/88
(4)- طور / 34
[/]

موضوع قفل شده است