1
-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن میشود؟
2-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن نمیشود؟
hoorshid;380798 نوشت:
اگر مخاطبتان منم:
خیر منظورم جناب ولایت بود
ولی خب نظر شما هم محترم است
hoorshid;380798 نوشت:
توضیحات رو کامل بخوانید متوجه میشوید...
جوابتان به صورت خلاصه این اس؟:
hoorshid;380798 نوشت:
نه این و نه آن
یعنی منظورتان این است که: اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن نه میشود و نه نمیشود؟!!!!!
عرض کردم صرف کشتن یک انسان نه خوب است نه بد!نه ضعف نه کمال!
من این بیان را به هیچ وجه قبول ندارم
کشتن انسان قطعا شر است البته انسان مظلوم همانطور که در مثال گفتم.
شما گفته اید اگر به خاطر ظلمش باشد خب عزیز ما برای چه ظلم را شر می دانیم باز به خاطر احساس بد درونی فرقی ندارد ما جز احساس رنج یا احساس لذت چه معیار دیگری داریم؟
hoorshid;380675 نوشت:
خودتان هم میدانید این گونه بیان سفسطه است
جواب منطقی می دهیم می گویید سفسطه اساسا جواب آدم را هم که نمی دهید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت بالاخره کدام درست است؟
1-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن میشود؟
2-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن نمیشود؟
و یا میخواهید بگویید، هم این و هم آن، یا، نه این و نه آن؟
در پناه خدا
نگاه کنید مهمتعریف شما از کمال است
اگر کمال=وجود /نقص=عدم باشد من شر را هم کمال می دانم
اگر کمال=خیر /نقص = شر من شر را کمال نمی دانم اما عدمی هم نمی دانم
بعد هم وقتی می گویم عدمی نیست قطعا عدم شی بودن آن را قبول ندارم
شما ابتدا تعریفتان را از کمال مشخص کنید
تعریفتان ار شر و خیر مشخص کنید
بعد جوابتان را می دهم
اگر کمال=وجود /نقص=عدم باشد من شر را هم کمال می دانم
اگر کمال=خیر /نقص = شر من شر را کمال نمی دانم اما عدمی هم نمی دانم
بعد هم وقتی می گویم عدمی نیست قطعا عدم شی بودن آن را قبول ندارم
بنده سوال پرسیدم، شما تعریف خودتان را بفرمایید،
و مطابق با آن گزینه مورد نظر خودتون رو بیان کنید.
حقیر پرسیدم:
1-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن میشود؟
2-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن نمیشود؟
هم ارزها:
1- اگر چیزی موجب عدم شی و عدم کمال آن نشود آنگاه موجب شر برای شی نیست.
2-اگر چیزی موجب عدم شی و عدم کمال آن بشود آنگاه موجب شر برای شی نیست.
بنده فکر میکنم، بدون پیچاندن و سنگین کردن مطلب، از روی گزاره هم ارز مشخص است.
بنده سوال پرسیدم، شما تعریف خودتان را بفرمایید،
و مطابق با آن گزینه مورد نظر خودتون رو بیان کنید.
حقیر پرسیدم:
1-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن میشود؟
2-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن نمیشود؟
هم ارزها:
1- اگر چیزی موجب عدم شی و عدم کمال آن نشود آنگاه موجب شر برای شی نیست.
2-اگر چیزی موجب عدم شی و عدم کمال آن بشود آنگاه موجب شر برای شی نیست.
بنده فکر میکنم، بدون پیچاندن و سنگین کردن مطلب، از روی گزاره هم ارز مشخص است.
در پناه خدا
پاسخ دادن متوقف بر مشخص بودن عریف است و برای من تعریف خاصی اثبات نشده است ابتدا باید با دلایل همدیگر را اقناع کنیم که چه تعریفی درست است بعد سر مسائل مذکور بحث کنیم
بنده تعاریف خودم را دارم، ولی به درد شما نمیخورد، شما باید تعاریف خودتان را استخراج کنید.
پس اگر من هر تعریفی ارائه دهم به درد شما نمی خورد چون شما قبول ندارید
اما به هر حال سوال من در این تاپیک پیرامون تعریف دقیق کمال است و باید در آن مورد بحث کرد
به نظرم کمال فوق العاده مبهم و هر تعریفی سلیقه ای است(تا انجا که من می دانم)
اما باز به نظرم باید بحث شود.
هر کس میتواند فلان چیز رو قبول داشته باشد یا ناشته باشد اما عقل سلیم ان چیزی رو میپذیرد که برای ان حجتی باشد...
velayat;381010 نوشت:
شما گفته اید اگر به خاطر ظلمش باشد خب عزیز ما برای چه ظلم را شر می دانیم باز به خاطر احساس بد درونی فرقی ندارد ما جز احساس رنج یا احساس لذت چه معیار دیگری داریم؟
خیر.بد بودن ظلم به خاطر احساس بد نیست!این طور باشد که نیشود به بحث بحث عقلانی گفت!
گفتم (طبق نظر شخصی البته) که کمال وجود است یا موجب وجود و نقص عدم است یا موجب عدم.حالا عدل را تعریف میکنیم:عدل یعنی هر چیز سر جای خودش قرار بگیرد.و نبود عدل میشود ظلم
حالا عدل کمال است و ظلم نقص.چون وقتی نیاز شی به شی داده نشود (و هر انچه باید در جای خود قرار گیرد ،قرار نگیرد)موجبات عدم ان را فراهم میکند و به همین طریق عدل میشود کمال.
در ضمن عرض من در مورد کشته شدن یک انسان ان بود که عبد اگر ناراحتیش دلیل داشته باشد (مثلا دلیل ان وقوع ظلم یا کم کاری خودش باشد که مساوی با نقض فرمان الهی است) این ناراحتی کمال است و اگر صرفا از روی غریزه و احساس باشد خیر ضعف است.
حالا عدل را تعریف میکنیم:عدل یعنی هر چیز سر جای خودش قرار بگیرد.و نبود عدل میشود ظلم
حالا عدل کمال است و ظلم نقص.
چون وقتی نیاز شی به شی داده نشود (و هر انچه باید در جای خود قرار گیرد ،قرار نگیرد)موجبات عدم ان را فراهم میکند و به همین طریق عدل میشود کمال.
موجبات عدم چه فراهم می شود؟
عدل طبق تعریف شما یعنی هر چه حق شی است به آن بدهیم و اگر بیشتر یا کمتر به او بدهیم ظلم است.
فرض کنیم یک گالن 30لیتری داریم حقش 20 لیتر است اگر 20 لیتر به او آب بدهیم می شود عدل اگر 19 لیتر یا 21 لیتر بدهیم می شود ظلم
اونوقت چه عدمی محقق شده است که شما به آن نقص می گویید؟؟
[=Times New Roman][="Tahoma"][[="Tahoma"]quote=velayat;381148[="Tahoma"]]اما بههر حال سوال من در این تاپیک پیرامون تعریف دقیق کمال است و باید در آن مورد بحثکرد
به نظرم کمال فوق العاده مبهم و هر تعریفی سلیقه ای است(تا انجا که من می دانم)
اما باز به نظرم باید بحث شود.[/[="Tahoma"]quote[="Tahoma"]]
دوست عزیز سلیقه ای نیست بلکه همانطور که در اول نیز گفته شد به حسب مو ارد تعریفنیز فرق می کند ونمی شود برای همه تعریف یکسانی به کار برد. در بعضی جاها کمال یکچیز با لذت وتلخی معنی می شود مانند حیوانات که اگر چیزی برا آنها لذیذ باشد کمالاست چون برای آنها آخرت ودنیای دیگر نیست ولی انسان اینطور نیست ونمی توان کمالهمه چیز را با لذت ور نج معنی کرد کمال سیب به رسیدن آن ویا کمال شیرینی به شیرینبودن آن است ولی کمال انسان در رشد او ورسیدن به هدف انسانی است که چه بسا اینکمال در سایه سختی وتلخی باشد یا کمال بعضی چیزها به ملایمت طبع او برمی گردد مثلاینکه ملایم طبع سنگ حین پرتاب بالارفتن اوست .
اما نسبت به خداوند که انفعال پذیر نیست مساله فرق می کند وکمال الهی را بایدمتناسب با ذات ربوبی معنی کرد که بحث لذت والم ویا ملایمت با طبع در مورد ذاتربوبی معنی ندارد وکمال الهی بالفعل است نه اینکه استعدادی بوده وحالت انتظاریداشته باشد بلکه هر حسنی که وجود داشته باشد مطلق وکامل آن در وجود پروردگار استچون واجب الوجود است.
[=Times New Roman]
اما نسبت به خداوند که انفعال پذیر نیست مساله فرق می کند وکمال الهی را بایدمتناسب با ذات ربوبی معنی کرد که بحث لذت والم ویا ملایمت با طبع در مورد ذاتربوبی معنی ندارد وکمال الهی بالفعل است نه اینکه استعدادی بوده وحالت انتظاریداشته باشد بلکه هر حسنی که وجود داشته باشد مطلق وکامل آن در وجود پروردگار استچون واجب الوجود است.
اگر مخاطبتان منم:
توضیحات رو کامل بخوانید متوجه میشوید...
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
خیر منظورم جناب ولایت بود
ولی خب نظر شما هم محترم است
جوابتان به صورت خلاصه این اس؟:
یعنی منظورتان این است که:
اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن نه میشود و نه نمیشود؟!!!!!
کشتن انسان قطعا شر است البته انسان مظلوم همانطور که در مثال گفتم.
شما گفته اید اگر به خاطر ظلمش باشد خب عزیز ما برای چه ظلم را شر می دانیم باز به خاطر احساس بد درونی فرقی ندارد ما جز احساس رنج یا احساس لذت چه معیار دیگری داریم؟
نگاه کنید مهمتعریف شما از کمال است
اگر کمال=وجود /نقص=عدم باشد من شر را هم کمال می دانم
اگر کمال=خیر /نقص = شر من شر را کمال نمی دانم اما عدمی هم نمی دانم
بعد هم وقتی می گویم عدمی نیست قطعا عدم شی بودن آن را قبول ندارم
شما ابتدا تعریفتان را از کمال مشخص کنید
تعریفتان ار شر و خیر مشخص کنید
بعد جوابتان را می دهم
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
بنده سوال پرسیدم، شما تعریف خودتان را بفرمایید،
و مطابق با آن گزینه مورد نظر خودتون رو بیان کنید.
حقیر پرسیدم:
1-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن میشود؟
2-اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی یا عدم کمال آن نمیشود؟
هم ارزها:
1- اگر چیزی موجب عدم شی و عدم کمال آن نشود آنگاه موجب شر برای شی نیست.
2-اگر چیزی موجب عدم شی و عدم کمال آن بشود آنگاه موجب شر برای شی نیست.
بنده فکر میکنم، بدون پیچاندن و سنگین کردن مطلب، از روی گزاره هم ارز مشخص است.
در پناه خدا
پاسخ دادن متوقف بر مشخص بودن عریف است و برای من تعریف خاصی اثبات نشده است ابتدا باید با دلایل همدیگر را اقناع کنیم که چه تعریفی درست است بعد سر مسائل مذکور بحث کنیم
بنده تعاریف خودم را دارم، ولی به درد شما نمیخورد، شما باید تعاریف خودتان را استخراج کنید.
اما به هر حال سوال من در این تاپیک پیرامون تعریف دقیق کمال است و باید در آن مورد بحث کرد
به نظرم کمال فوق العاده مبهم و هر تعریفی سلیقه ای است(تا انجا که من می دانم)
اما باز به نظرم باید بحث شود.
شما سوال پرسیدی؟ نه من!
یعنی این دو گزاره هم برای شما ناواضح است؟!!!!
واقعاً که!
بالاخره اگر این دو تا رو قبول نداری، به جای و یا بگذار یه چیزی دستت میاد.
اینکه شما خودت پی ببری بهتر است تا دیگران به شما بگویند.
گفتم (طبق نظر شخصی البته) که کمال وجود است یا موجب وجود و نقص عدم است یا موجب عدم.حالا عدل را تعریف میکنیم:عدل یعنی هر چیز سر جای خودش قرار بگیرد.و نبود عدل میشود ظلم
حالا عدل کمال است و ظلم نقص.چون وقتی نیاز شی به شی داده نشود (و هر انچه باید در جای خود قرار گیرد ،قرار نگیرد)موجبات عدم ان را فراهم میکند و به همین طریق عدل میشود کمال.
در ضمن عرض من در مورد کشته شدن یک انسان ان بود که عبد اگر ناراحتیش دلیل داشته باشد (مثلا دلیل ان وقوع ظلم یا کم کاری خودش باشد که مساوی با نقض فرمان الهی است) این ناراحتی کمال است و اگر صرفا از روی غریزه و احساس باشد خیر ضعف است.
چون شما اصرار می کنید:عبارت زیر به نحو بعضیه صحیح است:
اگر چیزی موجب عدم شی یا عدم کمال آن بشود آنگاه موجب شر برای شی نیست.
موجبات عدم چه فراهم می شود؟
عدل طبق تعریف شما یعنی هر چه حق شی است به آن بدهیم و اگر بیشتر یا کمتر به او بدهیم ظلم است.
فرض کنیم یک گالن 30لیتری داریم حقش 20 لیتر است اگر 20 لیتر به او آب بدهیم می شود عدل اگر 19 لیتر یا 21 لیتر بدهیم می شود ظلم
اونوقت چه عدمی محقق شده است که شما به آن نقص می گویید؟؟
[=Times New Roman][="Tahoma"][[="Tahoma"]quote=velayat;381148[="Tahoma"]]اما بههر حال سوال من در این تاپیک پیرامون تعریف دقیق کمال است و باید در آن مورد بحثکرد
به نظرم کمال فوق العاده مبهم و هر تعریفی سلیقه ای است(تا انجا که من می دانم)
اما باز به نظرم باید بحث شود.[/[="Tahoma"]quote[="Tahoma"]]
دوست عزیز سلیقه ای نیست بلکه همانطور که در اول نیز گفته شد به حسب مو ارد تعریفنیز فرق می کند ونمی شود برای همه تعریف یکسانی به کار برد. در بعضی جاها کمال یکچیز با لذت وتلخی معنی می شود مانند حیوانات که اگر چیزی برا آنها لذیذ باشد کمالاست چون برای آنها آخرت ودنیای دیگر نیست ولی انسان اینطور نیست ونمی توان کمالهمه چیز را با لذت ور نج معنی کرد کمال سیب به رسیدن آن ویا کمال شیرینی به شیرینبودن آن است ولی کمال انسان در رشد او ورسیدن به هدف انسانی است که چه بسا اینکمال در سایه سختی وتلخی باشد یا کمال بعضی چیزها به ملایمت طبع او برمی گردد مثلاینکه ملایم طبع سنگ حین پرتاب بالارفتن اوست .
اما نسبت به خداوند که انفعال پذیر نیست مساله فرق می کند وکمال الهی را بایدمتناسب با ذات ربوبی معنی کرد که بحث لذت والم ویا ملایمت با طبع در مورد ذاتربوبی معنی ندارد وکمال الهی بالفعل است نه اینکه استعدادی بوده وحالت انتظاریداشته باشد بلکه هر حسنی که وجود داشته باشد مطلق وکامل آن در وجود پروردگار استچون واجب الوجود است.
[=Times New Roman]
با سلام و احترام.
ببخشید که سؤالم خارج از موضوع تاپیک است. ولی مطمئنید که حیوانات دنیای دیگری ندارند؟ پس روایات درج شده در پست زیر چه معنایی دارند؟
http://www.askdin.com/thread27413-5.html#post345708
با تشکر. :Gol:
كمال الهی همان دارا بودن همه حسنها وزیباییها بصورت مطلق است که همه از خودش می باشد نه اینکه از جایی این حسنها را دریافت کرده باشد.
یعنی ترحم در انسانها حسن است اما برای خدا می گویند نقص است!
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب
شما اگر گزاره بالا را درست میدانید، پس گزازه زیر را هم باید درست بدانید:
هم ارز: اگر چیزی موجب شر برای شی ای باشد آنگاه موجب عدم شی و عدم کمال آن نمیشود.
به نظر خودتان هم ارز درست است؟
در پناه خدا و موفق باشید