منزل يك اتاقي (تربيت جنسي فرزند) داستان : زخم خورده

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

استارتر جان

من دیگه قول مردونه میدم پست هیچکسو نقل قول نکنم .... به احترام شما و استاد حامی

برای اینکه تاپیکت مفید باشه و بتونید استفاده کنین.... نه اینکه تبدیل شه به میدون جنگ:Gol:

دوست خوبم

از همین امشب.... به هر قیمتی که شده...با التماس .... گریه زاری ....خواهش تمنا.... حتی دعوا با مادر شوهرت .... جای دخترت رو عوض کن ... جاشو بنداز تو سالن.... بنداز تو آشپزخونه

اینو فعلا انجام بده تا یه فکری به حال جدا کردن اتاقت و تقسیمش به دو قسمت بکنی بعدا

من نظرم همون پارتیشن بندیه

یکی از دوستان گفتن پرده

پرده فایده نداره.... این بچه الان کنجکاو شده ... پرده خیلی راحته براش که بتونه دوباره نگاه کنه Fool

تربیت بچت .... آیندش ... خیلی مهم تر از 200 تومن هزینه پارتشن بندیه

قدم بعدیم باید سعی کنی از یادش ببری ... نمیدونم شدنیه یا نه

ولی پیشنهادیایی که یکی از دوستان دادن در مورد بازی کرردن باهاش اینکه وقت بگذرونی باهاش خیلی خوب بود

ایشالا که موفق میشی

ماهم دعات میکنیم:hamdel:

سلام.
هی نظرات رو خوندم و هی حرص خوردم از حرفهایی که زدید:Narahat::Narahat::Narahat:

اولا:خانمهایی که خطاب به مادر شوهر این خواهر گرامی حرف زدید و نسبتهای بدی رو بهش دادید...شماها هیچکدوم تون برادر ندارید؟ برادرتون اگه ازدواج کرده باشه یا ازدواج کنه، مادر شما مادرشوهر نمیشه؟ ...ااون وقت عروسش همین حرفها رو به مادرتون بزنه خوشتون میاد؟:offlow:

دوما:من جای این خواهر گرامی بودم این تاپیک رو میخوندم کمترین اثری که روی من داشت این بود که با خوندن هر خطش کلی گریه میکردم...آخه چرا داغ دلش رو تازه میکنید و نمک روی زخمش می پاشید؟:offlow: باید حرفهایی بزنید که به ایشون کمک کنه و بهش آرامش بده نه اینکه ناراحت ترش کنه:Ghamgin:
سوما: اونهایی که گفتن آقا خودش رو کنترل کنه و رابطه رو فعلا نداشته باشه برید دوباره اولین پست تاپیک و نوشته های خود این خواهر رو بخونید....ایشون گفتن "از رابطه لذت نمی برم چون فکرم درگیره" پس ایشون هم میخوان از رابطه لذت ببرن نه اینکه رابطه ای نباشه

و اما حرف خودم: آیا با همسرتون یا مادرش تا حالا درباره این قضیه و ناراحتی تون صحبت کردید؟ شاید اصلا خبر نداره و فکر میکنه شما هم راضی هستید

طاهر;645864 نوشت:
بگید با داشتن یک اتاق چگونه میشود اسلامی زندگی کرد؟!

ان شا الله به حق مولا علی صاحب یک خونه ی بزرگ بشین:ok:،

چجوریشو نمی دونم!!
[SPOILER]ان شا الله یا تو بانک برنده شین، یا .....:Gig:، من کی باشم که بخوام بدونم خدا چطوری روزی بنده هاشو می رسونه،
خدا خودش یه جوری می رسونه، وظیفه ی ما دعا کردنه، کاشکی کمک دیگه ای از دستمون ساخته بود
[/SPOILER]

یه نکته ای که به نظرم مفید اومد رو بهتون بگم:!!!
چه مقدار با مزاج شناسی و طب سنتی آشنایی دارین؟؟؟

من احساس می کنم مزاج همسر شما گرمه، و این باعث میشه که خوش اشتها باشه(=بله!، منظورم همونه)، خوب حالا باید چیکار کرد که تقاضای ایشون کمتر بشه؟؟؟

یه کار پیشنهادی: از یک رژیم تغذیه ای استفاده کنید که مزاج ایشون تعدیل بشه، من خیلی سواد ندارم که بخوام بگم چی بخورید و چی نخورید ولی احتمال می دم اگه این قضیه ی تعدیل مزاج رو جدی بگیرید، این قضیه به طور اتوماتیک کم میشه:ok:، البته لازم نیست به خودشون بگید فقط به یه پزشک سنتی مراجعه کنید و یه دستور العمل برای کاهش میل جنسی همسرتون بگیرید

یه نکته دیگه: همسرتون رو با بقیه مقایسه نکنید ها!!!، شاید بنده خدا اینقدر نیاز داره که نمی تونه خودداری کنه:ok:

در مجموع 2 نکته

1- اول اینکه گرمای مزاجشون رو کم کنید(در این باره با بخش مشاوره ی سایت احیای سلامت http://ravazadeh.com/fa در میون بذارید)
2-یه فکری به حال محل سکونتتون بکنید!!

ولی فکر می کنم اولی آسون تر باشه:ok:

ان شا الله وسعت مالی پیدا کنید، بعدش هم دعا به جون ما کنید

یا علی

Pazohe;646367 نوشت:
این چه نوع راهنمایی کردن است آخر؟!
بجای تشویق به صبر و تشویق به حق و احکام اسلامی،دارید آتش می اندازید در خانه این خواهر مومنه؟!
*چرا از مادر شوهر ایشان بدگویی میکنید که این خواهر نسبت به مادر شوهرش بدبین تر و حتی بدتر از این ها شود؟!
*چرا عرض میکنید که "چرا با این مرد ازدواج کردی؟" این چه سوالیست؟!
*یا "شوهرت را تحت فشار قرار بده تا با مادرشوهرت صحبت کند دخترت را در پیش خود بخواباند" اینکه صحبت کند اصلا اشکالی ندارد اما وادار کردن شوهر....ای وای که چه بگویم...
نخست عرض کنم ایشان از همگی ما و کارشناسان راهنمایی صحیح خواستند تا چاره زندگیشان کنند!
اما اکثریت شما بجای معرفی راهکارهای صحیح،راهکارهای ضد دینی را در ذهن ایشان تزریق میکنید!
اگر راهکار درستی در چَنته دارید بیان فرمایید،در غیر این صورت از بازکردن مباحثی که شما را به سوی آتش دوزخ میکشاند دوری کنید...

آفرین!!!!! مرحبا برشما!!!!!!!!!!
مسلما تاثیراتی که آن دختر بچه از دعواها و کشمکش های والدین یا مادرشوهر به خاطر حرف هایی که اینجا مطرح شد را نباد نادیده گرفت

[="Arial"]بخدا برا حرف به حرف نوشته ها و گفته هامون مسعولیم
چقد راحت به کسی توهین میکنیم(مادر شوهر)
چه زود قضاوت میکنیم
حتی یک درصد از حرفامون اگه باعث یه دعوا یه دلخوری و.... بشه (چی بگم)
واقعا ارزش نداره
من بشخصه سعی کردم اگه واقعا کاری از دستم بر نمی یاد(که معمولا برنمیاد)کمتر تو تایپیک های مشاوره پست بزارم
چون ممکنه بخاطر راهنمایی غلط من یه عمر زندگی طرف خراب شه
واقعا بعضی پست آدمو داغون میکنه
کسی مشاوره بلد نیس لازم نیس کارو بدتر کنه!!!!!!!!

من هلاک نظرات گل و بلبل و پروانه ای بعضیام

اینکه با منطق پروانه ایتون نتیجه میگیرید که آسیب یه دعوا خانوادگی .... بیشتر از انحرافات جنسی یه بچه اس که ممکنه تا آخر عمر آیدنشو بسوزونه و تباه کنه

اینکه نگرانید خدایی نکرده خم به ابروی مادرشوهر نیاد.... ولی یه ثانیه به آینده دختر بچه فکر نمیکنید

به اینکه چقد بعضی اشتباها جبران ناپذیرن

به اینکه اگه گاهی وقتا دایه مهربون تر از مادر شیم .... ظلم کردیم

به اینکه اگه کسیو متوجه نکنیم.... هر چقدم تلخ و ناراحت کننده ... مسئولیم

فقط دور هم بشینیم خیلی پروانه ای و گل و بلبل و همچی خوب گل بگیم گل بشنویم

چیزی نشده که .... فقط یه دختره 8 ساله از الان استارت تفکرات جنسی تو ذهنش زده شده ... اینکه اصلا مساله ای نیس

Fool

[="Arial"]کسی نگفت قضیه گل و بلبله و این حرفا
(البته با بعضی نظرات اگه واقعا گل و بلبل هم بود میشد یه جهنم اساسی ساخت)

[="Tahoma"][="Navy"]

با تشکر از همراهی کاربران دلسوز و محترم :Rose:

تا حضور کارشناس محترم موضوع بسته می شود.

[/]

سخن يكي از كاربران محترم

...... نوشت:
سلام علیکم
بعد از انتشار اون مطلب که اون خواهر با همسر و بچه اش فقط یک اتاق برای زندگی دارند و....
چیزی نمیتوانم بگویم،کاری نمیتوانم بکنم و فقط آرام آرام آه میکشم و از درون منفجر میشوم و اشکانم جاری می شود و باز هم در آخر نمی دانم و نمی توانم که کاری بکنم....
از خودم خجالت میکشم که تا الان در کشور به دروغ امام زمانی زندگی می کردم... .

سلام بر شما و احساسات پاك شما
اما برادران و خواهران گرامي
دقت كنيد در زمان ائمه معصوم عليهم السلام هم چنين مشكلاتي بوده است. اصحاب صفه ياران پيامبرمان بودند كه فقير هم بودند. اگر دنيا اين مشكلات را نداشته باشد محل آزمايشي نبود. كسي ارتقا معنوي نمي يافت و كسي عقاب نمي شد.
معنا نداشت پيامبري بياييد و قرآني نازل شود
در سوره ملك آيه 2 مي خوانيم او خدايي است مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد كه چه كسي در اين دنيا بهتر عمل مي كند؛ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ .
اين ما هستيم كه اگر سالم هستيم بايد قدر نعمت سلامتي را بدانيم و بال مريض باشيم
اين ما هستيم كه اگر ثروتمند مالي و عاطفي هستيم بايد كمك مالي و حمايت عاطفي كنيم به يتيم و فقير.
اين ما هستيم كه بايد اهتمام بورزيم به امور مسلمانان
اين ما هستيم كه بايد در مشكلات زندگي از شيوه هاي عاقلانه، تجربه ديگران و مشاوران مدد بگيريم و شاكر نعمت هاي موجود باشيم و بدانيم كه امتحانات الهي فراگير است و در اين آزمون هر كسي متناسب با امكانات و استعدادهايش بايد امتحان بدهد.

بله زمان خود حضرت ولي عصر هم ناعدالتي و ظلم هست ولي ايشان با آنها مبارزه مي كند و در همين راه شهيد مي شوند و بعد از شهادت ايشان ائمه رجعت مي كنند و حكومت مي كنند.
موفق باشيد

[="Tahoma"][="DarkGreen"]گله اي دوستانه از دوستان
انتظار بنده از شما بزرگواران اين است كه :
شما افرادي عادي نيستيد كاربران حرفه اي در فضاي مجازي آن هم يك سايت ديني و خوب هستيد
شيوه هاي بحث و انتقاد بايد اخلاقي باشد. نبايد با هم بحث كنيم و كلنجار. من به عنوان كارشناس بحث اگر جايي لازم باشد پاسخ نظارات را مي دهم بنابراين كل كل كردن مناسب بحث هاي علمي نيست و بيشتر به لجباري و مرا مرتبط است كه غيراخلاقي است.
بحث مشخص است سؤال معين است هركس بايد نظر خودش را بيان كند و راهكارهايش را بنويسيد
به نظر شما چند نفر در اين تاپيك اين كار را انجام داده اند؟
چند نفر براي اين سؤال فكر كردند، مطالعه و مشورت كردند و نكات و توصيه هاي خود را نوشتند؟
بياييم آداب بحث علمي را رعايت كنيم

برخي به سخنان بنده اشكال يا انتقاد مي كند يا پيشنهادهاي علمي مي دهند نسبت به سخنانم
از اين بزرگواران كه سبب پختگي بحث مي شوند كمال تشكر را دارم
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]نكته اي مشاوره اي
از فنون مشاوره
بزرگوران در مشاوره هاي اينترنتي دست ما از بسياري از اطلاعات كوتاه است. ما ارتباط كلامي محدود داريم ارتباط غيركلامي كه اعظم ارتباط مشاوره اي است اينجا به حداقل مي رسد. امكان گرفتن مصاحبه و تاريخچه نيست.
در مشاوره هايي مانند زوج درماني يا خانواده درماني يا روابط اجتماعي نمي توانيم به سخنان يك طرف تكيه كنيم حتما لازم است در بحث هاي پخته دو طرف و يا خانواده حاضر باشند
دقيقا مانند قضاوت.
بنابراين نبايد احتمالات را يقيينات در نظر بگيريم و براساس ان سخن بگوييم و نسبت هاي نادرست بدهيم.
ولي اشكال ندارد به طور كلي بگوييم اين نوع مشكلات مي تواند علل مختلفي داشته باشند و....

دقت كنيم
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]ادامه سخنان پرسشگر

..... نوشت:

سلام
از همه عزیزانی که در بحث شرکت کردند و سعی کردند راهکار بدهند تشکر میکنم،لازم دونستم یک سری مطالب را بگم
نمیخواستم خیلی از مسائل زندگیم را بگویم چون نمیخواستم کسی ناراحت شود یا خدایی نکرده دیدش به زندگی یا به مردها بد شود چون همه مثل هم نیستند
شاید خدا داره منو امتحان میکنه،صبر منو امتحان میکنه ،من ناشکری نمیکنم و همش امید دارم یه روزی همه این مشکلات تموم میشه ،این دنیا میگذره و من فقط دلم میخواد گناهی نداشته باشم تا بتونم برم بهشت ،دلم میخواد شوهرم هم خوب باشه ،اینقدر گناه نکنه اون و دخترم هم بیان با هم تو بهشت زندگی کنیم

ما اولش خانه ای اجاره ای داشتیم، چند سالی است به خاطر مشکلات مالی بزرگی که برای همسرم به وجود آمد مجبور شدیم بیاییم خانه مادر شوهر زندگی کنیم

منم قبلا نمیدونستم با مشاوره ای که گرفتم فهمیدم شوهرم بیمار است(بیماری جنسی دارد) از بعد از اون مشکل مالی که پیش اومد این مشکل (تقاضای رابطه زیاد) تشدید شد

شوهر من کارگری میکند،مقید نیست ،نماز نمیخواند(شاید گاهی بخواند ،خیلی کم) روزه نمیگیرد،اما دنبال نون حلال است ،خدا رو شکر معتاد نیست و لب به سیگار نمیزنه ،هرچی هم که پول در بیاره بیچاره میاره خونه اما کفاف نمیدهد

من در خانواده ای فقیر بزرگ شدم ،از نظر فرهنگی هم خیلی پایین بودیم ، خانواده ام از خوداشون بود ما شوهر کنیم،حالا هم اگر طلاق بگیرم جایی ندارم بروم،و قرا نیست خانواه ام (پدرو مادرم) قبولم کنند
خونه مادر شوهرم از خونه های قدیمی دریکی از شهرستان ها است
خونه اش سالن ندارد،یک حیاط دارد،دور حیاط دو تا اتاق است،یک آشپزخانه ،یک حمام و دستشویی(حمام و آشپزخانه و دسشویی در حیاط است)
مادر شوهرم از زنهای پیر و قدیمی است که بی سواد است و خیلی از نظز فرهنگی پایین است
شوهرم چون بیماری جنسی دارد حداقل ده بار در طول هفته ازمن تقاضا دارد،از آن آنطرف همش مادر شوهرم سرزنشم میکند که چرا اینقدر میری حمام،هرچی میگم تقصیر من نیست باور نمیکنه،میگه پس چرا شوهرت نمیره ؟(چون شوهرم براش نمازهاش مهم نیست نمیره اما مادر شوهرم اینو نمیفهمه و همش غر میزنه و گاهی که من تو حمام هستم میره آب گرمکن را خاموش میکنه)
من چند سال است حسرت یک روزه ماه رمضان تو دلم مونده ،شوهرم نمیذاره روزه برم،باطلش میکنه...

تابستانها خوبه،چون من و شوهرم و دخترم میریم توحیاط میخوابیم،بعدش من و شوهرم میایم تو اتاق،اما پاییز و زمستان نمیشه
به شوهرم گفتم ممکنه دخترمون بفهمه ،اما قبول نمیکنه ،میگه خوابه ....من میبینم اگر بخوام هی باهاش کل کل کنم ممکنه همین صحبتها زود تر دخترم را بیدار کنه دیگه چیزی نمیگم

نمیخواستم مشکلاتم را بگم ،تازه همه اش را هم نگفتم،فقط خواستم بگم که خیلی قدر زندگی هاتون را بدونید،ناشکری نکنید ،همیشه میگم بد تر از من هم هست،بازم من همین یه اتاق را دارم،بازم شوهرم یه لقمه نون در میاره ،خدا رو شکر معتاد نیست،خیلی ها همینو هم ندارن...

فقط آرزو دارم دخترم سالم بزگ بشه و مشکلی براش پیش نیاد
همش با خودم میگفتم آدمهای مومنی که تو یک اتاق زندگی کردن و چند تا هم بچه داشتن و بچه هاشونم مومن و عالم شدن چیکار میکردن که بچه ها متوجه نشن؟!

به شوهرم گفتم بیماری داری بیا بریم پیش روانپزشک خیلی خیلی عصبانی شد ،گفت دیگه نمیذارم بری پای صحبت آخوندا بشینی ...(کلا با روحانی جماعت مخالفه) گفتم برو زن صیغه کن،التماسش کردم،گفتم من مریض شدم برو زن بگیر خودم نوکریش را میکنم اما اصلا قبول نمیکنه

من هروز که صبح میشه خوشحالم که یک روز دیگه هم گذشت،میدونم این روزها هم میگذره ،اما الان همه غصه ام به خاطر دخترم است ،همش ازش خجالت میکشم
اگر جایی راداشتم یا میدونستم میتونم خرجمون را دربیارم طلاق میگرفتم (هرچند مطمئنم شوهرم طلاقم نمیدهد) اما طلاق بگیرم کجا برم...بعدشم میترسم طلاق بگیرم دخترمو بهم ندن

فقط به من بگید باید چکار کنم؟به نظرتان اگه هرشب قرص خواب بدهم دخترم بخوره برای سلامتیش بده ؟

باتشکر

[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام
ممنون از ارسال نظرتان سركار خانم اللیل والنهار

اللیل والنهار نوشت:

باسلام شما تایپک رو بستید
اینم نظر بنده
اگه باز شد
اگه مطلب چیزی داره به درد ایشون میخوره از طرف بنده ارسال کنید
پستهای دیگه رو نخوندم،
انشاءالله هرچه زودتر مشکلتون حل بشه و این مادر بزرگ یکم بفهم این مسائل رو
بچه های الان رو با گذشته مقایسه نکنید.
واقعا قدیما بنده خداها چه میکردند.
شاید اونا رعایت میکردند و حریم حرمت براشون مهم بوده
پدر مادرای الانم با گذشته فرق کرده.
خدا به داد بچه ها برسه.
«یتیم کسی نیست که پدر و مادرش مرده باشند و او را بی‌پناه و درمانده بر جای گذاشته باشند.
یتیم واقعی کسی است که مادری بی‌توجه و پدری سرگرم و مشغول به کار خود دارد»
«کودکی که والدین خود را در حالت خاصی در حریم خصوصی ببیند در آینده زناکار خواهد شد»
فرزندتون رو رها نکنید. در مورد خدا و وظایف بندگی باهاش زیاد صحبت کنید.
مشکل رو با یکی از افراد خانواده شوهرتون که با مادر شوهرتون میونش خوبه مطرح کنید که غیر مستقیم بهش گوش زد کنه. و اگاه کنه ایشون رو یعنی مادر بزرگی پیدا میشه براش آینده نوه مهم نباشه !!!!!!!!
اگه رابطه خودتون باهاش خوبه خودتون یا همسرتون با هاش درمیون بگذارند.
برای شوهرتان توضیح بدید. همکاری ایشون از همه چیز مهمتره
با توجه به این که شرایط بچه های الان با گذشته خیلی فرق میکنه اگه والدین زرنگ نباشند بچه ها تو مسیر اشتباه میافتند چه برسه تو این شرایط قرار بگیرند.
گذشته بچه تا خودشو پیدا کنه بفهمم چی به چیه شوهر میکرد.
نمیدونم دخترتون چند سالشه تو مسایل دینی روش کار کنید.بهش بفهمونید پدر مادر حریم خصوصی دارند. و باید فرزندان رعایت کنند. اگه دخترتون فکر میکنید متوجه مسائل میشه پس مجبورید یکم با توجه به سنش آگاهش کنید اگه سوالات بچه از راههای دیگه پاسخ داده بشه معلوم نیست نتیجه چی بشه.رابطه شما باهاش خیلی صمیمی باشه.
«ثَلَاثُ عَوْرَ‌اتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ[نور/58] [اين،] سه هنگام برهنگى شماست، نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست كه غير از اين [سه هنگام‌] گرد يكديگر بچرخيد [و با هم معاشرت نماييد]»
«أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّ‌اتٍ مِّن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ‌ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَ‌ةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ [نور/58]اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، قطعاً بايد غلام و كنيزهاى شما و كسانى از شما كه به [سنِ‌] بلوغ نرسيده‌اند سه بار در شبانه روز از شما كسب اجازه كنند: پيش از نماز بامداد، و نيمروز كه جامه‌هاى خود را بيرون مى‌آوريد، و پس از نماز شامگاهان»
[/]

جمع بندي

پرسش
سلام
من یک خانم جوانی هستم که در حدی که بتوانم مقید به دین هستم، حجابم کامل است، واجباتم را انجام میدهم و از گناهان تا بشود دوری میکنم ودر جلسات و مراسمات مذهبی شرکت میکنم خدارا هم خیلی دوست دارم و اهل ناشکری کردن هم نیستم و همش میگویم خدایا اگر در این دنیا خوشی ندیدم در آخرت برای خوش بخواه من در زندگی مشکلات زیادی دارم، از جمله اینکه شوهرم مقید به دستورات دین نیست، و از نظر مالی هم خیلی سطح پایینی هستیم، یک دختر هفت هشت ساله هم دارم و غیره
ما خانه نداریم و اخیرا چند سال است مجبور شدیم در یک اتاق در خانه مادر شوهر زندگی کنیم، مادر شوهرم هم خیلی فرد بد اخلاقی است. کل زندگی ما در یک اتاق است که انتهای آن را پرده کشیدیم و وسایل را داخل آن گذاشتیم و بقیه اتاق هم محل زندگیمان است
من در زندگی مشکلی دارم که با وجودی که شوهرم اصلا مقید نیست و فقیریم و مادر شوهر بد اخلاقی هم دارم روی همه آنها را پوشانده و غصه اش برایم از همه آنها بیشتر است. مشکل من این است که من و همسر و دخترم باید در یک اتاق سر کنیم، پس اتاق دیگری نداریم که موقع خواب دخترم را جدا بخوابانم، ازطرفی همسرم هم اصلا اهل رعایت نیست و تقاضاهایش از من زیاد است، من به شدت نگران دخترم هستم که شبها متوجه رابطه ما بشود، خصوصا اینکه مدتی است اخیرا رفتارهایی در او می‌بینم که بیشتر نگرانم کرده است، من همیشه وقتی کنار همسرم هستم هیچ لذتی از رابطه مان نمی‌برم و همیشه نگرانم نکند دخترم بیدار شود یا صدای مارا بشنود، احادیث زیادی شنیدم که روی این موضوع تاکید دارد و شنیدم میگویند اگر فرزند صدای پدرو مادر را در این موقعیت بشنود عاقبت به خیر نمی شود، از طرفی من هم واقعا هیچ چاره ای ندارم، از یک طرف وظیفه دارم به درخواست همسرم عمل کنم از طرفی اگر فردا روزی دخترم مشکلی پیدا کرد من به عنوان مادر باید جوابگو باشم ( من زیاد پای صحبت های روحانیون می شینم و زیاد تاکید می کنند که تربت بچه دست مادر است و در آخرت نسبت به تربیت فرزند باید جوابگو باشند) من واقعا دارم زجر میکشم،یک مدت به بهانه اینکه اتاق حشره دارد موقع خواب پنبه داخل گوش دخترم می گذاشتم اما صبح میدیم در آورده است،دائم غصه میخورم و نمیدانم باید چکار کنم؛ مادر شوهرم هم اصلا اجازه نمیدهد دخترم برود شبها پیش او بخوابد
از یک طرف اسلام تاکید دارد اتاق خواب پدر و مادر باید جدا باشد، از یک طرف زن باید به درخواست شوهرش نه نگوید، از یک طرف با فقر باید ساخت و خدا را شکر گفت، خدا میداند هیچگاه به خاطر فقر ناشکری نکردم، همیشه با خودم میگفتم اهل بیت(ع) هم فقیر بودند ما که از آنها عزیزتر نیستیم
اما آنها اگر فقیر هم بودند خانه اشان چند تا اتاق داشته (یک روز روحانی در مورد خانه حضرت علی (ع) صحبت میکرد میگفت چند اتاق کوچک داشتند که جلویش پرده زده بودند)
اما ما یک اتاق فقط داریم، خداییش من با یک اتاق و با یک همسری که مقید نیست چه جوری باید
مطابق با دین زندگی کنم؟وقتی میگویم همسرم بد است میگویند حضرت آسیه(س) هم همسرش بد بود،من هم قبول میکنم، اما میخواهم بدانم آیا خانه حضرت آسیه(س) هم فقط یک اتاق داشتند؟! آیا بچه هایشان هنگام خواب و یا درطول شبانه روز کنار خودشان بودند؟ آیا هرشب وحشت این را داشتند که نکنه دخترم بیدار بشه، نکنه خودش را زده به خواب نکنه مارا ببیند نکنه آیا معومین (ع) هم خانه هایشان یک اتاق داشته؟ اگر واقعا خانه های آنها هم یک اتاق داشته چگونه به دستورات اسلام عمل میکردند؟!!!
غصه دخترم برایم شب و روز نگذاشته...خصوصا مدتی است یک سری رفتارها ازش دیدم که مطمئن شدم رابطه ما را فهمیده است، در طول روز وقتی با دخترم هستم همش در درونم ازش خجالت میکشم ...خواهش میکنم به من بگید چکار کنم بگید با داشتن یک اتاق چگونه میشود اسلامی زندگی کرد؟!
نمیخواستم خیلی از مسائل زندگیم را بگویم چون نمیخواستم کسی ناراحت شود یا خدایی نکرده دیدش به زندگی یا به مردها بد شود چون همه مثل هم نیستند شاید خدا داره منو امتحان میکنه، صبر منو امتحان میکنه، من ناشکری نمیکنم و همش امید دارم یه روزی همه این مشکلات تموم میشه، این دنیا میگذره و من فقط دلم میخواد گناهی نداشته باشم تا بتونم برم بهشت ،دلم میخواد شوهرم هم خوب باشه ،اینقدر گناه نکنه اون و دخترم هم بیان با هم تو بهشت زندگی کنیم ما اولش خانه ای اجاره ای داشتیم، چند سالی است به خاطر مشکلات مالی بزرگی که برای همسرم به وجود آمد مجبور شدیم بیاییم خانه مادر شوهر زندگی کنیم منم قبلا نمیدونستم با مشاوره ای که گرفتم فهمیدم شوهرم بیمار است (بیماری جنسی دارد) از بعد از اون مشکل مالی که پیش اومد این مشکل (تقاضای رابطه زیاد) تشدید شد شوهر من کارگری میکند، مقید نیست، نماز نمیخواند(شاید گاهی بخواند، خیلی کم) روزه نمیگیرد، اما دنبال نون حلال است، خدا رو شکر معتاد نیست و لب به سیگار نمیزنه، هرچی هم که پول در بیاره بیچاره میاره خونه اما کفاف نمیدهد. من در خانواده ای فقیر بزرگ شدم، از نظر فرهنگی هم خیلی پایین بودیم، خانواده ام از خوداشون بود ما شوهر کنیم، حالا هم اگر طلاق بگیرم جایی ندارم بروم، و قرار نیست خانواده ام (پدرو مادرم) قبولم کنند خونه مادر شوهرم از خونه های قدیمی دریکی از شهرستان ها است. خونه اش سالن ندارد، یک حیاط دارد، دور حیاط دو تا اتاق است، یک آشپزخانه، یک حمام و دستشویی(حمام و آشپزخانه و دسشویی در حیاط است)مادر شوهرم از زنهای پیر و قدیمی است که بی سواد است و خیلی از نظر فرهنگی پایین است شوهرم چون بیماری جنسی دارد حداقل ده بار در طول هفته ازمن تقاضا دارد، از آن آن طرف همش مادر شوهرم سرزنشم می کند که چرا این قدر میری حمام، هرچی میگم تقصیر من نیست باور نمیکنه، میگه پس چرا شوهرت نمیره ؟(چون شوهرم براش نمازهاش مهم نیست نمیره اما مادر شوهرم اینو نمیفهمه و همش غر میزنه و گاهی که من تو حمام هستم میره آب گرمکن را خاموش میکنه)من چند سال است حسرت یک روزه ماه رمضان تو دلم مونده ،شوهرم نمیذاره روزه بگرم، باطلش میکنه...تابستانها خوبه، چون من و شوهرم و دخترم میریم تو حیاط میخوابیم، بعدش من و شوهرم میایم تو اتاق، اما پاییز و زمستان نمیشه به شوهرم گفتم ممکنه دخترمون بفهمه، اما قبول نمیکنه، میگه خوابه ....من میبینم اگر بخوام هی باهاش کل کل کنم ممکنه همین صحبتها زود تر دخترم را بیدار کنه دیگه چیزی نمیگم نمیخواستم مشکلاتم را بگم، تازه همه اش را هم نگفتم، فقط خواستم بگم که خیلی قدر زندگی هاتون را بدونید، ناشکری نکنید، همیشه میگم بد تر از من هم هست، بازم من همین یه اتاق را دارم، بازم شوهرم یه لقمه نون در میاره ،خدا رو شکر معتاد نیست، خیلی ها همینو هم ندارن... فقط آرزو دارم دخترم سالم بزگ بشه و مشکلی براش پیش نیاد. همش با خودم میگفتم آدمهای مومنی که تو یک اتاق زندگی کردن و چند تا هم بچه داشتن و بچه هاشونم مومن و عالم شدن چیکار میکردن که بچه ها متوجه نشن؟! به شوهرم گفتم بیماری داری بیا بریم پیش روانپزشک خیلی خیلی عصبانی شد ،گفت دیگه نمیذارم بری پای صحبت آخوندا بشینی ...(کلا با روحانی جماعت مخالفه) گفتم برو زن صیغه کن،التماسش کردم،گفتم من مریض شدم برو زن بگیر خودم نوکریش را میکنم اما اصلا قبول نمیکنه
من هر روز که صبح میشه خوشحالم که یک روز دیگه هم گذشت، میدونم این روزها هم میگذره ، اما الان همه غصه ام به خاطر دخترم است، همش ازش خجالت میکشم اگر جایی راداشتم یا میدونستم میتونم خرجمون را دربیارم طلاق میگرفتم (هرچند مطمئنم شوهرم طلاقم نمیدهد) اما طلاق بگیرم کجا برم...بعدشم میترسم طلاق بگیرم دخترمو بهم ندن
فقط به من بگید باید چکار کنم؟به نظرتان اگه هرشب قرص خواب بدهم دخترم بخوره برای سلامتیش بده ؟
باتشکر

پاسخ
با سلام و عرض ادب خدمت شما خواهر محترم و مؤمن
از اين كه به اين مركز اعتماد داريد و سؤال خودتان را با ما در ميان گذاشتيد صميمانه تشكر مي‌كنم. همان گونه كه در پيام خصوصي توضيح دادم شوهر شما احتمالا اختلال اعتياد جنسي و يا وسواس به موضوع جنسي دارند و براي درمان لازم است به بيان اطلاعات علمي آماده كنيد كه از خدمات روان پزشكي و روان شناسي باليني استفاده كنند. قبول دارم هزينه‌هاي درمان براي شما كه مشكل اقتصادي جدي سنگين است ولي راه ديگري متأسفانه نيست.

تمكين و شرع
درست است كه از نظر شرع وظيفه زن اين است كه خواسته جنسي شوهرش را استجابت كند ولي اين نيز شرايط دارد. اگر روابط طوري باشد كه براي زن ضرر قابل توجه اي داشته باشد يا مرد بخواهد از در زمان ايام ماهانه باشد و يا طوري باشد كه فرزند آسيب ببينيد لازم نيست درخواست را اجابت كند. اما اين امر به معناي اين نيست كه با شوهر بگو مگو و كل كل كند زن بايد با ترفندهايي او را از اين كار منع كند و تاجايي كه ممكن است از تمتعات حلال ديگر او را محروم نكند.

راهكارهايي براي مشكلات شما
[=Calibri]1- فرزندتان را در روز خسته كنيد تا زودتر بخوابد و خوبش سنگين شود.
[=Calibri]2- بهانه گذاشتن پنبه در گوش فرزندتان ترفند خوبي بوده است.
[=Calibri]3- شوهرتان زمينه اي فراهم آورد كه گاهي دختران نزد مادرش برود براي اين كار بايد جذابيت هاي منزل مادرشوهرتان را براي ايشان بيشتر كنيد يا تشويق كنيد و به او جايزه بدهيد.
[=Calibri]4- گاهي زمان رابطه را طوري قرار دهيد كه فرزندان منزل نيست مثلا مدرسه است.
[=Calibri]5- گاهي به بهانه اي دخترتان را منزل عمو يا دايي يا خاله بفرستيد يا شب اجازه دهيد براي بازي با همبازي هاي خود آنجا بماند ( البته خيلي مراقب باشيد هرجايي براي دختر امن نيست گاهي به دليل بي توجهي والدين فرزندان آسيب جنسي ديده اند بنابراين بايد صددرصد مطمئن باشيد كه خطري فرزندتان را تهديد نمي كند)
[=Calibri]6- زماني كه شوهرتان آرامش دارد از مشكلات و ضررهاي احتمالي رابطه در زماني كه فرزند در اتاق است و احتمالا بيدار است بگوييد (داستان زخم خورده را از همين سايت برايش بخوانيد)
[=Calibri]7- شوهرتان نبايد احساس كند هدف شما بي اعتنايي به او است بنابراين نوع جملاتي كه به كار مي بريد مهم است. مثلا به ايشان بگوييد اگرچه رابطه لذت بخش است ولي تعداد زياد آن مي تواند براي سلامتي شما مضر باشد و سبب افت سيستم دفاعي بدن و پيري زودرس مي شود من و فرزندمان و مادرتان از داشتن تكيه گاهي قوي محروم ميشويم
[=Calibri]8- در ماه مبارك در هنگامي كه روزه هستيد درخواست رابطه ايشان را نپذيريد ولي اگر با زور با شما رابطه داشته باشد براي شما گناهي نيست ولي بايد براي نماز خواندن غسل جنابت كنيد. (حال اين كه روزه خود را بايد قضا كنيد يا نه براي دريافت اطلاعات بيشتر با بخش احكام شرعي مشورت كنيد)
[=Calibri]9- زماني كه شوهرتان اضطراب دارد درخواست زيادتري براي رابطه دارد بنابراين تلاش كنيد كه با برنامه هاي مشترك آرامش در زندگي تان بيشتر شود.
[=Calibri]10-ورزش هاي هوازي مانند پياده روي نسبتا تند و شنا و طناب زدن... را جز برنامه زندگي تان قرار دهيد.
[=Calibri]11-برنامه غذايي شما طوري باشد كه هنگامي كه او با شما غذا مي خورد كمتر ميوه ها و غذاهاي با طبع گرم و محرك و تقويت كننده نيروي جنسي استفاده كند: مانند اديه ها، فلفل، انجير، دارچين، زنجبيل، ماهي غيرپرورشي، عسل، تخم مرغ بومي، هويج و زردك، موز رسيده، زيتون، گوشت گوسفند، شتر و بوقلمون، انواع شيريني ها، كشمش، خرما، ارده، خرمالو، و...[1]
[=Calibri]12-از غذاهاي مهار كننده ميل جنسي بيشتر براي شوهرتان استفاده كنيد مانند: گوشت گاو، گوشت مرغ، برنج، ماست، خيار، هندوانه، ذرت، انواع لبنيات، كدو، قارچ، تمبر هندي، گوجه سبز، گيلاس، جو، ماش، باقلا[2]
[=Calibri]13-با وجود داشتن فرزند و راه‌هايي براي حل مشكل شما را توصيه به طلاق نمي كنم چرا كه مشكلات زنان بيوه هم خيلي زياد است، ولي اگر در زندگي تان افراد مطمئني داريد كه او بر شوهرتان نفوذ دارد از ايشان كمك بگيريد تا درمان را بپذيرد. اگر از درخواست طلاق شما ترسي دارد مي توانيد از اين اهرم براي كاهش تعداد دفعات و كمك گرفتن از روان پزشك كمك بگيريد.
برخي مردان حيا مي كنند اين مشكل را نزد روان پزشك مطرح كنند تصور مي كنند روان پزشك آنها را مسخره يا طرد مي كنند در حالي كه براي يك متخصص طبيعي و عادي برخورد مي كند و موارد مشابه زيادي را ديده است آگاهي نسيت به اين امر مشوق خوبي براي درمان پذيري است.
14- اگر اتاق تان بزرگ است تلاش كنيد گوشه اي از اتاق را با پارتيشن بندي ( با نئوپان يا ام دي اف يا گچ پيش ساخته و...) براي فرزندتان اتاق كوچكي درست كنيد
[=Calibri]15-اگر مادر شوهرتان زياد به حمام رفتن شما گير داد مي‌توانيد به طور سربسته به او مشكل شوهرتان را بگوييد و بيان كنيد ايشان مقيد به دستورات ديني نيست
[=Calibri]16-اگر شوهرتان نسبت به روحانيون حساس است شما مي توانيد نكات مربوط به مشكلات تان را از ديد مشاوران و پزشكان بيان كنيد و نامي از روحانيون نياوريد.
[=Calibri]17- برخي از مردان به دلائل ژنتيكي و طبع و مزاج و... بدون اين كه مشكل خاصي داشته باشند نياز جنسي زيادتري نسبت به متعارف دارند (مانند نياز به ده رابطه در هفته). در مشاوره ها مي بينيم كه همسران آنها ايشان را تشويق به ازدواج متعدد يا موقت مي كنند. تا هم خودشان را از ضررهاي روابطه متعدد نجات دهند و هم اختلافات را رفع كنند و هم مانع آلوده شدن همسرشان شوند.

1و2 - راز كاميابي در زندگي زناشويي، جمشيد خدادادي، ص30-340

[="Tahoma"][="Black"]

حامی;664175 نوشت:
در ماه مبارك در هنگامي كه روزه هستيد درخواست رابطه ايشان را نپذيريد ولي اگر با زور با شما رابطه داشته باشد براي شما گناهي نيست ولي بايد براي نماز خواندن غسل جنابت كنيد. (حال اين كه روزه خود را بايد قضا كنيد يا نه براي دريافت اطلاعات بيشتر با بخش احكام شرعي مشورت كنيد)

با عرض سلام و احترام خدمت استاد حامی گرامی و تشکر از زحمات پاسخگویی

در فرض سؤال اگر زن کاملا بی اختیار بوده و مجبور به این کار شده و تا آخر هم راضی نشده باشد ، روزه او صحیح بوده و دو کفاره بر عهده شوهر است.

در پناه حضرت حق باشید

پی نوشت:
توضیح المسائل مراجع م 1678 و استفتاء از دفاتر مراجع عظام قم[/]

موضوع قفل شده است