مناظره ای برای آخرین بار در مورد عصمت

تب‌های اولیه

62 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مناظره ای برای آخرین بار در مورد عصمت

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
در مورد عصمت تا حالا چندین بار در جاهای دیگر بحث کردم اما این بار به فضل خدا می خواهم بحثی در مورد کیفیت عصمت را شروع کنم ان شاء الله گفتگویی مفید و اثر بخش با مخالفان نظر بنده خواهم داشت
ابتدا نظر بنده در مورد کیفیت عصمت:
بنده معتقدم انبیاء علیهم السلام در تبلیغ دین و ابلغ رسالت خویش معصوم بوده اند و هیچ گاه به خدا دروغ نمی بسته اند اما این باعث نمی شود که این بزرگواران در تمام عرصه های زندگی بی اشتباه باشند بلکه پیامبران بشر هستند و امکان اشتباه در آن ها وجود دارد و ان شاء الله در آینده دلایلم را ذکر خواهم کرد
اما حالا شما دوستان شیعه تعریف خود را از عصمت بیان کنید

با سلام بر جناب عقيل
اولا با اين امضا فكر كردم با يك شيعه طرف هستم اما با ديدن عبارت پاياني به اشتباهم پي بردم (متشكرم ):Kaf::Kaf:
پيغمبري كه خودش گرفتار صغائره چطور ميتونه به مردم بگه صغائر رو ترك كنيد اينكه ميشه عالم بي عمل :pir:
عالم بي عمل دو تا بدبي داره يكي كه خلاف انجام ميده دوم اينكه ديگران رو به انجامش دستور ميده :Ealam:
كار خلاف عقليه مگه نه حالا اين پيغمبر با اين دوتا مشكل توي اونجا هم كه معصومه قابل اعتماد نيست من كه چنين پيغمبري رو قبول ندارم
تو هم اگه به وجدانت رجوع كني قبول ميكني :soal:
نظرت چيه ؟:Box:

بسم الله الرحمن الرحیم
شیعه معتقد است همه انبیا(ع)از بدو تولد تا پایان عمر ،معصوم هستند و علاوه بر تلقی و ابلاغ وحی نه عصیان میکنند و نه خطا در اعمال شخصی خود هم مرتکب عصیان و خطا نمی شوند ولی اهل سنت اقوال مختلفی دارند که بعضی عصمت قبل از نبوت و بعضی ارتکاب صغیره برای نبی را جایز میدانند با استناد به ظاهر بعضی آیات که با بررسی آنها میتوان به اثبات عقیده شیعه رسید

بسم الله الرحمن الرحیم
طه،121و122 "و عصی آدم ربّه فغوی؛ثم اجتباه ربّه فتاب علیه و هدی؛
تعبیر عصیان ،استغفار و توبه در مورد حضرت آدم(ع) در قرآن وارد شده و کلماتی که ایهام این معنا را دارد درباره ی سایر انبیا نیز آمده.

تعبیر عصیان و استغفار و توبه همیشه لازمه ی عدم معصومیت نیست.
عصمتی که شیعه معتقد است،به معنای معصوم بودن از ارتکاب محرمات است(نهی تحریمی) ولی اگر نهی تنزیهی باشد و یا ارشادی عصیان اطلاق میشود ولی با عصمت منافاتی ندارد لذا آیه ی فوق ناظر به نهی تحریمی نیست،نهی ازکاری که موجب عذاب اخروی است با نهی از کاری که موجب عواقب دنیوی است تفاوت دارد
نهی از تناول شجره نهی تحریمی و یک تکلیف الزامی نبود(طه آیه 117 تا119) فلا یخرجنکما من الجنة فتشقی انّ لک الاّ تجوع فیها و لا تعری و انّک لا تظموءافیها و لا تضحی ؛
تعلیل نهی این است که از آسایش فعلی محروم میشوید. برخی نیز گفته اند که آن عالم،عالم تکلیف نبوده وبعضی نیز عصیان حضرت آدم را ترک اولی دانسته اند واین برداشت با روایاتی که از ائمه معصومین درباره ی عصمت انبیا رسیده است منافاتی ندارد
(رک،راه وراهنما شناسی،آیت الله مصباح یزدی)

باتوجه به بشر بودن پيامبر اسلام(ص)، چه دليلي بر عصمت و نفي سهو و خطا از وياقامه شده است؟
پاسخ
نبوّت و عصمت عصمت، يعني مصونيت از خطا و لغزش يكي از شرايط نبوت است، زيرابدون آن غرض نبوت كه هدايت و راهنمايي بشر است، تحقق نخواهد پذيرفت. بدين جهت دراصل لزوم عصمت ميان مسلمانان، و بلكه همه پيروان اديان الهي، اختلافي وجود ندارد. اما در حدود و مراتب آن اقوال مذاهب و متكلمان اسلامي مختلف است. در اين ميان شيعهاماميه به كامل‏ترين و جامع‏ترين معني عصمت در مورد پيامبران الهي قايل استجامع‏ترين معني عصمت مراحل ذيل را شامل مي‏شود:
1ـ عصمت در دريافت وحي و حفظ وابلاغ آن.
2ـ عصمت از گناه (ترك واجبات و انجام محرمات).
3ـ عصمت از خطا در شناختموضوعات احكام الهي.
4ـ عصمت از خطا در شناخت مصالح و مفاسد عمومي.
5ـ عصمت از خطادر مسايل عادي در زندگي شخصي.
لزوم عصمت در مرحله نخست بسيار روشن است، زيرا نخستينفلسفه نبوت ابلاغ معارف و احكام الهي به بشر است، و اين امر منوط به عصمت پيامبر دردريافت، حفظ و ابلاغ وحي است. لزوم عصمت در مرتبه دوّم ـ به ويژه در دوران نبوت ـنيز واضح است، زيرا احتمال صدور گناه از پيامبر موجب تزلزل روحي و فكري مردممي‏شود. هم به وجاهت و اعتبار او خدشه وارد مي‏شود، و هم فعل او ـ كه خود طريقهدايت است ـ از حجّيت و اعتبار ساقط مي‏گردد. اما عصمت از گناه قبل از نبوت بدانجهت است كه از نظر رواني فردي كه از پيشينه خوبي برخوردار نباشد، از چنان مقبوليتمردمي كه بتواند در جايگاه هدايت معنوي جامعه قرار گيرد، برخوردار نيست. و در نتيجهشايستگي احراز مقام شامخ نبوت را نخواهد داشت. لزوم عصمت در موارد ديگر بدان جهتاست كه وثوق و اطمينان كامل و همگاني نسبت به قول و فعل پيامبر در گرو اين است كهمردم باور داشته باشند كه پيامبر در همه امور ياد شده از مصونيت و عصمت الهيبرخوردار است.

و در همه مراحل زندگي مورد عنايت و لطف خاص خداوند قرار دارد. البته،از نظر منطقي عدم عصمت در امور عادي يا عدم عصمت در امور مربوط به رهبري ديني ومعنوي بشر ملازمه‏اي وجود ندارد، ولي درك اين گونه تفاوتهاي منطقي خارج از عقل وفهم انسانهاي عادي است. بدين جهت چه بسا عدم عصمت پيامبر در اين باره وثوق واطمنيان آنان نسبت به پيامبر را در موارد ديگر، خدشه‏دار مي‏سازد، و نقص غرض لازمخواهد آمد. آنچه گفته شد توضيح عبارت ذيل است كه خواجه نصيرالدين طوسي در بحث لزومعصمت پيامبران يادآور شده است. «و يجب في النبي العصمة، ليحصل الوثوق، فيحصلالغرض».[1] پندار سهو النبي از آن چه گفته شد روشن شد كه فريضه سهو و نسيان در حقپيامبران الهي، بي‏پايه و نادرست است. خواه سهو و نسيان در گفتار باشد يا در افعال،و خواه در امور شرعي باشد يا در امور عادي، زيرا سهو و نسيان در برخي از امور يادشده به ابلاغ پيامهاي الهي خدشه وارد مي‏سازد، و در برخي ديگر با اصل وثوق واطمينان لازم در باب نبوت منافات دارد. فاضل مقداد در اين باره چنين گفته است: «ولا يجوز علي النبي السهو مطلقا، اي في الشرع و غيره، أما في الشرع فلجواز أن لايؤدي جميع ما أمر به فلا يحصل المقصود من البعثة، و اما في غيره فانّه ينفر عنه»[2] سهو بر پيامبر، چه در شرع و چه در غيرشرع، جايز نيست، زيرا سهو در شرع باعث مي‏شودكه همه پيامهاي الهي را به مردم نرساند. و در نتيجه مقصود از نبوت حاصل نخواهد شد،و سهو در غيرشرع سبب نفرت مي‏گردد (به وثوق و اطمينان مردم به پيامبر آسيبمي‏رساند). آنچه گفته شد نظريه اكثريت قريب به اتفاق علماي اماميه است، ولي علماياهل سنت، و نيز برخي از علماي شيعه سهو و نسيان را در حق پيامبران جايز دانسته‏اند. اين اختلاف سبب شده است كه مسئله‏اي به نام «سهوالنبي» در كتابهاي اعتقادي و غير آنمطرح شود. معروف‏ترين شخصيت شيعي طرفدار جواز سهو النبي شيخ صدوق است، وي تا حدي براين عقيده پافشاري كرده است كه انكار آن را به غلات نسبت داده است. مستند وي در اينعقيده احاديثي است كه درباره سهو پيامبر اكرم(ص) در تعداد ركعات نماز ظهر يا قضاشدن نماز صبح روايت شده است

.[3] اگر چه برخي از اين روايات از نظر سند معتبر وصحيح‏اند ولي اكثريت علماي شيعه به آنها عمل نكرده‏اند. و اين بدان جهت است كهاولاً: بطلان سهو در حق پيامبران الهي است ـ چنان كه پيش از اين بيان شد ـ مقتضايحكم عقل است. و روايات از قبيل خبر واحد و دليل ظني‏اند، و دليل ظنّي در مقابل دليلعقلي قابل استناد نيست، به ويژه آن كه مسئلهن سهوالنبي ـ اگر چه موردي كه در رواياتذكر شده است مربوط به فروع دين است، ولي به عنوان وصفي از اوصاف پيامبر ـ مسئله‏اياست اعتقادي كه دليل ظني در آن اعتبار ندارد. بدين جهت شهيد اوّل در كتاب ذكري پساز اشاره به حديث ذي‏ اليدين[4] گفته است: «و هو متروك بين الامامية لقيام الدليلالعقلي علي عصمة النبي عن السهو».[5] و ثانياً: روايت دال بر سهوالنبي با رواياتبسياري كه بر عدم سهوالنبي دلالت مي‏كنند، منافات دارد. اين روايات را محدث شيعيشيخ حر عاملي در كتابي كه در اين باره تأليف نموده، جمع‏آوري كرده است.[6] كثرت اينروايات از يك سو، و موافقت روايات دسته اول با احاديث اهل سنت درباره سهوالنبي ازسوي ديگر، موجب نااستواري روايات سهوالنبي، و استواري روايات نافي سهوالنبيمي‏باشد. بدين جهت اعتقاد به جواز سهو در قول يا فعل پيامبر(ص) نادرست و فاقد دليلمعتبر است. نكته لازم به ذكر اين است كه شيخ صدوق تأكيد كرده است كه سهو پيامبر باسهو ديگران تفاوت دارد، سهو پيامبر سهوالنبي و رحماني است كه به اعتقاد وي برايآنكه مردم در حق پيامبر غلو نكنند و او را پرستش ننمايند، و يا براي اين كه افرادديگر كه در نماز يا عبادات ديگر دچار سهو مي‏شوند، مورد ملامت و نكوهش قرار نگيرند. خداوند پيامبر را به چنين سهوي گرفتار كرده است. در حقيقت شيخ صدوق با اين تبصرهمي‏خواهد مقام منيع نبوت را از شبهه خطا و سهو شيطاني مصون بدارد. ولي در هر حال،چنان كه گفته شد، فرضيه سهوالنبي را به هيچ صورتي نمي‏توان پذيرفت.[7] 38.

در پايانيادآور مي‏شويم در احاديثي كه در مجامع روايي اهل سنت درباره سهوالنبي روايت شدهاست نوعي اختلال و ناسازگاري ديده مي‏شود كه حجّيت و اعتبار آنها را مشكوك مي‏سازد. اين ناسازگاري‏ها عبارتند از: 1ـ نمازي كه پيامبر در آن سهو كرده است، در برخي ازروايات نماز ظهر، و در برخي نماز عصر، و در برخي هر دو ميان ظهر و عصر معرفي شدهاست. 2ـ در برخي از روايات سهو در زيادي يك ركعت، و در برخي، سهو در نقصان يك ركعت،و در بيشتر آنها سهو در نقصان دو ركعت ذكر شده است. 3ـ در اين روايات آمده است كهوقتي ذواليدين سهو پيامبر را به او يادآوري كرد، پيامبر با سخن وي به سهو خود پينبرد، بلكه از سايرين هم پرسيد، آنان سخن ذواليدين را تصديق كردند و در نتيجهپيامبر به سهو خود يقين كرد. اين مطلب خود نيز دچار ترديد بوده است، چنين صفت وحالتي به هيچ‏وجه با مقام نبوت و پيامبري سازگاري ندارد. 4ـ در اين روايات نسبت بهزمان يادآوري سهو پيامبر نيز اختلاف است در برخي بلافاصله پس از نماز، و در برخي پساز بلند شدن از جاي خويش و تكيه زدن به ستوني در مسجد، و در برخي پس از داخل شدن درحجره خود. بديهي است با اين كه واقعه يكبار بيش رخ نداده است، اين گونه تعارض‏هاقابل توجه نيست. 5ـ در برخي از اين روايات آمده است كه پس از آن كه ذواليدين سهوپيامبر را به او يادآور شد، پيامبر خشمگين شد. بديهي است غضب و خشم در چنين مقاميبا صاحب خلق عظيم بودن پيامبر(ص) سازگاري ندارد.[8] ختّم نبوت نبوت و پيامبري باحضرت آدم(ع) آغاز گرديد و با حضرت محمد(ص) پايان يافت. نبوت پيامبر اكرم(ص) و ختمنبوت به وسيله او از ضروريات آيين اسلام است. بدين جهت اين مسئله مورد اجماع امتاسلامي است و اگر احيانا اختلافي وجود داشته باشد در مسايل فرعي آن است. برهان عقليبر نبوت پيامبر اسلام(ص) اين است كه به گواهي قطعي تاريخ او دعوي نبوت كرده و براثبات مدعاي خود معجزه آورده، و تحدّي نيز كرده است. و معجزه همراه با تحدّي برهانقطعي بر اثبات نبوت است. قرآن كريم مهمترين معجزه پيامبر اسلام(ص) است پيامبر گراميبه صورتهاي مختلف با آن تحدّي كرده است. گاهي به آوردن مثل آن تحدّي كرده است،[9] وگاهي به آوردن ده سوره مانند آن،[10] و گاهي به آوردن يك سوره مانند آن[11]. نهتنها فصحا و بلغاي عرب از آوردن مثل قرآن امتناع ورزيدند، بلكه برخي از آنان به اينحقيقت كه قرآن كريم برتر از كلام بشر است اذعان ورزيدند، ولي از آن جا كه تحت تأثيرعصبيت جاهلي قرار داشتند، به جاي آن كه به نبوت پيامبر اكرم(ص) ايمان آورند، سخن اورا ساحرانه معرفي كردند، تا بدين وسيله از ايمان آوردن توده مردم به او جلوگيريكنند. درآمدي بر شيعه شناسي، علي رباني گلپايگاني، صص: 118- 124

پی‌نوشت‌ها:

1 . تجريد الاعتقاد، مبحث نبوت.
2 . ارشاد الطالبين: ص 305.
3 . من لا يحضره الفقيه: 1/360؛ الكافي: 3/355، باب من تكلم في صلاته، حديث اول.
4 . فردي كه طبق روايات سهو پيامبر(ص) را در نماز به او يادآور شده است، گويا دستان او پيش از اندازه متعارف بلند بوده است، لذا به اين وصف شهرت يافته است.
5 . الذكري: ص 134.
6 . التنبيه بالمعلوم من البرهان علي تنزيه المعصوم عن السهو و النسيان.
7 . براي آگاهي بيشتر در اين باره به كتاب حق اليقين علامه شبّر: 1/93ـ97؛ كتاب التنبيه شيخ حرعاملي؛ رجوع شود.
8 . ر.ك: الالهيات علي هدي الكتاب و السنّة و العقل: 2/194ـ196.
9 . اسراء/ 88؛ طور/34.
10 . هود/13.
11 . بقره/23؛ يونس

بسم الله الرحمن الرحیم

عقیل;39864 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
در مورد عصمت تا حالا چندین بار در جاهای دیگر بحث کردم اما این بار به فضل خدا می خواهم بحثی در مورد کیفیت عصمت را شروع کنم ان شاء الله گفتگویی مفید و اثر بخش با مخالفان نظر بنده خواهم داشت
ابتدا نظر بنده در مورد کیفیت عصمت:
بنده معتقدم انبیاء علیهم السلام در تبلیغ دین و ابلغ رسالت خویش معصوم بوده اند و هیچ گاه به خدا دروغ نمی بسته اند اما این باعث نمی شود که این بزرگواران در تمام عرصه های زندگی بی اشتباه باشند بلکه پیامبران بشر هستند و امکان اشتباه در آن ها وجود دارد و ان شاء الله در آینده دلایلم را ذکر خواهم کرد
اما حالا شما دوستان شیعه تعریف خود را از عصمت بیان کنید

سلام بر دوست و برادر گرامی عقیل

آقا یه بحث هایی رو راه می اندازی عوض اینکه اونها رو بیای و تموم کنی یه بحث دیگه کلید میزنی !

اینطوری که نمی شه ! باید هر بحثی که شروع میشه رو تموم کرد ، درسته ؟؟؟؟

اما یه سوال مهم ( قبلش به اونجاهایی که با رنگ قرمز از کلام خودتون مشخص کردم دقت کنید ! )

عقیل;39928 نوشت:
در مورد عصمت تا حالا چندین بار در جاهای دیگر بحث کردم

خوبه خودتون میدونید تا حالا چنیدن بار در مورد عصمت بحث کردید و مثل همیشه که نتونستید جواب بدید رفتید و بعد از چند وقت دیگه اومدید و با یه مطلب جدید دیگه ما رو سر افراز کردید !

عقیل;39928 نوشت:
ابتدا نظر بنده در مورد کیفیت عصمت:

ببخشید شما ؟؟؟؟

میدونی اگه قرار باشه با هر کدوم از علمای !!!! اهل سنت در مورد عصمت صحبت بشه باید چه وقتی گذاشته بشه ؟؟؟

شما ابتدا مشخص کنید که تابع کدامیک از علمای خودتون و زیر مجموعه کدوم فرقه اهل سنت هستید تا بعد در مورد عصمت صحبت کنیم ( آخه میدونید دیگه نظر علمای اهل سنت در مورد عصمت اختلاف ها و تفاوت های بنیادینی داره درست برخلاف شیعه که نظر همه علما نظر واحدیه !!!! )
پس یه لطفی کنید رو هوا صحبت نفرمایید ، درست و منطقی !

راستی دیدم که تایپیک های دیگری هم راه انداختید ، چیه باز علمای عزیز اهل سنت کشفیات جدیدشون رو در اختیار شما گذاشتن ؟
ولی همین قدر بهتون بگم که خیلی خام بحث میکنید ، از کسی که میاد و تو یه سایت شیعه مطلب میذاره توقع میره خیلی پخته تر از اینها صحبت کنه !

حالا بزار بحث هات یکم جلو بره اونوقت بی تجربگی تون رو در بحث بصورت کامل بهتون نشون میدم ! عجله نکنید !!

راستی یه وقتی واسه پست هایی که دیگه جوابی براش پیدا نکردید بزارید !

با تشکر فراوان

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
خوشبختانه همگی دوستان در مورد عصمت نظر واحدی دارند

celyanic;39954 نوشت:
خوبه خودتون میدونید تا حالا چنیدن بار در مورد عصمت بحث کردید و مثل همیشه که نتونستید جواب بدید رفتید و بعد از چند وقت دیگه اومدید و با یه مطلب جدید دیگه ما رو سر افراز کردید !

خیلی خوب اینم آدرس بحث قبلی در مورد عصمت
http://www.askdin.com/showthread.php?t=5828
تو رو به خدا برو یه نگاه بنداز ببین کی جواب نمی ده من که هیچ کدام از آیه هایی که به آنها استناد کردم پاسخ داده نشد جز جناب رضا که آمدند و مطالب بی ربط به آیه ها رو گذاشتند یا شما که هر وقت کم می آورید شروع به اتهام زدن می کنید تازه تاپیک بالا را خودتان شروع کردید
زمزم;39906 نوشت:
شیعه معتقد است همه انبیا(ع)از بدو تولد تا پایان عمر ،معصوم هستند و علاوه بر تلقی و ابلاغ وحی نه عصیان میکنند و نه خطا در اعمال شخصی خود هم مرتکب عصیان و خطا نمی شوند ولی اهل سنت اقوال مختلفی دارند که بعضی عصمت قبل از نبوت و بعضی ارتکاب صغیره برای نبی را جایز میدانند با استناد به ظاهر بعضی آیات که با بررسی آنها میتوان به اثبات عقیده شیعه رسید

آیا قتل غیر عمد خطا نیست؟ (البته گناه محسوب نمی شود)
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ(القصص/15)
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(القصص/16)

او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد که به جنگ و نزاع مشغولند؛ يکى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش، آن که از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود؛ موسى مشت محکمى بر سينه او زد و کار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد)؛ موسى گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، که او دشمن و گمراه‏کننده آشکارى است»
(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم کردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، که او غفور و رحيم است!
در این جا خود حضرت موسی علیه السلام معترف به ستم به نفس خویش است اما مثل همیشه شما برادران شیعه نمی خواهید حق را بپذیرید
دلیل دوم
قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا(کهف 63)
گفت: «به خاطر دارى هنگامى که ما (براى استراحت) به کنار آن صخره پناه برديم، من (در آن جا) فراموش کردم جريان ماهى را بازگو کنم -و فقط شيطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهى بطرز شگفت‏آورى راه خود را در دريا پيش گرفت!»
در این جا حضرت موسی ماهی را فراموش کرد . اما شما حتی نمی خواهید بپذیرید که پیامبران هم فراموشی می گیرند
دلیل سوم
مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ(توبه 113)
براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزديکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که اين گروه، اهل دوزخند
و دلایل فراوان دیگر از قرآن و سنت که از ذکر آنها خودداری می کنم تا فعلا به بررسی این آیات بپردازیم

عقیل;40024 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
خوشبختانه همگی دوستان در مورد عصمت نظر واحدی دارند

خیلی خوب اینم آدرس بحث قبلی در مورد عصمت
http://www.askdin.com/showthread.php?t=5828
تو رو به خدا برو یه نگاه بنداز ببین کی جواب نمی ده من که هیچ کدام از آیه هایی که به آنها استناد کردم پاسخ داده نشد جز جناب رضا که آمدند و مطالب بی ربط به آیه ها رو گذاشتند یا شما که هر وقت کم می آورید شروع به اتهام زدن می کنید تازه تاپیک بالا را خودتان شروع کردید


با سلام
جناب عقیل در کدام تاپیک شما جوابگو بودید!!؟؟؟
کجا و در کدام سایت مثل اسک دین آزادانه اجازه دادید شیعیان طرح سوال کنند!!؟
صداقت هم چیز خوبیست!!
اینجا با برادران اهل سنت صحبت میکنیم خیلی منطقی اگر چیزی را ندانند قبول میکنند!!اما شما
همانند سوفیسم شب را روز و روز را شب نشان میدهید!!
ان
مطالب بی رابط نبود شاید درک آنها مشکل میباشد بگوید تا توضیح داده شود!

وَ قَالَ [علیه السلام] قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیْرَتِهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : ارزش مرد به اندازة همت اوست ، و راستگویى او به میزان جوانمردى اش ، و شجاعت او به قدر ننگى است كه احساس مى كند ، و پاكدامنى او به اندازة غیرت اوست .

عقیل;40024 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

آیا قتل غیر عمد خطا نیست؟ (البته گناه محسوب نمی شود)
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَفِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْعَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْعَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِالشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ(القصص/15)

[=Century Gothic]با سلام

كلمه «هذا» در جمله‏ى «هذا من عمل الشيطان» به نزاع و ستيز آن دو مرد اشاره دارد [=Century Gothic]نه به عمل حضرت موسي،[=Century Gothic] يعنى‏ ايجاد اين درگيرى‏ كار شيطان است.
حضرت موسى‏ قصد كشتن آن مرد را نداشت و فقط بخاطر دفاع از يك مؤمنى‏ دست به اين كار زد.
از اين روى‏ خداوند از قتل او انتقاد نكرده و در جاى‏ ديگر مى‏فرمايد: (و قَتَلت نفساً فنجّيناک من الغَم ّ) تو يكى‏ از فرعونيان را به قتل رساندى‏ ودچار غم واندوه شدى‏ و ما تورا از غم نجات داديم.
1- مصلحان جامعه بايد گاهى‏ به صورت ناشناس و غير رسمي، بدون نام و عنوان در ميان مردم حاضر شوند. (دخل المدينه على‏ حين غفله من اهلها)
2- حضرت موسى‏ قبل از نبوّت نيز داراى‏ يار و پيرو بود. (مِن شيعته)
3- گرچه موسى‏ بزرگ شده كاخ فرعون بود، ولى‏ مردم مستضعف به خاطر تفكّر ومنش، او را حامى‏ و رهبر خود مى‏دانستند. (فاستغاثه)
4- دفاع و حمايت از مظلومان، شيوه اولياى‏ الهى‏ است. (فوَكَزه موسي)
5- انبيا، افرادى‏ با غيرت، جوانمرد، مظلوم نواز وظلم ستيز بوده‏اند. (فوكزه موسي) 6- مردان خدا در صورت لزوم بادشمن درگير مى‏شدند و از زور بازو بهره مى‏بردند. (فوَكَزه موسي)



عقیل;40024 نوشت:
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(القصص/16)


[=Century Gothic]مراد از ظلم به خود در اينجا، گرفتار شدن به آثار اجتماعى‏ قتل غير عمد است، نه گناه، تا با مقام عصمت منافات داشته باشد.
زيرا خداوند، موسى‏ را مخلَص مى‏داند؛ «إنّه كانَ مُخلَصاً» و كسى‏ كه به اين درجه نائل گرديد ديگر گناه نمى‏كند، زيرا شيطان اقرار كرده كه قدرت نفوذ در مخلصين را ندارد.
«فَبِعزّتِک لاُغويّنّهم اَجمَعين اِلاّ عبادِک منهُم المخلَصين»
1- در دعا، خداوند را با كلمه مباركه‏ى «ربّ» بخوانيم. (قال ربّ)
2- هر چند كار خلاف، عمدى‏ نباشد ولى‏ نبايد از آثار طبيعى‏ و وضعى‏ آن غافل بود. (ظَلمتُ نفسي) (حضرت موسى‏ به قصد نجات يك مؤمن وارد صحنه شد و ناخواسته مرتكب قتل گرديد و در واقع گناهكار بحساب نمى‏آمد، امّا اين عمل، كار او را دشوار كرد و اين يك آفت بود.)
3- افراد صالح حتّى‏ در برابر كجى‏‏هاى‏ غير عمدى‏ نيز بلافاصله استغفار مى‏كنند و از تبعات آن دورى‏ مى‏گزينند. (فاغفرلي) (حضرت موسى‏ با استغفار خود چند چيز را از خداوند درخواست كرد، هم محو آثار اجتماعى‏ كار خود را، هم برطرف شدن نگرانى‏ از آينده را و هم دفع توطئه‏هاى‏ انتقام جويانه‏ى فرعونيان را.)
4- دعاى‏ انبيا مستجاب است. (فَغَفرلَه)


عقیل;40024 نوشت:
دلیل دوم
قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا(کهف 63)
گفت: «به خاطر دارى هنگامى که ما (براى استراحت) به کنار آن صخره پناه برديم، من (در آن جا) فراموش کردم جريان ماهى را بازگو کنم -و فقط شيطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهى بطرز شگفت‏آورى راه خود را در دريا پيش گرفت!»
در این جا حضرت موسی ماهی را فراموش کرد . اما شما حتی نمی خواهید بپذیرید که پیامبران هم فراموشی می گیرند

[=Century Gothic]قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ ..." اين جمله حكايت پاسخ آن جوان به موسى (ع) است كه به ياد آن جناب مى‏اندازد آن ساعتى را كه در كنار صخره، منزل كردند. و دلالت مى‏كند بر اينكه صخره در همان منزل و در كنار آب قرار داشته چون جلوتر فرمود:" ماهى راه خود را به سوى دريا پيش گرفت" و در اينجا مى‏فرمايد" آنجا كه كنار صخره نشسته بوديم" و با در نظر گرفتن جمله‏اى كه گذشت كه اين جريان در مجمع البحرين بوده حاصل پاسخى كه به موسى داده اين مى‏شود كه غذايى نداريم تا با آن سد جوع كنيم،
چون غذاى ما همان ماهيى بود كه زنده شد و در دريا شناور گشت. آرى، وقتى به مجمع البحرين رسيديم و در كنار آن صخره منزل كرديم (ماهى به دريا رفت) و من فراموش كردم به شما خبر دهم.
بنا بر اين، جمله" أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ" به ياد آن جناب مى‏آورد آن حالى را كه نزد صخره منزل كردند تا اندكى استراحت كنند.
و در جمله" فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ" حال در تقدير است، و تقدير كلام" من حال ماهى را فراموش كردم" است.
دليل اين تقدير به طورى كه ديگران هم گفته‏اند جمله" وَ ما أَنْسانِيهُ" است، و تقديرش" و ما انسانى ذكر الحوت لك الا الشيطان- يادآورى ماهى را براى تو از يادم نبرد مگر شيطان" مى‏باشد.
پس معلوم مى‏شود وى خود ماهى را فراموش نكرده بوده، بلكه ذكر آن را فراموش كرده، يعنى يادش رفته كه براى موسى تعريف كند.:Sham:
[اشاره به اينكه انبياء (عليهم السلام) از مطلق آزار و ايذاء شيطان مصون نيستند] و اگر مساله فراموشى را به شيطان و تصرفات او نسبت داده عيبى و اشكالى ندارد، و با عصمت انبياء از تصرف شيطان منافات ندارد،:Sham::Sokhan:
زيرا انبياء (ع) از آنچه برگشتش به نافرمانى خدا باشد (از آن جمله سهل‏انگارى در اطاعت خدا) معصومند، نه مطلق ايذاء و آزار شيطان حتى آنهايى كه مربوط به معصيت نيست،
زيرا در نفى اينگونه تصرفات دليلى در دست نيست، بلكه قرآن كريم اينگونه تصرفات را براى شيطان در انبياء اثبات نموده است.
آنجا كه مى‏فرمايد:" وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ" «1». " وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً"- يعنى راه خود را در دريا گرفت و رفت اما گرفتنى عجيب. بنا بر اين، كلمه" عجبا" وصفى است كه در جاى موصوف خود كه مطلق" اتخاذ" باشد نشسته است

(1) مجمع البيان، ج 6، ص 479. ‌صفحه‌ى 473

عقیل;40024 نوشت:
دلیل سوم
مَا كَانَ لِلنَّبِيِّوَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْكَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْأَصْحَابُ الْجَحِيمِ(توبه 113)
براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزشکنند، هر چند از نزديکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد کهاين گروه، اهل دوزخند
و دلایل فراوان دیگر از قرآن و سنت که از ذکر آنها خودداری می کنم تا فعلا به بررسی این آیات بپردازیم

[=Century Gothic]برخى مفسّران به بعضى رواياتِ جعلى از راويانِ ناسالم استناد كرده و اين آيه را درباره‏ى ابوطالب دانسته‏اند!
در حالى كه دهها دليل و روايت بر ايمان ابوطالب داريم.
سعيدبن مسيّب كه راوىِ اين روايت است، دشمن على‏بن ابى‏طالب‏عليهما السلام است و گناهِ ابوطالب هم اين است كه پدر على‏عليه السلام است!
1- پيامبر و ديگر مسلمانان، در برابر قانون يكسان‏اند. «ما كان للنّبى و الذين امنوا»
2- شرك، گناهى نابخشودنى است و حتّى استغفار پيامبر براى مشركان بى‏اثر است. «ماكان... ان يستغفروا للمشركين»
3- پيوندهاى مكتبى، مهم‏تر از پيوندهاى عاطفى است. نبايد عواطف فاميلى بر مكتب غالب شود. «ما كان... ولو كانوا اولى قربى»
4- خويشاوندى با پيامبر، مانع دوزخ نيست. «ولو كانوا اولى قربى»

عقیل;40024 نوشت:
آیا قتل غیر عمد خطا نیست؟ (البته گناه محسوب نمی شود) وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَفِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْعَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْعَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِالشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ(القصص/15) قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(القصص/16) او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد که به جنگ و نزاع مشغولند؛ يکى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش، آن که از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود؛ موسى مشت محکمى بر سينه او زد و کار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد)؛ موسى گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، که او دشمن و گمراه‏کننده آشکارى است» (سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم کردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، که او غفور و رحيم است! در این جا خود حضرت موسی علیه السلام معترف به ستم به نفس خویش است اما مثل همیشه شما برادران شیعه نمی خواهید حق را بپذیرید

به نام خدا کشتن اون قبطی جرمی نبوده و تازه کی گفته قتل غیر عمد بوده ؟او دشمن موسی و متجاوز بوده و قتلش جائز بوده و موسی که میگه ظلمت نفسی یعنی خودمو به درد سر انداختم و طلب مغفرت یعنی طلب اصلاح کار موسی که درد سر درست نشه و خدا هم مشکلشو حل کرد یعنی درد سرشو بر طرف کرد و کیفیتش هم اینجور بوده که :

وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى‏ قالَ يا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ (قصص20)

مردی از شهر دوان دوان امد و گفت ای موسی مردم دنبال اینن که بکشنت،بیرون برو ،من خیر خواهتم

این کجا به معنی خطا و اشتباه یا گناه هست ؟؟؟

شاهدش هم از خود قرآن ،وقتی حضرت موسی پیامبر شد و قرار شد برگرده مصر چون میدونست به عنوان قاتل در مصر تحت تعقیبه به خدا عرض کرد :

وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (شعرا 14)

به کلمه "لهم" دقت کن فرمود اونا منو گناه کار و بدهکار میدونن نفرمود " لک "علی ذنب که یعنی من نافرمانی تورا کرده باشم ؛حال به نظر شما اگه فرعونیان موسی را گناه کار بدونن این یعنی موسی معصوم نیست و خطا کاره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و نیز فاخاف ان یقتلون که کشته شدنشو در قبال قصاص قبطی بر اون ذنب متفرع کرده، اگه این ذنب به معنی اشتباه و معصیت خدابود که قصاصی نداشت چون کشتن قبطی جایز بوده
پس این قصاص در عقیده فرعونیانه که به زعم خودشون موسی رو گنه کار می دونن

عقیل;40024 نوشت:
دلیل دوم قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا(کهف 63) گفت: «به خاطر دارى هنگامى که ما (براى استراحت) به کنار آن صخره پناه برديم، من (در آن جا) فراموش کردم جريان ماهى را بازگو کنم -و فقط شيطان بود که آن را از خاطر من برد- و ماهى بطرز شگفت‏آورى راه خود را در دريا پيش گرفت!» در این جا حضرت موسی ماهی را فراموش کرد . اما شما حتی نمی خواهید بپذیرید که پیامبران هم فراموشی می گیرند

جناب عقل خالص !!!

به آیه قبل از آیه 63 نگاه کن

فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (62) وقتی از مجمع البحرین عبور کردند موسی به رفیقش فرمود : ناهارمان را بیاور که از این سفرمان به زحمت افتادیم (62)

قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً (63)

رفیقش گفت یادت هست وقتی به صخره پناه برده بودیم ،من ماهی رو فراموش کردم و شیطان منو غافل کرد و ماهی پخته بطور عجیبی راهشو تو دریا گرفت و رفت

خوب این کجا میگه موسی فراموش کرد

گنه کرد در بلخ آهنگری به کرمان زدند گردن مسگری

بپا نچایی عقیل !!!

عقیل;40024 نوشت:
دلیل سوم مَا كَانَ لِلنَّبِيِّوَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْكَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْأَصْحَابُ الْجَحِيمِ(توبه 113) براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزشکنند، هر چند از نزديکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد کهاين گروه، اهل دوزخند و دلایل فراوان دیگر از قرآن و سنت که از ذکر آنها خودداری می کنم تا فعلا به بررسی این آیات بپردازیم

خوب آیه یه حکمی رو برای پیامبر و مومنین می فرماید و اون اینه که پیامبر و مومنین حق ندارن بعد از اینکه روشن شد مشرکی اهل جهنم هست ،براش استغفار کنن یعنی برای مشرک در عین اینکه مشرکه، دو حالت فرضه

یکی حالتیه که فرصت داره تا از از کفرش دست برداره تو این مرحله خیر خواهی و دلسوزی مومنین و پیامبر مانعی نداره چون امید هدایتش هست اما اگر خیر خواهی ها و دعا ها اثری نبخشید و مشرک در کفر و شرکش پافشاری کرد معلوم میشه که دیگه اهل نجات نیست بنا بر این از این به بعد دعا و استغفار پیامبر و مومنین در حقشون به فرموده آیه شریفه جائز نیست

آیه بعدش هم می فرماید

وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ ( توبه 114)

حضرت ابراهیم هم بخاطر وعده ای که به پدرش (عمویش)داده بود براش استغفار کرد اما این در مرحله فرصت عمویش بود که اشکالی نداره و وقتی عمو بر کفرش پا فشاری میکنه و معلوم میشه که دشمن خداست ،ابراهیم از او بیزاری جست و کرانه گرفت

خوب ناز عقیل اینجا چه اشتباهی سر زده و از کی سر زده تا یقه شو بگیریم

تو رو خدا عقیل من شیعه تو سنی اصلا تو برحق من باطل تورو جون هرکی که دوست داری این حرفا برات اعتقاد میشه که با خودت ببری توی قبر ؟؟؟؟؟؟؟؟

تو رو خدا جواب نکیر و منکر رو با این اعتقادات آبکی می خوای بدی؟

آخه تا کی می خوای فهمت از قرآن و از واقعیات این باشه؟؟؟؟؟؟

حالا که چی؟؟موسی فراموش کرده ،ابراهیم اشتباه کرده و .......بیای بگی پیامبر هم میتونه اشتباه بکنه و بعدش اجتهاد الرسول رو نتیجه بگیری و بگی پیامبر هم مجتهد بوده و در فلان مساله اجتهد فاخطا اجتهاد کرد و خطا کرد

وصی انتخاب کرد؟؟؟؟اجتهد فاخطا ، گفت قلم و دوات بیارین ؟؟؟؟؟؟؟اجتهد فاخطا ،عمر هم مجتهد بوده اجتهادش این بوده که قلم و دوات نیاز نیست اجتهد اما خطا نکرد چون اصحاب نظر اونو ترجیح دادن

حالا که عمر نمی تونه در فضیلت به اندازه پیامبر بالا بره، پیامبر رو بکشیم بیاریم پایین تا هم اندازه عمر بشه اون وقت عمر بتونه بگه - انا زمیل محمد - من هم پایه و هم درس محمدم

اون وقت بتونه بگه :

مُتْعَتَانِ كَانَتَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَنَا أَمْنَعُ عَنْهُمَا وَ أُعَاقِبُ عَلَيْهِمَا

چون شده هم طراز پیامبر

و نیز همه صحابه مجتهد و عادل بودند اجتهدوا و ابو بکر را انتخاب کردند

این همه انگولک کردن قرآن و وارونه معنا کردن برای اینکه اینا رو درست کنی؟؟؟؟

شما نمی خوای معنی قرآن رو بفهمی شما با قرآن بازی می کنی که خودتو اثبات کنی، بتونی اصلی برای خودت بتراشی که بشه اصلت ،تو بشی اصلش و اونم بشه اصلت !!!!!!!

این دوره آقای عقیل اونم دور مصرح . دور باطله آقای عقیل لا اقل یه خورده برا اسمت هم شده عقلتو بکار بنداز

از ما نصیحت و اندرز خدایا تو شاهد باش که گفتیم و کفی بک شهیدا

بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل در اثبات عصمت پیامبر (ص)در مقام عمل:
دلیل 1-

مقدمه اول: قرآن تبعیت از پیامبران را واجب می داند.
الف- و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله؛نساء،64
ب- اطیعوا الله و اطیعوا الرسول؛نساء،59.
ج- من یطع الرسول فقد اطاع الله؛ نساء،80
د- قل ان کنتم تحبوّن الله فاتّبعونی؛ ال عمران،31.

مقدمه دوم:اطلاق وجوب طاعت و فرمانبرداری شامل اطاعت عملی هم میشود.

مقدمه سوم: خداوند انسانها را از ارتکاب به گناه نهی کرده است. "و ینهی عن الفحشاء و المنکر" نحل،90.


پس در مورد پیامبران دو حکم وجود دارد :
_ وجوب پیروی از او در گفتار و رفتار .
_ حرمت پیروی از او در مورد گناهان چه گفتاری و چه رفتاری.


نتیجه: اگر پیامبر معصوم نباشد لازمه آن این است که دو دعوت متضاد از جانب خدا برای مکلفان باشد :
1-دعوت به پیروی مطلق از پیامبران.
2- دعوت به پیروی نکردن از پیامبران.

پر واضح است که محال است.


دلیل مرحوم خواجه نصیر در شرح تجرید.

بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه بحٍث شبهات عصمت انبیا در باره پیامبر اکرم (ص) در قرآن ایاتی هست که برادران سنی را به اعتقاد به عدم عصمت در مقام عمل در باره پیامبر(ص) واداشته که به بررسی آن میپردازیم.
فتح ،2:...لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر.
که حداقل دو بار گناه را به پیامبر (ص) نسبت می دهد ما تقدم و ماتأخر.
مرحوم علاممه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرمایند>ذنب 3 گونه متصور است:
1- ذنب قانونی (وضعی)که قانونی وضع شده و مخالفتش حرام است.
2- ذنبی که با مکارم اخلاقی منافات دارد هر چند حرام شرعی نباشد.
3- با لاتر از دو مورد فوق ذنبی است که در مقام محبت که تخلف از قانون نیست موجب رذبلت اخلاقی هم نمی شود ولی مقتضای مقام محبت نیست.
اقتضا محبت توجه تامّ وکامل به محبوب است در همه حالات و دل بریدن از هر آنچه غیر اوست.
حساب محبت از قانون و اخلاقیات جداست .همه انبیاء در یک مقام ومنزلت در این باب نیستند ولی هرچه مقام قرب بالاتر رود مراتب گناه هم عظیم تر میشود [حسنات الابرار سئیات المقربین] مقربین به حسب مقام قربشان وظایف خاصی دارند که تخلف از آنها برای خودشان گناه محسوب میشود که لازمه آن گناه بعد محبوب است و ترس آنها کم شدن عنایت محبوبشان است.
پیامبر عظیم الشأن اسلام افضل انبیاء بودند که بالاترین قرب را داشتند و به تبع سنگین ترین وظیفه را داشتند و خائف از اینکه از عهده این وظیف برنیایند.از سوی دیگر به دلیل بشر بودن از سوی شارع امر به تشکیل زندگی ،خوردن و ... می شوند و پرداختن به این امور شاید باعث اندکی ضعف در توجه تام به محبوب شود که از سوی خودشان گناه محسوب میشود و از آن به درگاه الهی استغفار میکنند .بنابر این تمام آیاتی که ناظر به استغفار حضرت است با این بیان به راحتی قابل تبیین صحیح و موافق اعتقاد شیعه است. بله اعتقادی که زیباترین تصویر را از پیامبر اکرم (ص)به عنوان اول مخلوق عالم که با معرفت توحیدی سازگار است .به قول امام ره در صحیف نور که می فرماید >ما مفتخریم که مذهب جعفری هستیم ما مفتخریم که امام صادق (ع) از ماست....
بلی باید افتخار کرد و در روزی که" یوم ندعوا کل اناس بامامهم"
افتخار میکنیم که با ائمه معصومین (ع) در قیامت خوانده شویم و با آنها محشور گردیم.انشاءالله

راه و راهنما شناسی،آیةالله مصباح یزدی،صص175-179.

عقیل;40024 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته ...

آیا قتل غیر عمد خطا نیست؟ (البته گناه محسوب نمی شود)
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَفِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْعَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْعَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِالشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ(القصص/15)
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(القصص/16)

او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد که به جنگ و نزاع مشغولند؛ يکى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش، آن که از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود؛ موسى مشت محکمى بر سينه او زد و کار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد)؛ موسى گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، که او دشمن و گمراه‏کننده آشکارى است»
(سپس) عرض کرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم کردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، که او غفور و رحيم است!
در این جا خود حضرت موسی علیه السلام معترف به ستم به نفس خویش است اما مثل همیشه شما برادران شیعه نمی خواهید حق را بپذیرید

سلام آقای عقیل

پاسخ اول شما: در این مورد باید بگوییم: یکی از درباریان فرعون (قبطی) فردی از پیروان موسی را مجبور به جمع آوری هیزم می کند و بدین سبب با هم درگیر می شوند و در این هنگام موسی برای کمک مشتی به سینه ی قبطی (فرعونی) می زند که در اثر آن قبطی کشته می شود.[1] آنچه مفسرین به بیان آن پرداخته اند این است که این عمل موسی ترک اولی بوده است او با این عمل خود را به زحمت انداخته است و به خاطر این عمل (قتل)، فرعونیان از او نمی گذرند و ترک اولی به معنی کاری است که ذاتاً حرام نیست بلکه موجب می شود که کار بهتری ترک شود بی آنکه عمل خلافی انجام شده باشد.[2]

در کتاب عیون اخبار الرضا آمده که مأمون همین را از امام هشتم سؤال کرد، حضرت فرمودند: منظور از جمله «اين از عمل شيطان بود » نزاع و جدال آن دو مرد بود؛ و منظور از جمله ی «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم» این است که من خود را در آنجایی که نباید بگذارم گذاشتم من نباید وارد این شهر می شدم و منظور از «مرا ببخش» این است که مرا از دشمنان مستور بدار و پنهان کن زیرا یکی از معانی غفران پنهان کردن و پوشاندن است.[3]

سید مرتضی علم الهدی در کتاب تنزیه الانبیاء این آیه را به دو وجه بیان فرمودند:

1. مراد از ظلم ترک مستحب است که تأخیر قتل آن مرد قبطی بوده و موسی به جهت مبالغه در کمک به شیعه ی خودش در قتل آن مرد قبطی تعجیل کرد و ترک اولی کرد و از ثواب مترتب شده بر آن کار مستحبی محروم شد لذا فرمود بر خودم ظلم کردم.

2. منظور از این که گفت: «این عمل شیطان بود»، نزاع آن قبطی است و حضرت موسی قصد کشتن قبطی را نداشته بلکه می خواست شیعه و پیرو خود را کمک کند.[4]

شیخ طوسی در تفسیر تبیان می فرماید: قتل آن مرد قبطی قبیح نبود و خدا موسی را امر به کشتن او کرده بود ولی بهتر بود به جهت مصالحی موسی این قتل را به تأخیر اندازد، و چون مقدم شد این ترک اولی بود و لذا موسی استغفار کرد.[5]

صاحب مجمع البیان هم به این سؤال این گونه جواب می دهد که: قتل به خاطر خلاصی مؤمن از دست آن ظالم بود و فی نفسه مقصود نبوده پس حسن و غیر قبیح است.[6]

در تفسیر فتح القدیر آمده که این طلب مغفرت از ترک اولی می باشد و منظور از "ظلمت نفسی" این است که ظلم به خودم کردم به خاطر کشتن این فرعونی چون اگر فرعون بفهمد مرا خواهد کشت و منظور از "فاغفرلی" این است که خدایا این را مخفی کن که فرعون نفهمد.

و اگر قرآن در سوره ی شعرا آیه ی 14 از قول حضرت موسی می فرماید: «لهم علی ذنب» (برای آنها برعهده من گناهی است)؛ به حسب عقیده و گمان فرعونیان بوده است نه این که موسی (ع) واقعا گناهکار باشد.[7]

موفق باشید ...


پاورقی_____________________________________________
[1] تفسیر نمونه، ج 16، ص 42؛ تفسیرالبیان، ج 7 – 8؛ تفسیر تبیان شیخ طوسی، ج 2، ص 391؛ تفسیر اثنی عشری، ج 10، ص 94.
[2] تفسیر نور الثقلین، ج4، ص 119؛ تفسیر اثنی عشری، ج 10، ص 94.
[3] عیون اختیار الرضا (ع)، ص 155، باب 15؛ نور الثقلین، ج 4، ص 119؛ المیزان، ج 16، ص 18.
[4] به نقل از مجمع البیان.
[5] تفسر تبیان، ج 2، ص 291، چاپ رحلی.
[6] مجمع البیان، ج 7، ص 382.
[7] تفسیر فتح القدیر، ج 4، ص 164.

با سلا م به دوستان عزیز و تشکر از جوابهایشان .
ما که از سبک بزار در رو ،و روی فراوان بعضی ها در تعجبیم!:Gig:
البته عقیل این جوابها را هیچ وقت نمی خواند و بیشتر می خواهد ما را مشغول کند .البته از کسی که اجیر است غیر از این تصوری نیست!
آخر در مکتبی که در کتاب مقدس بخاری بادیشان آمده پیامبر «ص» نعوذ بالله ایستاده بول می کرده و آقایان هم به این سیره شدیدا عمل می کنند ،همچنان که حضرت خلیفه ثانی و پسرش، سیره اشان این بود ،جایی برای عصمت انبیاءباقی می ماند؟
وقتی موافقات عمر را دارند و معتقدند پیامبر «ص» خطا می کرد و عمر تذکر می داد جایی برای عصمت باقی می ماند؟
اما سؤال ما ازاین آقایان این است :عقلا پیامبری که معصوم باشد بهتر است یا پیامبری که خطا کار است ؟و در این صورت آیا لطف خداوند این اقضا راندارد که پیامبران را معصوم قرار دهد؟
اگر پای گناه در میان باشد چگونه آنها می توانند الگوی بشر باشند؟
چگونه می توان به سخنان آنان اعتماد نمود ؟شاید دروغ بگویند ،شاید خطا بکنند، از کجا معلوم که درست تشخیص داده باشد ،لذا ارسال رسل در این صورت کار لغوی می شود.
آیا می توان تصور نمود خداوند متعال که این قدر اتمام حجت نموده در مقام ارسال رسل رسول گناهکار برای هدایت بشر بفرستد .آیا در این صورت عذر برای بشر باقی نمی ماند؟
لذا عصمت انبیا امری عقلی است البته اگر عقلی باشد .:Kaf:

بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان

رضا;40029 نوشت:
با سلام جناب عقیل در کدام تاپیک شما جوابگو بودید!!؟؟؟ کجا و در کدام سایت مثل اسک دین آزادانه اجازه دادید شیعیان طرح سوال کنند!!؟

ما که تو هیچ کجا آزادی نداریم و شهروند درجه سه وچهار هم به حساب نمیایم و سایت هامون هم که فیلتر می شه و فقط توی سایت های شیعه کمی آزادیم این را هم لحظه لحظه به رخ مون می کشید
رضا;40045 نوشت:
كلمه «هذا» در جمله‏ى «هذا من عمل الشيطان» به نزاع و ستيز آن دو مرد اشاره دارد نه به عمل حضرت موسي، يعنى‏ ايجاد اين درگيرى‏ كار شيطان است.

بله این را هم خودم می دانستم و این قسمت از آیه مورد نظر من نبود
رضا;40045 نوشت:
حضرت موسى‏ قصد كشتن آن مرد را نداشت و فقط بخاطر دفاع از يك مؤمنى‏ دست به اين كار زد.

اولا بگم که من این کار حضرت موسی را گناه نگفتم و فقط گفتم حضرت موسی خطا کرده.
اگر حضرت موسی قصد کشتن او را نداشت پس چرا او را کشت؟
حضرت موسی در کشتن آن مرد خطا کرد و به اشتباه مشتی محکم به او زد.
رضا;40045 نوشت:
از اين روى‏ خداوند از قتل او انتقاد نكرده و در جاى‏ ديگر مى‏فرمايد: (و قَتَلت نفساً فنجّيناک من الغَم ّ) تو يكى‏ از فرعونيان را به قتل رساندى‏ ودچار غم واندوه شدى‏ و ما تورا از غم نجات داديم.

حضرت موسی چرا غمگین شد؟
لابد می گویید بخاطر ترک اولی بوده .
پس چرا حضرت موسی اولی را انجام نداد در حالی که می توانست آن فرد را نکشد حتما می گویید کشتن آن فرد قصد موسی نبوده و اشتباهی کشته شد
خیلی خوب این همان حرف من است که انبیاء هم ممکن است اشتباه کنند
رضا;40045 نوشت:
1- مصلحان جامعه بايد گاهى‏ به صورت ناشناس و غير رسمي، بدون نام و عنوان در ميان مردم حاضر شوند. (دخل المدينه على‏ حين غفله من اهلها) 2- حضرت موسى‏ قبل از نبوّت نيز داراى‏ يار و پيرو بود. (مِن شيعته) 3- گرچه موسى‏ بزرگ شده كاخ فرعون بود، ولى‏ مردم مستضعف به خاطر تفكّر ومنش، او را حامى‏ و رهبر خود مى‏دانستند. (فاستغاثه) 4- دفاع و حمايت از مظلومان، شيوه اولياى‏ الهى‏ است. (فوَكَزه موسي) 5- انبيا، افرادى‏ با غيرت، جوانمرد، مظلوم نواز وظلم ستيز بوده‏اند. (فوكزه موسي) 6- مردان خدا در صورت لزوم بادشمن درگير مى‏شدند و از زور بازو بهره مى‏بردند. (فوَكَزه موسي)

جناب رضا که هر وقت به شما می گویم قبل از کپی کردن یک بار خودتون متن را بخوانید نارحت می شوید لطفا بگویید مطالب بالا چه ربطی به موضوع دارد
رضا;40045 نوشت:
مراد از ظلم به خود در اينجا، گرفتار شدن به آثار اجتماعى‏ قتل غير عمد است، نه گناه، تا با مقام عصمت منافات داشته باشد. زيرا خداوند، موسى‏ را مخلَص مى‏داند؛ «إنّه كانَ مُخلَصاً» و كسى‏ كه به اين درجه نائل گرديد ديگر گناه نمى‏كند، زيرا شيطان اقرار كرده كه قدرت نفوذ در مخلصين را ندارد.

خیلی خوب فرض کنید من پذیرفتم که مراد از ظلم این است اما هنوز قضیه ی کشتن مرد فرعونی به اشتباه پا برجاست
رضا;40045 نوشت:
- در دعا، خداوند را با كلمه مباركه‏ى «ربّ» بخوانيم. (قال ربّ) 2- هر چند كار خلاف، عمدى‏ نباشد ولى‏ نبايد از آثار طبيعى‏ و وضعى‏ آن غافل بود. (ظَلمتُ نفسي) (حضرت موسى‏ به قصد نجات يك مؤمن وارد صحنه شد و ناخواسته مرتكب قتل گرديد و در واقع گناهكار بحساب نمى‏آمد، امّا اين عمل، كار او را دشوار كرد و اين يك آفت بود.) 3- افراد صالح حتّى‏ در برابر كجى‏‏هاى‏ غير عمدى‏ نيز بلافاصله استغفار مى‏كنند و از تبعات آن دورى‏ مى‏گزينند. (فاغفرلي) (حضرت موسى‏ با استغفار خود چند چيز را از خداوند درخواست كرد، هم محو آثار اجتماعى‏ كار خود را، هم برطرف شدن نگرانى‏ از آينده را و هم دفع توطئه‏هاى‏ انتقام جويانه‏ى فرعونيان را.) 4- دعاى‏ انبيا مستجاب است. (فَغَفرلَه)

:Gig:!!! (بی ربط)
رضا;40045 نوشت:
قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ ..." اين جمله حكايت پاسخ آن جوان به موسى (ع) است كه به ياد آن جناب مى‏اندازد آن ساعتى را كه در كنار صخره، منزل كردند. و دلالت مى‏كند بر اينكه صخره در همان منزل و در كنار آب قرار داشته چون جلوتر فرمود:" ماهى راه خود را به سوى دريا پيش گرفت" و در اينجا مى‏فرمايد" آنجا كه كنار صخره نشسته بوديم" و با در نظر گرفتن جمله‏اى كه گذشت كه اين جريان در مجمع البحرين بوده حاصل پاسخى كه به موسى داده اين مى‏شود كه غذايى نداريم تا با آن سد جوع كنيم، چون غذاى ما همان ماهيى بود كه زنده شد و در دريا شناور گشت. آرى، وقتى به مجمع البحرين رسيديم و در كنار آن صخره منزل كرديم (ماهى به دريا رفت) و من فراموش كردم به شما خبر دهم. بنا بر اين، جمله" أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ" به ياد آن جناب مى‏آورد آن حالى را كه نزد صخره منزل كردند تا اندكى استراحت كنند. و در جمله" فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ" حال در تقدير است، و تقدير كلام" من حال ماهى را فراموش كردم" است. دليل اين تقدير به طورى كه ديگران هم گفته‏اند جمله" وَ ما أَنْسانِيهُ" است، و تقديرش" و ما انسانى ذكر الحوت لك الا الشيطان- يادآورى ماهى را براى تو از يادم نبرد مگر شيطان" مى‏باشد. پس معلوم مى‏شود وى خود ماهى را فراموش نكرده بوده، بلكه ذكر آن را فراموش كرده، يعنى يادش رفته كه براى موسى تعريف كند. [اشاره به اينكه انبياء (عليهم السلام) از مطلق آزار و ايذاء شيطان مصون نيستند] و اگر مساله فراموشى را به شيطان و تصرفات او نسبت داده عيبى و اشكالى ندارد، و با عصمت انبياء از تصرف شيطان منافات ندارد، زيرا انبياء (ع) از آنچه برگشتش به نافرمانى خدا باشد (از آن جمله سهل‏انگارى در اطاعت خدا) معصومند، نه مطلق ايذاء و آزار شيطان حتى آنهايى كه مربوط به معصيت نيست، زيرا در نفى اينگونه تصرفات دليلى در دست نيست، بلكه قرآن كريم اينگونه تصرفات را براى شيطان در انبياء اثبات نموده است. آنجا كه مى‏فرمايد:" وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ" «1». " وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً"- يعنى راه خود را در دريا گرفت و رفت اما گرفتنى عجيب. بنا بر اين، كلمه" عجبا" وصفى است كه در جاى موصوف خود كه مطلق" اتخاذ" باشد نشسته است (1) مجمع البيان، ج 6، ص 479. ‌صفحه‌ى 473

ببخشید بنده اشتباه کردم و اشتباهم را هم می پذیرم ولی اگر به دو آیه قبل از این آیه مراجعه کنید خداوند فراموشی را به هر دوی آن ها نسبت می دهد یعنی حضرت موسی هم دچار فراموشی شد همان چیزی که شما منکر آن هستید

فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا(کهف 61 )
(ولى) هنگامى که به محل تلاقى آن دو دريا رسيدند، ماهى خود را (که براى تغذيه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهى راه خود را در دريا پيش گرفت (و روان شد).

رضا;40045 نوشت:
برخى مفسّران به بعضى رواياتِ جعلى از راويانِ ناسالم استناد كرده و اين آيه را درباره‏ى ابوطالب دانسته‏اند! در حالى كه دهها دليل و روايت بر ايمان ابوطالب داريم. سعيدبن مسيّب كه راوىِ اين روايت است، دشمن على‏بن ابى‏طالب‏عليهما السلام است و گناهِ ابوطالب هم اين است كه پدر على‏عليه السلام است! 1- پيامبر و ديگر مسلمانان، در برابر قانون يكسان‏اند. «ما كان للنّبى و الذين امنوا» 2- شرك، گناهى نابخشودنى است و حتّى استغفار پيامبر براى مشركان بى‏اثر است. «ماكان... ان يستغفروا للمشركين» 3- پيوندهاى مكتبى، مهم‏تر از پيوندهاى عاطفى است. نبايد عواطف فاميلى بر مكتب غالب شود. «ما كان... ولو كانوا اولى قربى» 4- خويشاوندى با پيامبر، مانع دوزخ نيست. «ولو كانوا اولى قربى»

تو رو خدا جناب رضا خودتان بفرمایید ربط این نوشته به موضوع چیه؟
ای دوستان چرا شما این آقا رضا را نصیحت نمی کنید؟
هر وقت من چیزی می نویسم فورا ایشان یه متن طولانی را می گذارند که به تصور خودش پاسخگوی سوالات باشد و وقتی هم به ایشان می گویم این متن شما به موضوع ربطی ندارد می گویند چرا از جواب دادن فرار می کنید
عقیل;40024 نوشت:
مَا كَانَ لِلنَّبِيِّوَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْكَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْأَصْحَابُ الْجَحِيمِ(توبه 113) براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزشکنند، هر چند از نزديکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد کهاين گروه، اهل دوزخند

در این جا خدا می گوید این کار مومنان و پیامبر شایسته نبود یعنی پیامبر و مومنان اشتباه کردند برای مشرکان دعای مغفرت کردند

عقیل;40301 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان

ما که تو هیچ کجا آزادی نداریم و شهروند درجه سه وچهار هم به حساب نمیایم و سایت هامون هم که فیلتر می شه و فقط توی سایت های شیعه کمی آزادیم این را هم لحظه لحظه به رخ مون می کشید

بله این را هم خودم می دانستم و این قسمت از آیه مورد نظر من نبود

اولا بگم که من این کار حضرت موسی را گناه نگفتم و فقط گفتم حضرت موسی خطا کرده.
اگر حضرت موسی قصد کشتن او را نداشت پس چرا او را کشت؟
حضرت موسی در کشتن آن مرد خطا کرد و به اشتباه مشتی محکم به او زد.

حضرت موسی چرا غمگین شد؟
لابد می گویید بخاطر ترک اولی بوده .
پس چرا حضرت موسی اولی را انجام نداد در حالی که می توانست آن فرد را نکشد حتما می گویید کشتن آن فرد قصد موسی نبوده و اشتباهی کشته شد
خیلی خوب این همان حرف من است که انبیاء هم ممکن است اشتباه کنند

جناب رضا که هر وقت به شما می گویم قبل از کپی کردن یک بار خودتون متن را بخوانید نارحت می شوید لطفا بگویید مطالب بالا چه ربطی به موضوع دارد

خیلی خوب فرض کنید من پذیرفتم که مراد از ظلم این است اما هنوز قضیه ی کشتن مرد فرعونی به اشتباه پا برجاست

:Gig:!!! (بی ربط)

ببخشید بنده اشتباه کردم و اشتباهم را هم می پذیرم ولی اگر به دو آیه قبل از این آیه مراجعه کنید خداوند فراموشی را به هر دوی آن ها نسبت می دهد یعنی حضرت موسی هم دچار فراموشی شد همان چیزی که شما منکر آن هستید

فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا(کهف 61 )
(ولى) هنگامى که به محل تلاقى آن دو دريا رسيدند، ماهى خود را (که براى تغذيه همراه داشتند) فراموش کردند؛ و ماهى راه خود را در دريا پيش گرفت (و روان شد).

تو رو خدا جناب رضا خودتان بفرمایید ربط این نوشته به موضوع چیه؟
ای دوستان چرا شما این آقا رضا را نصیحت نمی کنید؟
هر وقت من چیزی می نویسم فورا ایشان یه متن طولانی را می گذارند که به تصور خودش پاسخگوی سوالات باشد و وقتی هم به ایشان می گویم این متن شما به موضوع ربطی ندارد می گویند چرا از جواب دادن فرار می کنید

در این جا خدا می گوید این کار مومنان و پیامبر شایسته نبود یعنی پیامبر و مومنان اشتباه کردند برای مشرکان دعای مغفرت کردند


با سلام

باز هم تشکر از همۀ دوستان:Gol:

آقای عقیل

آخه بزرگوار با اینهمه جواب محکم و مستدل، در حیرتم از شما با اینهمه تعصب ...

اگه (نعوذ بالله) بحث سر اثبات عصمت "جناب دومی" بود، تا حالا مشکل حل شده بود و شما پذیرفته بودی، نمی دونم شما چه مشکلی با پیامبران الهی داری ؟؟؟

اگه بخوام قوانین سایت و رعایت کنم ؟؟؟ و خیلی محترمانه مطلب و عرض کنم ؟؟؟ باید بگم حقیقتاً من از یک روحیه شما خوشم اومده، اونم اعتماد بنفس تونه که از رو نمی رید ...

شما به اسم و عمل خلفای راشدین تون و صحابه و تابعین با اونهمه مشکلاتی که داشتند قسم می خورید ؟؟؟ نمی دونم چه مشکلی این وسط هست که می خواهید شأن و منزلت انبیاء رو هم سطح اولی و دومی پایین بیارید ؟؟؟

اگه تنها و تنها به عقلت رجوع کنی صرفنظر از قرآن و روایات، و بدون جمود و تعصب تنها و تنها یک از پست ها رو با دقت بخونی، عصمت انبیاء برات روشن میشه ...

دیگه اینقدر کش و قوس دادن نداره عزیز ...

موفق باشید ...:aks:

زلال حدیث;40047 نوشت:
به نام خدا کشتن اون قبطی جرمی نبوده و تازه کی گفته قتل غیر عمد بوده ؟او دشمن موسی و متجاوز بوده و قتلش جائز بوده و موسی که میگه ظلمت نفسی یعنی خودمو به درد سر انداختم و طلب مغفرت یعنی طلب اصلاح کار موسی که درد سر درست نشه و خدا هم مشکلشو حل کرد یعنی درد سرشو بر طرف کرد و کیفیتش هم اینجور بوده که : وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى‏ قالَ يا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ (قصص20) مردی از شهر دوان دوان امد و گفت ای موسی مردم دنبال اینن که بکشنت،بیرون برو ،من خیر خواهتم این کجا به معنی خطا و اشتباه یا گناه هست ؟؟؟ شاهدش هم از خود قرآن ،وقتی حضرت موسی پیامبر شد و قرار شد برگرده مصر چون میدونست به عنوان قاتل در مصر تحت تعقیبه به خدا عرض کرد : وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (شعرا 14) به کلمه "لهم" دقت کن فرمود اونا منو گناه کار و بدهکار میدونن نفرمود " لک "علی ذنب که یعنی من نافرمانی تورا کرده باشم ؛حال به نظر شما اگه فرعونیان موسی را گناه کار بدونن این یعنی موسی معصوم نیست و خطا کاره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و نیز فاخاف ان یقتلون که کشته شدنشو در قبال قصاص قبطی بر اون ذنب متفرع کرده، اگه این ذنب به معنی اشتباه و معصیت خدابود که قصاصی نداشت چون کشتن قبطی جایز بوده پس این قصاص در عقیده فرعونیانه که به زعم خودشون موسی رو گنه کار می دونن
زلال حدیث;40047 نوشت:
به نام خدا کشتن اون قبطی جرمی نبوده و تازه کی گفته قتل غیر عمد بوده ؟او دشمن موسی و متجاوز بوده و قتلش جائز بوده و موسی که میگه ظلمت نفسی یعنی خودمو به درد سر انداختم و طلب مغفرت یعنی طلب اصلاح کار موسی که درد سر درست نشه و خدا هم مشکلشو حل کرد یعنی درد سرشو بر طرف کرد و کیفیتش هم اینجور بوده که : وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى‏ قالَ يا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ (قصص20) مردی از شهر دوان دوان امد و گفت ای موسی مردم دنبال اینن که بکشنت،بیرون برو ،من خیر خواهتم این کجا به معنی خطا و اشتباه یا گناه هست ؟؟؟ شاهدش هم از خود قرآن ،وقتی حضرت موسی پیامبر شد و قرار شد برگرده مصر چون میدونست به عنوان قاتل در مصر تحت تعقیبه به خدا عرض کرد : وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (شعرا 14) به کلمه "لهم" دقت کن فرمود اونا منو گناه کار و بدهکار میدونن نفرمود " لک "علی ذنب که یعنی من نافرمانی تورا کرده باشم ؛حال به نظر شما اگه فرعونیان موسی را گناه کار بدونن این یعنی موسی معصوم نیست و خطا کاره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و نیز فاخاف ان یقتلون که کشته شدنشو در قبال قصاص قبطی بر اون ذنب متفرع کرده، اگه این ذنب به معنی اشتباه و معصیت خدابود که قصاصی نداشت چون کشتن قبطی جایز بوده پس این قصاص در عقیده فرعونیانه که به زعم خودشون موسی رو گنه کار می دونن

برادر گرامی من هم نگفتم کار حضرت موسی گناه بود فقط گفتم او را به اشتباه کشت و قصد کشتن او را نداشت
در ضمن جواب شما به آیه شعرا 14 ربطی به استدلال من ندارد چون من به این آیه استدلال نکردم و نخواهم کرد
زلال حدیث;40048 نوشت:
جناب عقل خالص !!! به آیه قبل از آیه 63 نگاه کن فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (62) وقتی از مجمع البحرین عبور کردند موسی به رفیقش فرمود : ناهارمان را بیاور که از این سفرمان به زحمت افتادیم (62) قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً (63) رفیقش گفت یادت هست وقتی به صخره پناه برده بودیم ،من ماهی رو فراموش کردم و شیطان منو غافل کرد و ماهی پخته بطور عجیبی راهشو تو دریا گرفت و رفت خوب این کجا میگه موسی فراموش کرد گنه کرد در بلخ آهنگری به کرمان زدند گردن مسگری بپا نچایی عقیل !!!
زلال حدیث;40048 نوشت:
جناب عقل خالص !!! به آیه قبل از آیه 63 نگاه کن فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (62) وقتی از مجمع البحرین عبور کردند موسی به رفیقش فرمود : ناهارمان را بیاور که از این سفرمان به زحمت افتادیم (62) قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً (63) رفیقش گفت یادت هست وقتی به صخره پناه برده بودیم ،من ماهی رو فراموش کردم و شیطان منو غافل کرد و ماهی پخته بطور عجیبی راهشو تو دریا گرفت و رفت خوب این کجا میگه موسی فراموش کرد گنه کرد در بلخ آهنگری به کرمان زدند گردن مسگری بپا نچایی عقیل !!!

سوال
آیا شما اعتقاد دارید حضرت موسی هیچ وقت دچار فراموشی نمی شد؟
در بالا هم در جواب جناب رضا عرض کردم بله استدلال من به این آیه اشتباه بود و من مثل بعضی ها نیستم که هیچ گاه غرورشان اجازه نمی دهد بگویند اشتباه کردم.
اما اگر به آیه 61 مراجعه کنی می بینی که خداوند می گوید فراموش کردند و این فراموشی شامل حال موسی علیه السلام هم می شود چون صیغه ی مثنی بکار برده شده است
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا
زلال حدیث;40049 نوشت:
خوب آیه یه حکمی رو برای پیامبر و مومنین می فرماید و اون اینه که پیامبر و مومنین حق ندارن بعد از اینکه روشن شد مشرکی اهل جهنم هست ،براش استغفار کنن یعنی برای مشرک در عین اینکه مشرکه، دو حالت فرضه یکی حالتیه که فرصت داره تا از از کفرش دست برداره تو این مرحله خیر خواهی و دلسوزی مومنین و پیامبر مانعی نداره چون امید هدایتش هست اما اگر خیر خواهی ها و دعا ها اثری نبخشید و مشرک در کفر و شرکش پافشاری کرد معلوم میشه که دیگه اهل نجات نیست بنا بر این از این به بعد دعا و استغفار پیامبر و مومنین در حقشون به فرموده آیه شریفه جائز نیست

مَا كَانَ لِلنَّبِيِّوَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْكَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْأَصْحَابُ الْجَحِيمِ(توبه 113)
براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزديکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که اين گروه، اهل دوزخند
خداوند می فرماید شایسته نبود یعنی کاری که در گذشته انجام شده و پیامبر و مومنان مرتکب آن شده اند کاری اشتباه بوده حال نمی دونم چطور شما به این نتیجه رسیده اید و من از نوشته ی شما چیزی دستگیرم نشد
زمزم;40130 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم دلیل در اثبات عصمت پیامبر (ص)در مقام عمل: دلیل 1- مقدمه اول: قرآن تبعیت از پیامبران را واجب می داند. الف- و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله؛نساء،64 ب- اطیعوا الله و اطیعوا الرسول؛نساء،59. ج- من یطع الرسول فقد اطاع الله؛ نساء،80 د- قل ان کنتم تحبوّن الله فاتّبعونی؛ ال عمران،31. مقدمه دوم:اطلاق وجوب طاعت و فرمانبرداری شامل اطاعت عملی هم میشود. مقدمه سوم: خداوند انسانها را از ارتکاب به گناه نهی کرده است. "و ینهی عن الفحشاء و المنکر" نحل،90. پس در مورد پیامبران دو حکم وجود دارد : _ وجوب پیروی از او در گفتار و رفتار . _ حرمت پیروی از او در مورد گناهان چه گفتاری و چه رفتاری. نتیجه: اگر پیامبر معصوم نباشد لازمه آن این است که دو دعوت متضاد از جانب خدا برای مکلفان باشد : 1-دعوت به پیروی مطلق از پیامبران. 2- دعوت به پیروی نکردن از پیامبران. پر واضح است که محال است. دلیل مرحوم خواجه نصیر در شرح تجرید.

خیلی خوب پس این آیه های قرآن چه می گویند
من از قرآن دلیل آوردم و مدرکی قوی تر از قرآن وجود ندارد .
اما پست بعدی شما در مورد آیه ی
لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر
ارزشی ندارد چون من به این آیه استدلال نکرده ام واگر پاسخی دارید در مورد دلایل بنده بدهید
صدیق;40153 نوشت:
سلام آقای عقیل پاسخ اول شما: در این مورد باید بگوییم: یکی از درباریان فرعون (قبطی) فردی از پیروان موسی را مجبور به جمع آوری هیزم می کند و بدین سبب با هم درگیر می شوند و در این هنگام موسی برای کمک مشتی به سینه ی قبطی (فرعونی) می زند که در اثر آن قبطی کشته می شود.[1] آنچه مفسرین به بیان آن پرداخته اند این است که این عمل موسی ترک اولی بوده است او با این عمل خود را به زحمت انداخته است و به خاطر این عمل (قتل)، فرعونیان از او نمی گذرند و ترک اولی به معنی کاری است که ذاتاً حرام نیست بلکه موجب می شود که کار بهتری ترک شود بی آنکه عمل خلافی انجام شده...

علیک السلام
سوالی می کنم ومنتظر پاسخ می مانم
آیا حضرت موسی در آن لحظه قصد کشتن آن مرد را داشت یا نه؟ (جواب خیلی آسان است بله یا خیر)
گلشن;40267 نوشت:
اما سؤال ما ازاین آقایان این است :عقلا پیامبری که معصوم باشد بهتر است یا پیامبری که خطا کار است

عجب سوال منطقی من هم سوالی می پرسم با شیوه ی خودتان
عقلا پیامبری بهتر است که بتواند پرواز کند یا پیامبری که نتواند؟
گلشن;40267 نوشت:
گر پای گناه در میان باشد چگونه آنها می توانند الگوی بشر باشند؟ چگونه می توان به سخنان آنان اعتماد نمود ؟شاید دروغ بگویند ،شاید خطا بکنند، از کجا معلوم که درست تشخیص داده باشد ،لذا ارسال رسل در این صورت کار لغوی می شود. آیا می توان تصور نمود خداوند متعال که این قدر اتمام حجت نموده در مقام ارسال رسل رسول گناهکار برای هدایت بشر بفرستد .آیا در این صورت عذر برای بشر باقی نمی ماند؟ لذا عصمت انبیا امری عقلی است البته اگر عقلی باشد .

من هم گفتم که پیامبران در تبلیغ رسالتشان معصومند پس اطاعت از دستورات آنان واجب است.


عقیل;40301 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

ببخشید بنده اشتباه کردم و اشتباهم را هم می پذیرم ولی اگر به دو آیه قبل از این آیه مراجعه کنید خداوند فراموشی را به هر دوی آن ها نسبت می دهد یعنی حضرت موسی هم دچار فراموشی شد همان چیزی که شما منکر آن هستید

[=Century Gothic]با سلام
خدا را شکر که من بی سواد توانستم شما را متوجه کنم !
[=Century Gothic]بنده آیه مورد نظر شما راهمراه با (تفسیر نور, [=Century Gothic]تفسیر المیزان [=Century Gothic] )گذاشتم تا متوجه بشوید!
[=Century Gothic]چون اینطور که میبینم مفسر قرآن هم شدید !!!؟؟؟
[=Century Gothic] عقیل گرامی خوب نیست بجای سفسطه جواب بدهید و فرار نکنید!!
[=Century Gothic]شما با ربطها را جواب بده !بی ربطها را در نظر نگیر !!!اگر جوابی داری؟،،،!!!
[=Century Gothic] شمایی که هنوز در تفسیر یک آیه ماندی!و قدرت درک صحیح مطالب را نداری !!
چطور به خود اجازه میدهید !به شیعه حمله میکنید!!!!؟و با قاطعیت تمام مطلب میگذرد!!
بنده ادعای نکردم جناب عقیل !در حد دانستهای خودم جواب میدهم!!:Ealam:
و یکی از دلایلی که به اسک دین آمدم همین است که در کنار سروران و اساتید یاد بگیرم!!:Sham:
اما چه خوب بود که شما هم به اندازه دانستهای خود شبهه پراکنی
[=Century Gothic] و مطلق گویی میکردید![=Century Gothic] !:Ealam:
تا ناچار نشوید به نوشتار شخصی مثل من ببخشید بگوید!!:Labkhand:

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام بر همه دوستان

با تشکر

جناب صدیق مطالب مفیدی را بیان نمودند ، خوبه یکم دقیقتر بهش نگاه کنید جناب عقیل !

صدیق;40304 نوشت:
آقای عقیل

آخه بزرگوار با اینهمه جواب محکم و مستدل، در حیرتم از شما با اینهمه تعصب ...

اگه (نعوذ بالله) بحث سر اثبات عصمت "جناب دومی" بود، تا حالا مشکل حل شده بود و شما پذیرفته بودی، نمی دونم شما چه مشکلی با پیامبران الهی داری ؟؟؟

اگه بخوام قوانین سایت و رعایت کنم ؟؟؟ و خیلی محترمانه مطلب و عرض کنم ؟؟؟ باید بگم حقیقتاً من از یک روحیه شما خوشم اومده، اونم اعتماد بنفس تونه که از رو نمی رید ...

شما به اسم و عمل خلفای راشدین تون و صحابه و تابعین با اونهمه مشکلاتی که داشتند قسم می خورید ؟؟؟ نمی دونم چه مشکلی این وسط هست که می خواهید شأن و منزلت انبیاء رو هم سطح اولی و دومی پایین بیارید ؟؟؟

اگه تنها و تنها به عقلت رجوع کنی صرفنظر از قرآن و روایات، و بدون جمود و تعصب تنها و تنها یک از پست ها رو با دقت بخونی، عصمت انبیاء برات روشن میشه ...

دیگه اینقدر کش و قوس دادن نداره عزیز ...

اما . . .

جناب عقیل یادتون نره که شما دارید در مورد انبیاء صحبت میکنید ! همان بندگان مخلَص خداوند !

طبق آیات محکم قرآن شیطان هرگز بر انبیاء چیره و مستولی نخواهد بود !

قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِينَّهُمْ أَجْمَعِينَ(ص/82)إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(ص/83)

إِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يتَوَكَّلُونَ(النحل/99)ِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ(النحل/100)

إِنَّ عِبَادِي لَيسَ لَكَ عَلَيهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(الحجر/42)

پس فراموش نکنیم که بقیه آیاتی که ظاهراً اینچنین مضمونی را دارند و بعضاً مورد اشاره شما بودند با توجه به این آیات محکم تفسیرو تأویل میشوند ، و مطمئناً بار معنایی غیر از آنچه شما مدنظر دارید را در خود جای داده اند !

اما فکر نکنم بحث روی گناه مورد اختلاف باشه ( هرچند که شما ظاهراً از اعتقاد به این مهم یاد میکنید ، اما در عمل به همون هم پایبند نیستید )

به هرترتیب

اشتباه !!!!

آیا انبیاء علیهم السلام اشتباه هم میکنند ؟؟!

در پس این مسئله سوالات زیادی مطرح میشه !

که آیا عقلاً میشه پذیرفت که انبیاء اشتباهی مرتکب بشن ؟؟؟

اصلاً بر فرض هم که اینطور باشه ، این اشتباه چه اشتباهیه ؟؟؟ در چه سطحیه ؟؟؟؟

آیا اصلاً ما در اون مرتبت و جایگاه هستیم که در مورد انبیاء اینگونه حتی قضاوت کنیم ؟؟؟ و . . .

طرح یک سوال عمومی که به روشن شدن موضوع کمک میکنه :

یه مجری یا گوینده تلویزیون رو در نظر بگیرید ، در حین گویندگی مثلاً عطسه میکنه ، بعد از عطسه بلافاصله عذر خواهی میکنه ،

حالا سوال اینجاست ، آیا این مجری یا گوینده اشتباهی مرتکب شده که عذر خواهی میکنه ؟؟؟

مطمئناً خیر ، چون اتفاقی افتاده که در اون سطح بهتر بود از اون مجری سر نزنه ! دقت کنید بهتر بود از اون مجری سر نزنه ، و سر زد ، اون مجری عذر خواهی کرد ، یعنی مجری اشتباهی مرتکب نشد ، اما بهتر بود این عمل از او سر نزنه !

عزیز من انبیاء در مقامی هستند که اگر اینچنین اشتباهی ( اشتباه به بیان ما ، یا واضح تر همان ترک اولی ) مرتکب شوند بلافاصله از خدای خود عذر خواهی میکنند و این عذر خواهی نه به معنای اینکه گناهی بر آنان باشد بلکه نشان از درک و معرفت عمیق آنان از پروردگارشان است ! چرا ؟

مثالی دقیقتر :

تصور کنید شما همین الان هم میتونید نماز بخونید هم میتونید بخوابید !

آیا برای اینکه میخوابید از خدای خود عذر خواهی میکنید ؟ ( عموماً یک شخص عادی عذر خواهی نمی کنه ! )

عصمت مقامی است با توصیفاتی عالی و از همین روست که معصوم از شخص عادی جداست ، و مسلماً اینگونه است که انبیاء و اوصیاء تنها کسانی هستند که همواره در حال عبادتند :

قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْياي وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ(الأنعام/162)

پس :

عصمت یعنی مقامی عاری از هرگونه گناه و اشتباه ، یعنی اشتباهی که مستوجب عذاب بشه !

و البته باید بگیم که این مقام در بین انبیاء یکسان نبوده و دارای کیفیات متفاوتی بوده ،

مثال و داستانی جالب که انسان را به تعمق وامیدارد !

مثال :
بحث فراموشی که شما بیان فرمودید مطلقاً ، هرگز برای پیامبر ما قابل پذیرش نیست زیرا :

سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى(الأعلي/6)

( البته غافل نباشیم ، حتی فراموشی در اون سطحی که ما ازش یاد میکنیم و در ذهن ماست برای بقیه انبیاء هم قابل پذیرش نیست زیرا موجب ایجاد اختلال در امر هدایت میشود )

این سخن خداست (الأعلي/6) که مطلقاً پیامبر خود را از فراموشی مصون میدارد ، در همه دوران زندگی و هیچ گونه قید و شرط برای آن متصور نشده ! و این دقیقاً همان نقطه ایست که شما برادران اهل سنت به بن بست میرسید !

کجا ؟

در این واقعه :

در ماجرایی که در آخرین روزهای عمر شریف پیامبر صلوات الله علیه و آله رخ داد :

داستان از این قرار است !

سعید بن جبیر از ابن عباس نقل میکند که میگفت :

پنج شنبه ! چه پنجشنبه ای !

آنگاه آن قدر گریه کرد که اشکهایش سنگریزه ها را تر کرد ، سپس گفت :

(( پنج شنبه ای بود که بیماری رسول خدا شدت یافت پس فرمود وسیله ای برای نوشتن بیاورید تا چیزی را برای شما بنویسم که بعد از من تا ابد گمراه نشوید ،
عُمر گفت : ان النبی قد غلب علیه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله !
( توضیح اینکه در برخی منابع اخل سنت به روشنی مشخص میشود که این جمله عمر نقل به معنا شده ، و او صراحتاً گفته : ان هذا الرجل لیهجل !!! مثلاً بخاری در صحیحش میگوید : فقالوا : هجر رسول الله !!! )
بعد از این گفته عمر میان جمعیتی که در خانه رسول خدا بودند اختلاف افتاد برخی همان سخن عمر را تکرار کردند و برخی گفتند : که به فرموده حضرت عمل نموده و قلم و دوات برای ایشان بیاورید !
نهایتاً اینکه پیامبر که این نزاع را دیدند فرمودند : از کنار من برخیزید و دور شوید جایز نیست در کنار یک پیغمبرستیزه کنید !
ابن عباس میگوید : مصیبت بزرگ همان بود که این مهمل گویی و اختلاف مانع شد که پیامبر خدا چنین فرمایشی را بنویسند ! )) ( برای سند واقعه مراجعه کنید به اجتهادر در مقابل نص / علامه شرف الدین )

بیایید اشتباه را ( به آنصورت که بیان شد یا به تعبیر علمای شیعه ترک اولی ) برای انبیاء جایز بدانیم ، سوال اینجاست کدامیک از این اشتباهات موجب خدشه وارد شدن به شخصیت انبیاء خواهد شد ؟؟؟؟
کدامیک از این اشتباهات در هدایت افراد تأثیر معکوس گذاشته ؟؟؟؟
کدامیک از این اشتباهات در مخالفت صریح با فرمان خداوند بوده ؟؟؟؟
کدامیک از این اشتباهات را خداوند در کتاب خویش مذمت فرموده ؟؟؟؟

کلام پایانی
قبلاً هم صحبت کردیم ، یکسری دلایل بیان شد که چرا اهل سنت این قدر در تنزل شخصیت انبیاء اهتمام میورزند !

اما یک سوال مهم ،
آیا قائل بودن اهل سنت به اشتباه برای انبیاء غیر از آن است که بتوانند بر خیانت ها و اشتباهات مضحک خلفای خود سرپوش بگذارند ؟

پاسخ با شما ، نه بعنوان یک شیعه ، که بعنوان یک بی طرف !!!!

با تشکر

یک آیه دیگر را من میارم

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا [="black"][="red"]أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا [/][/]فَأَوْحَى إِلَيهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ(الإبراهيم/13)

وکافران به پيامبرانشان گفتند شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم کرد [="red"]مگر اينکه دوباره به کيش ما بازگرديد [/]پس پروردگارشان به آنان وحي کرد که حتما ستمگران را هلاک خواهيم کرد

آغاز این آیه از قول کافران است که به پیامبران می گویند اخراجتان می کنیم [="red"]مگر اینکه دوباره به کیش ما باز گردید[/]

این آیه نشان میدهد پیامبران قبل از بعثت به کیش قوم خود و کافر بوده اند اما بعد از بعثت مومن شده اند بخاطر همین است که کافران به آنها می گویند دوباره به آیین ما باز گردید و این دلیل روشنی است بر عدم عصمت پیامبران در قبل از بعثت

اما علی رغم دلایل متعدد قرانی شیعه پاشو کرده تو یک کفش که نه خیر !!!! پیامبران از بدو تولد معصوم بوده اند !!!

من تعجب می کنم که چرا حرف حق را نمی پذیرند ؟؟:Gig:

كلمه" لتعودن" از ماده" عاد" به معناى" صار" است، و به همين جهت، جزء افعال ناقصه است، و معنايش برگشتن از حالى به حال ديگر است، چه اينكه حال دوم را قبلا داشته و يا نداشته، خلاصه، مى‏خواهيم بگوييم: كلمه" عود" در اين آيه، دليل بر اين نيست كه انبياء قبلا در ملت كفر بوده‏اند، و حال به حكم كفار، بايد دوباره به آن آيين برگردند، چون اگر چنين معنايى در كلمه" عود" خوابيده بود بايستى مى‏گفتند:" لتعودن الى ملتنا بايد به ملت ما برگردند" ولى چنين نگفتند بلكه گفتند:" بايد در ملت ما درآييد و اين خود، همانطور كه ديگران نيز گفته‏اند دليل بر اين است كه انبياء، قبلا در ملت كفر نبوده‏اند.
و از بيانى كه كرديم فساد گفتار بعضى ظاهر مى‏شود كه گفته‏اند: ظاهر آيه اين است كه رسل، قبل از رسالت در ملت خود بوده‏اند، (بعد از رسالت هم) كفار، ايشان را مجبور كرده‏اند كه دوباره به آنچه كه قبلا در آن بوده‏اند برگردند.
بعلاوه خطاب كفار و روى سخنشان، تنها به انبياء نبوده، بلكه مؤمنين به ايشان را نيز مخاطب قرار داده‏اند، و به خاطر اين كه مؤمنين قبلا در ملت كفر بوده‏اند، قرآن كريم هم تعبير به" عود برگشتن" كرده، چون بيشتر و بلكه همه منهاى يك نفر ايشان قبلا در كفر بوده‏اند.
و از لطايف فصاحتى كه در آيه بكار رفته، اين است كه يك لام قسم و يك نون تاكيد بر يك طرف ترديد يعنى" لنخرجنكم" و يك لام و يك نون تاكيد هم بر طرف ديگر يعنى" لتعودن"، در آورده است، با اين كه كلمه" او" براى استدراك است كه مفيد استثناء مى‏باشد، و اگر كسى پيش خود فكر كند كه معنا ندارد. بگوييم:" به خدا قسم بايد از شهر ما حتما بيرون شويد مگر اين كه به خدا قسم به ملت ما برگرديد" پس قرآن كريم چرا اين طور تعبير كرده است؟.
جوابش اين است كه: با اين عمل، خواسته است، بفهماند، از آنجايى كه برگشتن ايشان به ملت كفر، به اختيار خودشان نبوده، و بر حسب فرض، كفار ايشان را بر مى‏گرداندند، پس در حقيقت طرف ديگر ترديد:" لتعودن شما را به خدا قسم بر مى‏گردانيم" مى‏شود، و وقتى معنا چنين شد، لام قسم و نون تاكيد بر سرش در مى‏آيد، و برگشت معنا باين مى‏شود كه:" به خدا قسم يا از ديار خود بيرونتان مى‏كنيم و يا آن كه به خدا قسم شما را به ملت خود بر مى‏گردانيم"( تفسیرالميزان، ج‏12، ص: 46)

اعتماد;40456 نوشت:
[=tahoma][=darkgreen]كلمه" لتعودن" از ماده" عاد" به معناى" صار" است، و به همين جهت، جزء افعال ناقصه است، و معنايش برگشتن از حالى به حال ديگر است، چه اينكه حال دوم را قبلا داشته و يا نداشته، خلاصه، مى‏خواهيم بگوييم: [="Red"]كلمه" عود" در اين آيه، دليل بر اين نيست كه انبياء قبلا در ملت كفر بوده‏اند،[/] و حال به حكم كفار، بايد دوباره به آن آيين برگردند، چون اگر چنين معنايى در كلمه" عود" خوابيده بود بايستى مى‏گفتند:" لتعودن الى ملتنا بايد به ملت ما برگردند" ولى چنين نگفتند [/] 46)[/][/]

استاد و نحوی گرانقدر !!!!

[="red"]اولا [/]
از ماده عاد نیست و از ماده ی [="red"]ع و د [/] است

[="red"]دوما [/]

منبع شما در این صرف و نحو اشتباه کدام مرجع معتبر بوده است ؟؟؟

[="red"]سوم [/]

با توجه به آن چیزی که گفته اید این آیه ی زیر را که هم ماده ی [="red"]عود [/]و هم [="red"] فی[/] در آن بکار رفته چطور تر جمه می کنید ؟؟؟

مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَ[="red"]فِيهَا نُعِيدُكُمْ[/] وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى(طه/55)

[="Blue"]از اين [زمين] شما را آفريده‏ايم در آن شما را بازمي‏گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مي‏آوريم[/]

حتما می گویید كلمه" عود" در اين آيه، دليل بر اين نيست كه ما قبلا از خاک بوده‏ایم !!چون اگر اینطور بود باید به جای [="red"]فیها [/]می گفت [="red"]الیها [/] !!!!!!!!:Gig:

[="red"]چارم [/]
جالب است چه حرفایی می زنید در حالیکه خود پیغمبر در کتاب سیره ی رسول الله صفحه ی 100 نوشته ی دکتر عباس زریاب گفته است

[="blue"]لقد اهدیت للعزی شاتً عفرا و انا علی دین قومی[/]

هنگامی که به دین قوم خود بودم گوسفند سفیدی برای عزی هدیه کردم

[="red"]پنجم [/]
دوستانی که از حق پشتیبانی نکرده و از این اشتباهات آشکار شما تشکر می کنند نشان میدهد که مرجع آنها هم همان مرجع معتبر شماست!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

غلامعلی نوری *;40517 نوشت:
جالب است چه حرفایی می زنید در حالیکه خود پیغمبر در کتاب سیره ی رسول الله صفحه ی 100 نوشته ی دکتر عباس زریاب گفته است

لقد اهدیت للعزی شاتً عفرا و انا علی دین قومی

هنگامی که به دین قوم خود بودم گوسفند سفیدی برای عزی هدیه کردم

سلام آقای نوری

جالبه شما خیلی اوقات خیلی از احادیث رو در عین انطباق با قرآن رد میکنید ، اونوقت چطور مطلبی رو که با قرآن تناقض داره میپذیرید و در اثبات فرمایشات خویش بدان چنگ میزنید ؟

شما رو به خدا انصاف هم خوب چیزیه !

میخواهم داستانی را بیان کنم که کاملاً فرمایش شما را رد میکند و جالب اینجاست که حتی بسیاری از کتب معتبر اهل سنت بر آن صحه گذاشته اند !

بازرگانان قریش طبق معمول هر سال برای تجارت به سفر میرفتند ، پیامبر خدا در سالی که حدوداً 8 ساله بودند و تحت تکفل عموی بزرگوار خویش ابوطالب ، با ایشان به یکی از این سفر های رفتند !
به برکت وجود ایشان در آن سفر ها اتفاقات شگرفی رخ داد ، همچون :
در گرمای سخت هوا و در تمام طول سفر ابری به سان برف بر بالای سر حضرت سایه می افکند
هر جایی که میرفتند حوض های بی آب پر آب گشته و زمین خشک سر سبز میگشت
شتران از حرکت بازمانده بدست مبارک آن حضرت به راه میافتادند
درخت خشکیده ای که نزدیک دِیر بود شاداب و سرسبز و میوه دار شد

سالها بود که راهبی مسحی به نام بحیرا در سرزمینی به نام بُصری صومعه ای داشت و به زندگی وعبادت میپرداخت ، روزی او با کاروان ابوطالب که پیامبر در آن بود برخورد کرد و پیامبر را شناخت ، ( دلیل شناخت پیامبر نشانه هایی از ایشان بود که در کتب مسیحیت موجود بود و بحیرا بدان تسلط کامل داشت )

بلافاصله اندکی غذا برداشت ( که به اندازه یک نفر بود ) و به سمت کاروان رفت و به برکت وجود پیامبر همه کاروان که بالغ بر 170 نفر بودند از آن غذا سیر شدند ،

بعد از پایان غذا بحیرا به پیامبر عرض کرد :

ای جوان از تو به حق لات و عزی میخواهم که به تمام پرسش های من پاسخ دهی

در جواب او پیامبر فرمود :

به نام لات و عزی چیزی از من مخواه ، به خدای سوگند من از هیچ چیز به اندازه ایندو به بغض و کینه و دشمنی نمی نگرم !

و در ادامه داستان که بحیرا پاسخ هایش را از پیامبر دریافت میکند به ابوطالب سفارش میکند که پیامبر را از بهود نگاه دارد که او در آینده شأنی عظیم خواهد یافت !

اسناد (کمال الدین / سیره ابن هشام / تاریخ طبری / الکامل / تاریخ الاسلام ذهبی / الاکتفاء / سیره حلبی و . . . ) ( جزئیات هر کدوم از آدرس ها رو که خواستید بفرمایید )

آخه بغض و دشمنی باید تا به کجا باشه ؟؟؟؟

دوست من شما مگر آیه 48سوره نساء را نخوانده اید که به پیامبر نسبت شرک میدهید ؟؟؟

إِنَّ اللَّهَ لَا يغْفِرُ أَنْ يشْرَكَ بِهِ وَيغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يشَاءُ وَمَنْ يشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا(النساء/48)

شما رو به خدا مطالبی که میفرمایید با کجای قرآن سازگار است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امیدوارم با دید بازتری به تجزیه و تحلیل مطالب خود بپردازید!

عقیل;40307 نوشت:
مَا كَانَ لِلنَّبِيِّوَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْكَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْأَصْحَابُ الْجَحِيمِ(توبه 113) براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزديکانشان باشند؛ (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که اين گروه، اهل دوزخند خداوند می فرماید شایسته نبود یعنی کاری که در گذشته انجام شده و پیامبر و مومنان مرتکب آن شده اند کاری اشتباه بوده حال نمی دونم چطور شما به این نتیجه رسیده اید و من از نوشته ی شما چیزی دستگیرم نشد

[=courier new]جناب عقیل

[=courier new]نمی دانم برای خودم متاسف باشم یا برای شما

[=courier new]از کجای " مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ فهمیده میشود که نبی و مومنین این کار را قبلا می کردند و الان خدا بگوید اون کارشون درست و سزاوار نبوده و اگر چنین است لطفا بگویید :grye:

[=courier new]1- پس نبی گناه کار است چون کاری که حرام بوده و ناسزا انجام داده، قبول دارید که دعا و استغفار برای مشرکین حرام است ،ندارید؟؟؟؟؟؟

[=courier new]2-اگر کار حرامی هست و به قول شما نبی این کار رو انجام داد،پس چرا خود خدا کار ابراهیم رو توجیه میکنه و میگه این کارش اشکال نداشته؟
[=courier new]وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ ( توبه 114)

[=courier new]3- این ما کان های دیگر قرآن را هم همینجور معنی میکنید؟؟؟؟؟؟؟

[=courier new]ما كانَ اللَّهُ لِيُضيعَ إيمانَكُمْ (کار زشتی بدو که خدا ایمان تان را ضایع کرد)!!!!!! خدایا منو ببخش حرف عقیله!

[=courier new]ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّه‏(کار ناپسندی کردند پیامبران که بعد از گرفتن کتاب و حکم و نبوت مردمو به عبادت خودشون دعوت کردند---خدا عاقبت مارو بخیر کنه این از پیامبراش!!

[=courier new]وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَة
[=courier new]کار بدی کرد اون پیامبر که هدیه و رشوه گرفت فردای قیامت اونو بارشوش میارن --خدا به دادش برسه شما رو به خدا مردم برای خلاصی این پیامبر سر سفره افطار دعا کنید!!

[=courier new]ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‏ حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْض‏ --کار زشتی کرد که نکشت و اسیر گرفت---خدایا به جوونیش رحم کن
[=courier new]وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا
[=courier new]ترجمه کنم یا خودت زحمتشو میکشی؟

[=courier new]ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ

[=courier new]ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَه‏--جون دایی این یکی رو بذار ترجمه کنم خدایا زشت بود تو این سن و سال بچه آوردن سر پیری و معرکه گیری حال مامان خدا خوبه خودش و بچه ش سالمن؟؟خوب خدارو شکر !!طبیعی بوده یا سزارین ؟؟؟؟؟؟؟

[=courier new]قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغي‏ لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياء --اینو هم بگم یا ...؟؟؟؟؟

[=courier new]َ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ
[=courier new]وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا

[=courier new]خوب جناب عقیل
[=courier new]در آیه مورد بحث ما کان یعنی مجاز نیستید
[=courier new]اینجا و امثال این مورد کان ماضی معنا نمیشه
[=courier new]دقت کن ان یستغفروا: فعل مضارع که ان سرش بیاد تاویل به مصدر میره .
[=courier new]یستغفر =استغفار میکند. ان یستغفر =استغفار کردن
[=courier new]
[=courier new] معنای آیه این میشه :استغفار کردن ممنوع ؛
[=courier new]
[=courier new]این کجا دلالت بر وقوع استغفار در گذشته داره؟؟؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

celyanic;40320 نوشت:
طبق آیات محکم قرآن شیطان هرگز بر انبیاء چیره و مستولی نخواهد بود ! قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِينَّهُمْ أَجْمَعِينَ(ص/82)إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(ص/83) إِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يتَوَكَّلُونَ(النحل/99)ِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ(النحل/100) إِنَّ عِبَادِي لَيسَ لَكَ عَلَيهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(الحجر/42)

آیا همه ی خطا هایی که از ما سر می زند از سوی شیطان است؟
آیا خود ما نقشی در اشتباه خودمون نداریم؟
پس خطا هایی که از پیامبران علیهم السلام سر زده از تسلط شیطان نبوده بلکه خود آنان باعث آن بوده اند
celyanic;40320 نوشت:
آیا اصلاً ما در اون مرتبت و جایگاه هستیم که در مورد انبیاء اینگونه حتی قضاوت کنیم ؟؟؟ و . . .

خیر واقعا ما در این جایگاه نیستیم و از خداوند بزرگ به خاطر بحث در این مورد طلب مغفرت می کنم اما چیزی که مرا وادار به گفتگو در این مورد می کنه این عقیده ی خطرناکه که انبیاء علیهم السلام از بدو تولد تا وفاتشان هیچگونه گناه خطا اشتباه فراموشی و لغزشی از آنها سر نمی زند یعنی همان عقیده ای که باید در مورد خدا داشته باشیم به پیامبران نسبت دهیم
celyanic;40320 نوشت:
یه مجری یا گوینده تلویزیون رو در نظر بگیرید ، در حین گویندگی مثلاً عطسه میکنه ، بعد از عطسه بلافاصله عذر خواهی میکنه ، حالا سوال اینجاست ، آیا این مجری یا گوینده اشتباهی مرتکب شده که عذر خواهی میکنه ؟؟؟ مطمئناً خیر ، چون اتفاقی افتاده که در اون سطح بهتر بود از اون مجری سر نزنه ! دقت کنید بهتر بود از اون مجری سر نزنه ، و سر زد ، اون مجری عذر خواهی کرد ، یعنی مجری اشتباهی مرتکب نشد ، اما بهتر بود این عمل از او سر نزنه ! عزیز من انبیاء در مقامی هستند که اگر اینچنین اشتباهی ( اشتباه به بیان ما ، یا واضح تر همان ترک اولی ) مرتکب شوند بلافاصله از خدای خود عذر خواهی میکنند و این عذر خواهی نه به معنای اینکه گناهی بر آنان باشد بلکه نشان از درک و معرفت عمیق آنان از پروردگارشان است ! چرا ؟

دوست عزیز این مثال شما اشتباه است چون عطسه یک عمل غیر ارادی است ولی دلایل که من ذکر کردم همه از روی اختیار انجام شده است بهتر می بود که بجای عطسه مثلا می گفتید مجری یادش می ره سلام کنه و یا یک کلمه ای رو اشتباه تلفظ می کنه .
celyanic;40320 نوشت:
بحث فراموشی که شما بیان فرمودید مطلقاً ، هرگز برای پیامبر ما قابل پذیرش نیست زیرا : سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى(الأعلي/6) ( البته غافل نباشیم ، حتی فراموشی در اون سطحی که ما ازش یاد میکنیم و در ذهن ماست برای بقیه انبیاء هم قابل پذیرش نیست زیرا موجب ایجاد اختلال در امر هدایت میشود ) این سخن خداست (الأعلي/6) که مطلقاً پیامبر خود را از فراموشی مصون میدارد ، در همه دوران زندگی و هیچ گونه قید و شرط برای آن متصور نشده !

در این جا منظور فراموش نکردن قرآن است نه هر امر دیگری. همان طور که آیت الله مکارم ترجمه می کند
ما بزودى (قرآن را) بر تو مى‏خوانيم و هرگز فراموش نخواهى کرد
celyanic;40320 نوشت:
و این دقیقاً همان نقطه ایست که شما برادران اهل سنت به بن بست میرسید ! کجا ؟ در این واقعه : در ماجرایی که در آخرین روزهای عمر شریف پیامبر صلوات الله علیه و آله رخ داد : داستان از این قرار است ! سعید بن جبیر از ابن عباس نقل میکند که میگفت : پنج شنبه ! چه پنجشنبه ای ! آنگاه آن قدر گریه کرد که اشکهایش سنگریزه ها را تر کرد ، سپس گفت : (( پنج شنبه ای بود که بیماری رسول خدا شدت یافت پس فرمود وسیله ای برای نوشتن بیاورید تا چیزی را برای شما بنویسم که بعد از من تا ابد گمراه نشوید ، عُمر گفت : ان النبی قد غلب علیه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله ! ( توضیح اینکه در برخی منابع اخل سنت به روشنی مشخص میشود که این جمله عمر نقل به معنا شده ، و او صراحتاً گفته : ان هذا الرجل لیهجل !!! مثلاً بخاری در صحیحش میگوید : فقالوا : هجر رسول الله !!! ) بعد از این گفته عمر میان جمعیتی که در خانه رسول خدا بودند اختلاف افتاد برخی همان سخن عمر را تکرار کردند و برخی گفتند : که به فرموده حضرت عمل نموده و قلم و دوات برای ایشان بیاورید ! نهایتاً اینکه پیامبر که این نزاع را دیدند فرمودند : از کنار من برخیزید و دور شوید جایز نیست در کنار یک پیغمبرستیزه کنید ! ابن عباس میگوید : مصیبت بزرگ همان بود که این مهمل گویی و اختلاف مانع شد که پیامبر خدا چنین فرمایشی را بنویسند ! )) ( برای سند واقعه مراجعه کنید به اجتهادر در مقابل نص / علامه شرف الدین )

لطفا بحث را عوض نکن
celyanic;40320 نوشت:
کدامیک از این اشتباهات در هدایت افراد تأثیر معکوس گذاشته ؟؟؟؟ کدامیک از این اشتباهات در مخالفت صریح با فرمان خداوند بوده ؟؟؟؟ کدامیک از این اشتباهات را خداوند در کتاب خویش مذمت فرموده ؟؟؟؟

هیچ کدام و این را بنده قبول دارم و اگر در جایی هم اشتباه بزرگی کرده اند خداوند فورا به آنها تذکر داده و آنها هم توبه کرده اند مانند آیه 1 سوره تحریم
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اى پيامبر! چرا چيزى را که خدا بر تو حلال کرده بخاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى‏کنى؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است.
celyanic;40320 نوشت:
اما یک سوال مهم ، آیا قائل بودن اهل سنت به اشتباه برای انبیاء غیر از آن است که بتوانند بر خیانت ها و اشتباهات مضحک خلفای خود سرپوش بگذارند ؟ پاسخ با شما ، نه بعنوان یک شیعه ، که بعنوان یک بی طرف !!!!

آیا در مورد شیخ صدوق که او هم معترف بود که پیامبران ممکنه اشتباه کنند این عقیده را دارید آیا او هم می خواست اعمال حضرت عمر را با این عقیده توجیه کند

زلال حدیث;40548 نوشت:
جناب عقیل نمی دانم برای خودم متاسف باشم یا برای شما

برادر یا خواهر گرامیم همه ی ترجمه هایی که من می ذارم از ترجمه های شخصیت های معروف شیعی است و این ترجمه مال من نیست و اگر اعتراضی دارید می توانید با دفتر آیت الله مکارم شیرازی مکاتبه کنید


بسم الله الرحمن الرحيم
سلام

دوست گرامي جناب عقيل

در تاپیک زیر منتظر جواب شما هستم :

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6921&page=5

باتشکر - یاعلی

عقیل;40583 نوشت:
برادر یا خواهر گرامیم همه ی ترجمه هایی که من می ذارم از ترجمه های شخصیت های معروف شیعی است و این ترجمه مال من نیست و اگر اعتراضی دارید می توانید با دفتر آیت الله مکارم شیرازی مکاتبه کنید

[=courier new]عقیل بزرگوار

[=courier new]ادعا کردید که :
[=courier new]ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكين
[=courier new]‏به این معناست که آن استغفاری که نبی کرد نادرست بود
[=courier new]برایتان دلیل آوردم جواب استدلالم را ندادید نهایت چیزی که گفتید اینه که: مکارم گفته به من چه ؟

[=courier new]شما از آیه همینگونه که میگید برداشت دارید؟پس جواب سوالام رو بدید

[=courier new]اما ترجمه آقای مکارم :

[=courier new]براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود كه براى مشركان (از خداوند) طلب آمرزش كنند، هر چند از نزديكانشان باشند (آن هم) پس از آنكه بر آنها روشن شد كه اين گروه، اهل دوزخند! (113

[=courier new]کجا ایشون حرف شما رو میگه :شما از" شایسته نبود "اینو در میاری ؟

به بقیه ترجمه ها نگاه کن یکی میگ%

ببخشید جناب حامدی بنده قول دادم که این موضوع را تا به نتیجه رسیدن ادامه دهم و متاسفانه وقت زیادی هم ندارم که به همه ی تاپیک ها برسم ان شاء الله در آینده در خدمت خواهیم بود و اگر هم نظری در مورد این تاپیک دارید بفرمایید

زلال حدیث;40596 نوشت:
کجا ایشون حرف شما رو میگه :شما از" شایسته نبود "اینو در میاری ؟

مگر شایسته نبود یعنی چه؟
نکنه شایسته نبود یعنی شایسته بود؟ ش
شما می خواهی شایسته نبود را طوری جلوه دهی که این کار پیامبر خوب بود.
وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ
و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينکه مى‏دانيد کتمان نکنيد!

وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا(کهف23 - 24)

و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى‏دهم»...
مگر اينکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بياور؛ و بگو: «اميدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت کند!»

عقیل;40609 نوشت:
ببخشید جناب حامدی بنده قول دادم که این موضوع را تا به نتیجه رسیدن ادامه دهم و متاسفانه وقت زیادی هم ندارم که به همه ی تاپیک ها برسم ان شاء الله در آینده در خدمت خواهیم بود و اگر هم نظری در مورد این تاپیک دارید بفرمایید

[=century gothic]با سلام
[=century gothic]جناب عقیل پیشنهاد حامدی عزیز بسیار ارزنده میباشد!!
دیگر هم جای شک و شبهه ای نمیماند!!
[=century gothic]
کسی هم نوشته بی ربط نمیگذرد که جناب عالی زحمت بکشید و جواب بدهید!!
[=century gothic]چطور برای شبهه پراکنی وقت دارید؟اما موقع جواب دادن که میشود وقت ندارید؟[=century gothic]
شمایی که بر کرسی مناظره نشستید و تمامی استدلالهای عزیزان را در مورد عصمت رد میکنید!!؟
و مدعی میشوید که کسی پاسخ درستی به شما نمیدهد!!
چرا پیشنهاد را رد میکنید!!؟
[=century gothic]حالا لطف کنید و تاپیکهای دیگر را برای مدتی رها کنید !و به این تاپیک رسیدگی کنید!![=century gothic]
[=Century Gothic]مثل خیلی از تاپیکها که رها کردید !
[=Century Gothic]دیگه نمیدانیم عقیل عزیز حقانیت شیعه را چگونه ثابت کنیم !!
http://www.askdin.com/showthread.php?t=6921&page=5
[=century gothic] حداقل برای حسن نیت هم که شده قبول میکردید تا عزیزان بدانند که قصد شما حق و حقانیت است!!؟
نه انحراف و شبهه پراکنی؟!!!
یا حق

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

عقیل;40583 نوشت:
خیر واقعا ما در این جایگاه نیستیم و از خداوند بزرگ به خاطر بحث در این مورد طلب مغفرت می کنم اما چیزی که مرا وادار به گفتگو در این مورد می کنه این عقیده ی خطرناکه که انبیاء علیهم السلام از بدو تولد تا وفاتشان هیچگونه گناه خطا اشتباه فراموشی و لغزشی از آنها سر نمی زند یعنی همان عقیده ای که باید در مورد خدا داشته باشیم به پیامبران نسبت دهیم

:Graphic (29):سلام خدا جون ، حالت چطوره ، میخوام عقیده ام رو در موردت اصلاح کنم :

تو از بدو تولد تا پایان عمرت از هر گونه گناه و خطا و اشتباه و لغزشی مصون هستی ! :Graphic (17):

ممنون خدا جون که گذاشتی به کمک آقای عقیل ، عقیده ام رو در موردت اصلاح کنم !!!!:Graphic (16):

خوبه دیگه وقتی سطح نبوت تا این حد پایین بیاد سطح توحید که دیگه جایگاهش مشخصه !

عزیز من بیان شما مثل این میمونه که بگیم اینجا در کویر ، در این بیابان روی شنزار ها یک ماهی زیبا زندگی میکند !!!!

اونوقت شما میاید و یه چیزی مثل عصمت رو مطلقاً در مورد خداوند میدونید ؟
اصلاً این فرضیه بکلی فرضیه باطلیه !

متأسفم ، واقعاً تصورتون راجع به خدا چجوریه ؟؟؟

آها ببخشید اگه الان چند تا حدیث از صحاح شما دوستان بیارم که دیدن خداوند رو بصورت جسم در قیامت متصور میشید میفرمایید بحث رو عوض نکن ، باشه نمیارم !

اما باید خدمت حضرتعالی عرض کنم ، که معصوم اسم مفعول از ع ص م است یعنی اینکه شخصی در حفظ و پناه دیگری باشد ، و معصوم در تعالیم دینی همواره به معنای تام و کامل آن ( در مورد انبیاء و اوصیاء ) بکار برده شده ، ( زیرا هر انسانی درست در زمانی که از گناه خودداری میکند دارای عصمت است .... بماند ) ، نهایتاً اینکه معصوم ( به معنای تام و کامل ) کسی است که در حفظ و پناه خداوندی است ، و عصمت خویش را از خدای خود میگیرد و مستقل از خداوند از گناه حفظ نمی شود ( هر چند که با اختیار خویش شرایط کسب آنرا کسب مهیا نموده )

حالا اگه اهل سنت همان اندک عصمت دست و پا شکسته ای را که قبول دارند مستقل از آن انبیاء میدانند که بحثش جداست اما شیعه هیچگاه اینچنین عقیده ای نداشته !

در ضمن عقلاً محال است که خداوند شخصی را برای هدایت بشر بفرستد و آن شخص در ( حتی ) اعمال ریز خویش دارای اشتباه باشد ، زیرا قول و فعل انسان خطاکار ( نه به معنای گناه که به معنای اشتباه ) اطمینان آور نیست !

آیا اینکه شما دامان انبیاء را به خطا و اشتباه می آلایید خطر ناک است یا عصمت شیعه ؟؟؟

آیا فرستادن رسولی خطاکار ، نوعی بسته دانستن دست خداوند نیست ؟؟؟؟ در اینکه میتوانسته کسی را بفرستد که از خطا مصون باشد !

دقت کنید و تنها به فکر پاسخ دادن نباشید !

عقیل;40610 نوشت:
دوست عزیز این مثال شما اشتباه است چون عطسه یک عمل غیر ارادی است ولی دلایل که من ذکر کردم همه از روی اختیار انجام شده است بهتر می بود که بجای عطسه مثلا می گفتید مجری یادش می ره سلام کنه و یا یک کلمه ای رو اشتباه تلفظ می کنه

اتفاقاً مثال من کاملاً درسته ، شما میخوای که من بگم ، آره اون مجری اشتباه کرد یا فراموش کرد ، بعد استنتاج بفرمایید که انبیاء هم اشتباه یا فراموشی داشته اند ، اگر مثال بنده را نسبی در نظر بگیرید به صحت آن پی خواهید برد !
همانطور که گفتم در حقیقت انبیاء از آنچنان معرفتی برخوردارند که هیچ گاه گناه و یا اشتباهی مرتکب نمی شوند که آنها را مستوجب عذاب نماید و اگر عملی مرتکب شده اند که اختصاصاً امکان انجام بهتر از آن میبود بلافاصله با تضرع از درگاه خداوند طلب مغفرت مینموده اند ، و این طلب مغفرت به معنای آمرزش گناه نیست ، بلکه به این معناست که بتوانند ترک اولی خویش را جبران کنند !

عقیل;40610 نوشت:

در این جا منظور فراموش نکردن قرآن است نه هر امر دیگری. همان طور که آیت الله مکارم ترجمه می کند
ما بزودى (قرآن را) بر تو مى‏خوانيم و هرگز فراموش نخواهى کرد

خوبه دیگه اول نبوت رو میکوبید

بعد توحید رو

حالا شده نوبت قرآن

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيبِ لَا يعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(الأنعام/59)

عزیز من ، درسته ، پیامبر قرآن رو هیچگاه فراموش نکرده اما :

لازمه حفظ درست قرآن حفظ تأویل و تفسیر درست قرآن است و نه تنها حفظ متن آیات !
قرآن کتابی است که در آن همه چیز بیان شده و هیچ چیزی فروگذار نگشته !
هر کدام از آیات دارای شأن نزولها و کلیات و ابعاد خاص و عامی است ، بطوریکه باید تا قیام قیامت پاسخگو باشد !

آیا نمی توان گفت فراموش نکردن قرآن یعنی فراموش نکردن هیچ چیزی ؟؟؟؟؟

ادامه دارد . . .

ادامه . . .

عقیل;40583 نوشت:
لطفا بحث را عوض نکن

شما راست میگی ، هر زمانی که به ته خیار رسید ، تلخ شد !!!! مگه نه ؟؟؟

بنده میگم یکی از مصادیق بارز پذیرفتن فراموشی و هذیان گویی در کتب شما در این واقعه هویداست ! شما میگی بحث رو عوض نکن !

من میگم اگه قرار باشه ما عصمت رو بصورت مطلق در مورد انبیاء بپذیریم ، باید قبول کنیم ، عمر در این واقعه خیانت کرده ! شما میگی بحث رو عوض نکن !

خب شما راست میگی ، چرا که اگه نه تنها این دلیل ، بلکه هزار دلیل هم بر خیانت خلفای به اصطلاح راشدین بیاوریم شما میگویی بحث را عوض نکن ، چون لزوماً به ته خیار رسیدیم !!!! مگه نه ؟؟؟؟؟؟؟؟

عقیل;40610 نوشت:
هیچ کدام و این را بنده قبول دارم و اگر در جایی هم اشتباه بزرگی کرده اند خداوند فورا به آنها تذکر داده و آنها هم توبه کرده اند مانند آیه 1 سوره تحریم

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اى پيامبر! چرا چيزى را که خدا بر تو حلال کرده بخاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى‏کنى؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است.


امیدوارم که به شأن نزول آیات هم مراجعه بفرمایید و بعد به آیه استنتاج فرمایید !

ماجرا آنطور نیست که پیامبر در حلال و حرام خدا دست برده باشد ، بلکه برای جلب رضایت همسرانش از لذتی که حلال بود و میتوانست آن لذت را ببرد ، امتناع ورزید ! کجای این اشتباه یا گناه است ؟

مثل این میمونه که شما امروز هم بتونی بری ورزش کنی و هم با خونوادت به مهمونی بری و برای جلب رضایت خونوادت از ورزشی که خیلی هم لذت میبری بگذری !

اما این آیه و لحن به ظاهر تند آن برای چیز دیگری است

همه میدانیم که جلب رضایت خانواده یکی از مهمترین تعالیم اخلاقی در اسلام است و در سنت بسیار بر آن سفارش شده ، پس چرا خداوند پیامبر خویش را برای این عمل مستحب مواخذه میکند !

جواب اینجاست ، آن همسران که پیامبر بخاطر آنان از لذت خود چشم پوشی کردند کسانی نبودند جز عایشه و حفصه که در اثر حسادت و ایجاد توطئه بر ضد ایشان پیامبر را از آن لذت منع کردند و خداوند که از نیت درونی آنان آگاه بود پیامبر را بخاطر پذیرش حرف آنان مواخذه نمود !

میبینیم که عمل پیامبر نه خطا و نه گناه بوده ، بلکه یک عمل مستحب هم بوده که بسیار هم بر آن تأکید شده ، اما در آن موقعیت خاص ( و با توجه به نیت درونی همسرانش ) بهتر بود پیامبر بخاطر آنان خویشتن را از آن لذت محروم نفرماید !

چرا هر چیزی را از آن سویی که نباید بزرگ میکنید ؟؟؟؟؟ و به همه ابعاد یک قضیه نمی پردازید ؟؟؟؟

عقیل;40610 نوشت:
آیا در مورد شیخ صدوق که او هم معترف بود که پیامبران ممکنه اشتباه کنند این عقیده را دارید آیا او هم می خواست اعمال حضرت عمر را با این عقیده توجیه کند

خواهش میکنم رو هوا حرف نزنید ، که بعداً موجب شرمساریتان شود

هیچ کدام از علمای شیعه به اشتباه انبیاء قائل نبوده اند ، بلکه ترک اولی را برای آن بزرگواران ذکر کرده اند !

در هر صورت بهتره به پیشنهاد آقای حامدی هم گوش دهید ، برای شما بهتر است اگر تعقل کننده باشید

یا حق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دوست گرامی جناب عقیل

عقیل;40609 نوشت:
ببخشید جناب حامدی بنده قول دادم که این موضوع را تا به نتیجه رسیدن ادامه دهم و متاسفانه وقت زیادی هم ندارم که به همه ی تاپیک ها برسم ان شاء الله در آینده در خدمت خواهیم بود و اگر هم نظری در مورد این تاپیک دارید بفرمایید

راستش را بخواهید من به این کار دوستان اهل سنت عادت دارم!!!
مگر بحث عمر را شما شروع نکرده اید؟ اگر وقت نداشتید چرا شروع کرده اید؟ اگر هم وقت دارید جواب بفرمایید.

عموما دوستان اهل سنت برای نوشتن شبهه وقت دارند ولی وقتی جوابی برایشان نوشته می شود یکهو !!! وقتشان پر می شود!!!

اما در مورد این موضوع :

اولا دوستان جوابهای خوبی نوشته اند ولی اگر انکار نشود!!!
دوما حالا دوستان چند نفری جواب می نویسند اگر من هم بیایم که باز بهانه ای برای رفتن خواهد بود!!!
سوما قول می دهم تاپیک مذکوری که آدرسش را داده ام وقتتون رو زیاد نگیره. حالا شما یه نظری بهش بنداز!

در ضمن اگر بخوایم اثبات عصمت کنیم به نظر من تنها آیه هایی که می فرماید اطیعوا الله و اطیعوا الرسول برای اثبات عصمت کافیه.
چون وقتی همانگونه که به اطاعت از خدا دستور میده به اطاعت از رسول هم دستور میده بدون هیچ قید و شرطی معلومه که باید ایشون از هرگونه اشتباه و خطایی هم مصون باشند که بتوان بدون چون و چرا از ایشون همانگونه که از خدا اطاعت می کنیم اطاعت کنیم.

باتشکر - یاعلی

عقیل;40609 نوشت:
مگر شایسته نبود یعنی چه؟ نکنه شایسته نبود یعنی شایسته بود؟ ش شما می خواهی شایسته نبود را طوری جلوه دهی که این کار پیامبر خوب بود. وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينکه مى‏دانيد کتمان نکنيد!

[=Courier New]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Courier New]من فکر میکنم بحث عصمت انبیا از حالت علمی خارج شده و دوستان در دو طرف گاهی به میخ میزنند و گاهی به نعل . چیزی را که مخالف اثبات میکند یه چیزه و چیزی را که موافق رد میکند چیز دیگری لذا در بین مثالهایی که برای نقض و حل زده میشه گاهی حکایت از لج و لجبازی طرفین میکنه

[=Courier New]و نیز فکر میکنم اگه به شکل زیر نتیجه گیری کنیم مساله روشن میشه و طرفین هم به این جواب راضی بشن.

[=Courier New]پیامبران هم اشتباه میکنن و هم اشتباه نمی کنن [=Courier New]،

[=Courier New]مخالفین عصمت شق اول رو اثبات میکنن و موافقین شق دوم رو

[=Courier New]حرف اصلی :در تشهد نماز میگیم :اشهد ان محمدا عبده و رسوله - شهادت میدیم که پیامبر اولا عبد و ثانیا رسول خداست

[=Courier New]در اول سوره مبارکه اسراء هم می فرماید سبحان الذی اسری بعبده ...از ایشون به عنوان عبد یاد می فرماید
[=Courier New]در ایه 29 فتح می فرماید : مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه‏و در آیات دیگر؛ در باره پیامبران دیگه هم ، عنوان عبد و رسول را داریم

[=Courier New]توضیح مطلب اینکه پیامبران دو شان دارند ؛یکی شان نبوت و رسالت اونهاست که سر و کارشون با مردمه
[=Courier New]شان دیگه شان عبد بودنشونه

[=Courier New]در شان اول نقش رابط بین خدا و خلق رو ایفا میکنن اما در شان دوم دیگه رسول و رابط نیستند بلکه خودشون هستند و خداشون

[=Courier New]در شان اول جلوی مردم راه میرن و پیامبر قوم و قبیله یا شهر یا عصر خود یا کافه خلق هستند، اونا هستند و مردمشون

[=Courier New]اما در شان دوم با مردم لحاظ نمیشن بلکه خود گروه انبیاء، مورد لحاظن یعنی به هر پیامبری تو جمع پیامبران دیگه نگاه میشه نه تو جمع مردم

[=Courier New]در مقام عبد بودن هم اونها خودشون طرف دعوت خودشون هم هستند یعنی آنچه از شریعت برای مردم آوردن بر خودشون هم تکلیفه و از این لحاظ مومن ترین و عابدترین مردمند

[=Courier New]بر اساس آنچه از آیات و روایات بدست میاید باید گفت ::Gol:

[=Courier New]انبياء از گناهانى معصومند كه نسبت به غير اونا گناهه، نه از گناهانى كه نسبت به خود انبيا گناه محسوب مى‏شه، چه اینکه حسنات و نيكى‏هاى ابرار گناهان و مقرّبين هست و توبه‏ى انبيا عليهم السّلام از التفات و توجّه به غير خدا هست

[=Courier New]وقتی در دایره پیامبران نگاه میکنیم می فرماید :

[=Courier New]تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ
[=Courier New]قطعا این تفاوت درجات بر اساس هنر شخصی و تقوای خاص خودشون بوده که تونستند برای خودشون مراتب کسب کنن و دیگه تو این محدوده و تکلیفشون در این زمینه، معصوم نیستند بلکه هرکی زرنگی و قابلیت خودشو باید نشون بده چون امتحان ارتقای درجه رو باید پس بدن اگه اینجا خدا بهشون بگه چکار کنن دیگه امتحان معنی نداره!!

[=Courier New]لذا در این مرحله اشتباه جا داره و براشون گناه هم فرض میشه - حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ

[=Courier New]و اینکه جناب رسول خدا می فرمایند :

[=Courier New]إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ بِالنَّهَارِ سَبْعِينَ مَرَّة - دلم غبار میگیرد و من روزانه هفتاد بار استغفار میکنم ،در همین مرحله هست و همه خطابات سرزنش گونه حق تعالی نسبت به انبیاء عظام به همین مرحله بر میگردد

[=Courier New]مسابقه و رقابت بین انبیاء در این مرحله هست و آنها در بین امتشان هماوردی ندارند .

[=Courier New]البته در بین خودشان بزرگ و مرشدشان را حساب و عصمت دیگریست که از این حد از اشتباه هم خودش را حفظ نموده (صلوا علیه و اله )

[=Courier New]از این مقدار اشتباه علمای شیعه تعبیر به ترک اولی میکنند

[=Courier New]در اجرای نقش پیامبری و جوانب و شئونش ،که به تقویت و جا افتادنشون بین مردم برمی گرده، کاملا معصوم و بری از اشتباهند

[=Courier New]این خلاصه اعتقاد ماست .اگه دوستان به دقت خوندند نظرشون رو بفرمایند :hamdel:

عقیل;40583 نوشت:
یعنی همان عقیده ای که باید در مورد خدا داشته باشیم به پیامبران نسبت دهیم


بسم الله الرحمن الرحیم
به نظر شما صفاتی که خدا دارد را نمی توان به پیغمبر (ص) نسبت داد یا حتی به سایر انسانها .پس باید گفت پیامبر(ص) عالم نیست ،قادر بر حکومت بر مردم نیست ،پس چرا در مدینه 10 سال حکومت کرد و قدرت داشت،مهربان نیست .و ....
ما انسانهای معمولی چطور ما نمی توانیم عالم باشیم یا قادر بر انجام کارها ،و سایر صفات .


عزیز! اشتباه شما بر سر این است که چنانچه بگوییم پیامبر (ص) از هنگام تولد تا پایان عمر معصوم است مانند خدا شده است .کاملا اشتباه است این دو هیچ ملازمه ای باهم ندارند همچنانکه سایر صفات چنین است .


خداوند عالم است ،پیامبر (ص)عالم است ما نیز عالم هستیم ولی صفات خداوند عین ذات الهی است یعنی بین ذات خدا و صفاتش دوئیتی نیست ولی بین انسان و صفاتش دوئیت است یعنی میتوان گفت که زمانی انسان عالم نبوده ولی حالا عالم شده ولی درباره خدا هیچ گاه چنین نیست یعنی زمانی نبوده که خدا عالم نباشد ازلا و ابدا خدا همه صفات کمالی را داراست .
در باره عصمت باتوجه دلیل حقیر در چند پست قبل باید بگویم صفت خطا و اشتباه نکردن خدا و معصومیت پیامبر(ص) همچنین است .از آنجا که خداوند واجب الوجود است یعنی وجود برایش ضرورت دارد همه صفات کمالی نیز که از وجود برمیخیزد بیرایش ضرورت دارد ولی انسان حال چه پیامبر(ص)و چه سایر انسانها چون ممکن الوجود هستند استعداد داشتن صفات کمالی و غیر کمالی در آنها هست آگر با اختیار خود صفات کمالی را انتخاب کنند چون این استعداد را خدا به آنها داده است در واقع بالعرض خداوند دارای این صفات هستند نه اینکه مستقلا خود دارا باشند یعنی تفاوت در استقلالی بودن خداون و وابسته بودن ممکنات(پیامبرو سایرین) است.
ولی از آنجا که صفات نیز مراتب دارد بالاترین مرحله عصمت در میان مخلوقات در وجود مقدس پیامبر (ص) و ائمّة(ع) است ومی توان مراتب پایین تر را در وجود سایرین یافت مثلا در باره حضرت زینب (س)و یا بسیاری از عباد و زهاد مرتبه ای از عصمت را یافت.
ولی عصمت به معنای مصطلح در شیعه خاص انبیاءو ائمّة علیهم السلام است.
ر.ک. مرحله 12 از نهایة الحکمة از علامه طباطبایی.
و راه و راهنما شناسی از محمد تقی مصباح یزدی.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
تمام جواب های دوستان را دو بار به دقت خواندم اما جوابی منطقی پیدا نکردم و فکر کنم آیه ی آخری که گذاشتم تیر خلاصی بود بر این عقیده ی خطرناک.
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا(کهف23 - 24)

و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى‏دهم»...
مگر اينکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بياور؛ و بگو: «اميدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت کند!»
فکر نکنم با وجود چنین آیه ی صریحی که امکان فراموشی پیامبر را مطرح می کند دلیلی برای شما باقی مانده باشد که حق را نپذیرید
و به تفسیر نمونه هم که مراجعه کردم پاسخی به این فراموشی داده نشده بود.
و شان نزول آیه هم که در تفسیر نمونه آمده بود دلیل محکمی است بر این عقیده ی اهل سنت
"شان نزولى را كه در مورد آيات فوق نقل كرديم تفسير اول را تاييد مى كند، زيرا پيامبر ص بدون ذكر انشاء اللَّه به كسانى كه پيرامون اصحاب كهف و مانند آن سؤال كرده بودند قول توضيح و جواب داد، به همين جهت مدتى وحى الهى به تاخير افتاد، تا به پيامبر ص در اين زمينه هشدار داده شود و سرمشقى براى همه مردم باشد."

عقیل;41006 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام تمام جواب های دوستان را دو بار به دقت خواندم اما جوابی منطقی پیدا نکردم و فکر کنم آیه ی آخری که گذاشتم تیر خلاصی بود بر این عقیده ی خطرناک. وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا(کهف23 - 24) و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى‏دهم»... مگر اينکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بياور؛ و بگو: «اميدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت کند!» فکر نکنم با وجود چنین آیه ی صریحی که امکان فراموشی پیامبر را مطرح می کند دلیلی برای شما باقی مانده باشد که حق را نپذیرید و به تفسیر نمونه هم که مراجعه کردم پاسخی به این فراموشی داده نشده بود. و شان نزول آیه هم که در تفسیر نمونه آمده بود دلیل محکمی است بر این عقیده ی اهل سنت "شان نزولى را كه در مورد آيات فوق نقل كرديم تفسير اول را تاييد مى كند، زيرا پيامبر ص بدون ذكر انشاء اللَّه به كسانى كه پيرامون اصحاب كهف و مانند آن سؤال كرده بودند قول توضيح و جواب داد، به همين جهت مدتى وحى الهى به تاخير افتاد، تا به پيامبر ص در اين زمينه هشدار داده شود و سرمشقى براى همه مردم باشد

جوابتان به زیبایی داده شد !!معلومه شما اصلا نخوندی

حقیر مطلب را به روشنی و قوت گفتم شما نمی گیری!!! بازم بخون شاید خدا توفیقت بده و بفهمی

سلام

عقیل;40583 نوشت:
چیزی که مرا وادار به گفتگو در این مورد می کنه این عقیده ی خطرناکه که انبیاء علیهم السلام از بدو تولد تا وفاتشان هیچگونه گناه خطا اشتباه فراموشی و لغزشی از آنها سر نمی زند یعنی همان عقیده ای که باید در مورد خدا داشته باشیم به پیامبران نسبت دهیم

گويا عقيل خان بسكه نگران خدا شده كه مبادا اوصاف خدا به بندگان منتقل شود ، از قدرت لا يزال الهي غافل مانده و نمي داند كه كه خداوند انسان را آفريده كه خليفه او در زمين باشد( فتبارك الله احسن الخالقين ) و كسي مي تواند خليفه خدا باشد كه از جهاتي هم مشابهت داشته باشد ولي به صورت ضعيف و كم رنگ

ظاهرا فقط يكي دو صفت از خدا هست كه كسي حق ندارد با خدا در آن دو با خدا منازعه كند كه در خطبه قاصعه امير المومنين علي عليهم السلام آمده است و در آن جا صحبتي از گناه و خطا نشده بود
اتفاقا اگر انسانهايي با اين ويژگي در دنيا باشند كه هرگز گناه و خطا نكنند حتي در دوران قبل از پيامبري ؛ مي تواند مصداق اين جمله خدا باشد(فتبارك الله احسن الخالقين )

چرا شما اهل سنت اينقدر كه به خطا كار بودن پيامبران الهي مي پردازيد ؛ هرگز نسبت به خطاهاي خلفاي سه گانه حرفي نميزنيد . ؟؟؟

نكنه خلفاي شما معصوم بودند ولي پيامبران الهي غير معصوم ؟؟؟

فعلا خداحافظ :Mohabbat:

فکر کنم که دیگه کسی با وجود چنین آیه ی محکمی جوابی نداشته باشد و اگر مطلبی دارید زود بفرمایید تا پایان مناظره را اعلام کنیم

سلام

ها ! نیومده می خوای بری !!

تمام سوالات دوستان رو بی پاسخ گذاشتی

ظاهرا حرفی برا گفتن نداری

همینه دیگه وقتی یه دفعه غیبت می زنه دیگه از مساله اونقدر پرت میشی که یادت میره جوابها رو بخونی چی برسه که روشون فکر کنی و جواب بدی

البته اگر جوابی باشه !!!

فعلا خداحافظ
:Mohabbat:

عقیل;41905 نوشت:
فکر کنم که دیگه کسی با وجود چنین آیه ی محکمی جوابی نداشته باشد و اگر مطلبی دارید زود بفرمایید تا پایان مناظره را اعلام کنیم

به نام خدا

کسی ادعا نکرده که پیامبران معصوم علی الاطلاق هستند

بلکه چیزی که ما می گوییم این است که پیامبران در

گناهان و اشتباهاتی که در حق مردم و امت گناه و اشتباه

هست ،معصومند ولی نسبت به گناهان خود پیامبران معصوم

نیستند و به عبارتی آنجا وجهی ندارد زیرا پیامبران نیز

باید بین خودشان رقابتی داشته باشند و افضل آنان از

فاضل مشخص شود اما تفاوت بین افضل و فاضل به عدد

آواگادرو سنجیده می شود. فافهم !

و البته از این معصوم نبودن پیامبران در محدوده

پیامبران ،نتیجه گرفته نمی شود که:

" لا ینعزل الامام بفسقه" همچنان که ملا تفتازانی در شرح

مقاصد می گوید. یعنی بنا به اعتقاد اهل تسنن امام و

خلیفه حتی با فسق از مقامش عزل نمی شود

و یا سخن ابا بکر :

أفتظنون أني أعمل فيكم بسنة رسول الله - صلى الله عليه وسلم

- إذا لا أقوم بها، إن رسول اللّه كان يعصم بالوحي، وكان

معه ملك، وإن لى شيطانا يعترينى فإذا غضبت فاجتنبونى

ألا أؤثر فى أشعاركم وأبشاركم ألا فراعونى فإن استقمت

فأعينونى وإن زغت فقومونى

اتحاف الخیره ج5ص22
مصنف عبد الرزاق ج11ص336
جامع الاحادیث(مسند ابی بکر)ج24ص352

آیا گمان می کنید که بین شما به سنت پیامبر عمل

میکنم؟؟وقتی که توانایی آن را ندارم؟!همانا رسول خدا

بوسیله وحی از خطا مبرا بودند و همراهش فرشته ای بود و

برای من شیطانی!!! هست که بر من مسلط می شود؛!!! پس

هرگاه عصبانی شدم از من فاصله بگیرید!!! تا به صورت و

موهایتان لطمه و سیلی نزنم!!!! و مرا بپایید ،اگر راست

رفتم کمکم کنید و اگر کج رفتم !!!! راستم کنید ،

تایید و تصدیق و پذیرفته نمی شود

شیر را بچه همی ماند به او ------- تو به پیغمبر چه میمانی بگو

جناب عقیل :به خود بیا و دین خودتو به کسی که تو از اون بهتری نفروش

ما در بحث با شما در شما شیطانی ندیدیم که بر شما مسلط

باشه که نتونی خودتو کنترل کنی اما مقتدای شما می گه

این شیطان در ش هست!!!!!!!!!!!!!

فاعتبروا یا اولی الابصار

. . . . .

{

عقیل;41006 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
تمام جواب های دوستان را دو بار به دقت خواندم اما جوابی منطقی پیدا نکردم و فکر کنم آیه ی آخری که گذاشتم تیر خلاصی بود بر این عقیده ی خطرناک.}

با سلام بنده که کلی استفاده کردم از نظرات دوستان ...

بسم الله
با عرض سلام خدمت همه ی دوستان

kashef;41918 نوشت:
ها ! نیومده می خوای بری !! تمام سوالات دوستان رو بی پاسخ گذاشتی ظاهرا حرفی برا گفتن نداری همینه دیگه وقتی یه دفعه غیبت می زنه دیگه از مساله اونقدر پرت میشی که یادت میره جوابها رو بخونی چی برسه که روشون فکر کنی و جواب بدی البته اگر جوابی باشه !!! فعلا خداحافظ

مگه شما سوالی کردی تا جواب دهم آخه این هم شد جواب
kashef;41040 نوشت:
گويا عقيل خان بسكه نگران خدا شده كه مبادا اوصاف خدا به بندگان منتقل شود ، از قدرت لا يزال الهي غافل مانده و نمي داند كه كه خداوند انسان را آفريده كه خليفه او در زمين باشد( فتبارك الله احسن الخالقين ) و كسي مي تواند خليفه خدا باشد كه از جهاتي هم مشابهت داشته باشد ولي به صورت ضعيف و كم رنگ ظاهرا فقط يكي دو صفت از خدا هست كه كسي حق ندارد با خدا در آن دو با خدا منازعه كند كه در خطبه قاصعه امير المومنين علي عليهم السلام آمده است و در آن جا صحبتي از گناه و خطا نشده بود اتفاقا اگر انسانهايي با اين ويژگي در دنيا باشند كه هرگز گناه و خطا نكنند حتي در دوران قبل از پيامبري ؛ مي تواند مصداق اين جمله خدا باشد(فتبارك الله احسن الخالقين ) چرا شما اهل سنت اينقدر كه به خطا كار بودن پيامبران الهي مي پردازيد ؛ هرگز نسبت به خطاهاي خلفاي سه گانه حرفي نميزنيد . ؟؟؟ نكنه خلفاي شما معصوم بودند ولي پيامبران الهي غير معصوم ؟؟؟ فعلا خداحافظ

اصلا بحث در این باره نیست کاشف عزیز کی گفته صفات خدا را نمی توان به دیگران داد خواهشا به جای این حرفا به اصل موضوع بپردازید
زلال حدیث;41919 نوشت:
کسی ادعا نکرده که پیامبران معصوم علی الاطلاق هستند بلکه چیزی که ما می گوییم این است که پیامبران در گناهان و اشتباهاتی که در حق مردم و امت گناه و اشتباه هست ،معصومند ولی نسبت به گناهان خود پیامبران معصوم نیستند و به عبارتی آنجا وجهی ندارد زیرا پیامبران نیز باید بین خودشان رقابتی داشته باشند و افضل آنان از فاضل مشخص شود اما تفاوت بین افضل و فاضل به عدد آواگادرو سنجیده می شود. فافهم !

جناب زلال حدیث حرف شما برای من دلیل نمی شود و باید دلیل محکم بیارید مثلا بنده به این آیه استدلال کردم
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا(کهف23 - 24)

و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى‏دهم»...
مگر اينکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بياور؛ و بگو: «اميدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت کند!»
که امکان فراموشی پیامبر را مطرح می کند اما تا حالا کسی جرات پاسخ دادن ندارد و ای کاش شما هم با دلیل حرف می زدید
و حالا آیه ای دیگر از قرآن می آورم لعلکم تهتدون
وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(انعام 68)
هرگاه کسانى را ديدى که آيات ما را استهزا مى‏کنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از يادآمدن با اين جمعيّت ستمگر منشين

!
اما یکی از دوستان در این باره که من گفته بودم شیخ صدوق چنین عصمتی را قبول ندارد اعتراض کرده بود اما این کلام خود شیخ صدوق است
شیخ صدوق می‌گوید: غلاه و مفوضه- لعنت خداوند بر آنان باد - منکر فراموشی محمد(ص)می‌باشند، و از زبان شیخ ابن الولید نقل کرده‌ که‌ گفته‌ است: نخستن درجه‌ی غلو نفی سهو از پیامبر(ص) است و اگر جایز باشد که روایت‌های منقول در این زمینه‌ را رد نماییم، باید تمامی اخبار و روایات را رد نمود که‌ در نتیجه‌ دین و شریعت نیز با ابطال مواجه‌ می‌شوند؛ گفتنی است که‌ هم اکنون من مشغول به‌ تصنیف کتابی جداگانه‌ در اثبات وقوع سهو از پیامبرو رد بر منکرین آن، هستم
من لایحضره الفقیه: (1/234)
اما روایت های در این مورد بسیار هستند که علاوه بر شیخ صدوق دیگر محدثین شیعه آن را روایت کرده اند
از حارث بن مغیره روایت شده که گوید: به ابی‌عبدالله گفتم: نماز مغرب را برپا داشتیم و امام به اشتباه دو رکعت خواند و سلام داد، لذا نماز را اعاده نمودیم. گفت: چرا اعاده کردید؟ مگر رسول خدا وقتی سر دو رکعت سلام داد، با همان دو رکعت نماز را به اتمام نرسانید؟ چرا شما نیز همان‌گونه نماز را به پایان نرساندید؟
تهذیب الأحکام: (1/186)، البحار: (17/100).
روایات گزارش شده‌ در این باب بسیار فراوان می‌باشند و آنچه در این مورد آوردیم، کافی است و با روایتی از هروی این بحث را به پایان می‌بریم که گوید: به امام رضا گفتم: ای فرزند رسول الله! در اطراف کوفه قومی هستند که گمان می‌برند پیامبر در نماز سهو نکرده‌اند. گفت: دروغ گفته‌اند، لعنت خدا بر آنان، آن کسی که هرگز سهو نمی‌کند خداوندی است که غیر او خدایی نیست
عیون الأخبار: (2/203)، البحار: (17/105)، (25/350)، (44/271)، نور الثقلین: (1/564).

[=&quot]

[=&quot][=&quot]

عقیل;42046 نوشت:
جناب زلال حدیث حرف شما برای من دلیل نمی شود و باید دلیل محکم بیارید مثلا بنده به این آیه استدلال کردم وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا(کهف23 - 24) و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى‏دهم»... مگر اينکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بياور؛ و بگو: «اميدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت کند!» که امکان فراموشی پیامبر را مطرح می کند اما تا حالا کسی جرات پاسخ دادن ندارد و ای کاش شما هم با دلیل حرف می زدید

به نام خدا

جناب عقیل

سحر گذشته قبل از اذان صبح دو رکعت نماز بجا آوردم و آن را به پیشگاه با کرامت بی بی دو عالم صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه نمودم و از همسر گرامی شان امیر المومنین نفس رسول الله علی مرتضی علیهما السلام درخواست کردم که عنایتی به شما بکنند و دلتان را به قبول حقیقت علوی نورانی کنند .
امید که چنین باد

اما بعد ...

بنده نمی دانم بر چه مطلبی باید دلیل بیاورم اینکه پیامبران معصومند ؟یا اینکه معصوم نیستند؟

سهو النبی در بعضی کتب شیعه آمده برخی آن را پذیرفتند و بعضی رد کردند

قضا شدن نماز صبح پیامبر هم در کتب شیعه آمده علامه طباطبایی می گوید که پیامبر بشر است و عبای خود را چند لا کرده بودند و خوابشان طولانی شد و برای نماز صبح بیدار نشدند و لذا تصمیم گرفتند هرگز بر بستر نرم نخوابند

حرف من کجاش تناقض دارد ؟؟؟

با کدام آیه یا روایت در تضاد هست ؟؟؟؟؟؟

من چی رو باید اثبات کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای چه چیز باید دلیل بیاورم ؟؟؟؟؟؟؟

حقیقتا نمی فهمم شما چی می خوای نتیجه بگیری ؟؟؟

می خواهید بگید معصوم نبودن پیامبر فرا تر از این حرفهاست؟؟؟

آیاتی که ذکر کردید شواهد حرف ما نیز می شود و در عین حال مشکلی هم پیش نمی آید زیرا همانگونه که گفتم اینها در محدوده تکلیف پیامبری هست و پیامبر ص در گناهی که برای پیامبران گناه هست معصوم نیستنددر گناه و اشتباهی که برای امت گناه هست معصومند ؛

می خوای بگی حتی گناه عادی هم از او سر می زند؟

یا می خوای بگی وضع رسول خدا از عثمان هم بدتر بوده :

أَنَّ عَائِشَةَ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ : كَانَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- مُضْطَجِعًا فِى بَيْتِهِ كَاشِفًا عَنْ فَخِذَيْهِ أَوْ

سَاقَيْهِ ، فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ فَأَذِنَ لَهُ وَهُوَ عَلَى تِلَكَ الْحَالِ فَتَحَدَّثَ ، ثُمَّ اسْتَأْذَنَ عُمَرُ فَأَذِنَ لَهُ وَهُوَ كَذَلِكَ فَتَحَدَّثَ ، ثُمَّ

اسْتَأْذَنَ عُثْمَانُ فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَسَوَّى ثِيَابَهُ - قَالَ مُحَمَّدٌ : وَلاَ أَقُولُ ذَلِكَ فِى يَوْمٍ وَاحِدٍ -

فَتَحَدَّثَ فَلَمَّا خَرَجَ قَالَتْ عَائِشَةُ : يَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ فَلَمْ تَهْتَشَّ لَهُ وَلَمْ تُبَالِهْ ، ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ فَلَمْ تَهْتَشَّ لَهُ

وَلَمْ تُبَالِهْ ، ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ فَجَلَسْتَ وَسَوَّيْتَ ثِيَابَكَ. فَقَالَ :« أَلاَ أَسْتَحْيِى مِنْ رَجُلٍ تَسْتَحْيِى مِنْهُ الْمَلاَئِكَةُ

الادب المفرد بخاری:ج1ص211
سنن بیهقی : ج2ص13
مسند احمد بن حنبل:ج49ص350
مصنف عبد الرزاق:ج11ص222
مشکل الاثار طحاوی:ج4ص271
اتحاف الخیره:ج7ص71

عایشه نقل می کند :پیامبر در خانه اش دراز کشیده بوده و ران و باسنش برهنه بود !!!! ابو بکر اجازه ورود خواست به او اجازه داد ودر همان حال با او صحبت کرد ؛عمر اجازه ورود خواست ،اجازه داد و در همان حالت با عمر صحبت کرد عثمان اجازه خواست پیامبر از جا پرید خودش رو جم و جور کردباسن و رانش رو پوشاند و عثمان وارد شد و پیامبر مودب جلوی عثمان نشست .عثمان صحبت کرد و رفت از پیامبر پرسیدند چرا برای ابوبکر و عمر خودت رو جم و جور نکردی و همانجور دراز کشیده و با باسن و ران برهنه با اونا ملاقات کردی ولی برای عثمان ....، پیامبر گفت آیا حیا نکنم از مردی که ملائکه از او حیا می کنند!!!!!!!!!!

جناب عقیل می خوای پیامبر رو این جوری تصویر کنی ؟؟؟؟؟؟
خجالت نمی کشی؟؟

اینه گفته قرآن:

وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ (4قلم)

اینه معنی آیه قرآن:

لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً (21 احزاب )

.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

زلال حدیث;42065 نوشت:
به نام خدا جناب عقیل سحر گذشته قبل از اذان صبح دو رکعت نماز بجا آوردم و آن را به پیشگاه با کرامت بی بی دو عالم صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه نمودم و از همسر گرامی شان امیر المومنین نفس رسول الله علی مرتضی علیهما السلام درخواست کردم که عنایتی به شما بکنند و دلتان را به قبول حقیقت علوی نورانی کنند .

سلام خدمت دوست عزیزم زلال حدیث
اولا ازت ممنونم که این قدر به فکر هدایت منی
ثانیا می خوام بگم که من هیچ تعصبی نسبت به عقائدم ندارم و اگر واقعا دلیل قانع کننده ای وجود داشت همین امشب شیعه می شدم
ان شاء الله خداوند ما و شما را به بهترین راه و صراط مستقیم هدایت کند
زلال حدیث;42065 نوشت:
بنده نمی دانم بر چه مطلبی باید دلیل بیاورم اینکه پیامبران معصومند ؟یا اینکه معصوم نیستند؟ سهو النبی در بعضی کتب شیعه آمده برخی آن را پذیرفتند و بعضی رد کردند قضا شدن نماز صبح پیامبر هم در کتب شیعه آمده علامه طباطبایی می گوید که پیامبر بشر است و عبای خود را چند لا کرده بودند و خوابشان طولانی شد و برای نماز صبح بیدار نشدند و لذا تصمیم گرفتند هرگز بر بستر نرم نخوابند حرف من کجاش تناقض دارد ؟؟؟ با کدام آیه یا روایت در تضاد هست ؟؟؟؟؟؟ من چی رو باید اثبات کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برای چه چیز باید دلیل بیاورم ؟؟؟؟؟؟؟ حقیقتا نمی فهمم شما چی می خوای نتیجه بگیری ؟؟؟

خوشحالم که شما هم چنین عقیده ای دارید اما این علمای شما هستند که نمی خواهند بپذیرند پیامبر هم بشر بود و امکان سهو و خطا داشت و ای کاش کارشناسان سایت هم می آمدند و می گفتند ما با زلال حدیث موافقیم
زلال حدیث;42065 نوشت:
أَنَّ عَائِشَةَ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ : كَانَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- مُضْطَجِعًا فِى بَيْتِهِ كَاشِفًا عَنْ فَخِذَيْهِ أَوْ سَاقَيْهِ ، فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ فَأَذِنَ لَهُ وَهُوَ عَلَى تِلَكَ الْحَالِ فَتَحَدَّثَ ، ثُمَّ اسْتَأْذَنَ عُمَرُ فَأَذِنَ لَهُ وَهُوَ كَذَلِكَ فَتَحَدَّثَ ، ثُمَّ اسْتَأْذَنَ عُثْمَانُ فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَسَوَّى ثِيَابَهُ - قَالَ مُحَمَّدٌ : وَلاَ أَقُولُ ذَلِكَ فِى يَوْمٍ وَاحِدٍ - فَتَحَدَّثَ فَلَمَّا خَرَجَ قَالَتْ عَائِشَةُ : يَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ فَلَمْ تَهْتَشَّ لَهُ وَلَمْ تُبَالِهْ ، ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ فَلَمْ تَهْتَشَّ لَهُ وَلَمْ تُبَالِهْ ، ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ فَجَلَسْتَ وَسَوَّيْتَ ثِيَابَكَ. فَقَالَ :« أَلاَ أَسْتَحْيِى مِنْ رَجُلٍ تَسْتَحْيِى مِنْهُ الْمَلاَئِكَةُ الادب المفرد بخاری:ج1ص211 سنن بیهقی : ج2ص13 مسند احمد بن حنبل:ج49ص350 مصنف عبد الرزاق:ج11ص222 مشکل الاثار طحاوی:ج4ص271 اتحاف الخیره:ج7ص71 عایشه نقل می کند :پیامبر در خانه اش دراز کشیده بوده و ران و باسنش برهنه بود !!!! ابو بکر اجازه ورود خواست به او اجازه داد ودر همان حال با او صحبت کرد ؛عمر اجازه ورود خواست ،اجازه داد و در همان حالت با عمر صحبت کرد عثمان اجازه خواست پیامبر از جا پرید خودش رو جم و جور کردباسن و رانش رو پوشاند و عثمان وارد شد و پیامبر مودب جلوی عثمان نشست .عثمان صحبت کرد و رفت از پیامبر پرسیدند چرا برای ابوبکر و عمر خودت رو جم و جور نکردی و همانجور دراز کشیده و با باسن و ران برهنه با اونا ملاقات کردی ولی برای عثمان ....، پیامبر گفت آیا حیا نکنم از مردی که ملائکه از او حیا می کنند!!!!!!!!!! جناب عقیل می خوای پیامبر رو این جوری تصویر کنی ؟؟؟؟؟؟ خجالت نمی کشی؟؟

اصلا من این حدیث را قبول ندارم و در منبع هایی که ذکر کردید این گونه روایت را نقل نکرده اند و در بعضی از منابع قسمت مورد استناد شما نیامده
موضوع قفل شده است