جمع بندی مقایسه نظریه خلقت در قرآن کریم و علم
تبهای اولیه
مقایسه نظریه خلقت در قرآن کریم و علم
ببخشید من وقتی پاسخ به شبهات قرآنی که درباره خلقت انسان مطرح شده و گویا با علم منافات داشته را مطالعه میکردم،دیدم که بیشتر این شبهات مربوط به آیات ۵ تا ۷ سوره طارق است ولی اکنون سوال من در این باره نیست و از شما میخواهم مثل مراکز پاسخ گویی قبلی که به جای جواب دادن به سوال من که درباره آیه دیگری بود،جواب ها را تخلیط کردند بدون اینکه توجه داشته باشند که منظور من آن آیات سوره طارق نیست.امیدوارم اینجا دیگر برای زیرسیبیلی رد کردن سوال از این ترفند استفاده نکنند.در هر حال سوال من از این قرار است که خداوند در سوره اعراف آیه ۱۷۲ می فرماید:وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ بدین معنا که و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم و الی آخر....الان ما صراحتا در این آیه میبینیم که خداوند ابتدا خلقت آدمی را از پشت انسان میداند و صراحتاً از واژه ظهور که جمع ظَهر به معنای پشت است،استفاده کرده است.در حالی که ما میدانیم آدمی از منی ساخته شده و منی در پشت آدمی قرار ندارد بلکه در پروستات ساخته میشود ولیکن اینجا ما بدون کوچکترین ابهامی میبینیم که خداوند فرموده از ظهورهم(پشتشان) آنان را برگرفت.اینکه دیگر صلب و ترائب نیست که دیگر بخواهید یک معنی را به زور به آن بغبولانید و بگویید منظور از ترائب ران ها هستند و فلان و بهمان.این جا صریحاً گفته که آنان را از پشتشان برگرفت و از واژه ظهور که جمع ظَهر که به معنای پشت است،استفاده کرده است.خواهشاً جواب را صریحاً بفرمایید و جواب آیات سوره طارق را با این سوال تخلیط نکنید چونکه من چندین بار دیده ام مراکز پاسخ گویی بدون اینکه سوال مرا به طور کامل بخوانند،فکر کرده اند که من منظورم همان آیات سوره طارق می باشد و در نتیجه جواب همان آیات را کپی پیست کرده اند.با تشکر از شما.
با سلام
البته بنده در جریان بحث قبلی شما نبوده و نیستم.
اما با توجه به اینکه پرسش شما مشخصا از موضوع خاصی از یک آیه است که در سوره و آیه دیگری بشکل مبسوط تری در خصوص آن بحث شده طبیعی است که کارشناس بحث شما، از آن آیه برای پاسخ به سوال شما بهره ببرد.
غرض اینکه چنین روش پاسخ و بحثی، عیب نیست و شما نباید آنرا به فرار از پاسخگویی یا طفره رفتن یا ... تلقی نمایید.
اصولا در یک موضوع خاص، آیات و روایات مرتبط، مورد مداقه و بحث ممکن است قرار گیرند و این شیوه ی متداولی در سایر علوم نیز هست.
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ
این آیه شریفه یعنی آیه 172 سوره مبارکه اعراف، همانگونه که از متن آن نیز مشخص است، مربوط به عهد و پیمانی است که خداوند متعال قبل از خلقت انسان و در عالم دیگری از او گرفته است(1) در واقع، انسان در آنجا اساسا جسم مادی نداشته است. بنابر این آیه مورد استناد شما ارتباطی به بحث تشکیل منی و ساختار بنیادین انسان ندارد.
1. تفسیر نمونه، ج7، ص8
ولی پاسخ شما اصلاً حداقل برای من قانع کننده نبود.یعنی چه که منظورشان پشت مادی نیست؟!خدا دیگر باید با چه زبانی میگفت که آنها را از(پشت آن ها) برگرفت؟میگویید که منظور از پشت در اینجا جنبه مادی نداشته است،خب اگر نداشته است بفرمایید پشت معنوی دیگر چیست؟اصلاً ما مگر پشت معنوی داریم؟مفهوم آن چیست؟ ظَهر به معنای پشت می باشد و این جا میبینیم خدا می فرماید انسان ها را از پشت پدرانشان برگرفت و سپس از آنها پیمان گرفت و دوباره آنها را به جای خود برگرداند.من این توضیح را از این آیه فهمیدم اگر توضیح دیگری دارد،بفرمایید. شما اصرار دارید که قضیه را بپیچانید و بگویید این پشت جنبه مادی ندارد،در صورتی که در بسیاری از ترجمه های قرآن ما میبینیم این واژه تحت عنوان صلب به معنای پشت معنی شده است.لطفاً جوابی مفصل تر بفرمایید و سفسطه نکنید.
علی82 said in ولی پاسخ شما اصلاً حداقل برای
«هو من صلب فلان» یعنی از نسل و دودمان فلانی است.(1) به این توضیح توجه کنید: « مِنْ ظُهُورِهِمْ بدل من بنى آدم بدل البعض اى من أصلابهم و فيه تنبيه على ان الميثاق قد أخذ منهم و هم فى أصلاب الآباء و لم يستودعوا فى أرحام الأمهات ذُرِّيَّتَهُمْ مفعول أخذ أي نسلهم(» یعنی:« "من ظهورهم" بدل است از بنی آدم، یعنی از اصلاب آنها و این هشداری است بر این که آن میثاق از بنی آدم گرفته شد ... "ذریتهم" یعنی نسل آنها»(2) 1. فرهنگ ابجدی، ص557 2.روح البیان، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ج3، ص273بفرمایید پشت معنوی دیگر چیست؟اصلاً ما مگر پشت معنوی داریم؟مفهوم آن چیست؟
اجازه بدید با مثال دیگری این مفهوم را به شما منتقل کنم:
الان وقتی دولت محترم یک قرار داد بین المللی امضا میکند و در آن، طرف قرارداد، ایران یا ایرانیان ذکر می شود مفهومش این است که تا این کشور بنام ایران، وجود دارد، این تعهد باید از طرف ایرانیان (چه ایرانیان فعلی و چه ایرانیانی که صدها سال بعد بدنیا می آیند) باید اجرا شود. سوال: آیا معنی این قرار داد این است که تک تک ایرانیان فعلی و تک تک ایرانیان آینده آمده اند و از آنها امضا گرفته شده؟ خیر. ایرانیان یعنی ایرانیان فعلی و نسل آنها.
البته در مثل مناقشه نیست و مثال فوق برای تفهیم مطلب خدمت شما ارائه شد.
در آیه فوق هم همینطور است. «ظهورهم» در ایه 172 سوره مبارکه اعراف به این معنا نیست که از پشت آدم یکی یکی تمامی نسلها بوجود آمدند یا مراد مایع منی موجود در آدم نیست که در عالم و عهد میثاق بوجود آمده و سپس دوباره به جای خود بازگشته اند (هر چند در مورد عهد میثاق در میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد) اما چنین مفهومی ندارد زیرا نتیجه این بیان، تناسخ است که در عقاید شیعه مردود می باشد.
بزرگوار بنده میخواهم به شما کمک کنم تا محل دقیق پرسشتان را بیابید.
شما میخواهید اثبات کنید که در قرآن غلط علمی مبنی بر محل تشکیل مایع منی وجود دارد. شما این پرسشتان را نمی توانید با استفاده از آیه 172 اعراف بیان کنید. طرح سوال شما بر مبنای این آیه غلط است زیرا در این آیه ظهور به معنای تشکیل مایع منی از پشت نیست بلکه به معنای نسل و دودمان و نوع بنی بشر است نه مایع منی.
بنده با طرح سوال شما در این خصوص مشکلی ندارم که بخواهم سفسطه کنم یا قضیه را بپیچانم غرضم این است که به شما عرض کنم این آیه دلالت بر ادعای قرآن در مورد تشکیل منی از استخوانهای پشت نمیکند زیرا این آیه دارد فضای قبل از خلقت را توصیف میکند، جایی که هنوز بنای ساختار فیزیکی انسان تشکیل نشده بود و ظهر به معنی صلب و نسل و دودمان و نوع بشر می باشد نه مایع منی.
اینکه پاسخگویان قبلی با شما در خصوص آیات سوره مبارکه طارق وارد مباحثه شدند از این باب نبوده که به زور بخواهند چیزی را به شما بقبولانند یا از پاسخ، فرار کنند، دلیلش این بوده که محل بحث بر روی محل تشکیل منی در قرآن کریم، همین ایات سوره طارق است، البته من به درخواست خودتان وارد آن سوره نمی شوم و منظورم هم این نیست که می ترسم یا دلایلی بر خلاف ادعای شما ندارم.
بلکه فعلا در این مقام قرار دارم که به شما بزرگوار تفهیم کنم که آیه 172 اعراف، ناظر به زاویه خاص بحث شما نیست.
شما که دوباره روی حرف خود پافشاری می کنید.می گویید این مفهوم استعاری و کنایی دارد.در پاسخ باید گفت که مفهوم استعاری از کجا نشات گرفته است.مثلاً وقتی میگوییم طرف دارد قضیه را ماست مالی میکند،این ضرب المثل از آن واقعه تاریخی نشات گرفته که روزی برای عروسی شاهی دستور دادند که همه در ها و دیوار ها سفید کنند و از آن جایی که مردم روستا پول کافی برای خرید رنگ نداشتند و ماست در روستا فراوان بود، به جای رنگ ماست به در و دیوار مالیدند و در این جا بود که ضرب المثل ماست مالی کردن یعنی کاری را بدون داشتن ملزومات آن و سرسری انجام دادن شکل گرفت.این کنایه هم که افراد زیادی از صلب فلان شخص پدید خواهند آمد،از این جا نشات گرفته که قدما فکر می کردند منی در پشت کمر ساخته میشود و منی هم که انسان را شکل میدهد،پس از صلب کسی پدید آمدن اشاره به همین موضوع دارد.سعی نکنید موضوع را لاپوشی کنید،و آن قدر آیات و احادیث و اشعار در این زمینه موجود هست که انکار آن به هیچ وجه ممکن نیست.
با سلام
دوست عزیز،روی آیات قرآن خیلی باید دقت بشه تا دچار اشتباه نشیم...بنده مفسر قرآن نیستم ولی تا این مدتی که با آیات قرآن برخورد داشتم کلمات قرآن میتونه در آیات مختلف معنی و مفهوم متفاوتی داشته باشه.این فقط مختص زبان عربی نیست؛در زبان فارسی و انگلیسی و زبان های دیگه هم همینطوره.مثل کلمه شیر در فارسی
شیر: شیر آشامیدنی
شیر: شیر آب
شیر: حیوان شیر
شیر :مجاز شجاعت
می بینید که یه کلمه میتونه چندین معنا داشته باشه.کلمه (ظُهُورِهِمْ) در آیات دیگه ی قرآن هم تکرار شده :
وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
و هنگامی که فرستادهای از سوی خدا به سراغشان آمد، و با نشانههایی که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعی از آنان که به آنها کتاب (آسمانی) داده شده بود، کتاب خدا را پشت سر افکندند؛ گویی هیچ از آن خبر ندارند.(بقره/101)
در اینجا (ظُهُورِهِمْ) به معنای پست سر نیست، بلکه مقصود نادیده گرفتن و عمل نکردن به کتاب معنا میشه.
یا
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَىٰ ظُهُورِهِمْ ۚ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ
آنان که لقاء خدا را تکذیب کردند البته زیانکار شدند، تا آن گاه که ساعت قیامت ناگهان آنها را فرا رسد گویند: دریغا که در این باره کوتاهی کردیم! پس بار گناهان خویش را بر پشت گیرند. زنهار که بد بار گرانی به دوش میگیرند.(انعام/31)
در اینجا (ظُهُورِهِمْ) معنای به دوش گرفتن بار گناهان معنا میشه نه پشت سر.
آیه 172 اعراف هم به همین شکل.همونظور که کارشناس توضیح دادن،در این آیه هم کلمه (ظُهُور) به معنای پشت آدمی نیست،بلکه در معنای مجازی خود بکار رفته یعنی پشت در پشت یا نسل اندر نسل معنا میشه.
احادیث هم که وحی منزل نیستن،هرکسی متناسب با دوره ای که زندگی می کرد،افکار و عقاید همان زمان را به قرآن تحمیل میکرد و این طبیعیه...
خب شما میفرمایید که هر کلمه در هر جایی از قرآن لزوماً معنی یکسانی ندارد،خب پس بفرمایید در اینجا چه معنی دارد؟شما فقط میگویید در هر جایی از قرآن معنی ها یکسان نیستند اما مستقیماً نمیگویید که این جا چه معنی دارد.اگر واقعاً با آنچه که من میگویم مغایرت دارد پس بفرمایید با ذکر منبع مفهوم واقعی واژه ظهورهم در این آیه چیست؟شما حرف خودتان را میزنید و میگویید لین مجازی است.بر چه اساس این حرف را میزنید؟؟؟؟آیه اشاره ای به تفسیری یا کتابی داشته اید یا صرفاً به خاطر اینکه مسئله را لاپوشی کنید این حرف را میزنید؟؟ لطفاً توضیح کامل تری بفرمایید.
پس بفرمایید با ذکر منبع مفهوم واقعی واژه ظهورهم در این آیه چیست؟شما حرف خودتان را میزنید و میگویید لین مجازی است.بر چه اساس این حرف را میزنید؟؟؟؟ببینید،من همون اول گفتم که مفسر قرآن نیستم...می بینید که درجه کارشناس هم ندارم...اما در حدی که با قرآن آشنا شدم بر خودم لازم دونستم که بگم، باید روی مفهوم و معنای کلمات خیلی دقت بشه تا پیام آیه رو متوجه بشیم و زود قضاوت نکنیم. دو آیه از قرآن هم براتون آوردم که معنی کلمه (ظُهُورِهِمْ) به معنی حقیقیش بکار نرفته.شما به من بگید در این جملات ساده چگونه می فهمید معنی کلمه ی (پشت) چیه؟ 1-علی توصیه های استادش را پشت گوش انداخت و امتحان را رد شد. 2-علی به پشت بام رفت. 3-علی کنکور را با موفقیت پشت سر گذاشت. 5-صد بار گفتم پشت سر مردم حرف نزنید. و... مگر این ضرب المثل را نشنیدید که گویند (برای هفت پشتم بس است) ؟ جدای اینکه معنای این اصطلاح چیست،آیا منظور از پشت،یعنی پست سر؟ شما در این مثال ها برای فهم معنای کلمه (پشت) رفرنس میدهید؟یا اینکه شما معنای کلمه (پشت) رو با توجه جایگاه کلمات در جملات، تشخیص می دهید؟ اگر به فرهنگ لغت فارسی(معین) هم در اینجا مراجعه کنیم،برای کلمه (پشت) چندین معنی بکار برده : (پُ) [ په . ] 1 - (اِ.) آن سوی هر چیزی . 2 - قسمت عقب هر چیز. مق جلو. 3 - (ص .) پشتیبان ، یار. 4 - صُلب . 5 - تخم ، تخمه ، نژاد، نسل . 6 - بام ، سقف . 7 - دنباله ، ادامه . 8 - مقعد. 9 - باطن . مق . رو. یکی از معانی (پشت) دودمان یا نسل یا تیره هست. بنده به فرهنگ لغت زبان عربی دسترسی ندارم،می تونید در این تاپیک یا تاپیک دیگری از اهل فن،معانی کلمات (ظُهُورِ) در فرهنگ و زبان عرب رو هم جویا بشید...
آیه اشاره ای به تفسیری یا کتابی داشته اید یا صرفاً به خاطر اینکه مسئله را لاپوشی کنید این حرف را میزنید؟؟قبلا هم گفتم،حدیث یا نظر یک مفسر در گذشته،وحی منزل نیست و می تونه اشتباه باشه...کلمه ی (ظُهُورِ) معنا و مفهوم متفاوتی داره بر همین اساس یه مفسر میتونه در تفسیر آیه دچار اشتباه بشه...این مشکل مفسره نه آیه.اصلا بحث لاپوشانی هم که می فرمایید نیست. اشکال تفسیر شما : اولا،انسان تنها از مایع منی مرد خلق نمیشه که شما در پست اول بیان کردید و آیه به طور مشخص تنها اشاره ای به منی مرد نداره... ثانیا،کلمه (ذریه) در آیه به معنی منی مرد نیست،که حالا قرآن می گوید خدا منی را از پشت انسان گرفته... ثالثا،کلمه آدم در قرآن فقط شامل جنس مرد نیست... اما نظر شخصی بنده در مورد آیه: وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ (و به یاد آر هنگامی که پروردگارت از بنی آدم) مِنْ ظُهُورِهِمْ (از دودمان= تمام انسان هایی که قرار است متولد شوند=یعنی از نسل آنها یا نژاد آنها) ذُرِّيَّتَهُمْ (سلول های جنسی یا ترکیب گامت نر و ماده آنها را برگرفت=منشا آفرینش انسان=یعنی فرزندان شان را برگرفت) وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ (و آنها را بر خودشان گواه ساخت) و ادامه آیه... اینکه میگن عالم ذر، همون عالم ذره یا عالم ذراته... همین ترکیب گامت نر و ماده هست.آیه داره میگه خدا در هنگام خلقت انسان در رحم مادر که به صورت ذرات یا سلول هایی که منشا خلقت فرزند هستن(به اصطلاح ذریه)، پیمان گرفته که خالق شون کیه...یعنی تک تک سلول های ما نسبت به پروردگار یا رب معرفت و شناخت دارن...بخاطر همین میگن پیمان فطرت...
آیه اشاره ای به تفسیری یا کتابی داشته اید یا صرفاً به خاطر اینکه مسئله را لاپوشی کنید این حرف را میزنید؟؟ لطفاً توضیح کامل تری بفرمایید.ببینید دوست عزیز،بنده نظرم رو در مورد آیه گفتم که یک تفسیر میتونه اینطوری باشه...تفسیر شما هم که میفرمایید آیه صحبت از منی مرد کرده رو هم اشاره کردم که چنین نیست. اگر رفرنس معانی کلمات را میخواهید باید از اهل فن بپرسید... حالا دوست دارید بپذیرید یا نپذیرید یا بگویید لاپوشانی می کنید... والسلام.
تفسیر نور:
طبق روايات، پس از خلقت حضرت آدم، همه فرزندان او تا پايان دنيا به صورت ذرّات ريز و پراكنده، همچون مورچگان از پشت او بيرون آمده، مورد خطاب و سؤال الهى قرار گرفتند و به قدرت الهى به ربوبيّت خدا اعتراف كردند. سپس همه به صلب و گل آدم برگشتند تا به تدريج و به طور طبيعى به اين جهان بيايند. اين عالم را «عالم ذرّ» و آن پيمان را «پيمان ألَست» مىگويند. «2»
تفسیر اثنی عشری:
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ: و ياد بياور اى پيغمبر، زمانى را كه اخذ فرمود پروردگار تو ميثاق را از فرزندان آدم، مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ: از پشتهاى ايشان نسل ايشان را، يعنى بيرون آورد از اصلاب آنها نسل ايشان را قرنى بعد قرنى و نسلى بعد نسلى، ...
تفسیر اطب البیان:
و من جمله از اينکه عوالم عالم ذرّ است که خداوند تمام ذريّه آدم را تا روز قيامت در صلب حضرت آدم قرار داد آنهم نه بنحو عرضي تا مورد بعض اشكالات شود و خلاف ظاهر آيه باشد بلكه بنحو طولي مثلا جنابعالي در صلب پدر و او در صلب جدّ و هكذا پس بيك معني همه در صلب آدم و بيك معني هر يك در صلب پدر بلاواسطه خود و ميتوان همه را ذريه آدم گفت و نسبت مفرد داد چنانچه از قول شيطان ميفرمايد لَأَحتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ و ميتوان هر يك را ذريه ديگري گفت و نسبت جمع داد چنانچه در اينکه آيه است و همچنين ميتوان گفت همه در ظهر آدم بودند و ميتوان گفت هر يك در ظهر ديگري چنانچه در آيه تعبير بظهورهم و ذريتهم فرموده و علل طولية هم همين نحو است ممكن است تمام را نسبت بعلة العلل داد و ممكن است بگويي هر يك معلول علت خود است و باين بيان بسياري از اشكالات که كردهاند حل ميشود.
تفسیر المیزان
" وَ إِذ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِّيَّتَهُم وَ أَشهَدَهُم عَلي أَنفُسِهِم أَ لَستُ بِرَبِّكُم قالُوا بَلي شَهِدنا" اخذ چيزي از چيزي ديگر مستلزم اينکه است که اولي جدا و به نحوي از انحاء مستقل از دومي باشد، و اينکه جدايي و استقلال بحسب اختلاف عناياتي که متعلق اخذ ميشود و نيز به اختلاف عباراتي که در آن لحاظ ميگردد مختلف ميشود، مثلا اخذ لقمه از سفره و اخذ جرعه از قدح آب يك نوع اخذ است، و اخذ مال و اثاث از دزدي که آن را غصب كرده يك نحو ديگر اخذ است، و اخذ مال از فروشنده و يا بخشنده و يا كسي که چيز به عاريه ميدهد نحو ديگر و يا انحاء مختلف ديگر اخذ، و همچنين گرفتن علم از عالم و اخذ هبه و گرفتن حظ از ملاقات دوستان يك نحو اخذ است، و گرفتن فرزند از پدرش تربيت را، نوع ديگر اخذ است، و ... پس هر جا که ديديم صحبت از اخذ به ميان آمد نميتوانيم بفهميم که نوع آن كداميك از اينکه انواع مختلف است، مگر اينكه بيان زائدي در كار باشد، به همين جهت در آيه مورد بحث خداي تعالي بعد از جمله" وَ إِذ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ" که تنها جدايي ماخوذ را از ماخوذ منه ميرساند جمله" مِن ظُهُورِهِم" را اضافه كرد تا دلالت كند بر نوع جدايي آن دو، و اينكه اينکه جدايي و اينکه اخذ از نوع اخذ مقداري از ماده بوده، بطوري که چيزي از صورت ما بقي ماده ناقص نشده، و نيز استقلال و تماميت خود را از دست نداده، و پس از اخذ آن مقدار ماخوذ را هم موجود و مستقل و تمام عياري از نوع ماخوذ منه كرده، فرزند را از پشت پدر و مادر گرفته، و آن را که تا- كنون جزئي از ماده پدر و مادر بوده موجودي مستقل و انساني تمام عيار گردانيده و از پشت اينکه فرزند نيز فرزند ديگر أخذ كرده و همچنين تا آنجا که اخذ تمام شود، و هر جزئي از هر موجودي که بايد جدا گردد، و افراد و انسانها موجود گشته و منتشر شوند، و هر يك از ديگري مستقل شده و براي هر فردي نفسي مستقل درست شود، تا سود و زيانش عايد خودش گردد، اينکه آن مفادي است که از جمله" وَ إِذ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِّيَّتَهُم" استفاده ميشود، و اگر فرموده بود:" و اذ اخذ ربك من بني آدم ذريتهم" و يا ميفرمود:" اذ نشر بني آدم" معناي كلام مبهم ميماند.
تفسیر نمونه:
همان گونه كه ديديم آيات فوق سخن از پيمانى به ميان مى آورد كه به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده ، اما اينكه اين پيمان چگونه بوده است
توضيحى درباره جزئيات آن در متن آيه نيامده ، ولى مفسران به اتكاء روايات فراوان و گوناگونى كه در ذيل اين آيات در منابع اسلامى نقل شده است نظراتى دارند كه از همه مهمتر دو نظر زير است :
1- هنگامى كه آدم آفريده شد فرزندان آينده او تا آخرين فرد بشر از پشت او به صورت ذراتى بيرون آمدند (و طبق بعضى از روايات اين ذرات از گل آدم بيرون آمدند) آنها داراى عقل و شعور كافى براى شنيدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در اين هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد (الست بربكم ): (آيا پروردگار شما نيستم )؟!
همگى در پاسخ گفتند: (بلى شهدنا) آرى بر اين حقيقت همگى گواهيم .
سپس همه اين ذرات به صلب آدم (يا به گل آدم ) بازگشتند و به همين جهت اين عالم را (عالم ذر) و اين پيمان را (پيمان الست ) مى نامند.
بنابراين پيمان مزبور يك (پيمان تشريعى ) و قرارداد خود آگاه در ميان انسانها و پروردگارشان بوده است .
2- منظور از اين عالم و اين پيمان همان (عالم استعدادها) و (پيمان فطرت ) و تكوين و آفرينش است ، به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آنها داده است ، هم در نهاد و فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه !.
بنابراين همه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤ الى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده اند نيز به همين زبان است .
اينگونه تعبيرها در گفتگوهاى روزانه نيز كم نيست مثلا مى گوئيم : (رنگ رخساره خبر مى دهد از سر درون ) يا مى گوئيم : (چشمان به هم ريخته او مى گويد ديشب به خواب نرفته است )،
از يكى از ادبا و خطباى عرب نقل مى كنند كه در سخنان خود چنين مى گفته است : (سل الارض من شق انهارك و غرس اشجارك و اينع ثمارك فان لم تجبك حوارا اجابتك اعتبارا: (از اين زمين بپرس چه كسى راه نهرهاى تو را گشوده ؟ و درختانت را غرس كرده و ميوه هايت را رسانيده ؟ اگر زمين با زبان معمولى به تو پاسخ نگويد به زبان حال جواب خواهد گفت ).
در قرآن مجيد نيز تعبير سخن گفتن در زمينه زبان حال در بعضى از آيات آمده است ، مانند (فقال لها و للارض اءئتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين ) (فصلت 11): (خداوند به آسمان و زمين فرمود: (با ميل يا از روى اجبار بيائيد و سر بر فرمان نهيد آنها گفتند: ما از روى ميل آمديم و سر بر فرمان نهاديم ).
اين بود خلاصه دو نظر معروف در تفسير آيات فوق .
ولى تفسير اول داراى اشكالاتى است كه ذيلا بيان مى شود:
1- در متن آيات سخن از خارج شدن ذرات از پشت فرزندان آدم است نه خود آدم (من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم ) در حالى كه تفسير اول از خود آدم يا از گل آدم سخن مى گويد.
2- اگر اين پيمان با خود آگاهى كافى و عقل و شعور گرفته شده چگونه همگان آن را فراموش كرده اند و هيچكس آن را به خاطر نمى آورد؟ در حالى كه فاصله آن نسبت به زمان ما بيش از فاصله اين جهان با جهان ديگر و رستاخيز نيست با اينكه در آيات متعددى از قرآن مى خوانيم كه افراد انسان (اعم از بهشتيان و دوزخيان ) در قيامت سرگذشتهاى دنيا را فراموش نكرده و به خوبى ياد دارند،
اين نسيان عمومى در مورد عالم ذر به هيچوجه قابل توجيه نيست .
3- هدف از چنين پيمانى چه بوده است ؟ اگر هدف اين بوده كه پيمان گذاران با يادآورى چنين پيمانى در راه حق گام نهند و جز راه خداشناسى نپويند بايد گفت چنين هدفى به هيچوجه از اين پيمان به دست نمى آيد زيرا همه آن را فراموش كرده و به اصطلاح به بستر (لا) خفته اند.
و بدون چنين هدفى اين پيمان لغو و بيهوده به نظر مى رسد.
4- اعتقاد به وجود چنين جهانى در واقع مستلزم قبول يك نوع تناسخ است زيرا مطابق اين تفسير بايد پذيرفت كه روح انسان قبل از تولد فعلى او يك بار ديگر در اين جهان گام گذارده است . و پس از طى دورانى كوتاه يا طولانى از اين جهان باز گشته است ، و به اين ترتيب بسيارى از اشكالات تناسخ متوجه آن خواهد شد.
ولى اگر تفسير دوم را بپذيريم هيچيك از اين ايرادها متوجه نخواهد شد زيرا سؤ ال و جواب و پيمان مزبور يك پيمان فطرى بوده است كه الان هم هر كس در درون جان خود آثار آن را مى يابد و حتى طبق تحقيقات روانشناسان اخير (حس مذهبى ) يكى از احساسات اصيل روان ناخودآگاه انسانى است ، و همين حس است كه بشر را در طول تاريخ به سوى خداشناسى رهنمون بوده و با وجود اين فطرت هيچگاه نمى تواند به اين عذر كه پدران ما بت پرست بودند توسل جويد فطرة الله التى فطر الناس عليها (روم 30)
تنها ايراد مهمى كه به تفسير دوم متوجه مى شود اين است كه سؤ ال و جواب در آن جنبه كنائى به خود مى گيرد، ولى با توجه به آنچه در بالا اشاره كرديم كه اين گونه تعبيرات در زبان عرب و همه زبانها وجود دارد، ايراد ديگرى متوجه آن نمى شود از همه تفاسير نزديكتر به نظر مى رسد.
در احادیث و روایات
لینک
امام باقر ( زراره گوید: مردی از امام باقر (دربارهی این کلام خدای عزّوجلّ: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَی سؤال کرد. پس درحالیکه پدرش میشنید گفت: «پدرم این حدیث را به من گفت که خدای عزّوجلّ مشتی از خاکی که آدم (از آن آفریده شد را برداشت. سپس آب شیرین و زلال را بر آن ریخت و بهمدّت چهل بامداد آن را رها کرد. بعد آب شور و بد مزه را بر آن ریخت و آن را بهمدّت چهل بامداد رها کرد. هنگامیکه گِل رسیده شد، آن را گرفت و بهشدّت آن را مالید؛ پس مانند ذرّه (مورچه) از چپ و راست بیرون آمدند و به همهی آنان دستور داد که در آتش بیفتند. اصحاب یمین وارد شدند و برای آنان به خنکی و امنیّت تبدیل شد و اصحاب شمال از ورود به آن خودداری کردند».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۳۹۴ الکافی، ج۲، ص۷/ بحار الأنوار، ج۵، ص۲۵۷/ بحار الأنوار، ج۶۴، ص۱۱۱/ نور الثقلین/ البرهان
ضمن تشکر از کاربران بزرگواری که بصورت علمی وارد بحث شدند
علت اینکه ما مدعی هستیم که «ظهورهم» در آیه 172 سوره مبارکه اعراف معنای مایع منی ندارد -همانطور که قبلا هم بیان شد- این است که عالمی که عهد الست در آن گرفته شد، عالم خلق نبود؛ هنوز انسان زمینی مثل ما آدمیان خلق نشده بود لذا ظهور به معنای دودمان و نسل است.
و اما یک نکته عمومی در پرسشگری
شیوه ی بحث در مسائل علمی این است که سوال، در جایگاه صحیح خود بیان شود و پاسخ نیز ناظر به جنبه یا زاویه خاص سوال، بهمراه ارائه مستندات باشد.
اینکه در یک بحث علمی، مستنداتی ارائه شود و به صرف اینکه این دلایل و مستندات، از توقع، یا تصور پرسشگر خارج بوده و بنای سوالش را بر مبنای این مستندات نگذاشته بوده و مایل بوده در مسیر خاصی و یا با مستندات دیگری بحث کند، شیوه ای علمی نیست.
اینکه هر استدلالی را ماست مالی و اصرار بیجا و پیچاندن و لاپوشانی بخوانیم، از اعتبار علمی پاسخ، نمیکاهد بلکه دلالت بر عدم تمایل پرسشگر محترم برای بحث به شیوه ی علمی دارد. مثل آن است که کسی که سر یک سه راهی ایستاده و تصور میکند که جاده مثلامشهد از مسیر سمت چپ است، از شما می پرسد و شما مسیر مستقیم را آدرس میدهید و طرف مقابل بگوید دارید ماست مالی میکنید، دارید مسیر مشهد را لاپوشانی میکنید. این برخورد، علمی نیست.
کاربر گرامی بنده که عرض کردم متوجه زاویه خاص پرسش شما شدم، عرض کردم که شما در صدد هستید غلط علمی از قرآن بگیرید در این موضوع که قرآن محل تشکیل مایع منی را در پشت بیان کرده است، لذا به شما عرض کردم که محل بیان این سوال، آیه 172 سوره اعراف نیست زیرا این آیه به عالمی قبل از خلقت این عالم فعلی ما اشاره دارد و زاویه مورد نظر شما را شامل نمیشود، عرض کردم که این سوال شما جا و محلش، سوره مبارکه طارق است. هیچکس هم مشکلی با پرسش شما ندارد.
بنده خواستم شما را از مسیر غلط پرسش، به مسیر صحیح دلالت کنم نه اینکه مساله را بپیچانم یا لاپوشی کنم یا .... .
بهر حال پاسخ سوال شما در این تاپیک به طور کامل داده شده است.
جمع بندی
پرسش:
خداوند در سوره اعراف آیه ۱۷۲ می فرماید:« وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ» بدین معنا که و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم و...
ما صراحتا در این آیه میبینیم که خداوند ابتدا خلقت آدمی را از پشت انسان میداند و صراحتاً از واژه "ظهور" که جمع "ظَهر" به معنای پشت است، استفاده کرده است. در حالی که ما میدانیم آدمی از منی ساخته شده و منی در پشت آدمی قرار ندارد بلکه در پروستات ساخته میشود ولیکن اینجا ما بدون کوچکترین ابهامی میبینیم که خداوند فرموده از ظهورهم(پشتشان) آنان را برگرفت.
پاسخ:
« وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»
این آیه شریفه یعنی آیه 172 سوره مبارکه اعراف، همانگونه که از متن آن نیز مشخص است، مربوط به عهد و پیمانی است که خداوند متعال قبل از خلقت انسان و در عالم دیگری از او گرفته است(1) در واقع، انسان در آنجا اساسا جسم مادی نداشته است. بنابر این آیه مورد استناد شما ارتباطی به بحث تشکیل منی و ساختار بنیادین فیزیکی انسان ندارد.
« "من ظهورهم" بدل است از بنی آدم، یعنی از اصلاب آنها و این هشداری است بر این که آن میثاق از بنی آدم گرفته شد ... "ذریتهم" یعنی نسل آنها»(2)
لذا استناد این مطلب به آیه شریفه که این آیه در صدد بیان این امر است که مایع "منی" در پشت ساخته می شود، غلط است زیرا اساسا این آیه شریفه از عالم قبل از خلقت، سخن می گوید و به این عهد، عهد "الست" می گویند و ارتباطی به جسم فیزیکی انسان ندارد بلکه مراد نسل و ذریه آدم است نه مایع "منی".
پی نوشت ها:
1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371 ش، چاپ دهم، ج7، ص8
2. اسماعیل بن مصطفی حقی برسوی، روح البیان، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، ج3، ص273