جمع بندی مقایسه جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی

تب‌های اولیه

313 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مسلم;1022445 نوشت:
سرکار خانم همانطور که شما یقین دارید ایرانی ها نمی توانند دوام بیاورند باور کنید بنده بیش از آن یقین دارم که دوام می آورند...
نباید در بحث صرفا نظراتمان را به دیگران دیکته کنیم، چون اینطوری بحث گره می خورد، باید با دلیل صحبت کنیم!!

قطعا وضع ما بدتر از وضع دوران جنگ نیست که علاوه بر کمبودهای مواد غذایی و تحریم ها درگیر جنگ نظامی هم بودیم!! اما الانر بحمدالله اگر مردم بی خودی نگران نشوند هیچ کمبدی وجود ندارد، هیچ تهدیدی وجود ندارد و...

سلام ...
نظر هر کسی چیزی هست .
من که دووم نیاوردم ؛ علت بیرون زدنم از ایران دقیقا به خاطر حکومت بود ؛ و جسارتا من وای نمایستم که گوشت به تنم برسه و بعد بگم کم آوردم ؛ هر انسان عاقلی یک حاشیه اطمینان داره ؛ و چون روحانیت به هیچ وجه قابل اطمینان نیستند ؛ به حرفها و سخنانشون نمیشه اطمینان کرد به نظره من حماقت محض هستش که کسی در درون ایران بمونه .

واقعا نمی دونم دووم آوردن رو چی تعریف میکنید .
در فامیل ما بیشتر از 10 نفر دختر و پسر هستند که سنشون به بالای 35 رسیده و ازدواج نکرده اند .
دو تا از دختر خاله هام و یکی از پسرخاله هام ازدواج کردند ؛ که یکی از دختر خاله هام هم طلاق گرفته و برگشته .

یکی از دوستانم هم برای نداری خود کشی کرده ...

اصلا این چیزها از نظر شما مهم نیست ...
شما دووم آوردن رو این تعریف میکنید که سلاح به بشار اسد می رسه یا نمی رسه .

خاطرم هست رهبر انقلاب یک جمله قصار فرمودند ... که دقیقش رو یادم نیست نقل به مضمون میکنم .

اینکه تمام اصلاح طلب ها و جبهه سبزی ها طاقت دو روز زندان و بگیر و ببند رو ندارند و از اون طرف جبهه خودشون بابته اعتقاداتشون جوون میدند ...

واقعا ارزش ها خیلی با هم فرق کرده ... فکر میکنم امام خامنه ای تا آخرین انسانی !!!!!! که در ایران زنده مونده و از گرسنگی نمرده و داره به اسد سلاح میرسونه ؛ سره اعتقادشون هستند و اعتقاد دارند که ایرانی ها دووم آوردند .

اگر نه .... تعریفتون رو از کم آوردن یا نیاوردن بگین ...

سلام

من سال هاست که در این سایت با شما با نام های کاربری مختلف گفتگو داشته ام و به خوبی از شخصیت شما آگاه هستم، شما آدم عاطفی ای هستید، و این احساسات مثبت و منفی پیشینی شما نمی گذارد که منطقی به مسئله نگاه کنید، بارها از شما نقل قول گرفته ام تا به شما بفهمانم که بی طرفانه به قضیه نگاه نمیکنید، احساسات شما به روشنی در لابلای کلمات و متنی که می نویسید تجلی می یابند.
این متن شما هم همینطور است:

فرشته برمیگردد;1022583 نوشت:
روحانیت به هیچ وجه قابل اطمینان نیستند

فرشته برمیگردد;1022583 نوشت:
اصلا این چیزها از نظر شما مهم نیست ...
شما دووم آوردن رو این تعریف میکنید که سلاح به بشار اسد می رسه یا نمی رسه

فرشته برمیگردد;1022583 نوشت:
تمام اصلاح طلب ها و جبهه سبزی ها طاقت دو روز زندان و بگیر و ببند رو ندارند

این تعابیر علمی نیستند، فقط ابراز احساسات است
اصلاح طلب و اصول گرا هر دو در چارچوب انقلاب تبیین میشوند، تعبیری که از رهبری آورده اید به شدت از سوی افکارتان تحریف شده است.

فرشته برمیگردد;1022583 نوشت:
واقعا نمی دونم دووم آوردن رو چی تعریف میکنید .
در فامیل ما بیشتر از 10 نفر دختر و پسر هستند که سنشون به بالای 35 رسیده و ازدواج نکرده اند .
دو تا از دختر خاله هام و یکی از پسرخاله هام ازدواج کردند ؛ که یکی از دختر خاله هام هم طلاق گرفته و برگشته .

یکی از دوستانم هم برای نداری خود کشی کرده ...

اصلا این چیزها از نظر شما مهم نیست ...
شما دووم آوردن رو این تعریف میکنید که سلاح به بشار اسد می رسه یا نمی رسه

من کاستی ها و سوء مدیریت ها را توجیه نمیکنم، حکومت و سیاست ها قطعا بدون عیب و نقص نیستند، اما بخش عظیمی از این مشکلات هم به خود مردم برمی گردد! نه اسلام و نه حکومت هرگز نگفته اند که جوان ما حتما باید با جهیزیه 200 میلیونی، خانه، ماشین و سرویس طلا و مجلس آنچنانی و مانند آن به خانه همسر برود! این ها مشکلاتی است که از جانب خود ما گریبان ما را گرفته است. خودمان اینها را باب کرده ایم در حالی که می دانید در اروپا هم اینگونه نیست و ازدواج خیلی راحت است.
ترامپ هم اگر تحریم ها را بردارد این مسائل حل نخواهد شد.

ژاپن و آلمان و کره و خیلی از کشورهایی که ما گمان می کیم وضع خوبی دارند از حمایت آمریکا نیست، بلکه از تلاش خودشان است، وگرنه این همه کشور در دنیا وجود دارند که رابطه خوبی هم با آمریکا دارند اما چرا مانند ژاپن و آلمان و کره نیستند؟ هیچ چیزی نمی تواند کم کاری های ما را جبران کند، نباید بی خودی تقصیر را به گردن این و آن بیندازیم.

ما هر کجا پیشرفت داشته ایم به خاطر مدیریت جهادی و انقلابی بوده است، نمونه آن را در صنعت هسته ای، موشکی و مانند آن می بینیم، و هرکجا مشکلی داریم از جانب تفکرات غیر اسلامی و غیر انقلابی و لیبرالیستی است، این تفکر است که نمی تواند در برابر تحریم ها ایستادگی کند، مشکل ما این نوع تفکر است خواه در بین مسئولین، و خواه در بین مردم.

در هر صورت نمیخواهم تاپیک از مسیرش خارج شود، فقط خواستم همچون گذشته عرض کنم که مراقب احساساتتان باشید که به شدت در مباحث عقلی رهزن است.

[=arial][=arial]سلام

باء;1022508 نوشت:
دیگر فکر کنم قبول داشته باشید که اختلاف نظرها تا حدود زیادی به اختلاف در ایدئولوژی‌ها فروکاسته شده است، و در نتیجه شاید دیگر ادامه‌ی بحث در این تاپیک موضوعیتی نداشته باشد ...

درست هست، که من و شما اختلاف اساسی، در جهان بینی داریم.
ولی اینکه آنقدر اختلاف نظر داشته باشیم که راجع به یک موضوع نتوانیم همدیگر را درک کنیم؛ بیشتر لجاجت هست تا اختلاف در جهان بینی.
یک مثال میزنم: من و شما هر چند اختلاف بسیاری در جهان بینی داشته باشیم ولی نظرمان راجع به پرتقال ، باید بسیار نزدیک به هم باشد؛ شاید دو نظر متفاوت داشته باشیم. ولی اگر نظر متضاد داشته باشیم یا لجاجت داریم یا حماقت
شاید در مورد دوست داشتن طعم های پرتقال با هم مختلف باشیم یا نظرات متفاوت راجع به بزرگی، کوچکی، تازگی و طعم پرتقال داشته باشیم ولی نمیتوانیم؛ یکی به پرتقال بگوید: این زیر گروه نخلیان هست و دیگری بگوید اصلا گیاه نیست و بی شک نوزاد قورباغه هست.!
شاید من و شما در منشاء پرتقال و چرا پرتقال، پرتقال شده با هم به لحاظ مبانی جهان بینی، نتایج متفاوت و یا متضاد داشته باشیم ولی در ماهیت خود پرتقال نباید بحث داشته باشیم.
ماهیت جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی تمامیت خواه هست و هر دو با مبانی دموکراسی ناسازگار هستند
اینکه بگویید چون جمهوری اسلامی با عقاید من همخوانی نزدیکتری دارد و انشاءالله گربه هست پس تمامیت خواه نیست، که نمیشود.
گرچه که حکومت ها در قالب واژه ها و اصطلاحات محدود نیستند و مثل انسانها که هر کدام واجد طیف های مختلفی از خلقیات هستند و هر فرد شخصیت خاص خود را دارد برای دموکراسی و استبداد هم میتوان طیف های مختلف قائل بود ولی همانقدر که حکومت پهلوی با دموکراسی زاویه داشت جمهوری اسلامی هم با دموکراسی زاویه دارد.
همانطور که در حکومت پهلوی نیت های خیرخواهانه می توان پیدا کرد در جمهوری اسلامی هم نیت های خیرخواهانه وجود دارد و بالعکس در شرارت هم همینگونه هستند ولی چه این دو حکومت گامهای درست یا نادرست برداشته اند به خواست و اراده ملت نبوده بلکه در حلقه بسته حکومت، سیاستها طرح و پیگیری میشده که به نتیجه رسیدن آنها بستگی به عوامل داخلی و خارجی بسیار، اعم از بحرانهای جهانی ، توان اقتصاد داخلی و عدم مخالفت مردم دارد.
هر دو خود را واجد هدایت و فره ایزدی ؛ و مبری ،از نقد میدانند. پس غیرقابل اصلاح هستند!
هر دو حکومت بسیار به وجود توطئه و خواست خارجی و وجود خائنین اهمیت میدهند . وهم توطئه خارجی در سیاستگذاری های ایشان بسیار موثر بوده پس جنجال آفرینند. به جای اینکه دریابند آنها در بازار دنیا باید دادوستد کنند و در عرصه بین الملل دنیا را بشناسند و ببیند چه هستند و چه میتوانند عرضه کنند.
[spoiler]هر دو نادان تر از این هستند که دریابند: «با دوستان مروت و با دشمنان مدارا»[/spoiler]
هر دو حکومت لاف زن و خودشیفته هستند. بسیار بیشتر از آنچه هستند خود را به نمایش میگذارند و چون در خارج از حوزه حکومتشان این طنازی خریداری ندارد. هر دو محتاج فرصت طلبها و فاسدین و متملقین داخلی هستند که این هزینه حکومت را بالا و بالاتر میبرد و موجب فساد ظلم ، اختلاف طبقاتی و رنج بیشتر مردم میشود.

حال این شرایط جمهوری اسلامی مطابق با جهان بینی و میل شماست و در ترویج و تحکیم آن میکوشید و دیگری را چون خوشایندتان نیست تقبیح میکنید نظر و عملکرد شخصی شماست که خوشبختانه از نظر شما و شوربختانه از نظر من فعلا نظر شما حاکم هست.

باء;1022508 نوشت:
یک مسلمان اگر تا قبل از این تاپیک شبهه‌ای داشت که آیا این نظام ارزش پایبندی و استقامت را دارد، قاعدتاً الآن باید تا حدود قابل توجهی بداند که کسانی که با این مقاومت و ایستادگی مخالف هستند عموماً چه استدلال‌هایی دارند، یا کسانی که به این مقاومت و ایستادگی توصیه می‌کنند چه نگاهی دارند، آیا این نظام را گل‌وبلبل می‌پندارند که می‌گویند ازش دفاع کنیم یا با وجود تمام نقایصی که دارد باز همچنان آن را قابل دفاع می‌شمرند و چرا ...
اینکه یزید مسلمان بود و پهلوی‌ها مسلمان بودند و وهابیت مسلمان است و جمهوری اسلامی هم همانطور مسلمان است که آن قبلی‌ها مسلمان بودند، این را تقریباً کسانی که یک مقدار هم شیعه باشند می‌دانند که اشتباه است ... اما کسانی که اسلام را کلاً بهانه‌ای برای حکومت کردن و فاقد هرگونه حقانیت ذاتی بدانند هم طبیعی است که همه‌ی این نظام‌ها را یکسان بدانند، حتی چه بسا بگویند، کما اینکه گفتند، که بودایی هم فرقی با اسلام ندارد، و همینطور مجوس و یهودیت و مسیحیت و سایر ادیان ...

به هر حال فارغ از اینکه چه جهان بینی داریم باید منصافانه نظر بدهیم آیا این دو حکومت با دموکراسی هم خوانی دارند یا نه ؟

باء;1022508 نوشت:
با این وجود اینکه سکولاریسم را استثناء کردند اشتباه است چون هر ایسم دیگری هم بالأخره یک مکتب است که به طرز مشابه به گزاره‌های آنایسم تعلق خاطر داشته و به آن باورمند است، می‌خواهد لیبرالیسم باشد یا کومونیسم یا هر ایسم دیگری و در نهایت حتیٰ سکولاریسم یا هر مکتب حتیٰ شخصی که خودشان دارند هم همینطور است ... در واقع اگر وابستگی به دین مشخصی مثل اسلام برای حکومت‌داری فریب باشد، سکولاریسم هم همانقدر یا بیشتر فریب خواهد بود ... و کسی که ندانم‌گرا باشد و چون نمی‌تواند از میان ایسم‌های ایجابی دیگر حقانیت را برای ایسم خاصی تشخیص بدهد و برای همین به ایسم منحصربفردی که یک ایسم سلبی تحت عنوان سکولاریسم است پایبند می‌شود، چنین کسی نمی‌تواند دیگران را از باورمندی به چیزی که مدعی هستند به حقانیت آن رسیده‌اند منع کند یا آن‌ها را درگیر اعتقاد باطل معرفی نماید ... منطقاً این حق را ندارد که چون خودش ایجاباً به حقانیت ایسمی نرسیده است دیگران را هم بگوید که نرسیده‌اند ... و چون منطقاً این حق را ندارد، پس اگر این حق را برای خودش قائل باشد قاعدتاً منطقی نیست ...

دوست من سکولاریسم یعنی در روش حکومتداری و قضاوت نظر تو فارغ از مکاتب و جهان بینی باشد یعنی عقیده ات جدای از قضاوتت باشد به این میگویند سکولاریسم
مثلا شما در یک کشور مسیحی دچار اختلاف با فردی مسیحی میشوی! انتظار داری در محکمه یک کشور مسیحی قاضی با شما چگونه برخورد کند؟
قوانین انسانی باشد یا برگرفته از شرع و عرف مسیحیت؟
انصاف این هست که محکمه فارغ از گرایش های مذهبی و یا ایسمهای مختلف باشد البته قاضی میتواند مسیحی باشد ولی در رای و قضاوتش نباید شرعیات مسیحی یا قوانین کمونیسم دخالت داشته باشد؛ این، یعنی سکولاریسم، جدایی دین از سیاست و قضاوت.
بچه من یا شما بی دین بدنیا می آید شما به چه حقی او را مسلمان تربیت میکنید و اگر بچه شما بنابر قهر طبیعت در کشوری مسیحی گرفتار شود و فرزند شما را با آداب و عقاید مسیحیت بزرگ میکنند از نظر شما این ظلم نیست؟
پدر و مادر و همینطور آموزش و پرورش نباید دین یا جهان بینی خاصی را القا کند صرفا باید تعلیم دانش و روش تحقیق را یاد بدهد فرد خود در زمان بلوغ فکری باید جهان بینی خود را برگزیند. این یعنی سکولاریسم؛ کدام انسانی تر است ؟

باء;1022508 نوشت:
اینکه امریکا و اروپا شیر و پلنگ و هر حیوان وحشی دیگری باشند و اینکه از حیوان درّنده جز درّنده بودن را نمی‌شود انتظار داشت، و اینکه ما بپذیریم که قانون حاکم بر جهان قانون جنگل است و خیلی طبیعی است که ضعیف‌تر دریده شود و در این دریده شدن جایی برای شکایت نباشد، در چنین شرایطی حتیٰ با فرش آنکه جایی برای شکایت نباشد و شکایت کردن از وضع موجود گریه‌های خاله‌زنکی باشد، حتی در همین صورت هم کسی اگر بخواهد درّنده نباشد، یا باید انتخاب کند که شکار باشد برای درّندگان، و یا باید انتخاب کند که انسانی باشد که مقاومت کند، یک انسان در جمع درّندگان، یک انسان تنها در طبیعت وحشی وحشی ...
جمهوری اسلامی هم انتخاب کرده است که نه درّنده باشد و نه یک شکار سهل‌الوصول برای درّندگان (یا اگر شکار نیست، حیوان رامی که به این طرف و آن طرف سواری بدهد تا یونجه‌ای بگیرد و زنده بماند هم نباشد)، بلکه انتخاب کرده است که آزاده باشد و با درّندگان مبارزه و در مقابل درّندگی آن‌ها از خودش و دیگران حمایت کند ...

اگر هر کدام بر جهان بینی خود متعصب باشیم. عملا رای به ادامه قانون جنگل داده ایم! این درست هست؟
یکروز انسان باید یاد بگیرد که آدم شده و دیگر حیوان نیست مادام که هر کدام خود را مرکز جهان میدانیم و انسان را هدف آفرینش میبییم کما اینکه هر موجود دیگری خود را مرکز عالم می انگارد قانون جنگل بی کم و کاست ادامه دارد خواه این موجود ویروس و قارچ و میکروب باشد خواه چمن و درخت یا گرگ و روباه یا انسان
باء;1022508 نوشت:
حالا این به مذاق عده‌ای خوش نمی‌آید و ترجیح می‌دهند رام درّندگان باشند، ایران یونجه‌ای گیرش بیاید و زندگی کند و مهم نیست که اسیر دست چه درّندگانی باشد و در مقابل چه جنایاتی سکوت کند ... ایشان قبول ندارند که با این انتخاب دیگر آزاده نخواهند بود، و معتقدند که اسم این آزاده نبودن در اصل سیاست داشتن است ... خودم را که جای ایشان می‌گذارم به ایشان حق می‌دهم که چنین انتخابی بکنند، چون اگر به اسلام اعتقادی نداشته باشم طبیعی است که اگر در همین یک دنیا که در اختیارم هست هم به خوشی و رفاه و آسایش نسبی نرسم و در سختی باشم دیگر به کل خسر الدنیا و الآخرة خواهم بود ... طبیعی است که اگر من هم جای ایشان بودم می‌گفتم اصالت با رفاه مردم در دنیا است و آزاده بودن برای کتاب‌های قصه خوب است که فقط اگر روزی روزگاری همینطوری و بدون هزینه می‌شد آدم خوبی بود، فقط در همان شرایط انسان انتخاب کند که آدم خوبی باشد و آزاده باشد و ظلم‌پذیر نباشد و با ظلم مبارزه کند ... اما اگر برایش هزینه داشت آزاده بودن با چنان منطقی سازگار نیست

آزادگی، استقلال خوب هستند و قابل احترام ولی هزار اما و اگر دارد .....
اگر هزار سال پیش بود که هر ده یا شهرکی خودبسنده و خودکفا بود .میشد دیوارهای قلعه و شهر را هر شب ببندیم
شاید ان طور که شما از جهان تصور دارید میشد کشورداری کرد
ولی اکنون جهان یک دهکده کوچک شده جشن خودکفایی تنها برای جهان میتوان گرفت ما یکی از محلات این دهکده جهانی هستیم
خودکفایی با خود اتکایی فرق دارد عزت نفس با حماقت فرق دارد
جهان جای ترامپ و نتانیاهو و احمدی نژاد نیست تو خود حدیت مفصل بخوان از این مجمل
مسلم;1022624 نوشت:
من کاستی ها و سوء مدیریت ها را توجیه نمیکنم، حکومت و سیاست ها قطعا بدون عیب و نقص نیستند، اما بخش عظیمی از این مشکلات هم به خود مردم برمی گردد! نه اسلام و نه حکومت هرگز نگفته اند که جوان ما حتما باید با جهیزیه 200 میلیونی، خانه، ماشین و سرویس طلا و مجلس آنچنانی و مانند آن به خانه همسر برود! این ها مشکلاتی است که از جانب خود ما گریبان ما را گرفته است. خودمان اینها را باب کرده ایم در حالی که می دانید در اروپا هم اینگونه نیست و ازدواج خیلی راحت است.
ترامپ هم اگر تحریم ها را بردارد این مسائل حل نخواهد شد.

ژاپن و آلمان و کره و خیلی از کشورهایی که ما گمان می کیم وضع خوبی دارند از حمایت آمریکا نیست، بلکه از تلاش خودشان است، وگرنه این همه کشور در دنیا وجود دارند که رابطه خوبی هم با آمریکا دارند اما چرا مانند ژاپن و آلمان و کره نیستند؟ هیچ چیزی نمی تواند کم کاری های ما را جبران کند، نباید بی خودی تقصیر را به گردن این و آن بیندازیم.

[=arial]
[=arial]با این فرمایش کاملا موافق هستم که عمده مصائب ما از خودمان هست تا تعقل و تفکر و سپس اعمال ما اصلاح نشود کسی از داخل یا خارج توان تحمیل بارو ظلم اضافه ای به ما ندارد

و براستی باید باور کنیم کسی از خارج خیرخواه ما نیست آنها منافع خود را میخواهند. چیرگی هر حکومت، پهلوی یا جمهوری اسلامی و یا هر حکومت دیگروابسته به آگاهی اندیشه ، شخصیت منش و رفتار ما هست.

«از ماست،که بر ماست»

«توهم توطئه» ما را منفعل و ابتکار عمل را از ما میگیرد .
هشداری جهت افزایش هوشیاری نیست بلکه مثل سایر قیل و قال ها یک حواس پرتی هست!
و اگر حکومتی داعیه خیرخواهی برای ملت دارد باید درنشر دانش آگاه کردن ملت نسبت به حقوق خود و محترم داشتن نظرات مردم بکوشد.

با سلام و عرض ادب

فارغ از حواشی پررنگی که این تاپیک با آن روبرو بود، به نظرم آنچه در خصوص مقایسه جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی باید گفته میشد، گفته شده است و دوستان نظرات موافق و مخالفشان را ابراز کرده اند. به همین خاطر تاپیک ظرف 24 ساعت آینده برای جمع بندی بسته خواهد شد.

دوستان عزیزم در این فرصت کوتاه می توانند اگر حرف نزده ای فقط در خصوص موضوع دارند ابراز کنند؛ خواهش می کنم فقط در خصوص مقایسه پهلوی و جمهوری اسلامی اگر حرفی دارند بیان کنند.

در پایان از همه عزیزانی که در این تاپیک مشارکت داشتند صمیمانه تشکر می کنم. و اگراحیانا از نوع بیان یا لحن بیان بنده ناراحت شده اند عذرخواهی می کنم، هرگز قصد و غرضی در کار نبوده است.@};-
علاقه ما به دوستان هرگز در گرو اتفاق نظر در موضوعات مختلف نیست@};-

فرشته برمیگردد;1022583 نوشت:
من که دووم نیاوردم ؛ علت بیرون زدنم از ایران دقیقا به خاطر حکومت بود ؛ و جسارتا من وای نمایستم که گوشت به تنم برسه و بعد بگم کم آوردم ؛ هر انسان عاقلی یک حاشیه اطمینان داره ؛ و چون روحانیت به هیچ وجه قابل اطمینان نیستند ؛ به حرفها و سخنانشون نمیشه اطمینان کرد به نظره من حماقت محض هستش که کسی در درون ایران بمونه .

واقعا نمی دونم دووم آوردن رو چی تعریف میکنید .
در فامیل ما بیشتر از 10 نفر دختر و پسر هستند که سنشون به بالای 35 رسیده و ازدواج نکرده اند .
دو تا از دختر خاله هام و یکی از پسرخاله هام ازدواج کردند ؛ که یکی از دختر خاله هام هم طلاق گرفته و برگشته .

یکی از دوستانم هم برای نداری خود کشی کرده ...

اصلا این چیزها از نظر شما مهم نیست ...
شما دووم آوردن رو این تعریف میکنید که سلاح به بشار اسد می رسه یا نمی رسه .

خاطرم هست رهبر انقلاب یک جمله قصار فرمودند ... که دقیقش رو یادم نیست نقل به مضمون میکنم .

اینکه تمام اصلاح طلب ها و جبهه سبزی ها طاقت دو روز زندان و بگیر و ببند رو ندارند و از اون طرف جبهه خودشون بابته اعتقاداتشون جوون میدند ...

واقعا ارزش ها خیلی با هم فرق کرده ... فکر میکنم امام خامنه ای تا آخرین انسانی !!!!!! که در ایران زنده مونده و از گرسنگی نمرده و داره به اسد سلاح میرسونه ؛ سره اعتقادشون هستند و اعتقاد دارند که ایرانی ها دووم آوردند .

اگر نه .... تعریفتون رو از کم آوردن یا نیاوردن بگین ...


سلام،
این فرمایش شما دیگر از جهتی خوب و قابل تأمل است، اگرچه از جهت دیگری هم اشکال دارد ...
اشکال دارد از این نظر که شما اگر خودتان طاقت نیاوردید و رفتید، دیگر چرا بقیه را به بی‌طاقتی و بی‌صبری دعوت می‌کنید؟ لااقل الآن که رفتید تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ بکنید ... بگید من تحملم طاق شد، ظرفیت تحمل بیشتر مشکلات را نداشتم، کم آوردم، ول کردم رفتم گفتم زنده بمانم بعد به اندازه‌ی خودم از حق طرفداری می‌کنم ... نه اینکه بگید من که نتونستم پس بقیه هم سعی کنند از مقاومت خارج شوند ...
اما فرمایشتان ناظر بر یک مسأله‌ی دیگری هم هست که آن دیگر قابل بررسی است ... اینکه عقلاً و شرعاً تا چه زمانی باید کم نیاورد؟ حتیٰ اگر همه از گرسنگی بمیرند هم نباید کم بیاوریم یا اگر از یک حدّی بیشتر بهمان فشار آمد دیگر اشکالی ندارد که کمی هم کم بیاوریم و مثلاً تقیه کنیم و ...
در همین رابطه از طرفی خداوند فرموده است
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
﴿١١٢وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ﴿١١٣
پس چنانكه فرمان يافته‌اى استقامت بورز، و [نيز] آنان كه با تو توبه كرده‌اند، و طغیان مكنيد، هرآینه او به آنچه که مى‌كنيد بيناست. (۱۱۲)و گرایش پیدا نکنید به آن‌هایی که ظلم کردند، كه آنگاه آتش دوزخ به شما [هم] خواهد رسيد و براى شما جز خدا هيچ دوست و سرپرستى نباشد و آنگاه يارى نشويد. (۱۱۳)


یا فرموده است که مبادا دینتان را به دنیایتان بفروشید، و کسی که بخاطر دنیایش از دینش بگذرد جایگاهش آتش جهنم است و امثال این مطالب ... و اینکه به طاغوت (کسی که مقابل خدا طغیان کرده باشد، مقابل خدا پرچمی را بلند کرده باشد) نگِرَوید و به طاغوت کافر باشید و ... یا در ۴ آیه‌ی ابتدای سوره‌ی ممتحنه خداوند حضرت ابراهیم علیه‌السلام را الگوی مؤمنین معرفی می‌کنند در طاغوت‌ستیزی ایشان و می‌فرماید:

بسم الله الرحمن الرحيم، اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد دشمنان من و دشمنان خود را دوست مگيريد ... اگر شما را بيابند دشمنان شما باشند و دستها و زبانهاى خود را به بدى به سوى شما مى‌گشايند و دوست دارند كه كاش شما هم كافر شويد ... همانا براى شما در ابراهيم و كسانى كه با او بودند پيروى نيكوست، آنگاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه جز خدا مى‌پرستيد بيزاريم، به شما كافر و ناباوريم، و ميان ما و شما براى هميشه دشمنى و كين پديد آمده تا به خداى يگانه ايمان آوريد ...

امام خمینی رحمه‌الله هم فرمودند که ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد ... یا فرمودند که «اگر جنگ شود فرزند عاشوراییم و اگر تحریم شود فرزند رمضانیم» ... و امثال آن ...
اما از طرف دیگر هم پذیرش حکمیت بین حضرت علی علیه‌السلام و معاویه را داریم، یا مثلاً صلح امام حسن مجتبیٰ علیه‌السلام را داریم ... یا در قران آمده که حدّ وجوب جهاد این است که تعداد مؤمنین حداقل نصف دشمنان باشد، گرچه اگر مؤمنان واقعاً مؤمنان درستی باشند نسبت ۱ به ۱۰ ملاک می‌بود، و بر همین اساس قیام امام حسین علیه‌السلام که نسبت خیلی کمتر از این بود هم جهاد واجب نبود که امام حسین علیه‌السلام بیعت را از اصحاب خود برداشتند و گفتند هر کسی که نمی‌خواهد بماند می‌تواند برود ... بخاطر همین هم قیام عاشوراء شد حماسه، اینکه فقط عاشق‌ها باقی ماندند ... تازه بحث تقیه را هم داریم، مثل نرمش‌های قهرمانانه و امثال آن ...
حالا قابل تأمل است که تا کجا باید مقاومت کرد ... ولی در کنار این تأمل به هر حال باید تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ داشت ... در زمان حضرات معصومین علیهم‌السلام هم شد که آب را به روی سپاه ایشان ببندند، چه معاویه که آب را بر سپاه امام علی علیه‌السلام بست و چه سپاه ابن‌زیاد که آب را بر سپاه امام حسین علیه‌السلام بست ... زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله هم ماجرای شعب ابی‌طالب را داشتیم ... اینها هم مثل تحریم امروز بودند ... در شعب ابی‌طالب مسلمانان از گرسنگی سنگ به شکم می‌بستند ولی همدیگر را توصیه به حق و توصیه به صبر می‌کردند ... تازه امروز که ایران اینطور هم نیست، خیلی از آن‌هایی که مخالف نظام هستند سوار پورشه هستند و غور می‌زنند و می‌گویند ما اگر آمریکا بودیم الآن باید هواپیمای خصوصی می‌داشتیم، یا می‌گویند چرا ما نباید BMW آخرین مدل داشته باشیم، یا می‌گویند چرا ما نباید بتوانیم یک خانه‌ی ویلایی با استخر داشته باشیم، بحث اینها جداست ...
دانستن احکام مهم است، ولی اینکه در هر وضعیتی باید چه کار کرد مهم‌تر است، اینکه کدام حکم به کدام حکم اولویت دارد ... این قابل تأمل است ...

متحیر;1022692 نوشت:
درست هست، که من و شما اختلاف اساسی، در جهان بینی داریم.
ولی اینکه آنقدر اختلاف نظر داشته باشیم که راجع به یک موضوع نتوانیم همدیگر را درک کنیم؛ بیشتر لجاجت هست تا اختلاف در جهان بینی.
یک مثال میزنم: من و شما هر چند اختلاف بسیاری در جهان بینی داشته باشیم ولی نظرمان راجع به پرتقال ، باید بسیار نزدیک به هم باشد؛ شاید دو نظر متفاوت داشته باشیم. ولی اگر نظر متضاد داشته باشیم یا لجاجت داریم یا حماقت
شاید در مورد دوست داشتن طعم های پرتقال با هم مختلف باشیم یا نظرات متفاوت راجع به بزرگی، کوچکی، تازگی و طعم پرتقال داشته باشیم ولی نمیتوانیم؛ یکی به پرتقال بگوید: این زیر گروه نخلیان هست و دیگری بگوید اصلا گیاه نیست و بی شک نوزاد قورباغه هست.!
شاید من و شما در منشاء پرتقال و چرا پرتقال، پرتقال شده با هم به لحاظ مبانی جهان بینی، نتایج متفاوت و یا متضاد داشته باشیم ولی در ماهیت خود پرتقال نباید بحث داشته باشیم.

سلام جناب متحیر
خدا را گواه می‌گیرم که قصد لجاجت ندارم ... و اگر گفتم اختلافاتمان دیگر تا به اختلافمان در جهان‌بینی فروکاسته شد منظورم واقعاً همین است که گفتم، نه اینکه قصد پیچاندن شما را داشته باشم ... حالا یک کمی این مطلب را بیشتر توضیح می‌دهم
متحیر;1022692 نوشت:
ماهیت جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی تمامیت خواه هست و هر دو با مبانی دموکراسی ناسازگار هستند

دموکراسی ملاک خوب بودن نیست که بخواهیم بگوییم اگر دو حکومت بودند که تناسب کاملی با دموکراسی نداشتند پس هر دو به یک میزان بد باشند ... دموکراسی اگر صفر باشد، حکومت صالحین مثبت بی‌نهایت است و حکومت طاغوت منفی بی‌نهایت است ...
دموکراسی مثل تاس انداختن است ... مثل انداختن سکهّ است ... در موردی که هیچ علمی به مسأله نداشته باشیم، هیچ نظر علمی در مورد اینکه اتفاقی در آینده بیفتد یا نیفتد نداریم، یعنی ۵۰٪ شاید این اتفاق بیفتد و ۵۰٪ شاید این اتفاق نیفتد ... احتمال ۵۰٪ یعنی اطلاعات صفر نسبت به مسأله، در مقابل آن اگر بگوییم احتمال ۰٪ این یعنی علم کامل داشتن به مسأله، عیناً شبیه به اینکه بخواهیم بگوییم ۱۰۰٪ ... دموکراسی هم مثل همین سکه انداختن است، اینکه همه‌ی مردم صرفنظر از سطح تخصص و آزاده بودن در اندیشه و آگاهی داشتن از مسائل و بسنده کردن یا نکردن به ظواهر ماجرا و ظواهر ادعاها و امثال آن، همه به یک اندازه و مساوی حق رأی داشته باشند، اینکه مردم همه رأی یکسان داشته باشند و رأیهای آن‌ها نسبت به هم وزن نداشته باشند، این یعنی در ذات دموکراسی ما هیچی نمی‌دانیم و همینطوری یک نظرسنجی کور می‌کنیم تا هر چه اکثریت بگوید ... این برای جهان‌بینی درست کار می‌کند که ندانم‌گرا باشد، که نسبی‌گرا باشد، که بگوید من حق را نمی‌شناسم و دیگران هم نمی‌شناسند و شاید اصلاً چیزی به اسم حق وجود نداشته باشد، در نتیجه هر کسی به اندازه‌ی خودش حق باشد، پس همه باید حق رأی داشته باشند و حقّ یکسانی هم برای رأی دادن داشته باشند ... در حالی که کسی که حق را شناخته باشد و به آن پایبند باشد (اهل حق)، و کسی که حق را شناخته و با آن مقابله می‌کند (طاغوت طغیان‌گر)، چنین کسانی هر کدام می‌خواهند پرچم خودشان را در زمین فرو کنند، با این تفاوت که یکی حق دارد که این کار را بکند و دیگری حق ندارد، چون بر باطل است ...
اینکه شما مدام صحبت از تمامیت‌خواهی و ناسازگاری آن با دموکراسی می‌کنید دقیقاً بخاطر جهان‌بینی شماست که فکر می‌کنید همه باید حقّ رأی یکسانی داشته باشند ... همانطور که خودتان هم گفتید که از نظر شما دین فقط وسیله‌ای است برای آنکه با آن حکومت کنند و برای طرفداران خود تمامیت‌خواهی کنند و مخالفان خود را باطل بخوانند ... این جهان‌بینی شماست ... من به اینکه جبهه‌ی حقّی وجود دارد و ان جبهه‌ی حق همان اسلام تشیع است باور دارم، و وقتی چنین باوری دارم دیگر بی‌معناست که بگویم به جای باور خودم به باور جناب متحیر عمل کنم که می‌گویند حقّ و باطل وجود ندارد و همه بر حق هستند یا لااقل همه به یک اندازه بر حق هستند و در نتیجه حق یکسانی در حکومت دارند ...
به نظر خودم که در این مخالفت کردن با شما نه بر مدار لجاجت هستم و نه حماقت، اما طبیعی است که شما بگویید من دارم لجاجت می‌کنم یا حماقت می‌کنم، عینکی که من بر چشم دارم را شما ندارید و عینکی که شما با آن به مسائل نگاه می‌کنید را هم من به چشم نمی‌زنم ...
متحیر;1022692 نوشت:
اینکه بگویید چون جمهوری اسلامی با عقاید من همخوانی نزدیکتری دارد و انشاءالله گربه هست پس تمامیت خواه نیست، که نمیشود.

جمهوری اسلامی ادعا ندارد که جمهوری اعمّ از اسلامی یا غیر اسلامی باشد، بلکه جمهوریت آن در ذیل اسلامیّت آن تعریف شده است و در نتیجه اینطور نیست که با دین و بی‌دین و دین‌ستیز در آن یکسان باشند ... اوج چنین حکومتی زمانی اتفاق می‌افتد که احکام بر مبنای باطن افراد باشد، چنانکه زمان حضرت داوود علیه‌السلام بود و زمان امام عصر علیه‌السلام هم خواهد بود، ولی در زمان ما که حکم بر اساس ظاهر است و بر مبنای مدارک و مستندات در دسترس افراد همراه و افراد دشمن شناسایی می‌شوند، یک عده هم می‌توانند از سفره‌ای که پهن شده است سوء استفاده کنند و دست حاکم شرع هم در برخورد با ایشان بسته است ... با این وجود این نظام حتیٰ وقتی بر اساس ظاهر کار کند هم همچنان مزایای زیادی برای کسانی که از نظر عقیده با آن همراه هستند دارد که عقل حکم می‌کند صاحبان آن عقیده از ان دفاع کنند و آن را به دست دشمن عقاید خود نسپرند ... دموکراسی محض مدّ نظر شما تا حدودی یعنی هم‌عقیده‌ی با این نظام و مخالف آن هر دو به یک میزان در آن نقش داشته باشند، ولی ما نسبی‌گرا و ندانم‌گرا نیستیم که چنین کاری کنیم، ما معتقدیم که اسلام دین حق است و از حق هم باید دفاع کرد ...
پس اینجا هم می‌بینید که ما نمی‌گوییم ان شاء الله که گربه باشد ... در این نظام بین دیندار و دین‌ستیز به طرز مشخصی فرق قائل هستیم و دموکراسی محض نیستیم ... دموکراسی در جمهوری اسلامی مقیّد به اسلامیت آن است، یعنی جایی که در چهارچوب اسلام بخواهیم عمل کنیم یک راه رسیدن به جواب این است که از آراء اکثریت استفاده شود ... تازه این هم برای زمانی است که غیرمعصوم در رأس امور باشد، مگرنه بعد از ظهور امام زمان علیه‌السلام حکومت دیگر از نوع جمهوری اسلامی نخواهد بود و از نوع حکومت اسلامی خواهد بود ... شما اسمش را می‌گذارید مثلاً دیکتاتوری امام زمان علیه‌السلام، و ما می‌گذاریم حکومت خلیفه‌ی خدا بر زمین ... جمهوری اسلامی تمامیت خواه محض نیست چون جمهوریت هم در دل خود دارد، ولی حکومت امام زمان علیه‌السلام دیگر واقعاً تمامیت خواه خواهد بود، و البته که به مضاق کسی که نخواهد زیر بار دین برود خوش نخواهد آمد، و مهم هم نیست که به مضاق کسی که نخواهد زیر بار دین برود خوش بیاید ... این بخاطر این است که برای ما حقّ و باطل یکسان نیستند، و واقعاً یک جبهه را حق و قابل دفاع و قابل احترام می‌دانیم و یک جبهه را باطل ... اگر این در اقلیت قرار گرفتن دشمن دین یا مخالف دین برای چنان کسانی عذاب باشد، از عذاب آخرت برای ایشان بدتر نیست و آنچه نزد خدا برای ایشان مهیّا است از این عذاب سخت‌تر و طولانی‌تر است ...
پس باز هم اختلاف ما در اینجا به اختلافمان در جهان‌بینی برمی‌گردد ...
متحیر;1022692 نوشت:
همانطور که در حکومت پهلوی نیت های خیرخواهانه می توان پیدا کرد در جمهوری اسلامی هم نیت های خیرخواهانه وجود دارد و بالعکس در شرارت هم همینگونه هستند ولی چه این دو حکومت گامهای درست یا نادرست برداشته اند به خواست و اراده ملت نبوده بلکه در حلقه بسته حکومت، سیاستها طرح و پیگیری میشده که به نتیجه رسیدن آنها بستگی به عوامل داخلی و خارجی بسیار، اعم از بحرانهای جهانی ، توان اقتصاد داخلی و عدم مخالفت مردم دارد.

حدیثی داریم که بیان می‌کند که اگر کسی گناهی را مرتکب نشد سریع نمی‌شود نتیجه گرفت که پس حتماً آدم خیلی خوبی هست، شاید این گناه برایش جذّابیت نداشت و گناه دیگری برایش جذاب بود که اگر فرصت آن پیش آمد مرتکب هم خواهد شد، اگر کسی هیچ گناهی را انجام نداد هم باز سریع نمی‌شود نتیجه گرفت که پس دیگر حتماً آدم خیلی خوبی هست، شاید عرضه‌ی انجام آن گناه‌ها را ندارد، یا اصلاً دوست دارد انجام بدهد ولی موانعی سر راه انجامش وجود دارند، و یا بالاتر از آن شاید اصلاً آدم جاهلی هست که در این وادی‌ها نیست، مثل چهارپایان که افق نگاهشان پایین است و انگیزه‌ها و آرزوهایشان و اینها همگی محدود است و فکرش به سوء استفاده از شرایط و امثال آن قد نمی‌دهد ...
مثال از این دست افراد زیاد داریم ... مثلاً یکی از اشکالاتی که اهل جماعت به ما می‌گیرند می‌گویند که شما که با مثلاً عایشه مخالف هستید می‌گویید که او نعوذبالله به همسرش خیانت کرده است در حالی که در قرآن آمده که زنا کار با زناکار ازدواج می‌کند و این تهمت به شخص خود رسول خداست، صلی‌الله‌علیه‌وآله، بعد ما باید بگوییم که هر خیانتی که آنجور خیانتی نیست، نخیر ما هم قبول نداریم که عایشه نعوذبالله زناکار بوده باشد، ولی این باعث نمی‌شود که برایش حسن به حساب بیاید ... گاهی اوقات افراد واقعاً یک سری چیزها برایشان جذابیت ندارد، مثل اینکه حبّ شهرت و قدرت گاهی از حبّ مال خیلی قوی‌تر است و افرادی هستند که به دنبال پول نیستند و مثل چی پول خرج می‌کنند تا قدرت و شهرت و امثال آن بیابند، برای بعضی‌ها که زندگی‌ایشان حول دست‌یابی به پول بیشتر است وقتی ولخرجی‌های اینها را نگاه کنند که مثلاً چطور به فقرا می‌رسند و امثال آن شاید توهم برشان بردارد که پس شاید اینها خیلی قدّیس هستند، در حالی که آن‌ها خیلی بدتر از اینها هستند ... پهلوی‌ها هم اگر خیلی از شرارت‌ها را نکردند لزوماً به این معنا نیست که پس از آن نظرها چقدر حسن داشته‌اند، ان‌ها اصلاً در آن وادی‌ها نبودند، آن‌ها به دنبال چیزهای دیگری بودند ... و نهایتاً آنچه که ما را مقابل آن‌ها نگاه می‌دارد این است که آن‌ها محور حکومتشان بر پایه‌ی دین‌گریزی و گاهی دین‌ستیزی و ذلت‌پذیری مقابل آمریکا و انگلیس و امثال آن‌ها بوده است ... نه دیندار بودند و نه آزاده ... مطلقاً عبد و عبید دنیا و پیشکار و خدمت‌گذار طاغوت بودند ... حالا در این کسوت که داشتند کارهای خوبی هم کرده باشند، به تعبیر قرآن هبائاً منثوراً خواهد بود ... غباری پراکنده ... تمام اینها در ضمن اینکه قبول دارم که اینها هر چند بد بودند ولی اینطور نبودند که شرّ مطلق باشند، شرّ مطلق در نگاه ما چند نفر بیشتر نیستند، بقیه می‌شوند جنود آن‌ها، کسانی که ولیّ آن‌ها طاغوت باشد آن طاغوت ایشان را از نور به ظلمت فرو می‌برد ... «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»
حالا شما می‌فرمایید که آن‌ها مسلمان بودند ... این باز می‌شود اختلاف در جهان‌بینی‌های ما ... از نظر شما اسلام دین حق نیست، بلکه بهانه‌ای است برای تحمیق مردم برای حکومت بر آن‌ها، به همین دلیل با این جهان‌بینی که شما دارید طبیعی است که بگویید که هر کسی که شعار اسلام را بدهد و با همان شعار قدرت را در دست بگیرد در اصل یکی هستند اگرچه یکی به خون دیگری تشنه باشد، حال آنکه ما این را قبول نداریم، از نظر شما نعوذبالله یزید و معاویه همانقدر اسلامی بودند که حکومت حضرت علی علیه‌السلام اسلامی بود ... خوب واضح است که اختلاف ما و شما در این نگاه هم به اختلاف ما در جهان‌بینی‌مان برمی‌گردد ... ولی شما فکر می‌کنید ما لجاجت می‌کنیم و بی‌خود داریم قضیه را می‌پیچیانیم و می‌گوییم ان شاء الله گربه است ...
در نقطه‌ی مقابل روایتی که در بالا آوردم مطلب دیگری هست ... اینکه یک مؤمن اگر گناهی را مرتکب شد شما حق ندارید از آن مؤمن تنفر داشته باشید (روایت داریم که اگر از کسی که مؤمن است کینه به دل داشته باشیم خودمان از ایمان خارج شده‌ایم، اگرچه بحث دارد و ان اینکه طرف واقعاً مؤمن باشد و نه اینکه فقط شعارش را بدهد)،‌بلکه باید از عمل او تنفر داشت و منزجر بود ... این هم وضع ماست نسبت به بی‌عرضگی‌ها و بی‌تقوایی‌ها و کم‌کاری‌ها و بلکه خیانت‌های مسؤولین و البته نه تمام مسؤولین ... اگر آنقدر گناه کنند که فاسق شوند، بعد آنقدر گناه کنند که فسق درشان ریشه بزند و در ایشان ملکه شود و از اشقیاء شوند، در چنین شرایطی از ایمان خارج شده‌اند و باید از خودشان متنفر بود، چون دیگر آن زشتی‌ها انگار در ذاتشان رسوخ کرده و جزئي از ایشان شده است ... و نهی از منکر و امر به معروف هم برای این است که کار به اینجا ختم نشود ... و اینکه ما می‌خواهیم نظام را نجات بدهیم برای این است که همین نظامی که متعالی و حق‌طلب بوده است مثل بلغم باعوراء نشود که راه را گم کرد و از شقی‌ترین مردم شد و خودش مصداق طاغوت شد ... و شکر خدا که عمده‌ی ما که طرفدار اصل نظام هستیم اثری از گرد این بی‌عرضگی‌ها و خیانت‌ها و قصور و زشت‌کاری‌ها را تا کنون بر دامن شخص رهبری ندیده‌ایم و ایشان را در عملکرد واقعاً جانشین صالح اهل بیت علیهم‌السلام یافته‌ایم ... بخصوص که وقتی تاریخ اسلام و روایات را می‌بینیم گاهی به وضوح مشاهده می‌کنیم که انگار اگر اهل بیت علیهم‌السلام جای ایشان در این شرایط بودند هم همینطور عمل می‌کردند ... مشکل نظام از نظر ما در جای دیگری است، در دشمنان خارجی که دشمنی می‌کنند و کوتاه نمی‌آیند و فرصت نفس راحت کشیدن به ما نمی‌دهند، و در دشمان داخلی که در لباس نفاق وارد سیستم شده‌اند، و در دوستانی از جنس خاله‌خرسه که ای کاش دوست دشمنان ما بودند و دشمن دانا به ز نادان دوست ...

متحیر;1022692 نوشت:
هر دو خود را واجد هدایت و فره ایزدی ؛ و مبری ،از نقد میدانند. پس غیرقابل اصلاح هستند!

این به طرز مشخصی اختلاف ما در جهان‌بینی‌مان را توضیح می‌دهد ... مثل اینکه یک پیامبر واقعی و یک پیامبر قلابی ادعا کنند که از طرف خدا هستند و چون یکی دروغگو است ولی ادعاهایشان شبیه به هم هست ما نتیجه بگیریم که این دو به هم شبیه هستند ... حال آنکه شباهت در ادعا به معنای شباهت در محتوا نیست ... تکیه بر این شباهت ظاهری بدون توجه به تفاوت محتوایی باعث می‌شود که در خوش‌بینانه‌ترین حالت بگویم که چون کلاً از نظر شما این ادعا اشتباه است و کسی از طرف خدا تعیین نمی‌شود (و شاید از نظر شما اصلاً کدام خدا؟) پس به همین خاطر هم بگویید که هر دو ادعای گزاف دارند و این وجه شباهت باطنی بین آن‌هاست ... در حالی که ما با یک جهان‌بینی دیگر این شباهت را صرفاً ظاهری می‌فهمیم ...
متحیر;1022692 نوشت:
هر دو حکومت بسیار به وجود توطئه و خواست خارجی و وجود خائنین اهمیت میدهند . وهم توطئه خارجی در سیاستگذاری های ایشان بسیار موثر بوده پس جنجال آفرینند. به جای اینکه دریابند آنها در بازار دنیا باید دادوستد کنند و در عرصه بین الملل دنیا را بشناسند و ببیند چه هستند و چه میتوانند عرضه کنند.

اینکه بفرمایید ایران توهم توطئه دارد و بیخود فکر می‌کند آمریکا با او دشمن است، همانطور که جناب من‌مهدیم هم به آن اشاره کردند، مثل این می‌ماند که من به سرکار فرشته برمی‌گردد بگویم که مصائبی که تعریف کردند توهم است ... برای ما مثل انکار روز در وسط روز روشن است ... توطئه‌ی خارجی در زمان شاه هم بود، ولی عموماً به نفع شاه، مثل کودتای ۲۸ مرداد ... و البته شاید شاه هم ترجیح می‌داد که لازم نباشد به آمریکا باج بدهد، ولی اراده‌ای برای مقاومت نداشت و ترجیح می‌داد که برده‌ی طاغوت باشد ولی چند صباحی را راحت باشد، و در نتیجه توطئه‌های خارجی که او را درگیر می‌کردند و او مأمور اجرای آن‌ها می‌شد شاید از نظر او هم توطئه محسوب می‌شدند و او را هم به زحمت می‌انداختند، ولی او شناگری که بتواند مثل یک ماهی آزاد بر خلاف جهت رودخانه شنا کند نبود، شاه مثل ماهی آکواریومی بود ... اگر این شکل توطئه‌های خارجی در مقابل هر دو نظام از نظر شما یکسان است و بلکه هر دو را توهم می‌دانید یا لااقل گمان می‌کنید که آنقدرها هم مهم نبوده‌اند و مثل خاری در پا بودند ولی سنگ راه نبودند، این دیگر اختلاف ما در جهان‌بینی به معنای اعتقادی آن نیست، بلکه به اختلاف ما در جهان‌بینی به معنای همان رصد احوال جهان و تحلیل پدیده‌های سیاسی و امثال آن است ... اینکه گمان می‌کنید واقعاً دنیا بر اساس تبادلات و داد و ستدهای آزاد دنبال می‌شود و کسی برده‌ی دیگری نیست و امثال آن ... این بحث را یک بار از نگاه خودم برای سر کار فرشته بر می‌گردد باز کردم، اینکه چرا برخی نظام‌ها اگرچه کسی شمشیر روی گلویشان نگذاشته است ولی عملاً برده‌ی نظام‌هایی دیگر شده‌اند ... شاید در اینجا برای برده‌داری بشود از مثال بهتری استفاده کرد که درش شمشیر و زور صریح مطرح نشود و بهتر احساس با پنبه سر بریدن را القاء کند، و آن بحث معتاد کردن باشد، اینکه اول از در دوستی وارد شوند و طرف را متقاعد کنند که با اراده‌ی خودش مواد مصرف کند، بعد او را به خودشان وابسته کنند و طرف دیگر اراده‌ی ترک این وابستگی را نداشته باشد، اگرچه شمشیری هم روی گلویش نگذاشته‌اند که وابسته بماند ... او از طریق ضعف‌های باطنی خودش به آن سوداگران مواد مخدر وابسته شده است ... اما در نهایت وابستگی وابستگی است، چه بخاطر ضعف در مقابل قدرت explicit باشد و چه بخاطر ضعف در مقابل قدرت implicit ... آزاده بودن و باج ندادن، کاری که ایران به آن همت گماشته است، در نظام پهلوی که هیچ، در نظام‌های پیشرفته‌ی دنیا هم کم‌یاب است اگر نایاب نباشد ...
متحیر;1022692 نوشت:
هر دو نادان تر از این هستند که دریابند: «با دوستان مروت و با دشمنان مدارا»

خداییش انقلاب ما در مروت با دوستان سنگ تمام گذاشته است، تا جایی که گاهی مخالفان نظام که زورشان می‌آید می‌گویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران (که البته خیلی متوجه نیستند که معنای این جمله واقعاً چیست و قبلاً‌ در پست‌های دیگر کم و بیش باز کردم که چرا این اشخاص فقط جوگیر شده‌اند که چنین شعارهایی را بدون درک کامل شرایط به زبان می‌رانند) ... در برخی از کشورها برخی از این دوستان از رهبر ما رسماً تحت عنوان رهبر خودشان یاد می‌کنند و ایشان را یگانه پرچم‌دار مبارزه با طاغوت زمان می‌شمرند ... مردی الهی به تمام معنا ...
و اما با دشمنان مدارا ... نمی‌دانم از کجایش بگویم این بحث مدارا را ... حاج‌آقا پناهیان در سلسله جلسات تاریخ تحلیلی اسلامشان این را تا حدود زیادی باز می‌کنند که اگر با تمام آنچه می‌گویند موافق نباشم ولی نکات جالب زیادی در بحث ایشان هست ... مثل اینکه می‌فرمایند که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آنقدر با مردم مدارا می‌کردند که به نقل از قرآن مردم به ایشان می‌گفتند «اذن»، یعنی انگار ایشان فقط گوش هستند برای شنیدن و زبانی برای جواب دادن ندارند، یا دستی برای برخورد کردن ندارند ... با این وجود الآن یک عده تبلیغ می‌کنند که اسلام از طریق شمشیر گسترده شد و خبری از مدارا کردن نبوده است ... یعنی انتظار دارند که اگر مدارای حضرت جواب نداد و یک عده دست به شمشیر بردند هم حضرت باز مدارا می‌کردند و می‌گفتند بیایید اسلام را نابود کنید ما رفیق شما هستیم و حرفی نخواهیم زد ... یا اینکه امام علی علیه‌السلام که سه جنگ بزرگ در زمان ایشان بود را طوری معرفی می‌کنند که انگار رفق و مدارا نداشتند و کلاً هر مخالفتی را سرکوب می‌کردند، در حالی که اصلاً آن جنگ‌ها بخاطر شدت مدارا کردن حضرت بود که شکل می‌گرفت ... اینکه امثال طلحه و زبیرها اصلاً جرأت کردند آنقدر اعتراض کنند و آنقدر نفرات جمع کنند تا سپاه‌های به آن بزرگی را برای سرنگونی حکومت حضرت به راه بیاندازند اینها بخاطر شدت مدارات حضرت بوده است، مگرنه در جایی که مدارات نباشد و حاکم ظالم و سنگدل باشد چنان جوّ خفقانی درست می‌شود که هر مخالفتی به شدت سرکوب شده و دامنه‌دار نمی‌شود که تا به شکل‌گیری جنگ داخلی منجر شود ... آنقدر حضرت در مقابل ایشان نرمش به خرج می‌دادند آن‌ها اینطور میدان را برای تاختن به نظام ایشان فراخ می‌دیدند و دور بر می‌داشتند ... در جمهوری اسلامی هم همه اعتراض می‌کنند و بعد هم یک ترجیع‌بند می‌آورند که چرا ما نمی‌توانیم اعتراض کنیم ... این در حالیه که در کشورهای دیگر خیلی اینطور نیست که بتوان اصل نظام را به چالش کشید و مخالفت‌ها در چهارچوب خود آن نظام‌ها تعریف شده است و مطبوعات هم در همان چهارچوب مخالفت می‌کنند ... بنگاه‌های خبرسازی و خبرپراکنی این کشورها که گاهی به دروغ می‌گویند مستقل و آزاد هستند، همان‌ها که به شدت در راستای چهارچوب سیاست‌های دولت‌های مطبوعشان کار می‌کنند، همه در چهارچوب نظام‌های خودشان اگر نقدی باشد را وارد می‌کنند ... و کسی که اصل نظامشان را بخواهد به چالش بکشد گاهی در سایه‌ی سکوت رسانه‌های پرسروصدای خودشان کارشان به ناکجاآباد می‌کشد ... در ایران هم این همه مخالف نظام، حرف می‌زنند، و حکومت ایران مدارا می‌کند، ما بیاییم چنین چیزی را در مورد این نظام بگوییم انصاف است؟
این هم باز به جهان‌بینی غیراعتقادی ما برمی‌گردد که اختلاف داریم ... ما همان اخباری را دنبال می‌کنیم که شما می‌کنید، ولی برداشت‌ها اینقدر متفاوت ... ما می‌گوییم شما تحت تأثیر تحلیل‌های رسانه‌های آن‌ها هستید و شما هم می‌گویید که ما تحت تأثیر رسانه‌های نظام خودمان هستیم ... این هم به اختلاف ما در جهان‌بینی‌هایمان برمی‌گردد ...
متحیر;1022692 نوشت:
هر دو حکومت لاف زن و خودشیفته هستند. بسیار بیشتر از آنچه هستند خود را به نمایش میگذارند و چون در خارج از حوزه حکومتشان این طنازی خریداری ندارد. هر دو محتاج فرصت طلبها و فاسدین و متملقین داخلی هستند که این هزینه حکومت را بالا و بالاتر میبرد و موجب فساد ظلم ، اختلاف طبقاتی و رنج بیشتر مردم میشود.

نقدتان در مورد خیلی از مسؤولین نظام را شخصاً وارد می‌دانم، ولی نه در مورد اصل نظام ... نظام مبتنی بر آرمان‌های خودش هست و اینکه گروهی هستند که در امور اجرایی و امثال آن چنان مشکلاتی را دارد از نظر من هم درست است ...
متحیر;1022692 نوشت:
به هر حال فارغ از اینکه چه جهان بینی داریم باید منصافانه نظر بدهیم آیا این دو حکومت با دموکراسی هم خوانی دارند یا نه ؟

با دموکراسی مدّ نظر شما نه ... ولی آن دموکراسی به نظر ما چیز خیلی جالبی هم نیست ...
یک بار شما به ما نقد وارد کردید که نتیجه‌گرا هستید و نتیجه‌ی این حکومت‌داری خوب نبوده است و ما باید دنبال دموکراسی آنچنانی باشیم، بعد من دموکراسی مدّ نظر شما را از نگاه نتیجه‌گرایی نقد کردم و گفتم خودش کلی مشکل دارد، بعد شما گفتید که باید شرایط را به شرایط آرمانی نزدیک کنیم تا آن دموکراسی بتواند امتیازات خودش را نشان بدهد، من هم فارغ از اینکه با آن شرایط آرمانی مدّ نظر شما موافق باشم یا مخالف گفتم که تحقق آن شرایط در غیر شرایط کنترل‌شده در آزمایشگاه نزدیک به غیرممکن است و اگر هم بخواهد روی بدهد در اینده‌ای نزدیک نیست که خود شما هم قبول داشتید نیاز به صبوری کردن و امثال آن دارد، و اینطور بود که خودتان هم منتقد خودتان شدید وقتی خودتان را نتیجه‌گرایی معرفی کردید که درگیر آرمان‌ها نمی‌شوید و به نتیجه‌ی روی میز کار دارید ... حالا چرا من را غیرمنصف معرفی می‌کنید دوست گرامی؟ ... فقط به شرطی منصف به نظر می‌رسم که با شما موافق باشم؟

متحیر;1022692 نوشت:
مثلا شما در یک کشور مسیحی دچار اختلاف با فردی مسیحی میشوی! انتظار داری در محکمه یک کشور مسیحی قاضی با شما چگونه برخورد کند؟
قوانین انسانی باشد یا برگرفته از شرع و عرف مسیحیت؟
انصاف این هست که محکمه فارغ از گرایش های مذهبی و یا ایسمهای مختلف باشد

حتماً ماجرای قضاوت قاضی در حکومت حضرت علی علیه‌السلام بین خودشان و یکی از اهل کتاب شنیده‌اید ... تا آن حدّ را ما هم با شما موافق هستیم ...
اما اگر منظورتان این هست که مثلاً یک عده ریختند در خیابان به ربای بانکی اعتراض کنند و یک عده‌ی دیگر ریختند در خیابان به حجاب اعتراض کنند اینها باید مانند هم نگاه شوند، این درست نیست ... در قضاوت ما مآمور هستیم به رجوع به احکام خدا ... «وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ» و «وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» و «وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» و در نهایت «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ، فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ ... وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ إِلَيْكَ ... أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ»
متحیر;1022692 نوشت:
این، یعنی سکولاریسم، جدایی دین از سیاست و قضاوت.

دقیقاً به همین دلیل سکولاریسم اشکال دارد ... حق اگر حق است باید ازش دفاع کرد و معنا ندارد بگوییم ما بین حق و باطل فرقی قائل نمی‌شویم و یکسان در نظرشان می‌گیریم ... اینکه در قضاوت حق و باطل را ملاک قرار ندهیم مانند این است که مال کسی را به کس دیگری ببخشید، چون شرعاً مال اوست ولی در یک سیستم قانون‌گذاری من‌درآوردی ممکن است بگویند مال کس دیگری است و از صاحب اصلی مال آن را بگیرند ...
این دقیقاً به اختلاف ما در جهان‌بینی برمی‌گردد که چون شما چیزی را به اسم حق نمی‌شناسید مجبور هستید همه را به یک اندازه حق در نظر بگیرید و سکولار شوید، و البته منظورتان (اگر دقیق دنبال کنیم) از اینکه همه به یک اندازه حق باشند هم این است که هیچ کدام حق نیستند، پس شاید بهتر باشد که بگوییم که همه به یک اندازه باطل هستند، یا لااقل در بهترین حالت بگوییم که همه به یک اندازه شانس دارند که حق باشند یا از حق برخوردار باشند ... و این شانس یعنی چیزی در حدّ سکه انداختن ... یعنی عدم داشتن تشخیص ... نه اینکه چیزی از سر علم و دانستن و آگاهی باشد ...
متحیر;1022692 نوشت:
بچه من یا شما بی دین بدنیا می آید شما به چه حقی او را مسلمان تربیت میکنید

این باور ماست که همه‌ی بچه‌ها بر فطرت پاک الهی (مسلمان حقیقی ولو اینکه از نظر فقهی احکام مسلمان بر او بار نشود) به دنیا می‌آیند و این پدران و مادران هستند که در غیبت عقل بچه تا قبل از سن تکلیف او، او را مسیحی و یهودی و مجوس و تردیدگرا و کافر و امثال آن تربیت می‌کنند ...
ما چون معتقد هستیم که حق را می‌شناسیم پس طبیعی است که بخواهیم بچه‌امان را بر مسیر حق تربیت کنیم ... و البته که دوست دارم فرزندم محبّ اهل بیت علیهم‌السلام و شیفته‌ی اسلام باشد و خدای اسلام و قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام را از پدر و مادرش هم بیشتر دوست داشته باشد
و شما هم طبیعی است که چون خودتان قائل به وجود مسیر حقّ و مسیرهای باطلی در مقابل آن نیستید، به خودتان هم اجازه ندهید که فرزندتان را در یک مسیر مشخص تربیت کنید ... غافل از اینکه اگر او را بدون وجه ترجیحی نسبت یک مکتب تربیت کنید در واقع او را در مکتب ندانم‌گرایی خودتان که سکولاریسم است تربیت کرده‌اید و خبر ندارید ... پس شما چه به خودتان حقّی بدهید و چه ندهید به هر حال بچه‌اتان را مطابق باور خودتان تربیت می‌کنید، مگر اینکه مثلاً اراده کنید که او را بر باوری غیر از باور خودتان رشد بدهید و مثلاً ندانم‌گرا هستید و او را مسلمان تربیت کنید یا مسلمان هستید او را از روی عمد مثلاً ندانم‌گرا تربیت کنید ... و البته حتماً می‌دانید که تربیت کردن متوقف بر گفتن آموزه‌ها نیست و بیشتر چیزهایی که بچه‌ها یاد می‌گیرند را از رفتار والدینشان یاد می‌گیرند، از حرف‌زدن‌هایشان به دیگران و ...، تا از مطالبی که مستقیماً به خود ایشان به عنوان تعلیم و تربیت بیان می‌شود ...
متحیر;1022692 نوشت:
اگر بچه شما بنابر قهر طبیعت در کشوری مسیحی گرفتار شود و فرزند شما را با آداب و عقاید مسیحیت بزرگ میکنند از نظر شما این ظلم نیست؟

اگر مسیحیت مسیر حقّ در دنیای معاصر نباشد ظلم است، ولی اگر اسلام آیین حق در دنیای معاصر باشد اگر در اسلام چنین کاری انجام شود ظلم نیست، چون کار درست را برای آن فرزند انجام داده‌ایم، چون اسلام دین حق است و آموزش حق و ترویج حق و حمایت از حق را نمی‌توان ظلم دانست ...
با این وجود در جمهوری اسلامی چنین کاری انجام نمی‌شود و مسیحیان ملزم به یادگیری قرآن و نماز خواندن در مدارس و امثال آن نیستند، و اقلیت‌های دینی یا مدارس خودشان را دارند و یا اگر بچه‌هایشان به مدارس معمولی بروند و مدیران و معلمانشان از دینشان خبر داشته باشند آن‌ها را وادار به یادگیری احکام اسلامی و امثال آن نمی‌کنند، یا لااقل قرار نیست بکنند اگر مدرسه‌ای سر خود چنان محدودیتی را اعمال نکرده باشد ... غیر این است؟ شما می‌دانید که مسیحیان را با آموزش احکام اسلامی در مدارس تربیت می‌کنند؟ بعید می‌دانم ...
متحیر;1022692 نوشت:
پدر و مادر و همینطور آموزش و پرورش نباید دین یا جهان بینی خاصی را القا کند صرفا باید تعلیم دانش و روش تحقیق را یاد بدهد فرد خود در زمان بلوغ فکری باید جهان بینی خود را برگزیند. این یعنی سکولاریسم؛ کدام انسانی تر است ؟

شما بخواهید یا نخواهید عوامل زیادی روی تربیت بچه‌ها و آموزش آن‌ها نقش دارند ... معلم چیزی را نگوید آن بچه از دوستش یا از تلویزیون کشورش یا تلویزیون‌های بیگانه یا از اینترنت یا از هزار راه دیگر چیزهای متفاوتی را یاد می‌گیرد یا می‌تواند یاد بگیرد اگر بخواهد و خلاصه با آن‌ها مواجه است ... و دست آخر هم خودش در زمان بلوغ فکری که ما به آن می‌گوییم سنّ تکلیف (اگرچه برای غیرمسلمان‌زاده روی آن بحث است) جهان‌بینی‌اش را انتخاب می‌کند، کما اینکه شما این کار را کردید و زمانی خود را مسلمان می‌دانستید و الآن نمی‌دانید ... کسی شمشیر روی گلویتان نگذاشته بود که مسلمان باقی بمانید و بحث‌های اجتماعی ارتداد و امثال آن پیرامون اظهار کردن خروج از دین است و نه پیرامون پذیرفتن باطنی یک ایدئولوژی دیگر ... لا اکراه فی الدین یعنی انسان‌ها باطناً مختار هستند که هر آیینی که خواستند را بپذیرند، آزاد نیستند ولی مختار هستند، آزاد نیستند و در نتیجه در قیامت بازخواست می‌شوند ولی مختار هستند و توانایی آن را دارند که دینی که می‌خواهند را برگزینند، با هر نیتی که بخواهند چنان کاری کنند

متحیر;1022692 نوشت:
اگر هر کدام بر جهان بینی خود متعصب باشیم. عملا رای به ادامه قانون جنگل داده ایم! این درست هست؟

در جایی که اندیشه‌ی حقّی وجود ندارد و چند تا باطل با هم می‌جنگند نه درست نیست که از هیچ کدام طرفداری کنیم، و درست نیست که هیچ کدامشان بر باطل خودشان اصرار کنند ... ولی اگر یک اندیشه‌ی حقّی هم آن وسط وجود داشته باشد آن وقت او باید بر حمایت خود از حقّ کوشا باشد و از هیچ کوششی هم فروگذاری نکند ... این اشتباه است؟
متحیر;1022692 نوشت:
یکروز انسان باید یاد بگیرد که آدم شده و دیگر حیوان نیست

حیوان‌ها دعوایشان سر وجود یا عدم وجود خدا،‌ و سر حقانیت اسلام یا غیر اسلام نیست، آن‌ها درگیر مسائل دیگری هستند ولی نه به آن معنا که این مسائل برایشان مطرح نشده که رفع شده باشد، بلکه مشکلی با هم ندارند و کسی مخالف وجود خدا نیست که با هم اختلافی داشته باشند ... و این هم به اختلاف جهان‌بینی ما برمی‌گردد اگر شما نپذیرید ... ای کاش انسان‌ها هم مثل حیوانات روی مسائل ساده‌ی زندگی اختلاف داشتند، مثل اینکه در بازار مؤمنین تمام بحث روی چانه‌زنی سر قیمت باشد و اینکه نکند یکی کلاهبرداری کند و امثال آن ...
اینکه انسان‌ها روی عقیده‌ی باطل خود اصرار کنند باعث می‌شود که من هم دعا کنم که ای کاش انسان روزی آدم شود، نه اینکه حیوان نباشد بلکه مثل حیوان‌ها آدم بشود ... یعنی اگر اشکالی هم دارد لااقل از اصل خودش دوری نکند و اصل وجودی خودش را انکار نکند ... حالا روی فرع‌های وجودی خودشان هر چقدر خواستند بحث کنند، خیلی سر راه آدم بودنشان مشکل‌ساز نخواهد بود ... اگر از این نظر هم حیوان نباشند و کلاً آدم شوند و اصل و فرعشان را بشناسند دنیا گلستان می‌شود ...
متحیر;1022692 نوشت:
مادام که هر کدام خود را مرکز جهان میدانیم و انسان را هدف آفرینش میبییم کما اینکه هر موجود دیگری خود را مرکز عالم می انگارد قانون جنگل بی کم و کاست ادامه دارد خواه این موجود ویروس و قارچ و میکروب باشد خواه چمن و درخت یا گرگ و روباه یا انسان

اسلام و سکولاریسم در مقام انتقاد به این وضع هر دو یک چیز می‌گویند، اینکه هیچ کدامتان مرکز عالم و هدف آفرینش نیستید ... ولی سکولاریسم می‌گوید که همه با هم و روی هم رفته مرکز عالم و بلکه تمام عالم هستید و آفرینشی هم که در کار نیست یا اگر باشد به ما چه مربوط، حال آنکه اسلام می‌گوید که مرکز عالم خداست و هدف از آفرینش هم انسان نیست بلکه بندگی کردن انسان برای خداست «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» ...
متحیر;1022692 نوشت:
آزادگی، استقلال خوب هستند و قابل احترام ولی هزار اما و اگر دارد .....
اگر هزار سال پیش بود که هر ده یا شهرکی خودبسنده و خودکفا بود .میشد دیوارهای قلعه و شهر را هر شب ببندیم
شاید ان طور که شما از جهان تصور دارید میشد کشورداری کرد
ولی اکنون جهان یک دهکده کوچک شده جشن خودکفایی تنها برای جهان میتوان گرفت ما یکی از محلات این دهکده جهانی هستیم
خودکفایی با خود اتکایی فرق دارد عزت نفس با حماقت فرق دارد
جهان جای ترامپ و نتانیاهو و احمدی نژاد نیست تو خود حدیت مفصل بخوان از این مجمل

ما به دنبال این نیستیم که از دنیا ایزوله شویم، جمهوری اسلامی چنین چیزی ادعا نکرده است، کرده است؟
ما می‌خواهیم آزاده باشیم، اینکه ذلیل قدرت‌های دیگر نشویم، اینکه باج ندهیم، اینکه حق را آنطور که خودمان تشخیص می‌دهیم دریابیم و به آن پایبند باشیم و از آن در مقابل دشمنان حق حمایت کنیم ... چه یک کشور از میان حدود دویست کشور باشیم، چه یک محله از بین دویست محله‌ی از یک دهکده باشیم، چه یک عضو از یک بدن باشیم، و چه یک سلول از یک بافت سلولی باشیم ... در معصیت خدا اطاعت از مخلوق نکنیم، مظلوم را در چنگال ظالم به خودش رها نکنیم اگر ازمان کمک خواست، مقابل ظالم کرنش نکنیم و در این کرنش نکردن از ظلم ظالم و حامیان او نترسیم و به خدایی تکیه کنیم که همه‌ی امور نهایتاً به دست اوست و لا حول و لا قوة الا بالله ...

جناب متحیر، همیشه من از نگاه جهان‌بینی شما هم در کنار جهان‌بینی خودم مسائل را توضیح دادم تا سبب تقریب به ذهن مسائل شود، حالا یک بار هم شما بفرمایید که اگر مثل ما این جهان‌بینی که ما داریم را داشتید آیا شما هم این رویکرد را محترم و ارزش‌مند و قابل دفاع نمی‌دانستید و رأی به بطلان آن می‌دادید؟
در این مطالبی که گفتم لجاجت می‌یابید؟ در جهان‌بینی شما اگر کسی این حرف‌ها را بزند واضح است که اشتباه است، ولی شما جهان‌بینی ما را می‌شناسید، در جهان‌بینی ما اگر چنین حرف‌هایی بزنیم آیا لجاجت و تعصب و ان‌شا‌ءالله‌گربه‌است و از این جور مسائل است؟
آیا در جهان‌بینی ما می‌توان اصلاً بین پهلوی‌ها و جمهوری اسلامی جایی برای مقایسه قائل بود؟ آیا می‌توان رأی به دموکراسی محض داد و آن را ستود آنطور که شما می‌ستایید؟
ایا ما جز در جهان‌بینی اختلاف نظری داریم؟ آیا می‌شود مسلمان بود و اسلام خاصّ تشیّع را حق دانست و با شما موافق بود و با اصل نظام جمهوری اسلامی مخالف بود؟

[=arial]سلام

باء;1023069 نوشت:
این فرمایش شما دیگر از جهتی خوب و قابل تأمل است، اگرچه از جهت دیگری هم اشکال دارد ...
اشکال دارد از این نظر که شما اگر خودتان طاقت نیاوردید و رفتید، دیگر چرا بقیه را به بی‌طاقتی و بی‌صبری دعوت می‌کنید؟ لااقل الآن که رفتید تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ بکنید ... بگید من تحملم طاق شد، ظرفیت تحمل بیشتر مشکلات را نداشتم، کم آوردم، ول کردم رفتم گفتم زنده بمانم بعد به اندازه‌ی خودم از حق طرفداری می‌کنم ... نه اینکه بگید من که نتونستم پس بقیه هم سعی کنند از مقاومت خارج شوند ...
اما فرمایشتان ناظر بر یک مسأله‌ی دیگری هم هست که آن دیگر قابل بررسی است ... اینکه عقلاً و شرعاً تا چه زمانی باید کم نیاورد؟ حتیٰ اگر همه از گرسنگی بمیرند هم نباید کم بیاوریم یا اگر از یک حدّی بیشتر بهمان فشار آمد دیگر اشکالی ندارد که کمی هم کم بیاوریم و مثلاً تقیه کنیم و ...
در همین رابطه از طرفی خداوند فرموده است

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿١١٢﴾وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ﴿١١٣﴾
پس چنانكه فرمان يافته‌اى استقامت بورز، و [نيز] آنان كه با تو توبه كرده‌اند، و طغیان مكنيد، هرآینه او به آنچه که مى‌كنيد بيناست. (۱۱۲)و گرایش پیدا نکنید به آن‌هایی که ظلم کردند، كه آنگاه آتش دوزخ به شما [هم] خواهد رسيد و براى شما جز خدا هيچ دوست و سرپرستى نباشد و آنگاه يارى نشويد. (۱۱۳)

یا فرموده است که مبادا دینتان را به دنیایتان بفروشید، و کسی که بخاطر دنیایش از دینش بگذرد جایگاهش آتش جهنم است و امثال این مطالب ... و اینکه به طاغوت (کسی که مقابل خدا طغیان کرده باشد، مقابل خدا پرچمی را بلند کرده باشد) نگِرَوید و به طاغوت کافر باشید و ... یا در ۴ آیه‌ی ابتدای سوره‌ی ممتحنه خداوند حضرت ابراهیم علیه‌السلام را الگوی مؤمنین معرفی می‌کنند در طاغوت‌ستیزی ایشان و می‌فرماید:

بسم الله الرحمن الرحيم، اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد دشمنان من و دشمنان خود را دوست مگيريد ... اگر شما را بيابند دشمنان شما باشند و دستها و زبانهاى خود را به بدى به سوى شما مى‌گشايند و دوست دارند كه كاش شما هم كافر شويد ... همانا براى شما در ابراهيم و كسانى كه با او بودند پيروى نيكوست، آنگاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه جز خدا مى‌پرستيد بيزاريم، به شما كافر و ناباوريم، و ميان ما و شما براى هميشه دشمنى و كين پديد آمده تا به خداى يگانه ايمان آوريد ...


قبل از پاسخ به 4 پست اخیر شما به عنوان یک مقدمه لازم، پاسخ به پست اخیر شما به «فرشته برمی گردد» هست.
در نقلیات دینی آنقدر موضوعات مختلف هست که هر کس بنابر ظن و نیاز خود استفاده ابزاری از موضوعات نقل شده میکند.
علاوه بر اینکه با باز بودن شرح و تفسیر برهر یک از نقلیات گسستگی بیشتری به توجیهات میدهد تا آنجا که قبلا هم اشاره کردم حداقل در اسلام بیش از هزار فرقه و مذهب نشات گرفته از اسلام هست و هر کدام داعیه اصالت داشتن نظریات خود را دارند.
شما فرمودید که در شرایط سخت باید صبر کرد و سفارش به حق کرد تا مشکلات برطرف شود و برای پشتیبانی از نظر خود آیاتی را از قرآن مدد گرفتید و توجیهاتی مرقوم فرمودید من هم این آیه را در تایید مهاجرت و جلای وطن از قرآن یافتم .

إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا ﴿۹۷﴾
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‏ اند [وقتى] فرشتگان جانشان را مى‏ گيرند مى‏ گويند در چه [حال] بوديد پاسخ مى‏ دهند ما در زمين از مستضعفان بوديم مى‏ گويند مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد پس آنان جايگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است (۹۷)
شاید شما باز بر ظن خود توجیهات و تفسیرها و نقلیات دیگری بر رد نظر من بیاورید ولی کدام یک از نظرات میتواند راهگشا باشد و این قضیه بنابر حوصله و قدرت کلام هر یک از طرفین میتواند تا ابد ادامه یابد ولی آیا به راه حل اساسی دست پیدا میکنیم
مهاجرت صحیح هست؟ یا توصیه به صبر؟

عذرخواهی می کنم اما از آنجا که علی رغم توصیه بنده همچنان تاپیک دارد خارج از موضوع مقایسه حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی، و در مسیر حاشیه ها پیش می رود چاره ای جز بستن تاپیک برای جمع بندی وجود ندارد.
موضوعات مد نظر دوستان می تواند در تاپیک مستقلی پی گرفته شود.
با تشکر از همراهی دوستان
@};-

پرسش:
من چرا باید پای انقلاب بایستم؟ این انقلاب چه دستاوردها و چه برتری هایی نسبت به حکومت پهلوی داشته و دارد؟ جمهوری اسلامی از زمان انقلاب تا به الان چه کاری انجام داده است که دیگر کشور ها انجام ندادند؟


پاسخ:

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
نکته اولی که باید دقت کرد این است که منظور ما از حمایت از حکومت جمهوری اسلامی و برتر دانستن آن نسبت به حکومت پهلوی هرگز بدین معنا نیست که این حکومت بی عیب و نقص است، همچنین به معنای بی تفاوتی نسبت به کاستی ها و چشم بستن بر آنها نیز نیست.

محوررحمایت ما از این باب است که هر جامعه ای بالاخره حکومتی می­خواهد، و از آنجا که دیکتاتوری نه منطقی است و نه مردم زیر بار آن میروند، پس چاره ای از حکومت جمهوری نیست؛ بنابراین اگر هزار بار هم زمان به عقب برگردد یا دوباره بخواهیم حکومتی تشکیل بدهیم چاره ای نیست که جمهوری تشکیل بدهیم. اما اینکه با جمهوری هم برخی افراد پس از مدتی ممکن است نفوذ یافته و رانت و باندبازی به راه اندازند آفتی است که در ساختار جمهوری گریزناپذیر است، باید آن آفت را از بین برد، نه اینکه از ایستادن پای جمهوری اسلامی دست کشید.

بنابراین کسانی که این انقلاب را به خاطر کاستی هایش نمی خواهند باید بگویند می خواهند چه چیزی جایگزین آن سازند که این آفت ها را نداشته باشد؟ طبیعی است برای سنجش یک حکومت باید قوانین را دید، اگر قوانین کارآمد است باید پشتیبان آن حکومت بود، ولو آنکه در اجرا ضعف هایی داشته باشد؛ باید با تمام توان ضعف ها را برطرف کرد.

نکته دوم:

درمقایسه جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی باید شرایط مقایسه رعایت شود، شرایط و مشکلاتی که جمهوری اسلامی با آن روبروست و پهلوی روبرو نبوده است.
پیشرفت های جمهوری اسلامی در مقایسه با پهلوی را باید با توجه به این شرایط دید، اگر حکومت پهلوی، یا هر حکومت موفق دیگری که امروز با ایران مقایسه میشود همین هشت سال جنگ جهان در تحریم تسلیحاتی را تجربه کرده بود، اگر فقط تحریم های چهل ساله به قول غربی ها بی سابقه و کمرشکن را تجربه کرده بود چه وضعیتی داشت؟ عراقی که هشت سال با تمام توان، و با تمام حمایت های بین المللی نتوانست یک وجب از خاک ایران را بگیرد، در همان زمان ظرف 24 ساعت کویت را گرفت! این به خوبی نشان میدهد که ایران 8 سال در برابر چه قدرتی ایستاد.

ایران بیش از 570 بار مورد حمله شیمیایی قرار گرفت، بیش از 17000 شهید ترور داد، دانشمندان ایران در حوزه سلول های بنیادین و هسته ای و مانند آن ترور شدند، گروهک هایی تروریستی مختلفی تحت عناوین مذهبی یا جدایی طلب در گوشه کنار ایران ایجاد و تجهیز وحمایت شدند. چهل سال با شدیدترین و بی سابقه ترین تحریم ها روبرو بوده و هست، در حالی که حکومت پهلوی کاملا تحت حمایت قدرت ها بود!

امروز بی سابقه ترین هجمه رسانه ای علیه ایران به پا شده! بیش از 200 شبکه ماهواره ای به زبان فارسی که دائما یأس و ناامیدی و تغییر فرهنگ و دین مردم را در دستور کار خویش قرار داده اند!! این هجمه اندکی است؟ این همه رسانه و سایت معاند حتی به زبان چینی بر علیه چین که بیش از یک میلیارد جمعیت دارد وجود ندارد.
با این شرایط باید حکومت جمهوری اسلامی را با حکومت پهلوی یا سایر کشورها مقایسه کرد. وقتی پیشرفت های ایران مثل سرعت رشد علمی حدود ده برابری نسبت به متوسط دنیا، در عرصه هوا و فضا، موشکی، سلول های بنیادین، صنعت هسته ای، نانو و لیزر، ریاضیات و کامپیوتر، پزشکی و مانند آن را با شرایطی که ایران موفق به آنها شده است را می بینیم همانطور که مدیر سابق صنعت موشکی اسرائیل به احترام ایران کلاه از سر برمیدارد، ما هم ارزش این کارها را خیلی بیشتر درک می کنیم.

نکته سوم:

نکته دیگری که پیش از مقایسه لازم است مورد توجه قرار بگیرد روش صحیح تحقیق تاریخی و علمی است. متاسفانه یکی از آسیب هایی که امروز دامن مردم ما را گرفته است استناد به سخن بستگان و خویشاوندان، یا اعتماد به متن هایی است که در فضای مجازی برای تطهیر حکومت پهلوی منتشر می شود در حالی که هرگز این ها استنادهای علمی به شمار نمی روند. هرگز با استناد ها و تجربه های شخصی نمیتوان یک حکومت را قضاوت کرد! خصوصا این که تجربه نشان میدهد مردم زود گذشته را فراموش کرده، و همواره زمان حال را بدترین زمان می دانند چون در حال حاضر با مشکلات آن دست به گریبان هستند.

روش تحقیق درست مراجعه به آمارهای بین المللی، خاطرات و نوشته های معتبر کسانی است که در متن جامعه بوده اند، امروز اعترافات بزرگان حکومت پهلوی که به جای مانده است مدرک خوبی برای شناخت حقیقت است، خاطرات شخصیت هایی چون اسدالله علم، مینو صمیمی، پرویز راجی، حسین فردوست و دیگران و همچنین کلیپ های تصویری از مثال بختیار و اردشیر زاهدی که به خوبی ناکارآمدی حکومت پهلوی اعتراف و اذعان کرده اند.

نکته چهارم:

بعد از روشن شدن مقدمات، اکنون به بخشی از دستاوردهای جمهوری اسلامی اشاره می کنیم. جمهوری اسلامی ایران هم به لحاظ ماهوی، و هم به لحاظ ساختاری، و هم به لحاظ کارکردها تفاوت­های اساسی با حکومت پهلوی دارد، که به مواردی اشاره میشود:

1. حاکمیت خداوند یا طاغوت
طبق مبانی دینی ما حاکمیت مختص خداوند است و تنها کسی حق حکومت دارد که از جانب خداوند مأذون باشد، یعنی یا انسان معصوم، یا در نبود او فقیه جامع الشرائط به نیابت از معصوم؛ بنابراین اصل حکومت پهلوی یک حکومت نامشروع بود، چون سلطنت شاه نه برآمده از رأی مردم بود تا حکومتی وکالتی باشد، و نه از جانب خداوند تا حکومتی ولایتی باشد. بنابراین اگر هزار بار هم حکومت عوض شود ما به لحاظ دینی مأمور هستیم که شرایط را برای تحقق حکومت دینی فراهم کنیم.

2. دیکتاتوری یا جمهوری
حکومت ایران، حکومتی جمهوری و به خواست ملت و مردم است، هم اصل جمهوری اسلامی ابتدائا از سوی مردم انتخاب شد و هم سپس در همه دوره ها مسئولینش از سوی مردم انتخاب شدند و خواهند شد؛ حکومتی ورای آن شدنی نیست، اگر ما هزار بار دیگر حکومت تشکیل دهیم چاره ای از جمهوری نیست، پس طبیعتا باید پشتیبان همین جمهوری باشیم و نقاط ضعف آن را برطرف کنیم، این در حالی است که حکومت پهلوی یک حکومت دیکتاتوری بود که به صورت موروثی به شخص بعدی منتقل میشد و مردم هرگز در انتخاب مسئولین نقش جدّی نداشتند، و در انتخاب این نوع حکومت هم هیچ نظری از ایشان خواسته نشده بود و هرگز هم نمیشد.

3. تساوی حقوقی
در انقلاب اسلامی همه از حقوق قانونی برابر برخوردار هستند و هیچ کسی مصونیت قضایی ندارد، حتی رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است، و چنانچه تخلف یا جرمی از او سر بزند همانند سایر شهروندان مطابق قانون با او رفتار خواهد شد، و هیچ مصونیتی برای بالاترین مقام مملکتی هم ایجاد نشده، در حالی که بر اساس اصل 44 متمم قانون اساسی مشروطه شاهنشاه از هر مسئولیتی مبرا بود.(1)

بنابراین حتی اگر در جمهوری اسلامی اختلاس و دزدی میشود که البته اندک آن هم شایسته نیست و باید جلوی آن گرفته شود، اما بالاخره شخص به عنوان جرم، و با ترس این کار را مرتکب میشود و در هر مرتبه ای که باشد حتی برادر رئیس جمهور یا معاون اول او، یا پسر رئیس مجمع تشخیص مصلحت یا...، مصونیت نداشته و در صورت افشا با او برخورد خواهد شد، اما در نظام شاهنشاهی خواهران و برادران شاه رسما از بزرگترین قاچاقچیان بودند و اسناد محرمانه آن بعد از انقلاب منتشر شد، اختلاس هم چنین وضعیتی داشت. میزان فساد مالی به ارقام حیرت آوری رسیده بود، به طوری که حتی آمارهای محافظه کارانه نیز نشان میدهد که از سال 1352 تا 1355 میزان چنین فسادهای مالی و رشوه خواری ها دست کم بیش از یک میلیارد دلار بود(2)

4. جلوگیری از تمرکز قدرت بدون ظرفیت های لازم
یکی از مهم ترین تفاوت های حکومت های جمهوری و دیکتاتوری، تفاوت در تمرکز قدرت هست، در حکومت های دیکتاتوری قدرت بدون هیچ گونه رقیبی در یک نقطه متمرکز میشود، اما در جمهوری اینچنین نیست، قوای سه گانه یکدیگر را تعدیل کرده و از زیاده خواهی های یکدیگر می­کاهند، همچنین رهبری که وصف عدالت در او ضروری است بر ایشان ناظر است تا رفتارشان تبدیل به دیکتاتوری نشود.

شاه و اطرافیانش که بدون داشتن ظرفیت های لازم قدرت در آنها متمرکز شده بود کاملا دیکتاتوری می کردند، خانم مینو صمیمی کارمند سفارت ایران در سوییس، و رئیس دفتر و دوست صمیمی فرح در خاطراتش می نویسد:
«برای سفرهای تفریحی شاه به سوئیس ما باید دو طبقه از هتل بزرگ «دولدر» را برای اقامت ایشان و 40 نفر از همراهان آماده کرده، و 10 هواپیمیای اختصاصی کوچک، و حدود 40 اتومبیل با راننده مورد اعتماد را فراهم می آوردیم و همچنین تدابیر و وسایل لازم برای دو هفته اسکی بازی شاه و ملکه در شهر «سن موریتس» را مهیا می ساختیم.(3)
برای دندان درد شاه دندانپزشک سوئیسی مخصوص شاه از سوئیس برای ویزیت او می­ آمد(4) یا برای پماد مخصوص شاه که در سوئیس با همان نام تجاری یافت نشده بود و شاه هم فقط همان نام تجاری را می خواست هواپیمای اختصاصی شاه از سوئیس به لندن رفت تا این پماد را بیاورد.(5)

بارزترین نمونه عیاشی شاه در جشن های 2500 ساله نمایان شد که شاه برای آن میلیون ها دلار خرج کرد، فقط 2500 بطری شراب درجه 1 از فرانسه به ایران آمد که قیمت هر بطری بیش از یکصد دلار بود، در حالی که سوئیس در پاسخ به دعوت شاه فقط به اعزام یک عضو فدرال بازنشسته اکتفا کرد.(6) و این در حالی بود که بر اساس آمار بانک جهانی،46 درصد مردم ایران در سال1356زیر خط فقر بودند.

5. عدالت اسلامی یا تبعیض های لیبرالیستی
حکومت های لیبرالی به جهت رویکردی که دارند و پیشرفت را بر عدالت ترجیح می­دهند اگرچه گاهی بروز و نمود بیشتری دارند مثلا یک چیز بزرگ می سازند که به چشم بیاید اما این نباید در قضاوت رهزنی کند، به عنوان مثال ساخت ورزشگاه آزادی در طول حکومت 50 ساله پهلوی که جلوه ای از نگرش های تبعیض آمیز لیبرالیستی است گاهی بسیار پررنگ می شود و علامت رشد و ترقی به حساب می آید، در حالی که اتفاقا نشان از بی عدالتی و رویکردهای لیبرالیستی است، انقلاب ایران در طول چهل سالگی اش بیش از یک میلیون ظرفیت ورزشگاهی ایجاد کرده است، اما از تمرکز آن در یک نقطه پیشگیری کرده است، این ورزشگاه ها به جای یک ورزشگاه 100 هزار نفره بزرگ در یک شهر، در قالب ورزشگاه هایی با ظرفیت چند ده هزار نفری اما در تمام شهرهای بزرگ ایجاد شده است.

در زمان حکومت پهلوی به خاطر همین رویکرد لیبرالیستی که باید شهر تهران مثلا نماد یک شهر مدرن باشد، توجه به روستاها بسیار اندک بود، در حالی که پس از انقلاب، ایران رتبه اول برق رسانی به روستاها را در دنیا کسب کرد! سوادآموزی افراد بالای 15 سال نیز با رشدی چند برابری میانگین جهانی اتفاق افتاد که ایران را در رتبه اول رشد سواد آموزی نشاند.

در تمام ابعاد اجتماعی ما این رشد را می بینیم، به عنوان نمونه طول راه‌های روستایی در ایران زمان حکومت پهلوی ۲۶ هزار کیلومتر بود که بیشتر خاکی بود، ولی بعد از انقلاب اسلامی و با حرکت‌های جهادی که صورت گرفت، ۲۰۰ هزار کیلومتر راه آسفالت در کشور ایجاد شد، قبل از انقلاب اسلامی، ۳۶ هزار کیلومتر جاده اصلی داشت و هم‌اکنون در نظام جمهوری اسلامی ۲۲۱ هزار کیلومتر راه جاده‌ای در کشور ایجاد شده است.

از 7 دانشکده پزشکی در دانشگاه ها به 40 دانشگاه علوم پزشکی رسیده ایم، و تعداد تخت خواب های بیمارستانی از 56000، به بیش از 103000 رسیده است. ما با جمعیت 33 میلیونی در زمان شاه نیازمند پزشکان هندی و مانند آن بودیم، اما امروز با جمعیت 80 میلیونی بی نیاز از پزشکان خارجی هستیم، بلکه ایران به عنوان مرکزی برای توریسم درمانی در منطقه محسوب میشود. رتبه 1 چشم پزشکی، و مغز و اعصاب، و جراحی قلب کودکان در خاورمیانه، و رتبه 3 جهان در اهداء و پیوند اعضاء، و رتبه اول در پیوند کبد در دنیا نشان از این رشد چشمگیر در عرصه پزشکی دارد.

پرفسور یرواند آبراهیمیان یکی از برجسته ترین محققین تاریخ معاصر ایران و مدرس تاریخ ایران در دانشگاه های پرینستون، آکسفورد، و همچنین کالج باروک دانشگاه نیویورک، وضع زمان حکومت پهلوی را چنین توصیف می کند:
68 درصد بزرگسالان بی سواد بودند و کمتر از 40 درصد کودکان کشور، دوره دبستان را به پایان می رساندند! توزیع نامناسب ثروت موجب شده بود که طبق امار اداره بین المللی کار ایران در ردیف کشورهایی با بیشترین فاصله طبقاتی و نابرابری قرار گرید، و وضع به لحاظ پزشکی و بهداشت به گونه ای بود که در سیستان و بلوچستان به ازای هر 5311 نفر یک پزشک وجود داشت، و برای هر 51663 نفر یک دندانپزشک، و برای هر 27064 نفر یک پرستار!!(7)

اما انقلاب رویکرد عدالت محوری را جایگزین تبعیض های لیبرالیستی ساخت، اگرچه این امر فراز و نشیب داشته است، اما همواره گفتمان کلان انقلاب اصالت عدالت بوده است، مقام معظم رهبری در تبیین گوشه ای از این تفاوت رفتار انقلاب با حکومت پهلوی می فرمایند:
«بنده به پولهایی که در سال آخرِ رژیم گذشته در این استان[کهگیلویه و بویراحمد]که خرج شده است نگاهی کردم و به این نتیجه رسیدم که مقدار پولی که در تمام طول پنج سالِ آخر رژیم گذشته- که بهترین سالها از لحاظ مالی بوده و دولت آن روز پول زیادی داشته است- در این استان خرج شده، یک چهلم مقداری است که جمهوری اسلامی در کمتر از آن مدت، در این استان خرج کرده است.»(8)

6. بی اهمیتی دین در حکومت پهلوی
در حکومت پهلوی نه تنها سخن از حمایت از دین مطرح نبود، بلکه اصلا دین مانع به حساب می آمد، و بهاییت بانفوذ در دربار تمام سعی خود را برای کم رنگ کردن فرهنگ دینی می کرد. رسانه و سینما هرگز نسبت به دغدغه های دینی و اسلامی توجهی نداشتند و فساد اجتماعی و مشروب فروشی ها و کاباره های علنی دل هر مسلمانی را به درد می آورد.
اما در جمهوری اسلامی رسانه و سینما بسیار متفاوت از رژیم گذشته است؛ دروس دبستان تا دانشگاه ها با دروس اسلامی در هم تنیده است.
همچنین احداث مراکزی چون جامعة المصطفی موجب جذب طلاب از مناطق مختلف شده به گونه ای که از حدود صد کشور دنیا در ایران طلبه دارد، و تاکنون به برکت این تبلیغ ها و تلاش ها پجاه میلیون نفر در جهان شیعه شده اند.
البته تاثیر جمهوری اسلامی بر دین فقط درونی نیست، آنتوني گيدنز که از جامعه شناسان به نام معاصر است در مورد نقش انقلاب ایران بر دین گرایی مردم دنیا چنین مي نويسد: «در گذشته سه غول فكري جامعه شناسي يعني ماركس، دوركيم و ماكس وبر با كم و بيش اختلافاتي فرايند عمومي جهاني را به سمت سكولاريزاسيون و به حاشيه رفتن دين مي ديدند؛ ولي از آغاز دهه هشتاد و با انقلاب اسلامي ايران، شاهد تحقق عكس اين قضيه هستيم؛ يعني فرايند عمومي جهان روند معكوسي را آغاز و به سمت ديني شدن پيش مي رود...»(9)

7. استقلال سیاسی
یکی از مهمترین اشکالات حکومت پهلوی وابستگی بود، تصور این موضوع وجدان و غیرت هر ایرانی را به درد می آورد که رهبران سه کشور عضو متفقین یعنی «فرانکلین روزولت» رییس‌جمهور آمریکا، «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر انگلیس و «ژوزف استالین» رهبر اتحاد جماهیر شوروی، بدون اطلاع شاه ایران در ایران جلسه می گذارند و بعد از ورودشان نخست وزیر، ورود ایشان را به بالاترین مقام کشور اطلاع می دهد.

شاید این حجم تحقیر باورکردنی نباشد اما حقیقتا تصمیم های اساسی داخلی در بیرون از مرزها برای ایران گرفته میشد، مقام معظم رهبری گوشه ای از این وابستگی را چنین نقل می کنند:
«قبل از انقلاب، کشور از لحاظ سیاسى وابسته بود... آدمى پا میشود از اینجا میرود آمریکا - دکتر امینى- براى اینکه آمریکائى‌ها را قانع کند که بشود نخست‌وزیر در ایران. آمد، شد نخست‌وزیر! بعد از یکى دو سال، شاه که با او مخالف بود، بلند شد رفت آمریکا، آمریکائى‌ها را قانع کرد که او را از نخست‌وزیرى عزل کند. آمد او را از نخست‌وزیرى عزل کرد! این، وضع مملکت ما بود. براى انتخاب نخست‌وزیر، شاه مملکت، رئیس کشور محتاج موافقت و رضایت آمریکا بود! در بسیارى از مسائل، شاه سفیر آمریکا و سفیر انگلیس را به کاخ خود دعوت میکرد تا تصمیمى را که میخواهد بگیرد، با آنها در میان بگذارد! اگر آنها مخالف بودند، تصمیم عملى نمیشد. وابستگى سیاسى یعنى این. مطیع آمریکا بودند؛ قبل از دوره‌ى آمریکا هم مطیع انگلیس. رضاخان را انگلیسى‌ها خودشان آوردند سرکار؛ وقتى دیدند دیگر به دردشان نمیخورد، خودشان از حکومت عزلش کردند، از کشور بیرونش کردند، پسرش را آوردند سر کار. این قبل از انقلاب بود»(10)

8. آزادی
تفاوت آزادی بیان در حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی نیز از آن مقولاتی است که بی نیاز از تبیین است، هرگز انتقاداتی که ما امروز در رسانه ها و حتی صداوسیما نسبت به حکومت و دولت می بینیم در حکومت پهلوی جایی نداشت. نگهداری برخی کتاب ها، و ابراز کوچکترین انتقادی از سوی دولت پذیرفتنی نبود و به دستگیری و شکنجه منتهی میشد.
همچنین آزادی احزاب و سلایق سیاسی معنا نداشت، همه کشور با یک سلیقه اداره میشد و کسانی مسئول میشدند که اطاعت پذیری بیشتری در برابر خاندان شاه میداشتند. اما امروز ما تفاوت سلیقه ها را به روشنی با تغییر دولت ها و مجلس ها در مسائل مختلف می بینیم.

9. خطر انقلاب برای استکبار
نکته پایانی اینکه حکومت پهلوی دست نشانده غرب بوده وهیچ خطری برای جبهه مستکبرین نداشت، اما امروز ما چه باور کنیم و چه بخندیم و خودتحقیری کنیم تبدیل به بزرگترین معضل برای غرب شده ایم، غرب از انقلاب ما به هراس افتاده است، علت این همه دشمنی بی سابقه سخت افزاری و نرم افزاری هم به همین خاطر است، وگرنه به مُرده کسی چوب نمیزند، دولت های آمریکا و انگلیس و حکّام خلیج فارس هرگز دلشان برای ایرانی ها نسوخته است که این همه خرج رسانه های فارسی زبان برای سرگرمی ما بکنند، این هزینه سنگین برای این است که خطری آنها را تهدید می کرد و از صدور انقلاب به هراس افتاده اند.

حتی گاهی به این مسئله تصریح کرده اند، سخنان هنری کسینجر در خصوص تشکیل امپراتوری ایران، و اینکه رقیب انتخاباتی اوباما می گوید ایران در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت جدید است، یا سخنان مارگارت تاچر نخست وزیر اسبق انگلیس که تصریح کرد ما از انقلاب اسلامی ایران می ترسیم، این سخنان نشان از این ترس شدید و عمیق دارد که حتی گاهی نمیتوانند آن را پنهان کنند.

این مسئله در نشریات هم وجود دارد، مجله آمریکایی national Review با اشاره به خطر اسلام برای غرب چنین می نویسد: «امروز انقلاب اسلامی به عنوان یک حرکت فرهنگی زیربنای فکری و عقیدتی غرب را تهدید می کند»(11)
روزنامه اسپانیایی ا.ب.ت نیز چنین می نویسد: «اکنون در نقاطی که حتی جانشینان آیت الله خمینی فکر آن را نمی کنند انقلاب اسلامی در حال گسترش است»(12)
برای اطلاع بیشتر در این خصوص به کتاب «عصر امام خمینی» نوشته آقای میراحمدرضا حاجتی مراجعه بفرمایید

نکته پنجم:
نکته پایانی این است که انقلاب نقطه آغاز یک حرکت است، نه نقطه پایان! 40 سال برای یک حکومت عمر طولانی ای نیست که بگوییم چرا به همه خواسته هایمان نرسیده ایم، ما باید رشدمان را نسبت به گذشته و با توجه به مشکلاتی که بر سر راهمان بوده است بسنجیم تا بدانیم مسیر رو به رشدی را پیموده ایم و در آینده افق های روشنی به روی مردم ایران گشوده خواهد شد، باید تا نتیجه دادن تلاش ها دلسرد نشده، و صبور بود. حکومت های غربی هم در 40 سال و 50 سال تمدن غرب را ایجاد نکرده اند.

مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان چنین می فرمایند:
«شما آرزوها را خیلی راحت بیان میکنید، بنده فاصله‌ی بین وضع موجود و آرزوها را از لحاظ شرایط و موانع به تجربه میبینم و لمس میکنم؛ تفاوت فقط اینجا است. بله، خیلی از این اشکالات وارد است امّا رفع این اشکالات به این آسانی نیست. کار لازم دارد، تلاش لازم دارد، مقدّمات لازم دارد....
آن جوانی را که می‌آید اینجا می‌ایستد و میگوید «آقا وضع خیلی بد است، خیلی فلان است، عقب رفته‌ایم»، من احساسش را و آن روحیه را تأیید میکنم امّا حرف را مطلقاً تأیید نمیکنم؛ این‌جور نیست؛ شماها رژیم طاغوت را ندیدید، اوضاع اوّلِ انقلاب را هم ندیدید. ما امروز در همه‌ی این زمینه‌هایی که اسم آوردم، در همه‌ی این آرمانها، پیشرفت کرده‌ایم. البتّه من قبلاً گفتم ما در مورد عدالت عقب‌ماندگی داریم، [امّا] معنایش این نیست که پیشرفت نکرده‌ایم؛ معنایش این است که در زمینه‌ی عدالت آن مقداری که باید پیشرفت بکنیم، پیشرفت نکرده‌ایم»(13)

پی نوشت ها:
1. ملک افضلی، محسن، مختصر حقوق اساسی و آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات معارف، قم، چاپ سوم، 1393، ص131.
2. آبراهیمیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمدگل محمدی، ومحمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، تهران، چاپ یازدهم، 1384، ص552.
3. صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، تهران، چاپ دوازدهم، 1391، ص74.
4. همان، ص88.
5. همان، ص86.
6. همان، ص116.
7. ایران بین دو انقلاب، ص549 -553.
8. بیانات در دیدار مردم یاسوج، ۱۳۷۳/۰۳/۱۷.
9. آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، ص 75.
10. بيانات خطبه‌های نماز جمعه تهران 1389/11/15.
11. حاجتی، میراحمدرضا، عصر امام خمینی، نشر بوستان کتاب، قم، چاپ بیستم، 1393، ص361.
12. همان، ص361.
13. بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، ۱۳۹۷/۰۳/۰۷.

موضوع قفل شده است