مقابله با احساس پوچی و بی هدفی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مقابله با احساس پوچی و بی هدفی

مقدمه: كشتي أمن ايمان
كشتي ايام با حركت در اقيانوس زندگي سينه زمان را مي‌شكافد و هم چنان به پيش مي‌رود و جذر و مد خوشي‌ها و ناخوشي‌ها گاه و بي‌گاه مهمان دل مسافران كشتي ايام مي‌شود و تكرار روزانه طلوع و غروب خورشيد آنها را وادار مي‌كند كه در آئينه روزها و سال‌ها به تماشاي گذر عمر خود بنشينند و با خود بگويند: راستي كشتي ايام از كجا آمده؟ الان كجا هستيم و سرانجام ما چه خواهد شد؟ و... اما با شروع باد موافق لذتها و خوشي‌ها، تنها عده‌اي خاص به دنبال پاسخ سؤال‌هاي دل نگران و بي‌قرارشان مي‌روند.
هنگامي كه عقاب تيز پنجه ناكامي‌ها و حوادث، كبوتر سفيد شاديها را زخمي و يا شكار مي‌كند. زماني كه فرشته زيباي لبخند جاي خود را به ديو نگراني‌ها و تلخي‌ها مي‌دهد، وقتي كه غول بي‌هويتي و يكنواختي بر زندگي انسان سايه مي‌افكند، مسافران كشتي ايام به دو گروه تقسيم مي‌شوند. آنهايي كه از گنج باورها، معني و نيايش محروم‌اند و رنگ قشنگ آرامش را نمي‌بينند كه «الا بذكر الله تطمئن القلوب» و اينهايي كه جليقه نجات «توكل» و «اعتماد به خدا» را در گرداب حوادث و درياي هائل و ترسناك زندگي بدون معنا به تن كرده‌اند و با عينك تسليمِ به امر خدا، زينب‌وار ـ سلام الله عليها ـ حتي در طوفان پربلاي كربلا جز زيبايي نمي بينند (ما رأيتُ الّا جميلاً).
و آنهايي كه دچار گرداب تشويشها و گردباد پوچي شده‌اند و ابر سياه رنجها را پايان همه خوشي‌ها و لذتها مي‌دانند و اينهايي كه دست دل در دستان توانمند و مطمئن قرآن و عترت نهاده‌اند و پرچم غرور انگيز آرامش ديني را بر فراز كشتي ايام به اهتزاز در آورده‌اند و براي هميشه فرشته امنيت و آسايش و شادي را مهمانِ خانة دل خود كرده‌اند.
ادامه دارد....


اين سؤال از چند منظر و بعد قابل بحث است:
1. علل و ريشه‌هاي احساس پوچي در زندگي؛
2.زمانی که احساس پوچي به سراغ انسان مي‌آيد؛
3. معني خواهي و راه‌هاي تقويت آن؛
4. جايگاه دعا.


1. برخي علل و ريشه‌هاي احساس پوچي در زندگي
در كل، احساس پوچي در زندگي، يكي از تبعات زندگي ماشينيسم و فرهنگ غرب، كه فاقد معرفت لازم جهت تبين كامل زندگي انسان است مي باشد، اين امر سبب بروز بحران معنوي حادي در زندگي انسان متمدن معاصر گشته است.
ولي خوشبختانه اين بحث در مورد افراد مذهبي به طور جدي مطرح نيست و در اين موارد بيشتر علاج واقعه قبل از وقوع كردن و پيشگيري قبل از درمان است. هر جا بوئي از ماده‌گرائي هست اين پوچي پررنگ‌تر است، البته انسان‌هاي مذهبي چون به روح، بُعد اصلي انسان اهميت مي‌دهند كمتر به اين مسائل دچار مي‌شوند، اما چيزي كه هست اين كه انسان پيوسته با امور مادي و محسوسات سر وكار دارد و امور معنوي قابل لمس و شهود براي انسان‌هايي مثل ما كه در ابتداي راه هستيم، نمي‌باشد.
پس انسان مذهبي لازم دارد پيوسته جان خود را به امور معنوي نزديك كند، و ‌يا با دست و چشم و پاي دل، پاي در وادي معني گذارد. به طوري كه با بُعد دوم خود، روح، بيگانه نباشد و همين طور در مورد وجود مقدس حضرت حق و ملائك الهي و حضور ائمه ـ عليهم السلام ـ كه ما بايد پيوسته حضور فعال آنها را تلقين به روح خود كنيم. يكي ديگر از علل بسيار مهم احساس پوچي در زندگي ضعف در بينش اعتقادي است. اعتقادات شالوده و سنگ بناي امور ديني ومعنويات محسوب مي‌شود به همين خاطر است كه دين شريف اسلام با صراحت و تأكيد بيان داشته كه براي انسان مكلف لازم است كه با تفكر و تدبر بدون تقليد به اصول دين خود بپردازد و براي سؤالات بنيادين آنها جواب منطقي و قانع كننده‌اي پيدا كند.
يكي از علت‌هايي كه انجام تكاليف ديني را براي برخي متدينين دشوار مي‌كند ضعف در همين اساس‌ها «اعتقادات» است. چه بسا لازم باشد كه انسان براي اين كه ساختمان خوبي بنا كند هزينه‌هاي هنگفتي در زير خاك براي پي ساختمان صرف كند، ولي اين صرف هزينه وقت و نيرو آسايش فرداي او در خانه‌اي محكم را در پي دارد. آري كسي كه با سرعت سراغ احكام ضروري و غيرضروري مي‌رود، ولي كاري به اصول دين خود ندارد. در واقع خانة ايمان خود را بدون نظارت مهندس و كارشناس ديني بنا كرده. البته افراد در پرداختن به اين اصول متفاوت هستند.
برخي خوب سرمايه مي‌گذارند تا به هدف برسند، برخي هم نيمه كاره رها مي كنند و بيشتر به اعمال و احكام مي‌پردازند. برخي افراد زود به يقين مي‌رسند و دل به دين مي‌دهند، برخي هم با ذهني جوّال و با شبهات مختلف روبرو هستند كه بايد وقت زيادتري صرف كنند تا برايشان يقين حاصل گردد. به عنوان مثال وقتي انسان به وحدانيت خدا پي برد و دانست كه صفات او عين ذات اوست و فهميد كه او حكيم است و خير انسان را بهتر از انسان مي‌داندو اين كه او از مادر به انسان مهربانتر است و... اين جاست كه انسان تنها به او دل مي‌سپارد و بايد فقط دنبال اين باشد كه نكند خداي نخواسته با پيروي از هواي نفس و شيطان خشم حضرت حق را براي خود بخرد و از آستان قرب او دور شود، نكند به خاطر لذت چند صباحي، لذت پايدار وماندگار را قرباني كند و... .
يكي از سفارشهايي كه ويكتور فرانكل براي درمان بيماران خود كه از پوچي زندگي رنج مي‌بردند، به كار مي‌برد جملة معروفي از نيچه بود: «كسي كه چرائي در زندگي دارد با هر چگونه‌اي خواهد ساخت».[1] اگر ما براي سؤال‌هاي اساسي‌اي كه خود از خودمان مي‌پرسيم ارزش قائل شويم و واقعاً به طور جدي براي آن سرمايه‌گذاري كنيم با مشكلات زندگي طور ديگري روبرو مي‌شويم. سؤالاتي از قبيل:

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم

كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

از كجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود

به كجا مي‌روم، آخر ننمائي وطنم


دليل ديگر احساس پوچي بحث بلاها، ناراحتي‌ها و در كل شرور در زندگي است، به طور مسلم دنياي ما پر از تصادم‌ها، و تزاحم‌هاست. و اين خاصيت جهان مادي است اگر مثل مكاتب غربي شرور را بد مطلق بدانيم، يعني بي‌اعتمادي به خداوند حكيم، يعني دعوت كردن پوچي‌ها و به منزل ذهن و دل خود. ولي اگر با دقت به نظام هستي كه نظام احسن است بنگريم و در واقع براي سؤالات اساسي و اصول اعتقادي خود جواب قانع كننده‌اي بيابيم هر ناراحتي كه از طرف خدا باشد را چون حكيمانه مي‌دانيم با جان و دل مي‌خريم و مثل مولانا فرياد كه من در حالت شادي و گرفتاري عاشق و دوستدار خدا هستم.[2]
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدّ
بو العجب من عاشق اين هر دو ضد
البته براي نجات از پوچي صرف دانستن اطلاعاتي در مورد اصول عقايد، توحيد و صفات حضرت حق و بحث عدل الهي كافي نيست. چه افرادي كه هيچ شبهه‌اي در مورد حكمت خدا و علم او به احوال ما و عذاب و... ندارند ولي نمي‌توانند نفس سركش خود را مهار كنند. اين وعده خود خداوند عزيز است كه افرادي كه عالماً و عامداً از ذكر و ياد من رويگردان شوند را به سختي و تنگدستي در زندگي دچار مي‌كنيم و چه سختي و تنگدستي بالاتر از احساس بي‌هدفي و پوچي در زندگي. عامل ديگري كه سبب احساس بي‌هدفي و بدبيني در زندگي مي‌شود ناراحتي از مرگ خود يا اطرافيان است. استاد شهيد مطهري مي‌فرمايند: نگراني از مرگ زاييدة ميل به خلود است و از آن جا كه در نظامات طبيعت هيچ ميلي گزاف و بيهود نيست مي‌توان اين ميل را دليلي بر بقاي بشر پس از مرگ دانست (وجود عطش دليل بر وجود آب است).[3]
ما بايد چهارچوب ذهني خود را نسبت به حيات و زندگي عوض كنيم به طوري كه وقتي بحث از حيات شود ما سريع به يك زندگي مستمر جاويد منتقل شويم، اين كه هر گاه بحث از زندگي مي‌شود، زندگي چند روزة دنيا بر ما تجسم پررنگي پيدا مي‌كند، به خاطر اين است كه ما در جهان مادي، غرق در نشانه‌هاي مادي و تزاحم‌ها هستيم و ذهنمان با اين مفهوم (حيات مستمر) مأنوس نشده است، بايد با روش‌هاي مختلف (نماز، قرآن، ذكر، دعا، ياد قيامت، ياد بهشت و جهنم و...) به خود تلقين كنيم تا اين مفهوم در ذهن و جان ما ملكه شود.
از جمله علل ديگري كه باعث احساس پوچي در زندگي مي‌شود معاشرت با افرادي است كه به بُعد مادي خود بيشتر مي‌پردازند. افراد مادي افرادي تنها هستند. آنها در طول سفر حيات، در تلاش براي زندگي و حتي در شادي و غم خويش تنهايند. آنها در حدي افراطي، شيفتة خود، سلامت، موفقيت، پايگاه اجتماعي، پذيرش از سوي ديگران، نياز به دريافت عشق و مورد عشق و محبت بودن خود هستند. اين قبيل نگراني‌ها و نيازها باعث مي‌شود كه افراد مادي منحصراً به خود توجه كرده و بيشتر نيرو و وقت خود را صرف برآوردن اميال خويش سازند. افراد مادي علاوه بر احساس تنهايي، خود را فوق العاده آسيب پذير و بي‌اهميت مي‌بيند، چون درك خود به صورت يك جاندار فاني يا يك ماشين زيستي، به احساس اعتماد به نفس يا ارزشمند بودن نفس نمي‌انجامد. در نتيجه آنها در پي قدرت هستند تا احساس ايمني كنند و به دنبال رقابت هستند تا احساس ارزش نمايند. از آن جا كه منابع قدرت و رقابت، در زندگي افراد، منابع قابل اطميناني نيستند آنها به صورت تخريب و خشونت در مي‌آيند. اين افراد اگر به خواسته خود نرسند همه چيز را تمام شده مي‌انگارند و برخلاف افراد معنوي كه هميشه در زندگي و معاش خود سير خاصي، دستورات دين، را طي مي‌كنند تا به سعادت برسند آنها بلاها و نرسيدن‌ها را امتحان الهي حساب مي‌كند و باز هم زمينه رشد و تعالي براي زندگي جاويد خود مي‌داند.[4] تا اين جا به چند علل اشاره نموديم مسلم است كه با خشكاندن ريشه‌ها مي‌توان از آسيب در امان بود.
ادامه دارد..............


------------------------------------------------------------------------------------

[1] . ويكتور فرانكل،انسان در جستجوي معني، ترجمه دكتر اكبر معارفي، انتشارات دانشگاه تهران، 1380، ص 71.

[2] . مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1377، ج1، ص102 (اقتباس).

[3] . مطهري، مجموعه آثار، ج1، ص 201.

[4] . دانش، حسين، روان شناسي معنوي، ‌مترجم نور الدين رحمانيان، انتشارات نسل نو انديش، 1378، ص 316، (با كمي تغيير و اضافه).


2. زمان احساس پوچي در زندگي
روشن است كه افراد مؤمن و ديندار پيوسته احساس پوچي در زندگي مثل ماترياليست‌ها ندارند. در اين جا به برخي از آن زمانها اشاره مي‌كنيم و سپس راه حل ارائه مي‌دهيم:
- زمان بيكاري و فراغت
-فراموشي مسئوليت (در قبال خود، خدا، ديگران و طبيعت )
-هنگام سختي‌ها، بلاها، شرور و ناكامي‌ها (مثل شكست در امتحان كنكور)
- هنگام لذت ها و خوشی های افراطی و آنی :وقتي كه در شادي‌هاي مادي براي مدتي غرق شدي از آن پس احساس لذّتت كمتر و كمتر مي‌شود تا اين كه حتي خوشي‌ها براي ما بي‌معني مي‌شوند. بهترين راه حل اين است كه سراغ ريشه و علل پوچي برويم و آنها را از بين ببريم. بايد در پرتو تعليمات ديني خودمان براي همه چيز (كار، درس، خواب، معاشرت، عشق و...) معني بيابيم و نكته بسيار مهم اين كه بايد بدانيم كه هر جا نيازهاي فطري و غريزي ما ارضاء نشود يا بد ارضاء شود ما با مشكل روبرو مي‌شويم از جمله نيازهاي ما نياز به انس با خدا و انسان‌هاي ديگر است. نياز به پرستش و انجام تكاليف الهي است. يكي از شيوه‌هائي كه دكتر ويكتور فرانكل در روش درماني خود (معني درماني) به كار مي‌برد اين بود كه افراد را با مسئوليت خود آشنا سازد.[1] فرانكل عقيده دارد كه معني خواهي و فرارِ از پوچي در ذات انسانها نهفته شده. كسي به كسي معني نمي‌دهد، پزشك و آموزشگر تنها فرد را با معني خواهي در ذات خود او آشنا مي‌كند. فرانكل سعي مي‌كرد از اين طريق افراد را با معني خواهي خود در هر زمينه‌اي آشنا سازد. يكي از متخصصان فن معنا درماني چنين گويد: فلسفه فعلي بهداشت روح بر اين استوار شده است كه مردم بايد شادمان باشند و ناشادي يكي از نشانه‌هاي ناسازگاري با محيط است. شايد اين طرز فكر سبب آن باشد كه بار غير قابل اجتناب اندوه روز به روز سنگين‌تر ‌شود. مردم اندوهناك‌اند كه چرا اندوهناك‌اند. وي در مقاله‌اي ديگر اميدواري مي‌دهد كه اين روال نادرست فعلي را در آمريكا تغيير دهد تا بيماران بي‌درمان به جاي آن كه از درد خود بنالند به خود و رنج خود ببالند.[2]
نكته مهم ديگر اين كه افراد متدين نبايد از گوهر دين داري خود غافل شوند و هر روز بايد به تقويت آن بپردازند چرا كه از نظر روان شناسان مسلم است كه اكثر بيماري‌هاي رواني كه ناشي از ناراحتي‌هاي روحي و تلخي‌هاي زندگي است در ميان افراد غير مذهبي ديده مي‌شود، افراد مذهبي به هر نسبت كه ايمان قوي و محكم داشته باشند از اين بيماري‌ها مصون‌تر هستند از اين رو يكي از عوارض زندگي عصر ما كه در اثر ضعف ايمان‌هاي مذهبي پديد آمده است، افزايش بيماريها و بيماري‌هاي رواني و عصبي است.[3] فرانكل از بيماري پوچي گرائي بيماري عصر فعلي ياد مي‌كند. بيماري كه از فرد سرايت كرد و بيماري و پريشاني جوامع بشري شده است. وي اين ضعف را از ضعف در ايمان و گم كردن ميل معني خواهي انسانها به حساب مي‌آورد.[4] از جمله مشكلات مكاتب غربي به خاطر نداشتن فلسفة وجود و منطقي خوب اين است كه مي‌خواهند به روز باشند و هر روز به چيزهاي مدرن و جديد دل مي‌بندند و مي‌خواهند با اين وسيله خوشي و لذت را به زندگي خود بياورند اما چون كه اين مكاتب براي سؤالات اساسي آنها جواب ندارد، فقط چند صباحي دوام مي‌آورند. آنها متأسفانه قوي‌ترين و مطمئن‌ترين تكيه گاه يعني سنت‌هاي ديني كه بر اساس علم مطلق و حكيمانه خداوند است و براي سعادت بشر است را با لذت‌هاي زودگذر عوض مي‌كنند واين علت پوچ گرائي و بي‌هويتي پيروان اين مكاتب شده است.[5]

ادامه دارد....


-------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] . انسان در جستجوي معني، ص 82.

[2] . همان، ص 83.

[3] . مطهري،مجموعه آثار، ج 2، ص 49.

[4] . انسان در جستجوي معنا، ص ص 87، (اقتباس).

[5] . قائمي، علي، اسلام و مدرنيسم، ص 25، (اقتباس).

3. معني خواهي و راه‌هاي تقويت آن
در صفحات قبل اشاره كرديم كه معني خواهي يك ميل دروني در نهان انسان‌ها است ولي مقابل آن احساس پوچي و به قول فرانكل خلأ وجودي است و بيان داشتيم كه فرانكل كه روش درماني‌اش معني درماني است. با آگاه كردن انسانها و بيماران خود از معني خواهي درونشان و توجه دادن آنها به مسئوليت پذيري، آنها را مداوا مي‌كرد. اعتقاد به مذهب، داشتن ايمان قوي آن قدر مهم است كه ويليام جيمز آن را مؤثرترين داروي شفابخش نگراني مي‌نامد و امروز علم جديدي مثل روان پزشكي همان چيزهايي را تعليم مي‌دهد كه پيامبران(ع) تعليم مي‌دادند. چرا؟ به علت اين كه دريافته‌اند كه دعا و نماز و داشتن يك ايمان محكم به دين، نگراني، تشويش، هيجان و ترس را كه موجب بيم بيشتري از ناخوشي‌هاي ماست برطرف مي‌سازد... امروز حتي پزشكان و روانشناسان نيز مبلغان دين شده‌اند. آنها ما را از آن جهت به دينداري تشويق نمي‌كنند كه از آتش جهنم در آن دنيا رهايي يابيم بلكه براي نجات از آتش جهنم همين دنيا، گرويدن به دين را توصيه مي‌كنند،[1] حال كه دانستيم گوهر معني خواهي بسيار گرانقدر است چه كنيم كه آن را به هيچ وجه از دست ندهيم و آن را تقويت نيز بكنيم.
برخي از راه‌هاي تقويت آن: 1. آشنايي با چراهاي زندگي براي تحمل چگونه‌ها (شعار درماني فرانكل)؛ 2. توجه عميق و صرف وقت براي اصول عقايد و يافتن سوالهاي اساسي از كجا آمده‌ام، كجا هستم، به كجا مي‌روم؟ و...؛ 3. دعا و نيايش همراه با بينش (چه بسا صد بار دعاي كميل بخوانيم ولي از مفاهيم عميق آن بي‌خبر باشيم)؛ پس براي حركت به جلو شعور و شور هر دو نياز است؛ 4. انتخاب دوستان اهل معني؛ 5. تفكر در هدف آفرينش؛ 6. تغيير دادن چارچوب ذهني مادي و حس گرائي خودمان از يك بعدي بودنمان به دو بعدي بودن و اين كه بعد روح ما اصالت دارد، برنامه‌ريزي براي آن مهمتر است و اين كه روح نياز به تغذيه مناسب دارد. تغيير دادن چهارچوب ذهني مادي و حس گرايي ما از اين كه جهان را محدود تصور نمائيم (بايد طوري شود كه هرگاه بحث از زندگي شد ما ادامه حيات و زندگي در قيامت را استمرار اين حيات دنيائي بدانيم)؛ 7. آن چه كه بسيار مهم است اين كه ما بايد با تكرار براي ضمير ناخودآگاه و روح‌مان اين امور را ملموس كنيم. از تلقين‌هاي روزانه كه حكم غذاي روح را دارد غافل نشويم و... .


4. جايگاه دعا
اما در اين كه چرا گاهي با روي آوردن به دعا، نماز و نيايش باز هم نمي‌توان احساس پوچي زندگي را برطرف كرد، لازم است به نكاتي اشاره كنيم. اول اين كه در كارائي دعا و نيايش جاي بحث نيست، چرا كه علاوه بر روايات و آيات در اين زمينه مباحثي هم از طرف دانشمنداني مثل روان شناسان و روان پزشكان ارائه شده است، حتي توصيه مي كنند كه اگر شكاك هم هستي دعا را رها نكن چرا كه به خاطر جنبه عملي‌اش آن را براي همه مفيد مي‌دانند.
آري هنگام دعا كردن اين احساس به ما دست مي‌دهد كه شريك غمي پيدا كرده‌ايم و تنها نيستيم. تنها عدة معدودي از ما داراي آن قدرت و استقامت هستيم كه بتوانيم بار مشكلات جانفرساي خود را تنهايي به دوش بكشيم. بعضي مواقع نگراني‌ها آن قدر محرمانه مي‌شوند كه نمي‌توانيم آن را حتي با نزديك‌ترين دوستان در ميان گذاريم. آن وقت است كه دعا كردن و به سوي خدا رفتن مشكل ما را حل مي‌كند.[2] اما اين كه چرا گاهي از دعا و نماز در حل مشكل چيزي دريافت نكرده‌ايم، مي‌تواند به خاطر چند علت باشد: 1. اصول عقايد خود را براي يك كارشناس ديني بيان داريم. چه بسا نسبت به مفاهيم كليدي و اساسي دين برداشتي ناقص و ناتمام داريم؛ 2. شبهاتي كه در امور ديني در ذهنمان ايجاد مي‌شود، مي‌توانند مانع باشد. بنابراين با حضور هر اشكال و شبهه در ذهن سريع به فكر جواب آن باشيم؛ 3. آيا دعا و نيايش ما همراه حركت و تلاش هست يا نه و آيا در عمل در راستاي ارتباط با پروردگار عالم حركت مي‌كنيم؟ چرا كه گاهي وقت‌ها انسان دچار نگراني‌ها، تشويش‌ها و تنگي در زندگي مي‌شود، به خاطر اين كه از ذكر (زباني ـ قلبي و عملي خدا كه هر سه هم مفيداند)، رويگردان شده است:

سُبْحه بر كف توبه بر لب، دل پر از شوق گناه
معصيت را خنده آيد وز استغفار ما

4. از دلائل مهم آميختگي زياد ما با اسباب غفلت، تهاجم فرهنگي، تكنولوژي و دوري از حجت خدا است به همين خاطر اگر انسان بتواند با اين همه مانع به شناخت حقيقي برسد و پيرو واقعي محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ باشد رستگار خواهد بود، به همين خاطر بود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از افرادي كه در آخرالزمان از آئين پاك او پيروي مي‌كنند با اين كه او را نديده‌اند تعبير به برادران خود فرمودند.
--------------------------------------------------


[1] . ديل كارنگي،آيين زندگي، ترجمه جهانگير افخمي، تهران، انتشارات ارمغان، 1376، ص 185 ـ 188. (اقتباس)

[2] . آئين زندگي، ص 196، با كمي تغيير.

منبع:قدیری، محمدحسین، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم.
موضوع قفل شده است