جمع بندی معیار برای پرستش خداوند

تب‌های اولیه

312 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

shahed1;1006113 نوشت:
شما حرف بنده را به خودم بر می گردانید؟!
مطلبی که برایتان نوشتم در واقع ترجمه همین آیه بود ، قوم پیامبر، که شرکایشان ملائکه بودند و به خیال خود آنها را تعبد می کردند، در حقیقت جن را پرستش می کردند چون این جنیان بودند که برای خداوند دختران و پسران را خلق می کردند و به مردم القاء می نمودند. خود ملائکه نیز اقرار کرده اند که قوم پیامبر آنها را پرستش نمی کردند بلکه جن را می پرستیدند.
باز هم می گویم آن چیزی که شما درباره ملائکه و جن نوشتید و بنده سندش را خواستم، ربطی به این آیه ندارد بلکه آن را به مشرکین قریش نسبت داده اند، گفته اند که قریشیان معتقد بودند خداوند با دختری از جنس جن ازدواج کرده و آن جن ملائکه را به دنیا آورده است!

من متوجه نمیشوم چه میخواهید بگویید

ولی این را میدانم خداوند می فرماید

مشرکان برای خدا بنین و بنات تراشیدند.

اگر شما حرف خدا را قبول دارید که هیچ.

و الا به گونه ای توضیح دهید که متوجه بشوم.

بیت المعمور;1006112 نوشت:
با سلام

اما شرک در ادیان الهی مربوط به تحریف کتب الهی و بدعت گذاری است که در حوزه شریعت بیشتر نمود پیدا می کند.

سلام و عرض ادب

سخن ما نیز در همین باب است

شرک صرفا دولا راست شدن و بوسه زدن بر سنگ و چوب و طلا نیست

هدف از این مساله است

مشرکان این اعمال یا هر عملی دیگری را با هدف قرب به خدای اولی انجام می دهند

یعنی همه مشرکان می دانند که یک خدایی بالاتر از دیگران وجود دارد

توجیهات مختلفی نیز وجود دارد

مثلا مسیحیت می گوید عیسی من دون الله نیست

بلکه خود خداست در وجه عیسی(سلام بر او)

یا برخی می گویند فلانی من دون الله نیست

وجه الله است

مهم اصل مساله است

شرک ، شریک قرار دادن است برای خدای یکتا که نه با این چشمها دیدنی است و نه با این گوش ها شنیدنی

حال چه با توجیه وجه الله باشد

چه روح الله

و ...

در پناه حق تعالی

بیت المعمور;1006082 نوشت:
خیر علمای دین، فرزند خدا نیستند.

من کاری با فرزند خدا بودن ندارمف شما صحبت از رابطه فامیلی کردید و حالا من می خواهم بدانم اهل کتاب از چه رو مسیح و علمای دین خود را به خدایی می گرفتند چون خداوند در آیه 31 سوره توبه می گوید آنها علمای دین و حضرت عیسی را به خدایی گرفتند.

نقل قول:
وقتی شما کسی را فرزند خدا میدانید، مشرک شدید

آیا این را قبول ندارید؟

این را قبول دارم ولی نه به صرف اینکه آن کس را فرزند خدا قرار دهم بلکه می بایستی توأم با تعبد باشد تا شرک محسوب شود.

نقل قول:
مثلا کسی که فرشتگان را دختر خدا می داند
عیسی و عزیر را پسر خدا میداند

آیا قبول دارید که اعتقادی مشرکانه است؟

اگر پرستش نیز در کار باشد بله.
بطور کلی هر کس، در حوزه دین و شریعت، کسی غیر از خدا را تعبد کند مشرک است

بیت المعمور;1006115 نوشت:
من متوجه نمیشوم چه میخواهید بگویید

ولی این را میدانم خداوند می فرماید

مشرکان برای خدا بنین و بنات تراشیدند.

اگر شما حرف خدا را قبول دارید که هیچ.

و الا به گونه ای توضیح دهید که متوجه بشوم.

اگرچه بظاهر این مشرکین بودند که برای خداوند بنین و بنات تعریف می کردند ولی در اصل شرکای جن آنها بودند که چنین می کردند و به ذهن مردم می انداختند. ملاحظه کردید که وقتی خداوند از ملائکه پرسید: آیا اینها شما را تعبد می کردند گفتند آنها جن را می پرستیدند، چون همه اینها کار جن بود.

شروحیل;1006117 نوشت:
سلام و عرض ادب

سخن ما نیز در همین باب است

شرک صرفا دولا راست شدن و بوسه زدن بر سنگ و چوب و طلا نیست

هدف از این مساله است

مشرکان این اعمال یا هر عملی دیگری را با هدف قرب به خدای اولی انجام می دهند

یعنی همه مشرکان می دانند که یک خدایی بالاتر از دیگران وجود دارد

توجیهات مختلفی نیز وجود دارد

مثلا مسیحیت می گوید عیسی من دون الله نیست

بلکه خود خداست در وجه عیسی(سلام بر او)

یا برخی می گویند فلانی من دون الله نیست

وجه الله است

مهم اصل مساله است

شرک ، شریک قرار دادن است برای خدای یکتا که نه با این چشمها دیدنی است و نه با این گوش ها شنیدنی

حال چه با توجیه وجه الله باشد

چه روح الله

و ...

در پناه حق تعالی

با سلام

شروحیل عزیز

من قبول دارم که شرک صرفا اینها نیست.

اما قبول کنید که برخی عبارات و کلمات و ظواهر، باعث سوء تفاهم و سوء تعبیر میشود.

قرار نیست هر جا گفتم فلانی وجه الله است مقصودمان همان مقصود مسیحیان باشد.

نباید برای قضاوت درباره شرک، محدود به معانی ذهنی خودمان بشویم.

مثلا خداوند می فرماید :

إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّـهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ اللَّـهُ مِمَّا قَالُوا ۚ وَكَانَ عِندَ اللَّـهِ وَجِيهًا

قرار نیست اگر ما گفتیم فلانی و فلانی، وجیها عند الله هستند، مشرک بشویم.

باید ببینیم که مقصود آن فرد چیست ؟ چه اعتقادی دارد ؟

shahed1;1006120 نوشت:
من کاری با فرزند خدا بودن ندارمف شما صحبت از رابطه فامیلی کردید و حالا من می خواهم بدانم اهل کتاب از چه رو مسیح و علمای دین خود را به خدایی می گرفتند چون خداوند در آیه 31 سوره توبه می گوید آنها علمای دین و حضرت عیسی را به خدایی گرفتند.

اگر می خواهید بدانید من چه گفتم برایتان توضیح می دهم

خداوند درباره مشرکان می فرماید :

وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا ۚ وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿١٥٨﴾ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا يَصِفُونَ

در مورد عیسی هم می فرماید :

إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ اللَّـهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿٥٩﴾ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُن مِّنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿٦٠﴾ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴿٦١﴾

همانطور که می دانید مشرکان ، بین اینها رابطه نسبی قرار داده اند.

اما عسی را قبلا گفتم، چون عیسی، پدر نداشت چنین اعتقاد اشتباهی شکل گرفت.

خداوند می فرماید که عیسی، فرزند خدا نیست. همانطور که حضرت آدم، نه پدر داشت و نه مادر . عیسی هم پدر نداشت.

قرار نیست که هر کس پدر نداشت، بگوییم لابد پدرش خدا بوده است.

آنچه شما می گویید که چه طور یک انسان را به خدایی می گیرند، مربوط به شریعت می شود.

خداوند می فرماید :

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّـهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّـهِ وَلَـٰكِن كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿٧٩﴾ وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا ۗ أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿٨٠﴾

shahed1;1006120 نوشت:

این را قبول دارم ولی نه به صرف اینکه آن کس را فرزند خدا قرار دهم بلکه می بایستی توأم با تعبد باشد تا شرک محسوب شود.

اگر پرستش نیز در کار باشد بله.
بطور کلی هر کس، در حوزه دین و شریعت، کسی غیر از خدا را تعبد کند مشرک است

اعتقاد عجیبی است!

ممکن است مشرکان، هزاران آلهه بسازند

اما قسمت نشود همه را بخوانند یا همه را بپرستند.

شرک فقط، شرک در شریعت نیست.

قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَّابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا

shahed1;1006121 نوشت:
اگرچه بظاهر این مشرکین بودند که برای خداوند بنین و بنات تعریف می کردند ولی در اصل شرکای جن آنها بودند که چنین می کردند و به ذهن مردم می انداختند. ملاحظه کردید که وقتی خداوند از ملائکه پرسید: آیا اینها شما را تعبد می کردند گفتند آنها جن را می پرستیدند، چون همه اینها کار جن بود.

این درست است که شیاطین، منشاء این دشمنی را پی ریزی کرده اند چه اینکه شیطان از ابتدا می خواست ما را گمراه کند.

اما نباید تصور کنیم گسترش چنین تفکری با ارتباط اجنه با عموم مردم شکل گرفته است.

و این هم درست نیست که بگوییم چون منشاء اصلی از ابلیس نشئت گرفته است پس مشرکین خودشان بنین و بنات نتراشیدند.

به هر حال این غیر قابل انکار است که مشرکان خودشان چنین کاری کردند و خودشان بنین و بنات برای خدا ساختند. و به همین جهت استحقاق عذاب را دارند.

این صرفا یک القای وسوسه نبود که مثلا یک جمله خام و بدون وجه را به خورد اذهان مردم بدهند و مردم تبدیل به مشرک شوند.

نه این یک ایدئولوژی و یک تفکر بود که پشتوانه های استدلالی خاص خودش را داشت.

که چند نمونه را قبلا ذکر کردم

یکی این بود که اگر حق با ما نبود چرا خداوند عذاب نمی فرستند ؟ ( چند آیه به عنوان نمونه ذکر شد )

یا اگر پیامبران ، بشر هستند پس تفاوتی با ما ندارند و اصلا خداوند چیزی نازل نمی کند و پیامبری ندارد بلکه توسط فرزندان خود امور را اداره می کند. ( چند نمونه آیه قرآن ذکر شد )

و ...

بیت المعمور;1006127 نوشت:

آنچه شما می گویید که چه طور یک انسان را به خدایی می گیرند، مربوط به شریعت می شود.

خداوند می فرماید :

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّـهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّـهِ وَلَـٰكِن كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿٧٩﴾ وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا ۗ أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿٨٠﴾

من دقیقاً دنبال همین حرف بودم، اینکه به خدایی گرفتن صرفاً به معنای ایجاد ارتباط نسبی بین خدا و خلقش نیست، همینکه در حوزه شریعت کسی را تعبد کنی و حرفش را حجت بشماری او را خدای خود ساخته ای. اتخاذ انبیاء و ملائکه به عنوان اله به اندازه تاریخ تمدن و تدین بشریت قدمت دارد.

بیت المعمور;1006130 نوشت:

شرک فقط، شرک در شریعت نیست.

قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَّابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا

من منظور شما را از آوردن این آیه نمی دانم، اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید.

shahed1;1006137 نوشت:
من دقیقاً دنبال همین حرف بودم، اینکه به خدایی گرفتن صرفاً به معنای ایجاد ارتباط نسبی بین خدا و خلقش نیست، همینکه در حوزه شریعت کسی را تعبد کنی و حرفش را حجت بشماری او را خدای خود ساخته ای. اتخاذ انبیاء و ملائکه به عنوان اله به اندازه تاریخ تمدن و تدین بشریت قدمت دارد.

علمای اهل کتاب به آیات خدا دسترسی داشتند اما مردم عادی نه دسترسی داشتند و نه سواد.

این موضوع باعث میشد که برخی علمای اهل کتاب از این موضوع سوء استفاده کنند.
مثلا بخشی از کتب را به صورت قرطاس مخفی می کردند.

در بخش های دیگر نیز میتوانستند طوری قرائت کنند که به نفع آنها باشد.
یا چیزهایی را از زبان خود بگویند اما طوری بگویند که مردم فکر کنند جزو کتاب است.
یا ممکن بود چیزی بنویسند و آن را جزو کتاب خدا بدانند.

تا اینجای کار اشکال اصلی متوجه علمای اهل کتاب است.
و خدا هم می فرماید خیلی از مردم عادی چیزی نمیدانند جز امانی....

اما مشکل مردم از آنجایی آغاز میشود که مردم بدون هیچ تحلیل و تفکری از دستورات علمای خود اطاعت کنند.

اشکالی ندارد مردم از علما به عنوان اهل ذکر و دانشمند برای فهمیدن شریعت الهی استفاده کنند.
اما نه اینکه هر چه آنها گفتند تبعیت کنند.
علما باید نقش یک واسطه برای انتقال پیام خدا به مردم را ایفا کنند.
و مردم نباید از این مسئله غافل شوند و علما را منشا صدور فرامین الهی تصور کنند

shahed1;1006143 نوشت:
من منظور شما را از آوردن این آیه نمی دانم، اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید.

شما به جای آلهه، احبار و رهبان بگذارید.

اذا لابتغوا الی ذی العرش سبیلا

بیت المعمور;1006112 نوشت:

همچنین خداوند تنها شارع هستی است.

هر کسی که ادعا کند او شارعی در کنار خداوند است، شرک است.

به همین جهت با بدعت گذار برخورد سختی میشود.

نه پیامبران و نه جنیان و نه فرشتگان و نه انسانها

هیچ کس حق قانونگذاری به نام الله را ندارد.

یعنی هیچ کس نمیتواند بگوید قانون من قانون خدا است.

درود بر شما

من خیلی از این مطلب خوشم می آید و از آن لذت می برم، واقعاً شما خداوند را تنها شارع و حاکم هستی می دانید؟
کسانی که حرفهای رسول را حجت می شمارند و نسبت به احکام منسوب به او موضع تعبدی دارند از این بابت است که آنها این احکام را به اسم الله می زنند، آنها می گویند رسول صاحب و حاکم شریعت است منتهی باسم الله، یعنی احکام صادر شده یا بهتر بگویم منسوب به رسول را در اصل متعلق به خدا می دانند و مدعی هستند حکم نبی یا آنچه به او منسوب شده، حکم خداست.
با توجه به مطلب فوق شما این را قبول ندارید درست می گویم؟

بیت المعمور;1006148 نوشت:
شما به جای آلهه، احبار و رهبان بگذارید.

اذا لابتغوا الی ذی العرش سبیلا

من یک کم دیر گیرم، متأسفانه باز هم متوجه نشدم!

shahed1;1006150 نوشت:
درود بر شما

من خیلی از این مطلب خوشم می آید و از آن لذت می برم، واقعاً شما خداوند را تنها شارع و حاکم هستی می دانید؟
کسانی که حرفهای رسول را حجت می شمارند و نسبت به احکام منسوب به او موضع تعبدی دارند از این بابت است که آنها این احکام را به اسم الله می زنند، آنها می گویند رسول صاحب و حاکم شریعت است منتهی باسم الله، یعنی احکام صادر شده یا بهتر بگویم منسوب به رسول را در اصل متعلق به خدا می دانند و مدعی هستند حکم نبی یا آنچه به او منسوب شده، حکم خداست.
با توجه به مطلب فوق شما این را قبول ندارید درست می گویم؟

من اطاعت از رسول را اطاعت از خداوند می دانم و این را شرک نمی دانم.
اما در حوزه شریعت، پیامبران هیچ گاه شریعت پایه گذاری نکردند بلکه هر چه به عنوان شریعت گفته اند واقعا جزو شریعت بوده است.
و الا خداوند می فرماید اگر پیامبر بخواهد دروغی به او ببندد رگ گردنش را قطع می کنیم.

لکن تفاوت من و شما احتمالا در این است که شما شریعت را مختص به همین قرآنی می دانید که الان در دسترس ما است.
از طرفی شما فهم پیامبر را بهتر از خودتان نمی دانید.

اما من، پیامبر را بهترین اهل الذکر و بهترین کسی می دانم که قرآن را می فهمد.
از طرفی وحی الهی را مختص به قرآن نمی دانم.

shahed1;1006151 نوشت:
من یک کم دیر گیرم، متأسفانه باز هم متوجه نشدم!

الإسراء
قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَّابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا
ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ، ﺑﺎﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﻳﺎﻧﻲ ﺑﻮﺩ ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎم ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺮﺵ ﺭﺍﻫﻲ ﻣﻰ ﺟﺴﺘﻨﺪ [ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﻛﻨﻨﺪ . ](٤٢)

اطاعت بدون قید و شرط از یک عالم، ارتباطی با تصاحب قدرت در عرش خدا ندارد.

الأنبياء
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﻲ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺗﺒﺎﻩ ﻣﻰ ﺷﺪ ; ﭘﺲ ﻣﻨﺰّﻩ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻱ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ [ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺑﻪ ﺁﻥ ] ﻭﺻﻒ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ .(٢٢)

اطاعت کردن از احبار و رهبان ربطی به فساد آسمانها و زمین ندارد.

خداوند میخواهد بفرماید اینکه شما فسادی در اسمانها و زمین نمی بینید، نشان میدهد چند خدا وجود ندارد.

بیت المعمور;1006156 نوشت:
من اطاعت از رسول را اطاعت از خداوند می دانم و این را شرک نمی دانم.
اما در حوزه شریعت، پیامبران هیچ گاه شریعت پایه گذاری نکردند بلکه هر چه به عنوان شریعت گفته اند واقعا جزو شریعت بوده است.
و الا خداوند می فرماید اگر پیامبر بخواهد دروغی به او ببندد رگ گردنش را قطع می کنیم.

لکن تفاوت من و شما احتمالا در این است که شما شریعت را مختص به همین قرآنی می دانید که الان در دسترس ما است.
از طرفی شما فهم پیامبر را بهتر از خودتان نمی دانید.

اما من، پیامبر را بهترین اهل الذکر و بهترین کسی می دانم که قرآن را می فهمد.
از طرفی وحی الهی را مختص به قرآن نمی دانم.



اطاعت از رسول به این دلیل اطاعت از خداوند است که او فرستاده شده تا پیام خداوند را به ما ابلاغ کند و الا غیر از ابلاغ این پیام، هیچ وظیفه دیگری در قبال شریعت نداشته است. خداوند این موضوع مهم را نه یک بار نه دو بار بلکه لا اقل ده بار در کتابش توضیح داده و بطور صریح و روشن فرموده: رسول جز ابلاغ پیام پروردگارش هیچ وظیفه دیگری بر عهده ندارد. و نیز بارها و بارها تأکید فرموده آنچه را رسول به اسم الله ابلاغ می کند در قالب یک کتاب آشکار است و جز قرآن هیچ کتابی باسم الله نیست.
و اما این اعتقادی که شما درباره شریعت خارج از کتاب آسمانی دارید مطلبی است که همه دارند. سنی هم یک چنین باوری دارد اما شما بسیاری از شرایع خارج از کتاب سنی را قبول ندارید. یهودیان و مسیحیان نیز مانند شما فکر می کنند و خدا را مختص به کتاب آسمانی نمی دانند با این وجود همه چیز را به خدا بر می گردانند و هر چه را به عیسی و روح القدوس منسوب می کنند می گویند خدا به آنها امر فرموده. یک نگاهی به تثلیث مسیحیت بینداز ببین راست می گویم یا دروغ. درست در مرکز مثلث، خدا قرار دارد و همه چیز به او ختم می شود.
قوم پیامبر نیز یک چنین عقیده ای داشتند و اگر حرامی را حلال یا حلالی را حرام می کردند می گفتند: والله امرنا بها - خدا ما را به آن امر فرموده است و خداوند در پاسخشان می گفت: کو؟ کو آن کتابی که از طرف من فرستاده شده و این اوامر در آن هست؟!
اینگونه می شود که یک نظام یکپارچه حاصل نمی گردد و هر کس ساز خود را می زند و دین واحدی وجود ندارد. خداوند برای ما کتاب فرستاد و از ما خواست آنچه را او برایمان فرستاده تبعیت کنیم و از تبعیت و تعبد اولیاء من دون او بپرهیزیم اما ما چه کردیم؟ گفتیم اینها اولیاء الله هستند و من دون الله نمی شوند.
فرمود این قرآن راه مستقیم من است، از آن تبعیت کنید و از راهها( کتابهای) دیگر تبعیت نکنید که شما را از راه او متفرق می سازد ولی ما گوش نکردیم و متفرق شدیم و هرکس فرقه ای را برگزید و به آن دلخوش گردید.

بیت المعمور;1006161 نوشت:
الإسراء
قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَّابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا
ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ، ﺑﺎﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﻳﺎﻧﻲ ﺑﻮﺩ ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎم ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺮﺵ ﺭﺍﻫﻲ ﻣﻰ ﺟﺴﺘﻨﺪ [ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﻛﻨﻨﺪ . ](٤٢)

اطاعت بدون قید و شرط از یک عالم، ارتباطی با تصاحب قدرت در عرش خدا ندارد.

الأنبياء
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﻲ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺗﺒﺎﻩ ﻣﻰ ﺷﺪ ; ﭘﺲ ﻣﻨﺰّﻩ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻱ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ [ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺑﻪ ﺁﻥ ] ﻭﺻﻒ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ .(٢٢)

اطاعت کردن از احبار و رهبان ربطی به فساد آسمانها و زمین ندارد.

خداوند میخواهد بفرماید اینکه شما فسادی در اسمانها و زمین نمی بینید، نشان میدهد چند خدا وجود ندارد.

و آیه ای را هم که شما اشاره کردید ربطی به مطلب بنده ندارد. شما آن آیه را آوردید تا نشان دهید شرک فقط شرک در شریعت نیست در حالی که مخاطب آیه مشرکین هستند و آلهه نیز ملائکه. آنها هیچ گاه ملائکه را شریک در خلق خدا ندانسته اند بلکه آسمانها و زمین و همه چیز را خلقت خداوند می دانند و ملائکه را فقط واسطه تعبد(=شرک در شریعت) و تقرب یا شفعای خود نزد پروردگار تصور می کردند.

shahed1;1006196 نوشت:
و آیه ای را هم که شما اشاره کردید ربطی به مطلب بنده ندارد. شما آن آیه را آوردید تا نشان دهید شرک فقط شرک در شریعت نیست در حالی که مخاطب آیه مشرکین هستند و آلهه نیز ملائکه. آنها هیچ گاه ملائکه را شریک در خلق خدا ندانسته اند بلکه آسمانها و زمین و همه چیز را خلقت خداوند می دانند و ملائکه را فقط واسطه تعبد(=شرک در شریعت) و تقرب یا شفعای خود نزد پروردگار تصور می کردند.

خداوند نمی فرماید اگر شریعت جدید به نام فرشتگان بسازید، تباهی در آسمان و زمین رخ می دهد.
می فرماید وجود چنین خدایانی موجب نابودی جهان می گردد پس اعتقاد به وجود انها باطل است.

احبار و رهبانی بودند که مورد اطاعت بدون قید و شرط واقع می شدند اما هیچ کس نگفته که احبار و رهبان دختران یا فرزندان خدا هستند.
در عین حال، تعبد آن گروه از اهل کتاب از احبار و رهبان، موجب تباهی آسمانها و زمین نشد.

این آیه درباره خود آلهه بما هو آلهه صحبت میکند.
وجود آلهه با نظم جهان در تناقض است و موجب تباهی و نابودی جهان می گردد.
اعتقاد به وجود چنین آلهه ای که دختران یا پسران خدا هستند، باطل است.

خلاصه کلام
خداوند نمی فرماید اگر شریعت جدید به نام فرشتگان بسازید، تباهی در آسمان و زمین رخ می دهد.
می فرماید وجود چنین خدایانی موجب نابودی جهان می گردد پس اعتقاد به وجود انها باطل است.

shahed1;1006194 نوشت:

اطاعت از رسول به این دلیل اطاعت از خداوند است که او فرستاده شده تا پیام خداوند را به ما ابلاغ کند و الا غیر از ابلاغ این پیام، هیچ وظیفه دیگری در قبال شریعت نداشته است. خداوند این موضوع مهم را نه یک بار نه دو بار بلکه لا اقل ده بار در کتابش توضیح داده و بطور صریح و روشن فرموده: رسول جز ابلاغ پیام پروردگارش هیچ وظیفه دیگری بر عهده ندارد. و نیز بارها و بارها تأکید فرموده آنچه را رسول به اسم الله ابلاغ می کند در قالب یک کتاب آشکار است و جز قرآن هیچ کتابی باسم الله نیست.
و اما این اعتقادی که شما درباره شریعت خارج از کتاب آسمانی دارید مطلبی است که همه دارند. سنی هم یک چنین باوری دارد اما شما بسیاری از شرایع خارج از کتاب سنی را قبول ندارید. یهودیان و مسیحیان نیز مانند شما فکر می کنند و خدا را مختص به کتاب آسمانی نمی دانند با این وجود همه چیز را به خدا بر می گردانند و هر چه را به عیسی و روح القدوس منسوب می کنند می گویند خدا به آنها امر فرموده. یک نگاهی به تثلیث مسیحیت بینداز ببین راست می گویم یا دروغ. درست در مرکز مثلث، خدا قرار دارد و همه چیز به او ختم می شود.
قوم پیامبر نیز یک چنین عقیده ای داشتند و اگر حرامی را حلال یا حلالی را حرام می کردند می گفتند: والله امرنا بها - خدا ما را به آن امر فرموده است و خداوند در پاسخشان می گفت: کو؟ کو آن کتابی که از طرف من فرستاده شده و این اوامر در آن هست؟!
اینگونه می شود که یک نظام یکپارچه حاصل نمی گردد و هر کس ساز خود را می زند و دین واحدی وجود ندارد. خداوند برای ما کتاب فرستاد و از ما خواست آنچه را او برایمان فرستاده تبعیت کنیم و از تبعیت و تعبد اولیاء من دون او بپرهیزیم اما ما چه کردیم؟ گفتیم اینها اولیاء الله هستند و من دون الله نمی شوند.
فرمود این قرآن راه مستقیم من است، از آن تبعیت کنید و از راهها( کتابهای) دیگر تبعیت نکنید که شما را از راه او متفرق می سازد ولی ما گوش نکردیم و متفرق شدیم و هرکس فرقه ای را برگزید و به آن دلخوش گردید.

التوبة
وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ
ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺰﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﮕﻲ [ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺟﻬﺎﺩ ] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻭﻧﺪ ; ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻤﻴﻌﺘﻲ ﮔﺮﻭﻫﻲ [ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ]ﻛﻮﭺ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺩﻳﻦ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﻭ ﻗﻮم ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻨﺪ ، ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪ ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ [ ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻭ ] ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻧﺪ .(١٢٢)

فاسئلوا اهل الذکر

پیامبر برای ابلاغ پیام خداوند است و کسی منکرش نیست.

الحشر
لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﻮﻫﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻗﻄﻌﺎً ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻭﺗﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﻴﺪﻩ ﻣﻰ ﺩﻳﺪﻱ . ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﺜﻞ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﻣﻰ ﺯﻧﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻨﺪ .(٢١)

بیت المعمور;1006122 نوشت:
با سلام

شروحیل عزیز

من قبول دارم که شرک صرفا اینها نیست.

اما قبول کنید که برخی عبارات و کلمات و ظواهر، باعث سوء تفاهم و سوء تعبیر میشود.

قرار نیست هر جا گفتم فلانی وجه الله است مقصودمان همان مقصود مسیحیان باشد.

نباید برای قضاوت درباره شرک، محدود به معانی ذهنی خودمان بشویم.

مثلا خداوند می فرماید :

إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّـهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَىٰ فَبَرَّأَهُ اللَّـهُ مِمَّا قَالُوا ۚ وَكَانَ عِندَ اللَّـهِ وَجِيهًا

قرار نیست اگر ما گفتیم فلانی و فلانی، وجیها عند الله هستند، مشرک بشویم.

باید ببینیم که مقصود آن فرد چیست ؟ چه اعتقادی دارد ؟

سلام و عرض ادب

برادر گرامی وجیها عند الله یعنی با آبرو نزد خدا !

معنا و مفهوم آن با وجه الله ( چهره خدا ) از زمین تا آسمان فرق دارد !

وقتی کسی از سنگ و آهن و طلای منصوب به اولیاء خدا طلب حاجت می کند ،
هر مقصودی داشته باشد
( حتی مانند بت پرستان ، تقرب به خدا ! )
مرتکب شرک شده است .

هدف وسیله را توجیه نمی کند

در پناه حق تعالی

شروحیل;1006213 نوشت:
سلام و عرض ادب

برادر گرامی وجیها عند الله یعنی با آبرو نزد خدا !

معنا و مفهوم آن با وجه الله ( چهره خدا ) از زمین تا آسمان فرق دارد !

وقتی کسی از سنگ و آهن و طلای منصوب به اولیاء خدا طلب حاجت می کند ،
هر مقصودی داشته باشد
( حتی مانند بت پرستان ، تقرب به خدا ! )
مرتکب شرک شده است .

هدف وسیله را توجیه نمی کند

در پناه حق تعالی

با سلام

ظاهرا نتوانستم مقصودم را به درستی به شما برسانم.

حرفم این نبود که روی یک مصداق سخن بگویم که وجیها عند الله با وجه الله شما یکی هست یا نیست؟ که قطعا یکی نیست.

و البته حرفم دقیقا همین تفاوت بود

برداشتی که شما از وجه الله دارید با ذهنیت من یا فلان طلبه یا فلان دانشجو یا فلان فرد عامی یکی نیست.

نباید برداشتها و ذهنیات خودمان را به دیگران تعمیم دهیم.
قبول دارم ذهنیتهای اشتباه و شرک آلود هست اما خیلی ها اینطور نیستند.
آنهایی هم که ذهنیات اشتباهی دارند اصلا به این مسائل فکر نکرده اند ولی بسیاری از آنها به توحید باور دارند اگر چه دچار اشتباه شده باشند.

من فکر نمیکنم کسی از سنگ و چوب طلب حاجت کند.
آنچه شما می گویید یا تبرک جستن است یا از سر محبت و علاقه.
مثلا وقتی شخصی مادرش را از دست میدهد ممکن است برود چادرش را ببوسد یا در بقل بگیرد یا قبرش را ببوسد. چرا؟
چون میخواهد محبت و عشق خودش را ابراز کند.
به هر حال اینطور ابراز علاقه کردن چیز عجیبی نیست.
یعقوب چه قدر در فراق یوسف گریه کرد؟!
این ابراز علاقه بسته به تقوای طرف مقابل باید بیشتر بشود.
ما باید مومنین را دوست داشته باشیم و هر چه قدر صالح تر باشند این علاقه و محبت بیشتر میشود.

اما تبرک جستن :

همانطور که قبلا گفتم هر چیزی اثری دارد. سنگها خاصیت درمانی دارند. دعا اثر دارد. ذکر اثر دارد. ایمان و نماز اثر دارد و همین اواخر تحقیق کردند که در ژنتیک هم اثر گذار است.
این اثر گذاری به واسطه چیست ؟
در مکانهای مذهبی این اثرگذاری به واسطه محیط معنوی آنجا است مثل عبادتهایی که انجام میشود. رفت و آمد فرشتگان الهی یا رفت و آمد ارواح بزرگانی که در آنجا مدفون شده اند.
اما کسی نمی اید از در و دیوار یک مکان مذهبی تقاضا کند اما تبرک می جویند. مثلا از آب آنجا استفاده می کنند.
اینها را نمی توان شرک دانست.

بیت المعمور;1006242 نوشت:
با سلام

ظاهرا نتوانستم مقصودم را به درستی به شما برسانم.

حرفم این نبود که روی یک مصداق سخن بگویم که وجیها عند الله با وجه الله شما یکی هست یا نیست؟ که قطعا یکی نیست.

و البته حرفم دقیقا همین تفاوت بود

برداشتی که شما از وجه الله دارید با ذهنیت من یا فلان طلبه یا فلان دانشجو یا فلان فرد عامی یکی نیست.

نباید برداشتها و ذهنیات خودمان را به دیگران تعمیم دهیم.
قبول دارم ذهنیتهای اشتباه و شرک آلود هست اما خیلی ها اینطور نیستند.
آنهایی هم که ذهنیات اشتباهی دارند اصلا به این مسائل فکر نکرده اند ولی بسیاری از آنها به توحید باور دارند اگر چه دچار اشتباه شده باشند.

من فکر نمیکنم کسی از سنگ و چوب طلب حاجت کند.
آنچه شما می گویید یا تبرک جستن است یا از سر محبت و علاقه.
مثلا وقتی شخصی مادرش را از دست میدهد ممکن است برود چادرش را ببوسد یا در بقل بگیرد یا قبرش را ببوسد. چرا؟
چون میخواهد محبت و عشق خودش را ابراز کند.
به هر حال اینطور ابراز علاقه کردن چیز عجیبی نیست.
یعقوب چه قدر در فراق یوسف گریه کرد؟!
این ابراز علاقه بسته به تقوای طرف مقابل باید بیشتر بشود.
ما باید مومنین را دوست داشته باشیم و هر چه قدر صالح تر باشند این علاقه و محبت بیشتر میشود.

اما تبرک جستن :

همانطور که قبلا گفتم هر چیزی اثری دارد. سنگها خاصیت درمانی دارند. دعا اثر دارد. ذکر اثر دارد. ایمان و نماز اثر دارد و همین اواخر تحقیق کردند که در ژنتیک هم اثر گذار است.
این اثر گذاری به واسطه چیست ؟
در مکانهای مذهبی این اثرگذاری به واسطه محیط معنوی آنجا است مثل عبادتهایی که انجام میشود. رفت و آمد فرشتگان الهی یا رفت و آمد ارواح بزرگانی که در آنجا مدفون شده اند.
اما کسی نمی اید از در و دیوار یک مکان مذهبی تقاضا کند اما تبرک می جویند. مثلا از آب آنجا استفاده می کنند.
اینها را نمی توان شرک دانست.

سلام و عرض ادب
دوست گرامی

مساله زیارت مقوله ای دیگر است

مساله زیارت را نباید با طلب حاجت خلط کرد

مساله مورد نظر این جا شرک با طلب حاجت بواسطه طلا و آهن و سنگ و ... منصوب به اولیاء خدا و یا تبعیت محض و چشم بسته از غیر خداست
( اسمش مظهرالله باشد ، وجه الله باشد ، عین الله باشد یا ..... )

این را در نظر داشته باشید که شیطان نیز می تواند به اذن خدا حاجت بندگانش را روا کند

و این طور نیست که هر کس حاجت روا شد ، و این کار در او اثر کرد ، پس مشرک نیست !!!!

بت پرستان نیز اگر اثری نمی دیدند ، به کار خود ادامه نمی دادند

اما مساله اینجا بود که آن چه به اذن خدا به آن ها می رسید ، به پای درست بودن عمل خود می نوشتند !!!!

این که یک نفر به طلا و نقره ای که منصوب به اولیاء خداست دخیل بسته و اتفاقا شفا هم گرفته ،
به معنای درست بودن عمل او و مشرک نبودن او نیست!

واسطه قرار دادن سنگ و چوب و آهن و ... برای عبادت خدا امری نادرست است

با هر استدلال و توجیهی نیز همراه باشد تفاوتی در اصل موضوع ندارد

هم عمل باید درست باشد و هم نیت

نه عمل ناصحیح با نیت صحیح پذیرفته است و نه عمل صحیح با نیت ناصحیح

در پناه حق تعالی

شروحیل;1006246 نوشت:
سلام و عرض ادب
دوست گرامی

مساله زیارت مقوله ای دیگر است

مساله زیارت را نباید با طلب حاجت خلط کرد

با سلام

من درباره زیارت صحبت نکردم.

درباره تبرک جستن صحبت کردم.

درباره طلب حاجت متوجه نمیشوم چرا شرک است؟

شروحیل;1006246 نوشت:

این که یک نفر به طلا و نقره ای که منصوب به اولیاء خداست دخیل بسته و اتفاقا شفا هم گرفته ،
به معنای درست بودن عمل او و مشرک نبودن او نیست!

بله من هم قبول دارم شفا گرفتن به معنای درست بودن عمل نیست.
تصور نمیکردم چنین برداشتی از کلامم داشته باشید!

اما طلب حاجت کردن چرا شرک است ؟

من در پست قبلی گفتم مردم از سنگ و چوب طلب حاجت نمیکنند بلکه تبرک می جویند.

آنچه هم منتقدان می گویند طلب حاجت از مرده ها است نه سنگ و چوب.

اگر خواستید در این رابطه صحبت کنید دقیقا بفرمایید اشکالتان به چه چیزی است و چرا شرک است تا گفتگو کنیم

شروحیل;1006246 نوشت:

واسطه قرار دادن سنگ و چوب و آهن و ... برای عبادت خدا امری نادرست است

حدسم این است اشکال شما درباره تقرب جستن به خدا بوسیله یک واسطه است که در جامعه گاهی می گویند خدا پارتی بازی نمیکند... و مسئله شفاعت باشد...

مسئله تقرب جستن به خدا ابعاد مختلفی دارد که من در حد چند جمله عرض خواهم کرد.

انسان برای تقرب به خداوند نیازمند دو چیز است :
ایمان و عمل صالح

و انسان می تواند همین ایمان و عمل صالح را واسطه قرار دهد برای گرفتن حاجت یا تقرب به خدا

مثلا شما از خدا می خواهید به واسطه معرفت و ایمانی که به پیامبر و امام دارید فلان حاجتتان بر آورده شود.
این نوع حاجت خواستن واسطه کردن ایمان و عمل خویشتن است.

اما یک مدل واسطه گری هست که مستقیما از خود پیامبر یا امام چیزی را می خواهیم.
که این مسئله برای گرفتن حاجت اشکال ندارد اما ذاتا موجب تقرب به خدا نمیشود مگر اینکه خود این حاجت خواهی از اعمال صالح باشد.
مثلا در قرآن داریم که بنی اسرائیل وقتی تشنه میشوند و آبی در بیابان پیدا نمیکنند از پیامبرشان میخواهند که کاری برایشان انجام دهد. و موسی به عنوان واسطه از خدا آب می خواهد و دوازده چشمه جاری میشود.

به هر حال حاجت خواهی به خودی خود شرک نیست.
و موجب تقرب به خدا نمیشود مگر آن عمل جزو صالحات باشد.
مثلا اگر بر بنی اسرائیل واجب باشد که از موسی تقاضای آب کنند و این را به نیت الهی انجام دهند بعید نیست این تقاضایشان موجب تقرب به درگاه خدا شود.

درک این مسئله نباید زیاد سخت باشد. هیچ گاه کسی که با اسب می تازد نمیتواند به کسی که با بوگاتی می تازد ایراد بگیرد که چرا تو از اسب من تند تر می روی.

حالا کسی از پیامبر چیزی می خواهد، پیامبر دعا می کند و براورده می شود.
مردم نمیتوانند ایراد بگیرند تو چرا پارتی بازی می کنی...
البته بحث گسترده است بستگی دارد اشکال شما چیست؟

shahed1;1006103 نوشت:
من که این را چندین بار پاسخ دادم!
چون شما می خواهید دوباره پاسخ می دهم: بله قوم ابراهیم همان بتها را پرستش می کردند

این نتیجه خوبی است که تا اینجا گرفته شد. بر خلاف انچه که قبلا از ان ابا داشتید.

شعیب;1006265 نوشت:
این نتیجه خوبی است که تا اینجا گرفته شد. بر خلاف انچه که قبلا از ان ابا داشتید.

سلام

عین همین چیزی را که من در پست 98 خدمتتان نوشتم ، در پست 72 نیز می توانید ببینید و علاوه بر این دو پست، چند بار دیگر به آن اشاره کرده ام، جای شکرش باقیست که حالا آن را دیدید.

بیت المعمور;1006247 نوشت:
با سلام

درباره طلب حاجت متوجه نمیشوم چرا شرک است؟

سلام و عرض ادب



إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ


[=IRANSans]غیر خدا هر آن کس را که شما می‌خوانید
به حقیقت همه مثل شما بندگانی هستند،
اگر راستگویید آنها را بخوانید تا شما را اجابت کنند.


[=IRANSans]
اعراف 194

[=IRANSans]
دوست گرامی
درک سخن بنده سخت نیست

از آن چه شما آن را باور دارید و غیر از خدا از آن طلب حاجت و مسئلت می کنید و یا ان را متبرک می دانید
بخواهید با من سخن بگوید و سخن شما را برای بنده اثبات کند!

[=IRANSans]
در پناه حق تعالی

بیت المعمور;1006198 نوشت:
التوبة
وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ
ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺰﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﮕﻲ [ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺟﻬﺎﺩ ] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻭﻧﺪ ; ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻤﻴﻌﺘﻲ ﮔﺮﻭﻫﻲ [ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ]ﻛﻮﭺ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺩﻳﻦ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﺑﻨﺪ ﻭ ﻗﻮم ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻨﺪ ، ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪ ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ [ ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻭ ] ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻧﺪ .(١٢٢)

فاسئلوا اهل الذکر

پیامبر برای ابلاغ پیام خداوند است و کسی منکرش نیست.

الحشر
لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ
ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﻮﻫﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻗﻄﻌﺎً ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻭﺗﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﻴﺪﻩ ﻣﻰ ﺩﻳﺪﻱ . ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﺜﻞ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﻣﻰ ﺯﻧﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻨﺪ .(٢١)

سلام

در این چند پستی که با شما هم کلام شده ام ، به هر دلیل، پاسخهای صریح و روشنی به بنده نداده اید، من نمی دانم ارتباط آیات فوق با پستی که خدمتتان فرستادم به چه صورت است اما با توجه به مطالبی که در این چند صفحه نوشتید و نیز عبارت: فاسئلوا اهل الذکر، پیش خودم حدسهایی می زنم. در روایات آمده که اهل ذکر همان اهل بیت هستند هرچند که در قرآن به معنای اهل کتاب آمده است.
من می گویم خداوند ده بار بطور صریح و روشن فرموده رسول الله بجز ابلاغ ما انزل الله، در قبال شریعت و دین، وظیفه دیگری بر عهده نداشته و شما می گویید: فاسئلوا اهل الذکر، یعنی نتنها پیامبر بلکه امامان نیز حاکم شریعت هستند، البته شریعتی که خداوند به آنها امر کرده!
من به قرآن استناد می کنم که شرایع خارج از کتاب متعلق به خداوند نیستند و شما به روایات اعتصام می کنید تا نشان دهید هستند.

شروحیل;1006280 نوشت:
سلام و عرض ادب



إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ


[=IRANSans]غیر خدا هر آن کس را که شما می‌خوانید
به حقیقت همه مثل شما بندگانی هستند،
اگر راستگویید آنها را بخوانید تا شما را اجابت کنند.


[=IRANSans]
اعراف 194

[=IRANSans]
دوست گرامی
درک سخن بنده سخت نیست

از آن چه شما آن را باور دارید و غیر از خدا از آن طلب حاجت و مسئلت می کنید و یا ان را متبرک می دانید
بخواهید با من سخن بگوید و سخن شما را برای بنده اثبات کند!

[=IRANSans]
در پناه حق تعالی

با سلام

من سعی می کنم در چند جمله توضیح دهم

همانطور که از آیه ی قرآن پیداست
مشرکان ادعا کردند که آنهایی که می خوانند اله هستند.

خداوند می فرماید :
عباد امثالکم

یعنی آنها اله نیستند بلکه بنده هستند.
خداوند در جای دیگر هم فرموده :
الأنبياء
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ
ﻭ [ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ] ﮔﻔﺘﻨﺪ : [ ﺧﺪﺍﻱِ ] ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﻣﻨﺰّﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ، [ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ، ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ] ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻲ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﻭ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪﻧﺪ .(٢٦)

در ادامه آیه ای که آوردید می فرماید

اگر شما مشرکین راست می گویید که آنها خدا هستند پس لازم است وقتی خدا را بخوانید پاسختان را بدهد.

همانطور که واضح و آشکار است ما مسلمانها هیچ گاه ادعا نکردیم پیامبر یا صحابه یا ائمه ، خدا هستند.

اگر ما ادعا می کردیم آنها خدا هستند، لازم است بر خدا که اگر او را بخوانیم استجابت کند.

اما نکته ای در این بحث لازم است خدمت شما بگویم :

آیا شما وقتی الله را می خوانید استجابتتان می کند ؟

استجابت در این آیات معنای دیگری دارد.
بحث استجابت گسترده است اما خلاصه اش را عرض می کنم.
مشرکان برای اینکه اثبات کنند ( برای خود و دیگران) خدایان آنها واقعی است باید نشانه ای بر وجود و حیات آلهه نشان دهند.
یا باید آن اله ، رسول و کتاب بفرستد
یا باید نشانه حیات و زندگی از خود نشان بدهد.
در این آیه خداوند می فرماید آلهه ی شما نشانه های حیات را ندارند.

shahed1;1006283 نوشت:

و شما به روایات اعتصام می کنید تا نشان دهید هستند.

شما از قبل نتیجه تان را گرفته اید.
این سومین بار است که در این تاپیک از این روش استفاده می کنید.
شما هر فهمی که موافق شما نیست را دیر یا زود به غیر خدا منتسب خواهید کرد.
پس بحث هم بی فایده خواهد بود. هر چه من بگویم و مخالف فهم شما باشد بالاخره سرانجامش همین میشود.

یا حق

شروحیل;1006280 نوشت:
سلام و عرض ادب



إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ


[=IRANSans]غیر خدا هر آن کس را که شما می‌خوانید
به حقیقت همه مثل شما بندگانی هستند،
اگر راستگویید آنها را بخوانید تا شما را اجابت کنند.


[=IRANSans]
اعراف 194

[=IRANSans]

[=IRANSans]

به این سوالم جواب بدهید تا بهتر بدانم مقصود شما چیست.

آیا وقتی بنی اسرائیل از موسی در بی آبی، طلب آب کردند، غیر خدا را خواندند؟

من فکر میکنم حاجت خواستن ربطی به شرک ندارد.
شرک وقتی اتفاق می افتد که مخاطب شما اله است.
درخواست کردن و کمک خواستن از بندگان خدا، ربطی به شرک ندارد.

بیت المعمور;1006294 نوشت:
به این سوالم جواب بدهید تا بهتر بدانم مقصود شما چیست.

آیا وقتی بنی اسرائیل از موسی در بی آبی، طلب آب کردند، غیر خدا را خواندند؟

من فکر میکنم حاجت خواستن ربطی به شرک ندارد.
شرک وقتی اتفاق می افتد که مخاطب شما اله است.
درخواست کردن و کمک خواستن از بندگان خدا، ربطی به شرک ندارد.

سلام و عرض ادب

ابتدا این که آیا هر کاری بنی اسرائیل انجام دهند ، درست است؟

در حالی که در قران بنی اسرائیل همیشه مورد غضب واقع شده اند؟

در ثانی آیا گفتند موسی به ما آب بده !!! یا گفتند از خدا خود بخواه که به ما آب دهد؟؟؟؟؟؟

بیت المعمور;1006290 نوشت:
با سلام

من سعی می کنم در چند جمله توضیح دهم

همانطور که از آیه ی قرآن پیداست
مشرکان ادعا کردند که آنهایی که می خوانند اله هستند.

خداوند می فرماید :
عباد امثالکم

یعنی آنها اله نیستند بلکه بنده هستند.
خداوند در جای دیگر هم فرموده :
الأنبياء
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ
ﻭ [ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ] ﮔﻔﺘﻨﺪ : [ ﺧﺪﺍﻱِ ] ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﻣﻨﺰّﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ، [ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ، ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ] ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻲ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﻭ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪﻧﺪ .(٢٦)

در ادامه آیه ای که آوردید می فرماید

اگر شما مشرکین راست می گویید که آنها خدا هستند پس لازم است وقتی خدا را بخوانید پاسختان را بدهد.

همانطور که واضح و آشکار است ما مسلمانها هیچ گاه ادعا نکردیم پیامبر یا صحابه یا ائمه ، خدا هستند.

اگر ما ادعا می کردیم آنها خدا هستند، لازم است بر خدا که اگر او را بخوانیم استجابت کند.

اما نکته ای در این بحث لازم است خدمت شما بگویم :

آیا شما وقتی الله را می خوانید استجابتتان می کند ؟

استجابت در این آیات معنای دیگری دارد.
بحث استجابت گسترده است اما خلاصه اش را عرض می کنم.
مشرکان برای اینکه اثبات کنند ( برای خود و دیگران) خدایان آنها واقعی است باید نشانه ای بر وجود و حیات آلهه نشان دهند.
یا باید آن اله ، رسول و کتاب بفرستد
یا باید نشانه حیات و زندگی از خود نشان بدهد.
در این آیه خداوند می فرماید آلهه ی شما نشانه های حیات را ندارند.

برادر گرامی

ادعا می شود که ائمه شفا میدهند یا حاجت میدهند آن هم به واسطه رجوع به آهن و طلای منصوب به آنها

سخن بنده از اشخاصی است که چنین ادعایی دارند

اگر چنین ادعای صحیح است

از آن ها بخواهید تا برای من سخنشان را اثبات کنند اگر راست میگویید

این تحدی قرآن است

نه حرف بنده!!!!

قرآن می گوید ان ها بنده خدا هستند

و قدرت اجابت دعا را ندارند

درست است که کسانی که طلب حاجت از غیر خدا می کنند ، به زبان نمی گویند که آن بندگان خدارا خدا میپندارند .

اما در بعد عملی دقیقا در حال انجام چنین کاری هستند ( چه اگاهانه و چه ناخود آگاه)

دقت کنید که بت پرستان هم از بتان برای تقرب به خدا طلب حاجت داشتند

اما این کارشان توسط خداوند شرک نامیده شده است

در پناه حق تعالی

شروحیل;1006295 نوشت:
سلام و عرض ادب

ابتدا این که آیا هر کاری بنی اسرائیل انجام دهند ، درست است؟

در حالی که در قران بنی اسرائیل همیشه مورد غضب واقع شده اند؟

در ثانی آیا گفتند موسی به ما آب بده !!! یا گفتند از خدا خود بخواه که به ما آب دهد؟؟؟؟؟؟

در پناه حق تعالی

با سلام

قطعا از او خواستند که از خدایش بخواهد.
اما این هم واسطه کردن در درخواست است.

یا در جریان من و سلوی نیز غذا خواستند.

یا اصلا سائل که در قرآن هست.

و اما السائل فلاتنهر

در خواست کردن از بندگان خدا یکی از طبیعی ترین کارهایی است که بشر انجام داده و می دهد.

و شما در هیج جای قرآن نمی بینید با چنین رفتارهایی برخورد شود. اتفاقا رفتار کریمانه با سائل داریم.

بیت المعمور;1006297 نوشت:
با سلام

قطعا از او خواستند که از خدایش بخواهد.
.

سلام و عرض ادب

برادر حرف بنده همین است

آن ها از موسی که حضور عادی داشت ، خواستند که از خدا بخواهد

نه این که از خود موسی بخواهند امری خدایی را انجام دهد!

بماند که بنی اسرائیل تقاضاهای عجیب و غریب ، بسیار داشتند !!!!

قرآن می گوید آن ها بندگانی مانند شما هستند

نمیتوانند ان چه خداوند اجابت میکند ، اجابت کنند

وقتی حضور مادی ندارند ، نمی توانند پاسخ شما را بدهند

تنها خداست که بدون حضور مادی می تواند پاسخ شما را بدهد

در پناه حق تعالی

[39:29] ضرب الله مثلا رجلا فيه شركاء متشكسون ورجلا سلما لرجل هل يستويان مثلا الحمد لله بل اكثرهم لا يعلمون
خدا مردي را مثال مي زند كه با شركايي سر و كار دارد كه با يكديگر اختلاف دارند ، در مقايسه با مردي كه فقط با يك منبع هماهنگ و باثبات سرو كار دارد. آيا آنها يكسان هستند؟ ستايش خدا را؛ اكثر آنها نمي دانند.

[QUOTE=شروحیل;1006295

برادر گرامی

ادعا می شود که ائمه شفا میدهند یا حاجت میدهند آن هم به واسطه رجوع به آهن و طلای منصوب به آنها

سخن بنده از اشخاصی است که چنین ادعایی دارند

اگر چنین ادعای صحیح است

از آن ها بخواهید تا برای من سخنشان را اثبات کنند اگر راست میگویید

این تحدی قرآن است

نه حرف بنده!!!!

قرآن می گوید ان ها بنده خدا هستند

و قدرت اجابت دعا را ندارند

درست است که کسانی که طلب حاجت از غیر خدا می کنند ، به زبان نمی گویند که آن بندگان خدارا خدا میپندارند .

اما در بعد عملی دقیقا در حال انجام چنین کاری هستند ( چه اگاهانه و چه ناخود آگاه)

دقت کنید که بت پرستان هم از بتان برای تقرب به خدا طلب حاجت داشتند

اما این کارشان توسط خداوند شرک نامیده شده است

در پناه حق تعالی

با سلام

به نظر شما یک انسان چه قدر می تواند قدرت و علم پیدا کند ؟
به نظر من یک انسان می تواند کارهای خارق العاده انجام بدهد و اشکالی هم ندارد.
درست است که همه کارها از جانب خدا و به اذن او است ولی دلیل نمیشود ما نتوانیم قدرتهای بالاتری را کسب کنیم.
این مخالفتی با مثلیت ندارد.
شما هم می توانید با تزکیه نفس قدرتهای عجیبی به دست آورید. اما این کار شما را از انسان بودن خارج نمیکند
حالا اگر وارد ذهن افراد شویم قطعا باید چنین اعمالی را به اذن خدا بدانند.
اما دلیل نمیشود که از خود آن شخص چیزی نخواهند.
بله اگر آن شخص چنین قدرتی به دست نیاورده، من از او خواهم خواست که از خدایش بخواهد.

خیلی ساده تر مثل تفاوت
التماس دعا کردن
و درخواست کردن
است.
در التماس دعا شما می دانید دعای طرف احتمال تاثیر دارد پس از او التماس دعا می کنید
مثل درخواست بنی اسرائیل از موسی
اما در درخواست کردن شما احتمال وجود توانایی و قدرت را در مخاطبتان می بینید.
به همین جهت شما از یک کودک انتظار ندارید در حمل اسباب سنگین به شما کمک کند و از او چیزی نخواهید خواست.
حالا این قدرت را در هر کس احتمال دهید اشکال ندارد از او بخواهید خودش این کار را برایتان انجام دهد اما باید اعتقاد داشته باشید که او به اذن خدا چنین کاری می کند.
این مطلب قطعا مخالفانی دارد.
چون عده ای می گویند انسان هیچ کار خارق العاده ای را نمیتواند انجام دهد.
اما عده ای می گویند انسان می تواند با تزکیه نفس، صاحب کرامت شود، طی الارض کند، اشیاء را جا به جا کند. این گروه نمونه های قرآنی و غیر قرآنی در بین کفار و غیر کفار می آورند. ( البته کرامت غیر از معجزه است )

خوب حالا بحث ائمه را پیش می کشیم
عده ای می گویند تاثیرات ائمه به مانند کرامت است.
برخی می گویند به مانند دعا کردن و خواستن از خداوند است.

اما در هر دو مورد، می گویند اینها به اذن خداوند است.
و کاری بشری و در توانایی بشر بوده است که با تزکیه و عبادت به دست آمده است.

اما تحدی :
اگر منظورتان از تحدی آیه ای است که در پست قبلی اورده بودید
تحدی این است که بر خداوند لازم است که دعا را استجابت کند.

اما در این تحدی نفرموده بر بندگانش لازم و واجب است استجابت کنند.

شروحیل;1006295 نوشت:
)

دقت کنید که بت پرستان هم از بتان برای تقرب به خدا طلب حاجت داشتند

اما این کارشان توسط خداوند شرک نامیده شده است

در پناه حق تعالی

مشرکان برای تقرب به خدا از آلهه استفاده می کردند.

یعنی آلهه را عبادت می کردند تا '' لیقربونا'' یعنی تا آن آلهه ما را به الله نزدیک کنند.

قبلا عرض کردم.

طلب حاجت باعث نمیشود که ائمه بتوانند شما را به خدا نزدیک سازند.
طلب حاجت برای کمک گرفتن از آنها برای براورده شدن حاجات است نه برای تقرب به خدا.

تقرب به خدا تنها از طریق ایمان و عمل صالح است.

اگر شما از ائمه بخواهید شما را به خدا نزدیک کنند آنها نمیتوانند چنین کاری انجام دهند چون آزمایش الهی زیر پا گذاشته خواهد شد.
آنها فقط میتوانند برای شما دعا کنند یا طریقه سعادت را برای شما هموار کنند.
و الا هیچ تقربی با واسطه انجام نمیشود.
یاد روایتی افتادم که میگوید اگر شما ادعا دارید که پیرو علی هستید و امید نجات دارید خوب اگر بگویید پیرو محمد هستید که بهتر بود...
هیچ کس با ادعا کردن و بدون عمل صالح و ایمان به جایی نمی رسد.

البته بحث شفاعت در آخرت با این مطلب تفاوتهایی دارد.

بیت المعمور;1006308 نوشت:
با سلام

اگر منظورتان از تحدی آیه ای است که در پست قبلی اورده بودید
تحدی این است که بر خداوند لازم است که دعا را استجابت کند.

اما در این تحدی نفرموده بر بندگانش لازم و واجب است استجابت کنند.

سلام و عرض ادب

دوست عزیز

این خود آیه است

فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

سخنی غیر قابل فهم نیست! که نیاز به تفسیر خاصی داشته باشد

آن ها را بخوانید ، تا شما را پاسخ دهند (اجابت کنند )، اگر راست میگویید

برادر گرامی

حال شما یا هر کس که مدعی است غیر خدا می تواند ، پاسخ بنده را بدهد ، از او بخواهد پاسخ بنده را بدهد تا بنده به صدق این سخن پی ببرم!

مساله اینجاست که خداوند می گوید تنها کسی که در همه جا حضور دارد و سخن شما را می شنود وپاسخ می دهد خداست و لا غیر

باقی همه بندگانی مانند شما هستند ، می میرند و فنا پذیرند

در پناه حق تعالی

شروحیل;1006311 نوشت:
سلام و عرض ادب

دوست عزیز

این خود آیه است

فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

سخنی غیر قابل فهم نیست! که نیاز به تفسیر خاصی داشته باشد

آن ها را بخوانید ، تا شما را پاسخ دهند (اجابت کنند )، اگر راست میگویید

برادر گرامی

حال شما یا هر کس که مدعی است غیر خدا می تواند ، پاسخ بنده را بدهد ، از او بخواهد پاسخ بنده را بدهد تا بنده به صدق این سخن پی ببرم!

مساله اینجاست که خداوند می گوید تنها کسی که در همه جا حضور دارد و سخن شما را می شنود وپاسخ می دهد خداست و لا غیر

باقی همه بندگانی مانند شما هستند ، می میرند و فنا پذیرند

در پناه حق تعالی

فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

به صورت جمله شرطیه می نویسم

اگر راست می گویید که آنها خدا هستند
پس
اگر آن خدایان را بخوانید باید شما را استجابت کنند.

وقتی آنها استجابت نکنند معلوم میشود که آنها خدا نیستند بلکه بنده هستند.

در این آیه میخواهد الوهیت آنها را رد کند.
و از طریق استجابت نکردن، رد می کند.

حالا شما بفرمایید چه اشکالی در سخن من وجود دارد.

بیت المعمور;1006313 نوشت:
فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

به صورت جمله شرطیه می نویسم

اگر راست می گویید که آنها خدا هستند
پس
اگر آن خدایان را بخوانید باید شما را استجابت کنند.

وقتی آنها استجابت نکنند معلوم میشود که آنها خدا نیستند بلکه بنده هستند.

در این آیه میخواهد الوهیت آنها را رد کند.
و از طریق استجابت نکردن، رد می کند.

حالا شما بفرمایید چه اشکالی در سخن من وجود دارد.

سلام و عرض ادب

برادر عزیز

این که شخصی همیشه و همه جا بتواند پاسخ شما را بدهد نشانی از الوهیت اوست

حتی اگر این را زبانی اقرار نکنیم

شرک در اسلام بسیار پنهان است

و معمولا زبانی اقرار نمی شود

همانگونه که مسیحیان می گویند ما یکتا پرست هستیم !!!!!

خداوند میگوید ان بندگان نمی توانند شما را استجابت کنند

باید به این فکرکنید که چرا از انان میخواهید واسطه شما با خداوند شوند؟؟؟؟

وقتی بنده مستقیما میتواند از خدا خواسته اش را بخواهد

چه دلیل برای واسطه قرار دادن است؟؟؟؟

ان هم واسطه ای که ساخته ذهن شخص است و در خارج از ذهن وجود حقیقی ندارد !!!! و قدرت پاسخ دادن را ندارد!!!!

شروحیل;1006322 نوشت:
سلام و عرض ادب

برادر عزیز

این که شخصی همیشه و همه جا بتواند پاسخ شما را بدهد نشانی از الوهیت اوست

با سلام

در مورد علم امام، نظرات مختلفی داده شده است.

یک نظر می گوید امام در شریعت، آگاه ترین فرد است.

یک نظر می گوید امام، به صورت بالفعل آگاهی ندارد بلکه هر گاه چیزی را بخواهد بداند، خداوند او را آگاه می کند. یا خداوند اگر بخواهد به او چیزی بفهماند به او الهام می کند.

یک نظر می گوید که امام به صورت بالفعل به همه چیز آگاهی دارد.

قطعا اگر سخن شما درست باشد درباره نظریه سوم صادق خواهد بود.

اما تا آنجا که بنده می دانم نظریه دوم در میان متاخرین، مورد قبول واقع شده است. ( تعداد کمی قائل به نظریه سوم هستند. و در قدما افراد زیادی به نظریه اول گرایش دارند )

این بحث دنیوی داستان است اما بحث اخروی کمی متفاوت میشود.

مثلا در قرآن می فرماید :

وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

این وسعت بهشت است.

اما در همین قرآن می فرماید :
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿٤٣﴾ عَلَىٰ سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿٤٤﴾ يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ ﴿٤٥﴾ بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ ﴿٤٦﴾ لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ ﴿٤٧﴾ وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ ﴿٤٨﴾ كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَّكْنُونٌ ﴿٤٩﴾ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ ﴿٥٠﴾ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ ﴿٥١﴾

يَقُولُ أَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ ﴿٥٢﴾ أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَدِينُونَ ﴿٥٣﴾ قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ ﴿٥٤﴾ فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ ﴿٥٥﴾

یک فرد بهشتی با یک خواستن از فردی در میانه جهنم آگاهی پیدا می کند.

خلاصه کلام اینکه

اگر کسی ( مثل گروهی از علمای شیعه ) معتقد هستند که امام اگر از خدا بخواهد او را نسبت به چیزی اگاه کند، خداوند او را اگاه می کند.

این نشانه ی الوهیت ائمه نیست. چون کسی ادعای علم و قدرت همیشگی و همه جایی نکرده بلکه نشانه مستجاب الدعوه بودن و نشانه عدل الهی و رحمت ویژه خدا در حق آنها است.

شما گفتید

این که شخصی همیشه و همه جا بتواند پاسخ شما را بدهد نشانی از الوهیت اوست


ما می گوییم نه تنها امام همیشه و همه جا را آگاهی ندارد بلکه توانایی پاسخگویی همیشگی و همه جایی را ندارد.

شروحیل;1006322 نوشت:

وقتی بنده مستقیما میتواند از خدا خواسته اش را بخواهد

چه دلیل برای واسطه قرار دادن است؟؟؟؟

چرا ما التماس دعا می خواهیم ؟

چرا از دیگران کمک می گیریم ؟

چرا بنی اسرائیل از موسی کمک گرفتند ؟

چه منافاتی دارد از دیگران بخواهیم که از خدا کمک بخواهند یا از قدرتی که خدا به آنها داده است به ما یاری برسانند ؟

به چه دلیل باید چنین کارهایی ممنوع باشد ؟

shahed1;1006275 نوشت:
سلام

عین همین چیزی را که من در پست 98 خدمتتان نوشتم ، در پست 72 نیز می توانید ببینید و علاوه بر این دو پست، چند بار دیگر به آن اشاره کرده ام، جای شکرش باقیست که حالا آن را دیدید.


تا قبل می گفتید که این ها این بت ها را نمی پرستیدند چون این بت ها درک و شعور نداشتند چون اراده نداشتند که بنده چند مورد از پست های شما که به این مطلب اذعان کرده اید را می آورم تا دیگر در این باره شبهه ای باقی نماند:

shahed1;1005058 نوشت:
با سلام و سپاس فراوان

من قبول ندارم که مشرکین جاهلی آنچه را می تراشیدن و می ساختند پرستش و تعبد می کردند ، و در قرآن به چیزی بر نخورده ام که این را بگوید، پرستش در مورد کسی صدق می کند که صاحب حکم و امر باشد، بشنود و ببیند.

shahed1;1005153 نوشت:
جناب شعیب؛ شما از یکطرف حرف بنده را تایید می کنید و از طرف دیگر دوباره حرف خودتان را می زنید؟!
من می گویم تعبد در مورد کسی صدق می کند که صاحب حکم و امر باشد آیا اجسام و جمادات صاحب حکم هستند؟
یعنی قوم پیامبر که خداوند را رب و خالق همه چیز می دانستند این را نمی دانستند؟
آنها چه چیز بتها را تعبد می کردند؟ مگر جمادات می توانند حرف بزنند که از خود حکم داشته باشند؟!

shahed1;1005269 نوشت:
با سلام

از آنجا که تعبد به معنای اطاعت بی قید و شرط است یا به قول شما آن اطاعتی است که توأم با اعتقاد به الوهیت باشد، اگر قوم ابراهیم صرفاً مجسمه ها را تعبد می کردند، مطیع چه چیز آنها بودند؟ مگر آن مجسمه ها می توانستند از خود حکم صادر کنند؟!
و اگر آلهه آن قوم مجسمه ها بودند پس چرا وقتی ابراهیم آنها را خرد کرد گفتند:

قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ(21:68)
گفتند اگر می خواهید کاری بکنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید

ابراهیم مجسمه ها ( آلهه) را نا بود کرد پس آنها قصد یاری چه چیزی را داشتند؟!
آیا قوم ابراهیم همین مجسمه ها را با خدا شریک ساخته بودند و از حکمشان تبعیت می کردند؟!



این فقط چند مورد از پست های اخیر شما بود (به علت تضییع وقت از آوردن موارد بیشتر خود داری کردم)


حال که موضع بحث مشخص شد بهتر می توانیم به مسائل قبل و سوالات قبل بپردازیم. بدون شک بت پرستان چیزی را می پرستیدند و چیزی را واسطه قرار می دادند که هیچ فایده ای برای آنها در حقیقت نداشت. نه تنها آنها را شفیعان خود قرار می دادند بلکه به آنها نگاه استقلالی در پرستش داشتند و آنها را اله خود می دانستند.

حال بر این مبنا اگر سوال دیگری برایتان باقی مانده بفرمایید (البته در محدوده تاپیک نه خارج از ان)

شروحیل;1006322 نوشت:
این که شخصی همیشه و همه جا بتواند پاسخ شما را بدهد نشانی از الوهیت اوست
حتی اگر این را زبانی اقرار نکنیم

با سلام
این مطلب را فکر کنم در یک تاپیکی کاملا خدمتتان باز کردم و مساله در ان تاپیک حل شد (شما ادامه ندادید امیدوارم آن تاپیک را بتوانم پیدا کنم و خدمتتان تقدیم کنم)
اما این ملاکی که شما در اینجا برای الوهیت گفتید هیچ مبنایی ندارد مگر این که حرف خودتان را با قید بالاصاله مقید کنید.
صرف بودن یک موجود در همه جا و شدنیدن و اجابت آن در همه جا دلیل بر الوهیت او نیست چرا که خدا می تواند این قدرت را به برخی از موجودات عنایت فرماید که در همه جا باشند و و ببینند و اجابت کنند این به معنای بالغیر بودن این استجابت و نفی بالاصاله بودن آن است. فقط خدا فاعل بالاصاله در عالم است و هر موجودی هر فعلی النجام می دهد به اذنو عنایت خداست.

یک مثال متفاوت می زنم اگر کسی ادعا کند که شیطان در همه عالم دنیا هست و ما را می بیند قائل به الوهیت او شده است:
يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ.

شروحیل;1006322 نوشت:
وقتی بنده مستقیما میتواند از خدا خواسته اش را بخواهد
چه دلیل برای واسطه قرار دادن است؟؟؟؟
ان هم واسطه ای که ساخته ذهن شخص است و در خارج از ذهن وجود حقیقی ندارد !!!! و قدرت پاسخ دادن را ندارد!!!!

خود شما می دانید این قسمت را بنده بارها به شما پاسخ داده ام .
خدا خود می تواند انسان را سیراب کند ؟؟
پس چرا تشنگی انسان را با آب فرو می نشاند ؟؟
آیا خدا خود می تواند انسان را از درد و رنج رهایی دهد ؟؟
چرا می گوید دارو بخورید ؟؟
مگر خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر نیست؟
چرا می گوید در خانه من خدا واسطه بیاورید؟؟
«يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة»

خب جواب دهید چرا خدایی که همه کاره انسان و عالم وجود است خود به ما گفته وسیله بیاورید چه در امور مادی مثل غذاو آتش و .. چه در امور معنوی مثل دعاو شفاعت و توسل؟؟

(دقیقا در آن تاپیک هم به این جا که رسیدیم بحث را رها فرمودید)

شروحیل;1006298 نوشت:
قرآن می گوید آن ها بندگانی مانند شما هستند
نمیتوانند ان چه خداوند اجابت میکند ، اجابت کنند
وقتی حضور مادی ندارند ، نمی توانند پاسخ شما را بدهند
تنها خداست که بدون حضور مادی می تواند پاسخ شما را بدهد

بارها در تاپیک های مختلف تذکر داده ام مشکل اصلی شما هم عرض قرار دادن خدا و اولیای الهی در ذهنتان است.
بارها عرض کردم که اولیای الهی باذن الله کار می کنند نه بالاصاله.
بحث حضور فیزیکی که مطرح فرمودید نشان از نگاه مادیگریانه شما می دهد.
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء

shahed1;1006283 نوشت:
من می گویم خداوند ده بار بطور صریح و روشن فرموده رسول الله بجز ابلاغ ما انزل الله، در قبال شریعت و دین، وظیفه دیگری بر عهده نداشته و شما می گویید: فاسئلوا اهل الذکر، یعنی نتنها پیامبر بلکه امامان نیز حاکم شریعت هستند، البته شریعتی که خداوند به آنها امر کرده!
من به قرآن استناد می کنم که شرایع خارج از کتاب متعلق به خداوند نیستند و شما به روایات اعتصام می کنید تا نشان دهید هستند.

دوست عزیز
اگر ذهن مبارکتان باشد در تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=63808&page=8 به صورت مستوفی این بحث و آیات آن را بیان کردم اگر در این رابطه سوالی دارید حتما تاپیک جداگانه ای بزنید که در این تاپیک امکان بحث دوبراه در این باره نیست.
آیات متعددی در قرآن پیامبر را علاوه بر شان دریافت پیام دارای شان تبیین همدانسته است.

شعیب;1006393 نوشت:

تا قبل می گفتید که این ها این بت ها را نمی پرستیدند چون این بت ها درک و شعور نداشتند چون اراده نداشتند که بنده چند مورد از پست های شما که به این مطلب اذعان کرده اید را می آورم تا دیگر در این باره شبهه ای باقی نماند:

با سلام

بنده خوب یادم هست پیش از این چه گفته ام، من الآن نیز همین را می گویم؛ اینکه قوم پیامبر یا قوم ابراهیم و سایر اقوام انبیاء به باور خود و به عقیده خود و به خیال خود و به ظن خود و به ....گمان می کردند دارند آلهه ای را تعبد می کنند که بتها نمادشان شده بودند، این نماد را اولین بار خود شما گفتید، آیا شما نگفتید بت پرستان دوره پیامبر برای فرشتگان نمادهایی از بت ساخته بودند؟
اما آن فرشتگانی که بتها نمادشان شده بودند وجود خارجی نداشتند پس در حقیقت و در واقعیت، آن قوم داشتند نمادها و چیزهایی را پرستش می کردند که نه سودی به حالشان داشتند و نه ضرری، نه می شنیدند و نه می دیدیند و نه قادر به تکلم بودند.
برای اینکه موضوع خوب جا بیفتد و به کسی هم بر نخورد مثال صلیب عیسی و مجسمه او را خدمتتان عرض کردم که چگونه جمعیتهای صدها هزار نفری به دنبال صلیب و مجسمه عیسی راه می افتند و چه کارها که نمی کنند!
اگر به آنها بگویی چرا به دنبال این موجودات بی جان راه افتاده اید به شما چه خواهند گفت؟


موضوع قفل شده است