جمع بندی معنای توکل بر خدا در یافتن همسر مناسب

تب‌های اولیه

106 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

یا‌رقیه;710617 نوشت:
چرا از پاسخ طفره می روین!

[=arial black]برادر یارقیه من از جواب دادن طفره نرفتم
فقط خواستم به حرمت بچه های مذهبی مسئله رو کاملا رک بازگو نکنم
مخاطب بنده هم همه پسرای جوونی هستن که میخوان ازدواج کنن
و اگه شغل و درآمد زیادی ندارن ولی به بلوغ فکری رسیدن
و میتونن مسئولیت و عواقب کاراشون رو خودشون به گردن بگیرن
نه یه نوجوون 15-16 ساله که با دیدن چندتا فیلم و عکس و دخترای تو خیابون
عذر میخوام شهوت خونش زده بالا دنبال یکی میگرده ....
این آدم شرایط ازدواج رو نداره و صحبتهای من هم به دردش نمیخوره
مخاطبی که من میگم به سن قانونی رسیده
دادگاه فقط خودش رو مسئول کاراش میدونه
یعنی اگه یه گندی زد قرار نیست بیان دم خونه بگن بیا بچتو جمعش کن
اگه درآمد زیادی نداره ولی میتونه یه زندگی حداقلی رو تامین کنه
ولی با همه اینا نیتش از ازدواج فقط شهوته
بنده عرض کردم چنین افرادی زندگی و ازدواج موفقی نخواهند داشت
و به جای تلف کردن عمر خودشون و بقیه بهتره به روشهای دیگه ای فکر کنن

یا‌رقیه;710626 نوشت:
تازه شما فرمودید برای کسانی که درآمد دارند... بنده که درآمد ندارم و احتمالا این راه های بهتر شما کارساز است

[=arial black]داشتن حداقل درآمد یکی از شروط ازدواجه
و اگه شما این شرط رو ندارین پس نه مخاطب بنده هستین
نه سوالتون ربطی به این بحث داره
بارها عرض کردم روی سخنانم با کسانی هست
که شرایط ازدواج رو دارن ولی انگیزشون فقط شهوته ...
چه اصراری دارین یه نسخه واسه مدیریت شهوت بپیچم؟؟؟
الان بحث ما سر توکل در زمان ازدواجه نه چیز دیگه

[=Microsoft Sans Serif]

به بحث خودتون بپردازید...

یا علی

یه موضوعی که به تازگی متوجه شدم اینه: من همیشه میگفتم میخام زود ازدواج کنم و اینا ولی خب بعدشم میگفتم خدایا خودت هرکی صلاح میدونی که مناسب منه.از یه طرف خب جوون بودم و ممکن بود خیلی ها را ببینم و از چهرشون خوشم بیاد که در نتیجش بازم به خدامیگفتم این خوبه یکاری کناین بشه !!! (خدا هم عجب گیری کرده بود با این بنده چل و خلش :_loool: )الان که دارم خودمو مقایسه میکنم با قبل و همینطور موردهایی که الان بهشون برمیخورم.میبینم واقعا چه خوب شد اون قبلیا نشد یا میبینم چیزی تغییر نکرده یعنی موردهایی بهتر یا حداقل در همون سطح پیدا میشن.هم اخلاقی هم ظاهری.و همین ارومم میکنه که چه خوب شد همه چیو به خدا واگذار کردم.و باعث میشه پشیمون نشم.از طرفی هم که یادم رفت بگم اینه:هر روز که میزگره Smile چیزایی میفهمم درمورد جنس مختلف که باعث کاملترشدن عقایدم میشه.مثل اینکه چقدر اصل و نسب و خوانواده دار بودن یه شخص مهمه.چقدر تحقیق کردن کامل مهمه.(دیروز رفتم مغازه ی یکی از دوستان خیلی اصرار کرد در یک پاساژی بود چندتا مغازه هم دور وبرش.این دوستم میگفت(البته خودش میگه دوست من خیلی وقت خودمو دوست اون نمیدونم)که با فروشندشون رابطه داره.از وقتی وارد مغازه شدم چند تا از فروشند ه های خانم اطراف میومدن به مغازه ویه خانم اشنای دختر فروشنده.واقعا به چشم خودم بی اصل و نسبی سطح پایین تربیت و فرهنگ خونوادگی را اونجا دیدم)بعد از دیدن این قضیه به خودم گفتم 100%باید تحقیق بکنم.حداقل یکماه.اگه تاقبل این قضیه میخاستم ازدواج کنم میگفتم بیخیال اینقدر زمان نمیخاد اینم یکی از اتفاقایی بود که باعث میشه پشیمون نشم از اینکه تا الان مجردم.یعنی بیشتر ازینکه ناراحت باشم خوشحا لم که زود ازدواج نکردم.

جمع بندی

پرسش:
من نمی دانم برای انتخاب همسر باید چکار کنم. از مادر و خواهرم که کاری بر نمی اید چون کسی را نمی شناسند و به مجالس و محافل هم نمی روند و می گویند خودت یکی را پیدا کن تا ما به خواستگاری برویم. فامیل و اطرافیان هم کاری نمی کنند؛ چون می ترسند فردی را معرفی کنند و بد در بیاید. واسطه های ازدواج هم که کلا آدم را تیغ می زنند و کسی را معرفی نمی کنند.
راستش اگر کسی این سوال را از من می کرد به او می گفتم به خدا توکل کن؛ ولی نمی دانم این توکل چطوری است؟ مثلا اگر من یک نفر را در خیابان می بینم و از چهره اش خوشم می اید، از کجا بدانم این همانی نیست که خدا برایم در نظر گرفته و او را جلوی راهم قرار داده تا من شماره منزلشان را بگیرم و به خواستگاریش بروم؟ چون خدا که هم همینجوری مستقیم به ادم نمی گوید این همسر مناسب توست! خودمان هم باید کاری بکنیم.

پاسخ:
همانطور که خودتان هم گفتید، اولا توکل بر خدا لازم و ضروری است و ثانیا توکل بدون هیچ اقدام عملی هم جواب نمی دهد؛ چنانچه هر اقدامی بدون توکل بر خدا نیز بی نتیجه با بد نتیجه است. برای همین این دو باید در کنار هم باشد.
لذا اقدامات عملی که شما باید انجام دهید بیشتر همان هایی است که گفتید؛ یعنی با مادر و خواهر و عمه و خاله و استاد و همکار و دوست و آشنا و روحانی محل و هر کسی که فکر می کنید می تواند کاری برای شما انجام دهد بیشتر صحبت و پیگیری کنید (واسطه فقط همان هایی که پول می گیرند و معرفی می کنند نیستند؛ بلکه هر کسی که از روابط اجتماعی مقبولی برخوردار باشد و افراد بیشتر را بشناسد، می تواند واسطه خوبی باشد). این کارها اگر با توکل به خدا و درخواست از خدا و اهل بیت علبهم السلام همراه باشد می شود معنای واقعی توکل و خیلی زودتر نسبت به حالات دیگر جواب می دهد.
بنابراین توکل به این معناست که شما قلبا بپذیرید هیچ کاری بدون اراده خدا انجام نمی گیرد و همیشه از خداوند طلب خیر کنید تا بهترین را نصیب شما کند و بعد هم در عمل این را نشان دهید. ذکر «استخیر بالله خیراً فی العافیة» چکیده چنین نگاهی است.
علاوه بر اینها، ارتقا دادن روابط اجتماعی و حضور بیشتر و پررنگ تر در مجامع و تشکل ها و هیئت ها و ... می تواند در پیدا کردن مورد مناسب به شما کمک کند. اینکه مادرتان می گوید خودت کسی را پیدا کن به این معنا نیست که به خیابان برو و از هر کسی که خوشت آمد شماره بگیر تا برویم خواستگاری! وقتی ارتباط شما با مجامع عمومی قوی شود، علاوه بر اینکه واسطه های بیشتری را خواهید شناخت، آن ها هم شما را می شناسند و با شناختی که از افراد دیگر دارند می توانند مورد های خوبی را به شما معرفی کنند. خود شما هم ممکن است با شناختی که از همکاران و هم گروه ها و ... های خود پیدا می کنید، با موردی برخورد کنید که به نظرتان مناسب باشد که در آن صورت می توانید مستقیم یا غیر مستقیم شماره خانواده اش را بگیرید و به مادر یا پدرتان بدهید. این اقدام به معنای تصمیم قطعی برای ازدواج نیست که شما نگران خوب یا بد بودن انتخاب خود باشید. این ها فقط سرنخی برای آشنایی است و شناخت بیشتر و دقیق تر باید با خواستگاری و تحقیق و توکل و ... صورت بگیرد.
در مورد اینکه از کجا بدانیم مواردی که به چشم ما می آیند و به دلمان می افتند همانی نیست که خدا برای ما در نظر گرفته، باید عرض کنم زمانی شما می توانید چنین نتیجه ای بگیرید که بدانید اقدامات عملی شما مطابق با همان چیزی بوده که خدا گفته. لذا اگر مثلا منِ نوعی با فردی دوست شوم و بعد هم بگویم حتما خدا خواسته، نادرست بودنش واضح است؛ چون نمی شود که هم خدا از چیزی نهی کند و هم آن را برای بنده اش بخواهد. بعلاوه اینکه صرف دیدین و به دل افتادن دلیل بر خواست خدا نیست؛ بلکه اصلا هیچ ربطی به خواست خدا ندارد؛ بلکه این به تمایلات درونی و ذات انسان بر می گردد. زمانی می توان گفت خواست خداست که من از راه درست و منطقی و با مشورت برای ازدواج اقدام کنم و با توکل به خدا فردی را انتخاب کنم و بعد بگویم چون من به خدا توکل کردم و از او بهترین را خواستم، قطعا این مورد بهترین گزینه ای بوده که خدا برای من در نظر گرفته است و مرا به او رسانده.(1)

نتیجه:
توکل در ازدواج به معنای واگذاری امور به خدا به همراه اقدامات عملی لازم و فراهم کردن اسباب طبیعی آن است. خواست و اراده خدا هم در معنای عرفی چیزی جز ایمان و اعتقاد به خیرخواهی خدا نیست؛ به این معنا که وقتی به خدا توکل کردیم و با دستورالعمل او پیش رفتیم، بدانیم نتیجه هر چه باشد خیری است از جانب خدا برای ما.

 

موضوع قفل شده است