جمع بندی معنای توکل بر خدا در یافتن همسر مناسب

تب‌های اولیه

106 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

این ذکر را بخون اللهم ارزقنی زوجه صالحه

رهگذر آسمان;708431 نوشت:
[=arial black]ببینید آقا مسعود مهریه بالا واسه اکثر دخترا مهم نیست
یه جور سپر دفاعیه در مقابل کسی که هیچ شناختی ازش ندارن

مثلا خود من تو یکی از جلسات خواستگاری همسرم حرف مهریه رو پیش کشید
و گفت چون یکی از دوستاش بخاطر مهریه بالا الان در شرف طلاقه چشش ترسیده
و میخواد بدونه نظر من در مورد مهریه چیه
تا زمان عقد من هرکی تو فامیل ازدواج کرده بود مهرش بالای هفتصد سکه بود
و طبیعتا خانواده من هم چنین چیزی در نظر داشتن
ولی وقتی همسرم نظرمو پرسید
گفتم ما توی فامیل زیر هفتصد سکه مهر نداریم ولی خودم هیچ اعتقادی به مهریه بالا ندارم
البته بازم هرچی خانواده بگن
از طرفی قبل از عقد رسمی به خانواده گفتم اگه مهرم زیاد باشه عقدو بهم میزنم
من ادعای مذهبی بودن دارم پس ازم نخواید خلافش رفتار کنم
با این اوضاع تا لحظه عقد همه تو استرس بودن
چون همسرم فکر میکرد قراره بگم هزار سکه
و خانواده فکر میکردن قراره بگم یه سکه
ولی قبلش با داییم هماهنگ کرده بودم
و وقتی داییم گفت لطفا بنویسید سیصد و سیزده تا ، همه کلی ذوق کردن
و صدای صلوات بلند شد
و عقد من به عنوان بهترین و آروم ترین عقد تو ذهن همه مونده
البته قبل عقد به همسرم گفتم
این تعداد بخاطر اینه که فعلا هیچ شناختی ازت ندارم
پس اگه قلبا راضی نیستی همین الان بگو
همسر گرامی هم فرمودن عروسی که از امام حسین بگیری خیلی بیشتر از اینا می ارزه

البته ناگفته نماند
چون امام حسین سر قولش مونده بود و بهترینو واسم خواسته بود
منم سر قولم موندم و چیز دنیایی نخواستم
واسه همین بدون اینکه همسرم بدونه
بعد یه مدت رفتم و همه مهرمو بخشیدم

شما زن نیستید فرشته اید.

سلام.این فرشته بودن نداره.
من هم برام زیادمهم نیست مهریه.مهم خودفرد واخلاقشه.
اخلاق نداشته باشه وبدردزندگیم نخوره،مهریه هیچ فایده ای نداره

رحیم کیانی راد;708975 نوشت:
این ذکر را بخون اللهم ارزقنی زوجه صالحه

ببخشید این رو تو پست دیگه ایی هم گذاشته بودم ولی خواستم اینجا هم باشه.
این ذکر رو بخونی شاید کمی کاملتر باشه.

اللهم ارزقنا زوجةّ صالحةّ عقیلةّ جمیلةّ

1. زوجةّ: یعنی زن باشه و از زن بودن خوزش راضی باشه و به زن بودن و مادر شدن و تربیت بچه علاقه داشته باشه و مثل مردا رفتار نکنه و صفات زنانه ی خودش رو حفظ کنه.
2. صالحةّ: یعنی هم با تقوا باشه و هم خوش اخلاق.
منظورم از باتقوا بودن اینکه تلاش کنه که تو زندگی گناهی مرتکب نشه و اگه هم گناهی مرتکب بشه نسبت به گناهش متاثر بشه. خوش اخلاق بودن هم یعنی هم اهل محبت باشه و هم بد اخلاق نباشه و عصبانی و... نباشه.
3. عقیلةّ: یعنی شجاع باشه منظورم از شجاع بودن اینکه تو لحظه های سخت زندگی حامیه شوهرش باشه و بتونه سختی ها رو تحمل کنه و به جای سرکوفتها و ... از شوهرش حمایت کنه و تنهاش نذاره.
4. جمیلةّ: یعنی از لحاظ چهره یه جوری باشه که به دل مرد بشینه و دوست داشته باشه که طرف همسرش باشه.
الهی آمین...

mohsen1990;704402 نوشت:
درود.(سوالمو به جناب راهنما ارجاع ندین.چون ایشون یه بار سر میزنن به تاپیک و دیگه یادشون میره)
من نمیدونم چجوری همسر مناسبمو پیدا کنم!از کجا!شاید بخاین بگین به فامیل بگین.به مادرتون بگین.به واسطه بگین.و...فامیل را که بی خیال.هر کی به فکر خودشه.ومیترسن کسی را معرفی کنن بد در بیاد.واسطه هم که کلن میتیغن ادمو و کسی را معرفی نمیکنن.واسطه ی ما که اینجوریه.مادرو خواهرامم اهل مجالس مذهبی واین حرفا نیستن که از اونجا برام پیدا کنن.بهشونم اصرار میکنم برن که بی فایده هست.راستش اگه کسی این سوالو از من میکرد بهش میگفتم توکل کن به خدا پیدا میشه.ولی نمیدونم این توکل چجوریه.یکی مثل من که بخاد ازدواج سنتی داشته باشه که خونوادش براش پیدا کنن.مادرم بهم میگه کسی را اینهمه رفته تو دانشگاه نخاستی یا یه نفرو خودت پیدا کن تا بریم خاستگاریش!مشکلم اینجوریه!
سوال من از شما اساتید اینه:
مثلا من یه نفرو تو خیابون میبینم از چهرشون خوشم میاد.از کجا بدونم این همونی نیست که خدا برام در نظر گرفته.و خدا اینو جلو راهم قرار داده که من شماره خونشونو بگیرمو برم خواستگاریش؟چون خدا هم همینجوری مستقیم نمیاد به ادم بگه اینه که همسر مناسب توء!!و خودمونم باید یه کاری بکنیم.میدونم قبلن هم در رابطه با این شیوه پیدا کردن همسر صحبت شده (تو خیابون واین حرفا)ولی من اینجا صرفا میخام به رابطه ی بین توکل برخدا و این مسئله پیدا کردن همسر مناسب بپردازم.

بعضی روحانی ها هستن که دستشون تو کاره و تقریبا تو هر شهری هستن و جوون ها رو به هم معرفی میکنن از روحانی محله ی خودتون بپرس اگه خودش هم اهل این کار نباشه افرادی رو میشناسن که میتونن معرفی کنن. چون روحانی ها هر روز تو مسجد افرادی رو میبینن و بعضی از اینها دختر دارن و بعضی ها خواهر دارن و ... و روحانی خیلی راحت میتونه از چند نفر پرس و جو کنه و برای شما چند تا گزینه معرفی کنه.

mohsen1990;708152 نوشت:
ممنون به خاطر راهنماییتون.مستقیم بخدا میگم.

ولی بعضی وقتها خدا دوست داره که ما از طریق اهل بیت علیهم السلام حاجتمون رو بخواهیم و اینطوری زودتر حاجتومن رو میده. توسل ما به اهل بیت علیهم السلام یه نوع معرفت ما رو نشون میده که ما به اهل بیت علیهم السلام اعتقاد داریم و میدونیم که خدا به اهل بیت علیهم السلام مقامی اعطا کرده و ما به مقامی که به ایشان عنایت کرده هم معرفت داریم و خدا همین رو دوست داره. در واقع همین هم نشانه ی ایمان ماست.

pantan;709075 نوشت:
شما زن نیستید فرشته اید.

[=arial black]خیلی ممنون شما لطف دارین
هرکی از بیرون به زندگی من نگاه میکنه
مثل شما فکر میکنه من فرشته ام
درستم فکر میکنه
چون ده درصد خواسته هایی رو که الان خانوما از شوهراشون دارن
من از همسرم ندارم
ولی وقتی کسی وارد متن زندگی من میشه متوجه میشه
من هرچقدرم که خوب باشم
فقط دارم ادای دین میکنم
اول به امامم که جواب اعتمادم رو به بهترین وجه داد
و بعد به همسرم
چون همسرم خیلی بهتر از منه

این به این معنی نیست که من و همسرم هیچ مشکلی تو زندگیمون نداریم
ولی همه سعیمون رو برای آرامش اون یکی میکنیم، تحت هر شرایطی
چون به امام حسین تعهد دادیم اگه بهترینو واسمون انتخاب کنه
حرمت انتخابشو نمیشکنیم
الحمدلله اگه من الان زندگی خوبی دارم تنها دلیلش اینه که :
من و همسرم اول دلمون واسه امام حسین و امام زمان میتپه بعد واسه همدیگه

البته فکر نکنین همیشه سجاده پهن کردیم و درحال راز و نیازیم نه
ما بیشتر از هرکسی که فکرشو بکنین اهل تفریح و مسافرت و مهمونی هستیم
فقط حدود خدارو رعایت میکنیم اونم هواسش به زندگیمون هست ، همین

واسه همینه که همیشه به بقیه میگم اگه موقع ازدواج با خدا معامله کنین
خوشبخت ترین آدمها میشین ...

رهگذر آسمان;709362 نوشت:
اگه موقع ازدواج با خدا معامله کنین

این جمله رو میشه بیشتر توضیح بدید. منظور شما از معامله با خدا چی هست ؟

رهگذر آسمان;709362 نوشت:
[=arial black]خیلی ممنون شما لطف دارین
هرکی از بیرون به زندگی من نگاه میکنه
مثل شما فکر میکنه من فرشته ام
درستم فکر میکنه
چون ده درصد خواسته هایی رو که الان خانوما از شوهراشون دارن
من از همسرم ندارم
ولی وقتی کسی وارد متن زندگی من میشه متوجه میشه
من هرچقدرم که خوب باشم
فقط دارم ادای دین میکنم
اول به امامم که جواب اعتمادم رو به بهترین وجه داد
و بعد به همسرم
چون همسرم خیلی بهتر از منه

این به این معنی نیست که من و همسرم هیچ مشکلی تو زندگیمون نداریم
ولی همه سعیمون رو برای آرامش اون یکی میکنیم، تحت هر شرایطی
چون به امام حسین تعهد دادیم اگه بهترینو واسمون انتخاب کنه
حرمت انتخابشو نمیشکنیم
الحمدلله اگه من الان زندگی خوبی دارم تنها دلیلش اینه که :
من و همسرم اول دلمون واسه امام حسین و امام زمان میتپه بعد واسه همدیگه

البته فکر نکنین همیشه سجاده پهن کردیم و درحال راز و نیازیم نه
ما بیشتر از هرکسی که فکرشو بکنین اهل تفریح و مسافرت و مهمونی هستیم
فقط حدود خدارو رعایت میکنیم اونم هواسش به زندگیمون هست ، همین

واسه همینه که همیشه به بقیه میگم اگه موقع ازدواج با خدا معامله کنین
خوشبخت ترین آدمها میشین ...

در مورد رابطه شما فقط میشه از قران کمک گرفت:

الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿۲۶﴾

زنان پليد براى مردان پليدند و مردان پليد براى زنان پليد و زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك اينان از آنچه در باره ايشان مى‏گويند بر كنارند براى آنان آمرزش و روزى نيكو خواهد بود.

"بهتون پیشنهاد میکنم حضرت علی را واسطه کنید.
من یادمه قبل از اینکه برم برای خواستگاری یه سری مشکلات پیش اومد چون تازه داشت 20 سالم میشد و اصلا شرایط ازدواج هم نداشتم. ولی چله گرفتم خیلی ساده روزی 110 تا یا علی و به حضرت علی ع گفتم آقا جان برام پدری کن .
به خدا دروغ نمیگم . فکر کنم روز چهلم شد شب عید غدیر و من اصلا نمیدونستم عیده شبش خواب دیدم تو زندانم آقا اومد درو برام باز کرد و گفت مشکلت حل شد . البته نمیگم حتما خواب صادقه بوده و شاید بخاطر این بوده که شب آخر بوده و نا خود آگاهم دیده. ولی صبحش یکی از دوستان سیدم رو بعد چند سال تو تاکسی دیدم. دست کرد تو جیبش گفت قسمتت بود اولین عیدی رو به تو بدم . گفتم عیدی واسه چی؟ گفت عید غدیره. تازه اونجا فهمیدم چی شده .
و بعد از اون به سرعت برق مشکلاتم حل شد.

خلاصه این قصه کلید اسرار رو گفتم که نا امید نشید.
شما هم توسل کن . مطمئن باش از آسمون کیس مناسبتو میذاره جلوی راهت"

جناب شروین

عالیییییییییییییییییییییییییی بود.:Gol::Gol:

بانو;709392 نوشت:
این جمله رو میشه بیشتر توضیح بدید. منظور شما از معامله با خدا چی هست ؟

[=arial black]ببینید توی این دنیا همه چی نسبیه
یعنی شما نمیتونی همه چی رو باهم بخوای
مثلا نمیتونی بگی همسر آیندم
هم خوشگل ترین باشه، هم پولدار باشه
هم ایمانش قوی باشه ، هم اخلاقش خوب باشه؛
هم عاشقم باشه؛هم بهترین خانواده رو داشته باشه و ...
چون اولا هیچکسی نمیتونه همه این شرایط رو باهم داشته باشه
در ثانی خود شما همه این شرایط رو باهم ندارین
پس اصلا اگه همچین کسی هم وجود داشته باشه چرا باید بیاد سراغ شما؟؟؟

البته منظور من این نیست که کسی که ایمان قوی داشته باشه پول نداره
یا کسی که خوش تیپ و قیافه باشه حتما اخلاقش بده
من میگم هرکسی فقط توی یکی از این شرایط میتونه بهترین باشه
شما نمیتونی هم عدل علی رو بخوای هم ثروت معاویه رو

پس باید خواسته هات رو اولویت بندی کنی
و از بعضی خواسته هات بخاطر بقیشون بگذری
مثلا وقتی دوس داری بهترین رشته دانشگاه رو قبول شی
معنیش اینه که باید از مهمونی و خواب شب بزنی
البته میشه هم تو همه مهمونی ها بود هم رفت دانشگاه
ولی دیگه مجبوری هر دانشگاهی رو قبول کنی نه بهترین دانشگاه رو

بعد به خدا بگی خدایا مثلا قیافه طرف اولویت دهم منه
ولی ایمانش اولویت اولمه
من از اولیت دهمم میگذرم
تو هم تو اولیت اولم منو بذار اول لیست
یعنی بهترینشو نصیبم کن
و البته وقتی با خدا معامله کردین مردونه معامله کنین
یعنی اگه کسی اومد که بعد آشنایی و تحقیقات فهمیدین ایمانش بهترینه
باید به قولتون عمل کنین
نه اینکه بگین خدایا ایمانشو که جور کردی
خب حالا ماشینشم جور کن یه فکری هم واسه قیافش بکن ....
این میشه همون عدل علی و ثروت معاویه که مطمون باشین یه جا جمع نمیشه
اگه یه روزی کسی رو دیدین که از هرچیزی بهترینشو داشت
مطمئن باشین یه جای کار میلنگه

و من بهتون قول میدم اگه با خدا معامله کنین
یعنی از بعضی خواسته هاتون بخاطر بعضی دیگه گذشتین
و بعد به تعهدی که سر اون معامله به خدا دادین موندین
امکان نداره ضرر کنین

من خودم بارها و بارها نتیجه معامله با خدارو دیدم
چه منی که از خدا فقط ایمان خواستم ولی بهترینشو
و الحق بهترینشو نصیبم کرد
چه توی اقوام و فامیل که بعد از من سعی کردن این روش رو امتحان کنن
باور کنید دخترخاله خودم قبل ازدواجش انتظاراتی که ز همسر آیندش داشت نوشت
بعدش گفت خدایا من هم ایمان میخوام هم قیافه میخوام هم تیپ میخوام و....
ولی اولویت اولم رو پوله ؛ طرف از لحاظ مادی بهترین باشه حالا ایمانم نداشت زیاد گیر نده
باور میکنید چند وقت بعد با کسی ازدواج کرد که تیپ و قیافش معمولی بود و
از لحاظ مادی میلیاردر بود و از نظر ایمان درحد عرب جاهلی ؟؟؟
پس معامله با خدا درهر شرایطی جواب میده
فقط اولا باید همه شرایط معامله رو قبول کنیم و بهش وفادار بمونیم
و ثانیا موقع معامله زرنگ باشیم
خدا همونی رو بهت میده که یه عمر زندگیش کرده باشی
هرچیزی که یه عمر حسرتشو خورده باشی و بشه اولویت اولت همونو بهت میده
اگه یه عمر پشت پیامبر و علی نماز بخونی ولی حسرت غذای معاویه و عمر تو دلت باشه
عاقبتت میشه زبیری
چون ادای ایمان درآوردی و حسرت مقامو خوردی

[="Black"]

sky_star;709547 نوشت:
"بهتون پیشنهاد میکنم حضرت علی را واسطه کنید.
من یادمه قبل از اینکه برم برای خواستگاری یه سری مشکلات پیش اومد چون تازه داشت 20 سالم میشد و اصلا شرایط ازدواج هم نداشتم. ولی چله گرفتم خیلی ساده روزی 110 تا یا علی و به حضرت علی ع گفتم آقا جان برام پدری کن .
به خدا دروغ نمیگم . فکر کنم روز چهلم شد شب عید غدیر و من اصلا نمیدونستم عیده شبش خواب دیدم تو زندانم آقا اومد درو برام باز کرد و گفت مشکلت حل شد . البته نمیگم حتما خواب صادقه بوده و شاید بخاطر این بوده که شب آخر بوده و نا خود آگاهم دیده. ولی صبحش یکی از دوستان سیدم رو بعد چند سال تو تاکسی دیدم. دست کرد تو جیبش گفت قسمتت بود اولین عیدی رو به تو بدم . گفتم عیدی واسه چی؟ گفت عید غدیره. تازه اونجا فهمیدم چی شده .
و بعد از اون به سرعت برق مشکلاتم حل شد.

خلاصه این قصه کلید اسرار رو گفتم که نا امید نشید.
شما هم توسل کن . مطمئن باش از آسمون کیس مناسبتو میذاره جلوی راهت"

جناب شروین

عالیییییییییییییییییییییییییی بود.:Gol::Gol:


بله واقعا عالی بود:Gol:[/]

سلام
من که هنوز مجردم و فکر میکنم 22 سال سنی نیست که زیادی براش جوش بزنم
اما یه دوستی دارم که ایشون میگفت رفته بوده مشهد و کنار ضریح امام رضا (ع)

درد دلهاش رو کرده و خواسته ازدواجش رو هم حتی به شکل راحت گفته که یه مرد مثلا قد بلند و خوش پوش و ... با ادب و مذهبی و....

بعدشش میگفت اومدیم شهر خودمون و رفتم دانشگاه چند شب بعد مهمون داشتیم و منم تو مهمونی داشتم پذیرایی میکردم که یهویی حرف من شد و ... معرفی و خنده حضار و کم کم عروس شدم
میخوام بگم ائمه و امام رضا که نزدیکمون هست خیلی مشکل گشا هستند


رهگذر آسمان;709905 نوشت:
بعد به خدا بگی خدایا مثلا قیافه طرف اولویت دهم منه
ولی ایمانش اولویت اولمه
من از اولیت دهمم میگذرم
تو هم تو اولیت اولم منو بذار اول لیست
یعنی بهترینشو نصیبم کن
و البته وقتی با خدا معامله کردین مردونه معامله کنین
یعنی اگه کسی اومد که بعد آشنایی و تحقیقات فهمیدین ایمانش بهترینه
باید به قولتون عمل کنین
نه اینکه بگین خدایا ایمانشو که جور کردی
خب حالا ماشینشم جور کن یه فکری هم واسه قیافش بکن ....
این میشه همون عدل علی و ثروت معاویه که مطمون باشین یه جا جمع نمیشه

این مطلب رو که گفتید، مضمونش میشه اینکه هر کسی بخاطر ایمان شخصی با او ازدواج کند، خداوند او را بی نیاز می کند. پس وقتی بخاطر ایمان با خدا معامله کنیم، ماشین و غیره... هم جور میشه ولی خوب ثروت معاویه نمیشه :ok:

رهگذر آسمان;709905 نوشت:
باور کنید دخترخاله خودم قبل ازدواجش انتظاراتی که ز همسر آیندش داشت نوشت
بعدش گفت خدایا من هم ایمان میخوام هم قیافه میخوام هم تیپ میخوام و....
ولی اولویت اولم رو پوله ؛ طرف از لحاظ مادی بهترین باشه حالا ایمانم نداشت زیاد گیر نده
باور میکنید چند وقت بعد با کسی ازدواج کرد که تیپ و قیافش معمولی بود و
از لحاظ مادی میلیاردر بود و از نظر ایمان درحد عرب جاهلی ؟؟؟
پس معامله با خدا درهر شرایطی جواب میده
فقط اولا باید همه شرایط معامله رو قبول کنیم و بهش وفادار بمونیم
و ثانیا موقع معامله زرنگ باشیم
خدا همونی رو بهت میده که یه عمر زندگیش کرده باشی
هرچیزی که یه عمر حسرتشو خورده باشی و بشه اولویت اولت همونو بهت میده
اگه یه عمر پشت پیامبر و علی نماز بخونی ولی حسرت غذای معاویه و عمر تو دلت باشه
عاقبتت میشه زبیری
چون ادای ایمان درآوردی و حسرت مقامو خوردی

در مورد این مطلب هم، اگر کسی بخاطر مالش ازدواج کنه، خداوند او را به همان چیز وا می گذارد.

رهگذر آسمان;709905 نوشت:
[=arial black]ببینید توی این دنیا همه چی نسبیه
یعنی شما نمیتونی همه چی رو باهم بخوای
مثلا نمیتونی بگی همسر آیندم
هم خوشگل ترین باشه، هم پولدار باشه
هم ایمانش قوی باشه ، هم اخلاقش خوب باشه؛
هم عاشقم باشه؛هم بهترین خانواده رو داشته باشه و ...
چون اولا هیچکسی نمیتونه همه این شرایط رو باهم داشته باشه
در ثانی خود شما همه این شرایط رو باهم ندارین
پس اصلا اگه همچین کسی هم وجود داشته باشه چرا باید بیاد سراغ شما؟؟؟

البته منظور من این نیست که کسی که ایمان قوی داشته باشه پول نداره
یا کسی که خوش تیپ و قیافه باشه حتما اخلاقش بده
من میگم هرکسی فقط توی یکی از این شرایط میتونه بهترین باشه
شما نمیتونی هم عدل علی رو بخوای هم ثروت معاویه رو

پس باید خواسته هات رو اولویت بندی کنی
و از بعضی خواسته هات بخاطر بقیشون بگذری
مثلا وقتی دوس داری بهترین رشته دانشگاه رو قبول شی
معنیش اینه که باید از مهمونی و خواب شب بزنی
البته میشه هم تو همه مهمونی ها بود هم رفت دانشگاه
ولی دیگه مجبوری هر دانشگاهی رو قبول کنی نه بهترین دانشگاه رو

بعد به خدا بگی خدایا مثلا قیافه طرف اولویت دهم منه
ولی ایمانش اولویت اولمه
من از اولیت دهمم میگذرم
تو هم تو اولیت اولم منو بذار اول لیست
یعنی بهترینشو نصیبم کن
و البته وقتی با خدا معامله کردین مردونه معامله کنین
یعنی اگه کسی اومد که بعد آشنایی و تحقیقات فهمیدین ایمانش بهترینه
باید به قولتون عمل کنین
نه اینکه بگین خدایا ایمانشو که جور کردی
خب حالا ماشینشم جور کن یه فکری هم واسه قیافش بکن ....
این میشه همون عدل علی و ثروت معاویه که مطمون باشین یه جا جمع نمیشه
اگه یه روزی کسی رو دیدین که از هرچیزی بهترینشو داشت
مطمئن باشین یه جای کار میلنگه

و من بهتون قول میدم اگه با خدا معامله کنین
یعنی از بعضی خواسته هاتون بخاطر بعضی دیگه گذشتین
و بعد به تعهدی که سر اون معامله به خدا دادین موندین
امکان نداره ضرر کنین

من خودم بارها و بارها نتیجه معامله با خدارو دیدم
چه منی که از خدا فقط ایمان خواستم ولی بهترینشو
و الحق بهترینشو نصیبم کرد
چه توی اقوام و فامیل که بعد از من سعی کردن این روش رو امتحان کنن
باور کنید دخترخاله خودم قبل ازدواجش انتظاراتی که ز همسر آیندش داشت نوشت
بعدش گفت خدایا من هم ایمان میخوام هم قیافه میخوام هم تیپ میخوام و....
ولی اولویت اولم رو پوله ؛ طرف از لحاظ مادی بهترین باشه حالا ایمانم نداشت زیاد گیر نده
باور میکنید چند وقت بعد با کسی ازدواج کرد که تیپ و قیافش معمولی بود و
از لحاظ مادی میلیاردر بود و از نظر ایمان درحد عرب جاهلی ؟؟؟
پس معامله با خدا درهر شرایطی جواب میده
فقط اولا باید همه شرایط معامله رو قبول کنیم و بهش وفادار بمونیم
و ثانیا موقع معامله زرنگ باشیم
خدا همونی رو بهت میده که یه عمر زندگیش کرده باشی
هرچیزی که یه عمر حسرتشو خورده باشی و بشه اولویت اولت همونو بهت میده
اگه یه عمر پشت پیامبر و علی نماز بخونی ولی حسرت غذای معاویه و عمر تو دلت باشه
عاقبتت میشه زبیری
چون ادای ایمان درآوردی و حسرت مقامو خوردی


من یه نفرو میخام مثل خودم باشه چه از نظر تیپ و قیافه چه از نظر اخلاق و رفتار وکردار و دینی و تفکرات و... حالا اگه میخاد کمتر باشه در حد اپسیلون کمتر باشه از من.اگه میخاد بهترم باشه که چه بهتر.به نظرتون اینکه میخام مثل خودم باشه زیاده خواهیه؟؟؟یا مثلا همه چیزو با هم خاستنه(هم ثروت معاویه هم ...)؟؟؟

mohsen1990;710053 نوشت:
اینکه میخام مثل خودم باشه زیاده خواهیه؟؟؟

[=arial black]
نه زیاده خواهی نیست
ولی اینکه عین خودتون باشه یه جور گیر دادنه
خدا دقیقا بنده هاشو از همون جایی امتحان میکنه که خیلی گیر بدن
شما مدام نگو خدایا طرف باید دقیقا عین خودم باشه
چون اینجوری واسه خدا تکلیف روشن کردی و خدا غیوره
فقط بگو خدایا تو بهتر از من میدونی چه جور آدمی رو میخوام
پس همون رو واسم جور کن
ببینید باید لحن صحبت کردن باخدارو بلد باشین
اینطوری زودتر به نتیجه میرسین

رهگذر آسمان;710056 نوشت:
[=arial black]

ولی اینکه عین خودتون باشه یه جور گیر دادنه
خدا دقیقا بنده هاشو از همون جایی امتحان میکنه که خیلی گیر بدن
شما مدام نگو خدایا طرف باید دقیقا عین خودم باشه
چون اینجوری واسه خدا تکلیف روشن کردی و خدا غیوره
فقط بگو خدایا تو بهتر از من میدونی چه جور آدمی رو میخوام
پس همون رو واسم جور کن


موافقم.من خودمم هیچ موقع تعیین تکلیف نمیکنم برا خدا.همیشه میگم خودت بهتر میدونی چی میخام.فقط چون شما گفتی معامله کنین.منم گفتم معاملم اینجوریه.پس با این اوصاف من بخام معامله کنم به خدا چی بگم؟از یه طرف میفرمایین معامله کنین و اون چیزی که مهمتره بگین میخاین از یه طرف میگین اینجوری گیر دادنه!!!

چقدر مسئله ازدواج حساس و نفس بره واقعا

من حس میکنم سر این موضوع وسواس اوردم

من هیچ خصوصیت خاصی موقع دعا از خدا نمیخوام فقط همیشه میگم خدایا هر کی

رو که نصیبم کنی در سلامت کامل کنارم باشه و همیشه در آرامش و محبت باشیم

ولی تو جامعه به حدی موردای تلخی میبینم که حس میکنم ذهنم بیمار شده

مثلا میبینم طرف بعد ازدواج مسیر زندگیش کلا عوض شده .... یا بعد ازدواج نا خواسته شوهرش

تصادف کرده و علیل شده یا بر عکس

یا مثلا شوهرش رفته زندون یا هزار تا مورد دیگه

من واقعا میترسم

به نظرتون اینا طبیعیه که ادم به فکر آیندش باشه ؟

میگن فکرای مثبت کن تا مثبتا پیدات کنن ولی من هر بار به مثبتا فکر کردم عکسش شده برا همین اعتقادی به این

موضوع ندارم

حس میکنم این فکرو خیالا منو پیر کردن :Ghamgin:

roz1017;710061 نوشت:

میگن فکرای مثبت کن تا مثبتا پیدات کنن ولی من هر بار به مثبتا فکر کردم عکسش شده برا همین اعتقادی به این


جدی منم همینجوریم.ولی یه راهکار دارم.بی خیال باش.به این صورت که اون چیزی که میخای را یه بار بیار تو ذهنت و دیگه همش بهش فکر نکن بزار در ضمیر ناخوداگاهت باشه.در کنارش به چیزای منفی هم فکر نکن.اصلن فکر نکن:) روزنامه و ... که اینجور چیزا را توش نوشته هم نخون.

mohsen1990;710072 نوشت:
جدی منم همینجوریم.ولی یه راهکار دارم.بی خیال باش.به این صورت که اون چیزی که میخای را یه بار بیار تو ذهنت و دیگه همش بهش فکر نکن بزار در ضمیر ناخوداگاهت باشه.در کنارش به چیزای منفی هم فکر نکن.اصلن فکر نکن:) روزنامه و ... که اینجور چیزا را توش نوشته هم نخون.

قبول دارم مرسی

ولی آدم یه سنی داره که تو اون دوران نمیتونه بی خیال شه

مثلا الان که سن ازدواجمه چطور خودمو بزنم به اون راه و فکر نکنم

با خواهرم مشورت کردم اون بهم میگفت همه همینجوری میشن و این یه چیز عادیه

امیدوارم که این روزا زودتر بگذره ...

دوس دارم الان موقعی باشه که برگردم و به الانم نگاه کنمو بخندم و با خودم بگم عجب دیونه ای بودم

هر چقدرم خودمو میزنم به اون راه بازم به حدی موضوعات پر رنگ هستن که واقعا نگرانم میکنن

حس میکنم چه بخوام و چه نخوام باید و باید این دوران و این حسا رو بگذرونم

roz1017;710151 نوشت:
قبول دارم مرسی

ولی آدم یه سنی داره که تو اون دوران نمیتونه بی خیال شه

مثلا الان که سن ازدواجمه چطور خودمو بزنم به اون راه و فکر نکنم

با خواهرم مشورت کردم اون بهم میگفت همه همینجوری میشن و این یه چیز عادیه

امیدوارم که این روزا زودتر بگذره ...

دوس دارم الان موقعی باشه که برگردم و به الانم نگاه کنمو بخندم و با خودم بگم عجب دیونه ای بودم

هر چقدرم خودمو میزنم کوچه علی چپ بازم به حدی موضوعات پر رنگ هستن که واقعا نگرانم میکنن

حس میکنم چه بخوام و چه نخوام باید و باید این دوران و این حسا رو بگذرونم

منم کاملا موافقم
هرکسی بهم میگه بی خیال شو و از فکر ازدواج بیا بیرون و ناراحت نباش و...من نميدونم چطوریه. ..غیرممکن بوده برای من

سلام فکرازدواج خوبه ازاینکه فردبرای آینده ش برنامه ریزی کنه ولی برای بعضی افرادکه زودهست میتونن هرروز ورزش کن طوریکه عرق کنن ویاگاهی روزه بگیرن وکارهای دیگه ای که کارشناسان پیشنهاد کردن.
ولی کسیکه زمان ازدواجش هست وخودش موقعیت وتوانایی اون روداره بایدیک واسطه توفامیل ودوستانی که باخانواده صمیمی ترهستند وحرفشون خریدارداره صحبت کرد.

رهگذر آسمان;709905 نوشت:
[=arial black]
من میگم هرکسی فقط توی یکی از این شرایط میتونه بهترین باشه
شما نمیتونی هم عدل علی رو بخوای هم ثروت معاویه رو

پس باید خواسته هات رو اولویت بندی کنی
و از بعضی خواسته هات بخاطر بقیشون بگذری

[=arial black]

بعد به خدا بگی خدایا مثلا قیافه طرف اولویت دهم منه
ولی ایمانش اولویت اولمه
من از اولیت دهمم میگذرم
تو هم تو اولیت اولم منو بذار اول لیست
یعنی بهترینشو نصیبم کن
و البته وقتی با خدا معامله کردین مردونه معامله کنین
یعنی اگه کسی اومد که بعد آشنایی و تحقیقات فهمیدین ایمانش بهترینه
باید به قولتون عمل کنین

پس معامله با خدا درهر شرایطی جواب میده
فقط اولا باید همه شرایط معامله رو قبول کنیم و بهش وفادار بمونیم
و ثانیا موقع معامله زرنگ باشیم
خدا همونی رو بهت میده که یه عمر زندگیش کرده باشی
هرچیزی که یه عمر حسرتشو خورده باشی و بشه اولویت اولت همونو بهت میده
اگه یه عمر پشت پیامبر و علی نماز بخونی ولی حسرت غذای معاویه و عمر تو دلت باشه
عاقبتت میشه زبیری
چون ادای ایمان درآوردی و حسرت مقامو خوردی

[=arial black]ممنون از توضیحات خوبتون. واقعا خیلی کمک کننده س. ولی یه مسئله ای که من همیشه باهاش مشکل دارم و همین مسئله س که اولویت بندی رو خیلی سخت میکنه اینه که
به عنوان مثال شاید الان من با خودم بگم که ظاهر و چهره طرف اولویت اولم نیست و مثلا حیا و اخلاق اولیت اولمه. ولی نگرانم که بعد ازدواج و بعد از یه مدت نظرم عوض بشه و یا مثلا فکر کنم که اولویت بندیم چندان هم درست نبوده و.......
چون آدم از آینده و شرایط و افکاری که ممکنه در آینده سراغش بیاد خبر نداره که!!

mehrant;710157 نوشت:
منم کاملا موافقم
هرکسی بهم میگه بی خیال شو و از فکر ازدواج بیا بیرون و ناراحت نباش و...من نميدونم چطوریه. ..غیرممکن بوده برای من

اینطور که معلومه این مشغله فکری همه مون هست. به منم زیاد میگن چرا تو فکری همش؟ بی خیال، خودش درست میشه!!

ولی معمولا این حرفو کسایی میگن که یا خودشون ازدواج کردن و خیالشون راحته، یا اصلا علاقه ای به ازدواج ندارن! وگرنه هر کسی که دغدغه ش این باشه، میدونه که آدم نمیتونه نسبت به مهم ترین تصمیم زندگیش بی خیال و بی تفاوت باشه.

همیشه تو دلم میگم خدا تولدمون که دست خودمون نبوده، مرگمون هم دست توئه. ولی تو ازدواج خودت کمک کن.

roz1017;710151 نوشت:
قبول دارم مرسی

ولی آدم یه سنی داره که تو اون دوران نمیتونه بی خیال شه

مثلا الان که سن ازدواجمه چطور خودمو بزنم به اون راه و فکر نکنم

با خواهرم مشورت کردم اون بهم میگفت همه همینجوری میشن و این یه چیز عادیه

امیدوارم که این روزا زودتر بگذره ...

دوس دارم الان موقعی باشه که برگردم و به الانم نگاه کنمو بخندم و با خودم بگم عجب دیونه ای بودم

هر چقدرم خودمو میزنم کوچه علی چپ بازم به حدی موضوعات پر رنگ هستن که واقعا نگرانم میکنن

حس میکنم چه بخوام و چه نخوام باید و باید این دوران و این حسا رو بگذرونم


این چیزی که گفتم کلی هستش.من خودم کفشش کردم Smile اگه چیزی را میخای یک بار بهش فکر کنم و اون چیز را واقعا از ته دل بخواه.یا بنویسش و بزار یه کنار.و دیگه بهش مدام فکر نکن.ممکنه فکرت بره طرفش ولی به فکرت بال وپر نده و منحرف کن فکرتو.بزار اون چیزی که میخای در اعماق ذهنت بمونه.من قانون جذب را اینجوری میبینم.چنتا نکته : 1-زیاد به چیزی فکر نکن.2-به اینکه میرسی به چیزی که میخای و کمک خدا واقعا اعتقاد قلبی داشته باش و شک نیار.

mohsen1990;710059 نوشت:
موافقم.من خودمم هیچ موقع تعیین تکلیف نمیکنم برا خدا.همیشه میگم خودت بهتر میدونی چی میخام.فقط چون شما گفتی معامله کنین.منم گفتم معاملم اینجوریه.پس با این اوصاف من بخام معامله کنم به خدا چی بگم؟از یه طرف میفرمایین معامله کنین و اون چیزی که مهمتره بگین میخاین از یه طرف میگین اینجوری گیر دادنه!!!

[=arial black]ببینید وقتی شما میگین یکی باشه عین خودم
خدا دقیقا همونو نصیبتون میکنه
بعد میبینین اون آدم با اینکه خیلی شبیه شماست
ولی یه چیزی توی اخلاقش هست که نمیتونین تحمل کنین
و وقتی دقت میکنین می بینین اون خصلت رو خودتون هم دارین فقط تا الان بهش دقت نکرده بودین
ولی اگه بگین خدایا تو بهتر میدونی چی میخوام خدا جزئی تر از شما به مسئله نگاه میکنه
و سعی میکنه اون موارد رو برطرف کنه

وقتی میگم با خدا معامله کنیم منظورم این نیست که هرلحظه به خدا یادآوری کنین چه چیزی میخواین
بلکه یک بار شرایط و انتظاراتتون رو با عقل و منطق طبقه بندی کنین
بعد بهش بگین چیزایی که من از همسر آیندم میخوام ایناس
ولی چون شما خدایی و دستت بازتره از این چیزی که من میخوام بهترینشو نصیبم کن
بعد هروقت رفتین خواستگاری یا واستون خواستگار اومد
و بعد از فکر و تحقیق به نظرتون خوب اومد
بعدش به خدا بگین خدایا حالا لحظه تصمیم گیریه منم قبلا گفتم چی میخوام
اگه این همونیه که من میخوام و قراره خوشبختش کنم و باهاش خوشبخت بشم
خودت درستش کن
ولی اگه قراره ماها در کنار هم حالمون خوب تر نشه خودت به همش بزن
بقیشم بسپارین دست خدا
و هیچوقت هیچوقت به انتخاب خدا شک نکنین

پیام.;710171 نوشت:
[=arial black]ممنون از توضیحات خوبتون. واقعا خیلی کمک کننده س. ولی یه مسئله ای که من همیشه باهاش مشکل دارم و همین مسئله س که اولویت بندی رو خیلی سخت میکنه اینه که
به عنوان مثال شاید الان من با خودم بگم که ظاهر و چهره طرف اولویت اولم نیست و مثلا حیا و اخلاق اولیت اولمه. ولی نگرانم که بعد ازدواج و بعد از یه مدت نظرم عوض بشه و یا مثلا فکر کنم که اولویت بندیم چندان هم درست نبوده و.......
چون آدم از آینده و شرایط و افکاری که ممکنه در آینده سراغش بیاد خبر نداره که!!

[=arial black]خواهش میکنم شما لطف دارین
خب برای همینه که میگن دختر و پسر قبل از ازدواج باید به بلوغ فکری رسیده باشن
بلوغ فکری یعنی اینکه کم کمش چندین سال در مورد خودت، هویتت، افکارت، برنامه های آیندت
و حتی روش زندگیت فکر و تحقیق کنی و به یک ثبات شخصیتی برسی
تا بدونی از خودت چی میخوای
وقتی شخصیت شما شکل گرفت و مثلا متانت و حیا اولویت اولت شد
صد سال هم که بگذره باز هم اولویت اولت همیناست
شما فقط وقتی میتونی کسی رو خوب درک کنی و به رشدش کمک کنی که
قبلش خودت رو درک کنی و برای رشد خودت تلاش کنی

roz1017;710061 نوشت:
در سلامت کامل کنارم باشه و همیشه در آرامش و محبت باشیم

[=arial black]مگه همچین چیزی روی کره زمین وجود داره؟؟؟؟
سلامت کامل و آرامش همیشگی فقط توی بهشت امکان داره
توی این دنیا هرچیزی نسبیه
و فقط با ورود به بهشت میتونیم مطلقشو به دست بیاریم
پس موقع معامله باید حواسمون به مکان و زمان و شرایط باشه
چون متاسفانه امکانات زمین اونقدری نیست که از هرچیزی بهترینشو بخوایم
که اگه همچین شرایطی وجود داشت ائمه اولی تر از ما بودن
ولی نه سلامتشون کامل بود نه آرامش همیشگی داشتن

[=arial black]اگه کسی همیشه سالم باشه و آرامش زندگیشم به راه باشه یه جانی هم باهاش خوشبخت میشه
مهم اینه کسی رو از خدا بخوایم که اگه فردای عروسی خدای نکرده قطع نخاع شد
انقدر واسمون ارزش داشته باشه که باهاش بمونیم و بازم وشبخت ترین آدم باشیم

رهگذر آسمان;710228 نوشت:
[=arial black]ببینید وقتی شما میگین یکی باشه عین خودم
خدا دقیقا همونو نصیبتون میکنه
بعد میبینین اون آدم با اینکه خیلی شبیه شماست
ولی یه چیزی توی اخلاقش هست که نمیتونین تحمل کنین
و وقتی دقت میکنین می بینین اون خصلت رو خودتون هم دارین فقط تا الان بهش دقت نکرده بودین
ولی اگه بگین خدایا تو بهتر میدونی چی میخوام خدا جزئی تر از شما به مسئله نگاه میکنه
و سعی میکنه اون موارد رو برطرف کنه

وقتی میگم با خدا معامله کنیم منظورم این نیست که هرلحظه به خدا یادآوری کنین چه چیزی میخواین
بلکه یک بار شرایط و انتظاراتتون رو با عقل و منطق طبقه بندی کنین
بعد بهش بگین چیزایی که من از همسر آیندم میخوام ایناس
ولی چون شما خدایی و دستت بازتره از این چیزی که من میخوام بهترینشو نصیبم کن
بعد هروقت رفتین خواستگاری یا واستون خواستگار اومد
و بعد از فکر و تحقیق به نظرتون خوب اومد
بعدش به خدا بگین خدایا حالا لحظه تصمیم گیریه منم قبلا گفتم چی میخوام
اگه این همونیه که من میخوام و قراره خوشبختش کنم و باهاش خوشبخت بشم
خودت درستش کن
ولی اگه قراره ماها در کنار هم حالمون خوب تر نشه خودت به همش بزن
بقیشم بسپارین دست خدا
و هیچوقت هیچوقت به انتخاب خدا شک نکنین


اینجوری بهترم هست.چون مثلا نمیگیم یه چیزخاصش خوب باشه و ترجیح میدیم.به خدا میگیم:خدایا تو که منو بهتر از خودم میشناسی یه کسی را نصیبم کن که مناسب من باشه و به من میخوره.

رهگذر آسمان;710236 نوشت:
[=arial black]مگه همچین چیزی روی کره زمین وجود داره؟؟؟؟
سلامت کامل و آرامش همیشگی فقط توی بهشت امکان داره
توی این دنیا هرچیزی نسبیه
و فقط با ورود به بهشت میتونیم مطلقشو به دست بیاریم
پس موقع معامله باید حواسمون به مکان و زمان و شرایط باشه
چون متاسفانه امکانات زمین اونقدری نیست که از هرچیزی بهترینشو بخوایم
که اگه همچین شرایطی وجود داشت ائمه اولی تر از ما بودن
ولی نه سلامتشون کامل بود نه آرامش همیشگی داشتن

[=arial black]اگه کسی همیشه سالم باشه و آرامش زندگیشم به راه باشه یه جانی هم باهاش خوشبخت میشه
مهم اینه کسی رو از خدا بخوایم که اگه فردای عروسی خدای نکرده قطع نخاع شد
انقدر واسمون ارزش داشته باشه که باهاش بمونیم و بازم وشبخت ترین آدم باشیم

فرمایشات شما متین

ولی حد اقل نمیتونم این خواسته رو از خدا داشته باشم که خدایا شوهر منو نذار قطع نخاع شه ؟

مگه شرایطی که دوس داریمو نباید به خدا بگیم

البته اینم بگم میدونم که خوشبختی و محبت و این چیزا نسبیه و تو هر زندگی ممکنه مشکلاتی به وجود بیاد

من این چیزا مد نظرم نیست

من دوس دارم زندگی ارومی داشته باشم

ارامش رو تو سلامتی و احترام به همدیگه و در کنار هم بودن میبینم

شما قبل ازدواج نمیترسیدی ؟ چیزی ذهنتون رو مشغول نکرده بود ؟

roz1017;710239 نوشت:
فرمایشات شما متین

ولی حد اقل نمیتونم این خواسته رو از خدا داشته باشم که خدایا شوهر منو نذار قطع نخاع شه ؟

مگه شرایطی که دوس داریمو نباید به خدا بگیم

البته اینم بگم میدونم که خوشبختی و محبت و این چیزا نسبیه و تو هر زندگی ممکنه مشکلاتی به وجود بیاد

من این چیزا مد نظرم نیست

من دوس دارم زندگی ارومی داشته باشم

ارامش رو تو سلامتی و احترام به همدیگه و در کنار هم بودن میبینم

شما قبل ازدواج نمیترسیدی ؟ چیزی ذهنتون رو مشغول نکرده بود ؟

سلامroz1017.خوبید؟
بانظرتون کاملاموافقم:Kaf:
وچیزی که اززندگی جدیدبخوام همین چیزهایی که گفتیدهست.:khandeh!:

اگه توکل کردن وبه خدا سپردن اینقدر تاثیر داره چرا گاهی که همچی به خودش میسپری ودر کنارش کلی دعا وچله واستغاثه ووو.. هم میکنی کلی ائمه رو هم واسطه میکنی بعد دقیقا بعد از اون که دیگه مطمئنی خدا جوابت خواهد داد یکی میفرسته که در کمال ناباوری ونامردی میزنه تمام اعتماد به نفس وعزت نفست با خاک یکسان میکنه وهمه امیدت ونامید تا جایی که میگی خدایا غلط کردم اصلا نخواستم:god: اینجا تکلیف چیه!!!!!!!!!؟
چرا خدا جواب توکلت رو اینجوری باید بده؟ چی رو میخواست بهت ثابت کنه؟
چرا باید کاری کنه که دیگه حال دعا کردن رو هم نداشته باشی؟
چرا باید جوری تو ذوقت بزنه که دیگه ازش نخوای؟ وکلی چراهای بی جواب دیگه بیاد تو ذهنت وهی باهاشون درگیر باشی؟
نمیدونم شما چجوری توکل کردین که خدا قشنگ گذاشت کف دستتون درست همونی که میخواستین.
شاید هم ما بلد نیستیم توکل کنیم شاید..... نمیدونم..... :Ghamgin:

به نظرم :
توکل یعنی تلاش خودت رو انجام بده، از عقل هم استفاده کنید و نتیجه رو به خدا بسپارید و نگران نتیجه کار نباشید.

*آبی بیکران*;710249 نوشت:
اگه توکل کردن وبه خدا سپردن اینقدر تاثیر داره چرا گاهی که همچی به خودش میسپری ودر کنارش کلی دعا وچله واستغاثه ووو.. هم میکنی کلی ائمه رو هم واسطه میکنی بعد دقیقا بعد از اون که دیگه مطمئنی خدا جوابت خواهد داد یکی میفرسته که در کمال ناباوری ونامردی میزنه تمام اعتماد به نفس وعزت نفست با خاک یکسان میکنه وهمه امیدت ونامید تا جایی که میگی خدایا غلط کردم اصلا نخواستم:god: اینجا تکلیف چیه!!!!!!!!!؟
چرا خدا جواب توکلت رو اینجوری باید بده؟ چی رو میخواست بهت ثابت کنه؟
چرا باید کاری کنه که دیگه حال دعا کردن رو هم نداشته باشی؟
چرا باید جوری تو ذوقت بزنه که دیگه ازش نخوای؟ وکلی چراهای بی جواب دیگه بیاد تو ذهنت وهی باهاشون درگیر باشی؟
نمیدونم شما چجوری توکل کردین که خدا قشنگ گذاشت کف دستتون درست همونی که میخواستین.
شاید هم ما بلد نیستیم توکل کنیم شاید..... نمیدونم..... :Ghamgin:


دقیقا چیزی که برای منم دیروز اتفاق افتاد. یکی رو میخواستم که دوتا مشکل وجود داشت سر راهم. کل سی روز ماه رمضون و شبهای قدر دعا کردم که این مشکلا حل بشه. ولی همین دیروز یه اتفاقی افتاد و از کسی چیزی شنیدم که بجای حل مشکل، وضعیت بدتر هم شد و بیشتر توی دوراهی موندم. اینجوری که میشه دیگه آدم از توکل و دعا سرد میشه!

*آبی بیکران*;710249 نوشت:
گه توکل کردن وبه خدا سپردن اینقدر تاثیر داره چرا گاهی که همچی به خودش میسپری ودر کنارش کلی دعا وچله واستغاثه ووو.. هم میکنی کلی ائمه رو هم واسطه میکنی بعد دقیقا بعد از اون که دیگه مطمئنی خدا جوابت خواهد داد یکی میفرسته که در کمال ناباوری ونامردی میزنه تمام اعتماد به نفس وعزت نفست با خاک یکسان میکنه وهمه امیدت ونامید تا جایی که میگی خدایا غلط کردم اصلا نخواستم اینجا تکلیف چیه!!!!!!!!!؟

یادم هست دیروز فکر کنم اگر اشتباه نکنم، حاج آقا پناهیان می گفتند مبارزه با هوای نفس مثل کیسه بوکس می ماند وقتی به کیسه بوکس ضربه زدی ( مثلا در ماه رمضان دعا و قرآن خواندی و گریه کردی) منتظر برگشت اون کیسه بوکس باشید تا به شما برگرده و باید آمادگی داشته باشید تا زمین نخورید و حداقل اگر جا خالی نمی تونید بدید، وایستید تا به شما برخورد کند.

الانم به نظرم شما دعا کردید یه ضربه به اون کیسه بوکس زدید و بعد از دعا اون کیسه بوکس برگشته تا به شما برخورد کنه، و شما باید آمادگی این برخورد رو داشته باشید.

بانو;710255 نوشت:
یادم هست دیروز فکر کنم اگر اشتباه نکنم، حاج آقا پناهیان می گفتند مبارزه با هوای نفس مثل کیسه بوکس می ماند وقتی به کیسه بوکس ضربه زدی ( مثلا در ماه رمضان دعا و قرآن خواندی و گریه کردی) منتظر برگشت اون کیسه بوکس باشید تا به شما برگرده و باید آمادگی داشته باشید تا زمین نخورید و حداقل اگر جا خالی نمی تونید بدید، وایستید تا به شما برخورد کند.

الانم به نظرم شما دعا کردید یه ضربه به اون کیسه بوکس زدید و بعد از دعا اون کیسه بوکس برگشته تا به شما برخورد کنه، و شما باید آمادگی این برخورد رو داشته باشید.


متوجه منظورتون نشدم؟

پیام.;710254 نوشت:
دقیقا چیزی که برای منم دیروز اتفاق افتاد. یکی رو میخواستم که دوتا مشکل وجود داشت سر راهم. کل سی روز ماه رمضون و شبهای قدر دعا کردم که این مشکلا حل بشه. ولی همین دیروز یه اتفاقی افتاد و از کسی چیزی شنیدم که بجای حل مشکل، وضعیت بدتر هم شد و بیشتر توی دوراهی موندم. اینجوری که میشه دیگه آدم از توکل و دعا سرد میشه!

این جور مواقع میگن خدا چون آینده ما رو میبینه بهترینو برامون انتخاب میکنه

شاید اون انتخاب هم برای شما مناسب نبوده

شاید به حرمت دعاهایی که تو روزای عزیز کردین خدا راه رو نشونتون داده

نمیدونم

ضمنا الان متوجه شدم جواب همه سوالا تو گفته های خودمونه

و این واقعا ماییم که باید کاملا به خدا اعتماد کنیم

وقتی منی که برای یکی دیگه این نظرو میدم ولی خودم لنگم پس لابد مشکل از خودمه ...

جواب رو میدونم عظمت خدا رو میشناسم ولی چرا نگرانم؟

خواسته هایی که من دارم ارزو هستن یا یه چیز دیگه ؟

roz1017;710384 نوشت:
این جور مواقع میگن خدا چون آینده ما رو میبینه بهترینو برامون انتخاب میکنه

شاید اون انتخاب هم برای شما مناسب نبوده

شاید به حرمت دعاهایی که تو روزای عزیز کردین خدا راه رو نشونتون داده

نمیدونم

ضمنا الان متوجه شدم جواب همه سوالا تو گفته های خودمونه

و این واقعا ماییم که باید کاملا به خدا اعتماد کنیم

وقتی منی که برای یکی دیگه این نظرو میدم ولی خودم لنگم پس لابد مشکل از خودمه ...

جواب رو میدونم عظمت خدا رو میشناسم ولی چرا نگرانم؟

خواسته هایی که من دارم ارزو هستن یا یه چیز دیگه ؟


نمیدونم، شاید. ولی هنوز هم کامل منصرف نشدم. یعنی هنوز فکر نمیکنم که منظور از این اتفاقها این بوده که کلا منو منصرف کنه!

به نظرم نگرانیم ، چون تصور اینکه اونی که خدا برامون انتخاب میکنه، از اینی که الان مدنظر خودمون هست، بهتر خواهد بود ، مشکله. لااقل برا من که اینجوریه! نه اینکه به انتخاب خدا شک داشته باشم، فقط تصور کردنش سخته.
شاید ایمانم ضعیفه!!

alone star;708156 نوشت:
سلام استادامین.
استادواقعا برای من هم سواله که چطوری میشه با توکل بخدا،به خواستگارهاجواب داد؟
واقعا این توذهنم هست که اگرفردی روانتخاب کنم،نکندفردبهترازاین هم باشه وبیاد؟

سلام

این احتمال همیشه وجود داره؛ یعنی ممکنه در هر صورت مورد بهتری وجود داشته باشه. اما نکته ای که شما برای انتخاب همسر باید به اون توجه کنین این نیست؛ چون در این صورت به امید اومدن مورد بهتر هیچ وقت نباید ازدواج کنین. مثل اینه که من به امید اینکه یه ساعت دیگه غذای بهتری برام میاد ساعت ها غذا نخورم و منتظر اون غذا بمونم. طبیعیه که چنین کاری عاقلانه نیست. بعلاوه اینکه ضمانتی هم وجود نداره که اونی که من فکر می کنم بهتره، بهتر باشه. اومدیم و صبر کردیم و اون بهتره رو انتخاب کردیم ولی بعد یه مدت معلوم شد همون اولیه از همه بهتر بود!

اما اینکه چطور توکل کنیم توضیحات داده شد ولی یه مثال می زنم. شما وقتی می ری آموزش رانندگی چطور رانندگی می کنی؟ شما از تمام نیروی خودتون برای کنترل ماشین استفاده می کنین. اما آیا این مسئله منافاتی با حضور مربی در کنار شما داره؟ شما از ایشون خواستی که در کنار شما هوای شما رو داشته باشه. این خواستن، باید در تمام مراحل زندگی نسبت به خدا وجود داشته باشه تا همیشه هوامون رو داشته باشه. ما در انتخاب همسر از تمام قوای خودمون استفاده می کنیم و از خدا هم میخوایم که هوامون رو داشته باشه.

لبیک یا علی النقی;708181 نوشت:
توکل در هر کاری یعنی...
شما تمام تلاشت را انجام دهی
اما دلگرم و مغرور تلاشت نباشی!
بدانی که اثرکردن و نتیجه دادن تلاش های شما دست خداست...
خدا نخواد هیچکدوم از تلاشهات به نتیجه نمی رسه
توکل یعنی باور همین نکته!
یعنی یقین داشته باشیم که همه چیز دست خداست....

درزمینه ی ازدواج هم همینطور....
شما از خدا می خوای همسر شایسته نصیبت کنه...
اما تحقیق و مشورت و غیره را هم به بهترین شکل انجام می دهید
توکل، جایگزین تلاش های شما نیست
تلاش های شما هم موجب دلگرمی و اطمینان نیست

اینکه من دوست ندارم منو با همسربد امتحان کنه....
قضیه اینه که ما اصلا دوست نداریم خدا مارو امتحان کنه!!!
انسان، طبعاً قانون گریز است و متنفر از امتحان
قوانین خدا هم برخلاف طبیعت ما اند...
مثلا ما طبیعتاً دوست داریم بخوریم فقط! دوست داریم تا لنگ ظهر بخوابیم!
اما قانون خدا میگه یه ماه صبح تا شب نباید هیچچی بخوری...صبح هم قبل طلوع آفتاب باید پا شی!
هیچکدوم از امتحانها طبعاً مورد پسند ما نیستند...



اینم یه نمونش:

رهگذر آسمان;708426 نوشت:
[=arial black]سلام
به نظر من توکل بهترین و مطمئن ترین راه در انتخاب همسره
مثلا خود من قبل ازدواج
یه روز نشستم شرایط و انتظاراتی که از همسر آیندم رو داشتم نوشتم
مثلا گفتم : خدایا زیاد مهم نیست شغلش چی باشه
یا درآمد ماهیانش چقدر باشه
ولی خیلی مهمه که پولش حلال باشه
لازم نیست قیافه و تیپش عالی باشه
ولی مهمه که ایمانش قوی باشه
عروسی آنچنانی و مهریه فلان و خرید بهمان نمیخوام
ولی نباید مانع هیئت و مسجد و اعمال مستحبی من باشه
.....
بعدشم توکل کردم به خودش
هرخواستگاری که میومد
میگفتم خدایا تو که شرایط منو میدونی
از آینده هم خبر داری
اگه این آدم همونیه که من میخوام خودت جورش کن
اگرم نه که یه کاری کن خودش پشیمون بشه
تا اینکه همسرم دو روز قبل از عاشورا اومد خواستگاریم
من سر قولم موندم و از خداهم خواستم سرقولش بمونه
یه تحقیق اساسی هم کردیم
ولی روزی که قرار بود بهشون جواب بدم
به امام حسین گفتم :
این روزا روزای توئه
من هیچ چیز دنیایی ازش نمیخوام
همه چیزو میسپارم به تو
اگه همونی بود که من میخوام همه عمر مدیونت میمونم
اگرم چیزی غیر خواسته ام بود هیچوقت به روش نمیارم چون انتخاب توئه
ولی شکایتشو فقط به خودت میکنم
و خدا و امام حسین به بهترین شکل ممکن جواب توکلمو دادن
و هنوزم با گذشت چند سال از ازدواجم فامیل شوهرم بهم میگن عروس سیدالشهدا
چون بعدها فهمیدم همسرم هم همین معامله رو با امام حسین کرده بود

امین;710468 نوشت:
سلام

این احتمال همیشه وجود داره؛ یعنی ممکنه در هر صورت مورد بهتری وجود داشته باشه. اما نکته ای که شما برای انتخاب همسر باید به اون توجه کنین این نیست؛ چون در این صورت به امید اومدن مورد بهتر هیچ وقت نباید ازدواج کنین. مثل اینه که من به امید اینکه یه ساعت دیگه غذای بهتری برام میاد ساعت ها غذا نخورم و منتظر اون غذا بمونم. طبیعیه که چنین کاری عاقلانه نیست. بعلاوه اینکه ضمانتی هم وجود نداره که اونی که من فکر می کنم بهتره، بهتر باشه. اومدیم و صبر کردیم و اون بهتره رو انتخاب کردیم ولی بعد یه مدت معلوم شد همون اولیه از همه بهتر بود!

اما اینکه چطور توکل کنیم توضیحات داده شد ولی یه مثال می زنم. شما وقتی می ری آموزش رانندگی چطور رانندگی می کنی؟ شما از تمام نیروی خودتون برای کنترل ماشین استفاده می کنین. اما آیا این مسئله منافاتی با حضور مربی در کنار شما داره؟ شما از ایشون خواستی که در کنار شما هوای شما رو داشته باشه. این خواستن، باید در تمام مراحل زندگی نسبت به خدا وجود داشته باشه تا همیشه هوامون رو داشته باشه. ما در انتخاب همسر از تمام قوای خودمون استفاده می کنیم و از خدا هم میخوایم که هوامون رو داشته باشه.



اینم یه نمونش:

سلام.استادیه مسئله ی دیگه ای هم که هست اینکه چطوری میشه اطمینان کرداون معیارهایی که برای انتخاب گذاشتیم این فردانتخاب شده فقط تظاهر نکرده باشه وواقعا عملی هست؟

Im_Masoud.Freeman;708324 نوشت:
[=Times New Roman]

متاسفانه برخی خانواده ها فکر می کنند ازدواج یه مسابقست که یکی از دو طرف باید برنده بشه. و بعدش هرکسی میره پی زندگی خودش.

من هنوزم نفهمیدم توی خواستگاری یکی از بستگان اون همه جر و بحث سر مهریه که 1500 سکه باشه الان که 6-7 سال از زندگیشون گذشته چه اهمیتی داشت؟

حالا یه سوال : اینکه من نمی تونم بپذیرم دختری اهل زندگی باشه و به مهریه بالا اهمیتی بده. اشکال از منه؟ :Gig: نهایتش 14 سکه :Gig:

شروین;708493 نوشت:

کاملا درسته باید واقعیت جامعه رو دید
اینکه بگیم حضرت علی ع و حضرت زهرا س اینجوری بودن که ملاک نیست . مگه ما چقدر شبیه ایشان هستیم که حالا به مهریه که رسید بخوایم دقیقا مثل این بزرگوارها عمل کنیم ؟
یا دوستمون گفت رهبر بالای 14 سکه عقد نمیکنن . باز اینهم ملاک نیست . اولا رهبر هرکسی رو عقد نمیکنن . خواهر خانم بنده عقدشو آقا خوندن. به این راحتی ها نیست که کسی بره پیش رهبر برای عقد و باید رهبر مطمئن باشند از این زوجین . دوما رهبر مختار هستند که هرجوری که دوست دارند شرط بگذارند برای زوجینی که توسط ایشان عقد میشوند ولی این دلیل نمیشود که این حکم برای همه باشد

جالب اینکه آقایون در این موارد طرفدار سنت های حسنه میشوند :ok:

شروین;708496 نوشت:

دوست عزیز من نمیدونم شما چند سالتونه و چقدرر تجربه اینگونه مسائل رو دارید . ولی اینو بدونید گاها زن و شوهر ها بعد از شاید 10 سال به جنبه هایی از شخصیت همدیگه پی میبرن که فکر نمیکردم همسرشون چنین شخصیتی داشته باشه . حالا شما با تحقیق چیو میخوای متوجه بشید ؟ نهایت ماحصل تحقیق اینه که طرف معتاد نباشه ، دوست دختر نداشته باشه و سر به زیر باشه همین . شکاک بودن ، بد دل بودن ، خسیس بودن برای زن و بچه ، دست بزن داشتن روی زن و بچه و ... رو تو کدوم تحقیق میخواید متوجه بشید ؟
ضمنا خیلی مشکلات بعد از عروسی پیش میاد . طرف اصلا بچه پیغمبر بعد از عروسی معتاد میشه ، یا فیلش یاد هندستون میوفته . اینجا کی میخواد جوابگو باشه ؟



سلام

دوستان در مورد مهریه در پست های مربوط به خودش مفصل بحث شده و بهتره این تاپیک از موضوع خودش خارج نشه. کلیت مسئله اینه که هیچ منافاتی بین اینکه رهبر معظم ما 14 سکه رو برای عقدهایی که میخونن تعیین کردن، با آزاد بودن تعیین تعداد سکه برای دیگر افراد وجود نداره و اگه کسی مثلا بخواد 100 سکه رو به عنوان مهریه قرار بده نعوذ بالله از ولایت خارج نیست؛ چنانچه اگه مثلا کسی نماز نافله نخونه از اسلام خارج نمیشه. اگه قرار بود این مسئله واجب باشه اسلام خودش بهتر از هر کسی به اون واقف بود و این کار رو می کرد. در مورد میزان مهریه در اسلام، مسئله به توافق طرفینی واگذار شده. منتها در کنار این مسئله، به کم بودن مهریه و حتی بخشیدن اون توصیه های اکیدی شده که این خود نکات ظریفی برای پایداری خانواده در بر داره.

بنابراین دختری که میگه مهریه من مثلا باید 100 تا باشه، نه مخالف ولایته و نه اینکه بگیم زن زندگی نیست. اون پسر مختاره که قبول کنه یا نکنه. با این حال توصیه دین اینه که زندگی رو مخصوصا زندگی زناشویی رو روی حساب و کتاب مادی نبندین تا این پیوند مقدس از هدف اصلی خودش خارج نشه. درسته که ممکنه در موارد معدودی بالا بودن تعداد سکه مانع برخی مشکلات احتمالی مثل همون هایی که دوستمون مثال زدن بشه؛ اما این مسئله اولا به این معنا نیست که تنها راه جلوگیری از این مشکلات، زیاد کردن تعداد سکه است ثانیا در مواردی زیاد بودن تعداد سکه نه تنها احتمال مشکل رو کم نمیکنه بلکه موجب مشکلات عدیده دیگه ای میشه. لذا توصیه کلی به اینکه مثلا تعداد سکه 100 تا یا 200 باشه چندان جالب نیست. توصیه کلی اینه که تا می تونین تعداد مهریه کم باشه.

البته این نکته رو هم نباید فراموش کرد که این توصیه ها، در مواردی مثل یک پازل عمل میکنه که اگه بقیه تیکه های اون نباشه ممکنه نه تنها فایده ای نداشته باشه بلکه مضر هم باشه. مثلا کسی که از دین و ایمان بویی نبرده و به هیچ چیز معتقد و پایبند نیست و بنا هم نداره زندگی آینده خودش رو بر اساس این مسئله ببنده، نمیشه قسم حضرت عباس خورد که کم بودن مهریه زندگی اون رو نجات میده؛ چون چه بسا این مسئله زندگی اون رو زودتر از موقع مقرر خراب کنه!

دوستان لطفا به تاپیک های مهریه مراجعه کنند ...

roz1017;710061 نوشت:
چقدر مسئله ازدواج حساس و نفس بره واقعا

من حس میکنم سر این موضوع وسواس اوردم

من هیچ خصوصیت خاصی موقع دعا از خدا نمیخوام فقط همیشه میگم خدایا هر کی

رو که نصیبم کنی در سلامت کامل کنارم باشه و همیشه در آرامش و محبت باشیم

ولی تو جامعه به حدی موردای تلخی میبینم که حس میکنم ذهنم بیمار شده

مثلا میبینم طرف بعد ازدواج مسیر زندگیش کلا عوض شده .... یا بعد ازدواج نا خواسته شوهرش

تصادف کرده و علیل شده یا بر عکس

یا مثلا شوهرش رفته زندون یا هزار تا مورد دیگه

من واقعا میترسم

به نظرتون اینا طبیعیه که ادم به فکر آیندش باشه ؟

میگن فکرای مثبت کن تا مثبتا پیدات کنن ولی من هر بار به مثبتا فکر کردم عکسش شده برا همین اعتقادی به این

موضوع ندارم

حس میکنم این فکرو خیالا منو پیر کردن :Ghamgin:

roz1017;710239 نوشت:
فرمایشات شما متین

ولی حد اقل نمیتونم این خواسته رو از خدا داشته باشم که خدایا شوهر منو نذار قطع نخاع شه ؟

مگه شرایطی که دوس داریمو نباید به خدا بگیم

البته اینم بگم میدونم که خوشبختی و محبت و این چیزا نسبیه و تو هر زندگی ممکنه مشکلاتی به وجود بیاد

من این چیزا مد نظرم نیست

من دوس دارم زندگی ارومی داشته باشم

ارامش رو تو سلامتی و احترام به همدیگه و در کنار هم بودن میبینم

شما قبل ازدواج نمیترسیدی ؟ چیزی ذهنتون رو مشغول نکرده بود ؟

*آبی بیکران*;710249 نوشت:
اگه توکل کردن وبه خدا سپردن اینقدر تاثیر داره چرا گاهی که همچی به خودش میسپری ودر کنارش کلی دعا وچله واستغاثه ووو.. هم میکنی کلی ائمه رو هم واسطه میکنی بعد دقیقا بعد از اون که دیگه مطمئنی خدا جوابت خواهد داد یکی میفرسته که در کمال ناباوری ونامردی میزنه تمام اعتماد به نفس وعزت نفست با خاک یکسان میکنه وهمه امیدت ونامید تا جایی که میگی خدایا غلط کردم اصلا نخواستم:god: اینجا تکلیف چیه!!!!!!!!!؟
چرا خدا جواب توکلت رو اینجوری باید بده؟ چی رو میخواست بهت ثابت کنه؟
چرا باید کاری کنه که دیگه حال دعا کردن رو هم نداشته باشی؟
چرا باید جوری تو ذوقت بزنه که دیگه ازش نخوای؟ وکلی چراهای بی جواب دیگه بیاد تو ذهنت وهی باهاشون درگیر باشی؟
نمیدونم شما چجوری توکل کردین که خدا قشنگ گذاشت کف دستتون درست همونی که میخواستین.
شاید هم ما بلد نیستیم توکل کنیم شاید..... نمیدونم..... :Ghamgin:

پیام.;710254 نوشت:
دقیقا چیزی که برای منم دیروز اتفاق افتاد. یکی رو میخواستم که دوتا مشکل وجود داشت سر راهم. کل سی روز ماه رمضون و شبهای قدر دعا کردم که این مشکلا حل بشه. ولی همین دیروز یه اتفاقی افتاد و از کسی چیزی شنیدم که بجای حل مشکل، وضعیت بدتر هم شد و بیشتر توی دوراهی موندم. اینجوری که میشه دیگه آدم از توکل و دعا سرد میشه!


سلام

میدونید مشکل از کجاست؟ مشکل از اون جاست که ما نمی دونیم واسه چی زندگی می کنیم. دعا کردن فقط برای این نیست که ما به اون چیزهایی که می خوایم برسیم؛ چون اگه این بود خدا خیلی راحت می تونست همه اونا رو سه سوته بهمون بده و کاری نمی کرد که با ندادن اون حاجت، یکی از بنده هاش بگه من دیگه از خدا ناامید شدم! اصلا می تونست کاری کنه که ما توی زندگی هیچ وقت به هیچ مشکلی نخوریم. اما این کار رو نکرد و نمی کنه. به نظرتون چرا؟ نعوذ بالله نمی تونه؟! یا میخواد مارو اذیت کنه؟! یا ... ؟

اگه ما فقط به دنبال زندگی آروم و بی دغدغه و آسه بیا آسه برو باشیم که دیگه تفاوتی با چهارپا نداریم. ما دو بعد داریم. بعد مادی و بعد معنوی و اتفاقاً برعکس تفکرات غالب، اونی که اصله بعد معنویه نه مادی. جسم انسان و زندگی مادی اون وسیله ایه برای اینکه انسان بتونه بعد معنوی خودش رو ارتقا بده تا برای زندگی ابدی در آخرت آماده بشه. اما ما برعکس کار می کنیم. همه همت و تلاشمون اینه که بهترین آرامش و آسایش رو برای بدنی فراهم کنیم که دیر یا زود میره زیر خاک و نابود میشه.

اگه ما نگاهمون رو اصلاح کنیم بعنی به این باور برسیم که امتحانات و سختی هایی که توی این دنیا گریبان مارو میگیره، موقعیت هایی هستن که خدا در اختیار ما گذاشته تا به وسیله اون روحمون رو بسازیم، اون موقع نه تنها گله و شکایتی نمی کردیم بلکه خدا رو شکر می کردیم. اینکه میگن اگه کسی دید زندگیش بدون مشکله باید ببینه کجای کارش میلنگه، برای همینه. اینکه آدم های زیادی رو میبینیم که بدون دردن و به بهترین شکل زندگی می کنن، نه اینه که خدا حتما خیلی دوسشون داره و بخت یارشون شده. باید از این زندگی ها ترسید. بترسیم که نکنه خدا چنین آدم هایی رو به حال خودشون رها کرده و ...

البته این به این معنا نیست که خودمون رو با بی عقلی و بی تدبیری به دردسر بندازیم؛ بکله به این معناست که ما نهایت استفاده رو از عقل و تدبیرمون ببیریم و همیشه به فکر این باشیم که چطوری می تونیم خودمون رو به خدا نزدیکتر کنیم.

پیام.;710171 نوشت:
[=arial black]ممنون از توضیحات خوبتون. واقعا خیلی کمک کننده س. ولی یه مسئله ای که من همیشه باهاش مشکل دارم و همین مسئله س که اولویت بندی رو خیلی سخت میکنه اینه که
به عنوان مثال شاید الان من با خودم بگم که ظاهر و چهره طرف اولویت اولم نیست و مثلا حیا و اخلاق اولیت اولمه. ولی نگرانم که بعد ازدواج و بعد از یه مدت نظرم عوض بشه و یا مثلا فکر کنم که اولویت بندیم چندان هم درست نبوده و.......
چون آدم از آینده و شرایط و افکاری که ممکنه در آینده سراغش بیاد خبر نداره که!!


سلام

این مشکل در صورتی ایجاد میشه که شما فقط به افکار و عقاید خودت تکیه کنی؛ اما اگه ملاک های شما پشتوانه واقعی داشته باشه، اولا تغییر نمیکنه ثانیا اگه تغییر هم کرد، نباید شما هم دنباله رو همون تغییر باشی بلکه باید تلاش کنی اصلاحش کنی!

بنابراین اولویت اگه واقعی باشه، همیشه واقعیه و اگه غیر واقعی باشه همیشه غیر واقعی خواهد بود. اینکه امروز مثلا قیافه برای شما اولویت اوله، اگه می خواین به مشکل نخورین همین امروز باید ببینین این اولویت واقعیه یا نه؛ یعنی تاثیر اون در زندگی به چه اندازه است. یا مثلا اگر پول و ثروت برای شما اولیت شد باید همین امروز اون رو بررسی کنین. اگه واقعی بود بپذیرین و اگه نبود باید نگاهتون اصلاح بشه.

اگه چند سال بعد از ازدواج هم تغییر در اولویت ها شما ایجاد شد، باز هم همین مسئله تکرار میشه. یعنی اگه شما امروز به این نتیجه رسیدی که پول و ثروت اولویت اصلی نیست ولی بعد از چند سال نظرت عوض شد، اون موقع باید دوباره فکر و نگاهت به زندگی رو آنالیز و اصلاح کنی.

alone star;710470 نوشت:
سلام.استادیه مسئله ی دیگه ای هم که هست اینکه چطوری میشه اطمینان کرداون معیارهایی که برای انتخاب گذاشتیم این فردانتخاب شده فقط تظاهر نکرده باشه وواقعا عملی هست؟


سلام

هر چند به صفر رسوندن این احتمال ممکن نیست اما با راهکارهایی که برای شناخت طرف وجود داره تا حدود زیادی این مسئله منتفی میشه. شما علاوه بر اینکه در جلسات خواستگاری با طرف آشنا میشی، از طرق مختلف در مورد ایشون تحقیق می کنین. دوست؛ دشمن؛ آشنا؛ محل کار؛ محل تحصیل؛ فامیل و ... موقعیت هایی هستن که طرف سالها با اونها زندگی کرده و غالب خصوصیات خودش رو بروز داده. لذا تحقیق از اونها شناخت خوبی به شما خواهد داد. در کنار این مسئله توکل و توسل بخش دیگه ای از این مشکل رو حل میکنه.

با این حال شما نباید به این تفکر به سمت ازدواج بری که صد در صد طرف اونیه که فکر می کنی؛ چون در هر صورت اختلاف نظرهایی وجود خواهد داشت که طرفین در طول زندگی باید با اون کنار بیان و از این اختلافات پلی بسازن برای پیشرفت و ترقی

پیام.;710254 نوشت:
دقیقا چیزی که برای منم دیروز اتفاق افتاد. یکی رو میخواستم که دوتا مشکل وجود داشت سر راهم. کل سی روز ماه رمضون و شبهای قدر دعا کردم که این مشکلا حل بشه. ولی همین دیروز یه اتفاقی افتاد و از کسی چیزی شنیدم که بجای حل مشکل، وضعیت بدتر هم شد و بیشتر توی دوراهی موندم. اینجوری که میشه دیگه آدم از توکل و دعا سرد میشه!

رنجانیدن امیری خفته‌ای را کی مار در دهانش رفته بود:(مولوی » مثنوی معنوی » دفتر دوم): مردی عاقل، سوار براسب از چمنزاری می گذشت. ناگهان مردی را زير سايه درختی در حال خواب مشاهده کرد و ديد که ماری در حال خزيدن به داخل دهان اوست. مرد با شتاب به فرد خفته نزديک شد، ولی ديگر کار از کار گذشته بود.

عاقلی بر اسب، می آمد سوار / در دهان خفته ای، میرفت مار
آن سوار، آن را بديد و میشتافت / تا رماند مار را، فرصت نيافت

سوار چون فرد عاقلی بود اول چند کشيده جانانه بر فرد خوابيده زد.

چونک از عقلش فراوان بد مدد / چند دبوسی قوی بر خفته زد

خوابيده با تعجب بيدار شد که چرا اين کشيده ها را خورده ولی تا به خودش بجنبد با ضربات پياپی سوار رو به رو شد که با تحکم و زور او را به زير يک درخت سيبی کشانيد که در زير آن سيب های پوسيده بسياری ريخته شده بود. سوار گفت که ازين سيب های پوسيده بخور و گرنه بيشتر تنبيه می شوی! و مرد ناچاراً چندان خورد که ديگر معده اش تاب و توان نداشت و سيب های پوسيده از دهانش بيرون میريخت .

اسيب چندان مرد را، در خورد داد / کز دهانش، باز بيرون می فتد

مرد بدبخت دائم نفرين میکرد که: « ای مرد سوار، تو از وضعت پيداست که آدم با شخصيتی هستی، من به تو چه کردم که اين طور بلا بر سرم می آوری، اقلاً يکباره تيغ بردار و هلاکم کن! خدايا، تو خودت اين مرد را هلاک کن و مکافاتش را بده » و از اين حرفها ... که سوارکار گفت: " الان وقتش رسيده که در اين صحرا بدوی تا نفست در بيايد! "

هر زمان میگفت او، نفرين نو / اوش میزد، کاندرين صحرا بدو

مرد میدويد و سوارکار هم سوار بر اسب با تازيانه او را وادار به دويدن بيشتر میکرد. مرد بدبخت چندين بار افتاد و بلند شد و در صحرای پر از خار هزاران زخم ديد ولی چارهای نداشت، چون ايستادن با چوب خوردن يکی بود. مرد آن قدر دويد تا از نفس افتاد، در اين هنگام حالت قی بر او غالب شد و در نتيجه هر چه که خورده بود همراه با آن مار از معدهاش بيرون زد. مرد چون آن مار را ديد همه ماجرا را فهميد و به سوارکار عاقل سجده نمود.

چون بديد از خود، برون آن مار را / سجده آورد، آن نکو کردار را

مرد به خاطر این کار از لطف امیر تشکر کرد و از او به خاطر تمام نفرینها و اعتراض هایی که کرده بود، معذرت خواست، ولی يک راز را به عنوان سوال مطرح کرد که: " ای سوار عاقل، چرا تو از اول ماجرا را برای من نقل نکردی که من بدانم قضيه چيست تا خودم با کمال ميل با تو همکاری بکنم و اينقدر هم به تو توهين نمی شد؟ "

شمه ای زين حال، اگر دانستمی / گفتن بيهوده، کی تانستمی
ليک خامش کرده، می آشفتی / خامشانه، بر سرم می کوفتی

مرد عاقل پاسخ داد: " اگر من میگفتم که مار، در معده تو است تو خودت سکته می کردی و ترس قاتل جانت میشد و ديگر تاب و توانی برای اين همه تلاش و کوشش نداشتی، پس من ناچار به پرورش ناگفتنی تو بودم . "

گفت اگر من گفتمی، رمزی از آن / زهره تو آب گشتی، آن زمان
گر ترا من گفتمی، اوصاف مار / ترس از جانت، بر آوردی دمار

mehrant;710157 نوشت:
منم کاملا موافقم
هرکسی بهم میگه بی خیال شو و از فکر ازدواج بیا بیرون و ناراحت نباش و...من نميدونم چطوریه. ..غیرممکن بوده برای من

سلام منم دقیقا این شکلی بودم. کسی بهم میگف فک نکن میگفتم نفسش از جای گرم بلند میشه شرایط منو نمی فهمه و ...
یه بارم یکی از نزدیک ترین کسام بهم گف این احتمال رو بده که دیگه نتونی ازدواج کنی، اون شب تا صبح گریه کردم برام قابل قبول نبود. با خودم میگفتم مگه نمیگن هرکی مضطر بشه خدا حاجتش رو میده، بابا من که دیگه از اضطرارم رد شدم، پس چرا نمیشه.
تا اینکه تو یکی از کتابای استاد صفایی حائری هم خوندم که به هر چی زیاد گیر بدی و تعلق خاطر داشته باشی خدا تعلقت رو میشکنه.
ببینید خدا میخواد ما رشد کنیم همین. وگرنه آره خدا برا همه دقیقا همونی رو که میخوان و همه شرایط رو میتونه درست کنه هیچی هم کم نمیاد.ولی چه فایده؟ نگاه من ب دنیا ب خودم ب خدا اشتباه بود. دنیا رستوران نیس که هرچی خواستم آماده بشم واسم.
ما باید تعلقامون شکسته بشه. هر کی تو یه چیزی. مال منم تو ازدواج بود.
که یه روز حاج آقا ماندگاری جواب خوبی دادن ب این سوال. گفتن:
گاهی درچیزی که اصرار داریدامتحان میشوید نیت کنیدتا40روزاصلا به ازدواج بعنوان ی دغدغه فکری نگاه نکنیدباتوسل وتوکل بعداز روز تقدیرتان راامتحان کنید

برام قابل تصور نبود که حتی یه روز بهش فک نکنم چه برسه به 40 رووووووووووووووووز.
ولی بعد یه مدت سعی کردم عملیش کنم. خیلی خیلی واسم سخت بود ولی شد.
باور کنین آرامشی که نصیبم کردو تا حالا نداشتم.
میدونم فوق العاده سخته. ولی تو افزایش آرامش و توکل آدم فوق العاده موثره.
و فکر می کنم اینم تو برطرف شدن مشکل من خیلی موثر بود.

خیلی عذر میخوام طولانی شد .
امثال من ک عبادت خالصانه نداریم برا خدا، ان شاءالله خدا به عنایت شون و بحق حضرت زهرا س بهترین مصصلحت رو برامون در نظر بگیرن.

[=arial black]ببینید دوستان خوشبخت شدن توی ازدواج اصلا مسئله پیچیده ای نیست
یکی از دوستان گفتن میترسم بعد ازدواج بلایی سر همسرم بیاد و آرامشم بهم بخوره
یکی دیگه گفت از کجا معلوم معیار امروزم با معیارهای فردام تفاوت نداشته باشه؟
یکی دیگه نگرانه اینه که چطور میشه به فرد انتخاب شده اعتماد کرد
....

ازدواج و خوشبخت شدن یه سری پیش نیاز داره
اول اینکه درست زندگی کنی
درست زندگی کردن یعنی اینکه حتی توی ذهنت هم به همسر آیندت خیانت نکنی
از نگاه من خیانت قبل ازدواج فاجعه بارتر از بعد ازدواجه
شما وقتی بعد ازدواج به همسرت خیانت میکنی
هم به اون بنده خدا خیانت کردی همبه انتخاب خدا
چون یه همسر پاک سرراهت قرار داده و تو قدرش رو ندونستی
ولی وقتی قبل ازدواج به همسر آیندت خیانت میکنی
صددرصد یه همسر ناپاک گیرت میاد
خب طبیعیه که همه ما قبلا یه سری گناهایی داشتیم
ولی مهم اینه که وقتی تصمیم به ازدواج میگیریم رسما پاک بشیم

دوما بدونیم از زندگی آیندمون چی میخوایم
به عنوان یه دختر اگه دنبال ماشین و خونه و جواهرات هستیم
چرا وقتمون رو با ازدواج تلف میکنیم؟
هزاران راه برای رسیدن به این موارد هست
به شخصه معتقدم کسی که از دیوار مردم بالا بره کمتر عذاب خواهد شد
نسبت به کسی که بخاطر این چیزا با جوونی یه آدم زندگی کنه
و اگه به عنوان یه پسر ( با عرض معذرت از آقایون ) مثلا فقط دنبال شهوت هستم
بازم راههای بهتری برای حل این مشکل هست که خیلی کم دردسرتر از ازدواجه

سوما تو رویاهای قبل ازدواجمون فقط تو این فکر نباشیم که
کسی رو پیدا کنیم که خوشبختمون کنه
بلکه انقدر روی خودمون کار کنیم که مطمئن بشیم میتونیم کسی رو خوشبخت کنیم
چرا همه فکر میکنن این آقایونن که باید خانومارو خوشبخت کنن؟؟؟
اون که دیگه اسمش همسر نیست، یه ابزاره واسه خواسته های من دختر...
وقتی دختر و پسر با این نیت ازدواج کنن که قراره کسی رو خوشبخت کنن
هم سطح انتظاراتشون به شدت پایین میاد
هم کوچکترین لطف طرف مقابل واسشون قابل ستایش میشه

چهارما خواهش میکنم قبل از عقد نقش لیلی و مجنون رو بازی نکنین چون همش توهمه
قبل عقد باید عقل مطلق باشین
باید به طرز حرف زدن؛ نگاه کردن، غذاخوردن و ... دقت کنین
و هیچگاه به حرف های خود طرف و خانوادش بسنده نکنین
صرف اینکه آقا یا خانومی بگه من اهل مسجد و هیئتم طرف رو تا حد قداست بالا نمیبره
همسر بنده موقع خواستگاری گفته بود نصف عمرش تو هیئت گذشته بعد از اینم همینطور خواهد بود
پس اگه مشکلی دارم بهتره همون اول اعلام کنم
ولی این حرف مانع این نشد که نریم تحقیق
بعد توی تحقیقات مشخص شد راست میگفته و بعد ازدواج بهم ثابت شد
برادر کوچکتر همسرم دقیقا همین حرفارو به دختر مورد علاقش گفته بود
ولی همه میدونستیم که هیئت رفتنش فقط واسه کسر خدمته
و این موضوع رو با پرس و جو از بچه های هیئت میشد فهمید

و در آخر
شما به حرمت کسی که نمیشناختی درست زندگی کردی
انقدر روی خودت کار کردی که یکی رو خوشبخت کنی و با خوشبختی اون حالت بهتر شه
فرد مورد نظر رو از فیلتر تحقیق و عقل و منطق گذروندی
حالا وقتشه دست به دامان اون بالایی بشی
و بگی خدایا همه سعیمو کردم واسه یه زندگی درست، تو هم هوامو داشته باش

یا‌رقیه;710588 نوشت:
نوشته اصلی توسط رهگذر آسمان نمایش پست ها
و اگه به عنوان یه پسر ( با عرض معذرت از آقایون ) مثلا فقط دنبال شهوت هستم
بازم راههای بهتری برای حل این مشکل هست که خیلی کم دردسرتر از ازدواجه

سلام و عرض ادب موافقم!!!:ok:

یا‌رقیه;710588 نوشت:
سلام علیکم

جدا... واقعا...

الان خیلی از پسرای نوجوون زیر بار فشار و نیاز جنسی به این سایت مراجعه می کنن که بپرسن چیکار کنیم؟

شما اگه می دونید... چند تا از این راه های بهتر رو بگین تا نسخه بپیچیم!

ای که دستت می رسد ..کاری بکن

یا علی

برادر گرامی با شما هم موافقم !!!!:ok:
اما باید بدونید که منظور نظر سرکار رهگذر آسمان این بود که راههایی هست که شهوت ارضا بشه
اما حتما و حکما راه قانونی و شرعی نیستند!
منظورشون این بود که میشه با این روشها از دست شهوت برای مدتی راحت شد

اما روش جامع و کاملی نیستند
بقول یکی از دوستان مجازی که همیشه میگفت
(( آدم برای یه لیوان شیر که نمیره گاو بخره))
ایشون هم عقیده داشت با کمترین هزینه میشه انسان به ارامش برسه!!!
اما واقعا در دراز مدت ارامش هست؟!
این چه آرامشی هست که حتی از ترس آبروشون شب میرن خانه خلوت وحتی بیرون شهر یا شهرهای همجوار و با ترس گناه میکنن و نه خانه ای نه خانواده ای نه فرزندی ونه تسکینی

هیچ چیزی در پی نداره و اگر گیر بیفتند اعدام و یا شلاق و یا سنگسار میشن

من که میگم کاش یه روشی پیدا بشه کاربردی همه بتونن به سلامتی ازدواج شرعی کنن.....

یا‌رقیه;710588 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

سلام علیکم

جدا... واقعا...

الان خیلی از پسرای نوجوون زیر بار فشار و نیاز جنسی به این سایت مراجعه می کنن که بپرسن چیکار کنیم؟

شما اگه می دونید... چند تا از این راه های بهتر رو بگین تا نسخه بپیچیم!

ای که دستت می رسد ..کاری بکن

یا علی

[=arial black]سلام
بنده عرض کردم کسی که میخواد بخاطر شهوت ازدواج کنه
یعنی شرایط ازدواج رو داره ولی انگیزش فقط این مسئله است
نگفتم پسرای نوجوون
چون کمتر نوجوونی هست که شرایط ازدواج رو داشته باشه
و به نظرم کسی که انگیزش فقط ... خوب میدونه منظور بنده چیه

یا‌رقیه;710588 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]

سلام علیکم

جدا... واقعا...

الان خیلی از پسرای نوجوون زیر بار فشار و نیاز جنسی به این سایت مراجعه می کنن که بپرسن چیکار کنیم؟

شما اگه می دونید... چند تا از این راه های بهتر رو بگین تا نسخه بپیچیم!

ای که دستت می رسد ..کاری بکن

یا علی


توی تاپیک چطوری برای ازدواج موقت مورد پیداکنم...نوشته شده توسط حامی...یه سر بزنن.میبینن.
:khandeh!:
موضوع قفل شده است