معجزه ادبی قران کجاست؟

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

فرض كنيم تمام دانشمندان امروز و متخصصان علوم مختلف جمع شوند دائرة المعارفى تنظيم كنند و آن را در قالب بهترين عبارات بريزند ممكن است اين مجموعه براى امروز جامعيت داشته باشد اما مسلما براى پنجاه سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است بلكه آثار كهنگى از آن مى‏بارد.
در حالى كه قرآن در هر عصر و زمانى كه خوانده مى‏شود- مخصوصا در عصر ما- آن چنان است كه گويى" امروز" و" براى امروز" نازل شده و هيچ اثرى از گذشت زمان در آن ديده نمى‏شود.

جناب manmehdiam

http://www.askdin.com/showpost.php?p=135320&postcount=41

ما همچنان منتظریم تا تعریف مستند معجزه را بیان فرمائید.

manmehdiam;130767 نوشت:
تعريف معجزه مشخص است.

يكي ازدلايل اعجاز قرآن كريم تحدّي است كه دانشمندان علوم قرآن در ضمن مبحث اعجاز به آن پرداخته‎اند. مبارزه طلبي قرآن، به دو صورت كلي و جزيي بيان شده است و ما در اين نوشتار با عنايت به ترتيب نزول آيات تحدي، تلاش مي‎كنيم به اين جمع بندي برسيم كه آيا تحدي در قرآن داراي سير مشخصي است و آيا با توجه به آيات قرآن، تحدي اختصاص به زمان يا قوم خاصي دارد، يا آن كه گستره‎ي آن فراتر از زمان و مكان و ملت خاصي است؟
مفهوم تحدي در قرآن
تحدي، در لغت يعني مبارزه طلبي و معارضه كردن، و در اصطلاح يك واقعيت تاريخي قرآني است كه عبارت است از امر خداوند به مخالفان و منكران وحي قرآن و صدق نبوت حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه اگر طبق ادعاي خود، قرآن را مجعول و پيش خود ساخته و اساطير الاولين مي‎دانند، نظير آن را بياورند.[1]
آيات تحدي در قرآن
آيات تحدي در قرآن به دو صورت مطرح گرديده‎اند:[2] الف. تحدي به صورت عام و كلي؛ ب. تحدي به صورت خاص و جزئي؛
آياتي كه تحدي به صورت كلي در آن ها مطرح شده است به ترتيب نزول از اين قرارند:
1. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»[3]
«بگو اگر جن و انس اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند يكديگر را در اين كار كمك كنند».[4]
2. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ».[5]
«آيا آن‎ها مي‎گويند: «او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است»؟ بگو: «اگر راست مي‎گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد، و غير از خدا هر كس را مي‎توانيد (به ياري) طلبيد!»
3. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
«آيا مي‎گويند: «او به دروغ اين قرآن را به خدا نسبت داده و ساختگي است؟» بگو: «اگرراست مي‎گوييد، شما هم ده سوره‎ي ساختگي همانند اين قرآن را بياوريد؛ و تمام كساني را كه مي‎توانيد، ـ غير از خدا ـ براي اين كار دعوت كنيد!».
4. «أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ»[6].
«يا مي‎گويند: قرآن را به خدا افترا بسته؟ ولي آنان ايمان ندارند، اگر راست مي‎‏گويند سخني همانند آن بياورند.»
5. «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»[7]
«و اگر درباره آن چه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرده‎ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد، و گواهان خود را ـ غير خدا ـ فرا خوانيد اگر راست مي‎گوييد. پس اگر چنين نكرديد ـ كه نخواهيد كرد ـ از آتشي بترسيد كه هيزم آن، (بدن‎هاي مردم (گنهكار) و سنگها (بتها) است، و براي كافران آماده شده است!».
در آيات قرآن كريم، گاه تحدي به كل قرآن، گاه به ده سوره و گاه به يك سوره از آن صورت گرفته است. اين گونه تحدّي زمينه ساز اين سؤال شده است كه راز اين درخواست‎ها و همانند خواهي‎هاي متفاوت چيست؟
پاسخي كه معمولا داده مي‎شود اين است كه قرآن با اين شيوه، تحدي از اشد به اخف نموده است تا اعجاز قرآن بهتر به كرسي نشيند. در آغاز درخواست كرده تا همانند كل قرآن را بياورند. پس از آن كه تلاش براي همانندآوري كل قرآن صورت گرفت و ناتواني بشر از آوردن همانند آن روشن شد، ده سوره همانند سور قرآن را مي‎طلبد و پس از تلاش و اثبات عجز آنان از آوردن ده سوره، قرآن از آنان مي‎خواهد كه يك سوره همانند قرآن بياورند. به اين ترتيب قرآن مجيد سه بار با فاصله‎ي زماني انگيزه‎هاي مردم را به سوي همانند آوري قرآن سوق داده و عجز آنان از آوردن همانند قرآن را در سه مرحله با سير از دشوارتر به آسان‎تر به اثبات رسانده است.
اين پاسخ، بر يك پيش فرض استوار است و آن اين كه نزول و به ويژه ابلاغ آيات ياد شده به ترتيبي بوده باشد كه در اين پاسخ مطرح شده است. به اين معني كه اوّل آيات تحدي به كل قرآن، سپس آيات تحدي به ده سوره و در نهايت آيات تحدي به يك سوره نازل شده است. در حالي كه در آيات قرآن هيچ شاهدي بر اين مدّعا وجود ندارد.
بعلاوه قول مشهور بين مفسران و دانشمندان علوم قرآني آن است كه سوره يونس كه مشتمل بر آيات تحدي به يك سوره است قبل از سوره‎ي هود كه مشتمل بر آيات تحدي به ده سوره مي‎باشد، نازل شده است.[8] و به اين دليل پيش فرض ياد شده مورد ترديد قرار گرفته و پاسخ ياد شده را دچار تزلزل ساخته است. اين نكته مفسران را بر آن داشته است كه تبيين و توجيه‎هاي ديگري را به ميان كشند و يا دفاعي ويژه از پيش فرض ياد شده به عمل آورند.[9]
در اين جا به منظور جلوگيري از اطاله‎ي سخن از پرداختن به نقد و بررسي اقوال ياد شده خودداري كرده و به بيان وجهي كه به نظر ما سازگارترين وجه با آيات است اكتفا مي‎كنيم.
گرچه اكثر قريب به اتفاق مفسران و دانشمندان علوم قرآني مفاد آيات تحدي به مثل قرآن را به كل قرآن دانسته‎اند ولي اين احتمال كه مقصود از قرآن در اين آيات معناي جنسي باشد و درصدد بيان مقدار معجزه قرآن نباشد به صورت جدّي مطرح است زيرا قرآن از ماده قرائت است و قرائت و تلاوت، هم بر كل قرآن صادق است و هم بر جزء آن. علاوه بر آن هنگام نزول اين آيات، تمام سوره‎هاي قرآن نازل نشده بود. بنابراين نمي‎توان تحدي در اين آيات را تحدي به كل قرآن دانست. در اين صورت بحث از «ترتيب تحدي» در اين مورد رنگ مي‎بازد. ولي با فرض پذيرش قول مفسران در اين خصوص مي‎توان گفت آيات تحدّي در مرحله اوّل ازبشر مي‎خواهد كه اگر در خدايي بودن قرآن ترديد دارد كتابي همانند قرآن كه داراي همه‎ي امتيازات قرآن باشد بياورند و پس از آن كه عجزشان ثابت شد تخفيف داده مي‎فرمايد: يك سوره كه از هر جهت شبيه سور قرآني باشد و همه امتيازات يكي از سور قرآن را دربرداشته باشد بياورند، و پس از آن كه از چنين امري نيز عاجز شدند تخفيف داده از ايشان مي‎خواهد كه ده سوره بسازند كه هر كدام داراي يكي از جهات اعجاز قرآن باشد بطوري كه مجموع آن ده سوره بتواند ويژگي‎هاي يك سوره قرآن را دارا باشد. بديهي است كه ساختن يك سوره كه از هر نظر شبيه يك سوره قرآن باشد، مشكل‎تر از فراهم آوردن چند سوره است كه هر يك در يك جهت شبيه قرآن باشد.پس تحدي از اشد به اخف صورت گرفته و معقول است.[10]
در دسته‎اي ديگر از آيات قرآن، تحدي به صورت خاص مطرح شده است[11] كه تنها به عناوين موضوعات اشاره مي‎كنيم:
1. تحدي به آورنده‎ي قرآن.
2. تحدي به فصاحت و بلافت.
3. تحدي به هماهنگي و عدم اختلاف.
4. تحدي به خبرهاي غيبي.
دامنه‎ي تحدي
گسترده‎ترين تحدي از ميان آيات قرآن در آيه‎ي 88 سوره‎ي اسراء انجام گرفته است. مخاطب اين مبارزه طلبي، جن و انس يعني همه جهانيانند. از اين آيه به خوبي استفاده مي‎شود كه ابعاد اعجاز قرآن اختصاص به فصاحت و بلاغت و زبان خاص آن كه زبان عربي است نداشته و از جهات مختلف مطرح است؛ و گرنه دعوت به مقابله غير عرب با يك كتاب عربي بي‎تناسب است.[12]
لازم به توضيح است كه هم آوردي خواستن (تحدي) در آن نيست كه سخني همسان و همانند سخن خدا بياورند به گونه‎اي كه در شيوه‎ي بيان و نحوه‎ي تعبير كاملاً همانند باشد، زيرا اين گونه همانندي جز با تقليد امكان پذير نيست! بلكه مقصود از «تحدي» آوردن سخني است كه هم چون قرآن از نظر معنويت داراي جايگاهي ارجمند و والا بوده و در درجه‎ي اعلاي بلاغت و فصاحت قرار گرفته باشد؛ سخني توانا و قدرتمند، رسا و گويا، با محتوايي بلند و متين و استوار باشد. علماي بيان با معيارهاي مشخصي، درجات رفعت و انحطاط هر كلامي را معين ساخته‎اند و برتري كلامي بر كلام ديگر با همين معيارها مشخص مي‎گردد. در علم «بلاغت» به تفصيل از آن معيارها سخن گفته شده است.[13]
معارضه با آيات تحدي
برخي از متكلمان مسلمان قايل به اين هستند كه خداوند همت و اراده‎ي مدعيان را براي پاسخ گويي به قرآن و آوردن نظير آن سست مي‎كند و نظر آنان را از اين كار «صرف» مي‎كند يعني برمي‎گرداند. به اين نظريه «صرفه» گفته‎اند.[14] قول به صرفه نه تنها از دو جنبه‎ي نظري خدشه پذير است بلكه از حيث عملي نيز بطلانش ثابت شده است. زيرا تاريخ برخي از معارضه‎ها را با قرآن ثبت نموده است كه البته مايه‎ي عبرت و شگفتي است. بنابراين در مقابل تحدّي، معارضه صورت گرفته است،امّا سرانجام جز خسارت و فضاحت براي معارضه كنندگان حاصل نشده است. نمونه‎هايي از اين معارضه‎ها به شرح زير است:
مسيلمه كذاب كه ادعاي نبوت و پيامبري داشت در مقابل سوره‎ي «فيل» اين جملات را ساخته است: الفيل، ما الفيل، و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل....[15]
يكي از نويسندگان مسيحي كه مدعي معارضه با قرآن است در مقابل سوره «حمد» با اقتباسي كه از خود سوره داشته است، سوره خودساخته‎اي عرضه نموده است: الحمد للرحمن، رب الاكوان، الملك الدّيان، لك العبادة و بك المستعان، اهدنا صراط الايمان.[16] و در مقابل سوره كوثر گفته است: انا اعطيناك الجواهر، فصلّ لربك وجاهر و لا تعتمد قول ساحر! اين فرد با تقليد كامل از نظم و تركيب آيات قرآني و تغيير برخي از الفاظ آن چنين تلقين مي‎كند كه با قرآن معارضه نموده است. او همين بافته‎هايش را نيز از مسيلمه كذاب به سرقت برده است. مسيلمه در برابر سوره‎ي كوثر گفته است: انا اعطيناك الجماهر، فصل لربك و هاجر و انّ مبغضك رجلٌ كافر.[17]
نمونه‎هايي ديگر نيز از معارضه‎هاي واهي و بي‎اساس وجود دارد كه براي هميشه به بايگاني تاريخ سپرده شده‎اند.[18]
[1] . خرمشاهي، بهاء الدين: قرآن پژوهي، تهران، دوستان، چ اوّل، 77، ج 1، ص 481.
[2] . ر.ك: جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 77.
[3] . اسراء، آيه‎ي 88.
[4] . در ترجمه آيات، از ترجمه آيت الله مكارم شيرازي استفاده شده است.
[5] . يونس، آيه‎ي 38.
[6] . طور، آيه‎ي 33 ـ 34.
[7] . بقره، آيه‎ي 23 ـ 24.
[8] . ر.ك: زنجاني، ابو عبدالله؛ تاريخ القرآن، تهران، منظمة الاعلام الاسلامي، چ اوّل، 1404، ص 55 ـ 64.
[9] . ر.ك: مصباح يزدي، محمدتقي، قرآن شناسي، قم، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، چ اوّل، 76، ص 127 ـ 133.
[10] . مصباح يزدي،‌محمد تقي، قرآن شناسي، ص 125 ـ 133. با اندكي تصرف.
[11] . ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ج 1، ص 59 ـ 73.
[12] . جوان آراسته، حسين؛ درسنامه علوم قرآني، قم،دفتر تبليغات اسلامي، چ اوّل، 77، ص 352.
[13] . معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، قم، التمهيد، چ اوّل، 78، ص 372.
[14] . خرمشاهي، بهاء الدين، قرآن پژوهي، ج 1، ص 481.
[15] . ر.ك: الميزان، ج 1، ص 68.
[16] . ر.ك: البيان، ص 94.
[17] . همان، ص 94 ـ 99.
[18] . جوان آراسته، حسين؛ درسنامه علوم قرآني، ص 358.

يك معجزه گويا و رسا آنست كه آورنده آن مخالفان را نه تنها دعوت به مقابله كند بلكه آنها را با وسائل مختلف به اين كار تحريك و تشويق نموده، و به اصطلاح بر سر غيرت آورد، تا آنچه را در توان دارند به كار گيرند، سپس كه عجز آنها نمايان شد، عمق و عظمت اعجاز روشن گردد.

باعرض سلام وتسليت شهادت مظلومانه امام علي عليه السلام به شما عزيزان، حقيرلحظاتي قبل كتابي را به نام اعجاز رياضي قرآن به كتابخانه تقديم كردم.اين كتاب كمي از اعجازي كه ما دركش مي كنيم.تاحدي بيان مي كند.
ضمنا خوبست برايتان فرمايش از پیامبراکرم صلی الله علیه وعلی آله بیان کنم:این قلبها زنگار می گیرند همانطوریکه آهن زنگار می گیرد.البته جلاء دادن آن وبرطرف کردن زنگار خواندن قرآن است.ارشادالقلوب،باب19
این هم اعجاز دیگری از قرآن کریم که همان برطرف کردن آلودگی های قلبی است.البته اگر بادرک وفهم معنای وتدبرباشد.

چرا پيامبران به معجزه نياز دارند؟
مى‏دانيم كه منصب نبوت و پيامبرى بزرگترين منصبى است كه به عده‏اى از پاكان عطا شده است، زيرا مناصب و مقامهاى ديگر معمولا حاكم بر جسم افراد است، ولى منصب نبوت منصبى است كه بر جان و دل جامعه‏ها حكومت مى‏كنند، لذا به همان نسبت كه ارج بيشترى دارد مدعيان كاذب و افراد شياد بيشترى، اين منصب را به خود مى‏بندند، و از آن سوء استفاده مى‏كنند.
در اينجا مردم مى‏بايست يا ادعاى هر مدعى را بپذيرند، و يا دعوت همه را رد كنند، اگر همه را بپذيرند، پيدا است چه هرج و مرجى به وجود مى‏آيد، و دين خدا به چه صورت جلوه خواهد كرد، و اگر هيچكدام را نپذيرند آن هم نتيجه‏اش گمراهى و عقب‏ماندگى است.
بنا بر اين همان دليلى كه اصل بعثت پيامبران را الزامى مى‏شمارد مى‏گويد پيامبران راستين مى‏بايست نشانه‏اى همراه داشته باشند كه علامت امتياز آنان از مدعيان دروغين، و سند حقانيت آنها باشد.
روى اين اصل لازم است هر پيامبرى، معجزه‏اى بياورد كه گواه صدق رسالتش گردد.

manmehdiam;130767 نوشت:
تعريف معجزه مشخص است. اينکه چوبي به اشارتي تبديل به ازدها شود از نظر عقل و خرد امري مردود است. همچنان است که آب سربالا رود يا اشيا به عوض سقوط و جاذبه صعود نمايند يا انساني با دو دست پرواز کند (البته منظور بي ياري از تکنولوژي و صنعت هواپيمايي که معجزه حقيقي و راستين است که علم ارزاني داشته) حال هر يک از اين امور نامعقول رخداد نمايد ، آن امر معجزه بوده يا شخص عامل معجزه کرده است.

manmehdiam;130756 نوشت:
با عنايت به اينکه معجزه يعني امر نامعقول دست کم به کار بردن اين ترکيب چندان صحيح نميباشد [/quot

تصور من این است دوست عزیز بحث معقول بودن را با بحث «امکان» خلط کرده اند. و چون دوست عزیز علاقه خاصی به مباحث برون دینی دارند، ابتدا ببینیم معنای عقلانیت (rationality) چیست. بر طبق نظریه ای در معرفت شناسی (Foley, 1987,1993)

« باور به گزاره p برای فرد s عقلانی است، چون فرد منابع R را در اختیار دارد و از منظر q به نظر می رسد که با توجه به R، باور به گزاره p روشی موثر برای رسیدن به هدف G است».

در این تعریف عقلانیت مفهومی معطوف به هدف است و از طریق منظری که فرد اتخاذ می کند تعریف می شود. منظر (erspective) اساسا مجموعه ای از باور هاست و منظری که فرد اتخاذ می کند تا قضاوتی عقلانی داشته باشد وابسته به علایق و زمینه ان فرد است. منابع شامل اطلاعات و داده هایی است که در باورهای فرد بازنمایی می شوند. تا همین جا کافی است، چون ادامه این بحث بسیار تکنیکال خواهد شد و دوست عزیزمون باید لاقل با یکسری مبانی آشنا باشند. هدف این بود که عقلانیت در تعریف معجزه جایگاهی ندارد، انچه مدنظر شما هست بحث «ممکن» بودن امری است.

معجزه در وهله اول امری خلاف عادت است. حال سوال این است آیا امر خلاف عادت امری محال منطقی است است یا محال قانونی (nomological). قانونی در این جا ناظر به قوانین طبیعت است. ما دو نوع غیر ممکن داریم : غیر ممکن منطقی و غیر ممکن قانونی. مثلا منطقا غیر ممکن است که اگر الف از ب بزرگتر است و ب از ج بزرگتر است، الف از ج بزرگتر نباشد. یا منطقا غیر ممکن است که 2+2 مساوی 5 باشد. غیر ممکن هم یعنی در هیچ حالتی از وضعیت ها. به لحاظ تکنیکی غیر ممکن را از از طریق جهان های ممکن تعریف می کنند. جهان ممکن هم یعنی حالت دیگری از جهان. مثلا الان که من در حال نوشتن این سطورم حالتی از جهان است ( به شرطی که تمام وقایع دیگر جهان را فیکس کنیم)، حال اگر من در همین لحظه چیزی نمی نوشتم حالت دیگری از جهان می بود ( با توجه به شرط قبل). غیر ممکن یعنی در هیچ حالتی یا هیچ وضعیتی از جهان. گزاره های ریاضی غیر ممکن های منطقی هستند. مثلا غیر ممکن است که برف هم سفید باشد در آن واحد و هم نباشد، برف یا سفید هست یا نیست.

اما غیر ممکن قانونی یعنی با توجه به قوانین فعلی طبیعت امری غیر ممکن است. مثلا سربالا رفتن آب امری غیر ممکن به لحاظ قانونی هست، نه منطقی. می توانست قوانین طبیعت به گونه دیگری می بود و آب به جای اینکه سر پایین باشد، سربالا می رفت. یعنی منطقا چنین چیزی ممکن است اما به لحاظ قوانین طبیعت غیر ممکن است.
حال معجزه ناظر به غیر ممکن منطقی نیست، بلکه خرق عادتی در قوانین طبیعت است. و چنین چیزی می تواند کاملا معقول باشد و منافاتی با عقلانیت ندارد، به تعریف بالا رجوع کنید.

بنابراین بحث عقلانیت ( یا توجیه justification ) یک چیز است بحث «امکان» چیز دیگری است.

نکته بعد این که وقتی از معجزه صحبت می کنیم، لزوما بحث مربوط به خرق عادتی در قوانین طبیعت نیست. اعجاز در بادی امر امر خارق العاده است. این امر خارق العاده می تواند خرقی در قوانین طبیعت باشد مثلا تولد فرزندی از مادر بدون پدر. طبق قوانین بیولوژیک چنین امری غیر ممکن است اما منطقا غیر ممکن نیست، بستگی به این دارد که قوانین بیولوژیک در جهان چگونه باشند. اما امر خارق العاده می تواند خرقی در توانایی بشر باشد. اعجاز قرآن از مقوله دوم است. و این اعجاز بیشتر از انکه اموری صوری باشد ( که به نظر هست) ناظر بر اموری معنوی است. یعنی محتوا و فحوای کلام. اعجاز در این جا یعنی بشر نمی تواند کتابی با چنین فحوا و معنایی ارائه دهد به گونه ای که در چارچوبی به هم پیوسته و منسجم جلوه کند. حال اگر کسی می تواند اقدام کند تا این سد اعجاز را بشکند.

پی نوشت: 1. بنده تخصص لازم را در زمینه مباحث اعجاز قران ندارم، اما به نظرم مطالعه آرای میرزا مهدی اصفهانی از علمای مکتب تفکیک در این زمینه مفید فایده باشد.

2. به نظرم سخن علامه حسن زاده در زمینه اعجاز قولی و فعلی ناظر بر همین محتوا باشد. البته باز جای بحث باز است.

یاقوت احمر;135320 نوشت:
شما بحث از « معجزه » می کنید. غیر از این است؟ همه مطالب بالا بر پایه « تعریف معجزه » بنا می شوند. تا ما در تعریف معجزه، به توافق نرسیم، بحث از مطالب بالا بی ثمر خواهد بود. زیرا آنچه ما آن را معجزه می دانیم، ممکن است از نگاه شما معجزه نباشد. پس عقل حکم می کند که ابتدائاً تعریف معجزه مشخص شود، آنگاه بر اساس تعریفی که مورد قبول همگان باشد، به سئوالات فوق پاسخ داده شود.

سخن جناب یاقوت احمر بسیار متین بود. معمولا در مباحث این چنینی وقتی بحث و استدلال راهگشا است که دو طرف لااقل در پیش فرض های اولیه با یکدیگر توافق داشته باشند. مثلا اگر دو طرف در تعریف و حدود معجزه نظرات متفاوتی داشته باشند ادامه بحث تلف کردن وقت است. بدین منظور گاهی این مباحث ساعت ها در همان معنای اولیه تعریف می ماند، یعنی دو طرف تعاریف یکدیگر را به نقد می کشند تا در نهایت به یک اجماعی برسند. به چنین شیوه ای reflective equilibrium می گویند.

پیام;137074 نوشت:
فرض كنيم تمام دانشمندان امروز و متخصصان علوم مختلف جمع شوند دائرة المعارفى تنظيم كنند و آن را در قالب بهترين عبارات بريزند ممكن است اين مجموعه براى امروز جامعيت داشته باشد اما مسلما براى پنجاه سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است بلكه آثار كهنگى از آن مى‏بارد.
در حالى كه قرآن در هر عصر و زمانى كه خوانده مى‏شود- مخصوصا در عصر ما- آن چنان است كه گويى" امروز" و" براى امروز" نازل شده و هيچ اثرى از گذشت زمان در آن ديده نمى‏شود.

سلام
طاعاتکم مقبول
بنده با فرمایشات جنابتان مبنی بر قابل استفاده بودن قرآن در هر زمان موافقم اما فکر نمی کنید دلیل عمده ی آن کلی بودن قرآن است ؟ از مطالب کلی در هر زمان توان بهره جست .
مثلا جمله ی زیبای: "اندیشیدن را بیاموزیم نه اندیشه آموختن" از استاد مطهری(با تغییر) امکان دارد روزی روزگاری بی معنی قضاوت شود؟
یا وبالوالدین احسانا از قرآن مجید
پس حداقل توان گفت مطالب اخلاقی این چنینی ولو از قرآن نباشد اگر واقعا هوشمندانه باشد می تواند بقای خود را تضمین کند
اما مطالب علمی قرآن: انصافا بخشهایی از قرآن که علمی تلقی شود تاکنون چند گام علم را جلو برده است . معمولا سنت اینگونه بوده که مطلبی علمی روشن شده و بعد گشته ایم آیه ای را که مفهوم نزدیکی با آن مطلب داشته پیدا کرده و در تفسیر آن آیه این موضوع را گنجانده ایم . یعنی به جای آنکه از آیه به مطلب برسیم از مطلب به آیه میرسیم.

همچنین بنده توسل تنها به قرآن برای استخراج شیوه ی اداره حکومت را کافی نمیبینم که در آینده ان شاالله بحث خواهیم کرد

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر

نقل:"بنده با فرمایشات جنابتان مبنی بر قابل استفاده بودن قرآن در هر زمان موافقم اما فکر نمی کنید دلیل عمده ی آن کلی بودن قرآن است ؟ از مطالب کلی در هر زمان توان بهره جست."
قابل استفاده بودن قرآن در هر زمان دلائل متعددی دارد که شاید یکی از آنها بیان کلی مطالب در قرآن باشد. اما دلایل مهمتری هم وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:
-زبان قرآن، زبان فطرت است که زبانی جهانی و برای همه زمانهاست.در فهم قرآن کریم نه بهره مندی از فرهنگی خاص شرط است نه تمدن ویژه، خدای متعال در قرآن کتاب خود را اینگونه معرفی می کند: «بَيانٌ لِلنَّاسِ» یعنی قرآن، قابل فهم براى همه‏ ى مردم، در هر عصرى است.
زبان فطرت فرهنگ عمومی و مشترک همه انسانها در همه اعصار و امصار است و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهره مند است.
- قرآن ظهوری دارد و باطنی که ظهور قرآن با پیشرفت علمی و معنوی انسانها پیشرفت می کند و می شود بشر در صد سال پیش، از یک آیه چیزی را فهمیده باشد و صد سال بعد علاوه بر آن چیز جدیدی را نیز دریافت کند. همچنین بر اساس روایت، قرآن هفتاد بطن دارد و هر بطنی هفتاد بطن که فهم آن نزد معصومین علیهم السلام است. و به بیان مولی الموحدین علی علیه السلام قرآن، دریایی است که عمق آن درک نشود ( بحر لا یدرک عمقه) بنابر آنچه گفته شد در هر زمان بشر می تواند بر اساس ظرفیت علمی و معنوی خود معنای جدیدی را از آیات قرآن اصطیاد کند.
- انسانها بنابر روایت همانند معادن طلا و نقره هستند برخی بهره عقل و هوش آنها بالاست و برخی دیگر متوسط و برخی هم ضعیف قرآن کریم برای همه مردم قابل استفاده است. در روایتی از امام حسین علیه السلام آمده : «كتاب خدا بر چهار مبناست: عبارت، اشارت، لطايف، و حقايق. عبارت براى عوام، اشارت براى خواص، لطايف براى اوليا و حقايق براى پيامبران است».
موفق باشید:Gol:


موضوع قفل شده است